کنگره بررسی مبانی فقهی حضرت امام خمینی «نقش زمان و مکان در اجتهاد»

قرآن و نقش زمان و مکان در اجتهاد

 

 

 

 

 

 

 

 

قرآن و نقش زمان و مکان در اجتهاد

حسین غفّاری ساروی


مجموعه آثار کنگره بررسی مبانی فقهی حضرت امام خمینی (س) «نقش زمان و مکان در اجتهاد» ـ جلد 3اجتهاد و زمان و مکان (3)( مجموعه مقالات)صفحه 9
‏ ‏


مجموعه آثار کنگره بررسی مبانی فقهی حضرت امام خمینی (س) «نقش زمان و مکان در اجتهاد» ـ جلد 3اجتهاد و زمان و مکان (3)( مجموعه مقالات)صفحه 10

 بِسمِ اللهِ الرَّحمن الرَّحیم

‏امام خمینی(ره):‏

 (این جانب معتقد به فقه سنتی و اجتهاد جواهری هستم و تخلف از آن را جایز نمی دانم. اجتهاد به همان سبک صحیح است، ولی این بدان معنی نیست که فقه اسلام پویا نیست، زمان و مکان دو عنصر تعیین کننده در اجتهادند مساله ای که در قدیم دارای حکمی بوده است، به ظاهر همان مساله در روابط حاکم بر سیاست و اجتماع و اقتصاد یک نظام ممکن است حکم جدیدی پیدا کند، بدان معنا که با شناخت دقیق روابط اقتصادی و اجتماعی و سیاسی همان موضوع اول که از نظر ظاهر با قدیم فرقی نکرده است، واقعاً موضوع جدیدی شده است که قهراً حکم جدیدی می طلبد. مجتهد باید به مسائل زمان خود احاطه داشته باشد. برای مردم و جوانان و حتی عوام هم قابل قبول نیست که مرجع و مجتهدش بگوید من در مسائل سیاسی اظهارنظر نمی کنم. آشنایی به روش برخورد با حیله ها و تزویرهای فرهنگ حاکم بر جهان، داشتن بصیرت و دید اقتصادی، اطلاع از کیفیت برخورد با اقتصاد حاکم بر جهان، شناخت سیاست ها و حتی سیاسیون و فرمول های دیکته شده آنان و درک واقعیت و نقاط قوت و 


مجموعه آثار کنگره بررسی مبانی فقهی حضرت امام خمینی (س) «نقش زمان و مکان در اجتهاد» ـ جلد 3اجتهاد و زمان و مکان (3)( مجموعه مقالات)صفحه 11
ضعف دو قطب سرمایه داری و کمونیزم که در حقیقت استراتژی حکومت بر جهان را ترسیم می کنند، از ویژگی های یک مجتهد جامع است. یک مجتهد باید زیرکی و هوش و فراست هدایت یک جامعه بزرگ اسلامی و حتی غیر اسلامی را داشته باشد و علاوه بر خلوص و تقوا و زهدی که در خور شان مجتهد است، واقعاً مدیر و مدبر باشد. حکومت در نظر مجتهد واقعی فلسفه عملی تمامی فقه در تمامی زوایای زندگی بشریت است، حکومت نشان دهندۀ جنبه عملی فقه در برخورد با تمامی معضلات اجتماعی و سیاسی و نظامی و فرهنگی است، فقه، تئوری واقعی و کامل ادارۀ انسان و اجتماع از گهواره تا گور است.)

‏ ‏

پیشگفتار

‏آنچه پیش رو دارید، نگاهی است گذرا و نه چندان عمیق و موشکافانه بر‏‎ ‎‏موضوع «نقش زمان و مکان در اجتهاد» از دیدگاه قرآن کریم و ارائۀ مصادیق و‏‎ ‎‏نمونه هایی چند از آن کتاب سعادتبخش و انسان ساز. نقش تعیین کنندۀ عناصر زمان‏‎ ‎‏و مکان در روابط حاکم بر سیاست، اقتصاد و اجتماع ـ در اجتهاد هویداست تاثیر‏‎ ‎‏این دو عنصر به حدّی است که مساله و موضوع واحدی که در گذشته حکم معینی‏‎ ‎‏داشته، هنگام سنجش با روابط جدید حاکم بر سیاست، اقتصاد و اجتماع، تغییر‏‎ ‎‏ماهیت داده و به موضوع دیگری تبدیل می شود و به تبع آن، حکمی متفاوت با‏‎ ‎‏حکم اولیّه و متناسب با وضع جدید می یابد.‏

‏انتخاب این موضوع به این انگیزه و باور است که قرآن، کتاب هدایت و‏‎ ‎‏سعادت و حاوی آموزه های اعتقادی، فرهنگی، سیاسی، اقتصادی و اخلاقی‏‎ ‎‏و ... است و در این رابطه، بشر به هر چیزی نیاز داشته و در سعادت و کمال وی‏‎ ‎


مجموعه آثار کنگره بررسی مبانی فقهی حضرت امام خمینی (س) «نقش زمان و مکان در اجتهاد» ـ جلد 3اجتهاد و زمان و مکان (3)( مجموعه مقالات)صفحه 12
‏ ‏

‏موثر افتد، به صراحت و یا به رمز و اشاره، بیان داشته است. بنابراین، ‏‎ ‎‏ممکن نیست موضوع مهمّ و سرنوشت سازی چون «نقش عنصر زمان و مکان‏‎ ‎‏در استنباط احکام و قانونگذاری» که همواره در تمامی اعصار، بویژه در عصر‏‎ ‎‏حاضر با عناوین دیگر در میان همۀ ملتها مورد توجّه فراوان بوده است قرآن، ‏‎ ‎‏سخنی از آن به میان نیاورده و رهنمودی فرا راه ما نگذاشته باشد، لذا قرآن کریم‏‎ ‎‏ـ از آغاز تا پایان ـ به همین منظور و برای یافتن نکته ها، پیامها و رهنمودهای آن‏‎ ‎‏در موضوع مورد بحث، مطالعه گردید، هر چند این جستجو (کند و کاو) با‏‎ ‎‏سرعت و شتاب بسیار همراه بود و به همین سبب نکات مهمّی در این رهگذر از‏‎ ‎‏نظر دور ماند ولی خوشبختانه در این تحقیق به آیات متعددی برخوردیم که برای‏‎ ‎‏عنصر زمان و مکان در اجتهاد، هنگام ارزیابی موضوع در روابط حاکم بر‏‎ ‎‏سیاست، اجتماع و اقتصاد نقش تعیین کننده قائل شده و در جایگاه ویژه ای قرار‏‎ ‎‏داده است.‏

‏در این نوشتار، از میان موارد گوناگون، چهار مورد به عنوان نمونه و‏‎ ‎‏شاهد، مورد ارزیابی قرار گرفته که همین تعداد برای طرح موضوع از دیدگاه‏‎ ‎‏تعالیم الهی و اثبات آن در قرآن کریم و نیز جهت عرضه در چارچوب یک کنگره ـ که‏‎ ‎‏در آن، همواره سعی بر گزینش مطالب و خلاصه گویی است ـ، کافی به نظر‏‎ ‎‏می رسد.‏


مجموعه آثار کنگره بررسی مبانی فقهی حضرت امام خمینی (س) «نقش زمان و مکان در اجتهاد» ـ جلد 3اجتهاد و زمان و مکان (3)( مجموعه مقالات)صفحه 13
 

1 ـ مسالۀ «تدریجی بودن احکام» و «نقش زمان و مکان در اجتهاد»

‏قبل از وارد شدن به اصل بحث لازم است پیشاپیش به سوال و یا اشکالی که‏‎ ‎‏ممکن است هنگام مطالعه و بررسی این نوشتار به ذهن خوانندگان و اهل تحقیق‏‎ ‎‏خطور کند، پاسخ مناسب داده شود و آن، این است که آیا میان مسالۀ تاثیر زمان و‏‎ ‎‏مکان در «تدریجی بودن احکام» و موضوع «نقش زمان و مکان در اجتهاد» تفاوتی‏‎ ‎‏وجود دارد؟ در حالی که زمان و مکان در هر دو مساله نقش اساسی دارند؛ آیا هر دو‏‎ ‎‏بحث از یک مقوله اند و یا خیر؟ و اگر جدا هستند تفاوت و تمایز آن دو چیست؟‏

‏بی تردید میان آن دو مساله، تفاوت و تمایز اساسی وجود دارد و از دو مقولۀ‏‎ ‎‏جدایند، هر چند در نقش عنصر زمان و مکان مشترکند، امّا پیش از بیان تفاوت و‏‎ ‎‏تمایز، لازم است توضیحاتی دربارۀ آنها داده شود، چرا که سوال فوق و یا سوالات‏‎ ‎‏مشابه دیگر عمدتاً از تصوّر ناقص و یا نادرست آن دو مساله ناشی می شود و اگر در‏‎ ‎‏آنچه اهل نظر دربارۀ مسالۀ «تدریجی بودن احکام» گفته اند، تامل گردد و در‏‎ ‎‏فرمایش حضرت امام (ره) نیز دقت کافی مبذول شود، تفاوت آن دو مساله به خوبی‏‎ ‎‏روشن خواهد شد. ‏

‏ ‏

 (1 ـ 1) تعریف مسالۀ «تدریجی بودن احکام» و فلسفۀ آن

‏نظریات محققان بزرگ در علم اصول، کلام و تفسیر دربارۀ تدریجی بودن‏‎ ‎‏احکام اسلام و نزول تدریجی آیات الاحکام بطور فشرده و خلاصه به شرح زیر‏‎ ‎‏آورده می شود:‏

‏خداوند متعال تمامی احکام را به خاطر مصالح و مفاسد موجود در متعلّق ‏‎ ‎‏آنها، وضع فرمود و این مصالح و مفاسد برای وضع و صدور آن احکام به منزلۀ‏‎ ‎


مجموعه آثار کنگره بررسی مبانی فقهی حضرت امام خمینی (س) «نقش زمان و مکان در اجتهاد» ـ جلد 3اجتهاد و زمان و مکان (3)( مجموعه مقالات)صفحه 14
‏ ‏

‏علّت است. اگر عملی دارای مصلحت ملزمه بود، موجب می شود که خداوند دانا‏‎ ‎‏و مولای حکیم آن عمل را بر بندگانش واجب نماید و اگر رفتاری دارای مفسدۀ‏‎ ‎‏شدید باشد، سبب می شود که آن را بر مردم حرام و ممنوع سازد. بنابراین، هر جا‏‎ ‎‏در انجام یا ترک عملی، در واقع و نفس الامر (نه در ظاهر و نزد مکلّف) مفسده یا‏‎ ‎‏مصلحتی وجود داشت احکام الهی متناسب با آن هم وجود خواهد داشت. حال‏‎ ‎‏این سوال مطرح می شود که اگر احکام الهی تابع مصالح و مفاسد موجود در متعلَّق‏‎ ‎‏احکام بوده و مصالح و مفاسد برای وجود آنها به منزلۀ علّت است پس چرا برخی از‏‎ ‎‏احکام و بلکه اکثر احکام به تدریج نازل و به مردم ابلاغ گردید، بویژه آن دسته از‏‎ ‎‏احکام که بسیار مهم و سرنوشت ساز بوده و مفسده و مصلحت آن حتی برای عموم‏‎ ‎‏مردم هم روشن بود. مگر ممکن است معلول از علتش منفک و جدا شود و فاصلۀ‏‎ ‎‏زمانی میان آن دو به وجود آید [معلول از علت متاخر شود]؟ در پاسخ گفته اند:‏‎ ‎‏احکام الهی نیز مانند قوانین بشری است، همان گونه که در قوانین بشری، ‏‎ ‎‏قانونگذاران با توجه به مصالح و مفاسد، قوانینی را وضع می کنند و مردم را به‏‎ ‎‏انجام بعضی امور ملزم و از برخی بر حذر می دارند، ولی به خاطر ملاحظاتی، از‏‎ ‎‏جمله نبودن زمینه های مردمی و شرایط مناسب و زمینه های اجرا و یا پدید آمدن‏‎ ‎‏ مشکلات و بروز هرج و مرج، مردم را از بعضی احکام و قوانین تصویب شده مطلّع‏‎ ‎‏نمی سازند و به مراجع ذی صلاح ابلاغ نمی کنند. و هر گاه تمامی شرایط و‏‎ ‎‏زمینه های اجتماعی و اجرایی را فراهم دیدند ـ هر چند این امر سالها طول بکشد ـ‏‎ ‎‏قوانین و مقرّرات تصویب شده را به آگاهی مردم می رسانند و برای اجرا به مراجع‏‎ ‎‏ذی صلاح ابلاغ می نمایند.‏

‏احکام و قوانین الهی هم همین گونه است؛ یعنی خداوند حکیم با توجه به‏‎ ‎‏مصالح و مفاسد، قوانینی را وضع و احکامی را صادر فرموده است، امّا به سبب‏‎ ‎‏ملاحظات و مصالحی ـ که نفع آنها به خود مردم باز می گردد ـ آنها را یکجا اعلان‏‎ ‎


مجموعه آثار کنگره بررسی مبانی فقهی حضرت امام خمینی (س) «نقش زمان و مکان در اجتهاد» ـ جلد 3اجتهاد و زمان و مکان (3)( مجموعه مقالات)صفحه 15
‏ ‏

‏نکرد، بلکه به تدریج در طول 23 سال به اطلاع مردم رسانده و برای اجرای آنها به‏‎ ‎‏رهبر امّت اسلامی؛ یعنی پیامبر اسلام، ابلاغ فرموده است.‏

‏از جمله ملاحظات و مصالحی که اهل نظر بیان کرده اند، مصلحت «تسهیل»‏‎ ‎‏است؛ یعنی اگر همۀ احکام الهی (واجبات، محرّمات، مکروهات و مستحبّات)‏‎ ‎‏یکجا به مردم ابلاغ می شد، پذیرش همۀ احکام و عمل به آنها، برای مردم بسیار‏‎ ‎‏دشوار بود و اجرای آنها هم برای دولت اسلامی بسیار مشکل، بلکه ناممکن‏‎ ‎‏می شد، لذا برای مصلحت «تسهیل» و به وجود آمدن زمینه های لازم برای اجرای‏‎ ‎‏کامل، احکام الهی عموماً و آیات الاحکام قرآن خصوصاً بتدریج بر مردم‏‎ ‎‏عرضه شد.‏

‏با دقت در مطالب یاد شده، فلسفۀ نازل شدن تدریجی آیات الاحکام در قرآن و‏‎ ‎‏تدریجی بودن احکام اسلام و همچنین نقش زمان و مکان در آنها، به خوبی روشن‏‎ ‎‏خواهد شد، زیرا تاثیر زمان و مکان در «تدریجی بودن احکام» در مرحلۀ ابلاغ‏‎ ‎‏احکام است، نه در اصل وضع آن احکام، به عبارت دیگر، شرایط زمانی و مکانی‏‎ ‎‏در آغاز بعثت و دوران رسالت پیامبر اسلام (ص) اقتضا می کرد که احکام الهی پس‏‎ ‎‏از تصویب و قطعی شدن، به مرور زمان به مردم ابلاغ شود و این شرایط زمانی و‏‎ ‎‏مکانی در اصل وضع قوانین و حلال و حرام شدن فعل یا ترک آن هیچ تاثیری نداشته‏‎ ‎‏است؛ مثلاً شراب و ربا از آغاز حرام و ممنوع بود، منتها شرایط زمانی و مکانی‏‎ ‎‏اقتضا کرد که حکم ممنوعیت و حرمت آن دو مدتی (حدود پانزده سال) بیان نشود و‏‎ ‎‏سپس در چند مرحله و به تدریج به مردم ابلاغ شود.‏

‏ ‏

 (2 ـ 1) فرق میان مسالۀ نقش زمان و مکان در «تدریجی بودن احکام» و «نقش زمان و مکان در اجتهاد»

‏با توجه به توضیحات آمده، فرق میان مسالۀ تاثیر زمان و مکان در‏‎ ‎


مجموعه آثار کنگره بررسی مبانی فقهی حضرت امام خمینی (س) «نقش زمان و مکان در اجتهاد» ـ جلد 3اجتهاد و زمان و مکان (3)( مجموعه مقالات)صفحه 16
‏ ‏

‏«تدریجی بودن احکام» و «نقش زمان و مکان در اجتهاد» را می توان در سه مورد‏‎ ‎‏اساسی به شرح زیر برشمرد:‏

 (1 ـ 2 ـ 1)‏ تاثیر زمان و مکان در مسالۀ «تدریجی بودن احکام»، در مرحلۀ ابلاغ‏‎ ‎‏احکام به مردم است و نه به اصل وضع قانون و صدور حکم، ولی در مسالۀ «نقش‏‎ ‎‏زمان و مکان در اجتهاد»، عنصر زمان و مکان در اصل وضع قانون و صدور حکم‏‎ ‎‏تاثیر و نقش دارد؛ مثلاً حکم تحریم تنباکو از سوی مرجع بیدار حضرت آیةالله‏‎ ‎‏میرزای شیرازی (ره) که به سبب شرایط سیاسی ـ اقتصادی حاکم بر ایران صادر‏‎ ‎‏شده بود، عنصر زمان و مکان و شرایط سیاسی ـ اقتصادی آن عصر اقتضا کرد که‏‎ ‎‏مصرف تنباکو (که تا آن زمان مباح و جایز بود) تحریم شود، نه اینکه استعمال تنباکو‏‎ ‎‏از نظر آن مرجع بزرگ از پیش حرام بود، ولی ایشان به خاطر مصلحت «تسهیل» آن‏‎ ‎‏را مدّتی مسکوت گذاشته و سپس به مردم ایران ابلاغ فرمود. به سخن دیگر، ‏‎ ‎‏شرایط زمان و مکان، موجب شد موضوعی را که در گذشته دارای حکم حلیّت بود‏‎ ‎‏(استعمال تنباکو) به موضوع دیگری مبدّل سازد و به تبع این تبدیل، حکم آن هم‏‎ ‎‏تغییر یابد. استعمال تنباکو که تا روز قبل در استنباط و نگرش فقهی مرحوم میرزای‏‎ ‎‏شیرازی، مباح و مجاز بود، امروز صرفاً به دلیل شرایط جدید سیاسی ـ اقتصادی‏‎ ‎‏حاکم بر جامعه، حکم دیگری پیدا می کند و با توجه به زمان و مکان و شرایط جدید‏‎ ‎‏موضوع حکم تحریم قرار می گیرد. تحریم روابط سیاسی، اقتصادی و فرهنگی با‏‎ ‎‏رژیم نژادپرست آفریقای جنوبی از سوی دولت جمهوری اسلامی ایران در گذشته‏‎ ‎‏و برقراری مجدد این روابط و تاکید بر استحکام بخشیدن به آن پس از سقوط و تغییر‏‎ ‎‏آن رژیم ضدبشری، مصداق بارز و مثال زنده برای چگونگی نقش و تاثیر عنصر‏‎ ‎‏زمان و مکان در اجتهاد است.‏

 (2 ـ 2 ـ 1)‏ نقش و تاثیر زمان و مکان در موضوع «تدریجی بودن احکام» نسبت‏‎ ‎‏به آیات الاحکام، منحصر به عصر نزول قرآن (23 سال)، و نسبت به دیگر احکام‏‎ ‎


مجموعه آثار کنگره بررسی مبانی فقهی حضرت امام خمینی (س) «نقش زمان و مکان در اجتهاد» ـ جلد 3اجتهاد و زمان و مکان (3)( مجموعه مقالات)صفحه 17
‏ ‏

‏الهی تنها به عصر رسول خدا و امامان معصوم (ع) (حدود 250 سال) ـ که عصر بیان‏‎ ‎‏احکام الهی است، محدود خواهد بود و تمامی احکام خداوند ـ چه در قرآن و چه‏‎ ‎‏در لسان پیامبر (ص) و امامان معصوم (ع) ـ پس از دوران ائمه (ع) برای همیشه ثابت‏‎ ‎‏خواهد ماند. و هرگز تحت تاثیر شرایط زمان و مکان تغییر نخواهد کرد؛ مثلاً‏‎ ‎‏شرایط زمانی اقتضا می کرد که حکم تحریم ربا و شراب به تدریج در طول بیست‏‎ ‎‏سال به مردم ابلاغ شود و یا احکام مربوط به خمس در زمان امام باقر (ع) و یا‏‎ ‎‏امام صادق (ع) برای مردم بازگو شود، ولی این احکام پس از ابلاغ برای همیشه تا‏‎ ‎‏روز قیامت باقی خواهد بود ربا و شراب برای هر عصری و در هر موقعیت زمانی و‏‎ ‎‏مکانی، حرام و خمس برای همیشه واجب خواهد بود. و هیچ فقیهی، تحت هیچ‏‎ ‎‏شرایط سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی نمی تواند به حلیت شراب و ربا‏‎ ‎‏حکم دهد و یا خمس را تحریم کرده و یا مباح بداند، در حالی که عنصر زمان و‏‎ ‎‏مکان برای همیشه و در تمامی اعصار ممکن است در اجتهاد و استنباط احکام، ‏‎ ‎‏تاثیر بسزا و نقش تعیین کننده داشته باشد.‏

 (3 ـ 2 ـ 1)‏ فلسفۀ نازل شدن تدریجی احکام در قرآن (آیات الاحکام) و دیگر‏‎ ‎‏احکام اسلام، با ملاحظۀ شرایط زمان و مکان در آنها، فقط مصلحت «تسهیل» بر‏‎ ‎‏مکلّفان بود، ولی در نقش زمان و مکان در اجتهاد، چنین مصلحتی در بین نیست و‏‎ ‎‏فقیه و مجتهد در استنباط و استخراج احکام الهی هرگز این مصلحت را در نظر‏‎ ‎‏نمی گیرد و تنها چیزی که مورد توجه اوست، شرایط زمان و مکان و روابط‏‎ ‎‏سیاسی، اقتصادی و اجتماعی حاکم بر جامعه خواهد بود.‏

‏گفتنی است، آنچه که دربارۀ تفاوت و تمایز میان تاثیر زمان و مکان در‏‎ ‎‏تدریجی بودن احکام و نقش زمان و مکان در اجتهاد بیان شد، می توان در تفاوت و‏‎ ‎‏تمایز میان نقش زمان و مکان در مسالۀ ناسخ و منسوخ و نقش زمان و مکان در‏‎ ‎‏اجتهاد نیز مشاهده کرد و تامل و تفکر در مباحث گذشته، اهل تحقیق را از طرح‏‎ ‎


مجموعه آثار کنگره بررسی مبانی فقهی حضرت امام خمینی (س) «نقش زمان و مکان در اجتهاد» ـ جلد 3اجتهاد و زمان و مکان (3)( مجموعه مقالات)صفحه 18
‏ ‏

‏مجدّد آن بی نیاز می سازد.‏

‏ ‏

چگونگی طرح مباحث

‏در آغاز، آیات مورد بحث با جدیدترین و گویاترین ترجمه های موجود آورده‏‎ ‎‏می شود و آنگاه به بیان شان نزول و شرایط سیاسی ـ اجتماعی ویژه ای که آیات در آن‏‎ ‎‏فضا و موقعیت خاص نازل شد، و جریانات و رویدادهای آن زمان می پردازد، زیرا‏‎ ‎‏تمامی آیات مورد تحقیق، پس از هجرت؛ یعنی هنگام استقرار نظام اجتماعی‏‎ ‎‏اسلام در مدینه، نازل شد. و آیات مدنی عمدتاً در رابطه با مسائل اجتماعی و‏‎ ‎‏سیاسی و احکام زندگی است و هر دسته از این آیات، متناسب با شرایط زمانی و‏‎ ‎‏موقعیت خاص مکانی و جغرافیایی جامعۀ آن روز نازل گردیده و ناظر به بخشی از‏‎ ‎‏جریانات اجتماعی و روند حوادث جاری آن جامعه بوده است. بنابراین، بدون‏‎ ‎‏آگاهی از آن شرایط فهم صحیح آیات، بسیار دشوار، بلکه ناممکن است، سپس‏‎ ‎‏پیام اصلی آیات در پرتو شان نزولها و جوّ اجتماعی عصر نزول، خواهد آمد. و در‏‎ ‎‏پایان، دلیل، برهان و شواهد و قراین موجود در خود آیات و یا خارج از آن، ارائه‏‎ ‎‏خواهد شد.‏

‏در پایان بند شماره یک یادآوری این حقیقت لازم و مهم است که آنچه این‏‎ ‎‏نوشتار در صدد اثبات آن بر آمده، در حدّ یک نظرّیه است و هرگز به این معنا نیست‏‎ ‎‏که این ادّعا، با این گفتار کوتاه، 100% (درصد) به اثبات خواهد رسید، زیرا این‏‎ ‎‏موضوع از دیدگاه قرآن برای نخستین بار مورد کاوش و بررسی قرار می گیرد، ولی‏‎ ‎‏امید است این تحقیق نه چندان عمیق، دریچه ای باشد به سوی بحثی گسترده و‏‎ ‎‏پردامنه در این باب، و راهی است فرا روی اهل تحقیق، برای فهم بهتر تعالیم‏‎ ‎‏ناشناختۀ قرآن کریم.‏


مجموعه آثار کنگره بررسی مبانی فقهی حضرت امام خمینی (س) «نقش زمان و مکان در اجتهاد» ـ جلد 3اجتهاد و زمان و مکان (3)( مجموعه مقالات)صفحه 19
 

2 ـ آیات الهی و نقش زمان و مکان در اجتهاد

 (1 ـ 2) نمونۀ اوّل: آیات 60 ـ 62 سورۀ مبارکه احزاب 

لَّئن لَّم یَنتَه المُنفقُونَ وَ الَّذینَ فِی قُلُوبِهِم مَّرَضٌ وَ المُرجِفُونَ فِی المَدینَةِ لَنُغریَنَّکَ بهِم ‎ ‎ثُمَّ لا یُجَاوِروُنَکَ فِیِها الاَ قلیلاً 60 مَّلعُونِیِنَ اینَمَا ثُقفُوا اخذُوا وَ قُتَّلُوا تَقتِیلاً 61‎ ‎سُنَّة َاللَهِ فِی الَّذینَ خَلَوا مِن قَبلُ وَلَن تَجِدَ لِسُنَّةِ اللهِ تَبدِیلاً 62

‏اگر منافقان و بیماردلان و آنها که اخبار دروغ و شایعات بی اساس در مدینه‏‎ ‎‏پخش می کنند دست از کار خود بر ندارند، تو را بر ضد آنان می شورانیم، سپس جز‏‎ ‎‏مدّت کوتاهی نمی توانند در کنار تو در این شهر بمانند!‏

‏و از همه جا طرد می شوند، و هر جا یافته شوند گرفته خواهند شد و به سختی‏‎ ‎‏به قتل خواهند رسید!‏

‏این سنّت خداوند در اقوام پیشین است، و برای سنّت الهی هیچ گونه تغییر‏‎ ‎‏نخواهی یافت!‏‎[1]‎

‏موضوع مورد بحث در آیات فوق، منافقانی هستند که خدا و رسولش را، با‏‎ ‎‏کردار و رفتار خویش می رنجاندند و با تهمت، افترا و انگ زدن، به اذیت و آزار‏‎ ‎‏مومنان می پرداختند، چنانچه پیش از این هم خاندان پیامبر (ص) را هدف قرار‏‎ ‎‏دادند و با تهمتِ ارتکاب فحشا به یکی از همسران آن حضرت، و انتشار این دروغ‏‎ ‎‏بزرگ در میان مردم ـ به گونه ای که برخی از زنان و مردان مومن هم باور کرده و با‏‎ ‎‏آنان همصدا شدند ـ درصدد بر آمدند که ضربه ای بزرگ و کارساز به حیثیت‏‎ ‎‏اجتماعی و نفوذ مردمی رسول خدا وارد سازند، امّا خداوند آگاه به دلها و رازها، با‏‎ ‎‏نزول پیاپی آیاتی چند، به افشای این حرکت موذیانه و آبرو ریز پرداخت و ساحت‏‎ ‎‏مقدس پیامبر (ص) و خاندان او را از چنین افترای بزرگ مبرّا و منزه دانست.‏‎[2]‎‏ ‏


مجموعه آثار کنگره بررسی مبانی فقهی حضرت امام خمینی (س) «نقش زمان و مکان در اجتهاد» ـ جلد 3اجتهاد و زمان و مکان (3)( مجموعه مقالات)صفحه 20
‏ ‏

‏منافقان کوردل نه تنها با چنین تهمت و شایعه پردازی، به مخالفت با دین الهی‏‎ ‎‏و پیامبر اسلام برخاسته اند، بلکه از آغاز بعثت پیامبر (ص) آشکارا به مبارزۀ‏‎ ‎‏همه جانبۀ تبلیغی ـ روانی و اقتصادی و... علیه تعالیم اسلام و شکنجه و آزار‏‎ ‎‏جسمی معتقدان دین توحیدی برخاسته اند. این تلاش علنی و همه جانبه تا وقتی که‏‎ ‎‏پیامبر (ص) و مومنان اندکش در مکّه بودند (سیزده سال)، ادامه داشت و آنگاه که‏‎ ‎‏پیامبر (ص) از جانب خداوند ماموریت یافت به مدینه هجرت کند و زمینۀ تشکیل‏‎ ‎‏جامعه ای نو و ساختن امّتی نمونه را فراهم آورد (که آن حضرت با کوشش‏‎ ‎‏وصف ناپذیر خود و یاران دلباخته اش به چنین هدفی نایل آمد و تشکیل حکومت‏‎ ‎‏اسلامی و نظام اجتماعی مبتنی بر دین توحیدی را اعلان نمود) همان دشمنان‏‎ ‎‏کینه توزش که تا دیروز آشکارا به دشمنی پرداخته بودند، امروز با تظاهر به اسلام و‏‎ ‎‏پذیرش صوری نظام اجتماعی جدید و پیوستن به صف مومنان، در صدد برآمدند تا‏‎ ‎‏با این تظاهر و مخفی کاری به شکل دیگری ضربات خود را بر پیکر اسلام عزیز وارد‏‎ ‎‏سازند و از همین تاریخ بود که گروهی به عنوان منافق به وجود آمدند و حدود‏‎ ‎‏هفت سال (که زمان نزول آیات سوره احزاب بود) منافقان به مخالفت نیمه علنی و‏‎ ‎‏بعضاً مخفی مشغول بودند.‏

‏قرآن در چند سوره با نزول آیات متعدد، به افشای چهرۀ کریه و مزورّانه آنان‏‎ ‎‏پرداخت تا جایی که یک سوره را به همین منظور «منافقین» نامید.‏

‏با نزول آیات 57 ـ 62 سورۀ احزاب، دستور جدیدی برای برخورد با منافقانی‏‎ ‎‏که در شهر مدینه زندگی می کردند و یا در آن تردد داشته اند، صادر شد که حکایت‏‎ ‎‏از آخرین تصمیم لازم در برخورد با منافقان و سرکوب کامل آنان در محدودۀ شهر‏‎ ‎‏مدینه دارد.‏

‏با عنایت به مطالب یاد شده چگونگی استدلال و استشهاد به آیات فوق، در‏‎ ‎‏خصوص موضوع «نقش زمان و مکان در اجتهاد» روشن خواهد شد، به این ترتیب‏‎ ‎


مجموعه آثار کنگره بررسی مبانی فقهی حضرت امام خمینی (س) «نقش زمان و مکان در اجتهاد» ـ جلد 3اجتهاد و زمان و مکان (3)( مجموعه مقالات)صفحه 21
‏ ‏

‏که موضوع در تمامی آیات مربوطِ به منافقان و اوصاف آنان، یکی است و همۀ آنان‏‎ ‎‏در اینکه کافرانِ به ظاهر مسلمان هستند و برای ضربه زدن به اسلام و مسلمین از‏‎ ‎‏تمامی ترفندها و ابزارها و توانایی ها در همۀ ابعاد سیاسی، نظامی و اقتصادی استفاده‏‎ ‎‏می کردند و از دشمنی و کینه توزی آنان در تمامی شرایط، از آغاز بعثت تا هنگام‏‎ ‎‏نزول این آیات، ذرّه ای کاسته نشده بود؛ کاملاً یکسان هستند. ولی در عین حال‏‎ ‎‏احکام مربوط به منافقان در برهه ای از زمان (سال هفتم هجری) و در مکانی‏‎ ‎‏مشخص و محدود (شهر مدینه) با احکام سابق آن تفاوت چشمگیری پیدا کرد؛‏‎ ‎‏حکم محاصرۀ همه جانبه و دستگیری آنان در هر کجای شهر مدینه و قتل و کشتن‏‎ ‎‏همۀ آنان، حکمی بود جدید که برخاسته از شرایط زمانیِ ویژه و موقعیت مکانی‏‎ ‎‏خاص بود، زیرا همین منافقان با چنین اوصافی حدود هفت سال در شهر مدینه زندگی می کردند، ولی چنین حکمی دربارۀ آنان صادر نشده بود.‏

‏به عبارت دیگر، اصل موضوع در سال هفتم هجرت و قبل از آن یکی بیش‏‎ ‎‏نیست که عبارت است از «منافقان در حال ستیز با اسلام و مسلمین»، ولی زمانی‏‎ ‎‏که این موضوع و مسالۀ واحد در ارتباط با مسایل سیاسی ـ اجتماعی حاکم بر‏‎ ‎‏جامعه، در برهه ای از زمان (سال هفتم هجرت) و در مکانی معین (محدودۀ شهر‏‎ ‎‏مدینه) سنجیده شد، همین موضوع دگرگون گردید و تغییر ماهیت داد و از نظر‏‎ ‎‏قرآن به موضوع جدیدی تبدیل شد و یا تبدّل موضوع، حکم هم به تبع آن تغییر یافت‏‎ ‎‏و به حکم جدیدی مبدل شد، چونکه به حکم این قانون کلیِ عقلایی ـ و شارع‏‎ ‎‏مقدس خود را هم از این قانون عام استثنا نمی کند، بلکه بر آن تاکید فراوان دارد ـ که‏‎ ‎‏موضوع به منزلۀ علّت برای حکم خودش می باشد و با تغییر علّت (موضوع)، ‏‎ ‎‏حکم هم که معلول آن است، مبدل می شود و متناسب با علّت خودش تغییر‏‎ ‎‏می یابد؛ می توان گفت تنها عاملی که موجب تغییر موضوع دربارۀ منافقان‏‎ ‎‏شده است، عنصر زمان و شرایط زمانی (سال هفتم هجری) و عنصر مکان‏‎ ‎


مجموعه آثار کنگره بررسی مبانی فقهی حضرت امام خمینی (س) «نقش زمان و مکان در اجتهاد» ـ جلد 3اجتهاد و زمان و مکان (3)( مجموعه مقالات)صفحه 22
‏ ‏

‏ (موقعیت مکانی شهر مدینه) بوده است.‏

‏نکته ای که در اینجا حایز اهمیت و لازم به یادآوری است، این است که اوّلاً، ‏‎ ‎‏این حکم جدید می بایست تنها دربارۀ منافقانِ ساکن شهر مدینه به اجرا گذاشته‏‎ ‎‏شود، نه آنان که در اطراف آن شهر و یا در شهر دیگری، مانند مکّه و...‏‎ ‎‏می زیسته اند و ثانیاً، اگر شهر دیگری از نظر موقعیت مکانی و شرایط زمانی در‏‎ ‎‏آینده شرایط شهر مدینه را پیدا می کرد، بی تردید همین حکم دربارۀ آن اجرا‏‎ ‎‏می شد، زیرا آن زمان خاصّ (سال هفتم هجری) از این جهت که زمانی مشخّص‏‎ ‎‏است و آن مکان معین (شهر مدینه)، از این نظر که دارای جغرافیای مخصوص‏‎ ‎‏است، موضوعیت ندارد و در تبدل موضوع و به تبع آن، تغییر حکم، تاثیری‏‎ ‎‏نخواهد داشت، پس بی تردید می توان گفت تنها عامل تاثیر گذار در تبدّل موضوع‏‎ ‎‏واحد، شرایط زمانی و مکانی است و هر کجا که آن شرایط به وجود آید، موضوع و‏‎ ‎‏حکم تغییر می یابد، چونکه پیش از این، پیامبر (ص) و مسلمانان در شرایط و‏‎ ‎‏موقعیتی به سر می بردند که توانایی چنین برخوردی را نداشتند و از دیگر سو، چهرۀ‏‎ ‎‏کریه این دشمنان تزویرگر برای مردم شناخته نشده بود که تا با صدور یک فرمان از‏‎ ‎‏جانب خداوند، بی چون و چرا با آنان برخورد نمایند و حاضر شوند تا همه را‏‎ ‎‏سرکوب کرده و به قتل برسانند. ولی در سال هفتم هجری ـ هنگام نزول این آیات ـ‏‎ ‎‏شرایط از نظر زمانی و موقعیت مکانی کاملاً به نفع مسلمان بود. و ناگفته پیداست‏‎ ‎‏که اگر شهر مدینه در زمانی دیگر، مجدّداً به شرایط پیش از این دستور بر می گشت، ‏‎ ‎‏ی تردید پیامبر (ص) و مسلمانان هرگز چنین دستوری را علیه منافقان مدینه به اجرا‏‎ ‎‏نمی گذاشتند و به گونه ای دیگر و متناسب با شرایط جدید با آنان برخورد‏‎ ‎‏می کردند؛ مثلاً همین منافقان در سالهای پیش از هفتم هجرت به اذیت و آزار‏‎ ‎‏پیامبر (ص) و مومنان مشغول بودند، ولی با آنان چنین برخوردی نشد. خداوند در‏‎ ‎‏همین سوره به پیامبر (ص) هشدار داد که از خواسته های کافران و منافقان پیروی‏‎ ‎


مجموعه آثار کنگره بررسی مبانی فقهی حضرت امام خمینی (س) «نقش زمان و مکان در اجتهاد» ـ جلد 3اجتهاد و زمان و مکان (3)( مجموعه مقالات)صفحه 23
‏ ‏

‏نکند و در صدد برآوردن آنها نباشد و تنها تابع محض رهنمودهای خداوند متعال‏‎ ‎‏بوده و فقط، بر او توکل نماید‏‎[3]‎‏ و خداوند بیش از این هشدار، دستور دیگری صادر‏‎ ‎‏نفرموده است.‏

‏آنچه تاکنون در توضیح آیات مربوط به منافقان آمد و استنباط و برداشتی که از‏‎ ‎‏آنها در اثبات «نقش زمان و مکان در اجتهاد» از دیدگاه قرآن شد، تنها برای کسانی‏‎ ‎‏به خوبی قابل درک و فهم و مورد پذیرش و تصدیق خواهد بود که از روند انقلاب‏‎ ‎‏اسلامی ایران ـ از آغاز تاکنون ـ بویژه سه سال ابتدای پیروزی آن، آشنا و آگاه باشد و‏‎ ‎‏موضعگیری های منافقان و دشمنان داخلی را مشاهده کرده و با دیدگاهی سیاسی ـ‏‎ ‎‏اجتماعی و دیدی انقلابی به آنها نگریسته باشد و از دیگر سوی، واکنش دولت‏‎ ‎‏جمهوری اسلامی ایران و نیز مراحلی که مسوولان نظام در برخورد با آنان‏‎ ‎‏پیموده اند را به دقت مطالعه کرده و به تحلیل جامعه شناسان پرداخته باشد.‏

‏ ‏

 (2 ـ 2) نمونۀ دوّم: آیات 30 و 31 سورۀ مبارکه احزاب

یا نسآءَ النَّبِیَّ مَن یَاتِ مِنکُنَّ بِفَحِشَةٍ مُّبَیَنَّةٍ یُضعَف لَهَا العَذَابُ ضِعفَینِ وَ کَانَ ذلِکَ‎ ‎عَلَی اللهِ یَسِیراً 30 

وَ مَن یَقنُت مِنکُنَّ لله  وَ رَسُولِهِ وَ تَعمَل صلِحاً نُّوتِهَا اجرَهَا مَرَّتَینِ وَ اعتَدنَا لَهَا رِزقا‎ ‎ کَرِیماً 31‏. ‏‎[4]‎

‏ای همسران پیامبر! هر کدام از شما گناه آشکار و فاحشی مرتکب شود، ‏‎ ‎‏عذاب او دو چندان خواهد بود؛ و این برای خدا آسان است.‏

‏و هر کس از شما برای خدا و پیامبرش خضوع کند و عمل صالح انجام دهد، ‏‎ ‎‏پاداش او را دو چندان خواهیم ساخت، و روزی پر ارزشی برای او آمده کرده ایم.‏‎[5]‎

‏موضوع مورد تحقیق در آیات فوق، همسران پیامبر (ص) می باشد. خداوند‏‎ ‎‏آنان را مورد خطاب قرار داده می‏‎‎‎‏ فرماید: ای همسران پیامبر (ص) شما همانند دیگر‏‎ ‎


مجموعه آثار کنگره بررسی مبانی فقهی حضرت امام خمینی (س) «نقش زمان و مکان در اجتهاد» ـ جلد 3اجتهاد و زمان و مکان (3)( مجموعه مقالات)صفحه 24
‏ ‏

‏زنان جامعه نیستید، بلکه از جایگاه ویژه ای برخوردارید، لذا رفتار و کردار و‏‎ ‎‏مواضع فردی و اجتماعی شما به گونه ای دیگر، مورد حسابرسی ما قرار می گیرد. ‏

‏اگر هر یک از شما مرتکب گناهی آشکار و علنی گردد، به گونه ای که مردم با خبر‏‎ ‎‏شوند، چند برابر و یا چندین برابر کیفر خواهید دید و به تناسب گناهتان و به میزان‏‎ ‎‏اطلاع یافتن مردم از آن گناه، و اثر سوء و بازتابی که در جامعه دارد، مورد ارزیابی و‏‎ ‎‏بازخواست قرار می گیرید و کیفر می بینید. چنان که اگر از شما رفتار خوب و‏‎ ‎‏پسندیده ای دیده شود به همین ترتیب اجر و پاداش خواهید دید.‏

‏خداوند متعال در آیۀ 6 همین سوره، به عنوان زمینه چینی و سرفصل برای بیان‏‎ ‎‏حقیقت یاد شده، چنین می‏‎‎‎‏ فرماید: که اوّلاً، شخص پیامبر (ص) از هر جهت اولی‏‎ ‎‏و سزاوارتر از دیگر مومنان بوده و دارای شخصیت ممتاز و حقوق ویژه می باشد و‏‎ ‎‏ثانیاً، همسران او به منزلۀ مادران برای همۀ مومنان هستند و جایگاه و حرمتی چون‏‎ ‎‏مادران دارند. اعلان این نکته حکایت از آن دارد که جایگاه و نقش همسران رسول ‏‎ ‎‏خدا در جامعه، در حدّ مادران است و همان طور که مادران همواره دو نقش اساسیِ‏‎ ‎‏هدایتگری و الگودهی دارند و باید راهنما و سرمشق فرزندانشان باشند و اگر مادری‏‎ ‎‏چنین نقشی را ایفا نکند و به عکس، رفتاری ناهنجار و غیر مادرانه داشته باشد، ‏‎ ‎‏مسلّماً در فرزندان، اثرات سوء بسیاری به جامی گذارد.‏

‏اما نحوۀ استدلال و استشهاد به آیات فوق در خصوص موضوع «نقش زمان و‏‎ ‎‏مکان در اجتهاد»: اصل موضوع و صورت مساله، که عبارت است از «ارتکاب گناه‏‎ ‎‏و فحشای علنی از سوی همسران رسول خدا » در تمامی دوران زندگی آنان عوض‏‎ ‎‏نشد، همسران رسول خدا به عنوان همسر چه پیش از نزول این آیات؛ یعنی از آغاز‏‎ ‎‏بعثت تا سال هفتم هجرت و چه پس از نزول آنها، هیچ فرقی نکردند و در گناه و‏‎ ‎‏خطای موضوع آیات قرآنی (فحشای علنی) هم هیچ تفاوتی دیده نشده است. به‏‎ ‎‏عبارت دیگر، جوهرۀ موضوع و صورت مساله که عبارت است از همسران خطاکار‏‎ ‎


مجموعه آثار کنگره بررسی مبانی فقهی حضرت امام خمینی (س) «نقش زمان و مکان در اجتهاد» ـ جلد 3اجتهاد و زمان و مکان (3)( مجموعه مقالات)صفحه 25
‏ ‏

‏رسول خدا در طول حدود 20 سال، در ماهیت هیچ تغییر نکرد، نه در خودِ گناه، ‏‎ ‎‏دگرگونی پدید آمد و نه همسران پیامبر (ص) به عنوان همسر بودن، تغییر کردند. گناه‏‎ ‎‏همان گناه است و همسران رسول خدا هم همان همسران پیشین هستند. ‏

‏بنابراین، باید با دقت و ژرفنگری در این موضوع وارد شد و دریافت که چه‏‎ ‎‏چیز موجب تغییر حکم شده و چه عاملی باعث گردید که جرم و گناه زنان‏‎ ‎‏پیامبر (ص) از این تاریخ تغییر نماید.‏

‏به جرات می توان گفت تنها عامل موثر در تغییر این حکم، عنصر زمان و‏‎ ‎‏شرایط زمانی بود و با توجه به این امر که تغییر هر حکمی، تابع تغییر موضوعش‏‎ ‎‏می باشد، نتیجه خواهیم گرفت که عنصر زمان و شرایط زمانی در تغییر موضوع‏‎ ‎‏واحد و تبدیل آن به موضوع جدید ـ که با موضوع پیشین کاملاً متفاوت است ـ تاثیر‏‎ ‎‏تام و کامل دارد. امّا اینکه چگونه شرایط زمانی در مسالۀ همسران رسول خدا، ‏‎ ‎‏تغییر یافت با توضیح ذیل به خوبی روشن خواهد شد:‏

‏دشمنان دین توحیدی از آغاز طلوع خورشید اسلام در صدد برآمدند که با‏‎ ‎‏کشتن پیامبر اسلام (ص)، دین الهی را از بین ببرند و این مقصود با توطئه ای که در‏‎ ‎‏تاریخ به توطئۀ «لیلة المبیت» شهرت یافت، دنبال شد ولی به خواست خداوند‏‎ ‎‏پیامبر (ص) از چنین مهلکه ای نجات یافت و پس از سیزده سال تلاش‏‎ ‎‏خستگی ناپذیر با هجرت به شهر مدینه به موقعیت سیاسی ـ اجتماعی چشمگیری‏‎ ‎‏دست یافت، دشمنان پس از مایوس شدن کامل از کشتن پیامبر (ص)، به ترور‏‎ ‎‏شخصیت و ضربه زدن به حیثیت الهی او در میان اجتماع پرداختند و چون در‏‎ ‎‏شخص رسول خدا نقطۀ ضعف قابل ارائه و کارساز نیافتند، این مقصود را با افترا و‏‎ ‎‏انگ زدن به خاندان و بستگان و همسران او دنبال کردند. قرآن کریم به نمونه ای از‏‎ ‎‏این تهمتها و افتراها در سورۀ نور آیات 11 ـ 20، اشاره کرده که به «حدیث افک؛‏‎ ‎‏ماجرای ساختگی» شهرت یافت، ولی علی رغم این تلاش مذبوحانه، پیامبر خدا و‏‎ ‎


مجموعه آثار کنگره بررسی مبانی فقهی حضرت امام خمینی (س) «نقش زمان و مکان در اجتهاد» ـ جلد 3اجتهاد و زمان و مکان (3)( مجموعه مقالات)صفحه 26
‏ ‏

‏خانوادۀ او ـ روز به روز ـ در دل مردم نفوذ بیشتری پیدا کردند و از منزلت اجتماعی‏‎ ‎‏بالاتری برخوردار شدند. مردم نه تنها عیبی در آنان نمی دیدند، بلکه آنها را به‏‎ ‎‏عنوان الگو و سرمشق زندگی خود می نگریستند، چنانکه قرآن دربارۀ شخص‏‎ ‎‏پیامبر (ص) در آیۀ 21 همین سوره (احزاب) می‏‎‎‎‏ فرماید: «‏لَقَد کَانَ َلکُم فِی‎ ‎رَسُول الله  اُسوَةٌ حَسَنَةُ...‏؛ تحقیقاً برای شما مومنان در راه و رسم زندگی‏‎ ‎‏رسول الله، الگو و مقتدای پسندیده و شایسته است...».‏

‏در چنین فضای اجتماعی، سیاسی و موقعیت زمانی، آیات مورد بحث نازل‏‎ ‎‏شد و به صراحت اعلان داشت که زنان پیامبر (ص) در کیفر و مجازات گناهان‏‎ ‎‏علنی و آشکارشان با دیگر زنان جامعه فرق دارند و از این تاریخ به بعد چند برابر‏‎ ‎‏دیگر گناهکاران، مجازات خواهند شد و نیز در قبال هر کار پسندیده ای، پاداش و‏‎ ‎‏اجر دو چندان خواهند بود.‏

‏با توجه به توضیحات فوق، می توان به این نتیجۀ قطعی رسید که شرایط زمانی‏‎ ‎‏و موقعیت اجتماعی افراد، در تبدل موضوع تاثیر تعیین کننده دارد و متناسب با آن‏‎ ‎‏شرایط و موقعیتها، حکم هم تغییر می کند. بنابراین، فقیهان و مجتهدانی که بر‏‎ ‎‏مسند افتا تکیه زده اند و در هر عصر و زمانی به داوری حکم خدا نشسته اند، باید‏‎ ‎‏برای فهم حکمی که گمان رود زمان و مکان و شرایط موجود در آن نقش داشته‏‎ ‎‏باشد؛ به شناخت آنها بپردازند و با توجه به آنها احکام الهی را استنباط نمایند.‏

‏آنچه تاکنون گفته شد، توضیح و تبیین اصل مدّعا و چگونگی برداشت‏‎ ‎‏و استنباط آن از آیات مورد بحث بود، اکنون لازم است که با بیان یک اشکال و نیز‏‎ ‎‏طرح نظر مخالف، بحث را به شکل بهتری دنبال کرد و شواهد و قراین موجود در‏‎ ‎‏خودِ آیات و یا بیرون از آن که این نظریه را اثبات می کند، مورد کاوش بیشتری‏‎ ‎‏قرار داد و چنین برداشت و استنباط را با دلایل و براهین گویاتر، قرین ساخت، به‏‎ ‎‏امید آنکه مقبول اهل نظر افتد.‏


مجموعه آثار کنگره بررسی مبانی فقهی حضرت امام خمینی (س) «نقش زمان و مکان در اجتهاد» ـ جلد 3اجتهاد و زمان و مکان (3)( مجموعه مقالات)صفحه 27
‏ ‏

‏ممکن است این پرسش و اشکال مطرح شود که این آیات، هیچ ارتباطی با‏‎ ‎‏موضوع مورد بحث ندارد، زیرا اوّلاً، این دسته از آیات به زنان پیامبر (ص)‏‎ ‎‏اختصاص دارد و ثانیاً مقصود از «یضاعف لها العذاب» عذاب اخروی است و‏‎ ‎‏شامل کیفر دنیوی نخواهد شد. بنابراین، نمی توان از این آیات، حکم عامی‏‎ ‎‏استنباط و استخراج کرد. پرسش و اشکال فوق از دو قسمت تشکیل شده که در‏‎ ‎‏آغاز با بیان چند نکتۀ علمی و تفسیری به پاسخ قسمت نخست، که عبارت بود از‏‎ ‎‏«اختصاص این آیات به زنان پیامبر (ص)»، می پردازیم.‏

 (1 ـ 2 ـ 2)‏ همۀ مفسران و قرآن پژوهان ـ بی استثنا ـ در فلسفه و چرایی احکام‏‎ ‎‏مربوط به همسران رسول خدا اظهار داشته اند که چون آنان از نظر اجتماعی و‏‎ ‎‏شرایط زمانی در موقعیتی به سر می بردند که دوست و دشمن و خوبان و بدان‏‎ ‎‏جامعه، به رفتار و کردار فردی و مواضع اجتماعی آنان با حساسیت خاصی‏‎ ‎‏می نگریستند. دشمنان در صدد خورده گیری و پیدا کردن نقطۀ ضعفی بودند که تا به‏‎ ‎‏وسیلۀ آن به حیثیت و موقعیت مردمی و معنوی پیامبر (ص) ضربه وارد‏‎ ‎‏سازند و بدکاران برای توجیه اعمال زشت خود به دنبال شاهد مصداق و قابل توجیه‏‎ ‎‏بودند و دوستان پیامبر (ص) و خوبان امّت در پی یافتن الگوی مناسب و نمونۀ عینی‏‎ ‎‏در تربیت دینی و انسانِ قرآنی برای خود بودند، چرا که اینان، خاندان نبوّت‏‎ ‎‏و همسران پیامبر (ص) را به عنوان اسوه و سرمشق و نمونۀ عینی دینداری‏‎ ‎‏می دانستند. بنابراین، تمامی رفتار و کردار فردی و حرکات اجتماعی همسران‏‎ ‎‏رسول خدا، کاملاً زیر ذرّه بین دوست و دشمن بود.‏

‏روشن است که در چنین موقعیت اجتماعی و شرایط زمانی، رفتار و کردار‏‎ ‎‏همسران رسول خدا تا چه مقدار می توانست اثر مثبت و یا منفی در یکایک افراد‏‎ ‎‏جامعه داشته باشد. بی تردید رفتار خوب و نیکوی آنان، برای انجام خوبیها و‏‎ ‎‏نیکی ها الگو و سرمشق دیگران بود، چنانکه کار زشت و ناپسند آنها هم سرمشق و‏‎ ‎


مجموعه آثار کنگره بررسی مبانی فقهی حضرت امام خمینی (س) «نقش زمان و مکان در اجتهاد» ـ جلد 3اجتهاد و زمان و مکان (3)( مجموعه مقالات)صفحه 28
‏ ‏

‏جرات بخش مردم برای انجام بدیها و زشتی ها بود. با این توضیح می توان به خوبی‏‎ ‎‏دریافت که چرا خداوند کیفر گناهان آنان را چند برابر کرد و اجر و پاداش آنها را‏‎ ‎‏دو چندان، چون چند برابر شدن مجازات آنان به دلیل همین بازتاب سوء و مخرّب‏‎ ‎‏تربیتی ـ اجتماعی گناهانشان است و دو چندان شدن اجر و پاداش آنها هم پیامد‏‎ ‎‏خوب و سازندۀ رفتار پسندیده و نیکوی آنان خواهد بود.‏

‏با توجه به مطالب یاد شده، ناگفته پیداست، احکامی که دارای چنین فلسفه و‏‎ ‎‏حکمت عقلایی هستند نمی توانند تنها برای افراد معدود و انگشت شمار و برای‏‎ ‎‏یک زمان محدود و اندک باشد، زیرا همین اثر و بازتاب خوب و بد اجتماعی در‏‎ ‎‏رفتار و کردار یکایک بستگان و اعضای خانوادۀ دیگر رهبران الهی و مصلحان‏‎ ‎‏اجتماعی وجود دارد و نمی توان این سنخ از احکام اجتماعی ـ سیاسی اسلام را از‏‎ ‎‏امور تعبّدی محض دانست که حکمت و فلسفۀ آنها بر مکلّفان پوشیده باشد و همه‏‎ ‎‏مکلّف باشند تا آنها را بی چون و چرا و بدون الغای خصوصیت از مورد، پذیرا‏‎ ‎‏باشند و احتمال اینکه این احکام، علّ ـ ت و فلسفۀ دیگری داشته باشد که بر مکلّفان‏‎ ‎‏پوشیده مانده باشد، بسیار ضعیف، بلکه غیر منطقی و مردود است و بدین جهت‏‎ ‎‏تمامی مفسرانِ بزرگِ شیعی و سنّی ـ در عین گوناگونی دیدگاه های فلسفی، ‏‎ ‎‏کلامی، اجتماعی و علمی خود ـ، فلسفه و حکمت آن را همین دانسته اند که به‏‎ ‎‏اختصار بیان گردید.‏

 (2 ـ 2 ـ 2)‏ این احکام با سیرۀ عقلا کاملاً موافق و مطابق است و محدود دانستن‏‎ ‎‏آن به زنان پیامبر (ص) و در عصر بعثت بر خلاف سیرۀ مستمر و قطعی عقلای عالم‏‎ ‎‏است. چرا که از دیرباز مردم جهان در عین گوناگونی فرهنگها، سنتها، رسوم و‏‎ ‎‏آداب و نظام اجتماعی حاکم بر جوامعشان، نسبت به رفتار و کردار دولتمردان و‏‎ ‎‏رهبران خود و مدیران وابسته به آنان و بستگان و نزدیکانشان حساس بودند و خطای‏‎ ‎‏آنان را قابل تحمّل و اغماض نمی دانستند و گناه و لغزش کوچک آنان را بزرگ‏‎ ‎


مجموعه آثار کنگره بررسی مبانی فقهی حضرت امام خمینی (س) «نقش زمان و مکان در اجتهاد» ـ جلد 3اجتهاد و زمان و مکان (3)( مجموعه مقالات)صفحه 29
‏ ‏

‏می شمردند، در حالی که به چنین گناه و لغزشهای سرزده از افراد عادی و‏‎ ‎‏بی مسوولیت، نوعاً با دیدۀ اغماض و گذشت می نگرد و یا با مجازات ناچیز آنان‏‎ ‎‏قانع هستند. در عصر حاضر هم چنین حسّاسیتی در میان مردم وجود دارد و خطا و‏‎ ‎‏گناه رهبران و دولتمردان و مدیران اصی جامعه را یک رسوایی تلقّی می کنند، تا‏‎ ‎‏جایی که «سوء استفاده و گناه مالی» به «رسوایی مالی» و «گناه و لغزش در تمایلات‏‎ ‎‏جنسی» به «رسوایی جنسی» شهرت یافته و همین رسوایی که ممکن است از یک‏‎ ‎‏گناه و لغزش بسیار کوچک و ناچیز برخاسته باشد، در بسیاری از موارد، ممکن‏‎ ‎‏است موجب محرومیت دایمی از فعالیت اجتماعی ـ سیاسی و سبب انزوای‏‎ ‎‏همیشگی آنان در جامعه گردد. چنانکه امروزه در کشورهای اروپایی و همچنین در‏‎ ‎‏ایران ـ پس از پیروزی انقلاب اسلامی ـ موارد بسیاری مشاهده شده که خطا و‏‎ ‎‏لغزش بر ملا شدۀ یک وزیر، استاندار و مدیر کلّ، موجب محرومیت همیشگی آنان‏‎ ‎‏از تصدّی مسوولیتشان گردید و بعضاً باعث انزوای کامل سیاسی ـ اجتماعی آنان‏‎ ‎‏شد. خداوند متعال این حقیقت را دربارۀ پیامبر اسلام به صراحت یادآور شد آنگاه‏‎ ‎‏که فرمود: ‏وَ ان کَادُوا لَیَفتِنُونَکَ َعِن الَّذی او حَینَا الَیکَ لِتَفتَرِیَ عَلَینَا غَیَرهُ وَ اذاً‎ ‎لاَّتَّخَذُوِکَ خَلیلِاً 73 وَ لَو لا ان ثَبّتنَکَ لَقَد کِدتَّ تَرکَنُ الَیهِم شَیئاً قَلِیلاً 74 اذاً لاذَقنَک‎ ‎ضِعفَ الحَیَوةِ وَ ضِعفَ الَممَاتِ ثُمَّ لاتِجِدُ لَکَ عَلَینَا نَصِیراً 75.

‏نزدیک بود آنها تو را (با وسوسه های خود) از آنچه بر تو وحی کرده ایم‏‎ ‎‏بفریبند، تا غیر آن را به ما نسبت دهی؛ و در آن صورت، تو را به دوستی خود‏‎ ‎‏بر می گزینند!‏

‏و اگر ما تو را ثابت قدم نمی ساختیم (و در پرتو مقام عصمت، مصون از‏‎ ‎‏انحراف نبودی)، نزدیک بود به آنان تمایل کنی.‏

‏اگر چنین می کردی، ما دو برابر مجازات (مشرکان) در زندگی دنیا، و دو برابر‏‎ ‎‏(مجازات آنها) را بعد از مرگ، به تو می چشاندیم؛ سپس در برابر ما، یاوری برای‏‎ ‎


مجموعه آثار کنگره بررسی مبانی فقهی حضرت امام خمینی (س) «نقش زمان و مکان در اجتهاد» ـ جلد 3اجتهاد و زمان و مکان (3)( مجموعه مقالات)صفحه 30
‏ ‏

‏خود نمی یافتی!‏‎[6]‎

‏همان طور که می توان به خوبی از روح و پیام اصلی این آیات استفاده کرد و‏‎ ‎‏الهام گرفت، رهبران الهی و مصلحان جامعۀ دینی دارای جایگاه و منزلت ویژه‏‎ ‎‏هستند و به همین خاطر رفتار و کردار آنان هنگام محاسبه و بازخواست با دیگر‏‎ ‎‏مردمان کاملاً تفاوت دارد، بنابراین، آیات فوق می تواند شاهد و دلیل گویایی برای‏‎ ‎‏تایید و امضای سیرۀ عقلایی در موضوع مورد بحث، از سوی قرآن باشد.‏

‏شاهد و دلیل دیگری که در این بخش می توان ارائه کرد این حقیقت است که‏‎ ‎‏اگر در دلیل و مدرک دینی ـ چه قرآن باشد و چه سنّت ـ در مساله ای که تعبدی محض‏‎ ‎‏نیست؛ دو احتمال وجود داشته باشد، که یک احتمال آن مطابق با سیرۀ عقلاست و‏‎ ‎‏این سیره هم برخاسته از نگرش عقلانی مردم به مساله باشد نه از روی هوی و هوس‏‎ ‎‏و احتمال دوّم آن با سیرۀ عقلا ناسازگار است، بی تردید در چنین شرایط و وضعیتی‏‎ ‎‏باید احتمال نخست را که موافق با سیرۀ عقلاست، قبول کرد و یا لااقل آن را به‏‎ ‎‏عنوان احتمال راجح و قوی پذیرفت و در مقام عمل، طبق همین احتمال مشی‏‎ ‎‏کرد.‏

 (3 ـ 2 ـ 2)‏ بسیاری از مفسران برآنند که مقصود از «ضعفین» کیفر و عذاب‏‎ ‎‏دو برابر نیست، بلکه مقصود شدّت و کثرت مجازات و مطلق ازدیاد است، زیرا‏‎ ‎‏صیغۀ تثنیه در لغت عرب برای مطلق کثرت و ازدیاد، بسیار به کار رفته است؛ مثل‏‎ ‎‏«لبیک» و «سعدیک» و «دَوَالَیک» و در قرآن کریم هم، موارد زیادی دیده می شود، ‏‎ ‎‏مثل «‏ثم ارجع البصر کرّتین ینقلب الیک خاسئاً و هو حسیر‏»‏‎[7]‎‏ بنابراین، می توان‏‎ ‎‏گفت مقصود از «ضعفین» مطلق ازدیاد و شدت مجازات است و این ازدیاد، ‏‎ ‎‏متناسب با نوع گناه و شرایط اجتماعی گناهکاران خواهد بود. تشدید و ازدیاد‏‎ ‎‏کیفر، آنگاه متصوّر و قابل فرض است که موضوع این کیفر؛ یعنی گناه گناهکار و‏‎ ‎‏جرم مجرم، قابلیت شدّت و ضعف داشته و دارای درجات گوناگون و متفاوت‏‎ ‎


مجموعه آثار کنگره بررسی مبانی فقهی حضرت امام خمینی (س) «نقش زمان و مکان در اجتهاد» ـ جلد 3اجتهاد و زمان و مکان (3)( مجموعه مقالات)صفحه 31
‏ ‏

‏باشد و این فرض تنها با احتمال این که آیه برای مطلق زنان باشد، سازگار است نه با‏‎ ‎‏اختصاص آن به زنان پیامبر (ص)، زیرا آنان در وقت نزول این آیات (سال هفتم‏‎ ‎‏هجری) و تا آخر بعثت در وضعیت اجتماعی یکسانی به سر می بردند، بنابراین‏‎ ‎‏نمی توان گفت خداوند بر حسب موقعیت و شرایط اجتماعی آنان، مجازات‏‎ ‎‏متعددی برای زنان پیامبر (ص) مقرر کرده است. ولی اگر آیه مطلق بوده و چنین‏‎ ‎‏برداشت شود که اوّلاً، اختصاص به همسران پیامبر (ص) ندارد بلکه همۀ بستگان‏‎ ‎‏آن حضرت را شامل خواهد شد و ثانیاً، آیه دربر گیرندۀ همۀ وابستگان رهبران الهی‏‎ ‎‏و مصلحان اجتماعی جامعۀ اسلامی است مسلّماً با معنایی که برای «ضعفین»‏‎ ‎‏فرض شده است، سازگارتر است. چونکه شرایط زمانی و موقعیت اجتماعی‏‎ ‎‏رهبران و وابستگان و نزدیکان آنان در طول تاریخ متفاوت و گوناگون است و کیفر‏‎ ‎‏و مجازات هر یک از اینان بسته به شرایط زمانی و موقعیت اجتماعی، ویژۀ‏‎ ‎‏خودشان است و به دیگر سخن، شرایط زمانی و موقعیت خاص اجتماعی است که‏‎ ‎‏تعیین کنندۀ میزان کیفر و مقدار مجازات و شدّت و ضعف آن است.‏

 (4 ـ 2 ـ 2)‏ روایتی است از امام زین العابدین حضرت سجّاد (ع) و نیز نقلی است‏‎ ‎‏از فرزند شهیدش، مجاهد دین شناسی و فدایی اهل بیت جناب زیدبن علی (ع) (که‏‎ ‎‏به صراحت حکایت از آن دارد که آیات مورد بحث مخصوص زنان پیامبر (ص)‏‎ ‎‏نیست، بلکه شامل دیگر وابستگان آن حضرت، حتی آنان که بعدها در طول تاریخ‏‎ ‎‏خواهند آمد، می گردد و همچنین دیگر رهبران الهی و مصلحان اجتماعی جامعۀ‏‎ ‎‏اسلامی را در بر می گیرد) که عبارت است از:‏

‏یک ـ «‏... عن علی بن الحسین زین العابدین، انه قال له رجل: انکم اهل بیت‎ ‎مغفور لکم. قال: فغضب و قال: نحن احری ان یجرﻱ فینا ما اجری اللهُ فی ازواج‎ ‎النبی (ص) من ان نکون کما تقول؛ انا نری لمحسننا ضعفین من الاجر، و لمسیئنا‎ ‎ضعفین من العذاب؛ ثم قراالآیتین: «یا نساء النبی من یات منکن... و من یقنت‎ ‎


مجموعه آثار کنگره بررسی مبانی فقهی حضرت امام خمینی (س) «نقش زمان و مکان در اجتهاد» ـ جلد 3اجتهاد و زمان و مکان (3)( مجموعه مقالات)صفحه 32
‏ ‏

منکنّ... و اعتدنا لما رزقاً کریما 6‏».‏

‏در این روایت حضرت سجّاد (ع) نه تنها خود را مشمول این آیه می داند، بلکه‏‎ ‎‏خویش را از مصادیق بارز و اولی و سزاوار دانسته است.‏

‏دو ـ «‏روی ابوحمزة الثمالی عن زیدبن علی (ع) انه قال: انی لارجو للمحسن‎ ‎منا اجرین و اخاف علی المسئ منا ان یضاعف له العذاب ضعفین، کما وعد ازواج‎ ‎النبی (ص)‏».‏‎[8]‎

‏نکتۀ مهمّ و شایستۀ توجّهی که در این نقل وجود دارد، این است که برداشت و‏‎ ‎‏فهم جناب زیدبن علی (ع) از آیه، همان چیزی است که تاکنون ادعا شده است و‏‎ ‎‏چون ایشان با عصر نزول قرآن چندان فاصله ای نداشت و از منبع نورانی اهل بیت‏‎ ‎‏بهره می گرفت. و همواره از هر جهت مورد تایید امامان معصوم (ع) بود؛ می توان‏‎ ‎‏گفت برداشت و فهم شخصیتی چون ایشان از آیه، خود می تواند دلیل روشن و‏‎ ‎‏شاهد گویا در موضوع مورد بحث و رهنمونی برای پژوهشگران قرآنی باشد.‏

‏با توجه به شواهد و قراین یادشده، می توان نتیجه گرفت که این احکام، عام و‏‎ ‎‏مطلق است و شامل همۀ مسوولان و رهبران جامعۀ اسلامی و وابستگان آنها در‏‎ ‎‏تمامی زمانها و اعصار خواهد بود و در هر عصر و زمانی، به تناسب موقعیت‏‎ ‎‏اجتماعی و شرایط زمانی آنان و پیامد و بازتاب سویی که گناه و خطای آنها در آن‏‎ ‎‏شرایط و موقعیتها در جامعه دارد، کیفر و مجازات پیش بینی می شود؛ گاه دو‏‎ ‎‏چندان و گاه به چند برابر و یا چندین برابرِ دیگر مجرمان و گناهکاران جامعه، ‏‎ ‎‏محکوم و کیفر خواهند شد.‏

‏اما پاسخ از قسمت دوّم اشکال و احتمال، که عبارت بود از «اختصاص عذاب در آیه، به عذاب‏

‏اخروی»، با بیان دلایل، شواهد و قراینی چند به شرح زیر آورده‏‎ ‎‏می شود:‏

اوّل:‏ همان گونه که برخی از مفسران بزرگ شیعه و اهل تسنن یادآور شدند، ‏‎ ‎


مجموعه آثار کنگره بررسی مبانی فقهی حضرت امام خمینی (س) «نقش زمان و مکان در اجتهاد» ـ جلد 3اجتهاد و زمان و مکان (3)( مجموعه مقالات)صفحه 33
‏ ‏

‏الف و لام «العذاب» الف و لام عَهد است و به عذابی اشاره دارد که در آیۀ 2 سورۀ‏‎ ‎‏نور آمده است. در این سوره از کیفر و مجازات دنیوی فحشا و گناه آشکار زنان؛‏‎ ‎‏یعنی رجم و تازیانه، به «عذاب» تعبیر شده است، متن آیه چنین است:‏

‏«‏الزّانیةُ و الزّانی فَاجلدوُا کلَّ واحدِ منهما مائةَ جَلُدَةٍ و لا تاخُذُکم بهما رافةٌ فی‎ ‎دین اللهِ ان کنتم تومنونَ بالله والیوم الاخِرِ و لَیشهَدُ عَذَابَهُما طائِفَةٌ من المومنین‏».‏

‏و در آیۀ 19 سورۀ نسآء از «زنا» به «فاحشة مبیّنة» تعبیر شد. نکته ای که‏‎ ‎‏می تواند مویّد این باشد که «عذاب» در سورۀ احزاب، ناظر به «عذاب» در سورۀ‏‎ ‎‏نور است؛ این مطلب است که برخی از محققان که در تاریخ نزول آیات (شان‏‎ ‎‏نزولها) تحقیق کرده اند مثلاً استاد جلال الدین فارسی در کتاب «پیامبری و جهاد»)‏‎ ‎‏برآنند که قسمت اوّل سورۀ نور که آیات مربوط به کیفر «زنا» در آن است، در حدود‏‎ ‎‏سال پنجم هجری و همزمان با جنگ بنی مصطلق نازل شد ولی آیاتی که از سورۀ‏‎ ‎‏احزاب، بحث کیفر و عذاب همسران رسول خدا (ص) در آن است، در سال هفتم‏‎ ‎‏هجری؛ یعنی سال بعد از نزول قسمت نخست آیات سورۀ نور نازل شده است. و‏‎ ‎‏سیر نزول آیات مورد بحث، موید همین برداشت خواهد بود.‏

‏با توجه به نکات یاد شده این احتمال که مقصود از «العذاب» کیفر و عذاب‏‎ ‎‏دنیایی باشد، بسیار قوی خواهد بود.‏

دوّم:‏ در قرآن مواردی مشاهده می شود که بسیار مشابۀ موردی است که از آن‏‎ ‎‏بحث گردیده؛مثلاً در آیات 74 ـ 75 سورۀ اسراء دربارۀ خطا و لغزش‏‎ ‎‏پیامبر اسلام (ص) آمده است: «‏ولَو لا ان ثبتّناک لقد کِدتَ ترکن الیهم شیئاً قلیلاً اذاً‎ ‎لاذقناک ضعف الحیوة و ضعف الممات ثمُّ لا تَجِدُ لکَ علینا نصیراً‏». در این آیه که از‏‎ ‎‏نظر موضوع با آیات مورد بحث، شباهت بسیار دارد، به صراحت و روشنی آمده‏‎ ‎‏است که اگر فرضاً از پیامبر (ص) لغزش و خطایی سر زند (چون دارای مقام و‏‎ ‎‏منزلت رهبری است) در همین دنیا دو چندان و یا چند برابر دیگر مردمان کیفر‏‎ ‎


مجموعه آثار کنگره بررسی مبانی فقهی حضرت امام خمینی (س) «نقش زمان و مکان در اجتهاد» ـ جلد 3اجتهاد و زمان و مکان (3)( مجموعه مقالات)صفحه 34
‏ ‏

‏خواهد دید. علاوه بر مورد یاد شده، موارد بسیاری در قرآن است که خداوند‏‎ ‎‏هر گونه مجازات کافران و ابتلای آنان به مشکلات را در دنیا، به «عذاب» تعبیر‏‎ ‎‏کرده است.‏‎[9]‎‏ و حتی از ضرباتی که مومنان مجاهد، بر پیکر کافران وارد می سازند، ‏‎ ‎‏تعبیر به «عذاب» شده است: «‏قاتلوهم یعذبهم الله بایدیکم و یُخزیهم و ینصرکم‎ ‎علیهم و یشف صدور قوم مومنین‏».‏‎[10]‎

سوّم:‏ تردیدی نیست که تشدید مجازات همسران پیامبر (ص) در صورت‏‎ ‎‏ارتکاب خطا، برای این بود که آنها را از گناه و خطاکاری باز دارد. این هدف آن گاه‏‎ ‎‏تحقق می پذیرفت که مجازات آنان، مربوط به دنیا هم باشد نه فقط آخرت، زیرا اگر‏‎ ‎‏تهدید به مجازات اخروی در کسی اثر نگذارد و بازدارنده از گناه نباشد، مسلّماً‏‎ ‎‏تهدید به تشدید مجازات او هم بی تاثیر خواهد بود، به عبارت دیگر، اگر کسی به‏‎ ‎‏آخرت ایمان داشته باشد، عذاب اخروی ـ هر چند یک بار ـ او را از ارتکاب گناه‏‎ ‎‏باز می دارد و اگر بی ایمان باشد، تهدید به دو چندان شدن یا چند برابر شدن عذاب‏‎ ‎‏هم در او تاثیری ندارد.‏

‏ولی کیفر و مجازات دنیوی به گونه ای است که اگر تشدید شود، بی تردید‏‎ ‎‏بازدارنده است و به موازات تشدید مجازات، اثر بازدارندگی آن افزونتر خواهد‏‎ ‎‏بود. به دلیل تناسب حکم و موضوع، اقتضا دارد که مقصود از دو چندان شدن و یا‏‎ ‎‏چند برابر شدنِ عذاب و مجازات، مربوط به دنیا باشد و نه آخرت.‏

چهارم:‏ همان گونه که در بحث قبل آمد، تشدید مجازات این دسته از مردم، ‏‎ ‎‏یک امر عقلایی است و جزء سیره و روش مستمر همۀ عقلای عالم است.‏‎ ‎‏بنابراین، احتمال اینکه «عذاب» در آیۀ مورد بحث، مربوط به دنیا باشد و خداوند‏‎ ‎‏بخواهد همین بنای عقلایی را تایید و امضا نماید و به آن مشروعیت دهد، بسیار‏‎ ‎‏قوی و قابل اعتماد است و نیز بیان شد که هر جا در دلیل و مدرک شرعی و دینی دو‏‎ ‎‏احتمال وجود داشته باشد که یکی طبق سیرۀ عقلا باشد و دوّمی مخالف، احتمال‏‎ ‎


مجموعه آثار کنگره بررسی مبانی فقهی حضرت امام خمینی (س) «نقش زمان و مکان در اجتهاد» ـ جلد 3اجتهاد و زمان و مکان (3)( مجموعه مقالات)صفحه 35
‏ ‏

‏نخست مقدم است و موافقت با سیرۀ عقلا، از مرجّحات شمرده خواهد شد.‏

پنجم:‏ خداوند دربارۀ عمل صالح و رفتار شایستۀ همسران رسول خدا‏‎ ‎‏فرمود: «دو بار پاداش داده می شوند؛ نوتها اجرها مرتین». به نظر می رسد که‏‎ ‎‏مقصود از «دوبار پاداش دادن» یکی مربوط به پاداش دنیا باشد و دیگری پاداش‏‎ ‎‏آخرت، نه این که در آخرت دو بار پاداش داده می شوند ـ چنان که برخی این جمله را‏‎ ‎‏مربوط به آخرت دانسته و آن را بر این قرینه گرفته اند که مقصود از «العذاب» هم‏‎ ‎‏عذاب اخروی است ـ چون اختصاص «اجر» به آخرت بسیار بعید، بلکه غیرقابل فهم‏‎ ‎‏است. راستی چگونه می توان این معنی را تصوّر کرد که خداوند دوبار در آخرت به‏‎ ‎‏عده ای پاداش دهد، اگر مقصود این بود می بایست می‏‎‎‎‏ فرمود: ‏«نوتها اجرها‎ ‎ضعفین» ‏دو چندان اجر به آنها می دهیم». بنابراین، جملۀ«‏نوتها اجرها مرّتین‏» قرینه‏‎ ‎‏و شاهد دیگری است بر اینکه مقصود از «العذاب»، عذاب دنیوی است.‏

ششم: ‏با شواهد و قراینی که تاکنون ارائه گردید به خوبی روشن و ثابت شد که‏‎ ‎‏واژۀ «العذاب» در آیۀ مورد بحث، در عذاب و کیفر دنیوی ظهور دارد. بنابراین، ‏‎ ‎‏کسانی که معتقدند که «العذاب به معنای تنها عذاب و کیفر اخروی است، باید دلیل و‏‎ ‎‏شاهدی قوی بر این ادّعا بیاورند، زیرا به حکم این قانون عام و کلی در علم اصول‏‎ ‎‏(بحث الفاظ و ظهورات) که هرگاه در کلامی ظهوری منعقد و ثابت شد، وقتی دست‏‎ ‎‏از این ظهور برمی داریم که قرینه ای قطعی و شاهدی قوی در خودِ کلام و یا بیرون از‏‎ ‎‏آن، وجود داشته باشد، همچنین اگر اطلاقی داشته باشیم، زمانی آن را رها می کنیم‏‎ ‎‏که دلیل و شاهدی گویا بر تقیید آن وجود داشته باشد. ولی با تحقیقی که تاکنون انجام‏‎ ‎‏گرفته بر دلیل و شاهدی که قابل اعتماد و اتکا بوده و حجت باشد دست نیافته ایم.‏

‏ ‏

 (3 ـ 2) نمونۀ سوّم: آیات 10 و 11 سورۀ مبارکه حدید

وَ مَالَکُم الا تُنفِقُوا فِی سَبِیلِ اللهِ وَ لله  مِیرَثُ السَّمَوتِ وَ الارضِ لا یَستَوِی منکُم‎ ‎


مجموعه آثار کنگره بررسی مبانی فقهی حضرت امام خمینی (س) «نقش زمان و مکان در اجتهاد» ـ جلد 3اجتهاد و زمان و مکان (3)( مجموعه مقالات)صفحه 36
‏ ‏

مَّن انفَقَ مِن قَبلِ الفَتحِ وَ قَتَلَ اولئکَ اعظَمُ دَرَجةَ مَّنَ الَّذِینَ انفَقُوا مِن بَعدُ وَقَتَلُوا وَ کُلاً‎ ‎وَ عَدَالله  الحُسنَی وَاللَهُ بِمَا تَعمَلُونَ خَبِیرٌ‎[11]‎‏ ‏مَّن ذَا الَّذِی یُقرِِضُ الله  قَرضاً حَسَناً‎ ‎فَیُضَعفَهُ لَهُ وَلَهُ اجرٌ کَرِیمٌ‎[12]‎

‏چرا در راه خدا انفاق نکنید در حالی که میراث آسمانها و زمین همه از آنِ‏‎ ‎‏خداست (و کسی چیزی را با خود نمی برد)! کسانی که قبل از پیروزی انفاق کردند‏‎ ‎‏و جنگیدند (با کسانی که پس از پیروزی انفاق کردند) یکسان نیستند؛ آنها بلند‏‎ ‎‏مقام تر از کسانی هستند که بعد از فتح انفاق نمودند و جهاد کردند؛ و خداوند به هر‏‎ ‎‏دو وعدۀ نیک داده؛ و خدا به آنچه انجام می دهید آگاه است.‏

‏کیست که به خدا وام نیکو دهد (و از اموالی که به او ارزانی داشته انفاق کند) تا‏‎ ‎‏خداوند آن را برای او چندین برابر کند؟ و برای او پاداش پرارزشی است‏‎[13]‎‏!‏

‏موضوع در آیات فوق، انفاق و جنگ در راه خدا و برای احیای دین و نابودی‏‎ ‎‏جبهۀ کفر است. انفاق و جنگ که یک موضوع و مساله بیشتر نیستند، امّا در شرایط‏‎ ‎‏زمانی و موقعیت سیاسی ـ اجتماعی مختلف تفاوت اساسی پیدا کردند و جنگاوران‏‎ ‎‏و انفاقگران از نظر برخورداری از مزایای اجتماعی و حقوقی و... از یکدیگر‏‎ ‎‏متمایز شدند. و به دیگر سخن، به یک عمل و موضوع در شرایط زمانی خاص با‏‎ ‎‏دیدی نگریسته شده و در شرایط زمانی دیگر با دیدگاهی کاملاً متفاوت به آن‏‎ ‎‏می نگریم. انفاق و جنگ در شرایط سخت و طاقت فرسا، حکمی دارد که همان‏‎ ‎‏مقدار انفاق و جنگ و جهاد در شرایط آسان و کم رنج و زحمت، حکم دیگری‏‎ ‎‏خواهد داشت.‏

‏و به عبارت دیگر، یک موضوع را (که در آیۀ فوق، انفاق به مقدار معین و‏‎ ‎‏جنگ است) وقتی در روابط حاکم بر سیاست و اجتماع ببینیم، همین‏‎ ‎‏موضوع ـ بی هیچ تغییری در اصل و ماهیت ظاهری آن، با موضوع سابقش تفاوت‏‎ ‎‏اساسی پیدا خواهد کرد و به موضوع دیگری تبدیل می شود، اگر آیات فوق مورد‏‎ ‎


مجموعه آثار کنگره بررسی مبانی فقهی حضرت امام خمینی (س) «نقش زمان و مکان در اجتهاد» ـ جلد 3اجتهاد و زمان و مکان (3)( مجموعه مقالات)صفحه 37
‏ ‏

‏دقت و ملاحظه عمیق قرار گیرد، این حقیقت روشن می شود تنها عاملی که موجب‏‎ ‎‏شد، انفاق و جنگ در راه خدا پیش از فتح و پیروزی مسلمانان بر جبهۀ کفر و پس از‏‎ ‎‏آن، فرق نماید و درجات اجتماعی جنگاوران و انفاق کنندگان هم متفاوت شود؛‏‎ ‎‏عاملی جز شرایط زمانی و موقعیت اجتماعی که در آن ظرف زمانی وجود داشت، ‏‎ ‎‏نخواهد بود. پس عنصر زمان و شرایط زمانی در تبدّل موضوع و به تبع آن در تبدل‏‎ ‎‏حکم تاثیر و نقش تعیین کننده دارد. برای فهم بهتر و صحیحتر پیام آیه، لازم است‏‎ ‎‏شان نزول و شرایط اجتماعی حاکم بر جامعه ـ هنگام نزول آن ـ را یادآور شد، زیرا‏‎ ‎‏معمولاً آیات قرآن ـ بویژه آیات مدنی ـ متناسب با شرایط زمانی و مکانی و نیازهای‏‎ ‎‏جامعه نازل می شد و هر دسته از آیات، ناظر به جریان و روند حوادث و رویدادهای‏‎ ‎‏خاصّ جامعه است، اما شان نزول و شرایط زمانی و اجتماعی حاکم به وقت نزول‏‎ ‎‏آیه: در میان مفسران بحث است که مقصود از «فتح» در این آیه، کدام فتح است، ‏‎ ‎‏برخی آن را فتح مکه در سال هشتم هجرت می دانند و برخی دیگر برآنند که‏‎ ‎‏مقصود، فتح «حدیبیّه» در سال ششم هجری می باشد. در هر صورت آیه چه در‏‎ ‎‏سال هشتم و چه در سال ششم هجری نازل شده باشد شرایط زمانی و موقعیت‏‎ ‎‏اجتماعی جامعۀ اسلامی به گونه ای بود که قدرت و اقتدار اسلام و مسلمانان در‏‎ ‎‏مدینه و دیگر بلاد، روز به روز در حال افزایش و اوجگیری بود و دسته دسته از‏‎ ‎‏مشرکان و کافران به آیین جدید روی می آورند و خداوند این روند سریع را در‏‎ ‎‏سورۀ نصر، بیان فرموده است: «‏اذا جآء نصرالله والفتح وَرَاَیتَ الناس یدخلون فی‎ ‎دین الله افواجاً...‏». در این شرایط انقلابی، نهضت اسلامی و رسالت پیامبر (ص)‏‎ ‎‏با مسائل گوناگون و جدیدی روبرو بود و از میان آن مسائل، یک مسالۀ اساسی‏‎ ‎‏چشمگیر بود که عبارت است از سازماندهی انبوه جمعیت تازه مسلمان شده و اداره‏‎ ‎‏و هدایت مادی و معنوی آنان در یک نظام اجتماعی جدید. ناگفته پیداست که این‏‎ ‎‏کار بسی دشوار بود و نیازمند کادری متعهد به انقلاب و اسلام، مخلص و با تجربه‏‎ ‎


مجموعه آثار کنگره بررسی مبانی فقهی حضرت امام خمینی (س) «نقش زمان و مکان در اجتهاد» ـ جلد 3اجتهاد و زمان و مکان (3)( مجموعه مقالات)صفحه 38
‏ ‏

‏و با سابقه در امر مبارزه، تا هر یک از آنان گوشه ای از کار و قسمتی از مسوولیتهای‏‎ ‎‏بزرگ و سنگین انقلاب و نظام جدید را در زمینه های گوناگون سیاسی، اقتصادی، ‏‎ ‎‏فرهنگی و نظامی و... به عهده گیرند. انتخاب چنین افرادی از میان انبوه‏‎ ‎‏مسلمانان، برای رهبری امّت اسلامی؛ یعنی پیامبر خدا کار آسانی نبود، زیرا مردم‏‎ ‎‏در آن زمان چهار دسته بودند:‏

الف ـ ‏مومنان متعهد و با سابقه در ایمان، جهاد و جنگ که قرآن از آنان به‏‎ ‎‏«‏السابقون الاولون من المهاجرین و الانصار... ‎[14]‎‏»، یاد می کند.‏

ب ـ ‏مومنان خالص و متعهد که قشر عظیمی بودند.‏

ج ـ ‏گروهی ضعیف الایمان که تازه به اسلام گرویده بودند و چندان اطلاعی از‏‎ ‎‏دین نداشتند و آزموده نشده بودند.‏

د ـ‏ منافقان که همان کافران و مشرکان پیشین بودند که نفع و مصلحت خود را‏‎ ‎‏در اظهار ایمان می دانستند. می توان گفت همۀ آنان انتظار داشتند که در ادارۀ‏‎ ‎‏جامعۀ اسلامی شریک و سهیم باشند و قسمتی از مسوولیتها و پستهای اجتماعی را‏‎ ‎‏احراز کنند و از مزایای آن بهره مند گردند، ولی ناگفته پیداست که بدون ارزیابی‏‎ ‎‏افراد و بی آنکه ملاک معیار و درستی برای گزینش آنان در میان باشد، این امر مهمّ به‏‎ ‎‏سامان نمی رسید و نتیجۀ مطلوبی نداشت.‏

‏خداوند با نزول آیات مورد بحث، یکی از مهمترین و اساسی ترین معیار و‏‎ ‎‏ملاک ارزیابی افراد جامعه را بیان داشت و از میان گروه های چهارگانه، گروه‏‎ ‎‏نخست را بر همگان ـ حتّی مومنان صادق ـ ترجیح داد و مقدم دانست و با یک‏‎ ‎‏محاسبۀ منطقی و عقلایی به ارزیابی افراد و رفتارشان پرداخت شاید و چنین اعلان‏‎ ‎‏فرموده باشد که: «جنگاوران و انفاقگرانی که در شرایط دشوار جنگ و سختیهای‏‎ ‎‏معیشتی (پیش از فتح و پیروزی مسلمین و ضعف و ناتوانی موقعیت آنان) ـ بی هیچ‏‎ ‎‏چشمداشتی ـ به یاری دین شتافتند؛ باید آنان را در اجتماع با دیدۀ دیگری نگریست‏‎ ‎


مجموعه آثار کنگره بررسی مبانی فقهی حضرت امام خمینی (س) «نقش زمان و مکان در اجتهاد» ـ جلد 3اجتهاد و زمان و مکان (3)( مجموعه مقالات)صفحه 39
‏ ‏

‏و در نظام جدید الهی باید از موقعیت و جایگاه ویژه ای برخوردار شوند و از مزایای‏‎ ‎‏اجتماعی بیشتری بهره مند گردند. اینان افراد مطمئنی هستند که به خاطر مقام و‏‎ ‎‏منزلت رفیعشان در پیشگاه خداوند، لازم است رهبری امّت برای ادارۀ جامعۀ‏‎ ‎‏اسلامی به آنها اعتماد کند و آنها را محرم اسرار نظام اسلامی قرار دهد و نیز باید‏‎ ‎‏قوانین عمومی گذشته به نفع این افراد مخلص و فداکار و برای قدردانی از اینان و‏‎ ‎‏تشویق دیگر مومنان، تغییر اساسی نماید و مقررات و احکام شایسته و مناسب‏‎ ‎‏منزلتشان وضع گردد.‏

‏آنچه تاکنون گفته شد توضیح و تبیین اصل مدعا و چگونگی برداشت و‏‎ ‎‏استنباط آن از آیات مورد بحث بود. اکنون با طرح یک پرسش و پاسخ به آن، بحث‏‎ ‎‏حاضر روشنتر می شود و شواهد و قراین موجود در خودِ آیات و یا بیرون از آن که‏‎ ‎‏اثبات کنندۀ این نظریه است، مورد کاوش و پژوهش بیشتری قرار می گیرد.‏

پرسش: ‏ممکن است گفته شود که مقصود از «درجة» در این آیه مربوط به عالم‏‎ ‎‏آخرت و مقامات روز رستاخیز باشد، بنابراین آیا می توان از این آیه برای موضوع‏‎ ‎‏مورد بحث «نقش زمان و مکان در اجتهاد» بهره گرفت و شاهد آورد؟‏

پاسخ: ‏در پاسخ به سوال فوق، چند نکته یادآوری می شود و شواهد و دلایلی‏‎ ‎‏که در خود آیات و یا بیرون از آن بر اثبات این ادعا وجود دارد ذیلاً تقدیم می شود:‏

‏یک ـ همان گونه که در مباحث یشین آمد، این دسته از آیات و مشابه آنها در‏‎ ‎‏قرآن کریم برای بیان یک امر عقلایی است، نه یک مسالۀ تعبّدی محض، که فلسفۀ‏‎ ‎‏آن پوشیده باشد و انسان از چرایی آن بی خبر بماند و این نکته را می توان «اصلی»‏‎ ‎‏دانست برای فهم صحیح تمامی مسائل اجتماعی اسلام.‏

‏آنچه که احتمال می رود بر ما پوشیده مانده باشد نیز در راستای همین امر‏‎ ‎‏عقلایی است؛ یعنی ممکن است در آیندۀ بهتر از عصر حاضر به فلسفه و چرایی این‏‎ ‎‏قبیل از قوانین و رهنمودهای اجتماعی ـ عقلایی اسلام پی برد و به حکمتها و دلایل‏‎ ‎


مجموعه آثار کنگره بررسی مبانی فقهی حضرت امام خمینی (س) «نقش زمان و مکان در اجتهاد» ـ جلد 3اجتهاد و زمان و مکان (3)( مجموعه مقالات)صفحه 40
‏ ‏

‏گوناگون دیگری دست یازید و آن را کشف نمود، ولی به هر حال، همۀ آنها که در‏‎ ‎‏این گفتار آمد، هم سنخند.‏

‏ترفیع درجه و برتر شمردن کسانی که در سخت ترین شرایط اجتماعی ـ سیاسی‏‎ ‎‏جامعۀ خویش ایثار و فداکاری کرده اند و به فریاد ملّت خود رسیده اند، یک سنّت‏‎ ‎‏دیرینه و کار همیشگی عقلای عالم است و در هر عصری و در میان هر ملّتی، ‏‎ ‎‏پیشگامان اصلاحات اجتماعی و مجاهدان نهضتها و انقلابهای سیاسی و‏‎ ‎‏آزادیبخش آن ملّت، پیشگامان دوران سازندگی و مدیران جامعۀ خویش خواهند‏‎ ‎‏بود.‏

‏بر همین اساس امروز در نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران همین شیوۀ‏‎ ‎‏عقلایی از آغاز انقلاب تاکنون، مورد عنایت مقام رهبری و نیز مورد انتظار و توقع‏‎ ‎‏مردم از انقلاب بوده است و همواره چنین بوده و خواهد بود که در تمامی انتخابات‏‎ ‎‏عمومی و مردمی و گزینشها و استخدامهای دولتی می بایست پیشگامی در نهضت‏‎ ‎‏و سابقۀ انقلابی و ایثارگری را از ملاکها و معیارهای لازم و بایسته دانست. بدین‏‎ ‎‏جهت است که امروز میزان حضور در جبهه ها و میادین جنگ و انقلاب، زندان‏‎ ‎‏رژیم ستمشاهی و یا اسارت در زندان بعثیان، از ارزشها و ملاکهای بایسته و لازم‏‎ ‎‏در گزینشها، انتخابات، ترفیع درجۀ نظامی، برخورداری از مزایای شغلی، ‏‎ ‎‏اولویت در ورود به دانشگاهها و مراکز آموزش عالی و... قرار گرفت. با عنایت به‏‎ ‎‏این امر مهمّ عقلایی، می توان گفت که مقصود از «درجه» تنها منزلت و مقامات‏‎ ‎‏اخروی نیست، بلکه علاوه بر اینکه مجاهدان و پیش کسوتان میادین جنگ و جهاد‏‎ ‎‏از فضیلت و منزلت بالایی در آخرت بهره مندند؛ در دنیا هم باید از جایگاه ویژه و‏‎ ‎‏مزایای مادی و معنوی خاصّی برخوردار باشند.‏

‏دو ـ در خود آیات مورد بحث، دو قرینۀ لفظی وجود دارد که می رساند مقصود‏‎ ‎‏از «درجة»، درجه و منزلتهای دنیوی است:‏


مجموعه آثار کنگره بررسی مبانی فقهی حضرت امام خمینی (س) «نقش زمان و مکان در اجتهاد» ـ جلد 3اجتهاد و زمان و مکان (3)( مجموعه مقالات)صفحه 41
‏ ‏

‏الف ـ خداوند فعل «درجه دادن» را به خود نسبت نداده است، بلکه به صورت‏‎ ‎‏جملۀ خبریّه حکایت کرده که ‏«لایستوی منکم... اولئک اعظم درجة...»‏ و‏‎ ‎‏نفرموده «ما درجه می دهیم» یا «پیش ما دارای منزلت و درجه هستند» که گمان رود‏‎ ‎‏مقصود از آن، درجۀ اخروی است. به دیگر سخن، این جمله خبریّه است که در‏‎ ‎‏مقام «انشاء» قرار دارد؛ یعنی نباید مساوی باشند، بلکه باید درجۀ آنان برتر باشد، ‏‎ ‎‏در حقیقت این سخن، خطاب به جامعۀ اسلامی است و می‏‏‎خواهد تکلیف آنان را‏‎ ‎‏در برابر مجاهدان فداکار و پیشگامان نهضت معین نماید.‏

‏ب ـ آیۀ بعدی که خداوند فرمود: «کیست که به خدا وام نیکو دهد تا خداوند آن‏‎ ‎‏را برای او چندین برابر کند؟... » قرینه و شاهد دیگری است بر اثبات این برداشت، ‏‎ ‎‏چونکه بی تردید مقصود از «چند برابر شدن» تنها برای آخرت نیست، بلکه در همین‏‎ ‎‏دنیا هم انفاق در راه خدا، پاداش چندین برابر خواهد داشت و این نکته را همۀ‏‎ ‎‏مفسران بزرگ قبول دارند. و این آیه با آیۀ مورد بحث، در یک سیاق و اسلوب‏‎ ‎‏کلامی قرار داشته و پیامی مشابه و یکسان دارند.‏

‏ج ـ این آیات، بعد از فتح و پیروزی بزرگ مسلمانان نازل شده است و اگر‏‎ ‎‏صرفاً برای بیان ثواب اخروی بوده و خواسته باشد با اعلان ثواب اخروی، ‏‎ ‎‏مجاهدان را به جهاد و فداکاری بیشتری فراخواند، شایسته تر و بهتر بود که پیش از‏‎ ‎‏فتح و پیروزی مسلمانان و در شرایط دشوار و طاقت فرسایِ آغاز هجرتِ به مدینه، ‏‎ ‎‏نازل می گردید، تا مردم بدانند که مجاهدت در این شرایط بسیار دشوار، ثواب به‏‎ ‎‏مراتب بیشتری در پی دارد. وانگهی در برتری و فضیلت و ثواب اخروی این عمل، ‏‎ ‎‏چندان جای شبهه و تردید برای مسلمانان نبود تا خداوند با نزول این آیات، رفع‏‎ ‎‏شبهه و تردید نماید و اگر «درجه» اعم از ثواب اخروی و پاداش دنیوی دانسته‏‎ ‎‏شود، مسلّم به مقصود آیه نزدیکتر و سازگارتر است، چرا که هم تشویق مجاهدان‏‎ ‎‏به اتفاق و ایثار است و هم این که آنان خواهند دانست که به طور مستقیم در‏‎ ‎


مجموعه آثار کنگره بررسی مبانی فقهی حضرت امام خمینی (س) «نقش زمان و مکان در اجتهاد» ـ جلد 3اجتهاد و زمان و مکان (3)( مجموعه مقالات)صفحه 42
‏ ‏

‏سرنوشت خود و امّت اسلامی و سازندگی جامعۀ خویش، شرکت خواهند داشت‏‎ ‎‏و از آینده ای به مراتب بهتر از دیگران برخوردار خواهند بود.‏

‏د ـ علاوه بر قراین و شواهدی که در خودِ آیات مورد بحث آمد، موارد مشابه‏‎ ‎‏بسیاری در قرآن وجود دارد که سیاق و لحن آنها با آیات مورد بحث یکی است و در‏‎ ‎‏آن موارد به روشنی سخن از پاداش و درجۀ دنیوی مطرح است، گرچه ثواب و‏‎ ‎‏درجۀ اخروی را نفی نمی کند و بلکه شامل آنها هم می شود:‏

‏اوّل: «‏یرفع اللهُ الذین امنوا منکم والذین اوتوا العلمَ درجاتٍ...‏».‏‎[15]‎‏ ‏

‏دوّم: «‏... ان اکرمکم عندالله اتقکم...‏».‏‎[16]‎

‏سوّم: ‏لایَستوِی القَعدوُنَ منَ المُومِنیِنُ غَیرُ اولی الضَّرَرِ ِوَ المُجَهدُونَ فِی سَبیلِ‎ ‎اللَهِ بِاموَلِهِم وَانَفُسِهِم فَضَّلَ الله  المُجَهِدیَنَ بِاموَلهِم وَ انَفُسِهم عَلَی القَعِدِینَ دَرَجَةً‎ ‎وَ کَلَاً وَعَدَاللَهُ الحُسنَی وَ فَضَّلَ اللَهُ المُجَهِدِینَ عَلَی القعِدِینَ اجراً عَظیماً 95‏». ‏‎[17]‎

‏چهارم: ‏لا تَستَویِ الحَسَنةُ وَ لاَ السَّیئَةُ ادفَعِ بِالَّتی هِیَ احَسَنُ فَاذَا الَّذِی بَینَکَ وَ بَینَهُ‎ ‎عَداوَةٌ کَانَّهُ وَلِیٌ حَمیمٌ‏».‏‎[18]‎

‏اغلب مفسران بزرگ در تفسیر آیات فوق، علم، تقوا و جهاد را، از ملاکهای‏‎ ‎‏ارزشی و فضیلتهای انسانی بر شمرده اند و بر این باورند که خداوند این ملاکها را‏‎ ‎‏برای این بیان فرمود که دستورالعملی باشد برای همۀ مسلمانان در تمامی ابعاد‏‎ ‎‏زندگیشان. گفتنی است روایات بسیاری در ذیل این آیات و نیز به صورت مستقل‏‎ ‎‏وجود دارد که چنین برداشتی را تایید می کند که در این نوشتار جای طرح آنها‏‎ ‎‏نیست.‏

‏اکنون شایسته است که در پیام آیۀ اخیر (دستۀ چهارم)، تامل بیشتری شود، ‏‎ ‎‏چرا که در آن نکته ای در خور تامل و تعمق است و آن نکته این است که خداوند پس‏‎ ‎‏از آن که فرمود: «سخن خوش با سخن ناخوش و نیکی با بدی، برابر و یکسان‏‎ ‎‏نیست» بلافاصله نتیجه گیری می کند و به صورت یک دستورالعمل اعلان می دارد‏‎ ‎


مجموعه آثار کنگره بررسی مبانی فقهی حضرت امام خمینی (س) «نقش زمان و مکان در اجتهاد» ـ جلد 3اجتهاد و زمان و مکان (3)( مجموعه مقالات)صفحه 43
‏ ‏

‏که: ای پیامبر (یا ای انسان) با سخن خوش، سخن ناخوش را بر تاب و با نیک شرَّ‏‎ ‎‏بدی را از ساحت خود دور کن که اگر چنین باشی دشمنان خود را یار و مشفق خود‏‎ ‎‏خواهی ساخت. آیات دستۀ اوّل تا سوّم هم مانند همین آیه است. البته بدون این که‏‎ ‎‏نتیجه را با صراحت و به صورت دستورالعمل اعلان نماید.‏

‏در پایان این بخش، یادآوری یک نکتۀ ظریف و جالب توجه، لازم و ضروری‏‎ ‎‏می نماید و آن این است که افرادی که از کلمۀ «درجه» در گمانشان، درجۀ اخروی‏‎ ‎‏تبادر می کند، شاید بر این تصور باشند که واژۀ «درجة» و مادّۀ «فضل و تفضیل‏‎ ‎‏و...» در قرآن ظهور در فضیلت‏‏‎ها و درجات اخروی دارد. فضیلت ها و درجات‏‎ ‎‏دنیایی و بهره های مادّی را شامل نخواهد شد. اکنون برخی از آیات را که در آنها دو‏‎ ‎‏واژۀ فوق (فضل و درجه) در رابطه با دنیا و امکانات و بهره های دنیوی به کار رفته‏‎ ‎‏است، به عنوان نمونه عرضه می شود:‏

‏اوّل: «‏و هو الذی جعلکم خلائف الارضِ و رفع بعضکم فوق بعض دَرجتٍ‎ ‎لیبلوکم فی ماء اتکُمُ ان ربّک سریع الحساب...‏».‏‎[19]‎‏ ‏

‏دوّم: «‏من کان یرید العاجلة عجّلنا له فیها... و من اراد الاخرة و سعی لها‎ ‎سعیها و هو مومن فاولئک کان سعیهم مشکوراً. کلاَّ نُمدُّ هولآء و هولآء من عطاء‎ ‎ربّک و ما کان عطاء ربّک مَحظُوراً. انظر کیف فضّلنا بعضهم علی بعض و للآخرةُ‎ ‎اکبُر دَرَجتٍ و اکبر تفضیلاً‏».‏‎[20]‎

‏سوم: «‏اهُمُ یَقسمُونَ رحمتَ ربّک نحن قَسَمنا بینهِمِ مَعیشَتَهُم فی الحیوةِ الدنیا‎ ‎ورفَعنا بعضهمِ فوقَ بَعضٍ دَرَجتٍ لِیتَّخَذَ بعضُهُم بَعضاً سُخُریّاً و رحمتُ ربّک خیرٌ‎ ‎مِمّا یَجمَعُون‏».‏‎[21]‎

‏چهارم: پنجمین نکته و قرینه ای که برای اثبات دنیایی بودن «درجة» در آیۀ‏‎ ‎‏مورد تحقیق، می توان عرضه کرد و در حقیقت به منزلۀ نتیجه گیری از مجموع‏‎ ‎‏مباحث این بخش خواهد بود؛ این است که بگوییم هیچ دلیل معتبر نه در خود این‏‎ ‎


مجموعه آثار کنگره بررسی مبانی فقهی حضرت امام خمینی (س) «نقش زمان و مکان در اجتهاد» ـ جلد 3اجتهاد و زمان و مکان (3)( مجموعه مقالات)صفحه 44
‏ ‏

‏آیه و نه بیرون از آن، برای تقیید «درجة» و انحصار معنی و مصداق آن به آخرت‏‎ ‎‏وجود ندارد و کسانی که آیه را مقید می دانند، باید شاهد و دلیل قانع کننده ای نشان‏‎ ‎‏دهند و در غیر این صورت، آیه به اطلاق خود و ظهورش در دنیایی بودن باقی‏‎ ‎‏است. از طرف دیگر، شواهد، قراین و دلایل قانع کنندۀ بسیاری در خودِ این آیات‏‎ ‎‏و نظایر آن بر این اطلاق و ظهور وجود دارد که به برخی از آنها اشاره شد و بیش از‏‎ ‎‏این نیازی به اقامۀ دلیل و برهان و عرضۀ شواهد و قراین دیگر نیست.‏

‏ ‏

 (4 ـ 2) نمونۀ چهارم: آیات 6 ـ 9 سورۀ مبارکه حشر

و مَا افَآء اللهُ عَلَی رَسُولِهِ مِنهُم فَمَآ او جَفتُم عَلَیهِ مِن خَیلٍ وَ لا رِکابٍ وَلَکِنَّ اللهَ‎ ‎یُسَلِّطُ رَسُلَهُ عَلَی مَن یَشَآءُ وَاللهُ عَلَی کُلِّ شَیءٍ قَدیرٌ 6 مَّآ افَآءَ اللهُ عَلَی رَسُولِهِ مِن‎ ‎اهلِ القُرَی فَلله  وَ لِلرَّسُولِ وَ لِذِی القُربی وَ الیَتمی وَ الَمسکَیِنِ وَابنِ السَّبِیلِ کَی لایَکُونَ‎ ‎دُولَةً بَینَ الاغنِیَآءِ مِنکُم وَ مَآءَ اتَئکُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَ مَا نَهَئَکُم عَنهُ فَانتَهُوا وَ اتَّقُوا اللهَ‎ ‎انَّ اللهَ شَدِیدُ العِقَابِ 7 لِلفُقَرآءِ المُهَجِرِینَ الَّذیِنَ اخرِجُوا مِن دِیرِهِم وَ امولِهِم یَبتَغُونَ‎ ‎فَضلاً مِّنَ اللهِ  رِضوَاناً وَ یَنصُروُنَ اللهَ وَ رَسُولَهُ اولَئکَ هُمُ الصَّدِقُونَ 8 وَ الَّذِینَ تَبَوَّءُ‎ ‎وَ الدَّارَ وَ الایمَنَ مِن قَبلِهِم یُحِبُّونَ مَن هَاجَرَ الَیهِم وَ لا یَجِدُونَ فِی صُدُورِهِم حَاجَةً مِّمَّآ‎ ‎اوتُوا وَ یُوثِرُونَ عَلَی انفُسِهِم وَ لَو کَانَ بِهِم خَصَاصَةٌ وَ مَن یُوقَ شُحَّ نَفسِهِ فَاولَئِکَ هُمُ‎ ‎المُفلِحُونَ ‏9‏

‏و آنچه را خدا از آنان [= یهود] به رسولش باز گردانده (و بخشیده) چیزی است‏‎ ‎‏که شما برای به دست آوردن آن (زحمتی نکشیدید، ) نه اسبی تاختید و نه شتری؛‏‎ ‎‏ولی خداوند رسولان خود را بر هر کس بخواهد مسلط می سازد؛ و خدا بر هر چیز‏‎ ‎‏توانا است!‏

‏آنچه را خداوند از اهل این آبادیها به رسولش بازگرداند، از آن خدا و رسول و‏‎ ‎‏خویشاوندان او، و یتیمان و مستمندان و در راه ماندگان است (تا این اموال عظیم)‏‎ ‎


مجموعه آثار کنگره بررسی مبانی فقهی حضرت امام خمینی (س) «نقش زمان و مکان در اجتهاد» ـ جلد 3اجتهاد و زمان و مکان (3)( مجموعه مقالات)صفحه 45
‏ ‏

‏در میان ثروتمندان شما دست به دست نگردد! آنچه را رسول خدا برای شما آورده‏‎ ‎‏بگیرید (و اجرا کنید)، و از آنچه نهی کرده خودداری نمایید؛ و از (مخالفت) خدا‏‎ ‎‏بپرهیزید که خداوند کیفرش شدید است!‏

‏این اموال برای فقیران مهاجرانی است که از خدا و کاشانه و اموال خود بیرون‏‎ ‎‏رانده شدند در حالی که فضل الهی و رضای او را می طلبند و خدا و رسولش را‏‎ ‎‏یاری می کنند؛ و آنها راستگویانند!‏

‏و برای کسانی است که در این سرا [= سرزمین مدینه] و در سرای ایمان پیش از‏‎ ‎‏مهاجران مسکن گزیدند و کسانی را که به سویشان هجرت کنند دوست می دارند، ‏‎ ‎‏و در دل خود نیازی به آنچه به مهاجران داده شده احساس نمی کنند و آنها را بر خود‏‎ ‎‏مقدم می دارند هر چند خودشان بسیار نیازمند باشند؛ کسانی که از بخل و حرص‏‎ ‎‏نفس خویش بازداشته شده اند رستگارانند! ‏

‏پیش از طرح موضوع مورد نظر (نقش زمان و مکان در اجتهاد)، لازم است به‏‎ ‎‏سه نکتۀ مهمّ ـ که در فهم پیام آیات فوق و فهم موضوع مورد تحقیق، موثر خواهد‏‎ ‎‏بود ـ توجه و تامل عمیق شود: نکتۀ اول، مربوط به شان نزول است و نکتۀ دوّم، با‏‎ ‎‏اوضاع زمانی و موقعیت اجتماعی، سیاسی و اقتصادی جامعه به هنگام نزول پیوند‏‎ ‎‏دارد و در نهایت با نکتۀ سوم ـ که تفسیر صحیح آیات و فهم درست پیام و روح‏‎ ‎‏آنهاست ـ ارتباط پیدا خواهد کرد.‏

امّا نکتۀ نخست:‏ طبق آنچه مورخان و مفسران آورده اند، پیامبر اسلام (ص)‏‎ ‎‏آنگاه که به مدینه هجرت کردند با مخالفت و کارشکنی بسیار یهودیان مدینه رو به رو‏‎ ‎‏شدند لذا رسول خدا در آغاز از آنان پیمان گرفت که علیه وی و اسلام و مسلمین‏‎ ‎‏کارشکنی نکنند. ولی برخی از آنان از جمله ـ یهودیان قبیلۀ «بنی نضیر» در چند‏‎ ‎‏نوبت به توطئه علیه پیامبر (ص) پرداختند: یکی از آن توطئه ها این بود که بعد از‏‎ ‎‏جنگ احد (سال سوم هجرت)، «کعب بن اشرف با چهل مرد سوار از یهود به مکّه‏‎ ‎


مجموعه آثار کنگره بررسی مبانی فقهی حضرت امام خمینی (س) «نقش زمان و مکان در اجتهاد» ـ جلد 3اجتهاد و زمان و مکان (3)( مجموعه مقالات)صفحه 46
‏ ‏

‏رفتند و با سران قریش علیه پیامبر (ص) متحد شده و پیمان بستند.‏

‏روزی پیامبر (ص) با چند نفر از یارانش برای انجام کاری به قبیلۀ «بنی نضیر»‏‎ ‎‏رفتند. در آنجا برخی از اهالی «بنی نضیر» مانند «عمر‏‎ ‎‏وبن جحاش»، تصمیم به‏‎ ‎‏ترور آن حضرت گرفتند که خداوند پیامبرش را از این توطئه باخبر ساخت و آن‏‎ ‎‏حضرت خود را نجات داد. پس از این پیامبر خدا به مسلمانان پیام داد که علیه این‏‎ ‎‏یهودیان پیمان شکن، بسیج شده و با آنان وارد جنگ شوند. جنگ آغاز شد و به‏‎ ‎‏مدّت سه روز قلعۀ «بنی نضیر» به محاصرۀ مسلمانان در آمد. رسول الله برای پرهیز‏‎ ‎‏از خونریزی به آنان پیشنهاد کرد تا سرزمین مدینه را ترک گویند. آنان به ناچار‏‎ ‎‏پذیرفتند و مدینه را ترک کردند. آنها مقداری از اموال خود را به وقت کوچ کردن به‏‎ ‎‏همراه خود بردند و بقیۀ اموال و داراییها ـ که عبارت بود از: زمینهای کشاورزی، ‏‎ ‎‏باغها، خانه ها، مغازه ها و محل تجارت و... ـ رها کرده و باقی گذاشتند. در این‏‎ ‎‏فرار دسته جمعی با توجّه به ثروتمند بودن اکثر یهودیان، ثروت و اموال کلانی به‏‎ ‎‏دست مسلمانان افتاد. طبیعی بود که آنان انتظار داشته باشند این اموال و ثروتها میان‏‎ ‎‏آنان تقسیم شود.‏

‏در این میان، طبق نقل «مجمع البیان»، جمعی از سران مسلمین به حضور‏‎ ‎‏رسول خدا رسیدندو  بر‏‎ ‎‏اساس سنّت عصر جاهلیت پیشنهاد کردند: برگزیده های‏‎ ‎‏این غنیمت و یک چهارم آن را بر گیر و بقیه را به ما واگذار تا در میان خود تقسیم‏‎ ‎‏کنیم!‏

‏در آن موقعیت خاص اجتماعی، آیات فوق نازل گشت و تکلیف همه را‏‎ ‎‏روشن ساخت و با صراحت اعلان نمود: چون برای این غنایم، جنگی نشده و‏‎ ‎‏مسلمانان زحمتی نکشیده اند، تمامی آنها به پیامبر (ص) (رهبر حکومت اسلامی)‏‎ ‎‏تعلق دارد و هر گونه که او صلاح بداند تقسیم خواهد کرد و یا به مصرف می رساند‏‎ ‎‏و سپس خداوند موارد خاص را برای مصرف آن اموال تعیین و به پیامبر (ص) ابلاغ‏‎ ‎


مجموعه آثار کنگره بررسی مبانی فقهی حضرت امام خمینی (س) «نقش زمان و مکان در اجتهاد» ـ جلد 3اجتهاد و زمان و مکان (3)( مجموعه مقالات)صفحه 47
‏ ‏

‏کرد و فرمود: همۀ آن اموال از آن خدا و برای پیامبر(ص) و خویشان او، یتیمان، ‏‎ ‎‏مستمندان و در راه ماندگان است و باید به مصرف اینان برسد.‏

‏آنگاه خداوند در فلسفه و چرایی این نوع تقسیم فرمود: تا چنین اموال انبوهی‏‎ ‎‏میان ثروتمندان جامعه دست به دست نگردد و تنها در انحصار دولتمندان شما قرار‏‎ ‎‏نگیرد و ثروتها و امکانات اقتصادی جامعۀ مسلمین بر‏‎ ‎‏اساس تمایلات و سیاستهای‏‎ ‎‏اقتصادی عده ای دنیامدار افزونخواه به جریان نیفتد.‏

نکتۀ دوم: ‏مسلمانان از نظر موقعیت سیاسی، اجتماعی و اقتصادی در‏‎ ‎‏اوضاعی به سر می بردند که روز به روز بر فتوحات و پیروزیهای آنان در صحنه های‏‎ ‎‏سیاسی، اقتصادی و نظامی افزوده می شد و از این رهگذر، ثروتها و امکانات‏‎ ‎‏اقتصادی بسیاری میان آن تقسیم می شد. و از دیگر سوی، نظام اجتماعی اسلام‏‎ ‎‏مدام در حال قدرت و قوّت بود و سه رکن اساسی نظام اجتماعی یعنی، فرهنگ، ‏‎ ‎‏سیاست و اقتصاد در حال شکوفایی و پیشرفت بود در این اوضاع، سیاستگذاری‏‎ ‎‏در زمینه های گوناگون اجتماعی ضروری می نمود و به ویژه لازم بود سیاست‏‎ ‎‏اقتصادی نظام جدید و اصولی که پایه و زیربنای اقتصاد مطلوب اسلام است، برای‏‎ ‎‏مردم بازگو و از طرف دیگر، معلوم شود نظام اجتماعی جدید ـ که پیام آور آزادی و‏‎ ‎‏قسط و عدل است ـ به چه سمت و سویی در بعد اقتصادی در حال حرکت است. و‏‎ ‎‏چه هدفی را دنبال می کند.‏

‏مردمی که با تمام وجود، عاشق نظام جدید و رهبری آن هستند منتظرند ببینند‏‎ ‎‏اموال و داراییهای خود را چگونه باید به کار اندازند و چگونه می توانند در این‏‎ ‎‏دوران سازندگی ـ که تازه آغاز گردیده ـ با مال خود ـ که خداوند بارها به آنان دستور‏‎ ‎‏جهاد مالی صادر فرموده است ـ به یاری نظام اسلامی بشتابند.‏

‏از سویی دیگر، پیامبر (ص) و شریعت اسلام چونان شریعتهای الهی پیشین و‏‎ ‎‏انبیای گذشته، اعلان داشته اند که مترفان و ثروتمداران جامعه، هماره با شریعتهای‏‎ ‎


مجموعه آثار کنگره بررسی مبانی فقهی حضرت امام خمینی (س) «نقش زمان و مکان در اجتهاد» ـ جلد 3اجتهاد و زمان و مکان (3)( مجموعه مقالات)صفحه 48
‏ ‏

‏توحیدی در ستیز بوده و خواهند بود: «‏و ما ارسلنا فی قریة من نذیر الا قال مترفوها‎ ‎انا بما ارسلتم به کافرون‏». این اعلام در حقیقت، پیام آور ناسازگاری ادیان‏‎ ‎‏توحیدی با ثروت اندوزی و مال مداری است و تکلیف مترفان و ثروت اندوزان‏‎ ‎‏جامعه را روشن می سازد و سیاستی که بتواند به طور ریشه ای با چنین خصلتها و‏‎ ‎‏آفات اجتماعی (انباشتگی ثروت و مال پرستی) مبارزه کند و جلو عده ای مترف و‏‎ ‎‏مال پرست را در جامعه بگیرد، برای همگان اعلام می دارد.‏

‏بنابراین، به نظر می رسد در این اوضاع ‏‎ ‎‏زمانی و نیازهای جامعه بود که آیات‏‎ ‎‏مورد بحث، نازل گردید که هم سیاست اقتصادی اسلام را روشن ساخت و هم‏‎ ‎‏قانونی برای مبارزه با مترفان و ثروت پرستان عرضه کرد.‏

نکتۀ سوّم:‏ پیام اصلی و روح و جان کلام در آیات فوق، بیان قانونی کلی و عام‏‎ ‎‏در زمینۀ اقتصاد اسلامی است و آن عبارت است از: قانون «ممنوعیت دست به‏‎ ‎‏دست شدن اموال و ثروتها میان عده ای ثروتمند». و از آن می توان به «قانون ضد‏‎ ‎‏تکاثر و انحصارات اقتصادی» تعبیر کرد. گفتنی است که در اصل وضع چنین‏‎ ‎‏قانونی در اسلام و استفاده شدن آن از آیۀ فوق، هیچ گونه بحث و گفتگو میان‏‎ ‎‏مفسران عالیقدر قرآن نیست. آنچه مورد اختلاف و جای نظر و بحث است، ‏‎ ‎‏شمول و گسترۀ این قانون است و این اختلاف به ترتیب بر سر دو مساله است:‏

‏الف ـ آیا این قانون، تنها در مورد غنایم جنگی است و یا شامل همۀ ثروتهای‏‎ ‎‏عمومی و اموال دولتی و حتی اعتبارات و امتیازاتی ـ که دولتها و موسسات وابسته، ‏‎ ‎‏به افراد واگذار می کنند ـ خواهد شد؟‏

‏ب ـ آیا قانون فوق، تا آنجا عمومیت و شمول دارد که بتواند اموال خصوصی و‏‎ ‎‏ثروتهای شخصی افراد را هم فراگیرد و یا اینکه گسترۀ آن، محدود به ثروتهای‏‎ ‎‏عمومی و اموال دولتی است؟ آنچه از ظاهر آیه به دست می آید این است که این‏‎ ‎‏قانون و حکم، کاملاً عام و کلّی است و گسترۀ آن شامل تمامی اموال و ثروتهای‏‎ ‎


مجموعه آثار کنگره بررسی مبانی فقهی حضرت امام خمینی (س) «نقش زمان و مکان در اجتهاد» ـ جلد 3اجتهاد و زمان و مکان (3)( مجموعه مقالات)صفحه 49
‏ ‏

‏دولتی، ملی، خصوصی و شخصی خواهد شد و با قراین و شواهد و دلایلی که‏‎ ‎‏ذیلاً برای اثبات عمومیت و فراگیری آیه عرضه می شود؛ پاسخ دو مسالۀ فوق یکجا‏‎ ‎‏داده خواهد شد:‏

‏یک ـ اولین قرینه و دلیل، که نکته ای است ادبی، بدین قرار است:‏

‏جملۀ «‏کی لایکون دولة بین الاغنیاء منکم‏»، به منزلۀ تعلیلی برای مطلب‏‎ ‎‏گذشته است (مطلب گذشته، تقسیم غنایم میان افرادی خاص بود) و هر علتی‏‎ ‎‏معلول خود را در چنبر خویش محصور می کند و اگر علّت عمومیت داشت، ‏‎ ‎‏موجب تعمیم معلول خود می شود و اگر علت محدود و مخصوص بود، سبب‏‎ ‎‏محدودیت و اختصاص معلول خود خواهد شد. ‏

‏در این آیه، علّت که عبارت بود از: جملۀ «‏کی لایکون...‏» (قانون ضد تکاثر‏‎ ‎‏و انحصارات اقتصادی) عام و کلی است پس باعث خواهد شد که معلول خود را که‏‎ ‎‏عبارت بود از: تقسیم اموال میان افرادی خاص، تعمیم دهد و شامل هر نوع اموالی‏‎ ‎‏بشود، چه آن اموال از غنایم باشد و چه غیر آن.‏

‏مثالی معروف و مشهور نزد اهل ادب است که گفته اند: اگر به کسی گفته‏‎ ‎‏شود: «انار نخور چون ترش است» از این کلام استفاده می شود که هر چیز ترشی‏‎ ‎‏برای آن فرد ممنوع است، چرا که علّت نخوردن انار، ترشی آن است و یا فقها و‏‎ ‎‏اصول دانان فرموده اند اگر شارع مقدس بفرماید: «شراب ننوشید چون مُسکر و‏‎ ‎‏مستی آور است» از این سخن برداشت می شود که هر شیء مستی آور حرام و ممنوع‏‎ ‎‏است. در این آیه، فلسفه و دلیل تقسیم اموال به گونه ای خاص و میان عدّه ای‏‎ ‎‏مشخصّ، این شد که چون نباید اموال دست به دست میان اغنیا و ثروتمندان به‏‎ ‎‏جریان افتد، پس هر جا و در هر زمانی اموال و ثروتها دست به دست میان اغنیا و‏‎ ‎‏برخورداران جامعه به چرخش درآمد، باید جلو این جریان را گرفت و از رشد چنین‏‎ ‎‏افرادی در جامعه مانع شد، چه این اموال از غنایم جنگی و اموال دولتی باشد و چه‏‎ ‎


مجموعه آثار کنگره بررسی مبانی فقهی حضرت امام خمینی (س) «نقش زمان و مکان در اجتهاد» ـ جلد 3اجتهاد و زمان و مکان (3)( مجموعه مقالات)صفحه 50
‏ ‏

‏از ثروتهای خصوصی و شخصی.‏

‏دو ـ آیه در مقام بیان اصلی عقلایی در زمینۀ روابط اقتصادی و قانون کلّی در‏‎ ‎‏سیاست اقتصادی است، چرا که مترفان و سرمایه اندوزانِ افزونخواه، هماره در‏‎ ‎‏جامعه مشکل آفرین بودند؛ هم برای مردم و هم برای دولتها. آنان با در دست‏‎ ‎‏داشتن قدرت اقتصادی جامعه، بر تمامی شوونات زندگی مردم سلطه دارند:‏‎ ‎‏مسالۀ کار، اشتغال، تولید، تجارت و کیفیت روابط اقتصادی، بخشی از قلمرو‏‎ ‎‏نفوذ آنان است و همچنین با اتکا بر این قدرت اقتصادی، در سیاست و مدیریت‏‎ ‎‏جامعه دخالت می کنند و نصب و عزلهای حاکمان و حکومتها و انتخابات مردمی و‏‎ ‎‏محلّی، از عرصه های سلطه و دولتمداری آنان به شمار می آید. اینان گروهی‏‎ ‎‏هستند که با ایجاد انحصارها، احتکار و گرانفروشی و دیگر اعمال ضدبشری، هم‏‎ ‎‏به مردم جفا می کنند و هم برای دولتها و حکومتها مشکل می آفرینند.‏

‏در عصر حاضر هم، اکثر دولتها ـ هر چند دارای سیستم اقتصادی آزاد باشند و‏‎ ‎‏آن را مطلوب بدانند ـ با مترفان و افزونخواهان جامعۀ خود درگیر هستند، بدین‏‎ ‎‏جهت دولتها بر آنند که به هر وسیلۀ ممکن از قلمرو نفوذ و قدرت اقتصادی آنان‏‎ ‎‏بکاهند و حرکات و فعالیت اقتصادی آنان را با وضع قوانین و مقررات جدیدی، ‏‎ ‎‏تحت کنترل خود در آورند.‏

‏امروز کارتلها و تراستها، که به غولهای اقتصادی شهرت یافته اند، بزرگترین‏‎ ‎‏رقیب، بلکه می توان گفت سر سخت ترین دشمن دولتها به شمار می آیند.‏

‏به نظر می آید آیۀ مورد بحث ما نیز، بیانگر همین اصل و قانون کلی عقلایی و‏‎ ‎‏تجربی در باب اقتصاد باشد. این قانون و حکم الهی از قوانین و مقرّرات عبادی و‏‎ ‎‏تعبّدی محض نیست که فلسفه و علّت آن احیاناً نامعلوم و پوشیده باشد و همه‏‎ ‎‏موظف باشند آن را در مورد خودش منحصر بدانند. اگر «دولة» شدن اموال (دست‏‎ ‎‏به دست شدن اموال و ثروتها در دست عده ای معدود و سرمایه دار و به عبارت‏‎ ‎


مجموعه آثار کنگره بررسی مبانی فقهی حضرت امام خمینی (س) «نقش زمان و مکان در اجتهاد» ـ جلد 3اجتهاد و زمان و مکان (3)( مجموعه مقالات)صفحه 51
‏ ‏

‏دیگر، تکاثر و انحصارات اقتصادی) مضرّ به حال جامعه است و باید از آن‏‎ ‎‏جلوگیری به عمل آید؛ پس نباید تردید کرد که هرگاه موضوعِ چنین حکمی در‏‎ ‎‏خارج تحقق پذیرفت، باید آن حکم را جاری و ساری دانست و معقول و منطقی‏‎ ‎‏نیست گفته شود: آن اموال اگر از غنایم جنگی باشد نباید دست به دست میان اغنیا‏‎ ‎‏بچرخد و اگر ثروت و اموال ـ هر چند چندین برابر اموال و ثروت به دست آمده از‏‎ ‎‏راه غنایم جنگی باشد ـ به حکم اینکه غنیمتِ جنگی نیست، «دوله» شدن آنها هیچ‏‎ ‎‏اشکالی ندارد؛ مثلاً، اگر دولت جمهوری اسلامی ایران تمام امتیازات استخراج‏‎ ‎‏معادن نفت، گاز و سنگ و... را در اختیار چند نفر از سرمایه داران بزرگ قرار دهد‏‎ ‎‏و  یااعتبارات بانکی کلان و مجوّزهای تجاری و صادرات و واردات و... را به‏‎ ‎‏آنان، به حکم اینکه این اموال و داراییها از غنایم جنگی نیست واگذار نماید، هیچ‏‎ ‎‏اشکالی و منعی ندارد؛ انصافاً چنین داوری و حکمی بسیار به دور از روح دین و‏‎ ‎‏تعالیمی است که قسط و عدل و توازن و تعادل اقتصادی را از اصول مسلّم و‏‎ ‎‏زیربنایی نظامِ اجتماعی و سیستم سیاسی ـ اقتصادی خود اعلان نموده است.‏

‏سه ـ همان گونه که پیشتر گفته شد عده ای از روسا و اغنیای مسلمین از‏‎ ‎‏پیامبر (ص) درخواست کردند که این غنایم انبوه را در اختیار آنان قرار دهد چنانکه‏‎ ‎‏در عصر حاضر هم، سرمایه داران بزرگ و غولها و قطبهای اقتصادی جهان از‏‎ ‎‏دولتهایشان خواستار آنند که امتیاز استخراج و بهره وری از ذخایری چون نفت و‏‎ ‎‏گاز و... و یا مراتع و زمینهای بایر را در اختیار آنان قرار دهند. حکومتها هم یا با‏‎ ‎‏چنین تقاضاهایی بطور کلی مخالفت می ورزند و یا با ضوابط و شرایط خاصّی به‏‎ ‎‏آنها جواب مثبت می دهند. با توجه به مطالب یادشده اعتقاد بر این است که‏‎ ‎‏تقاضای روسا و سران مسلمین مانند تقاضاهای سرمایه داران امروز باشد و پاسخ‏‎ ‎‏پیامبر (ص) و قرآن کریم هم بر مبنای همین امر عقلایی بوده است.‏

‏چهار ـ عدۀ بسیاری از مفسران و فقیهانی که علاوه بر فقاهت و دانش تفسیری‏‎ ‎


مجموعه آثار کنگره بررسی مبانی فقهی حضرت امام خمینی (س) «نقش زمان و مکان در اجتهاد» ـ جلد 3اجتهاد و زمان و مکان (3)( مجموعه مقالات)صفحه 52
‏ ‏

‏از بینش اقتصادی و اجتماعی بالایی برخوردارند، آیه را مطلق و عام دانسته و آن را‏‎ ‎‏قانون و اصلی اساسی و زیربنایی در اقتصاد اسلامی به شمار آورده اند و با صراحت‏‎ ‎‏و یا اشاره، همان برداشت مورد بحث را یادآور شده اند: عزیزانی چون:‏

‏الف) آیةالله شهید صدر، اقتصادها، ج 2، صص 312 ـ 324.‏

‏ب) آیةالله شهید مطهری، نظری به نظام اقتصادی اسلام، ص 159، ‏‎ ‎‏233 و 234.‏

‏ج) آیةالله و مجاهد نستوه طالقانی، اسلام و مالکیت، صص 146 ـ 148.‏

‏د) آیةالله شهید بهشتی و باهنر و علی گلزاده (غفوری)، شناخت اسلام، ‏‎ ‎‏صص 456.‏

‏هـ) محقق بزرگوار جناب آقای محمدمهدی آصفی، نظام مالی در سیستم‏‎ ‎‏اقتصادی اسلام، صص 38 ـ 39.‏

‏پنج ـ فراز بعدی؛ یعنی جملۀ «‏و ما ء اتئکم الرسول فخذوه و ما نهیکم عنه‎ ‎فانتهوا...‏»، تایید دیگری بر این برداشت و فهم از آیه است، چرا که همۀ فقها و‏‎ ‎‏مفسران ـ بی استثنا ـ در بحث فقهی ـ اصولی و تفسیری بر این باورند که این فقره، ‏‎ ‎‏بیانگر حکمی کلّی است و شامل تمامی مقررات و دستورات و اوامر و نواهی‏‎ ‎‏رسول خدا (ص) خواهد شد هر چند مورد آیه و شان نزول آن، مربوط به غنایم‏‎ ‎‏جنگی است ولی مورد، مخصِّص نیست. و آیه دارای حکمی عام و فراگیر است.‏

‏بنابراین، می توان گفت چون این جمله با فقرۀ نخست آیۀ «‏کی لایکون‎ ‎دولة...‏» در یک سیاق و اسلوب کلامی قرار دارد؛ پس هر دو بیانگر حکم و قانونی‏‎ ‎‏عام و فراگیر هستند.‏

‏شش ـ با شواهد و قراینی که تاکنون عرضه شد جای تردیدی نمی ماند که آیه، ‏‎ ‎‏بیانگر قانونی عام و کلّی است. آنان که معتقدند آیه محدود و مقیّد است باید دلیل‏‎ ‎‏قانع کننده و استواری بیاورند و اطلاق و عموم آیه را با آن دلیل تقیید و تخصیص‏‎ ‎


مجموعه آثار کنگره بررسی مبانی فقهی حضرت امام خمینی (س) «نقش زمان و مکان در اجتهاد» ـ جلد 3اجتهاد و زمان و مکان (3)( مجموعه مقالات)صفحه 53
‏ ‏

‏بزنند. در پایان این فصل، این نکته لازم به یادآوری است که اگر آیه را محدود به‏‎ ‎‏اموال دولتی بدانیم و بگوییم شامل اموال خصوصی و شخصی نمی شود، باز هم‏‎ ‎‏آیه با بحث مورد نظر، ارتباط خواهد داشت و می توان از این آیه، بر موضوع «نقش‏‎ ‎‏زمان و مکان در اجتهاد» استشهاد کرد. اکنون همین بحث به شرح زیر پی گرفته‏‎ ‎‏می شود:‏

‏موضوع در آیات فوق عبارت است از: «دست به دست شدن حجمی از اموال‏‎ ‎‏در میان اغنیا و برخورداران جامعه». این موضوع از دو رکن تشکیل یافت:‏

‏الف ـ «دولة» یعنی حجمی از اموال که میان اغنیا و توانگران جامعه دست به‏‎ ‎‏دست می شود.‏

‏ب ـ اغنیا و ثروتمندان جامعه.‏

‏تحقق و عینیت پیدا کردن هر دو رکن، بستگی کامل با زمان و مکان و اوضاع‏‎ ‎‏زمانی و مکانی (وضعیت جغرافیایی) دارد، چرا که در اوضاع خاص زمانی‏‎ ‎‏(اوضاع سیاسی، اقتصادی و اجتماعی حاکم بر زمانی معین)، بر گردش حجمی‏‎ ‎‏از اموال (مثلاً صد میلیون تومان) میان اغنیا و سرمایه‏‏‎داران، «دولة» صادق است، ‏‎ ‎‏ولی همان حجم از اموال (صد میلیون تومان) در دست همان افراد در زمانی دیگر‏‎ ‎‏«دوله» دانسته نمی شود. همچنین در منطقه ای جغرافیایی، چنین حجمی از‏‎ ‎‏اموال، «دوله» محسوب می شود ولی همان اموال در منطقۀ دیگری «دولة» به‏‎ ‎‏حساب نمی آید؛ مثلاً، مبلغ صد میلیون تومان در شهر کوچکی مثل قوچان، نکا‏‎ ‎‏و... «دوله» دانسته می شود که باید از آن جلوگیری به عمل آید ولی همان مقدار از‏‎ ‎‏داراییها در شهر بزرگی مانند تهران و اصفهان و... به شمار نمی آید و عملی است‏‎ ‎‏مجاز و مشروع. واگذاری استخراج و بهره گیری فلان معدن از سوی دولت در‏‎ ‎‏برهه ای از زمان و در شهری خاص، مصداق «دست به دست شدن اموال میان اغنیا‏‎ ‎‏و ثروتمندان خواهد بود، ولی در زمان و مکان مشخّص دیگری چنین نیست.‏


مجموعه آثار کنگره بررسی مبانی فقهی حضرت امام خمینی (س) «نقش زمان و مکان در اجتهاد» ـ جلد 3اجتهاد و زمان و مکان (3)( مجموعه مقالات)صفحه 54
‏ ‏

‏البته تشخیص چنین موضوعی، بدون کارشناسی ممکن نیست و باید قلمرو‏‎ ‎‏موضوع را ـ که از مقولات سیاسی ـ اقتصادی است ـ کارشناسان اقتصادی و سیاسی‏‎ ‎‏کاملاً بررسی و تعیین نمایند و در نهایت با تایید و امضای ولی فقیه و حاکم جامعۀ‏‎ ‎‏اسلامی به اجرا در آید. با توجه به نکات یادشده می توان گفت موضوع در آیات‏‎ ‎‏مورد بحث که عبارت بود از: «حجمی از اموال در دست عده ای غنی و ثروتمند»، ‏‎ ‎‏یکی بیش نیست ولی وقتی آن موضوع واحد را در روابط حاکم بر سیاست، اقتصاد‏‎ ‎‏و اجتماع بسنجیم و به آن نظر اندازیم، همان موضوع تبدل پیدا می کند و به موضوع‏‎ ‎‏دیگری تغییر می یابد؛ مثلاً در گردش بودن صد میلیون تومان پول و دارایی در‏‎ ‎‏دست فردی سرمایه دار که تا دیروز موضوع حکمِ «‏الناس مسلطون علی اموالهم‏»‏‎ ‎‏بود؛ امروز همین مقدار از پول و دارایی در دست همین فرد خاص وقتی در روابط‏‎ ‎‏حاکم بر سیاست، اقتصاد و اجتماع سنجیده شود؛ موضوعِ حکمِ «دوله» خواهد‏‎ ‎‏بود. پس اصل مساله و ماهیت موضوع (صد میلیون تومان پول)، یکی بیش نیست‏‎ ‎‏و به ظاهر هیچ تغییری در ماهیت آن به وجود نیامد. ولی آنگاه که همین موضوع در‏‎ ‎‏روابط حاکم بر سیاست، اقتصاد و اجتماع دیده شود، بطور کامل تغییر می یابد و به‏‎ ‎‏موضوع جدیدی متبدل می شود و به تبع آن، حکم متناسب با موضوع جدید را‏‎ ‎‏می طلبد.‏

‏بنابراین، عنصر زمان و مکان و به دیگر سخن، اوضاع زمانی و موقعیت‏‎ ‎‏جغرافیاییِ موضوع و مسالۀ دارای نقش تعیین کننده در اجتهاد و استنباط است؛‏‎ ‎‏یعنی هم در تشخیص موضوع و هم به تبع آن در فهم حکم، موثر خواهد بود و هر‏‎ ‎‏گاه مجتهد و فقیهی بخواهد در چنین موضوع و مساله ای ـ که زمان و مکان در آن‏‎ ‎‏نقش دارد ـ اظهارنظر کند و یا فتوا بدهد، باید اوضاع زمانی و موقعیت جغرافیایی‏‎ ‎‏موضوع را کاملاً در نظر آورد و آن گاه حکم و فتوای آن را صادر کند.‏

والسلام 


مجموعه آثار کنگره بررسی مبانی فقهی حضرت امام خمینی (س) «نقش زمان و مکان در اجتهاد» ـ جلد 3اجتهاد و زمان و مکان (3)( مجموعه مقالات)صفحه 55
 

کتابنامه:

‏ ‏

‎ ‎

مجموعه آثار کنگره بررسی مبانی فقهی حضرت امام خمینی (س) «نقش زمان و مکان در اجتهاد» ـ جلد 3اجتهاد و زمان و مکان (3)( مجموعه مقالات)صفحه 56

  • ـ احزاب (33) آیات 60 ـ 62، ترجمۀ آیت الله مکارم شیرازِی.
  • ـ نور (24) آیات 11 ـ 20.
  • ـ احزاب (33) آیات 1 ـ 3.
  • ـ احزاب (33) آیات 30 و 31، ترجمۀ آیت الله مکارم شیرازی.
  • ـ اسری (17) آیات 73 ـ 75، ترجمۀ آیت الله مکارم شیرازی.
  • ـ سوره ملک (67) 4.
  • ـ مجمع البیان، ج 7 ـ 8، ص 354، ذیل آیۀ فوق الذکر.
  • ـ همان.
  • ـ توبه (9) آیات 55، 74 و 85.
  • ـ همان، آیۀ 14.
  • ـ حدید (57) آیات 10 ـ 11، ترجمۀ آیت الله مکارم شیرازی.
  • ـ توبه (9) آیه 100.
  • ـ مجادله (58) آیۀ 11.
  • ـ مجادله (58) آیۀ 11.
  • ـ نساء (4) آیۀ 95.
  • ـ فصلت (41) آیۀ 34.
  • ـ انعام (6) آیۀ 165.
  • ـ اسراء (17) آیات 18 ـ 21.
  • ـ زخرف (43) آیۀ 32.
  • ـ حشر (59) آیات 6 ـ 9، ترجمۀ آیت الله مکارم شیرازی.
  • ـ سبا (34) آیۀ 34.