ریشۀ تأویل
واژۀ تأویل از واژههای بحثانگیز قرآن کریم است. در عرف عرب هم این واژه، معنای سیالی دارد. سیالی در معنای تأویل نیز ناشی از این است که تأویل در حقیقت مفهومی ذهنی است؛ یعنی امری انتزاعی از یک عمل ذهنی است. عمل ذهنی بودن تأویل موجب شده است که تعیین دقیق مرز آن دشوار باشد، چون امر ذهنی، بسته به ذهن هر کس، با تفاوتهایی شکل میگیرد. در جستوجوی لفظی در کتب لغت، ادبیات عرب، علوم قرآنی و احادیث، برای تأویل حدود ده معنا و استعمال یافتیم که میتوان گفت: در عین اینکه وجه مشترکی هم بین این ده معنا میتوان یافت، تفاوتهایی هم در تعیین محدودۀ دقیق معنای تأویل و تعبیر از این معنا و حدود آن وجود دارد.
بیشتر اهل لغت و مفسران، تأویل را از «اول» به معنای رجوع گرفتهاند؛ اما قولی وجود دارد که تأویل از ریشه «أئل»، به معنای تدبیر، سیاست و ادارۀ یک چیزی است. قول سوم که غیر معروفتر نیز هست، این است که تأویل از «اوَل» در مقابل «ثانی» اخذ شده است.
در بررسی معانی تأویل، رد پای معنای ریشهای تأویل هم به خوبی پیداست: راغب گزینۀ نخست را ترجیح میدهد؛ به دلیل اینکه در زبان عرب مادهای که دو حرف اول
مجموعه مقالات همایش اندیشه های قرآنی امام خمینی (س) ـ جلد 2مجموعه مقالاتصفحه 224
اصلی، از یک جنس باشد، کم است. در لسانالعرب و بسیاری دیگر کتب لغت نیز همین ریشه برای تأویل تأیید و بیان شده است.
از نظر تفسیری، بحث تأویل قرآن و چیستی تأویل قرآن، مستقیماً ناشی از اختلافی است که در مقصود از «تأویل» در آیۀ وَمَا یَعْلَمُ تَأوِیلَهُ إِلا اللهُ وَالرَّاسِخُونَ فِی الْعِلْمِ درگرفته است.
چیستی تأویل
بیشتر لغتدانان و مفسران، تأویل را اخص از تفسیر میدانند. در توضیح دقیق تأویل هم سخنان متفاوتی بیان شده است: بسیاری مفسران، با اینکه تأویل را به معنای تفسیر دانستهاند، بین معنای تأویل و تفسیر فرق گذاشتهاند. بیان این فرقها به نوعی تعریف تأویل، در اصطلاح تفسیر است. دربارۀ تأویل در عصر حاضر کسی بیشتر از علامه طباطبایی سخن نگفته است. ایشان کوشیده است تا همۀ معانی بیان شده برای تأویل را یاد و نقد کند و خود معنای جدیدی را بیان کرده است. فشردۀ سخن علامه طباطبایی در معانی تأویل در اصطلاح مفسران، میتواند تصویری از دیدگاه اکثریت مفسران را از معنای تأویل ارائه کند. علامه در بررسی معنای تأویل میگوید: چهار معنا برای تأویل بیان شده است:
1. تأویل به معنای تفسیر.
2. تأویل به معنای حمل لفظ بر خلاف ظاهر.
3. قول سوم این است که تأویل معنایی از معانی آیات است که ضمن اینکه
مجموعه مقالات همایش اندیشه های قرآنی امام خمینی (س) ـ جلد 2مجموعه مقالاتصفحه 225
مخالف ظاهر لفظ نیست، جز خدا کسی از آن آگاهی ندارد یا جز خدا و راسخان در علم، دیگری از آن آگاه نیست.
4. قول چهارم این است که تأویل از سنخ معنای لفظ نیست، بلکه حقیقتی است که کلام، چه خبری و چه انشایی، به آن متکی است؛ مثل مصلحتی که منشأ امر و دستوری شده است یا نفس واقعهای که در گذشته واقع شده است و از آن خبر داده میشود یا واقعهای که در آینده واقع خواهد شد و از آن خبر داده میشود. علامه پس از نقل این چهار قول، هفت قول دیگر را هم نقل میکند و معتقد است که این هفت قول، از شعب و فروع قول اول است:
الف. تفسیر أعم از تأویل است و استعمال تفسیر، بیشتر در الفاظ و مفردات است و استعمال تأویل در معانی و جملهها، و تأویل بیشتر در کتب الهی است و تفسیر در همه جا.
ب. تفسیر بیان معنای لفظی است که یک احتمال بیشتر ندارد و تأویل تشخیص یکی از محتملات است، با استنباط از دلیل.
ج. تفسیر، بیان معنای قطعی از لفظ است و تأویل ترجیح یکی از محتملات غیر قطعی.
د. تفسیر بیان دلیل مراد و تأویل بیان حقیقت مراد.
هـ . تفسیر، بیان معنای ظاهر لفظ است و تأویل بیان معنای مشکل.
و. تفسیر متعلق به روایت است و تأویل متعلق به درایت و فهم.
ز. تفسیر به شنیدن و پذیرفتن است و تأویل استنباط و تفکر.
علامه طباطبایی این هفت قول را از فروع قول اول میداند و همۀ این هفت قول و چهار قول قبلی را رد کرده، میگوید:
فهذه سبعة أقوال هی فی الحقیقة من شعب القول الأوّل الذی نقلناه یرد علیها ما یرد
مجموعه مقالات همایش اندیشه های قرآنی امام خمینی (س) ـ جلد 2مجموعه مقالاتصفحه 226
علیه وکیف کان فلا یصحّ الرکون إلی شیء من هذه الأقوال الأربعة وما ینشعب منها.
5. به نظر علامه، تأویل از سنخ معنا و مفهوم نیست، بلکه از امور حقیقی و واقعی است که مستند بیانات قرآنی است:
إنّ الحقّ فی تفسیر التأویل أنّه الحقیقة الواقعیة التی تستند إلیها البیانات القرآنیة من حکم أو موعظة أو حکمة وأنّه موجود لجمیع الآیات القرآنیة محکمها ومتشابهها وأنّه لیس من قبیل المفاهیم المدلول علیها بالألفاظ بل هی من الاُمور العینیة المتعالیة من أن یحیط بها شبکات الألفاظ.
6. از سخن مرحوم آیت الله خویی چنین بر میآید که ایشان تأویل را از سنخ معانی و مفاهیم یعنی ما یرجع الیه الکلام میداند؛ نه امور واقعی:
فالمراد بتأویل القرآن، ما یرجع إلیه الکلام، وما هو عاقبته، سواء أ کان ذلک ظاهراً یفهمه العارف باللغة العربیة، أم کان خفیاً لا یعرفه إلا الراسخون فی العلم.
7. آیت الله معرفت نیز دو معنا برای تأویل میآورد، نخست تأویل به معنای توجیه
مجموعه مقالات همایش اندیشه های قرآنی امام خمینی (س) ـ جلد 2مجموعه مقالاتصفحه 227
متشابه و دیگری معنای ثانوی کلام که «بطن» هم نامیده میشود:
ویتلخص الکلام فی حقیقة التأویل أنّه یستعمل فی موردین: الأوّل: فی توجیه المتشابه، سواء کان کلاماً متشابهاً، أم عملاً مثیراً للریب و التأویل بهذا المعنی خاصّ بالآی المتشابهة فحسب. الثانی فی المعنی الثانوی للکلام، المعبّر عنه بالبطن، تجاه المعنی الأوّلی المعبّر عنه بالظهر والتأویل بهذا المعنی عام لجمیع أی القرآن فإنّ للقرآن ظهراً وبطناً وربما لای سبعة بطون.
ایشان سپس به رد نظر ابن تیمیه ـ که تأویل را وجود عینی کلام معنا کرده ـ میپردازد و نظریۀ علامه را توجیه لطیف همان سخن ابن تیمیه میداند.
علامه طباطبایی(رحمةالله) آرای مفسران را در چهار قول جمعبندی کرده بود که قول نخست خود هفت فرع داشت. قول اول و دوم دربارۀ حقیقت تأویل، بر این استوار است که تأویل، مصدر یا اسم مصدر است، بنابراین تأویل یا بر فعل انسان یا بر حاصل فعل انسان اطلاق میشود. در قول سوم و چهارم، تأویل معنای مصدری یا اسم مصدری ندارد و حاکی از عمل انسان هم نیست، بلکه تأویل چیزی است در خود قرآن. بر اساس قول سوم، تأویل معنایی در ورای معانی ظاهری قرآن است. نظریۀ آیتالله خویی و آیت الله معرفت نیز بر همین مبنا استوار است. اما نظریۀ چهارم نظریۀ ابن تیمیه است. نظریۀ خود علامه نیز همین است که تأویل از جنس معانی نیست؛ از جنس حقایق عینی است؛ البته در توضیح این حقیقت، بین نظریه ابن تیمیه و علامه تفاوت است.
بنابراین، در مجموع دربارۀ چیستی و ماهیت تأویل قرآن کریم، سه نظریه است که هر یک بیان مختلفی دارد:
الف. نظریۀ عملانگاری که نظریه بیشتر مفسران و لغتدانان است.
ب. نظریه معناانگاری تأویل که نظریۀ آیة الله خویی و آیة الله معرفت است.
مجموعه مقالات همایش اندیشه های قرآنی امام خمینی (س) ـ جلد 2مجموعه مقالاتصفحه 228
ج. نظریة حقیقتانگاری تأویل که نظریۀ ابن تیمیه و علامه طباطبایی است.
از بررسی کاربردهای واژۀ تأویل در قرآن، روایات، کتب اهل لغت و تفاسیر چنین به دست میآید که غالب مفسران و اهل لغت تأویل را به معنای مصدری و اسم مصدری به کار بردهاند؛ یعنی همانند واژۀ تفسیر که معنای مصدری و اسم مصدری دارد، اطلاق تفسیر و تأویل در حین انجام معنای مصدری است و اطلاق این دو واژه بر حاصل این عمل، معنای اسم مصدری است.
به نظر میرسد، نظریه معناانگاری و حقیقت عینیانگاری تأویل، برای درک و تفسیر آیهای از قرآن کریم است که تأویل قرآن را مخصوص خدا یا راسخان در علم شمرده است. این دو نظریه، در حقیقت برای توجیه عدم علم غیر خدا و یا راسخان در علم به تأویل قرآن است و خواستهاند، با معنای پنهانی و حقیقتانگاشتن تأویل، عدم علم غیر خدا و راسخان را توجیه کنند؛ لیکن استعمال عربی و قرآن و روایات مخالف معناانگاری یا حقیقتانگاری تأویل قرآن است و در روایات تأویل، به معنای تفسیر آمده است.
بیشتر اهل لغت و مفسران تأویل را مرادف و به معنای تفسیر میدانند؛ با این تفاوت که تأویل بیشتر در معانی است؛ نه لفظ. در لسان العرب آمده است: بعضی مفسران تأویل را به معنای تفسیر کلامی که معنای مختلف داشته باشد یا تفسیر کلام متشابه، برخی دیگر تأویل را به معنای تفسیر مرجع و «مایؤول إلیه الشیء» دانستهاند: «التأویل تفسیر ما یؤول إلیه الشیء وقد أوّله تأویل أو تأوله بمعنی». برخی دیگر، تأویل را باز گرداندن شیء به هدفی که از آن قصد شده است و برخی نیز آن را معنای توجیه کلام و حمل آن بر معنای خلاف ظاهر یا حمل لفظ بر معنای محتمل
مجموعه مقالات همایش اندیشه های قرآنی امام خمینی (س) ـ جلد 2مجموعه مقالاتصفحه 229
مرجوح این معنا در سخنان معنا کردهاند.
این تعریفها بیشتر به تعریف تأویل قرآن نظر دارد. همچنین در کتب لغت، تأویل، به معنای اجتهاد در صدر اسلام و در زمان صحابه، مکرر استعمال شده است که در کلام فقها هم آمده است. همچنین تأویل به معنای تدبیر و اصلاح معنا نیز آمده است. لسان العرب ماده «أل» را از أیاله، به معنای اصلاح گرفته است و سپس تأویل را به معنای تدبیر و اصلاح معنا، به نقل از ابومنصور معنا کرده است. در برخی کتابهای لغت و به نظر برخی مفسران، تأویل به معنای مرجع (معنای وصفی) آمده است. در برخی کتب لغت، یکی از معانی و کاربردهای تأویل، مرجع یعنی هدف اصلی از سخن معنا شده است؛ این معنا تنها در مورد تأویل قرآن گفته شده است. تفاوت این معنا با معنای سوم این است که در معنای سوم، تأویل تفسیر مرجع است و در این معنا، تأویل
مجموعه مقالات همایش اندیشه های قرآنی امام خمینی (س) ـ جلد 2مجموعه مقالاتصفحه 230
خود مرجع قرآن؛ نه اینکه تفسیر غایت و مرجع آیات قرآن باشد. علامه طباطبایی و آیة الله خویی تأویل را به همین معنا، یعنی مرجع گرفتهاند.
تأویل در قرآن
در قرآن کریم شانزده بار واژۀ تأویل به کار رفته است. این واژه در سورۀ یوسف هفت بار آمده است که در همۀ موارد به معنای تعبیر خواب است و اگر همه موارد به تأویل خواب مربوط نباشد، باز هم هیچ ربطی به تأویل قرآن ندارد. دو بار هم در سورۀ کهف دربارۀ همسفر موسی است که کودکی را میکشد و کشتی را سوراخ میکند و دیوار کجی را تعمیر میکند و هر بار اعتراض موسی را میبیند. در پایان هم هدف خود را از این کارها بیان میکند و میگوید: هَذَا فِرَاقُ بَیْنِی وَبَیْنِکَ سَاُنَبِّئُکَ بِتَأوِیلِ مَا لَمْ تَسْتَطِعْ عَلَیْهِ صَبْراً تا اینکه میفرماید: ذلک تأویلُ ما تَسْطِعْ عَلَیْهِ صَبْراً این دو مورد هم به تأویل قرآن ربطی ندارد.
دو بار هم به صورت «تأویلاً» در سورۀ نساء و اسراء آمده است که در این دو مورد برای جمله قبل تمیز واقع شده است: یَا أیُّهَا الّذِینَ آمَنُوا أطِیعُوا اللهَ وَأطِیعُوا الرَّسُولَ وَأولِی اْلأمْرِ مِنْکُمْ فَإِنْ تَنَازَعْتُمْ فِی شَیْء فَرُدُّوهُ إِلَی اللهِ وَالرَّسُولِ إِنْ کُنْتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللهِ وَالْیَوْمِ الآخِرِ ذَلِکَ خَیْرٌ وَأحْسَنُ تَأوِیلاً در اینجا تأویل، تمیز برای احسن است و معنای جمله این است که «این کار بهتر و نیکتر است از جهت تأویل». با توجه به اینکه نزاع بر سر تفسیر یک چیز است، میتوان گفت که تأویل در این آیه، به معنای
مجموعه مقالات همایش اندیشه های قرآنی امام خمینی (س) ـ جلد 2مجموعه مقالاتصفحه 231
تفسیر است؛ یعنی اگر ما در چیزی اختلاف کردیم، بهتر این است که برای تفسیر به خدا و رسولش مراجعه شود. این آیه با آیۀ 83 سورۀ نساء هم معنا است: وَإِذَا جَاءَهُمْ أمْرٌ مِنَ اْلأمْنِ أوِ الْخَوْفِ أذَاعُوا بِهِ وَلَوْ رَدُّوهُ إِلَی الرَّسُولِ وَإِلیَ اُولِی اْلأمْرِ مِنْهُمْ لَعَلِمَهُ الّذِینَ یَسْتَنْبِطُونَهُ مِنْهُمْ وَلَوْ لا فَضْلُ اللهِ عَلَیْکُمْ وَرَحْمَتُهُ لاتَّبَعْتُمُ الشَّیْطَانَ إِلا قَلِیلاً؛ اما در سورة اسراء، تأویل به صورت تمیز، پس از چند جملۀ هم سیاق و عطف بر هم آمده است: وَلاَ تَقْرَبُوا الزِّنیَ إِنّهُ کَانَ فَاحِشَةً وَسَاءَ سَبِیلاً * وَلاَ تَقْتُلُوا النَّفْسَ الّتِی حَرَّمَ اللهُ إِلا بِالْحَقِّ وَمَنْ قُتِلَ مَظْلُوماً فَقَدْ جَعَلْنَا لِوَلِیِّهِ سُلْطَاناً فَلا یُسْرِفْ فِی الْقَتْلِ إِنّهُ کَانَ مَنْصُوراً * وَلا تَقْرَبُوا مَالَ الْیَتِیمِ إِلا بِالّتِی هِیَ أحْسَنُ حَتَّی یَبْلُغَ أشُدَّهُ وَأوْفُوا بِالْعَهْدِ إِنَّ الْعَهْدَ کَانَ مَسْؤُلاً * وَأوْفُوا الْکَیْلَ إِذَا کِلْتُمْ وَزِنُوا بِالْقِسْطَاسِ الْمُسْتَقِیمِ ذَلِکَ خَیْرٌ وَأحْسَنُ تَأوِیلاً آیا «تأویلا» در اینجا، تمیز برای وزن به قسطاس است یا برای مجموع مطالب، که طی چند آیه پیش از آن بیان شده است؟ به نظر میرسد، با توجه به پیوستگی مطالب، تأویل تمیز برای مجموع این مطالب باشد. در این صورت، معنای تأویل این است که مجموع این مطالب، بهترین و نیکترین تفسیر است. در هر حال، در این دو مورد هم، تأویل به قرآن ربطی ندارد و از آن قرآن اراده نشده است.
در پنج مورد دیگر که طی سه آیه آمده است، احتمال دارد که منظور از تأویل، تأویل قرآن باشد. دو مورد در سورۀ آل عمران میباشد: هُوَ الّذِی أنْزَلَ عَلَیْکَ الْکِتَابَ مِنْهُ آیَاتٌ مُحْکَمَاتٌ هُنَّ اُمُّ الْکِتَابِ وَاُخَرُ مُتَشَابِهَاتٌ فَأمَّا الّذِینَ فِیقُلُوبِهِمْ زَیْغٌ فَیَتَّبِعُونَ مَا تَشَابَهَ مِنْهُ ابْتِغَاءَ الْفِتْنَةِ وَابْتِغَاءَ تَأوِیلِهِ وَمَا یَعْلَمُ تَأوِیلَهُ إِلا اللهُ وَالرَّاسِخُونَ فِی الْعِلْمِ یَقُولُونَ آمَنَّا بِهِ کُلٌّ مِنْ عِنْدِ رَبِّنَا وَمَا یَذّکّرُ إِلا اُولُوا اْلألْبَابِ. دو مورد هم در سورۀ اعراف میباشد: وَ لَقَدْ جِئْنَاهُمْ بِکِتَاب فَصَّلْنَاهُ عَلیَ عِلْم هُدیً وَرَحْمَةً لِقَوْم یُؤْمِنُونَ؛ هَلْ یَنْظُرُونَ إِلا تَأوِیلَهُ یَوْمَ یَأتِی تَأوِیلُهُ یَقُولُ الّذِینَ نَسُوهُ مِنْ قَبْلُ قَدْ جَاءَتْ رُسُلُ رَبِّنَا بِالْحَقِّ
مجموعه مقالات همایش اندیشه های قرآنی امام خمینی (س) ـ جلد 2مجموعه مقالاتصفحه 232
فَهَلْ لَنَا مِنْ شُفَعَاءَ فَیَشْفَعُوا لَنَا أوْ نُرَدُّ فَنَعْمَلَ غَیْرَ الّذِی کُنَّا نَعْمَلُ قَدْ خَسِرُوا أنْفُسَهُمْ وَضَلَّ عَنْهُمْ مَا کَانُوا یَفْتَرُونَ. و یک مورد هم در سورۀ یونس است: أمْ یَقُولُونَ افْتَرَاهُ قُلْ فَأتُوا بِسُورَة مِثْلِهِ وَادْعُوا مَنِ اسْتَطَعْتُمْ مِنْ دُونِ اللهِ إِنْ کُنْتُمْ صَادِقِینَ * بَلْ کَذَّبوا بِمَا لَمْ یُحِیطُوا بِعِلْمِهِ وَلَمَّا یَأتِهِمْ تَأوِیلُهُ کَذَلِکَ کَذَّبَ الّذِینَ مِنْ قَبْلِهِمْ فَانْظُرْ کَیْفَ کَانَ عَاقِبَةُ الظّالِمِینَ.
در این آیات، طلب تأویل و در انتظار تأویل بودن، نکوهش شده است، چون هم به اهل زیغ نسبت داده شده است و هم در کنار «ابتغاء الفتنه» آمده است؛ اگر ما تأویل را به معنای «ما یرجع الکلام» بدانیم، چه آن «ما یرجع» را معانی بدانیم، چنان که در سخن آیة الله خویی است و چه حقایق قرآن که نظریۀ علامه طباطبایی است و چه باطن قرآن بدانیم که نظر آیة الله معرفت است و چه وجود عینی مطالب قرآن که نظر ابن تیمیه است. نکوهش ابتغاء تأویل و نکوهش در انتظار تأویل قرآن بودن دلیلی ندارد، بلکه حُسن هم دارد. قرآن از مردم میخواهد که در قرآن تفکر، تدبّر و تعقل کنند تا متذکر شوند و از طرفی خواستن معنا یا حقایق یا بطن قرآن و حتی در انتظار معانی یا حقایق یا بطن قرآن بودن را نکوهش کند. دیگر اینکه در این آیات، به اهل زیغ و کافران طلب تأویل نسبت داده شده است که آنها تأویل میکنند و در پی تأویل هستند؛ در حالی که ما میبینیم که نه اهل زیغ و نه کافران، دنبال معانی، حقایق و باطن قرآن نیستند و اصلاً در پی فهم قرآن نیستند.
به هر حال، در زبان عرب، تأویل مصدر است و به معنای بطن یا حقایق یا معانی استعمال نشده است، پس در روایات هم قطعاً تأویل به معنای حقایق یا معانی نیست. علامه نیز خود به صراحت اعلام میکند که در روایات، تأویل به معنای مد نظر وی نیامده است؛ از این رو همۀ روایاتی را که درباره تأویل است، خلاف ظاهر قرآن میداند:
مجموعه مقالات همایش اندیشه های قرآنی امام خمینی (س) ـ جلد 2مجموعه مقالاتصفحه 233
أمّا الروایات فإنّها مخالفة لظاهر الکتاب فإنّ الروایات المثبتة، أعنی الدالّة علیَ أنّ الراسخین فی العلم یعلمون التأویل فإنّها أخذت التأویل مرادفاً للمعنی المراد من لفظ المتشابه ولا تأویل فی القرآن بهذا المعنی، کما روی من طرق أهل السنة: أنّ النبی(صلی الله علیه و آله و سلم) دعا لابن عباس فقال ـ أللهمّ فقّهه فی الدین وعلّمه التأویل وما روی من قول ابن عباس: أنا من الراسخین فی العلم وأنا أعلم تأویله،... فإنّ لازم هذه الروایات علیَ ما فِهِموه أن یکون معنی الآیة المحکمة تأویلاً اللآیة المتشابهة وهو الذی أشرنا إلیه أنّ التأویل بهذا المعنی لیس مورداً لنظر الآیة وأمّا الروایات النافیة أعنی الدالّة علی أنّ غیره لا یعلم تأویل المتشابهات مثل ما روی أنّ ابن عباس کان یقرأ: وما یعلم تأویله إلا الله ـ ویقول الراسخون فی العلم آمنا به وکذلک کان یقرأ أبی بن کعب وما روی أنّ ابن مسعود کان یقرأ: وإن تأویله إلا عند الله ـ والراسخون فی العلم یقولون آمنا به فهذه لا تصلح لإثبات شیء أمّا أوّلاً فلأنّ هذه القراءات لا حجّیة فیها وأمّا ثانیاً فلأنّ غایة دلالتها أنّ الآیة لا تدل علی علم الراسخین فی العلم بالتأویل وعدم دلالة الآیة علیه غیر دلالتها علی عدمه کما هو المدّعی فمن الممکن أن یدلّ علیه دلیل آخر.
تأویل قرآن از نگاه امام خمینی(رحمةالله)
امام خمینی(رحمةالله) دربارۀ حقیقت تأویل قرآن، به صورت ویژه سخن نگفته است و تأویل قرآن را تعریف نکرده است؛ لیکن از موارد کاربرد تأویل در سخن ایشان میتوان چنین استنباط کرد که ایشان تأویل را در معنای تفسیر بهکار گرفته است؛ یعنی تفسیر را معنای عام کرده است؛ به دیگر سخن، تأویل توضیح دادن مراد خدای متعال است. از همین رو، گاهی تفسیر و تأویل قرآن را به معنای تفسیر حقیقت قرآن؛ و گاهی تفسیر و تأویل را به معنای مذموم، یعنی توجیه آیات قرآن و حمل آنها بر معنای دلخواه و تفسیر به رأی به کار برده است؛ مثلاً برای موارد زیر، تفسیر و تأویل، به معنای مذموم آن به کار رفته است:
مجموعه مقالات همایش اندیشه های قرآنی امام خمینی (س) ـ جلد 2مجموعه مقالاتصفحه 234
و اخیراً لازم است تذکر دهم که نویسندگان و متفکران محترم از تأویل و تفسیر قرآن کریم و احکام اسلام با آرای خود ـ جداً ـ خودداری کنند.
البته با آن تفسیرهایی که از اهل تفسیر وارد شده است و ما به رأی خودمان نمیتوانیم قرآن را تأویل کنیم. ما باید «إنّما یعرف القرآن من خوطب به» ما از طریق وحی و از طریق وابستگان به وحی قرآن را اخذ میکنیم و بحمدالله از آن راه هم غنی هستیم.
در این سخن، تأویل به معنای تفسیر آمده است و تأویل قرآن را بیاستناد به معارف اهل بیت نفی کرده است. در سخن نخست از تفسیر و تأویل قرآن با ارادۀ شخصی منع شده که مقصود تفسیر به رأی است. بنابراین، از نظر امام خمینی(رحمةالله) هم، تفسیر به رأی تأویل مذموم است. در سخن دیگری به این مطلب یعنی اینکه تفسیر به رأی، همان تأویل مذموم است، تصریح شده است:
برای قرآن منازل و مراحل و ظواهر و باطنهایی است که پایینترین مرحلۀ آن در پوستۀ الفاظ و گورهای تعینات قرار دارد، چنانکه در حدیث آمده است: «همانا برای قرآن ظاهری و باطنی و حدّی و مطلعی است» و این آخرین منزل، بهرۀ زندانیان در تاریکیهای عالم طبیعت است، و مراتب دیگر آن فقط برای کسانی است که از پلیدیها و آلودگیهای عالم طبیعت پاک گشتهاند، و با آب زندگانی، از چشمههای صاف و زلال وضو گرفتهاند و به دامن اهل بیت عصمت و پاکی چنگ زدهاند ]و[ به درخت مبارکۀ میمون پیوستهاند. به دستاویزی محکم که بریده نمیشود، متمسک گشتهاند و به ریسمان محکمی که پاره نمیشود، دست زدهاند، تا تأویل و تفسیر آنان بر پایه رأی و از پیش خود ساخته نباشد، زیرا تأویل قرآن را جز خداوند و پایداران در دانش نمیدانند.
مجموعه مقالات همایش اندیشه های قرآنی امام خمینی (س) ـ جلد 2مجموعه مقالاتصفحه 235
به هر حال، امام خمینی(رحمةالله) تأویل را به معنای حقایقانگاری یا معناانگاری به کار نبرده است. در هیچ سخن و نوشته ایشان، تأویل به این دو معنا، به کار نرفته است؛ ولی تقریباً در همه جا تأویل، همراه با تفسیر و در معنای تفسیر به کار رفته است و نشان میدهد که تأویل در دیدگاه ایشان، همانند بیشتر مفسران و اهل لغت به معنای تفسیر است؛ با این تفاوت که بیشتر مفسران و لغتدانان تأویل را تقریباً اخص از تفسیر میدانند و تأویل را نوعی تفسیر؛ اما از فحوای سخنان امام خمینی(رحمةالله) این گونه بر میآید که ایشان تأویل را مرادف و مترادف با تفسیر معنا کرده است. دلیل بر این که امام خمینی(رحمةالله) تأویل را مترادف با تفسیر میداند، این است: نخست اینکه امام خمینی(رحمةالله) تأویل و تفسیر را با هم استعمال کرده است. در همین دو سخنی که از ایشان نقل کردیم، این مطلب وجود داشت: نویسندگان و متفکران محترم از تأویل و تفسیر قرآن و احکام اسلامی، با ارادۀ خود جداً خودداری کند، تا تأویل و تفسیر آنان بر پایه رأی و از پیش خود ساخته نباشد. دوم اینکه امام خمینی (رحمةالله)تأویل شخصی را به معنی تفسیر به رأی دانسته است. در این دو سخن، در هر دو مورد، تأویل شخصی تفسیر دانسته شده است. سوم اینکه چنان که در ذیل این سخن تأویل قرآن را مخصوص خداوند و راسخان در علم میداند، در سخنی دیگر، تفسیر حقیقت قرآن را مخصوص خدا و راسخان در علم میداند و میگوید:
تفسیر قرآن یک مسألهای نیست که امثال ما بتوانند از عهدۀ آن برآیند. بلکه علمای طراز اول هم که در طول تاریخ اسلام، چه از عامه و چه از خاصه، در این باب کتابهای زیاد نوشتهاند ـ البته مساعی آنان مشکور است ـ لکن هر کدام روی آن تخصص و فنّی که داشته است یک پردهای از پردههای قرآن کریم را تفسیر کرده است، آن هم بهطور کامل معلوم نیست بوده ]باشد.[ مثلاً عرفایی که در طول این چندین قرن آمدهاند و تفسیر کردهاند، نظیر محیی الدین در بعضی از کتابهایش، عبدالرزاق کاشانی در تأویلات، ملا سلطانعلی در تفسیر، اینهایی که طریقهشان طریقۀ معارف بوده است، بعضیشان در آن فنی که
مجموعه مقالات همایش اندیشه های قرآنی امام خمینی (س) ـ جلد 2مجموعه مقالاتصفحه 236
داشتهاند خوب نوشتهاند؛ لکن قرآن عبارت از آن نیست که آنها نوشتهاند. آن بعضی از اوراق قرآن و پردههای قرآن است.
تعریف اهل لغت و مفسران برای تفسیر این است که تفسیر معنای لفظ یا معنای ظاهر از لفظ یا معنای قطعی لفظ است که در همین هفت قولی که برای بیان فرق تأویل و تفسیر ذکر شد، آمده است. در مجموع بیشتر مفسران و اهل لغت، تفسیر را توضیح معنای لفظ میدانند؛ لیکن امام خمینی(رحمةالله) بر اساس مبانی قرآن شناختی ویژۀ خود که بر مبانی عمیق عرفانی استوار است، در تعریف تفسیر، با دیگران اختلاف نظر دارد و تعریفی از تفسیر ارائه میکند که موافق آن چیزی است که در قرآن و روایات برای تفسیر قرآن بیان شده است و با آنچه اهل لغت و مفسران در تعریف تفسیر گفتهاند، متفاوت است؛ بنابراین، با توجه به اینکه امام خمینی(رحمةالله) تأویل را مترادف با تفسیر به کار برده است و از طرفی تفسیر قرآن را متفاوت با آنچه نزد مفسران است، معنا کردهاند، برای درک حقیقت تأویل از نظر امام خمینی(رحمةالله) باید حقیقت قرآن و حقیقت تفسیر را از دیدگاه امام خمینی(رحمةالله) بشناسیم.
حقیقت قرآن از دیدگاه امام خمینی(رحمةالله)
در نظر امام خمینی(رحمةالله)، حقیقت قرآن، نه این الفاظ و نه معانی این الفاظ، بلکه حقایقی است که این الفاظ، معانی و مفاهیم حاکی از آن است، حقایقی که خدا اراده کرده است، پیامبر او و بشر، از طریق پیامبر، به آنها آگاهی یابد . بنابراین، الفاظ، معانی و مفاهیم و نیز رسالت پیامبر، وسیلهای برای رسیدن به هدفی است که همانا حقیقت قرآن است، همانگونه که لفظ خود به خود ارزشی ندارد و تنها وسیله برای رسیدن به معانی و مفاهیم ورای این الفاظ است، معانی، مفاهیم، قصص، استدلال و احکامی که در قرآن است، همه وسیله است برای اینکه انسان، به هدف و مقصدی که قرآن برای آن
مجموعه مقالات همایش اندیشه های قرآنی امام خمینی (س) ـ جلد 2مجموعه مقالاتصفحه 237
فرستاده شده است، برسد. قرآن واقعی حقایقی است که معانی از آنها حکایت میکند. امام خمینی(رحمةالله) در عبارات متعدد، بر این مطلب تصریح کرده است:
قرآن که از مقولۀ سمع و بصر نیست، از مقوله الفاظ نیست، از مقوله اعراض نیست؛ لکن متنزلش کردند.
انگیزۀ بعثت آوردن این کتاب بزرگ است و تلاوت کردن این کتاب بزرگ و آیۀ عظیم الهی است. گرچه همۀ عالم آیات حق تعالی هستند، لکن قرآن کریم فشرده از تمام خلقت و تمام چیزهایی ]است[ که در بعثت باید انجام بگیرد.
مرحوم سید مصطفی خمینی دربارۀ تفسیر قرآن از نظر امام خمینی(رحمةالله) مینویسد:
پدر محقق و آشنا به رموز قرآن و برخی اسرار آن میفرمایند: «همانا تفسیر قرآن برای کسی جز خداوند تعالی، میسور نیست، زیرا قرآن علم حق است که پایین آمده و احاطۀ بر آن در امکان ]کسی[ نیست».
از نظر امام خمینی(رحمةالله) این کتاب ملفوظ، چهرهای از قرآن است. حقیقت قرآن از دسترس افراد عادی دور است. تنها «مطهّرون» به حقیقت قرآن دسترسی دارد؛ ایشان در کتاب سر الصلوة مینویسد:
حقیقت قرآن شریف الهی قبل از تنزل به منازل خلقیه و تطور به اطوار فعلیه از شئون ذاتیه و حقایق علمیه در حضرت واحدیّت است و آن حقیقت «کلام نفسی» است که مقارعۀ ذاتیه در حضرات اسمائیه است. و این حقیقت برای احدی حاصل نشود، به علوم رسمیه و نه به معارف قلبیه و نه به مکاشفۀ غیبیه مگر به مکاشفۀ تامۀ الهیه برای ذات مبارک نبی ختمی صلی الله علیه وآله در محفل انس «قاب قوسین» بلکه در خلوتگاه سر مقام «او ادنی». و دست آمال عائلۀ بشریه از آن کوتاه است مگر خُلّص از اولیاء الله که به حسب انوار معنویه
مجموعه مقالات همایش اندیشه های قرآنی امام خمینی (س) ـ جلد 2مجموعه مقالاتصفحه 238
و حقایق الهیه با روحانیت آن ذات مقدس مشترک و به واسطۀ تبعیت تامه فانی در آن حضرت شدند.
چیستی تفسیر از دیدگاه امام خمینی(رحمةالله)
از نظر امام خمینی(رحمةالله) تفسیر، شرح مقاصد یک کتاب است؛ نه شرح معانی الفاظ و آراء مفسران دربارۀ معانی لفظ. بنابراین، توضیح لفظ، اسباب نزول، شرح قصه، و بحثهای لغوی، ادبی، تاریخی و اختلاف قرائتها، و طرح آرای دیگران، تفسیر نیست. ممکن است مقدمۀ تفسیر یا دلیل برای یک تفسیر باشد؛ ولی خود این امور تفسیر نیست. تفسیر توضیح و بیان هدفی است که در ورای متن نهفته است. امام خمینی(رحمةالله) معتقد است که تعلیم و تعلّم قرآن هم، از جهات ادبی، بلاغی، تاریخی، سبب نزول، اختلاف قرائتها و بیان اختلاف آراء مفسران، نه تنها تفسیر قرآن نیست، بلکه حجاب فهم قرآن و غفلت از ذکر الهی است. بر همین اساس، ایشان معتقد است آنچه تا حال به عنوان تفسیر انجام شده کامل نیست:
بلکه مفسرین بزرگ ما نیز عمدۀ همّ خود را صرف در یکی از این جهات یا بیشتر کرده و باب تعلیمات را به روی مردم مفتوح نکردهاند. به عقیدۀ نویسنده تاکنون تفسیر برای کتاب خدا نوشته نشده. بهطور کلی معنی «تفسیر» کتاب آن است که شرح مقاصد آن کتاب را بنماید؛ و نظر مهم به آن، بیان منظور صاحب کتاب باشد. این کتاب شریف، که به شهادت خدای تعالی کتاب هدایت و تعلیم است و نور طریق سلوک انسانیت است، باید مفسّر در هر قصه از قصص آن، بلکه هر آیه از آیات آن، جهت اهتداء به عالم غیب و حیث راهنمایی به طرق سعادت و سلوک طریق معرفت و انسانیت را به متعلّم بفهماند. مفسِّر وقتی «مقصد» از نزول را به ما فهماند مفسر است، نه «سبب» نزول به آن طور که در تفاسیر وارد است. در همین قصۀ آدم و حوا و قضایای آنها با ابلیس از اول
مجموعه مقالات همایش اندیشه های قرآنی امام خمینی (س) ـ جلد 2مجموعه مقالاتصفحه 239
خلقت آنها تا ورود آنها در ارض، که حق تعالی مکرر در کتاب خود ذکر فرموده، چقدر معارف و مواعظ مذکور و مرموز است و ما را به چقدر از معایب نفس و اخلاق ابلیسی و کمالات آن و معارف آدمی آشنا میکند و ما از آن غافل هستیم.
ایشان در جای دیگر میفرماید: زبان قرآن زبان رمز است که بسیاری رموز آن برای ما قابل فهم نیست:
قرآن یک زبان دارد، یک نحو صحبت میکند و همۀ مطالب را دارد، منتها بسیارش در رمز است که ما نمیتوانیم بفهمیم.
این سخن امام که تفسیر شرح مراد و مقاصد متکلم است؛ نه شرح معانی لفظ و اسباب نزول، نکتۀ دقیقی است که بر بسیاری مفسران پوشیده مانده است و میبینیم که کتب تفاسیر مملو از مباحث ادبی، عقلی، فلسفی، تاریخی و بسیاری علوم دیگر است. در حقیقت کتب تفسیر، کشکولی است از همه مطالب، و امام در این تعریف، به نکتۀ دقیقی اشاره دارد که روایات تفسیری امامان(علیهم السلام) نیز بر همین اساس است و مقاصد و مراد خدای متعال را از آیات شرح کرده است؛ بیاینکه به مباحث دیگر بپردازد.
میتوان گفت که تفسیر قرآن به قرآن و تفسیر قرآن با روایات و تفسیر عقلی، عرفانی، اشاری، رمزی و تفسیر باطنی از اقسام شرح مراد است و امام هم بیشتر توجهش به این تفاسیر و تفسیر به این معنا، یعنی شرح مقصود و هدف از یک چیزی، هم در سخن و هم در فعل است. خواب یوسف یک لفظ، یک معنا و یک مقصود داشت. عمل همسفر موسی(علیه السلام) نیز یک عمل بود که یک معنا داشت (حرمت و قبح فعل) و در عین حال یک هدف داشت که معنا را توجیه میکرد.
در قرآن و روایات هم تفسیر به معنای سطح سوم، یعنی آشکار کردن مقصود آمده است. در قرآن کریم، واژۀ تفسیر و کلاً ماده «فسر» یک بار استعمال شده است
مجموعه مقالات همایش اندیشه های قرآنی امام خمینی (س) ـ جلد 2مجموعه مقالاتصفحه 240
وَلا یَأتُونَکَ بِمَثَلٍ إِلا جِئْنَاکَ بِالْحَقِّ وَأحْسَنَ تَفْسِیراً در روایات نیز شاید کلمه تفسیر نخستین بار به تفسیر به رأی اطلاق شده است و به شدت از آن نهی شده است. در استعمال واژۀ تفسیر در این آیه، دو نکتۀ اساسی میتوان یافت: نخست اینکه تفسیر مراتب دارد. وقتی تفسیر احسن داریم، به ناچار تفسیر حسن و غیر حسن هم خواهیم داشت. دوم اینکه چون تفسیر در اینجا وصف برای مَثَل آمده است، نشانگر آن است که تفسیر، بیان هدف و مراد از یک چیز است؛ نه بیان مدلول و معنای آن، چون تفسیر مثل توضیح هدف و مراد از آوردن آن، مثل در موقعیت مذکور است؛ نه توضیح مدلول الفاظ مَثَل و نیز کاربرد تفسیر در روایات تفسیر به رأی، این نکته را روشن میکند که تفسیر در حقیقت همان گونه که امام خمینی(رحمةالله) توضیح داده است، توضیح هدف و مراد از یک چیز است که در تفسیر به رأی از آن نهی شده است؛ نه شرح معانی یا ابزار به کار رفته در یک چیز.
نتیجه
امام خمینی(رحمةالله) در سخنان و نوشتههایش؛ تأویل را به معنای تفسیر استعمال کرده است و از مجموع سخنان ایشان این گونه استنباط میشود که امام خمینی(رحمةالله) تفسیر و تأویل را مترادف میدانسته است؛ لکن حقیقت تفسیر قرآن در نظر امام خمینی(رحمةالله)، با حقیقت تفسیر در نظر دیگر مفسران، متفاوت است. در نظر دیگر مفسّران، حقیقت تفسیر قرآن، شرح معانی الفاظ قرآن است؛ ولی از دیدگاه امام خمینی(رحمةالله)، تفسیر قرآن شرح مقصود آیات قرآن است و شرح مقصود آیات بهطور کامل در توان کسی جز مخاطب قرآن، یعنی رسول اکرم و اهل بیت مطهرش(علیهم السلام) نیست.
مجموعه مقالات همایش اندیشه های قرآنی امام خمینی (س) ـ جلد 2مجموعه مقالاتصفحه 241
کتابنامه
قرآن کریم.
1. آداب الصلوة، امام خمینی، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، تهران، چاپ دوازدهم، 1384.
2. البیان فی تفسیر القرآن، ابوالقاسم خویی، دار الزهراء للطباعة والنشر والتوزیع، بیروت، 1395 ق.
3. تاج العروس، السید محمد مرتضی الزبیدی، مکتبة الحیاة، بیروت.
4. تفسیر سوره حمد، امام خمینی، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، تهران، چاپ هفتم، 1381.
5. التمهید فی علوم القرآن، محمدهادی معرفت، مؤسسه نشر اسلامی، قم، چاپ دوم، 1416ق.
6. شرح دعاء السحر، امام خمینی، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، تهران، 1383.
7. الصحاح، اسماعیل بن حمّاد جوهری، دار العلم للملایین، بیروت، 1399.
8. صحیفه امام، امام خمینی، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، تهران، چاپ سوم، 1379.
9. القاموس المحیط، محمد بن یعقوب الفیروزآبادی، مؤسسة الرساله، بیروت، 1407ق.
10. قرآن کتاب هدایت (تبیان دفتر سیزدهم)، امام خمینی، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، 1375.
11.
مجموعه مقالات همایش اندیشه های قرآنی امام خمینی (س) ـ جلد 2مجموعه مقالاتصفحه 242
لسان العرب، ابن منظور، نشر أدب الحوزه، 1405 ق.
12. مجمع البحرین، فخرالدین طریحی، انتشارات کتابفروشی مرتضوی، تهران، چاپ دوم، 1365.
13. مختار الصحاح، محمد بن عبدالقادر، دارالکتب العلمیه، بیروت، الطبعة الاولی، 1415ق.
14. مفردات الفاظ القرآن، حسین بن محمد الراغب الأصفهانی، انتشارات ذوی القربی، قم، چاپ دوم، 1423 ق.
15. المیزان فی تفسیر القرآن، سید محمدحسین طباطبایی، مؤسسه اسماعیلیان، قم، چاپ چهارم، 1371.
16. النهایة فی غریب الحدیث والأثر، مجدالدین المبارک بن محمد ابن الاثیر، دارالکتب العلمیة، بیروت، الطبعة الاولی، 1418 ق.
17. وسائل الشیعه، محمد بن حسن حر عاملی، مؤسسة آل البیت لإحیاء التراث، 1409 ق.
مجموعه مقالات همایش اندیشه های قرآنی امام خمینی (س) ـ جلد 2مجموعه مقالاتصفحه 243
مجموعه مقالات همایش اندیشه های قرآنی امام خمینی (س) ـ جلد 2مجموعه مقالاتصفحه 244