همایش اندیشه های قرآنی امام خمینی (س)

خطای روشی شرق شناسان در خصوص قرآن از دیدگاه امام خمینی رحمة الله

‏ ‏

‏ ‏

‏ ‏

‏ ‏

خطای روشی شرق‌شناسان در خصوص قرآن 

 

از دیدگاه امام خمینی(رحمةالله)

 

 

 

غلام‌حسین ناطقی

مجموعه مقالات همایش اندیشه های قرآنی امام خمینی (س) ـ جلد 2مجموعه مقالاتصفحه 113

مجموعه مقالات همایش اندیشه های قرآنی امام خمینی (س) ـ جلد 2مجموعه مقالاتصفحه 114

‏ ‏

‏ ‏

‏ ‏

‏ ‏

‏ ‏

‏ ‏

مقدمه

‏قرآن به عنوان مهم‌ترین سند حقانیت دین مبین اسلام از همان آغاز نزول، آماج ‏‎ ‎‏تهمت‌ها و انکارهای عده‌ای قدرت‌طلب و استعمارگر قرار گرفت. در عصر رسالت، ‏‎ ‎‏پرچمداران این جریان، مشرکان قریش بودند و در اعصار بعد، دسته‌ای به نام ‏‎ ‎‏شرق‌شناس‏‎[1]‎‏ به منظور دورسازی مسلمانان از قرآن و در نتیجه دست‌یابی به اهداف ‏‎ ‎‏نامشروع و استعماری خویش، شبهات و اشکالاتی را متوجه قرآن نمودند و به گمان ‏‎ ‎‏خودشان «می‌خواستند نور خدا را با دهانشان خاموش سازند؛ ولی ـ غافل از این‌که ـ ‏‎ ‎‏خداوند، نور خود را کامل می‌کند، گرچه کافران را خوشایند نباشد».‏‎[2]‎‏ ‏

‏«هارتموت بابزین»‏‎[3]‎‏ درباره توجه غربیان و مسیحیان به قرآن، می‌گوید: ‏

‏رویکرد آنان به قرآن فقط از جنبه الهیات مسیحیت بود. مسلمانان اعتبار ‏‏انجیل‏‏ ‏‏را ‏‎ ‎‏تکذیب می‌کردند و ادعا داشتند که در آن، تحریف و تغییر صورت گرفته و ‏‎ ‎‏قرآن ـ وحی مُنزل الهی بر محمد‏‏(صلی الله علیه و آله و سلم)‏‏ پیامبر خدا ـ جانشین آن شده است. ‏‎ ‎‏الهیات جدل‌خیز مسیحیت متقابلا سعی داشت ثابت کند که قرآن منتخب ‏‎ ‎‏کوتاهی از انجیل است و محمد‏‏(صلی الله علیه و آله و سلم)‏‏ پیامبر دروغین است. بنابراین، ابطال قرآن ‏‎ ‎

مجموعه مقالات همایش اندیشه های قرآنی امام خمینی (س) ـ جلد 2مجموعه مقالاتصفحه 115
‏به عنوان اصل اساسی در تبلیغات مذهبیِ موفقیت‌آمیز، از همان آغاز، توجه ‏‎ ‎‏مسیحیان غرب را به خود جلب نمود و انگیزه اصلی تلاش آنان برای ترجمه ‏‎ ‎‏قرآن شد.‏‎[4]‎

‏«هنکلمان» شرق‌شناس آلمانی، وقتی که اولین ترجمه قرآن را به زبان آلمانی در سال ‏‎ ‎‏1964م. منتشر کرد، هدف خود را از ترجمه قرآن این‌گونه بیان کرد:‏

‏بر هر فرد مسیحی واجب است که برای معارضه با اسلام و تبلیغ مسیحیت، با ‏‎ ‎‏قرآن آشنا شود.‏‎[5]‎

‏البته این سخن به معنای انکار تحقیقات علمی و منصفانه برخی از شرق‌شناسان ‏‎ ‎‏نیست؛ و لیکن باید توجه داشت که اولاً این نوع تحقیقات نسبت به نوشته‌های ‏‎ ‎‏مغرضانه، بسیار اندک است، ثانیاً در این‌گونه تحقیقات نیز نکات مبهم و قابل تأمل، ‏‎ ‎‏بسیار زیاد است؛ لذا باید محتاطانه به آن‌ها نگریست.‏

‏در این مقاله سعی شده است دیدگاه شرق‌شناسان درباره مأخذ قرآن، مورد بحث و ‏‎ ‎‏بررسی قرار گیرد. این بحث با تعریف شرق‌شناسی آغاز می‌شود؛ آن‌گاه اشاره مختصری ‏‎ ‎‏به تاریخچه و انگیزه‌های شرق‌شناسی و اسلام‌شناسی خواهد شد، سپس به اصل بحث ‏‎ ‎‏پرداخته می‌شود.‏

تعریف شرق‌شناسی

‏از سوی شرق‌شناسان و نقّادان شرق‌شناسی، تعریف‌های مختلف و متفاوتی دربارۀ ‏‎ ‎‏شرق‌شناسی یا استشراق (‏‎orientalism‎‏) ارائه شده است.‏‎[6]‎‏ برای رعایت اختصار، تنها ‏‎ ‎‏به یکی از این تعریف‌ها که جامع‌تر به نظر می‌رسد اشاره می‌کنیم:‏


مجموعه مقالات همایش اندیشه های قرآنی امام خمینی (س) ـ جلد 2مجموعه مقالاتصفحه 116
‏شرق‌شناسی در تعبیر کوتاه، دسته‌ای از پژوهش‌های غربیان است که در ‏‎ ‎‏خصوص میراث شرق و به ویژه مسائل مرتبط با تاریخ، زبان، ادبیات، هنر، ‏‎ ‎‏علوم، عادات و سنن آن انجام می‌پذیرد.‏‎[7]‎

پیشینۀ تاریخی شرق‌شناسی 

‏تا آنجا که منابع و مدارک تاریخیِ به جای مانده از گذشتگان، به ما اجازه می‌دهد، ‏‎ ‎‏می‌توان گفت: مطالعات آغازین غربیان دربارۀ شرق، به اواخر قرن ششم قبل از میلاد ‏‎ ‎‏برمی‌گردد؛ زمانی که داریوش (522 ـ 486ق.م) یکی از پادشاهان سلسله هخامنشیان ‏‎ ‎‏(بزرگ‌ترین امپراطوری ایران باستان) تصمیم گرفت قلمرو حکومت خویش را به سوی ‏‎ ‎‏غرب گسترش دهد؛ به همین منظور با لشکریانش به سوی یونان حرکت نمود «و تا ‏‎ ‎‏رود دانوب پیش رفت».‏‎[8]‎‏ «بعد از این عصر بود که یونانیان [به عنوان بخشی از غرب]‏‎[9]‎‏ ‏‎ ‎‏در راستای شناخت شرق از خود تمایل نشان داد و با هدف شناخت دشمن به مطالعه ‏‎ ‎‏آن پرداخت».‏‎[10]‎‏ این روند ادامه داشت و در عصر سلطنت اردشیر اول (442 ـ 465 ق.م) ‏‎ ‎‏به شدت گسترش یافت. در همین دوره بود که «مورخان و دانشمندان یونانی به مصر، ‏‎ ‎‏بابل و ایران مسافرت می‌کردند و تاریخ مذاهب و علوم شرقی را فرا می‌گرفتند و ‏‎ ‎‏می‌شناسانیدند».‏‎[11]‎

‏اولین غربی‌ای که نامش در منابع تاریخی آمده است‏‎[12]‎‏ و ظاهراً کتابی درباره داریوش ‏‎ ‎

مجموعه مقالات همایش اندیشه های قرآنی امام خمینی (س) ـ جلد 2مجموعه مقالاتصفحه 117
‏اول نوشته، «هکاته»‏‎[13]‎‏ (566ق.م) است‏‎[14]‎‏ که برخی از گزارش‌هایش درباره شرق از طریق ‏‎ ‎‏آثار نویسندگان بعدی به ما رسیده است.‏

‏شخص دیگری که درباره شرق سخن گفته است و در منابع تاریخی یونان اسم او ‏‎ ‎‏آمده «اشیلوس»‏‎[15]‎‏ (425 ـ 456‏‎ ‎‏ق.م) است که کتابی را با عنوان ‏‏پارسیان‏‏ ‏‏درباره ‏‎ ‎‏لشکرکشی خشایار شاه، پادشاه هخامنشی (465 ـ 486 ق.م) نوشته است و او اولین ‏‎ ‎‏یونانی‌ای است که از عرب یاد نموده است».‏‎[16]‎

‏سومین یونانی‌ای‏‎[17]‎‏ که به تفصیل دربارۀ شرق سخن گفته است‏‎[18]‎‏ هرودوت‏‎[19]‎‏ یا ‏‎ ‎‏هرودوتس است. او تقریباً بین سال‌های 425 ـ 484 قبل از میلاد زندگی می‌کرده ‏‎ ‎‏است.‏‎[20]‎‏ در آن زمان تعداد زیادی از یونانیان، مجذوب ثروت و رونق مشرق‌زمین شده و ‏‎ ‎‏در آسیای صغیر سکونت گزیده بودند. هرودوت یکی از یونانی‌هایی بود که در ‏‎ ‎‏‌هالکارناس‏‎[21]‎‏ (مستعمره یونان در آسیای صغیر) به دنیا آمده بود. او بر عکس بسیاری از ‏‎ ‎‏یونانیان ساکن در آسیای صغیر که به دنبال قدرت و ثروت بودند، می‌کوشید دنیای ‏‎ ‎‏اطراف خود را بشناسد و آن را به دیگران بشناساند. «او در دوران جوانی، زادگاه‏‎ ‎‏خود را ترک کرد و رهسپار جزیره ساموس‏‎[22]‎‏ گردید، سپس به آتن رفت و با ‏‎ ‎

مجموعه مقالات همایش اندیشه های قرآنی امام خمینی (س) ـ جلد 2مجموعه مقالاتصفحه 118
‏«پرکلیس»‏‎[23]‎‏ رئیس جمهور آن شهر و «سوفکلس»‏‎[24]‎‏ شاعر عالی‌قدر یونان آشنا شد. بعد از ‏‎ ‎‏چندی، به مصر، سوریه، کلچند، مقدونیه، ترکیه و بابل مسافرت کرد و از آن‌جا با ‏‎ ‎‏تعدادی از مهاجران یونانی به روم رفت»‏‎[25]‎‏ و در آن‌جا مجموعه مشاهدات و شنیده‌های ‏‎ ‎‏خود را در نه جلد، با عنوان ‏‏تاریخ جهان‏‏ ‏‏نگاشت. کتاب او که سرگذشت مختصر جهان ‏‎ ‎‏آن روز است، در حقیقت «تاریخ نزاع و برخورد ایران و یونان است و اگر خواستی ‏‎ ‎‏بگو: تاریخ نزاع آسیا و اروپا».‏‎[26]‎‏ ایران با اقتدارترین قدرت شرقی و یونان تواناترین ‏‎ ‎‏دولت غربی.‏

‏هرودوت در تاریخ خود، افزون بر گزارش وقایع تاریخی و اوضاع جغرافیای آن عصر، ‏‎ ‎‏به آداب و رسوم ملت‌ها نیز توجه ویژه نموده و مفصلاً از آن‌ها بحث کرده است. گرچه ‏‎ ‎‏بسیاری از محققان تاریخ او را مملو از افسانه‌ها و حکایاتی ناسازگار با عقل دانسته‌اند‏‎[27]‎‏ و ‏‎ ‎‏لیکن باید اذعان نمود که علی‌رغم وجود افسانه‌ها، غلو و نگرش جانبدارانه در این کتاب،‏‎[28]‎‏ ‏‎ ‎‏مطالب گران‌بها و با ارزشی نیز دربارۀ شرق در آن، دیده می‌شود و در بسیاری از موارد، این ‏‎ ‎‏گزارشات با کتیبه‌ها و سنگ نبشته‌های آن عصر، سازگاری داشته و میان آن‌ها هماهنگی ‏‎ ‎‏وجود دارد. یونانیان دیگری نیز چون: «کتزیاس»‏‎[29]‎‏ (قرن پنجم قبل از میلاد)‏‎[30]‎‏ و «گزنفون»‏‎[31]‎‏ ‏‎ ‎‏(335 ـ 544 ق.م)‏‎[32]‎‏ درباره شرق و شرقیان به تحقیق و مطالعه پرداخته و کتاب نوشته‌اند.‏

 


مجموعه مقالات همایش اندیشه های قرآنی امام خمینی (س) ـ جلد 2مجموعه مقالاتصفحه 119
نقش تحریفی شرق‌شناسان

الف) تعریف اسلام‌شناسی

‏اسلام‌شناسی و یا شرق‌شناسی‏‎[33]‎‏ خاص عبارت است از: «مطالعه و پژوهش غیر ‏‎ ‎‏مسلمانان، دربارۀ اسلام، مسلمانان و دستاوردهای فرهنگی و تمدنی آنان». بنابر این ‏‎ ‎‏تعریف، اسلام‌شناسی مقیّد به حوزه فعالیت غربی‌ها نیست؛ بلکه هر پژوهش و ‏‎ ‎‏مطالعه‌ای را که از سوی غیر مسلمانان درباره اسلام و پیروان آن صورت گیرد شامل ‏‎ ‎‏می‌شود؛ گرچه پژوهشگر و مطالعه کننده خود، شرقی باشد؛ مانند اسلام‌‌شناسان روسی، ‏‎ ‎‏چینی و ژاپنی.‏

ب) پیشینه تاریخی اسلام‌شناسی

‏صاحبان اندیشه و قلم و آگاهان شرق‌شناسی، درباره آغاز حرکت اسلام‌شناسی، ‏‎ ‎‏دیدگاه‌ها و نظریات گوناگونی را ارائه داده‌اند. بعضی آغاز آن را جنگ‌های موته و ‏‎ ‎‏تبوک در زمان حیات رسول خدا‏‏(صلی الله علیه و آله و سلم)‏‏ دانسته‌اند، برخی قرن هشتم میلادی، عده‌ای قرن ‏‎ ‎‏نهم، عده‌ای قرن دهم، تعدادی قرن یازدهم، جمعی قرن دوازدهم و دسته‌ای قرن ‏‎ ‎‏سیزدهم؛ یعنی بعد از شکست مسیحیان در جنگ‌های صلیبی (1250م).‏‎[34]‎‏ ولی با توجه ‏‎ ‎‏به تعریفی که از اسلام‌شناسی ارائه شد، می‌توان گفت پیشینه اسلام‌شناسی به عصر ‏‎ ‎‏حضور برمی‌گردد و رگه‌هایی از این حرکت، در آن زمان قابل رؤیت است. برای نمونه، ‏‎ ‎‏هنگامی که پیامبر اکرم‏‏(صلی الله علیه و آله و سلم) ‏‏در سال ششم هجری، دعوت جهانی خود را آغاز کرد و با ‏‎ ‎‏ارسال نامه به رهبران ممالک آن روزگار، آنان را به یکتاپرستی دعوت نمود. نامه‌ای را ‏‎ ‎‏توسط «دحیه کلبی» برای قیصر روم «هرقُل» (هراکلیوس) فرستاد و بعد از این‌که دحیه ‏‎ ‎‏کلبی نامه رسول خدا‏‏(صلی الله علیه و آله و سلم)‏‏ را به قیصر روم در شهر «حِمص» داد و او از مضمون آن، ‏‎ ‎

مجموعه مقالات همایش اندیشه های قرآنی امام خمینی (س) ـ جلد 2مجموعه مقالاتصفحه 120
‏آگاه گردید، در صدد برآمد تا از خصوصیات زندگی رسول خدا‏‏(صلی الله علیه و آله و سلم)‏‏ و دین او اطلاع ‏‎ ‎‏پیدا کند. دحیه، ابوسفیان را نزد هرقل برد؛ هرقل از او سؤالاتی نمود و ابوسفیان به آن‌ها ‏‎ ‎‏پاسخ داد. قیصر به گزارش ابوسفیان اکتفا نکرد؛ موضوع را به وسیله نامه‌ای، با یکی از ‏‎ ‎‏دانشمندان روم در میان گذاشت و او در جواب نوشت: این همان پیامبر است که جهان ‏‎ ‎‏در انتظار او است. قیصر قصد اسلام آوردن داشت؛ اما از رومیان ترسید و اسلام ‏‎ ‎‏نیاورد.‏‎[35]‎

‏این حرکت قیصر و تلاش او برای آگاهی پیدا کردن از زندگی رسول خدا‏‏(صلی الله علیه و آله و سلم)‏‏ و ‏‎ ‎‏دین او و همچنین تلاش‌های متعدد دیگری که در عصر حضور پیرامون شناخت ‏‎ ‎‏دستورات اسلام و پیامبر اکرم‏‏(صلی الله علیه و آله و سلم) ‏‏صورت گرفت؛ از جمله مذاکرات تعدادی از ‏‎ ‎‏دانشمندان نصارای نجران با رسول خدا‏‏(صلی الله علیه و آله و سلم)‏‏ و داستان مباهله که منجر به اسلام آوردن ‏‎ ‎‏یکی از اعضای هیأت مسیحی به نام اَیهم‏‎[36]‎‏ شد، نوعی اسلام‌شناسی و مطالعه پیرامون ‏‎ ‎‏اسلام، قلمداد می‌شود. ‏

‏این‌گونه مطالعات تا زمان حکومت امویان کم‌رنگ بود و در این عصر بود که ‏‎ ‎‏بیش‌تر خودنمایی کرد؛ آن هم در قالب ستیز و دشمنی با اسلام. تعداد زیادی از ‏‎ ‎‏مسیحیان، با نفوذ در دستگاه خلافت در صدد تخریب و ضربه زدن به اسلام برآمدند و ‏‎ ‎‏در این راستا از هیچ کوششی فروگذار نکردند. ما برای نمونه به دو نفر اشاره می‌کنیم: ‏‎ ‎‏یکی ابومالک غیاث بن صلت، ملقّب به أخطل (20 ـ 92ق / 460 ـ 710م) که با سرودن ‏‎ ‎‏شعری در مدح عبدالملک رسماً شاعر خلیفه گردید و در سایۀ حمایت خلیفه اموی، ‏‎ ‎‏آشکارا اسلام و مسلمین را به باد تمسخر و انتقاد می‌گرفت و کسانی را که برای ‏‎ ‎‏نزدیکی به صاحبان قدرت، تغییر دین داده بودند سخت سرزنش می‌کرد.‏‎[37]‎‏ دیگری، جون ‏‎ ‎

مجموعه مقالات همایش اندیشه های قرآنی امام خمینی (س) ـ جلد 2مجموعه مقالاتصفحه 121
‏دمشقی‏‎[38]‎‏ معروف به یوحنّا (650 ـ 750م) است که با نوشتن کتاب‌هایی با نام ‏‏فرقه‌ها‏‏،‏‎[39]‎‏ ‏‎ ‎‏مناظره با مسلمانان و روش‌های گفت‌وگو و جدل با مسلمین، نامش را به عنوان ‏‎ ‎‏بنیان‌گذار تهمت‌ها و دروغ‌پردازی‌ها علیه اسلام و رسول خدا‏‏(صلی الله علیه و آله و سلم)‏‏ در تاریخ ثبت کرد.‏‎[40]‎

‏و قضایای کاذبه و موضوعاتی را پدید آورد که بعدها زیر بنای اندیشه‌های ‏‎ ‎‏شرق‌شناسی گردید‏‏؛‏‏ همو است که از خود درآورد که: پیامبر اسلام دین خویش ‏‎ ‎‏را توسط راهب مسیحی از ‏‏تورات‏‏ ‏‏و ‏‏انجیل‏‏ ‏‏گرفته و این‌که: وحی و نزول آیات ‏‎ ‎‏قرآن، همگام با نیازهای جنسی پیامبر‏‏(صلی الله علیه و آله و سلم)‏‏ بود. مسیحیان اندلس همین آرای ‏‎ ‎‏باطله را چسبیدند و گرفتند و بر آن‌ها افزودند و کلیسا هم این تهمت‌ها و ‏‎ ‎‏مزخرفات پوچ را منتشر کرد و به لاتین ترجمه نمود. و این، مبنای یورش ‏‎ ‎‏ظالمانه علیه اسلام شد.‏‎[41]‎

‏بنابراین می‌توان گفت گام‌های آغازین اسلام‌شناسی در عصر حضور برداشته شده ‏‎ ‎‏بود و از همان زمان فعالیت‌هایی برای شناخت اسلام صورت گرفت. منتها این فعالیت‌ها ‏‎ ‎‏تا فتح آندلس به دست مسلمانان، به صورت پراکنده و غیر سازمان یافته بود. پس از این ‏‎ ‎‏عصر بود که چهره جدّی به خود گرفت و در دوران جنگ‌های صلیبی، به ویژه بعد از ‏‎ ‎‏شکست مسیحیت در این جنگ‌ها و پیشرفت اسلام به سوی اروپا، شدت بیشتری یافت ‏‎ ‎‏و کلیسا برای ارائه یک تصویر غیر واقعی و محرَّف از اسلام بیش از پیش کوشید.‏

ج) دیدگاه امام خمینی(رحمةالله)

‏امام خمینی‏‏(رحمةالله)‏‏ در موارد متعددی به این مطلب اشاره می‌فرماید، از جمله در ‏‏کتاب ‏‎ ‎‏ولایت فقیه ‏‏می‌‏‏نویسد:‏


مجموعه مقالات همایش اندیشه های قرآنی امام خمینی (س) ـ جلد 2مجموعه مقالاتصفحه 122
‏در اثنای جنگ‌های صلیبی، احساس کردند آنچه سدی در مقابل منافع مادی ‏‎ ‎‏آن‌هاست و منافع مادی و قدرت سیاسی آن‌ها را به خطر می‌اندازد اسلام و ‏‎ ‎‏احکام اسلام است و ایمانی که مردم به آن دارند. پس، به وسایل مختلف بر ضد ‏‎ ‎‏اسلام تبلیغ و دسیسه کردند. مبلّغینی که در حوزه‌های روحانیت درست کردند، ‏‎ ‎‏و عمّالی که در دانشگاه‌ها و مؤسساتِ تبلیغات دولتی یا بنگاه‌های انتشاراتی ‏‎ ‎‏داشتند، و مستشرقینی که در خدمت دولت‌های استعمارگر هستند، همه دست به ‏‎ ‎‏دست هم داده، در تحریف حقایق اسلام کار کردند. به‌طوری که بسیاری از مردم ‏‎ ‎‏و افراد تحصیل‌کرده نسبت به اسلام گمراه و دچار اشتباه شده‌اند.‏‎[42]‎

‏ایشان در جای دیگر از همین کتاب، می‌نویسد: ‏

‏از طرف دیگر عده‌ای از مستشرقین که عمّال تبلیغاتی مؤسسات استعماری ‏‎ ‎‏هستند، مشغول فعالیتند تا حقایق اسلام را تحریف و وارونه کنند.‏‎[43]‎

‏همچنین می‌فرماید: ‏

‏این‌ها متن قرآن را مطالعه کرده‌اند، اسلام را هم مطالعه کرده‌اند و فهمیده‌اند که ‏‎ ‎‏قرآن یک کتابی است که اگر مسلمان‌ها به آن اتصال پیدا کنند، تودهنی می‌زند به ‏‎ ‎‏این اقوامی که می‌خواهند بیایند سلطه پیدا کنند بر مسلمین. قرآن می‌گوید هرگز ‏‎ ‎‏خدای تبارک و تعالی سلطه‌ای برای غیر مسلم بر مسلم قرار نداده است...‏

‏این‌ها مطالعه کردند، دیدند که وضع قرآن و اسلام و متون اسلام چه است که ‏‎ ‎‏اگر این متون را مسلمین بر آن اطلاع پیدا کنند و اتصال پیدا کنند مسلمین بر ‏‎ ‎‏قرآن و متشبث بشوند به قرآن و اسلام، فاتحۀ این غارتگری‌ها و این ‏‎ ‎‏سلطه‌جویی‌ها را می‌خوانند‏‏؛‏‏ پس چه بکنند که این سلطه‌جویی‌ها به قوّت ‏‎ ‎‏خودش باقی باشد و این غارتگری‌ها هم ادامه پیدا کند؟ این‌ها باید این ملت را ‏‎ ‎‏از اسلام جدا کنند.‏‎[44]‎


مجموعه مقالات همایش اندیشه های قرآنی امام خمینی (س) ـ جلد 2مجموعه مقالاتصفحه 123
‏بنابراین از نگاه امام خمینی‏‏(رحمةالله)‏‏:‏

‏یکی از مهم‌ترین و اساسی‌ترین اهداف شرق‌شناسی و مطالعات اسلامی ـ قرآنی در ‏‎ ‎‏غرب، تحریف و وارونه نشان دادن معارف قرآن بوده و هست. ما این فرمایش امام‏‏(رحمةالله)‏‏ ‏‎ ‎‏را تحت عنوان «دوره‌های مطالعات اسلامی در غرب»، بیشتر توضیح می‌دهیم.‏

دوره‌های مطالعات اسلام‌شناسی 

‏دانشمندان شرق‌شناس و اسلام‌شناس، دوره‌های مختلفی را برای اسلام‌شناسی بیان ‏‎ ‎‏کرده‌اند و هر کدام بر اساس سلیقه و ذوق خویش، به دسته‌بندی آن پرداخته‌اند: برخی ‏‎ ‎‏سه مرحله، عده‌ای چهار مرحله و دسته‌ای هفت دوره برای اسلام‌شناسی بیان کرده‌اند.‏‎[45]‎‏ ‏‎ ‎‏ما اسلام‌شناسی را به اعتبار برجسته‌ترین ویژگی‌هایش به دو دورۀ کلی تقسیم می‌کنیم و ‏‎ ‎‏به خاطر طولانی شدن مطلب، از ذکر جزئیات آن صرف نظر می‌نماییم.‏

الف) از ظهور اسلام تا قرن شانزدهم میلادی

‏این دوره که شامل محدوده زمانی عصر حضور تا اوایل سده شانزدهم میلادی می‌شود، ‏‎ ‎‏دائماً در حال تحول و گسترش بوده است؛ به گونه‌ای که در آغاز، و در زمان حیات ‏‎ ‎‏رسول خدا‏‏(صلی الله علیه و آله و سلم)‏‏ کم‌رنگ بود. در دوران حکومت امویان، توسط روحانیان مسیحی، به ‏‎ ‎‏ویژه یوحنّای دمشقی گسترش یافت و بعد از شکست مسیحیت در جنگ‌های صلیبی و ‏‎ ‎‏نفوذ دین پویای اسلام به سرزمین‌های مسیحی شدت بیشتر گرفت.‏

‏مهم‌ترین و برجسته‌ترین ویژگی و خصوصیت این دوره، حاکمیت تام دستگاه کلیسا ‏‎ ‎‏و مسیحیت بر پژوهش‌های اسلام‌شناسی و دینی بودن آن‌هاست؛ یعنی این فعالیت‌ها با ‏‎ ‎‏اهداف ایجاد سد دفاعی در برابر پیشرفت برق‌آسای اسلام، دفاع از کیان مسیحیت و ‏‎ ‎‏ایجاد شبهه در اذهان مسلمانان به رهبری کلیسا و کشیشان متعصب، در سایه ‏‎ ‎

مجموعه مقالات همایش اندیشه های قرآنی امام خمینی (س) ـ جلد 2مجموعه مقالاتصفحه 124
‏پشتیبانی‌های پادشاهان مسیحی صورت می‌گرفت و کاملاً انگیزه‌های دینی و تبشیری ‏‎ ‎‏داشت. به ویژه بعد از شکست مسیحیت در تقابل نظامی با اسلام، طرح مقابله فرهنگی ‏‎ ‎‏و تبلیغی با اسلام پی‌ریزی شد و «تخریب اسلام و مسلمین از راه وعظ، تبلیغ و نفوذ ‏‎ ‎‏تدریجی به عنوان بهترین روش مقابله با اسلام و گسترش مسیحیت شناخته شد و ‏‎ ‎‏مطالعات عربی ـ اسلامی برای رفع نیازمندی‌های تبشیری»‏‎[46]‎‏ و تبلیغی بیش از پیش مورد ‏‎ ‎‏توجه ارباب کلیسا قرار گرفت. و آنان برای ارائه یک تصویر غیر واقعی و ساختگی از ‏‎ ‎‏اسلام، نهایت تلاش را نمودند و از هیچ کوششی در جهت تحریف، بد جلوه دادن و ‏‎ ‎‏بی‌ارزش نشان دادن اسلام، معارف اسلامی و پیروان آن فروگذار نکردند، افسانه‌ها و ‏‎ ‎‏یاوه‌های بسیاری را به اسلام و پیامبر اسلام نسبت دادند. آدریان رلاند (ریلند)‏‎[47]‎‏ ‏‎ ‎‏شرق‌شناس هلندی در این‌باره می‌گوید:‏

‏اگر روی کرۀ زمین تنها یک دین وجود داشته باشد که دشمنانش آن را به ‏‎ ‎‏زشت‌ترین شکل، وصف کرده و مورد نفرت دیگران قرار داشته باشند، به ‏‎ ‎‏گونه‌ای که یک فرد خردمند حتی از نوشتن ردّ بر افسانه‌هایی که بر آن نسبت ‏‎ ‎‏داده‌اند، ننگ داشته باشد، آن دین، دین اسلام است.‏‎[48]‎

‏سردینسن راس‏‎[49]‎‏ شرق‌شناس انگلیسی اعتراف می‌کند که: ‏

‏طی چندین قرن، اطلاعاتی که اکثر اروپاییان راجع به اسلام داشتند، روی هم ‏‎ ‎‏رفته به‌طور کلی مبتنی بر روایت‌ها، یعنی گزارش تحریف شدۀ مسیحیان ‏‎ ‎‏متعصب بود و همین منتهی به شیوع مجموعه‌ای از تهمت‌های ناروا و دور از ‏‎ ‎‏انصاف گردید و راجع به چیزهایی که نزد اروپا خوب و پسندیده نمی‌نمود، ‏‎ ‎

مجموعه مقالات همایش اندیشه های قرآنی امام خمینی (س) ـ جلد 2مجموعه مقالاتصفحه 125
‏اغراق، مبالغه و سوء تعبیر می‌شد.‏‎[50]‎

‏کاراده‌فو درباره چگونگی معرفی رسول خدا‏‏(صلی الله علیه و آله و سلم)‏‏ در غرب می‌گوید: ‏

‏محمد‏‏(صلی الله علیه و آله و سلم)‏‏ مدت طولانی در غرب، بد معرفی شده بود، به گونه‌ای که خرافه و ‏‎ ‎‏یا صفت ناپسندی وجود نداشت: مگر ‏‎]‎‏این‌که‏‎[‎‏ به او نسبت دادند.‏‎[51]‎

‏حتی او را به عنوان (نعوذ بالله) شخص ریاکار، شهوتران، جاه‌طلب، مصروع، شیطان ‏‎ ‎‏صفت، فریب‌کار و... برای اروپاییان معرفی نمودند. بر اثر همین یاوه‌ها و اباطیل، در ‏‎ ‎‏اروپای قرون وسطا این برداشت، برداشتی جا افتاده و مقبول بود که: محمد‏‏(صلی الله علیه و آله و سلم)‏‏ ‏‎ ‎‏پیامبری دروغین بوده که وانمود می‌کرده است که از جانب خداوند به او وحی ‏‎ ‎‏می‌شود.‏‎[52]‎

‏مسلمانان نیز به عنوان بت‌پرستانی که اقانیم سه‌گانه: محمد‏‏(صلی الله علیه و آله و سلم)‏‏، ترواجان و ابوللو‏‎[53]‎‏ ‏‎ ‎‏را پرستش می‌کنند، پنداشته می‌شدند و قرآن را به عنوان مجموعه‌ای از اعمال و ‏‎ ‎‏تراوشات ذهنی رسول خدا‏‏(صلی الله علیه و آله و سلم)‏‏ و یا برگرفته از کتب گذشتگان، معرفی کرده بودند. ‏‎ ‎‏دین اسلام نیز، دین فریب، شمشیر، شهوت و یا "کاریکاتوری کفرآمیز از مسیحیت"‏‎[54]‎‏ ‏‎ ‎‏تلقی می‌گردید.‏‎[55]‎

‏همان‌گونه که اشاره شد بنیان‌گذار این مزخرفات و اباطیل جون دمشقی (یوحنّا) در ‏‎ ‎‏قرن هشتم میلادی بوده است و پس از او در نیمه دوم قرن نهم میلادی، یکی از ‏‎ ‎‏خشن‌ترین مهاجمان به اسلام، به نام نیکیتاس بزانس کتابی را تحت عنوان ‏‏نقص ‏‎ ‎

مجموعه مقالات همایش اندیشه های قرآنی امام خمینی (س) ـ جلد 2مجموعه مقالاتصفحه 126
‏دروغ‌های موجود در کتاب مسلمانان‏‎[56]‎‏ در ردّ قرآن و دین اسلام نوشت.‏‎[57]‎

‏شخص دیگری که در جهت تحریف اسلام و سیره رسول خدا قدم برداشت، ‏‎ ‎‏د.انکونا‏‎[58]‎‏ نویسنده کتاب ‏‏اسطوره محمد در شرق‏‎[59]‎‏ است. در قرن یازدهم میلادی نیز به ‏‎ ‎‏افرادی چون جیوبرت‏‎[60]‎‏ و هلیدبرت،‏‎[61]‎‏ دو روحانی مسیحی بر می‌خوریم که در کتاب‌ها و ‏‎ ‎‏نوشته‌های خویش در ردّ اسلام و مسلمانان سخن گفته‌اند.‏‎[62]‎

‏در قرن دوازدهم میلادی، مجموعه‌ای به سرپرستی پیتر محترم‏‎[63]‎‏ (1092 ـ 1156 م) ‏‎ ‎‏راهب معروف دیر کلونی‏‎[64]‎‏ با اهداف تغییر مذهب صلح‌آمیز مسلمانان،‏‎[65]‎‏ ارائۀ تصویر ‏‎ ‎‏منفی از اسلام و مهم‌تر از همه، تثبیت ایمان مسیحیان‏‎[66]‎‏ از عربی به لاتین ترجمه و ‏‎ ‎‏آماده شد. این مجموعه که بعدها معروف شد به مجموعه طلیطله یا تولدو؛ حاوی ‏‎ ‎‏ترجمه ناقصی از قرآن کریم به زبان لاتین، افسانه‌های ساراسن‌ها،‏‎[67]‎‏ کتاب نَسَب رسول ‏‎ ‎‏الله‏‏(صلی الله علیه و آله و سلم)‏‏، مسائل عبدالله بن سلام، رسالۀ الهاشمی الی الکندی و رسالۀ الکندی الی ‏‎ ‎‏الهاشمی و ضمیمه‌ای از خود پیتر در ردّ عقاید مسلمانان بوده است. این مجموعه تا ‏‎ ‎‏چهار قرن، خطی بود و تنها در اختیار روحانیان و مبلّغان مسیحی قرار می‌گرفت و در ‏‎ ‎‏ژانویه 1534 میلادی توسط تئودور بیبیاندر‏‎[68]‎‏ (1504 ـ 1564 م) عالم الهیات سوئیسی ‏‎ ‎

مجموعه مقالات همایش اندیشه های قرآنی امام خمینی (س) ـ جلد 2مجموعه مقالاتصفحه 127
‏در شهر بازل چاپ شد.‏‎[69]‎

‏این مجموعۀ آکنده از خرافات، گزافه‌ها، اسرائیلیات و نیش و کنایه، بیش از شش ‏‎ ‎‏قرن اعتبار داشت و مأخذ مهمی برای هرگونه آگاهی درباره قرآن‏‎[70]‎‏ و اسلام بود و ‏‎ ‎‏بسیاری از نویسندگان و ردّیه‌نگاران اروپایی و مسیحی، برای ابطال اسلام از آن بهره ‏‎ ‎‏برده‌اند که از این میان می‌توان به نیکولاس کوزای (1401 ـ 1446 م)، دینیوسیوس ‏‎ ‎‏کارثینوس (3 / 1402 ـ 1471 م)، مارتین لوتر (1483 ـ 1546 م)، هرگوگروتیوس ‏‎ ‎‏(1583 ـ 1645 م) و خوان لویس ویوز (1492 ـ 1540 م) اشاره نمود.‏‎[71]‎

‏در قرن سیزده میلادی ریموندو مارتینی‏‎[72]‎‏ (1230 ـ 1284 م) کتابی به نام ‏‏ضجر ‏‎ ‎‏الاسلام‏‏ به زبان عربی در ردّ مسلمانان و یهود بر پایه استدلال‌های غزالی بر ضد مشائین ‏‎ ‎‏نوشت که متن عربی و ترجمه لاتین آن، هر دو رواج یافت و تا اوایل قرن هفدهم از ‏‎ ‎‏نمونه‌های مجادلات دینی میان اسلام و مسیحیت و یهود به شمار می‌آمد.‏‎[73]‎‏ مسیحی ‏‎ ‎‏دیگری که در همین قرن، اسلام را دین شهوت و مسلمانان را متوحشان صحرانشین ‏‎ ‎‏توصیف نمود، قدیس توماس آکوینی (1226 ـ 1274 م) است.‏‎[74]‎

‏مفصل‌ترین حمله به قرآن و اسلام ‏‎]‎‏ در قرن چهارده میلادی‏‎[‎‏ توسط ژان کنتاکوزین‏‎[75]‎‏ ‏‎ ‎‏(1292 ـ 1380 م) امپراطور بیزانس در دو کتاب انجام گرفت؛ کتاب نخست با عنوان‏‏ ‏‏بر ‏‎ ‎‏ضد بزرگداشت مسلمانان‏‏ و دومی با نام ‏‏بر ضد نمازها و تلاوت‌های مسلمانان‏‏.‏


مجموعه مقالات همایش اندیشه های قرآنی امام خمینی (س) ـ جلد 2مجموعه مقالاتصفحه 128
‏در قرن پانزدهم شاهد ظهور خاورشناسانی چون نیکولاس کوزای‏‎[76]‎‏ (1401 ـ ‏‎ ‎‏1464م) آلفونس سینا‏‎[77]‎‏ (م1491م) و ژان دی تورِکرماتا‏‎[78]‎‏ (م1468م) هستیم که به ‏‎ ‎‏ترتیب، کتاب‌های ‏‏غربال قرآن‏‏،‏‎[79]‎‏ ‏‏استوارسازی ایمان‏‏،‏‎[80]‎‏ ‏‏پژوهشی در ردّ لغزش‌های ‏‎ ‎‏بنیادین و فریبنده محمد‏‎[81]‎‏(صلی الله علیه و آله و سلم)‏‏ را نوشتند.‏‎[82]‎‏ آنچه آورده شد تعداد اندکی از غربیان و ‏‎ ‎‏اسلام‌شناسانی است که در قرون وسطا به قصد بیزار ساختن اروپاییان از اسلام، به ‏‎ ‎‏بررسی تحریف‌آلود این دین مشغول شدند و یاوه‌ها و افسانه‌های زیادی را به آن ‏‎ ‎‏نسبت دادند. این نوشته‌ها و سایر نوشته‌های قرون وسطایی درباره اسلام و مسلمین ‏‎ ‎‏به اندازه‌ای سخیف و بی‌اساس بودند که عده‌ای از خاورشناسان بعدی ناگزیر شدند ‏‎ ‎‏آن مطالب را داستان‌های کودکانه و صاحبان آن را یاوه‌گویانی بیش ندانند.‏‎[83]‎‏ و گفته‌ها ‏‎ ‎‏و نوشته‌های آنان را مورد نقد و بررسی قرار داده و ردّیه‌هایی بر آن‌ها بنگارند. حتی ‏‎ ‎‏برخی از آنان در این راه با ناملایمت‌ها و مخالفت‌های بسیاری روبرو گردیدند، کما ‏‎ ‎‏این‌که ویلیام ویستون‏‎[84]‎‏ به سبب شیفتگی‌اش به اسلام در سال 1709 میلادی از دانشگاه ‏‎ ‎‏کمبریج اخراج شد.‏‎[85]‎‏ یا مثل ریچارد سیمون‏‎[86]‎‏ و جاکوب رایسکه‏‎[87]‎‏ (1716 ـ 1774 م) ‏‎ ‎‏که به دلیل آزاداندیشی و نگاه واقع‌بینانه درباره اسلام، مورد حمله و اتهامات گوناگون ‏‎ ‎
مجموعه مقالات همایش اندیشه های قرآنی امام خمینی (س) ـ جلد 2مجموعه مقالاتصفحه 129
‏قرار گرفتند و کلیسا آنان را شدیداً در تنگنا قرار داد.‏‎[88]‎

‏البته این افسانه‌سازی‌ها و دروغ‌پردازی‌ها در همین‌جا متوقف نشد؛ بلکه در سده‌های ‏‎ ‎‏بعد هم ادامه یافت و تعداد زیادی از شرق‌شناسان، میراث‌بر گذشتگان خویش شدند و ‏‎ ‎‏راه آنان را بی‌کم و کاست پی گرفتند. برای مثال «حدود سال 1887 میلادی انجمن ‏‎ ‎‏ناحیه مذهبی لندن، جزوه‌ای با عنوان ‏‏ظهور و سقوط اسلام‏‏ (اسلام و نه دین محمدی) ‏‎ ‎‏به قلم سر ویلیام مویر‏‎[89]‎‏ از حامیان دانشمندان و از طرفداران پرشوق مبلّغان، منتشر کرد. ‏‎ ‎‏در این جزوه تمام اوصاف قبلی منسوب به اسلام و مربوط به تصویر مخدوش این دین ‏‎ ‎‏در قرون وسطی تکرار شد و از ناصوابی‌های بسیار در تعلیمات اسلامی و ترویج آن با ‏‎ ‎‏خشونت و شمشیر و تشویق بهره‌وری از جنس مخالف و خصلت‌های خود ‏‎ ‎‏محمد‏‏(صلی الله علیه و آله و سلم)‏‏ سخن رفت،‏‎[90]‎‏ منتها با این تفاوت که دیگر مطالعات اسلامی، همانند قرون ‏‎ ‎‏وسطی با انگیزه‌های دینی و اعتقادی محض‏‎[91]‎‏ صورت نمی‌پذیرفت؛ بلکه انگیزه‌های ‏‎ ‎‏سیاسی و استعماری نیز در کنار آن برجستگی می‌یافت که در بخش بعدی، از آن سخن ‏‎ ‎‏خواهیم گفت. ‏

ب) از قرن شانزدهم میلادی تاکنون

‏این دوره از اسلام‌شناسی، که تقریباً از اوایل قرن شانزدهم میلادی شروع می‌شود و ‏‎ ‎‏تاکنون ادامه دارد، دارای ویژگی‌ها و خصوصیات خاص خودش است. مهم‌ترین و ‏‎ ‎‏برجسته‌ترین ویژگی این دوره، بروز اسلام‌شناسی و شرق‌شناسی سیاسی ـ استعماری ‏‎ ‎‏است. یعنی دیگر، مطالعات اسلامی صرفاً با انگیزۀ دینی صورت نمی‌گرفت؛ بلکه ‏‎ ‎‏انگیزه‌های سیاسی و استعماری نیز با آن درآمیخته بود. به گونه‌ای که با گذشت ایام، ‏‎ ‎

مجموعه مقالات همایش اندیشه های قرآنی امام خمینی (س) ـ جلد 2مجموعه مقالاتصفحه 130
‏انگیزه‌های سیاسی و استعماری، جایگزین انگیزه‌های دینی و حاکم بر مطالعات اسلامی ‏‎ ‎‏شد. البته این سخن به معنای از بین رفتن انگیزه دینی نیست؛ بلکه به معنای تضعیف آن ‏‎ ‎‏می‌باشد؛ یعنی اغلب مطالعات اسلام‌شناسی در غرب انگیزه استعماری داشت. ‏

‏گرچه در این دوره به ویژه در سده‌های نوزده و بیست، اسلام‌شناسی علمی، ولی ‏‎ ‎‏همراه با بدفهمی‌ها و سوء برداشت‌ها نیز ظهور یافت. این‌گونه آثار فی نفسه تعداد قابل ‏‎ ‎‏توجهی هستند ولیکن نسبت به آثاری که با اهداف استعماری صورت گرفته‌اند بسیار ‏‎ ‎‏اندک و ناچیز می‌باشند. لذا می‌توان گفت برجسته‌ترین خصوصیت این دوره از ‏‎ ‎‏اسلام‌شناسی در غرب، سیاسی ـ استعماری بودن آن است و اسلام‌شناسان، در حقیقت ‏‎ ‎‏تلاش داشتند تا از طریق فرهنگ‌سازی، جاده را برای حضور و نفوذ استعمار هموار ‏‎ ‎‏کنند و استعمارگران را در اجرای سیاست‌های استعماری‌شان یاری رسانده و بستر ‏‎ ‎‏مناسبی را برای حضور آن‌ها در کشورهای اسلامی آماده کنند؛ زیرا تسخیر ممالک ‏‎ ‎‏اسلامی، دست‌یابی به بازارهای آن و استحکام پایه‌های استعماری، علاوه بر شناخت ‏‎ ‎‏جغرافیای سرزمین‌های اسلامی، نیازمند شناخت تمدنی و فرهنگی نیز بود که این امر ‏‎ ‎‏به شرق‌شناسان و اسلام‌شناسان سپرده شد و آنان به خوبی از عهده این مسئولیت ‏‎ ‎‏برآمدند و با مطالعه دقیق ابعاد مختلف جوامع اسلامی راه‌های تسلط بر شرق اسلامی و ‏‎ ‎‏طریق دست‌یابی به منابع و مخازن آن را کشف و زمینه بهره‌برداری استعماری را فراهم ‏‎ ‎‏ساختند.‏

‏امام‏‏(رحمةالله)‏‏ در این‌باره می‌فرماید: ‏

‏از وقتی که غربی‌ها راه پیدا کردند به شرق،... کارشناس‌های خودشان را ‏‎ ‎‏فرستادند و... همۀ شرق را مطالعه کردند. یک قسم مطالعات، مطالعات در ‏‎ ‎‏خصوص زمین‌های این‌جا... ذخایر زیرزمینی این ممالک شرقی، این یک قسم ‏‎ ‎‏مطالعات بوده است... یک مطالعات دیگر راجع به عقاید این مردم بوده است و ‏‎ ‎‏این‌که این عقایدی که این‌ها دارند تا چه حدود می‌تواند فعالیت داشته باشد، و ‏‎ ‎

مجموعه مقالات همایش اندیشه های قرآنی امام خمینی (س) ـ جلد 2مجموعه مقالاتصفحه 131
‏تا چه حدود می‌تواند جلوگیری کند از چپاولگری.‏‎[92]‎

‏این‌ها فهمیدند که یک لقمه چربی است شرق و دارای مخازن و معادن است و ‏‎ ‎‏باید این را به هر طوری که هست، این طعمه را به هر طوری که هست باید ‏‎ ‎‏این‌ها ببرند.‏‎[93]‎

‏روشن‌ترین شکل این خدمات‌دهی را در حملۀ ناپلئون بناپارت‏‎[94]‎‏ در سال 1798 به ‏‎ ‎‏مصر شاهد هستیم. در این لشکرکشی بود که «تبحر خاص شرق‌شناسان، مورد استفاده ‏‎ ‎‏مستقیم استعماری قرار گرفت».‏‎[95]‎‏ ناپلئون، افزون بر این‌که نوشته‌های شرق‌شناسان، ‏‎ ‎‏همچو کنت دوولنه‏‎[96]‎‏ را قبل از جنگ مطالعه کرده بود، صدها شرق‌شناس و دانشمند ‏‎ ‎‏غربی را نیز در این سفر جنگی همراه خود ساخت؛ زیرا او در این اندیشه بود که برای ‏‎ ‎‏این لشکرکشی عظیم، نوعی آرشیو زنده همراه داشته باشد‏‎[97]‎‏ تا با رهنمودها و اطلاعات ‏‎ ‎‏آن‌ها، بتواند به هرگونه مقاومت مردمی در برابر اشغالگران پایان دهد. مهم‌تر از آن، ‏‎ ‎‏حضور نامشروع استعمار را در شرق اسلامی به ویژه مصر توجیه نمایند.‏‎[98]‎‏ ناپلئون وقتی ‏‎ ‎‏مصر را ترک می‌کرد، به جانشین خود کلبر‏‎[99]‎‏ دستور مؤکد داد که مصر را همواره بر ‏‎ ‎‏حسب نظر و مشورت شرق‌شناسان اداره کند.‏‎[100]‎‏ این سخن او، بیانگر اهمیت نقش ‏‎ ‎‏شرق‌شناسان و اسلام‌شناسان در استعمار کشورهای اسلامی است.‏

‏برای اثبات این مطلب، در این‌جا به برخی از شرق‌شناسان و اسلام‌شناسانی که رسماً ‏‎ ‎

مجموعه مقالات همایش اندیشه های قرآنی امام خمینی (س) ـ جلد 2مجموعه مقالاتصفحه 132
‏در خدمت استعمارگران درآمده‌اند، اشاره می‌کنیم:‏

‏اسنوک‌ هارگرونج‏‎[101]‎‏ شرق‌شناس هلندی مستقیماً از مطالعات اسلام‌شناسی به مشاورت ‏‎ ‎‏حکومت هلند در امر اداره مستعمرات مسلمان‌نشین خود در اندونزی منصوب گردید.‏‎[102]‎

‏مک دونالد‏‎[103]‎‏ شرق‌شناس انگلیسی به عنوان مشاور حکومت انگلیس در شبه قاره هند ‏‎ ‎‏ایفای نقش می‌کرد.‏

‏جب‏‎[104]‎‏ انگلیسی، علاوه بر همکاری با دولت استعماری انگلیس به حکومت امریکا ‏‎ ‎‏نیز در اجرای طرح‌های سیاسی و استعماری‌اش مشاوره می‌داد.‏‎[105]‎

‏ماسینیون‏‎[106]‎‏ خاورشناس صاحب‌نام فرانسوی، افزون بر این‌که به حکومت فرانسه در ‏‎ ‎‏نقشه‌های استعماری‌اش مشاوره می‌داد، در جنگ‌های جهانی نیز شرکت نمود.‏‎[107]‎

‏نمونه دیگر، سر ویلیام مویر‏‎[108]‎‏ (1819 ـ 1905 م) یکی از دولت‌مردان عالی‌مقام ‏‎ ‎‏استعماری در هند و در همان حال مؤمن به کلیسا و حامی مبلّغان مذهبی‏‎[109]‎‏ است که ‏‎ ‎‏بخش زیادی از عمر خویش را در مناصب اداری و استعماری در هند گذراند. همو بود ‏‎ ‎‏که در سال 1887 میلادی در جزوه‌ای، تمام اوصاف قبلی منسوب به اسلام و مربوط به ‏‎ ‎‏تصویر مخدوش این دین در قرون وسطی را تکرار کرد و از ناصوابی‌های بسیاری در ‏‎ ‎‏تعلیمات اسلامی و ترویج آن سخن گفت.‏‎[110]‎


مجموعه مقالات همایش اندیشه های قرآنی امام خمینی (س) ـ جلد 2مجموعه مقالاتصفحه 133
‏بیکر‏‎[111]‎‏ آلمانی (1876 ـ 1933 م) شرق‌شناس دیگری است که با همکاری جمعی، ‏‎ ‎‏مرکز مطالعات اسلامی ‌هامبورگ را به منظور تربیت گروهی که توانایی اداره شئون ‏‎ ‎‏مستعمرات را داشته باشند، تأسیس کرد و در پایان سال 1916 به عنوان کارشناس ‏‎ ‎‏مستقیم وزارت فرهنگ پروس برگزیده شد و پس از آن در پست‌ها و مناصب سیاسی ‏‎ ‎‏بزرگ جابه‌جا شد و تا مقام وزارت ترقی یافت.‏‎[112]‎

‏با گسترش استعمار و سیطره غرب بر جهان اسلام به ویژه در سده‌های نوزده و ‏‎ ‎‏بیست، دایرۀ شرق‌شناسی و اسلام‌شناسی نیز در قالب تأسیس کرسی‌های آموزشی و ‏‎ ‎‏تخصصی، انجمن‌های پژوهشی، جمعیت‌های تبلیغی و تبشیری، اعزام گروه‌هایی به ‏‎ ‎‏شرق، ایجاد مدارس در کشورهای اسلامی، تشکیل کنفرانس‌های شرق‌شناسی و... نیز ‏‎ ‎‏گسترش یافت.‏‎[113]‎‏ و تمام دولت‌های اروپایی به منظور دست‌یابی به اهداف استعماری ‏‎ ‎‏خود به بررسی‌های شرقی روی آوردند. در برخی دانشگاه‌ها کرسی‌های تخصصی این ‏‎ ‎‏بررسی‌ها تأسیس شد.‏‎[114]‎

‏فرانسوای اول، پادشاه وقت فرانسه در سال 1915 میلادی در ریمس، یک کرسی ‏‎ ‎‏زبان عربی و عبری تأسیس کرد و مسئولیت آن به گویستینیایی‏‎[115]‎‏ سپرده شد.‏‎[116]‎

‏در کالج دو فرانس، در سال 1539، کرسی‌ای به زبان عربی اختصاص یافت و گلیوم ‏‎ ‎‏پوستل، آن را اشغال نمود و شاگردانی چون سکالیجر را تحویل جامعه شرق‌شناسان ‏‎ ‎‏داد.‏‎[117]‎


مجموعه مقالات همایش اندیشه های قرآنی امام خمینی (س) ـ جلد 2مجموعه مقالاتصفحه 134
‏در ایتالیا، دانشگاه گریگوریانا‏‎[118]‎‏ در سال 1553 میلادی در کنار رشته‌های لاهوت و ‏‎ ‎‏حقوق شرقی، به مطالعات اسلامی نیز پرداخت. پاپ گریگوریوس سیزدهم مدرسه ‏‎ ‎‏مارونی را در سال 1584 میلادی در رم تأسیس کرد.‏‎[119]‎‏ در هلند در دانشگاه لیدن ‏‎ ‎‏(لایدن)‏‎[120]‎‏ از سال 1593 میلادی تدریس زبان عربی توسط «رولنجن»‏‎[121]‎‏ آغاز شده بود‏‎[122]‎‏ و ‏‎ ‎‏در سال 1613 میلادی کرسی خاصی به زبان عربی اختصاص یافت و توماس اربانیوس ‏‎ ‎‏به عنوان اولین استاد، در آن مشغول تدریس شد. همین کرسی در سده‌های بعد ‏‎ ‎‏گسترش یافت؛ علاوه بر زبان عربی و مطالعات اسلامی، برای سایر زبان‌های شرقی نیز ‏‎ ‎‏کرسی‌هایی اختصاص یافت.‏‎[123]‎

‏دولت‌های غربی به اختصاص یافتن یک یا چند کرسی به مطالعات اسلامی در ‏‎ ‎‏دانشگاه‌ها اکتفا نکردند؛ بلکه به تأسیس مؤسسه‌ها و مدارس ویژۀ مطالعات شرقی و ‏‎ ‎‏اسلامی اقدام نمودند. اولین کسی که فتح این باب نمود، کلبر‏‎[124]‎‏ و زیرلوی چهاردهم ‏‎ ‎‏(1617 ـ 1683 م) بود. او نخستین کسی است که برای پیشرفت غرض سیاسی، ‏‎ ‎‏مدرسه‌ای در پاریس افتتاح نمود ‏‎]‎‏که‏‎[‎‏ به مدرسه جوانان موسوم بود. مقصود او یاد دادن ‏‎ ‎‏لغات و السنه شرقی بود؛ تا این‌که مترجمین و دعات سیاسی تهیه نموده و تبلیغات ‏‎ ‎‏فرانسه را در مستعمرات و کشورهای شرقی انتشار دهند.‏‎[125]‎‏ ‏

‏با حضور امپریالیسم امریکایی در صحنه جهان و پیوستن او به جرگۀ کشورهای ‏‎ ‎‏استعماری، در این کشور نیز اهتمام خاصی به مطالعات اسلامی صورت گرفت. به ‏‎ ‎

مجموعه مقالات همایش اندیشه های قرآنی امام خمینی (س) ـ جلد 2مجموعه مقالاتصفحه 135
‏گونه‌ای که در سال 1956 میلادی، شانزده دانشگاه یا معهد برای عربی، پنج دانشگاه یا ‏‎ ‎‏معهد برای فارسی، پنج دانشگاه یا معهد برای ترکی، چهار دانشگاه یا معهد برای ‏‎ ‎‏اندونزیایی و یک معهد برای اردو اختصاص داشت.‏‎[126]‎

‏این کار در سایر کشورهای غربی نیز ادامه یافت تا آن‌جا که هیچ پایتخت اروپایی یا ‏‎ ‎‏امریکایی و حتی روسی خالی از این‌گونه مراکز نبود.‏‎[127]‎

‏حتی بالاتر از این، برخی از کشورهای استعمارگر، مؤسسات مطالعات اسلامی ‏‎ ‎‏خویش را در کشورهای اسلامی ایجاد نمودند؛ به امید این که از این طریق، سریع‌تر به ‏‎ ‎‏مطامع سیاسی خود دست یابند و سلطه استعمار را بر مسلمانان مستحکم‌تر نمایند. ‏

‏برای مثال، در سال 1780، انجمن باتاوا از سوی هلندی‌ها بنیان نهاده شد و در سال ‏‎ ‎‏1784، انجمن پادشاهی آسیایی بنگال در کلکته تأسیس شد. انگلیسی‌ها مؤسساتی را در ‏‎ ‎‏هند، آنکارا، عمان، بغداد و تهران ایجاد نمودند. دانشگاه امریکایی بیروت و دانشگاه ‏‎ ‎‏امریکایی قاهره، نمونۀ دیگری از این‌گونه مؤسسات است که از سوی امریکا تأسیس ‏‎ ‎‏شده است.‏‎[128]‎

‏شرق‌شناسان با حمایت دولت‌های استعماری، به ایجاد مؤسسات و مراکز مطالعات ‏‎ ‎‏اسلامی بسنده نکردند؛ بلکه در راستای فعالیت‌های خویش ـ همان‌گونه که اشاره شد ـ ‏‎ ‎‏دست به اقدامات دیگری نیز زدند. از جمله: ‏

‏الف) اعزام شرق‌شناسان و اسلام‌شناسان به کشورهای اسلامی با اهداف زیر:‏

‏1. تبلیغ مسیحیت؛‏

‏2. جاسوسی برای کشورهای استعماری؛‏

‏3. انتقال میراث اسلامی به کشورهای غربی؛‏


مجموعه مقالات همایش اندیشه های قرآنی امام خمینی (س) ـ جلد 2مجموعه مقالاتصفحه 136
‏4. ایجاد شبهه در اذهان مسلمانان به ویژه جوانان؛ ‏

‏5. ایجاد مدارسی در کشورهای اسلامی به منظور تربیت فرزندان مسلمانان به‌طوری ‏‎ ‎‏که با گسترش استعمار مخالفت نکنند.‏

‏ب) برگزاری کنفرانس‌های شرق‌شناسی با هدف ایجاد هماهنگی میان فعالیت‌های ‏‎ ‎‏شرق‌شناسان که اولینِ آن در سال 1783 در پاریس برگزار شد.‏

‏ج) راه‌اندازی نشریه‌های شرق‌شناسی و اسلام‌شناسی که مهم‌ترین آن‌ها مجله ‏‏جهان ‏‎ ‎‏اسلام‏‏ است که توسط شرق‌شناسان امریکایی با هدف تبلیغ مسیحیت منتشر می‌شد.‏

‏د) اعزام گروه‌های باستان‌شناسی به شرق که مشهورترین آن‌ها شامپولیون است که ‏‎ ‎‏در مصر به کاوش آثار باستانی پرداخت.‏

‏هـ ) خطرناک‌تر از همه، آموزش و تربیت دانشجویان مسلمان با تربیت مسیحی بود. ‏‎ ‎‏لویس ماسینیون خطاب به اطرافیانش می‌گوید: ‏

‏دانشجویان شرق (مسلمانان) که به فرانسه می‌آیند باید رنگ تمدن مسیحی را به ‏‎ ‎‏خود بگیرند و باز گردند.‏‎[129]‎

‏با توجه به آنچه گذشت می‌توان گفت: گرچه مطالعات اسلامی در غرب، در طول ‏‎ ‎‏اعصار و دوران مختلف، دارای انگیزه‌ها و اهداف گوناگون بوده است، گاهی با انگیزه ‏‎ ‎‏دینی، زمانی با انگیزه سیاسی و زمانی هم با انگیزه اقتصادی و... و لیکن همگان در یک ‏‎ ‎‏مسأله اتفاق داشته‌اند و آن، ایستادگی در برابر اسلام و قرآن و تحریف معارف آن بود. ‏‎ ‎‏ما در ذیل، یکی از تلاش‌های شرق‌شناسان را در راستای بی‌اعتبار ساختن قرآن ‏‎ ‎‏می‌آوریم و مورد نقد و بررسی قرار می‌دهیم.‏

شرق‌شناسان و مأخذ قصص قرآن

‏یکی از مباحث قرآنی که شرق‌شناسان دربارۀ آن سخن گفته‌اند، منشأ و مصدر قرآن‏‎ ‎‏ـ به صورت عام ـ و داستان‌های تاریخی آن ـ به صورت خاص ـ می‌باشد. قریب به ‏‎ ‎

مجموعه مقالات همایش اندیشه های قرآنی امام خمینی (س) ـ جلد 2مجموعه مقالاتصفحه 137
‏اتفاق شرق‌شناسانی که در این زمینه تحقیق نموده‌اند در صدد این بوده‌اند که منابع و ‏‎ ‎‏مصادر غیر وحیانی و بشری برای قرآن بیابند و برای دست‌یابی به این هدف، از هیچ ‏‎ ‎‏کوششی دریغ نکرده و به هر چیز ممکنی دست زده‌اند و هر کدام برای قرآن به ویژه ‏‎ ‎‏گزاره‌های تاریخی آن، ریشه و مصدری بیان کرده‌اند تا از این طریق، آسمانی بودن آن ‏‎ ‎‏را زیر سؤال ببرند و اعتقاد مسلمانان را نسبت به آن، سست نمایند. ما در این قسمت ‏‎ ‎‏دیدگاه‌های شرق‌شناسان را در این زمینه مورد بحث و بررسی قرار می‌دهیم. دیدگاه‌های ‏‎ ‎‏شرق‌شناسان درباره مأخذ و منشأ قرآن به قسمت‌های ذیل، قابل دسته‌بندی و تقسیم ‏‎ ‎‏می‌باشند: ‏

1. منابع یهودی و مسیحی 

مصادر مکتوب

‏یکی از پندارهای مستشرقین در بارۀ گزارشات تاریخی قرآن این است که می‌گویند: ‏‎ ‎‏محمد‏‏(صلی الله علیه و آله و سلم) ‏‏داستان‌ها و گزاره‌های تاریخی قرآن را از کتاب مقدس و شبه مقدس و ‏‎ ‎‏حتی از مجعولات یهودیت و مسیحیت به عاریت گرفته است. آنان با بررسی متن قرآن ‏‎ ‎‏به ویژه گزاره‌های تاریخی آن، تلاش نموده‌اند تا تأثیرپذیری قرآن را از کتاب مقدس و ‏‎ ‎‏سایر مکتوبات اهل کتاب به اثبات برسانند. اولین این بررسی‌ها به صورت مفصّل و ‏‎ ‎‏مستقل، کتابی است با عنوان ‏‏محمد‏‏(صلی الله علیه و آله و سلم)‏‏  ‏‏از متون یهودی چه چیزی را گرفته است‏‏؟‏‎[130]‎‏ ‏‎ ‎‏که در سال 1833 میلادی توسط آبراهام گیگر‏‎[131]‎‏ در بُن انتشار یافت. به اعتراف ‏‎ ‎‏شرق‌شناسان بعد از او، این کتاب مملو از اشتباه و نظریه‌های بدون دلیل و واهی‏‎[132]‎‏ ‏‎ ‎‏مدت‌ها مرجع اصلی تمام مطالعاتی بود که پس از آن منتشر گشت.‏‎[133]‎‏ ‏


مجموعه مقالات همایش اندیشه های قرآنی امام خمینی (س) ـ جلد 2مجموعه مقالاتصفحه 138
‏گیگر در این کتاب، داستان‌های قرآنی را مبتنی بر نوشته‌های ربّانیان دانسته و مدعی ‏‎ ‎‏شده است‏‎[134]‎‏ که قصص عهد قدیم، بخش زیادی از قرآن را اشغال نموده است.‏‎[135]‎

‏پس از گیگر، شرق‌شناسان بسیاری در این زمینه سخن گفته‌اند و به صورت مستقل ‏‎ ‎‏و یا غیر مستقل مطلب نوشته‌اند. ما در این‌جا پس از نقل نظریه‌های برخی از ‏‎ ‎‏شرق‌شناسان درباره این موضوع، به بررسی آن‌ها می‌پردازیم.‏

1. هورووتز:‏ جوزف هورووتز‏‎[136]‎‏ شرق‌شناس آلمانی در ‏‏دایرة المعارف الاسلامیه‏‏، مقالۀ ‏‎ ‎‏تورات، پس از ذکر شماره برخی از آیات قرآن درباره ‏‏تورات‏‏، می‌نویسد:‏

‏در قرآن، افزون بر این نوع اشارات روشن نسبت به ‏‏تورات‏‏، قصص و احکامی ‏‎ ‎‏است که از ‏‏تورات ‏‏گرفته شده، قرآن این قصص و احکام را در موارد بسیاری ‏‎ ‎‏گزارش می‌کند‏‏؛‏‏ بدون این‌که به مصدر اصلی آن (‏‏تورات‏‏) اشاره‌ای داشته باشد. ‏‎ ‎‏این قصص گاهی به گونه‌ای، دست‌کاری و تغییر داده شده تا با اهداف ‏‎ ‎‏محمد[‏‏(صلی الله علیه و آله و سلم)]‏‏ سازگاری پیدا کند.‏‎[137]‎‏ ‏

‏او در مقالۀ ‏‏زبور‏‏، آیه 105 سورۀ انبیاء‏‎[138]‎‏ را منقول از مزمور 37، بند 29 می‌داند و ادعا ‏‎ ‎‏می‌کند که علاوه بر این آیه، آیات دیگری نیز در قرآن وجود دارد که شباهت وثیقی با ‏‎ ‎‏بندهایی از مزامر به ویژه مزمور 104 دارد.‏

‏هورووتز ادعای بزرگ‌تری می‌کند و می‌نویسد: ‏

‏افزون بر این سخن، بیشتر آیات قرآنی که در آن‌ها از ‏‏تورات‏‏ سخن به میان آمده، ‏‎ ‎‏مأخوذ از مزامر می‌باشد.‏‎[139]‎


مجموعه مقالات همایش اندیشه های قرآنی امام خمینی (س) ـ جلد 2مجموعه مقالاتصفحه 139
2. بروکلمان:‏ کارل بروکلمان‏‎[140]‎‏ خاورشناس آلمانی درباره پیامبر اکرم‏‏(صلی الله علیه و آله و سلم)‏‏ می‌نویسد:‏

‏اطلاعاتش در باب ‏‏تورات‏‏ ‏‏و ‏‏انجیل‏‏، ‏‏مخصوص و متفاوت بود و بسیاری از امثله ‏‎ ‎‏و حکایاتی که نقل نموده از مندرجات ‏‏تلمود‏‏ ‏‏اقتباس شده‌اند. وی اطلاعات و ‏‎ ‎‏نظریاتی در باب دین مسیح داشته که از آن طریق عیسی را شناخته است و ‏‎ ‎‏حکایت اصحاب کهف و ذوالقرنین و مطالب دیگر، از آن جمله است که عموماً ‏‎ ‎‏منبع ادبیات قرون وسطی بوده‌اند. ضمناً بعضی افسانه‌های عرب مانند: اضمحلال ‏‎ ‎‏قوم ثمود را بیان کرده و داستان صالح پیغمبر را برای پیشرفت هدف و تأیید نظر ‏‎ ‎‏خویش بر آن‌ها افزوده است.‏‎[141]‎

‏بروکلمان در جای دیگر از کتاب خود می‌گوید:‏

‏جهان روحی او‏‏؛‏‏ [یعنی حضرت محمد‏‏(صلی الله علیه و آله و سلم)]‏‏ به تعالیم قبل از خود وابستگی و ‏‎ ‎‏ارتباط عمیقی داشت. چه تعالیم یهودیت و مسیحیت در تعلیم او به شکل ‏‎ ‎‏خاصی وارد شده و با مهارت تام با نیازمندی‌های نوین عصر او، وفق داده شده ‏‎ ‎‏است و به این نحو تمایلات معنوی قوم خود را به پایه‌های عالی از مفاهیم ‏‎ ‎‏مذهب و حساسیت اخلاقی بالا برده است.‏‎[142]‎‏ ‏

‏او در کتاب ‏‏تاریخ الادب العربی‏‎[143]‎‏ تحذیرات و تعلیمات پیامبر اکرم‏‏(صلی الله علیه و آله و سلم)‏‏ را پوشیده از ‏‎ ‎‏قصص و داستان‌های عهد قدیم می‌داند.‏

3. کاراده‌فو:‎[144]‎‏ او می‌نویسد: ‏

‏مسلمانان از طریق ترجمه‌های عربی کتاب‌های عهد جدید، به مهم‌ترین آنان ‏‎ ‎‏آشنایی داشته‌اند. در زبان عربی افزون بر اناجیل صحیح، کتاب‌ها و نوشته‌های ‏‎ ‎

مجموعه مقالات همایش اندیشه های قرآنی امام خمینی (س) ـ جلد 2مجموعه مقالاتصفحه 140
‏مجعول چون انجیل کودکی (مسیح)، انجیل قدیس، یعقوب... وجود داشته‌اند. ‏‎ ‎‏آگاهی و اطلاع محمد[‏‏(صلی الله علیه و آله و سلم)]‏‏ به اناجیل مجعول بیشتر بوده است تا اناجیل ‏‎ ‎‏صحیح. این آگاهی از طریق یهودیان که مسیحیت را پذیرفته بودند، به ایشان ‏‎ ‎‏منتقل شده بود. نه منابع و مصادر مسیحی خالص.‏‎[145]‎

‏کاراده‌فو در ادامۀ مقاله انجیل مندرج در ‏‏دایرة المعارف اسلامی‏‏، ‏‏پس از اشاره به ‏‎ ‎‏برخی آیات قرآنی مربوط به داستان حضرت عیسی‏‏(علیه السلام)‏‏ و ارجاع خواننده به برخی ‏‎ ‎‏عبارات اناجیل، می‌نویسد: ‏

‏همچنان قرآن، داستان خلق پرنده گلی توسط مسیح را ذکر نموده است (سوره ‏‎ ‎‏آل‌عمران، آیه 49 و سوره مائده، آیه 110) و این داستان از انجیل کودکی مسیح ‏‎ ‎‏گرفته شده.‏‎[146]‎

4. حتّی:‏ فیلیپ خوری حتّی‏‎[147]‎‏ در کتاب ‏‏تاریخ عرب‏‏ می‌نویسد:‏

‏تقریباً همه قصه‌های تاریخی قرآن در تورات نظیر دارد به جز بعضی قصه‌های ‏‎ ‎‏عربی خالص که از عاد و ثمود و لقمان و اصحاب فیل سخن دارد و دو قصه ‏‎ ‎‏مربوط به اسکندر بزرگ (ذوالقرنین) و هفت خفته (اصحاب کهف) که به ‏‎ ‎‏اختصار از آن‌ها سخن رفته است... هماهنگی قرآن با پنج سفر اول ‏‏تورات‏‏، ‏‏از ‏‎ ‎‏اجزای دیگر بیشتر است.‏‎[148]‎

‏او به مقایسه میان داستان‌های قرآن و ‏‏تورات‏‏ می‌‏‏پردازد و می‌گوید: ‏

‏مقایسه داستان‌های قرآن و ‏‏تورات‏‏ ‏‏که در اینجا یاد کردیم و نیز مقایسه نظایر ‏‎ ‎‏قسمت‌هایی که ذکر خواهیم کرد، مطلقاً نشانی از ارتباط ظاهری و لفظی بین ‏‎ ‎‏آن‌ها به دست نمی‌دهد‏‏؛‏‏ تنها قسمتی که ممکن است اقتباس و نقل مستقیم باشد ‏‎ ‎‏سوره 105:21 است که با مزامیر 9:37 شباهت تام دارد.‏


مجموعه مقالات همایش اندیشه های قرآنی امام خمینی (س) ـ جلد 2مجموعه مقالاتصفحه 141
‏هماهنگی انجیل متی با سوره‌های مکی نسبتاً بیشتر است. معجزاتی که به دوران ‏‎ ‎‏طفولیت مسیح منسوب شده، چون سخن گفتن در گهواره (سوره 43:3) و مرغ ‏‎ ‎‏گِلی ساختن (سوره 3: 43) در بعضی انجیل‌ها که مسیحیان در صحت آن‌ها ‏‎ ‎‏تردید می‌کنند، از جمله‏‏ ‏‏انجیل طفولیت‏‏ سابقه دارد.‏‎[149]‎

5. یوسف درّه حدّاد:‏ از جمله مسیحیانی که سال‌ها درباره اسلام و قرآن سخن گفته ‏‎ ‎‏و مطلب نوشته، یوسف درّه حدّاد است. او در کتاب ‏‏دروس قرآنیه‏‏ خود عصر رسالت ‏‎ ‎‏پیامبر اکرم‏‏(صلی الله علیه و آله و سلم)‏‏ را به پنج دوره تقسیم می‌کند و در دوره اول مکی، قرآن را متأثر از ‏‎ ‎‏مسیحیت و در دوره دوم، متأثر از یهودیت می‌داند و مدعی می‌شود که نفوذ مسیحی در ‏‎ ‎‏دوره اول مکی و نفوذ اسرائیلی در دوره دوم مکی، در قرآن بسیار روشن و آشکار ‏‎ ‎‏است. او ویژگی و خصوصیت دوره دوم آیات مکی را در ورود مفصل قصص توراتی ‏‎ ‎‏در قرآن می‌داند و می‌نویسد: ‏

‏در مرحله دوم مکی قصص توراتی به صورت مفصل وارد قرآن شده است، ‏‎ ‎‏برخلاف دوره اول مکی که تنها به اشاره گذرا به قصص توراتی اکتفا شده است.‏‎[150]‎

‏حدّاد می‌نویسد: در قرآن، اعم از آیات مکّی و مدنی آن، دلایل، اشارات و ‏‎ ‎‏تصریح‌هایی بر ترجمه عربی کتاب مقدس در زمان حیات پیامبر وجود دارد که ‏‎ ‎‏عرب‌های مسیحی و یهودی، آن را تلاوت می‌کرده‌اند. و همچنان دلایلی بر دست‌یابی ‏‎ ‎‏شخص محمد‏‏(صلی الله علیه و آله و سلم)‏‏ به کتاب مقدس و ارتباط او با اهل کتاب وجود دارد و قرآن ‏‎ ‎‏صراحتاً اعلام می‌کند: بدون تردید، محمد‏‏(صلی الله علیه و آله و سلم)‏‏ به کتاب مقدس دست یافته است.‏

‏آن‌گاه حدّاد، آیۀ 23 سورۀ سجده که می‌فرماید: ‏

وَلَقَدْ آتَیْنا مُوسَی الْکِتابَ فَلا تَکُنْ فِی مِرْیَة مِنْ لِقائِهِ وَجَعَلْناهُ هُدیً لِبَنِی إسْرائِیلَ‎[151]‎‏ را ‏‎ ‎

مجموعه مقالات همایش اندیشه های قرآنی امام خمینی (س) ـ جلد 2مجموعه مقالاتصفحه 142
‏به عنوان دلیل بر مدعای خود می‌آورد و می‌نویسد: ‏

‏پس کتاب مقدس به زبان عربی موجود بوده و محمد به آن دسترسی داشته ‏‎ ‎‏است و با اهل کتاب در ارتباط بوده.‏‎[152]‎

6. امیل درمنگهام:‏ او در کتاب ‏‏حیاة محمد‏‏ پس از گزارش جریان مهاجرت ‏‎ ‎‏مسلمانان مکه به حبشه و گفت‌وگوی فرستادگان مشرکین قریش با نجاشی (پادشاه ‏‎ ‎‏حبشه) مبنی بر درخواست استرداد مسلمانان می‌نویسد:‏

‏نجاشی از مسلمانان از عقیده‌شان پرسید. جعفر ‏‎]‎‏بن ابی طالب‏‎[‎‏ سوره مریم را‏‎ ‎‏ـ که در آن گزارش تولد یحیی (یوحنا معمدان) در عین کهن‌سالی پدرش، ‏‎ ‎‏سکوت سه روزه زکریا، حمل مریم و ولادت عیسی ‏‏(علیه السلام)‏‏ آمده است ـ بر ‏‎ ‎‏نجاشی خواند. اسقف‌ها از شنیدن این داستانِ گرفته شده از ‏‏انجیل‏‏، مبهوت ‏‎ ‎‏شدند.‏‎[153]‎

‏او در جای دیگر از کتابش ادعا می‌کند: ‏

‏پژوهشگر به آسانی، تمام اصول مسیحیت را در قرآن می‌یابد‏‏؛‏‏ افزون بر این‌که ‏‎ ‎‏بعضی از پدیده‌های تاریخی قرآن چون: گناه نخستین، اخراج آدم از بهشت ‏‎ ‎‏عدن، طرد ابلیس از بهشت...، ظهور در نزدیکی اسلام نسبت به مسیحیت دارد.‏‎[154]‎

7. تشارد:‏ وی در ‏‏مقدمۀ القرآن‏‏ می‌نویسد:‏

‏پیامبر‏‏(صلی الله علیه و آله و سلم)‏‏ بسیاری از آنچه در قرآن آمده به ویژه قصص را از کتاب مقدس ‏‎ ‎‏استمداد جسته و بخش زیادی از مطالبی را که او به عنوان پشتیبانی و تفسیر ‏‎ ‎‏تعالیم خود به کار برده، از مصادر یهودی و مسیحی گرفته است. گرچه برخی ‏‎ ‎‏قصص عقاب (داستان‌های دارای مکافات) مثل داستان عاد و ثمود از مصادر ‏‎ ‎‏عربی گرفته شده. ‏


مجموعه مقالات همایش اندیشه های قرآنی امام خمینی (س) ـ جلد 2مجموعه مقالاتصفحه 143
‏ایشان پس از مهاجرت به مدینه به بیش‌ترین فرصت در استمداد از کتاب مقدس ‏‎ ‎‏دست یافت‏‏؛‏‏ زیرا با گردشگران یهودی که بدون شک در میان آنان علما و ‏‎ ‎‏دانشمندان یهودی وجود داشته‌اند، در ارتباط بوده است و دلایلی بر بهره‌برداری ‏‎ ‎‏ایشان از این فرصت وجود دارد، بنابراین، پیامبر بر بخش قابل توجهی از معارف ‏‎ ‎‏کتب موسی دسترسی داشته است.‏‎[155]‎

8. گلدزیهر:‎[156]‎‏ او که یک شرق‌شناس مجارستانی است، در کتاب ‏‏العقیدۀ و الشریعۀ فی ‏‎ ‎‏الاسلام‏‏ می‌‏‏نویسد:‏

‏تبشیر پیامبر عربی جز آمیزه‌ای برگزیده از معارف و آرای دینی نیست که در اثر ‏‎ ‎‏ارتباط با یهودیت و مسیحیت و امثال آن‌ها شناخته و اقتباس نموده و عمیقاً ‏‎ ‎‏تحت تأثیر آن‌ها قرار گرفته و آن‌ها را برای بیدار کردن عاطفه دینی حقیقی در ‏‎ ‎‏وجود ابنای وطن خود مناسب یافته است.‏‎[157]‎‏ ‏

‏محمد از تاریخ عهد قدیم ‏‏تورات‏‏ بهره گرفته و اکثراً این کار، از طریق قصص ‏‎ ‎‏انبیا صورت پذیرفته است.‏‎[158]‎

‏آنچه از شرق‌شناسان و غربیان دربارۀ این بحث آورده شد، گرچه از جهت تعابیر و ‏‎ ‎‏عبارات، گوناگون و مختلف هستند، ولی از جهت محتوا همگی بیانگر یک مطلب ‏‎ ‎‏می‌باشند و آن، این‌که: حضرت محمد‏‏(صلی الله علیه و آله و سلم)‏‏ گزارش‌های تاریخی قرآن را از مکتوبات و ‏‎ ‎‏نوشته‌های اهل کتاب به ویژه کتاب مقدس اقتباس نموده است و دلیل آن، تشابه موجود ‏‎ ‎‏میان گزارش‌های تاریخی قرآن و کتاب‌های یهودیت و مسیحیت می‌باشد.‏

‏ما در ذیل، پس از ردّ مبانی و پیش‌فرض‌های این دیدگاه، به بررسی دلایل و شواهد ‏‎ ‎‏آن، می‌پردازیم.‏

 


مجموعه مقالات همایش اندیشه های قرآنی امام خمینی (س) ـ جلد 2مجموعه مقالاتصفحه 144
پیش‌فرض‌های دیدگاه تشابه

الف) خوانا و نویسا بودن پیامبر اکرم‏(صلی الله علیه و آله و سلم)‏‏: یکی از پیش‌فرض‌ها و مبانی‌ای که این ‏‎ ‎‏نظریه بر آن متکی است، خوانا و نویسا بودن پیامبر خدا‏‏(صلی الله علیه و آله و سلم)‏‏ می‌باشد؛ در حالی که ‏‎ ‎‏تحقیقات و پژوهش‌های علمی و منصفانه، خلاف آن را می‌گویند. ‏

‏توضیح مطلب: دلایل و شواهد قرآنی و تاریخی فراوانی دلالت دارد‏‎[159]‎‏ که حضرت ‏‎ ‎‏محمد‏‏(صلی الله علیه و آله و سلم)‏‏ امّی بوده و هیچ‌گونه آشنایی با خواندن و نوشتن نداشته است و قومی که ‏‎ ‎‏آن حضرت در میان آن‌ها زندگی می‌کرد و میانشان پرورش یافته بود، یک قوم بی‌سواد، ‏‎ ‎‏بت‌پرست و جاهل به عقاید ملل، تواریخ امت‌ها و مبانی قانون‌گذاری و فلسفه بوده‌اند. ‏‎ ‎‏حتی در مکه که پایتخت شبه جزیرۀ عربستان که مرکز دیانت، جایگاه پیشوایان اعراب ‏‎ ‎‏و محل تجمع طوایف و قبایل برای انجام مراسم حج و تجارت به شمار می‌رفت، هیچ ‏‎ ‎‏آموزشگاه و کتابی برای آموزش و فراگیری دانش، وجود نداشته است.‏‎[160]‎‏ پیامبر ‏‎ ‎‏اکرم‏‏(صلی الله علیه و آله و سلم) ‏‏نیز در میان آن‌ها مانند یک فرد عادی رشد نمود و احدی ندید که آن ‏‎ ‎‏حضرت درس خوانده باشد و یا چیزی نوشته باشد و یا سخنی از علم به میان آورده ‏‎ ‎‏باشد و حتی یک بیت شعر گفته باشد.‏‎[161]‎‏ دلایل و شواهد این ادّعا به اندازه‌ای روشن و ‏‎ ‎‏آشکار است که بسیاری از شرق‌شناسان، به آن اعتراف نموده‌اند؛ از جمله کاسترو مؤلف ‏‎ ‎‏کتاب ‏‏الاسلام‏‏ در این باره می‌گوید:‏

‏محمد توانایی خواندن و نوشتن نداشت‏‏؛‏‏ همان‌گونه که خودش کراراً خود را ‏‎ ‎‏امّی توصیف نموده، امّی بود‏‏؛‏‏ وصفی که احدی از معاصرانش با آن به مخالفت ‏‎ ‎‏برنخاست. بدون تردید در شرق، محال است کسی علمی را بدون این‌که مردم از ‏‎ ‎‏آن آگاهی یابند، فرا گیرد‏‏؛‏‏ زیرا حیات شرقی‌ها تماماً آشکار و عیان است. افزون ‏‎ ‎

مجموعه مقالات همایش اندیشه های قرآنی امام خمینی (س) ـ جلد 2مجموعه مقالاتصفحه 145
‏بر این‌که خواندن و نوشتن در آن برهه از زمان [یعنی در دوران حیات رسول ‏‎ ‎‏اکرم‏‏(صلی الله علیه و آله و سلم)]‏‏ در جزیرة العرب وجود نداشت و معدوم بود.‏‎[162]‎

‏بنابراین، ممکن نیست چنین شخص درس ناخوانده و ناآشنا با علوم‏‎[163]‎‏ این همه ‏‎ ‎‏مطالب تاریخی را از کتاب‌های یهودیت و مسیحیت اقتباس کرده باشد.‏

‏با ابطال این پیش‌فرض، اصل دیدگاه نیز باطل می‌شود؛ زیرا اقتباس از کتاب‌های ‏‎ ‎‏یهودیت و مسیحیت در صورتی ممکن و معقول است که رسول خدا‏‏(صلی الله علیه و آله و سلم)‏‏ توانایی ‏‎ ‎‏خواندن و نوشتن را داشته باشد و الا اقتباس از کتاب‌های آنان، معنا ندارد.‏

ب) وجود ترجمه عربی کتب یهودیت و مسیحیت‏: ‏‏پیش‌فرض دیگری که این ‏‎ ‎‏دیدگاه بر آن بنیان گذاشته شده و برخی از شرق‌شناسان مثل کاراده‌فو و یوسف حدّاد به ‏‎ ‎‏آن تصریح داشتند، «وجود ترجمه‌های عربی کتب دینی اهل کتاب در شبه جزیرۀ ‏‎ ‎‏عربستان» است. پیش‌فرضی که هیچ‌گونه دلیل و شاهدی بر آن وجود ندارد. زیرا به ‏‎ ‎‏اعتراف خود کاراده‌فو‏‎[164]‎‏ قدیمی‌ترین ترجمه عربی ‏‏انجیل‏‏ ‏‏در قرن هشتم میلادی صورت ‏‎ ‎‏پذیرفته است؛ در حالی که پیامبر اکرم‏‏(صلی الله علیه و آله و سلم) ‏‏این گزارش‌های تاریخی را در اوایل قرن ‏‎ ‎‏هفنم میلادی بیان فرموده است. حتی اگر سخنی را که کاراده‌فو از ابن عبری در مقاله ‏‎ ‎‏خود آورده است،‏‎[165]‎‏ مبنی بر این‌که بطرق یوحنا به دستور فرمانروای عربی، عمر بن سعد، ‏‎ ‎‏انجیل ‏‏را بین سال‌های 631 ـ 640 میلادی به عربی ترجمه نموده بود بپذیریم، باز هم ‏‎ ‎‏این ترجمه نمی‌تواند منبع رسول اکرم‏‏(صلی الله علیه و آله و سلم)‏‏ در گزارش‌های تاریخی قرآن بوده باشد؛ ‏‎ ‎‏زیرا اولاً رسول خدا‏‏(صلی الله علیه و آله و سلم)‏‏ در سال 632 میلادی رحلت فرمود؛ در حالی که این ترجمه ‏‎ ‎‏در سال 640 به پایان رسیده است. ثانیاً اکثر قریب به اتفاق گزارش‌های تاریخی قرآن ‏‎ ‎‏مکی است‏‎[166]‎‏ و قبل از هجرت نازل شده است یعنی قبل از سال 622 میلادی. ثالثاً در ‏‎ ‎

مجموعه مقالات همایش اندیشه های قرآنی امام خمینی (س) ـ جلد 2مجموعه مقالاتصفحه 146
‏کتب تاریخی موجود، فرمانروای عربی که عمر بن سعد نامیده شود وجود ندارد و ‏‎ ‎‏گزارش ابن عبری برای اثبات این مطلب در صورتی که دلیل موثّقی از مصادر دیگر، آن ‏‎ ‎‏را تأیید نکند، کافی نیست؛‏‎[167]‎‏زیرا میان سال‌های زندگی ابن عبری و زمانی که خبر را از ‏‎ ‎‏آن گزارش می‌کند، ششصد سال فاصله وجود دارد‏‎[168]‎‏ و قاعدتاً سخن او نمی‌تواند حجّت ‏‎ ‎‏باشد. مهم‌تر این‌که ابن عبری نسبت به اسلام و مسلمانان تعصب داشته است‏‎[169]‎‏ و امکان ‏‎ ‎‏دارد این سخن را از روی کینه‌توزی گفته باشد.‏

‏ویلهلم رودلف در فصل دوم کتاب ‏‏صلة القرآن بالیهودیة و المسیحیه‏‏ پس از طرح ‏‎ ‎‏بحث امّیت رسول اکرم‏‏(صلی الله علیه و آله و سلم)‏‏ می‌نویسد: ‏

‏حتی اگر محمد خواندن و نوشتن را نیز می‌دانسته است، باز هم نمی‌توانسته از ‏‎ ‎‏منابع یهودیت و مسیحیت سود ببرد؛ زیرا منابع آن‌ها به عربی ترجمه نشده بود.‏‎[170]‎

‏بنابراین نه تنها دلیل و گواهی بر وجود ترجمه عربی کتاب مقدس یا سایر ‏‎ ‎‏کتاب‌های یهودیت و مسیحیت در عصر رسالت وجود ندارد، بلکه به اعتراف خود ‏‎ ‎‏شرق‌شناسان در آن عصر از کتاب مقدس و یا حتی از عهد جدید ترجمه‌ای به زبان ‏‎ ‎‏عربی وجود نداشته.‏‎[171]‎

‏البته آنچه درباره ترجمه عربی اناجیل و ‏‏تورات‏‏ گفته شد، از باب مسامحه و ‏‎ ‎‏چشم‌پوشی بود و الا واقعیت این است که ترجمه کتاب مقدس به زبان عربی چند قرن ‏‎ ‎‏بعد از وفات‏‎ ‎‏محمد[‏‏(صلی الله علیه و آله و سلم)]‏‏ انجام گرفته است.‏‎[172]‎

علت تشابه:‏ تشابهی را که شرق‌شناسان، دلیل برای اثبات ادعای خود پنداشته‌اند، ‏‎ ‎‏دلالت بر مدعای آنان ندارد؛ زیرا علت تشابه قصصِ کتاب مقدس و گزارش‌های ‏‎ ‎

مجموعه مقالات همایش اندیشه های قرآنی امام خمینی (س) ـ جلد 2مجموعه مقالاتصفحه 147
‏تاریخی قرآن، اتحاد منبع و مرجع است، نه اقتباس قرآن از کتب یهودیت و مسیحیت.‏

‏توضیح مطلب: علت تشابه گزارش‌های تاریخی قرآن و کتاب مقدس یکی از وجوه ‏‎ ‎‏زیر می‌تواند باشد:‏

‏1. وحدت منشأ؛ یعنی هر دو از اصل واحد نشأت گرفته باشند؛ در نتیجه تشابه در ‏‎ ‎‏جزئیات یک امر، طبیعی است.‏

‏2. اقتباس یکی از دیگری. ‏

‏3. همانندی و تشابه از باب اتفاق بوده باشد.‏

‏از این وجوه سه‌گانه، احتمال سوم بدون تردید مردود و غیر قابل قبول است؛ زیرا با ‏‎ ‎‏عقل و حکمت سازگاری ندارد‏‎[173]‎‏ و تنها دو احتمال باقی می‌ماند که برای ترجیح یکی بر ‏‎ ‎‏دیگری باید به شواهد و قراین، مراجعه کرد و دید که کدام‌یک به حق نزدیک‌تر است.‏

دلایل و شواهد احتمال اول: ‏با اندکی مطالعه درباره قرآن کریم و کتاب مقدس، به ‏‎ ‎‏آسانی شواهد و قراین بسیاری مبنی بر درستی احتمال اول به دست می‌آید؛ شواهدی ‏‎ ‎‏که آشکارا اعلام می‌کند علت مشابهت برخی گزارش‌های تاریخی قرآن و عهدین، منشأ ‏‎ ‎‏وحدت است، نه اقتباس. ‏

‏این شواهد و دلایل به دو قسمت دسته‌بندی است.‏

‏الف) شواهد و دلایلی که از مقایسه گزارش‌های تاریخی قرآن و کتاب مقدس به ‏‎ ‎‏دست می‌آید (شواهد درون متنی).‏

‏ب) شواهد و قراینی که بیرون از قصص و گزارش تاریخی دو کتاب استفاده ‏‎ ‎‏می‌شود (شواهد برون متنی).‏

الف) شواهد درون متنی:‏ از جمله دلایل و شواهدی که بر عدم اقتباس گزارش‌های ‏‎ ‎‏تاریخی قرآن از کتاب مقدس دلالت دارند، تفاوت‌هایی است که میان قصص قرآن و ‏‎ ‎‏کتاب مقدس وجود دارد. این تفاوت‌ها از چند جهت قابل بررسی است.‏


مجموعه مقالات همایش اندیشه های قرآنی امام خمینی (س) ـ جلد 2مجموعه مقالاتصفحه 148
‏1. تکریم انبیا در قرآن بر خلاف تورات و انجیل، قرآن همه انبیا و پیامبران الهی را ‏‎ ‎‏به پاکی و صداقت توصیف کرده است و آنان را اسوه و نمونه عصرشان برشمرده است؛ ‏‎ ‎‏در حالی که کتاب مقدس، آنان را افراد آلوده و گناه‌کار معرفی می‌کند. مثلاً نوح‏‏(علیه السلام)‏‏ را ‏‎ ‎‏شراب‌خوار‏‎[174]‎‏ حضرت ابراهیم‏‏(علیه السلام)‏‏ را یک انسان بی‌توجه نسبت به همسر،‏‎[175]‎‏ لوط‏‏(علیه السلام)‏‏ را ‏‎ ‎‏آلوده به گناه با دخترش،‏‎[176]‎‏ یعقوب‏‏(علیه السلام)‏‏ را یک فرد مکّار و دروغ‌گو،‏‎[177]‎‏ داود‏‏(علیه السلام)‏‏ را یک ‏‎ ‎‏انسان سفّاک و زناپیشه که به دلیل تجاوز به همسر دیگری، او را می‌کشد،‏‎[178]‎‏سلیمان‏‏(علیه السلام)‏‏ ‏‎ ‎‏را یک انسان بت‌پرست‏‎[179]‎‏ و عیسی‏‏(علیه السلام)‏‏ را شراب‌ساز‏‎[180]‎‏ توصیف می‌کند.‏‎[181]‎‏ علامه ‏‎ ‎‏طباطبائی‏‏(رحمةالله) ‏‏در این‌باره می‌نویسد: ‏

‏تورات‏‏ و ‏‏انجیل‏‏ لغزش‌ها و خطاهایی به انبیا نسبت داده که فطرت هر انسان ‏‎ ‎‏معمولی از آن متنفر است، که چنین نسبتی را حتی به یک کشیش و حتی به مرد ‏‎ ‎‏صالح متعارف بدهد و احدی این‌گونه جسارت‌ها را به یکی از عقلای قوم خود ‏‎ ‎‏نمی‌کند. اما قرآن کریم ساحت انبیا را مقدس دانسته و آنان را از چنین ‏‎ ‎‏لغزش‌هایی بری می‌داند.‏‎[182]‎‏ ‏

‏بنابراین معقول نیست که گفته شود گزاره‌های تاریخی قرآن از عهدین گرفته شده ‏‎ ‎‏است.‏

‏2. گزارش قرآن از وقایع تاریخی که در عهدین وجود ندارد، یکی از شواهدی که از ‏‎ ‎

مجموعه مقالات همایش اندیشه های قرآنی امام خمینی (س) ـ جلد 2مجموعه مقالاتصفحه 149
‏مقایسه گزارش‌های تاریخی قرآن با قصص تورات به دست می‌آید و می‌تواند یک دلیل ‏‎ ‎‏بر احتمال اول باشد، مطالبی تاریخی است که در قرآن، از آن‌ها سخن به میان آمده ‏‎ ‎‏است، ولی در ‏‏تورات‏‏ و اناجیل وجود ندارد؛ از قبیل نذر همسر عمران فرزندی را که در ‏‎ ‎‏شکم داشت؛‏‎[183]‎‏ سرپرستی حضرت زکریا‏‏(علیه السلام)‏‏ از مریم‏‏،‏‎[184]‎‏ سخن گفتن حضرت ‏‎ ‎‏عیسی‏‏(علیه السلام)‏‏ در گهواره،‏‎[185]‎‏ ساختن مرغ گِلی توسط آن حضرت‏‎[186]‎‏ و امثال آن‌ها که در قرآن ‏‎ ‎‏گزارش شده، ولی در ‏‏تورات‏‏ و ‏‏انجیل‏‏ وجود ندارد. اگر منشأ گزارش‌های تاریخی قرآن، ‏‎ ‎‏کتاب مقدس باشد، فاقد شیء چگونه می‌تواند معطی آن باشد.‏

‏3. اختلاف قرآن و کتاب مقدس در گزارشات یک واقعه، در موارد بسیاری، گزارش ‏‎ ‎‏تاریخی قرآن با تورات و انجیل اختلاف دارد و کاملاً متمایز از آن دو است. مثل داستان ‏‎ ‎‏گوساله طلایی که قرآن، سامری را سازندۀ آن می‌داند‏‎[187]‎‏ و ‏‏تورات‏‏، ‌هارون را؛‏‎[188]‎‏ همچنین ‏‎ ‎‏داستان مصلوب شدن عیسی‏‏(علیه السلام)‏‏ که قرآن آن را به شدت نفی می‌کند،‏‎[189]‎‏ بر خلاف کتاب ‏‎ ‎‏مقدس. بالاتر از این، حتی گزارش‌های تاریخی قرآن با کتاب مقدس در وقایع و ‏‎ ‎‏حوادث تاریخی که هر دو آن‌ها را گزارش نموده‌اند متفاوت و مختلف است.‏

‏موریس بکای درباره داستان آفرینش در قرآن و عهدین می‌نویسد: ‏

‏ برای بسیاری مصنّفان اروپایی، داستان قرآنی آفرینش با داستان مربوطه در ‏‎ ‎‏عهدین بسیار نزدیک است و خوش دارند هر دو را متوازیاً نقل کنند. من فکر ‏‎ ‎‏می‌کنم که این درک غلطی است‏‏؛‏‏ زیرا تباین‌های آشکاری میان آن دو وجود ‏‎ ‎‏دارد. در باب مسائلی که از نظر علمی به هیچ وجه فرعی نیستند به تصدیقاتی ‏‎ ‎

مجموعه مقالات همایش اندیشه های قرآنی امام خمینی (س) ـ جلد 2مجموعه مقالاتصفحه 150
‏در قرآن بر می‌خوریم که بیهوده است اگر در جست‌وجوی آن‌ها در عهدین ‏‎ ‎‏باشیم.‏‎[190]‎

‏بزرگان و نویسندگان دیگر نیز به مقایسه بسیاری از گزارش‌های قرآن و کتاب ‏‎ ‎‏مقدس پرداخته‌اند که برای اطلاع بیشتر باید به آن‌ها رجوع شود.‏‎[191]‎

ب) دلایل و شواهد برون متنی:‏ دسته دوم از شواهد و دلایلی که بر درستی احتمال ‏‎ ‎‏اول دلالت دارد، شواهد و قراینی است که بیرون از محدوده گزاره‌های تاریخی قرآن و ‏‎ ‎‏عهدین قرار دارند که ما در ذیل برای رعایت اختصار و محدودیت زمان، تنها به دو ‏‎ ‎‏دلیل اشاره می‌کنیم.‏

‏1. عدم اعتراض یهودیان و مسیحیان عصر رسالت، اگر قرآن گزارش‌های تاریخی ‏‎ ‎‏خود را از کتاب مقدس می‌گرفت، یهودیان و مسیحیان صدر اسلام، بیش و پیش از ‏‎ ‎‏شرق‌شناسان بدان آگاهی یافته، به اعتراض برمی‌خاستند؛ در حالی که می‌دانیم برخی از ‏‎ ‎‏آن‌ها نهایت فرومایگی و شک را نسبت به همۀ انبیای الهی ابراز داشته‌اند و با مشرکان ‏‎ ‎‏در موضوع نزول قرآن، منکرانه دمساز و هم‌داستان بوده‌اند و پیداست که اگر ‏‎ ‎‏کوچک‌ترین همانندی یا وجه اشتراکی میان مطالب قرآنی با کتاب مقدس می‌دیدند، آن ‏‎ ‎‏را نشان می‌دادند. این مطلب با توجه به آیات قرآنی که گزارش‌های تاریخی قرآنی را ‏‎ ‎‏اخبار غیبی اعلام نموده و با آن‌ها مبارزه‌طلبی نموده است، بیشتر آشکار می‌گردد.‏

‏2. تناقض‌گویی شرق‌شناسان، برخی از شرق‌شناسان امّی را به مفهوم ناآشنا با کتب ‏‎ ‎‏مقدس می‌دانند و گفته‌اند امّی به معنای کسی است که با کتب مقدس آشنایی نداشته ‏‎ ‎‏باشد.‏‎[192]‎‏ برای نمونه نلدکه در کتاب ‏‏تاریخ قرآن‏‏ پس از بحث درباره کلمه امّی و امّیت ‏‎ ‎

مجموعه مقالات همایش اندیشه های قرآنی امام خمینی (س) ـ جلد 2مجموعه مقالاتصفحه 151
‏رسول خدا‏‏(صلی الله علیه و آله و سلم)‏‏ به این نتیجه می‌رسد که: ‏

‏امّی، دلالت بر جهلِ خواندن و نوشتن نمی‌کند، بلکه نشان می‌دهد که پیامبر، ‏‎ ‎‏کتب عهد عتیق را نمی‌شناخته است.‏‎[193]‎‏ ‏

‏این تفسیر شرق‌شناسان از واژه امّی، با نظریه مورد بحث یعنی اقتباس گزارش‌های ‏‎ ‎‏تاریخی قرآن از ‏‏تورات‏‏ و ‏‏انجیل‏‏ ‏‏سازگاری ندارد و در تناقض آشکار است؛ زیرا از ‏‎ ‎‏سویی می‌گویند: پیامبر امّی یعنی ناآشنا با کتاب مقدس و از سوی دیگر می‌گویند ‏‎ ‎‏محمد‏‏(صلی الله علیه و آله و سلم)‏‏ گزارش‌های تاریخی قرآن را از کتاب مقدس گرفته است. این دو سخن، ‏‎ ‎‏ناهمگون و متضاد است. با توجه به همین نکته است که ریچارد بل در کتاب ‏‏درآمدی ‏‎ ‎‏بر تاریخ قرآن‏‏ می‌نویسد: ‏

‏از ملاحظه کلی صورت قصه‌های کتاب مقدس که در قرآن مجید هم آمده است ‏‎ ‎‏و از آن‌جا که امّی به معنای کسی است که کتاب‌های آسمانی پیشین را ‏‎ ‎‏نمی‌شناسد می‌توان به قطع و یقین استنباط کرد که حضرت محمد‏‏(صلی الله علیه و آله و سلم)‏‏ هرگز ‏‎ ‎‏کتاب مقدس را نخوانده بود یا حتی آن را بر او یا برای او نیز نخوانده بودند.‏‎[194]‎

‏از آنچه گذشت به دست آمد که نظریه اقتباسِ گزارش‌های تاریخی قرآن، از کتاب ‏‎ ‎‏مقدس به هیچ وجه درست نیست؛ زیرا اولاً از نظر مبنایی اشکال دارد و مبانی‌ای که ‏‎ ‎‏این دیدگاه بر آن متکی می‌باشد، معتبر نیست؛ ثانیاً علّت تشابه، وحدت منشأ است نه اقتباس.‏

مصادر شفاهی 

‏پس از این‌که شرق‌شناسان دریافتند حضرت محمد‏‏(صلی الله علیه و آله و سلم)‏‏ نمی‌توانسته است از کتاب ‏‎ ‎‏مقدس و سایر مکتوبات یهودیت و مسیحیت بهره ببرد، در صدد برآمدند تا مصدر ‏‎ ‎‏دیگری برای معارف قرآنی به ویژه گزارش‌های تاریخی آن بیابند، در این راستا نظریه ‏‎ ‎

مجموعه مقالات همایش اندیشه های قرآنی امام خمینی (س) ـ جلد 2مجموعه مقالاتصفحه 152
‏اقتباس گزارش‌های تاریخی قرآن از مصادر شفاهی یهودیت و مسیحیت از سوی ‏‎ ‎‏شرق‌شناسان مطرح گردید. مثلا رودلف در فصل دوم از کتاب خود ‏‏صلة القرآن ‏‎ ‎‏بالیهودیة و المسیحیه‏‏، پس از مفروض دانستن اقتباس حضرت محمد‏‏(صلی الله علیه و آله و سلم)‏‏ از یهودیت و ‏‎ ‎‏مسیحیت، بحث می‌کند که محمد‏‏(صلی الله علیه و آله و سلم)‏‏ چگونه معارف قرآن را از یهودیت و مسیحیت ‏‎ ‎‏گرفته است! آیا از طریق خواندن کتاب آنان بوده است یا از طریق سماع؟ او پس از ردّ ‏‎ ‎‏اقتباس معارف قرآن از مکتوبات یهودیت و مسیحیت، تلاش می‌کند تا وام‌گیری ‏‎ ‎‏حضرت محمد‏‏(صلی الله علیه و آله و سلم)‏‏ را از طرق سماع به اثبات برساند.‏‎[195]‎

‏مونتگمری وات دربارۀ موضوع مورد بحث می‌نویسد: ‏

‏پیامبر بی‌سواد بود و از کتاب‌های یهودیت و مسیحیت تعلیم رسمی ندیده بود، ‏‎ ‎‏اما بعید نیست که معارف این کتاب‌ها به صورت شفاهی به او رسیده باشد‏‏؛‏‏ چرا ‏‎ ‎‏که او با بعضی از رجال یهودی و مسیحی ارتباط داشته و با آن‌ها مجادله و ‏‎ ‎‏مناقشه می‌کرده است.‏‎[196]‎

‏ریچارد بل فصل نهم از ‏‏مقدمه قرآن‏‎[197]‎‏ را به قصص قرآن اختصاص داده و در آن از ‏‎ ‎‏تأثیرپذیری قصص قرآن از یهودیت و مسیحیت سخن گفته و مدعی شده است که ‏‎ ‎‏استناد قرآن بر منابع و مصادر شفاهی مسیحیت بیشتر است تا مصادر مکتوب مورد ‏‎ ‎‏اعتماد.‏‎[198]‎

‏جفری درباره داستان قارون می‌گوید: ‏

‏تقریباً یقین حاصل است که آگاهی حضرت محمد‏‏[‏‏(صلی الله علیه و آله و سلم)]‏‏ بر داستان قارون، از ‏‎ ‎‏منابع شفاهی حاصل شده است و باور کردن این مطلب دشوار است که کسی به ‏‎ ‎‏اندازه کافی به زبان عبری یا رومی آشنایی می‌داشته و می‌توانسته است داستان ‏‎ ‎

مجموعه مقالات همایش اندیشه های قرآنی امام خمینی (س) ـ جلد 2مجموعه مقالاتصفحه 153
‏قارون را بخواند و برای حضرت محمد تعریف کند.‏‎[199]‎

‏یهودیان و مسیحیانی که از سوی شرق‌شناسان معلم پیامبر خدا‏‏(صلی الله علیه و آله و سلم)‏‏ قلمداد شده‌اند، ‏‎ ‎‏چند گروه و دسته‌اند که ما در ذیل به بررسی آن‌ها می‌پردازیم.‏

الف) علمای ملاقات کننده با حضرت محمد‏(صلی الله علیه و آله و سلم)‏‏ ‏در مسافرت‌های تجاری:‏ از ‏‎ ‎‏حیث زمانی، اولین گروه که از سوی شرق‌شناسان، معلم پیامبر اکرم‏‏(صلی الله علیه و آله و سلم)‏‏ پنداشته ‏‎ ‎‏شده‌اند، احبار و راهبانی هستند که پیامبر اکرم‏‏(صلی الله علیه و آله و سلم)‏‏ با آن‌ها در سفرهای تجاری خود ‏‎ ‎‏ملاقات کرده است. طبق ادعای شرق‌شناسان، حضرت محمد‏‏(صلی الله علیه و آله و سلم)‏‏ معارف قرآنی، به ‏‎ ‎‏ویژه سرگذشت امم سالفه و انبیای الهی را از آنان فرا گرفته است. در این میان ‏‎ ‎‏شرق‌شناسان روی دو کس بیشتر تأکید نموده‌اند: یکی بحیرای راهب و دیگری کاردینال ‏‎ ‎‏نسطوری.‏‎[200]‎

‏ویل دورانت در ‏‏تاریخ تمدن‏‏ خود‏‏ در این‌باره می‌نویسد: ‏

‏از جوانیِ محمد‏‏[‏‏(صلی الله علیه و آله و سلم)]‏‏ اطلاعات کمی داریم‏‏؛‏‏ ولی داستان‌هایی که درباره او ‏‎ ‎‏روایت می‌کنند به ده هزار مجلد می‌رسد. به گفته یکی از روایات، عمویش ‏‎ ‎‏ابوطالب پس از دوازده سالگی، او را با یک کاروان، تا بصری که شهری در دیار ‏‎ ‎‏شام بود، همراه برد. بعید نیست که در این سفر چیزی از داستان‌های ملّی یهودی ‏‎ ‎‏و مسیحی را شنیده باشد. داستان دیگری چند سال پس از سفر سابق او را نشان ‏‎ ‎‏می‌دهد که برای امور تجارتی خدیجه که یک بیوه مالدار بود به بصری مسافرت ‏‎ ‎‏کرده است.‏‎[201]‎

مجموعه مقالات همایش اندیشه های قرآنی امام خمینی (س) ـ جلد 2مجموعه مقالاتصفحه 154
‏چارلز جی. آدامز در مقاله اسلام، مندرج در ‏‏دایرة المعارف امریکانا‏‏، پس از اشاره به ‏‎ ‎‏سفرهای تجاری کاروان قریش و مکّیان می‌نویسد: ‏

‏این بازرگانی و تجارت به ارتباط با جهان خارج می‌انجامید که ممکن است ‏‎ ‎

مجموعه مقالات همایش اندیشه های قرآنی امام خمینی (س) ـ جلد 2مجموعه مقالاتصفحه 155
‏عامل آشنایی و شناخت محمد از کتب مقدس یهودی و مسیحی به حساب آید.‏‎[202]‎

‏گلدزیهر شرق‌شناس مجارستانی می‌گوید:‏

‏محمد تعالیم اسلام را از دیانت‌های شایع و رایج عصر خود، یعنی از یهودیت، ‏‎ ‎‏مسیحیت، مجوسیت و بت‌پرستی، پس از تهذیب و صیقل دادن آن گرفته است... ‏‎ ‎‏این بدان جهت است که محمد همگی آنچه را از برخوردهای سطحی خود در ‏‎ ‎‏سفرهای بازرگانی‌اش یافته، بی‌توجّه به طبیعت آن اخذ کرده، و آنگاه بدون ‏‎ ‎‏هیچ‌گونه تنظیمی، آن را مورد بهره‌برداری قرار داده است.‏‎[203]‎

‏امیل در منگهام، ضمن توصیف کاروان‌های تجارتی قریش، با مهارت خاصی تلاش ‏‎ ‎‏می‌کند تا تأثیرپذیری پیامبر اکرم‏‏(صلی الله علیه و آله و سلم)‏‏ را از بحیرای راهب به اثبات برساند. او پس از ‏‎ ‎‏اشاره به دوران کودکی آن حضرت و سرپرستی ابوطالب از ایشان، می‌نویسد:‏

‏ابوطالب ثروتمند نبود، بنابراین برایش میسر نشد به آن کودک که در تمام عمرش ‏‎ ‎‏بی‌سواد ماند، چیزی بیاموزد. گزارش شده که ابوطالب عموی پیامبر در یکی از سفرهای ‏‎ ‎‏تجارتی، او را همراه خود برد. کاروان پس از عبور از بیابان‌های خرّم و سرزمین ثمود، ‏‎ ‎‏به شهر بصری رسید و در نزدیک صومعه‌ای توقف کرد و در آن‌جا با بحیرا ملاقات ‏‎ ‎‏نمود. در کتاب‌های سیره گزارش شده که بحیرای راهب، علامات پیامبری را مطابق ‏‎ ‎‏کتاب‌های دینی خویش در محمد دید و دریافت که او همان پیامبر موعود است.‏

‏در منگهام پس از گزارش این واقعه می‌نویسد: ‏

‏واقعیت هر چه باشد، آنچه که مسلم است، این است که شام، نفوذ زیادی در ‏‎]‎‏افکار ‏‎ ‎‏و اندیشه‌های‏‎ [‎‏محمد داشته است.‏‎[204]‎

‏گوستاولوبون شرق‌شناس فرانسوی می‌نویسد:‏

‏نقل می‌کنند که ابوطالب یک دفعه او را با خود به شام برد و در این سفر او در ‏‎ ‎

مجموعه مقالات همایش اندیشه های قرآنی امام خمینی (س) ـ جلد 2مجموعه مقالاتصفحه 156
‏بصری، راهبی را در دیرش ملاقات کرد و تورات را از او فرا گرفت.‏‎[205]‎

‏فلیپ حتی پس از اشاره به مسافرت آن حضرت با عمویش ابوطالب به شام و ‏‎ ‎‏مشاهده شدن مهر نبوّت در میان دو کتف حضرت توسط بحیرای راهب می‌گوید: ‏

‏این‌گونه اساطیر اسلامی و مسیحی بیانگر ارتباط دیرینه دو دین و تأثیرگذاری ‏‎ ‎‏مسیحیت بر اسلام است.‏‎[206]‎

بررسی دیدگاه:‏ در بررسی سخنان شرق‌شناسان باید گفت این دیدگاه، پنداری بیش ‏‎ ‎‏نیست؛ زیرا تاریخ نشان نداده که تجار عرب در این سفرها با دانشمندان مسیحی و ‏‎ ‎‏کتاب‌هایشان سروکار داشته‌اند و وقت خود را برای به دست آوردن اخبار و تاریخ ‏‎ ‎‏گذشتۀ ملل تلف کرده باشند.‏‎[207]‎‏ خود حضرت نیز، بیش از دو بار به شام مسافرت نکرده ‏‎ ‎‏است:‏‎[208]‎‏ سفر اول در کودکی بود به اتفاق عمویش ابوطالب و سفر دوم در جوانی بود که ‏‎ ‎‏کارگزار خدیجه بود و به اتفاق میسره غلام خدیجه‏‏ انجام پذیرفت. تاریخ، هر دو ‏‎ ‎‏سفر را گزارش نموده و در این گزارش، نکته‌ای که دلالت بر فراگیری حضرت ‏‎ ‎‏محمد‏‏(صلی الله علیه و آله و سلم)‏‏ از راهبان یا احبار داشته باشد وجود ندارد.‏‎[209]‎‏ تنها چیزی که برخی مورخان ‏‎ ‎‏گزارش نموده‌اند، این است که در سفر اول، آن حضرت و همراهان در شهر بصری به ‏‎ ‎‏راهبی به نام بحیرا برخوردند و او به ابوطالب، نبوت پیامبر اکرم‏‏(صلی الله علیه و آله و سلم)‏‏ را بشارت داده و ‏‎ ‎‏از او خواسته است که آن حضرت را از یهودیان برحذر دارد.‏‎[210]‎‏ در سفر دوم، کشیشی به ‏‎ ‎‏نام نسطوری یا نسطور، از بعضی علامات، پیامبر آینده را شناخته است.‏‎[211]‎‏ این گزارش‌ها ‏‎ ‎

مجموعه مقالات همایش اندیشه های قرآنی امام خمینی (س) ـ جلد 2مجموعه مقالاتصفحه 157
‏نه تنها اشاره‌ای به فراگیری حضرت محمد‏‏(صلی الله علیه و آله و سلم)‏‏ از آن دو عالم مسیحی ندارد، بلکه ‏‎ ‎‏شواهد و دلایلی بر عدم اقتباس آن حضرت از بحیرا و کاردینال نسطوری دلالت دارند، ‏‎ ‎‏از جمله شواهد زیر:‏

‏1. اصل داستان ملاقات پیامبر‏‏(صلی الله علیه و آله و سلم)‏‏ با بحیرا و کاردینال نسطوری مورد اختلاف و ‏‎ ‎‏تردید است. ‏

‏بسیاری، اصل داستان ملاقات آن حضرت با راهب مسیحی را از نظر سند، مخدوش ‏‎ ‎‏دانسته‌اند. ابن کثیر آن را از احادیث منکر دانسته و در صحت آن تردید می‌کند و دلایلی ‏‎ ‎‏بر ردّ بخشی از آن، بیان می‌کند.‏‎[212]‎‏ دمیاطی و مغلطای نیز در صحّت آن شک نموده‌اند و ‏‎ ‎‏ترمذی حکم به غرابت آن داده است.‏‎[213]‎

‏2. بر فرض صحت این ملاقات، مدت این مسافرت کمتر از آن بود که حضرت ‏‎ ‎‏محمد‏‏(صلی الله علیه و آله و سلم)‏‏ بتواند در آن مدت، ‏‏تورات‏‏ ‏‏و ‏‏انجیل‏‏ ‏‏را فرا گیرد.‏

‏این سفر، سفر بازرگانی بود و رفتن و برگشتن و مدت اقامت، بیش از چهار ماه ‏‎ ‎‏طول نکشید. زیرا قریش سالی دو بار مسافرت می‌کردند. در زمستان به سوی یمن و در ‏‎ ‎‏تابستان به سوی شام می‌رفتند. به این ترتیب، گمان نمی‌رود همه مسافرت، بیش از ‏‎ ‎‏چهار ماه طول بکشد و بزرگ‌ترین دانشمندان در این مدت اندک نمی‌توانند این دو ‏‎ ‎‏کتاب را فرا گیرند؛ چه رسد به یک طفل درس نخوانده مدرسه ندیده. گذشته از این، او ‏‎ ‎‏تمام مدت چهار ماه با راهب همراه نبود؛ بلکه این ملاقات، در یکی از منازل بین راه ‏‎ ‎‏اتفاق افتاد و تمام جریان ملاقات، حداکثر چند ساعت بیش نبوده است، زیرا به گواهی ‏‎ ‎‏تاریخ، ابوطالب در نظر داشت او را همراه خود به شام ببرد. و بصری، مقصد اصلی آنان ‏‎ ‎‏نبود، بلکه بصری منطقه‌ای در اثنای راه بود که گاهی کاروان تجارت برای استراحت در ‏‎ ‎‏آن جا توقف می‌کرد. در این صورت، چگونه ممکن است رسول خدا‏‏(صلی الله علیه و آله و سلم)‏‏ در آن جا ‏‎ ‎

مجموعه مقالات همایش اندیشه های قرآنی امام خمینی (س) ـ جلد 2مجموعه مقالاتصفحه 158
‏رحل اقامت افکند و به تحصیل معارف ‏‏تورات‏‏ و ‏‏انجیل‏‏ بپردازد؟! خواه بگوییم که ‏‎ ‎‏ابوطالب او را همراه خود به شام برد، یا از آن جا راه مکه را در پیش گرفت،‏‎[214]‎‏ یا ‏‎ ‎‏برادرزاده خود را همراه کسی به مکه فرستاد. در هر حال هدف کاروان و ابوطالب ‏‎ ‎‏منطقه بصری نبود تا کاروان سرگرم تجارت شود و پیامبر خدا‏‏(صلی الله علیه و آله و سلم)‏‏ به تحصیل بپردازد.‏

‏3. اگر پیامبر اکرم‏‏(صلی الله علیه و آله و سلم) ‏‏از راهب، مطالبی و معارفی را فرا می‌گرفت، به‌طور مسلم ‏‎ ‎‏میان قریش معروف می‌گشت.‏

‏اگر چنین بود همگی آن را پس از بازگشت نقل می‌کردند؛ به علاوه، خود ‏‎ ‎‏پیامبر‏‏(صلی الله علیه و آله و سلم)‏‏ در برابر قوم خود نمی‌توانست ادعا کند که: مردم! من امّی و درس ‏‎ ‎‏نخوانده‌ام. در حالی که رسول اکرم‏‏(صلی الله علیه و آله و سلم)‏‏ رسالت خود را با همین عنوان آغاز کرد و ‏‎ ‎‏کسی نگفت تو در سن دوازده سالگی در بصری پیش راهب درس خواندی و این ‏‎ ‎‏حقایق تابناک را از او فرا گرفتی. مشرکان قریش همه نوع تهمت به او زدند. ولی این ‏‎ ‎‏تهمت‌ها را نه متعرض شده و نه قریش بهانه‌گیر و ماجراجو آن را دستاویز قرار دادند، ‏‎ ‎‏این، خود گواه محکمی است که آن، زاییده دِماغ خاورشناسان عصر ما است.‏

‏4. همان‌گونه که در بحث قبل گذشت؛ سرگذشت و قصص پیامبران‏‏(علیهم السلام)‏‏ که در ‏‎ ‎‏قرآن به‌طور گسترده بیان شده است، با آنچه که در ‏‏تورات ‏‏و ‏‏انجیل ‏‏نقل شده است، کاملاً ‏‎ ‎‏منافات دارد.‏

‏سرگذشت انبیا در این دو کتاب به صورت زننده‌ای بیان شده است که ابداً با موازین ‏‎ ‎‏علمی و عقلی موافق نیست.‏

‏5. اگر راهبان بصری، این‌قدر اطلاعات علمی و دینی داشته‌اند که پیامبری مانند ‏‎ ‎‏رسول خدا‏‏(صلی الله علیه و آله و سلم) ‏‏تحویل جامعه دهند، پس چرا خود آن‌ها کوچک‌ترین اشتهاری پیدا ‏‎ ‎

مجموعه مقالات همایش اندیشه های قرآنی امام خمینی (س) ـ جلد 2مجموعه مقالاتصفحه 159
‏نکردند؟ پس چرا غیر محمد‏‏(صلی الله علیه و آله و سلم)‏‏ را تربیت نکردند؟‏‎[215]‎


مجموعه مقالات همایش اندیشه های قرآنی امام خمینی (س) ـ جلد 2مجموعه مقالاتصفحه 160
‏6. پیامبر اکرم‏‏(صلی الله علیه و آله و سلم)‏‏ هیچ وقت با آن دو راهب به صورت سرّی ملاقات نداشته است ‏‎ ‎‏و همواره جمعی، آن حضرت را همراهی می‌کرده‌اند.‏‎[216]‎

‏ از توجه به نکات فوق، به دست آمد که تلاش شرق‌شناسان مبنی بر معرفی راهبان ‏‎ ‎‏مسیحی به عنوان معلّم پیامبر اکرم ‏‏(صلی الله علیه و آله و سلم)‏‏، تلاشی بیهوده و عقیم است که نه تنها به هیچ ‏‎ ‎‏سند و دلیلی متکی نیست، بلکه شواهد بسیاری بر خلاف آن وجود دارد. ولتر در پاسخ ‏‎ ‎‏این شرق‌شناسان می‌گوید: ‏

‏بیهوده گفته‌اند که کاردینال نسطوری، قرآن را به محمد[‏‏(صلی الله علیه و آله و سلم)]‏‏ می‌آموخته است. ‏‎ ‎‏آیا محمد می‌توانسته در همه جنگ‌ها و در همه حوادثی که در طول 23 سال بر ‏‎ ‎‏او گذشت، این آخوند مسیحی را همراه خود داشته باشد و پیوسته با او مشورت ‏‎ ‎‏کند؟ این یاوه‌ها نشانه ضعف سرایندگان آن‌ها است. داستان‌های دیگری که ‏‎ ‎‏درباره توحش مسلمانان رواج داده‌اند نیز به همین‌گونه است.‏‎[217]‎

ب) یهودیان و مسیحیان مکه:‏ یهودیان و مسیحیان مکه دومین گروهی هستند که از ‏‎ ‎‏سوی شرق‌شناسان، معلم حضرت محمد‏‏(صلی الله علیه و آله و سلم)‏‏ پنداشته شده‌اند و آنان بر این باورند که ‏‎ ‎‏پیامبر اکرم‏‏(صلی الله علیه و آله و سلم)‏‏ قرآن کریم به ویژه گزاره‌های تاریخی آن را از یهودیان و مسیحیان ‏‎ ‎‏ساکن در مکه که دائماً با آن‌ها در ارتباط بوده اقتباس کرده است. ما این ادعا را به دو ‏‎ ‎‏بخش تجزیه می‌کنیم و هر یک را به صورت مستقل و جداگانه مورد بحث و بررسی ‏‎ ‎‏قرار می‌دهیم.‏

1. مسیحیان:‏ الف. ورقة بن نوفل، از جمله مسیحیان ساکن در مکه که شرق‌شناسان ‏‎ ‎‏انگشت روی او گذاشته و تلاش نموده‌اند تا او را معلم پیامبر اکرم‏‏(صلی الله علیه و آله و سلم)‏‏ معرفی ‏

مجموعه مقالات همایش اندیشه های قرآنی امام خمینی (س) ـ جلد 2مجموعه مقالاتصفحه 161
‏کنند، ‏‎ ‎‏ورقة بن نوفل است. یوسف حداد در این‌باره می‌نویسد:‏

‏نقش ورقة بن نوفل پسر عموی خدیجه[‏‏] در هدایت پیامبر و برگزیده شدن ‏‎ ‎

مجموعه مقالات همایش اندیشه های قرآنی امام خمینی (س) ـ جلد 2مجموعه مقالاتصفحه 162
‏او، اندک نبوده است. در ‏‏صحیح بخاری‏‏ ‏‏از عایشه نقل شده که می‌گوید: ورقه ‏‎ ‎‏نصرانی بود و کتب ‏‎]‎‏تورات و انجیل‏‎[‎‏ را خوانده بود و بخشی از آن‌ها را به ‏‎ ‎‏عربی ترجمه کرده بود.‏‎[218]‎‏ بنابراین او نصرانی و مترجمِ ‏‏تورات‏‏ و ‏‏انجیل‏‏ به عربی ‏‎ ‎‏بوده است. کسی که کتاب‌های دینی خود را به زبان قومش ترجمه کرده باشد ‏‎ ‎‎]‎‏طبعاً‏‎[‎‏ مسلکش را تبلیغ می‌کند. در کنار ورقه پسر نوفل، محمد با فرهنگ ‏‎ ‎‏نصرانی رشد نمود. غیر طبیعی و غیر معقول است که ورقه داماد عمویش را به ‏‎ ‎‏(دین دیگری) غیر از مسیحیت دعوت کند. محمد از ورقه یاد گرفت که مسیح ‏‎ ‎‏فرستاده خدا است‏‏؛‏‏ البته نه مثل باقی فرستادگان‏‏؛‏‏ بلکه او کلمه و روح خدا ‏‎ ‎‏است.‏‎[219]‎

‏کشیش حداد در جای دیگری از کتابش ضمن تکرار سخن فوق، می‌گوید:‏

‏محمد قبل از بعثت، پانزده سال در کنار ورقه زندگی کرد. آیا برای نابغۀ عرب ‏‎ ‎‏محمد بن عبدالله، همین مدت کافی نبود تا معارفی از ‏‏تورات‏‏ و ‏‏انجیل‏‏ ‏‏را از او ‏‎ ‎‏دریافت کند؟‏‎[220]‎

‏ویل دورانت می‌گوید: ‏

‏در دیار عرب ،عدّه زیادی مسیحی بود که گروهی از آن‌ها در مکه اقامت داشتند. ‏‎ ‎‏محمد‏‏(صلی الله علیه و آله و سلم)‏‏ دست‌کم با یکی از آن‌ها‏‏؛‏‏ یعنی ورقه پسر نوفل و عموزاده خدیجه ‏‎ ‎‏که از کتاب‌های یهودی و مسیحی مطلع بود مناسبات نزدیک داشت و هم او ‏‎ ‎‏غالباً در مدینه، شهری که پدرش در آن‌جا درگذشته بود سفر می‌کرد‏‎[221]‎‏ شاید در ‏‎ ‎‏آن جا با بعضی یهودیان که در مدینه فراوان بودند‏‏؛‏‏ برخورد کرده است.‏‎[222]‎

بررسی:‏ در بررسی نظریه اقتباس گزارش‌های تاریخی قرآن از ورقه پسر نوفل ‏‎ ‎

مجموعه مقالات همایش اندیشه های قرآنی امام خمینی (س) ـ جلد 2مجموعه مقالاتصفحه 163
‏می‌توان گفت این ادعا به هیچ وجه با واقعیت تطابق ندارد و خلاف گزارش‌های ‏‎ ‎‏تاریخی مسلّم و قطعی است؛ زیرا به شهادت تاریخ و مستندات صحیح، ملاقات‌های ‏‎ ‎‏پیامبر‏‏(صلی الله علیه و آله و سلم)‏‏ با ورقه، بیش از دو بار نبوده است و در هیچ کدام به استفاده علمی ‏‎ ‎‏پیامبر‏‏(صلی الله علیه و آله و سلم)‏‏ از ورقه اشاره نشده است. اولین ملاقات، موقعی بود که پیامبر اکرم‏‏(صلی الله علیه و آله و سلم)‏‏، ‏‎ ‎‏داستان نزول فرشته را در غار حرا برای همسر باوفای خود حضرت خدیجه‏‏ ‏‎ ‎‏تعریف کرد و او با پیامبر ـ بنا به روایتی به تنهایی ـ نزد ورقه رفت. خدیجه‏‏ به ‏‎ ‎‏ورقه گفت: ‌ای پسر عمو از پسر برادرت بشنو که چه می‌گوید. ورقه به پیامبر عرض ‏‎ ‎‏کرد: ‌ای فرزند برادر چه دیدی؟ رسول خدا‏‏(صلی الله علیه و آله و سلم) ‏‏آنچه دیده بود برای او تعریف کرد و ‏‎ ‎‏ورقه پس از شنیدن مطالب، به پیامبر اکرم‏‏(صلی الله علیه و آله و سلم)‏‏ گفت: این، همان ناموس وحی الهی ‏‎ ‎‏است که خداوند بر موسی[‏‏(علیه السلام)‏‏] نازل کرده بود. مدت کوتاهی پس از این دیدار ورقه ‏‎ ‎‏درگذشت.‏‎[223]‎

‏دومین برخورد پیامبر‏‏(صلی الله علیه و آله و سلم)‏‏ با ورقه در کنار کعبه بود. ورقه از پیامبر دربارۀ وقایع و ‏‎ ‎‏حوادث پیش آمده پرسید. پیامبر آنچه را دیده و شنیده بود به او باز گفت. ورقه عرض ‏‎ ‎‏کرد: سوگند به آن که جانم به دست اوست تو پیامبر این مردمی و ناموس اکبر که ‏‎ ‎‏روزی به سوی موسی می‌آمد، امروز به سوی تو روی آورده است. تو را تکذیب ‏‎ ‎‏می‌کنند و به تو آزار می‌رسانند و تو را از مکه بیرون می‌کنند و با تو می‌جنگند. اگر من ‏‎ ‎‏آن روز زنده باشم خدا را یاری می‌کنم.‏‎[224]‎

‏چنان که ملاحظه می‌کنید در این گزارش‌ها هیچ‌گونه اشاره‌ای به استفاده پیامبر از ‏‎ ‎‏ورقه نشده است. افزون بر این که هر دو ملاقات در حضور کسی یا کسانی صورت ‏‎ ‎

مجموعه مقالات همایش اندیشه های قرآنی امام خمینی (س) ـ جلد 2مجموعه مقالاتصفحه 164
‏گرفته است؛ زیرا در ملاقات اول، حضرت خدیجه‏‏ وجود داشته است و در ملاقات ‏‎ ‎‏دوم جمعی از اعراب که در حال طواف بوده‌اند. ‏


مجموعه مقالات همایش اندیشه های قرآنی امام خمینی (س) ـ جلد 2مجموعه مقالاتصفحه 165
‏افزون بر مطلب فوق، شواهد و دلایل دیگری نیز بر ارتباط نداشتن پیامبر‏‏(صلی الله علیه و آله و سلم)‏‏ با ‏‎ ‎‏ورقه وجود دارد. از جمله دلایل زیر:‏

‏1. گزارش، تصریح دارد که خدیجه، پیامبر اکرم‏‏(صلی الله علیه و آله و سلم)‏‏ را نزد ورقه برد و به آن ‏‎ ‎‏حضرت پیشنهاد داد که نزد ورقه برود؛ در حالی‌که اگر پیامبر با ورقه قبل از بعثت ‏‎ ‎‏ارتباط می‌داشت، باید در ذهن خود حضرت، سؤال از ورقه خطور می‌کرد.‏

‏2. به شهادت تاریخ، مشرکان قریش لحظه‌ای از عداوت و دشمنی دست برنداشتند ‏‎ ‎‏و همه نوع تهمت به آن حضرت زدند؛ ولی هیچ گاه نگفتند که محمد معارف قرآن و ‏‎ ‎‏گزارش‌های تاریخی آن را از ورقه پسر نوفل می‌گیرد. در حالی‌که اگر کوچک‌ترین ‏‎ ‎‏ارتباطی میان پیامبر اکرم و ورقه وجود می‌داشت، مشرکان، آن را بازگو می‌کردند.‏‎[225]‎

‏3. توالی و تسلسل زمانی و مراحل مختلف حوادث وارده در قرآن، به هیچ وجه با ‏‎ ‎‏زندگی ورقه پسر نوفل هماهنگی ندارد؛ زیرا مربوط به حوادث همان روز است که ‏‎ ‎‏ورقه هرگز در آن وقایع حضور نداشته است. از شما می‌پرسیم وقتی پیامبر اسلام‏‏(صلی الله علیه و آله و سلم)‏‏ ‏‎ ‎‏پرسشی را مطرح می‌کرد و در همان حال وحی بدان پاسخ می‌گفت یا شرح می‌داد و در ‏‎ ‎‏برابر پرسش، عکس‌العمل معیّن نشان می‌داد، ورقه پسر نوفل کجا بود؟ این دلیل با ‏‎ ‎‏قاطعیت مطلق این اتهام را که قرآن مأخوذ از ورقه است، رد می‌کند. حال اگر کسی ‏‎ ‎‏بگوید پاره‌ای از قرآن مأخوذ از ورقه است، این نیز درست نمی‌باشد؛ زیرا اگر چنین ‏‎ ‎‏می‌بود، باید شیوه و سبک بیان حوادثی که پس از ورقه روی داده بود و پیامبر‏‏(صلی الله علیه و آله و سلم)‏‏ از ‏‎ ‎‏آن حوادث یاد کرده بود با شیوه و اسلوب آیات مأخوذ از ورقه تفاوت می‌داشت،‏‎[226]‎‏ کما ‏‎ ‎‏این‌که این تفاوت را ما در میان قرآن و احادیث شاهدیم که هر دو با شیوۀ کاملاً ‏‎ ‎‏متفاوت بیان شده است. ‏

‏از آنچه گذشت به دست آمد که هیچ‌گونه دلیل و حتی مؤیّدی بر ارتباط پیامبر با ‏‎ ‎

مجموعه مقالات همایش اندیشه های قرآنی امام خمینی (س) ـ جلد 2مجموعه مقالاتصفحه 166
‏ورقه و دعوت او به مسیحیت وجود ندارد و آنچه را که کشیش حداد و دیگر ‏‎ ‎‏شرق‌شناسان گفته‌اند، توهّماتی بیش نیست.‏

‏2‏. بردگان و مستخدمان:‏ بردگان و مستخدمان مسیحی مذهب در مکه، گروه ‏‎ ‎‏دیگری هستند که از سوی شرق‌شناسان معلمان پیامبر اکرم تلقی شده‌اند. آنان بر این ‏‎ ‎‏باورند که جمعی از مسیحیان در مکه و اطراف آن سکونت گزیده بودند و دربارۀ ‏‎ ‎‏قصصی که در کتب دینی‌شان وجود داشت به گفت‌وگو می‌نشستند، پیامبر اکرم‏‏(صلی الله علیه و آله و سلم)‏‏ آن ‏‎ ‎‏قصص را می‌شنیده است و در صورت نیاز، از آن‌ها استفاده می‌کرد. او بسیاری از ‏‎ ‎‏گزارش‌های تاریخی قرآن را از همین طریق به دست آورده است.‏‎[227]‎‏ ‏

‏ما در ادامه، پس از گزارش گفته‌های شرق‌شناسان در این باره به بررسی آن‌ها ‏‎ ‎‏می‌پردازیم.‏

‏ادوارد مونتیه در مقدمه‌ای که بر ترجمه قرآن نوشته و ابراهیم عوض، آن را به عربی ‏‎ ‎‏برگردانیده است، سه مصدر برای معارف قرآن می‌شمارد: 1. یهودی ـ مسیحی؛ ‏‎ ‎‏2. جاهلی؛‏‎[228]‎‏ 3. اسلام. آنگاه می‌نویسد:‏

‏مصدر اصلی برای عقیده قرآنی، دین یهود است. این سخن تا اندازه‌ای صحیح ‏‎ ‎‏است که اگر ما اندک نظری به عناصر مشترک قرآن با یهودیت و مسیحیت ‏‎ ‎‏داشته باشیم، درمی‌یابیم و تصدیق می‌کنیم تأثیرپذیری قرآن از عناصر یهودی ‏‎ ‎‏بیش‌تر بوده است تا عناصر مسیحی. البته باید همین‌گونه باشد‏‏؛‏‏ زیرا یهود و ‏‎ ‎‏عرب هر دو ریشه سامی دارند و از نژاد واحد هستند و آنچه را که محمد‏‏(صلی الله علیه و آله و سلم)‏‏ ‏‎ ‎‏از یهود اقتباس نموده از طریق مرویات شفاهی و روایاتی که ریشه تلمودی دارد ‏‎ ‎‏بوده است و این‌گونه اقتباسات جدّاً زیاد است. آگاهی محمد ‏‏(صلی الله علیه و آله و سلم)‏‏ به عهد ‏‎ ‎‏جدید نیز از طریق روایات شفاهی بوده است. بسیاری از نصوص قرآنی که ‏‎ ‎‏متعرض قصص انجیلی شده، ریشه‌اش به اناجیل معتمده می‌رسد. البته او در ‏‎ ‎

مجموعه مقالات همایش اندیشه های قرآنی امام خمینی (س) ـ جلد 2مجموعه مقالاتصفحه 167
‏موارد بسیاری برای نقل وقایع و حوادث از اناجیل غیر معتمده استمداد جسته ‏‎ ‎‏است.‏‎[229]‎

‏مونتگمری وات درباره بشارت تولّد عیسی‏‏(علیه السلام)‏‏ بر مریم‏‏ که در سوره مریم آمده ‏‎ ‎‏است، می‌گوید:‏

‏هر چند این بشارت با حکایت ‏‏انجیل لوقا‏‏، ‏‏باب اول، آیۀ 26 تا 38 شباهت دارد ‏‎ ‎‏با این حال، قصه تولد عیسی در قرآن کاملاً به نحو دیگری است و از این رو از ‏‎ ‎‏نظر مسیحیان حادثه متفاوتی به شمار می‌رود. اشاره به مناسبات مریم با یوسف ‏‎ ‎‏و نیز سفر مجوسان به بیت لحم و آخور نمی‌کند. مآخذ آشکاری برای شرح این ‏‎ ‎‏تولّد بیان نشده اما ممکن است مسیحیانی در عربستان بوده‌اند که چنین ‏‎ ‎‏دیدگاهی داشته‌اند.‏‎[230]‎

‏لویس می‌گوید:‏

‏روایت پیامبر از قصص کتاب مقدس، اشاره دارد که او بر این معلومات، از ‏‎ ‎‏طریق غیر مستقیم دست یافته است و احتمال دارد که او این معلومات را از ‏‎ ‎‏تجّار و دوره‌گردهای یهودی و مسیحی که معلومات و دانستنی‌هایشان تحت ‏‎ ‎‏تأثیر مدارس یهودیت و اپوکریفا بوده‌اند؛ گرفته باشد.‏‎[231]‎

‏بلاشر مدّعی شده که تشابه موجود میان قصص قرآن و قصص یهودیت و ‏‎ ‎‏مسیحیت، بشری بودن قرآن و تأثیرپذیری آن را از عوامل خارجی تقویت می‌کند. ‏‎ ‎‏مخصوصاً این تأثیرپذیری در سوره‌های مرحله اول مکّی، کاملاً واضح و آشکار است و ‏‎ ‎‏این، می‌رساند که بین مؤسس اسلام [؛ یعنی حضرت محمد‏‏(صلی الله علیه و آله و سلم)]‏‏ و فقرای مسیحی ‏‎ ‎‏مکه ارتباط وجود داشته است.‏‎[232]‎


مجموعه مقالات همایش اندیشه های قرآنی امام خمینی (س) ـ جلد 2مجموعه مقالاتصفحه 168
‏بروکلمان در کتاب ‏‏تاریخ ملل و دول اسلامی‏‏ می‌نویسد: ‏

‏محمد‏‏(صلی الله علیه و آله و سلم)‏‏ از آغاز جوانی به مسائل مذهبی علاقه داشت و این حالتی بود که ‏‎ ‎‏در مردم عمیق و فطن که از جهل و بت‌پرستی این عهد تنفر داشتند پیدا می‌شد ‏‎ ‎‏و به‌طوری که می‌گویند وی در مسافرت‌های خود با یهودیان و مسیحیان آشنا ‏‎ ‎‏شد و شاید در مکه با مسیحیانی که اطلاعات زیادی از ‏‏تورات‏‏ و ‏‏انجیل‏‏ ‏‏نداشتند ‏‎ ‎‏مراوده و ارتباط داشت.‏‎[233]‎

‏او در جای دیگر می‌گوید:‏

‏شکی نیست که آشنایی محمد با کتاب مقدس (‏‏تورات‏‏ و ‏‏انجیل‏‏) بسیار سطحی و ‏‎ ‎‏مشتمل بر خطاهایی چند بوده است و او در پاره‌ای از این خطاها، وامدار اساطیر ‏‎ ‎‏یهودی بوده که در داستان‌های ‏‏تلمود‏‏ ‏‏آمده‌اند؛ اما بالاتر از این، بدهی بزرگ‌تری ‏‎ ‎‏است که وی به آموزگاران مسیحی دارد‏‏؛‏‏ همان کسانی که ‏‏انجیل کودکی‏‏ ‏‏مسیح و ‏‎ ‎‏ماجرای یاران غار (اصحاب کهف) و حدیث اسکندر (ذوالقرنین) را برای او باز ‏‎ ‎‏گفته است.‏‎[234]‎

‏آرتور جفری در کتاب ‏‏واژه‌های دخیل در قرآن مجید‏‏، قصه جالوت در قرآن را ‏‎ ‎‏روایت آشفته‌ای از داستانی در عهد عتیق می‌داند‏‎[235]‎‏ و در ذیل واژه داود می‌گوید:‏

‏در قرآن از داود، هم به عنوان پادشاه اسرائیل و هم به عنوان پیامبر، نام برده شده ‏‎ ‎‏است که کتاب آسمانی ‏‏زبور‏‏ ‏‏بر او نازل شده و در دو آیه از آیات قرآن (سورۀ ‏‎ ‎‏21، آیه 80 و سورۀ 34، آیه 10) آمده است که داود سازنده زره بوده است. از ‏‎ ‎‏قرار معلوم، این نام از جامعه‌ای به اعراب رسیده است که این‌گونه افسانه‌ها در ‏‎ ‎‏میان آن‌ها رایج بوده است. خواه این جامعه یک جامعه یهودی باشد یا مسیحی.‏‎[236]‎‏ ‏


مجموعه مقالات همایش اندیشه های قرآنی امام خمینی (س) ـ جلد 2مجموعه مقالاتصفحه 169
‏در جای دیگر می‌گوید:‏

‏پس از قلع و قمع شدن اصحاب الفیل نیز ظاهراً بردگان حبشی در مکه کم ‏‎ ‎‏نبودند. از این رو برای محمد مشکل نبوده که در دوران کودکی، بسیاری از ‏‎ ‎‏واژه‌هایی را که اهمیت دینی داشته از چنین منابعی فرا گیرد.‏‎[237]‎

بررسی نظریه‏: نظریه اقتباس گزارش‌های تاریخی قرآن از مسیحیان مکه تازگی ‏‎ ‎‏ندارد. دشمنان اسلام از دیرباز، این قبیل سخنان را گفته‌اند و حتی قدمت آن، به روزگار ‏‎ ‎‏زندگانی خود پیامبر اکرم‏‏(صلی الله علیه و آله و سلم) ‏‏می‌رسد. مشرکان قریش می‌گفتند معارف قرآن و ‏‎ ‎‏گزارش‌های تاریخی آن، از جانب خداوند نازل نشده است؛ بلکه نصرانی‌ای یا ‏‎ ‎‏نصرانیانی از مکه آن‌ها را برای محمد‏‏(صلی الله علیه و آله و سلم)‏‏ باز گفته‌اند. قرآن کریم، ضمن اشاره به این ‏‎ ‎‏اتهام، آن را مردود می‌داند و می‌گوید:‏

‏زبان کسی که شما بدان متوجّهید، زبان غیر عربی و غیر فصیح است و این ‏‎ ‎‏قرآنی که بر شما تلاوت می‌گردد، زبان عربی روشن است.‏‎[238]‎

‏آن وقت چگونه ممکن است تصور شود کسی که عربی فصیح نمی‌داند، با این ‏‎ ‎‏فصاحت و دقت سخن بگوید.‏‎[239]‎

‏در این‌که منظور مشرکان در این ادعا چه کسی و یا چه کسانی بوده‌اند اختلاف ‏‎ ‎‏است. از ابن عباس نقل شده که او مردی به نام بلعام در مکه بود، شغلش شمشیر‌سازی ‏‎ ‎‏و اصلاً نصرانی و اهل روم بود و بعضی او را یک غلام رومی متعلق به طایفه ‏‎ ‎‏بنی‌حضرم به نام یعیش‏‎[240]‎‏ یا عایش دانسته‌اند که بعداً اسلام آورد و از یاران پیامبر‏‏(صلی الله علیه و آله و سلم)‏‏ ‏‎ ‎‏شد. بعضی دیگر این سخن را اشاره به دو غلام نصرانی به نام یسار و جبر، دانسته‌اند ‏‎ ‎

مجموعه مقالات همایش اندیشه های قرآنی امام خمینی (س) ـ جلد 2مجموعه مقالاتصفحه 170
‏که دارای کتابی به زبان خودشان بودند و گه‌گاه آن را با صدای بلند می‌خواندند.‏‎[241]‎

‏به هر صورت تعیین شخص در این‌جا چندان اهمیت ندارد و آنچه مهم است، اصل ‏‎ ‎‏این دیدگاه است که مشرکان می‌گفتند، پیامبر اکرم‏‏(صلی الله علیه و آله و سلم)‏‏ معارف قرآنی به ویژه ‏‎ ‎‏گزاره‌های تاریخی آن را از بشری فرا می‌گیرد و به دروغ آن را به خداوند نسبت ‏‎ ‎‏می‌دهد. بنابراین، گفته‌های شرق‌شناسان در این‌باره، یک سخن جدید نیست و در واقع ‏‎ ‎‏تکرار ادعاهای مشرکان عصر جاهلیت است؛ منتها با دسته‌بندی جدید و رنگ و لعاب ‏‎ ‎‏فریبنده و به ظاهر جذّاب.‏

‏آنچه در بررسی این نظریه قابل ذکر می‌باشد، این است که به اعتراف خود ‏‎ ‎‏شرق‌شناسان، مسیحیان ساکن در مکه، همگان از بردگان و مستخدمانی بوده‌اند‏‎[242]‎‏ که ‏‎ ‎‏هیچ‌گونه آشنایی با معارف دینی خود نداشته و از هرگونه تفکر و اندیشه، بری بوده‌اند ‏‎ ‎‏و به هیچ وجه نمی‌توانسته‌اند منبع و منشأ معارف بلند قرآنی بوده باشند. جان دیون ‏‎ ‎‏پورت درباره مسیحیت و مسیحیان آن دوران می‌نویسد:‏

‏وضع مسیحیت در این موقع بسی تأسف‌آور بود‏‏؛‏‏ زیرا ضمن اختلافات شدید و ‏‎ ‎‏منازعاتی که میان شعبات متفرق کلیسایی مسیحی در آسیا و آفریقا بروز کرده ‏‎ ‎‏بود، زشت‌ترین سخافت‌های فکر و خرافات میان مسیحیان راه یافته بود. سراسر ‏‎ ‎‏صحاری عربستان مملو از جایگاه رهبانان و تارکین دنیا بود و این‌ها کسانی ‏‎ ‎‏بودند که کمترین بهره‌ای از فکر و عقل نداشتند. وقتشان را به بطالت ‏‎ ‎‏می‌گذراندند و عمرشان را با خیالات پوچ ضایع می‌کردند. عنیف‌ترین اشکال ‏‎ ‎‏بت‌پرستی جایگزین طرز آداب و رسوم کیش مسیحی شده بود‏‏؛‏‏ تا جایی که ‏‎ ‎‏آداب و رسوم جاری این دوره، هیچ‌گونه شباهتی با مقررات مسیحیت نداشت و ‏‎ ‎‏از آنچه خدای دانا، توانا و رحیم امر کرده بود، دور بود.‏‎[243]‎


مجموعه مقالات همایش اندیشه های قرآنی امام خمینی (س) ـ جلد 2مجموعه مقالاتصفحه 171
‏ژول لابوم‏‎[244]‎‏ شرق‌شناس فرانسوی می‌گوید:‏

‏مسیحیان نیز عربستان را محیط آزادی تشخیص داده، برای نجات از مظالم و ‏‎ ‎‏فشار رومی‌ها و قتل و غارت نسطوریانی که طرفدار کلیسای یونان بودند، کم‌کم ‏‎ ‎‏به سوی این منطقه سرازیر شده بودند. اما مسیحیان مذکور هیچ‌گونه نور و تبلور ‏‎ ‎‏در روحانیت خود نداشتند، نمونه‌ای از آن در مسیحیان امروز حبشه دیده ‏‎ ‎‏می‌شود. بنابراین، امکان نداشت بتوانند انسان را به زیور مدرَکات عالی اعتقادی ‏‎ ‎‏و مفاهیم ارزندۀ ایدئولوژیکی، پیوند و آرایش دهند‏‏؛‏‏ بلکه انسان را در ‌هاله‌ای از ‏‎ ‎‏خرافات و افسانه‌های موهوم و رموز پیچیده، محو کرده بودند.‏‎[245]‎

‏آیا چنین کسانی می‌توانند منشأ معارف بلند قرآن و این همه مطالب دقیق تاریخی ‏‎ ‎‏مذکور در آن بوده باشند؟ یقیناً نه.‏

ج) یهودیت و یهودیان:‏ گروه دیگری که در مکه از سوی شرق‌شناسان، معلمان ‏‎ ‎‏پیامبر اکرم‏‏(صلی الله علیه و آله و سلم)‏‏ پنداشته شده‌اند، یهودیان مکه‌اند که در بحث گذشته، مونتیه، لویس و ‏‎ ‎‏آرتور جفری به آن اشاره داشتند. کارده فو، در‏‏ ‏‏دایرة المعارف الاسلامیه‏‏، پس از اشاره به ‏‎ ‎‏سرگذشت ملکه سبا در قرآن می‌گوید: ‏

‎]‎‏از آنچه گذشت‏‎[‎‏ آشکار می‌گردد که این داستان بدون تردید از مصادر یهودی ‏‎ ‎‏که تحت تأثیر منابع ایرانی بوده، به محمد‏‏(صلی الله علیه و آله و سلم)‏‏ رسیده است.‏‎[246]‎

‏ماسیه می‌نویسد: ‏

‏از جمله مطالبی که تردیدی در آن راه ندارد، این است که تأثیر یهودیت بر قرآن، ‏‎ ‎‏بیش‌تر از تأثیر مسیحیت خودنمایی می‌کند.‏‎[247]‎

‏در عبارات فوق و همچنان عبارات شرق‌شناسان در بحث قبل؛ گرچه بر مکی بودن ‏‎ ‎

مجموعه مقالات همایش اندیشه های قرآنی امام خمینی (س) ـ جلد 2مجموعه مقالاتصفحه 172
‏مصادر یهودی تصریح نشده است؛ ولی از قراین، به دست می‌آید که منظور، مصادر ‏‎ ‎‏یهودی در مکه می‌باشد. ما از صاحبان این دیدگاه سؤال می‌کنیم، منظور شما از مصادر ‏‎ ‎‏چیست؟ اگر مقصود شما مصادر مکتوب یهودیت است، در آغاز همین فصل به تفصیل ‏‎ ‎‏بیان شد که منابع مکتوب اهل کتاب نمی‌توانسته، منشأ و مصدر قرآن، به ویژه ‏‎ ‎‏گزاره‌های تاریخی آن بوده باشد. ولی اگر مقصود شما مصادر شفاهی یهودیت است، ‏‎ ‎‏این نیز ادعای بدون دلیل و بی‌اساس و یقیناً از باب «الغریق یتشبّث بکلّ حشیش» ‏‎ ‎‏است؛‏‎[248]‎‏ زیرا «مورخان، هیچ قبیله‌ای را ذکر نکرده‌اند که در هنگام ظهور اسلام در مکه ‏‎ ‎‏یهودی باشند».‏‎[249]‎

‏بی‌اساس‌تر از این پندار، پندار کسانی است که احبار مدینه را معلّمان پیامبر ‏‎ ‎‏پنداشته‌اند.‏‎[250]‎‏ زیرا همان‌گونه که در مباحث گذشته بیان شد، قریب به اتفاق گزارش‌های ‏‎ ‎‏تاریخی قرآن و بخش اعظمی از سایر معارف قرآنی، مکی است؛ یعنی در مکه نازل ‏‎ ‎‏شده است.‏

2. مأخوذ از اعراب جاهلی

‏مصدر دیگری را که شرق‌شناسان برای قرآن و گزارش‌های تاریخی آن پنداشته‌اند، ‏‎ ‎‏محیط زندگی پیامبر اکرم‏‏(صلی الله علیه و آله و سلم) ‏‏می‌باشد. آنان بر این باورند که رسول خدا‏‏(صلی الله علیه و آله و سلم)‏‏ از ‏‎ ‎‏محیطی که در آن رشد نموده متأثر شده و بسیاری از معارف قرآنی خاصه قصص آن را ‏‎ ‎‏از افسانه‌های عرب جاهلی اقتباس کرده است.‏

‏بلاشر می‌گوید:‏

‏غالباً در اروپا و گاهی از اوقات با کینه‌توزی و سرسنگینی زیادی، از ملالی ‏‎ ‎‏سخن می‌گویند که تکرار مداوم و بدون تغییر این افسانه‌های پیامبران‏‏ [‏‏یعنی ‏‎ ‎

مجموعه مقالات همایش اندیشه های قرآنی امام خمینی (س) ـ جلد 2مجموعه مقالاتصفحه 173
‏هود، نوح، موسی و ابراهیم] پیش می‌آید. علت این امر، آن است که ایشان ‏‎ ‎‏تلاش نکرده‌اند تا خود را در محیط مکه در عصر محمد‏‏[‏‏(صلی الله علیه و آله و سلم)]‏‏ قرار دهند. تمام ‏‎ ‎‏این داستان‌ها در آن زمان معروف بود و مخالفان پیامبر خیلی خوب می‌توانستند ‏‎ ‎‏با شنیدن آن‌ها ریشخندانه به پیامبر بگویند این‌ها چیزی نیست جز ‏‎ ‎‏اساطیرالاولین. اهمیت مطلب، بیش‌تر در نوع جدید به کار بردن آن به وسیله ‏‎ ‎‏قرآن است. در این کتاب، هر یک از این داستان‌ها در هر یک از موارد، خود ‏‎ ‎‏تبدیل به استدلالی می‌شود.‏‎[251]‎

‏براو،‏‎[252]‎‏ در ‏‏دایرة المعارف الاسلامیه، ‏‏ذیل واژه ثمود، می‌نویسد:‏

‏قرآن همان‌گونه که از اخبار عهدین و وقایع تاریخی غیر عرب بهره جسته، از ‏‎ ‎‏اخبار عرب و آنچه که بر عاد و ثمود گذشته، گزارش نموده است.‏‎[253]‎

‏یوسف حدّاد، پس از بحث مفصلی دربارۀ قصص قرآن به عنوان نتیجۀ بحث ‏‎ ‎‏می‌نویسد:‏

‏از آنچه گذشت، به دست می‌آید که مصادر قصص و گزارش‌های تاریخی قرآن، ‏‎ ‎‏هم محیط عرب بوده است و هم محیط کتابی (اهل کتاب).‏‎[254]‎

‏گیب، شرق‌شناس انگلیسی می‌گوید: ‏

‏محمد مانند هر شخصیت مبتکر دیگر، از یک سو از شرایط داخلی متأثر است و ‏‎ ‎‏از دیگر سو از عقاید و آرا و افکار حاکم زمان خویش و محیطی که در آن رشد ‏‎ ‎‏نموده تأثیر می‌پذیرد. در این تأثیرگذاری، مکه نقش ممتازی دارد و می‌توان ‏‎ ‎‏گفت که تأثیر دوران مکه بر سراسر زندگی محمد هویداست و به تعبیر انسانی، ‏‎ ‎‏می‌توان گفت که: محمد پیروز شد‏‏؛‏‏ چرا که یکی از مکّی‌ها بود.‏‎[255]‎


مجموعه مقالات همایش اندیشه های قرآنی امام خمینی (س) ـ جلد 2مجموعه مقالاتصفحه 174
بررسی:‏ این دیدگاه شرق‌شناسان نیز همانند دیدگاه‌ها و نظریات پیشین آنان ‏‎ ‎‏برخاسته از تعصّب و جهل است و هیچ‌گونه مستند تاریخی که بتواند آن را اثبات کند ‏‎ ‎‏وجود ندارد؛ زیرا هر انسان منصفی با مراجعه به تاریخ اعراب پیش از اسلام و قرآن ‏‎ ‎‏کریم، درمی‌یابد که جامعۀ عرب جاهلی نمی‌توانسته است، منشأ معارف قرآنی و ‏‎ ‎‏گزاره‌های تاریخی آن بوده باشد؛ چون میان باورهای آن دوران و معارف قرآنی، تفاوت ‏‎ ‎‏فاحشی وجود دارد؛ حتی می‌توان گفت کاملاً متناقض هستند. افزون بر آن، قرآن کریم، ‏‎ ‎‏در آیات بسیاری، گزارش‌های تاریخی خویش را از امور غیبی می‌داند و اعلام می‌کند ‏‎ ‎‏که پیامبر‏‏(صلی الله علیه و آله و سلم)‏‏ و قومش، از آن‌ها اطلاع نداشته‌اند. در سوره هود، پس از گزارش ‏‎ ‎‏سرگذشت نوح می‌فرماید: ‏

تِلْکَ مِنْ أنْباءِ الْغَیْبِ نُوحِیها إِلَیْکَ ما کُنْتَ تَعْلَمُها أنْتَ وَلا قَوْمُکَ مِنْ قَبْلِ ‎ ‎هذا‏؛‏‎[256]‎‏ این داستان و سرگذشت از اخبار غیبی است که ما به تو وحی می‌کنیم و ‏‎ ‎‏تو خودت و قومت، هیچ‌یک از آن اطلاع نداشتید. ‏

‏و در سوره یوسف بعد از نقل داستان یوسف‏‏(علیه السلام)‏‏ می‌فرماید:‏

ذلِکَ مِنْ أنْباءِ الْغَیْبِ نُوحِیهِ إِلَیْکَ وَما کُنْتَ لَدَیْهِمْ إِذْ أجْمَعُوا أمْرَهُمْ وَهُمْ ‎ ‎یَمْکُرُونَ‏؛‏‎[257]‎‏ این سرگذشت یوسف از خبرهای غیبی است که ما به تو وحی ‏‎ ‎‏می‌کنیم. تو خودت در آن جریان نبودی و ندیدی که چگونه حرف‌های خود را ‏‎ ‎‏یکی کردند تا با یوسف نیرنگ کنند. ‏

‏و در سوره قصص می‌فرماید: ‏

وَما کُنْتَ بِجانِبِ الْغَرْبِیِّ إِذْ قَضَیْنا إِلی مُوسَی اْلأمْرَ وَما کُنْتَ مِنَ الشّاهِدِینَ‏؛‏‎[258]‎‏ ‏‏و ‏‎ ‎‏هنگامی که ما امر رسالت را بر دوش موسی گذاردیم، تو در جانب غربی ‏‎]‎‏طور‏‎[‎‏ ‏‎ ‎‏و از گواهان نبودی.‏


مجموعه مقالات همایش اندیشه های قرآنی امام خمینی (س) ـ جلد 2مجموعه مقالاتصفحه 175
‏آیات فراوان دیگری نیز وجود دارد که آشکارا بر آگاه نبودن حضرت محمد‏‏(صلی الله علیه و آله و سلم)‏‏ و ‏‎ ‎‏اعراب، از این اخبار دلالت دارند. پر واضح است که اگر اعراب از این اخبار و وقایع ‏‎ ‎‏تاریخی آگاه بودند، قرآن هرگز نمی‌توانست چنین ادعایی را در میان آنان مطرح سازد؛ ‏‎ ‎‏زیرا قرآن کریم، علناً و به صورت مکرر اعراب و بشر را به مبارزه طلبیده‏‎[259]‎‏ و اعلام ‏‎ ‎‏نموده است که اگر در آسمانی بودن این کتاب تردید دارید، کتابی همانند او مشتمل بر ‏‎ ‎‏اخبار غیبی بیاورید. روشن است که اگر این اخبار، میان اعراب معروف می‌بود، آنان ‏‎ ‎‏پاسخ این مبارزه‌طلبی را می‌دادند. ‏

‏هامیلتون گیب‏‎[260]‎‏ شرق‌شناس انگلیسی در این‌باره می‌گوید: ‏

‏پیدایش اسلام از میان محیط جاهلی عربی که به سحر، ایمان داشت در تاریخ ‏‎ ‎‏بسیار قابل تأمل است. آری، اسلام نه فقط از چنین اجتماعی به وجود نیامد و ‏‎ ‎‏اساس خود را بدون کمک از آن بنا کرد‏‏؛‏‏ بلکه کاملاً بر خلاف آن، انقلابی بر ‏‎ ‎‏علیه مبانی عربی بود و توانست همۀ آن رسومات را از بین ببرد.‏‎[261]‎

3. مأخوذ از شعر امیّه 

‏منبع دیگری که از سوی شرق‌شناسان منشأ قصص قرآن و گزارش‌های تاریخی آن، ‏‎ ‎‏پنداشته شده اشعار امیّة بن ‌ابی‌صلت ثقفی است. کلمان هوار‏‎[262]‎‏ شرق‌شناس فرانسوی، ‏‎ ‎‏اصلی‌ترین مصدر قرآن کریم را اشعار امیة بن ‌ابی‌صلت می‌داند و دلیل آن را، تشابه ‏‎ ‎‏بسیار آن دو، در دعوت به توحید و وصف آخرت و نقل داستان‌های پیامبران قدیم ‏‎ ‎‏عرب، دانسته است. او گمان نموده، مسلمانان، شعر امیه را نابود کردند و خواندن آن را ‏‎ ‎‏حرام دانستند تا برتری با قرآن باشد.‏‎[263]‎‏ ‏


مجموعه مقالات همایش اندیشه های قرآنی امام خمینی (س) ـ جلد 2مجموعه مقالاتصفحه 176
‏پور‏‎[264]‎‏ نیز با تبعیت از هوار سخن او را تکرار نموده و می‌گوید: ‏

‏تشابه موجود میان اشعار امیّه و قرآن ما را به این مطلب رهنمون می‌سازد که ‏‎ ‎‏رسول خدا قرآن را از امیّه گرفته است‏‏؛‏‏ چرا که او بر پیامبر‏‏(صلی الله علیه و آله و سلم)‏‏ مقدم بوده ‏‎ ‎‏است.‏‎[265]‎

بررسی:‏ این پندار شرق‌شناسان به راستی پندار است و عاری از حقیقت و واقعیت. ‏‎ ‎‏زیرا تشابه موجود، میان برخی اشعار امیه پسر ابی‌صلت و گزارش‌های تاریخی قرآن، ‏‎ ‎‏به هیچ وجه دلالت بر اقتباس حضرت محمد‏‏(صلی الله علیه و آله و سلم)‏‏ از امیّه ندارد؛ زیرا اولاً به اعتراف ‏‎ ‎‏خود شرق‌شناسان، صحت انتساب بسیاری از اشعاری که به امیّه نسبت داده شده، مورد ‏‎ ‎‏شک و تردید است‏‎[266]‎‏ و امکان دارد این اشعار در دوران حجاج ثقفی توسط برخی افراد ‏‎ ‎‏فرصت‌طلب، به سبب تقرب به او، جعل و به امیّه نسبت داده شده باشد. ‏

‏کما این‌که بسیاری از داستان‌هایی که در فضیلت و توصیف او آمده، همین‌گونه ‏‎ ‎‏(مجعول) است.‏‎[267]‎‏ ثانیاً بر فرض صحت انتساب این اشعار به امیّه، باز هم تشابه موجود ‏‎ ‎‏نمی‌تواند دلیل بر اقتباس حضرت محمد‏‏(صلی الله علیه و آله و سلم)‏‏ از پسر ابی‌صلت بوده باشد؛ زیرا اقتباس ‏‎ ‎‏آن حضرت از امیّه، صرفاً احتمالی در کنار سه احتمال دیگر است: 1. هر دو از منبع ‏‎ ‎‏سومی اقتباس کرده باشند؛ 2. هر دو از پیامبر‏‏(صلی الله علیه و آله و سلم)‏‏ گرفته باشند؛ 3. این اشعار در دوران ‏‎ ‎‏بعد، جعل و به امیّه نسبت داده شده باشد. بنابراین، در واقع این‌جا چهار احتمال وجود ‏‎ ‎‏دارد که ترجیح یکی بر بقیه باید مبتنی بر دلایل و مدارک بوده باشد. ما در ذیل به ‏‎ ‎‏صورت اختصار به بررسی احتمالات فوق می‌پردازیم.‏

‏اما احتمال اول؛ یعنی اقتباس محمد‏‏(صلی الله علیه و آله و سلم)‏‏ از امیّه، پنداری است بعید الاحتمال؛‏‎[268]‎‏ ‏‎ ‎

مجموعه مقالات همایش اندیشه های قرآنی امام خمینی (س) ـ جلد 2مجموعه مقالاتصفحه 177
‏زیرا نه تنها دلیلی بر درستی آن وجود ندارد،‏‎[269]‎‏ بلکه شواهد و قراین بسیاری، آن را ‏‎ ‎‏مردود و غیر قابل پذیرش می‌دانند؛ از جمله این‌که اگر پیامبر اکرم گزارش‌های ‏‎ ‎‏تاریخی قرآن را از امیّه می‌گرفت، مشرکین قریش زودتر از شرق‌شناسان، آن را افشا ‏‎ ‎‏می‌کردند و می‌گفتند محمد قرآن را از اشعار امیّة ‌بن ابی‌صلت گرفته است و راویان، ‏‎ ‎‏آن را نقل می‌کردند؛ زیرا مشرکان برای دست‌یابی به دلیلی ـ هرچند باطل ـ در نفی ‏‎ ‎‏نبوت محمد‏‏(صلی الله علیه و آله و سلم)‏‏ حریص‌تر از شرق‌شناسان بودند.‏‎[270]‎‏ کما این‌که به بهانه‌های مختلفی ‏‎ ‎‏بارها پیامبر را متهم کرده بودند، ولی در این مورد هیچ اتهامی از سوی مشرکان در ‏‎ ‎‏کتاب‌های تاریخی ثبت نشده است و تقدمی را که پور ادعا نموده نیز قابل اثبات ‏‎ ‎‏نمی‌باشد؛ چون امیّه در سال نهم هجری وفات نموده و پیامبر اکرم‏‏(صلی الله علیه و آله و سلم) ‏‏در سال ‏‎ ‎‏یازدهم هجری.‏

‏اما احتمال دوم که بسیاری از شرق‌شناسان از جمله براو‏‎[271]‎‏، در مقاله امیة بن‌ ابی ‏‎ ‎‏صلت مندرج در ‏‏دایرة المعارف الاسلامیه‏‏، آن را گفته است‏‎[272]‎‏ یعنی هر دو از منبع سومی ‏‎ ‎‏(کتاب مقدس و سایر مکتوبات و یا مرویات یهود و نصارا) اقتباس کرده باشند. این ‏‎ ‎‏احتمال نیز مقرون به صحت نیست و واقعیت ندارد؛ زیرا در مباحث گذشته روشن ‏‎ ‎‏شد که منابع یهود و نصارا نمی‌توانسته‌اند منشأ و منبع قرآن و گزاره‌های تاریخی آن ‏‎ ‎‏قرار گیرند.‏

‏بنابراین، تنها دو احتمال باقی می‌ماند که به نظر ما احتمال اخیر؛ یعنی مجعول بودن ‏‎ ‎‏این اشعار، نزدیک‌تر به صحت است و برخی از محققان نیز آن را به اثبات رسانده‌اند؛‏‎[273]‎‏ ‏‎ ‎‏زیرا اگر چه برخی شواهد بر اقتباس امیّه، از پیامبر‏‏(صلی الله علیه و آله و سلم) ‏‏اشاره دارد ولی دلایل مجعول ‏‎ ‎

مجموعه مقالات همایش اندیشه های قرآنی امام خمینی (س) ـ جلد 2مجموعه مقالاتصفحه 178
‏بودن این اشعار در عصر حکومت بنی‌امیّه به ویژه دوران حجاج ثقفی، روشن‌تر و ‏‎ ‎‏آشکارتر است.‏‎[274]‎

4. مأخوذ از زردشت و پارسیان

‏برخی دیگر از شرق‌شناسان با تکیه بر تشابه موجود میان برخی گزارش‌های تاریخی ‏‎ ‎‏قرآن و معارف زردشتی، مثل داستان معراج، داستان خروج شیطان از بهشت، اندیشه ‏‎ ‎‏حورالعین، عزرائیل، صراط و غیره مدعی شده‌اند که محمد‏‏(صلی الله علیه و آله و سلم)‏‏ این باورها را از آیین ‏‎ ‎‏زردشت و پارسیان اقتباس نموده است.‏‎[275]‎‏ ولتر می‌گوید: ‏

‏در قرآن آمده است که فرشته‌ای به روز قیامت زنان و مردان را در ترازوی ‏‎ ‎‏بزرگ، وزن خواهد کرد. این عقیده از زردشت گرفته شده است، مسلمانان پل ‏‎ ‎‏لغزان خود را نیز از پارسیان ربوده‌اند.‏‎[276]‎

‏ونسنک در ‏‏دایرة المعارف الاسلامیه‏‏ می‌نویسد: ‏

‏سیل‏‎[277]‎‏ بدان‌سو رفته که محمد اندیشه حور بهشتی را از مجوس‏‎[278]‎‏ گرفته است. و ‏‎ ‎‏لکن دوزی‏‎[279]‎‏ این سخن را مردود دانسته و گفته است: منبع پارسی را که سیل به ‏‎ ‎‏آن ارجاع داده است، خیلی متأخر از قرآن می‌باشد. بنابراین، واقعیت بر عکس ‏‎ ‎‏است.‏‎[280]‎

‏سخن دوزی به این معناست که منبع مجوسی از قرآن اقتباس نموده است. ‏

‏همین سخن را آرتور جفری می‌گوید و می‌نویسد: ‏


مجموعه مقالات همایش اندیشه های قرآنی امام خمینی (س) ـ جلد 2مجموعه مقالاتصفحه 179
‏دانشمندان غربی کلاً هم‌عقیده‌اند که مفهوم حوریان بهشتی مفهومی است که از ‏‎ ‎‏منبع خارجی گرفته شده و عقیده شایع بر این است که از سرچشمه‌های ایرانی ‏‎ ‎‏اخذ شده است. ‏

‏سیل در رساله ‏‏گفتار مقدماتی‏‏ ‏‏خود بر این گمان است‏‏؛‏‏ ولی ارجاع او به صد در ‏‎ ‎‏بند هشن، چنان که دوزی اشاره کرده است، متأسفانه راه‌گشا نیست‏‏؛‏‏ زیرا اثری ‏‎ ‎‏که وی بدان ارجاع می‌دهد بسیار متأخر است. برتلس در مقاله خود حوریان ‏‎ ‎‏بهشتی در اسلام‏‎[281]‎‏ که در مجله ‏‏اسلامیکا‏‏، ‏‏جلد اول، صفحه 263 به بعد به چاپ ‏‎ ‎‏رسیده است، بحثی قانع کننده، نموده است، در باب این‌که گرچه حوریان ‏‎ ‎‏بهشتی سیل نمی‌تواند به عنوان شاهد و دلیل بر اخذ این مفهوم از منبع ایرانی ‏‎ ‎‏مورد استناد قرار گیرد، اما ویژگی‌های حوریان بهشتی قرآن کاملاً با تعالیم ‏‎ ‎‏زردشتی در باب دئنا‏‎[282]‎‏ تطبیق می‌کنند. باری، سؤال اساسی این است که آیا واژه ‏‎ ‎‏حور، اصالت ایرانی دارد یا نه؟ برتلس گمان می‌برد که ندارد.‏‎[283]‎

‏گستاولوبون می‌گوید:‏

‏برخی گمان کرده‌اند آریایی‌های ایران و هند در دین نصرانی و اسلام بی‌دخالت ‏‎ ‎‏نبوده‌اند، ولی به نظر ما نفوذ آن‌ها در اسلام، بسیار ضعیف به نظر می‌رسد و به ‏‎ ‎‏هیچ وجه گمان نمی‌رود که عقاید آن‌ها در اسلام نفوذ کرده باشد.‏‎[284]‎

‏عده‌ای سلمان فارسی را مصدر و منشأ قرآن دانسته‌اند و می‌گویند: ‏

‏محمد‏‏(صلی الله علیه و آله و سلم)‏‏ معلوماتش را از سلمان فارسی گرفته که یکی از علمای فرس و ‏‎ ‎‏دانای به مذاهب و ادیان بوده است. در حالی که سلمان فارسی در مدینه مسلمان ‏‎ ‎‏شد و وقتی به زیارت آن جناب نایل گشت که بیش‌تر قرآن نازل شده بود.‏‎[285]‎


مجموعه مقالات همایش اندیشه های قرآنی امام خمینی (س) ـ جلد 2مجموعه مقالاتصفحه 180
‏به ویژه گزارش‌های تاریخی آن که قریب به اتفاق آن مکی است. پس سلمان، چه ‏‎ ‎‏چیز به آن حضرت تعلیم داده است؟!‏

بررسی: ‏ما نیازی به ردّ این مطالب موهوم در این‌جا نمی‌بینیم؛ زیرا همان‌گونه که ‏‎ ‎‏ملاحظه شد حتی دیدگاه مذکور را خود شرق‌شناسان نپذیرفته و آن را مردود دانسته‌اند؛ ‏‎ ‎‏زیرا هیچ دلیلی که ملاقات پیامبر اکرم‏‏(صلی الله علیه و آله و سلم)‏‏ را با علمای فارس اثبات کند وجود ندارد. ‏‎ ‎‏بنابراین، بحث در چنین موردی، دور از عقل و اندیشه می‌باشد و در ردّ این موهومات، ‏‎ ‎‏همین بس که در قرآن کریم، آیه یا آیاتی که بر وزن زنان و مردان در روز قیامت دلالت ‏‎ ‎‏کند وجود ندارد و آنچه قرآن می‌گوید خلاف این برداشت می‌باشد و می‌گوید: روز ‏‎ ‎‏قیامت روز سنجش اعمال و ارزیابی آن‌ها است. ‏

‏و مقصود قرآن ترازو و قپان معمولی نیست. قرآن نمی‌خواهد آن منظره‌های مضحک ‏‎ ‎‏معرکه‌گیران و درویشان را که روی پرده‌هایشان می‌کشند بیان کند؛ بلکه منظور قرآن، ‏‎ ‎‏یک سنجش و ارزشیابی معنوی است که روز قیامت حساب می‌شود. ‏

‏در احادیث زیادی از طریق شیعه و سنی وارد شده که: ‏

‏«‏علیّ میزان الأعمال‏»‏‏؛‏‏ علی ترازوی سنجش اعمال است. ‏

‏مراد از میزان، معنای لغوی آن‌که معیار و مقیاس است، می‌باشد. بنابراین، خداوند در ‏‎ ‎‏روز قیامت علی‏‏(علیه السلام)‏‏ را میزان انسان شایسته گرفته، نمونه اعمال قرار می‌دهد و کردار و ‏‎ ‎‏رفتار ما را با اعمال ایشان می‌سنجد؛ اگر مطابق بود به بهشت و اگر مخالف بود به ‏‎ ‎‏دوزخ رهسپار می‌سازد. شاید بدین جهت باشد که علی‏‏(علیه السلام)‏‏ تقسیم کننده بهشت و ‏‎ ‎‏دوزخ است.‏‎[286]‎

نتیجه 

‏از مجموع مباحثی که در این مقاله مطرح شد به دست آمد که یکی از مهم‌ترین اهداف ‏‎ ‎‏مطالعات اسلامی در غرب، تحریف اسلام و معارف قرآنی بوده است که به منظور ‏‎ ‎

مجموعه مقالات همایش اندیشه های قرآنی امام خمینی (س) ـ جلد 2مجموعه مقالاتصفحه 181
‏دورسازی مسلمانان از آن، توسط شرق‌شناسان صورت پذیرفته است و امام‏‏(رحمةالله)‏‏ در موارد ‏‎ ‎‏متعددی بر آن تأکید دارد. ‏

‏یکی از کارهای نافرجام شرق‌شناسان در این مورد، تلاش آنان به منظور دست‌یابی ‏‎ ‎‏به مصادر و منابع بشری برای قرآن به ویژه قصص آن بوده است؛ تلاشی که هیچ‌گونه ‏‎ ‎‏نتیجه‌ای برای شرق‌شناسان جز رسوایی در پی نداشته است.‏

‏ ‏

مجموعه مقالات همایش اندیشه های قرآنی امام خمینی (س) ـ جلد 2مجموعه مقالاتصفحه 182

‏ ‏

‏ ‏

‏ ‏

‏ ‏

‏ ‏

کتاب‌نامه

‏قرآن کریم‏ ‏(ترجمۀ آیت الله مکارم شیرازی).‏ 

‏1.‏‏ ‏‏آراء المستشرقین حول القرآن الکریم و تفسیره‏‏، رضوان، عمر بن ابراهیم،  ریاض،‌ دار ‏‎ ‎‏الطیبه، الطبعة الاولی، 1413ق.‏

‏2.‏‏ ‏‏أزمۀ الاستشراق الحدیث المعاصر‏‏، حسن، محمد خلیفة، ریاض،‌ جامعة الامام محمد بن ‏‎ ‎‏سعود الاسلامیة، 1421ق.‏

‏3.‏‏ ‏‏الاستشراق و الاتجاهات الفکریة فی التاریخ الاسلامی‏‏،‏‏‌ دراسة تطبیقیة علی کتابات برنارد ‏‎ ‎‏لویس‏‏، المطبقانی، مازن بن صلاح،‌  الریاض،‌ المکتبة الملک الفهد الوطنیة، 1416ق.‏

‏4.‏‏ ‏‏الاستشراق والمستشرقون ما لهم و ما علیهم‏‏، السباعی، مصطفی، بیروت، المکتب ‏‎ ‎‏الاسلامی، الطبعة الثالثه، 1405ق.‏

‏5.‏‏ ‏‏الاسلام‏‏، ماسیه، هنری، تعریب: بهیج شعبان، تعلیق: مصطفی الرافعی ومحمد جواد مغنیة، ‏‎ ‎‏بیروت، منشورات عویدات، الطبعة الثانیة،1977م.‏

‏6.‏‏ ‏‏الاسلام و العرب‏‏، روم لاندو، تعریب: منیرالبعلبکی، بیروت، دارالعلم،‌ 1962م.‏

‏7.‏‏ ‏‏الاسلام و شبهات المستشرقین‏‏، المقدادی، فؤاد کاظم، قم، المجمع العالمی لاهل ‏‎ ‎‏البیت(علیهم السلام)، الطبعة‌ الاولی، 1416ق.‏

‏8.‏‏ ‏‏اضواء علی الاستشراق و المستشرقین‌‏‏، دیان، محمد احمد ،  قاهرة‌، دارالمنار، الطبعة‌ ‏‎ ‎‏الاولی، 1410ق.‏

‏9.‏‏ ‏‏اظهار الحق‏‏، الهندی، رحمة الله بن خلیل الرحمن، بیروت، دارالجیل، بی‌تا. ‏

‏10.‏‏ ‏

مجموعه مقالات همایش اندیشه های قرآنی امام خمینی (س) ـ جلد 2مجموعه مقالاتصفحه 183
‏‌الابطال‏‏،‌ کارلیل، توماس، تعریب: محمد السباعی، قاهرة، المطبعة المصریة بالازهر، ‏‎ ‎‏الطبعة الثالثة، 1349ق. ‏

‏11.‏‏ ‏‏بحار الانوار‏‏، المجلسی، محمد باقر، هران، دار الکتب الاسلامیة، بی. ‌تا.‏

‏12.‏‏ ‏‏تاریخ الادب العربی‏‏، بروکلمان، کارل، تعریب: عبدالحلیم النجار، مصر، الهیئة المصریة ‏‎ ‎‏العامة للکتاب،1993م.‏

‏13.‏‏ ‏‏تاریخ الامم و الملوک (تاریخ الطبری)‏‏، الطبری، ابو جعفرمحمد بن جریر، بیروت، ‏‎ ‎‏دارالکتب العلمیة، الطبعة‌ الثانیة، 1408ق.‏

‏14.‏‏ ‏‏تاریخ الشعوب الاسلامیة‏‏، بروکلمان، کارل، تعریب: نبیه امین فارس ومنیر البعلبکی، ‏‎ ‎‏بیروت، دار العلم للملایین،1983م.‏

‏15.‏‏ ‏‏تاریخ حرکة الاستشراق (الدراسات العربیة‌ و الاسلامیة فی اروبا حتی بدایة القرن ‏‎ ‎‏العشرین)‏‏، فوک، یوهان، تعریب: عمر لطفی العالم، دمشق، دارقتیبه، الطبعة‌ الاولی، ‏‎ ‎‏1417ق.‏

‏16.‏‏ ‏‏التبشیر والاستشراق احقاد وحملات علی النبی محمد وبلاد الاسلام‏‏، محمد عزت ‏‎ ‎‏اسماعیل الطهطاوی، قاهره، 1411ق.‏

‏17.‏‏ ‏‏تراث الاسلام‏‏، شاخت، جوزیف، تعریب: محمد زهیر السموری، کویت، دارالمعرفة، ‏‎ ‎‏الطبعة‌ الثالثة، 1419ق. ‏

‏18.‏‏ ‏‏تطور الاستشراق فی دراسة‌ التراث العربی‏‏، الناجی، بغداد، منشورات دار الجاحظ للنشر، ‏‎ ‎‏الطبعة‌ الاولی، 1981م. ‏

‏19.‏‏ ‏‏التفسیر السمرقندی المسمی ببحر العلوم‏‏، بیروت، العروی السمرقندی ، ابوسعید عمر بن ‏‎ ‎‏عزامة، دارالفکر، الطبعة الاولی، 1416ق.‏

‏20.‏‏ ‏‏حاضر العالم الاسلامی‏‏، سودار، لوتروپ، تحقیق: نویهض، تعلیق: امیر ارسلان، بیروت، ‏‎ ‎‏دارالفکر، بی.‌تا. ‏

‏21.‏‏ ‏‏حیاة محمد‏‏، درمنگهام، امیل، تعریب: عادل زعیتر، داراحیاء الکتب العربیة، بی‌جا، ‏‎ ‎‏المطبعة الثانیة، 1417ق.‏

‏22.‏‏ ‏

مجموعه مقالات همایش اندیشه های قرآنی امام خمینی (س) ـ جلد 2مجموعه مقالاتصفحه 184
‏دائرة المعارف الاسلامیة‏‏، ونسینگ والآخرون، تعریب: ابراهیم زکی خورشید و ‏‎ ‎‏الآخرون، بیروت، دارالمعرفة. ‏

‏23.‏‏ ‏‏دراسات قرآنیة «المستشرقون و الدراسات القرآنیة»‏‏، علی صغیر، قم، مکتب الاعلام ‏‎ ‎‏الاسلامی،1413ق. ‏

‏24.‏‏ ‏‏دروس قرآنیة‏‏، حداد، یوسف درّة، بیروت، منشورات المکتبة البولسیة، الطبعة ‏‎ ‎‏الثانیة،1982م.‏

‏25.‏‏ ‏‏ ‏‏الدفاع عن المسیحیة فی الانجیل بحسب متّی‏‏، حداد، یوسف درّة، بیروت، منشورات ‏‎ ‎‏المکتبة البولسیة، الطبعة الثانیة، 1988م.‏

‏26.‏‏ ‏‏دفاع عن محمد ضد المنتقصین من قدره‏‏، بدوی، عبدالرحمن، تعریب: کمال جاد الله، ‏‎ ‎‏الدار العالمیة للکتب والنشر.‏

‏27.‏‏ ‏‏رؤیة اسلامیة للاستشراق‏‏، غراب، احمد، الاسلامی، الطبعة‌ الثانیة. ‏

‏28.‏‏ ‏‏روح الدین الاسلام‏‏، الطبّارة، عفیف عبدالفتّاح، الطبعة الرابعة،1380ق. ‏

‏29.‏‏ ‏‏سموم الاستشراق و المستشرقین فی العلوم الاسلامیة‏‏، الجندی، انور، بیروت، دار الجیل، ‏‎ ‎‏الطبعة الثانیة ،‌ 1405ق.‏

‏30.‏‏ ‏‏سیر الاعلام النبلاء: السیرة النبویة‏‏، الذهبی، شمس الدین محمد بن احمد بن عثمان، ‏‎ ‎‏بیروت، مؤسسة الرساله، الطبعة الاولی،1417.‏

‏31.‏‏ ‏‏السیرة‌ النبویة‏‏، ابن هشام، تحقیق: مصطفی السقا، ابراهیم الابیاری وعبدالحفیظ شلبی، ‏‎ ‎‏بیروت، داراحیاء التراث العربی، 1985م. ‏

‏32.‏‏ ‏‏السیرة‌ النبویة‏‏، المغنیه، الشیخ احمد و صالح التارونی، بیروت، دارالصفوه،‌ الطبعة الاولی، ‏‎ ‎‏1414ق.‏

‏33.‏‏ ‏‏سیکولوجیة القصة فی القرآن‏‏،‌ النقرة، التهامی، [تونس]، الشرکة التونسیة للتوزیع،‏‎ ‎‏1971 م.‏

‏34.‏‏ ‏‏شبهات وردود‏‏، معرفت،‌ محمد هادی، قم، مؤسسة التمهید، الطبعة الاولی، 1423ق.‏

‏35.‏‏ ‏

مجموعه مقالات همایش اندیشه های قرآنی امام خمینی (س) ـ جلد 2مجموعه مقالاتصفحه 185
‏صحیح البخاری‏‏، البخاری، محمد بن اسماعیل، تحقیق: محمود محمد محمود حسن ‏‎ ‎‏نصار، بیروت، دار الکتب العلمیة، الطبعة الثانیة،1423ق.‏

‏36.‏‏ ‏‏طبقات الکبری‏‏، ابن سعد، محمد، تحقیق: کیالی، بیروت، دارالفکر، الطبعة الاولی ، ‏‎ ‎‏1414ق. ‏

‏37.‏‏ ‏‏الظاهرة‌ القرآنیة‌ «نظریة جدیدة فی دراسات القرآن»‏‏، ابن نبی، مالک، تعریب: ‏‎ ‎‏عبدالصبورشاهین، قاهرة، دارالعروبة، الطبعة الاولی، 1958 م.‏

‏38.‏‏ ‏‏قالوا فی الاسلام‏‏، الظالمی ،حسین الشیخ خضر، نجف، مطبعة الآداب، 1384ق، 1965م.‏

‏39.‏‏ ‏‏القرآن الکریم و روایات المدرستین‏‏،‌ العسکری، السید مرتضی، بیروت، شرکة التوحید ‏‎ ‎‏للنشر، 1417ق. ‏

‏40.‏‏ ‏‏القرآن و المستشرقون‏‏، اللطفی جمعه ، رابح، قاهرة، المجلس الاعلی للشئون ‏‎ ‎‏الاسلامیة،1394ق. ‏

‏41.‏‏ ‏‏مجمع البیان‏‏، طبرسی، تحقیق: سید هاشم رسولی محلاتی، بیروت، دار احیاء التراث ‏‎ ‎‏العربی، 1412ق.‏

‏42.‏‏ ‏‏المدخل الی القرآن الکریم، عرض تاریخی وتحلیل مقارن‏‏، دراز، محمد عبدالله، کویت، ‏‎ ‎‏دار القرآن ودارالقلم، الطبعة الاولی، 1391ق.‏

‏43.‏‏ ‏‏المدخل لدراسة القرآن الکریم‏‏، ابوشبیه، الدکتور الشیخ محمد بن محمد، بیروت، ‏‎ ‎‏دارالجیل، الطبعة الثانیة ،1412ق.‏

‏44.‏‏ ‏‏المستشرقون و القرآن، دراسة لترجمات نفر من المستشرقین الفرنسیین للقرآن وآرائهم‏‏، ‏‎ ‎‏عوض، ابراهیم ، قاهرة، دارالقاهرة، 1423ق.‏

‏45.‏‏ ‏‏المستشرقون وترجمة القرآن‏‏، البنداق، محمد صالح، بیروت، منشورات دارالافاق ‏‎ ‎‏الجدیدة، الطبعة الثانیة، 1403ق.‏

‏46.‏‏ ‏‏المستشرقون‏‏، العقیقی، النجیب، دار‌المعارف مصر، مطبعة ثالثة‌، 1964م.‏

‏47.‏‏ ‏‏مصدر القرآن دراسة لشبهات المستشرقین والمبشرین حول الوحی المحمدی‏‏، عوض، ‏‎ ‎‏ابراهیم ،‌ قاهرة، دارالقاهرة، 1417ق.‏

‏48.‏‏ ‏

مجموعه مقالات همایش اندیشه های قرآنی امام خمینی (س) ـ جلد 2مجموعه مقالاتصفحه 186
‏المفصل فی تاریخ العرب قبل الاسلام‏‏، علی جواد،  قم، منشورات الشریف الرضی، ‏‎ ‎‏الطبعة الاولی ، 1380.‏

‏49.‏‏ ‏‏من الشرق و الغرب نظرات استشراقیة فی الاسلام‏‏، الغلاب، الدکتور محمد،  قاهرة، ‏‎ ‎‏دارالکتاب العربی.‏

‏50.‏‏ ‏‏المیزان فی تفسیر القرآن‏‏، الطباطبایی، علامة محمد حسین، قم، منشورات جماعة ‏‎ ‎‏المدرسین فی الحوزة العلمیة، الطبعة السادسة، 1421ق.‏

‏51.‏‏ ‏‏نقد الخطاب الاستشراق الظاهرة الاستشراقیة و أثرها فی الدراسات الاسلامیه‏‏، سالم ‏‎ ‎‏الحاج، بیروت، دار المدار الاسلامی، الطبعة الاولی، 2002م.‏

‏52.‏‏ ‏‏الهدی الی دین المصطفی‏‏، البلاغی، محمد جواد، بیروت، مؤسسة الاعلمی، الطبعة الثالثة، ‏‎ ‎‏1405ق. ‏

‏53.‏‏ ‏‏وحی الله حقائقه وخصائصه فی الکتاب و السنة نقض مزاعم المستشرقین‏‏، ضیاء‌الدین ‏‎ ‎‏عتر، سوریه، دار المکتبی، الطبعة الاولی ، 1419ق.‏

‏54.‏‏ ‏‏الوحی المحمدی‏‏، رشید رضا، السید محمد، مصر، مطبعة المنار، الطبعة الثالثة، 1352ق.‏

‏55.‏‏ ‏‏الیهود فی القرآن‏‏، الطبّارة، عفیف عبدالفتّاح، بیروت، دارالعلم للملایین، الطبعة الرابعة، ‏‎ ‎‏1974م.‏

منابع فارسی

‏56.‏‏ ‏‏اهداف مطالعات اسلامی‏‏، فرنال، ترجمه: حسین نجاتی، (کار و کارگر30 / 10 / 1377).‏

‏57.‏‏ ‏‏تأملی در ایراد‌های مستشرقان بر وحیانی بودن قرآن‏‏، راشدی نیا، اکبر، قبسات، ‏‎ ‎‏ش29، (پاییز1382).‏

‏58.‏‏ ‏‏در آستانۀ قرآن‏‏، رژه بلاشر، ترجمه: محمود رامیار، تهران، نشر فرهنگ اسلامی، ‏‎ ‎‏1378.‏

‏59.‏‏ ‏‏فرهنگ کامل خاورشناسان‏‏، عبدالرحمن بدوی، ترجمه: شکر الله خاکرند، قم، دفتر ‏‎ ‎‏تبلیغات اسلامی.‏

‏60.‏‏ ‏

مجموعه مقالات همایش اندیشه های قرآنی امام خمینی (س) ـ جلد 2مجموعه مقالاتصفحه 187
‏«قرآن در عصر اصلاحات (رنسانس)»، رحمتی، محمد کاظم ، کتاب ماه (دین)، ش ‏‎ ‎‏63 و 64، (دی و بهمن 1381)،‏

‏61.‏‏ ‏‏«کارکرد استعماری شرق‌شناسی و ایران شناسی»، مصطفوی، علی اصغر، گزارش، ‏‎ ‎‏ش112، ‌(خرداد 1379).‏

‏62.‏‏ ‏‏«مراکز پژوهشی ایران شناسی‌ و شرق شناسی»، رهبر، کاظم، فرهنگ و پژوهش، ‏‎ ‎‏ش100(آذر1381).‏

‏63.‏‏ ‏‏مطالعات اسلامی در غرب‏‏، محسن الویری، تهران، سمت، 1381.‏

‏64.‏‏ ‏‏«نتایج توجه واهتمام خاور شناسان آلمانی به قرآن»، هدیدی، ترجمه: سید مرتضی ‏‎ ‎‏حسینی ، اندیشه صادق، ش15، (تابستان 1383). ‏

‏65.‏‏ ‏‏«نخستین ترجمه قرآن به زبان فرانسه»، حدیدی، جواد، ترجمان وحی، ش1.‏‏ ‏

‏66.‏‏ ‏‏«نظر اجمالی بر ترجمه‌های لاتینی قرآن مجید»، بابزن، هارتموت، ترجمه: علی رضا ‏‎ ‎‏انوشیروانی، ترجمان وحی، ش7، (شهریور1379).‏

‏67.‏‏ ‏‏«نقش شرق شناسان درخدمت به نشر میراث اسلامی ـ عربی»، نمله، علی ابراهیم، ‏‎ ‎‏ترجمه: علی.‏

‏68.‏‏ ‏‏اسلام از دیدگاه ژول لابوم‏‏، ترجمه و اقتباس: محمد رسول دریایی، تهران، انتشارات ‏‎ ‎‏میثم،1361.‏

‏69.‏‏ ‏‏اسلام از نظر ولتر‏‏، جدیدی، جواد، تهران، مرکز نشر دانشگاهی، چاپ پنجم،1374.‏

‏70.‏‏ ‏‏اسلام در زندان اتهام‏‏، شوقی، ابوخلیل، تهران، انتشارات بعثت.‏

‏71.‏‏ ‏‏اسلام، بررسی تاریخی‏‏، گیب، همیلتون، ترجمه: منوچهر امیری، تهران، انتشارات ‏‎ ‎‏علمی وفرهنگی، چاپ اول، 1367.‏

‏72.‏‏ ‏‏انتقال علم یونانی به عالم اسلامی‏‏، اولیری، دلیس، ترجمه:‌ احمد آرام،‌ تهران، مرکز ‏‎ ‎‏نشر دانشگاهی، چاپ دوم، 1374.‏

‏73.‏‏ ‏‏ایران از آغاز تا اسلام‏‏،‌ گیرشمن، ترجمه:‌ محمد معین، تهران، بنگاه ترجمه و نشر ‏‎ ‎‏کتاب، چاپ سوم، 1349.‏

‏74.‏‏ ‏

مجموعه مقالات همایش اندیشه های قرآنی امام خمینی (س) ـ جلد 2مجموعه مقالاتصفحه 188
‏برخورد آرای مسلمانان و مسیحیان، (تفاهمات و سوء تفاهمات)‏‏، وات، مونتمگری،  ‏‎ ‎‏ترجمه:‌ محمد حسین آریا، تهران، نشر فرهنگ اسلامی، چاپ اول،1373.‏

‏75.‏‏ ‏‏بیان الادیان در شرح ادیان ومذاهب جاهلی واسلامی‏‏، ابوالمعانی العلوی، محمد ‏‎ ‎‏حسین، تصحیح: عباس اقبال آشتیانی ومحمد تقی دانش پژوه، به اهتمام محمد دبیر ‏‎ ‎‏سیاقی، تهران، روزنه، 1376.‏

‏76.‏‏ ‏‏پاسخ نقضی به سلمان رشدی یا اسلام از دیدگاه دانشمندان جهان‏‏، آل اسحاق ‏‎ ‎‏خوئینی، علی، قم، دفتر تبلیغات اسلامی،1370.‏

‏77.‏‏ ‏‏پژوهش‌هایی درباره قرآن و وحی‏‏، صبحی صالح، ترجمه: محمد مجتهد شبستری، ‏‎ ‎‏تهران، نشر فرهنگ اسلامی، چاپ پنجم، 1375.‏

‏78.‏‏ ‏‏‌تاریخ ایران از آغاز تا انقراض ساسانیان و از صدر اسلام تا انقراض قاجاریه‏‏، پیرنا، ‏‎ ‎‏حسن و عباس اقبال آشتیانی، تهران، انتشارات بهزاد، چاپ دوم، 1382. ‏

‏79.‏‏ ‏‏تاریخ ایران باستان‌‏‏(2)، بیانی، شیرین، تهران، سازمان مطالعه و تدوین کتب علوم ‏‎ ‎‏انسانی دانشگاه‌ها، چاپ اول، 1381.‏

‏80.‏‏ ‏‏تاریخ جهان باستان (یونان)‏‏، برگر و دیگران، ترجمه: صادق انصاری و دیگران، ‏‎ ‎‏ویرایش دوم، تهران، نشراندیشه، چاپ اول، 1379.‏

‏81.‏‏ ‏‏تاریخ تمدن اسلام و عرب‏‏، لوبون، گوستاو، ترجمه: سید هاشم حسینی، کتاب ‏‎ ‎‏فروشی اسلامیه.‏

‏82.‏‏ ‏‏تاریخ تمدن‏‏، دورانت، ویل، (ترجمه فارسی) ، تهران، اقبال، 1339.‏

‏83.‏‏ ‏‏تاریخ عرب‏‏، حتّی، فلیپ، ترجمه: ابوالقاسم پاینده، تهران، علمی فرهنگی، چاپ ‏‎ ‎‏سوم، 1380.‏

‏84.‏‏ ‏‏تاریخ قرآن‏‏، رامیار، محمود، ‌تهران، انتشارات امیرکبیر، چاپ پنجم، 1380. ‏

‏85.‏‏ ‏‏تاریخ ملل و دول اسلامی‏‏، بروکلمان، کارل، ترجمه: هادی جزائری، تهران، بنگاه ‏‎ ‎‏ترجمه و نشرکتاب، 1346.‏

‏86.‏‏ ‏‏تاریخ یعقوبی‏‏، یعقوبی، احمدبن ابی یعقوب، ترجمه: محمد ابراهیم آیتی، تهران، ‏‎ ‎‏علمی‌ فرهنگی، چاپ هشتم، 1378.‏

‏87.‏‏ ‏

مجموعه مقالات همایش اندیشه های قرآنی امام خمینی (س) ـ جلد 2مجموعه مقالاتصفحه 189
‏ترجمه تفسیری کتاب مقدس‏‏.‏

‏88.‏‏ ‏‏تصویر شیعه در دائرة‌ المعارف امریکا‌نا‏‏ (ترجمه و نقد مقالات شیعی دائرة‌المعارف ‏‎ ‎‏امریکانا) ، زیر نظر: محمود تقی زاده داوری، تهران، شرکت چاپ ونشر بین ‌الملل، ‏‎ ‎‏1382.‏

‏89.‏‏ ‏‏تفسیر موضوعی قرآن‏‏، جوادی آملی، قم، مرکز نشر اسراء، ‌1378. ‏

‏90.‏‏ ‏‏تفسیر نمونه‏‏، مکارم شیرازی، تهران: دارالکتب الاسلامیه، چاپ سی‌ام، 1372.‏

‏91.‏‏ ‏‏تمدن ایرانی‏‏، جمعی از خاورشناسان فرانسوی، ترجمه: عیسی بهنام،‌ تهران، علمی‌ ‏‎ ‎‏فرهنگی، چاپ سوم، 1381.‏

‏92.‏‏ ‏‏چهره یهود در قرآن‏‏، طبّاره، عفیف عبدالفتّاح،  ترجمه: سیدمهدی آیة الله، انتشارات ‏‎ ‎‏جهان آرا، بی‌جا، بی‌تا.‏

‏93.‏‏ ‏‏خاورشناسی در روسیه و اروپا‏‏، بارتولد،‌ دلایمر، ترجمه:‌ حمزه سردادور، تهران، ‏‎ ‎‏انتشارات ابن سینا، چاپ اول، 1351. ‏

‏94.‏‏ ‏‏درآمدی بر تاریخ قرآن‏‏، بازنگری و بازنگاری مونتمگری وات، بل، ریچارد، ترجمه: ‏‎ ‎‏بهاء‌الدین خرمشاهی، قم، مرکز ترجمه قرآن مجید به زبان‌های خارجی، چاپ ‏‎ ‎‏اول،1382. ‏

‏95.‏‏ ‏‏دفاع از قرآن در برابر آرای خاورشناسان‏‏، بدوی، عبدالرحمن، ترجمه: سید حسین ‏‎ ‎‏سیّدی، مشهد، آستان قدس رضوی، چاپ اول، 1383. ‏

‏96.‏‏ ‏‏راز بزرگ رسالت‏‏، سبحانی ، جعفر، تهران، کتابخانۀ مسجد جامع تهران، 1358. ‏

‏97.‏‏ ‏‏سیر تاریخی و ارزیابی اندیشه شرق شناسی‏‏،‌ دسوقی، محمد، ترجمه: محمود رضا ‏‎ ‎‏افتخارزاده، تهران، نشر هزاران، چاپ اول، 1376. ‏

‏98.‏‏ ‏‏شرق شناسی‏‏، سعید، ادوارد، ترجمه: عبد الرحیم گواهی، تهران، دفتر نشر فرهنگ ‏‎ ‎‏اسلامی، چاپ سوم،1382.‏

‏99.‏‏ ‏‏شناسایی منابع و مآخذ تاریخ ایران از آغاز تا سلسله صفویه‏‏، بیات، عزیز الله، تهران، ‏‎ ‎‏امیرکبیر، چاپ اول، 1377. ‏

‏100.‏‏ ‏

مجموعه مقالات همایش اندیشه های قرآنی امام خمینی (س) ـ جلد 2مجموعه مقالاتصفحه 190
‏صحیفه امام‏‏، امام خمینی، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، تهران، 1378.‏

‏101.‏‏ ‏‏عذر تقصیر به پیشگاه محمد و قرآن‏‏، دیون پورت، جان،  ترجمه:‌ غلام رضا ‏‎ ‎‏سعیدی، شرکت انتشار، بی‌جا، چاپ سوم،1344.‏

‏102.‏‏ ‏‏مجموعه آثار‏‏ ‏‏شهید مطهری‏‏، مطهری، مرتضی، تهران، انتشارات صدرا، چاپ ‏‎ ‎‏سوم،1372.‏

‏103.‏‏ ‏‏محمد در اروپا‏‏ (داستان هزار سال افسانه‌سازی و دروغپردازی در غرب) ،  ‏‎ ‎‏صمیمی، مینو،  ترجمه:‌ مهر عباس پویا، تهران، مؤسسه اطلاعات، چاپ اول، ‏‎ ‎‏1382.‏

‏104.‏‏ ‏‏مستشرقین و اسلام در:‌ محمد خاتم پیامبران‏‏، سعیدی،‌ سیدغلام رضا، تهران، ‏‎ ‎‏انتشارات حسینیه ارشاد، چاپ اول، 1348. ‏

‏105.‏‏ ‏‏مقایسه‌ای میان:‌ تورات، انجیل، قرآن و علم‏‏، بوکای، موریس، ترجمه:‌ ذبیح الله ‏‎ ‎‏دبیر، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، 1380‏

نشریات

‏106.‏‏ ‏‏نقش کلیسا در ممالک اسلامی،‏‏ خالدی، مصطفی و عمر فروخ، ترجمه:‌ مصطفی ‏‎ ‎‏زمانی، با تجدید نظر و اصلاحات، قم، انتشارات پیام اسلام، چاپ 12، بی.تا. ‏

‏107.‏‏ ‏‏نگرش تاریخی بر رویارویی غرب با اسلام‏‏، ثواقب، جهانبخش، قم، انتشارات دفتر ‏‎ ‎‏تبلیغات اسلامی، چاپ اول، 1379. ‏

‏108.‏‏ ‏‏واژه‌های دخیل در قرآن مجید‏‏، جفری، آرتور، ترجمه: فریدون بدره‌ای، تهران، ‏‎ ‎‏انتشارات توس، چاپ اول، 1372.‏

‏109.‏‏ ‏‏ولایت فقیه‏‏، امام خمینی، روح الله، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ‏‎ ‎‏1381.‏

‏110.‏‏ ‏‏یونانیان و پارسیان‏‏،‏‏ ‏‏بنگسون، هرمان، ترجمه: تیمور قادری، تهران، فکر روز، چاپ ‏‎ ‎‏اول، 1376. ‏

‏111.‏‏ ‏

مجموعه مقالات همایش اندیشه های قرآنی امام خمینی (س) ـ جلد 2مجموعه مقالاتصفحه 191

‏ ‏

‏ ‏

‎ ‎

مجموعه مقالات همایش اندیشه های قرآنی امام خمینی (س) ـ جلد 2مجموعه مقالاتصفحه 192

  • . در تعریف شرق شناس گفته اند: شرق شناس، فردی از دیار مغرب زمین است که میراث شرق و هر آنچه به  نوعی به تاریخ، زبان، ادبیات، هنر، علوم، عادات و سنن آن تعلق دارد، بررسی می کند.
  • . یُریدُون لِیُطْفِؤُا نُورَ اللهِ بِأفْواِهِهم والله مُتِمُّ نُوُرِهِ وَلَو کَرِهَ الکَافِروُنَ؛ صف (61): 8.
  • . Hartmut Buzin.
  • . نظری اجمالی بر ترجمه های لاتینی قرآن: ترجمان وحی، ش7، ص 35 و 36.
  • . اهداف مطالعات اسلامی؛ به نقل از: روزنامه کار و کارگر، به تاریخ: 30 / 10 / 1377.
  • . برای نمونه ر.ک: نقد آثار خاورشناسان، ص 7؛ شرق شناسی، ص 356 نمایه، فصلنامه کتاب های اسلامی، ش 6،  ص 35.
  • . المستشرقون و الدراسات القرآنیه، ص 11.
  • . تمدن ایرانی، ص 39 ـ 40.
  • . برخی، از جمله ارسطو، یونان را مرز میان شرق و غرب می دانند و می گویند یونان در بردارندة همة جنبه های  شرق و غرب است. ر.ک: خاورشناسی در روسیه و اروپا، ص 49.
  • . نقد الخطاب الاستشراقی الظاهرة الاستشراقیة و أثرها فی الدراسات الإسلامیة، ج 1، ص 28.
  • . ایران از آغاز تا اسلام، ص 220.
  • . در سفرنامه منسوب به فیثاغورث (phythaqore) که در قرن ششم قبل از میلاد می زیسته، مطالبی درباره  شرق به ویژه ایران وجود دارد؛ ولی از آن جا که انتساب این سفرنامه به فیثاغورث مورد تردید است، لذا از  آوردن آن خودداری شد. برای آگاهی بیشتر، ر.ک: تاریخ جهان باستان (یونان)، ص 222.
  • . hecatee.
  • . شناسایی منابع و مآخذ تاریخ ایران از آغاز تا سلسله صفویه، ص 24 ـ 25؛ با اندکی تغییر.
  • . Aeshylus؛ اسم او در منابع، «اشیل، آیسخولوس و اخیلوس» نیز آمده است؛ ر.ک: المفصل فی تاریخ العرب  قبل الاسلام، ج1، ص 21.
  • . همان، ص 58.
  • . برخی هرودوت را آسیایی و تبعه ایران دانسته اند؛ ر.ک: شناسایی منابع و مآخذ ایران، ص 25؛ خاورشناسی در  روسیه، ص 8.
  • . ر.ک: المفصل فی تاریخ العرب قبل الإسلام، ج 1، ص 58؛ تاریخ ایران از آغاز تا انقراض ساسانیان از صدر  اسلام تا انقراض قاجاریه، ص 49.
  • . Herdot.
  • . برخی سال های زندگی او را میان 420 ـ 489 قبل از میلاد دانسته اند. ر.ک: مطالعات اسلامی در غرب، ص 29.
  • .  Halicarnasse.
  • . samos
  • . pericles؛ برای آگاهی بیشتر ر.ک: تاریخ تمدن، ج5، ص1.
  • . Sophxles.
  • . شناسایی منابع و مآخذ تاریخ ایران، ص 24 ـ 25، با اندکی تغییر.
  • . المفصل فی تاریخ العرب قبل الاسلام، ج1، ص 57.
  • . ر.ک: نقد الخطاب الاستشراقی، ج1، ص 28؛ المفصل فی تاریخ العرب قبل الاسلام، ج 1، ص 57؛ تاریخ  تمدن، ج 5، ص 290.
  • . برای آگاهی بیشتر، ر.ک: تاریخ تمدن، ج 5، ص 290؛ یونانیان و پارسیان، ص 53.
  • . Ctesias.
  • . ر.ک: شناسایی منابع و مآخذ تاریخ ایران، ص 31.
  • .Xenophon.
  • . ر.ک: شناسایی منابع و مآخذ تاریخ ایران، ص 30؛ تاریخ ایران از آغاز تا انقراض ساسانیان از صدر اسلام تا  انقراض قاجاریه، ص 49؛ تاریخ ایران باستان(2)؛ تاریخ تمدن، ج6، ص 43 ـ 47.
  • . واژه «شرق» در این بحث در مفهوم «ایدئولوژیکی» خود به کار می رود، بنابراین، شرق شناسی، یعنی  اسلام شناسی.
  • . مطالعات اسلامی در غرب، ص 27.
  • . ر.ک: تاریخ یعقوبی، ج1، ص 443 ـ 444؛ تاریخ الامم و الملوک (تاریخ الطبری)، ج2، ص 128 ـ 131؛ فروغ  ابدیت، ج2، ص 212 ـ 217.
  • . ر.ک: تاریخ یعقوبی، ج 1، ص 249 ـ 252.
  • . ر.ک: انتقال علوم یونانی به عالم اسلامی، ص 215 ـ 216.
  • .John Damas Cus.
  • . de haeresibus.
  • . محمد در اروپا، ص 182.
  • . سیر تاریخی و ارزیابی اندیشه شرق شناسی، ص 84 ـ 85؛ ر.ک: محمد در اروپا، ص 182؛ تطور الاستشراق فی  دراسة التراث العربی، ص 25.
  • . ولایت فقیه، ص 10.
  • . همان، ص 128؛ ر.ک: صحیفه امام، ج 6، ص 158، و ج 8، ص 450.
  • . صحیفه امام، ج 4، ص 317.
  • . ر.ک: مطالعات اسلامی در غرب، ص 40 ـ 41؛ سیر تاریخی و ارزیابی اندیشه شرق شناسی، ص 61؛ نقد  الخطاب الاستشراقی، ج1، ص 37.
  • . تراث الإسلام، ج1، ص 59. برای آگاهی بیشتر ر.ک: نقد الخطاب الاستشراقی؛ تاریخ حرکة الاستشراق، ص 12؛ اضواء علی الاستشراق و المستشرقین، ص 11.
  • .Adrian reland.
  • . نگرش تاریخی بر رویارویی غرب با اسلام، به نقل از:Dela Reliqione Mohammedica Utrech. p.123
  • .Sir Denson Ross.
  • . محمد خاتم پیامبران، ج2، ص 281.
  • . من الشرق والغرب نظرات استشراقیة فی الإسلام، ص 8، به نقل از المحمدیه، ص 20.
  • . درآمدی بر تاریخ قرآن، ص 45.
  • . حیاة محمد، ص 141.
  • . نگرش تاریخی بر رویارویی غرب با اسلام، ص 79.
  • . برای آگاهی بیشتر ر.ک: برخورد آرای مسلمانان و مسیحیان، (تفاهمات و سوء تفاهمات)، ص 139؛ محمد در  اروپا، ص 166؛ تراث الإسلام، ج1، ص 37؛ رؤیة الاسلامیة للاستشراق، ص 28؛ نقش کلیسا در ممالک  اسلامی، ص 34.
  • . Confutatio Falsi Iibris Quem Mhamdes arabs.
  • ر.ک: دفاع از قرآن در برابر آرای خاورشناسان، ص 11.
  • .D. Ancona.
  • . La Laqqendadi maomtto im occident ta.
  • . Guibert.
  • .Hildebert.
  • . ر. ک: تطور الاستشراق فی دراسة التراث العربی، ص 87.
  • . Peter the venerable.
  • .Cluny.
  • . نظر اجمالی بر ترجمه های لاتینی قرآن مجید، ش 7، ص 26.
  • . تراث الإسلام، ج1، ص 41.
  • . Fabuae Saraceorum.
  • .Theodor Bibiander.
  • . برای آگاهی بیشتر از این مجموعه و سرگذشت آن، ر.ک: نقد الخطاب الاستشراقی، ج1، ص 43؛ القرآن الکریم  و روایات المدرستین، ج2، ص 707؛ نظر اجمالی بر ترجمه های لاتینی قرآن مجید، ص 36؛ کتاب ماه (دین)،  مقاله «قرآن در عصر اصلاحات (رنسانس)، محمد کاظم رحمتی، ش 63 و 64 (دی و بهمن 1381).
  • . کتاب ماه (دین)، مقاله «قرآن در عصر اصلاحات (رنسانس)»، محمد کاظم رحمتی، ش 63 و 64 (دی و بهمن  1381).
  • . ر. ک: نظر اجمالی بر ترجمه های لاتینی قرآن مجید، ص 37.
  • . Riomondo Martini.
  • . مطالعات اسلامی در غرب، ص 52.
  • . رویة إسلامیة للاستشراق، ص 30، نقل از The influence of Islam on Medieval Europe. p.74.
  • . Jeanne Kantakouzen.
  • . Nicholas Cusa (cusanus).
  • . Alphone spina.
  • . Jean turrecremata.
  • . Cribiatio Al Chorani Oeuvres.
  • . Fortalitium Fidei.
  • . Tractatus Contra Principales Errores Perfidi Mahometis..
  • . ر.ک: دفاع از قرآن، ص 12 ـ 13.
  • . نگرش تاریخی بر رویارویی غرب با اسلام، ص 343، نقل از: Dictionnare Hisrique. Et critique vol 2. p.102.
  • .William Whiston.
  • . ر.ک: شرق شناسی، ص 141ـ 142.
  • . Richard Simon.
  • . Jakob Reiske. برای آگاهی بیشتر ر.ک: فرهنگ کامل خاورشناسان، ص 159.
  • . تراث الإسلام، ج1، ص 63؛ رؤیة اسلامیة للاستشراق، ص 26 ـ 27؛ الاستشراق و المستشرقون ما لهم و ما  علیهم، ص 25.
  • .William Muir.
  • . برخورد آرای مسلمانان و مسیحیان، ص 176.
  • . تراث الإسلام، ج 1، ص 59.
  • . صحیفه امام، ج 8، ص 449 ـ 450.
  • . همان، ج 4، ص 97.
  • . Napoleon Benaparte.
  • . شرق شناسی، ص 149.
  • . C. F. de volney.
  • . شرق شناسی، ص 150.
  • . برای آگاهی بیشتر ر.ک: سیر تاریخی و ارزیابی اندیشه شرق شناسی، ص 90 ـ 92؛ نقد الخطاب الاستشراقی،  ج1، ص 87؛ شرق شناسی، ص 142.
  • . Kleber.
  • . شرق شناسی، ص 153.
  • . C. Snouck Hurqronje.
  • . شرق شناسی، ص 376.
  • .  mac donald.
  • . H.A R. Gibb.
  • . ر.ک: رؤیة إسلامیة للاستشراق، ص 10.
  • . Louis Massiqnon.
  • . برای آگاهی بیشتر ر.ک: نقد الخطاب، ج 1، ص 205 ـ 224؛ فرهنگ کامل خاورشناسان، ص 386 ـ 378.
  • .William Muir.
  • . برخورد آرای مسلمانان و مسیحیان، ص 188.
  • . همان، ص 176.
  • . karl Heinrich Bekker.
  • . برای آگاهی بیش تر ر. ک: نقد الخطاب الاستشراقی، ج1، ص 187 ـ 197؛ فرهنگ کامل خاورشناسان، ص 58 ـ 63.
  • . ر.ک: شرق شناسی، ص 79.
  • . سیر تاریخی و ارزیابی اندیشه شرق شناسی، ص 82.
  • .Guistiniani Aua.
  • . ر. ک: المستشرقون، ج 1، ص 152.
  • . ر. ک: تراث الإسلام، ج 1، ص 60.
  • .Gregoriana.
  • . المستشرقون، ج 1، ص 347.
  • .Leiden.
  • .F. Van. Raveligen.
  • . ر. ک: تراث الإسلام، ج1، ص 61.
  • . المستشرقون، ج2، ص 645.
  • .Colbert.
  • . فرهنگ خاورشناسان، ص 13.
  • . ر. ک: المستشرقون، ج3، ص 981.
  • . برای آگاهی بیش تر ر.ک: سیر تاریخی و ارزیابی اندیشه شرق شناسی، ص 97؛ مجله فرهنگ و پژوهش، مقاله  «مراکز پژوهشی ایران شناسی و شرق شناسی»، کاظم رهبر، ش100، ص 107 ـ 109.
  • . برای آگاهی بیش تر ر.ک: نقش کلیسا در ممالک اسلامی، ص 107 ـ 137؛ مجله گزارش، مقاله «کارکرد  استعماری شرق شناسی و ایران شناسی»، اصغر مصطفوی، ش 112، ص 46.
  • . نقش کلیسا در ممالک اسلامی، ص 106.
  • . was her mohamad aus dem. Jundenthumeau fgenommen.
  • . Abraham Giger.
  • . موسوعة المستشرقین، ص 222 ـ 223.
  • . اندیشه صادق، ش 15، ص 28.
  • . واژه های دخیل در قرآن مجید، ص 337.
  • . المستشرقون و القرآن، ص 85 و نیز ر.ک: تاریخ حرکة الاستشراق، ص 181.
  • .Joseph Horovitz.
  • . دایرة المعارف الاسلامیه، ج 6، ص 1 ـ 2.
  • . وَلَقَد کَتَبْنا فِی الزّبور مِنْ بَعْدِ الذّکْر أنّ الأرضَ یَرِثُها عِبَادِیَ الصَّالِحُونَ.
  • . دایرة المعارف الاسلامیه، ج10، ص 335.
  • . برای آگاهی از زندگی او و آثارش ر. ک: موسوعة المستشرقین، ص 98؛ آراء المستشرقین حول القرآن الکریم،  ج 1، ص 197.
  • . تاریخ ملل و دول اسلامی، ص 26.
  • . همان، ص 53.
  • . ر. ک: تاریخ الأدب العربی، ج1، ص 194.
  • . B. Carra De Vauxc.
  • . دایرة المعارف الاسلامیه، ج3، ص 11.
  • . همان، ص 12.
  • . Phlip Khuri Hitti.
  • . تاریخ عرب، ص 158 ـ 161، با تلخیص.
  • . همان.
  • . ر. ک: دروس قرآنیه، ج2، ص 435 ـ 444 و 571، و نیز ر. ک: ج1، ص 195.
  • . ما به موسی کتاب آسمانی دادیم؛ و شک نداشته باش که او آیات الهی را دریافت داشته، و ما آن را وسیله  هدایت بنی اسرائیل قرار دادیم.
  • . دروس قرآنیه، ج2، ص 1058 ـ 1060.
  • . حیاة محمد، ص 122 ـ 123.
  • . همان، ص 130 ـ 131.
  • . التبشیر و الاستشراق، ص 54. در مباحث آینده خواهیم دید که ریچارد بل نیز همین ادعا را تکرار نموده است.
  • . Iqnaz Goldzier.
  • . العقیدة و الشریعة فی الإسلام، ص 12.
  • . همان، ص 15.
  • . ر.ک: مجموعه آثار مرتضی مطهری، ج 3، ص 205.
  • . الوحی المحمدی، ص 31؛ القرآن و المستشرقون، ص 52؛ الظاهرة القرآنیه، ص 257.
  • . تفسیر المیزان، ج1، ص 63؛ روح الدین الإسلامی، ص 435؛ الظاهرة القرآنیه، ص 255؛ إظهار الحق، ج 2، ص 50؛ پژوهش هایی دربارة قرآن و وحی، ج1، ص 56.
  • . قالوا فی الإسلام، ص 57.
  • . ر. ک: الإبطال، ص 67؛ حیاة محمد، ص 49.
  • . دایرة المعارف الإسلامیه، ج3، ص 10، مقاله انجیل.
  • . همان.
  • . نقد الخطاب، ج1، ص 349.
  • . دائرة المعارف الاسلامیه، ج3، ص 18.
  • . ابن عبری بین سال های 623 ـ 685 هجری زندگی می کرده است.
  • . دائرة المعارف الإسلامیه، ج3، ص 26.
  • . آراء المستشرقین حول القرآن الکریم، ج1، ص 138 ـ 139.
  • . برای آگاهی بیش تر ر.ک: روح الدین الإسلام، ص 431؛ الظاهرة القرآنیه، ص 251 ـ 255.
  • . برخورد آرای مسلمانان و مسیحیان، ص 16؛ ر.ک: حیاة محمد، ص 163؛ مدخل إلی القرآن الکریم، ص 141.
  • . شبهات و ردود، ص 13، با اندکی تغییر.
  • . کتاب مقدس، تکوین، ج 9، ص 12.
  • . همان، ج 12، ص 10 ـ 12.
  • . همان، ج 19، ص 30 ـ 38.
  • . همان، ج 27، ص 1 ـ 40.
  • . همان، دومین سموئیل، ج 12، ص 1 ـ 12.
  • . همان، اول پادشاهان، ج 11، ص 3 ـ 8.
  • . همان، یوحنا، ج 2، ص 11.
  • . برای آگاهی بیشتر ر.ک: راز بزرگ رسالت، ص217؛ شبهات و ردود، ص 25؛ مقارنة الادیان، ص 277؛ تفسیر  موضوعی قرآن، ج3، ص 321؛ الیهود فی القرآن، ص 262؛ آراء المستشرقین حول القرآن الکریم، ج1، ص342؛  اظهار الحق، ج 2، ص 254؛ الهدی إلی دین المصطفی، ج 1، ص 92.
  • . المیزان فی تفسیر القرآن، ج1، ص 62.
  • . آل عمران (3): 35.
  • . آل عمران (3): 37.
  • . آل عمران (3): 46.
  • . آل عمران (3): 37.
  • . طه (20): 83 ـ 97.
  • . تورات، سفر خروج، ج 32، ص 2 ـ 5.
  • . نساء (4): 157 ـ 158.
  • . مقایسه ای میان تورات، انجیل، قرآن و علم، ص 183.
  • . برای مثال: ر.ک: راز بزرگ رسالت، ص 217؛ الظاهرة القرآنیه، ص 290؛ مقارنة الادیان، ص 275؛ قضایا قرآنیة  فی الموسوعة البریطانیه، ص 66؛ تفسیر نمونه، ج 15، ص 22.
  • . البته گفتنی است که این سخن درست نیست و اندیشمندان اسلامی از آن پاسخ داده اند (ر.ک: مجموعه آثار،  (مرتضی مطهری) پیامبر امّی) ما از باب مماشات آن را می آوریم.
  • . تاریخ قرآن، ص 507؛ ر.ک: دفاع از قرآن، ص 26.
  • . درآمدی بر تاریخ قرآن، ص 65.
  • . ر.ک: آراء المستشرقین حول القرآن الکریم، ج1، ص 138 ـ 139.
  • . نقد الاستشراق، ج1، ص269؛ به نقل از: Mahomet ، ص 37.
  • . این مقدمه با بازنگری و بازنگاری مونتگمری وات، شاگرد برجسته بل و حذف برخی از مطالب غیرواقعی و  وهمی با ترجمه بهاء الدین خرمشاهی با عنوان درآمدی بر قرآن، چاپ و منتشر شده است.
  • . آراء المستشرقین حول القرآن الکریم، ج1، ص105.
  • . واژه های دخیل در قرآن مجید، ص337.
  • . الإسلام، ص41.
  • . تاریخ تمدن، ج11، ص14.
  • . تصویر شیعه در دایرة المعارف امریکانا، ص27.
  • . العقیدة و الشریعه، ص 14 ـ 15.
  • . حیاة محمد، ص49 ـ 53.
  • . تاریخ تمدن اسلام و عرب، ص107.
  • . صانعوا التاریخ العرب، ص 106؛ ر.ک: دائرة المعارف الإسلامیه، ج 3، ص389؛ دفاع عن محمد، ص6.
  • . ر.ک: الوحی المحمدی، ص70.
  • . ر.ک: المیزان فی تفسیر القرآن، ج1، ص63.
  • . ر.ک: المدخل لدراسة القرآن الکریم، ص 87.
  • . ر.ک: دایرة المعارف الإسلامیه، ج3، ص 396؛ حیاة محمد، ص 131؛ السیرة النبویه، ج1، ص 159؛ طبقات  الکبری، ج1، ص 80.
  • . ر.ک: السیرة النبویه، ص 188؛ دائرة المعارف الإسلامیه، ج 3، ص 397؛ طبقات الکبری، ج1، ص 87؛  بحارالانوار، ج16، ص 49.
  • . سیر الأعلام النبلا، ج1، ص 57.
  • . الصحیح من سیرة النبی الأعظم، ج1، ص93؛ ر.ک: اسلام در زندان اتهام، ص 50؛ حاضر العالم الإسلامی، ج1،  ص 41.
  • . السیرة النبویه، ج 1، ص 183.
  • . ر.ک: فروغ ابدیت، ج1، ص 174 ـ 176 و نیز برای آگاهی بیش تر ر.ک: الوحی المحمدی، ص 66؛ الصحیح من  سیرة النبی الأعظم، ج1، ص 91؛ تاریخ قرآن، ص 123؛ تفسیر نمونه، ج16، ص7.
  • . ر.ک: المیزان فی تفسیر القرآن، ج1، ص63.
  • . نگرش تاریخی بر رویارویی غرب با اسلام، ص 349، نقل از:Voltair oeuvres completes, vol. 11, p. 210 and 216.
  • . در مباحث پیشین گذشت که در عصر رسالت، کتاب مقدس به عربی ترجمه نشده بود.
  • . دروس قرآنیه، ج2، ص412.
  • . همان.
  • . تاریخ تمدن، ج11، ص 16 و نیز ر.ک: حیاة محمد، ص137.
  • . الاستشراق و الاتجاهات الفکریه، ص132. ما در آینده این سخن را بررسی می کنیم.
  • . صحیح البخاری، کتاب بدء الوحی، باب کیف کان بدء الوحی إلی رسول الله(صلی الله علیه و آله و سلم)، ح 3.
  • . سیرة النبویه، ج 1، ص 238.
  • . برای آگاهی بیش تر ر.ک: وحی الله، ص 141؛ الوحی المحمدی، ص67؛ الصحیح من سیرة النبی الأعظم، ج1،  ص 216؛ فروغ ابدیت، ج1، ص 227؛ المیزان فی تفسیر القرآن، ج20، ص 327؛ التمهید، ج1، ص 78.
  • . اسلام در زندان اتهام، ص 53، با اندکی تغییر.
  • . ر.ک: المدخل لدراسة القرآن الکریم، ص 86؛ الفکر الإسلامی، ص131.
  • . ما در آینده پیرامون این منبع موهمی اسلام سخن خواهیم گفت.
  • . المستشرقون و القرآن، ص121 ـ 122.
  • . برخورد آرای مسلمانان و مسیحیان، ص33.
  • . الاستشراق و الاتجاهات الفکریه، ص132 به نقل از:Lewis the Arabs. O.p. cit, p.39.
  • . نقد الخطاب، ج1، ص269، به نقل از :  p.u.f. p.60. Le probleme do Mahome
  • . تاریخ ملل و دول اسلامی، ص 22؛ ر. ک: تاریخ الأدب العربی، ج 1، ص 194 ـ 195.
  • . تاریخ الشعوب الإسلامیه، ص39.
  • . واژه های دخیل در قرآن مجید، ص164.
  • . همان، ص 202؛ ر.ک: حیاة محمد، ص 124 ـ 126؛ دروس قرآنیه، ج1، ص 276؛ المستشرقون والقرآن،  ص107؛ واژه های دخیل در قرآن مجید، ص 81.
  • . همان، ص 69.
  • . وَ لَقَدْ نَعْلَمُ أنّهُمْ یَقُولُونَ إِنّما یُعَلِّمُهُ بَشَرٌ لِسانُ الّذِی یُلْحِدُونَ إِلَیْهِ أعْجَمِیٌّ وَ هذا لِسانٌ عَرَبِیٌّ مُبِینٌ، (نحل  (16): 103).
  • . ممکن است کسی بگوید آن شخص محتوا را برای پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) تلقین می کرده ولی الفاظ از خود پیامبر اکرم  می باشد. گفته می شود آیات بعدی، از این اشکال پاسخ می دهد. ر.ک: المیزان فی تفسیر القرآن، ج 12، ص348.
  • . فخر رازی او را متعلق به بنی عامر بن لوی دانسته است، ر. ک: تفسیر الکبیر، ج20، ص 117.
  • . تفسیر نمونه، ج11، ص 408؛ ر.ک: تفسیر الکبیر، ج7، ص 117؛ تفسیر مجمع البیان، ج6، ص 49.
  • . ر.ک: ماسیة الإسلام، ص 38.
  • . عذر تقصیر به پیشگاه محمد و قرآن، ص 5 ـ 6؛ ر.ک: المدخل لدراسة القرآن، ص 90.
  • . Jules Labume.
  • . اسلام از دیدگاه ژول لابوم، ص 21.
  • . دائرة المعارف الاسلامیه، ج 4، ص 110.
  • . الإسلام، ص42.
  • . انسان غریق به هر خار و خاشاکی برای نجات خود چنگ می زند.
  • . قبسات، مقاله: «تأملی در ایرادهای مستشرقان بر وحیانی بودن قرآن»، شماره 29، ص 198.
  • . العقیدة و الشریعة فی الإسلام، ص 20؛ ر.ک: آراء المستشرقین حول القرآن، ج 1، ص 101 ـ 106.
  • . در آستانة قرآن، ص 203.
  • .H.H. Brau.
  • . دائرة المعارف الاسلامیه، ج6، ص 210.
  • . دروس قرآنیه، ج 2، ص 572.
  • . سیر تاریخی و ارزیابی اندیشه شرق شناسی، ص 136؛ ر.ک: المستشرقون والقرآن، ص 123؛ الإسلام و العرب،  ص 38؛ تاریخ الشعوب الإسلامیه، ص 39.
  • . هود (11): 49.
  • . یوسف (12): 102.
  • . قصص (28): 44.
  • . برای نمونه ر.ک: بقره (2): 24؛ اسراء (17): 88؛ طور (52): 33 ـ 34.
  • . .Hamilton Gibb (Guib) برای آگاهی از زندگی او ر. ک: موسوعة المستشرقین، ص 174.
  • . اسلام از دیدگاه دانشمندان جهان، ص 517 ـ 518. نقل از: دراسات فی الحضارة الإسلامیه، ص 238.
  • .K. Huoar.
  • . نقد الخطاب، ج1، ص 269. نقل از:  Journal Asiatique. x,vol. IV, p. 125.
  • .Pueer.
  • . نقل از: دیوان امیّه، مقدمه مزدرش شولتیس و نیز ر. ک: حیاة محمد، ص 224.
  • . دائرة المعارف الإسلامیه، ج 2، ص 661.
  • . ر.ک: تعلیق محمد عرفه بر مقاله امیة بن أبی الصلت.
  • . دائرة المعارف الإسلامیه، ج2، ص 661.
  • . مجله قبسات، مقاله «تأملی در ایرادهای مستشرقان بر وحیانی بودن قرآن»، شماره 30، ص195.
  • . ر.ک: سیر تاریخی و ارزیابی اندیشه شرق شناسی، ص 138.
  • .H.H Brau.
  • . دائرة المعارف الاسلامیه، ج 2، ص 662.
  • . المفصل فی تاریخ العرب قبل الإسلام، ج 6، ص 495.
  • . برای آگاهی بیش تر ر.ک: بیان الادیان، ص 27؛ المیزان فی تفسیر القرآن، ج 8، ص 338؛ المفصل فی تاریخ  العرب قبل الإسلام، ص 478؛ نقد الخطاب، ج1، ص 269؛ سیکولوجیة القصّة فی القرآن، ص 74.
  • . ر. ک: آراء المستشرقین حول القرآن، ج1، ص 137.
  • . اسلام از نظر ولتر، ص 121؛ به نقل از: کلیات ولتر، ج 17، ص 104.
  • . sale.
  • . Parsis.
  • . Dozy.
  • . دائرة المعارف الاسلامیه، ج8، ص 140.
  • .Die Paradiesischew Junq frauenim Islam.
  • . Daena.
  • . واژه های دخیل در قرآن، ص 190.
  • . تمدن اسلام و عرب، ص 132.
  • . المیزان فی تفسیر القرآن، ج1، ص 64؛ ر.ک: الوحی المحمدی، ص 69.
  • . اسلام از دیدگاه دانشمندان جهان، ص 195.