همایش اندیشه های قرآنی امام خمینی (س)

مبانی فهم قرآن از دیدگاه امام خمینی رحمة الله

‏ ‏

‏ ‏

‏ ‏

‏ ‏

‏ ‏

مبانی فهم قرآن 

 

 

از دیدگاه امام خمینی(رحمةالله)

‏ ‏

‏ ‏

 

احمد سعادت

‏ ‏

مجموعه مقالات همایش اندیشه های قرآنی امام خمینی (س) ـ جلد 2مجموعه مقالاتصفحه 85

مجموعه مقالات همایش اندیشه های قرآنی امام خمینی (س) ـ جلد 2مجموعه مقالاتصفحه 86

‏ ‏

‏ ‏

‏ ‏

‏ ‏

چکیده

‏از نظر امام خمینی‏‏(رحمةالله)‏‏، قرآن سرّ است، نور است و حقیقتی است ورای این الفاظ و ‏‎ ‎‏مکتوبات؛ اما این حقیقت متعالی که شناخت و فهم آن برای همگان بسیار دشوار ‏‎ ‎‏می‌نمود، به لطف الهی، با چند مرتبه تنزل، به شکل و قالب الفاظ درآمد. در این قرآن ‏‎ ‎‏متنزل، حقایق و معارف به گونه‌ای بیان شده است که هم برای عامی قابل فهم باشد و ‏‎ ‎‏هم برای عالم قابل تأمل. بدین جهت معارف قرآن به دو بخش علمی و عملی تقسیم ‏‎ ‎‏می‌شود. معارف عملی را آیات محکم با الفاظ صریح و عرفی عهده‌دار بیان است و ‏‎ ‎‏حقایق علمی را آیات متشابه با الفاظ رمزی و سمبلیک. فروکاستن معارف و حقایق ‏‎ ‎‏علمی در سطح فهم همگانی لزوم و ضرورت نداشته و حتی غیر ممکن است. برای فهم ‏‎ ‎‏حقیقت قرآن و معانی کلام الهی، باید به نیات و مقاصد وحی و خدای متعال، توجه ‏‎ ‎‏کرد. بدون درک مقاصد الهی از ارسال و انزال این کتاب، از شناخت آن بی‌بهره خواهیم ‏‎ ‎‏ماند؛ اما آیا می‌توان به حقیقت و فهم کتاب الهی نائل آمد؟ قطعاً آری! می‌توان به معنای ‏‎ ‎‏نهایی این کتاب راه یافت؛ منتها به درجه وسطح وجودی و فکری خواننده بستگی دارد. ‏‎ ‎‏یکی در سطح ظاهر و برخی از معارف عملی متوقف می‌گردد و دیگری به عمق حقایق ‏‎ ‎‏علمی نقب می‌زند و به نهایی‌ترین معانی و بطون آن دست می‌یابد. باید توجه کرد که ‏‎ ‎‏قرآن نور است، تنها با قلب پاک و درون صیقل داده می‌توان، زمینۀ تجلی آن حقایق را ‏‎ ‎‏آماده ساخت، بنابراین باید در رفع موانع فهم قرآن کوشید که برخی از این موانع عبارت است از: گناه، خودبینی، حجاب اصطلاحات و تقلید از دیگران.‏

واژگان کلیدی:‏ امام خمینی، متن (قرآن)، فهم، زبان دین، زبان قرآن، ‏‎ ‎‏نمادین(سمبلیک)، التفات مؤلف، معنای نهایی متن.‏

مجموعه مقالات همایش اندیشه های قرآنی امام خمینی (س) ـ جلد 2مجموعه مقالاتصفحه 87

‏ ‏

‏ ‏

‏ ‏

‏ ‏

‏ ‏

‏ ‏

مقدمه

‏در زمان حیات حضرت رسول اکرم‏‏(صلی الله علیه و آله و سلم)‏‏ تفهیم و تفهّم قرآن بین پیامبر ومخاطبانش، ‏‎ ‎‏معمولاً به آسانی شکل می‌گرفت و تنها تلاوت و بازخوانی آیات توسط پیامبر برای ‏‎ ‎‏مخاطبان کفایت می‌کرد و تلاشی دیگر در جهت فهماندن رخ نمی‌داد. همسانی زبان، ‏‎ ‎‏زمان، مکان، فرهنگ و...، این مسأله را از پیچیدگی رهانیده بود؛ اما هرچه فاصله از ‏‎ ‎‏عصر نبوت بیشتر شد و هرچه قلمرو جغرافیایی جهان اسلام گسترش یافت، به همان ‏‎ ‎‏میزان فهم قرآن و دریافت حقیقت پیام الهی دچار اغماض و پیچیدگی گردید. بهترین ‏‎ ‎‏گواه بر این مدعا، پیدایش نحله‌های فکری و تشکیل روش‌ها و برداشت‌های مختلف ‏‎ ‎‏کلامی، فقهی، تفسیری و... است که به صورت ناهمگون در تاریخ اسلام رشد کرده و ‏‎ ‎‏همگی نظریاتشان را به قرآن مستند می‌کنند.‏

‏این اختلافات موجب شد که کاوشگران و محققان قرآنی و اسلامی، بدین واقعیت ‏‎ ‎‏توجه کنند که فهم قرآن، به مبادی و مبانی مشخصی نیاز دارد که بدون تعین و شناخت ‏‎ ‎‏آن مبادی، فهم قرآن به درستی میسور نیست و نمی‌توان به‌طور شایسته، انتظار فهم ‏‎ ‎‏سامان‌دار قرآن را داشت. این مبادی در گذشته به گونه‌ای و امروزه به گونه‌ای دیگر ‏‎ ‎‏دامن گشوده‌اند. در گذشته دغدغه فکری قرآن‌پژوهان شناخت ناسخ و منسوخ، محکم ‏‎ ‎‏و متشابه، عام و خاص، مطلق و مقید، تأویل و تفسیر، شأن نزول، تدوین قرآن، انواع ‏‎ ‎‏قرائت‌ها، ترتیب آیات و... بوده است؛ اما امروز با تبعیت از مسیحیت که در تقابل با ‏‎ ‎

مجموعه مقالات همایش اندیشه های قرآنی امام خمینی (س) ـ جلد 2مجموعه مقالاتصفحه 88
‏فرهنگ نوین و فلسفه‌های زبان و هرمنوتیک، به پرسش‌ها و در نتیجه به پاسخ‌های ‏‎ ‎‏جدیدی دست یافته‌اند، پژوهش‌گران اسلامی نیز ضرورت و حساسیت‌های پرسش‌های ‏‎ ‎‏نوین را جدی گرفته و متفاوت با ادوار پیشین، به پاسخ مسائلی دیگر اندیشیده‌اند که ‏‎ ‎‏پیش از این اصلاً مطرح نبود یا حداقل به شکل و شمایل امروزی وجود نداشته‌اند. به ‏‎ ‎‏برخی این موضوعات که مبانی فهم قرآن نام گرفته‌اند، اشاره می‌شود:‏

زبان دین

‏نخستین گام در مباحث زبان‌شناسی متون دینی این است که «زبان دین چیست؟» آیا ‏‎ ‎‏متون دینی مانند یک کتاب فلسفی است یا کتاب اخلاق یا کتاب علمی و یا غیره؟ یا با ‏‎ ‎‏همۀ آنها متفاوت است؟ آیا زبان دین زبانی فلسفی است یا عرفانی یا اخلاقی یا فقهی ‏‎ ‎‏یا قصه و داستان؟ آیا می‌توان همانند کتاب‌های عادی، کتاب‌های دینی را مطالعه کرده، ‏‎ ‎‏بر اساس ذهنیت‌ها و ملاک‌های معمولی آن را فهم کنیم و محتوا، موضوعات و اهداف ‏‎ ‎‏آن را مشخص کرده و با معیارهای انسانی بررسی یا حتی نقد کنیم؟ یا این‌که این کُتب، ‏‎ ‎‏زبان مخصوص خود را دارد و نمی‌توان بر اساس معیارهای انسانی به فهم آن دست ‏‎ ‎‏یافت؟‏

‏در غرب بیش از دویست سال است که این موضوع معرکۀ آرا شده و دانشمندان ‏‎ ‎‏نظریات ناهمگونی را ارائه کرده‌اند. عمده‌ترین دیدگاه‌های دانشمندان غربی در باب ‏‎ ‎‏گزاره‌های متافیزیکی، از جمله گزاره‌های دینی عبارت است از:‏

1. نظریه «پوزیتویست‌ها»:‏ یکی از اصول عمده پوزیتویست‌ها، اصل تحقیق‌پذیری ‏‎ ‎‏تجربی است:‏‎[1]‎‏«هر گزاره غیر قابل تحقیق تجربی، بی‌معناست». آنان معتقدند که ‏‎ ‎‏گزاره‌های متافیزیکی و از آن جمله گزاره‌های دینی، به دلیل غیر تجربی و غیر حسی ‏‎ ‎‏بودن، گزاره‌های بی‌معنا و غیر قابل پذیرشند. پوزیتویسم در معرفت‌شناسی تجربی ریشه ‏‎ ‎

مجموعه مقالات همایش اندیشه های قرآنی امام خمینی (س) ـ جلد 2مجموعه مقالاتصفحه 89
‏دارد و گزاره‌هایی را معنادار می‌شمارد که به وسیله تجربه و حس اثبات شود. ‏‎ ‎‏تجربه‌گرایی از بیکن (1561 ـ 1626) آغاز شد وتوسط جان لاک، بارکلی و هیوم ‏‎ ‎‏پیگیری گردید و از طریق برتراند راسل و ویتگنشتاین به اصحاب «حلقه وین» متصل ‏‎ ‎‏شد که آنان در سال 1907 پوزیتویسم را تشکیل دادند.‏‎[2]‎

‏این اشکال مطرح شده است که اصل تحقیق‌پذیری، خود ویرانگر (‏‎self Reference‎‏) ‏‎ ‎‏است، و با ملاک‌های این نظریه، حتی علم را هم نمی‌توان معنادار به حساب آورد، زیرا ‏‎ ‎‏برخی نظریات علمی، مانند نظریات موجی و ذره‌ای نور، قابل تحقیق تجربی نیستند. ‏‎ ‎‏این دو اشکال و اشکالات دیگر این نظریه را به کلی از اعتبار ساقط کرده‌اند.‏

‏فلو (‏‎Flew‎‏) اصل تحقیق‌پذیری را به اصل ابطال‌پذیری تبدیل کرد. بازیل میچل و ‏‎ ‎‏جان هیک با فرض لزوم تحقیق‌پذیری و یا ابطال‌پذیری، گزاره‌های دینی را قابل اثبات ‏‎ ‎‏یا ابطال می‌شمارند. میچل، تزلزل ایمان مؤمن در موارد شک را، نقض گزاره‌های دینی ‏‎ ‎‏و در واقع ابطال آنها می‌داند و جان هیک گزاره‌های دینی را پس از مرگ، قابل اثبات یا ‏‎ ‎‏ابطال محسوب می‌کند.‏

2. نظریه «تمثیلی بودن گزاره‌های دینی»:‏ این نظریه را نخست توماس آکویناس، ‏‎ ‎‏در قرون وسطی مطرح ساخت. آکویناس معتقد بود که الفاظ مشترک بین خالق و ‏‎ ‎‏مخلوق، مانند «عادل»، «خیر» و... که هم بر خداوند و هم انسان اطلاق می‌شوند، نه ‏‎ ‎‏کاملاً به یک معناست(مشترک معنوی) و نه صددرصد متفاوت( مشترک لفظی)، بلکه به ‏‎ ‎‏گونه‌ای تمثیلی مورد استفاده قرار می‌گیرند؛ یعنی میان اوصاف الهی و بشری ارتباط و ‏‎ ‎‏شباهت‌هایی وجود دارد؛ با این‌که تفاوت‌هایی نیز در بین است.‏‎[3]‎

‏این نظریه به منظور فرار از تعطیل و تجسد ابراز شده است؛ ولی بی‌اندازه مبهم و ‏‎ ‎‏غیر روشن است. مفسران این نظریه کوشیده‌اند، آن را به‌طور سیستماتیک تحلیل و ‏‎ ‎

مجموعه مقالات همایش اندیشه های قرآنی امام خمینی (س) ـ جلد 2مجموعه مقالاتصفحه 90
‏توجیه کنند، قواعدی به آن افزوده، با تقسیم به تمثیل تنازلی و ارتقایی یا تمثیل مبتنی بر ‏‎ ‎‏«نسبت صحیح»، خواسته‌اند که از این اشکالات بگریزند واین نظریه را به گونه‌ای ‏‎ ‎‏موجه‌تر جلوه دهند که ورود به این مباحث ما را از اهداف دور می‌سازد.‏

3. نظریۀ «نمادین یا سمبلیک بودن گزاره‌های دینی»:‏ طبق این نظریه، زبان دین از ‏‎ ‎‏معنای عرفی خالی بوده و به واقعیت‌های فراتر از فهم عرفی و معمولی اشاره دارد.‏

4. نظریۀ «افسانه مفید»:‎[4]‎‏ نظریات متأخرتر که از سوی فیلسوفان تحلیل زبانی مطرح ‏‎ ‎‏شده است، غالباً به تحلیل زبان دینی به صورت کارکردگرایانه پرداخته‌اند و کوشیده‌اند، ‏‎ ‎‏حداقل برای زبان دین، یک فایده و کارکرد بیابند. بریث ویت،‏‎[5]‎‏ کارکرد زبان دینی را ‏‎ ‎‏اساساً شبیه کارکرد آموزه‌های اخلاقی می‌شمارد و آن را افسانه فایده‌مند می‌داند که ‏‎ ‎‏انسان‌ها را به نوعی زندگی اخلاقی ترغیب می‌کند و کتاب‌های دینی، مثل کتاب‌های ‏‎ ‎‏افسانه و داستان‌های آموزنده‌اند.‏

5. نظریۀ «در حاشیه سخن گفتن»‏: به نظر فون بورن، زبان دینی در حاشیه سخن ‏‎ ‎‏گفتن است. در مرکز زبان، یعنی امور دنیوی ومادی زندگی زبان به روشنی و وضوح ‏‎ ‎‏مورد استفاده قرار می‌گیرد و منشأ سوء تفاهم نمی‌شود. زبان دینی در پی بیان اموری ‏‎ ‎‏است که قابل بیان نیستند. زبان دینی بیانگر گونۀ خاصی از «بودن در جهان» است.‏

6. نظریۀ «بازی زبانی»:‏ این نظریه را ویتگنشتاین در فلسفۀ دوم خود ابراز داشت. ‏‎ ‎‏طبق این نظریه گزاره‌های دینی یک بازی زبانی است و با دیگر بازی‌های زبانی، فقط ‏‎ ‎‏یک شباهت خانوادگی دارد و دیگر هیچ‌گونه خصلت مشترکی ندارد.‏

‏پس از شمارش و طرح اجمالی نظریات مهم در زبان دین، به زبان قرآن می‌رسیم؛ ‏‎ ‎‏ولی معمولاً پیش از مطرح کردن این مسأله، بیان یک مطلب مقدمی ضرورت دارد، که ‏‎ ‎‏همان حقیقت قرآن است.‏

 


مجموعه مقالات همایش اندیشه های قرآنی امام خمینی (س) ـ جلد 2مجموعه مقالاتصفحه 91
حقیقت قرآن

‏در زبان‌شناسی متون دینی، پیش از بحث زبان، ماهیت و حقیقت متون مقدس بررسی ‏‎ ‎‏می‌شود. ما نیز در پاسخ این سؤال که اساساً «قرآن چیست؟» تبیین حقیقت و ماهیت ‏‎ ‎‏قرآن را از دیدگاه امام خمینی پی می‌گیریم. در کلام امام خمینی که با تعبیر عرفانی بیان ‏‎ ‎‏می‌شود، قرآن از شئون ذاتیه و حقایق علمیه در حضرت واحدیت است و در واقع آن ‏‎ ‎‏حقیقت «کلام نفسی» است.‏

‏فهم این حقیقت با هیچ یک از راه‌های شناخت تجربی و علمی، عقلانی و قلبی، و ‏‎ ‎‏درونی حاصل نمی‌شود؛ مگر به واسطه مکاشفه تامۀ الهیه که برای حضرت ختم مرتبت، ‏‎ ‎‏در محفل انس «قاب قوسین» یا خلوتگاه سر مقام «أو أدنی» به دست آمد و نیز خُلّص ‏‎ ‎‏از اولیا که به حسب انوار معنویه و حقایق الهیه با روحانیت آن حضرت متحد شده و ‏‎ ‎‏وارث علم و تابع و فانی آن ذات مقدس گردیده و حقیقت قرآن به همان نورانیت که ‏‎ ‎‏در قلب مبارک پیامبر متجلی گردید، به قلوب آنها منعکس شده و آن قرآن بدون تنزل ‏‎ ‎‏به منازل و تطور به اطوار است که تحمل آن را فقط وجود شریف رسول اکرم‏‏(صلی الله علیه و آله و سلم)‏‏ و ‏‎ ‎‏ولی الله مطلق علی بن ابی طالب دارد.‏‎[6]‎

‏بر فرض درک حقیقت قرآن به واسطه پیامبر و اولیای الهی، این سؤال پیش می‌آید ‏‎ ‎‏که آیا ما هیچ‌گونه بهره‌ای از قرآن نداریم؟ در پاسخ می‌توان گفت، فهم حقیقت قرآن از ‏‎ ‎‏حد درک و فهم بشر عادی خارج است،‏‎[7]‎‏ زیرا «سرّ است، سرّ سرّ است، سرّ مستسر به ‏‎ ‎‏سرّ است، سرّ مقنع به سرّ است و باید تنزل کند، بیاید پایین تا این‌که برسد به این ‏‎ ‎‏مراتب نازله».‏‎[8]‎

‏حضرت امام تأکید می‌کند که حقیقت «قرآن که از مقولۀ سمع و بصر نیست، از ‏‎ ‎

مجموعه مقالات همایش اندیشه های قرآنی امام خمینی (س) ـ جلد 2مجموعه مقالاتصفحه 92
‏مقوله الفاظ نیست، از مقوله اعراض نیست؛ لکن متنزلش کردند»؛‏‎[9]‎‏ اما این مسأله به این ‏‎ ‎‏معنا نیست که ما از قرآن موجود و مکتوب نمی‌توانیم هیچ بهره‌ای ببریم و این قرآن ‏‎ ‎‏ملفوظ را نمی‌توانیم درک کنیم. حقیقت قرآن منزل به منزل تنزّل کرده، تا به قلب پیامبر ‏‎ ‎‏اکرم‏‏(صلی الله علیه و آله و سلم)‏‏ رسیده است و سپس به صورت الفاظ در اختیار ما قرار گرفته است، و از این ‏‎ ‎‏کتاب مقدس تنزل یافته «همه از او به اندازه سعۀ وجودی و فکری خودشان استفاده ‏‎ ‎‏کنند».‏‎[10]‎

‏اساساً انگیزۀ نزول قرآن در دسترس بودن این کتاب الهی است و هدف از دسترس ‏‎ ‎‏بودن آن این است که مردم از قرآن استفاده کنند، بهره‌های معنوی ببرند، و در واقع ‏‎ ‎‏قرآن کتاب قانون الهی و راهنمای بشر در حرکت از سیر من الله الی الله است و ‏‎ ‎‏راهنمایی است که دست انسان را گرفته، از حضیض نقص، ضعف و حیوانیت به اوج ‏‎ ‎‏کمال، انسانیت و معنویت می‌رساند،‏‎[11]‎‏ همۀ این موارد در فرضی است که ما محتوای ‏‎ ‎‏این کتاب را درک می‌کنیم، می‌فهمیم و پس از شناخت کامل، به آموزه‌های آن عمل ‏‎ ‎‏می‌کنیم.‏

‏این هدف در صورتی محقق می‌شود که به قرآن، به عنوان یک کتاب‌شناختنی که در ‏‎ ‎‏حد فهم و درک بشر است، نگاه کنیم و به محتوا و مندرجات آن تأمل و تفکر کنیم. به ‏‎ ‎‏گفتۀ امام، سُبُل سلامت و طریق هدایت در این کتاب موجود است و باید با تفکر، از آن ‏‎ ‎‏استخراج کرد.‏‎[12]‎‏ حضرت امام به کسانی که این کتاب را از دسترس عموم مردم دور نگه ‏‎ ‎‏داشته، هر نوع تأمل، تفکر را در آن غیر ممکن و خارج از طاقت بشر می‌دانند، به ‏‎ ‎‏سختی برمی‌آشوبد و نظریاتی را که تأمل، تفکر و تدبر در قرآن را با تفسیر به رأی ‏‎ ‎‏اشتباه گرفته، آنها را آرای باطله و عقاید فاسده می‌شمارد که انتشار چنین آرا، نتایج ‏‎ ‎

مجموعه مقالات همایش اندیشه های قرآنی امام خمینی (س) ـ جلد 2مجموعه مقالاتصفحه 93
‏سخیف و دردناکی برای جامعۀ اسلامی و انسانی به بار آورده و آن مهجور گذاشتن ‏‎ ‎‏قرآن است.‏‎[13]‎

‏بدین دلیل حضرت امام، با جسارت باورنکردنی و شهامت ستودنی، پرده‌های ‏‎ ‎‏چندلایه تقدس و احترام به علمای تفسیری را کنار زده و بعینه واقعیت را برملا ‏‎ ‎‏می‌سازد که: «تاکنون تفسیری برای کتاب خدا نوشته نشده».‏‎[14]‎‏ ایشان چنین اعتقاد دارند ‏‎ ‎‏که برخی علمای تفسیر به ضبط و جمع اختلافات قرائات، معانی لغات، تصاریف ‏‎ ‎‏کلمات، محسنات لفظیه و معنویه، وجوه اعجاز و... پرداخته‌اند و به کلی از حقیقت ‏‎ ‎‏قرآن، هدف، معارف الهیه و معنویه آن غافل مانده‌اند؛‏‎[15]‎‏ عده‌ای دیگر با یک‌سونگری ‏‎ ‎‏خاصی، تنها به جهت عرفانی،‏‎[16]‎‏ یا علمی، طبیعی واجتماعی،‏‎[17]‎‏ یا فلسفی و کلامی ‏‎ ‎‏پرداخته‌اند؛ با این‌که زحمات زیادی کشیده‌اند؛ «ولی اینها تفسیر نیستند». در واقع ‏‎ ‎‏ترجمه‌هایی از قرآنند و حداکثر این‌که «یک بویی از قرآن بعضی‌شان دارند».‏‎[18]‎‏ قرآن در ‏‎ ‎‏واقع نه کتاب ادبی و نحوی است و نه عرفانی، علمی، فلسفی و کلامی، قرآن کتاب ‏‎ ‎‏الهی و در دسترس ما و قابل فهم و درک همگان است به اندازۀ سعه وجودی و ‏‎ ‎‏فکری‌شان و هر کسی حق دارد و باید به آن تفکر و تدبر کند و راه هدایت را از راه ‏‎ ‎‏ضلالت، به واسطۀ این کتاب تشخیص دهد. قرآن برای استفادۀ همگانی است؛ نه یک ‏‎ ‎‏قشر خاص یا یک صنف خاص. سفرۀ گسترده است در شرق و غرب و از زمان وحی ‏‎ ‎‏تا قیامت برای عامی و عالم، فیلسوف، عارف، فقیه، محدث و غیره؛ از این رو مطالب ‏‎ ‎

مجموعه مقالات همایش اندیشه های قرآنی امام خمینی (س) ـ جلد 2مجموعه مقالاتصفحه 94
‏آن نیز متنوع و متفاوت است، همه در یک سطح نیست، مطالبی دارد که برای علما، ‏‎ ‎‏فلاسفه و عرفای بزرگ است و مطالبی در آن است که برای عامی و در سطح فهم ‏‎ ‎‏اوست. حضرت امام می‌فرماید:‏

‏«قرآن مراتب دارد، هفت بطن یا هفتاد بطن از برای قرآن است، از این بطون تنزل ‏‎ ‎‏کرده است تا رسیده است به جایی که با ما می‌خواهد صحبت کند، خدا خودش را با ‏‎ ‎‏شتر معرفی می‌کند: ‏أ فَلا یَنْظُرُونَ إِلَی اْلإِبِلِ کَیْفَ خُلِقَتْ‎[19]‎‏ و این برای ما تأسف‌آور ‏‎ ‎‏است که به همین موجودات نازل: به شمس، به سماء، به ارض به خود آدم» [بخواهیم ‏‎ ‎‏به خدا معرفت پیدا کنیم].‏‎[20]‎

‏از نظر امام، قرآن نه تنها مراتب طولی دارد که مراتب عرضی نیز دارد، از حیث ‏‎ ‎‏محتوا و مطالب قرآن تبیان لکل شیء است و موضوعات سیاسی، مسائل اجتماعی، ‏‎ ‎‏فرهنگی، مسائل ارزشی و... همه در این کتاب مقدس هست.‏‎[21]‎

‏به‌طور خلاصه باید گفت که حقیقت قرآن متعالی و از تفکر ما بیرون است و تنها ‏‎ ‎‏اولیای کُمّل الهی، می‌توانند به آن حقیقت با مکاشفه تامه دست یابند؛ ولی آن حقیقت ‏‎ ‎‏متعالی برای این‌که در دسترس همگان قرار گیرد، با چند مرحله تنزل به مقام الفاظ و ‏‎ ‎‏کتابت رسیده است که قابل استفاده و درک عموم است و هر کس به اندازۀ سعۀ وجود ‏‎ ‎‏و فکر خویش از آن بهره می‌برد و بی‌تردید فهم یک فیلسوف متأله، با یک عامی درس ‏‎ ‎‏ناخوانده متفاوت است.‏

‏اکنون پس از شناخت حقیقت قرآن، می‌توان بحث از زبان قرآن را به آسانی و ‏‎ ‎‏منطقی دنبال کرد.‏

 


مجموعه مقالات همایش اندیشه های قرآنی امام خمینی (س) ـ جلد 2مجموعه مقالاتصفحه 95
زبان قرآن

‏مباحث این بخش را با چند پرسش مطرح می‌کنیم: آیا زبان قرآن زبانی عقلایی و عرفی ‏‎ ‎‏است؟ یا نمادین و سمبلیک که با رمز ونماد سخن می‌گوید؟ آیا زبان قرآنی برای عموم ‏‎ ‎‏مردم طبق فهم عرفی‌شان قابل فهم است؟ یا زبانی است که برای همه قابل فهم نبوده و ‏‎ ‎‏فروکاستن مطالب متعالی آن در سطح مطالب معمولی ناممکن است؟ چنین پرسش‌هایی ‏‎ ‎‏در زبان‌شناسی متون دینی پدید آمده است و برای پاسخ به این پرسش‌ها، نظریات ‏‎ ‎‏متعددی ارائه شده‌اند. سه نظریۀ عمده در این زمینه عبارت است از:‏

1. نظریه زبان عرفی‏؛ برخی معتقدند که زبان قرآن، زبان عرف و عقلاست. «زبان ‏‎ ‎‏قرآن همان زبان تفاهم و تخاطب عرف عقلاست و خداوند برای القا و ابلاغ پیام خود ‏‎ ‎‏به مردم، طریقه و زبان دیگری جز آن را گزینش نکرده است».‏‎[22]‎

‏در نقد این نظریه گفته شده که با این دیدگاه تمام آیات قرآن را نمی‌توان تبیین کرد. ‏

‏البته باید توجه داشت که زبان عرفی به دوگونه استفاده می‌شود: یکی به مفهوم عام ‏‎ ‎‏که شامل زبان استعاری، رمزی، کنایی و تمثیلی می‌شود و منظور از آن، همان محاورات ‏‎ ‎‏عقلاست و زبان عقلا در برگیرندۀ استعاره، رمز، کنایه، تمثیل، مجاز و تشبیه است؛ اما ‏‎ ‎‏گاهی مراد از «زبان عرفی»، به معنای کاربرد لفظ به‌طور مستقیم و صریح، به معنای ‏‎ ‎‏حقیقی است که هیچ‌گونه کنایه، رمز، استعاره و تمثیل را برنمی‌تابد؛ در این معنا، ‏‎ ‎‏اصطلاحی خاص است. زبان قرآن به این معنای خاص، نمی‌تواند عرفی باشد.‏‎[23]‎

2. نظریۀ زبان سمبلیک‏؛ اعتقاد به این‌که دربارۀ خدا نمی‌توان سخن حقیقی و غیر ‏‎ ‎‏نمادین گفت. تقریباً به پیش‌فرض‌های نسبتاً رایج در غرب تبدیل شده است. به نظر ‏‎ ‎‏تیلیش، فقط نمادین می‌توانیم سخن بگوییم و هیچ وصفی را نمی‌توان برای خداوند ‏‎ ‎

مجموعه مقالات همایش اندیشه های قرآنی امام خمینی (س) ـ جلد 2مجموعه مقالاتصفحه 96
‏اثبات کرد، تنها نماد راهی را برای مکاشفه و فرصتی را برای مواجهه با خداوند مهیا ‏‎ ‎‏می‌سازد؛ در جهان اسلام نیز این دیدگاه طرفدارانی پیدا کرده است. آنان معتقدند که ‏‎ ‎‏معارف عالی الهی را در سطح فهم عامه تنزل دادن امکان ندارد. از این رو آنها با رمز و ‏‎ ‎‏نماد بیان می‌شوند.‏

‏این‌که در غرب می‌کوشند تا برای دین زبان خاصی بیابند، برای این است که آنان ‏‎ ‎‏انگیزۀ خاصی دارند و آن هم در واقع به تعارض علم و دین باز می‌گردد. آنان تلاش ‏‎ ‎‏می‌کنند که بین محتوای کتاب مقدس و دستاوردهای علمی‌شان سازگاری ایجاد کنند؛ ‏‎ ‎‏اما خوشبختانه ما این مشکل را نداریم. قرآن نه با علم و نه با عقل تعارض دارد و زبان ‏‎ ‎‏قرآن هم همان‌طور که خود می‌گوید، زبان قوم و عقلاست و زبان عقلا، هم شامل کنایه ‏‎ ‎‏است، و هم استعاره، رمز، تمثیل و... و هم صریح و آشکار.‏

3. نظریۀ ترکیبی‏؛ گروه سوم می‌گویند، هیچ یک از نظریات پیشین کامل نیستند. ‏‎ ‎‏زبان قرآن نه به‌طور خالص زبان عرفی است و نه سمبلیک، بلکه مختلط از این دو ‏‎ ‎‏است. استاد مصباح معتقد است که هیچ‌یک از نظریات زبان دین، حساب‌ شده و کامل ‏‎ ‎‏نیستند؛ ولی «نظریه‌ای که زبان دین را مختلط از شیوه‌های گوناگون می‌داند، نظریه‌ای ‏‎ ‎‏قوی است؛ یعنی اگر زبان دین را به‌طور مطلق عرفی بدانیم که هیچ جنبۀ نمادینی در آن ‏‎ ‎‏نیست، یا به‌عکس اگر بگوییم، کلیۀ مفاهیم دینی نمادینند و هیچ مفهوم حقیقی یا عرفی ‏‎ ‎‏نداریم، هیچ‌کدام از این دو نظر صحیح نیست، بلکه باید نوعی تفصیل بین این دو ‏‎ ‎‏مطلب قائل شد».‏‎[24]‎

‏پرفسور لگنهاوزن نیز در نقد کسانی که به پیروی و تحت نفوذ ویتگنشتاین، زبان ‏‎ ‎‏دین را زبان خاص خود دین می‌دانند، می‌گوید: اگر زبان دین خاص است، پس چگونه ‏‎ ‎‏آن را می‌توان فهمید؟! عرف مردم زبان دین را متوجه می‌شوند، سپس ایشان پاسخ ‏‎ ‎‏برخی را بیان می‌کند: «در حیطۀ زبان دین، نمی‌توانیم دستور کلی صادر کنیم و بگوییم ‏‎ ‎

مجموعه مقالات همایش اندیشه های قرآنی امام خمینی (س) ـ جلد 2مجموعه مقالاتصفحه 97
‏همۀ قضایای دینی خاص یا عرفی هستند، بلکه زبان دین مخلوطی از همۀ اینهاست. ‏‎ ‎‏دین از زبان‌های گوناگون استفاده می‌کند».‏‎[25]‎

‏محمدجواد عنایتی در مقالۀ «زبان‌شناسی دینی در نگاه ‏‏المیزان‏‏» طی صفحات زیادی ‏‎ ‎‏می‌کوشد، این سخن را در ‏‏المیزان‏‏ ‏‏و گفتار علامه اثبات کند که ایشان نیز به نظر ترکیبی ‏‎ ‎‏زبان قرآن معتقد بوده است. «علامه پیرو این تئوری در زبان قرآن است و قضایای آن را ‏‎ ‎‏ترکیبی از انشا، اخبار، رمز، تمثیل، کنایه، استعاره، حقیقت و مجاز می‌داند».‏‎[26]‎

‏خوشبختانه با نگاه به دیدگاه‌های امام در این زمینه، پاسخ روشن و کاملی می‌یابیم.‏

‏چنان‌که در مباحث «حقیقت قرآن» گذشت، نظر امام در مورد «زبان قرآن» نیز کم ‏‎ ‎‏وبیش روشن می‌شود. در بحث پیشین، نتیجه گرفتیم که قرآن، حقیقتی دارای مراتب و ‏‎ ‎‏ذوبطون است که به اصل حقیقت آن کسی را راه نیست؛ به جز خواصّ و کُمّل از اولیا؛ ‏‎ ‎‏اما در مرتبۀ نازله به صورت الفاظ که در اختیار و دسترس ما قرار دارد، همگان ‏‎ ‎‏می‌توانند غور و تدبّر کنند و هر کسی را طبق فهم و درکش، بهره‌ای است. از این ‏‎ ‎‏مباحث می‌توان نتیجه گرفت ـ چنان‌که حضرت امام استفاده کرده‌اند ـ که زبان قرآن، نه ‏‎ ‎‏زبان عرفی وتوده مردم است؛ نه زبان خاص؛ نه زبان فلسفی است، نه عرفانی و در عین ‏‎ ‎‏حال هم زبان عرفی است، هم فلسفی و هم عرفانی؛ یعنی زبانی است که ویژگی‌های ‏‎ ‎‏خاص خودش را دارد. قرآن کتابی است که اگر یک عامی عادی بخواند هم می‌فهمد ‏‎ ‎‏واگر یک فیلسوف متعمق النظر به آن نظر افکند نیز مطالب بلند و عمیق فلسفی و ‏‎ ‎‏علمی می‌یابد؛ بنابراین یکی از ویژگی‌های زبان قرآن «همگانی» بودن آن است. حضرت امام می‌فرماید:‏

‏قرآن... یک زبانی دارد که این زبان هم زبان عامه مردم است و هم زبان فلاسفه ‏‎ ‎‏است و هم زبان عرفای اصطلاحی است و هم زبان اهل معرفت به حسب واقع».‏‎[27]‎


مجموعه مقالات همایش اندیشه های قرآنی امام خمینی (س) ـ جلد 2مجموعه مقالاتصفحه 98
‏ویژگی دیگر زبان قرآن به دلیل ذوبطون بودن آن، «سهل و ممتنع» بودن است؛ یعنی ‏‎ ‎‏دارای سبک و شیوۀ خاصی است که از یک طرف آسان به نظر می‌رسد و برای همگان ‏‎ ‎‏قابل فهم و از جهت دیگر برای عده‌ای ممتنع و غیر قابل درک است.‏

‏لسان قرآن که از برکات بعثت است، از برکات بزرگ بعث رسول خداست، ‏‎ ‎‏لسانی است که سهل ممتنع است. بسیاری شاید گمان کنند که قرآن را می‌توانند ‏‎ ‎‏بفهمند، از باب این‌که به نظرشان سهل است. بسیاری از ارباب معرفت و ارباب ‏‎ ‎‏فلسفه گمان می‌کنند که قرآن را می‌توانند بفهمند‏‏؛‏‏ برای این‌که، آن بعدی که برای ‏‎ ‎‏آنها جلوه کرده است و آن بعدی که در پس این ابعاد است برای آنها معلوم ‏‎ ‎‏نشده است.‏‎[28]‎

‏ویژگی سوم «ذومراتب و ذوبطون» بودن زبان قرآن است. حقایق عقلیه الهی، عمیق ‏‎ ‎‏و متعالی است؛ اما خداوند متعال، با وصف رحمت و شفقت برای نوع بشر، به مقدار ‏‎ ‎‏درک و فهمشان، آن حقایق غیبیه و عقلیه را کسوت محسوسات و مأنوسات پوشانده، ‏‎ ‎‏جهت بهره‌مندی بیشتر آن را تنزل داده و در مقام بیان آن حقیقت متعالی، به لسان ‏‎ ‎‏عرف و عامۀ مردم سخن گفته است؛ به گونه‌ای که هر کس به اندازۀ وجود و تفکر ‏‎ ‎‏خویش حظّی می‌برد. قرآن حقیقتی ذومراتب و ذوبطون است؛ از این رو درک و فهم ‏‎ ‎‏قرآن نیز مختلف و به درجات گوناگون انجام می‌پذیرد. شایسته است برای تعمق و غنا ‏‎ ‎‏بخشیدن به درک قرآن، فهم خود را هر چه بیشتر از ظاهر به بطون رهنمون کنیم. ‏‎ ‎‏روشن است که در این سلسله مراتب شناخت، انسان کامل در رأس هرم قرار دارد و ‏‎ ‎‏آن‌که از لحاظ روحی و قلبی در مراتب نازله است، در شناخت قرآن نیز به ادنی درجه ‏‎ ‎‏قرار می‌گیرد.‏‎[29]‎

‏ویژگی دیگر، «دوگونگی» زبان قرآن است. این‌که آیات قرآن به محکم و متشابه ‏‎ ‎‏تقسیم می‌شود، از دیرباز مورد بحث پژوهش‌گران ودانشمندان علوم قرآنی بوده‌اند؛ ولی ‏‎ ‎

مجموعه مقالات همایش اندیشه های قرآنی امام خمینی (س) ـ جلد 2مجموعه مقالاتصفحه 99
‏این‌که از دوگونگی آیات، دوگونگی زبان قرآن را نتیجه گرفته باشند، کمتر کسی به ‏‎ ‎‏صراحت چنین مشی کرده است. حضرت امام به‌طور واضح به این مطلب راه یافته و به ‏‎ ‎‏روشنی آن را بازگو کرده است. یکی زبان صریح و عرفی که برای همگان قابل فهم ‏‎ ‎‏است، دیگری زبان رمز و نمادین که تنها برای خداوند و راسخان در علم، مفهوم و ‏‎ ‎‏شناخته شده‌اند. این جملۀ امام به همین مطلب نظر دارد:‏

‏آیات بر دو گونه است: یک آیات محکمات که تأویلی ندارد، و همه آن را ‏‎ ‎‏می‌فهمند و یک آیات متشابهات که تأویل دارد و از قبیل رمز است و تأویل آن ‏‎ ‎‏را جز خدا و راسخان در علم کسی نمی‌داند.‏‎[30]‎

‏باید توجه داشت که زبان رمز و آموزه‌هایی که این زبان عهده‌دار بیان آن است، ‏‎ ‎‏دارای سلسله مراتب است. مطلبی که با زبان رمز بیان می‌شود، اگر در سطح بسیار بالا و ‏‎ ‎‏سرّی باشد، فقط خدا و راسخان در علم می‌توانند، فهم کنند؛ ولی ممکن است مطلبی ‏‎ ‎‏با زبان رمز بیان شود که در آن سطح نباشد؛ ولی باز هم از متشابهات بوده، قابل فهم ‏‎ ‎‏برای برخی خواص و علما باشد که برای همگان همان مطلب قابل فهم نیست.‏

‏نکتۀ دیگر این‌که این دوگونگی کاملاً یک خط افتراق متمایز و معینی ندارد، ممکن ‏‎ ‎‏است چنین تصور شود که یک مطلب برای جناب (الف) محکم و برای (ب) متشابه ‏‎ ‎‏باشد، چنان‌که یک مطلب علمی برای یک فرد عامی غیر قابل درک است؛ ولی همان ‏‎ ‎‏مطلب برای یک فرد دانشمند کاملاً ساده و قابل فهم باشد. در قرآن نیز علومی است که ‏‎ ‎‏برای طبقه‌ای کاملاً نامأنوس و در واقع متشابهند؛ ولی برای اهل آن علم بسیار روشن و ‏‎ ‎‏آسان؛ مانند براهین اثبات واجب الوجود یا تجرد واجب و احاطه قیومی او که امام در ‏‎ ‎‏این زمینه می‌فرماید:‏

‏شماها اگر تمام قرآن را بگردید، نمی‌توانید این‌گونه مسائل را از قرآن استفاده ‏‎ ‎‏کنید‏‏؛‏‏ لکن اهل آن مانند فیلسوف بزرگ صدرالمتألهین و شاگرد عالی مقدار آن ‏‎ ‎

مجموعه مقالات همایش اندیشه های قرآنی امام خمینی (س) ـ جلد 2مجموعه مقالاتصفحه 100
‏فیض کاشانی، علوم عالیه عقلیه را از همان آیات و اخبار که شماها هیچ ‏‎ ‎‏نمی‌فهمید، استخراج می‌کنند.‏‎[31]‎

‏در جای دیگر می‌گوید:‏

‏طبق حدیث ‏‏کافی‏‏، فهم معارف توحیدی آیات اول سورۀ حدید و سورۀ مبارکه ‏‎ ‎‏توحید برای متعمقان آخرالزمان وارد شده است.‏‎[32]‎

‏حضرت امام رمز این دوگونگی بودن زبان قرآن را، وجود دو نوع معارف در قرآن ‏‎ ‎‏کریم می‌داند. یکی معارف عملی که جنبۀ «قانون» را دارد و قانون، چون راهنمای ‏‎ ‎‏عملکرد مردم است، باید برای همگان قابل فهم و درک باشد تا مردم بتوانند بر اساس ‏‎ ‎‏آن، زندگی‌شان را اداره کنند؛ دستۀ دوم معارفی است که جنبۀ علمی و معرفتی دارد، ‏‎ ‎‏معارف علمی لازم نیست که عامه‌پسند و همه‌فهم باشد، بلکه اصولاً ممکن نیست سطح ‏‎ ‎‏مطالب بلند علمی با فهم عموم توده سازگار گردد. قرآن معارف عملی خود را به ‏‎ ‎‏صورت زبان عقلایی و عرفی، و مطابق فهم عرف و عامه بیان می‌کند؛ معارفی که جنبۀ ‏‎ ‎‏علمی دارد، معمولاً با زبان رمز و نماد بیان می‌کند و لازم نمی‌بیند که آنها را به زبان ‏‎ ‎‏همه ‌فهم القا کند و حتی ممکن نیست که معارف عمیق علمیه و عقلیه را با زبان عرفی ‏‎ ‎‏ارائه کرد.‏‎[33]‎

‏حروف مقطعه قرآن از جمله این رموز و زبان سمبلیک است که فقط خدا و تعداد ‏‎ ‎‏خاصی آنها را می‌دانند و این حروف در واقع رمزی بین عاشق و معشوق یا سرّ بین ‏‎ ‎‏محب و محبوب است؛ حتی گویند جبرئیل که حامل پیام است، از معانی آنها بی‌اطلاع ‏‎ ‎‏است. اگر کسانی ادعای فهم آن‌ها را کنند، شاید بهرۀ اندکی برده یا خیال کرده‌اند.‏‎[34]‎

 


مجموعه مقالات همایش اندیشه های قرآنی امام خمینی (س) ـ جلد 2مجموعه مقالاتصفحه 101
التفات مؤلف در فهم قرآن

‏پیش از ورود و طرح دیدگاه امام در این زمینه، یادآوری این نکته لازم است که در ‏‎ ‎‏مباحث جدید هرمنوتیک، دو دیدگاه عمده وجود دارد: یکی سنت شلایرماخر و دلتای ‏‎ ‎‏که علم هرمنوتیک را «نظام عام روش‌شناختی نهفته در پس تأویل می‌انگارند» و دیگر ‏‎ ‎‏سنت و دیدگاه ‌هایدگر و پیروان او چون گادامر است که علم هرمنوتیک را «کاوش ‏‎ ‎‏فلسفی در خصوص خصلت شرایط لازم برای هرگونه فهم محسوب می‌کنند». این دو ‏‎ ‎‏دیدگاه اختلافات زیادی با یکدیگر دارند که از جملۀ آنها یکی توجه و اهتمام به نقش ‏‎ ‎‏«نیت مؤلف» در فرآیند فهم متن است. پرسش اصلی این است که آیا می‌توان با اتکا بر ‏‎ ‎‏قصد و نیت مؤلف، متن را فهم کرد؟ یا این‌که نیت مؤلف گمراه‌کننده است و متن یا ‏‎ ‎‏اثر موجودی است مستقل؟ طرفداران دیدگاه نخست، یعنی سنت شلایر ماخر، توجه ‏‎ ‎‏خود را معطوف و متمرکز بر شناخت نیت مؤلف کرده‌اند؛ اما دیدگاه دوم که سنت‌ ‏‎ ‎‏هایدگر و گادامر است، در نقطۀ مقابل دیدگاه اول قرار دارد که اهتمام به نیت مؤلف و ‏‎ ‎‏راه یافتن به ذهنیت او را در واقع «مغالطۀ قصدی» دانسته، حتی شهادت مؤلف در ‏‎ ‎‏خصوص نیات و مقاصدش را به درستی شواهد ناپذیرفتنی محسوب می‌کند.‏

‏از نظر گادامر توجه به منظور و قصد مؤلف، در حقیقت درافتادن به وادی ‏‎ ‎‏«روانشناسی‌گری رمانتیک ناب» است، زیرا معنای متن بر اساس نظر گادامر، در ‏‎ ‎‏جریان‌های ذهنی نهفته نیست، بلکه در خود موضوع یا متن نهفته است. معنای متن در ‏‎ ‎‏این سنت همواره و نه گاهی، فراتر از معنایی است که مؤلف در نظر دارد و عمل فهم ‏‎ ‎‏نیز فعالیتی است «تولیدی»، نه «بازتولیدی»؛ اما در مقابل، سنت شلایرماخر دیدگاه خود ‏‎ ‎‏را مدلل می‌سازد که در فهم متن باید معیاری وجود داشته باشد تا بر اساس آن، صحت ‏‎ ‎‏و سقم معنا را سنجید. نیت مؤلف در واقع همان معیار است که به وسیله آن، صحت هر ‏‎ ‎‏تأویل و تفسیر سنجیده شده و اعتبار می‌یابد.‏

‏طرفداران این دیدگاه به پیروان ‌هایدگر انتقاد می‌کنند که در نتیجه عدم «التفات ‏‎ ‎

مجموعه مقالات همایش اندیشه های قرآنی امام خمینی (س) ـ جلد 2مجموعه مقالاتصفحه 102
‏مؤلف»، همواره به صورت آشکار، معنای متن نامعین است و تفسیر بی‌مورد، زیرا ‏‎ ‎‏«فقط زمانی تفسیر موجه است که متن یک معنا داشته باشد و نه هر معنایی» و ‏‎ ‎‏استدلال می‌کنند که تصور معنادار بودن زبان، جدایی از حیث التفات بشری غیرمعقول ‏‎ ‎‏است، چون زبان تنها زمانی معنادار است که «کنش گفتاری» (‏‎Speechact‎‏) باشد و ‏‎ ‎‏انسان آن را ادا کرده باشد، صدای یک اتفاق و برخورد اشیا یا ادای صوتی از حیوان ‏‎ ‎‏اصلاً زبان نیست. تمام تلاش و انتقاد سنت شلایرماخری از سنت‌هایدگر و پیروان او، ‏‎ ‎‏از این نقطه حساس و حیاتی برمی‌خیزد که دیدگاه آنان به یک نتیجه وحشتناک و ‏‎ ‎‏باتلاق بی‌معیاری و نسبیت‌گرایی فرو می‌غلطد و هر کس مجاز است هر معنایی را از ‏‎ ‎‏متن تولید کند.‏‎[35]‎

‏پس از یادآوری این نکتۀ مقدماتی، حال به نظرات امام خمینی در این زمینه ‏‎ ‎‏می‌پردازیم که خوشبختانه آن را به صورت برجسته و آشکار می‌توان یافت. ایشان ‏‎ ‎‏اساساً تفسیر را شناسایی و درک مقاصد و نیات وحی و شناساندن آن به دیگران ‏‎ ‎‏می‌داند، در واقع این همان چیزی است که در سنت شلایرماخر از آن به «التفات مؤلف» ‏‎ ‎‏یاد شده است. حضرت امام، قصد وحی و خدا (مؤلف) را همواره و نه گاهی، هدف ‏‎ ‎‏اصلی تفسیر می‌شمارد و با جسارت باورنکردنی، تفاسیر موجود را که به این حیث ‏‎ ‎‏اهتمام نورزیده‌اند، اصلاً تفسیر نمی‌داند.‏

‏به عقیدۀ نویسنده تاکنون تفسیر برای کتاب خدا نوشته نشده، به‌طور کلّی معنی ‏‎ ‎‏«تفسیر» کتاب، آن است که شرح مقاصد آن کتاب را بنماید‏‏؛‏‏ و نظر مهم به آن، ‏‎ ‎‏بیان منظور صاحب کتاب باشد... مفسِّر وقتی «مقصد» از نزول را به ما فهماند، ‏‎ ‎‏مفسر است‏‏؛‏‏ نه «سبب» نزول به آن‌طور که در تفاسیر وارد است.‏‎[36]‎

‏از نظر ایشان، ما باید به مقاصد مؤلف توجه کنیم و قطع نظر از جهات عقلی و ‏‎ ‎

مجموعه مقالات همایش اندیشه های قرآنی امام خمینی (س) ـ جلد 2مجموعه مقالاتصفحه 103
‏برهانی، سعی کنیم که «مقصود مؤلف» را بفهمیم، زیرا مصنّف کتاب، مقصود خود را ‏‎ ‎‏بهتر می‌داند.‏‎[37]‎

‏این دیدگاه امام، بسیار شبیه دیدگاه دلتای است که نظرش را بر نیت مؤلف متمرکز ‏‎ ‎‏کرده و بر خلاف دیدگاه ریچارد پالمر، مؤید دیدگاه سنت شلایرماخر است که حتی ‏‎ ‎‏شواهد مؤلف در خصوص نیات و مقاصدش را شواهد ناپذیرفتنی محسوب می‌کند. ‏‎ ‎‏حضرت امام شواهد مؤلف را بر مقاصد، نه تنها پذیرفتنی می‌شمارد که یگانه راه درست ‏‎ ‎‏تفسیر به حساب می‌آورد و رأی کسانی را که از این مهم غفلت ورزیده‌اند، خطایی آشکار ‏‎ ‎‏می‌داند که قرن‌هاست بر سر ملت سایه افکنده و نتایج سوگمندانه‌ای را به بار آورده است.‏

‏مفسِّری که از این جهت غفلت کرده یا صرف نظر نموده یا اهمّیت به آن نداده، ‏‎ ‎‏از مقصود قرآن و منظور اصلی انزال کتب و ارسال رسل غفلت ورزیده. و این ‏‎ ‎‏یک خطایی است که قرن‌هاست این ملت را از استفاده از قرآن شریف محروم ‏‎ ‎‏نموده و راه هدایت را به روی مردم مسدود کرده.‏‎[38]‎

‏البته باید توجه داشت که «التفات مؤلف» یا همان کشف هدف و مقصود مؤلف، امر ‏‎ ‎‏دشواری است، به خصوص اگر پروردگار باشد؛ از این رو به نظر امام، مفسران تقصیر ‏‎ ‎‏نکرده‌اند، آنان زحمات زیادی متحمل شده‌اند؛ لیکن فهمشان از عظمت این کتاب کوتاه ‏‎ ‎‏است.‏‎[39]‎‏ مقاصد اصلی وحی را حملۀ قرآن و کسی که قرآن بر او نازل شده یا وارث علم ‏‎ ‎‏اوست و حقایق معارف کتاب الهی که برای آنها به ارث رسیده‌اند، می‌دانند.‏‎[40]‎‏ آنان «من ‏‎ ‎‏خوطب به»،‏‎[41]‎‏ ائمه اطهار‏‎[42]‎‏ و اولیای الهی‏‎[43]‎‏ هستند.‏

 


مجموعه مقالات همایش اندیشه های قرآنی امام خمینی (س) ـ جلد 2مجموعه مقالاتصفحه 104
راه‌یابی به معنای نهایی متن

‏بر اساس سنت شلایرماخر، دلتای و کلاسیک‌های نوین، مانند هرش ویول، راه‌یابی به ‏‎ ‎‏معنای نهایی متن، قابل دسترسی است؛ اما پیروان هرمنوتیک مدرن، مانند‌ هایدگر، ‏‎ ‎‏گادامر و پیروانشان، در کام نسبیت فرو افتاده و راه‌یابی به معنای نهایی متن را غیر قابل ‏‎ ‎‏دسترسی می‌دانند.‏

‏اما در نگاه امام خمینی، با عنایت به مباحث پیشین، موضع ایشان به‌طور شفاف به ‏‎ ‎‏دست می‌آید. اگر پذیرفته باشیم که قرآن کریم و وحی الهی شناختنی و قابل درک ‏‎ ‎‏است، زبان قرآن هم زبانی است که همه فهم و قابل درک برای عموم است و تفسیر، ‏‎ ‎‏اعتبار و صحت خود را از طریق کشف والتفات مؤلف به دست می‌آورد؛ در واقع سخن ‏‎ ‎‏ما به معنای راه‌یابی به معنای نهایی متن است. ‏

‏قرآن ظاهری دارد و حداقل باطنی، ما موظف به عمل کردن به احکام قرآن هستیم، ‏‎ ‎‏همان‌طور که فهم و درک می‌کنیم. البته روشن است که باید تأمل و تدبر کرد تا هرچه ‏‎ ‎‏بیشتر از ظاهر به باطن آن نقب زد و از معارف عمیق و ژرف قرآن مدد جست؛ ولی ‏‎ ‎‏سختی کار و راه‌یابی به باطن قرآن باعث نشود که قرآن را مهجور گذاریم و بگوییم، ما ‏‎ ‎‏نمی‌توانیم قرآن را درک کنیم. چنان‌که به گفتۀ امام، برخی هر نوع تفکری را با تفسیر به ‏‎ ‎‏رأی اشتباه گرفته و موجب تشکیل آرا و عقاید فاسد و باطل شده‌اند.‏‎[44]‎‏ زبان قرآن هم ‏‎ ‎‏زبان عامۀ مردم است و هم زبان خاصه و دانشمندان و هم رمز و رموز بین خالق و ‏‎ ‎‏مخلوق و بین خدا و پیامبر. هر کسی می‌تواند طبق درک و معرفت خویش از قرآن بهره ‏‎ ‎‏ببرند.‏‎[45]‎‏ عامی از معارف عامیانه، دانشمند از معارف عالمانه و پیامبر و اولیای الهی از ‏‎ ‎‏معارف رازگونه.‏

‏در اینجا شایسته است، راه‌یابی به معنای نهایی دو نوع معارف الهی را که در دو ‏‎ ‎

مجموعه مقالات همایش اندیشه های قرآنی امام خمینی (س) ـ جلد 2مجموعه مقالاتصفحه 105
‏قسم آیات بیان شده، از هم تفکیک کنیم: یکی معارف عملی که جنبۀ قانون دارد و ‏‎ ‎‏چون قانون راهنمای عملکرد مردم به‌طور عموم است، این نوع معارف باید در قالب ‏‎ ‎‏آیات روشن و بیّن ابلاغ گردد که شده است و آنها آیات محکمات هستند. نوع دوم ‏‎ ‎‏معارف علمی است که بیشتر جنبۀ علمی و معرفتی دارد و این نوع حقایق در قالب ‏‎ ‎‏آیات متشابهات و غالباً هم به صورت رمز و اشاره بیان شده‌اند و قابل فهم برای عموم ‏‎ ‎‏مردم نیستند و لازم هم نیست که باشند.‏‎[46]‎

‏جالب است از نظر امام، در هر دو نوع معارف، چه جنبه علمی داشته باشند و چه ‏‎ ‎‏جنبه عملی، چه در قالب آیات محکمات باشند و چه متشابهات، در حقیقت راهی برای ‏‎ ‎‏دستیابی به معنای نهایی متن، فراروی ما گشوده است؛ لیکن با این تفاوت، معارف ‏‎ ‎‏عملی که در قالب آیات محکمات متجلی شده‌اند، برای همه قابل فهم و درک است و ‏‎ ‎‏همگان به‌طور کامل می‌توانند، معانی آنها را کشف کنند، زیرا قانون و راهنمای زندگی ‏‎ ‎‏بشر است و قانون باید شفاف و روشن باشد. از این جهت امام همواره توصیه می‌کردند ‏‎ ‎‏که قرآن بخوانید و وظایف خود را از قرآن به دست آورید:‏

‏باید قرآن بخوانیم، قبل از همه چیزها ببینیم قرآن چه می‌گوید. تکلیف ما و ‏‎ ‎‏وظیفه ما [را] قرآن تعیین می‌کند.‏‎[47]‎

‏امام با همین مبنا، احکام و قوانین قرآن را قطعی دانسته،‏‎[48]‎‏ عمل به احکام و ‏‎ ‎‏آموزه‌های آن را لازم و موجب عظمت و سیادت مسلمین شمرده،‏‎[49]‎‏ عمل نکردن و مورد ‏‎ ‎‏غفلت قرار دادن قرآن را موجب ذلت و خواری و طعمه شدن، برای جهان‌خواران ‏‎ ‎‏می‌داند،‏‎[50]‎‏ و با تأسف فریاد می‌زند:‏


مجموعه مقالات همایش اندیشه های قرآنی امام خمینی (س) ـ جلد 2مجموعه مقالاتصفحه 106
‏بیایید ببینید این قرآن چه می‌گوید و شما چه می‌کنید.‏‎[51]‎

‏این همان جنبۀ صریح، آشکار و همه‌فهم قرآن است که راه‌یابی به معنای نهایی آن ‏‎ ‎‏ظاهراً آسان و همگانی است.‏

‏قرآن جنبۀ دیگری نیز دارد که همانا جنبۀ علمی قرآن است. این بخش از معارف در ‏‎ ‎‏قالب آیات متشابهات بیان شده و از رمز، اشاره، کنایه و استعاره فراوان بهره جسته ‏‎ ‎‏است. در بیان این نوع آموزه‌ها، کتاب مقدس مسلمانان هیچ‌گونه لزومی نمی‌بیند که ‏‎ ‎‏همه‌فهم سخن بگوید ـ و به گفتۀ امام ـ «بلکه ممکن نیست این‌گونه چیزها را به فهم ‏‎ ‎‏عموم توده بیان کرد».‏‎[52]‎

‏پس آیا شناخت و فهم ایـن‌گونه آیات ممکن نیست و آیا راه دستیابی به معنای ‏‎ ‎‏نهایی این آیات مسدود است؟ از نظر امام، امکان راه‌یابی به معنای نهایی این‌گونه متون ‏‎ ‎‏وجود دارد؛ اما به صورت انحصاری و محدود، نه همگانی. پرسش بعدی منطقاً این ‏‎ ‎‏است که برای چه کسانی این معرفت ممکن و میسور است؟ از سخنان امام می‌توان ‏‎ ‎‏استفاده کرد که عالمان حقیقی این نوع معارف، به ترتیب، ‏«من خوطب به»‏ یا همان ‏‎ ‎‏رسول گرامی اسلام است که مخاطب مستقیم پیام الهی بوده است.‏‎[53]‎‏ در مرتبه بعدی ‏‎ ‎‏امامان معصوم و اولیای الهی که وارث علم پیامبرند و در رأس آنان ولی الله مطلق ‏‎ ‎‏حضرت امیر مؤمنان‏‏(علیه السلام)‏‏ قرار دارد که بالوراثت به قلب مبارکش همان حقیقتی متجلی ‏‎ ‎‏شد که به قلب پیامبر متجلی شده بود و علوم مکاشفه را به سبب وراثت از آن حضرت ‏‎ ‎‏کسب کرد.‏‎[54]‎‏ پس از روشن شدن این مطالب، آخرین سؤالی که به ذهن می‌رسد این ‏‎ ‎‏است که آیا شناخت این علوم و در واقع راه دستیابی به معنای نهایی این‌گونه معارف، ‏‎ ‎‏تنها در دسترس معصومان‏‏(علیهم السلام)‏‏ قرار دارد؛ از این رو امروزه دست ما از فهم این‌گونه ‏‎ ‎

مجموعه مقالات همایش اندیشه های قرآنی امام خمینی (س) ـ جلد 2مجموعه مقالاتصفحه 107
‏آیات و متون خالی است؟ اگر این پرسش از حضرت امام پرسیده شود، ایشان در پاسخ ‏‎ ‎‏خواهد گفت: خیر!‏

‏این حقیقت و لطیفۀ الهیه که علم به تأویل است، به مجاهدات علمیه و ریاضات ‏‎ ‎‏عقلیه، مشفوع به ریاضات عملیه و تطهیر نفوس و تنزیه قلوب و تقدیس ارواح ‏‎ ‎‏حاصل شود‏‏؛‏‏ چنانچه حق تعالی فرماید: ‏وَما یَعْلَمُ تَأوِیلَهُ إِلا اللهُ وَالرّاسِخُونَ فِی ‎ ‎الْعِلْمِ‎[55]‎‏ و فرماید: ‏لا یَمَسُّهُ إِلا الْمُطَهَّرُونَ‏.‏‎[56]‎‏ گرچه راسخ در علم و مطهَّر به قول ‏‎ ‎‏مطلق انبیاء و اولیاء معصومین هستند و از این جهت، علم تأویل به تمام مراتب ‏‎ ‎‏آن، مختص به آنها است، لکن علماء امت را نیز از آن به مقدار قدم آنها در علم ‏‎ ‎‏و طهارت، حظّ وافری است و لهذا از ابن عباس ـ رضی الله عنه ـ منقول است ‏‎ ‎‏که: «من از راسخین در علم هستم».‏‎[57]‎

‏بنابراین راه دستیابی به معنای نهایی متن، حتی در متون مشبهات و معارف علمی نیز ‏‎ ‎‏برای ما مسدود نیست، هر کسی می‌تواند به حسب علم و تطهیر باطن، به درک و فهم ‏‎ ‎‏آیات و معنا و حقیقت قرآن دست یابد؛ به عبارت دیگر، راه‌یابی به معنای نهایی متون ‏‎ ‎‏مقدس از دیدگاه امام خمینی، برای همگان ذاتاً باز است، اما به واسطۀ یک سری ‏‎ ‎‏عوارض و موانع، این راه ممکن است برای اکثر مردم مسدود گردد؛ حال باید دید، ‏‎ ‎‏موانع دستیابی به معنای نهایی متون دینی از دیدگاه امام چیست؟ این موانع را از سخنان ‏‎ ‎‏و مکتوبات امام به درستی می‌توان استنباط کرد.‏

موانع فهم قرآن

‏قرآن کتاب عادی و مادی نیست که بتوان با تعلیم و تعلّم و قیل و قال مدرسه، به اسرار ‏‎ ‎‏و رموز آن دست یافت. قرآن کتاب الهی و معنوی است؛ از این رو درک و فهم آن نیز ‏‎ ‎

مجموعه مقالات همایش اندیشه های قرآنی امام خمینی (س) ـ جلد 2مجموعه مقالاتصفحه 108
‏تحت برخی شرایط و گذشتن از برخی موانع که امام ذکر می‌کند، مکشوف می‌گردد. ‏‎ ‎‏برخی از این موانع در ذیل آمده است که برطرف کردن آنها در درک وفهم قرآن نقش ‏‎ ‎‏اساسی دارد.‏

‏1. عدم طهارت روح؛ به جز برخی آیات و معارف عملی که در سطح فهم عامه بیان ‏‎ ‎‏شده‌اند، حقیقت قرآن تنها با شرط طهارت روح در مسّ حقایق قرآنی به دست می‌آید. ‏‎ ‎‏قرآن خود نور است، از این رو به واسطه نور باطن کلام الهی شناخته می‌شود و اسرار ‏‎ ‎‏حقایق الهی کشف می‌گردد. در این مسیر باید از پلیدی‌ها و آلودگی‌های عالم طبیعت ‏‎ ‎‏دوری جست، با آب زندگی از چشمه صاف و زلال وضو گرفت، به دامن پاک اهل‌بیت ‏‎ ‎‏عصمت و طهارت چنگ زد و به ریسمان محکم که هرگز پاره نمی‌شود، متمسک شد تا ‏‎ ‎‏درک حقایق قرآن حاصل گردد.‏‎[58]‎

‏به هر اندازه پاکی و بی‌آلایشی درون بیشتر باشد، تجلی قرآن بر قلب انسان افزون‌تر ‏‎ ‎‏است و هر اندازه انسان شرح صدر و گشایش سینه یابد، درب‌های درک حقیقت بر او ‏‎ ‎‏گشوده می‌شود؛ بنابراین، باید کوشید دل را پاک کرده و خود را از تسلط شیطان رها ‏‎ ‎‏ساخت و آن‌گاه با تلاوت کتاب الهی و تأمل در آن به سرّ حقایق نهفته درآن راه ‏‎ ‎‏گشود.‏‎[59]‎

‏2. خودبینی؛ از موانع و حجاب‌های فهم قرآن کریم، خودبینی است که متعلم و ‏‎ ‎‏دانش‌پژوه علوم قرآنی خود را بی‌نیاز و مستغنی بداند و آنچه از کمالات موهومه دارد ‏‎ ‎‏او را راضی کند. در واقع از شاهکارهای مهم شیطان است که دارایی‌های انسان را ‏‎ ‎‏پیش چشم او جلوه‌های فراوان دهد و او را قانع و راضی سازد و از تلاش بیشتر باز ‏‎ ‎‏دارد، در نتیجه انسان را از تعمق و نظر به قرآن باز داشته و از معارف بلند و متعالی ‏‎ ‎‏این کتاب الهی بی‌بهره کند. خودبینی حجاب است و قرآن نور، حجاب از رسیدن به ‏‎ ‎

مجموعه مقالات همایش اندیشه های قرآنی امام خمینی (س) ـ جلد 2مجموعه مقالاتصفحه 109
‏نور جلوگیری می‌کند. برای استفاده شایسته از نور قرآن، باید حجاب‌های خودبینی را ‏‎ ‎‏کنار زد تا نور قرآن را آن‌گونه که هست و انسان لایق ادراک اوست، درک و فهم ‏‎ ‎‏کرد.‏‎[60]‎

‏3. حجاب اصطلاحات؛ مانع دیگر برای رسیدن به عمق معارف قرآنی، اشتغال و ‏‎ ‎‏توجه بیش از اندازه به اصطلاحات و مفاهیم است. ادبیّون و اصحاب لغت خود را به ‏‎ ‎‏ظاهر و لغت و وقت نزول و شأن نزول و انواع قرائات و دیگر پوسته‌ها صرف می‌کنند ‏‎ ‎‏و از مغز قرآن بی‌نصیب می‌مانند؛ فیلسوف و عارف اصطلاحی نیز به اصطلاحات و ‏‎ ‎‏مفاهیم اختصاصی‌شان، مشغول و سرگرم می‌شوند و بدین سبب از وصول به لب ‏‎ ‎‏معارف قرآن باز می‌مانند؛ بنابراین، برای درک مقاصد قرآنی، نباید به اصطلاحات و ‏‎ ‎‏ظواهر اکتفا کرد و باید به مغز و لبّ این معارف نفوذ کرد.‏‎[61]‎

‏4. آرای فاسد و جمود بر اقوال مفسران؛ مانع چهارم برای درک و فهم صحیح قرآن ‏‎ ‎‏است. تبعیت از آرای فاسده و باطله، گاهی از سوء استعداد خود شخص سرچشمه ‏‎ ‎‏می‌گیرد و زمانی از تبعیت و تقلید از دیگران. برای فهم قرآن باید از تقلید و پیروی از ‏‎ ‎‏آرای فاسد و حتی جمود بر اقوال مفسران پرهیز کرد و با تدبّر و تفکر در آیات شریفه، ‏‎ ‎‏به معانی ومعارف نورانیه منور شد.‏‎[62]‎

‏5. مانع بعدیِ درک معارف نورانی الهی گناه است؛ معاصی، طغیان و سرکشی در ‏‎ ‎‏برابر ساحت پروردگار متعال، کدورت و پرده بر قلب می‌افکند که انسان را از ادراک ‏‎ ‎‏حقایق متعالی بازمی‌دارد. صورت قلب با گناه، همچون آیینه، زنگارزده و چرکین ‏‎ ‎‏می‌گردد و قلب چرکین از انعکاس نور حقایق بی‌نصیب است. باید آیینۀ قلب را برای ‏‎ ‎‏تجلی معارف الهی صیقل داد و صاف و زلال ساخت تا لایق تجلیات غیبیه و ظهور ‏‎ ‎‏حقایق ملکوتیه گردد. طبق فرمودۀ صریح آیۀ شریفه، برای گنه‌کاران دل‌هایی است که با ‏‎ ‎

مجموعه مقالات همایش اندیشه های قرآنی امام خمینی (س) ـ جلد 2مجموعه مقالاتصفحه 110
‏آن نمی‌فهمند و چشم‌هایی که بدان نمی‌بینند و گوش‌هایی که با آن نمی‌شنوند...‏‎[63]‎‏.‏‎[64]‎

‏6. آخرین مانع که در اینجا می‌شماریم، حجاب دنیا است؛ ملک و ملکوت کاملاً با ‏‎ ‎‏هم سازگار نیست، اگر قلبی تمام هم و غمش مسائل دنیایی باشد و توجه آن یکسره به ‏‎ ‎‏دنیا و صرف امورات آن شود، بین این قلب و خداوند و نیز معارف متعالی الهی پردۀ ‏‎ ‎‏ضخیمی در افکنده می‌شود، خداوند مورد غفلت واقع می‌گردد، علاقه‌مندی به دنیا ‏‎ ‎‏زیادت می‌یابد. به تناسب غفلت از خداوند و علاقه‌مندی به دنیا، این پرده و حاجب ‏‎ ‎‏ضخیم‌تر می‌گردد تا این‌که نور فطرت به کلی خاموش و درب‌های سعادت و کمال و ‏‎ ‎‏درک حقایق به سوی انسان بسته می‌شود و قفل‌هایی بر قلب درافکنده می‌گردد، ‏أمْ ‎ ‎عَلی قُلُوبٍ أقْفالُها‏،‏‎[65]‎‏ قفل و بندهای علایق دنیایی است. اگر کسی می‌خواهد به درک ‏‎ ‎‏حقایق نایل گردد، قلب خود را از ناپاکی‌های دنیایی تطهیر کند و از اشتغال و اهتمام تام ‏‎ ‎‏به امور دنیایی باز دارد.‏‎[66]‎

‏ ‏

مجموعه مقالات همایش اندیشه های قرآنی امام خمینی (س) ـ جلد 2مجموعه مقالاتصفحه 111

‏ ‏

‏ ‏

‏ ‏

‏ ‏

کتاب‌نامه

‏قرآن کریم.‏

‏1.‏ ‏آداب الصلوة‏‏، امام خمینی، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، تهران، 1372.‏

‏2.‏ ‏البیان فی تفسیر القرآن‏‏، ابوالقاسم خوئی، دار الزهراء للطباعة والنشر والتوزیع، ‏‎ ‎‏بیروت، 1395ق.‏

‏3.‏ ‏تفسیر سوره حمد‏‏، امام خمینی، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، تهران، 1375.‏

‏4.‏ ‏زبان دین‏‏، امیر عباس علیزمانی، دفتر تبلیغات اسلامی، قم، 1375.‏

‏5.‏ ‏شرح چهل حدیث‏‏، امام خمینی، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، تهران،  1378.‏

‏6.‏ ‏شرح حدیث جنود عقل و جهل‏‏، امام خمینی، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ‏‎ ‎‏تهران، 1380.‏

‏7.‏ ‏شرح دعای سحر‏‏، امام خمینی، ترجمۀ سید احمد فهری، فیض کاشانی، تهران، 1380.‏

‏8.‏ ‏شرح دعاء‌ السحر‏‏، امام خمینی، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، تهران، 1381.‏

‏9.‏ ‏صحیفه امام‏‏، امام خمینی، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، تهران، 1378.‏

‏10.‏ ‏عقل و اعتقاد دینی‏‏، مایکل پترسون و دیگران، ترجمه احمد نراقی و ابراهیم ‏‎ ‎‏سلطانی، طرح نو، تهران، 1374.‏

‏11.‏ ‏علم و دین‏‏، ایان باربور، ترجمه خرمشاهی، نشر دانشگاهی، تهران، 1374.‏

‏12.‏ ‏فلسفه دین‏‏، جان هیک، ترجمه بهزاد سالکی، انتشارات بین‌المللی هدی، تهران، ‏‎ ‎‏1376.‏

‏13.‏ ‏کشف اسرار‏‏، امام خمینی، انتشارات مصطفوی.‏

‏ ‏

‎ ‎

مجموعه مقالات همایش اندیشه های قرآنی امام خمینی (س) ـ جلد 2مجموعه مقالاتصفحه 112

  • . The principal of verfyality.
  • . رک: علم و دین، ص 278 ـ 279؛ زبان دین، ص 89 ـ 90؛ کیهان اندیشه، شماره 34، ص 93.
  • . فلسفه دین، ص 199؛ عقل و اعتقاد دینی، ص 256.
  • . Usefull methes.
  • . R.B.Braith waite.
  • . ر.ک: آداب الصلوة، ص 181.
  • . ر.ک: صحیفه امام، ج 19، ص 285؛ آداب الصلوة، ص 182 ـ 184.
  • . تفسیر سوره حمد، ص 165.
  • . همان، ص 139 ـ 140.
  • . ر.ک: صحیفه امام، ج 14، ص 387.
  • . ر.ک: آداب الصلوة، ص 184.
  • . ر.ک: همان، ص 203.
  • . ر.ک: همان، ص 199.
  • . همان، ص 192.
  • . ر.ک: همان، ص 171.
  • . محیی الدین عربی در فتوحات مکیه، آیات قرآن را به سبک عرفانی تفسیر می کند.
  • . سید قطب آثار متعددی همچون التصویر الفنی فی القرآن و... دارد که بیشتر به مباحث اجتماعی تکیه دارد.  طنطاوی نیز در تفسیرش الجواهر فی تفسیر القرآن الکریم به مباحث علمی می پردازد و آیات قرآن را با  دستاوردهای علم نوین تطبیق می دهد.
  • . صحیفه امام، ج 19، ص 8.
  • . غاشیه (88): 17.
  • . تفسیر سوره حمد، ص 136.
  • . ر.ک: صحیفه امام، ج 9، ص 178.
  • . البیان فی تفسیر القرآن، ص 281.
  • . رک: میزگرد، مجله معرفت، شماره 19، ص 16 ـ 17.
  • . همان، ص 16.
  • . همان، ص 15.
  • . همان، شماره 9 ـ 10، ص 40.
  • . صحیفه امام، ج 20، ص 408 ـ 409.
  • . همان، ج 17، ص 431.
  • . شرح حدیث جنود عقل و جهل، ص 60 ـ 61؛ صحیفه امام، ج 12، ص 420 ـ 421.
  • . کشف اسرار، ص 322 ـ 323.
  • . همان، ص 323.
  • . ر.ک: شرح چهل حدیث، ص 194 ـ 195؛ صحیفه امام، ج 18، ص 261.
  • . ر.ک: کشف اسرار، ص 321 ـ 322.
  • . در باب حروف مقطعه از نظر امام نگاه کنید به: شرح چهل حدیث، ص 351؛ کشف اسرار، ص 322؛ صحیفه  امام، ج 18، ص 447.
  • . رک: مقاله «امام خمینی، تفسیر و هرمنوتیک» مجله پژوهش های قرآنی، شماره 19 ـ 20.
  • . آداب الصلوة، ص 192 ـ 193.
  • . ر.ک: همان، ص193.
  • . همان.
  • . ر.ک: صحیفه امام، ج 17، ص 432.
  • . ر.ک: آداب الصلوة، ص 181.
  • . ر.ک: تفسیر سوره حمد،ص 138 ـ 139.
  • . ر.ک: شرح دعاء السحر، ص 58.
  • . ر.ک: آداب الصلوة، ص 181.
  • . ر.ک: همان، ص 199.
  • . ر.ک: صحیفه امام، ج 20، ص 408 ـ 409.
  • . ر.ک: کشف اسرار، ص 321 ـ 322.
  • . صحیفه امام، ج 3، ص 348.
  • . ر.ک: کشف اسرار، ص 326.
  • . ر.ک: صحیفه امام، ج16، ص 39.
  • . ر.ک: کشف اسرار، ص 334.
  • . صحیفه امام، ج18، ص 266.
  • . کشف اسرار، ص 322.
  • . ر.ک: تفسیر سوره حمد، ص 139.
  • . ر.ک: آداب الصلوة، ص 181.
  • . آل عمران (3): 7.
  • . واقعه (56): 79.
  • . شرح حدیث جنود عقل و جهل، ص 61.
  • . ر.ک: شرح دعاء السحر، ص 38 و 56 ـ 57.
  • . شرح دعای سحر، ص 95.
  • . ر.ک: صحیفه امام، ج 14، ص 389؛ آداب الصلوة، ص 195.
  • . ر.ک: آداب الصلوة، ص 196.
  • . ر.ک: همان، ص 196 و 199.
  • . اعراف (7): 179.
  • . ر.ک: آداب الصلوة، ص 201.
  • . محمد (47): 24.
  • . ر.ک: آداب الصلوة، ص 202.