تیپ شخصیتی امام خمینی(س)
و بسیج تودهها
﷼ دکتر احمد بخشایشی اردستانی
نام امام خمینی ـ رضوان الله تعالی علیه ـ قرین با واژههای عمیق نظم، وجدان کار، آزادیخواهی، مدیریت، ابداع و همسان کردن اخلاق فردی با اخلاق اجتماعی است. جان کلام و عصاره پیام امام، هماهنگ سازی وجه ذهنی موجود در جامعه با وجه عینی بود. منظور از وجه ذهنی مجموعهای از نگرش و جهتگیری فکری است که اولاً استمرار داشته باشد، ثانیاً اندیشیده شده باشد. در واقع وجه ذهنی همان بستر فرهنگی است که تمام ساختارها و نهادها و فرآیندها و کار ویژهها در آن مفهوم مییابد.
وجه ذهنی نظام سیاسی سنتی ایران که از لحاظ مقوله بندی در رده سیستم سیاسی غیر مساوات گرای سنتی Traditional Inegalitation قرار داشت، سعی و تلاش در تحریف نرمهای اسلامی و جایگزین نمودن فرهنگ غیر پویا به جای آن مینمود. در این راستا نهایت کوشش امام(س) وارد نمودن فرهنگ سکولاریزم Secularism بود.
برای توضیح بیشتر، بهطورکلی سیستمهای سیاسی دنیا به پنج مقوله بر اساس سه نرم تقسیم میگردد: نرمها در پاسخ به سه سئوال سیاسی چه کسی تصمیم میگیرد، مکانیزم تصمیمگیری و نفس تصمیم گیری حاصل میگردند. این نرمها عبارتند از:
الف ـ در صورتی که جمع زیادی در پروسه تصمیمگیری شرکت دارند، دموکراسی حاصل میگردد و در صورتی که یک نفر در پروسه سهیم باشد به حکومت تک نفره (Monocracy) گفته میشود.
مجموعه مقالات دومین کنگره بین المللی امام خمینی (س) و فرهنگ عاشورادفتر 1صفحه 77
ب ـ جواب به سئوال دوم، یعنی مکانیزم تصمیم گیری است که منجر به دو حالت میگردد. اگر آلترناتیوهای زیادی در پروسه تصمیم گیری رعایت گردد، لیبرالیزم و در صورتی که آلترناتیوی وجود نداشته باشد نرم اقتدارگر خوانده میشود.
ج ـ جواب به سئوال مربوط به نفس تصمیم در دو سر یک طیف قرار میگیرد، و بدین معنا که اگر ماهیت تصمیم در توزیع اقتدارگرایانۀ ارزشها براساس مساوات گرایانه باشد نرم مساوات گرایانه و در غیر این صورت نرم غیر مساوات گرایانه Inegalitatrion نامیده میشود.
این سه نوع نرم معمولاً زیر بنای پنج سیستم سیاسی را شکل میدهند که عبارتند از:
1ـ سیستم لیبرال دموکراسی
2ـ سیستم اقتدارگر مساوات طلب Authoritatrion Egalitatrion System
3ـ سیستم سنتی غیر مساوات گر.
4ـ سیستم مردم گرا Populism.
5ـ سیستم اقتدارگرای غیر مساوات طلب.
نظام سنتی ایران در مقوله سوم قرار میگیرد. وجه ذهنی غالب بر این سیستم مشخصات ذیل را داشت.
1ـ در رأس آن یک پادشاه بود که در پروسه تصمیمگیری، به صورت تک نفره عمل میکرد.
2ـ اساس حکم پادشاه مبتنی بر حمایت وفادارانه بخشی از جمعیت سنتی جامعه بود. این حمایت را با پارامتر اقتصاد از طریق بهبود بخشیدن به وضعیت زندگی مردم تقویت میکرد.
3ـ وجه ذهنی نظام در حرکت به سمت ناسیونالیزم و فردگرایی بود.
وجه ذهنی در واقع معنابخش وجه عینی یک جامعه شامل تکنولوژی و وسایل تولید و جوّ مادی است.
امام خمینی(ره) با زیر سئوال بردن وضعیت موجود Status quo خواهان ایجاد نظم جدید و معنای جدیدی از حکومت و زندگی گردید.
برای ایفای چنین نقشی، امام در دو بعد حرکت میکرد.
الف: بعد اثباتی: معمولاً در رژیمهای سنتی اگر بخش بزرگی از جمعیت در تضاد با
مجموعه مقالات دومین کنگره بین المللی امام خمینی (س) و فرهنگ عاشورادفتر 1صفحه 78
قدرت حاکم یا قدرت استعمار حامی پادشاه سنتی قرار گیرند، در صورت پیروز شدن نیروهای مردمی رژیمهای مردم گرا Populism شکل میگیرد. از ویژگیهای مهم رژیم مردم گرا وجود رهبری با «اقتدار کاریزمایی» است، و این پیش نیاز به عنوان ضرورت مطرح است. امام برای ایجاد بسیج در بین تودهها و مردم از سه مکانیزم که خاص ایشان بود استفاده نمود: تیپ شخصیتی مدیریتی از دیدگاه روانشناسی سیاسی: چنین شخصیتی عبارت است از فردی سالم و کامل که از کودکی احترام و حرمت لازم را از خانواده و جامعه به دست آورده است و انرژی مولد دوران سازندگی Libido را متوجه خارج یعنی جامعه مینماید. معمولاً وی در شتاب نیست و نسبت به نفس خود شک مطلق ندارد و اهداف را با توجه به وسایل و ابزارهای موجود میسنجد و وظیفه خویش را سر و سامان دادن به اوضاع اجتماعی میبیند.
امام خمینی در راستای چنین مکانیزمی کوشید تا با استفاده از ارزشهای اسلامی، معنای جدیدی را به سیستم سیاسی و سنتی ایران بدهد و بر این مبنا در کتاب حکومت اسلامی، وضعیت مطلوبی را برای جامعه پس از رژیم سنتی ترسیم نمود که حداقل عدم تعادل از بُعد تئوریک در آن وجود نداشته باشد و قوانین اسلامی در آن مستقر شود و رفاه و سعادت جمعی و فردی برای آینده متصور باشد.
بُعد عملی که امام مورد توجه قرار داد، عبارت بود از انتظار جامعه از دین که همان تأمین دنیایی آباد و پیشرفته و با نظم و آگاه که تمهیدی برای سرای دیگر هم باشد. چنین دنیایی جز از طریق انضباط فوقالعاده، برنامه دار و برنامه ریزی و شناخت وقت میسر نیست. بستر چنین برنامهای همان فرهنگ اسلامی است که با سنتهای ایرانی قرین و تلفیق یافته بود.
امام با توجه دادن مردم به یکسری اخلاقیات مانند دروغ نگفتن، خیانت نورزیدن، به یکدیگر اعتماد داشتن، سود عادلانه بردن، به عدالت و آزادی احترام گذاشتن و تضییع نکردن حقوق دیگران، آنها را متوجه فرهنگی که ریشه در تاریخ آنها داشت نمود. چنین فرهنگی یعنی مذهب اسلامی دو ساختی است.
امام سعی در ایجاد شکاف بین فرهنگ اسلامی با حکومت نمود که از آن تعبیر به بحران مشروعیت گردید.
مکانیزم دوم جهت بسیج تودهها همان تیپ ایدئولوگ بودن امام بود. از دیدگاه
مجموعه مقالات دومین کنگره بین المللی امام خمینی (س) و فرهنگ عاشورادفتر 1صفحه 79
روانشناسانه سیاسی شخصِ دارای چنین تیپ شخصیتی سعی در انتقال انرژی لیبیدو به محیط اطراف خود مینماید، تا از این طریق محیط را تغییر دهد. چنین افرادی دارای ذهنی پویا و شکاک میباشند و معمولاً توسط نظامهای قبلی تا حدی سرکوب و بعضاً از بهبود اوضاع مأیوس گردیدهاند.
احتمالاً بتوان چنین حالاتی را هم در امام یافت. زیرا ایشان از همان کودکی بهنگامی که مرحوم پدرشان آیتالله سیدمصطفی توسط مأمورین خوانین منطقه و رضاشاه در بین راه خمین به اراک مورد سوءقصد قرار گرفتند و بهتدریج رشد مییافتند، با تنگدستیها و فشارهای حاکم بر خود و خانواده و مردم آشنا شده بودند.
فرزند یک فرد مبارز، خواه ناخواه در مسیر رشد و مبارزه قرار خواهد گرفت. بنابراین یأس و نومیدی از چنین وضعیتی، راهگشای ارائه تئوری روشنگرانه برای بهبودی اوضاع و ترسیم جامعهای بهتر میباشد. لذا امام برای اولین بار دکترین «ولایت فقیه» را که میوه مشروع «نهاد مرجعیت» میباشد، به نحوی جامع و دور از افراط و تفریط فرمول بندی نمود.
احتمالاً بتوان تکامل تئوری شیعه بعد از غیبت را از مراحل چهارگانه تاریخی گذراند:
1ـ دوره بویه با علمایی نظیر شیخ صدوق (1991) مفید (1022) سید مرتضی 1044 و شیخ طوسی (1067)
2ـ دوره ایلخانیان در قرون 12 الی 14 و علمایی نظیر خواجه نصیرالدین طوسی (1274ـ 1201)
3ـ دوره صفویه با علمایی نظیر محقق سبزواری، محمدتقی مجلسی و محمد باقر مجلسی.
4ـ دوره قاجاریه و چالشهای سیاسی مذهبی بین اصولیها و اخباریها که در واقع جنگ بین عقل و مذهب بود و نهایتاً اهتمام آنها در «نهاد مرجعیت» پس از شکست اخباریها به زعامت شیخ یوسف بحرینی توسط وحید بهبهانی و شیخ مرتضی انصاری حالتی از تمرکزگرایی تحت راهنمایی و هدایت مرجع به وجود آمد.
امام برای اولین بار فرمول بندی اجرایی دکترین ولایت فقیه را با دو شرط به صورت یک رهیافت ایدئولوژیکی اجتماعی معرفی نمود. این دو شرط عبارت بودند از:
1ـ تشخیص و تعیین فقیه توسط امام معصوم که در سه جهت علم صحیح Sound
مجموعه مقالات دومین کنگره بین المللی امام خمینی (س) و فرهنگ عاشورادفتر 1صفحه 80
Knowledge، ایمان صحیح Sound Belief و شخصیت صحیح Sound Character تبیین میگردد.
2ـ انتخاب مردم که در واقع میتوان آن را براساس واژههای جدید سیاسی مانند قرارداد اجتماعی، حاکمیت اکثریت و سیستم نمایندگی تفسیر نمود. انتخاب مردم از کانال حقوقی بیعت که بر طبق نظر علمای جدید دارای مکانیزم دوگانه یعنی: «اعتراف و قبول مردم» و «قادر نمودن مردم برای عزل رهبر از مسئولیت از طریق چرخه مجلس خبرگان» میباشد. و در واقع بیعت نوعی ترتیبات دوجانبه بین رهبر و مردم و نه یکسو قلمداد میگردد.
براین اساس از مجموعه بیانات امام راجع به حکومت ولایت فقیه چنین برداشتی را میتوان نمود که ویژگیهای ذیل مشخص و مبین چنین حاکمیتی است.
1ـ دوگانگی حاکمیت به معنای حاکمیت «الله» در منصب ولایت فقیه و حاکیمت مردم که در بستر انتخابات معین میگردد، تجلیات انتخابات همان سه قوه است که اعمال وظایف و کنترل یکدیگر مستخرج از اصل قوای منتسکیو میباشد.
2ـ دیدگاه حداکثر گرا نسبت به مفهوم دولت در مقابل دیدگاه حداقل گرای قرارداد اجتماعی «روسو»،
امام خمینی دولت را به عنوان الگوی انداموارهای که آغاز و پیدایش و رشد و تکامل و سرانجام و پایان دارد مینگریست، این دولت تنها به معنای دولت سیاسی تلقی نمیگردد، بل به عنوان الگوی زندگی که سعی در پاسخگویی به تمام جنبههای حیات اجتماعی بشر دارد نگریسته میشد. چنین دولتی دارای پیشینۀ تاریخی است و آن همان ولایت اعتباری است که از طرف خدا به پیامبر(ص) و به ائمه(ع) منتقل گردیده، تا هدایت نظام اجتماعی مردم را به عهده گیرد. چنین دولتی از لحاظ موضوعی غیرقابل تجزیه است.
یعنی در شناخت چنین دولتی ما باید کل را بشناسیم و تجزیه چنین دولتی برای مطالعه، ما را از شناخت حقیقت بازمیدارد؛ دلیل آن هم واضح است. زیرا ولایت فقیه برای حوزههای قدرت پذیر جامعه اسلامی ما به مثابه «روح» در بدن است که غیرقابل تفکیک بودنش اجتناب ناپذیر میباشد.
همانطور که در نظریۀ «برگسون»، نبض حیات و در نظریه «امیل دورکهایم»، نظریه
مجموعه مقالات دومین کنگره بین المللی امام خمینی (س) و فرهنگ عاشورادفتر 1صفحه 81
وجدان جمعی برای حوزههای جامعه به مثابه سیمان عمل مینماید. چنین دولتی دارای ویژگی دیگری هم هست که نشان دهنده پایان عمر و پیر شدن آن است که منظور نهایی و حقیقت مطلوب آن است. این نهایت مطلوب را میتوان در تشکیل حکومت مهدی(ع) که متصل به قیامت است حل نمود، همانطور که نهایت مطلوب دولت از دیدگاه «هگل» فیلسوف ایده آلیست آلمانی همان دولت اخلاقی وی بود.
3ـ دیدگاه فراوطنی، دولتهای ارگانیکی معمولاً استانداردها و نرمهای مورد پذیرش را در بعد وسیعتر و جهانیتر از کشور خود مینگرند. اوج این تفکر زمانی جلوه مینماید که کشورهای اداری الگوی مکانیکی در جهان از لحاظ سیاسی ـ اخلاقی منفعلانه و در انحطاط نگریسته شوند. البته فراوطنی بودن استانداردهای دولت اسلامی در بعد تئوری میتواند الگوی خوبی به عنوان تجویز ثبات دهنده حوزههای اجتماعی و فردی تلقی گردد.
4ـ دیدگاه داشتن هدف و غایت مشترک بین مردم و دولت.
5ـ دیدگاه تمرکز قدرت سیاسی به منظور متحد نمودن و هماهنگ کردن تمام حوزههای قدرت پذیر.
6ـ تأکید بر اصول ارزشی برای تبیین موجود اجتماعی. به عبارت دقیقتر، امام خمینی(ره) نظامی را تدوین نمود که در آن پلی بین فرهنگ مدرن امروزی و سنتهای معنوی و ارزشی گذشته ایجاد نمود و این دوره را در نقطههای اشتراک پذیر به هماهنگی و انسجام کشاند. تجلی پل بودن نظام اسلامی در تبیین موجود اجتماعی را میتوان در پروسه مدرنیزه کردن ایران و توسعه و رشد آن در سالهای عمر انقلاب یافت. این رهیافت از دو طریق امکان عملی یافته است:
1ـ از دو بُعد تئوری Theoretical Approach که فلسفه امام ادامه حرکت جوهری «ملاصدرا» در تجدید حیات و رنسانس اسلامی و نه پرستش گذشته بود.
2ـ از طریق تجربی و عملی Practical Approach که مظهر آن را میتوان در قانون ساخت دست بشر در جمهوری اسلامی یافت.
این متوقف بر قرار دادن مقوله «عدم مباینت طرحهای مصوبه مجلس با شریعت» در مقوله منطقی «تضاد» قرار دادن و نه «نقض» میباشد.
7ـ تأکید بر اصل اجتهاد برای حل معضلات مبتلا به جامعه.
مجموعه مقالات دومین کنگره بین المللی امام خمینی (س) و فرهنگ عاشورادفتر 1صفحه 82
به هرحال تئوریزه کردن این ویژگیهای دولت اسلامی منبعث از تیپ شخصیتی ایدئولوگ بودن امام است، که سعی نمود تا متناسب با فهم زمان، نظامی را به جهان معرفی نماید.
ج) مکانیزم سوم برای بسیج تودهها توسط امام، تیپ شخصیتی قیامگر ایشان بود.
منظور از شخصیت قیامگر عبارت است از شخصیتهایی که انرژی مولّد خود را ضمن اینکه متوجه خود میسازند، دردهای اجتماعی را در دو سطح جامعه (اجتماع) و فرد مساوی میانگارند، به نحوی که نسخههای تجویزی برای درمان هر دو را یکسان میبینند.
رفتار اجتماعی چنین شخصیتهایی حاکی از نوعی شک و اعتراض و تردید شدید نسبت به نهادهای اجتماعی موجود است. براین اساس علیه زیر بنای نظام قبل که همان بستر معنوی باشد قیام مینمایند. این عمل را از دو طریق انجام میدهند.
الف ـ سعی در احیای سنتهای فراموش شده لکن مثبت؛ همانطور که حضرت امام در احیای سنت گسیخته شده اسلام و پیامبران حنیف تلاش کرد و آنها را به روز درآورد.
ب ـ احتمالاً سعی در ایجاد معنای جدیدی که بر قامت وجه عینی جامعه تنگ و ناهمگون باشد مینماید. این دو وجه عینی و ذهنی، لازم و ملزوم همدیگرند. اما ابتدا سعی نمود تا نوعی خلأ معنوی در نظام پادشاهی ایجاد نماید که از آن تعبیر به بحران مشروعیت گردید. پس از آن که رسالت و پیام خود را به نحوی به مردم ابلاغ کرد و بسیج مردمی را به وجود آورد، مبنای ارادت خود را بر چنین ساختاری یعنی حکومت کاریزمایی تحمیل مینماید.
حکومت جمهوری اسلامی که توسط امام پایه گذاری گردید، میتواند در مقوله نظامهای مردم گرا Populism قرار گیرد. زیرا اولاً با استفاده از شخصیت کاریزمایی امام، بخش بزرگی از مردم درگیر با نظام حاکم و قدرتهای استعماری گردیدند. ثانیاً درجات بالایی از پلورالیزم یا جمع گرایی نسبی در قالب گروهها، انجمنها، طبقات مختلف سعی در مشارکت در زمینههای سیاسی، اقتصادی، اجتماعی نمودند و انتظارات نظام را در دو بعد داخلی و خارجی درحد بالایی گسترش بخشیدند. به طوری که در فاصله 1981 الی 1988 (میلادی) هنگامی که جمهوری اسلامی رفتار خارجی خود را در پروسه ارتباط ملت با ملتها غلیظ و مکانیزم ارتباط دولت با دولتها را رقیقتر نمود، جنگ را به دلیل
مجموعه مقالات دومین کنگره بین المللی امام خمینی (س) و فرهنگ عاشورادفتر 1صفحه 83
انتظارات حد بالای آن در بعد خارجی بر آن تحمیل نمودند.
امام با استفاده از سومین مکانیزم یعنی تیپ قیامگر خود در هالهای از کاریزما قرار گرفت. کاریزما یعنی نیروی خلّاق و معنی بخش که بعضاً در تاریخ حاصل میگردد و از لحاظ مفهومی به کرامت یا لطف یا عطیه ترجمه میشود.
ویژگیهای سه گانه امام در بعد مدیریتی، ایدئولوگی و قیامگری، وی را قادر ساخت تا نه تنها از دیدگاه روانشناسی سیاسی، بتواند رهبر یک ملت بل الگو و نمونه برای دیگران هم باشد.
وی با استفاده از ابعاد سه گانه توانست سنت گسسته شده عاشورایی، توسط نظام شاهی را احیا و متوجه دین نماید. دینی که خود هرگز با آن تجارت ننمود و برای دنیای خود آن را نخواست، بل مردم را با عنایت به شخصیت ایدئولوگی خود متوجه نمود که دین برای دنیا هم میتواند باشد. نماد چنین مدیریتی را با تأثیر از سنت و ارزشهای عاشورایی در حکومت اسلامی میتوان جستجو نمود. حکومتی که نوعی مهر شخصیتی و نهادینگی امام بر آن ثبت گردید و جایگزینی برای بیهویتیها و ناهمگونیهای سیاسی که مهر شخصیتی امام همان هویت دینی وی است.
مجموعه مقالات دومین کنگره بین المللی امام خمینی (س) و فرهنگ عاشورادفتر 1صفحه 84
مجموعه مقالات دومین کنگره بین المللی امام خمینی (س) و فرهنگ عاشورادفتر 1صفحه 85
پی نوشت:
مجموعه مقالات دومین کنگره بین المللی امام خمینی (س) و فرهنگ عاشورادفتر 1صفحه 86