کنگره بین المللی امام خمینی (س) و فرهنگ عاشورا

نقش امام خمینی در خرافه زدایی و بازسازی فرهنگ عاشورا

نقش امام خمینی(ره) در 

خرافه‌زدایی و بازسازی فرهنگ عاشورا

﷼ حسن رهبری

 «خرافه» در وادی تعریف

‏ادیبان فرهنگ نویس، درباره واژه «خرافه» معانی زیر را آورده‌اند: ‏

‏ـ آنچه از میوه چیده شود. ‏

‏ـ سخن خوش که از آن خنده آید. ‏

‏ـ افسانه، حدیث دروغ، کلام باطل و افسانه‌ای که اصل ندارد. ‏

‏ـ عقیده باطل و بی‌اساس. ‏

‏ «خرافات» جمع «خرافه» است و آن نیز به تُرّهات، داستانهای شب، موهومات، سخنان بیهوده و پریشان که خوشایند باشند، معنی شده است. ‏‎[2]‎

‏وجه تسمیه اباطیل و اساطیر به «خرافه» به طوری که از روایات بر می‌آید از آنجاست که در صدر اسلام، مرد پری زده‌ای (جن زده‌) به نام «خرافه» ـ از قبیله غدره ـ مشاهدات خود از پریان را برای دیگران بازگو می‌کرد. از آنجا که باور کردن چنین گفته‌هایی مشکل و غیر طبیعی می‌نمود، مردم سخنان او را دروغ می‌پنداشتند و می‌گفتند: «‏هذا حدیث خرافة و هی حدیث مستملح کذب‏» ‏‎[3]‎‏ این سخن «خرافه» است، هر چند که دروغ نمکین است. ‏

‏در روایتی آمده است که: روزی در حضور پیامبر خدا(ص) از حدیث خرافه سخن به میان آمد. حضرت فرمود: «‏رحم الله خرافة انّه کان رجلاً صالحاً‏...» و سپس گرفتاری او به دست جنیان را توضیح داد. ‏‎[4]‎


مجموعه مقالات دومین کنگره بین المللی امام خمینی (س) و فرهنگ عاشورادفتر 1صفحه 225
‏و در روایت دیگری از عایشه ـ همسر حضرت رسول(ص) ـ نقل شده است که: روزی پیامبر خدا(ص) داستانی را برای زنانش تعریف می‌کرد. یکی از آنها گفت: گویا این «حدیث خرافه» است. حضرت فرمود: آیا هیچ می‌دانید خرافه کیست؟‏

‏خرافه مردی از قوم «غدره» بود که مدتی به اسارت جنیان درآمد و پس از آزادی و مراجعت، آنچه از کارهای عجیب و غریب آنان دیده بود بازگو می‌کرد، این بود که مردم چنین داستانهایی را «حدیث خرافه» نامیدند. ‏‎[5]‎

‏به طور کلی آنچه از نوشته ادیبان و لغت‌‌شناسان بر می‌آید این است که: اساساً ظهور واژه خرافه در مفهوم صرف، گفتارهای افسانه‌ای محدود و مصطلح بوده است. اما گذشت زمان توانسته مفهوم آن را توسعه بخشد و علاوه بر اطلاق آن به اباطیل و اکاذیب اساطیری، به عقاید باطل و عملکردهای جاهلانه و بی‌اساس، و موهوم‌پرستی نیز تسری یابد. تا آنجا که امروزه در اصطلاح عامه، ‌رواج آن بیشتر در اطلاق مفهوم اخیر است. ‏

‏بنابراین، «هر عقیده و عملی که متکی به دلایل علمی و یا مستند به نصّ آسمانی و یا آزمایش عملی صحیح نباشد خرافی و پوچ و بی‌ارزش است.» ‏‎[6]‎

‏به بیانی دیگر: اعتقاداتی که متکی به علم نیست؛ یعنی انسان یقین به آن ندارد و یا یقین به دخالت داشتن آن در خیر و شر خود ندارد، اعتقادات خرافی محسوب می‌شود. ‏‎[7]‎

‏ ‏

زمینه‌های ظهور خرافات

‏شناسایی مبنای عمومی خرافات شایان دقت است. زیرا خرافه‌پذیری یکی از معضلات اجتماعی است که از گذشته‌های بسیار دور، دامنگیر بشریت بوده و هر قوم و ملتی با نوعی از خرافات دست و پنجه نرم کرده است. حتی در عصر حاضر که به دوران شکوفایی علم و صنعت، و سیر تکاملی انسان از وادی سخت‌ افزاری به سوی نرم افزاری شهرت یافته، و انسان داعیه شکستن اسرار درونی هسته‌های فیزیکی و نفوذ در کرات دیگر آسمانی را دارد، هنوز هم ابر تیرۀ خرافات در شرق و غرب عالم سایه انداخته است. ‏

‏در این میان هر چند غرب با استخدام بیشترین عوامل و دستگاههای تبلیغاتی جهان، قصد تبرئۀ خود از وجود خرافات را دارد و سالها نسبت به ظهور و نمود آن در مشرق زمین کوشیده و همچنان می‌کوشد، ولی واقعیتهای موجود بر خلاف آن حکم می‌کند، و آنچه می‌نماید این است که بدون مبالغه اگر خرافات از نوع غربی و اروپایی را بیش از نوع شرقی‏


مجموعه مقالات دومین کنگره بین المللی امام خمینی (س) و فرهنگ عاشورادفتر 1صفحه 226
‏آن ندانیم، باید اعتراف کنیم که اروپاییان در پیروی از خرافات دست کمی از شرقیها ندارند. با این تفاوت که با گسترش افکار اسلامی و نمود واقعیتهای فرهنگ دینی، با چنین خرافاتی مبارزه شده و از آن روز به روز کاسته می‌شود؛ در حالی که رکود و جمود حاکم بر فرهنگ مادی غربی ـ که فاقد قدرت و اصالت معنوی نیز هست ـ روند فزونی ‌بخش خرافات را مؤثر گردیده و آنان را در کجراهه‌ها و پرتگاههای انحطاط اخلاق آنچنان گرفتار نموده است که متداول‌ترین خرافات آنان از قبیل: نحوست عدد 13، نحوست گذشتن از زیر نردبان، خوردن ناب و شراب در عید مخصوص به نیت حلول مسیح در آنها، اعتقاد به نعل اسب به عنوان طلسم سعادت، گسترش اعتقاد و اقبال به جادوگران و فالگیران و... ‏‎[8]‎‏ را در مقابل آن انحطاط معنوی باید به هیچ انگاشت. ‏

‏پرداختن به این موضوع و شمارش گونه‌های فراوان خرافات غربیان از حوصله بحث ما خارج است. و به آنچه که در ظهور و بروز خرافات مدخلیت دارد می‌پردازیم. ‏

‏مرحوم علامه طباطبایی در این باره می‌نویسد: ‏

‏ «انسان عقاید و آرایش از فطرت سرچشمه می‌گیرد ـ فطرتی که او را وادار به بحث و کنجکاوی درباره علل موجودات می‌کند و از نظر عمل نیز طبیعت او را به تکامل واقعی و حقیقی دعوت می‌نماید ـ لذا در هیچ قسمت حاضر نیست، پیروی از عقاید خرافی که متکی به جهالت و نادانی است بکند، ولی عواطف و احساسات باطنی ـ مخصوصاً ترس و امید ـ که تحت تأثیر خیالات تحریک می‌شود، در پاره‌ای از موارد وادار به قبول عقاید خرافی می‌کند... برای دیگران نیز نقل می‌کند و همان احساسات و تصورات را در او به وجود می‌آورد و کم‌کم این عقیده خرافی و بی‌اساس در میان مردم منتشر می‌گردد. ‏

‏و گاه می‌شود که به دنبال این تصورات، حسّ دفاع انسان تحریک می‌شود و قوه خیالیه او را وادار به انجام اعمالی خرافی برای دفع شرّ این موجود موهوم می‌کند و چه بسا به دیگران هم تعلیم داده و به صورت یک سنّت خرافی رایج می‌گردد!» ‏‎[9]‎

‏بنابراین، با اطمینان می‌توان پذیرفت که یکی از خصایص تاریخی منفی دین، این بوده که احساسات و تصورات و اعتقادات و تعبدات مذهبی مردمان، همواره در معرض جهالت، خرافات، قالبی شدن و تعجب آلود شدن و انحطاط بوده است، ‏‎[10]‎‏ که در طول زمانها به شکلهای «بت‌پرستی، ارباب انواع، شخصیت‌پرستی، تقلید از سنتهای آبا و اجدادی» ‏‎[11]‎‏، حب و بغضهای افراطی، پیروی از هوا و هوسها و انواع جعلیات و بدعتها به‏


مجموعه مقالات دومین کنگره بین المللی امام خمینی (س) و فرهنگ عاشورادفتر 1صفحه 227
‏تناسب زمان و مکان، ظهور و بروز داشته است. ‏

‏در باب علل خرافه‌پذیری حس مذهبی، مکاتب و فلاسفه غرب نیز دیدگاههایی دارند و در این‏‏ مورد به بحث و بررسی نشسته‌اند. هگل، کنت، و فیلسوفان تجربی همچون کانت، راسل، ویتگنستاین، کارناب و آمیر هر کدام از دیدگاهی و از بعدی به موضوع پرداخته‌اند. اما از آنجایی که مبانی و دیدگاههای آنان در آیینه فلسفه متکامل اسلامی و از دیدگاه عقلانی، خالی از ایراد و انتقاد منطقی نیست، و از طرفی وارد شدن به آرا و نظریات مزبور مستلزم نقّادی و رفع ابهامات خواهد بود ـ که ما در این مقاله بر چنین موضعی نیستیم ـ لذا از آن صرف‌نظر می‌کنیم و به راههای درمان این آسیب اجتماعی می‌پردازیم. ‏

چگونه باید خرافه‌زدایی کرد؟

‏مرحوم علامه طباطبایی بر این باور است که: «دانشمندان و خواص مردم، پیوسته برای محو آثار این خرافات که در ارواح عامه مردم جای گرفته به لطایف الحیل به فعالیت پرداختند تا مردم آگاه و بیدار گردند، ولی این دردی است که طبیب را خسته کرده است، زیرا انسان از طرفی در آرای نظری و معلومات حقیقی و خالی از تقلید نیست و از طرف دیگر دارای احساسات و عواطف نفسانی است. متأسفم که به اطلاع خوانندگان برسانم که دانشمندان تا به امروز در معالجه این درد، پیروزی و موفقیّت نیافته‌اند... [اما] راهی که قرآن مجید در این قسمت پیموده است این است که: ‏

‏1 ـ در مرحله آرای نظری به انسان دستور می‌دهد که از آنچه خدا نازل کرده پیروی کنند. هیچ فردی حق ندارد بدون علم یک کلمه سخن بگوید. ‏

‏2 ـ در قسمتهای عملی امر می‌کند که افراد در جستجوی عملی باشند که مورد پسند خدا باشد و نزد او باقی باشد. اگر عمل مطابق خواسته دل هم باشد سعادت دنیا و آخرت (هر دو) در آن است. و اگر حرمان از خواهش دل در کار است اجر عظیمی در نزد خدا دارد که: «‏وَ مٰا عِنْدَاللهِ خَیْرٌ وَ اَبْقٰی‏» ‏‎[12]‎

‏ ‏

خرافه ‌ستیزی عملی در صدر اسلام

‏به طوری که گفتیم، خرافه‌پذیری از بیماریهای مزمن، واگیردار و صعب‌العلاج اجتماعات بشری است که نیاز به درمان و پیشگیری از نفوذ و گسترش آن دارد. به لحاظ ‏


مجموعه مقالات دومین کنگره بین المللی امام خمینی (س) و فرهنگ عاشورادفتر 1صفحه 228
‏اینکه معمولاً همگان را مبارزه لفظی مفید نمی‌افتد، شواهد تاریخی نشان می‌دهد که پیشوایان اسلامی و گاهی به تبع آنان خلفا نیز به مبارزه عملی با خرافات  برخاسته‌اند که ذیلاً به نمونه‌هایی اشاره می‌شود: ‏

‏1ـ «جامعه عرب پسر خوانده را مانند پسر واقعی فرض می‌کردند. پیامبر مأمور گردید که این روش غلط را به وسیلۀ ازدواج با «زینب» که سابقاً همسر پسر خواندۀ او (زید) بود، از بین ببرد و این شیوۀ ناستوده را با عملی که اثر آن بیش از گفتن و جعل قانون است، از میان مردم عرب بردارد، و این ازدواج علتی جز این نداشته است. از آنجا که کمتر کسی جرئت داشت که این برنامه را در دنیای آن روز ـ که ازدواج با همسر پسر خوانده قبح مصنوعی غریبی داشت ـ اجرا کند، خداوند پیامبر را رسماً برای این کار دعوت فرمود، چنانکه می‌فرماید؛‏‎[13]‎

‏هنگامی که زید، زینب را طلاق داد، او را به ازدواج تو درآوردیم تا برای مؤمنان درباره همسران پسر خوانده خود، زمانی که آنها را طلاق می‌دهند محدودیتی نباشد.» ‏‎[14]‎

‏2ـ «روزی که ابراهیم در گذشت، آفتاب گرفت. گروهی بی‌خبر از نوامیس و قوانین طبیعی جهان، تصور کردند که آفتاب برای مرگ ابراهیم گرفته است. به طور مسلم چنین اندیشه باطل، اگر چه افسانه و موهوم بود، ولی در ظاهر به نفع پیامبر تمام می‌شد و اگر پیامبر یک رهبر عادی و مادی بود جا داشت بر این اندیشه، صحه و امضا بگذارد و از این راه عظمت و بزرگی خود را ثابت نماید. ولی او برخلاف چنین تصوری برفراز منبر رفت و مردم را از حقیقت امر آگاه ساخت و فرمود: هان ای مردم بدانید: ‏

‏ «‏اِنّ الشمس و القمر آیتان مِنْ آیات الله، یجریان بامره، مطیعان له لا ینکسفان لموت احد ولا لحیاته ‏ـ آفتاب و ماه از نشانه‌های قدرت خدا هستند. آنها بر طبق سنن طبیعی و قوانینی که خدا بر آنها مقرر داشته است در مسیر خاصی می‌گردند، هرگز برای مرگ کسی و یا تولّد کسی نمی‌گیرند...» ‏‎[15]‎‏ ‏

‏3ـ هنگامی که امیرالمؤمنین علی(ع)، عازم جنگ با خوارج بود، منجمی به نام سافر بن عفیف الازدی‏‎[16]‎‏ [برادر اشعث بن قیس] به آن حضرت گفت: «‏لا تحار بهم الیوم فان القمر فی العقرب، فقال قمرنا ام قمرهم‏؟» ‏‎[17]‎

‏امروز برای جنگ اقدام نکنید، زیرا که قمر در عقرب است، [حضرت در یک پاسخی متقن و اعجازآمیز] فرمود: آیا قمر ما در عقرب است یا قمر آنها؟ یعنی با چنان فرضی، ‏


مجموعه مقالات دومین کنگره بین المللی امام خمینی (س) و فرهنگ عاشورادفتر 1صفحه 229
‏شکست متوجه ما خواهد بود یا متوجه دشمن، و یا هر دو!؟‏

‏سپس حضرت، برای اینکه این سخن به تضعیف روحیه اصحاب و سربازان اسلام نینجامد و از آنان کاملاً رفع ابهام نماید، رو به سوی منجم کرد و پرسید: ‏

‏ «آیا می‌‌دانی که در شکم این حیوان چیست؟ نر است یا ماده؟ گفت اگر حساب کنم می‌دانم. فرمود: هر که این سخن تو را باور کند، قرآن را دروغ شمرده است که می‌فرماید: به راستی نزد خداست علم به ساعت، و او باران فرو بارد و بداند که در رحم چیست. کسی نمی‌داند که فردا چه پیش آید و نمی‌داند که در کدام سرزمینی می‌میرد... ای منجم! ما تو را تکذیب می‌کنیم و در همان ساعتی که ما را باز می‌داری حرکت می‌کنیم. ‏‎[18]‎‏ سپس دستور داد که ای رزمندگان! ‏«سیرُوا عَلَی اسْمِ الله»‏ ‏‎[19]‎‏ به نام خدا، قدم رو!‏

‏و در همان صحنه سفارش کرد که: ‏

‏ «‏ایها الناس، ایّاکم و تَعَلُّمَ‌ النّجوم، اِلا ما یُهتدی بِهِ فی بَرّ او بحرٍ، فانّها تدعوا الی الکهانةِ‏...» ‏‎[20]‎

‏ای مردم! از فرا گرفتن علم نجوم (خبرهای غیبی و پیشگویی به وسیله ستارگان) بر حذر باشید، جز آن مقدار که در دریاها و خشکیها شما را هدایت کند، چه اینکه نجوم به سوی کهانت دعوت کند... ‏‎[21]‎

‏پس زمانی که آن حضرت، پیروزمندانه از جنگ فراغت یافت، خدا را حمد و سپاس کرد و فرمود: «اگر در ساعتی که منجم به ما پیشنهاد می‌کرد حرکت می‌کردیم، اشخاص نادان می‌گفتند: در زمانی که منجّم گفته بود حرکت کردند، و در نتیجه به پیروزی رسیدند.» ‏‎[22]‎

‏4 ـ شبی رسول خدا(ص) با جمعی از اصحاب در نقطه‌ای نشسته بودند، به ناگاه ستاره‌ای دنباله‌دار درخشیدن گرفت و پس از طی فاصله‌‌ای خاموش شد. حضرت رو به حاضران کردند و پرسیدند: در گذشته(ایام جاهلیت) راجع به چنین حادثه‌ای چه عقیده‌ای داشتید؟ پاسخ دادند: این حادثه جوّی را نشان تولد مولودی عظیم و یا مرگ شخصیتی عظیم می‌دانستیم! حضرت اظهار داشتند: اینک دانسته باشید، این حادثه فلکی نه به موت کسی مرتبط است و نه به حیات کسی. ‏‎[23]‎

‏5 ـ در مقدمه کتاب «الاصنام کلبی» آمده است: بیعة الرضوان (که در واقعۀ «صلح حدیبیه» حضرت رسول از اصحاب، بیعت خواست و بیعت نمودند، و آیه‌ای در این باب ‏


مجموعه مقالات دومین کنگره بین المللی امام خمینی (س) و فرهنگ عاشورادفتر 1صفحه 230
‏نازل شده) در زیر «شجره» و درختی واقع شده بود. مسلمانان به یادگار آن بیعت، که به «بیعة الرضوان» موسوم شده، و نزول آیه در زیر آن شجره، آن درخت را با یک نوع احترام می‌نگریستند. خلیفه ثانی در روزگار خلافت خود، دستور داد تا آن درخت را از بیخ برکنند تا نکند طبع خرافه‌ساز بشر این درخت را به مرور زمان به سر حد «الوهیت» برساند!‏‎[24]‎

‏6 ـ حضرت امیرالمؤمنین علی(ع) در مسیر صفین، گذرش از شهر «انبار» افتاد. مردم آن شهر به استقبال شتافتند. با مشاهدۀ آن حضرت از اسبهای خود پیاده شده و در رکاب ایشان به هلهله و پایکوبی پرداختند... حضرت فرمود: ‏

‏ «‏ما اردتم بهذا الذی صنعتم‏؟» چرا چنین می‌کنید؟ منظور شما از این کار چیست؟ گفتند: عادت ما بر این است و ما اینگونه بزرگان خود را احترام می‌گذاریم. ‏

‏فرمود: «‏اما هذا الذی زعمتم انّه فیکم خُلق تعظّمون به الامراء. فوالله ما ینفع ذلک الامراء و انّکم لتشقون انفسکم و ابدانکم، فلا تعودواله‏!‏

‏اما آنچه را به عنوان بزرگداشت از فرمانروایان پنداشته‌اید، به خدا سوگند برای امیران، این کار شما سودی ندارد، جز اینکه موجب زحمت شما و اذیت بدنهای شما خواهد شد. پس دیگر تکرار نکنید!‏‎[25]‎

‏به طور کلی آنچه از تاریخ بر‌می‌آید این است که دنیای جاهلیت قبل از اسلام، مدتی را در یک دوران فترت دینی و خلأ رسالت به سر برده است. خلأ به وجود آمده را صدها و هزاران افکار و اعمال خرافی تسخیر نموده است که ما نمونه‌های بسیاری را در کتب مربوطه می‌توانیم مطالعه کنیم. ‏

‏خوشبختانه ظهور دین مبین اسلام و روشنگریهای آن توانست به اکثر خرافات در گذشته خط بطلان بکشد، آنها را راهی موزه‌های تاریخی اجتماعی بشر نماید و علم و تعقل و تدبر توحیدی را جایگزین مقولات اساطیری گرداند. اما با اینهمه جوامع بشری هیچگاه نتوانسته از خرافات گذشته کاملاً خود را پاکسازی کند و از اندیشه‌های خرافی‌ساز و خرافه‌پرداز در امان بماند.‏‎[26]‎‏ ‏

‏شاید عمده علت پیروزی سریع اسلام بر آن همه خرافات جاهلی و عقیم‌سازی مغزهای خرافه‌پرداز، این بود که اعتقادات موجود آن روز جلوه مذهبی به خود نگرفته بود و اگر گرفته بود تنها در تبعیت از آداب و رسوم پیشینیان خلاصه می‌شد، و پایه و دلیل محکمی بر اعتقاد خود نداشتند، هر چند که اکثریت آنها، مدتها بدان متوسل می‌شدند و به‏


مجموعه مقالات دومین کنگره بین المللی امام خمینی (س) و فرهنگ عاشورادفتر 1صفحه 231
‏راحتی حاضر به اعراض از آن نبودند. ‏

 «و اذا قیل لهم اتبعوا ما انزل الله قالوا بل نتبع ما وجدنا علیه آبائنا...» ‎[27]‎

‏   مهمترین بدعت و خرافات و خطرناک‌ترین خرافات، در تاریخ ادیان آنجا شکل گرفته که عنصر خرافات با عنصر شریعت آمیخته شده و معجون جدید اعتقادی، با رنگ و بوی مذهبی از آن تولد یافته است. پیشوایان اسلامی در مورد چنین اعتقادات و اعمال ناشی از آن، اصطلاحاً واژه «بدعت» را برگزیده‌اند و در بیان علمای اسلامی گاهی از آن به عنوان «تشریع» در معنی مترادف بدعت، استفاده شده است. ‏

‏امام خمینی(ره) می‌نویسند‏‏: ‏

‏ «تشریع، یعنی وارد کردن به دین چیزی را که از دین نیست. این مساوی است با بدعت.» ‏‎[28]‎

‏و بنا به دیدگاهی، «بدعت» امری است مافوق «تشریع». در حقیقت، تفاوت بین بدعت و تشریع در این است که در صدق بدعت، دعوت مردم به عمل به بدعت، وجود دارد، اما در تشریع، چنین شرطی وجود ندارد. ‏‎[29]‎

‏پیشوایان دین مبین اسلام، به لحاظ احساس بیشترین خطر از جانب بدعتگذاران و دین ‌تراشان در عالم اسلام، پی در پی مسلمانان را مخاطب قرار داده و همواره نسبت به خطرات و عواقب وخیم آن هشدار داده‌اند. ‏

‏پیامبر گرامی اسلام فرموده‌اند: ‏

‏ «‏کل بدعة ضلالة و کل ضلالة سبیلها الی النّار‏.» ‏

‏هر بدعتی گمراهی است و هر گمراهی مسیرش به سوی آتش است. ‏‎[30]‎

‏علی(ع)  فرمود: ‏

‏ «‏انّما الناس رجلانِ، مُتَّبعُ شِرعةٍ و مبتدعُ بِدعةٍ‏» ‏

‏به راستی که مردم دو گروهند: یکی پیرو راه شرعی و یکی پدید آرنده بدعتی. ‏‎[31]‎

‏رسول خدا(ص) فرمودند: ‏

‏ «‏من اعرض عن صاحب بدعة بغضآً له، ملأ الله قلبه امنا و ایماناً‏» ‏‎[32]‎

‏آن که از بدعت گذاری، خشمگینانه روی برگرداند، خداوند به قلب او ایمان و اطمینان می‌بخشد. ‏

‏همچنین فرمود: ‏


مجموعه مقالات دومین کنگره بین المللی امام خمینی (س) و فرهنگ عاشورادفتر 1صفحه 232
‏ «‏من ارعب صاحب بدعة ملأ الله قلبه امناً و ایماناً‏» ‏‎[33]‎

‏هر کس بدعتگذاران را [در اثر قیام و مبارزه با آن] بترساند، خداوند قلب او را با آرامش و ایمان پر می‌کند. ‏

‏و در حدیث دیگر، از باب اتمام حجت بر تمام عالمان و دانایان امتش، ابلاغ فرمود که: در زمان ظهور بدعتها و اعتقادات خرافی ساکت نباشند و با بیان علمی نسبت به تخطئه آن قیام نمایند و اگر کسی چنین نکرد، لعنت خدا بر او باد!‏

‏ «‏اذا ظهرت البدع فی امّتی، فلیظهر العالم علمه، فمن لم یفعل فعلیه لعنة الله‏» ‏‎[34]‎

‏ ‏

عاشورا و خرافه‌بندیها

‏واقعیت این است که اسلام توانست با آموزشها و روشنگریهای خود، تا حد زیادی بر خرافات و افکار باطل فایق آید و اجتماع متحول از دوران جاهلیت را که هنوز آبستن انواع خرافات بودند، تحت هدایت و رهنمودهای اسلامی عقیم سازد. ‏

‏اما به دنبال فترت حاکمیت واقعی اسلام، که قرنها بر کشورهای اسلامی مستولی گردید و به تبع آن انواع روایات و احادیث سراسر کذب و ساختگی را وارد بر صحیفه ناب کلام معصومین(ع) کرد، بدعتها و خرافاتی نیز همانند علفهای هرز در بوستان اسلامیت روییدند و سر برآوردند. و در قرون اخیر تولد کشورهای استعمارگر که جز دین‌ستیزی و دنیاسوزی کشورهای مسلمان‌نشین و مستضعف جهان هدفی را دنبال نمی‌کردند، در راستای پرورش خرافات کهنه شده و از یاد رفته، با حرص و ولعی تمام به آبیاری و احیای آن گیاهان هرز همت گماشتند و چه بسا فتنه‌هایی را نیز به بار آوردند. و در این میان اساساً بیشترین سرمایه‌گذاری استعمار از لحاظ دین‌ستیزی، با درک حقایق موجود در ادیان و مکاتب، در حول و حوش جهان تشیع صورت پذیرفت و آنچه در توان داشتند در این راه دریغ نورزیدند. ‏

‏روزی با سبز نمودن «باب» و «بهاء»، «مهدویت» را هدف تیر خرافات قرار دادند و روزی دیگر با علم کردن «کسروی»، اساس اسلام، یعنی «وحی و خاتمیت» را. و در این اواخر به طرح شخصیت معکوسی به نام «سلمان رشدی» پرداختند، تا با استفاده از روایات جعلی و خرافی و وارده در کتب حدیثی و روایی به بزرگ‌نمایی افسانۀ «غرانیق» همت گمارد و قرآن و پیامبر خاتم(ص) را مورد اهانت و استهزا قرار دهد و «آیات رحمانی» را ‏


مجموعه مقالات دومین کنگره بین المللی امام خمینی (س) و فرهنگ عاشورادفتر 1صفحه 233
‏به خیال باطل خود «آیات شیطانی» قلمداد نماید، که ناگاه هدف فتوای مشهور امام خمینی(ره) قرار گرفت و ناکام ماند، که گفته‌اند: ‏

‏ «مدعی خواست که آید به تماشاگه راز ‏

‏دست غیب آمد و بر سینۀ نامحرم زد. ‏

‏در طول تاریخ، با ظاهر شدن دست هر تعرضی به ساحت مقدس اسلام و قرآن، علما و فقهای اسلامی با مبارزه بی‌امان خود در قطع و طرد آن دستهای جنایتکار کوشیده‌اند و تا سر حد شهادت پیش رفته‌اند. تنها موضوعی که به نظر می‌رسد به بلندای مظلومیت حسین‌بن علی(ع) مظلوم و بی‌یاور مانده است، همان «عاشورا» و «حماسه عاشورای حسینی» است. ‏

‏صرف‌نظر از تحریفات و پیرایه‌های لفظی و معنوی که آگاهانه و ناآگاهانه سیمای حماسی و تابناک عاشورا را در هاله‌ای از ابهام و تاریکی فرو برده و زورق گلرنگ شهادت را شکسته است، بحران خرافات و بدعتها نیز در این میان صلابت و شجاعت و پیام‌دهی و خیزش‌آوری عاشورا را تضعیف نموده و از فحوای بلند توحیدی و از هیمنه عبودیت آن کاسته است، ‌به طوری که منشور حرّیت و رهایی‌بخش نقش بسته در رایت حسینی، در ریختن قطره اشکی که بوی معجزه صلیب ترسایان از آن متظاهر است خلاصه شده و «چندان جنبه عاطفی واقعه عاشورا اهمیّت یافته است که هر چیز برای رسیدن به دریای عواطف مخاطبان، مجاز و مشروع تلقی گردیده است.»‏‎[35]‎‏ ‏

‏احیای سیرت و سنت نبوی(ص) و ائمه اطهار(ع) در این زمینه، بهترین الگوی خداپسندی است که می‌تواند ما را در راهیابی به شیوه‌های صحیح عزاداری بر حسین‌بن علی(ع) رهنمون شود و در اصلاح اسلوبهای خرافی‌ گرایانه مدد رساند. ‏

‏ ‏

روشهای عزاداری در سیره و سنت

‏روایات معتبر حکایت از عزاداری و اشکریزی پیامبران عظام ـ علیهم التحیة و السلام ـ بر حسین‌بن‌ علی(ع) در روزگارانی که هنوز حسینی قدم به عرصۀ وجود نگذاشته است، دارد. و پیامبر خدا(ص) نیز در روز تولد حسین، آن دلبند گرامیش و در دیگر مناسبتها، به یاد عاشورا اشک می‌ریزد و بر گریۀ حسین تاب نیاورده و می‌فرماید: «گریۀ او مرا آزار می‌دهد». ‏‎[36]‎‏ ‏


مجموعه مقالات دومین کنگره بین المللی امام خمینی (س) و فرهنگ عاشورادفتر 1صفحه 234
‏گاه می‌بینی که حسینش را در بر می‌گیرد، و به سینه می‌چسباند، با خاطری پریشان به مجلس اصحاب وارد می‌شود و از کشتنش خبر می‌دهد!‏

‏گاهی، تربت او را به دست گرفته، می‌بوید، زیر و رو می‌کند، می‌بوسد! آن را به حضور جمعیت اصحاب می‌آورد و اشک می‌ریزد. و پی‌در‌پی، مجالس سوگواری در خانه همسران خود بر پا می‌دارد!‏‎[37]‎

‏پدر بزرگوارش ـ امیرالمؤمنین علی(ع) ـ در مسیر صفین چون به کربلا رسید، در سمتی از لشکر ایستاده و نگاهی به راست و چپ کرده، سیلاب اشکش سرازیر شد و فرمود: «‏هذا کربلا یقتل فیه قوم یدخلون الجنة بغیر حساب‏...» اینجا کربلاست، گروهی در آن کشته خواهند شد که بی‌حساب وارد بهشت ‌شوند...!‏‎[38]‎

‏خود «سیدالشهدا»(ع) می‌فرمود: ‏

‏ «‏انا قتیل العبرة لایذکر فی مؤمن الا استعبر‏» ‏

‏من کشته‌ام برای اشک، مؤمن یادم نکند جز آنکه گریه‌اش گیرد. ‏‎[39]‎

‏چرا چنین نباشد؟ در حالی که عظمت مصیبت آن پیشوای بزرگ الهی داغی بر سینه اهل ایمان نهاده که هر آن با یادش شعله می‌زند: ‏

‏النّبی(ص): «‏ان لقتل الحسین حرارة فی قلوب المؤمنین‏» ‏‎[40]‎

‏و خداوند متعال محبت فوق‌العاده حسین(ع) را در قلوب مؤمنان ساری و جاری ساخته است. ‏

‏النبی(ص): «‏انّ للحسین محبةً مکنونة فی قلوب المؤمنین‏» ‏‎[41]‎

‏و «حسین‌شناسی» همواره در نهانخانه دل مؤمنان آشیانه زده است. ‏

‏النبی(ص): «‏ان الحسین(ع) فی بواطن المؤمنین معرفة مکنونةً‏» ‏‎[42]‎

‏آری، چنین ودیعه مبارکی در نهاد ایمان‌داران، هر چند در اثر ایجاد انحرافات و اختلافات مغرضانه در قشر وسیعی از ملل اسلامی به خاموشی گراییده و از ره‌آوردهای آن محروم مانده‌اند، ولی در جهان تشیع همان حرارت و محبت و معرفت درونی، زنده و جاوید مانده و ان‌شاءالله خواهد ماند. ‏

‏اساساً در تاریخ پر فراز و نشیب سراسر مبارزۀ شیعه با دستگاههای جبار و ستم‌پیشه، در دورانهای سخت اختناق، پیروی از حسین(ع) و حماسه عاشورای حسینی، مهمترین عامل حرکت و نهضت محسوب می‌شود. این مشعل هدایت و سعادت همواره با عنصر ‏


مجموعه مقالات دومین کنگره بین المللی امام خمینی (س) و فرهنگ عاشورادفتر 1صفحه 235
‏بی‌بدیل «اشک» فروزش یافته و جهان تشیع، نسل به نسل آن را به میراث برده‌اند، تا ستیغهای بلند عزت و عظمت را برای خود کسب نمایند. ‏

‏امام خمینی(س) می‌فرمودند: «ما ملت گریه هستیم و با همین اشکها سیل جریان می‌دهیم و سرهایی که در مقابل اسلام ایستاده است خُرد می‌کنیم.» ‏‎[43]‎

‏با این وصف «گریه» برای سالار شهیدان(ع) از رمز و راز خاصی برخوردار بوده و قطرات اشک که زبان دل و ترجمان محبت است، باران رحمت و غفران الهی را برای عزاداران واقعی به همراه دارد. ‏

‏اما باید توجه داشت که عزاداری بر امام حسین(ع)، با همه اهمیتی که باید قایل باشیم در مبانی اعتقادی اسلامی از یک عمل مستحب و یا مستحب مؤکد پا فراتر نمی‌گذارد. بنابراین هر چند غافلان از این عمل استحبابی در محکمه وجدان دینی مورد مذمت بوده و به علت اعراض از پاداش نیکوی الهی دچار نقصان و خسران هستند، ولی در پیشگاه عدل الهی مستوجب مجازات و مؤاخذه نیستند. ‏

‏پس ضرورت دارد که در ترازوی تدبر و تفکر صحیح اسلامی سنجید که در پیشگاه خداوندی، غافلان از ثواب عزاداری بیشتر مقصرند یا خرافه‌گرایان در لفافۀ عزاداری و اشکریزان و اشک در‌آوران هنرمند و حرفه‌ای!‏

‏آیا ائمۀ معصومین(ع) به عنوان اسلام مجسم، که الگوی رفتاری ما را تشکیل می‌دهند و با علم لدنّی بر تمام علوم و امور حوادث گذشته و آینده، عالم‌تر و واقف‌تر هستند، و نسبت به حسین‌بن ‌علی(ع)، از من و تو نزدیک‌تر و پر محبت‌ترند، کدام شیوه‌های عزاداری را آغاز می‌کرده‌اند؟‏

‏آیا در تاریخ زندگی حضرت امام زین‌العابدین(ع) به عنوان فرزند سالار شهیدان و ناظر بر تمام وقایع هولناک و مصیبت‌بار عاشورا، در مدت عمر شریفش، جز ذکر مصایب عاشورا و گریه کردن سیاسی؛ عاطفی عمل دیگری نمی‌توان یافت؟ آیا آن حضرت هیچ وقت پس از واقعه جانگداز کربلا و اتمام دوران اسارت، به یاد روزهایی که دشمن از کربلا تا شام وی را بسته به زنجیر راه برده بود، خود را به زنجیر کشیده بود؟ یا به یاد عاشورا بر سر و سینه و پشت خود زنجیر کوبیده بود؟ آیا برای زنده نگهداشتن واقعه عاشورا، به رسم عزاداری خراشی بر سر و صورت انداخته بود؟ آیا آن حضرت حتی در گذر از قتلگاه در اثر شدت مصیبت سیلی بر رخسارخود کوبیده بود؟ آیا سراسر محرم و صفر را لباس مکروه‏


مجموعه مقالات دومین کنگره بین المللی امام خمینی (س) و فرهنگ عاشورادفتر 1صفحه 236
‏سیاه بر تن کرده بود؟ و...؟‏

‏حال اگر ما از ائمه دین، در خصوص عزاداری، خارج از شئون اسلامی و شخصیت انسانی کاری را سراغ نداریم، پس با کدام تأسی، مراسم تبرک با نام و یاد حسین(ع) را اینچنین با رنگ خرافات و تحریفات آمیخته‌ایم؟‏

‏لازم به یادآوری است که شئون خارج از دایرۀ نصوص قرآن و سنت را به شرح زیر می‌توان دسته‌بندی کرد: ‏

‏الف: هر چند در کتاب و سنت بر تأیید و اثبات امری دلیلی وجود ندارد، ولی انجام آن به خیر و صلاح فرد یا جامعه بوده و کار معقولی تشخیص داده شده است. بدیهی است که چنین اموری به امضای شرع مقدس اسلام خواهد رسید. «‏کل ما حکم به العقل حکم به الشرع‏» ‏

‏ب: کتاب و سنت با اینکه از اموری نهی کرده است، ولی عواملی آنها را علی‌رغم فقدان دلیل عقلی و منطقی در چارچوبهای دینی و عبادی قالب‌بندی نموده و مردم را به تبعیت از آن واداشته است، که اصطلاحاً «بدعت» یا «خرافات» نامیده می‌شوند. ‏

‏واضح است که شریعت نبوی(ص) با چنین کارهای ناپسندی نظر موافقی نداشته و عاملین آن را مستوجب مؤاخذه می‌داند. ‏‏از آن جمله است، «قمه‌زنی»، «قفل ‌آویزی از بدن»، «زنجیرزنی»، سیلی زدن به سر و صورت و سینه به طوری که بدن سرخ و کبود و مجروح شود، کشیدن صورت و بدن در صحن مشاهده مشرفه و خونی کردن آنها، و غیره، شرعاً از امور حرام هستند، هر چند که در قالب عزاداری برای حسین‌بن ‌علی(ع) تلقی گردند!‏

‏حال جای سئوال اینجاست، که با ابداع چنین روشهای عزاداری ـ از دوران صفویه تا حال – چرا علمای اسلام، اکثراً در مقابل آن سکوت اختیار کرده‌اند؟ و چرا به طور جدی با آن به مبارزه برنخاسته‌اند؟‏

‏سئوال بجایی است که تأمل و تحقیق بیشتری را می‌طلبد، ولی آنچه از شواهد و قراین برمی‌آید، این است که رسمیت یافتن مذهب تشیع در ایران، با نفوذ دولت قدرتمند عثمانی به قسمتهای شمالی ایران، مقارن بوده است. بروز تعصبات مذهبی شیعه در مقابل دولت سنی مذهب عثمانی از یک طرف و نشان دادن قوۀ شهامت و شجاعت و عزم ملی در طرد عوامل و افکار بیگانه از کشور ایران از طرف دیگر، به اتخاذ چنین روشهایی در ایام ‏


مجموعه مقالات دومین کنگره بین المللی امام خمینی (س) و فرهنگ عاشورادفتر 1صفحه 237
‏سوگواری عاشورا دامن زده است. ‏

‏بنابراین، لحاظ نمودن مصالح اجتماعی و سیاسی آن روز، سکوت را بر علمای بلاد آن روز تکلیف نموده است. اما سکوت ابتدایی همان و گسترش دامنه خرافات در عوام الناس همان. سپس روند فرآیند خرافات چنان در اعماق حس مذهبی بعضی از اجتماعات ریشه می‌زند که قدرت اعتراض از علما سلب می‌گردد، ناگزیر «تقیّه» و «اجماع سکوت» سه قرن متوالی بر حوزه‌ها حکمفرما می‌شود. ‏

‏تا اینکه در یک قرن گذشته به دنبال نهضت اصلاح‌طلبی مرحوم سید جمال‌الدین اسدآبادی، از میان روحانیت شیعه، مرحوم «محدث نوری» (صاحب مستدرک الوسائل) قد علم کرده و با نگارش کتاب «لؤلؤ و مرجان» تحریفات عاشورا را متذکر می‌شود. ‏‎[44]‎

‏ «پس از ایشان مرحوم سید محسن امین عاملی (صاحب اعیان الشیعه) در این راه گام نهاد، که بی‌شک اصولی‌ترین، ریشه‌ای‌ترین، مهمترین و اثر بخش‌ترین تأثیر از آن ایشان است. او نزدیک‌ به یک قرن پیش (1319 هـ.ق) به اصلاح عزاداریهای منطقه دمشق پرداخت و طولی نکشید که دامنه کار وی به تمامی بلاد عربی سرایت کرد. او برخلاف دیگران خطر را جدی گرفت و تمامی راهها را بر تحریف بست... برای تسهیل اصلاح عزاداریها، خود کتابی مفصل در زندگانی چهارده معصوم نگاشت، به نام «المجالس السنّیه»؛ رساله‌ای نگاشت در توضیح مرامش و ردّ مخالفین، به نام «التنزیه فی اعمال الشبیه» (که به فارسی ترجمه شده است) و بالاخره عملاً جلوی اعمال خلاف به اعتقاد خویش (قمه ‌زدن، زنجیر زدن، استفاده از طبل و شیپور...) را گرفت. البته مخالفینش نیز بیکار ننشستند. در لبنان و عراق شدیدترین حملات را به او نمودند و حتی وی را خارج از دین و «اموی» نامیدند، چرا که حرفهایش با سخنان اهل تسنن شباهتهایی داشت. مهمترین مدافع وی، مرحوم «سید ابوالحسن اصفهانی» (صاحب وسیلة النجاة) بود که فتوایی بدین مضمون صادر نمود: ‏

‏ «استفاده از شمشیر، زنجیر، طبل، بوق و (آنچه شبیه به آن است) در دستجات عزاداری عاشورا، حرام و غیر شرعی است».‏‎[45]‎‏ ‏

‏مرحوم «سید هبة الدین حسینی شهرستانی» (صاحب الاسلام و الهیئت) نیز از وی حمایت ‌می‌کرد. اما علمایی چون «سید عبدالحسین شرف الدین»، «عبداله سبیتی»، «مرتضی آل یاسین»، «عبدالحسین حلی» و «محمد حسین مظفر» با وی مخالفت نمودند. ‏


مجموعه مقالات دومین کنگره بین المللی امام خمینی (س) و فرهنگ عاشورادفتر 1صفحه 238
‏در یک بررسی اجمالی، دوراندیشی و دید بی‌حشو و زواید مرحوم امین عاملی، بر خواننده روشن می‌گردد. ایشان زمانی سخن از آبروی تشیع در انظار جهانیان می‌گوید که بسیاری نه تنها به آبروی شیعه در ناحیه خودشان نمی‌اندیشیدند، بلکه آبروی مذهب جعفری را در میان جمهور غیر شیعه می‌بردند. و البته برخورد نزدیک مرحوم امین با ساکنین اروپا، در سوریه، الجزایر، مصر و لبنان، در این دوراندیشی بی‌تأثیر نیست. ‏

‏ایشان در راستای خرافه‌زدایی از چهره تابناک عاشورا در کتاب اعیان الشیعه چنین می‌نویسند: ‏

‏ «‏ان الله سبحانه و تعالی اوجب انکار المنکر بقدر الامکان بالقلب او الید او اللسان و من اعظم المنکرات اتخاذ البدعة سنّة والسنة بدعة و الدعایة الیها و ترویجها... 

(و منها ایذاء النفس و ادخال الضرر علیها) بضرب الرّؤوس و جرحها بالمدی و السّیوف حتی یسیل دمها و بضرب الظهور سلاسل الحدید و غیر ذلک. و تحریم ذلک ثابت بالعقل و النقل و ماهو معلوم من سهولة الشریعة و سماحتها الذی تمدح به رسول الله(ص) بقوله: «جئتکم بالشریعة السهلة السمحاء» و من رفع الحرج و المشقة فی الدین بقوله تعالی «ما جعل علیکم فی الدین من حرج‏...» ‏‎[46]‎

‏یعنی: همانا خداوند سبحان مخالفت با کارهای زشت و حرام را تا آنجا که میّسر است، به وسیله قلب و دست و زبان واجب فرموده است. و از بزرگترین قماش منکرات، بدعت را به جای سنّت گرفتن و سنت را بدعت فرض کردن و ترویج و فراخوانی مردم به سوی آن فکر باطل است. ‏

‏از جمله منکرات و بدعتهاست: ایذای جسم و زیان رسانی به آن، به وسیله قمه ‌زنی تا جایی که خون جاری شود و زنجیر زنی به پشت و امثال آن، در حالی که حرمت آن کارها عقلاً و شرعاً ثابت شده است و با توجه به‌ «اصل آسان گیری اسلام» که پیامبر اسلام بدان مباهات می‌نماید و می‌فرماید: «برای شما دین راحت و آسانی آورده‌ام» و با توجه به «اصل عدم دشواری و مشقت در دین» که خدای تعالی در قرآن متذکر گردیده است، حقیقت مطلب کاملاً آشکار می‌گردد. ‏

‏مرحوم امین عاملی در ادامه می‌افزاید: قمه ‌زدن، مذهب و اهل مذهب را بی‌آبرو می‌کند و مورد نفرت قرار می‌دهد. این کار شیعه را افرادی جاهل، دیوانه و دور از دستورات پسندیده شرع معرفی می‌کند. ‏


مجموعه مقالات دومین کنگره بین المللی امام خمینی (س) و فرهنگ عاشورادفتر 1صفحه 239
‏امامان ما ـ علیهم‌السلام ـ فرموده‌اند: (شما شیعیان و محبین ما) برای ما زینت باشید نه مایه سرافکندگی، و چنان باشید که بگویند «خدا بر جعفر بن‌ محمد(ص) رحمت فرستد که چه پسندیده است و آنچه به یارانش آموخته است» آن وقت بنگرید به عکسهای قمه‌زنان که در مطبوعات و کوی و برزن انتشار می‌یابد!‏

‏آیا این است درس مکتب امام صادق(ع)؟ در زمان ائمه(ع) هرگز چنین کارهایی انجام نمی‌شد و از آنان اجازه‌ای در این باره حتی در زمانی که جوّ جامعه با آنان بود (مانند اوایل حکومت عباسیان و عهد خلافت مأمون) ندیده‌ایم. ‏‎[47]‎

‏متأسفانه این جوش و خروش عالمانۀ صاحب «اعیان الشیعه» و موج خرافه ستیزی وی از سوی اندیشه‌های متحجرانه و مصلحت گرایانه، اجازه ورود به ایران را نیافت، در نتیجه «اجماع سکوت» همچنان تداوم پیدا کرد. ‏

‏حتی بعد‌ها به رغم ظهور «شخصیت معکوسی» به نام «کسروی» ‌(1269 ـ 1324 هـ.ش) که در نوشته‌های مسموم و مغرضانۀ خود به نامهای «ورجاوند بنیاد»، «پرچم»، «پیمان» و بویژه «شیعی‌ گری» از نثار هیچگونه اتهامی علیه شیعه دریغ نورزیده، و با علم کردن خرافاتی از همین قماش، جهان تشیع را به خرافه‌پرستی متهم می‌نمود، باز از سوی علمای طراز اول آن روز حوزه در ردّ اتهامات وارده فریادی بلند نگردید. ‏

‏در این میان تنها حنجره‌ای که می‌غرّد و به افشاگری مشرب فکری «کسروی» می‌پردازد و به دفاع از ارزش‌های اسلامی کمر همت می‌بندد، همشهری کسروی، مرحوم «حاج شیخ سراج انصاری» است. وی که از تبار حوزویان سخت‌کوش و مبارز به شمار می‌رود و محضر علمی «آیت‌الله سید هبة الدین شهرستانی» ـ مدافع «مرحوم امین عاملی» ـ را درک کرده و ترجمه فارسی کتاب «الاسلام و الهیئت» ایشان را منتشر نموده است، ‏‎[48]‎‏ و خود دارای تألیفاتی بوده و کتابهای «شیعه چه می‌گوید» و «نبرد با بیدینی» را صرفاً در ردّ عقاید باطل و دروغبافیهای کسروی تألیف و نشر داده است، در قسمتی از سخنانش چنین می‌نویسد: ‏

‏کسروی که استاد نیرنگ است، میدان وسیعی را در این زمینه برای اجرای مقاصد خود باز دیده و خرافاتی را که نمی‌دانم از چه سبب و از کجا پیدا شده است! در دست خود عنوان نموده و در غالب کتابهای خود خصوصاً در «شیعی‌گری» به رخ شیعیان کشیده است... مثلاً خرافاتی نظیر قمه ‌زدن و زنجیر زدن و قفل به تن کردن و مانند آنها را بیشتر اهمیت داده است... [در حالی که] قمه زدن و مانند آن به هیچ وجه مربوط به دین نبوده و ‏


مجموعه مقالات دومین کنگره بین المللی امام خمینی (س) و فرهنگ عاشورادفتر 1صفحه 240
‏اساساً در نظر دانشمندان حرام بوده است و نپذیرفتن نادانان دلیل بر بدی دین نخواهد بود. به طوری که کسروی به حرف هیچکس گوش نداده و نمی‌دهد، همچنین نادانها هم همین طور بوده و هستند و اینها دلیل بر ناتوانی دین نیست، بلکه دلیل بر سستی توده است. ‏‎[49]‎

‏پس از مرحوم حاج سراج نیز علی‌رغم توسعه علمی و فکری حوزه‌ها، روند سکوت همچنان بر حوزه‌ها مستولی می‌شود، و تنها گاه به گاه‌، نوشته‌هایی از شهید هاشمی‌نژاد، در کتاب «درسی که حسین(ع) به انسانها آموخت» و از شادروان دکتر علی شریعتی، بیشتر در کتاب «تشیع علوی و صفوی» و سخنرانیهایی از شهید مطهری تحت عنوان «تحریفات عاشورا» این فضای سکوت را می‌شکند. اما عدم حمایت علنی مراجع از این افکار روشنگرانه، مانع از مقبولیت و تبعیت آن در میان عامه مردم است. ‏

‏ «شهید هاشمی‌نژاد» در کتاب فوق‌الذکر ـ که در سال 1347 هـ.ش منتشر شده ـ می‌نویسد: ‏

‏با کمال تأسف گاهی به نام عرض ارادت به پیشگاه مقدس حسین(ع) کارهایی انجام می‌شود که در برابر دنیای روز موجب شرمساری و سرافکندگی است. ‏

‏کارهایی که نه با مقررات اسلامی سازش دارد و نه از نظر منطق صحیح و قابل درک است. برای نمونه باید موضوع «قمه‌ زدن» را یاد کرد. این عمل ناراحت کننده و چندش ‌آور نه تنها با هیچ اصلی قابل تفسیر نیست، بلکه مخالفین و دشمنان اسلام در داخل و خارج از آن به صورت یک حربه مؤثر و قاطع علیه آیین مقدس ما استفاده می‌کنند.... ‏‎[50]‎

‏بالاخره کار بدین منوال بود که روشنگریها کار خود را ساخت و سیمای انقلاب، نقاب از چهره بر انداخت و قیام مردمی علیه رژیم شاهنشاهی آغازیدن گرفت. با حلول ماه محرم سال 57، مردم ایران با پیامی از امام(ره) مواجه شدند که در آن چنین آمده بود: ‏

‏ «اکنون که ماه محرم چون شمشیر الهی در دست سربازان اسلام و روحانیون معظم و خطبای  محترم و شیعیان عالیمقام سیدالشهدا ـ علیه الصلوة والسلام ـ است باید حدّ اعلای استفاده را از آن بنمایند و با اتکا به قدرت الهی، ریشه‌های باقیمانده این درخت ستمکاری را قطع نمایند که ماه محرم، ماه شکست قدرتهای یزیدی و حیله‌های شیطانی است...» ‏‎[51]‎

‏با این پیام، محرم و عاشورا حقیقت اصلی خود را بازیافت و به چنان شعور و بلوغ ‏


مجموعه مقالات دومین کنگره بین المللی امام خمینی (س) و فرهنگ عاشورادفتر 1صفحه 241
‏فرهنگی و سیاسی انجامید که اکثر خرافه‌ کاریهای متداول عاشورا در آن سال رنگ باخته و به باد فراموشی سپرده شد. اما متأسفانه در سالهای بعد از پیروزی انقلاب علاوه‌بر اینکه خرافات دوباره جان گرفته و تجدید شدند، شکلهای دیگری نیز ـ آگاهانه و ناآگاهانه ـ بر آن افزوده شد. اگر در تعدادی از شهرها به «قمه‌زنی» روز عاشورا بسنده می‌شد، مشاهده گردید که در قالب هیئتها و دسته‌جاتی، به اربعین، 28 صفر، آخر صفر و حتی به نیمه رجب ـ روز وفات حضرت زینب کبریٰ(س) ـ نیز سرایت پیدا کرد. وانگهی کار تا آنجا پیش رفت که تعدادی از دسته‌جات در ورود به صحن مطهر ثامن الائمه(ع) بدون توجه به آداب زیارت و ضرورت طهارت و پاکیزگی و حفظ وقار و طمأنینه و خواندن ادعیه و تلاوت قرآن در مشاهد مشرفه، برخی به حالت چهار دست و پا و هرهرکنان و برخی دیگر به طور خزنده و کشیدن صورت روی سنگفرشهای صحن حرم و خونی کردن آن و عده‌ای زنجیر و سیلی زنان به سر و صورت، به آداب زیارت! پرداختند و عزاداری کردند!‏

‏و این در حالی است که عاملین آن در متن تشیع و اسلام ناب محمدی(ص) تحت لوای حکومت و فرهنگ اسلامی زندگی می‌کنند و خود را پیروان پر و پا قرص دین و فقاهت می‌دانند! اما غافل از اینکه علاوه بر تحریم سیاسی ـ اجتماعی چنین کارهایی در فقه اسلامی نیز: خراش پوست سر و صورت ـ بی‌آنکه خون بیاید ـ «یک شتر»، و مجروح کردن سر و صورت و... به طوری که مقادر کمی وارد گوشت شود، «دوشتر» دیه دارد. همچنین در سیلی زدن به صورت و دیگر اعضای بدن به طوری که سرخ شود نیز «دیه» منظور شده است، ‏‎[52]‎‏ و در حدیثی از حضرت امیرالمؤمنین(ع) آمده است که: ‏

‏ «‏نهی[رسول‌الله(ص)] عن تصفیق الوجه‏» ‏

‏پیامبر خدا(ص) از سیلی زدن بر صورت منع کرده است. ‏‎[53]‎

‏آنگاه اضافه کن بر آن استفتا از امام خمینی(ره) را درباره قمه ‌زنی که در جراید چند سال قبل انتشار یافت، و در آن امام(س) به ترک چنین عملی نظر دادند. ‏

‏بنابراین باید توجه داشت که اگر امام(ره) در پیامهای خویش به حفظ «عزاداری سنتی» سفارش داشتند، ساحت مقدس فقاهتی ایشان از تأیید و پذیرش روالهای خرافی و حرابه شرعی کاملاً مبرّا و به دور است. ‏

‏چشم‌اندازی به قول و فعل بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران مبیّن چگونگی موضعگیری ایشان در مقابل روشهای مرسوم در دسته‌جات حسینی است. ‏


مجموعه مقالات دومین کنگره بین المللی امام خمینی (س) و فرهنگ عاشورادفتر 1صفحه 242
‏امام(ره) در بیان مثال از دسته‌جات حسینی، تنها، «سینه زنی و نوحه‌سرایی» را نام برده و آن را لفظاً تأیید نموده‌اند و به اقسام دیگر به هیچوجه اشاره‌ای نکرده‌اند. به عنوان مثال مطلب زیر را بنگرید: ‏

‏ «شما گمان نکنید که اگر این مجالس عزا نبود و اگر این دسته‌جات «سینه‌زنی و نوحه‌سرایی» نبود، 15 خرداد پیش می‌آمد...». ‏‎[54]‎‏ در این عاشورا به همان سنتهای سابق عمل کنند... و دسته‌جات سینه‌زنی و نوحه ‌خوانی به همان قوت خودش باشد. ‏‎[55]‎

‏و در مقام عمل نیز ما شاهد بودیم که امام(ره) در طول زعامت و فقاهت خویش و ولایت امر دهساله در این کشور، هیچگاه در مناسبت‌های عزاداری، جز دسته‌جات سینه‌زنی و نوحه‌سرایی را به حضور نپذیرفتند. و حتی در روز عاشورا هم لباس سیاه بر تن نکردند. ‏

‏بالاخره پالایش عاشورا از تحریفات و خرافات، مطلبی است که باید به صورت جدی بررسی و دنبال شود. اگر سخن جز این نیست که ما زنده به عاشورای زنده هستیم، ‌پس باید تشکلهایی را در اصلاح آن به وجود آوریم و عوامل تحریف را بشناسیم و بشناسانیم. خوشبختانه موضعگیریهای شجاعانۀ مقام معظم رهبری طی دو سال گذشته، فضای کاملاً مساعدی را در این خصوص پدیدار ساخته است. ‏

‏برای خرافه‌زدایی و اصلاح ابتدایی عزاداریها و دسته‌جات حسینی مواردی را پیشنهاد می‌نماید: ‏

‏1 ـ پاسداری از ارزشهای عاشوایی ایجاب می‌نماید که خطبای محترم نسبت به عموم خطابه‌ها به عزاداری تجدید نظر نموده و موقعیتهای زمانی و مکانی را در این‌باره لحاظ فرمایند. ‏

‏2 ـ واقعیت این است که علی‌رغم فریادهای مقام معظم رهبری مبنی بر اینکه «تحریفهای حماسه عاشورا باید زدوده شود» ‏‎[56]‎‏ و دستور معظم له به علمای بلاد که «نگذارید مفاهیم و کارهای تحریف‌آمیز و غلط چشمها و دلها را از چهره مبارک و منور سیدالشهدا منصرف کند» ‏‎[57]‎‏ متأسفانه از طرف علمای بلاد به علت ذهنیتهای قبلی، تحول درخور صورت نپذیرفت. امید است که در کلیه شهرها طی اجتماعات و سمینارهایی با حضور روحانیت و مداحان اهل بیت و شعرا و... موضوع به طور جدی شکافته شده و نتایج به مورد اجرا گذاشته شود. ‏


مجموعه مقالات دومین کنگره بین المللی امام خمینی (س) و فرهنگ عاشورادفتر 1صفحه 243
‏3 ـ در تعدادی از هیئت‌های هفتگی حسینی، عزاداریهای چند ساعته را بر فراگیری قرآن و حدیث و اخلاق و فقه اسلامی مقدم داشته‌اند، در نتیجه کثرت این برنامه چه بسا موجب تضییع واجبات و ورود اخبار جعلی و خرافی به عزاداریها شده و محرمات را نیز به دنبال می‌آورد، لذا علمای بلاد و سازمانهای تبلیغات اسلامی موظف به کنترل و بیان رسالت خویش در این خصوص باشند، تا ان‌شاءالله نسبت به خرافه‌زدایی از سیمای منور حماسه عاشورا و جهان تشیع توفیق حاصل گردد. ‏

‏ ‏


مجموعه مقالات دومین کنگره بین المللی امام خمینی (س) و فرهنگ عاشورادفتر 1صفحه 244
پی نوشتها:

مجموعه مقالات دومین کنگره بین المللی امام خمینی (س) و فرهنگ عاشورادفتر 1صفحه 245

  • . لغتنامه دهخدا ـ ذیل خرافه
  • . بنگرید به: همان  
  • . الاصابة فی تمییز الصحابه  /  عقلانی  /  نشر دار احیاء التراث العربی، بیروت  /  1  /  423.  
  • . همان  
  • . راه تکامل  /  احمد امین  /  ترجمه ادیب لاری، احمد بهشتی  /  دارالکتب الاسلامیه  /  6  /  209  
  • . المیزان  /  طباطبایی، محمد حسین  /  ترجمه مکارم شیرازی، ناصر  /  چاپ دوم  /  2  /  320  
  • . بنگرید به: راه تکامل  /  6  /  216 ـ 209.  
  • . ترجمه المیزان  /  2  /  320  
  • . مقاله منتشر نشده «خرافه پذیری حسّ مذهبی»  /  فراستخواه، مقصود
  • . همان
  • . معنویت تشیع  /  طباطبایی، محمد حسین  /  نشر تشیع قم  /  248 ـ 246  
  • . فروغ ابدیت  /  سبحانی، جعفر  /  چاپ اول  /  2  /  525
  • . احزاب  /  37  
  • . فروغ ابدیت  /  2  /  803  
  • . الکامل فی التاریخ  /  ابن اثیر  /  نشر، داراحیاء التراث العربی، بیروت  /  2 / 404.  
  • . شرح نهج البلاغه  /  ابن ابی الحدید  /  نشر، داراحیاء التراث العربی، بیروت  /  19 / 376  
  • . امالی، شیخ صدوق  /  نشر کتابخانه اسلامیه، تهران  /  1362  /  415  
  • . نهج البلاغه  /  صبحی، صالح  /  خطبۀ 79  
  • . همان
  • . ترجمۀ گویا و شرح فشرده ای بر نهج البلاغه  /  امامی و آشتیانی  /  1  /  179  
  • . الکامل فی التاریخ  /  2 /  404  
  • . اسلام و عقاید و آراء بشری یا جاهلیت و اسلام  /  نوری، یحیی  /  چاپ ششم  /  541 ـ به نقل از درالمنثور
  • . همان  /  پاورقی ص 486  
  • . شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید  /  30  /  2030  
  • . بنگرید به: همان /  19 /  429  /  338، و، اسلام و عقاید و آراء بشری یا جاهلیت و اسلام.
  • . لقمان  /  21  
  • . مجلۀ فقه  /  شمارۀ اول ـ پائیز 1373  /  332  /  مقاله یعقوبعلی برجی  
  • . همان  /  335
  • . همان
  • . غرر الحکم و درر الکلم  /  آمدی  /  ترجمه، انصاری، محمد علی  /  چاپ هشتم  /  1  /  296  
  • . میزان الحکمة  /  محمدی ری شهری  /  چاپ اول  /  1  /  382  
  • . همان
  • . کافی  /  1  /  54  
  • . حوزه  /  39  /  19
  • . راه و روش ما راه و روش پیامبر ماست  /  امینی، عبدالحسین  /  ترجمه موسوی همدانی  /  چاپ دوم، تهران  /  219  
  • . همان  /  225  
  • . الارشاد  /  شیخ مفید  /  ترجمۀ رسولی محلاتی  /  نشر علمیۀ اسلامیۀ  /  1 /  333  
  • . امالی  /  شیخ صدوق  /  چاپ تهران، 1362  /  137  
  • . مستدرک الوسائل  /  نوری، میرزا حسین  /  چاپ قدیم  /  2  /  217  
  • . فلسفۀ اخلاق  /  مطهری، مرتضی  /  انتشارات صدرا  /  چاپ اول  /  113  
  • . البحار  /  مجلسی، محمد باقر  /  43  /  272
  • . شوق دیدار  /  رکنی، محمد مهدی  /  نشر آستان قدس رضوی  /  چاپ اول  /  197
  • . بنگرید به: روزنامه سلام  /  884  /  28 خرداد 1373  /  ـ مقاله مرزبان حماسه عاشورا ـ  
  • . همان
  • . اعیان الشیعه  /  امین عاملی، سید محسن  /  10  /  373
  • . روزنامه سلام  /  28 خرداد 1373
  • . اسلام و هیئت  /  شهرستانی، سید هبة الدین  /  ترجمه سید هادی خسرو شاهی ـ مقدمه ـ  /  چاپ سوم  /  22  
  • . نبرد با بیدینی  /  انصاری، سراج  /  چاپ دوم  /  61 ـ 58
  • . درسی که حسین(ع) به انسانها آموخت  /  هاشمی نژاد، عبدالکریم  /  چاپ ششم  /  404  
  • . ر.ک: صحیفه امام، ج 5، ص 76ـ77.  
  • . ر.ک: صحیفه امام، ج 5، ص 76ـ77.  
  • . تحریرالوسیله  /  امام خمینی  /  با ترجمه علی اسلامی  /  4  /  427 ـ 420
  • . اسلام ناب در کلام و پیام امام خمینی  /  چاپ اول  /  85
  • . ر.ک: صحیفه امام، ج 15، ص 336ـ337.  
  • . روزنامه اطلاعات  /  4 خرداد 1374  
  • . همان