در بین تمام تعاریف دانشمندان مردمشناس از این لغت، تعریف «گیروشه» نسبتاً تعریف جامعی به نظر میآید. او فرهنگ را عبارت از «مجموعۀ به هم پیوستهای از انحای اندیشه اجتماعی و اعمال بیش و کم صریح که به وسیله اکثریت افراد گرفته و منتشر شده است و برای اینکه این افراد یک گروه معین و مشخصی را تشکیل دهند، این مجموعه به هم پیوسته به نحوی که در عین حال عمیق و عادی است به کار برده میشود».
در لغتنامه دهخدا و فرهنگ معین ضمن آنکه این لغت را مرادف با ریشه «ادوکا» (Educa, Education) و «ادور» (Edure) دانستهاند، برای آن چهار معنی قایل شدهاند:
1)دانش، علم، معرفت، 2)ادبیات، 3)مجموعه آداب و رسوم، و 4) مجموعه علوم و معارف و هنرهای یک قوم
مجموعه مقالات دومین کنگره بین المللی امام خمینی (س) و فرهنگ عاشورادفتر 1صفحه 291
وقتی میخواهیم محوری یگانه برای این چهار معنی پیدا کنیم، باید بگوییم، فرهنگ هر قوم و مکتب عبارت از مجموعه ارزشهای آن است. ارزشهای مردم تشکیل دهنده فرهنگ آن مردم است، کما اینکه ضد ارزشها در نظر هر ملتی ضد فرهنگ به حساب میآید. شاهد بر این مطلب نظریه ریکرت H. Rickert جامعهشناس معروف است. وی فرهنگ را شامل همه امور و اشیائی میدانست که مرتبط با ارزشهای انسانی هستند.
و لذا هنگامیکه دشمن به منظور نفوذ در یک ملت تهاجم فرهنگی خود را آغاز میکند، سعی در تحول ارزشهای آن ملت دارد و فضایلی را که در نظر آنها دارار ارزش است، به صورت ضدارزش در میان آنها رواج میدهد.
نقطه مقابل این تهاجم که دقیقاً انقلاب فرهنگی و در حقیقت همان انقلاب ارزشهاست، دانستنیها و شناختهای انسان هنگامی فرهنگ وی به حساب میآید که این دانستن و شناخت، ارزش باشد نه ضد ارزش. مسلماً اگر شخصی بداند چگونه میشود به جان و مال و ناموس انسان دیگری تجاوز کرد، این دانستن را «فرهنگ» او نمیگویند، مگر اینکه در زندگی اجتماعی جامعهای، تجاوز ارزش به حساب آید. در آن صورت، سلسله خصیصهها و خصلتها در میان قوم و ملت به صورت آداب و رسوم دایمی درمیآید و در نظر آنها دارای ارزش است. براین اساس، سزاوار است در مقام تحقیق پیرامون فرهنگ عاشورا، درصدد بررسی ارزشها و ضدارزشهایی برآییم که انقلاب امام حسین(ع) در کربلا برای امت اسلام، بلکه برای عموم آزادگان بشریت ایجاد کرد.
انقلاب ارزشها
بینش آن دسته از ملل و اقوام پیشین که تحت تأثیر افکار مادی قرار میگرفتند، نسبت به ارزشهای انسانی دچار انحراف میشد و انقلابهایی که انبیا در بین آن اقوام به وجود میآوردند، در حقیقت انقلاب ارزشها بود. به عبارت دیگر، بینش آن مردم را نسبت به ارزشهای انسانی دگرگون میساختند.
قرآن در مورد دیدگاه قوم نوح ـ که در ضلالت کفر به سر میبردند ـ نسبت به ارزشهای انسانی میفرماید:
«قٰالُوْا اَنُؤمِنُ لَکَ وَ اتَّبَعََکَ الاَرْذَلُوْنَ» قوم نوح به نوح گفتند: آیا ما به تو ایمان بیاوریم در حالی که پیروان تو بینوایان تهیدست و از طبقه پایین اجتماعاند؟
مجموعه مقالات دومین کنگره بین المللی امام خمینی (س) و فرهنگ عاشورادفتر 1صفحه 292
معیار ارزش انسان از نظر قوم نوح ثروت و قدرت مادی بود. نوح پیغمبر(ع) از دیدگاه آنها فاقد ارزش به حساب میآمد و انسانهای ارزشمند (ثروتمند و قدرتمند) از او پیروی نمیکردند.
با اندکی تأمل در جریان قوم موسی(ع) این مطلب روشن میشود که در هر ملتی تا زمانی که انقلاب ارزشها دقیقاً تحقیق نیابد، انقلاب سازنده و اصلاحگر در آن مردم ثمرهای نخواهد داد.
موسی(ع) با انقلاب بر ضد فرعون و فرعونیان قدرت ملحدانه و مستکبرانه فرعونی را در لجنزار رودخانه نیل دفن کرد و بنیاسرائیل را به استقلال سیاسی و اقتصادی رسانید. اما هنوز تربیت آسمانی موسی(ع) در بنی اسرائیل آنچنان توسعه نیافته بود که ارزشها را در بین آنان دگرگون کند. لذا زمانی که موسی برای اخذ الواح و تورات به کوه طور رفت، با تأخیر ده روزۀ موسی(ع)، از زمانی که نسبت به بازگشت خود به بنیاسرائیل وعده فرموده بود، بنیاسرائیل از مرحله توحید به پرتگاه شرک سقوط کردند و گوسالهپرست شدند. خداوند این جریان را در قرآن این چنین بیان میکند:
«وَ اِذْ وٰاعَدْنٰا مُوسیٰ اَرْبَعینَ لَیْلَةً ثُمَّ اتَّخَذْتُمُ الْعِجْلَ مِنْ بَعْدِهِ وَ اَنْتُم ظٰالِمُونَ» هنگامی که با موسی(ع) چهل شب قرار گذاشتیم، بعد از او گوساله را معبود خود قرار دادید و شما ستمکار بودید.
«فَرَجَعَ مُوسٰی اِلَی قَومِهِ غَضْبَانَ اَسِفاً قٰالَ یٰا قَوْم اََلَمْ یَعِدْکُمْ رَبّکُمْ وَعْداً حَسَنَاً اَفطٰالَ عَلَیْکُمُ الْعَهْد اَمْ اَرَدْتُمْ اَنْ یَحِلَّ عَلَیْکُمْ غَضَب مِنْ رَبِکُمْ فَاَخْلَفْتُمْ مَوْعِدی ، قَٰالُوا مٰا اَخْلَفْنٰا مَوْعَدکَ، بِملْکِنٰا وَ لٰکنّٰا حُمِّلْنٰا اَوزٰاراً مِنْ زِینَةِ القَوْم فَقَذَفْنٰا هٰا فَکَذٰلِکَ الَق۫ی السّٰامرِی فَاََخْرَجَ لَهُمْ عِجلاً جَسَداً لَهُ خُوٰارُ فَقٰالُوا هٰذٰا اِلٰهُکُمْ وَ اِلٰهُ مُو۫سٰی فَنَسِیَ، اَفَلٰا یَرَوْنَ اَلّا یَرْجِع اَلَیْهِمْ قَوْلاً وَ لٰا یَمْلِک لَهُمْ ضَرّاً وَ لٰانَفْعَاً وَ لَقَدْ قٰالَ لَهُمْ هَارُونَ مِنْ قَبْلُ یٰا قَومِ إِنَّمٰا فتن۫تُمْ بهَ وَ اَنَّ رَبَّکُمُ ال۫رَّحْمٰنُ فَاَتَّبِعونی وَ اََطیعُوا اََمْرِی، قَالُو۫ا لَنْ نَبْرَحَ عَلَیْهِ عٰاکِفینَ حَتّٰی یَرْجِعَ اِلَیْنٰا مُوسٰی ، قٰالَ یٰا هٰارُونُ مٰا مَنَعَکَ اذْرَأَیْتَهمْ ضَلّوا، اَلٰا تَتبعنَ اَفَعَصَیْتَ اَمْرِی، قٰالَ یَاب۫نَ اُمَّ لٰا تَأخُذ بِلِحْیَتی وَلٰا بِرَأْسی انِّی خَشیتُ اَنْ تَقولَ فَرَّقْتَ بَیْنَ بَنی اِسْرٰائیلَ وَ لَمْ تَرْقُبْ قَوْلی» - موسی خشمگنانه و در حالی که متأسف بود به سوی قوم خود بازگشت و فرمود: ای قوم! آیا پروردگار شما با شما پیمان نیکویی نبست؟ آیا اجرای عهد او به طول کشید، یا شما تصمیم گرفتید که خشم پروردگارتان بر شما فرود آید که از پیمان او تخلف نمودید؟ بنی اسرائیل
مجموعه مقالات دومین کنگره بین المللی امام خمینی (س) و فرهنگ عاشورادفتر 1صفحه 293
جواب دادند: پیمانشکنی با تو به دست ما نبود. ما مورد تحمیل قرار گرفتیم که زینتآلات قوم را روی هم افکندیم. سامری برای آنها گوسالهای را که مجسمه بود و از او صدایی خارج میشد درست کرد، و بنی اسرائیل گفتند: این خدای شما و خدای موسی است که فراموش کرده بود. هارون به قوم گفت: شما با این عمل مورد فتنه قرار گرفتید و پروردگار شما خداوند رحمان است. پس مرا پیروی کنید و از فرمان من اطاعت نمایید. گفتند ما دستبردار نیستیم تا موسی به سوی ما برگردد. موسی به هارون گفت: چرا تو هنگامی که قوم را به ضلالت دیدی اقدامی نکردی؟ آیا پیرو من نبودی یا فرمان مرا معصیت کردی؟ هارون پاسخ داد: پسر مادر (برادر)! ریش و سر مرا مگیر، من ترسیدم که در صورت هر اقدامی به من بگوئی بین بنیاسرائیل تفرقه افکندی و سفارش مرا رعایت نکردی.
در این داستان این نکته دقیقاً مشخص است، آنچه که موجب شد بنی اسرائیل – با وجود سالها مقاومت در برابر جنایات و مظالم فرعونی و عدم تسلیم در برابر کفر او – با یک تزویر سامری، گوساله طلایی را به جای خدا بپرستند، بینش آنها نسبت به «ارزش» بود. آنها ارزش انسانی را در «پول» میدیدند و خمیرمایه ارزش انسانی را طلا میپنداشتند. این انحراف بینش نسبت به «ارزش» آنها را تا آنجا جلو برد که طلا را خدا انگاشتند.
رمز موفقیت پیغمبر اسلام(ص) نسبت به سایر انبیا توفیق آن حضرت در «انقلاب ارزشها» بود.
ارزش در جاهلیت پیش از اسلام
ارزش در جامعه جاهلیت قبل از اسلام بر حسب جهانبینی مادی مردم، در پول و قدرت و لذت بود. اصولا بر حسب بینش خاصی که نسبت به ارزش داشتند، تفسیر آنها نسبت به اخلاق و معبود مبتنی بر این دیدگاه بود.
قبیله «بنی حنیفه» مقداری خرمای تازه را به شکل مجسمهای میساختند و آن را به عنوان الهه و معبود میپرستیدند. مدتها گذشت و این بت که دیگر خشکیده و ذرات آن بهم چسبیده بود، همچنان مورد پرستش و نیایش و عرض حاجات پرستندگان بود، تا بالاخره قحطسالی پدید آمد. ستایشگران بت، ابتدا تا توانستند از طریق دیگر سد جوع کردند، اما وقتی دیگر چیزی باقی نماند، خدای خرمایی را میان خود تقسیم نمودند و در وقت خوردن هستههای خرماهای این خدا را به عنوان تیمن و تبرک بلعیدند! دشمنان آنها ماجرای
مجموعه مقالات دومین کنگره بین المللی امام خمینی (س) و فرهنگ عاشورادفتر 1صفحه 294
خداخوری آنها را طعنی بزرگ و ننگی ابدی برای آنها جلوه دادند و این شعر را در طعن آنان سرودند:
اَکَلَتْ حَنیفَةُ رَبَّهٰا عٰامَ التَّعَجُّم وَالْمُجٰاعَةِ لَمْ یحذُروا مِنْ رَبِّهِمْ سُوء الْعَوٰاقِبِ وَالتَّبٰاعَةِ
- بنی حنیفه خدای خود را در سال قحطی خوردند و از پروردگارشان نسبت به پیگرد سوء این عمل نهراسیدند.
وقتی ملاک ارزش در یک اجتماع شکم و لذت بشود، غذای آنها هم معبودشان قرار میگیرد و مکارم و فضایل اخلاقی را بر همین مبنا تفسیر میکردند. انحراف در دیدگاه ارزشیابی موجب انحراف در دید واقعیتها و حقایق میشود.
عربها در جاهلیت غیرت و ثروت و شجاعت را بسیار میستودند، اما حقیقت غیرت و شجاعت مورد ستایش آنان همان درندگی و بیباکی در جهت تأمین شکم و قدرت و حمایت همقبیلگی خود بود. آن هم، تا جایی که این حمایت، شکم و منافع مادی آنها را در خطر نیندازد. آنان در مقام جانبداری از همپیمان یا همقبیله نیز ـ که در تحکیم قدرتشان نقش داشت ـ حقی را رعایت نمیکردند، چنانکه شاعرشان میگوید:
لاٰیَسْئَلُونَ اَخٰاهمْ حینَ یَنْدُبُهمْ فِی النّائِبٰاتِ عَلیٰ مٰا قٰالَ بُرْهٰاناً
- از برادرانشان به هنگامی که از آنها در پیشآمدها و حوادث کمک میخواستند، نسبت به آنچه ادعا میکردند دلیل و برهانی نمیطلبیدند.
«قطامی» در اشعار خود در توصیف غارتگری و درندگی اعراب که از آن تعبیر به شجاعت میکند میگوید:
فَمَنْ تَکُنِ الْحَضٰارةُ اَعْجَبَتْهُ فَاَیُّ رِِجٰال بٰادِیَةٍ تَرٰانٰا
وَ مَنْ رَبَطَ الْجِحاشَ فَاِنَّ فینٰا قِناً سَلِباً وَاَفْرٰاساً حَسٰانا
وَکنَّ اِذٰا اَغَرْنَ عَلیٰ قَبیلٍ فَاَعْوَزَهنَ نَهْب حَیْثُ کٰانٰا
اَغَرْنَ من الضَّبٰابِ عَلیٰ حَلالٍ وَضَبَّةُ اَنَّهُ مَنْ حٰانَ حٰانٰا
وَاِحْیٰاناً عَلٰی بَکْرٍ اَخیناً اِذٰا مٰا لَمْ تَجِدْ اِلاّ اَخٰانٰا
- کسی که شهرنشینی او را به شگفت آرد و خرسند سازد، ما بیابانیها را چگونه میبیند.
- هر کس خران و اشتران را به خانه ببندد، بداند که ما دارای نیزههای غارتگری و اسبهای تندرو و سواری هستیم.
- این اسبها و وسایل غارتگری وقتی برای غارت بر قبیلهای یورش کنند – اگر به
مجموعه مقالات دومین کنگره بین المللی امام خمینی (س) و فرهنگ عاشورادفتر 1صفحه 295
غنیمتی نرسیدند از کار باز نایستند.
- به همسایگان و قبایل نزدیک دیگر هجوم برند، هر کسی اجلش به سر آمد کشته خواهد شد.
- گاهی نیز بر برادران خود – قبیله «بکر» - میتازیم، و این وقتی است که موردی برای غارت غیر از برادر پیدا نکنیم.
همچنانکه در مصراع آخر ملاحظه میفرمایید، زمانی که در جهت تأمین منافع اقتصادی از دریدن بیگانگان به جایی نرسند، به دریدن برادران مشغول میشوند. این عواطف هم تحت تأثیر دیدگاه انحرافی آنها نسبت به «ارزش» قرار میگیرد، و عجیب است که وقتی بینش انسان نسبت به مسئله ارزش منحرف شد و ارزش را در پول و زور و لذت دید، این انحراف دیدگاه مبدأ تمام مفاسد و جنایات میشود و اجتماعی با این دیدگاه به صورت یک جمع درنده درمیآید که نه تنها اصول انسانیت و فضیلت، بلکه حتی ارتباطات عاطفی هم از میان آنها رخت برمیبندد، که جریان دخترکشی اعراب نمونهای از آن است.
وضعیت مردم زمان پیغمبر اسلام(ص) هنگام بعثت، از لحاظ دیدگاه ارزشی گویای این حقیقت است که عظمت انقلاب اسلامی پیامبر اکرم(ص) در این بود که در ارزشهای جامعۀ آن عصر، دگرگونی ایجاد کرد.
انقلاب ارزشها به وسیله پیغمبر(ص)
نکته قابل توجه در آثار تربیتی رسولالله(ص) نسبت به پیروانش، ایجاد روح ایثار در آنهاست. در قرآن کریم شاخصترین افراد امت اسلام تحت عنوان «ابرار» با خصوصیت ایثار معرفی میشوند.
«وَیُؤثِرُونَ عَلیٰ اَنْفُسِهِمْ وَلَوْ کٰانَ بِهِمْ خَصٰاصَةٌ» - دیگران را بر خود مقدم میدارند در امری که به خود آنها اختصاص دارد.
نمونه بارز این خصوصیت را میتوانیم در یکی از رخدادهای تاریخی صدر اسلام مشاهده کنیم:
در جنگ تبوک در حالی که تعدادی از سربازان مجروح در آستانه شهادت روی زمین افتاده بودند، یکی از سربازان که لحظههای آخر خود را میگذراند از سقای لشگر تقاضای
مجموعه مقالات دومین کنگره بین المللی امام خمینی (س) و فرهنگ عاشورادفتر 1صفحه 296
آب کرد. سقای سپاه ظرف آب را به لبهای خشکیده مجروح رساند، اما تا او خواست بنوشد صدای نالهای از پشت سر شنید که تشنهام. مجروح تشنه، ظرف آب را پس زد و با صدای بیحال خود گفت: دوست من از من تشنهتر است، آب را به او بده. هشام میگوید: ظرف آب را به سرباز دوم رساندم، او همچنان آب را به سومی حواله داد. این ظرف آب تا هفت نفر گشت. نفر هفتم فریاد زد، اولی را دریاب که از تشنگی مُرد. هشام سقای لشکر میگوید تا پیش او رسیدم جان داده بود، و پس از آن بر سر هر یک از آن هفت نفر آمدم، همه آنان به جای آب گوارا شربت شهادت نوشیده بودند. به این ترتیب هفت نفر جان سپردند و حاضر نشدند در آشامیدن آب بر برادر مجروح خود پیشی بگیرند. ما فراموش نکنیم این نمونه در اجتماعی ظاهر شد که در چند سال پیش از آن، اگر عربی به برادر خود برمیخورد که مشغول خوردن سوسمار زنده صحرایی بود و باقیماندۀ سوسمار را از او مطالبه میکرد، امتناع میورزید و گاهی به خاطر نصف یک سوسمار، انسانی را با شمشیر از میان دو نیم میکرد. کار شگرف و شگفتانگیزی که رسول الله(ص) انجام داد، انقلاب دیدگاهها نسبت به ارزش انسانی بود؛ دیدگاه ارزشی آن عرب جاهلی غارتگر و آدمکش در پول و زور و ثروت بود.
رسول خدا(ص) در مقام پیاده کردن انقلاب الهی خویش، پول و قدرت را از موقعیت ارزشی ساقط کرد و ایمان و تقوا را که مظهر ارتباط با خدا و خلق براساس مسئولیت سازندگی بود، جایگزین آن ساخت و ثروتمند و قدرتمند را از مقام ارزشمندی خلع فرمود.
خداوند در قرآن مجید میفرماید:
«وَاصْبِرْ نَفْسَکَ مَعَ الَّذِینَ یَدْعُونَ رَبَّهُمْ بالْغَدٰاةِ وَالْعَشیِّ یُرِیدُونَ وَجْهَهُ وَلٰا تَعُد۫ عَیْنٰاکَ عَنْهُمْ تُرِیدُ زِینَةَ الْحیٰوةِ الدُّنْیَا وَلٰا تُطِعْ مَنْ اَغْفَلْنٰا قَلْبَهُ عَنْ ذِکْرِنٰا وَاتَّبَعَ هوٰاهُ وَ کٰانَ اََمْرُهُ فُرُطَاً» - ای پیغمبر در همراه بودن با کسانی که در صبح و شام پروردگار خود را میخوانند و تنها جهت خدا را اراده میکنند شکیبا باش و چشمانت را از آنها برنگردان. به خاطر آراستگی در زندگی دنیا و خواهش از کسانی که ما دلشان را از یاد خودمان غافل نمودهایم و از هوای نفس خود پیروی کردهاند و افراط در لذت و شهوت نمودهاند اطاعت مکن.
در شأن نزول این آیه روایت شده است: برخی از افراد تازه مسلمان هنوز کاملاً ایمان نیاورده بودند و غرور مکنت و قدرت آنها مانع از این بود که با دل و جان به پیغمبر بگروند.
مجموعه مقالات دومین کنگره بین المللی امام خمینی (س) و فرهنگ عاشورادفتر 1صفحه 297
رسول خدا(ص) مأمور شد با آنها مماشات کند شاید جذب شوند. اینها در امت اسلام «مؤلفة قلوبهم» لقب گرفتند، و اصلی در مأموریت پیغمبر(ص) به عنوان «تألیف قلوب» پیش آمد. رسول خدا(ص) جهت اجرای این مأموریت آنها را احضار فرمود و از آنان خواست بیشتر با او محشور باشند. آنها اظهار داشتند: «یا رسولالله! اگر وضع خود را تغییر دهی و برای خود مسندی درصدر مجلس انتخاب کنی و این پابرهنههای ژندهپوش را که ریخت و لباس مشمئزکنندهای دارند از اطراف خود دور کنی، ما به تو نزدیک خواهیم شد و همنشین تو خواهیم بود و معارف آسمانی را از تو فراخواهیم گرفت. آنچه که مانع حضور ما در محضر توست وجود این بینوایان تهیدست در پیرامون تو است».
پیروان تهیدست و مستمند پیامبر(ص) با شنیدن این کلمات به گمان اینکه وجودشان در اطراف رسول اکرم(ص) مزاحم است، از رسول خدا(ص) فاصله گرفتند. در این هنگام آیه «تألیف قلوب» نازل شد. پس از نزول آیه پیغمبر(ص) نگاهی به اطراف افکند، یاران خود را ندید. با کمال بیاعتنایی به ثروتمندان مستکبر از جا حرکت کرد و در پی اصحاب مستضعف خویش بود که آنها را در انتهای مسجد مشاهده کرد که گردهم حلقه زده بودند. رسول اکرم(ص) متبسّمانه در حلقه آنها وارد شد و فرمود: خدا را ستایش میکنم که مرا نمیراند تا به من فرمان داد که همواره در همنشینی مردانی از امتم باشم. پس اینک با شما زندگی میکنم و با شما میمیرم.
این روش رسول خدا(ص) که بُعدی از رسالت آن حضرت به حساب میآید، واقعیتی را که در جامعه قبلی به عنوان «ارزش» محسوب میشد (قدرت، ثروت) ضدارزش قرار داد.
رهبران معصوم اسلام در تمام برنامههای تربیتی و آموزشی خود همواره میکوشیدند دیدگاههای پیروان خود را روی ارزشها و ضدارزشهای اسلامی تنظیم کنند. امام چهارم(ع) که اصول آموزشی و تربیتی خود را در قالب دعا به پیروان خویش تعلیم دادهاند، در مناجات با خدا میفرمایند:
«وََاعْصِمْنی مِنْ اَنْ اَظُنَّ بِذَی عَدَمٍ خَسٰاسَةً اَوْ اَظُنَّ بِصٰاحِبِ ثَرْوَةٍ فَضْلاً» ـ خدایا مرا از اینکه ناداری را پستی بپندارم و برای صاحب ثروت، فضیلت قایل شوم حفظ فرما.
دقیقاً در این جملۀ دعا نفس دور بودن از تفکر مادی و نداشتن روحیه ثروت اندوزی به عنوان ارزش و داشتن ثروت نامشروع و داشتن روحیه سودجویی و تکاثر به عنوان ضدارزش معرفی شده است.
مجموعه مقالات دومین کنگره بین المللی امام خمینی (س) و فرهنگ عاشورادفتر 1صفحه 298
انقلاب اسلامی پیغمبر(ص) و ارتجاع
اساساً در هر نهضت انقلابی باید چشم انتظار رجعت و ظهور مرتجعین و بازگشتطلبانی بود که در کمین نشستهاند. به این دلیل در هر انقلاب حقیقی، تحولی در نیروی اجتماعی یعنی انسانها روی میدهد و هرگونه تغییر و دگرگونی بر تحول خوی و اخلاق و عادات مردم مبتنی میشود و نیروی اجتماعی تربیت شده و تحول پذیرفته به عنوان ضامن اجرا و ادامهدهندۀ نظامات اجتماعی تلقی میگردد. از طرفی تحول اعتقادی و اخلاقی امری نسبی است، نه کامل و نهایی، آن هم به دو علت:
1. نسبی بودن تکامل اعتقادی ـ اخلاقی هر فرد
2. نسبی بودن میزان نیروی اجتماعی حاصل
به عبارت دیگر، در هر نهضت انقلابی اولاً تحول اساسی اعتقادی ـ اخلاقی در فرد به کمال نمیرسد، و ثانیاً همه افراد مشمول تحول نمیشوند. در نتیجه، هم بقایای دوران کهن و آثار اعتقادی، روانی، اخلاقی و فکری پیشین تا اندازهای در فرد تازه مؤمن باقی میماند و هم برخی افراد به هیچوجه تحول نمیپذیرند و همچنان آثار اعتقادی ـ اخلاقی گذشته را در خویشتن نگه میدارند. عناصر تحول ناپذیرفته، و بقایای عقاید و خوی و عادات قدیم در افراد، عامل اصلی و عمدۀ گرایش جامعه به عهد کهن و نظام پیشین است.
این ارتجاع در اصطلاح مکتبی اسلام «ارتداد» نامیده میشود. امام باقر علیهالسلام درخصوص بیان عمق ارتجاع انقلاب پیغمبر(ص) میفرماید:
«آفت ارتجاع همۀ آحاد امت اسلام را پس از پیغمبر(ص) فراگرفت، جز سه نفر یا هفتنفر»
آنچه پس از پیغمبر(ص) نمودار این ارتجاع عمیق بود، بازگشت ارزشهای جاهلیت بود. یعنی همین مردمی که فضایل تا آنجا در آنان نفوذ داشت که در آشامیدن آب در لحظه مرگ بر یکدیگر سبقت نمیگرفتند، در زمانی که بدن مقدس پیامبر اکرم(ص) هنوز روی زمین مانده و دفن نشده بود، در «سقیفه بنی ساعده» جمع شدند و شعار «منّا امیر و منکم وزیر» سر دادند و حکومت اسلامی را غنیمتی پنداشتند که باید در بین خود تقسیم کنند.
مسئله بازگشت ارزشها به جایی رسید که در حکومت عثمان درآمد عمومی درآمد خلیفه و خویشاوندان و همدستانش پنداشته میشد و تذکرها و اعتراضهای خلق به
مجموعه مقالات دومین کنگره بین المللی امام خمینی (س) و فرهنگ عاشورادفتر 1صفحه 299
هیچوجه، مورد توجه قرار نمیگرفت.
ابن ابی الحدید در شرح اوضاع آن زمان مینویسد: «خمس غنایم ارمنستان را به مروان بن حکم بخشید. فدک را نیز به تیول او داد؛ بعلاوه صد هزار درهم نقد از خزانه به عبدالله بن خالد بن اسید اموی که از او تقاضای بخشش کرده بود بدون هیچگونه مجوز شرعی چهارصد هزار درهم بخشید. به حکم بن عاص ـ که از دشمنان سرسخت اسلام و از تبعیدیهای پیامبر بود ـ به خاطر خویشاوندی صد هزار درهم عطا کرد. بازاری بود در مدینه به نام بازار «نهروز» که پیفمبر(ص) درآمدش را وقف بینوایان کرده بود. عثمان آن را به تیول «حارث بن حکم» برادر مروان بن حکم داد. چراگاه خرمی بود در حومه مدینه که پیغمبر(ص) به چرای رمۀ مسلمانان اختصاص داده و عمومی ساخته بود و در زمان ابوبکر و عمر چنین بود. عثمان آن را از ملکیت عموم بیرون آورد و به چرای رمههای بنیامیه منحصر کرد. کلیه غنایم آفریقا را از مصر گرفته تا طنجه به ملکیت مطلقه «عبدالله بن سرح» درآورد و هیچکس را از آن بهره نداد. در یک روز از خزانه دویست هزار درهم به «ابوسفیان بن حرب» بخشید و صد هزار به مروان بن حکم اموی. و این کار مورد اعتراض «زیدبن ارقم» متصدی خزانه قرار گرفت... اموال فراوانی از عراق به خزانه رسید، همه را میان بنیامیه پخش کرد. چون دخترش را به عقد حرث بن حکم درآورد، بالای بخششهای سابقش صد هزار درهم دیگر داد و رمهای را که به عنوان مالیات از بعضی ولایات رسیده بود به دامادش بخشید و آنگاه درآمد زکات قبیله «قضاعه» را که به سیصد هزار درهم بالغ میشد به او داد. روز عروسی دخترش از خزانه دویست هزار درهم به دامادش حارث بن حکم بخشید. صبح فردا «زیدبن ارقم» خزانهدار کشور اندوهگین و اشکبار پیش او آمد و استعفایش را اعلام کرد. عثمان چون سبب را دانست با تعجب بنای ملامت را گذاشت که «از اینکه به خویشاوندانم کمک کردهام گریه میکنی پسر ارقم»!
کار بازگشت ارزشها به جایی رسید که وقتی عبدالرحمان بن عوف درگذشت و موجودی طلای بازمانده او را جلو عثمان ریختند و عثمان پشت کوت طلا ناپدید شد، گفت: خدا رحمت کند عبدالرحمان بن عوف را که چقدر برکت داشت.
شما در این جریان، مسئله ارزش جاهلیت در قبل از اسلام را در میان امت اسلام و محور آنان یعنی خلیفه پیغمبر(ص) مشاهده میکنید که تجاوز به ثروت عمومی امت و تکاثر دارایی از حقوق مردم به نظر او «ارزش» محسوب میشود. اسلامی که «ارزش» را
مجموعه مقالات دومین کنگره بین المللی امام خمینی (س) و فرهنگ عاشورادفتر 1صفحه 300
برای «اصحاب صفّه» در برابر قلدران عرب به گونهای بینظیر در تاریخ، تثبیت کرده بود، کارش چند سال پس از رحلت پیامبر(ص) به آنجا منتهی شد که «مسعودی» مورخ بزرگ نمونهای از این ارتجاع ارزش را در زمان عثمان اینچنین ذکر کرده است:
«در دوره عثمان، صحابه مال و مزرعه به چنگ آوردند، چنانکه عثمان به هنگام کشته شدن مبلغ 150 هزار دینار و یک میلیون درهم نزد خزانهدارش ذخیره داشت. بهای مزارعش در «وادی القری» و «حنین» و سایر مناطق به یکصد هزار دینار میرسید. علاوه بر اینها بسیار رمه از شتر و اسب به میراث نهاد. قیمت یک قلم از ترکه «زبیر» پنجاه هزار دینار بود و هزار اسب و هزار کنیز هم به جا گذاشت. درآمد غله «طلحه» از عراق روزانه به هزار دینار میرسید و از ناحیه «سراة» روزانه بیش از این مقدار. «عبدالرحمن بن عوف» اصطبلی داشت با یک هزار اسب، یک هزار شتر و ده هزار گوسفند. و یک چهارم میراثش بالغ بر هشتاد و چهار هزار دینار بود. «زیدبن ثابت» غیر از اموال و املاک آنقدر زر و سیم به جا نهاده بود که با تبر قطعه قطعه میکردند. «زبیر» در بصره، مصر، کوفه و اسکندریه منازلی ساخته بود. «طلحه» در کوفه خانهای ساخت، همچنین خانهای در مدینه از گچ و آجر و ساروج. «سعد بن ابی وقاص» را در «عقیق» منزلی بود طبقه افراشته با فضایی گشاده که بر فرازش کنگرهها و دیدگاهها تعبیه کرده بود. «مقداد» خانهای در مدینه ساخته بود از درون و برون همه گچساخته. و «یعلی بن منبه» پنجاه هزار دینار به میراث نهاد و مزرعهای و دیگر چیزها به بهای سیصد هزار درهم».
خلاصه اینکه واژگونی ارزشها که تشکیلدهنده عنصر اصلی ارتجاع انقلاب اسلامی پیغمبر(ص) بود، سیر صعودی خود را تا آنجا ادامه داد که مرتجعین اندیشمند، نابودسازی اساس مکتب را در سر پروراندند.
ناقل جریان پسر مغیرة بن شعبه است که میگوید: «به هنگامی که معاویه تصمیم گرفت فرزندش یزید را جانشین خود نماید، پدرم حاکم کوفه بود. معاویه پدرم را از کوفه برای انجام مشورتهای مهم به شام احضار کرد. من به اتفاق پدرم به شام آمدیم. معاویه نزدیک کاخ خود برای ما منزلی تهیه دیده بود و پدرم هر روز ساعتهای زیادی را با معاویه خلوت میکرد و به مشاوره و همفکری مشغول بودند. یک روز پدرم زودتر از همیشه به خانه برگشت، در حالی که سخت خشمگین بود. از او علت ناراحتی را پرسیدم، گفت: امروز من از معاویه چیزی دیدم که نزدیک است مغزم متلاشی شود. بحث امروز من و معاویه
مجموعه مقالات دومین کنگره بین المللی امام خمینی (س) و فرهنگ عاشورادفتر 1صفحه 301
درخصوص فرزندان علی(ع) و وابستگان پیغمبر(ص) بود. من به معاویه گفتم تو که امروز به اهداف خود رسیدی و بر کشور مسلط هستی و حکومت را کاملاً به چنگ آوردهای احتیاج نداری نسبت به فرزندان علی(ع) فشار و سختگیری را همچنان ادامه بدهی. تا این کلام را گفتم، معاویه برآشفت. گفت مغیره چه میگویی؟ خوب گوش بده این چه صدایی است که میشنوی؟ گوش دادم، صدای مؤذن بالای مناره بلند بود: «اشهد ان محمداً رسولالله(ص)» معاویه گفت: این صدا پنجاه سال است بالای مناره بلند است. تا این صدا را پایین نکشم دست برنمیدارم».
نکته قابل توجه این است که این ارتجاع را خود پیامبر(ص) پیشبینی فرموده و دقیقاً به مسئله واژگونی ارزشها توجه داده بود. رسول خدا(ص) فرمود: «به زودی حکامی بر شما مسلط خواهند بود که عواید عمومی و خرجی شما را در اختیار دارند. با شما سخن (یا حدیث پیامبر) میگویند و دروغ میگویند، و به کار حکومتی پرداختهاند و آن را بد انجام میدهند. از شما خوشنود نخواهند شد، مگر اینکه کارهای زشتشان را تحسین کنید و دروغهاشان را راست شمارید. در چنان وضعی، شما باید حقی را که به گردنتان دارند، تا وقتی به آن خوشنودند به ایشان بدهید(یا تا وقتی از شما اجرای قانون الهی را خواستارند و به همین از شما راضی هستند به آن عمل کنید) اما در صورتی که پا از حدود الهی فراتر نهاده و بیش از عمل به قانون الهی از شما خواستار شدند (در برابرشان مقاومت کنید) پس هر که بر سر این هدف کشته شد او شهید خواهد بود».
و غیر از این نبی مکرم(ص) دستور داد: «اذا رأیتم معاویة عَلٰی منبری فاقتلوه» ـ هرگاه معاویه را بر منبر من دیدید او را بکشید.
امام حسین(ع) افشاگر ارتجاع
حرکت ضد ارتجاعی امام حسین(ع) از یک افشاگری آغاز شد. امام علیهالسلام در نامهای به معاویه پس از شهادت مظلومانه برادرش امام مجتبی(ع) پرده از روی چهره کریه ارتجاع برداشت و فرمود:
«مگر تو قاتل حجربن عدی و رفقای ثابتقدمش نیستی؟ قاتل مردانی که از پیدایش رویههای بدعتآمیز ضد اسلامی ناراحت و بیآرام بودند، دستور به تبعیت از رویه معروف اسلامی (یعنی سنت) میدادند و از رویه زشت و ناروای نو پیدا (منکر) برحذر
مجموعه مقالات دومین کنگره بین المللی امام خمینی (س) و فرهنگ عاشورادفتر 1صفحه 302
میداشتند. آنان را پس از دادن امانهای مؤکد و به سوگند محکم شده، به طور ستمگرانه و تجاوزکارانه کشتی و با این عمل نشان دادی که در برابر خدا گستاخی و پیمانش را خوار میداری. مگر تو قاتل عمروبن حمق نیستی، همان مردی که بسیاری عبادت پیشانیش را فرسوده بود؟ پس از دادن امانهای مؤکد و سپردن تعهداتی که اگر به آهوان بیابان داده شود باور دارند و از فراز کوهستان ره تسلیم پویند، او را به قتل رساندی؟ مگر تو نیستی که «زیاد» را در این دوره که نظامات اسلامی حکمفرماست به فرزندی زناکاری که با مادرش آویخته بود شناختی و گفتی که او پسر ابوسفیان است، در صورتی که پیامبر خدا صلیالله علیه و آله و سلم فرموده است که فرزند از آن بستر، و زناکار را سنگ کیفر است. آنگاه او را بر مسلمانان مسلط کردی و فرمانروایی بخشیدی، تا ایشان را بکشد و دست و پاشان را از چپ و راست ببرد و بر شاخۀ نخل به دار آویزد. پناه بر خدا! و بدان که خدا را دیوان محاسبهای است که در آن هیچ از خرد و کلان اعمال فرو گذاشته نمیشود. بدان که خدا هرگز از یاد نخواهد برد که تو مردم را به محض بدگمانی میکشی و به اتهام محض دستگیر میسازی، و نوجوانی را ولایتعهدی بخشیدهای که شراب میخورد و سگبازی میکند...».
در این نامه امام(ع) به نکات ارتجاعی ارزش در حکومت معاویه اشاره میکنند که عمدهترین آن جریان انتساب زیاد به فرزند زناکار است که این کار جزء سنن و ارزشهای جاهلیت قبل از اسلام بود.
در خطبه کوتاهی که آن حضرت ـ بر حسب نقل سید بن طاوس(ره) ـ در منزل «ذی حسم» بیان کرده، صریحاً ارتجاع ارزشها را یادآور میشود و میفرماید:
«پس از سپاس و ستایش پروردگار، کار ما به اینجا کشیده است که میبینید. و ملاحظه میکنید که وضع زندگانی دنیا دگرگون و زشت و ناروا گشته است. رویه و کردار معروف اسلامی روی از این زندگانی برتافته، تا جایی که به پستی و فرومایگی کشیده است. از عمرمان جز پاسی نمانده که آن هم باید در جامعه کنونی که به چراگاه تیغزار و خاشاکستانی میماند بگذرد. هان! نمیبینید که به حق (یعنی قانون اسلامی) عمل نمیشود و رویههای ناروای ضداسلامی را نکوهیده نمیدانند و از آن باز نمیدارند. در چنین شرایط و احوالی، هر دیندار دین باور باید که حقجویانه به دیدار رحمت پروردگارش اشتیاق ورزد. بنابراین، من مرگ را خوشبختی میدانم و بس و همزیستی با ستمکاران
مجموعه مقالات دومین کنگره بین المللی امام خمینی (س) و فرهنگ عاشورادفتر 1صفحه 303
شرکپیشه را فرومایگی ستوهآور».
امام(ع) عمق ارتجاع ارزشها را در طی نامهای که به سران قبایل بصره نوشت، در یک جمله مجسم ساخت: «بهدرستی که سنت پیغمبر(ص) (ارزشهای اصیل اسلامی) مرده و بدعت (ارزشهای نوظهور و برگشته از جاهلیت و کفر) زنده شده است. اگر به سخن من گوش فرا دادید، شما را به راه رشد هدایت میکنم».
فرهنگ عاشورا در ارزشها
وجود مقدس سیدالشهدا از ابتدای نهضت در هر گامی که برمیداشت، تنها یک حرکت مقطعی برحسب مقتضای آن انقلاب اجرا نمیکرد، بلکه سعی داشت هر قدم و حرکتی در این انقلاب بنیانگذار یک اصل ارزشی باشد. اولین مسئلهای که در آغاز قیام سیدالشهدا مطرح شد، نپذیرفتن یک ارزش ارتجاعی و مبارزه با چیزی بود که در اسلام به عنوان «ضدارزش» محسوب میشد. پیغمبر اکرم(ص) از روز اول پیدایش اسلام با این خوی جاهلی که تفاخر به پدران بود مبارزه فرمود: در جامعه جاهلی انتساب به یک نسب و جریان فامیلی ارزش محسوب میشد که این مطلب از یک جریان ضدانسانی و به عبارت دیگر «تبعیض نژادی» سرچشمه گرفته بود. در اسلام این ارزش بهکلی از بین رفت.
معاویه احیاگر ارزش جاهلی بود و کار را به جایی رساند که ضدارزش به حساب ارزش گذاشته شد، زیرا تنها ارزشی که ولایتعهدی یزید به آن تکیه داشت، وابستگی نسبی او بود. هنگامی که به معاویه نسبت به این حرکت نابهنجار اعتراض و به او گفته شد: این حکومت امپراتوری کسری و قیصر نیست که پسران از پدران ارث ببرند، با کمال وقاحت پاسخ داد: پدران مردند و پسران ماندند و پسر من در نزد من محبوبتر از پسر دیگران است.
امام حسین(ع) در مقام مبارزه با این روش مرتجعانه ضمن بیان فلسفه قیام والای خود و علت آن فرمود:
«باید فاتحه اسلام را خواند، اگر امت اسلام به زمامداری همچون یزید مبتلا شود».
نکته قابل توجه در کلام امام(ع) این است که مطلب را به صورت یک جریان فرهنگی و ارزش بنیانگذاری میکند که در رهبری امت اسلام ویژگیهای یزید ضد ارزش به حساب میآید. نمیفرماید: «اذ قد بلیت الامة برعایة یزید» ـ امت به زمامداری یزید مبتلا شود.
مجموعه مقالات دومین کنگره بین المللی امام خمینی (س) و فرهنگ عاشورادفتر 1صفحه 304
بلکه میفرماید: «اذ قد بلیت الامة براع مثل یزید» ـ امت به زمامداری مثل یزید مبتلا شود. یعنی برای همیشه در امت اسلام این مطلب باید به صورت یک اصل فرهنگی و اصل ارزشی باقی باشد که هیچ زمامداری نباید ویژگیهای یزید را داشته باشد.
بنابراین در حقیقت برای همیشه در جریان زندگانی سیاسی امت اسلام در تعیین و با انتخاب زمامدار نسب و وابستگی فامیلی نه تنها ارزش نیست، بلکه اگر تنها بر آن تکیه شود ضدارزش هم به حساب میآید.
ناسازگاری با طاغوت
یکی از اصول ارزشی که در قیام امام حسین(ع) تثبیت شد، ناسازگاری با طاغوت بود. هنگامی که به امام(ع) پیشنهاد شد با یزید بیعت کند، حضرت در پاسخ فرمود: «مثلی لا یبایع مثل یزید» ـ مثل من با مثل یزید بیعت نمیکند. نفرمود من با یزید بیعت نمیکنم. زیرا اگر این جمله را میفرمود، مسئله شخصی میشد. امام(ع) در مقام قیام علیه ارتجاع ارزشها میخواهد ارزش و فرهنگ اصیل را جایگزین ارزشهای ارتجاعی کند، لذا کلاً میفرماید این مطلب باید به صورت یک اصل ارزشی و فرهنگی در امت اسلام جریان داشته باشد که هیچگاه یک شخصیت با فضیلت و با تقوا تن به سلطه طاغوت نابکار در هیچ مرحلهای و در هیچ شرایطی ندهد.
نهضت و قیام با هدف اصلاح
در نظام زندگی جاهلی جنگها و حرکتهای خونین به منظور تثبیت سلطه و گسترش تجاوز و ظلم صورت میگرفت. در اسلام جنگها به منظور اصلاح زندگی و کندن خارهای سر راه هدایت و ارشاد انسانها اجرا میشد.
در جریان ارتجاع انقلاب اسلامی مطلب به صورت اول برگشت. ارزش یک حرکت نظامی یا قیام خونین در این بود که غلبه و سلطه بیشتر و زورمندانهتری را با خود همراه بیاورد. معاویه وقتی در جنگ با امام حسن(ع) به وسیله توطئههای خائنانه پیروز گشت و امام(ع) مجبور به ترک جنگ شد، اولین روز که معاویه و سپاهش وارد کوفه شدند، معاویه بالای منبر رفت و در سخنرانی خود تصریح کرد: «من نیامدم که با شما نماز بخوانم و روزه بگیرم و زکات بدهم. من آمدهام تا بر شما حکومت کنم» دقیقاً نتیجه جنگ و حرکت خونین
مجموعه مقالات دومین کنگره بین المللی امام خمینی (س) و فرهنگ عاشورادفتر 1صفحه 305
همان توسعهطلبی و افزونخواهی مادی ظالمانه و تثبیت سلطه است که در نظام ارزشی جامعه جاهلی پیروزی به حساب میآمد و ارزشمند بود.
امام حسین(ع) در قیام خود علیه دستگاه بنیامیه، ارزش قیام و نهضت را در اصلاح و هدایت مردم و دادرسی ستمدیدگان معرفی میکنند و میفرمایند: «خدایا تو میدانی که هدف از حرکت ما سلطهطلبی و افزونخواهی مادی نیست، بلکه مقصود ما از این حرکت در سه اصل خلاصه میشود. 1. ارائه نشانههای دین تو و هدایت خلق 2. پدیدار ساختن اصلاح در شهرها و سرزمین تو 3. امنیتیابی ستمدیدگان از بندگان تو.
این فرمایش مولا(ع) دقیقاً بار ارزشی حرکت و قیام او را مشخص میکند که تنها این قیام یک ستیزهجویی نیست، بلکه بنیانگذار یک اصول ارزشی و فرهنگی است.
عاشورا احیاگر ارزشهای اصیل اسلامی
امام حسین(ع) بار ارزشی انقلاب خودش را در وصیتی که به برادرش محمد حنفیه فرموده است مشخص میکند و میفرماید: «من بیهوده و گزاف و با قصد افساد و ستمگری بپانخاستم، بلکه به منظور طلب اصلاح در امت جدم قیام کردم و اراده دارم امر بهمعروف و نهیازمنکر نمایم و سیره جدم و علی بن ابیطالب را احیا کنم».
در بیان این سه اصل، محور انقلاب عاشورا معرفی شده است: 1. امر به معروف: تثبیت ارزشهای مثبت انسانی 2. نهیازمنکر و ریشهکن ساختن ضد ارزشها 3. به جریان انداختن سیره نبوی و سیره علوی [اجرای فرهنگ اصیل محمدی(ص) و علوی(ع)]. فرهنگی و ارزشی بودن ماهیت انقلاب عاشورا در این دو بیان امام(ع) کاملاً مشخص است.
عزت و ذلت در فرهنگ عاشورا
از جمله مسائل ارزشی و ضدارزشی، موضوع عزت و ذلت است. عزت در همه مملکتها و اقوام و در همه فرهنگها ارزش و ذلت ضدارزش به حساب میآید. منتها مفهوم و مصداق آن در فرهنگهای مختلف متفاوت است. برخی عوامل مادی جاهلی ذلت را در نداشتن و نخوردن و لذت نبردن میپندارند و عزت را در کاخهای مجلل و زندگیهای مرفه جویا میشوند.
مجموعه مقالات دومین کنگره بین المللی امام خمینی (س) و فرهنگ عاشورادفتر 1صفحه 306
فرهنگ عاشورا از ذلت و عزت چهره دیگری نشان میدهد. بر سر هدف ماندن و مردانه ایستادن و در راه آن جان دادن عزت است یعنی ارزش. از هدف دست کشیدن و به خاطر ترس از مرگ، عقبنشینی کردن ولو زندگی مادی مرفه متجملانه داشتن ذلت است یعنی ضدارزش. این نکته در بیان امام(ع) مشخص میشود که میفرماید: «زنازاده فرزند زنازاده مرا مخیر کرده بین مرگ و ذلت، دور است از ما ذلت. خدا و پیامبر و دامنهای پاک و مقدسی که ما را پروراندهاند ذلت را برای ما نمیپسندند».
در رویارویی با دشمن امر بر امام دایر شد بین اینکه کشته شود و یا از هدف خود دست بکشد و عقبنشینی کند و زنده بماند. شق دوم از دیدگاه فرهنگ امام مصداق ذلت است و در فرهنگ الهی و نبوی و خانوادگی آن حضرت این ذلت، ضدارزش است.
ارزش محوری انقلاب عاشورا
در بین ارزشهای تثبیت شده در انقلاب عاشورا، بنیانگذاری یک نوع حرکت انقلابی با کیفیت ویژه است که این نوع حرکت در خارج از فرهنگ اهل بیت پیغمبر(ص) در جهان سابقه نداشت و تبیین آن نیازمند ذکر مقدمهای است که توجه خوانندگان محترم را به آن جلب میکنم.
از مجموعه غرایز و احساساتی که در انسان وجود دارد، یکی از کششهای ویژه بشر غریزه مظلومدوستی است. انسان مظلوم را دوست دارد ولو اینکه خودش ظالم باشد. جریان مظلوم دوستی بشر تا آنجا عمیق و ریشهدار است که مظلومیت در جریانهای مخاصمهای و محاکمهای یک بار ارزشی مثبت پیدا کرده است، به طوری که در مخاصمهای که به دادگاه کشیده میشود، هر یک از طرفین مخاصمه سعی دارد خود را مظلومتر جلوه دهد.
وجود مقدس سیدالشهدا علیهالسلام با توجه به این نکته که اگر انقلاب بخواهد تحول فرهنگی در جامعه ایجاد کند، باید در افکار و اندیشهها نفوذ نماید و بهترین راه نفوذ فکری یک حرکت، استخدام عواطف و احساسات در جهت آن حرکت است، انقلاب خود را طوری برنامهریزی کرد که در چهرۀ مظلومیت این انقلاب بتواند عواطف مظلومپرستی افراد را جلب کند و مردم در طول تاریخ و زندگی اجتماعی به این انقلاب دل بدهند.
لذا وقتی «ابا هرم» میخواهند با هزار سوار در وسط راه به امام(ع) ملحق شوند، امام
مجموعه مقالات دومین کنگره بین المللی امام خمینی (س) و فرهنگ عاشورادفتر 1صفحه 307
(ع) با توجه به ایده و هدف آنها از پذیرش ایشان خودداری میکند، در حالی که در این حرکت انقلابی، با علم به شهادت خود و اسارت اهل بیت(ع) دختر سه ساله خود را همراه میآورد و یا فرزند شیرخواره را در برابر نیزهها و تیرها در میدان جنگ سر دست بلند میکند.
نکته قابل توجه این است که اجرای این برنامهها در انقلاب، به طورکلی در تز امام حسین(ع) خلاصه میشود و آن اینکه فرمود: «اگر دین محمد(ص) استوار نگردد مگر به کشته شدن من، پس ای شمشیرها مرا فرا گیرید»، مبین این حقیقت است که تمام ارزش انقلاب به این است که در سیمای ایثار و فداکاری اجرا شود، و آنگاه است که انقلاب در کانون افکار و اندیشهها به صورت جریانی مقدس نفوذ میکند و این هنگامی است که مظلومیت در انقلاب به عنوان ابزاری کارساز به کار برده شود و حرکت را به عواطف مردم گره بزند.
نتیجه بحث در دو مطلب خلاصه میشود:
1. عاشورا انقلابی با بار ارزشی بود و تنها یک مخاصمه و ستیزهجویی به حساب نمیآمد.
2. اگرچه این انقلاب به دگرگونسازی سیاسی ظاهراً نینجامید، ولی ارزشهای ارتجاعی را دگرگون ساخت و یک سلسله اصول ارزشی را بنیانگذاری کرد.
هماکنون به قسمت اخیر بحث میرسیم: و آن عبارت است از تأثیر پذیری انقلاب اسلامی امام خمینی ـ قدس سره الشریف ـ از فرهنگ انقلاب عاشورا، و به تعبیر دیگر نمود ارزشهای تثبیت شده در عاشورا در چهره انقلاب اسلامی امام رضوانالله تعالی علیه: «انقلاب اسلامی ایران انقلاب ارزشها بود».
انقلاب ارزشها در انقلاب اسلامی ایران
اولین کلام امام ـ رضوانالله تعالی علیه ـ پس از سقوط نظام ستمشاهی که با حرکت مقتدرانه انقلاب مقدس اسلامی آغاز شد در جهت تثبیت مبانی انقلاب و دگرگونسازی ارزشهای جامعه تحت ستم شاهنشاهی بود.
در نظام حاکمیتهای سلطنتی در طول تاریخ در این کشور، ارزش در قدرت و ثروت و تجمل و تشخصات مادی بود. حتی کار به جایی رسید که در بعضی از مقاطع زمانی برای
مجموعه مقالات دومین کنگره بین المللی امام خمینی (س) و فرهنگ عاشورادفتر 1صفحه 308
علما و دانشمندان و شخصیتهای فکری هم اقتدار و ثروت ارزش به حساب میآمد.
امام(ره) پس از پیروزی انقلاب طی بیانات زیبا و ظریف خود برای درهم کوبیدن ارزشهای طاغوتی فرمود: «من شما طبقه گودنشینان را از آن کاخنشینان بالاتر میدانم، اگر آنها لایق این باشند که با شما مقایسه شوند».
رفاهطلبی در اقشار جامعه در کنار زرق و برقهای زندگی طبقات مرفه و پول و ثروت در رژیم شاهنشاهی آنچنان عمیق در بینش فکری مردم چهره ارزش یافته بود که مشکل میشد آن را از فکر مردم بیرون آورد. امام(ره) برای اینکه این دیدگاه را اصلاح کند، پرده از واقعیت زندگی عناصر مرفه برداشت و فرمود:
«گمان نکنید که کاخ نشینها بسیار مرفه هستند. آنها دلهایشان لبریز از تزلزل است، آنها قلبهایشان آرام نیست، تزلزلی که در بین کاخنشینها هست در بین کوخنشینها نیست. آرامشی که این طبقه محروم دارند، آن طبقهای که به خیال خودشان در آن بالا هستند ندارند. شما اگر توجه کنید قدرتهای بزرگ را ببینید، میبینید که آنقدر اضطرابهایی که در سران قدرتهای بزرگ هست در شما اشخاصی که برای خدا عمل میکنید و از خدا میخواهید اجر در شما این اضطراب نیست. این یک نعمتی است که خدا به شما داده و شاید ماها هم نتوانیم درست بفهمیم نعمتهای خفی الهی را».
اندکی تأمل و دقت در فرمایشات امام(ره) که در سالهای اول انقلاب در موقعیتهای گوناگون و مناسبتهای مختلف اظهار میفرمودند، ما را متوجه این حقیقت میکند که عملکرد امام(ره) درست همانند باغبانی مدبّر و ماهر از سرزمین دلها و مغزها ارزشهای طاغوتی را جدا میکرد و ارزشهای اسلامی را که در رابطه با خدا و احسان به خلق بود، جایگزین آن میفرمود:
«شاید بسیاری گمان کنند که رفاه مادی و دارا بودن اموال در بانکها و دارا بودن زمین یا پارکها و امثال اینها برای انسان سعادت میآورد. این یک اشتباهی است که انسان میکند. انسان گمان میکند که سعادتش به این است که چند تا باغ داشته باشد، چند تا ده داشته باشد، در بانکها سرمایه داشته باشد، در تجارت چه باشد. شاید انسان این گمان را میکند، لکن ما وقتی که ملاحظه میکنیم و سعادتها را سنجش میکنیم، میبینیم سعادتمندها آنهایی بودند که در کوخها بودند. آنهایی که در کاخها هستند سعادتمند نیستند. آن مقداری که برکات از کوخها در دنیا منتشر شده است، هیچ در کاخها پیدا
مجموعه مقالات دومین کنگره بین المللی امام خمینی (س) و فرهنگ عاشورادفتر 1صفحه 309
نمیشود. ما یک کوخ چهار پنج نفری درصدر اسلام داشتیم و آن کوخ فاطمه زهرا سلامالله علیهاست. از این کوخها هم محقرتر بوده، لکن برکات آن چیست؟ برکات آن کوخ چند نفری آنقدر است که عالم را پر کرده است از نورانیت و بسیار راه دارد تا انسان به آن برکات برسد».
عملکرد امام(ره) در اجرای خط پیشوایی و امامت خود، در راهبرد انقلاب دقیقاً مطابق با کلمات و فرمایشات آن حضرت بود. رهبر سازنده و روشنگر انقلاب اسلامی در اجرای دگرگونسازی ارزشها در ابتدای انقلاب آنچنان موفق بود که به طور ناگهانی در جامعه ما تمام معیارها عوض شد، قیمت اتومبیلهای آخرین سیستم در حد فاحش تنزل کرد. املاک و ویلاها و کاخهای مجلل بیارزش شد و حتی افراد متمکن نمیتوانستند از امکانات متجملانه استفاده کنند، چون آنها به طاغوتی بودن متهم میشدند. رشد در خانوادهای مستضعف و جنوب شهری و زندگی در خانواده کارگر یا کشاورز برای افراد سطح بالای جامعه یک افتخار به حساب میآمد.
نتیجه تربیت و راهبری امام(ره) در حرکت عمیق انقلاب، در ایثارها و فداکاریهای امت در طی هشت سال دفاع مقدس ظاهر شد. دقیقاً ارتباط با خدا و عشق به حق و احساس مسئولیت سازندگی در مسند ارزش، جایگزین پول و مقام و قدرت شده بود.
شاهد صادق این مطلب حرکتهای غیورانه و مردآفرین جهادسازندگی در کنار ایثارگریها در جبهههای دفاع مقدس بود.
منطق ارزشگذاری امام در انقلاب و مقایسه آن با منطق ارزشگذاری امام حسین(ع) در انقلاب عاشورا
همانطور که گفتیم سیدالشهدا علیهالسلام سه عنصر برای انقلاب خود معرفی فرمودند.
1. امر بهمعروف در اجرای ارزشهای مثبت 2. نهی از منکر در دگرگونی ضد ارزشها 3. اجرای فرهنگ و سیره نبوی و علوی.
امام(ره) هنگامی که در جریان انقلاب پیروزمند اسلامی متوجه شد، عدهای از اشخاص ناآگاه مسئله متدین بودن را دور از ارزشهای اصیل اسلامی و انقلابی قابل تحقق میدانند و عوامل استکبار روی این سنگر در رسانههای بینالمللی تبلیغ میکنند که
مجموعه مقالات دومین کنگره بین المللی امام خمینی (س) و فرهنگ عاشورادفتر 1صفحه 310
مسلمان بودن یک حقیقت جدای از انقلابی بودن است و فرمایش امام باقر(ع) مصداق پیدا کرده که فرمود: «در دورۀ باز پسین، مردم نادانی پیدا خواهند شد که امر به معروف و نهی از منکر را فقط در شرایطی واجب میپندارند که بدون ضرر و خطر باشد، و برای گریز از این وظیفه بهانه و عذر و راه فرار میتراشند... رو به نماز و روزه و وظایفی میآورند که مستلزم مایه گذاشتن از جان و مال نیست. اگر نماز گزاردن هم ضرری به مال و خانوادهشان داشته باشد، آن را چنانکه افتخارآمیزترین و کاملترین و برترین وظیفه (یعنی امر به معروف و نهی از منکر) را ترک کردهاند ترک خواهند کرد». در این موقعیت امام(ره) با تفکیک اسلام ناب محمدی(ص) از اسلام آمریکایی، اسلام ارزشی و اسلام ضدارزشی را مشخص فرمودند. اسلامی که همچون اسلام عاشورا انسان را در برابر بیداد و استکبار به مقاومت وامیدارد، همان اسلام ارزشی است که امام حسین(ع) از آن تعبیر به سیره نبوی و علوی فرموده است، و اسلامی که با تن دادن به بار ذلت و استکبارپذیری بسازد، همان اسلام ضدارزشی یزیدی است که امام حسین(ع) به مبارزه با آن برخاست و آن را در اندیشهها متحول کرد.
ناسازگاری با طاغوت و استکبار
یکی از نمودهای ارزش عاشورا در انقلاب اسلامی امام بزرگوار ما، مسئله ناسازگاری با طاغوت و استکبار بود که در تمام حرکتها و موضعگیریهای معظم له پیش از پیروزی انقلاب و پس از آن کاملاً نمود داشت و به صورت یک جریان محوری در نهضت اسلامی میدرخشید.
نکته قابل توجهی که از این جهت در نهضت امام خمینی(ره) وجود دارد، شیوه موضعگیری ایشان است. اولین اعلامیه آن حضرت در جریان تصویب لایحه انجمنهای ایالتی و ولایتی در سال 1342 تا آخرین اعلامیه ایشان در پاریس و پیش از فرار شاه از ایران گویای همین واقعیت است. شاید شما رهبری انقلابی همچون امام(ره) در عصر حاضر در دنیا نیابید که طی پانزده سال مبارزه، موضعی یگانه و یکنواخت داشته باشد و شرایط و مقتضیات گوناگون نتواند کوچکترین تغییری در موضع ضد طاغوتی او ایجاد کند.
حتی زمانی که شاه چون خود را در آستانه سقوط میدید و با تمام تبختر و تکبرش از
مجموعه مقالات دومین کنگره بین المللی امام خمینی (س) و فرهنگ عاشورادفتر 1صفحه 311
موضع مدیریت کشور تنازل کرد و حاضر بود به صورت یک جریان بایکوت شده در سیاست، پادشاه افسانهای باشد و حکومت نکند و حکومت را به دست مجلس آزاد و دولت منتخب آن مجلس بسپارد، بسیاری از گروههای به اصطلاح مبارز سیاسی آن روز و برخی از افرادی که در سنگر مرجعیت خود را همرزم امام(ره) میپنداشتند، این تنازل را قبول کردند و سعی داشتند ایشان را هم به قبول آن راضی کنند. از جمله یکی از روحانیون وابسته به جبهه ملی در این خصوص نامهای به امام(ره) در نجف نوشت و از امام(ره) درخواست کرد، تا ایشان برای تشکیل یک مجلس آزاد شورای ملی و برگزاری انتخابات در کشور موافقت کند. امام(ره) در موضع ناسازگاری با طاغوت قهرمانانه ایستاد و اعلام کرد به کمتر از سقوط سلطنت و محاکمه محمدرضای جنایتکار رضایت نمیدهم. امام در پاسخ نامه آن روحانی پیامی فرستاد و تأکید کرد که این نامه حتی شایسته پاسخ دادن هم نیست! و در اطلاعیهای که در مردادماه 1357 صادر فرمود موضع صریح ضدطاغوتی خود را اعلام فرمود.
در جریان پس از پیروزی انقلاب این طاغوت ستیزی امام(ره) به استکبار ستیزی مبدل شد و ارزش عاشورا در سیمای استکبارستیزی امام(ره) نمود یافت.
امام بزرگوار رضوانالله تعالی علیه جریان اشغال جاسوسخانه امریکا را «انقلاب دوم» نامید. هرچند که در آن روز عدهای از سیاستمداران روشنفکر و در رأس آنها لیبرالیهای ملیگرا با حرکت قهرمانانه دانشجویان پیرو خط امام(ره) کشور را در آستانه سقوط میپنداشتند و با همین پندار غلط بود که رئیس دولت موقت استعفا کرد، اما امام خمینی(ره) در بینش وحیآسای خود این حرکت را آنچنان مقدس و متکامل میدید که آن را «انقلاب دوم» نامید. شاید بعضی اشخاص به رمز و نکته امام پی نبردند و فرمایش امام(ره) را حمل بر یک شعار حماسی میکردند. اما امام رضوانالله تعالی علیه، دقیقترین نکتهها را در این تسمیه خود به کار برد. پس از پیروزی انقلاب این نگرانی وجود داشت که کشور و مردم آرام بگیرند و شور و هیجان انقلابی فرو بنشیند و مردم صرفاً به زندگانی روزمره خود بپردازند. دولتمردان و مدیریتهای رویکارآمده هم که فقط به مسائل اقتصادی و همزیستی مسالمتآمیز سیاسی و بینالمللی میاندیشیدند، از باز شدن دوباره پای استعمار به داخل کشور غافل بمانند و در نتیجه یک مرتبه ملت چشم باز کند و خود را در چنگال استکبار اسیرتر از روز اول ببیند و عموم ارزشهای اسلامی و انقلابی را مضمحل
مجموعه مقالات دومین کنگره بین المللی امام خمینی (س) و فرهنگ عاشورادفتر 1صفحه 312
شده مشاهده کند. تنها امری که میتوانست امت اسلام را از این نظر بیمه کند، تداوم روحیه استکبارستیزی در بین آنها بود و این مطلب با آغاز یک جریان عمیق و مداوم مبارزه با امریکای جهانخوار امکانپذیر میشد. موضوع تصرف جاسوسخانه امریکا و اسارت جاسوسان ناپاک به دست دانشجویان عزیز و مخلص ما استارت این حرکت را زد و جرقه مبارزه با استکبار آنچنان درخشید که بهخواست خدا در این کشور خاموش شدنی نخواهد بود و هم اکنون نیز آثار آن را پس از گذشت هفت سال از رحلت جانگداز امام بزرگوار مشاهده میکنیم و جریان مبارزه با استکبار با همان توفندگی زمان امام(ره) به وسیله خلف صالحش مقام معظم رهبری مدظله العالی همچنان ادامه دارد. اگرچه متأسفانه برخی از انقلابینماها که دچار ویروس روشنفکری شدهاند، در گوشه و کنار دم از سیاست باز بینالمللی میزنند و زندگیهای مترفانه، آنها را به نوعی رفاهطلبی و آسایش و امنیتخواهی ویژه کشانده است و خونهای بناحق ریخته شده شهیدان را نادیده میگیرند، اما باید در شرایط کنونی سازندگی کشور در معیارها و ارزشهای انقلابی به صورتی گسترده تجدیدنظر شود.
زهی بیشرمی از پندارهای خاکستری رنگ و کفرآمیزی که متأسفانه گاهی به زبان آورده میشود. ارزشهای اصیل استکبارستیزی که از عاشورای امام حسین(ع) الهام گرفته است و برای تثبیت و اجرای آنها جوانان رشید ما به خاک و خون غلتیدند و جان خویش را نثار کردند، باید حفظ شود. میهن اسلامی ما نباید امروز قربانی شکمبارگی یک مشت عناصر خوشگذران بشود و ما هم خوشحال باشیم که اسفالت خیابان و جاده و پارک و تفریحگاه داریم و کشور ما مرکز جفتک زدن توریستهای خارجی شده است!
نمود ارزش محوری عاشورای حسینی(ع) در انقلاب اسلامی امام خمینی(ره)
همچنانکه ملاحظه شد، ارزش محوری عاشورای حسینی(ع) و قداست انقلاب اسلامی با سیمای ایثار و فداکاری که در یک حرکت مظلومانه شکل داده شود، مشخص شد. و این ارزش در حقیقت ارزش محوری انقلاب اسلامی امام رضوانالله تعالی علیه بود. شاید در قرون اخیر انقلابی با این شکل نه آغاز شده و نه به پیروزی رسیده است. امام(ره) از روز اول نهضت خود حرکت خویش را مسلحانه آغاز نکرد و در طول پانزده سال تداوم آن، هیچگاه یاران امام دست به اسلحه نبردند. نکته جالب توجه این است که پس از
مجموعه مقالات دومین کنگره بین المللی امام خمینی (س) و فرهنگ عاشورادفتر 1صفحه 313
شکست دشمن و پیروزی انقلاب با مشت در برابر درفش امام(ره)، اسلحۀ به زمین افتادۀ دشمن را برداشت و به آن مسلح گردید. امام(ره) در طول پانزده سال تداوم مبارزات خود هیچگاه به هواداران و پیروان خود اجازه قیام مسلحانه نداد و هرگاه از آن حضرت در این خصوص استجازه میشد میفرمود: هرگاه لازم شود خودم دستور خواهم داد. و همواره امام(ره) در بیانات خود روی این مطلب تکیه میکرد که حرکت انقلابی این مردم در پیروی از امام حسین علیهالسلام حرکت با خون است، و دقیقاً در تبیین شعار عاشورای حسین(ع) «ان کان دین محمد لم یستقم الا بقتلی فیاسیوف خذینی» در اطلاعیهای که در هلال محرم 1357 از پاریس صادر فرمود، ماه محرم را ماه پیروزی خون بر شمشیر نامید و در پیام به ملت ایران روز یازدهم محرم همان سال (11 / 9 / 57) فرمود:
«اکنون دشمنان اسلام و ایران و هواداران رژیم یزیدی، در مقابل هواداران اسلام و مخالفان سرسخت رژیم طاغوتی ابوسفیان، صفبندی نموده و میخواهند شعار اسلامی و حسینی را که برای احیای اسلام و به دست آوردن آزادی و استقلال و برقراری حکومت قرآن، به جای سلطه شیطان و حکومت قانون عدل در مقابل حکومت جنگل است، با مسلسلها و توپ و تانکها که از خون دل ملت محروم تهیه شده است، جواب دهند. غافل از آنکه ملتی که با بیداری و هوشیاری به پا خاسته و نهضت اصیلش را وظیفه شرعی الهی تشخیص داده است، به این سلاحهای زنگزده، با تمسخر مینگرد».
مجموعه مقالات دومین کنگره بین المللی امام خمینی (س) و فرهنگ عاشورادفتر 1صفحه 314
مجموعه مقالات دومین کنگره بین المللی امام خمینی (س) و فرهنگ عاشورادفتر 1صفحه 315
پی نوشتها:
مجموعه مقالات دومین کنگره بین المللی امام خمینی (س) و فرهنگ عاشورادفتر 1صفحه 316