حضرت علی اکبر(ع) در آیینه
مضامین شبیه خوانی (تعزیه)
غلامرضا گلی زواره
سخنی از امام خمینی(قدس سره) درباره علی اکبر(ع)
«حضرت علی بن الحسین(ع) در آن بحبوحۀ کذایی که بود، راجع به اینکه همه اصلاً مقدر است که باید کشته بشوید این طور نقل میکنند... عرض کرد به امام(ع) که: او لسنا علی الحقّ، ما بحق نیستیم؛ فرمود: چرا. گفت: فاذاً لا نبالی بالموت، پس چرا بترسیم از مردن؟ وقتی ما بحقیم»
(ر.ک: صحیفه امام، ج9، ص 414-412)
ستارهای فروزان
حماسه شکوهمند کربلا که با ایثار شگفت انگیز حضرت امام حسین(ع) و یاران وفادارش انجام پذیرفت، همچون منشوری منور از درخشندگی و فروزندگی ویژهای برخوردار است و هیچ حادثهای در مسیر تاریخ تشیع همتایی با آن را ندارد و با گذشت پرتوش پرنور، پیامش زیباتر، و وارسته همچون ستارگانی در منظومه تابناک خورشید کربلا (حضرت امام حسین(ع)) به پرتو افشانی پرداختند و بوستان محمّدی و گلستان علوی را معطّر ساختند.
یکی از چهرههای با شکوه این منظومه منور حضرت علی اکبر(ع) فرزند ارشد حضرت امام حسین(ع) است، همان رادمردی که در بیت امامت و بوستان ولایت پرورش یافت و
مجموعه مقالات دومین کنگره بین المللی امام خمینی (س) و فرهنگ عاشورادفتر 1صفحه 353
در جهت حمایت از ارزشهای الهی و زنده کردن سنت محمدی(ص) به امداد پدر بزرگوار خویش شتافت و پس از به تصویر کشیدن زیباترین صحنه شهامت، به فیض عظمای شهادت نایل آمد.
این نامدار عرصه فداکاری در جرگه قهرمانان راستینی است که به انسانیت و فضیلت، زندگی بخشیدهاند. او در راه حراست از شعله مقدسی که از هر سو تند بادهای حوادث بر آن میوزید، جان خویش را سخاوتمندانه بخشید و با این ایثار خود موجب شد تا ظلم و خیانت و جنایت نتواند با مخفی کردن خویش در ظاهری آراسته و مردم فریب، اندیشهها را به جمود و زشتی و سکون وادارد.
فریاد پیکارگرانی چون علی اکبر بود که بر سینه تخته سنگها اصابت کرد و از آنها گذشت و تا کرانههای مکان پیش رفت و از حصارهای زمان گذشت و سروش رهایی را به گوش انسانهای مشتاق حق و تشنه فضیلت رسانید. او در خفقان خونینی که همۀ حلقومها را از رعب و وحشت خاموش کرده بود، فریاد کشید و به صف ستمگران عصر یورش برد و جان خویش را دلیرانه بر سر این خروش نثار کرد. گرچه به ظاهر این فریاد اعتراض را در گلویش خاموش نمودند، اما انعکاس آن در فضای تاریخ تشیع جاودانه پیچید و در گذرگاه پر پیچ و خم تاریخ که قافله انسانها از آن شتابان میگذرد، تا ابد طنین افکن است.
گلی در بوستان ولایت
علی اکبر در خاندان عصمت، بوستان طهارت و منزل امامت مراحل تربیتی خویش را سپری کرد و از این جهت شرافت و وارستگی این خاندان در وجودش تجلی یافت.
او پرورش یافته سومین فروغ امامت است که به فضیلت، حمیت، غیرت و شجاعت آراسته و بر فرازین قله کمال و کرامت و معرفت قرار گرفته است.
در صورت و سیرت و بیان به رسول اکرم(ص) شباهت داشت و در وقار، متانت و گشادهرویی به کمالاتی دست یافت. احترامی که برای پدر قایل بود، از روابط پدر و فرزندی فراتر میرفت، زیرا در تمامی مراحل زندگی مطیع امر آن امام بود و رضایت و اجازه او را در رفتار و اعمال خویش شرط اساسی موفقیت میدانست. به سبب تربیت
مجموعه مقالات دومین کنگره بین المللی امام خمینی (س) و فرهنگ عاشورادفتر 1صفحه 354
خانوادگی و حالتی از پروا پیشگی که به دست آورده بود، منزه از کردار ناروا و رفتار مذموم گردید و درستی باطن و اخلاص در نیت و صداقت در بندگی خداوند رتبه معنوی او را افزون ساخت.
جامعترین و بهترین سخن در خصوص معرفی فضایل او همان بیانات حضرت امام حسین(ع) است که وقتی جوانش عازم میدان نبرد با اشقیا بود، به زبان جاری ساخت و او را در خلق، خُلق و منطق و بیان به جدش رسول اکرم(ص) تشبیه نمود و اندوه خود را به خاطر مفارقت او اعلام کرد و بر قاتلانش نفرین فرستاد. ارزش معنوی این جوان تا به آن اندازه است که پدر بزرگوارش با آن مقام عصمت و امامت، زندگی پس از او را فنا و مرگ و زیستن با او را حیات واقعی میداند:
«قَتَلَ اللهُ قَوْماً قَتَلُوکَ یابُنَیَّ مٰا اَجْرَ أَهُمْ عَلَی الرَّحْمٰانِ وَعَلیٰ رَسُولِهِ و عَلَی اِنتهٰاکِ حُرْمَةِ الرَّسوُلِ عَلَی الدّنیاٰ بَعْدَکَ الْعَفا» خدا هلاک کند قومی که تو را کشتند ای فرزندم، چقدر گستاخی نمودند بر خدا و هتک حرمت رسول خدا(ص) نمودند، بعد از تو خاک بر سر دنیا.
امام به هنگامی که جوانش را در موسم میدان رفتن بدرقه میکرد، این آیه را تلاوت فرمود:
«ان الله اصطفی آدم و نوحاً و آل ابراهیم و آل عمران علی العالمین ذریة بعضها من بعض والله سمیع علیم.» یعنی خداوند آدم و نوح و خاندان ابراهیم(ع) و خاندان عمران را بر جهانیان برتری دارد، فرزندانی بودند برخی از نسل برخی دیگر پدید آمده و خدا شنوا و داناست. تلاوت این آیه توسط امام در ارتباط با حضرت علی اکبر(ع) درجهای از مکارم را برای این جوان ثابت میکند.
امام سجاد(ع) بدن مطهر او را در قبری مستقل و در مجاورت مرقد مطهر پدرش سیدالشهدا(ع) به گونهای دفن کرد که از بقیه قبور مشخص باشد.
ائمه معصومین(ع) در روایات، احادیث و زیارات مستقل او را به پاکی و وارستگی ستودهاند. چنانکه در زیارت ناحیه مقدسه آمده است، خطاب به علی اکبر(ع) بگو: «السلام علیک یا اوّل قتیل من نسل خیر خلیل(ع)»
سید بن طاووس در مصباح الزائر میگوید: «پایین پای حضرت اباعبدالله(ع) و روبروی مرقد حضرت علی اکبر ایستاده و میگویی: السلام علیک ایها الصدیق الطیب الطاهر الزکی الحبیب المقرب وابن ریحانة رسول الله...»
مجموعه مقالات دومین کنگره بین المللی امام خمینی (س) و فرهنگ عاشورادفتر 1صفحه 355
از دیدگاه علما
سید هبة الدین شهرستانی ضمن آنکه علی اکبر را از نسل پیامبر معرفی کرده، مینویسد: «چون قرآن تلاوت میکرد، گویی رسولالله(ص) سخن میگوید». و میافزاید: «نه تنها در خصوصیات ظاهری به پیامبر اکرم(ص) شباهت داشت، بلکه در دفاع از حق، استواری در مقابل معاندین، شجاعت و شهامت به آن حضرت شباهت داشت».
شیخ محمد الزهیری میگوید: «علی اکبر منتهای فضیلت و شرافت و عزت نفس را دارا بود و ویژگیهایی چون دانش، بردباری، سخاوت و... را در خود جمع کرده بود.»
شیخ عبدالجواد مظفری چنین گفته است: «علی اکبر نویسندهای توانا و خطیبی جامع بود. جمیع فضایل و مکارم عدیده را صاحب بود و در میان آنها شجاعت، بصیرت، بخشش و صداقت جلوهای خاص داشت».
خیرالدین زرکلی در اثر مشهور خود، علی اکبر را به عنوان جوان قریشی هاشمی و از سادات آل طالب و نخستین مرد از اهل بیت که در کربلا به شهادت رسید، معرفی میکند.
خالد محمد خالد، علی اکبر را در شرافت نفس و شجاعت از نوادر دانسته و میافزاید: «این جوان در کسب معارف و فصاحت بیان از جدش (حضرت علی(ع)) ارث برده است».
علامه محقق محمد علی عابدین در ترجمه علی اکبر مطالبی آورده که عصاره آن چنین است: «علی اکبر یکی از بزرگان هاشمی است که چون ستارهای در افق کربلا درخشندگی دارد، او ادامه دهنده طریق نبوی و مسیر حق علوی است و در آسمان فکر و اندیشه پرتو افشان بوده، امتیازاتی چون عزمی استوار، دانش و جهاد در راه خدا را صاحب است.»
علی محمد علی دخیل در وصفش گفته است. شما ای خواننده گرامی کجا جوانی را مثل علی اکبر سراغ داری در ایمان وفای در حق و تلاش برای اعتلای حقیقت و چگونه میتوان از یاد برد کسی را که در دامن سه امام(ع) پرورش یافت و به اخلاق و آداب آنان تأسی کرد و راه آن سروران را پیمود».
محمد علی قطب در کتاب «رجال حول الحسین» که به مقدمه امام موسی صدر مزین است مینویسد: «علی اکبر از چشمه جوشان فیض، کرم و مروت پدر سر برآورد، پیشقدم
مجموعه مقالات دومین کنگره بین المللی امام خمینی (س) و فرهنگ عاشورادفتر 1صفحه 356
در نبرد گردید و مورخین او را از قهرمانان بنی هاشم محسوب نمودهاند. با آنکه سن کم و عمری کوتاه داشت از مروّت و شجاعت برخوردار بود. او حامل نام علی ابر مرد جهان بشریت، اولین مولود کعبه و اولین شهید محراب است.»
علاقه مقرّم اظهار داشته است. «ما تردید نداریم که علی اکبر جامع تمامی فضایل بوده و بلکه مقامی بس والاتر در اختیار داشته و چگونه چنین نباشد و حال آنکه به شهادت پدر گرانقدرش که واقف به ضمایر افراد است، آیینه تمام نمای خلق محمدی است. بر قوت ایمان و بصیرت نافذ او همین بس که در راه اعلای کلمه حق سر و جان فدا کرد.»
آیةالله العظمی سید شهاب الدین مرعشی نجفی(ره) در مقدمهای که بر کتاب علی اکبر علامه مقرّم نگاشته چنین نوشته است: «... اما بعد بر هر آن که از بصیرت و اندیشه برخوردار است جلالت آن بزرگوار و بزرگزاده یگانه روزگار و خلف صالح خاندانی عظیم الشأن، اُسوه فضل و خرد، اعجوبۀ دوران... پوشیده نیست سرورمان ابوالحسن علی اکبر را میگویم، شهید دشت نینوا و زاده ریحانه رسول خدا(ص) و پارۀ جگر و آرامش جان او امام همام مولایمان ابا عبدالله الحسین(ع) سالار شهیدان...»
ماتم داری برای علی اکبر(ع)
سوگواری برای این جوان هاشمی همچون دیگر شهیدان خاندان عصمت و طهارت توسط اهل بیت حضرت امام حسین(ع) از همان روز عاشورا آغاز شد و این حالت در جریان اسیری آنان در شهرهای کوفه و دمشق استمرار یافت. عزاداری این کاروان کوچک اما با ابهت معنوی و عظمت روحی در مناطقی که دشمن استقرار داشت، چهره قاتلین سفاک را افشا نمود. پس از بازگشت این بازماندگان ایثار و حماسه به مدینه این شهر یکپارچه غرق در ماتم گردید. ائمه هدی(ع) نیز در برپایی مراسم عزاداری برای حضرت امام حسین(ع) و دیگر شهیدان نینوا شخصاً اقدام میکردند و قولاً و عملاً در احیای این سنت نیکو اهتمام میورزیدند.
نخستین عزاداری به صورت رسمی و علنی در اواسط قرن چهارم هجری توسط احمد معزالدوله از حاکمان آل بویه متداول شد. از آثاری که در اوایل قرن دهم هجری تألیف شد و بعدها مأخذی مهم برای مضامین و اشعار و سوگنامههای مجالس عزاداری به شمار آمد، کتاب مقتل گونهای است تحت عنوان روضة الشهداء نوشته کمال الدین حسین بن
مجموعه مقالات دومین کنگره بین المللی امام خمینی (س) و فرهنگ عاشورادفتر 1صفحه 357
علی واعظی کاشفی اهل سبزوار، در باب هفتم تا دهم آن که در مورد حوادث و وقایع کربلا مطالبی دارد، مطالبی درباره علی اکبر(ع) دیده میشود. بسیاری از متون تعزیهها و نمایشهای مذهبی از این کتاب تأثیر پذیرفته است.
در عصر صفویه به موازات تکامل مرثیه خوانی و دیگر اشکال عزاداری مقدمات نمایشهای تعزیه پدید آمد و نوحه خوانان لباسهای نمایشی شبیه آنچه تعزیه خوانان در بر میکنند پوشیده و در پیشاپیش دستههای سوگوار حرکت میکردند و شبیه علی اکبر، عباس(ع) و قاسم در بین آنان دیده میشد.
مایل بکتاس در مقاله «تعزیه و فلسفه آن» به این موضوع یعنی تکامل نوحه خوانی و پیدایش تعزیه اشاره دارد: «تصویر نمایشی واقعه عاشورا از رسم نوحه خوانیهای سوگواران توأم با وصف آشکار واقعه به زبان اول شخص و نیز از نخستین قتل خوانیها پدید آمد. این وضع از اواخر دوره صفویه آغاز و یا طی دوره صفویه آغاز و با طی دوره زندیه تا اوایل قاجاریه ادامه داشت.» دکتر محمد جعفر محجوب و جمشید ملک پور نیز این نظر را قبول دارند.
نقاشیهای دور تا دور شبستان گنبد امامزاده زید اصفهان که به عقیده «آندره گدار» فرانسوی در حدود سال 1097 هـ . ق ترسیم شده، تجسم بخش صحنههایی است که در تعزیه به نمایش درمیآید. در یکی از این تصاویر شبیه سیدالشهدا(ع) با صورت پوشیده از نقاب ولی هالهای از نور دیده میشود و در حالی که بر زمین نشسته، حضرت علی اکبر(ع) را در آغوش گرفته است، تیرهایی بدن آن جوان را سوراخ کرده و به نظر میرسد از میدان جنگ برگشته و به شدت مجروح شده است. در کنار او اسبش که با تیر سوراخ سوراخ شده دیده میشود و در پایین سپر، کلاه خود پردار و نیزهاش بر خاک افتاده است.
از مسائلی که نشان میدهد تعزیه نوع تکامل یافته نوحهخوانی است، وجود «پیش درآمد در آن است که به «نوحه» معروف است. در این حال تمامی شبیه خوانان اعم از موافق خوان و مخالف خوان به دو دسته تقسیم شده و به حالت نوحه خوانی مضامین را با هم میخوانند. در تعزیه حضرت علی اکبر(ع) پیش خوانی (نوحه) به شرح زیر است:
گروه اول:
نوجوان من مهربان من
دادهای زینت قدو بالا را
مجموعه مقالات دومین کنگره بین المللی امام خمینی (س) و فرهنگ عاشورادفتر 1صفحه 358
من به قربان طاق ابرویت
نامراد مانده دختر عمویت
مشک میریزد تار گیسویت
میکنی مجنون ام لیلا را
گروه دوم جواب میدهند:
نوجوان من مهربان من
دادهای زینت قدوبالا را
میروی میدان ای گل خندان
میکنی مجنون ام لیلا را
جواب: نوجوان من مهربان من
دادهای زینت قدو بالا را...
نکته دیگر که قرابت شدید تعزیه را با دسته گردانی و نوحه خوانی ثابت میکند، همکاری تماشاگران با شبیه خوانان در سینه زنی است. ویلیام اُبیمن در این باره گفته است: نمایش تعزیه شبیه خوانی علایم خاصی را پدید آورد که از دیگر سنن اجرایی جهان متمایز است. شاید بارزترین نمونه برای شناخت نمایشی بیمانند تعزیه علامت نمادین سینه زنی باشند. تعزیه گردان با زدن بر سینۀ خود به شبیه خوانان علامت سینه زنی میدهد، سپس سینه زنی آغازین تعزیه گردان را شبیهخوانان پی میگیرند. پس از آنکه سینه زنی از حالت دستور صحنهای به علامت نمایش تبدیل میشود، رفته رفته سراسر حسینیه را در برمیگیرد، تا اینکه به صورت عملی نمادین همه تماشاگران را یکپارچه نموده و آنها را به شرکت کنندگان در تعزیه تبدیل میسازند. در این لحظه نوای سینه زنی گستردۀ حسینیه بر صحنه حاکم میشود و به عنوان زمینهای قدرتمند منجر به حرکت نمایش و سوگواری شبیه خوانان میشود. اکنون حسینیه صحنه گردان است و اعمال نمادین نمایش از سوی او به فرمان او اجرا میشود.
در مجلس تعزیه حضرت علی اکبر وقتی آن جوان میخواهد به میدان کارزار برود حالت سینهزنی به خود گرفته و حاضران در مجلس را نیز به سینه زدن دعوت کرده و این مضامین را میخواند:
از خیمه گه بیرون بیا ای در بدر لیلا
مجموعه مقالات دومین کنگره بین المللی امام خمینی (س) و فرهنگ عاشورادفتر 1صفحه 359
آرام جانت میرود سوی سفر لیلا
ای در بدر لیلا ای خون جگر لیلا
مادر بیا سیرم ببین وقت جدایی شد
اکبر فدایی شد حکم خدایی شد در بینوایی شد
ای در به در لیلا ای خونجگر لیلا
اگر چه زمینههای پیدایش تعزیه در عصر صفویه فراهم شد و «پتروس بدریک» به تعزیۀ آب فرات در دوران سلطنت شاه صفی اشاره کرده و دو سیاح به نامهای «سالامون» انگلیسی و «وان گوگ» هلندی که در اواخر سلطنت صفویه از اجرای نوعی تعزیه بر روی ارّابهها در اصفهان سخن گفتهاند، اما نخستین کسی که از تعزیه در سال 1200 هـ.ق. گزارش تهیه کرده و در شیراز خود شاهد تعزیه عروسی قاسم نوجوان(ع) بوده، ویلیام فرانکلین است.
تعزیه حضرت علی اکبر
اوج تعزیه نویسی و اجرای نمایشهای متعدد شبیهخوانی مربوط به عصر قاجاریه است و چندین مجلس تعزیه که اکنون در گوشه و کنار کشور به اجرا درمیآید، به این عصر مربوط میشود که البته مُحرران و نساخان یا معین البکا و مانند آن تغییراتی در آنها پدید آوردهاند. نگارنده در خصوص تعزیه حضرت علی اکبر چند مجلس زیر را ملاحظه و یا مشاهده نموده و به بررسی تطبیقی آنها پرداخته و تفاوتهایی در آنها دیدهام.
1ـ شهادت حضرت علی اکبر(ع) مندرج در کتاب فرهنگ مردم سروستان گردآوری و تألیف توسط صادق همایونی، چاپ تهران، وزارت اطلاعات، 1348 ـ 1349.
2ـ تعزیه حضرت علی اکبر(ع) مضبوط در کتاب تعزیه در خور، مرتضی هنری، تهران، انتشارات مرکز مردمشناسی ایران، وزارت فرهنگ و هنر (سابق) 1354.
3ـ تعزیه شهادت حضرت علی اکبر(ع) چاپ شده در کتابی تحت عنوان مجالس تعزیه گردآورنده حسن صالحی راد، تهران، سروش 1374.
4ـ تعزیه شهادت شاهزاده حضرت علی اکبر(ع) که به همراه شهادت غلام ترک در تهران توسط شرکت نسبی کانون کتاب در سال 1330 هـ.ش. چاپ شده است.
5ـ تعزیه شهادت علی اکبر (سروده میرعزا) که در شهر کویری زواره اجرا میشود و
مجموعه مقالات دومین کنگره بین المللی امام خمینی (س) و فرهنگ عاشورادفتر 1صفحه 360
توسط استاد سید عبدالهی قنای توحیدی تنظیم شده و تصویری شده و تصویری از نسخه خطی آن نزد نگارنده است.
6ـ مجلس تعزیه شهادت علی اکبر امام حسین(ع) که در یکی از توابع شهرستان شهرکرد میخوانند و توسط راقم این سطور جمع آوری و تنظیم شده است و در کتاب شناختی اجتماعی، فرهنگی از استان چهارمحال و بختیاری (خطی) مضبوط است.
الکساندر خودزکو (1804 ـ 1891) ایرانشناس اهل لهستان مجموعه سی و سه مجلس از تعزیه را به صورت نسخ خطی از حسین علیخان خواجه که سرپرستی امور نمایشی دربار قاجار را به عهده داشته است خریداری میکند. این مجموعه که به دوران قاجاریه تعلق دارد به زبان اروپایی ترجمه شده و تعزیه نامۀ هیجدهم آن به شهادت حضرت علی اکبر اختصاص دارد و به زبان فرانسه ترجمه شده است.
اوژن اوبن که در سالهای 1324 و 1325 هجری در ایران به سر میبرده، گزارش از مراسم تعزیه شهید کرده و مجالسی را که مشاهده کرده، فهرست وار آورده است که یکی از آنها تعزیه مجلس شهادت حضرت علی اکبر(ع) است.
س. ج. و بنجامین نخستین سفیر ایالات متحده امریکا که در عصر ناصرالدین شاه قاجار در ایران بوده، گزارشی از مجلس شبیه خوانی علی اکبر شهید کرده که در بخشی از آن آمده است:
«شبیه علی اکبر با آواز رسا و بسیار تأثرانگیزی اشعاری را خواند، صدای او فوقالعاده حزنانگیز و موثر بود، شبیه علی اکبر با کسب اجازه، روانه ساحل فرات شد و صدا و فریاد گریه و شیون از گوشه و کنار تکیه بلند شد. در این موقع اسب سفید رنگ و زیبایی با زین و برگ طلا کوب، وارد صحن تکیه شد. شبیه علی اکبر با شبیه امام حسین و شبیه زینب خداحافظی کرده و سوار این اسب شد تا به مأموریت خطرناک خود برای آوردن آب از رود فرات برود. هنوز شبیه علی اکبر با اسب خود چند قدمی جلوتر نرفته بود که ناگهان از اطراف چند نفر اعراب بدوی مسلّح سوار اسب و پیاده ظاهر شده و به تعقیب شبیه علی اکبر پرداخته و دور سکوی وسط تکیه به اسب دوانی پرداختند. پس از چند دور اسب دوانی و زد و خورد با شمشیر، شبیه علی اکبر در حالی که از اطراف به وسیله اعراب بدوی و شمشیر به دست محاصره شده بود، از یکی از راههای خروجی تکیه به خارج رفت و دیگر به صحن تکیه بازنگشت، زیرا بر اثر ضربات شمشیری که از مهاجمان خورده بود
مجموعه مقالات دومین کنگره بین المللی امام خمینی (س) و فرهنگ عاشورادفتر 1صفحه 361
از اسب فرو غلتیده بود.
آندره زیچ ویرث که در سال 1355 هـ.ش در شیراز نظارهگر تعزیه حضرت علی اکبر(ع) بوده، طی مقالهای نوشته است: در تعزیۀ حضرت علی اکبر(ع) خطابه از طریق پیش درآمد که با زنانی که از پشت (حسینیه) یا راه عبور (دروازه تکیه) وارد میشوند شکل میگیرد، همسرایی آغازین نوازندگانی که از طریق بیت وارد میشوند بر سکوی نمایش حسینیه خوانده میشود. این نوازندگان در صفی جدا از هم تنها معرف اولیا هستند. همنوایی آنان به صورت خطابهای رثایی و فرازبان ارائه میشود، ولی مخالف خوانها در حالی که پیکرهای بی حرکت ایفاگران نقش اهل بیت امام حسین(ع) را نبرد میانگارند بیت او را مخاطب قرار میدهند... تکخوانیهای طولانی و غیر نمایشی (شبیه) امام حسین(ع) زودتر از تحمل داغ مرگ پسر همسنگرش علی اکبر آورده میشوند.
نقد و بررسی مجالس تعزیه حضرت علی اکبر
در شبیه نامههایی که بدین منظور به اجرا درمیآید، میتوان محاسنی را مشاهده کرد که در خور توجه است؛
1ـ شبیه حضرت علی اکبر(ع) به عنوان جوانی عاشق شهادت از حریم اهل بیت جدا شده و در مقابل صف اشقیا قرار میگیرد. رنگ لباس، موسیقی صدا و مضامینی که این شبیه بر زبان جاری میکند، به همراه حال و هوای مجلس تعزیه و همراهی و همگامی نوازندگان و حتی تماشاگران تعزیه هویت جبهه حق را در مقابل اشرار و سپاه باطل مشخصتر مینماید. شبیه علی اکبر با حالات حماسی و توأم با هیجان به لعن و نفرین اشقیا و نفرت از ستمگران میپردازد:
ایا ظالمان ز حق بیخبر
برون رفته از دین خیر البشر
هر آن کس شناسد شناسد مرا
هر آن ناشناسی شناسد مرا
منم آن که جدم رسول خداست
که سر خیل و سر حلقۀ انبیاست
منم آن که بر سروران سرورم
مجموعه مقالات دومین کنگره بین المللی امام خمینی (س) و فرهنگ عاشورادفتر 1صفحه 362
شبیه پیمبر علی اکبرم
چرا آب بر روی ما بستهاید
دل زار ما را ز کین خستهاید.
از جنبههای جالب و پر جاذبه تعزیه اینکه اشقیا هم به خوبی اولیا اعتراف دارند و هم به مدد یکدیگر میپردازند. شمر میگوید:
بلغ العُلی بکماله
کشف الدجی بجماله
حسنت جمیع خصاله
صلّوا علیه و آله
مه هاشمی، گل احمدی، دُرفاطمی، مُل سرمدی به سرادقات محمدی چه شباهتی چه وجاهتی، بنشسته به کوهۀ زین چو کوه، همه کوفیان شده در ستوه...
شبیه علی اکبر(ع) با امام به احترام و ادب سخن میگوید و تعظیم مقامش را بر خود واجب میداند: خطاب به امام حسین(ع)
السلام ای ثمر باغ تولّای خلیل
از تو آموخت ره و رسم وفا اسماعیل
بر تو کردند احاطه سپه کوفه و شام
یاورانت همه گشتند به شمشیر قتیل
یا این نمونه:
ای باب تاجدار من ای سید جلیل
ای خادم سرای تو گردیده جبرئیل
و در مقابل مخالفین این چنین پدر و اجداد خویش را معرفی میکند:
نام من اکبر بود ای رو سیاه عالمین
مویه کنان اندر قفا مادرم لیلاستی
من علی، بابم حسین نور دو چشم مصطفی
اینچنین ای بیحیا اندر نظر پیداستی
خطاب به شمر:
میکنی تو فخر گویی نوکرم من بر یزید
مجموعه مقالات دومین کنگره بین المللی امام خمینی (س) و فرهنگ عاشورادفتر 1صفحه 363
نوکرم من بر حسین روبرو بر لشکر اعداستی
و در ادامه به نصیحت اشقیا میپردازد:
خوشدلی ای شمردون از بهر مال و ملک ری
وعدهاش در آخرت هم آتش سوزاستی
دل مبند بر مال دنیا ای لعین زشت خو
نا امید در آخرت از سایۀ طوباستی
شافع روز جزا باشد محمد بالیقین
صاحب خلق عظیم و سرما اوحی ستی...
با وجود آنکه امام سجاد(ع) از لحاظ سنی کوچکتر از علی اکبر(ع) است، این جوان او را اینگونه معرفی میکند:
تو امامی و شوم من چاکرت
تو علی مرتضا من قنبرت
کن مرخص تا شوم قربان تو
جان کنم ایثار جسم و جان تو...
وقتی شبیه علی اکبر با کودکان مواجه میشود، حالتی سوزناک و تأثر انگیز به خود گرفته و میگوید:
دریغ و داد که آمد سکینه معطر
چه گویم ای یاران به این الم پرور
در مواقعی برای آنکه توجه تماشاگران را به حالت ویژه خود جلب کند و از تنهایی و بی کسی سخن گوید، به اشیاء و ادوات جان میدهد و تکلم با آنان را به گونهای مطرح میکند که گویا با افرادی از انسانها صحبت میشود: حضرت علی اکبر خطاب به کفن:
کفن مونس روز جنگم تویی
انیس ته گور تنگم تویی
تو بر نوجوانان همه همدمی
تو بر نوعروسان همه محرمی
کفن ای کفن ای کفن ای کفن
بکن گریه بر نوجوانی من
مجموعه مقالات دومین کنگره بین المللی امام خمینی (س) و فرهنگ عاشورادفتر 1صفحه 364
و نیز اسب خویش را مورد خطاب قرار داده و میگوید:
بیا ای اسب بوسم کاکل تو
ببوسم کاکل چون سنبل تو
ببوسم من رکابت ای همافر
اگر دشمن هجوم آرد به اکبر
از آن میدان تو بیرونش بیاور
ندارد طاقت شمشیر و خنجر
2ـ در مجالس تعزیهای که از لحاظ زمانی قبل از ماجرای شهادت علی اکبر(ع) اتفاق افتاده، این ماجرا تذکر داده میشود و اصولاً حوادث مربوط به فرزندان پیامبران در مقابل این رخداد، کوچک جلوه داده میشود. وقتی در مجلس تعزیۀ حضرت یوسف(ع) یعقوب از وضع فرزندش خبری نمییابد و مأیوس میشود از اینکه خبری از یوسف به دست آورد، جبرئیل خطاب به وی میگوید:
آه ای یعقوب تا کی شور و شین
یاد آور از جوانان حسین
یک پسر گم کردهای با چشم تر
چند نالی هر زمان بهر پسر
در زمین کربلا با صد محن
میکند قربان حسین هفتادتن
در ره دوست از وفا سر میدهد
نوجوانی مثل اکبر میدهد
چند باری از بَصَر اشک عزا
کن نظر اینک به دشت کربلا
آن وقت جبرئیل از میان دو انگشت خویش حوادث کربلا و از جمله شهادت علی اکبر(ع) را به وی نشان میدهد. یعقوب وقتی این وضع ناگوار را ملاحظه میکند، غم فقدان فرزند را فراموش نموده و میگوید:
ای خداوند کریم لایزال
از غم یوسف بُدم دل پر ملال
مجموعه مقالات دومین کنگره بین المللی امام خمینی (س) و فرهنگ عاشورادفتر 1صفحه 365
لیک داغ این جوان هاشمی
بُرد داغ یوسفم را از نظر
شیعیان نالید هر دم زار زار
از برای اکبر نسرین عذار
در مجلس تعزیۀ حضرت ایوب نیز شهادت علی اکبر تذکر داده میشود و ایوب پس از دیدن رخدادهای کربلا میگوید:
خدا به داد اسیران کربلا برسد
خدا به داد شهیدان نینوا برسد
چه حال داشت خدا، مادر علی اکبر
در آن دمی که جوانش روانه شد به سفر
در تعزیۀ حضرت جرجیس، جبرئیل به جرجیس نبی میگوید: «بکن میان دو انگشت من کنون عینین» بعد که جرجیس وقایع را مشاهده میکند، احوال و مشخصات هر کدام از شهیدان کربلا را میپرسد از جمله میگوید: بگو ز کیست همان نعش همچو قرص قمر؟ جبرئیل پاسخ میدهد: بود شبیه رسول خدا، علی اکبر
نکته جالب اینکه در تنظیم مجلس تعزیه حضرت علی اکبر از داستان زندگی پیامبران الهام گرفته شده و حضرت علی اکبر(ع) به اسماعیل ذبیح و نیز یوسف تشبیه گردیده است:
گریه کن ای شیعه هر صبح و مسا
بهر اکبر یوسف کربو بلا
شبیه امام خطاب به علی اکبر:
ای از نظر افتادۀ این قافله برگرد
وی یوسف گلچهرۀ این سلسله برگرد
و در جای دیگر:
بر مشام پدرت حال رسد بوی فراق
من چو یعقوب تو چون یوسف گل پیرهنی
ام لیلا خطاب به امام حسین:
یا حسین آن یوسف کنعانی من رفت رفت
مجموعه مقالات دومین کنگره بین المللی امام خمینی (س) و فرهنگ عاشورادفتر 1صفحه 366
آن عصای پیری من از کف من رفت رفت
و این نمونه از زبان ام لیلا:
ای خلیل کوی حق هاجر صفت یاری کنم
آنچه فرمان میدهی ای حجت باری کنم
حضرت علی اکبر(ع) قربانی اسماعیل را به پدر یادآور میشود:
جان پدر به کار خلیل خدا نگر
آگه نئی چه کرد بانو جوان پسر
تو چون خلیل، من چو ذبیح از قفای تو
اذنم بده که جان بنمایم فدای تو
این تیغ و این رسن این سر باب تاجدار
تو چون خلیل و من چو ذبیح ای بزرگوار
سر از تنم جدا چو خلیل از وفا نما
قربان خویش بساز مرا در ره خدا
مرد عرب که از مدینه میآید، چنین میگوید (خطاب به علی اکبر)
چو هدهد در سرای غم سحرگاهی گذر کردم
مدینه در گذرگاه بنی هاشم نظر کردم
چه بنمودم نظر دیدم که بلقیس وصال تو
همان صغرای محزونه گرفتار جمال تو
نشسته بر سر راه و فغان و شوروشینی داشت
نوای اکبری و اصغری و یا حسینی داشت
مردم شمال افریقا خصوصاً اهالی مراکش (مغرب) عقیده دارند که در روز عاشورا که مصادف با شهادت حضرت امام حسین و فرزندان و یاران اوست، این حوادث رخ داده است: کشتی نوح پس از توفان در کوهستان استقرار مییابد، حضرت موسی(ع) امواج بحر احمر را به دو نیم از هم جدا میکند، یوسف از درون چاه بیرون میآید، ایوب سلامت و بینایی خود را باز مییابد، یونس از شکم نهنگ خارج میشود، و ادریس به آسمان صعود میکند، خلقت جهان در این روز روی میدهد و اولین باران در روز عاشورا از آسمان نازل میشود، اما پس از شهادت امام حسین(ع) زمین به لرزه درمیآید، جهان تاریک میشود، بر
مجموعه مقالات دومین کنگره بین المللی امام خمینی (س) و فرهنگ عاشورادفتر 1صفحه 367
آدمیان اضطراب مستولی میشود.
3ـ در لحظهای که حضرت علی اکبر عازم عرصه جنگ با ستمگران امی بود، امام حسین(ع) برای شهادت فرزندش نگران نبود، زیرا میدانست که فرجام فرزندش با چه سعادت و توفیقی قرین است، اما عواطف پدر و فرزندی موجب آن گشت که پدر بر چهره پسر نگریسته و متقابلاً پسر به سیمای پدر چشم بدوزد، آنگاه امام نگاهی حاکی از ناامیدی به قامت چون سرو علی اکبر نمود و بیاختیار گریست و محاسن یا انگشت سبابه خود را به سوی آسمان بلند کرد و فرمود:
«اللهم اشهد علی هؤلاء القوم لقد بَرَزَ الیهم غلامٌ اشبه الناس خَلقا و خُلقا و منطقاً برسولک کُنّا اذا اشتقنا الی نبیّک نظرنا إلی وَجْهِهِ» یعنی: خدایا تو شاهد باش بر این قوم که جوانی به جنگ با آنان شتافت که از نظر خلقت، خُلق و گفتار شبیهترین افراد به پیامبر تو بود، عادت ما بر این بود که هرگاه شوق دیدار پیامبرت را مییافتیم به چهره او مینگریستیم...
بعدها این کلام امام در خصوص حضرت علی اکبر(ع) مورد الهام مرثیه سرایان و تعزیه نویسان قرار گرفت و در متون مضامین شبیه خوانی راه یافت.
در مجلس تعزیه علی اکبر(ع) که در اطراف شهرکرد آبادی رستناء اجرا میشود، شبیه امام با مشاهده جوانش میگوید:
به به از این رو که چون روی محمد(ص) میکند
دهر آرایی کند چو شمس در نصف النهار
یعنی این عالم شود تار اربه موی اکبرم
از جفای ظالمان کوفه بنشیند غبار
و وقتی علی اکبر به حضور پدر رسیده و سلام میکند، شبیه امام در پاسخ میگوید:
السلام ای که به رخ شبه رخ جدّ منی
در شجاعت تو چو بابم شه خیبر شکنی
و این نمونه از زبان شبیه امام:
زبان حال کنون ای شبیه پیغمبر
کفن بپوش به تن، نوجوان علی اکبر
و این بیت از زبان امام در جواب علی اکبر(ع):
مجموعه مقالات دومین کنگره بین المللی امام خمینی (س) و فرهنگ عاشورادفتر 1صفحه 368
بر سلام تو علیک ای نور چشم حیدری
ای که از روی تو تابد پرتو پیغمبری
امام سجاد(ع) خطاب به علی اکبر:
به قربان تو ای شبه پیمبر
علی اکبر در جواب برادر:
بلا گردان شود بهر تو اکبر
علی اکبر روبهروی صف اشقیا خود را معرفی میکند:
ای گروه ظالمان من نور چشم حیدرم
شبه خیرالمرسلینم یادگار حیدرم
باب من یعقوب باشد یوسفم در کربلا
یوسف کرب و بلایم خود علی اکبرم
این زره باشد ز داوود نبی اندر تنم
دیگر این دستار پیغمبر بود اندر سرم
و این نمونه از زبان او در مقابل ستمگران:
شبیه پیمبر منم در وصال
منم مظهر جلوۀ لایزال
پر ابلقم شهپر جبرئیل
عیان بر رخم نور رب جلیل...
بحق اشقیا به اینکه علی اکبر شبیه رسول خدا(ص) است اعتراف دارند. شمر میگوید:
همه گویند محمّد سوی میدان آمد
شبه پیغمبر و خورشید جهان آرایی
همه گویند علی اکبر نورسته تویی
که شهادت دهد آن خال لب مینایی...
شمر خطاب به ابن سعد: یابن سعد از چیست پیغمبر به میدان آمده
ابن سعد میگوید: نیست پیغمبر ولی شبه پیمبر آمده
شمر: کیست شبه مصطفی ای رو سیاه عالمین
مجموعه مقالات دومین کنگره بین المللی امام خمینی (س) و فرهنگ عاشورادفتر 1صفحه 369
ابن سعد: شبه پیغمبر علی اکبر گل باغ حسین
4ـ یکی از جنایتهای ستمگران اموی این بود که آب را به روی امام حسین(ع)، اهل بیت و یاران او بستند. عمرسعد با دریافت نامهای از عبیداللهبن زیاد والی کوفه عمروبن حجاج زبیدی را با پانصد سوار بر شریعه فرات گماشت، تا کسی از افراد امام نتواند به آب دست یابد و این واقعه در روز هفتم محرم روی داده است.
چون تشنگی بر یاران امام غلبه کرد، حضرت برادر خویش عباس بن علی (حضرت ابوالفضل(ع)) را بخواند و سی سوار و بیست پیاده در اختیارش نهاد، تا از شریعه فرات آب بیاورد که آن جوان هاشمی پس از نبردی سخت با گماشتگان عمروبن حجاج به اتفاق یاران مشکها را از آب پر نموده و به خیام حرم بازگشت.
در روایتی که از حضرت امام سجاد(ع) نقل شده و در منتخب طریحی بدان اشاره گشته، آمده است که حضرت علی اکبر(ع) با تعدادی سواره و پیاده به سوی فرات رفته و بعد از زد و خوردی سنگین با نگهبانان شریعه موفق شده تا به اهل بیت و یاران امام آب برساند. این ماجرا در تعزیه به تصویر کشیده شده است، البته در تعزیه سبب آب آوردن علی اکبر(ع) تقاضای سکینه(س) خواهرش میباشد:
علی اکبر: گو چه خواهی ای سکینه خواهرم
سکینه: آب خواهم ای علی اکبرم
علی اکبر: سکینه من خجالت از تو دارم
تو میدانی که من آبی ندارم
و چون سکینه(س) از ناحیه حضرت علی اکبر(ع) مأیوس میشود، به نزد پدر رفته و از او قطرهای آب میخواهد. امام برای اجابت تقاضای دختر خردسالش پس از گوشزد نمودن ماجرای آب بستن سپاه معاویه بر حضرت علی و یارانش در جنگ صفین و آب رسانیدن حضرت علی(ع) به یاران تشنه، از علی اکبر میخواهد که به تشنگان خیام حرم آب برساند.
علی اکبر خطاب به پدر:
گردم هزار مرتبه قربانت این زمان
من مخبرم ز غزوۀ صفین و نهروان
با ضرب ذوالفقار همان شاه بحر و بر
مجموعه مقالات دومین کنگره بین المللی امام خمینی (س) و فرهنگ عاشورادفتر 1صفحه 370
بگرفت آب بر که از آن قوم بد سیر
امام: مخور غم به توفیق پروردگار
به جدم علی صاحب ذوالفقار
یکی مشک خالی به همره برم
رسانم کفی آب بر اصغرم
مستحفظین آب روید حال بر کنار
ورنه تمام را بفرستم به سوی نار
و غرض خود را به اشقیا اعلام میکند: غرض ز آمدنم بهر جرعهای آبست
که از حرارت تن مرغ روح بی تابست
یکی از ستمگران: خیال آب مکن ای جوان نیک نهاد
در این زمین به شما آب کس نخواهد داد
اما علی اکبر با شجاعت و دلاوری خاصی صف نگهبانان را شکافته و خود را به شریعه فرات میرساند و میگوید:
فرات ای فرات ای فرات ای فرات
منم چو سکندر تو آب حیات
کبوتر ز تو متصل میخورد
سکینه چرا خون دل میخورد
و بعد ماجرای تشنگی کودکان و اهل بیت حرم را خطاب به فرات در مضامین جالبی بر زبان میآورد. علی اکبر وقتی آب را به خیام حرم میرساند، میگوید:
بابا به فدایت بنمایم سرو جان را
بستان ز علی اکبر خود آب روان را
امام در جواب او: بازوی تو نازم پسر ای شبه پیمبر
این آب روان را به بر تشنه لبان بر
من آب ننوشم اگرم جان به لب آید
باید بروم تشنه بر ساقی کوثر
علی اکبر: عزیزان آب نوشید آب نوشید
ز سوز تشنگی کمتر خروشید
مجموعه مقالات دومین کنگره بین المللی امام خمینی (س) و فرهنگ عاشورادفتر 1صفحه 371
5ـ نبردهای سخت و سنگین علی اکبر(ع) با لشکریان ابن سعد بسیار برای این جوان هاشمی طاقت فرسا بود، خصوص آنکه تشنگی و گرمای خشن تاب و توانی برایش ننهاده بود که به پیکار ادامه دهد. تشنگی با تمام وسعتش حضور داشت و با بیرحمی در اعماق جگرش نفوذ کرده بود. جراحاتی که بر اثر ضربات شمشیر و نیزه بر بدنش نشسته بود او را بیشتر تشنه میساخت، دیگر بدون جرعه آبی قدرت رویارویی با دشمن را نداشت، از این جهت راه خیمهها را پیش گرفت و به نزد پدر آمد و عرض کرد: پدر جان تشنگی مرا کشت و سنگینی آهن توان را از من برده است. آیا به جرعه آبی راهی هست که به وسیله آن نیرو گیرم و بر دشمن یورش آورم؟ اصل این درخواست برای علی اکبر با وجود آنکه میدانست آبی در خیمهها نیست چندان بیجا هم نبود، زیرا سابقه قبلی را به خاطر داشت که وقتی در غیر فصل انگور در سنین نوجوانی از پدر انگور طلبید، امام دست بر ستون مسجد زد و برایش انگور و موز بیرون آورد. برخی هم گفتهاند مسئله آب بهانه بوده و ماجرای وصال به حق و تأخیر در آن، این حسین علی اکبر را بیتاب کرده بود. به هر حال امام در این حالت مصلحت ندید که از طریق غیب مسئله را حل کند و خطاب به علی اکبر(ع) فرمود: ای فرزندم بسیار بر محمد(ص) و حضرت علی(ع) و من دشوار است که آنها را بخوانی و تو را اجابت نکنند و استغاثه کنی و جوابت را ندهند. پسرم، زبانت را بیرون بیاور، آنگاه زبان علی اکبر را در دهان مبارک گذاشت و به او گفت تعزیه کن. سپس انگشتر خاتم را از دست مبارک خویش بیرون آورد و به او داد و فرمود، در دهانت گذار و کمی نگه دار، و آنگاه به سوی ستیز با دشمنان شتاب به خرج ده و بدان که روز را به شب نرسانیدهای که جدت به شربتی تو را سیراب نماید که پس از آن هرگز تشنه نشوی.
این ماجرا مورد الهام تعزیه نویسان قرار گرفته و در شبیهخوانی بدان توجه شده است:
علی اکبر: العطش ای جان بابا العطش
اکبرت از تشنه کامی کرده غش
امام: آی این دم اکبر شیرین زبان
گیر یک لحظه زبانم در دهان
در نمونهای دیگر شبیهخوان از زبان علی اکبر میگوید:
پدر سنگینی آهن مرا خواهد نمود آزار
ز تاب تشنگی در جنگ دستم اوفتاد از کار
مجموعه مقالات دومین کنگره بین المللی امام خمینی (س) و فرهنگ عاشورادفتر 1صفحه 372
اگر گردد میسّر بهر من یک قطرۀ آبی
بر آرم من به یک ساعت دمار از لشکر کفار
امام: چه دشوار است بر من حرفت ای سرو سهی بالا
به امیدی که از جدم بنوشی آب کوثر را
زبانت را برون آور گذارم در دهان خود
برو در جنگ کاین دم میرسم از پی تو را جانا
علی اکبر: فلک خراب شوی با منت چه در نظر است
لب حسین ز لب من هنوز خشکتر است
بابا هزار مرتبه جانم فدای تو
خشک است چون دهان تو بابا زبان تو
امام: بیا بگذار خاتم در دهانت
شود از تشنگی آسوده جانت
حتی در تعزیههایی که از نظر زمانی قبل از ماجرای کربلا اتفاق میافتد، حکایت مزبور پیشبینی میشود.
فرشته (ملک) در مجلس تعزیه شهادت حضرت امام حسن مجتبی(ع) میگوید:
مصطفی خاتم به دست حیدر کرّار کرد
مجتبی خاتم به دست زاده حیدر کند
این همان خاتم بود کاندر زمین کربلا
آب بر حلق و گلوی تشنۀ اکبر کند
تأملی در برخی مضامین شبیه نامهای حضرت علی اکبر(ع)
به رغم چنین موارد که الهام گرفته از منابع تاریخی و روایتی است و با شیوه خاندان امام حسین(ع) مطابقت دارد، متأسفانه اشعاری در مجالس تعزیه حضرت علی اکبر(ع) دیده میشود که بوی وهن و استهجان میدهد و پیامهای منفی و پیامدهای ناگواری دارد و اصلاح و بازسازی آنها ضروری به نظر میرسد:
1ـ در تعزیه، تأکید بر این است که علی اکبر نوجوانی است هیجده ساله که میخواسته داماد شود، ولی او را از این کار باز داشتهاند و به منظور خویش نرسیده و از این
مجموعه مقالات دومین کنگره بین المللی امام خمینی (س) و فرهنگ عاشورادفتر 1صفحه 373
جهت ناراحت است و پدر از اینکه در حق پسر از این بابت کوتاهی کرده، ناراحت به نظر میرسد!
ام لیلا: به هیجده سالگی عزم سفر کردی علی اکبر
مرا آخر اسیر و در به در کردی علی اکبر
به پیری آمدم تا شد جوانم هیجده ساله
مکن خاموش یارب این چراغ ام لیلا را
اما در جای دیگر، شبیهخوان از قول امام میگوید:
علی تو اکبر اولادی و چو کشته بگردی
دگر کجا ز که جویم علی اکبر دیگر
با توجه به این که علی اکبر در یازدهم شعبان سال سی و سوم هجرت دیده به جهان گشوده، در کربلا 28 سال داشته و اینکه لقب «اکبر» داشته، یعنی از نظر سنی بزرگترین اولاد حضرت امام حسین(ع) بوده است.
ابن سعد در کتاب طبقات از این سید شهید به عنوان علی اکبر سخن گفته و محدث قمی در نَفَس المهموم بزرگتر بودن علی اکبر را اختیار نموده و در تأیید آن دلایلی آورده است. میرزا ابوالحسن شعرانی نیز در ترجمه نفس المهموم اقوالی را در این خصوص ذکر نموده است. حاج محمد هاشم خراسانی هم میگوید: «اقویٰ واصحّ آن است که حضرت علی اکبر در کربلا از برادر بزرگوارش حضرت امام زینالعابدین(ع) (که 23 سال در آن زمان داشته است) بزرگتر بوده است. وی برای ادعای خود دلایلی میآورد.» شهید محراب آیتالله سید محمد علی قاضی طباطبایی مینویسد:
«آنان که گفتهاند از اولاد سیدالشهدا(ع) علی اکبر شهید در کربلاست و این که سن او را در مقتلها هیجده نوشتهاند به اشتباه رفتهاند [زیرا] عبارت «ثمان عشرین» تحریف و تصحیف به ثمان عشر شده [است]».
علامه مقرّم در کتاب علی الاکبر به این نتیجه رسیده که: «علی شهید در کربلا همان علی اکبر است». و آیتالله العظمی مرعشی نجفی در مقدمهای بر این نوشته خاطرنشان ساخته است.
«از جمله نکات جالب توجه این تألیف پر بها آن است که ثابت نموده علی اکبر از امام زین العابدین(ع) بزرگتر بوده است».
مجموعه مقالات دومین کنگره بین المللی امام خمینی (س) و فرهنگ عاشورادفتر 1صفحه 374
در تعزیه برای اینکه تأثر حاضران در مجلس را برانگیزند و مردم را وادار به گریه کنند، بر ماجرای ناکامی و داماد نشدن علی اکبر خیلی اصرار شده است.
علی اکبر: چو وصیت پسرت شوق شهادت دارد
امام: آرزو بود دلم را که تو داماد شوی!
زینب خطاب به برادر: نبود آرزوی شادی او
امام: به دلم حسرت دامادی او
ام لیلا: کور باد! چشم خصمت دیده بوسی میکند
مژدهای یاران علی اکبر عروسی میکند
عمۀ اکبر بیا زینب به چشمان پر آب
حجله عیش علی اکبر بیارید از ثواب
ام لیلا خطاب به علی اکبر: جان مادر آرزوی شادیت را چون کنم
جان مادر خصلت دامادیت را چون کنم
و این نمونه از زبان مادر علی اکبر: بود امّیدم که بینم شب دامادی تو
حجلۀ عیش ببندم به شب شادی تو
و این بیت از زبان ام لیلا: مدینه با دو صد شادی بریدم رخت دامادی
نشد قسمت تو را شادی، برو آهسته آهسته
و علی اکبر در میدان رزم: جوانان شماها عروسی کنید
زناکامی من به یاد آورید
علی اکبر خطاب به شمر: خواهم روم مدینه عروسی به پا کنم
شمر جواب میدهد: اکبر عروسی تو در این دم عزا کنم
علی اکبر: به دل داشتم آرزو ای خدا
شب عیش و بندم به دستم حنا
حنایم ز خون گلویم شده
مهیا اجل روبه رویم شده
دل پر ز حسرت روم زین جهان
بگریید بر حالم ای دوستان
و سرانجام وقتی شبیه امام نعش علی اکبر را میبیند این اشعار وهنآمیز را به عنوان
مجموعه مقالات دومین کنگره بین المللی امام خمینی (س) و فرهنگ عاشورادفتر 1صفحه 375
زبانحال امام میگوید:
مخواه پیش عدو این قدر شکست مرا
به حجله میروی آخر ببوس دست مرا
ملول گشته دل داغدار ناشادت
که من نکردهام ای نور دیده دامادت
نکردهام پدری ای پسر تو حق داری
ولی مکن خجلم نور دیده حق داری
به تو اگر سخن آبدار میگویم
ز من مرنج که بی اختیار میگویم
نسبت دادن چنین سخنانی به اهل بیت نه تنها شایسته نیست، بلکه با منطق امام حسین(ع) سازگاری ندارد. حضرت ابا عبدالله(ع) در واقعه کربلا نیز همان شکیبای مُدبّر و وارسته و پرهیزگاری است که نه تنها خود کلمهای در جهت خلاف مسیر الهی و قرآنی بر زبان جاری نمیکند، بلکه از طریق عنصر امر به معروف و نهی از منکر به یاران و اصحاب و خاندانش چنین اجازهای را نمیدهد و علی رغم آن مصائب هولناک که در پیش رو دارد و پیشامدهای ناگواری که خاطر مبارکش را آزار میدهد، در چنین وضع خطرناک و تعیین کنندهای سخنانش از حکمت و معرفت و بصیرت موج میزند و از هر گونه عبارات عامیانه و توأم با قباحت پاک و مبرّاست.
شهید مطهری بهشدت از چنین مضامین توأم با وهن به ساحت مقدس اهل بیت ناراحت شده میگوید: «شما را به خدا ببینید حرفهایی را که گاهی وقتها از یک افراد در سطح پایین میشنویم که مثلاً میگویند من آرزو دارم عروسی پسرم را ببینم، به فردی چون حسین بن علی(ع) نسبت میدهند، آن هم در گرما گرم زد و خورد که مجال نماز خواندن نیست!»
ایشان عقیده دارند: «شعارهایی که در نوحه سراییها سرمیدهید حسینی باشد، نوحه بسیار خوب، ائمه اطهار دستور میدادند افرادی که شاعر بودند، نوحهخوان بودند، بیایند برای آنها ذکر مصیبت بکنند، نوحه سرایی و سینه زنی و زنجیر زنی کنند، من با همه اینها موافقم، ولی به شرط اینکه شعارها، شعارهای حسینی باشد نه شعارهای من درآوردی، نوجوان اکبر من، نوجوان اکبر من، شعار حسینی نیست.»
مجموعه مقالات دومین کنگره بین المللی امام خمینی (س) و فرهنگ عاشورادفتر 1صفحه 376
مقام معظم رهبری حضرت آیتالله خامنهای نیز نسبت به چنین عبارات وهن آلود ابراز ناراحتی کرده و فرمودهاند: «وقتی در مورد روضه عاشورا میخواهید برای علی اکبر روضه بخوانید یا جزئیات مربوط به حوادث علی اکبر را ذکر کنید، حالا ممکن است بعضی با زبان بهتری ذکر کنند و بعضیها نتوانند، لکن حادثه باید ذکر شود... اشعاری که در آنها نسبت به ائمه استهجان است خوانده نشود، اشعاری هست که جنبههای عاطفی قوی دارد و دلها را منقلب میکند و استهجان هم در آنها نیست، از اینها باید استفاده کرد. بعضی از افراد اشعاری را میخوانند که آدم دلش نمیخواهد حتی برای پدر و پسر او هم خوانده شود؛ یعنی تعبیراتی میکنند که در آنها نوعی استهجان وجود دارد، نباید بوی ذلت و خاکساری نسبت به ائمه و نسبت به شجاعان کربلا در اشعار استشمام شود».
از نظر منابع تاریخی مستند به روایتهای منقول از اهل بیت یا متکی به نظر محققان و علمای شیعه اینکه گفتهاند علی اکبر مجرد زیسته است صحت ندارد و اصولاً با فرهنگ اهل بیت سازگاری ندارد، چرا که آن بزرگواران پیروان خویش را سفارش نمودهاند که زمینههای ازدواج فرزندان خود را فراهم نموده و به تأخیر نیفکنند. آنوقت چگونه حضرت امام حسین(ع) سنت جد خویش را این گونه نادیده میانگارد و برای جوان بیست و هشت ساله خود همسری برنگزیده است؟!
در مدارک تاریخی متقن آمده است که علی اکبر، ام ولد (مادر فرزند) یعنی کنیز حضرت امام حسین(ع) را به زنی اختیار نموده و مرحوم مجلسی در بحارالانوار و میرزا حسین نوری در مستدرکالوسائل و محدث قمی در نَفَس المهموم این نکته را آوردهاند.
شیخ کلینی در کتاب کافی زیارتی را به نقل از امام صادق(ع) درباره حضرت علی اکبر آورده که در آن به همسر و فرزند داشتن علی اکبر تصریح گردیده است: «... صلی الله علیک و علی اهل بیتک وعترتک الاخیار...»
محدث عالیقدر ابن قولویه در کتاب الزیارات نیز زیارتی را از امام صادق(ع) درباره علی اکبر روایت نموده که در بخشی از آن میخوانیم: «... صلی الله علیک و علی عترتک و اهل بیتک و آبائک و ابنائک» که ادعای همسر و فرزند داشتن علی اکبر را قوت میبخشد.
2ـ شگفت آنکه حضرت امام حسین(ع) که طبق نقل تعزیه، فرزند بیست و هشت ساله خود را داماد نکرده، میخواهد طبق وصیت برادرش امام حسن(ع) و با ملاحظه دستخطّ آن امام، دخترش را به قاسم سیزده ساله بدهد. ماجرایی که حتی نوجوانی چون
مجموعه مقالات دومین کنگره بین المللی امام خمینی (س) و فرهنگ عاشورادفتر 1صفحه 377
قاسم از مطرح شدن آن تعجب میکند: قاسم خطاب به عمویش امام حسین(ع):
ای تو را از آب رحمت شد سرشت جان پاک
این چه فرمایش بود اکبر فتاده چاک چاک
روز عشرت زیر چرخ آبنوسی نیست نیست
اندرین ماتمسرا وقت عروسی نیست نیست
لیک چون حکم تو میباشد تخلّف کی رواست
حکم تو حکم پیمبر حکم او حکم خداست
امام: تهی کنم دل از غصه شادمان دارم
خیال عیش من پیر چون جوان دارم
در این مجلس تعزیه جمع متناقضین و حالتهای متضادی دیده میشود. عروسی و عزاداری، نعش حضرت علی اکبر در میان مانده و در حالی که ام لیلا برایش سوگواری میکند، خواهر آن جوان شهید را به ازدواج قاسم درمیآورند و در مقابل کشته برادر، خواهر به حجله عروسی میرود!
پیتر جی چلکووسکی که خود تماشاگر این تعزیه بوده، در توصیف آن نوشته است: «سرانجام نعش (علی اکبر) بر صحنه اصلی روبه روی حجله گاه عروسی قرار داده میشود، در طرفی از صحنه مراسم عزا با گوشههایی از غمنوا تشکیل میشود، تماشاگران موی میپریشند و بر سینه میزنند و در طرف دیگر صحنه مراسم عروسی با همراهی نوای سرورانگیز ادامه مییابد»
فاطمه نو عروس: جان برادر شهزاده اکبر
رفتی ز دستم جان برادر
دل پر ز حسرت رفتی ز دنیا
کامی ندیدی جز تیغ و خنجر
و در پاسخ عمهاش زینب که از وی میخواهد تا برای عروسی آماده شود، میگوید:
چه گویم عمۀ بی غمگسارم
خدا داند که از غم دل ندارم
نمیبینی عمویم گشته بی سر
چو سرو افتاده اکبر در کنارم
مجموعه مقالات دومین کنگره بین المللی امام خمینی (س) و فرهنگ عاشورادفتر 1صفحه 378
مادر قاسم: مادر علی اکبر خواهر نکو منظر
رخت تو نما در بر وقت عیش و شادی شد
ام لیلا: میکنی دلم را خون از چه خواهر محزون
نوجوان من مرده دست از سرم بردار
زنان حرم هم در عروسی شرکت دارند و هم برای علی اکبر سوگوارند:
همه کف زنید و خندید
نی و دف زنید و بندید
ز وفا حنا ببندید
بزنید طبل شادی
علی جان چرا فتادی
سروجان به باد دادی
این ماجرا که در مضامین تعزیه مطرح شده، هیچگونه بنیان تاریخی ندارد و کذب محض است.
مرحوم مجلسی در صفحه 93 کتاب تذکرة الائمه (چاپ سنگی) دامادی قاسم را تکذیب کرده و شهید آیتالله قاضی عقیده دارد: «موضوع مزبور در کتابی به غیر از منتخب شیخ طریحی پیدا نشده و او هم تصریح کرده که در کتب معتبر نیافته و مورد اعتماد قرار نداده است و مینویسد: به نظرم میرسد که قصه عروسی قاسم که هنوز به حد بلوغ نرسیده اشتباه شده و قصه عروسی حسن مثنّی به صورت قاسم به نام قاسم در افواه شهرت یافته، چون فاطمه (علیهاسلام) را حضرت سیدالشهدا(ع) به حسن مثنی در مکه تازه تزویج کرده و عروسی نموده بود که در حضور عمویش به کربلا آمده است.»
مقام معظم رهبری حضرت آیتالله خامنهای، طی دیداری که در تابستان سال 1367 با اعضای ستاد دعا و مجمعالذاکرین در قرارگاه کربلا در اهواز داشتهاند فرمودهاند:
«روضه دامادی قاسم چیزی است که یا قطعاً یا به احتمال زیاد ردّ آن ثابت شده است، حال ما بیاییم و پسر سیزده ساله امام حسن(ع) را در کربلا داماد کنیم! این چیزی است که کمی غیر قابل قبول است...»
حاجی نوری در کتاب لؤلؤ و مرجان میگوید: «ملاحسین کاشفی اولین کسی است که این مطلب را در کتابی به نام روضة الشهداء نوشته و اصل قضیه صددرصد دروغ
مجموعه مقالات دومین کنگره بین المللی امام خمینی (س) و فرهنگ عاشورادفتر 1صفحه 379
است».
3ـ همین فاطمهای که در این ماجرا به عقد قاسم در کربلا در میآید، در شبیه نامۀ دیگری در مدینه به سر میبرد، چشم انتظار علی اکبر است و این گونه نیست که حضرت امام حسین(ع) دو فاطمه داشته که یکی در کربلا و دیگری در مدینه بوده است و اینکه او را «صغری» گفتهاند به خاطر آنکه نامش با نام مبارک حضرت فاطمه زهرا(س) اشتباه نشود و شگفت اینکه در تعزیه این تناقض را شاهدیم.
مرد عربی در تعزیه حضرت علی اکبر(ع) و در کشاکش نبرد او با ظالمان از مدینه میرسد و خطاب به علی اکبر میگوید:
شوم تصدق جان تو ای علی اکبر
من از مدینه رسول تو باشم ای سرور
کتابتی ز برای تو خواهرت صغری
نوشته است برای تو ای نکو سیما
و علی اکبر به سکینه: نمودم وعده بر صغرای محزون
که آیم در مدینه ای جگر خون
سکینه: عجب رفتی مدینه، ای برادر
به نزد خواهر زار مکدر
و علی اکبر از سکینه کاغذ و قلمدانی میخواهد، تا برای فاطمۀ صغری که در مدینه به سر میبرد نامه بنویسد:
سکینه: نویس بهر خواهران بلا رسد به هر زمان
از این بلای ناگهان خزان شده بهار من
سکینه: نویس بهر فاطمه چشم آبدار من
که ای حمیده خواهرم مباش انتظار من
مجلس تعزیهای است تحت عنوان فاطمه صغری(س) که طی آن این دختر امام بیمار است و در مدینه چشم انتظار پدر، برادران و عموهاست و علی اکبر در عالم خواب به سراغش آمده و میگوید:
ای به غرقاب بلا ای فاطمه
مانده غرق ابتلا ای فاطمه
مجموعه مقالات دومین کنگره بین المللی امام خمینی (س) و فرهنگ عاشورادفتر 1صفحه 380
در این شبیه نامه مرغی گزارش کربلا را به اطلاع فاطمه دختر امام حسین(ع) میرساند، آن هم به زبان عربی!:
قتل الحسین بکر بلا
ذبح العطشان بنینوا
مضامین این تعزیه از کتاب روضة الشهدای ملاحسین کاشفی اخذ شده و سندیت ندارد. این فاطمه در کربلا بوده و با نیزه ستمگران مجروح میشود و در کوفه خطبه خوانده و مورد وثوق حضرت امام حسین بوده است.
4ـ بخش مهمی از مجلس تعزیه حضرت علی اکبر به برخوردهای بسیار احساساتی بین علی اکبر و مادرش ام لیلا و نیز گفتگوی این زن با امام حسین(ع) و زینب(س) اختصاص یافته است. این موضوع نیز اعتبار تاریخی ندارد و میگوید یکی از تأثرات امام حسین(ع) درگذشت ام لیلا بوده، و علامه مقرّم احتمال داده که قبل از ماجرای کربلا در گذشته، ولی مرحوم دربندی در کتاب اسرار الشهادة از برخی منابع غیر موثق و مجهول المؤلف نقل کرده که ام لیلا در کربلا حضور داشته است!
استاد شهید مرتضی مطهری میفرماید: «نمونه دیگر از تحریف در وقایع عاشورا که یکی از معروفترین قضایا شده است و حتی یک تاریخ هم به آن گواهی نمیدهد قضیۀ لیلا مادر علی اکبر(ع) است، البته ایشان مادری به نام لیلا داشتهاند، ولی حتی یک مورّخ نگفته که لیلا در کربلا بوده است.»
حاجی نوری (صاحب مستدرکالوسائل) مینویسد: «آنچه روضه خوان میخواند که بعد از رفتن علی اکبر به میدان و آمدن آن حضرت (امام حسین) به نزد مادرش و اینکه به لیلا فرمود برخیز و برو در خلوت و دعا کن برای فرزندم تا آخر آن، تمام دروغ است.»
محدث قمی هم مینویسد: «در مقاتل و کتب معتبره ذکری از بودن لیلا در کربلا یا کوفه یا شام نیست.» و در اثر دیگر خویش اظهار میدارد که: «من به مأخذی دست نیافتم که دالّ بر آمدن لیلا به کربلا باشد.»
5ـ آنگونه که شیخ مفید در ارشاد و سید بن طاووس در لهوف آوردهاند: «وقتی حضرت علی اکبر خواست به میدان برود، امام بدون درنگ به وی اذن داد.» آیتالله عبدالله جوادی آملی میگوید: «علی اکبر فرزند ابی عبدالله(ع) با قلبی مطمئن به میدان رفت و حسین بن علی(ع) با همان حالت فرزند را اعزام کرد... حب علی اکبر در قلب حسین
مجموعه مقالات دومین کنگره بین المللی امام خمینی (س) و فرهنگ عاشورادفتر 1صفحه 381
مانع اعزام وی نیست، چون قلب، قلب الهی است، علی اکبر در بیرون دروازۀ دل حسین جای دارد، و حسین هم در بیرون دروازۀ دل علی جای دارد نه در درون، سراسر شبستان دل حسین(ع) مهر خداست و سراسر بوستان دل علی اکبر هم علاقه به خداست... هم پدر و هم پسر خدا میطلبند، هم او استجازت میکند و هم این در کمال رضا اجازت میدهد، سرّش آن است که قلب هر دو به یاد حق متیّم است»
اما متأسفانه در تعزیه، ضدّ این حقیقت به گونهای تصویر شده و شبیه خوانان با خواندن مضامین به عنوان زبان حال امام و فرزندش اینگونه به حاضرین در مجلس تفهیم میکنند که امام مانع به جنگ رفتن علی اکبر بود.
علی اکبر: اذن ده تا بکشم تیغ روم سوی جدال
ننهم یک تن از این قوم ستمکار دنی
امام: راضیم دل نشود جان پدر کاندر دهر
دست و پا در یم خون در بر بابت بزنی
در اشعاری دیگر از زبان امام چنین گفته میشود:
ای علی اکبر محروم ز جان آمده سیر
کی توانم نگرم کشتهات از خنجر و تیر
من ز خود میگذرم لیک گذر از تو محال
ره وسیع است پسر جان تو به خود سخت مگیر
تو جوانی و مرا آمده پیری نزدیک
حیف باشد تو جوان کشته، بمانم من پیر
و این نمونه از زبان امام: علی تو اکبر اولادی و چو کشته بگردی
دگر کجا ز که جویم علی اکبر دیگر!
علی اکبر: پدر دل از علی اکبر بکن به خود مپسند
که هر زمان به فرات اینچنین نظاره کنم
امام: جوان نوبرم ای سرو بوستان پدر
رضا نمیشوم از نزد من روی به سفر
امام به درگاه خدا استغاثه کرده و میگوید:
الله الله ای حیّ باری
مجموعه مقالات دومین کنگره بین المللی امام خمینی (س) و فرهنگ عاشورادفتر 1صفحه 382
اکبر ربوده از من قراری
او اذن خواهد من دل ندارم
هوشم ز سر شد زین بردباری
به نظر میرسد این مضامین از کتاب روضة الشهدای ملا حسین کاشفی گرفته شده است، زیرا در این اثر میخوانیم: «امام حسین(ع) و خواهران و دخترانش از خیمهها بیرون دویده بر دست و پای علی اکبر افتاده و در منع کردن محاربه، داد مبالغه دادند، امام حسین(ع) نیز اجازت نمیفرمود و علی اکبر زاری و تضرع مینمود و سوگندهای عظیم به پدر میداد و قطرات اشک از چشم میگشاد» متأسفانه در کتاب مقتل گونه محرق القلوب نیز موضوع مزبور با الهام از روضة الشهداء آمده است.»
6ـ تحریف معنوی مجلس تعزیه علی اکبر همچون برخی دیگر از مجالس تعزیهخوانی از موارد تأسف برانگیز آن است. به عنوان نمونه مسئله شفاعت که از باورهای اساسی شیعیان است، در اشعار آن به گونهای دیگر مطرح شده که کاملاً با معتقدات تشیع که ملهم از قرآن و حدیث است، متباین میباشد. شفاعت از سوی اولیای خدا و معصومین به اذن خداوند شامل حال افرادی میگردد که مشغول پیمودن مسیر تکاملی معنوی و معرفتی هستند، ولی دچار لغزشهای سهوی و یا وساوس شیطانی گردیدهاند، تا از این طریق سقوط نکنند و قطعاً افرادی که کاری با ایمان و عقیده ندارند و ارتباط معنوی با قرآن و اهل بیت برقرار نکردهاند و در گرداب معاصی و باتلاق نافرمانی فرو رفتهاند، به هیچ عنوان شایسته چنین لطفی نخواهند بود. اگر انسان بخواهد به کمال و خیری برسد که آمادگی و ابزار آن را ندارد و یا بخواهد شری را از خویش دفع کند، به شفاعت روی میآورد و لیاقت فردی و تأثیر آن خیلی مهم است و از نظر فلسفی شفاعت جزو مصادیق سبب است و شخص متوسل به شفیع در واقع میخواهد سبب نزدیکتری به مسبب را واسطه قرار دهد که میان مسبب و سبب دورتر حایل میشود، تا این وضع جلو تأثیر آن سبب را بگیرد و در این موضوع خدای سبحان در سببیت هم از جهت تکوین و هم از نظر تشریع مورد نظر قرار میگیرد و آیه «لا یشفعون الالمن ارتضی». و آیه «و لا تنفع الشفاعة عنده الاّ لمن اذن له» ناظر بر این معناست.
شفاعت یک نوع ظهور قرب و منزلت شفیع نزد کسی است که از او درخواست شفاعت شده و در حقیقت دعا و درخواستی است که شفیع طی آن از خداوند تقاضای
مجموعه مقالات دومین کنگره بین المللی امام خمینی (س) و فرهنگ عاشورادفتر 1صفحه 383
عفو و آمرزش دارد، اما نوع تحریف شده آن، که از سوی مسیحیت ارباب کلیسا مطرح شده است که میگویند: «عیسی خون شریف خود را فدای آنان کرده و در دستگاه الهی نسبت به آنان جنبه فدایی دارد». به نظر علامه طباطبایی و بسیاری از علمای شیعه این موضوع فدایی امت (آن هم امت عاصی گناهکار فرو رفته در ظلمت و جهالت) سلب قدرت الهی تصور میشود، و یا اینکه شخص فدا شونده میخواهد از این طریق به مالکیت خداوند لطمه وارد کند، در واقع فدایی یک نحو معامله و تبدیل نمودن حاکمیت فدا گیرنده به موضع فدایی و درباره حضرت حق تعقل ندارد تا چه رسد به امکان وقوع آن.
با نهایت تأسف در تعزیه به جای شفاعت پویندگان طریق کمال، مسئله فدایی امت گنهکار به نحو بارز و مشخصی مطرح شده است و گویی که این باور غلط مسیحیت به آن راه یافته است:
امام خطاب به دخترش سکینه: کردم اکبر فدای این امت
سکینه: من کنم سر فدای این امت
امام در هنگامه جنگ علی اکبر با اشقیا:
الها با تو آن عهدی که کردم آنچنان کردم
من این زیبا جوانم را فدای امتان کردم
امام خطاب به علی اکبر:
هیچ میدانی تو را بهر چه حرمت میکنم
بیش از این لب تشنگان پیش تو حرمت میکنم
نقد جانت را ندادم مفت از کف غم مخور
در بهای خون تو فردا شفاعت میکنم
زینب خطاب به امام حسین: شدم پیر از مشقت تا که او را من جوان کردم
امام: بدان خواهر جوانم را فدای شیعیان کردم
ام لیلا: علی اکبرم، ای خدای جهان
کنم من فدای همه شیعیان
بگویید ای شیعیان علی
فدای شما میشود این علی
امام با خود چنین راز و نیاز میکند:
مجموعه مقالات دومین کنگره بین المللی امام خمینی (س) و فرهنگ عاشورادفتر 1صفحه 384
بزرگوار خدایا تو باش شاهد من
که بهر امت پیغمبرت ایا ذوالمن
علی اکبر خود را شهید میخواهم
قتیل تیغ سپاه یزید میخواهم
برای عذر گناهان شیعۀ پدرم
رضا شدم که به خون دست و پا زند پسرم!
اگر براستی فرزند امام حسین(ع) برای گنهکاران کشته شده، نعوذبالله آن حضرت وسیله امیدواری و پشتگرمی این ضلالت پیشگان بوده و به طور غیر مستقیم انجام معصیت ترویج شده است و اصولاً حضرت امام حسین(ع) به کربلا آمد، تا با گناهکاران و ستمگران مبارزه کند، تا از این طریق شرایط برای انجام کارهای عبادی و امور معروف فراهم شود. مگر تشیع همچون اربابان کلیسا فکر میکند که مردم را تعمید کند و با یک سلسله موارد خرافی و بدون پایه و اساس تمام لغزشها و گناهان پیروان خود را ببخشد. تازه اینها که گناه میکنند پیرو هم محسوب نمیشوند.
چنین برداشتهای وهنانگیز و نادرست از مسئله مهم شفاعت براستی زمینههای انحطاط جامعه را پدید میآورد، بعلاوه با مبانی اعتقادی و بینش راستین تشیع در تضاد است، بلکه اهانتی صریح و آشکار به ساحت مقدس امام حسین(ع) و عقیم جلوه دادن هدف پاک آن سالار شهیدان است. استاد شهید مرتضی مطهری(ره) میگوید:
«این جزء متن مسیحیت است که عیسی(ع) به دار رفت تا کفاره گناهان امت باشد، یعنی گناهان خودشان را به حساب عیسی میگذارند، فکر نکردیم که این حرف، حرف دنیای مسیحیت است، با روح اسلام سازگار نیست، با سخن حسین(ع) سازگار نیست، به خدا قسم تهمت به ابا عبدالله است. والله اگر کسی در ماه رمضان روزه داشته باشد و این حرف را به حسین بن علی نسبت بدهد، روزهاش باطل است. ابا عبدالله که برای مبارزه با گناه کردن قیام کرد، ما گفتیم قیام کرد تا سنگری برای گنهکاران باشد.»
7ـ در تعزیه حضرت علی اکبر به اشعاری بر میخوریم که طی آنها امام سجاد(ع) از وضع برادرش نه تنها خبری ندارد، بلکه او را درست نمیشناسد!
امام زین العابدین خطاب به علی اکبر:
جواب علی اکبر:
مجموعه مقالات دومین کنگره بین المللی امام خمینی (س) و فرهنگ عاشورادفتر 1صفحه 385
ندانم کیست بوسد دست و پایم
منم آن کس که در کویت فدایم
که باشی بر سر من ای سیاهی
منم از آشنایان با وفایی
که باشی بر سر من ای نکو فر
تویی چون حیدر و من هم چو قنبر
بگو با من که باشی زار مضطر
بدان باشد برای جنگ کافر...
این موضوع سراسر بیاساس که به تعزیه رسوخ نموده و از آن چنین برمیآید که نعوذبالله امام سجاد(ع) از وضع میدان جنگ و کشته شدن افراد بنی هاشم و اصحاب بیاطلاع بوده، در برخی مقاتل مخدوش از جمله اسرارالشهاده مرحوم دربندی درج شده است. حاجی نوری ضمن ذکر این ماجرا به نقل از همین منبع مخدوش آن را جزو افسانهها و تحریفات کتاب یاد شده ذکر کرده و شهید مطهری هم آن را جعلی و غیر مستند میداند.
به امید آن روزی که شبیه نامهها پیراسته از هرگونه خرافات و مطالب وهنانگیز و مستند به منابع مورد وثوق علمای شیعه اجرا شود.
مجموعه مقالات دومین کنگره بین المللی امام خمینی (س) و فرهنگ عاشورادفتر 1صفحه 386
مجموعه مقالات دومین کنگره بین المللی امام خمینی (س) و فرهنگ عاشورادفتر 1صفحه 387
پی نوشتها:
مجموعه مقالات دومین کنگره بین المللی امام خمینی (س) و فرهنگ عاشورادفتر 1صفحه 388