تأثیر فرهنگ عاشورا و نمودهای عینی آن در اندیشه و زندگانی امام خمینی(س)
لطف علی لطیفی پاکده
فرهنگ عاشورا، فرهنگی همهجانبه است. ابعاد گوناگونی دارد؛ سیاسی، اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی، اخلاقی، عرفانی، نظامی و (...) اندیشه و زندگانی امام خمینی(س) نیز این گونه است و دارای ابعاد مختلف یاد شده میباشد.
نوشتار حاضر به بررسی تطبیقی تعدادی از ابعاد یاد شده با اندیشه و زندگانی امام خمینی(س) میپردازد.
تأثیر ابعاد سیاسی فرهنگ عاشورا در اندیشه و زندگانی امام خمینی(س)
فرهنگ عاشورا دربردارندۀ ابعاد سیاسی عدیدهای است که اثرات هر یک از آنها در اندیشه و زندگانی امام خمینی(س) چشمگیر است. در این رابطه، به دو بعد مهم آن اشاره میشود:
1- پیوند دین و سیاست: یکی از مهمترین مشخّصههای سیاسی فرهنگ عاشورا در پیوند دین و سیاست تجلّی مییابد. امام حسین(ع) به عنوان امام سوّم شیعیان و به عنوان یک پیشوای معصوم و به عنوان یک رهبر بزرگ دینی، دخالت در سیاست را عار نمیدانست. از سیاست گریزان نبود، از اجتماع دوری نمیگزید، نسبت به ستمگران بیتفاوت نبود. امام حسین(ع) وظیفۀ خود میدانست که برای سست نمودن پایههای حکومت ستمگران و برقراری حکومت عدل اسلامی تلاش کند و همین امر از مهمترین مشخّصههای یک اقدام سیاسی است. اصولاً اگر حکومت بنیامیه از اقدامات سیاسی امام حسین(ع) نمیهراسیدند، چه بسا مرتکب چنین جنایت فجیعی نمیشدند و تا این حدّ با دنائت و
مجموعه مقالات دومین کنگره بین المللی امام خمینی (س) و فرهنگ عاشورادفتر 2صفحه 375
پستی و سنگدلی، خیمههای اهلبیت(ع) را در روز عاشورا آتش نمیزدند و بر بدنهای مقدّس شهدای کربلا اسب نمیراندند و سرهای مقدس آنان را شهر به شهر نمیگرداندند. واقعیّت این است که اعمال این گونه جنایات، حکایت از ترس شدید حکومت بنیامیه از اثرات فعّالیتهای سیاسی قهرمانان کربلا دارد و نمایشگر پیوند دین و سیاست در فرهنگ عاشوراست.
امام خمینی(س) نیز همانند امام حسین(ع)، نسبت به مسائل سیاسی جامعه بیاعتنا نبود. اگر ستمی میدید، سکوت نمیکرد و اگر مظلومی را مشاهده میکرد، برای استیفای حق او اقدام میکرد. امام خمینی(س)، همانند قهرمان عاشورا برای سست کردن پایههای حکومت ستمگر زمان خود تلاش کرد و برای برقراری حکومت عدل اسلامی همّت نمود.
خوشبختانه تلاش امام خمینی(س) به دلیل همکاری و همیاری مردم ایران به ثمر نشست؛ بر خلاف تلاش امام حسین(ع) که به دلیل سست عهدی و سادهلوحی مردم کوفه در آن روزگار، منجر به برقراری حکومت اسلامی نشد.
مباحث مربوط به پیوند دین و سیاست در اندیشه امام خمینی آن قدر زیاد است که نیازی به ذکر سند نیست. تقریباً هر یک از کتابها و نوشتههای ایشان ملاحظه گردد به نوعی مباحث مربوط به پیوند دین و سیاست مطرح شده است. به عنوان نمونه، امام خمینی(س) در سخنرانی 19 / 8 / 1366 خود که در جمع مسئولین لشکری و کشوری ایراد شده است، به سیرۀ پیامبرانی چون حضرت ابراهیم(ع) و حضرت عیسی(ع) اشاره میکنند و ضمن طرح بتشکنی ابراهیم(ع) و اذیّتهای قوم یهود نسبت به حضرت عیسی(ع) و تلاش برای دار زدن حضرت عیسی(ع) که مسلماً به دلیل مسألهگویی صرف نمیتوانسته صورت گرفته باشد و حکایت از تلاشهای سیاسی آن حضرت دارد؛ میفرماید:
«و همین طور سایر انبیا و آن چیزی که از همه مشهودتر است، حضرت رسول سلام الله علیه است که آمد و تشکیل اداره داد، تشکیل حکومت داد.»
سپس امام با طرح این نکته که تشکیل حکومت دادن جز این است که دخالت در سیاست و وارد شدن در عرصه آن است، به غلط بودن نظریهای اشاره میفرماید که معتقدند گروهی به مسجد روند و گروهی حکومت را در دست بگیرند. سپس امام(ره) به طرح چند سئوال اساسی میپردازند:
«بنابراین، ما اگر تابع این پیغمبر اکرم هستیم، اگر تابع ائمه هدی هستیم، ببینیم که اینها در ایام حیاتشان چه کردند، نشستند و مسأله گفتند؟ اگر چنانچه مسألهگو بودند چکار داشتند به ایشان این ظالمین و این مستکبرین که بکشندشان و حبسشان کنند و تبعیدشان کنند و ببرندشان به خارج و
مجموعه مقالات دومین کنگره بین المللی امام خمینی (س) و فرهنگ عاشورادفتر 2صفحه 376
نگذارند که کسی پیششان برود؟»
واقعیت هم همین است. اگر امام حسین(ع) فقط مسألهگو بود و کاری به سیاست و حکومت نداشت، چرا این همه مصیبت بر او وارد شد و به شهادت رسید؟ کسانی که امروزه در جامعۀ ما پیرامون ضرورت جدایی دین از سیاست، یاوهگویی و شبههپراکنی میکنند، چه جوابی برای این سئوال دارند؟
2-اطاعت از رهبری: فرهنگ عاشورا پیام دیگری نیز برای ما دارد. آن پیام این است که سعادت در پیروی از رهبری خوب و گمراهی در نافرمانی از دستورات چنین رهبری است. در جریان قیام عاشورا، از یک سو قهرمانان کربلا را میبینیم که با اطاعت همهجانبه از رهبری امام حسین(ع) به سعادت جاوید نائل شدند و از دیگر سو، با مردم سست عهد کوفه آن زمان مواجهیم که در سایه نافرمانی از دستورات امام حسین(ع) گرفتار نکبت دنیا و عذاب آخرت گشتند. آری، فرهنگ عاشورا به تک تک ما این پیام را دارد که تا سر حد جان باید از فرامین رهبر دیندار عادل اطاعت نمود.
این امر در اندیشه و زندگانی امام خمینی(س) نیز مشاهده میشود. امام خمینی(س) به گونۀ روشنبینانهای زندگانی رسول اکرم(ص) و ائمه هدی(ع) را الگوی زندگانی و اندیشۀ آنها را الگوی اندیشۀ خود قرار داده بود. وضوح این مسأله برای کسانی که اندک آشنایی با زندگانی و آثار امام راحل(ره) دارند، به قدری زیاد است که محتاج دلیل و سند نیست با این حال، فقط یک نگاه مختصر به برخی از اسناد این مطلب میاندازیم. امام خمینی(س) قیام خود را مطابق دستور امام حسین(ع) میداند و میفرماید:
«دستور است این، دستور عمل امام حسین سلام الله علیه، دستور است برای همه: «کُلُّ یَومٍ عاشُورٰا وُ کُلُّ اَرضٍ کَرْبَلاٰ» دستور است به این که هر روز و در هر جا باید همان نهضت را ادامه بدهید، همان برنامه را، امام حسین با عدّۀ کم همه چیزش را فدای اسلام کرد، مقابل یک امپراطوری بزرگ ایستاد و گفت هر روز باید در هر جا این محفوظ بماند.»
از سوی دیگر، امام خمینی(س) در زمانی که هنوز پیشوایی جامعه را بر عهده نگرفته بود، از پیشوایان مذهبی وقت جامعه تبعیت میکرد. حجةالاسلام مرتضی تهران از قول برخی از دوستان امام خمینی(س) نقل میکند که در زمان زعامت مرحوم آیةالله العظمی بروجردی، روزی خدمت امام(س) رسیدیم و بعضی از نارساییها و اشتباهات [حکومت وقت] را خدمت ایشان عرض کردیم. ایشان فرمودند: «پرچمدار، آیةالله العظمی بروجردی هستند و ما در این شرایط وظیفهای نداریم.»
مجموعه مقالات دومین کنگره بین المللی امام خمینی (س) و فرهنگ عاشورادفتر 2صفحه 377
سرانجام این که امام خمینی(س) اصولاً اطاعت از فرماندۀ اسلامی را واجب و نافرمانی را حرام میداند:
«اطاعت از یک فرماندهی که فرمانده اسلام است، واجب است به حسب حکم اسلام، [و] تخلّف حرام است.»
تأثیر ابعاد اجتماعی فرهنگ عاشورا در اندیشه و زندگانی امام خمینی(ره)
از دیدگاه اجتماعی فرهنگ عاشورا دارای ابعاد گوناگونی است که مهمترین آنها عبارتند از:
1-اصلاح اجتماع: یکی از اهداف مهم قیام عاشورا اصلاح جامعۀ گمراه و منحرف آن روز بود. امام حسین(ع) خود هدف از اقدامش را چنین تشریح میفرماید:
«اللهم انک تعلم انّه لم یکن ما کان منّا تنافساً فی سلطان، و لا التماساً من فضول الحطام و لکن لنری المعالم من دینک و نظهر الاصلاح فی بلادک (...).»
خدای من! تو میدانی آنچه از ما صادر شد به انگیزۀ رقابت در سلطنت و تمنای زیادیهای دنیا نبود، بلکه برای این بود که نشانههای آشکار دین تو را بنگریم و اصلاح را در سرزمینهای تو آشکار سازیم (...).
حضرت امام (ره) بسیار تحت تأثیر حدیث بالا بودند. سند این مطلب نیز با کتاب «ولایت فقیه» که از کتابهای کلیدی و مبنایی ایشان است، پدیدار میشود. امام(ره) در کتاب یادشده، بخش قابلتوجهی از خطبۀ مزبور را که حدیث مذکور فقط بخشی از آن خطبه است، یاد میکند به آن استناد مینماید و آن را از مؤیدات مبحث ولایت فقیه میداند. همچنین امام اشاره به مضمون حدیث میکند و میفرماید: «مضمون روایت شاهد بر این است که از لسان معصوم(ع) صادر شده و مضمون صادقی است.»
اشارۀ امام(س) به مضمون حدیث بالا و این که خود مضمون شاهد بر صدور آن از لسان معصوم(ع) است، حکایت از عمق اثر این حدیث در اندیشۀ امام دارد. بر این اساس و براساس بسیاری از سخنان دیگر حضرت امام(ره)، اصلاح جامعه یکی از اهداف آن بزرگوار بود و آن را نه تنها وظیفه خود، بلکه وظیفه هر فرد دیگری میدانست:
«کوشش کنید که احکام اسلام را، هم عمل کنید و هم وادار کنید که دیگران عمل کنند. همانطوری که هر شخص و هر فردی موظف است که خودش را اصلاح کند، موظف است که دیگران را هم اصلاح کند.»
مجموعه مقالات دومین کنگره بین المللی امام خمینی (س) و فرهنگ عاشورادفتر 2صفحه 378
از سخن بالا، یک نکتۀ دیگر را نیز میتوان استنباط نمود و آن این است که مفهوم اصلاح جامعه از دیدگاه حضرت امام(ره) چیزی جز اجرای احکام اسلام نیست. این امر، سبب میشود تفاوت مفهوم اصلاحی جامعه از دیدگاه ایشان را با ادعاهای اصلاح اجتماعی از منافقان و کفار را تمایز بخشیم. منافقان نیز مدعی اصلاح جامعه هستند، امّا در واقع میخواهند آنچه را که خود میاندیشند با نام اسلام بر جامعه حاکم سازند و در واقع، با اقداماتی نظیر انقلاب نوین ایدئولوژیک که در قالب زیر پا گذاشتن حکم اسلامی عدّه طلاق و... ایجاد کردند، فساد را در جامعه گسترش بخشند، به فرموده قرآن:
«و اذا قیل لهم لاتفسدوا فی الارض قالوا انّما نحن مصلحون، الا انّهم هم المفسدون ولکن لا یشعرون»
و هر گاه به آنها (منافقین) گفته میشود در زمین فساد نکنید میگویند همانا تنها ما اصلاحگرانیم، آگاه باشید همانا آنها فسادگرانند ولکن درک نمیکنند. (بقره: 12 و 11)
زندگانی امام(س) نیز حاکی از اصلاح اجتماع به عنوان یکی از اهداف کلیدی زندگانی ایشان است. مبارزه با فسادگران جامعه از طاغوت گرفته تا استکبار جهانی و از منافقین گرفته تا یاران سادهلوحی که با سادهنگریهای خود قصد زمینهسازی برای حکومت فسادگران را داشتند فقط بخش کوچکی از این عملکرد است. تلاش در راه احیا حج ابراهیمی، نمازهای جمعه و جماعت، اجرای حدود الهی و... بخش دیگری از این عملکرد است. در راستای همین گرایش درست فرهنگی از سوی امام(س) بود که فیلمهای مبتذل از تلویزیون کشور نشان داده نمیشود، مشروبفروشیها که زمانی تعدادشان بیش از تعداد کتابفروشیها بود برچیده شدند، کابارهها تعطیل شدند، حجاب اسلامی ترویج شد، مجالس قرآنی پررونق گشت، قمارخانهها تعطیل شد و صدها طرح اصلاحی دیگر در جامعه اسلامی اجرا شد.
2-اجرای عدالت اجتماعی: یکی دیگر از اهداف انقلاب عاشورا بیان شد برقراری عدالت اجتماعی بود. امام حسین(ع) در خطبهای که پیش از این یاد شد و بیان شد که امام خمینی(س) از مضامین این خطبه به عنوان مؤید بحث ولایت فقیه استفاده کرده است، چنین میفرماید:
«... و یأمن المظلومون من عبادک (...).»
[از اهداف ما یکی این است که] ستمدیدگان از بندگان تو امنیت یابند.
بدیهی است امنیت مظلومان زمانی تحقّق مییابد که ستم نابود گردد و عدالت اجتماعی اجرا شود. این انگیزۀ امام حسین(ع) در امام خمینی(س) تأثیر فراوانی داشته است که نمونۀ آن را میتوان
مجموعه مقالات دومین کنگره بین المللی امام خمینی (س) و فرهنگ عاشورادفتر 2صفحه 379
در این سخن ملاحظه نمود:
«... سیدالشهدا سلام الله علیه از همان روز اوّل که قیام کردند برای این امر، انگیزهشان اقامۀ عدل بود فرمودند که میبینید که به معروف عمل نمیشود و به منکر عمل میشود (...). ما که تابع حضرت سیدالشهدا هستیم باید ببینیم که ایشان چه وضعی در زندگی داشت، قیامش، انگیزهاش نهی از منکر بود که هر منکری باید از بین برود. من جمله قضیۀ حکومت جور، حکومت جور باید از بین برود.»
اصولاً امام خمینی(س) اجرای عدالت اجتماعی را همردیف با اصلاح اجتماعی میداند و آن را با استناد به قرآن مجید (حدید: 25) از اهداف تمام انبیاء میداند و این مسئله را در مورد سایر انسانهای بزرگ نیز صادق میداند:
«... سیدالشهدا روی همین میزان آمد و رفت و خودش و اصحاب و انصار خودش را فدا کرد، که فرد باید فدای جامعه بشود، جامعه باید اصلاح بشود. «لیقوم الناس بالقسط» باید عدالت در بین مردم و در بین جامعه تحقق پیدا بکند.»
تلاش برای ترویج عدالت اجتماعی در زندگانی حضرت امام(ره) نیز به وضوح مشاهده میشود. مبارزه با حکومت ستمگر پهلوی، مبارزه با سرمایهداران زالوصفت، مبارزه با خوانین ظالم، مصادرۀ اموال نامشروع، ایجاد بنیاد مستضعفان، سفارشهای مکرر به مسئولان کشور برای رسیدگی به امور محرومان جامعه و...، از جمله مواردی است که حکایت از تلاشهای فراوان امام(ره) برای اجرای عدالت اجتماعی دارد. این تلاشها تا اندازۀ قابل توجهی ثمر بخشید و امید داریم با استمرار این تلاشها، به طور روزافزونی به عدالت اجتماعی مورد نظر اسلام نزدیک شویم.
تأثیر ابعاد فرهنگی قیام عاشورا در اندیشه و زندگانی امام خمینی(س)
قیام عاشورا به لحاظ فرهنگی نیز دارای ابعاد گوناگونی است که همۀ آنها در اندیشه و زندگانی امام خمینی(س) اثر گذاشته است. برخی از ابعاد مهم آن عبارتند از:
1- آزادگی: قهرمانان کربلا، انسانهای آزادهای بودند. ذلّت و خواری و ننگ در فرهنگ آنان جایی نداشت. شعارشان «هیهات منّاالذّلة» بود. از تعلّقات و وابستگیهای پست مادی و دنیوی رها بودند. هواهای نفسانی را یکسره اسیر ارادۀ پولادین خود ساخته بودند. آزادگی قهرمانان کربلا تا بدان حد بود که حتی اهلبیت امام حسین(ع) نیز که به حسب ظاهر به اسارت دشمن درآمده بودند، ترس را به خود راه ندادند و با سخنانی بلیغ، به دفاع از اهداف قیام کربلا پرداختند و دشمن را در خانهاش
مجموعه مقالات دومین کنگره بین المللی امام خمینی (س) و فرهنگ عاشورادفتر 2صفحه 380
رسوا ساختند.
آری، زینب بزرگ(س) را یاد میکنیم که پس از تحمّل داغ شهدای کربلا و تحمّل رنج اسارت، در کاخ یزید، با ایراد خطبۀ آتشین و افشاگرانه و مستند خود چگونه یزید و یزیدیان را به هراس انداخت. بخشهایی از این خطبۀ تاریخی چنین است:
«... ای یزید! به خدا سوگند (با این جنایتهایی که انجام دادی) نشکافتی مگر پوست بدن خود را پاره پاره نکردی مگر گوشت خود را (...). گمان مبر، کسانی را که در راه خدا کشته شدند که آنها مردهاند بلکه آنان زندهاند و در پیشگاه پروردگارشان روزی میخورند!... این را هم بدان، آن کسانی هم که کار را برای تو فراهم ساخته و تو را برگردن مسلمانان سوار کردند به کیفر خود خواهند رسید و بدانند که ستمگران را بد کیفری در پیش است (...). قدر و مقام تو را بسیار پست میدانم (...) و بدان که رأی و تدبیرت سست و روزگارت اندک و انگشت شمار و جمعیت تو رو به پراکندگی است در آن روز که منادی خدا فریاد زند: «اَلا لَعنةُ الله عَلَی الظّالِمینِ»؛ همانا لعنت خدا بر ستمکاران باد! (...).»
ایراد خطبهای این گونه در دربار کسی که خود را امیرالمؤمنین جهان اسلام میداند و تقریباً نیمی از جهان آن روز را زیر سلطه دارد و کشورهای ایران، عراق، عربستان، ترکیه و... را با دید استان نگاه میکند، آن هم از سوی زنی که چند برادر و دهها تن از یاران برادرش را در حضورش شهید کردهاند، زنی که شاهد جنایات یزیدیان در آتش زدن خیمهها و مثله ساختن جسدها بوده است زنی که به ظاهر در چنگال دشمن بیرحم و مکار اسیر است و زنی که دنیایی از مصیبت به رنج را تحمل کرده است... نشانۀ چیست! جز دنیایی از شجاعت و آزادگی! و باری این خواهر مولا حسین(ع) است. آری! قلم توان آن ندارد که شجاعت و آزادگی این تربیتشدگان بیت علی(ع) و فاطمه(س) را توصیف کند.
خمینی عزیز نیز از نسل همین انسانهای بزرگ و آزاده بود. او نیز، همانند اجداد طاهرینش، هرگز زیر بار زور و ذلّت نرفت. رنج زندان را پذیرا شد. برای خطرات جانی آماده شد. تبعید را تحمّل کرد ولی حسرت یک سازش مختصر را نیز بر دل طاغوت گذاشت. این سخنان اوست که:
«من اکنون قلب خود را برای سرنیزههای مأمورین شما [حکومت طاغوت] حاضر کردهام، ولی برای قبول زورگوییها و خضوع در مقابل جبار[ی]های شما حاضر نخواهم کرد.»
آری، همین امام عزیز بود که وقتی او را دستگیر کردند و برای زندانی که احتمال اعدام هم در
مجموعه مقالات دومین کنگره بین المللی امام خمینی (س) و فرهنگ عاشورادفتر 2صفحه 381
پیاش بود، به تهران میبردند، به مأموران دستگیر کنندۀ خود آرامش قلب میدهد و به آنها سفارش میکند که نترسید! شرح ماجرایی که حجةالاسلام حیدر علی جلالی خمینی تعریف میکند چنین است: روزی خدمت امام رسیدیم و شرح ماجرای دستگیری ایشان را جویا شدیم، حضرت امام لبخندی زدند و فرمودند:
«بله، اینها ریختند تو خانه و لگد زدند به در و در را شکستند. من به ایشان نهیب زدم که بروید، من خودم میآیم. لباسها را پوشیدم، بعد آمدم سوار ماشین شدم. ما در صندلی عقب، وسط نشسته بودیم. یک نفر این من طرف نشسته بود، یک نفر آن طرف و اینها مسلّح هم بودند. اما در موقع حرکت مشاهده کردم که اینها خیلی عجیب مضطربند. کف پای اینها به کف ماشین میخورد که خیلی محسوس بود. من نگاهی کردم به صورتشان و گفتم که چرا حالتان این جوری شده؟ چرا پاهایتان دارد این جوری میشود؟ و اینها گفتند: آقا! واقعیتش، میترسیم. آن چنان رعب و ترس ما را گرفته، و اگر مردم قم بفهمند که ما داریم شما را میبریم، چه برای ما پیش خواهد آمد؟!»
و این در حالی بود که آن ماشین تنها نبود و چند ماشین مسلّح دیگر نیز آنها را همراهی میکردند. به هر حال امام فرمودند:
«من دست گذاشتم روی پاهایشان، گفتم من هستم، ناراحت نباشید. من تا با شما هستم، شما مضطرب نباشید. خلاصه، به یک کیفیّتی اینها تسکین پیدا کردند و این اضطراب پا از اینها بر طرف شد.»
این شجاعت، بیتردید از این امر نشأت میگرفت که امام(ره) خود را از اسارت هواهای نفسانی و آرزوهای دنیوی و مادّی رهانده بود و از دنیا و آنچه که دنیایی است آزاد بود. امام(ره) در این همه مدیون و شاگرد جد بزرگوارش امام حسین(ع) بود و این درسها را از محضر محرم و عاشورا آموخته بود:
«ماه محرم، ماه حماسه و شجاعت و فداکاری آغاز شد، ماهی که خون بر شمشیر پیروز شد، ماهی که قدرت حق، باطل را تا ابد محکوم و داغ باطله بر جبهههای ستمکاران و حکومتهای شیطانی زد (...). ماهی که امام مسلمین، راه مبارزه با ستمکاران تاریخ را به ما آموخت، ماهی که باید مشت گرهکردۀ آزادیخواهان و استقلالطلبان و حقگویان بر تانکها و مسلسلها و جنود ابلیس غلبه کند و کلمۀ حق، باطل را محو نماید.»
2-نماز اوّل وقت: امام حسین(ع) بسیار به نماز اوّل وقت اهمیّت میداد.
مجموعه مقالات دومین کنگره بین المللی امام خمینی (س) و فرهنگ عاشورادفتر 2صفحه 382
حتی در ظهر عاشورا، در گرماگرم کارزار، نماز اوّل وقت ایشان ترک نشد. این امر از اهمیّت بسیاری برخوردار است، چرا که نماز اوّل وقت، در زندگی و اندیشه انسان آثار مثبت عمیقی بر جا میگذارد.
امام خمینی(ره) نیز بسیار به نماز اوّل وقت مقید بودند و آن را به دیگران هم سفارش میکردند. این اعتقاد امام(ره) بود که:
«همین که شما میگویید اوّل این کار را بکنم، بعد نماز بخوانم، این خلاف است، نگویید این حرف را. به نمازتان اهمیت دهید، اوّل نماز.»
امام(ره) به قدری به نماز اهمیت میداد که تا قبل از چهل سالگی، دو کتاب «سرالصلوة» و «آداب الصلوة» را پیرامون نماز نوشتند. فرزند امام، خانم دکتر زهرا مصطفوی، ضمن بیان مطلب مذکور، توضیح میدهد: «کسانی که با امام و کتابهای ایشان از نزدیک آشنایی داشته باشند، میدانند که بین نوشتار و گفتار و کردار امام هماهنگی کامل وجود دارد. امام به این شکل امام شد و مردم او را باور کردند.»
امام(ره)، علاوه بر خواندن نماز در اوّل وقت و خواندن نماز شب، مقید بودند که نمازهای نافلۀ دیگر را نیز بخوانند. ایشان حتی به خواندن نافلۀ نمازهای ظهر و عصر که هر کدام چهار نماز دو رکعتی است مقید بودند. همچنین امام(ره) مقید بودند که در نمازهای خود، همیشه از عطر و بوی خوش مصرف نمایند.
تقیّد امام(ره) به نماز اوّل وقت و حساسیّت خاصّ ایشان در این رابطه، تنها مربوط به سنین کهولت ایشان نیست. امام(ره) از سنین جوانی و نوجوانی به نماز اوّل وقت مقید بودند. دکتر محمود بروجردی – داماد امام – ضمن نقل مطلب یاد شده که حاصل مشاهدات خود و پدرش میباشد، از امام نقل میکند که چند ماه قبل از ارتحالشان به خانوادۀ ایشان چنین فرموده بودند:
«ممکن است شما فرصت این را نداشته باشید که در آن لحظۀ اوّل وقت نماز بخوانید، یا وضعی داشته باشید که اول وقت نتوانید به نماز بایستید. اما همین که دلتان برای نماز اول وقت تپید، ثواب آن نصیبتان میشود.»
واقعیت این است که دقت امام(ره) در امر وقت نماز برای بسیاری از ما قابل درک نیست. خانم دبّاغ که افتخار خدمتگذاری امام در «نوفل لوشاتو» را داشته است، در این رابطه میگوید:
«دقت امام در خصوص وقت نماز و حق نماز آن قدر چشمگیر بود که پلیسهای فرانسه از روی
مجموعه مقالات دومین کنگره بین المللی امام خمینی (س) و فرهنگ عاشورادفتر 2صفحه 383
رفت و آمد ایشان ساعتشان را میزان میکردند.»
و این همه نظم و دقّت در خواندن نماز اوّل وقت بود که او را شاگردی نمونه و محصّل ممتاز در مکتب مولا حسین(ع) نموده معلمی که: «در همان ظهر عاشورا که جنگ بود... ایستاد در همان جا نماز خواند.»
تأثیر ابعاد اخلاقی فرهنگ عاشورا در اندیشه و زندگانی امام خمینی(ره)
فرهنگ عاشورا به لحاظ اخلاقی دارای ابعاد متعددی است و از این نظر نیز در اندیشه و زندگانی امام خمینی(ره) دارای اثری چشمگیر بوده است که به گوشهای از آنها اشاره میگردد.
1-اخلاص: اخلاص اکسیری است که به اعمال انسان ارزشی فوقالعاده میبخشد، اخلاص از ایمان قوی برمیخیزد و ملاک قبولی اعمال در نزد خداست.
عنصر اخلاص به نحو چشمگیری در نهضت کربلا و اندیشه و زندگانی امام خمینی(س) به چشم میخورد.
قهرمانان کربلا، انسانهای مخلصی بودند و تنها برای خدا کار میکردند. با این که اخلاص یک مقولۀ ذهنی است و تشخیص عینی آن در مورد افراد عادی مشکل است، بایدگفت این امر در مورد قهرمانان کربلا استثنا میپذیرد و در مورد آنان به نمود عینی تبدیل میشود. یکی از دلایل این امر، وقایع شب عاشورا است. امام سجاد(ع) پیرامون وقایع شب عاشورا از خطبهای یاد میفرماید که امام حسین(ع) آن را خطاب به یاران خویش ایراد کرد و امام سجاد(ع) در حالی که در بستر بیماری بودند به آن خطبه گوش میدادند. امام حسین(ع) در این خطابه از اصحاب و اهل بیت خود به نیکویی یاد میکند و میفرماید:
«... آگاه باشید که گمانم آن است که روز سختی را با اینان در پیش دارم. و شما را خبر میدهم که از جانب من مجاز هستید که از اینجا بروید،... و در سیاهی امشب متفرق گردید و مرا با این قوم که جز مرا نمیخواهند واگذارید.»
واقعیت این است که اگر تا آن موقع افرادی نیز با مقاصد مادی و دنیوی با امام همراه شده بودند با شدّت یافتن وقایع، هر چه که به محرم نزدیک میشویم، امام(ع) را ترک کردند و اگر هم تعدادی شرم از بیعت خود داشتند، با اذنی که امام(ع) دادند، این مشکل نیز برطرف شد و جز آنها که خالصِ خالص و عاشق پاکباختۀ خدا بودند، هیچ کس باقی نماند. وضوح این امر زمانی بیشتر میشود که جوابهای یاران اباعبدالله الحسین(ع) را نسبت به خطابه ایشان بشنویم. «مسلم بن عوسجه» چنین
مجموعه مقالات دومین کنگره بین المللی امام خمینی (س) و فرهنگ عاشورادفتر 2صفحه 384
گفت:
«آیا دشمن ترا فراگیرد و ما ترا وانهیم؟ پس در این صورت در پیشگاه الهی چه عذری دربارۀ ادای حق تو داریم؟ نه سوگند به خدا، خداوند هرگز این را به من نشان ندهد، و من... از تو دست نمیکشم تا در پیشگاهت به خون خود غوطه خورم.»
«سعید بن عبدالله حنفی» برخاست و گفت: «نه به خدا قسم ای فرزند رسول خدا، به هیچ وجه اطراف ترا خالی نمیسازیم تا اینکه خدا بداند که ما سفارش پیامبرش (صلی الله علیه و آله) را در مورد تو اجرا نمودیم. به خدا سوگند اگر بدانم در راهت کشته شوم، سپس زنده گردم و زنده زنده مرا بسوزانند و خاکسترم بر باد دهند، و این کار را دربارهام هفتاد مرتبه تکرار کنند، از تو روی بر نمیتابم (...).»
«زهیر بن قین» نیز اعلام آمادگی کرد که اگر تا هزار بار کشته شود و دوباره زندهگردد، دست از اهلبیت(ع) برندارد و برای حفظ آنان جانبازی نماید. سایر اصحاب نیز سخنانی با مضامین مشابه گفتند. مضامین این سخنان حکایت از اوج عنصر اخلاص در این اسطورههای شجاعت و جانبازی دارد.
امام خمینی(ره) بسیار تحت تأثیر اخلاص قهرمانان کربلا و در رأس آنها اباعبدالله الحسین(ع) بودند. اما بارها در سخنان خود بر لله بودن و به خاطر خدا بودن قیام عاشورا تأکید میکرد و آثار آن را برمی شمرد:
«سیدالشهدا سلام الله علیه با چند نفر از اصحاب، چند نفر از ارحامشان، از مخدراتشان، قیام کردند. چون قیام لله بود اساس سلطنت آن خبیث را به هم شکستند. درصورت، ایشان کشته شدند لکن اساس سلطنت را شکستند.»
«کسی که برای خدا کار میکند شکست در آن نیست ولو کشته بشویم شکست نداریم. حضرت سیدالشهدا هم کشته شد، لکن شکست خورد؟ الان بیرق او بلند است و یزیدی در کار نیست.»
حضرت امام(ره) علاوه بر این که خود فردی بسیار با اخلاص بود، دیگران را نیز به کار در راه خدا و اخلاص سفارش میفرمود.
در این رابطه، حجةالاسلام «مرتضی تهرانی» نقل میکند که امام مقیّد بودند همیشه در آخرین جلسۀ تدریس خود که منجر به تعطیلات تابستانی یا ماه محرم الحرام یا دهۀ آخر صفر و یا ماه مبارک رمضان میشد، طلبهها را نصیحت کنند و یکی از نصایحی که بارها بر آن تأکید فرموده بودند،
اخلاص در عمل بود و همیشه این آیۀ کریمه را شاهد میآوردند که: «قل انّما اعظکم بواحدة ان تقوموا لله» سپس در اطراف آیه توضیحاتی میدادند و میفرمودند:
«انسان باید در کارهایش هدف و مقصدی جز خدای متعال نداشته باشد.»
حجةالاسلام مرتضی تهرانی در ادامۀ خاطرۀ خود از تأثیر شگرف نصایح امام بر روی تعدادی از شاگردان یاد میکند که چگونه نصایح یاد شده همواره نصبالعین شاگردان قرار میگرفت و از آن لحظات چنین یاد میکند:
«در هنگام صحبت، گویی تمام اعضای وجود ایشان سرشار از اخلاص بود. به گونهای که کلمههای ایشان آن قدر دلنشین بودند که گمان نمیکنم کسی از شنوندگان موعظۀ ایشان لحظهای از لحظههای موعظههای ایشان را فراموش کرده باشد. در بعضی افراد موعظههای ایشان چنان تأثیر میگذاشت و در روحشان حلول میکرد که انگار همیشه در برابر چشمانشان قرار دارد.»
واقعیت این است که تأثیر شگرف نصایح و مواعظ حضرت امام(ره) ناشی از این بود که این مواعظ از دل بر میخاست و با عمل گوینده، یکسان بود و گرنه سخنی که از دل برنخیزد و با عمل گوینده یکسان نباشد، از محدوده گوشها تجاوز نمیکند.
نکته دیگر این که امام با آن که در اوج قلّه اخلاص بود هرگز ذرّهای عجب در او نبود و اگر انسان مخلصی را میدید به او غبطه میخورد:
«من همواره به خلوص و صفای بسیجیان غبطه میخورم، و از خدا میخواهم تا با بسیجیان محشورم گرداند، چرا که در این دنیا افتخارم این است که خود بسیجیام.»
سرانجام این که هر کس اندک آشنایی با آثار امام و زندگی ایشان داشته باشد، میتواند صدها دلیل و سند پیدا کند که هر یک حاکی از اوج خلوص امام(ره) هستند. در این جا برخی از نمودهای اخلاص امام(ره) را فهرست میکنم:
الف- برای خدا قیام کنید.
ب- موظّف شمردن خود به انجام تکالیف الهی در هر صورت: شهادت یا پیروزی.
ج- عدم تشبث به غیر خدا در اوج نیاز.
د- تواضع زیاد.
ه- عدم تلاش برای کسب مرجعیت.
و – بخشش اهانتهایی که نسبت به ایشان انجام میگرفت.
مجموعه مقالات دومین کنگره بین المللی امام خمینی (س) و فرهنگ عاشورادفتر 2صفحه 385
ز- عدم علاقه به داشتن همراه در مسیر رفت و آمد. (همراهانی که همراهی آنها سبب بزرگداشت مقام امام میشد.)
ح- ساده زیستی: پیش و پس از پیروزی انقلاب اسلامی.
2- فداکاری در راه حفظ اسلام: هر چیز ارزشمندی دشمن دارد. اسلام نیز به عنوان آخرین دین الهی، از این قاعده مستثنی نیست. اسلام ارزشمند است و به همین دلیل دشمنان فراوانی دارد که با پرده یا بیپرده، در لباس دوست یا دشمن، آگاهانه یا ناآگاهانه تیشه به ریشۀ اسلام میزنند. دشمنی با اسلام، به نحو چشمگیری، بیشتر از دشمنی با برخی دیگر از ادیان الهی یا بشری است؛ زیرا اسلام به طور صریح، نسبت به حکومت و رهبری جامعه موضعگیری دارد و هر حکومتی و هر حاکمی را به رسمیّت نمیشناسد. این است که بر همه مسلمین واقعی جهان وظیفه است نهایت تلاش و فداکاری را در راه حفظ اسلام – این آیین پاک الهی – داشته باشند.
امام حسین(ع) یک نماد برجسته فداکاری در راه حفظ اسلام است. امام حسین(ع) تلاش خود برای حفظ اسلام را در شرایطی انجام میداد که حکومت جنایتکار بنیامیه، در پوشش دفاع از دین، پایههای سلطنت منحوس خود را تقویت میکرد و اسلام ناب محمدی(ص) را تضعیف مینمود تبلیغات دشمن، به نحو گستردهای، چشمگیر بود و در تعداد زیادی از عوامالناس که قدرت تعقل و فهم آنها ضعیف است مؤثر افتاده بود و بیم آن میرفت که اگر کار به همین ترتیب پیش برود، اثری از اسلام باقی نماند.
در چنین شرایطی، ضرورت داشت یک جرقه بزرگ زده شود تا بلکه اذهان خواب آلوده مردم بیدار شود و حداقل در مشروعیت حکومت بنیامیه تردید کند و تبلیغات آنها را «وحی منزل» تلقی نکند. آری، در چنین روزگاری لازم بود در اذهان مردم سادهدل آن زمان، چند سؤال اساسی ایجاد شود. مردم از خود بپرسند، نوادۀ رسولالله(ص) چرا کشته شده، علی اصغر(ع) چرا به شهادت رسید و اهل بیت رسول خدا(ص) چرا به اسارت در آمدند؟ وجود چنین سؤالاتی میتوانست در دراز مدت پایههای سلطنت بنیامیه را متزلزل سازد و سبب روآوردن مردم به سوی خاندان رسول خدا(ص) گردد. این گونه بود که امام حسین(ع) جان خود و یاران خود را برای حفظ اسلام، تقدیم خدای بزرگ نمود و رنجهای دیگر را پذیرا شد.
امام خمینی(ره) بسیار تحت تأثیر فداکاریهای امام حسین(ع) و یاران ایشان قرار داشت و بارها، در سخنان مختلف خود بر این فداکاریها تأکید میفرمود:
مجموعه مقالات دومین کنگره بین المللی امام خمینی (س) و فرهنگ عاشورادفتر 2صفحه 386
«هر چه روز عاشورا سیدالشهدا سلام الله علیه به شهادت نزدیکتر میشد افروختهتر میشد و جوانان او مسابقه میکردند برای این که شهید بشوند، همه هم میدانستند که بعد از چند ساعت دیگر شهیدند. مسابقه میکردند آنها، برای اینکه... آگاه بودند که ما آمدیم ادای وظیفۀ خدایی را بکنیم، آمدیم اسلام را حفظ بکنیم.»
«سیدالشهدا علیهالسلام نهضت عظیم عاشورا را برپا نمود و با فداکاری و خون خود و عزیزان خود، اسلام و عدالت را نجات داد و دستگاه بنیامیه را محکوم و پایههای آن را فرو ریخت.»
امام خمینی(ره) معتقد بود که حفظ اسلام نیازمند فداکاری است. واقعیت این است که از دیدگاه امام(ره) اسلام دارای چند دسته دشمن بزرگ است که یک بخش آن در آمریکا و اذناب آن خلاصه میشود و بخش دیگری در جهالتهای مقدس نماهای متحجری نهفته است که فکر میکنند میخواهند اسلام را حفظ کنند ولی به نحو مخرّبی، به ریشههای دین، تیشه میزنند. امام(ره) بر این باور بود که حفظ اسلام در برابر هر دو دسته، نیازمند فداکاری است:
«ما باید سعی کنیم تا حصارهای جهل و خرافه را شکسته تا به سرچشمۀ زلال اسلام ناب محمدی صلی الله علیه و آله برسیم و امروز غریبترین چیزها در دنیا همین اسلام است و نجات آن قربانی میخواهد و دعا کنید من نیز یکی از قربانیهای آن گردم.»
«ما میخواهیم از زیر بار آمریکا و انگلستان و روسیه بیرون برویم، البته فداکاری میخواهد، جوان دادن میخواهد، حبس میخواهد، ده سال حبس میخواهد. لازم است این امور، همه چیز لازم داد و ما اصلا در این معنا ناراحت نیستیم (...).»
از سوی دیگر، زندگی امام خمینی(ره) آکنده از ایثارگری و فداکاری است. امام(ره) در راه دفاع از حریم دین، رنج زندان و پانزده سال تبعید و خطرات جانی را پذیرا شدند. مرحوم حجةالاسلام سید احمد خمینی(ره)، خاطرات آن دوران را چنین شرح میدهد:
«راهی بس دشوار و طولانی و توأم با هزاران هزار مشکل و سختی سپری شد تا امام توانست پرچم سرخ مبارزه و قیام را در کوران حوادث حفظ کند و بر پهنۀ ایران اسلامی... به اهتزار درآورد. ایستادن و مقاومت کردن در برابر زورگویان و قلدران و ستمگرانی چون رژیم شاه، قابل مقایسه با میدان مبارزه با دهها جریان که به نام دین و اسلام به مخالفت با تفکر اسلام واقعی برخاسته بودند، نیست. در آن میدان حداکثر حبس و شکنجه و تبعید بود و خونی که میبایست تقدیم راه آزادی کنی، اما در این میدان از آبرو مایه گذاشتن، خون دل خوردن و برای رضای خدا صبر و سکوت کردن
مجموعه مقالات دومین کنگره بین المللی امام خمینی (س) و فرهنگ عاشورادفتر 2صفحه 387
میخواست تا در مقابل سیل تهمتها و زخمزبانها بایستی تا موفق شوی جمود و رکود و قشرینگری را در هم بشکنی و بار دیگر حوزههای علمیه را کانون جوشش اسلام راستین و بیپیرایه کنی و دوباره روحانیت متعهد را همچون همیشۀ تاریخ، پرچمدار قیام و انقلاب اسلامی سازی.»
برای این که عمق سخنان فرزند امام و رنجها و فداکاریهای شخص امام را درک کنیم، اشارهای به سیل تهمتهایی که به ویژه در نجف از سوی عوامل آگاه و ناآگاه استعمار به امام(ره) زده میشد فهرست میکنم تا دریابم عمق صبر، تحمّل و پشتکار حضرت امام(ره) را و مقایسه کنیم که اگر ما جای امام(ره) بودیم در برابر این سیل تهمتها چه میکردیم. به هر حال، پارهای از این تهمتها به روایت مرحوم حجةالاسلام سید احمد خمینی بود:
1- انگلیسی بودن [این تهمت را پیش از این به مرحوم آیتالله کاشانی نیز زده بودند!]
2- آمریکایی بودن [تهمتی که بعدها به شهید مظلوم بهشتی نیز زده شد.]
3- تارک الصلوة بودن [در حالی که امام(ره) از ابتدای نوجوانی نماز شبش نیز ترک نشده بود و حتی به نمازهای نافله نیز مقید بود. ]
4- روزه نگرفتن و مالیدن زردچوبه به صورت برای تظاهر به روزهداری.
5- دروغ گفتن.
6- مبارزه با شاه شیعه! [شاهی که با تظاهر به شیعه بودن، اساس شیعه و اسلام را هدف حمله تخریبی خود قرار داده بود. ]
7- شکستن حرمت مراجع و باز شدن باب دستگیری مراجع.
8- سبب تعطیلی درس و بحث آقایان.
9- آب کشیدن کوزهای که فرزند ایشان [آقا مصطفی] از آن آب خورده بود [به این دلیل که پدرش فلسفه میگوید.]
انسان با شنیدن این تهمتها به یاد روزگار حضرت علی(ع) میافتد که چون خبر شهادت ایشان در محراب مسجد منتشر شد، پیرمردی پرسید مگر علی نماز هم میخواند؟! در هر صورت، برای توصیف آن روزگار، سخنی گویاتر از این سخن امام(ره) نمیتوان یافت که:
«در پانزده خرداد 42 تنها مقابله با گلولۀ تفنگ و مسلسل شاه نبود، که اگر تنها این بود، مقابله را آسان مینمود، بلکه علاوه بر آن، از داخل جبهۀ خودی گلولۀ حیله و مقدسمآبی و تحجّر بود، گلولۀ زخمزبان و نفاق و دورویی بود، که هزار بار بیشتر از باروت و سرب، جگر و جان را
مجموعه مقالات دومین کنگره بین المللی امام خمینی (س) و فرهنگ عاشورادفتر 2صفحه 388
میسوخت و میدرید.»
و امام(ره) همۀ این رنجها و زخمزبانها، زندان و تبعیدها، خطرات و تهدیدها را تحمّل نمود و با جان و مال و آبروی خود در راه خدا و برای حفظ اسلام فداکاری کرد و در این راه، به جدّ گرامیش حسین بن علی(ع) اقتدا نمود؛
«حضرت سیدالشهدا از کار خودش به ما تعلیم کرد که در میدان وضع باید چه جور باشد و در خارج میدان وضع چه جور باشد(...)، کیفیت مبارزه را... کیفیّت اینکه قیام در مقابل یک حکومت قلدری که همه جا را در دست دارد با یک عدّه معدود باید چطور باشد، اینها چیزهایی است که حضرت سیدالشهدا به ملت آموخته است و اهلبیت بزرگوار او و فرزند عالیمقدار او هم فهماند که بعد از اینکه آن مصیبت واقع شد باید چه کرد(...).»
مجموعه مقالات دومین کنگره بین المللی امام خمینی (س) و فرهنگ عاشورادفتر 2صفحه 389
مجموعه مقالات دومین کنگره بین المللی امام خمینی (س) و فرهنگ عاشورادفتر 2صفحه 390