نقش عاشورا در شکل گیری انقلاب اسلامی
عبدالمجید معادیخواه
طرح مسأله یا حل آن؟
برای ما که بیشتر به عاشوراسرایی خو گرفتهایم و با عاشوراشناسی – میتوان گفت – در مرز بیگانگی هستیم، شاید هنوز هم زود است که به موضوعاتی چون «نقش عاشورا در شکل گیری و تداوم انقلاب اسلامی ایران» بپردازیم، که تحلیل در چنین زمینهها، در گرو داشتن تحلیل، برداشت و – حداقل – فرضیهای علمی است در زمینۀ جایگاه عاشورا در تاریخ اسلام و بازتاب آن در دورههای مختلف تاریخی که – تا آنجا که به اطلاعات نگارنده مربوط است – جامعۀ ما از آن محروم است، چرا که عاشورا را مجرد از تاریخ اسلام نمیتوان تحلیل کرد و نه تنها در حال حاضر جامعۀ ما در زمینۀ تاریخ تحلیلی اسلام به فقر فرهنگی دچار است، که وقایعنگاری درست و دقیقی هم از گذشتۀ خویش نداریم که چرایی آن خود موضوع پژوهشی مستقل است و فرصت کنونی اشارهای گذرا به آن را هم گنجا نیست و اینک تنها شاید بتوان پرسشی را در این زمینه مطرح کرد:
در حالی که بیش از چهارهزار از آیات قرآن کریم به تاریخ جهان، تاریخ انسان، تاریخ پیامبران، تاریخ اسلام و فلسفۀ تاریخ مربوط است و حجم آن در مقایسه با آیاتالاحکام در مرز هشت برابر است با چه علت یا عللی مطرح نبودن تاریخ را در حوزههایمان توجیه میکنیم؟ و اگر گذشته را بتوان با سایۀ سنگینی که دربارها با تاریخ انداخته بودند توجیه کنیم، کوتاهی امروزمان را در جبران کاستی گذشته چه توجیهی داریم؟ دانشگاههای ما هم در این زمینه وضع چندان افتخار آفرینی ندارند و مروری به کارنامۀ دانشگاه از روز پیدایش تا کنون و پایاننامههایی که در زمینۀ تاریخ ارائه داده است – چه در سطح کارشناسی و چه در سطح کارشناسی ارشد – شاهد گویای این مدعاست.
مجموعه مقالات دومین کنگره بین المللی امام خمینی (س) و فرهنگ عاشورادفتر 2صفحه 357
در چنین شرایطی آیا بهتر نیست که به جای حل مسایلی از این دست، به طرح درست آن قانع باشیم؟ و شاید احوط! آنکه به تقدیم پیش طرحی بسنده کنیم، امید که این پیش طرح چندان خام نباشد.
جملۀ معترضه
فرصت را در طرح نصیحتی فرهنگی – به عنوان جملهای معترضه – مغتنم میشمارم و یادآور میشوم که: دایرکنندگان کنگرهها و سمینارها در جمهوری اسلامی باید بدانند که پرداختن به مسایل و موضوعات پراکنده را جز هر چه بیشتر فرو رفتن در باتلاق روزمرگی دستآوردی نبوده و نیست. رهایی از این وضع و حل اساسی مسایل یک راه بیشتر ندارد و آن، تجدید نظر اساسی در برنامههای آموزشی و پژوهشی – در حوزه و دانشگاه – است. تجدید نظری که با آن از اسراف نیرو و استعداد صدها هزار نیروی جوان پیشگیری شود و طراوت و امید و آرمانگرایی را جایگزین نومیدی و رخوت و پوچگرایی سازد.
عاشورا در لحظه لحظههای زمان و جای جای زمین
هر چند که عاشورا در روز پیدایش، به هر حال رنگی از تعلق به مقطعی از زمان و نقطهای از زمین داشت، ولی روح پرتلاطم و موجآفرین پیام آن – که پیام کرامت و آزادی انسان و نفی سلطههای ناروا و عدالتخواهیست – آزاد از رنگ هر تعلق نه مرزی میشناخت و نه وقفهای را پذیرا بود، با آهنگ تسخیر پهنۀ زمین و بستر زمان که «کل ارض کربلا کل یوم عاشورا» هرگز زلال پیام عاشورا را زنگار خرافات – با بداندیشی دشمن و سادهاندیشی دوست – چنان نیالود که روشنگری آن فرا راه کاروان حقجویان و عدالتخواهان تاریخ، یکسره محو شود، هر چند که اگر زنگار خرافات و تحریفها نبود، فروزش این چراغ هدایت بیش از اینها شبسوز بود. با این همه، حضرت حسین سلام الله علیه، همواره در سیاهترین شبهای تاریخ، چراغ هدایت و در بحرانیترین شرایط، کشتی رهایی جامعه از سقوط قطعی بوده است. پیگیری و ردیابی چگونگی این نقش در هر یک از مقاطع تاریخ موضوع پژوهشی است گسترده، اگر بتوان تصور کرد که پیش از انجام پژوهشی همهسویه در تاریخ اسلام، چنین پژوهشی امکانپذیر باشد.
شاید بتوان تاریخ اسلام را – با هدف عاشوراشناسی و در ارتباط با نقش عاشورا در شکلگیری انقلاب اسلامی – چنین تقطیع کرد:
پس از عاشورا تا مرگ یزید
مجموعه مقالات دومین کنگره بین المللی امام خمینی (س) و فرهنگ عاشورادفتر 2صفحه 358
از مرگ یزید تا حکومت عمر بن عبدالعزیز
عصر عمر بن عبدالعزیز
پس از عمر تا سقوط امویان
پیدایش عباسیان تا عصر هارونالرشید
عصر هارون الرشید
عصر مأمون
سراشیبی سقوط عباسیان
از سقوط عباسیان تا حکومت عثمانی
عصر اقتدار عثمانی
سیراشیبی اضمحلال و سقوط عثمانی
عصر صفویه – از صفویه تا قاجاریه
عصر قاجاریه
نهضت مشروطیت
پهلوی اول
پهلوی دوم
ارزیابی نقش فرهنگی، سیاسی و اجتماعی عاشورا در هر یک از این دورانها نیازمند پژوهشی مستقل است که در این فرصت نیم قرن پیش از انقلاب اسلامی ایران را با مروری از نگاه تحلیلی میگذرایم.
عاشورا ستیزی، خطای فاحش رضا شاه
هر چند که در جریان نهضت مشروطیت، از شور عاشورا بهره گیری سیاسی نیز شد – که بررسی چند و چون آن را مجال کنونی گنجا نیست – ولی سرنوشت مشروطیت به گونهای نبود که عاشوراشناسی را زمینهای فراهم کند. سخن از روزگاری نه چندان دور است که: جامعه شور عاشورا را با همان شیوۀ سنتی به یادگار مانده از صفویه و قاجاریه تجربه میکرد: با دمیده شدن هلال محرم جامعه سیاهپوش میشد، تکیههای بزرگ و کوچک به پذیرایی خیل سوگواران آغوش میگشود، مجالس روضهخوانی همه جا دایر میگردید، مراسم تعزیه، تماشاچیانی را جذب میکرد و به هر حال دو ماه محرم و صفر سیمای کشور به کلی دگرگون بود. در این میان شب و روز عاشورا
مجموعه مقالات دومین کنگره بین المللی امام خمینی (س) و فرهنگ عاشورادفتر 2صفحه 359
داستان دیگری بود، هیجان مردم چنان به اوج میرسید که شاید از آن جز به جنون عشق تعبیری نتوان کرد و ترسیم سیمای جامعه در آن روز هر هنرمندی را معجزهای است. مردمی با پای برهنه، بدن سیاه، سر و صورت گلاندود و سینههای خسته از فریاد یا حسین...
هر چند که در این مراسم سنتی روح پیام عاشورا چندان مطرح نبود، چنان که برای مردم حضور حاکمان بیدادگر در این مراسم – که در مواردی خود را متولیان عزاداری هم میدانستند – نه پرسشانگیز بود و نه نامتعارف! با این همه، شور عاشورا به عنوان خطری بالقوه سلطهگران را تهدیدی بود که شاید به همین دلیل، رژیم پهلوی اندکی پس از استقرار در برابر عاشورا موضع گیری کرد و بر آن شد که دامنۀ سلطۀ خود را بر آن بگستراند که پیامدهایش اندوخته و پشتوانهای شد برای نهضت اسلامی:
به روز و روزگاری که نهضت اسلامی از قم به رهبری امام خمینی قدس سره آغاز شد، شمار زیادی از مقدسین حداقل با عواطف و احساسات خود تأییدگر این نهضت بودند که اگر ریشۀ آن را بکاویم، بسا جز کینهای ریشهدار در خشم آنان – به دلیل جریحه دار بودن از خاطرۀ کشف حجاب و مخالفت با سوگواری مردم در محرم و عاشورا – به دلیل دیگری دست نیابیم. کینۀ مقدسین با سلسلۀ پهلوی و بنیانگذار آن، نقطۀ پیوندشان با نهضت امام خمینی بود، در حالی که اگر این کینه نبود سیاستگریزی مقدسین را هیچ جاذبهای جبران نمیکرد، در این صورت هرگز نهضت مردمی نمیشد. این نکتۀ بسیار مهم را به تعبیر دیگر میتوان چنین بیان کرد: بسیاری از همگامان و همرزمان روحانی امام – که هر یک را در مردم مذهبی نفوذی عمیق بود در شعاعی گسترده – با او نه تنها هم بینش نبودند، که شمار زیادیشان را با وی بینشی متضاد بود، اگر بتوان آنان را صاحب بینش دانست. با این همه، همه با او در مبارزه با رژیم پهلوی همدلی داشتند. هر چند که همدلی – بیبینش و شناخت – برای همگامی تا پایان راه بسنده نبود ولی همان همگامی در آغاز حرکت انبوه مذهبییون را به میدان آورد. به پاس حرمت قلم و به دلیل پایبندی به حراست از شأن پژوهش از در آماج نشاندن اشخاص پرهیز دارم و گر نه، با نام بردن از چهرههایی پرآوازه که در آغاز نهضت با کینۀ دودمان پهلوی – به دلایلی که پیش از این مطرح شد – در صفوف مقدم مبارزه، مردم را به میدان کشیدند و در همان نخستین پیچ و خمهای راه – به دلیل ضعف بینش سیاسی – آب به آسیای دشمن ریختند، نکتۀ مورد بحث را عریانتر در نگاه مینشاندم، هر چند که بی چنین افشاگری هم انقلاب آشنایان را چندان ابهامی نیست...
مجموعه مقالات دومین کنگره بین المللی امام خمینی (س) و فرهنگ عاشورادفتر 2صفحه 360
باری، وحدت کلمۀ عالمان دین را در آغاز مبارزه – که نقش تعیین کنندهاش در مردمی شدن نهضت واقعیت روشنی است – باید مدیون دشمنی آنان با دودمان پهلوی دانست که با درافتادن سر سلسلۀ این دودمان با مراسم سوگ حسینی – به هر انگیزه – کانون این دشمنی شکل گرفت و چون غدهای سرطانی رژیم گذشته را تهدیدی بود و تردیدی نیست که در ارزیابی حضرت امام قدس سره – از نیروی خودی و دشمن و نقطههای ضعف و قوت مربوط به مبارزه – این واقعیت مورد توجه بوده است. گویی در نگاه او رژیمی دچار به چنین غدۀ کشنده، مرگش روشن است و ناگزیر، هر چند که زمان آن به دقت قابل پیشبینی نباشد. شاید به همین دلیل، پس از شروع نهضت، گهگاهی برخی پیرامونیان امام از قاطعیت وی در این پیشبینی شگفتزده میشدند.
همه میدانیم که نهضت با وحدت کلمۀ مراجع و عالمان دین و به عنوان اعتراض به تصویبنامهای در دولت اسداله علم آغاز شد و پس از چندی موج آن چنان گسترده شد که رژیم شاه را – به رغم این باور که با رحلت آیتالله العظمی بروجردی و تجزیۀ مرجعیت در انجام هر اقدامی مطلقالعنان شده است – مات و ناگزیر از عقبنشینی کرد. این عقبنشینی که مردم را در برابر قدرت خودکامۀ رژیم شاه گستاخ میکرد شکست تلخی بود که ذائقۀ استبداد آن را تاب نمیآورد و میبایستی به جبران آن میکوشید که به اصطلاح انقلاب سفید با چنین فلسفهای شتابزده طراحی شد و برای اجرای آن شاه خود به میدان آمد، با تصمیم به خشونت و سرکوبی هر گونه مخالفت که شرح آن را فرصت کنونی گنجا نیست. آنچه در این فرصت باید به آن اشاره کرد، تدبیر امام در هر چه عاشوراییتر کردن نهضت بود که برای هر چه بیشتر روشن شدن این نکته ناگزیر باید فضای فروردین سال 42 ترسیم شود. در پاسخ به رجزخوانیهای سراسر تهدید شاه در جریان رفراندوم ششم بهمن 41، با اعلام عزای ملی در آن فروردین تاریخی مبارزه با شاه و دربار آغاز شد و رژیم با یورش به فیضیه و ضرب و جرح فرزندان فیضیه ضرب شصت نشان داد و به قاطعیت خود در سرکوبی مبارزه و آمادگی پرداختن بهای آن – هر چه باشد – مهر تأکید نهاد. در اینجا – آنچه در ارتباط با موضوع این مقاله - تأملانگیز است، چگونگی واکنش امام است. رژیم شاه در 25 شوال 1382 – برابر با یکم فروردین 42 – سیلی محکمی به روحانیت زد: به مجلس سوگ امام صادق – که از سوی یکی از مراجع تشکیل شده بود – یورش آورد، حاضران در آن مجلس به ویژه طلاب علوم دینی را کتک زد و فیضیه را ویران کرد که رهبری نهضت – اگر در موضع خود استوار بود که بود – میبایستی بیدرنگ واکنش نشان دهد، واکنشی فراخور یورش و گستاخی دشمن.
مجموعه مقالات دومین کنگره بین المللی امام خمینی (س) و فرهنگ عاشورادفتر 2صفحه 361
رمز و رازهای پیروزی
شگفتا! در چنین هنگامۀ هیجانانگیزی طوفان خشم امام مهار میشود و در واکنش به ضرورت بسنده میکند، فریاد را بیش از هفتاد روز در گلو حبس و عصر عاشورا را به عنوان زمان و همان فیضیه را به عنوان میدان برمیگزیند. بسا سادهدلانی چنین بینگارند که امام در همان روزها یورش دشمن را پاسخ داد. در نگاه اینان آنچه به عنوان پاسخ به تسلیت علمای بلاد، ویژه علمای تهران – که آن روزها به تلگراف 600 کلمهای شهرت یافت – و یا اعلامیۀ چهلم شهدای فیضیه منتشر شد، پاسخیست فراخور به تهاجم دشمن. اما در نگاه ژرفاندیشان – که با روانشناسی امام بیگانه نیستند – اعلامیههایی از این دست تنها برای گرم نگهداشتن تنور مبارزه مناسب بود، چنان نوشتارهایی نه پاسخ عربدههای شاه در سفر به قم بود و نه واکنش هتاکی دژخیمان او در یورش به مرکز دیانت و پایگاه مرجعیت. این همه را پاسخ فراخور همان صاعقۀ فریادی بود که در واپسین ساعتهای عاشورا در فیضیه طنین افکند و راستی را که پایههای رژیم و کاخ استبداد را چنان لرزاند که دیگر دشمن را زیر سقف آن امنیتی نبود. صاعقۀ فریاد آن روز امام که در ویرانگری، طوفانهای عاد و ثمود را ماننده بود، فریاد مظلومان تاریخ و مستضعفان زمین بود که نه تنها عمری در گلوی امام، که قرنها در گلوی تاریخ حبس شده بود و آنک به هنگام بر سر شاه فرود میآمد. مبادا فراموشمان شود که نه آن فریادگر و نه آن فریادزده، نه دو شخص که دو شخصیت تاریخی بودند: یکی تجسم قابیلیان و ستمگران تاریخ و دیگری نماد هابیلیان و ستمزدگان قرنها در بند. نه آیا که تاریخ همۀ ملتها با چنین روح و جوهری مکرر است؟ نه مگر که همۀ ملتها را نمادهاییست که در آن، جریان حق و باطل و داد و بیداد تجسم مییابد؟ و مگر نه که حسین و عاشورا موجانگیزترین نماد در چنین نگاهی است؟ آری، هنر امام همه این بود که مبارزه را چنان زمینهسازی کند و نیروهای نهضت را به گونهای آرایش دهد که نهضت اسلامی را به عاشورای حسینی گره بزند و رمز و رازهای پیروزی انقلاب اسلامی را در موفقیت این تدبیر باید جستجو کرد.
به قلم سوگند که آنچه اینک آن را قلم میزنم نه انقلابستایی است و نه امامسرایی. تلاشم همه این است که آن لحظۀ فراموش نشدنی تاریخساز را – که خود از نزدیک افتخار گواهی آن را نصیب بردهام – تا آنجا که میتوانم با نگارشی هر چه دقیقتر ترسیم کنم، با تأکید بر نقش و ارج لحظههای تاریخساز در تاریخ همۀ ملتها.
مجموعه مقالات دومین کنگره بین المللی امام خمینی (س) و فرهنگ عاشورادفتر 2صفحه 362
حماسۀ فریاد
اینک تردیدی ندارم که هر دورۀ تاریخ نه در یک شب و یا یک روز، که در آنی از شبی یا روزی خلاصه میشود و رمز تحلیل درست هر دوره از تاریخ هر ملت، شناخت همین «آن»های ناشناخته است. «آنِ» ناشناختۀ تاریخ انقلاب اسلامی لحظهای است از غروب هنگام عاشورای 1382 برابر با 13 خراد 42. همان دم که امام با ناشنیده گرفتن نصیحت همۀ نصیحتگران در انجام تصمیم خویش، شاه ایران را با فریادی پرطنین بدبخت و بیچاره خطاب کرد. افسوس که قلم از ترسیم چهرۀ پرصلابت امام در آن روز – با تحت الحنک انداخته و عمامۀ به گل آغشته... – ناتوان است. آن روز روح پیام زیارت وارث را در چهرۀ او مجسم دیدم و تفسیری از فتح مبین را دریافتم که تاکنون قالب هیچ واژهای را گنجای بیان آن نیافتم.
فتحی که آن را با هیچ یک از فتوحات نظامی و سیاسی نمیتوان مقایسه کرد و فتوحات فرهنگی هم شاید برای چنین پیروزیهایی تعبیری است نارسا. در پرتو آذرخش نهیب امام درآن روز، پرخاش ابراهیم به نمرودیان، انذار موسی با فرعونیان، فریاد محمد به بتپرستان، غرش شیر خدا به سفیانیان، خطبههای سید شهیدان در افشای یزیدیان، خطابۀ زینب در نکوهش کوفیان و روشنگری زینالعابدین در جمع شامیان... تجلی تازهای مییافت...
چه میگویم؟ در شعلۀ صاعقۀ آن فریاد پردههای تاریخ خاکستر میشد و صفآرایی حق و باطل عریان از پیرایهها در نگاه مینشست. تجربۀ آن صحنه و لحظه مرا باورانده است که شمار زیادی از حاضران آن صحنه، عاشورا و کربلا را – به پرچمداری وارث همۀ بالندگیها در عمر تاریخ – نه تماشا که عمیقاً تجربه کردند و به پیروی سیدالشهدا و حسینیان و مبارزه با یزید و یزیدیان در بستر زمان، با امام همپیمان شدند. چنین بود که نهال نهضت جان گرفت و به عمق دلها ریشه دوانید.
انقلاب در عاشورا
عاشورا سال 42 – که در برنامهریزی آن امام با آنچه در توان و امکان داشت به سختی کوشید و به همه بلاد پیک و پیام فرستاد که شرح آن را فرصت کنونی گنجانیست ، عاشورا را مفهومی دیگر داد. عاشوراها از این پس مضمون و معنی دیگر یافت و پی آمدهای سیاسی و فرهنگی 15 خرداد همه بازتاب همین معناست از این پس فرزندان فیضیه در هر رمضان و محرم به شهرها و روستاها گسیل میشدند و پیام نهضت را – حتی در شرایطی که سخنرانیهای عمومی به شدت کنترل میشد- در جلسات خصوصی به مردم میرساندند. کمتر عاشورایی بود که از آن، دیگ
مجموعه مقالات دومین کنگره بین المللی امام خمینی (س) و فرهنگ عاشورادفتر 2صفحه 363
انقلاب را حرارتی نرسد و در تحریک عواطف مردم – بیش یا کم – علیه رژیم استبداد نقشی نداشته باشد.
نمونهای از هزاران سند ساواک که بیانگر نقش محرم و عاشورا در پیروزی نهضت اسلامی است:
خیلی محرمانه
شماره: 12550
به: ریاست ساواک تاریخ: 24 / 10 / 52
از: اداره کل سوم (312) پیوست: دارد
درباره: ماههای محرم و صفر سال 1394
با فرا رسیدن ماههای سوگواری محرم و صفر سال 1394 امکان دارد پارهای از وعاظ و عناصر افراطی مذهبی فرصتی پیدا کنند که برخی از مسائل و موضوعات مذهبی را در قالب مطالب تحریکآمیز و خلاف مصالح مملکتی در بالای منبر عنوان نموده و تبلیغات سوئی بنمایند. علیهذا با ارسال ------ برگ (------ نسخه) صورت اسامی وعاظ ممنوع المنبر و اشخاصی که با سپردن تعهد مجاز به استفاده از منبر میباشند، خواهشمند است دستور فرمایید نسبت به جلوگیری از هر گونه فعالیت مضره وعاظ و عناصر افراطی مذهبی، ضمن همکاری با سازمانهای انتظامی محل، پیشبینی و مراقبتهای لازم معمول و نتیجه را اعلام دارند% ح
مدیر کل اداره سوم – ثابتی
اصل در 161113 است.
طی شماره 10598 / 312 - / 10 / 52 به شهربانی و ژاندارمری کشور
طی شماره 10599 / 312 - / 10 / 52 به کلیه ساواکها
ردیف 1 ممنوعالوعظ
در پرونده هاشمی رفسنجانی بایگانی شود.
مجموعه مقالات دومین کنگره بین المللی امام خمینی (س) و فرهنگ عاشورادفتر 2صفحه 364
بررسی پروندۀ مساجد، حسینیهها، شماری از مبارزان نامدار، لیستهایی از گویندگان ممنوعالمنبر در هر رمضان و محرم تا حدودی روشنگر این ماجراست.
چنین بود که فرزندان فیضیه و روحانیون مبارز به صورتی حزبی نیرومند – با داشتن جنبههای مثبت احزاب و نداشتن جنبههای منفی – در صحنه حضور یافتند و شبکۀ مساجد و حسینیهها به صورت پایگاههای نهضت درآمد و سرانجام در سال 57 – به شرحی که باید در فرصتی مناسب به آن پرداخت – این جریان به اوج رسید، محرم، ماه پیروزی خون بر شمشیر لقب گرفت و در راهپیمایی سراسری تاسوعا و عاشورا، طومار عمر رژیم شاهنشاهی درهم نوردیده شد.
و در تاریخ ایران اسلامی میرفت دورانی سپری شود و ما را در آستانه تجربه روزگاری نو این آیه پرتو میافکند که:
عسی ربکم أن یهلک عدوکم و یستخلفکم فی الارض فینظر کیف تعلمون
زود است که پروردگارتان دشمن شما را نابودی رقم زند و شما را در این سرزمین جایگزین سازد آنک بنگرد که شما چه میکنید؟
نگارنده این سطرها با خوانندگان هم باور است که نمیتوان با این مقاله در بررسی نقش عاشورا در شکلگیری و تداوم انقلاب اسلامی بسنده کرد. نقش این مقاله در پایان روشن کردن این نکته است که چنین بررسی نه موضوع یک مقاله که موضوع کتاب یا کتابهایی است که از این مقاله شاید بتوان در فراهم کردن طرح نگارش آن سود جست. اگر ضمن اعتراف به ناتوانی در حل مسئله، طرح درست آن را توفیق یافته باشم. خدا را سپاسگزارم.
پای نوشتها:
مجموعه مقالات دومین کنگره بین المللی امام خمینی (س) و فرهنگ عاشورادفتر 2صفحه 365