کنگره بین المللی امام خمینی (س) و فرهنگ عاشورا

نقش نهضت عاشورا در شکل گیری و تداوم انقلاب اسلامی ایران

 

نقش نهضت عاشورا در شکل‌گیری و تداوم انقلاب اسلامی ایران

جمیله کدیور

‏نهضت عاشورا یک نهضت عظیم فرهنگی است که ابعاد گونه‌گون حیات انسان را دربردارد. حرکتی سرنوشت‌ساز، تاریخ‌ساز و عزت ‌آفرین که «احیا اسلام» را موجب شد. نهضت امام حسین(ع) شجرۀ طیبه اسلام را که تحت تاثیر ستم و سرکوب و تحریف بنی‌امیه خشک و خاموش، بی‌رمق، بی‌برگ و بار بود، حیات و شادابی بخشید. سید جمال‌الدین اسدآبادی متفکر و مصلح بزرگ اسلامی در سده گذشته نهضت عاشورا را در عبارت درخشنده‌ای چنین تبیین کرده: ‏

‏ «‏الاسلام محمدی الوجود و الحدوث و حسینی البقاء و الاستمرار‏» ‏

‏پیدایش و شکل‌‌گیری و موجودیت اسلام با محمد(ص) بود و تداوم و بقای اسلام بواسطه امام حسین(ع). ‏

‏عبارت او برداشتی از روایت معروف پیامبر(ص) است که: «‏حسینی منی و انا من حسین‏» ‏‎[1]‎‏ امام خمینی نیز مکرر و با استناد و تأکید‏‎[2]‎‏ بر «‏انا من حسین‏» ‌به نقش احیا توسط امام حسین(ع) تصریح کرده‌اند. ‏

‏شکی نیست که انقلاب اسلامی ایران به عنوان تداوم نهضت عاشورا، کارکرد «احیا اسلام» ‌را بعد از چهارده قرن به بهترین شکل به منصه ظهور رسانید. همانگونه که قیام امام حسین(ع) به عنوان عکس‌العملی در مقابل تضعیف و تحریف اصول اسلام به حساب می‌آید؛ انقلاب اسلامی ایران نیز پس از قرنها ضعف و عقب‌ماندگی و انحطاط مسلمانان که به ویژه با فروپاشی و تجزیه امپراطوری عثمانی به اوج خود رسیده بود و دوران رکود و رخوت مسلمانان به درازا کشیده بود، باعث مرحله‌ای تازه از ظهور مجدد اسلام شد. امام خمینی(س) در سالگرد مبعث پیامبر(ص) این تعبیر زیبا را دارند که‏


مجموعه مقالات دومین کنگره بین المللی امام خمینی (س) و فرهنگ عاشورادفتر 2صفحه 221
‏ همانگونه که در بعثت پیامبر(ص)، چهارده کنگره کاخ پادشاهی ساسانی در مدائن فرو ریخت، آن چهارده کنگره می‌تواند نشانه فروریختن اساس پادشاهی و انهدام نظام شاهنشاهی در قرن چهاردهم باشد. ‏

‏پیداست که امام خمینی در تحلیل و داوری خود درباره انقلاب اسلامی ایران همواره می‌کوشد ریشه‌ها و سرچشمه حرکت را در چهارچوب دینی آن و بالاخص با تمسک به نهضت عاشورا جستجو کند. ‏

‏نهضت امام حسین(ع) یک حرکت بزرگ فرهنگی است که انسانها را از درون متحول می‌کند. تحولی که لزوماً تحول در برون را به همراه دارد تغییر انفسی که به تعبیر قرآن مجید به تغییر احوال می‌انجامد. انقلاب اسلامی ایران نیز به اعتبار موقعیت امام و کلمات و مواضع او نخست حرکتی فرهنگی است. امام در آغاز جانها را متحول کرد و پیرو آن توانست ساختار نظام سیاسی کشور را دگرگون کند. همانگونه که در نهضت عاشورا حرکت جان انسانها در پرتو چراغ «شهادت» و «اسارت» روشنایی گرفت و آگاه شد، در انقلاب اسلامی ایران، «عاشورا» چراغ راه و باعث و موجد انقلاب درونی گردید. امام خمینی به صراحت گفته‌اند: ‏

‏ «آن چیزی که در اینجا حاصل شد و باید آن را جزء معجزات حساب کنیم، همان انقلاب درونی این ملت بود. انقلاب درونی این ملت موجب شد که انقلاب پیدا شود و همان انقلاب درونی آنها و شناخت آنها از اسلام و توجه آنها به خدای تبارک و تعالی موجب شد که در تمام این دوره‌ای که ما در آن هستیم، از اول که قیام شد و بعد به انقلاب مبدل شد و به پیروزی رسید، تا الآن، روز به ‌روز می‌بینید که حضور ملت و تعبد ملت رو به افزایش است. این نه برای انقلاب است، بلکه برای انقلاب درونی است... این موجب شد که انقلاب پیروز شد. پیروزی را باید از انقلاب درونی مردم جستجو کنیم.»‏‎[3]‎‏ ‏

‏انقلاب اسلامی تحولی درونی بود که منجر به تحولات بیرونی و انتقال قدرت از نظام پادشاهی و سلطنتی به نظام جمهوری اسلامی شد. تلاش و مجاهده امام حسین(ع) و یاران معدود او نیز همان بود که نظام سلطنتی بنی‌امیه را به نظام اسلامی تبدیل کند. منتها آنچنان جان مردم در سایه سلطه ستم و سرکوب دچار تحریف و انحراف شده بود که تنها شهادت امام حسین(ع) و اسارت خاندان او توانست جانها را متحول نماید، آنان در اثر بی‌رنگ شدن هویت خویش، روشنایی دل و دیده خود را از دست داده بودند: ‏


مجموعه مقالات دومین کنگره بین المللی امام خمینی (س) و فرهنگ عاشورادفتر 2صفحه 222
‏ «‏ذلک بان الله لم یک مغیراً نعمة انعمها علی قوم حتی یغیروا ما بانفسهم‏»‏‎[4]‎

‏در نهضت عاشورا، حرکت امام حسین(ع) حرکتی اصلاح‌گرایانه در برابر تحریف حقیقت اسلام و انحطاط ارزشهای اسلامی و استقرار ارزشهای قومی و جاهلی و عربی رژیم اموی بود. انقلاب اسلامی نیز تکیه‌گاه اصلی‌اش دگرگونی در ذات مردمی بود که هدایت اسلامی آنان به واسطه استقرار و استمرار سیاستهای شاهنشاهی پهلوی کمرنگ و محو شده بود و ارزشهای ایران باستان به عنوان حربه‌ای در تقابل با اسلام مطرح شده بود. همانگونه که امام حسین در یک جنگ نابرابر از قلت عده و عُده نهراسید، نهضت اسلامی ایران نیز با تکیه بر مردم و با دست خالی به مصاف استبداد پادشاهی رفت. انقلاب اسلامی ایران نه فقط تقابل شاه و مردم، بلکه تقابل دو اندیشه و دو خط مشی بود. «امام و مردم نگاهشان به عاشورا بود و شهادت. شاه و حامیانش نگاهشان به کورش بود و ماندن».‏‎[5]‎‏ امام خمینی همواره تأکید کرده‌اند که «انقلاب اسلامی ایران پرتوی از عاشورا و انقلاب عظیم الهی آن بوده است.»‏‎[6]‎‏ ‏

‏برای شناخت دقیق و درست ماهیت انقلاب اسلامی ایران، به ضرورت باید نهضت عاشورا و خط مشی امام حسین(ع) را شناخت و نقاط مشترک را در هر دو حرکت بررسی کرد. در یک کلام همانگونه که امام خمینی(ره) فرزند راستین امام حسین(ع) به شمار می‌رود و تبار او به سرچشمه اهل بیت پیوند می‌خورد و روشنایی و گرمی خون حسین(ع) در رگهای او جاری است، انقلاب اسلامی نیز با سرچشمه عاشورا در پیوند است. تحلیلگرانی که کوشیده‌اند بدون بررسی پشتوانه عاشورا و پیوند انقلاب اسلامی با نهضت امام حسین(ع) انقلاب ایران را فقط بر مبنای برخی تحولات جاری بررسی و تحلیل کنند، و به تحمیل گرایش و برداشت خود بر آن تأکید داشته‌اند، در شناخت و تبیین حقیقی انقلاب ناکام و ناموفق مانده‌اند. ‏

‏تغییر تقویم از هجری شمسی به شاهنشاهی روشنترین علامتی بود که نظام پادشاهی تصمیم گرفته پیوند ایران اسلامی را با اسلام قطع کند. چنان که تئوری‌پردازان شاه نیز کوشیدند هویت ایرانی را در برابر هویت اسلامی قرار دهند. در صورتی که هویت اسلامی ایران مسخ و تحریف می‌شد، همچون نمونه ترکیه، که آتاتورک موفق به تغییر ارزشها و سنت‌های اسلامی شد، تردیدی نبود که ایران راحت‌تر در نظام ارزشی و سیاسی غرب حل می‌شد. همانگونه که بنی‌امیه با استقرار سنتها و باورهای جاهلی و اشرافی ارزشهای اسلامی را دگرگونه نمود، ایران بر سر دوراهه تعیین هویت خویش بود گرایشی که می‌خواست ایران را به عنوان یک کشور غیرمذهبی «لائیک» سامان دهد که ‏


مجموعه مقالات دومین کنگره بین المللی امام خمینی (س) و فرهنگ عاشورادفتر 2صفحه 223
‏ریشه‌های ایران جدید به ایران باستان پیوند می‌خورد و گرایشی که اعتبار هویت ایرانی را در اسلامیت آن می‌دانست و اسلام – تشیع – را سرچشمه هویت ایران تلقی می‌نمود. ‏

‏برای دریافت و شناخت ارتباط انقلاب اسلامی و نهضت عاشورا ضروری است نهضت عاشورا را به دور از پیرایه‌هایی که بر آن بسته‌اند، شناسایی کنیم. پس به منظور شناخت میزان اثرپذیری انقلاب از نهضت عاشورا و تأثیر تعیین کننده قیام امام حسین(ع) بر تأسیس و تداوم انقلاب اسلامی به بررسی می‌پردازیم: ‏

‏- مبحث اول: شناسایی نهضت عاشورا. ‏

‏در این مبحث به چهار مسئله اصلی توجه می‌شود: ‏

‏الف – علل شکل‌گیری نهضت عاشورا ‏

‏ب – هدف نهضت عاشورا ‏

‏ج – ماهیت نهضت عاشورا ‏

‏د – پیامدهای نهضت عاشورا ‏

‏- مبحث دوم: بررسی تأثیر و نقش نهضت عاشورا بر نهضت ایران. ‏

‏در این مبحث به این اصل توجه شده که انقلاب اسلامی ایران با بهره‌گیری از مفاهیم و مضامین نهضت امام حسین سامان یافته است. ‏

‏- مبحث سوم: بررسی تأثیر و نقش نهضت عاشورا در تداوم انقلاب اسلامی ایران. ‏

‏تردیدی نیست که عوامل استمرار و تداوم هر پدیده یا نهضت، از عوامل موجده و شکل‌دهندۀ‌ آن جدا نیست. ‏

مبحث اول: شناخت نهضت عاشورا

الف – علل شکل گیری نهضت

‏برای درک علل شکل گیری نهضت عاشورا شناخت تطوراتی که طی پنج دهه بعد از رحلت پیامبر اسلام(ص) در سال 11 هجری رخ داد، ضروری است. به تدریج جوانه‌های تفکیک میان دو جریان امامت – که ادامه حقیقی نبوت بود – و سلطنت – که تداوم خلافت عثمان و تحقق بخشنده ارزشهای جاهلی و عربی بود – شکل گرفت. حاکمیت معاویه در شام و بعداً خلافت او از سال 41 هجری زمینه توسعه و استقرار نظام سلطنتی عربی را فراهم ساخت. یک جریان به حقیقت اسلام و رسالت رسول و ولایت می‌اندیشید و جریان دیگر به واقعیت قدرت و عناد با رسول و دشمنی و کینه‏


مجموعه مقالات دومین کنگره بین المللی امام خمینی (س) و فرهنگ عاشورادفتر 2صفحه 224
‏با خاندان او. یک جریان قدرت و حاکمیت را در خدمت به اسلام تلقی می‌کرد و جریان دیگر از اسلام به عنوان پوششی که به قدرت مشروعیت می‌بخشد، استفاده می‌کرد. جریان اول اسلام را هدف و هویت خویش می‌دانست و جریان دوم اسلام را ابزاری می‌دید که با استناد و تکیه به آن بهتر می‌توانست افکار عمومی را فریب دهد. حاصل سیطره جریان سلطنت، محو شعله اسلام و ارزشهای اسلامی، مهجور ماندن قرآن و سرکوب خانواده پیامبر(ص) و یاران آنان بود، معاویه و سپس یزید به استحاله اسلام پرداختند، به ویژه یزید که از هتگ اسلام و قرآن و پیامبر(ص) و تظاهر به فسق و فجور و کفر پروایی نداشت. علامه مرتضی عسکری نوشته اند: «معاویه با تمام توان خود کوشید که اسلام را دگرگون کند و همانگونه که می‌خواهد اسلام را معرفی نماید، به گونه‌ای که در اواخر عهد معاویه از اسلام جز اسم و از قرآن جز رسم باقی نمانده بود توجه به اسلام – صورت اسلام – نیز از این جهت بود که معاویه و یزید براساس اسلام حکومت می‌کردند.»‏‎[7]‎‏ ‏

‏اما یزید پدیده‌ای دیگر بود، او حتی به سفارش معاویه که ‌گفته بود عیاشی و خوشباشی و فجورش را در نهان و شبانه انجام دهد وقعی ننهاد.‏‎[8]‎‏ ‏

‏حتی برنامه‌ریزیهای معاویه که از یزید چهره مثبت و هوشمندی نشان می‌داد به جایی نرسید، چنان که یزید در جنگ با روم شرکت نکرد و در سفر حج به شرابخواری پرداخت و در شعر خود به صراحت گفت که مجلس شراب و آوای طنبور را بر قرآن و آوای اذان ترجیح می‌دهد: ‏

و اشربو کاس مدام  و اترکو ذکر المثانی

شغلتنی نغمه العی             ران عن صوت الاذان

‏و به صراحت از شهیدان احد مثل حمزه سیدالشهدا... یاد می‌کند. به تعبیر ابوالفرج اصفهانی، یزید نخستین کسی بود که به عنوان خلیفه مسلمانان به هتک احکام اسلامی و انجام مناهی و ملاهی پرداخت.‏‎[9]‎‏ ‏

‏پدر و جد یزید – ابوسفیان – گاه کینه و عناد خود را نسبت به اسلام و پیامبر(ص) آشکار می‌کردند، اما در حفظ ظاهر نیز حتی‌المقدور می‌کوشیدند. در اواخر دهه 60 شرایط به گونه‏‏‌‏‏ای شده بود که امام حسین(ع) از آن به دگرگونی عالم تعبیر کرده است: ‏

 «... انّ الدنیا قد تغیّرت و تنکّرت و ادبر معروفها و لم یبق منها الاصبابة کصبابة الاناد و خیس عیش کالمرعی الوبیل الاثرون الی الحق لایعمل به والی الباطل لا یتناهی عنه لیرغب المومن فی لقاءالله فانی لااری الموت الّا سعادة و الحیاة مع الظالمین الّا بر ما. الناس عبید الدنیا والدین لعق علی السنتهم


مجموعه مقالات دومین کنگره بین المللی امام خمینی (س) و فرهنگ عاشورادفتر 2صفحه 225
یحوطونه مادرّت معایشهم فاذا محصّوا بالبلاء قَلّ الدیانون.»‎[10]‎ 

‏اوضاع زمانه دگرگون شده، زشتی‌ها آشکار گردیده و خوبیها و فضیلتها از محیط ما رخت بربسته است. از فضایل جز اندکی باقی نمانده، مانند قطرات بازمانده در ته ظرف آب، نه به حق عمل می‌کنند و نه از باطل روی گردانند. در چنین شرایطی انسان مومن آرزوی لقاء خداوند را می‌کند. من مرگ را جز سعادت و زندگی با ستمگران را جز پستی نمی‌بینم. مردم بردگان دنیا شده اند و دین لقلقه‌ای بر زبان آنان است. از دین تا جایی که دنیای آنان در رفاه باشد، حمایت می‌کنند، اما در هنگام امتحان دینداران واقعی کمند. ‏

‏امام حسین(ع) در این عبارت که در منزل «‏ذو حسم» ‏یاهنگام ورود به کربلا مطرح کرده اند، اوضاع زمانه و شرایط سیاسی و اجتماعی و فرهنگی را تصویر کرده است و به خوبی هویت دگرگون شده مردم را نشان داده است. در تمام طول نهضت امام حسین(ع) – که می‌توان به ترتیبی آغاز آن را از اجبار امام حسین(ع) به بیعت با یزید و انجام آن را در عاشورا دانست – کلماتی که از امام بر جای مانده، به روشنی شرایط حاکم و عدم مشروعیت حاکمیت یزید تحلیل شده است و قدر مشترک کلمات امام حسین در واقع بیان انگیزه نهضت عاشورا است. بر این اساس می‌توان علل قیام امام حسین را شیوع و رواج بیش از حد منکرات در عهد خلافت امویان، احیای سنن و ارزشهای جاهلی، مهجور ماندن اسلام و در یک کلام استحاله دین رسول‌الله به دست خاندان اموی عنوان کرد. علت‌العلل قیام امام در هم شکستن قدرت خلافت یزید به عنوان شخصی بود که در صدد ترویج ظلم و فساد و انحراف و سقوط امت اسلامی است. امام در پاسخ به مروان بن حکم چنین می‌گوید: ‏

 «انا لله و انا الیه راجعون و علی الاسلام السلام اذا بلیت الامة براع مثل یزید و لقد سمعت جدی رسول‌الله(ص) یقول الخلافه محرمه علی آل ابوسفیان فاذا رأیتم معاویه علی منبری فابقروا بطنه و قد رآه اهل المدینه علی المنبر فلم یبقروا فابتلاهم بیزید الفاسق.»‎[11]‎ 

‏ما از خداییم و به سوی او باز می‌گردیم. وقتی که امت اسلامی به رهبری مانند یزید مبتلا شود از اسلام اثری بر جای نمی‌ماند. از جدم رسول خدا شنیدم که می‌گفت خلافت بر آل ابوسفیان حرام است پس اگر دیدید که معاویه بر منبر من نشسته او را به قتل برسانید. مردم مدینه او را بر منبر دیدند ولی او را نکشتند، خداوند آنان را به یزید مبتلا کرد. ‏

‏بررسی کلام امام حسین طی این دوران موید آن است که منکرات در طول دوران حاکمیت بنی‌امیه رواج یافته و معروف منزوی شده و در یک کلام دین اسلام به ارزشهای قبایلی و جاهلی و‏


مجموعه مقالات دومین کنگره بین المللی امام خمینی (س) و فرهنگ عاشورادفتر 2صفحه 226
‏عربی استحاله شده بود. امام می‌خواست با برانداختن حکومت یزید و یا شهادت خود و خاندان خویش به وصیت خود (که بیانگر اهداف متعالی نهضت عاشورا و انگیزه امام حسین از قیام است) جامه عمل بپوشاند. امام حسین(ع) در این دوره به کرات و به صراحت از یزید و خط مشی حکومت او صحبت می‌کند. ‏‎[12]‎

ب- هدف نهضت عاشورا

‏هدف نهضت جدای از علل قیام امام حسین(ع) نیست. زمینه‌های وقوع نهضت عاشورا، روشنگر هدف امام از قیام است. وصیت‌نامه امام حسین به برادر خود محمد بن حنفیه، منشور نهضت عاشورا است: ‏

بسم‌الله‌الرحمن‌الرحیم

هذا ما اوصی به الحسین بن علی بن ابیطالب الی اخیه محمد المعروف بابن الحنفیه

ان الحسین شهد ان لا اله الا الله وحده لا شریک له و ان محمداً عبده و رسوله جاء بالحق من عند الحق و ان الجنة و النار حق و ان الساعة آتیة لا ریب فیها و ان الله یبعث من فی القبور و انّی لم اخرج اشراً و لا بطراً و لا مفسداً و لا ظالماً و انما خرجت لطلب الاصلاح فی امة جدی ارید ان آمر بالمعروف و انهی عن المنکر و اسیر بسیرة جدی و ابی علی علیه السلام من ردّ علی هذا اصبر حتی یقضی الله بینی و بین القوم بالحق و هو خیر الحاکمین و هذه وصیتی یا اخی الیک و ما توفیقی الا بالله‎[13]‎

‏امام حسین به روشنی و صراحت اصلاح امت و امر به معروف و نهی از منکر و زنده نگه‌داشتن و پاسداری از سیرت رسول‌الله را هدف اصلی نهضت خود می‌داند. در شرایطی که ستم و استبداد در شکل گسترده آن حاکم است و قدرت در دست انسانهای ناصالح قرار می‌گیرد، امام به قول پیامبر استناد جسته و می‌گوید: ‏

 «ایها الناس ان رسول‌الله قال من رای سلطانأ جائرأ مستحلاً لحرام الله ناکثاً عهده مخالفاً لسنة رسول‌الله یعمل فی عباد الله بالاثم و العدوان فلم یغیر علیه بفعل و لا قول کان حقاً علی الله ان یدخله مدخله الاوان هولاء قد لزموا طاعة الشیطان و ترکوا طاعة الرحمان و اظهروا الفساد و عطّلوا الحدود و استاثروا با الفییء و احلّوا حرام الله و حرموا حلاله و انا احق ممن غیر...» ‎[14]‎

‏ای مردم پیامبر خدا(ص) فرمود: هر کس سلطان ستمگری را ببیند که حلال خداوند را حرام می‌شمرد، پیمان خدا را می‌شکند، با سنت رسول مخالفت می‌کند و در میان بندگان خدا به حرام و دشمنی عمل می‌کند، اگر در برابر چنین کسی با کار و با سخن مخالفت و ایستادگی نکند، شایسته‏


مجموعه مقالات دومین کنگره بین المللی امام خمینی (س) و فرهنگ عاشورادفتر 2صفحه 227
‏است که خداوند آن کس را همنشین سلطان ستمگر قرار دهد. آگاه باشید که این زمامداران به پیروی شیطان درآمده‌اند و پیروی خدای رحمان را رها کرده اند، تباهی را رواج داده و حدود خداوند را به کناری نهاده‌اند، بیت‌المال را ویژه خود ساخته‌اند، حرام خداوند را حلال و حلال او را حرام می‌کنند و من سزاوارترم تا آن کسی که این گونه رفتار کرده است... ‏

‏همانگونه که به روشنی از کلام امام نمایان است، انسانی که با قول یا فعل خود با یک نظام جائر مبارزه نکند، سرانجام او و سرانجام آن نظام، مشابه و مشترک خواهد بود. بدیهی است رهبری که می‌خواهد با مفاسد اجتماعی بجنگد  خود کمترین خدشه‌ای از فساد بر دامنش ننشسته است. یکسره برای خدا حرکت می‌کند و سخن می‌گوید. دنیا و زندگی دنیایی به مثابه سایه‌ای گذرا و بی‌اعتبار تلقی می‌شود و عقیده و آرمان آنچنان شیرین و خواستنی که مرگ در راه آن مقبول و پذیرفتنی می‌گردد. امام حسین مهمترین هدف خود را حفظ دین جدش که بزرگترین «معروف» و مبارزه با حکومت یزید که نماد «منکر» است، ذکر کرده، بر سر این هدف آنقدر استوار است که جان خود را بر سر امر به معروف و نهی از منکر می‌دهد. امام حسین زیباترین تعابیر را دربارۀ نسبت میان حیات خویش و دین اسلام بیان کرده، می‌گوید: ‏

 «ان کان دین محمد لایستقم الا بقتلی یا سیوف خذینی» 

‏اگر دین محمد جز با کشته شدن من بر پای نمی‌ماند، ‌ای شمشیرها مرا دربرگیرید. ‏

ج- ماهیت نهضت عاشورا

‏ماهیت نهضت عاشورا «احیا اسلام» و یا به تعبیر امام حسین(ع) اصلاح دین و امت رسول‌الله است. در فاصلۀ 50 سالی که از رحلت پیامبر(ص) می‌گذشت اسلام دگرگون شده بود چنانکه علی(ع) نیز در نهج‌البلاغه از اسلام به پوستین وارونه تعبیر کرده است: «‏لبس الاسلام لبس الفرو مقلوبا‏»؛ اسلام را همچون پوستین وارونه می‌پوشند. ‏‎[15]‎

‏این وارونگی در حلال شماردن محرمات و محرم و ممنوع دانستن حلالها چهره می‌نمود روزگاری شده بود که بردن نام علی(ع) جرم بود و اگر هم کسی در مسجدی و یا منبری از علی(ع) نام می‌برد، برای هتک و سبّ بود. دگرگونی نهادینه شده بود. یزید به عنوان خلیفۀ مسلمین و جانشین پیامبر(ص) عامل به منکرات بود و مردم چنین خلیفه‌ای را با چنین خلق و خوی و آدابی تحمل می‌کردند، بلکه می‌پذیرفتند. سنت پیامبر فراموش شده بود و عدالت مطرود گشته بود. ماهیت نهضت «احیای دین» بود و خط مشی امام حسین(ع) برای تحقق احیا دین و اصلاح امت و عدالت‌طلبی ‏


مجموعه مقالات دومین کنگره بین المللی امام خمینی (س) و فرهنگ عاشورادفتر 2صفحه 228
‏ «شهادت» بود. مراد از شهادت به عنوان راهنمای نهضت عاشورا این نیست که امام حسین(ع) درصدد استقرار حاکمیت دینی نبوده است. چنانکه امام خمینی نیز گفته‌اند: «آمده بود حکومت هم می‌خواست بگیرد، اصلاً برای این معنا آمده بود و این یک فخری است و آنهایی که خیال می‌کنند که حضرت سیدالشهدا برای حکومت نیامده، خیر اینها برای حکومت آمدند، برای این که باید حکومت دست مثل سیدالشهدا باشد.» ‏‎[16]‎

‏امام حسین می‌دانست که میان طرفداران واقعی او که تا پای جان در دفاع از اسلام می‌ایستند و سپاه و لشکر یزید تناسب و تعادلی نیست. از این رو مدام بر شهادت اصرار و تأکید می‌کرد تا «گریزد آن که بیرونی بود». علاوه بر آن واقعیت این بود که جامعۀ اسلامی آنچنان تحریف شده و دگرگونه بود که امام به فرض پیروزی و غلبه بر یزید به قدری گرفتار مسائل داخلی شد که هدف اصلی نهضت که احیای دین بود، به انجام نمی‌رسید. چنان که دوران پنج ساله حکومت امام علی(ع) نیز یکسره صرف جنگهای داخلی شد. زدودن تاریکیهای تحریف اسلام و رواج ستم تنها در پرتو و پناه چراغ همیشه فروزان عاشورا پیراسته شد، به همین جهت امام حسین(ع) در مسیر خود از مدینه تا کربلا، به یکی از مسایلی که همواره توجه دارد، مسئلۀ مرگ و اندیشه بدان است: ‏

 «خط الموت علی ولد آدم مخطّ القلاده علی جید الفتاة و ما اولهنی الی اسلافی اشتیاق یعقوب الی یوسف...» ‎[17]‎

‏برای فرزندان آدم مرگ مثل گردنبندی بر گردن دختری جوان زیباست و من برای دیدار نیاکانم آنچنان مشتاقم که یعقوب برای دیدار یوسف اشتیاق داشت. ‏

‏این احساس و اندیشه خاص امام حسین نبود، یاران و همراهان او نیز مرگ را شیرین‌تر از عسل می‌دانستند. امام حسین(ع) به زینب کبری(س) درباره همراهان خود می‌گوید: ‏

 «و الله لقد بلوتهم فما وجدت فیهم الا الاشوس الاقعس یستأنسون دونی استیناس الطفل الی محالب امه.» ‎[18]‎

‏به خدا سوگند آنان را آزموده‌ام، در میان آنان همه انس و علاقه‌ای که به مرگ دارند، همانند علاقۀ کودک به شیر مادر است همگی پر صلابت و مستحکمند. ‏

‏ریشه‌های حماسه عاشورا در جان و خون و ارادۀ یارانی این چنین پرورده است، چنانچه امام حسین(ع) در نهضت خود پیروز می‌شد، حداکثر این احتمال وجود داشت که صورت جامعه و امت اسلامی تغییر کند. اما تغییر جانها و تحول در عمق جان انسانها تنها از نهضت خونین عاشورا ساخته‏


مجموعه مقالات دومین کنگره بین المللی امام خمینی (س) و فرهنگ عاشورادفتر 2صفحه 229
‏ بود. اگر «حکومت» امام حسین برگ و بار و شاخسار شجرۀ مقدس اسلام را احیا می‌کرد، شهادت او ریشه‌ها را زنده کرد. ‏

‏پیراستن چهرۀ جامعه و افشا کردن حکومت یزید و ماهیت سلطنت بنی‌امیه نیازمند فداکاری بود. ‏

د- پیامدهای نهضت عاشورا

‏1- مهمترین دستاورد و نتیجۀ قیام و شهادت امام حسین، احیای دین رسول‌الله بود. اگر یزید قادر به تحریف دین رسول‌الله و حلال کردن حرامها و حرام کردن حلالها می‌شد، زمینه به گونه‌ای فراهم می‌شد که او و دیگر خلفای پس از او یکی بعد از دیگری پایه‌های نبوت را فرو ریخته، درخت توحید را از ریشه برمی‌کندند. امام با نهضت خود و نثار خون خود و یارانش، بزرگ احیاگر دین رسول‌الله شد و به تعبیر امام خمینی(ره) «مکتبی که می‌رفت با کجرویهای تفاله جاهلیت و برنامه‌های حساب شده احیای ملی‌گرایی و عروبت با شعار «‏لا خبر جاء و لا وحی نزل‏» محو و نابود شود و از حکومت عدل اسلامی یک رژیم شاهنشاهی بسازد و اسلام و وحی را به انزوا کشاند، با فداکاری بی‌نظیر و نهضت الهی امام حسین واقعه بزرگی را به وجود آورد و ترفند دشمنان را خنثی کرد». ‏‎[19]‎

‏تباهیها به حدی بود که تنها اثر خون حسین(ع) می‌توانست آن را از بین ببرد. اگر نهضت امام حسین رخ نمی‌داد و حماسه عاشورا تحقق نمی‌یافت، تحریف دین و سنت پیامبر(ص) به جایی می‌رسید که اساس اسلام فراموش می‌شد. ‏

‏چنانکه یزید در همان سالهای نخست حکومت کوتاهش به صراحت سروده بود که نه خبری بوده است و نه وحی ای. بر کشته‌شدگان در غزوه بدر دل می‌سوزاند که ‌ای کاش آنان بودند و می‌گفتند یزید دستت درد نکند.‏‎[20]‎‏ ابن عماد حنبلی در «‏شذرات الذهب‏» نوشته این اشعار دلالت بر کفر یزید دارد‏‎[21]‎‏ و  ابن جوزی معتقد است این اشعار دال بر فسق یزید است. ‏‎[22]‎‏ این کفر و فسق ویژه یزید نبود؛ در تمام عناصر اصلی حکومت او شاهد نفوذ و رواج کفر و فسق هستیم. وقتی از امام حسین(ع) به عنوان احیاگر اسلام یاد می‌شود، این عنوان درست و دقیق است. اسلام مثل درختی خشکیده و بی‌برگ و بار بود که حکومت یزید تنها با تمسک به نام اسلام و آن هم نه همیشه، به حکومت خود برای فریب مردم مشروعیت می‌بخشید. نهضت عاشورا در نخستین مرحله ماهیت چنین نظام و حکومتی را به مردم شناساند. ‏

‏2- علامه سید محسن امین از سید مرتضی در کتاب تنزیه الانبیاء نقل کرده است که ارکان ‏


مجموعه مقالات دومین کنگره بین المللی امام خمینی (س) و فرهنگ عاشورادفتر 2صفحه 230
‏دولت بنی‌امیه ویران نگشت، مگر بعد از قتل امام حسین(ع) و حال آنان بر مردم شناخته نشد مگر بعد از شهادت حضرتش.‏‎[23]‎‏  افشای ماهیت حکومت یزید مقدمه منطقی اضمحلال و سقوط بنی‌امیه شد. نهضت عاشورا، روشنگری اسیران به ویژه خطبه‌های امام سجاد(ع) و زینب کبری، شرح واقعه عاشورا، شرح شهادت امام حسین(ع) و یارانش، خون را در رگهای مردم به جوش می‌آورد و چشمان آنان را مملو از اشک می‌ساخت. نهضت مدینه و مکه حوادثی بودند که پس از عاشورا اتفاق افتاد. ابراهیم پسر مالک اشتر و عبدالله پسر حنظلة غسیل الملائکه و پسران عبدالله بن جعفر سازماندهندگان اصلی نهضت مدینه بودند. آنان والی مدینه را از شهر بیرون کردند. ‏‎[24]‎‏ ‏

‏پیداست دیواره‌های سنگین رعب فرو ریخته بود. گرچه یزید نهضت مدینه را سرکوب کرد، امام مدتی بعد مردم مکه شوریدند. آگاهی بخشی حضرت زینب(س) و امام سجاد(ع) باعث شد که چراغ عاشورا فروزان بماند. بنت‌الشاطی سقوط بنی‌امیه را ناشی از تبیین نهضت عاشورا توسط زینب می‌داند، می‌نویسد زینب پس از عاشورا تنها یک سال و نیم زندگی کرد، امام در همین مدت توانست مسیر تاریخ را تغییر دهد. بنی‌امیه و حامیان آنان گمان می‌کردند عاشورا نقطۀ پایان مقاومت در برابر حکومت یزید است. می‌پنداشتند تمامی مردان بنی‌هاشم و خاندان پیامبر را در عاشورا کشته اند، کسی دیگر از آنان باقی نمانده است. زینب(س) بود که با تبیین واقعه عاشورا پیروزی ظاهری بنی‌امیه را به شکست منتهی ساخت. ‏‎[25]‎

‏3- ایجاد روحیه حق طلبی انقلابی در جامعه: نهضت عاشورا فضای جامعه را دگرگون کرد. شکسته شدن رعب حاکمیت استبدادی بنی‌امیه پس از قیام امام حسین در اثر خطابه‌های شورانگیز زینب کبری(س) و امام سجاد(ع) و شرح واقعه توسط بازماندگان، زنان و دختران، باعث شکل گیری نهضت مقاومت و شورش در برابر بنی‌امیه شد. نهضت توابین و قیام مختار علاوه بر نهضت مدینه و مکه علائم شکسته شدن همان رعب است. فضایی فراهم شده بود که عناصر اصلی که در شهادت امام و یارانش دست داشتند، بر ایشان امکان زندگی عادی نبود. عبیدالله بن زیاد از عمر بن سعد خواسته بود تا نامه‌ای را که برای او فر ستاده بود و دستور کشتن امام حسین و یاران او را داده بود، پس بدهد. عمربن سعد به عبیدالله بن زیاد گفته بود که آن نامه را برای همه مردم، برای پیرزنان قریش خواهد خواند تا همه بدانند که مسئول جنایت، عبیدالله بن زیاد بوده است، یزید می‌کوشید که عبیدالله بن زیاد را مسئول فاجعه معرفی کند. حتی گاهی می‌گفت من به کشتن حسین راضی نبودم. عثمان بن زیاد برادر عبیدالله به او گفته بود: ‌ای کاش همه فرزندان و خانواده زیاد در روز ‏


مجموعه مقالات دومین کنگره بین المللی امام خمینی (س) و فرهنگ عاشورادفتر 2صفحه 231
‏قیامت محشور می‌شدند، در حالی که حلقه‌ای از خواری در بینی آنان بود، اما دستشان به خون حسین آلوده نبود. عمر بن سعد سرگردان و مطرود همه مردم بود. هرگاه از کناری می‌گذشت، مردم از او فاصله می‌گرفتند. اگر وارد مسجد می‌شد مردم از مسجد بیرون می‌آمدند. مختار بن ابی‌عبید ثقفی به عده‌ای گفته بود: روزها و شبها جلو در خانه عمر بن سعد می‌نشستند و نوحه می‌خواندند و بر شهیدان عاشورا می‌گریستند.‏‎[26]‎‏ عبیدلی می‌گوید: زینب(س) صراحتاً مردم را به شورش علیه یزید دعوت می‌کرد.‏‎[27]‎‏  نام امام حسین و حماسه عاشورا روحیه حق خواهی، عدالت طلبی و آزادگی را در سراسر قلمرو اسلام منتشر ساخت. این انتشار خاص قلمرو اسلام در آن روزگار نبود. در همه تاریخ اسلام جریان یافت. مسلمانانی که به تعبیر پر اندوه دعبل خزاعی در مرحله‌ای با بهت و بی‌خبری نظاره‌گر سرهای شهیدان بودند، نه اندوه می‌خوردند و نه ناله‌ای سر می‌دادند، دگرگون شدند.‏‎[28]‎‏  موج خون امام حسین بیداری بخش بود به گونه‌ای که دیواره‌های استبداد و جهل و تحریف نمی‌توانست در برابر موج سنگین خون حسین و کلام زینب و امام سجاد مقاومت کند و به تعبیر شورانگیز اقبال لاهوری: ‏

تا قیامت قطع استبداد کرد  موج خون او چمن ایجاد کرد

تیغ بهر عزت دین است و بس  مقصد او حفظ آیین است و بس 

ما سوی الله را مسلمان بنده نیست  نزد فرعونی سرش افکنده نیست

خون او تفسیر این اسرار کرد  ملت خوابیده را بیدار کرد

نقش الا الله بر صحرا نوشت  سطر عنوان نجات ما نوشت

رمز قرآن از حسین آموختیم  ز آتش او شعله‌ها اندوختیم

تارها از زخمه‌اش لرزان هنوز  تازه از تکبیر او ایمان هنوز[29]

‏این زخمۀ زندۀ بر آشوبنده، عاشوراست که در دوران معاصر، مهاتما گاندی در هند می‌گوید به راه حسین(ع) می‌رود و انقلاب اسلامی ما جلوه‌ای دیگر از راه و حرکت و سخن و خون حسین(ع) است. ‏

‏4- با قیام عاشورا و شهادت امام حسین شهادت در حد یک عنصر عزت‌آفرین و نجات‌بخش جلوه‌گر شد. بعد از عاشورا دیگر هیچ مجاهد و آزاده‌ای عذری ندارد و نمی‌تواند به هیچ وجهی ستم و ذلت را تحمل کند. چنانچه مُصعَب بن زبیر همسر سکینه دختر امام حسین گفته است: «‏لم یبق ابوک لابن حرّة عذراً‏» پدر تو – امام حسین(ع) – دیگر برای هیچ آزاده‌ای عذر و بهانه باقی ننهاده است. امام ‏


مجموعه مقالات دومین کنگره بین المللی امام خمینی (س) و فرهنگ عاشورادفتر 2صفحه 232
‏خمینی نیز در کلمات خود مدام به این مضمون اشاره می‌کرد: «حضرت سیدالشهدا سلام الله علیه به همه آموخت که در مقابل ظلم، در مقابل ستم و در مقابل حکومت جائر چه باید کرد. با این که از اول می‌دانست که در این راه که می‌رود راهی است که باید همه اصحاب خودش و خانواده خودش را فدا کند و این عزیزان اسلام را برای اسلام قربانی کند. لیکن عاقبتش را هم می‌دانست. اگر نبود این نهضت، نهضت حسین(ع)، یزید و اتباع یزید اسلام را وارونه به مردم نشان می‌دادند و از اول اینها اعتقاد به اسلام نداشتند و نسبت به اولیاء اسلام حقد و حسد داشتند.» و «علاوه بر این در طول تاریخ آموخت به همه که راه همین است. از قلت عدد نترسید. عدد کار پیش نمی‌برد. کیفیت اعداد، کیفیت جهاد اعداء در مقابل اعداء آن است که کار را پیش می‌برد. افراد ممکن است خیلی زیاد باشند، لیکن در کیفیت ناقص باشند یا پوچ افراد ممکن است کم باشند لیک در کیفیت توانا باشند و سرافراز.» ‏‎[30]‎

‏امام حسین(ع) با شهادت خود و استمرار مکتب شهادت، انسانها را از غفلت و سکوت و رخوت به صحنه کشاند. به تعبیر مرحوم شریعتی «وقتی که در صحنۀ حق و باطل نیستی، وقتی شاهد عصر خویش و شهید حق و باطل جامعه‌ات نیستی، هر کجا که می‌خواهی باش؛ چه به نماز ایستاده باشی، چه به شراب نشسته باشی، هر دو یکی است. شهادت حضور در صحنه حق و باطل همیشه تاریخ است». ‏‎[31]‎

مبحث دوم: بررسی تأثیر نهضت عاشورا بر نهضت اسلامی ایران

‏انقلاب اسلامی ایران نشأت گرفته از یک سلسله عوامل ریشه‌دار اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و فرهنگی بود که نه فقط ریشۀ آن را باید در تحولات تاریخ گذشته ایران بررسی کرد، بلکه به لحاظ اعتقادی – دینی ریشه در تحولات تاریخ اسلام، به ویژه تاریخ تشیع دارد. در حالی که ساختارهای فرهنگی، سیاسی، اقتصادی و اجتماعی ایران قبل از انقلاب زمینه‌ساز بروز یک جامعۀ دوقطبی مستعد انقلاب بود، عوامل تعیین کننده در پیروزی انقلاب اسلامی سه عامل کلیدی بود که جملگی متأثر از فرهنگ نهضت عاشورا بودند. سه عامل تعیین کنندۀ مذکور عبارت بودند از: مکتب اسلام، رهبری امام خمینی و حضور مردم‏

‏حضور همزمان سه عامل فوق با گسیختگی ساختاری نهادهای اقتصادی، سیاسی، فرهنگی کشور به اضافۀ چند عامل اتفاقی یا تسریع کننده به وقوع یکی از مهمترین حوادث تاریخ  معاصر منجر شد؛ انقلابی که خود به عنوان نقطه آغاز خیزش تفکر اسلامی در قرن جدید (هجری قمری)‏


مجموعه مقالات دومین کنگره بین المللی امام خمینی (س) و فرهنگ عاشورادفتر 2صفحه 233
‏تلقی شد. ‏

‏در این مبحث به منظور بررسی نقش نهضت عاشورا در پیروزی انقلاب، نقش و تأثیر نهضت را به صورت مجزا در هر یک از عوامل سه گانه مورد بررسی قرار می‌دهیم. ‏

‏جرقه انقلاب اسلامی در 15 خرداد 1342 زده شد، قیام 15 خرداد 42 به عنوان طلیعه انقلاب اسلامی ایران – در عکس‌العمل به دستگیری امام پس از سخنرانی ایشان در عصر روز عاشورا (14 خرداد 42) – به تعبیر امام خمینی منتج و ناشی از مجالس عزا و دستجات سینه‌زنی و نوحه‌سرایی بود.‏‎[32]‎‏  اگر چه این جرقه به سرعت با اقدام رژیم پهلوی خاموش گردید، ولی پانزده سال بعد منشاء حرکت عظیمی شد که دنیا را به اعجاب آورد. ‏

الف- مکتب اسلام 

‏بدون شک هیچ دینی همچون اسلام قادر به بسیج نیروی پیروانش در جهت تحقق بخشیدن به اهداف خود نبوده است و هیچ دینی همچون اسلام به گونه‌ای همه جانبه در جامعه و تاریخ نفوذ نکرده است، با این وجود به دلیل عوامل متعددی برای فترتی به نسبت طولانی اسلام از صحنه خارج شد و مسلمین مرعوب تمدن مقلوب غیر اسلامی شدند. به همت دشمنان دانا و دوستان نادان به تدریج از اسلام چیزی نماند جز رویه‌ای. طی این دوران دین به عنوان عامل مخدر جامعه و حافظ وضع موجود، ابزاری بود که از ماهیت اصلی حرکت آفرین و پویای خود بسیار به دور بود. مسلمانان مرعوب تمدن غربی شدند و روشنفکران مسلمان نجات و سعادت خود را در تبعیت از غرب می‌دانستند، حکومتهای وابسته نیز به صراحت اعلام کردند که ربطی به اسلام و قرآن ندارند؛ مثل حکومت لائیک ترکیه. ‏

‏اسلامی که امام خمینی به مردم معرفی کرد، دین عدالت و حقیقت بود، دینی که نافی سلطه غیر بر امور مسلمین بود. دینی که در پناه آن آزادی و استقلال است، رفع ایادی اجانب است، هدم پایگاه ظلم و فساد است، قطع کردن دستهای جنایتکار و جنایتکاران است...‏‎[33]‎‏  امام خمینی ضمن روشن کردن جنبه‌های مترقیانه اسلام برای خنثی کردن توطئه‌های دشمنان اعلام کرد که اسلام برای این انسانی که همه چیز است، یعنی از طبیعت تا ماورای طبیعت تا عالم الوهیت، مراتب دارد، اسلام تز دارد، برنامه دارد، اسلام می‌خواهد انسان را یک انسانی بسازد جامع، یعنی رشد به آنطور که هست بدهد. ‏‎[34]‎

‏مکتبی که امام به مردم شناساند، بار دیگر جاذبه خود را در میان مردم بازیافت و مبنایی برای حرکت مردم شد. شعارهای اسلامی که از عمق مذهب تشیع سر بر آورده بود، به روح ایران تبدیل ‏


مجموعه مقالات دومین کنگره بین المللی امام خمینی (س) و فرهنگ عاشورادفتر 2صفحه 234
‏شد. امام خمینی با درایت فوق تصوری برانگیزنده‌ترین موضوعات مذهب شیعه را در جهت نهضت خود به کار گرفت. سیاسی کردن مراسم سالیانه عاشورا – همانگونه که ذاتاً بود و نه آنگونه که آن را نمایانده بودند – از نمونه‌های بارز این امر بود. عاشورای سنتی جلوه‌ای بود برای کسب شفاعت امام حسین و نشان دادن دلسوزی و اندوه نسبت به امام شهید، اما امام خمینی با روشن نمودن اهداف و انگیزه‌های نهضت امام حسین مراسم عاشورا را به یک امر کاملاً سیاسی تبدیل نمود و از آن به بهترین وجه برای پیشبرد نهضت بهره برد. ‏

 «کل یوم عاشورا و کل ارض کربلا» ‏محور دینی نهضت شد. امام خمینی بر این روایت ‏(کل یوم عاشورا و کل ارض کربلا)‏ که در واقع بیانیه حرکت و حضور هر مسلمان در صحنه تقابل حق و باطل است، بارها تأکید کردند. اسطوره کربلا و شور انقلابی ناشی از آن به عنوان محوری‌ترین موضوع مذهب تشیع و مکتب اسلام تحرک انقلابی مردم را شعله‌ورتر کرد. توطئه رژیم پهلوی مبنی بر غیرسیاسی کردن دین اسلام و محدود کردن آن به منابر و مساجد، بدون آن که خطری برای قدرت حاکمه داشته باشد، خدشه‌دار شد. امام با استعماری اعلام کردن تز جدایی دین از سیاست، این دو را لازم و ملزوم یکدیگر عنوان نمود. با سیاسی شدن دین، این عامل نمی‌توانست به عنوان عنصر بی‌طرفی در عرصه تحولات جامعه باقی بماند و در مقابل ظلم و سرکوب و سلطه سلطان جائر سکوت کند. اسلام سیاسی مبنای حرکت انقلابی امام خمینی در بسیج توده‌ها برای تغییر در بنیاد جامعه ایران شد. ‏

ب- رهبری امام

‏امام خمینی همچون مرادش امام حسین(ع) حرکت انحرافی تاریخ را که در جهت منافع مستکبران بود، در راستای اهداف مستضعفان به حرکت درآورد. بدون کمترین تردیدی، انقلاب اسلامی بدون رهبری امام خمینی به پیروزی نمی‌رسید. همو بود که با درک و شناخت صحیح از اوضاع، انقلاب را از مرحله قوه به فعل و از عقیده به عمل راهبر شد. بعد سیاسی اسلام را بدان بازگرداند و با سخنرانیها و بیانیه‌های پی‌درپی‌اش مردم را بسیج کرد. ‏

‏امام با بهره‌گیری از نارضایی موجود در جامعه، مضامین نهضت کربلا همچون شهادت و آرزوی یک حکومت عادلانه را وارد قلمرو سیاسی جامعه نمود. بی‌شک همانگونه که برای شناخت اسلام کوتاهترین و بهترین راه شناخت قرآن است، برای شناخت انقلاب نیز کوتاهترین و مهمترین راه شناخت کلمات امام خمینی به عنوان یک «حقیقت همیشه زنده در انقلاب» است. ‏


مجموعه مقالات دومین کنگره بین المللی امام خمینی (س) و فرهنگ عاشورادفتر 2صفحه 235
‏امام خمینی انقلاب اسلامی را ادامه و تابع نهضت کربلا می‌دانست و در تفسیر «‏کل یوم عاشورا و کل ارض کربلا‏» می‌گفت: «دستور است به این که هر روز و در هر جا باید همان نهضت را ادامه بدهید. امام حسین با عده کم همه چیزش را فدای اسلام کرد. مقابل یک امپراتوری بزرگ ایستاد و نه گفت. هر روز باید در همه جا این نه محفوظ بماند و این مجالسی که هست، به دنبال همین است که این نه را محفوظ بدارد». ‏‎[35]‎

‏امام مجالس عزا و دستجات عزاداری را عامل اصلی مقابله با حکومتهایی که قصد نابودی اسلام و روحانیت را داشتند، می‌دانست و این جلسات را محوری برای وحدت و سازماندهی گروههای پراکنده مردم علیه ظلم حاکم می‌دانست: «... ائمه ما در صدر اسلام نقشه‌اش را کشیده‌اند که تا آخر باشد و این اجتماع تحت یک بیرق، اجتماع تحت یک ایده و هیچ چیز نمی‌تواند این کار را به مقداری که عزای حضرت سیدالشهدا در او تاثیر دارد، تاثیر بکند. شما گمان نکنید که اگر این مجالس عزا نبود و اگر این دستجات سینه‌زنی و نوحه‌سرایی نبود، 15 خرداد پیش می‌آمد، هیچ قدرتی نمی‌توانست 15 خرداد را آنطور کند، مگر قدرت خون سیدالشهدا و هیچ قدرتی نمی‌تواند این ملتی که از همه جوانب به او هجوم شده و از همه قدرتهای بزرگ برای او توطئه چیده‌اند، این توطئه‌ها را خنثی کند، الا همین مجالس عزا... تقریباً ما به این مرتبه رسیده‌ایم که ملت ما یک دفعه یک انقلابی کرد و یک انفجاری درش حاصل شد که نظیر آن در هیچ جا نبود. یک ملتی که  همه چیزش وابسته بود و این رژیم سابق همه چیز این را از دست داده بود و همه شرافت انسانی را از دست داده بود و همه چیز ما را وابسته کرده بود، یک دفعه یک انفجاری حاصل شد که این انفجار در برکت همین مجالس که همه کشور را، همه مردم را دور هم جمع می‌کرد و همه به یک نقطه نظر می‌کردند... ما یک ملتی هستیم که با همین گریه‌ها یک قدرت 2500 ساله را از بین بردیم.» ‏‎[36]‎

‏امام با توجه به عِرق و علائق مذهبی مردم طی سالهای انقلاب و پس از آن با ارائه الگو از مضامین مذهبی همزۀ وصلی میان مردم و دین بود. بدون شک مهمترین هنر امام، بازگرداندن بعد سیاسی اسلام بدان بود. اسلام سیاسی که ریشه آن به 1400 سال قبل می‌رسید، طی سالها مهجور مانده، از آن فقط رویه‌ای مانده بود که آلت دست حکام جور طی قرون متمادی گردیده بود. امام با اشاره مستمر خود به نهضت عاشورا و حرکت امام حسین، سعی در بازگرداندن محتوای سیاسی – انقلابی اسلام بدان داشت که اگر این حرکت سیاسی اسلام نبود، اسلام پایمال شده بود و حکام جور در پوشش اسلام حکم می‌راندند و تا همیشه تاریخ اسلام را قلب می‌کردند. امام خمینی‏


مجموعه مقالات دومین کنگره بین المللی امام خمینی (س) و فرهنگ عاشورادفتر 2صفحه 236
‏نهضت امام حسین(ع) علیه حکومت جائر یزید را سمبلی برای همه نسلها می‌دانست تا بهانه و عذر را از مردم همه عصرها بگیرد؛ که همانگونه که امام حسین با عِدّه و عُدّه کم در مقابل یک قدرت بزرگ ایستادگی کرد و نهایتاً به شهادت رسید، عذر تعداد کم خودیها یا قدرت زیاد دشمن را از همه ساقط کند که اگر مشاهده شد عهد خدا نقض می‌شود و با سنت رسول‌الله مخالفت می‌شود و در مقابل این انحرافات سکوت شود، جایش، جای همان یزید است: «حضرت سیدالشهدا سلام الله علیه به همه آموخت که در مقابل ظلم، در مقابل ستم، در مقابل حکومت جائر چه باید کرد... در طول تاریخ آموخت به همه که راه همین است. از قلت عدد نترسید. کیفیت اعداد، کیفیت جهاد اعداء مقابل اعداء، آن است که کار را پیش می‌برد. سیدالشهدا و اصحاب او و اهل‌بیت او آموختند تکلیف را، فداکاری در میدان، تبلیغ در خارج میدان. همان مقداری که فداکاری حضرت، ارزش پیش خدای تبارک و تعالی دارد و در پیشبرد نهضت حسین سلام الله علیه کمک کرده است، خطبه‌های حضرت سجاد و حضرت زینب هم به همان مقدار یا قریب آن مقدار تأثیر داشته است... حضرت سیدالشهدا از کار خودش به ما تعلیم کرد که در میدان وضع باید چه جور باشد و در خارج میدان وضع چه جور باشد و باید آنهایی که اهل مبارزه مسلحانه هستند چه جور مبارزه کنند و باید آنهایی که در پشت جبهه هستند چطور تبلیغ کنند... ما هر چه داریم از این محرم است و از این مجالس. از این قتل سیدالشهدا و شهادت اوست.... ما هم همانطوری که سیدالشهدا در مقابل آن همه جمعیت و آن همه اسلحه‌ای که آنها داشتند، قیام کرد تا شهید شد؛ ما هم همین طور، ما هم برای شهادت حاضریم.» ‏‎[37]‎

‏تردیدی نیست که اگر رهبریهای مدبرانه امام خمینی نبود، حرکت خودجوش مردم طی مدت زمان کوتاهی خاموش می‌شد، ولی امام با تمسک به درسهای نهضت عاشورا با قاطعیت سازش‌ناپذیری که از امام حسین آموخته بود، قیام مردم را به یک انقلاب زنده با هدف نابودی پادشاهی جائر پهلوی و ایجاد حکومت اسلامی هدایت کرد به همین دلیل است که گزافه نخواهد بود اگر بگوییم مجموعه رویدادهایی که انقلاب را شکل داد، عمدتاً به شخص و شخصیت امام خمینی برمی گردد؛ شخصیتی که در تمام طول نهضت به ادای تکلیف می‌اندیشید و نه به نتیجه‌ای که از آن حاصل می‌شود. او که به دور از سیاست بازیهای رایج روزگار معتقد بود که ما مأمور به تکلیف هستیم، نه مأمور به نتیجه. او که اسلام مهجور و در حاشیه را به متن زندگی مردم وارد کرد و به مفاهیم اصلی اسلامی حیات تازه‌ای بخشید و او که حامی اسلامی بود که بتوان درپناه آن آزادی و استقلال جامعه را تأمین و پایگاه ظلم و فساد را نابود گردانید و نهایتاً او که قاطعیت و عزم راسخش ‏


مجموعه مقالات دومین کنگره بین المللی امام خمینی (س) و فرهنگ عاشورادفتر 2صفحه 237
‏وحدت مردم را در مبارزه تا پیروزی کامل تضمین کرد. ‏

ج- حضور مردم 

‏مهمترین وجه تمایز انقلاب ایران از سایر انقلابهای بزرگ دنیا حضور همه جانبه و گسترده اقشار مختلف مردم در صحنه انقلاب بود به استثنای یک اقلیت محدود وابسته به رژیم پهلوی هیچ قشری از مردم نبود که براندازی رژیم پهلوی و ایجاد حکومت اسلامی را فریاد نکند. ‏

‏بدون شک، این سئوال ذهن بسیاری را به خود مشغول داشته که چه شد که ناگهان مردم، همان مردمی که سالها حکومت شاهنشاهی را بی‌اعتراض تحمل کرده و در سایه آن زندگی کرده بودند، دچار تحول شده، نابودی آن را خواهان شدند؟ چه شد که به یکباره مردمی که از سایه خود نیز وحشت داشتند، و فرهنگ بی‌اعتمادی و بار خود را به سرمنزل مقصود رساندن فردی، جای خود را به حرکت توفنده میلیونی مردم در خیابانها و در مقابل گلوله‌های رژیم داد؟ و اصولاً چه شد که مردم به دین- دینی که سالیان سال در میانشان مهجور بود – روی آوردند؟‏

‏تردیدی نیست که مردم دگرگون شدند. تفسیر جدیدی که امام از اسلام و مفاهیم مذهبی پیش‌روی مردم قرار داد، چهره جدیدی که از قیام امام حسین و اهداف متعالی سیدالشهدا در برابر دیدگان مردم قرار گرفت، عذر و بهانه را از همه ساقط کرد که قلّت عِدّه و عُدّه بهانه‌ای بیش نیست و عنوان کردن قدرت دشمن، شانه خالی کردن از زیر بار مسئولیت است. ‏

‏الگوی امام حسین و یارانش رمز قدرت مردمی بود که در مقابل ارتش تا بن دندان مسلح رژیم پهلوی فقط با شعار و بیانیه مسلح بودند. شعارهای مردم (در جریان راهپیمایی‌ها) که نمایانگر عمق تأثیرپذیری آنها از نهضت عاشورا و قیام سیدالشهدا بود، طی دوران 13 ماهه انقلاب تأمل‌برانگیز است. ‏

‏این شعارها نمادی از عمق تأثیر اندیشه‌های نهضت امام حسین در بینش و باور مردم است: ‏

کل یوم عاشورا و کل ارض کربلا

نهضت ما حسینیه    رهبر ما خمینیه 

حسین حسین شعار ما   شهادت افتخار ما

ما اهل کوفه نیستیم  امام تنها بماند

ایران شده کرب و بلا   مهدی بیا، مهدی بیا

گفتا حسین بن علی   هیهات منا الذله – هیهات منا الذله 


مجموعه مقالات دومین کنگره بین المللی امام خمینی (س) و فرهنگ عاشورادفتر 2صفحه 238
ما عاشق شهادتیم   هیهات منا الذله – هیهات منا الذله 

‏و دهها شعار دیگر از این دست، نمایانگر تغییر جهت و باورهای مردم و تغییر ارزشها در آنها بود. تحول مردم و آرمانهای آنان تحقق بخش وعده الهی بود که «‏ان الله لا یغیر ما بقوم حتی یغیروا ما بانفسهم‏». ‏

‏انقلاب ایران تجسم عینی اراده و خواست مردمی بود که متحول شده و هویت جدیدی یافته؛ هویت دینی همچون آتش از زیر خاکستر وجود غبار گرفته تن‌ها، درون را به آتش کشید. تجلی غوغای درون انسانها و نماد بیرونی آن، انقلاب اسلامی بود. انقلابی که با تظاهرات میلیونی مردم توانست ارتشی مجهز را خلع سلاح سازد و به 2500 سال نظام شاهنشاهی در ایران خاتمه بخشد و زمینه‌ساز تشکیل حکومت اسلامی گردد. سی مرغ حضور مردم در سیمرغ کلام امام محو شد و انقلابی که با نام خدا آغاز شده بود، به منظور احیای اسلام و اصلاح دین محمدی(ص) و نابودی رژیم شاهنشاهی پهلوی که احیاگر سنن جاهلیت ایران قبل از اسلام بوده، به پیروزی رسید. ‏

‏از آنچه ذکر شد، می‌شود دریافت که انقلاب ایران، همانگونه که امام خمینی بارها اذعان نمود، پرتوی از نهضت عاشورا بود در بررسی تطبیقی با نهضت عاشورا، مهمترین علت وقوع انقلاب، گذشته از عوامل خاص سیاسی – اقتصادی که ناشی از ظرف زمانی خاص سالهای قبل از انقلاب بود، رشد و احیای ارزشهای جاهلیت قبل از اسلام و تضاد میان فرهنگ حاکم و فرهنگ مردم بود، که امام با درایت با تمسک به اسلام به بسیج مردم برای اصلاح اوضاع پرداخت. هدف اصلی انقلاب، احیا ارزشهای اسلامی و نفی ارزشهای شاهنشاهی و به عبارت امام حسین، امر به معروف و نهی از منکر بود. ماهیت انقلاب اسلامی احیای اسلام ناب محمدی که مبتنی بر عدالت و شهادت طلبی بود و بالاخره دستاوردهایش همچون نهضت عاشورا از مرزهای جغرافیایی ایران گذشته، مبنایی برای رشد و گسترش اسلام سیاسی در سراسر جهان امروز، الگویی برای تمام نهضت‌های آزادیبخش، که جو رعب و ارعاب حکام حاکم را به هیچ انگاشته‌اند، شده است. ‏

مبحث سوّم: نقش نهضت عاشورا در تداوم انقلاب اسلامی 

‏همانگونه که در مبحث قبل ذکر شد، عوامل محدثه انقلاب اسلامی گذشته از یک سلسله شرایط مساعد – که زمینه ساز پیروزی انقلاب و به اصطلاح شرایط لازم برای وقوع انقلاب بودند – وجود همزمان سه عامل مکتب اسلام، رهبری امام و حضور مردم بود. در ترتیب‌بندی اهمیت سه عامل یاد شده با توجه به اینکه اسلام طی سالیان متمادی دین 98 درصد مردم ایران بوده و مردم هم ‏


مجموعه مقالات دومین کنگره بین المللی امام خمینی (س) و فرهنگ عاشورادفتر 2صفحه 239
‏که عضو لایتجزای هر جامعه‌ای هستند، رهبری قاطع و سازش ناپذیر امام خمینی در مقطع حساس سالهای دهۀ 40 به این سو دارای شأن ویژه‌ای بود که توانست با استفاده از شرایط موجود جامعه، اسلام را که به تدریج به عامل رکود و سکون جامعه تبدیل شده بود، به جریان اصلی خود بازگرداند و آن را تبدیل به عامل حرکت و پویایی مردم کند و مردم مسلمان را با اسلام همانگونه که هست و نه آنگونه که نمایانده بودندش، آشنا ساخت و بسیج توده‌ها را به شیوه‌ای سازماندهی شده تا نیل به هدف به انجام رساند و در تمام طول جریان انقلاب نهضت عاشورا محوری‌ترین و موثرترین عامل محرک و بسیج تلقی می‌گردید. ‏

‏تردیدی نیست که برای تداوم و استمرار هر پدیده‌ای، از جمله انقلاب اسلامی باید علل محدثه را به عنوان علل مبقیه – نه فقط در شکل، بلکه در فعل – نیز حفظ شود و در هر سه بعد نهضت عاشورا معیار و میزان عمل است. به عبارتی به میزانی که مفاهیم و مضامین نهضت امام حسین در جامعه بیشتر نهادینه شود، شاهد استقرار اهداف متعالی امام حسین که همانا اهداف رهبر فقید انقلاب امام خمینی(ره) نیز بود، خواهیم گردید و به میزانی که از شعارهای اولیه انقلاب، که مبتنی بر اهداف حق‌طلبانه امام حسین بود، دور می‌شود، به میزان دور شدن از مضامین قیام عاشورا، شاهد کمرنگ‌تر شدن مضامین انقلابی و سکون و دلمردگی بیشتر و رشد نگران کنندۀ عوامل انحرافی خواهیم بود. ‏

‏همانگونه که دیدیم ماهیت نهضت حسینی و انقلاب ایران هر دو احیای اسلام و ارزشهای اسلام بود هدف، اسلام و حاکمیت دوباره اسلام بود. اگر فداکاری و ایثار و شهادت‌طلبی تاکتیک بود، استراتژی و هدف نهایی استقرار دین بود. بدون شک از جمله عوامل مهم در تداوم انقلاب آن است که جایگاه دین را دریابیم، آن را همانگونه که هدف بود، حفظ نماییم. امام حسین ضمن شکوه از مردم عصر خویش چنین می‌گوید که آنها بندگان دنیایند و دین لقلقۀ زبانشان. فرق سیدالشهدا و عبدالله بن زبیر – که هر دو بر علیه ظلم یزید شورش کردند – آن بود که امام خود را سپر برای حفظ کعبه کرد‏‎[38]‎‏ ولی عبدالله‌ بن ‌زبیر کعبه را سپر حفظ خود کرد.‏‎[39]‎‏ در تداوم انقلاب، با تمسک به درسهای عاشورا مهم آن است که محور را حفظ اسلام بگیریم. همان اسلامی که امام به مردم معرفی کرد. دین – که امام حسین برای حفظ و احیای آن جانفشانی کرد – معیار حقیقت است. اگر به ابزار توجیه تبدیل شد؛ آنگونه که عبدالله‌بن‌زبیر دین را بکار گرفت، باید در اصالت آن شک کنیم بر اساس تعالیم نهضت عاشورا استمرار انقلاب منوط به نحوه به کارگیری دین در ادامه حرکت است. ‏

‏اعتلا و افول هر جامعه‌ای در گرو اعتلا و افول دستگاه رهبری آن جامعه است. صلاح و ‏


مجموعه مقالات دومین کنگره بین المللی امام خمینی (س) و فرهنگ عاشورادفتر 2صفحه 240
‏اصلاح جامعه اسلامی ایران نیز در درجه نخست در گرو صلاح و اصلاح دستگاه روحانیت که عنصر رهبری را تشکیل می‌دهند، است امام خمینی هیچگاه از زاویه قدرت به مقوله رهبری نگاه نکرد. او قدرت و رهبری را ابزار و امکانی برای خدمت به مردم و خدمت به مردم را چارچوب رضای خداوند و اعتلای اسلام می‌دانست. امام، الگو، اسوه و آینه‌ای بود که مردم خلاصه و عصاره خود را در سیمای بهشتی او می‌دیدند. ‏

‏از خصوصیات بارز دین اسلام مسئولیت مشترک همه نسبت به یکدیگر است. «‏کلکم راع و کلکم مسئول عن رعیة‏»، همه مسئول حفظ و رعایت و راهنمایی و هدایت یکدیگرند. هر کس که خود را در برابر اسلام مسئول می‌شمارد. خودبخود نسبت به سازمان رهبری آن احساس مسئولیت می‌کند.‏‎[40]‎‏ استمرار انقلاب بر مبنای درسی که نهضت عاشورا و رهبری امام حسین برای همه عصرها و نسلها داشته و دارد، محوریت امر به معروف و نهی از منکر در معنای موسع آن است. ‏

‏از دیگر عوامل مهم و استمرار هر حرکتی، حضور معتقدان به آن حرکت در متن تحولات و آمادگی آنها برای ایثار است. تداوم انقلاب مستلزم حضور مردم  در صحنه و آمادگی آنان برای فداکاری است. حضور در صحنه به معنای عام کلمه، به معنای مشارکت وسیع در عرصه‌های مختلف سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی است. طبعاً شرکت در تظاهرات یک بعد مشارکت مردمی است. نظارت مردم بر انقلاب و دولتمردان نیز از ابعاد دیگر مشارکت مردم است. اگر یک روز مردم از معنویت و ایثار دوری گزیدند و آنگونه شد که امام حسین در مورد مردم عصر خویش فرمود: «مردم بندگان دنیایند که پشتیبانیشان از دین تا آنجاست که زندگی شان در رفاه است و آنگاه که در بوته امتحان قرار گرفتند، دینداران اندک خواهند بود»، باید نگران بود، چرا که «سیدالشهدا و اصحاب او و اهل‌بیت او تکلیف را به ما آموختند، فداکاری در میدان و تبلیغ در خارج میدان.» ‏‎[41]‎

‏طبیعی است که اگر عاشورا و روح حرکت عاشورا در ایران زنده بماند؛ انقلاب و آرمانهای والای آن بدون آسیب در گذر زمان، روز به روز آبدیده‌تر و مستحکمتر به حرکت خود ادامه خواهد داد؛ ولی این امر فداکاری، بسیج و عزم ملی می‌طلبد. گفته‌اند که «‏الناس علی دین ملوکهم‏»، استمرار روحیه ایثار و فداکاری مردم منوط به تداوم روحیه عدالت‌جویانه و حق‌طلبانه ما و دولتمردان انقلاب است. ‏

‏استمرار انقلاب همچون دوران شکل‌گیری نیازمند روحیه شهادت طلبی، فداکاری و ایثار جمعی است. در حالی که در شهادت طلبی مبنا راحتی دیگران است. در رفاه‌طلبی اساس، راحتی و رضایت‏


مجموعه مقالات دومین کنگره بین المللی امام خمینی (س) و فرهنگ عاشورادفتر 2صفحه 241
‏خود است. برای تداوم انقلاب باید دید در بردار شهادت طلبی و رفاه طلبی، میزان پراکندگی مردم ما در کدام بعد است. ‏

‏رفاه‌طلبی‏ ______________________ ‏شهادت‌طلبی‏

‏برای تداوم و استمرار انقلاب باید این گفته امام خمینی که فرمود: «امام حسین(ع) با خون خود اسلام را زنده کرد، شما به تبعیت از او انقلاب و اسلام را ضمانت نمائید». ‏‎[42]‎‏ را نصب‌العین خود قرار دهیم و شکوفایی انقلاب اسلامی را تضمین نماییم. ‏

 


مجموعه مقالات دومین کنگره بین المللی امام خمینی (س) و فرهنگ عاشورادفتر 2صفحه 242


مجموعه مقالات دومین کنگره بین المللی امام خمینی (س) و فرهنگ عاشورادفتر 2صفحه 243
‏پ‏‏ا‏‏ی نوشتها:‏

مجموعه مقالات دومین کنگره بین المللی امام خمینی (س) و فرهنگ عاشورادفتر 2صفحه 244

  • - علامه مجلسی. بحارالانوار، ج 43 (بیروت: دار احیا التراث العربی، 1983 م) ص 261 و ص 316. و ج 45 و ص 314. این روایت به شکل حسین منی و انا منه نیز نقل شده است.جهت اطلاع بیشتر به بحارالانوار، ج 37، ص 74 و ج 43، ص 271 و 296 رجوع کنید.
  • - امام خمینی بر احیا اسلام توسط امام حسین(ع) و نهضت عاشورا تأکید مداوم داشته اند:الف- «انا من حسین» که روایت شده است که پیغمبر فرموده است: این معنایش این است که حسین مال من است و من هم از او زنده می شوم این همه برکات از شهادت ایشان است (ر ک به: امام خمینی، ر.ک: صحیفه امام، ج 13، ص 329-331.ب- اساسی که همه چیز را تا حالا نگاه داشته، او بوده. پیغمبر(ص) هم فرمود که «انا من حسین» یعنی دیانت را او نگاه می دارد و این فداکاری دیانت اسلام را نگه داشته است ر.ک: صحیفه امام، ج 10، ص 120-122).
  • - ر.ک: صحیفه امام، ج 19، ص 478-481
  • - قرآن مجید، سورۀ انفال، آیه 53.
  • - Leili Echghi, untemps entre les temps(paris: Cerf, 1992)
  • - ر.ک: صحیفه امام، ج 17، ص 481-483.
  • - علامه سید مرتضی عسکری، معالم المدرستین، ج 3(بیروت: موسسه النعمان، 1410 ق) ص 16.
  • - ابن کثیر در تاریخ خود «البدایة و النهایة» آورده که معاویه به یزید گفته بود در عشرت طلبی پرده دری نکند و این شعر را به عنوان نصیحت برای او خوانده بود که:کم فاسق تحبه ناسکاقد باشر اللیل بامر عجیبغطَی علیه اللیل استارهفبات فی امن و عیش خصیبو لذة الاحمق مکشوفهیسعی بها کل عدو مریبر ک به: معالم المدرستین، ج 3، ص 17.
  • - نفس المصدر، ص 20 و 21.
  • - بحارالانوار، ج 44 ص 381 و ج 78، ص 116.
  • - محمدرضا نجمی، سخنان حسین بن علی از مدینه تا شهادت(تهران: دفتر انتشارات اسلامی، بی تا) ص 19.
  • - امام حسین(ع) در موارد و مواضع متعددی نسبت به معاویه و یزید سخن گفته اند:الف- خطبه امام حسین در منی که به تفصیل درباره معاویه به عنوان طاغیه و نیز اهل بیت صحبت کرده است. ر.ک به: علامه امینی، الغدیر، ج1(بیروت: دارالکتاب العربی، 1967) ص 198.ب- در مدینه به ولید بن عتبه که می خواست از امام حسین برای یزید بیعت بگیرد گفت: «یزید رجل فاسق شارب خمر قاتل النفس المحرمه معلن بالفسق و مثلی لا یبایع مثله».ر ک به: ابن اعثم، الفتوح، ج5(بیروت: دارالکتاب العلمیه، 1986 م) ص 14.ج- امام حسین به مروان بن حکم می گوید: ویحک! اتامرونی ببیعة یزید و هو رجل فاسقد- در منزل ذات عرق امام حسین(ع) در ملاقات با بشر بن غالب به روشنی از وجود دو جریان و دو امام سخن می گوید. رهبری که به هدایت می خواند و رهبری که مردم را به ضلالت می کشاند. ر ک به: بحارالانوار، ج 44، ص 367.
  • - بحارالانوار، ج 44، ص 329.
  • - ابی مخنف، وقعةالطف (قم: موسسه النشر الاسلامی، 1367 هـ . ش) ص 172.
  • - نهج البلاغه، خطبه 108.
  • - ر.ک: صحیفه امام، ج 21، ص 2-4.
  • - علی بن موسی بن جعفر بن طاووس، اللهوف فی قتلی الطفوف (نجف مطبعة الحیدریه، 1369 هـ . ق) ص 26.
  • - المقرّم، مقتل الحسین(ع) (بیروت: دارالکتاب الاسلامی، 1399 ق)، ص 219.
  • - ر.ک: صحیفه امام، ج 16، ص 292-294.
  • - لیت اشیاخی ببدر شهدواجزع الخزرج من وقع الاسلفاهلّوا و استهلّوا فرحاًثم قالوا لیزید لاتشلقد قتلنا القوم من ساداتهمو عدلناه ببدر فاعتدللعبت هاشم بالملک فلاخبر جاء و لا وحی نزللست من خندق ان لم انتقممن بنی احمد ما کان فعلر ک به: الفتوح، ج 3، ص 151 – 150.
  • - ابن عماد حنبلی، شذرات الذهب، ج 1 (بیروت: دار احیا التراث العربی، بی تا) ص 69.
  • - سبط بن جوزی، تذکرة الخواص (تهران: مکتبة نینوی الحدیثه، بی تا) ص 261.
  • - سید محسن امین، امام حسین(ع) و حماسه کربلا، ترجمه ناصر پاکپرور (تهران: واحد تحقیقات اسلامی، 1366) ص 478.
  • - سید عطأالله مهاجرانی، پیام آور عاشورا (تهران: انتشارات اطلاعات 1371) ص 356.
  • - زینب بنت الشاطی، تراجم سیدات بیت البنوه (بیروت: دارالکتاب العربی، 144 ق) ص 790 – 789.
  • - باقر شریف القریشی، حیاةالامام حسین بن علی، ج3(قم: دارالکتاب العلمیه، 1397 هـ . ق) ص 428.
  • - عبیدلی نسابه، اخبار الزینبیات (قم: کتابخانه آیت الله العظمی مرعشی نجفی) ص 116.
  • - دعبل خزاعی، دیوان، ص 107:راس ابن بنت محمد و وصیهیاللرجال علی قناة یرفعوالمسلمون بمنظر و بسمعلاجازع من ذا و لا متخشع
  • - اقبال لاهوری، کلیات اشعار (تهران: سنایی، بی تا) ص 75 – 74.
  • - ر.ک: صحیفه امام، ج 17، ص 52-59.
  • - دکتر علی شریعتی، حسین وارث آدم، مجموعه آثار، ج 19(تهران: قلم، 1360 ش) ص 25.
  • - ر.ک: صحیفه امام، ج 16، ص 346-347.
  • - ر.ک: صحیفه امام، ج 3، ص 261-262.
  • - ر.ک: صحیفه امام، ج 4، ص 9-10.
  • - ر.ک: صحیفه امام، ج 10، ص 314-315.
  • - ر.ک: صحیفه امام، ج 16، ص 343-349.
  • - ر.ک: صحیفه امام، ج 17، ص 52-59.
  • -  امام حسین زمانی که عبدالله بن زبیر ایشان را به ماندن در مکه ترغیب می کرد، به وی چنین می گوید: «انّ ابی حدثنی ان بمکة کبشاتستحل حرمتها فما احب ان اکون ذلک الکبش و لئن اقتل خارجا منها بشبر احب الی ان اقتل فیها و لئن اقتل خارجا منها بشبرین احب الی من ان اقتل خارجا منها بشبر»؛ پدرم به من خبر داد که به سبب قوچی در مکه احترام آن شهر در هم شکسته خواهد شد. نمی خواهم آن قوچ من باشم. به خدا سوگند اگر یک وجب دورتر از مکه کشته شوم بهتر از آن است که درون آن به قتل رسم و اگر دو وجب دورتر از مکه کشته شوم بهتر از این که در یک وجبی آن به قتل رسم.
  • - محمدرضا نجمی، پیشین، ص 81.
  • - مرتضی مطهری، «مشکل اساسی در سازمان روحانیت»، در بخشی دربارۀ مرجعیت و روحانیت (تهران: انتشار، 1341) ص 166.
  • - ر.ک: صحیفه امام، ج 17، ص 52-55.
  • - ر.ک: صحیفه امام، ج 17، ص 439-440.