تکلیف گرایی در نهضت حسینی(ع) و نهضت خمینی(ره)
کاظم قاضیزاده
مقدمه
در یک تقسیمبندی کلی، افعالی که یک مکلف مسلمان انجام میدهد به دو گروه تعبدی و توصلی تقسیم میگردد، مراد از این دو کلمه(تعبدی و توصلی) در میان اصولیین یکسان نگاشته نشده است، بعضی از اندیشمندان معاصر چهار احتمال را در معانی آن دادهاند ولی با اینحال بعضی از احتمالات دیگری را که در کتب دیگران آمده ذکر نکرده است، یکی از معانی این اقسام را اینگونه ذکر کردهاند: تعبدی: مالا یعلم الغرض منه(آنچه غرض از آن معلوم نیست)، توصلی: ما کان الداعی للامر به معلوما(آنچه انگیزه از امربه آن معلوم است) لازمه این مفهوم آن است که فعل تعبدی به انگیزۀ «تعبد» و امتثال اوامر خدایی انجام پذیرد و از همین جهت نیز آن را «تعبدی» نامیدهاند، اگر تعبدی را به معنای «ما عمله المکلف لاجل التعبد و امتثال امرالله» بدانیم توصلیات – به مفهوم فوق – نیز میتواند داخل در تعبدی قرار گیرد. به تعبیر دیگر گرچه بعضی از وظایف دارای فلسفه و هدفی انسانیاب و بعضی دیگر دارای فلسفهای است که عقل انسانی به آن دسترسی ندارد، اما مکلف میتواند در همه این افعال – چه گروه اول و چه گروه دوم – انگیزهای جز انجام فرمان الهی و امتثال دستور او را در نظر نداشته باشد، در این صورت در انجام فعل توصلی عبد ضمن رسیدن به هدف متوقع و معلوم از تقرب به درگاه خداوند و داشتن انگیزهای متعالی و خالص نیز بهرهمند میشود، این مرحله بسیار بالایی است که مکلف در همه افعال جز طلب رضایت معبود و امتثال فرمان او و قرب به خداوند انگیزه دیگری ندارد. از این مرحله پایینتر جمع بین دو انگیزه تعبد و انگیزه رسیدن به هدف معلوم بنحو طولی یا عرضی است گرچه جمع طولی مطلوبتر است، عالمان علم اخلاق ضمن توصیه به
مجموعه مقالات دومین کنگره بین المللی امام خمینی (س) و فرهنگ عاشورادفتر 2صفحه 197
تحصیل انگیزه خیر و نیک در کارها نه تنها در وظایف توصلی بلکه حتی در کارهای مباح به لزوم پیگیری انگیزه متعالی اشاره کردهاند ابو حامد غزالی مینویسد:
«هیچ کار مباحی نیست مگر اینکه همراهی نیت و نیاتی نیک را برمیتابد و بدین وسیله زمینه تقرب را فراهم آورده و به درجات رفیع میکشاند.»
هم او نیز از بعضی از بزرگان گذشته نقل میکند که فرمودهاند:
«من دوست دارم در هر کاری نیت داشته باشم حتی در خوردن، آشامیدن، خواب و قضاء حاجت... و همه این کارها را میتوان به خاطر خداوند انجام داد. چرا که هر چه سبب استمرار حیات و فراغت قلب است انسان را در دین خویش کمک میکند، پس هر کس که از خوردن قوت عبادت را قصد کند، در این خوردن اطاعت خداوند را نموده است.» از سوی دیگر درجات قرب و انگیزههای نیک متفاوت است، انتخاب خوبترین انگیزه و متعالیترین هدف بدون تردید مطلوبتر است، از این روی اولیاء خاص خداوند به انگیزههای خوب نیز قانع نبوده و بدنبال انجام «عمل حسن» نبوده که «احسن الاعمال» و «احسن النیات» را همواره در نظر داشتند، اگر انفاق و ترحم به یتیم و مسکین و اسیر مطلوب است و انفاق بر یتیم بخاطر سیر کردن وی و شادمان ساختن او و آسودگی وجدان و... همه و همه پسندیده است، اما اولیاء خاص اطعام فوق را لوجهالله انجام میدهند.«انما نطعمکم لوجهالله»
بطور خلاصه گر چه در واجبات توصلی«بمعنای مذکور» هدف و غرض از فعل روشن است، اما انجام آنها به انگیزه تعبد و تسلیم در برابر حق ممکن و مطلوب است. در میان انگیزههای مطلوب نیز انتخاب عالیترین انگیزه پسندیده است.
مفهوم تکلیفگرایی با توجه به مقدمۀ فوق روشن میشود. تکلیفگرایی به معنای توجه به عمل و حرکت به سوی آن به انگیزه انجام اوامر خداوند و کسب رضایت اوست، از این جهت تکلیفگرایی خود عمل خاصی نیست بلکه روش خاصی در انجام عمل است، عمل یکسانی را دو فرد میتوانند با انگیزههای مختلف انجام دهند، تکلیف گرا در انجام همه اقدامات خود قبل از هر چیز و بیش از هر چیز به محبوبیت و مبغوضیت عمل در نظر خداوند و جایگاه آن در حوزه اوامر و نواهی شرعی توجه میکند و همین نکته محرک اقدام یا ترک اقدام وی میشود.
انگیزه نهضت حسینی
بدون تردید حرکت و قیام خونین امام حسین(ع) مهمترین حرکت سیاسی و اجتماعی ایشان
مجموعه مقالات دومین کنگره بین المللی امام خمینی (س) و فرهنگ عاشورادفتر 2صفحه 198
بلکه مهمترین حرکت اصلاحی تاریخ اسلام محسوب میشود، این حادثه خاطرهانگیزترین حادثۀ تاریخ است، تاثیرات این واقعه در طول تاریخ و تجلیلی که از آن صورت گرفته و میگیرد، کمنظیر و بلکه بینظیر است، ابعاد این واقعه علی القاعده باید با تحلیلها و بررسیهای مفصل و گوناگون مواجه شود اما به عللی از جمله مقام عصمت امام حسین(ع) و تقدس این حرکت در دیدگاه شیعیان کمتر بررسی تحلیلی از این واقعه صورت گرفته است. غالب کتبی که درباره این واقعه نگاشته شده است در بیان تاریخ و شرح وقایع این روز پر حادثه و وقایع قبل و بعد از آن بوده است، در صد سال اخیر خصوصاً در سالهای گذشته کتب تحلیلی در خور و شایستهای در این موضوع نگاشته شده است، یکی از موضوعات مورد بحث که جواب یکسانی نیز نداشته است، مسأله انگیزه قیام حسینی است، آیا امام حسین(ع) به قصد تشکیل حکومت به سوی کوفه حرکت کرد؟ و یا انگیزه دیگری در دیدگاه ایشان وجود داشت؟ آیا امام حسین(ع) در پی انجام یک دستور خصوصی غیر قابل تحلیل و تعمیم بود؟ و یا حرکت سیاسی وی از پشتوانه اندیشه بشری برخوردار بود؟ آیا تغییر شرایط سیاسی در تصمیمات حضرت و انگیزههای آن جناب تأثیر گذاشت و یا در همه حالات یک انگیزه وی را به سوی مقصود راهبری مینمود؟ طبیعی است پاسخگوئی به این سوالات با بررسی بیانات و موضعگیریهای امام حسین(ع) و مجموعه خصوصیات قیام امام حسین(ع) امکانپذیر است و دیدگاههای اجتهادی اندیشمندان زمینه پاسخگوئیهای متفاوتی را فراهم آورده است.
حضرت امام خمینی(ره) پاسخ یکسانی را به این سوالات نفرمودهاند گرچه امکان انضمام این پاسخها وجود داشته و فرمایشات گوناگون ایشان قابل جمع و در نهایت همسازی است.
دیدگاه امام خمینی(ره) دربارۀ قیام حسینی
حضرت امام خمینی در بعضی از موارد انگیزه حرکت امام حسین(ع) را تشکیل حکومت معرفی کردهاند در این باره میفرمایند: «این جور نبود که آمده است ببیند که[چه میشود] بلکه آمده بود حکومت هم میخواست بگیرد. اصلاً برای این معنی آمده بود و این یک فخری است و آنهائی که خیال میکنند که حضرت سیدالشهدا برای حکومت نیامده، خیر اینها برای حکومت آمده اند، برای اینکه باید حکومت دست مثل سیدالشهدا باشد، مثل کسانیکه شیعه سیدالشهدا هستند، باشد.»
گاهی نیز انگیزه امام حسین(ع) را امر به معروف و نهی از منکر اعلام مینمودند، مسأله امر به معروف و نهی از منکر مفهومی گسترده است و مراتب مختلفی را شامل میشود، جلوگیری از ظلم ظالم، معرفی انحرافات مذهبی و دینی حکومت بظاهر دینی، رسوا نمودن ظالمان، محو حکومت
مجموعه مقالات دومین کنگره بین المللی امام خمینی (س) و فرهنگ عاشورادفتر 2صفحه 199
ظالمان و تشکیل حکومت اسلامی همه و همه میتواند مصداقی از امر به معروف و نهی از منکر باشد، امام امت گاه به عنوان امر به معروف و نهی از منکر و گاه به مصادیق آن اشاره میفرمودند:
«سیدالشهدا(ع) از همان روز اول که قیام کردند برای این امر انگیزهشان اقامه عدل بود، فرمودند که میبینید که به معروف عمل نمیشود و به منکر عمل میشود. انگیزه این است که معروف را اقامه و منکر را از بین ببرد، انحرافات همه از منکرات است جز خط مستقیم توحید هر چه هست منکرات است، اینها باید از بین برود و ما که تابع سیدالشهدا هستیم باید ببینیم که ایشان چه وضعی در زندگی داشت، انگیزهاش نهی از منکر بود که هر منکری باید از بین برود از جمله قضیه حکومت جور، حکومت جور باید از بین برود.»
یکی از منکرات مهمی که در حکومت یزید اتفاق میافتاد محو دین و تحریف حقیقت اسلام بود، وی خلافت رسولالله را به رژیم استبداد و خودکامه مبدل ساخته و شراب و قمار و نماز را در هم میآمیخت، این خطر بزرگ را امام حسین(ع) بر طرف کرد، امام(ره) در این باره میفرمایند:
«حضرت سیدالشهدا(سلام الله علیه) دیدند که معاویه و پسرش – خدا لعنتشان کند – اینها دارند مکتب را از بین میبرند، دارند وارونه اسلام را جلوه میدهند.»
خطر تحریف حقیقت اسلام و محو دین از هر خطری بالاتر است، از این روی برای مقابله با خطر احتمال تاثیر مستقیم یا علم به تاثیر فوری لازم نیست، در تزاحم بین حفظ «جان مسلمین» و «دین خداوند» جای هیچ گونه تردیدی در تقدم حفظ دین نیست، حضرت امام حسین(ع) نیز گرچه خود و فرزندان و اصحابش از بهترین مسلمین روی زمین بودند، اما در مبارزه با این انحراف نه به سرنوشت خود اندیشه کرده و نه توقع موفقیت ظاهری و فوری را داشتند. از این روی اگر در راه امر به معروف و نهی از منکر، احتمال شهادت نیز داده شود، بیاشکال و باز از دیدگاه دینی مطلوب است؛ حضرت امام(ره) در این باره میفرمایند:
«آن روزی که در وجهه اسلام بخواهد خدشه وارد بشود، آن روز است که بزرگان اسلام جانشان را دادند برای او، در زمان معاویه و در زمان پسر خلف معاویه مسأله اینطور بود که چهره اسلام را اینها داشتند قبیح میکردند، به عنوان خلیفةالمسلمین، به عنوان خلیفۀ رسولالله آن جنایات را میکردند، مجالسشان مجالس چه بود، اینجا بود که تکلیف اقتضا میکرد برای بزرگان اسلام که مبارزه کنند و معارضه کنند و این چهره قبیحی که اینها دارند از اسلام نشان میدهند و اشخاص غافل ممکن است که خیال کنند که اسلام خلافتش همین است که معاویه دارد و یزید دارد، اینست که [به]
مجموعه مقالات دومین کنگره بین المللی امام خمینی (س) و فرهنگ عاشورادفتر 2صفحه 200
خطر میاندازد اسلام را و اینست که مجاهده باید کرد ولو انسان به کشتن برود.»
با توجه به بیان اخیر، مسئله دیگری که بعضاً در انگیزه قیام سیدالشهدا(علیه السلام) گفته میشود قابل قبول و تحلیل است بعضی علت این قیام را از سوی امام(ع) رسیدن به مقام شامخ شهادت دانستهاند و هدف آن بزرگوار را به تحقق رساندن وعدهها و پیشبینیهائی دانستهاند که از قبل بر زبان حضرتش و یا امیرمومنان(ع) و پیامبر اکرم(ص) جاری گردیده بود. اگر مقصود آن باشد که حضرت صرفاً برای شهید شدن و رسیدن به مقام شفاعت و... به این کار بزرگ دست زده است، نمیتواند مورد قبول باشد، اما اگر مقصود آنست که حضرتش هیچ وسیلهای را برای رسوایی دشمن و نهی از منکر جز خون سرخ خویش و یاران نداشتند و در این مسیر گرچه بر شهادت خود نیز آگاه بود – به جهت کمی یاران و زیادی دشمن- با این حال رضایتمندانه به سوی هدف حرکت میکرد، این هدف هدفی مقدس و انگیزهای کاملاً موجه و قابل قبول است.
حضرت امام خمینی در بعضی از کلمات خویش به این انگیزه اشاره میفرمایند:
«حضرت سیدالشهدا تکلیف برای خودشان دانستند که بروند و کشته هم بشوند و محو کنند آثار معاویه و پسرش را.» «سیدالشهدا برای اسلام خودش را به کشتن داد.»
در کلمات فوق حضرت امام(ره) به قیام امام حسین(ع) انگیزههای مختلفی را نسبت دادهاند، انگیزه تشکیل حکومت اسلامی، انگیزه جلوگیری از ظلم ظالمان، انگیزه دفاع از حقیقت اسلام و مبارزه با کجاندیشیها و انحرافات فکری، انگیزۀ شهادتخواهی در راه رسوایی ظلم و حیات اسلام، انگیزه امر به معروف و نهی از منکر.
بنظر میرسد همه انگیزههای فوق مقدس و مطلوب و تا حد زیادی نیز با هم قابل جمع است، اگر از علم امامت که حضرت مأمور به انجام وظیفه بر طبق آن نبودهاند بگذریم، شرایط تشکیل حکومت با وجود هواداران زیاد فراهم بوده است و لااقل قبل از آنکه نقض پیمان اهل کوفه رسماً اعلام شود، درصد موفقیت امام حسین(ع) در پیروزی بر یزید قابل اعتنا بوده است، انگیزههای دیگر نیز به عنوان انگیزههایی که هر کدام به عنوان یک هدف اساسی از آغاز تا پایان نهضت در نظر حضرت سیدالشهدا بوده است قابل قبول و مورد تایید کلمات آن حضرت است.
انگیزۀ دیگری که در «طول» همه انگیزههای فوق است و جوهرۀ حرکت امام را تشکیل میدهد انگیزۀ «ادای تکلیف الهی» و «انجام وظیفه شرعی» و «اطاعت پروردگار» است، حضرت امام به این انگیزه یعنی «تکلیف الهی» در میان انگیزههایی که برای نهضت امام حسین ذکر کردهاند، اشاره
مجموعه مقالات دومین کنگره بین المللی امام خمینی (س) و فرهنگ عاشورادفتر 2صفحه 201
فرمودهاند:
«اینکه حضرت ابی عبدالله(علیهالسلام) نهضت کرد و قیام کرد، با عدد کم در مقابل این [ظالمان]، برای اینکه گفتند تکلیف من اینست که استنکار کنم، نهی از منکر کنم.»
«سیدالشهدا تکلیف برای خودشان دانستند که بروند کشته هم بشوند و محو کنند آثار معاویه و پسرش را.»
«او تکلیف میدید برای خودش که باید او با این قدرت مقابله کند و کشته هم بشود تا به هم بخورد این اوضاع، تا رسوا بکند این قدرت را با فداکاری خودش و این عدهای که همراه خودش بود. او دید که یک حکومت جائری است که بر مقدرات مملکت او سلطه پیدا کرده است، تکلیف خودش را، تکلیف الهی خودش را تشخیص داد که باید نهضت بکند و راه بیفتد و برود و مخالفت بکند و اظهار مخالفت و استنکار کند هر چه خواهد شد، در عین حالی که به حسب قواعد معلوم بود که یک عدد اینقدری نمیتواند با آن عدهای که آنها دارند مقابله کند ولی تکلیف بود.»
حضرت امام با توجه به این انگیزۀ قیام حسینی پیروزی آن را قطعی اعلام کرده و در حقیقت صرف انجام عمل به نیت ادای تکلیف و اطاعت را پیروزی میدانستند و میفرمودند:
«حضرت سیدالشهدا را کشتند اما [کشته شدن] اطاعت خدا بود، برای خدا بود، تمام حیثیت برای او بود، از اینجهت هیچ شکستی در کار نبود، اطاعت کرد.»
انگیزۀ نهضت امام حسین از دیدگاه استاد شهید مطهری
مرحوم استاد شهید مطهری در مواضع مختلفی به تحلیل و مقایسه انگیزههای گوناگونی که در راه نهضت حسینی متحمل است پرداختهاند. ضمناً در پاسخگویی به تحلیل دیگری که در عصر ایشان ارائه شده بود سه انگیزه «امر به معروف و نهی از منکر» و «مخالفت با بیعت» و «قصد تشکیل حکومت بر مبنای دعوت مردم کوفه» را مورد بررسی قرار دادهاند، در دیدگاه ایشان تشکیل حکومت و اجابت به مردم کوفه هرگز نقش اساسی در نهضت حسینی نداشته است و به همین جهت آگاهی از نقض بیعت کوفیان هرگز بر شور و حماسه و تصمیم ابی عبدالله اثر منفی نداشته است، عامل سرباز زدن از بیعت نیز کاری تهاجمی نبوده و اگر یزید درخواست بیعت نمیکرد حضرت طبعاً وظیفهای در ابراز مخالفت نداشت، اما عامل مهم امر به معروف و نهی از منکر عاملی است که اساس نهضت حسینی را تشکیل میدهد و حضرت ابا عبدالله(ع) خود بارها به آن اشاره فرمودند. این عامل وظیفه ابتدائی حضرت را موجب میشود- گرچه یزید بیعت نخواهد و کوفیان دعوت نکنند- و از جهت
مجموعه مقالات دومین کنگره بین المللی امام خمینی (س) و فرهنگ عاشورادفتر 2صفحه 202
ارزندگی و آموزندگی و تقدس در مرحله بالاتری قرار دارد.
آنچه در کلام استاد بطور روشنتر تحلیل شده است مسئله ارزش دعوت مردم کوفه و قصد امام حسین(ع) برای اجابت دعوت و تشکیل حکومت است، بر خلاف اندیشه کسانی که بدنبال اصلی کردن این عنصر در انگیزه نهضت، تلاش کردهاند و با شواهد و مدارک تاریخی و یا ذکر اوضاع سیاسی اوج حرکت حسینی را به سطح یک مبارزه سیاسی بین دو گروه متخاصم (منتها یکی حق و دیگری باطل) و همآورد تنزل دادهاند. ایشان به عامل دعوت هرگز نقش اساسی ندادهاند. آنچه مهم بود، رفع بدعتها و منکرات و احیای سنت بود و راهی جز انقلاب و اعتراض برای آن نبود و لذا اگر دعوت مردم کوفه و سرباز زدن از بیعت هم مطرح نبود عنصر اصلی انگیزۀ امام که امر به معروف و نهی از منکر بود، حضرت را به شهادتگاه رهنمون میشد.
انگیزههای نهضت حسینی در سیره و بیان امام حسین(ع)
بدون تردید مهمترین سند در کشف انگیزههای نهضت حسینی و ارزش مقایسهای آنها بیانات و سیرۀ رهبر این نهضت از آغاز تا انجام است، خصوصاً که مواضعی که امام(ع) خود در توجیه حرکت خویش و یا اعلام موضع در مقابل دیگران بیاناتی فرمودهاند کم نیست.
انگیزه امر به معروف و نهی از منکر
بیشترین سخن امام حسین(ع) در باب فلسفۀ نهضت در این باره است. حضرت در کنار قبر پیامبر فرمود:
«اللهم انی احب المعروف و انکر المنکر»
خداوندا من معروف را دوست دارم و منکر را زشت میشمارم.
محمد بن حنفیه در زمان خروج امام(ع) از مدینه قدرت بر جهاد نداشتند(به جهت فلج بودن دست)، امام طی نامهای وصایایی را به وی نوشت که مهمترین نکتۀ این نامه مسئله هدف نهضت است:
«انی لماخرج اشرا و لا بطرا و لا مفسداً و لا ظالماً و انما خرجت لطلب الاصلاح فی امة جدی ارید ان آمر بالمعروف و انهی عن المنکر و اسیر بسیرة جدی و ابی علی بن ابیطالب...»
من از روی خود خواهی و خوشگذرانی و فساد و ستمگری از مدینه خارج نشدهام، من برای طلب اصلاح مفاسد امت جدم خارج شدم، میخواهم امر به معروف و نهی از منکر کنم و به شیوه جدم و پدرم علیبنابیطالب خواهم بود.
مجموعه مقالات دومین کنگره بین المللی امام خمینی (س) و فرهنگ عاشورادفتر 2صفحه 203
حضرتش در کلام دیگری که در منزل بیضه فرمودند:
«ان هولاء قد لزموا طاعه الشیطان و ترکوا طاعه الرحمن و اظهروا الفساد و عطلوا الحدود و استأثروا بالفَیْءِ و احلوا حرام الله و حرموا حلاله و انا احق ممن غیر»
بتحقیق که این گروه ملازم اطاعت شیطان شده و از اطاعت خداوند رحمن سر باز زدهاند، فساد را گسترانیده و حدود الهی را تعطیل کردهاند و فیء و اموال معصوم را به خود اختصاص دادهاند، حلال خدا را حرام شمرده و حرام خدا را مباح دانستهاند و من از آنکه اینگونه کردهاست [به خلافت] سزاوارترم.
جملات فوق به مفاسدی که امام در صدد رفع آنها هستند اشاره مینماید. روشن است که مبارزه و تلاش در براندازی این مفاسد چیزی جز پیروزی در هدف امر به معروف و نهی از منکر نیست.
نحوۀ برخورد حضرت امام حسین(ع) با دشمنان و افراد دیگری که در مسیر با حضرتش روبرو میشدند، نشانگر اهتمام امام به روشنگری و واداشتن آنها به انجام معروف و ترک منکر بوده است. دو سخنرانی مهمی که در روز عاشورا از سوی حضرت، در مقابل لشکر دشمن تحقق یافت، از محورهایی همچون ترس از عاقبت ظلم و شناسائی خاندان حضرت برخوردار بود.
انگیزه سرباز زدن از بیعت
از جهت تاریخی منشأ قیام خونین کربلا درخواست بیعت از سوی یزید بود. حضرت امام حسین برای امتناع و استنکاف از بیعت با نماینده یزید از مدینه به سوی مکه حرکت کردند حضرت در موارد متعددی به سازشناپذیری خود در برابر یزید و نپذیرفتن ذلت بیعت با یزید اشاره نمودند.
حضرت در این مورد سخنان حماسی فراوانی بیان نمودند، در اولین برخورد با استاندار مدینه حضرت در پاسخ وی بدون تردید، عدم بیعت خویش را اعلام کردند. جالب توجه آنکه در این گفتگو ایشان ضمن اشاره به اوصاف ذاتی خود و خانواده و اوصاف یزید و اجدادش میفرمایند: «و مثلی لا یبایع مثله» ؛ و کسی چون من با کسی چون یزید بیعت نمیکند.
این کلام روز اول نهضت در آخرین روز حیات و در صحرای کربلا نیز از دهان مبارکش صادر شد، این نکته نشانگر ثبات و عدم تزلزل ابا عبدالله(ع) در این موضعگیری است.
«لا و الله لا اعطیتم بیدی اعطاء الذلیل و لا افر فرار العبید»
نه به خدا سوگند که نه دست بیعت ذلیلانه بدهم و نه چون بردگان به پای فرار کنم.
مجموعه مقالات دومین کنگره بین المللی امام خمینی (س) و فرهنگ عاشورادفتر 2صفحه 204
در کلام دیگری باز میفرماید:
«انی لا اری الموت الا السعادة و الحیوة مع الظالمین الا برما»
من مرگ را جز سعادت و زندگی با ظالمان را جز ننگ نمیبینم.
انگیزه دعوت مردم کوفه و تشکیل حکومت
حضرت امام حسین(ع) در سخنرانیها و در مذاکراتی که با شخصیتهای گوناگون داشتند هرگز به عامل دعوت مردم کوفه و پاسخگویی به این دعوت اشاره نداشتند، گرچه انتخاب مسیر کوفه و گسیل حضرت مسلم نشانگر آنست که تا قبل از برخورد با سپاه «حر» در مسیر اجابت به دعوت کوفیان گام مینهادند، از این روی پذیرش دعوت میتواند جزء عواملی که لااقل در تعیین مسیر حرکت موثر بوده است، بشمار آید. یاد کرد امام از این عامل در احتجاج با کوفیانی است که پس از مدت کوتاهی مسیر طولانی بین دو لشگر حق و باطل را درنوردیده و بجای همراهی با این نهضت حسینی در مقابل آن قرار گرفتند.
جدای از نامه شدیداللحنی که امام پس از اطلاع از نقض بیعت کوفیان به آنان نگاشتند. در اولین سخنرانی روز عاشورا، حضرت نام چند نفر از سران کوفه که به حضرت نامه نوشته بودند را آورده و به نامههای دعوت آنها اشاره کردند و تلویحاً یکی از انگیزههای حرکت به سوی کوفه را بازگو نمودند، در این سخنرانی آمده است:
«یا شبث بن ربعی و یا حجار بن ابجر و یا قیس بن اشعث و یا یزید بن الحارث الم تکتبوا الی ان قد اینعت الثمار و اخضر الجناب و انما تقدم علی جند لکم مجندة.»
ای شبث بن ربعی و ای حجار بن ابجر و ای قیس بن اشعث و ای یزید بن حارث آیا شما بر من نامه ننوشتید که میوههایمان رسیده و درختانمان سرسبز و خرم است و در انتظار تو دقیقهشماری میکنیم، در کوفه لشگریانی مجهز و آماده در اختیار توست.
انگیزه تشکیل حکومت اسلامی در ضمن انگیزه اجابت دعوت کوفیان قابل درج است، بطور مسلم اگر هواداران روزهای قبل از ورود ابن زیاد به کوفه در همراهی خود با امام حسین(ع) ثابت قدم میماندند تردیدی در بدست گرفتن کوفه از سوی امام وجود نداشت، در نتیجه حداکثر بین دو سپاه کوفه و شام بار دیگر جنگی درمیگرفت و به متارکه و یا صلح و یا پیروزی یکی از طرفین میانجامید.
البته این نکته به معنای حصر انگیزه نهضت در «بر اندازی» نیست (بر خلاف آنچه در بعضی از
مجموعه مقالات دومین کنگره بین المللی امام خمینی (س) و فرهنگ عاشورادفتر 2صفحه 205
کلمات آمده است) بلکه امام با آگاهی از عدم پیروزی که نه تنها به علم امامت که به حسب قواعد سیاسی معمول نیز روشن بود، به نهضت خود حتی پس از نقض بیعت از سوی کوفیان، ادامه داد.
انگیزۀ ادای تکلیف الهی
یکی از انگیزههای مهم که در طول انگیزههای قبل نیز قرار میگیرد، ادای تکلیف الهی است. آنچه مسلم است اینکه در صورت علم به اراده و خواست الهی یک انسان متعالی در انجام ارادۀ معبود کمترین تردیدی به خود راه نمیدهد و حتی اگر آن اراده الهی را با عقل حسابگر و معاملات سیاسی و.... هماهنگ نبیند عمل به خواست خداوند و امتثال اوامر او را بر میگزیند، این نکته هرگز بمعنای قبول معارضه حکم شرع و عقل قطعی نیست بلکه نشانگر آنست که معادلات ظنی که عقل بر اساس ملاکات خود میپسندد، گاه با واقعیت و خیر مطلق که اراده الهی بر آن تعلق میگیرد، منطبق نیست.
امام حسین(ع) به مسئله اراده الهی و امتثال تکلیف در جریان کربلا تاکید فراوان داشتند، این مسئله از روز اول تا لحظات آخر حادثۀ کربلا بر زبان مبارک ایشان نمودار بود.
پس از تصمیم گیری حرکت به سوی مکه، حضرتش به زیارت قبر پیامبر آمده و اینگونه با خدای مناجات نمودند:
«اسئلک یا ذالجلال و الاکرام بحق القبر و من فیه الا اخترت لی ماهو لک رضی و لرسولک رضی»
ای پروردگار صاحب جلال و کرامت تو را به حق این قبر و آنکه آرمیده سوگند که از تو میخواهم که آنچه مورد رضای و خشنودی تو و مورد رضای پیامبر توست بر من اختیار کنی.
آخرین کلام امام نیز در گودال قتلگاه اینست:
«صبراً علی قضائک یا رب... صبراً علی حکمک»
در مقابل قضا و قدر تو شکیبا هستم ای پروردگار من، ... بر حکم و تقدیر تو صابرم.
حضرت در موضع دیگری نیز اصولاً علت حرکت به سوی عراق و همراه بردن فرزندان را به مسئله خواست و اراده الهی مستند میکردند، مخاطبین و یا منتقدینی که روح تعبد امام را میدانستند در مقابل این منطق دیگر سخنی نمیگفتند.
محمد حنفیه قبل از حرکت امام از مکه به کربلا شبانه به محضرش شتافت و پیشنهاد خود را مبنی بر اقامت در مکه و یا حرکت بسوی یمن ارائه کرد، حضرت امام حسین(ع) فرمودند: «پیشنهاد و
مجموعه مقالات دومین کنگره بین المللی امام خمینی (س) و فرهنگ عاشورادفتر 2صفحه 206
نظریۀ تو را مورد توجه [و مطالعه] قرار میدهم.» اما صبح هنگام محمد حنفیه از حرکت برادر آگاه شد. به سرعت به سوی امام حرکت کرده افسار شتر را گرفته و عرضه داشت: «مگر دیشب وعدهای ندادی که درخواست و پیشنهاد مرا مورد مطالعه قرار دهی»، امام در جواب فرمودند: آری اما پس از رفتن تو رسول خدا به خواب من آمد و فرمود: «یا حسین اخرج فان الله تعالی شاء ان یراک قتیلاً..»؛ ای حسین خارج شو [به سوی عراق] چرا که خداوند خواسته است که ترا کشته ببیند.
برادر گفت: «پس چرا زنان و فرزندان را با خود همراه کردی؟» حضرت پاسخ فرمود که: «پیامبر فرمود: و قد شاء الله ان یراهن سبایا؛ خداوند خواسته است که آنان را اسیر ببیند.»
در مجموع از کلمات فوق و نظایر آن، اینگونه بدست میآید که امام حسین(ع) بر مسئله ادای تکلیف بیش از هر چیز دیگری تاکید داشتند، مطلبی که شاید به عقل حسابگر و عرفی سیاستمداران چندان خوش نیاید. البته وجود کلمات دیگری که در بیان انگیزۀ قیام صادر شده است، شبهۀ انجام یک وظیفۀ خصوصی (که برای دیگران قابل تبعیت و یا فهم نیست) را رد میکند، اما با این حال با وجود انگیزههای گوناگون دیگر علم به اراده خداوند و ایمان به وعدههای پیامبر اکرم(ص) و امیر مومنان(ع) و.... به تنهایی میتوانست کاروان حسینی را به سوی این سرنوشت مقدس و خونین رهنمون شود.
این دیدگاه تکلیفگرایانه در بیانات پدر بزرگوار ایشان علی بن ابیطالب نیز به چشم میخورد. در خطبه شقشقیه حضرت ایشان پس از آنکه با اصرار زیاد مردم به تصدی حکومت پرداختند در فلسفه قبول رهبری فرمودند:
«اما و الذی فلق الحبه و براء النسمة لو لا حضور الحاضر و قیام الحجة بوجود الناصر و مااخذ الله علی العلماء ان لا یقاروا علی کظة ظالم و لا سغب مظلوم لالغیت حبلها علی غاربها و لسقیت آخرها بکاس اولها و لالفیتم دنیا کم هذه ازهد عندی من عفطه عنز.»
به خدایی که دانه را شکافت و جان را آفرید اگر این بیعتکنندگان نبودند و یاران حجت بر من تمام نمینمودند و خدا علما را نفرموده بود تا ستمکار شکمباره را بر نتابند و به یاری گرسنگان ستمدیده بشتابند رشته این کار را از دست میگذاشتم و پایان آنرا چون آغازش میانگاشتم و چون گذشته خود را به کناری میداشتم و میدیدید که دنیای شما را به چیزی نمیشمارم و حکومت را پشیزی ارزش نمیگذارم.
کلام فوق به دو انگیزه اساسی در قبول حکومت اشاره دارد، یکی از آن دو اتمام حجت است به واسطه
مجموعه مقالات دومین کنگره بین المللی امام خمینی (س) و فرهنگ عاشورادفتر 2صفحه 207
وجود بیعتکنندگان و دیگری عهد الهی و امر او به عالمان بر حمایت از مظلومان و مبارزه با ظالم. نکته قابل توجه آنست که گرچه نفی ظالم و طرد و ظلم و حمایت از مظلوم از مستقلات عقلیه است(مانند حسن عدل و قبح ظلم) اما حضرت امیر(ع) در این بیان به تکلیف و وظیفه الهی عالمان در این باره و نه تکلیف عقلانی آنها اشاره مینماید. حضرت امام نیز به تبع معصومین(ع) بر این نکته تکلیفگرایی در مبارزه با ظلم اشاره میکنند:
«ما بنا داریم به تکلیف عمل کنیم، ما مکلفیم که با ظلم مقابله کنیم... ما مکلفیم از طرف خدای تبارک و تعالی که با ظلم مقابله کنیم، با این آدمخوارها و با این خونخوارها مقابله کنیم.»
انگیزه امتثال تکلیف گرچه متوقف بر علم به تکلیف است و علم به تکلیف برای انسانهای عادی غالباً از طریق احکام شرعی و یا عقلی دیگر حاصل میشود، اما با این حال اگر مکلف انجام عمل را فقط بخاطر تکلیف قرار دهد و انگیزههای دیگر را در طول انجام تکلیف در نظر داشته باشد، سطح عمل خویش را از جهت تقدس مطلوبیت و محبوبیت به درگاه الهی بالا برده است. یکی از جنبههای تقدس و والایی حرکتهای سیاسی پیامبر اکرم(ص) و ائمه(ع) خصوصاً امام حسین(ع)، توجه به این نکته در انگیزه و قصد حرکت و عمل است.
انگیزههای نهضت امام خمینی(ره)
امام خمینی(ره) شخصیتی بر خاسته از حوزه علمیه قم محسوب میشود. بدون تردید ساختار شخصیتی امام خمینی مبتنی بر آموزههائی است که در فرهنگ دینی وجود داشته است. گرچه وجود ایشان در مقابل اقران حوزویشان از ویژگیهای خاصی برخوردار بوده است. اما با این حال از استناد به تعالیم ناب دینی و سیره معصومین جدا نمیباشد، آری بر طبق ادعای امام، فهم نسبتاً جدیدی را از دین میتوان به ایشان استناد داد خصوصاً که با اوصاف ذاتی و کسبی اخلاقی- عرفانی و..... ایشان نیز همراه گردیده و نهضتی عظیم را به ارمغان آورده است. با توجه به مقدمۀ کوتاه تشابه انگیزهها بین نهضت حسینی(ع) و نهضت خمینی کاملا امری متوقع است. این تشابه در حرکت و بیان امام(ره) نیز بارها مورد اشاره قرار گرفته است.
انگیزههای اساسی نهضت امام به این قرار است:
سرباز زدن از صلح و سازش و عزتخواهی
یکی از انگیزههای اساسی امام در نهضت، «عزتخواهی» امام بوده است، ایشان از ذلتپذیری دولت ایران که طبعاً به پای مسلمین، مراجع تقلید و شیعیان نیز نوشته میشد سخت بیزار بودند، روح
مجموعه مقالات دومین کنگره بین المللی امام خمینی (س) و فرهنگ عاشورادفتر 2صفحه 208
بلند و عزیز امام با شنیدن اندک حرکت ذلیلانهای متلاطم میشد، میخروشید و سیلی به راه میانداخت و ذلیلان را در غرقاب آن هلاک مینمود.
یکی از پر هیجانترین سخنرانیهای امام که در مقابل جمعیت بسیاری از مشتاقان زیارت ایشان صورت پذیرفته، سخنرانی ایشان علیه پیمان ذلتبار کاپیتولاسیون است. در این سخنرانی مردم تحت تأثیر احساسات امام قرار گرفته و بار بار ناله زدند؛ بیش از پانزده بار گریه شدید حضار سخنان امام را قطع کرد.
وقتی که امام به سازش با رژیم شاه متهم شده بودند فرمودند:
«خمینی را اگر دار بزنند تفاهم نخواهد کرد.»
و در پیامی دیگر فرمودند: «من اکنون قلب خود را برای سرنیزههای مامورین شما حاضر کردهام ولی برای قبول زورگوییها و خضوع در مقابل جباریهای شما حاضر نخواهم بود.» موضعگیریهای فوق انگیزۀ رد بیعت از سوی امام حسین را به خاطر میآورد؛ تعبیر بلند «هیهات منا الذلة» و جمله معروف ایشان در ملاقات با محمد حنفیه که فرمود «لو لمیکن فی الدنیا ملجاء و لا ماوی لما بایعت یزید بن معاویه» الهامبخش روحیه سازشناپذیری و عزتطلبی امام بوده است.
امر به معروف و نهی از منکر
بدون تردید یکی از انگیزههایی که امام بر آن تاکید داشتند رفع منکرات از دولت بود، فریاد ایشان در برابر ظلمها و غارتها و چپاولها و زیرپا گذاشتن دستورات اسلام از سوی سردمداران رژیم شاه قسمت عمدهای از حجم سخنرانیهای امام را در دوران نهضت تشکیل میدهد، اینها همه در کنار دعوت به اجرای اسلام و پیاده کردن احکام آن محقق انگیزۀ امر به معروف و نهی از منکر است، فریاد اسلام خواهی امام حتی انگیزۀ ملیتخواهی را تحتالشعاع قرار میدهد و ایشان به صراحت در مقابل کسانی که به انگیزههای ملی در قیام اشاره داشتند میفرمودند:
«نهضت ما اسلامی است قبل از آنکه ایرانی باشد، نهضت مستضعفین سراسر جهان است، قبل از آنکه به منطقهای خاص متعلق باشد.»
حضرت امام در دوران نهضت به منکراتی که بدست رژیم صورت میپذیرفت اشارههای مکرری داشتند، در آغاز نهضت (در سال 1341) امام در پیامی به مِلت اینگونه نگاشتند:
«دستگاه حاکمۀ ایران به احکام مقدسۀ اسلام تجاوز کرد و به احکام مقدسۀ قرآن قصد تجاوز دارد، نوامیس مسلمین در شرف هتک است و دستگاه جابره با تصویبنامههای خلاف شرع و
مجموعه مقالات دومین کنگره بین المللی امام خمینی (س) و فرهنگ عاشورادفتر 2صفحه 209
قانون اساسی میخواهد زنهای عفیف را ننگین و ملت ایران را سرافکنده کند.»
منکرات مختلفی که امام بر آن فریاد میزدند و در مسیر دفع آن قیام کردند منحصر به احکام مربوط به جنبههای فرهنگی نبود. ظلم سیاسی، اقتصادی و حرکتهای ظالمانۀ نظامی و قتل و غارتهای رژیم همه و همه در این زمینه موثر بود.
خبرنگار بیبیسی ضمن سئوال از انگیزه حرکت امامخمینی بطور مشخص به دو زمینۀ انگیزه مذهبی و سیاسی اشاره کرده میپرسد: آیا بیشتر دلائل سیاسی است یا بخاطر از بین رفتن اسلام و ارزشهای اسلام است؟ و مبانی عقیدتی حرکت اسلامی شما چیست؟
امام در پاسخ میفرمایند:
«اسلام دینی است که هم سیاست دارد و هم اموری که مربوط به غیر سیاست است و شاه که با او مخالف هستیم هم با سیاست اسلامی مخالف است که سیاست مملکت هم همان است و هم با امور مذهبی و ما به این هر دو جهت با شاه مخالف هستیم، هم نسبت به مذهب تعدیات و جسارتهایی کرده است و هم نسبت به مملکت خیانتهایی در طول تاریخ زندگیش کرده است و بدین جهت همۀ مردم با او مخالفند.»
نکتهای که در جواب امام قابل توجه است آنکه در حقیقت امام منکرات سیاسی را نیز منکرات دینی میدانند و لذا مبارزۀ با آن را جزئی از مبارزۀ دینی و تکلیف الهی خود قلمداد مینمایند.
تشکیل حکومت اسلامی
انگیزه سرنگونی شاه و تشکیل حکومت اسلامی از انگیزههای امام بود، خصوصاً در ماههای قبل از پیروزی، حضرت امام هر گونه سازش، مذاکره و عقبنشینی از مواضع اعلام شده مبنی بر لزوم مبارزه تا سرنگونی رژیم شاه را مردود میشمارند. اما با اینهمه این انگیزه، انگیزۀ اساسی و اصلی امام نبود، اصولاً در آغاز نهضت که هنوز رژیم شاه به خیانتهای بعدی آلوده نشده بود، امام راه تذکر، نصیحت و خیرخواهی را پیشه داشتند، گر چه نهی از منکرات مختلفی که صورت میپذیرفت، مینمودند اما درخواست سرنگونی دولت را نداشتند. به ترتیب هر چه بر ظلم شاه و وابستگی وی به اجانب افزوده شد، مواضع امام شدید و شدیدتر گشت تا هنگامی که دیگر رژیم شاهنشاهی را غیر قابل تحمل دانستند.
امام خود در این باره میفرمایند:
«ما سالهای طولانی [است که] با حکومت شاه مخالفیم، البته مخالفت اینطور درجه به درجه
مجموعه مقالات دومین کنگره بین المللی امام خمینی (س) و فرهنگ عاشورادفتر 2صفحه 210
بالا آمد، هی هر چه ظلمش زیادتر میشد، مخالفت زیادتر شد تا رسید اینجا که دیدیم همه چیز ما را به باد داد.»
بررسی مواضع امام در طول دوران مبارزه این نکته را بخوبی مینمایاند، در آغاز نهضت امام در نامۀ کوتاهی به تاریخ 17 / 7 / 1341 به شاه اینگونه نوشتهاند:
«حضور مبارک اعلیحضرت همایونی!
پس از اهداء تحیت و دعا... مستدعی است امر فرمائید....
الداعی روحالله الموسوی»
اما پس از مدتی قبل از 15 خرداد 1342 لحن امام شدیدتر میشود و در یک سخنرانی در تاریخ 13 / 3 / 42 میفرمایند:
«ای آقای شاه، ای جناب شاه، من به تو نصیحت میکنم، دست بردار از این کارها، آقای اغفال دارند میکنند ترا، من میل ندارم یک روز اگر بخواهند تو بر روی همه شکر کنند.»
پس از قیام 15 خرداد و خصوصاً پس از تصویب لایحه ننگین کاپیتولاسیون لحن امام شدیدتر میشود و دیگر مطمئن میشوند که امکان رفورم و اصلاح نیست و جز انقلاب و دگرگونی اساسی راهی بهسوی مطلوب وجود ندارد.
ایشان در فروردین 1343 میفرمایند:
«خمینی را اگر دار بزنند تفاهم نخواهد کرد.»
در سال 1357 دیگر امام بدون تردید به ضرورت تعویض حکومت و محو سلطنت تأکید میکردند:
«از بین رفتن سلطنت ضرورت دارد و هیچ نوع مصالحهای با رژیم فعلی امکان پذیر نیست و تاکنون نیز کسی بعنوان فرستادۀ رژیم فعلی به ما مراجعه نکرده است و در صورت مراجعه نیز پذیرفته نخواهد شد.»
گر چه از جهت امکانات بین دو نهضت مذکور تفاوت فاحشی است و همین نکته سبب پیروزی نهضت امام در بعد تفوق نظامی بر دشمن گردید، امّا از جهت قصد سرکوبی باطل و ارادۀ تشکیل حکومت اسلامی بعنوان یکی از اهداف مقطعی هر دو نهضت همگام بودهاند.
ادای تکلیف الهی
یکی از انگیزههای مهمی که امام در طول همۀ انگیزههای دیگر مورد توجه و عنایت قرار دادهاند،
مجموعه مقالات دومین کنگره بین المللی امام خمینی (س) و فرهنگ عاشورادفتر 2صفحه 211
مسئله ادای تکلیف الهی است. این انگیزه نه تنها در زندگی سیاسی که در زندگی فرهنگی و اجتماعی امام نیز نقش اساسی را داشته است و سکوت و فریاد، هجرت و جهاد، تحصیل و تدریس امام همه و همه به انگیزۀ ادای تکلیف الهی بوده است.
مرحوم حجةالاسلام سید احمد خمینی در خاطراتی که از پدر خویش بیان میکند میگوید:
حضرت امام فرمودند: «یکبار در حال رفتن به مدرسه فیضیه مشاهده کردم که عدهای دارند راجع به کتاب «اسرار هزار ساله» بحث میکنند، ناگهان به ذهنم آمد ما داریم درس اخلاق میگوییم حال آنکه این بحثها در حوزهها نفوذ پیدا کرده است.» امام تصمیم میگیرند! از وسط مدرسه فیضیه برگشته و دیگر به درس نمیروند و طی یک ماه تا چهل روز تقریباً همۀ کارها را کنار میگذارند و کتاب کشف اسرار را مینویسند.
این دیدگاه گر چه به وجود انگیزههای مطلوب و مشروع دیگر نیز توجه دارد اما انجام همۀ کارها و وظایف را در پرتو ادای تکلیف و امتثال فرمان و رضای خداوند مطلوبتر میداند. امام خمینی(ره) حتی مبارزۀ با ظلم را به انگیزه ادای تکلیف شرعی بیان مینمایند؛ ایشان میفرمایند:
«ما بنا داریم به تکلیف خودمان عمل کنیم، ما مکلفیم که با ظلم مقابله کنیم... ما مکلفیم از طرف خدای تبارک و تعالی که با ظلم مقابله کنیم، با این آدمخوارها و این خونخوارها مبارزه کنیم.»
حضرت امام از این نکته در تحریض دیگران به همراهی با نهضت و انقلاب نیز سود میجستند، در دوران نهضت مخالفت با شاه نه تنها یک وظیفۀ ملی که در دیدگاه امام یک تکلیف شرعی و الهی بود؛ ایشان میفرمودند:
«همۀ ما، همۀ مسلمین، همۀ علماء، همه روشنفکرها، همه سیاسیون، هرکس هست تکلیف شرعی الهیش اینست که با این(شاه) مخالفت کنند، هر کسی مخالفت نکند بر خلاف تکلیف شرعی الهی عمل کرده است.»
بطور مسلم دیدگاه فوق مبتنی بر یک جهانبینی الهی ناب است، دیدگاهی که انسان را قبل از هر چیز دیگر و مهمتر از هر مسئلهای مرهون نعمتهای خدایی و مسئول در برابر او میداند، دیدگاهی که حق سئوال از جانب خداوند را برای همه محفوظ میداند: «فلنسئلن الذین ارسل الیهم و لنسئلن المرسلین» و چون همه از رحمت عام الهی برخوردار هستند و هر یک در زمینهای مسئولیت و اختیار دارند همه را در برابر خداوند مکلف میداند.
امیرالمؤمنان(ع) مبنای دیدگاه تکلیفگرایانه را اینگونه توضیح میفرمایند:
مجموعه مقالات دومین کنگره بین المللی امام خمینی (س) و فرهنگ عاشورادفتر 2صفحه 212
«[قال علیهالسلام؛ و قد سئل عن مَعنی قولهم (لا حول و لا قوة الا بالله)]: انا لانملک مع الله شیئاً و لانملک الا ما ملکنا، فمتی مَلَّکنا ما هو املک به منا کلّفنا و متی اخذه منا وضع تکلیفه عنا»
[و از معنی لا حول و لا قوة الا بالله از او پرسیدند، فرمود:] با وجود خدا ما را بر چیزی اختیار نماند و چیزی نداریم جز آنچه او را مالک آن گرداند، پس چون ما را مالک چیزی کرد که خود بدان سزاوارتر است. تکلیفی بر عهدهمان گذاشته و چون آنرا از ما گرفت تکلیف خود را از ما برداشته.
این انگیزه تکلیفگرایی اختصاص به دو نهضت یاد شده ندارد، هر جا که موحدی راستین وجود داشته باشد در حرکتهای وی رنگ تعبد و بندگی و روحیۀ تکلیفگرایی و امتثال خواهی مشاهده میشود. امام نیز در موارد متعددی به سیرۀ انبیا و ائمه در این زمینه اشاره نمودهاند.
آثار دیدگاه تکلیف گرایی
تشخیص تکلیف الهی همواره با تشخیص وظیفه سیاسی یک سیاستمدار منطبق نیست چرا که ملاکهای تکلیف الهی اعم از ملاک سیاستمداران است، با توجه به مجموعۀ معیارهای مهم در دیدگاه یک انسان تکلیفگرا گاهی اوقات عملی که از جهت سیاسی دارای برد و پیروزی قطعی یا حتی احتمالی نیست از جهت شرعی مطلوب و لازم الاجراست.
امام در تفاوت بین این دو نوع دیدگاه با اشاره به اعمالی که مورد تعلق تکلیف الهی قرار میگیرند میفرمایند: «در همۀ مسائلی که انسان اقدام میکند یک قسم مسائل اینطور است که انسان باید ملاحظه کند که در این عملی که میکند نتیجه حاصل میشود؟ آیا میرسد به این مقصدی که دارد؟ نمیرسد؟ اگر مطمئن شد که به آن مقصد میرسد، اقدام میکند و اگر مطمئن نشد اقدام نمیکند. یک قسم از مسائل هم هست که انسان تکلیف دارد از طرف خدا که اصل مطلب یک تکلیفی است و نتایجی هم احتمال میرود حاصل بشود و احتمال هم میرود که حاصل نشود، در این مسائل که آدم تکلیف دارد اقدام کند دیگر نباید در آن مسائل علم به اینکه یک نتیجهای یک مطلبی را که ما میخواهیم حاصل شود، این لازم نیست علم پیدا کند، انسان دنبال اینست که آن تکلیفی که به انسان شده است به آن تکلیف عمل کند.»
حضرت امام در بعضی از مقاطع حساس با توجه به منطق مذکور، به کارهایی دست میزدند که از دید عرفی و عملی سیاسیون شایسته نمینمود اما حضرت امام(ره) با توجه به تشخیص تکلیف الهی
مجموعه مقالات دومین کنگره بین المللی امام خمینی (س) و فرهنگ عاشورادفتر 2صفحه 213
بدون توجه به درصد پیروزی و موفقیت آن، به آن عمل مبادرت میورزیدند.
حضرت ایشان در یادکردی از خاطرات قبل از پیروزی فرمودند:
«من در پاریس که بودم، بعضی خیراندیشها میگفتند که نمیشود دیگر، وقتی که نمیشود باید چه کرد؟ باید قدری... گفتم: ما تکلیف شرعی داریم عمل میکنیم و مقید به این نیستیم که پیش ببریم برای اینکه آن را ما، نمیدانیم، قدرتش را هم الان نداریم اما تکلیف داریم، ما تکلیف شرعی خودمان را عمل میکنیم، من اینطور تشخیص دادم که باید این کار را بکنیم، اگر پیش بردیم هم به تکلیف شرعی عمل کردهایم، همه رسیدهایم به مقصد، اگر پیش نبردیم به تکلیف شرعیمان عمل کردهایم.»
منطق مذکور نوعی آرامش و اطمینان خاطر ایجاد میکند، سیرۀ امام خمینی(ره) همواره نشانگر این آرامش درونی بوده است، از ایشان نقل شده که در شب دستگیری و انتقال به تهران با دلداری دادن مأموران، آنها را از ترس و وحشت و اضطراب دور مینمودند، هنگام حرکت از پاریس به تهران در آن سفر پر خطر آرامش ویژۀ امام و استراحت ایشان در هواپیما قابل توجه است، حضرت ایشان در کلامی میفرمایند:
«اگر چنانکه ما برای مقاصد اسلام بترسیم دین نداریم... از چه بترسیم؟ آن باید بترسد که غیر از این عالم جایی ندارد.»
هنگامی که یکی از روحانیون مبارز در طی نامهای از اوضاع و احوال اظهار نگرانی کرده بود. امام در پاسخ او با توجه به این دیدگاه پاسخ دادند:
«اگر انسان در این اوضاع و احوال قیام به وظیفه کند و موفق به خدمت شود، نگرانی ندارد. نگرانی آنجاست که به خدمت قیام نکند و از وظیفه – خدای نخواسته – شانه خالی کند.»
از آثار بسیار مطلوب این دیدگاه احساس پیروزی دائمی است، چرا که نفس انجام تکلیف خود نتیجه است. حال اگر نتیجۀ متوقع نیز حاصل شود پیروزی دو چندان گردیده و اگر نه، پیروزی توفیق انجام تکلیف به حال خود باقی است. چون رسیدن به نتایج دیگر در مقایسه با نتیجه انجام تکلیف الهی از اهمیت کمتری برخوردار است، همواره تکلیفگرا احساس پیروزی میکند. امام در این باره میفرمایند:
«اگر انسان به وظیفه الهیه موفق شود نتیجه حاصل است، به نتیجۀ منظوره برسد یا نه، ... وصول به مقاصد و عدم آن بسته به ارادۀ الهیه است و بر ما تکلیفی نیست.»
و در همین راستا میفرمایند:
مجموعه مقالات دومین کنگره بین المللی امام خمینی (س) و فرهنگ عاشورادفتر 2صفحه 214
«ما نباید نگران باشیم که مبادا شکست بخوریم، باید نگران باشیم که مبادا به تکلیف عمل نکنیم، نگرانی ما از خود ماست، اگر ما به تکلیفی که خدای تبارک و تعالی برای ما تعیین کرده عمل بکنیم باکی از این نداریم که شکست بخوریم چه از شرق، چه از غرب، چه از داخل و چه خارج و اگر به تکلیف خودمان عمل نکنیم شکست خورده هستیم، خودمان، خودمان را شکست دادهایم.»
این احساس پیروزی در قرآن کریم مورد اشاره قرار گرفته است، به پیامبر(ص) فرمان داده شد که بگوید:
«قل هل تربصون بنا الا احدی الحسنیین و نحن نتربص بکم ان یصیبکم الله بعذاب من عنده او بایدینا»
بگو آیا یکی از دو نیکی (پیروزی یا شهادت) انتظار چیز دیگری را برای ما دارید؟ ولی ما منتظریم که عذاب خدا یا از جانب او و یا بدست ما بر شما برسد.
از لوازم این دیدگاه استقبال از خطرات و قاطعیت و طرد مسامحات سیاسی است، امام در قاطعیت و تاثیرناپذیری خودشان در تحت شعاع توجه به تکلیف اشاره نموده و فرمودهاند:
«اگر بنا بود من تحت تأثیر واقع شده بودم از اول بنا نبود، نباید اصلاً وارد بشوم در کار با اینکه به من خیرخواهی کردند الی ما شاءالله، در پاریس هم که بودم خیرخواهی زیاد شد لکن دیدیم که یک تکلیف است که ما ادا میکنیم.»
تکالیف اجتماعی و مکانیزم تشخیص آن
نکتۀ مهم دیگری که در پایان این مقال مورد توجه قرار میگیرد، تکالیف اجتماعی و عمومی از دیدگاه امام و مکانیزم تشخیص آن است. امام خمینی حفظ نظام جمهوری اسلامی، حفظ وحدت اقشار جامعه، حضور در صحنههای حساس سیاسی را از تکالیف اجتماعی همۀ مردم میدانستند و در مواقع مختلف به تکلیف شرعی بودن این امور توجه میدادند. اما در مکانیزم تشخیص این تکلیف شیوۀ روشنی را ارائه نفرمودند، از اینکه در مواردی چون هجرت از پاریس به تهران و عزل قائممقام رهبری با نظر خیرخواهانی که غالباً از همراهان و مسئولان بودند، مخالفت مینمودند و در مقابل خیرخواهی آنان به تشخیص تکلیف شرعی اشاره مینمودند، بدست میآید که در دیدگاه امام تشخیص تکلیف مبتنی بر مشورت و یا رأی اکثر مشاوران نبوده است اما با اینحال حضرت امام به مواردی نیز اشاره کردهاند که بر اساس نظرات مشاوران به اخذ تصمیمات مهمی نیز مبادرت ورزیدهاند. گر چه در بعضی از این موارد حضرت ایشان پس از گذشت زمان به عدم صحت تصمیمگیریها اشاره
مجموعه مقالات دومین کنگره بین المللی امام خمینی (س) و فرهنگ عاشورادفتر 2صفحه 215
کردند. اما در مجموع نشانگر وجود تصمیمگیریهای اینگونه در سیرۀ امام انکار ناپذیر است. البته امام با توجه به تصفیه باطن و تهذیب نفس که در اثر رعایت تقوی در طول سالیان بدست آورده بودند، بطور مسلم از نور الهی برخوردار بوده و در بسیاری از موارد از آن هدایت خاص الهی بهرهمند میگردیدند، رمز موفقیت اعجازآمیز ایشان در زندگی سیاسی در این نکته نهفته است.
مجموعه مقالات دومین کنگره بین المللی امام خمینی (س) و فرهنگ عاشورادفتر 2صفحه 216
پی نوشتها:
مجموعه مقالات دومین کنگره بین المللی امام خمینی (س) و فرهنگ عاشورادفتر 2صفحه 217