کنگره بین المللی امام خمینی (س) و فرهنگ عاشورا

حسین وارث و پویندۀ راه انبیا؛ عرضۀ قیام حسینی به قرآن

حسین(ع)، وارث و پویندۀ راه انبیا 

عرضۀ قیام حسینی به قرآن

عبدالعلی بازرگان

مقدمه 

‏شما حتماً «زیارت وارث» را که در شأن امام حسین(ع) وارد شده، اگر نه به دفعات، لااقل یک بار هم که شده خوانده‌اید. اگر خودتان نخوانده باشید مسلماً آن را در مساجد و منابر یا حسینیه‌ها و روضه‌خوانی‌های منازل، که در گذشته رونق بیشتری داشت، در دوران کودکی یا پس از آن استماع کرده‌اید. به فرض که پایتان به این اماکن و مراسم نرسیده باشد، بالاخره آن را در برنامه‌های سوگواری حسینی رادیو تلویزیون بعد از انقلاب خواه و ناخواه شنیده‌اید. در هر حال آنهایی که خود را شیعه خاندان پیامبر(ص) و پیرو علی(ع) و حسین(ع) و اولاد او می‌دانند، اگر نه هر صبح جمعه، لااقل در ایام محرم، این زیارت را بیش از سایر ادعیه و زیارتها به یاد حماسه آفرینی‌ها و مظلومیت حسین می‌خوانند. کسانی هم که چندان اعتقاد و ایمان یا جدّیت و مواظبتی بر این مراسم ندارند، به خاطر تنفس در فضا و فرهنگ مذهبی ایران این زیارت را در حال و هوای سنتی شهر و محله خود استشمام نموده‌اند. ‏

‏شما وابسته به هر طبقه و در هر موقعیت مذهبی که باشید، باید تاکنون این سؤال به ذهنتان خطور کرده باشد که «زیارت وارث» یعنی چه؟ کدام وارث و چه ارثی؟ مگر انبیا و اولیا هم از خود ارثی باقی می‌گذاشتند و از این قبیل... ‏

‏برای آنکه به این سؤال پاسخ داده شود به نظر می‌رسد لازم باشد ابتدا چند سطری از این زیارت ‏


مجموعه مقالات دومین کنگره بین المللی امام خمینی (س) و فرهنگ عاشورادفتر 2صفحه 135
‏را که مساله «وراثت» در آن مطرح شده با یکدیگر مرور نماییم، اگر قبلاً آن را نخوانده باشید به این ترتیب آشنایی و  اطلاعی حاصل می‌گردد، اگر هم خوانده باشید یادآوری و تجدید مطلعی بی‌ضرر خواهد بود. پس اجازه دهید نگاهی به آن بیفکنیم: ‏

السّلام علیک یا وارثَ آدمَ صفوةِ الله، السّلام علیک یا وارثَ نوحٍ نبیّ الله، 

السّلام علیک یا وارث إبراهیمَ خلیلِ الله، السّلام علیک یا وارث موسی کلیمِ الله، 

السّلام علیک یا وارث عیسی روحِ الله، السّلام علیک یا وارث محمّدٍ حبیبِ الله، 

السّلام علیک یا وارث علیٍّ وصیِّ رسول‌الله، السّلام علیک یا وارث الحسنِ الرّضیّ 

السّلام علیک یا وارث فاطمةَ بنت رسول‌الله... 

‏همانطور که ملاحظه می‌فرمایید، در این زیارت‌نامه حسین(ع) را وارث انبیا اولین و آخرین و اولیا طاهرین قبل از خود معرفی کرده است. حتماً خواهید پرسید چگونه از پیامبرانی که قرنها، بلکه هزاران سال قبل می‌زیسته‌اند و نشانه و اثری از بیشتر آنها باقی نمانده ممکن است میراثی به امام حسین رسیده باشد؟ آیا این ارث اختصاص به امام حسین دارد یا وارثین دیگری هم وجود دارند؟ و بالاخره اینکه ماهیت این میراث چیست و چگونه انتقال یافته است؟‏

‏به نظر می‌رسد لازم باشد ابتدا توضیحی درباره «میراث» مورد نظر که اصطلاحی مجازی است داده شود تا با ملک و مایملک و میراث مادی و ماترک مردگان مشتبه نشود. ‏

‏در حدیث است که «‏العلماءُ وَرَثَةُ الأنبیاء»، ‏یعنی دانشمندان میراث‌بران انبیا هستند، به راستی پیامبران چه ارثی جز علم و حکمت و احیاناً کتابی، اگر داشته‌اند، از خود باقی گذاشته‌اند؟ ارثی که میراث‌بران آن بی‌شمارند و برداشت از آن، نه از سهم دیگران می‌کاهد و نه مقدارش را تقلیل می‌دهد، هر کسی به قدر ظرفیت ذهنی و قابلیت قلبی خود از این بحر بی‌انتها بهره می‌گیرد و تشنگی خود را سیراب می‌نماید، بدون آنکه دریا را کاستی بگیرد یا بر تشنگان بخل بورزد. ‏

‏در قرآن از دعا و درخواست زکریا به درگاه پروردگارش به هنگام پیری و با همسری نازا، برای دارا شدن فرزندی که میراث بر او و آل یعقوب باشد یاد می‌کند. «‏... فَهَب لی مِن لَدُنک ولیّاً، یرِثُنی و یرِثُ مِن آل یعقوبَ وَ اجعلهُ ربِّ رضَّیاً» ‎[1]‎‏ آیا می‌توان انگیزه‌ای جز تداوم رسالتی که آل یعقوب حامل آن در مقاطع مختلف تاریخ بودند، برای زکریا در دعایش برای «میراث» برداشتن تصور کرد؟ آیا یحیی امانتی جز ارزشهای تعالی بخشی که زکریا و اجداد طاهرینش به ارث گذاشته بودند، مال و مکنتی به دست آورد؟‏


مجموعه مقالات دومین کنگره بین المللی امام خمینی (س) و فرهنگ عاشورادفتر 2صفحه 136
‏در قرآن بارها «ارث» پیامبران را هدایت و کتابی که از آنها باقی مانده، شمرده است، ‏‎[2]‎‏ ارثی که وارثین آن به تبیین قرآن سه گروه هستند: گروه اول با بی‌اعتنائی و ضایع کردن آن به خود ظلم کرده‌اند، گروه دوم راه میانه را در پیش گرفته، بهره قابل توجهی برده‌اند و بالاخره دسته سوم با سبقت‌گیری در خیرات و پیشتازی در پیروی از پیامبران بهترین وارثان آنان و دارای فضیلت کبیر بوده‌اند: ‏

 «ثُمّ أَورثنَا الکتابَ الّذین اصطفینا مِن عبادنا فمِنهم ظالمٌ لِنفسه و منهم مقتصِدٌ و مِنهم سابقٌ بالخیرات بإذن الله ذلک هو الفضلُ الکبیر.» ‎[3]‎

‏به این ترتیب «میراث‌بران» اصلی انبیا همان پیشتازان در ایمان و عمل و سابقین در خیرات هستند که به اذن الهی فضیلت بیشتری نسبت به وارثین دیگر پیدا کرده‌اند، البته میراثی نه از مقوله اموال، و خوردنی نه از ظروف امیال، بلکه به قول مولوی، میراثی از معانی و حلقی برای خوردن رزق اجلالی: ‏

پس معانی را چو اعیان حلق‌ها است    رازق حلق معانی هم خداست

پس ز مه تا ماه هیچ از خلق نیست       که به جذب مایه او را حلق نیست

حلق جان از فکر تن خالی شود آن که آن روزیش اجلالی شود[4]

‏اما «امام حسین» در این ضیافت عظیم و سفره وسیعی که پروردگار با تدارک انواع و الوان بی‌شماری از نمونه‌های علم و ایمان و اخلاق، برای پذیرایی از پیروان پیامبران گسترده است، با قابلیت و ظرفیت بی‌نظیری که داشت، اشباع گردید و از همه آنچه در این سفره پربرکت فراهم شده بود لقمه‌ای به کام جان فرو برد و تشنگی خویش از سرچشمه‌های علم و حکمت سیراب نمود تا جایی که از هر طعام و شراب چشیده و مزه همه مأکولات معنوی را درک نمود. ‏

‏گفتیم پیامبران میراثی جز کتاب نداشتند، پیامبر خاتم(ص) نیز میراثی جز کتاب و عترتی که تبیین کننده کتاب و الگوهای عمل به آن باشند باقی نگذاشت. این کتاب از آنجا که جامع کتب پیشین است، جامع میراث پیامبران سلف نیز می‌باشد و رسالت و رشادت و خلق و خوی و خصلتهای خردمندانه آنان را نیز که «میراث» واقعی آنها به شمار می‌آید، با خود حمل می‌نماید. امام حسین با شناخت و آگاهی عمیقی که در دامان پیامبر(ص) و تحت تربیت والدینی همچون علی(ع) و فاطمه(س) با قرآن پیدا کرد و عمل صادقانه و عاشقانه‌ای که با ایثار خون خود و اسارت بستگانش به ظهور رساند، نشان داد که به راستی وارث الگوهای عملی ارزشهای متعالی قرآن، یعنی «وارث‏


مجموعه مقالات دومین کنگره بین المللی امام خمینی (س) و فرهنگ عاشورادفتر 2صفحه 137
‏انبیا» می‌باشد. ‏

‏نهضتی که حسین با قیام خود به وجود آورد و حماسه‌ای که در عاشورا آفرید تابلویی را تصویر کرد که هر جزءِ آن نمایشگر نشانه‌ای از حرکت انبیا است. کسی که تار و پود اندیشه و ایمانش را آیات قرآن بافته باشد، نقش و نگار اعمالش نیز در همان حریم هنرمندی خواهد کرد. و چنین بود که حسین(ع) هنر خوب زندگی کردن و خوب مردن را آنچنان که به هدایت الهی و در کتاب رحمت او از پیامبران آموخته بود، برای نسلهای آینده به نمایش گذاشت. اگر شما هم اهل هنر و شیفته ارزشهای هنری هستید، بیایید با مطالعه آیاتی که امام حسین در مسیر خود از مدینه به مکه و از آنجا به سوی کوفه و کربلا در زمزمه‌ها، سخنان کوتاه و خطبه‌های خود خطاب به دوست و دشمن ایراد کرده و بعضاً توسط مورخین و راویان نقل گردیده، به تماشای این تابلوی زیبا بنشینیم. این آیات که عمدتاً به رسالت پیامبران عنایت دارد، بینش و برداشت عمیق امام حسین(ع) و خلاصه میراث او را از پیام رسولان نشان می‌دهد. ‏

آغاز هجرت 

‏پس از مرگ معاویه در نیمه رجب سال 60 هجری و به خلافت موروثی رسیدن فرزند هوسرانش، همانطور که می‌دانید یزید برای بیعت گرفتن اجباری از امام حسین و عبدالله بن عمر و عبدالله بن زبیر و عبدالرحمن بن ابی‌بکر، که از شخصیتهای ممتاز و مورد اعتماد مردم در آن دوره بودند، ‏‎[5]‎‏ نامه‌ای به حکمران مدینه ولید بن عتبه (پسر عموی خود) نوشت و او را برای اجرای این امر و به قتل رساندن آنان در صورت استنکاف، مأمور نمود. ‏

‏داستان فراخواندن شبانه امام به دار الاماره و توطئه و ترفندی که برای بیعت گرفتن از آن حضرت تدارک دیده بودند، و زیرکی و هشیاری امام در خنثی کردن و به تعویق انداختن مکر و کید آنها، ماجرای مفصلی است که محتاج مقاله‌ای دیگر است. غرض بیان زمینه‌های ضدّیت و علل مخالفت آن حضرت با حکومت و خروج معترضانه و معنی‌دار او از مدینه و از جوار مرقد پیامبر اکرم می‌باشد. در هر حال حسین(ع) وقتی جان خود و کسانش را در خطر دید دو روز بعد یعنی در بیست و هشتم رجب سال 60 هجری در حالی که بیش از چهار ماه به مراسم حج باقی مانده بود به همراه همسر و فرزندان و برادران و برادرزادگان و خواهر و خویشان و شیعیان شبانه از راه اصلی، مدینه را به قصد مکه ترک نمود تا در محیط امن حرم و در جمع حجاجی که از سراسر سرزمین اسلامی به میقات می‌آیند پیام رهایی بخش خود را تبلیغ و نظام ظالم یزیدی را رسوا سازد. ‏


مجموعه مقالات دومین کنگره بین المللی امام خمینی (س) و فرهنگ عاشورادفتر 2صفحه 138
وارث شعیب در موضع مصلح اجتماعی

‏امام حسین قبل از خروج از مدینه نامه‌ای به برادر ناتنی‌اش «محمد بن حنفیه»، که به دلیل بیماری و فلج بودن دست، قدرت حمل اسلحه و حمایت از آن حضرت را نداشت، به عنوان وصیت‌نامه سیاسی نوشت و انگیزه قیام و خروج خود را، برای آنکه بعدها توسط عمال حکومتی تحریف نشود، به روشنی آشکار ساخت. در این نامه نکات ارزنده‌ای را امام انشاء کرده است. از جمله درباره هدف و مقصودش از خروج بر خلیفه چنین می‌فرماید: «من بخاطر اخلالگری، جاه‌طلبی، مفسده‌جویی و ستم قیام نکرده‌ام. قیام من منحصراً به انگیزه اصلاح‌طلبی در امت جدم است. می‌خواهم امر به معروف و نهی از منکر نمایم و به سیره جدم و پدرم عمل کنم. (سیره آنها را زنده نمایم)». ‏‎[6]‎

‏امام حسین خود را یک «مصلح اجتماعی» و انگیزه خود را اصلاح در امت پیامبر می‌داند «‏إنّما خرَجتُ لِطلبِ الإصلاح فی أمّة جَدّی‏». این سخن همان انگیزه انبیا در قیام علیه شرک و ظلم‏‎[7]‎‏ و دقیقاً مضمون سخنی است که حضرت شعیب در پاسخ مردمی که او را تکذیب می‌کردند داده است. آن پیامبر پس از بحث و بیان مفصلی در هدایت و ارشاد قوم خود، از جمله تأکید می‌نماید که: «قصد من در نهی کردنتان مخالفت با شما نیست، مقصودی جز اصلاح در حد توانایی خویش و توفیقی در این کار جز به خواست خدا ندارم. بر او توکل کرده به سوی او پناه می‌برم.» ‏

 «... و ماأُریدُ إلَّا الإصلاحَ مَا اسْتَطَعتُ و ما توفیقی إلّا بِالله علیه توکّلتُ و إلیه أُنیب.» ‎[8]‎

‏ «اصلاح طلبی» وظیفه‌ای است که قرآن به عهده همه مسلمانان گذاشته به مصداق «‏إنّما المؤمنون إخوةٌ فأصلِحوا بینَ أخَوَیکُم.» ‎[9]‎‏ مؤمنین را برادرانی ایمانی که نسبت به یکدیگر ولایت و کفالت اجتماعی دارند و در صورت بروز اختلاف همگی مسؤول و موظف به اصلاح و آشتی فیمابین می‌باشند، معرفی کرده است. ‏

‏اما در مورد امر به معروف و نهی از منکر که امام انگیزه خروج خود را از جمله اجرای این فریضه می‌شمارد «‏إنّما خَرجتُ... أُرید أَن آمُرَ بِالمعروف و أَنهی عنِ المنکر‏»، ‏‎[10]‎‏ قرآن برتر بودن امت اسلام و خروج و ظهور آن را از میان امم دیگر، دقیقاً به خاطر یا مشروط بر اجرای همین فریضه شمرده است «‏کُنتُم خیرَ أمّةٍ أُخرِجت لِلنّاس تأمُرون بِالمعروف و تَنهَون عنِ المنکر...» ‏همچنین وجود گروه همفکر و آگاهی را که نقش ایفای این وظیفه را به عهده داشته باشند از لوازم سلامت مجتمع ایمانی دانسته، آنها را رستگاران واقعی نامیده است «‏وَلتَکُن مِنکم أمّةٌ یَدعون إلَی


مجموعه مقالات دومین کنگره بین المللی امام خمینی (س) و فرهنگ عاشورادفتر 2صفحه 139
الخیرِ و یأمرون بِالمعروف و یَنهَون عنِ المنکر و أولئک همُ المُفلِحون». ‎[11]‎

همگام با قیام موسی(ع)

‏در این مسیر، امام سخنان تکان دهنده بسیاری خطاب به مشایعین و ملازمین ایراد کرده‌اند که مورخین، بسیاری از آنان را نقل نموده‌اند، همچنین نداها و نجواهایی با خدای خویش داشته‌اند که به خاطر همراهان مانده است. از جمله نقل می‌نمایند به هنگام حرکت از مدینه در دل شب، آن حضرت برای نجات از شر ظالمان این آیه را با خود تلاوت می‌کرد: ‏

 «فخرج مِنها خائفاً یَتَرَقّبُ قال ربِّ نَجِّنی مِنَ القومِ الظّالمین.» 

‏این ذکر عیناً آیه 21 سوره قصص و نقل دعای حضرت موسی هنگام فرار از مصر می‌باشد. شگفت اینکه امام حسین در آغاز نهضتش هنگام خروج از مدینه همان دعائی را تکرار می‌کند که حضرت موسی در آغاز درگیری رسمی با کارگزاران فرعون و خروج مخفیانه‌اش از مصر آن را دعا می‌کرده است، گویی امام قیام خود را همگام با قیام موسی علیه نظام فرعونی می‌بیند و قدم به قدم رسالت او را انجام می‌دهد. ‏

‏در مقدمه آیه فوق، از مردی خبر می‌دهد که از دورترین نقطه شهر خود را شتابان به موسی رسانده و او را از اندیشه درباریان برای مجازات و کشتنش بخاطر قتل یک قبطی آگاه می‌سازد و به «خروج از شهر» نصیحت می‌نماید‏: «و جاء رَجُلٌ مِن أَقصَا المدینةِ یَسعی قال یا موسی إنّ الملأ یأتمِرون بک لِیَقتُلوک فَاخرُج إنّی لک مِنَ النّاصحین.» ‎[12]‎

‏حضرت موسی پس از مطلع شدن از مکری که ملأ فرعون علیه او چیده بودند در حالی که بیم و نگرانی وجودش را فراگرفته بود، یکّه و تنها و بی‌کس و بی‌پشتیبان، از مصر فرار می‌کند، فرار به  سوی مقصد و مأمنی نامعلوم و آینده‌ای مبهم و نامشخص. در چنین حال و هوا و هول و هراسی است که نجات از مردم ستمکار را از پروردگارش طلب می‌کند: ‏

 «فخرج مِنها خائفاً یتَرَقَّب قال ربّ نجّنی من القوم الظّالمین.» 

‏موسی پس از آنکه در فرار بی‌مقصد خود متوجه «مدین» و رهسپار به سوی آن دیار می‌گردد، امید خود به راهنمایی ربوبی را به سوی راهی راست که رهایی و نجات او را دربر داشته باشد با زبان حال چنین زمزمه می‌کند: ‏

 «و لَمّا تَوَجَّهَ تِلقاءَ مَدیَنَ قال عسی ربّی أن یَهدیَنی سَواءَ السّبیل.» ‎[13]‎

‏و شگفت اینکه امام حسین نیز پس از پنج روز راهپیمایی در مسیر مدینه به مکه هنگام ورود به ‏


مجموعه مقالات دومین کنگره بین المللی امام خمینی (س) و فرهنگ عاشورادفتر 2صفحه 140
‏شهر امن الهی (در روز جمعه سوم شعبان) همین آیه بر زبانش جاری بود. ‏

‏از جمله کلمات دیگری که بعضی وقایع‌نگاران حماسه عاشورا در مسیر به سوی مکه از امام حسین نقل کرده‌اند دعائی است که در حالت تنهایی و بلاتکلیفی به درگاه پروردگار زمزمه می‌کرده و نیاز خود را به هر چیزی که او نازل نماید اینچنین نجوا می‌کرده است: «‏ربِّ إنّی لِما أنزلتَ إلَیَّ مِن خیرٍ فقیرٌ‏.» ‏

‏این جمله نیز دعای دیگری از حضرت موسی است هنگامی که در فرار از مصر، به آستانه «مدین» و آبشخور اغنام اهالی آن شهر می‌رسد و پس از کمک خیرخواهانه‌ای که در آب دادن گوسفندان دو دختر خردسال، که در ازدحام مردان چوپان توانایی انجام امر خود را نداشتند، برای رفع خستگی و دفع گرما به سایه درختی پناه برده و از پروردگار خویش طلب خیر می‌نماید: ‏

فسَقی لهما ثُمّ تَولّی إلَی الظّلّ فقال ربِّ إنّی لِما أنزلتَ إلیَّ مِن خیرٍ فقیر.» 

وارث ابراهیم: 

‏سرانجام امام در تاریخ سوم شعبان پس از پنج روز به مکه رسید. از این تاریخ تا نهم  ذیحجه که آن حضرت به خاطر حفظ حرمت مکه از ریختن خونش مراسم را نیمه تمام رها کرده و به سمت کوفه حرکت نمود، جمعاً 125روز مدت اقامتش در مکه به طول انجامیده است. ‏‎[14]‎‏در این مدت امام با باقیماندگانی از مهاجرین و انصار و بزرگانی از تابعین که قشر آگاه و مؤمن و متعهد را در آن دوران تشکیل می‌دادند، مذاکرات مفصلی را انجام داد و آنها را به مسؤولیت خطیری که در قبال انحراف امت از اصول اساسی قرآن و سنت پیامبر و تغییر حکومت اسلامی از حاکمیت مردم در نظام شورایی به سلطنت موروثی دارند، آگاه ساخت. از جمله در یکی از خطبه‌های پرشور خود خدا را بر حقانیت حرکت و صداقت اصلاح طلبی‌اش به شهادت گرفته، چنین فرمود: ‏

 «اللهمّ إنّک تَعلمُ أنّهُ لم تکن ما کان منّا مُنافَسةً فی سلطانٍ و لا التماساً مِن فضول الحُطام و لکن لِنَرُدَّ المعالمَ مِن دینِک و نُظهِرَ الإصلاحَ فی بلادک و یأمنَ المظلومون مِن عبادک و یُعمَلَ بفرائضک و سُنَنِک و أحکامک. فإنّکم تنصرونا و تنصِفونا قُوَی الظَّلَمةِ علیکم و عملوا فی إطفاءِ نور نبیّکم و حسبُنَا اللهُ و علیه توکّلنا و إلیه أنبنا و إلیه المصیر.» ‎[15]‎

‏امام در فراز آخر خطبه فوق، آگاهان جامعه را به یاری حق طلبیده، سلطه ستمگران و توطئۀ آنها را برای خاموش کردن نور رسالت هشدار می‌دهد و موضع خود را در قبال ظالمین، در اعتماد به؟؟؟؟؟؟؟؟؟‏ «حسبنا اللهُ و علیه توکّلنا و إلیه اُنبنا و الیه 


مجموعه مقالات دومین کنگره بین المللی امام خمینی (س) و فرهنگ عاشورادفتر 2صفحه 141
المصیر»، ‏این سخن که با توکل و انابه به سوی پروردگار ختم شده همان سخنی است که انبیا بزرگ الهی در اعلام موضع مخالف علیه ستمکاران اعلام داشته‌اند و تکرار آن توسط امام حسین نشان‌دهنده آگاهی و اطلاع وسیع آن حضرت از نهضت پیامبران و گامهای آنها در مسیری است که طی کرده اند. ذیلاً به مواردی مشابه اشاره می‌نماییم: ‏

‏1-سخن حضرت ابراهیم به مشرکین قومش پس از اعلام برائت از آنها و آنچه به جز خدا می‌پرستیدند و اظهار انکار و مخالفت با افکارشان و اشاره به عداوت و بغض و کینه‌ای که به دلیل شرک، میانشان پدیدار گشته است: ‏

 «... ربَّنا علیک توکّلنا و إلیک أنبنا و إلیک المصیر.» ‎[16]‎

‏2-سخن حضرت شعیب به مکذّبین قومش پس از تصریح به این حقیقت که قصد او از نهی کردنشان «مخالفت» و ضدیت با آنها نیست و نیتی جز «اصلاح طلبی» ندارد. ‏

 «... و ما توفیقی إلّا بِالله علیه توکّلتُ و إلیه أُنیب.» ‎[17]‎

‏3- سخن حضرت محمد به ستمگران مشرک قومش پس از تأکید بر این امر که خداوند بر «اختلاف» آنها حکم خواهد کرد: ‏

 «...ذلکُمُ اللهُ ربّی علیه توکّلتُ و إلیه أُنیب.» ‎[18]‎

وارث پیامبر خاتم

‏اتکا به کفایت الهی و توکل به او در مقابله با مشرکین و مخالفین شیوه‌ای است که قرآن در موارد متعددی به پیامبر اسلام(ص) توصیه فرموده و امام حسین نیز که در مهبط وحی مراحل کودکی خود را طی کرده و در دامان خاندان رسالت رشد کرده به خوبی آن را آموخته است. ذیلاً به مواردی از مطلب فوق اشاره می‌نماییم: ‏

‏توبه (129): ‏«فإن تولَّوا فقل حسبیَ اللهُ لا إله إلّا هو علیه توکّلتُ و هو ربّ العرشِ العظیم.» 

‏زمر(38): ‏«قل حسبیَ اللهُ علیه یتوکّل المُتَوَِکِّلون.» 

‏و این همان ستایشی است که قرآن از اصحاب بدر می‌کند، هنگامی که مردم(منافقین) آنان را از اجتماع و ائتلاف نیروهای شرک علیه مؤمنین می‌ترسانند و آنها به جای آنکه از این خبر دچار ترس و تردید شوند، اعلام اتکا به کفایت الهی که بهترین وکیل است می‌نمایند و به خاطر چنین اتکا و اتکالی به خدا و پیروی از رضایت او، به چنان نعمت و فضلی از جانب پروردگار منقلب و متحول می‌گردند که کوچکترین رنجی به آنان نمی‌رسید: ‏


مجموعه مقالات دومین کنگره بین المللی امام خمینی (س) و فرهنگ عاشورادفتر 2صفحه 142
 «الّذین قال لَهمُ النّاسُ إنَّ النّاسَ قد جَمَعوا لکم فَاخشَوهم فزادَهم إیماناً و قالوا حسبُنَا الله و نِعمَ الوکیل. فَانقلبوا بنعمةٍ مِن اللهِ و فضلٍ لم یَمسَسهم سوءٌ و اتَّبعوا رضوانَ اللهِ و الله ذو فضلٍ عظیم.» ‎[19]‎

‏یزید که از اقامت حسین(ع) در مکه مطلع شده بود، شخصی بنام عمروبن سعید بن عاص را برای سرپرستی امور حجاج، همچنین دستگیری امام همراه با سپاهی گران از مدینه به مکه فرستاد و توصیه نمود در صورت عدم توفیق در دستگیری حسین، با ایجاد آشوب و بلوا ایشان را بکشد. عمروبن سعید روز ترویه یعنی هشتم ذیحجه وارد مکه شد. امام که برای انجام مناسک احرام بسته بود، با شنیدن خبر ورود سپاه یزید بی‌درنگ به طواف بیت و سعی صفا و مروه رفته، با انجام عمل تقصیر مناسک خود را به صورت عمره مفرده پایان دادند و در حالی که حجاج از مکه به طرف عرفات می‌رفتند با اطلاعی که از نامه مسلم دایر بر دعوت مردم کوفه داشتند به سرعت به طرف آن دیار حرکت کردند. ‏

‏ قبل از حرکت، محمد بن حنفیه برادر امام با ایشان ملاقات کرده و اصرار نمود از سفر به سمت کوفه خودداری نمایند و در همان مکه به تبلیغ و افشاگری رژیم اموی بپردازند. امام فرمودند: ‏

‏ «ترس من آن است که یزید با ایجاد آشوب و فتنه در حرم امن الهی خون مرا بریزد و من نخستین کسی باشم که به وسیله او حرمت این سرزمین مقدس شکسته شود.»‏

‏به این ترتیب با دور اندیشی امام توطئه‌ای که عمرو بن سعید چیده بود خنثی گردید و حریم قدس کعبه از هتک حرمت در امان ماند.  ‏

‏هنگام خروج امام از مکه، عمال عمرو بن سعید به فرماندهی یحیی بن سعید کوشیدند از حرکت آنها جلوگیری کنند و کاروان را به مکه بازگردانند. این گمراهان که طوق بندگی طاغوت را به گردن گرفته بودند و یکپارچگی و وحدت امت را در اطاعت از امیرالمؤمنین یزید! می‌دیدند، به حکم «المأمور معذور» می‌خواستند فرمانبرداری و نوکری خود را توجیه نموده و امام را با نصایح خود به عواقب عصیان در برابر خلیفه رسول‌الله! و ایجاد اختلاف و تفرقه در میان مردم هشدار دهند. آنها گفتند: «آیا از خدا نمی‌ترسی که از جماعت خارج می‌شوی(مثل بقیه مردم حکومت را به رسمیت نمی‌شناسی و بر آن خروج می‌کنی) و در بین مردم اختلاف می‌اندازی؟!» و امام در پاسخ آنها با تکیه بر این اصل که در برابر خدا هر کسی مسؤول و پاسخگوی اعمال خودش است، فرمود: «نتیجه عمل من به خودم و عمل شما به خودتان می‌رسد، شما مبرّا و مخالف با عمل من هستید و من نیز مبرّا و ‏


مجموعه مقالات دومین کنگره بین المللی امام خمینی (س) و فرهنگ عاشورادفتر 2صفحه 143
‏مخالف با عمل شما.» ‏

‏این پاسخ دقیقاً منطبق بر آیه 41 سوره یونس است که توصیه پروردگار را به پیامبر در پاسخگویی به مکذبین بیان می‌کند: ‏

‏ «‏و إن کَذّبوک فقل لی عملی و لکم عملُکم أنتم بریؤُن مِمّا أعمَل و أنَا بریءٌ ممّا تعملون‏.» ‏

‏در مقدمه این آیه چنین آمده است: ‏

‏ «آنها چیزی را تکذیب می‌نمایند که احاطه علمی به آن ندارند و از حقیقت امر آگاه نیستند. اقوام ستمگر گذشته نیز به همین دلیل رسالت انبیا گذشته را تکذیب کرده  و به هلاکت رسیدند، از این مردم برخی ایمان می‌آورند و برخی منکر می‌شوند و پروردگار به مفسدین داناتر است.» ‏

‏امام حسین با انتخاب آیه‌ای که دارای چنین مقدمه‌ای است، تلویحاً می‌فهماند کسانی که می‌خواهند مانع خروج و قیام او شوند فریب تبلیغات معاویه و فرزند هوسرانش یزید را خورده و ادعای خلیفه رسول خدا و ولی امر مسلمین بودن آنان را از روی ساده اندیشی و سطحی‌نگری مذهبی باور کرده‌اند. بنابراین حرکتی را می‌خواهند مانع شوند که هیچ گونه علم و آگاهی به آن ندارند، در نتیجه به همان سرنوشت جاهلان ستمگر پیشین دچار خواهند شد. آیاتی که پس از آیه مورد نظر در قرآن آمده است نیز پیامی پیوسته و جاوید دارد. در این آیات تکذیب کنندگان را اشخاص کر و لالی مجسم می‌نماید که چیزی از کلام سر در نمی‌آورند و به این دلیل نمی‌توانند فهم معانی نمایند. یا کورانی که با نگاه کردن ره بجایی نمی‌برند که بصیرتی پیدا نمایند: ‏‎[20]‎

‏ «‏و منهم مَن یستمعون إلیک أفأنتَ تُسمِعُ الصُّمَّ و لو کانوا لا یَعقلون. 

و منهم من یَنظُر إلیک أفأنت تَهدِی العُمیَ ولو کانوا لایُبصِرون‏.» ‏

‏مخاطبین عقل و بصیرت باخته امام حسین نیز که با دل بستن به دنیا و پیوستن به کانون قدرت و ثروت و لذت، پرده بر دل و دیده کشیده بودند، نه تعقلی در گفتار آن حضرت کردند و نه چشم بصیرتی بر راه هدایتی که به سوی آنان گشوده بود باز نمودند. ‏

‏امام حسین تنها به یک آیه اشاره کرد، اما در این حسن انتخاب نشان داد که میزان آگاهی و اطلاعش از کتاب خدا تا به کجاست و چگونه به سیاق آیات و قبل و بعد آن آشناست و به تناسب موقع و مورد می‌تواند مناسبترین را برگزیند. ‏

وارث یحیی و انبیای بنی اسرائیل

‏پس از آنکه امام تصمیم هجرت از مکه را گرفتند خطبه مفصلی ایراد کردند که ذیلاً به گوشه‌ای‏


مجموعه مقالات دومین کنگره بین المللی امام خمینی (س) و فرهنگ عاشورادفتر 2صفحه 144
‏از آن اشاره می‌گردد: ‏

‏ «سپاس به درگاه آفریدگار می‌گذاریم. آنچه خدا بخواهد شدنی است و هیچ قوتی وجود ندارد مگر آنکه به قوّت الهی متکی باشد. درود خداوند یکتا بر پیام‌آور اسلام. رضای ما اهل‌بیت رسول‌الله جز رضای آفریدگار نیست. بر آزمایشهای الهی شکیباییم و پاداش صبرپیشگان را خواهیم داشت. پاره تن پیامبر از او جدا نخواهد شد بلکه در بهشت به او خواهد پیوست تا چشم او با دیدار فرزندانش روشن شود و به وعده خویش وفا کند. ‏

‏هرکسی که آماده است خون خود را در راه ما بریزد و خویشتن را به دیدار خدا راضی سازد، با ما همراه شود، که من ان شاءالله فردا صبح حرکت خواهم کرد.» ‏

‏قسمت خط کشیده شده سخن فوق مأخوذ از آیه 39 سوره کهف «‏ما شاء اللهُ لا قوّةَ إلّا بِالله‏» به نقل از محاوره مرد مؤمن خداترس با دوست دنیاطلب غافل خود می‌باشد که امام استفاده به جایی از آن در آغاز حرکت خطیر خود از مکه به کوفه نمودند. ‏

‏ پس از این خطبه اشخاص مختلفی با دیدگاههای متفاوت خدمت امام رسیدند و با تجزیه و تحلیل اوضاع و احوال حاکم و نگرانی از عاقبت این خروج سعی کردند امام را از حرکت به سوی کوفه باز دارند. از جمله ابوبکر عمربن عبدالرحمن مخزومی، عبدالله بن عباس، عبدالله بن زبیر و عبدالله بن عمر که هر کدام دلایلی برای خیرخواهی و نصیحت خود عرضه داشتند، امام از تک تک آنها برای خیراندیشی و علاقه‌ای که ابراز داشتند تشکر و برای آنها دعا کردند، اما دلایل هیچکدام از نپذیرفت و به همه پاسخ داد. از جمله به عبدالله بن عمر فرمود: ‏

‏ «آیا نمی‌دانی از بیوفایی‌های روزگار فرستادن سر مطهر یحیی بن زکریا به عنوان هدیه برای یکی از بدکاران بنی اسرائیل بود؟ آیا نمی‌دانی که بنی اسرائیل همواره پیامبران را می‌کشتند و سپس بدون احساس ناراحتی، گویی هیچ جنایتی انجام نداده‌اند، سراغ کارهای روزانه خود می‌رفتند و تجارت خود را انجام می‌دادند؟ اما خداوند سزای کارهای زشتشان را زود نداد، بلکه آنها را مهلت داد و پس از آن به خاک مذلتشان کشاند و انتقام خون پاکان مظلوم را از آنها ستاند. اما تو از عذاب خدا بترس و دست از یاری من برندار.» ‏

‏امام(ع) پیوسته می‌فرمودند: ‏

‏ «این دون‌صفتان خودکامه دست از من بر نخواهند داشت و اگر در لانه جانوران زهرآگین هم پناهنده شوم بر من دست یافته، به قتلم خواهند رسانید. این مردم ناسپاس همان رفتار ظالمانه‌ای را با‏


مجموعه مقالات دومین کنگره بین المللی امام خمینی (س) و فرهنگ عاشورادفتر 2صفحه 145
‏من خواهند کرد که قوم یهود در جریان «یوم السبت» (روز عبادت شنبه) انجام دادند. آنها تا قلب مرا از تپش باز ندارند به من رحم نمی‌کنند. ولی وقتی چنین کردند خداوند متعال کسانی را بر آنها مسلط خواهد کرد که بی‌رحمانه ترین و بدترین شکنجه را به آنها بچشانند...» ‏

‏تنها در سخنان فوق نبود که امام حسین از شهادت «یحیی» یاد می‌کرد، از فرزند برومندش امام سجاد(ع) نقل کرده‌اند که فرمود: «پدرم پس از خروج از مکه به هر منزلگاهی که می‌رسیدیم خاطره شهادت یحیی بن زکریا(ع) را یادآوری می‌فرمود.» ‏

‏درباره حضرت یحیی می‌گویند پس از آنکه با پادشاه زمانش بخاطر عمل زشت و فحشائی که مرتکب شده بود مخالفت کرد، سرش را از تن جدا ساخته، نزد آن جبار فرستادند. گویا حسین به الهام الهی آگاه شده بود سرنوشتی همچون یحیی دارد که دائماً یاد او را زنده می‌کرد و خود را برای استقبال از چنین شهادتی آماده می‌نمود. ‏

‏اشارات امام به انبیای بنی اسرائیل و جفاکاری و جنایت‌پیشگی آنان، به خصوص عنایتی که به عبرت‌گیری از «اصحاب السبت» داشتند، نشان می‌دهد تا چه حد نهضت خود را در راستای رسالت پیامبران و احیأ ارزشهای توحیدی آنان، و سرنوشت یزیدیان را در راستای سرنوشت «اصحاب السبت» می‌دیدند. ‏

‏در قرآن اشارات چندی به این قوم از بنی اسرائیل شده است‏‎[21]‎‏ اما اصل ماجرا را تنها در سوره اعراف با شرح و تفصیل بیان کرده است‏‎[22]‎‏ که داستان آن در این مختصر نمی‌گنجد، همینقدر اشاره می‌کنیم که وقتی این قوم با شکستن حرمت روز عبادت، مقررات شرع را زیر پا گذاشته و یکسره به کسب منافع نامشروع پرداختند، و مؤمنین آنها به جز عده قلیلی که در مقام انتقاد و اعتراض، امر معروف و نهی از منکر می‌کردند، بقیه سکوت پیشه نمودند، عذاب الهی ظالم و مظلوم(خاموش) را فراگرفت و مردم مقلد بی‌شخصیت را به مرحله میمون‌صفتی مسخ نمود. آنگاه پروردگار حکیم اعلام کرد بر چنین مردمی (که عوام آنها فسق و فساد و علما و مؤمنین آنها سکوت رضایت‌آمیز می‌کنند) تا روز قیامت کسانی را برخواهد انگیخت که عذاب بدی را بر آنها بچشانند. چرا که خداوند در عقوبت، بسیار سریع و در عین حال بخشنده مهربان است: ‏

 «و إذ تأَذَّنَ ربُّک لَیَبعَثَنَّ علیهم إلی یومِ القٰیمةِ مَن یَسومُهم سوءَ العذابِ إنّ ربّک لَسریعُ العِقاب و إنّهُ لَغفورٌ رحیم.» 

‏معلوم نیست عبدالله بن عمر که گوشه‌گیری در مسجد و عبادت و اعتکاف مسجد را بر حمایت‏


مجموعه مقالات دومین کنگره بین المللی امام خمینی (س) و فرهنگ عاشورادفتر 2صفحه 146
‏از حسین و همراهی با او ترجیح داده بود، و سایر مخاطبین امام در این سخنان چه برداشتی از این اشارات داشتند و تا چه حد این پیش‌بینی‌ها را باور می‌کردند. اما اکنون که قرنها از آن واقعه گذشته، و ما از ورای عصرها و نسلها بر این نهضت می‌نگریم، تأویل و تحقق آن را بعینه مشاهده می‌کنیم، هم حسین همسان یحیی به شهادت رسید و هم بر مردم عراق به دنبال یزید و انقراض بنی‌امیه سفاکان ظالم بنی‌عباس که بدترین عذاب را بر آنها می‌چشاندند مسلط گشتند. تا به امروز که بزرگترین جانی قرن که نام حسین را نیز بر خود گذاشته و مزورانه موشکهایش را «العباس» و «الحسین» نامیده، بر آنها به نام حزب بعث ‏(لَیَبعَثَنَّ علیهم...)‏ حکومت می‌کند و هزار هزار به جوخه‌های اعدام و به جنگهای بی‌حاصل می‌فرستند؛ تا کی مردم مظلوم عراق از شر ظالمان با پناه بردن به پروردگار خویش خلاصی یابند. ‏

‏در طول راه مکه به طرف کوفه، کسانی به حضور امام رسیده و نظریاتی ابراز داشتند که از نظر تاریخی قابل توجه می‌باشد. از جمله ملاقات فرزدق شاعر معروف عرب در منزلگاه صفاح با امام می‌باشد. او که مادرش را برای انجام مناسک حج به مکه آورده بود، علت شتاب آن حضرت را در خروج از مکه جویا شد و امام فرمودند: «اگر شتابان از حرم امن الهی بیرون نمی‌آمدم دستگیر می‌شدم.» آنگاه درباره مردم کوفه به امام عرض کرد: «در حال حاضر مردم کوفه دلهایشان با شما و شمشیرهایشان علیه شماست. قضا و قدر الهی پیوسته در جریان است و آنچه خدا بخواهد انجام می‌شود.» حضرت در پاسخش فرمودند: ‏

‏ «راست گفتی، همه کارها به دست خداست و پروردگار را هر روزی کاری است. حال اگر قضای الهی بر وفق مراد جاری شد خدا را بر  این نعمت سپاس می‌گزاریم و از او برای ادای شکرش مدد می‌طلبیم. اگر هم خلاف انتظار و امید ما جاری شد باز هم چون نیت پیروی از حق و عمل متکی به تقوا داشته‌ایم منحرف از حق و متجاوز محسوب نمی‌گردیم.» ‏

‏قسمت فوق قسمتی از آیه 29 سوره الرحمن «‏یسألُهُ مَن فَی السّمواتِ و الأرضِ کلِّ یومٍ هو فی شأن». ‏می‌باشد که به دنبال آیه معروف «‏کُلُّ مَن علیها فانٍ. و یبقی وجهُ ربِّک ذو الجلالِ و الإکرام.» ‏(همه آنچه روی زمین است فانی شونده است و تنها روی پروردگار صاحب جلال و اکرام باقی می‌ماند.) آمده است. این اشاره نیز علاوه بر اِشعار و آگاهی عمیق امام از دست اندرکاری دائمی پروردگار در اداره امور مخلوقات، پیش‌بینی او را نیز بر فنا و شهادتش در راه خدا نشان می‌دهد. ‏

‏نظر فرزدق درباره مردم کوفه را دوستان دیگری در طول راه به استحضار امام رساندند و ایشان‏


مجموعه مقالات دومین کنگره بین المللی امام خمینی (س) و فرهنگ عاشورادفتر 2صفحه 147
‏را از حرکت به آن سو بر حذر داشتند. در منزلگاه «ذات عرق» مردی از قبیله بنی‌اسد با آن حضرت دیدار کرده، گفت: «دلهای مردم کوفه با شما و شمشیرهایشان با بنی‌امیه است.» امام فرمود: «خدا هر کار را اراده کند انجام می‌شود و آنچه خواهد حکم می‌کند.» ‏

‏سخن فوق که مضمون جملات «‏یَفعل اللهُ ما یُرید.» «یَفعل الله ما یشاء.» ‏و «‏یَحکُم ما یُرید.» ‏می‌باشد در سوره‌های متعددی از قرآن تکرار شده است. ‏‎[23]‎

پیوستگان به قافله نور 

‏داستان شورانگیز پیوستن «زهیر بن قین» را به قافله سالار شهیدان حتماً شنیده‌اید. ‏

‏زهیر از قهرمانان کربلا و شهدای عالیقدر است که در اوج ایثار با دل و دست و زبان، دیدنی‌ترین دلاوریها را در حمایت از حسین به نمایش گذاشت. او از بیدار دلان روشن‌ضمیری بود که قابلیت هدایت فراوانی داشته، همچون اسب تازی با یک تازیانۀ تذکر به تاخت درمی‌آیند. قافله زهیر به موازات قافله امام حسین و با فاصله‌ای از آن مکه را به سوی عراق ترک می‌کرد، او که از طرفداران عثمان بود از ترس برچسب خوردنِ هواداری و حمایت از حسین(ع)، همچون همه محافظه‌کاران عافیت‌طلبی که از مخالفین حاکمیت فاصله می‌گیرند، سعی می‌کرد حتی المقدور با کاروان امام هم‌منزل و به او نزدیک نشود، امام ابتلای الهی او را در دوراهی انتخاب قرار داد و تدبیرهایش را نقش بر آب کرد. زهیر به تازگی ازدواج کرده و در کنار همسر جوانش مشغول غذا خوردن بود که پیک امام دعوت حسین را برای ملاقات و مذاکره در سراپرده‌اش پیغام آورد. او ابتدا از این خبر ناگهانی دچار تزلزل و تردید شد و لختی تأمل کرد اما به زودی با غلبه نفس لوّامه و ترغیب همسر بیداردلش، برای ملاقات حسین به سوی کاروان آن حضرت رفت. کسی از مذاکرات منقلب کننده‌ای که در آن دیدار رد و بدل شد چیزی نقل نکرده است که امروز نور و حرارت اخگر فروزانی را که امام در دل و جان او افکند احساس کنیم، همینقدر نقل کرده‌اند که زهیر با چهره‌ای برافروخته از نزد حسین بازگشت و دستور داد خیمه‌اش را کنده و در کنار خیمه امام نصب کنند. آنگاه پس از وداع با همسر، خطاب به همراهان گفت: «من راه خود را برگزیده‌ام و براه حسین می‌روم، شما مختارید همراه من بیایید یا با یکدیگر وداع کنیم.» آنگاه آیات توحیدی انتهای آیة الکرسی را برای توضیح و تفسیر تصمیم تحول آفرینش برای آنها تلاوت کرد: ‏

 «اللهُ ولّیُ الذین آمنوا یُخرجهم من الظُّلُماتِ إلَی ألنّور و الّذین کفروا أولیاؤُهُمُ الطّاغوتُ یُخرجونهم من النّور إلَی الظُّلُماتِ أولئک أصحابُ النّار هم فیها خالدون.» 


مجموعه مقالات دومین کنگره بین المللی امام خمینی (س) و فرهنگ عاشورادفتر 2صفحه 148
‏گویا امام حسین در همان ملاقات مختصر، راه توحید را که واگذاری ولایت ظالمه یزید با  فاصله گرفتن از طاغوت و پیوستن به ولایت نور آفرین الهی، برای زهیر تبیین کرده بود که او اینچنین عاشقانه آهنگ ایثار کرد. ‏

‏تنها زهیر نبود که در دوراهی انتخاب قرار گرفت، نهضت کربلا نمونه‌های زیادی از این دودلی‌ها و تردید و تصمیم‌ها نشان داده است که شاید نمونه بارز آن در دو جهت هدایت و گمراهی، حرّ و ابن‌سعد باشند که هر دو بر خلاف انتظار دیگران و گذشتۀ خود، انتخاب راه کردند. ‏

‏نمونه دیگری از این ابتلاء و امتحان، آزمایش یکی از شجاعان شریف کوفه به نام «عبیدالله بن حرّ الجعفی» است. او که از اوضاع و احوال کوفه و بی‌وفایی مردم، به خصوص سرنوشت مسلم و هانی و دیگران سخت افسرده و آزرده خاطر شده بود و می‌توانست پیش‌بینی کند سرنوشت حسین(ع) و یارانش در صورت ورود به شهر چه خواهد شد، تصمیم گرفته بود از کوفه خارج شود تا شاهد این ظلم و جنایت نباشد، عبیدالله با حاشیه‌نشینی و خروج از گود، همچون کبکی که سر به زیر برف کرده باشد فکر می‌کرد بدین ترتیب می‌تواند از خود سلب مسؤولیت و وظیفه کند. اما پیک امام همچنان که به سراغ زهیر رفته بود، او را نیز در خیمه‌اش،  در حالی که اسب و اسلحه‌ای همراه آورده بود، ملاقات کرد و پیام را ابلاغ نمود، امام به پیک اکتفا نکرده، شخصاً به خیمه‌اش رفت و حجت را با ابلاغ حق بر او تمام کرد، اما در این دوراهی انتخاب، بجای نفس لوامه، که زهیر را به حمایت از حسین سوق داده بود، نفس «‏امّارةٌ بِالسّوء» ‏او را به حفظ جان و زندگی دنیا اسیر کرد و علیرغم عقیده و ایمانی که به حسین و راهش داشت و اعترافی که خود بر بهشتی بودن حامیان حسین کرد، با زبونی اظهار داشت: «شرمنده‌ام که نفسم در پذیرش مرگ تسلیم نمی‌شود ولی آرزو دارم این اسب و شمشیرم را که بی‌نظیر است از من بپذیری.» اما امام که انگیزه‌اش به رستگاری رساندن او بود و می‌دانست در برابر خیل عظیم دشمن، پیوستن یک نفر به یارانش تأثیری در نتیجه نبرد نخواهد گذاشت، فرمود: «من به طمع اسب و شمشیر نزد تو نیامدم! خواستم به یاری حق بشتابی که رستگار گردی، من به اسلحه و مرکب کسی که از جان خود دریغ دارد نیازی ندارم.» آنگاه در حالی که از خیمه خارج می‌شد فرمود: «‏ما کنتُ مُتَّخِذَ المَضِلّین عَضُداً.»‏ (من گمراهان را به یاری نمی‌گیرم.)‏

‏این سخن حسین(ع) قسمتی از آیه 51 سوره کهف در شأن شیطان است هنگامی که خداوند بنی‌آدم را هشدار می‌دهد او و ذریه‌اش را که دشمن آنهاست به جای خدا به ولایت نگیرند که تبدیلی ظالمانه است و اضافه می‌نماید من آنها را نه در آفرینش آسمانها و زمین و نه در آفرینش خودشان به ‏


مجموعه مقالات دومین کنگره بین المللی امام خمینی (س) و فرهنگ عاشورادفتر 2صفحه 149
‏حضور طلبیدم و من هرگز گمراهان را به یاری نگرفته ام. ‏‎[24]‎‏ (آنها نقشی در آفرینش نداشته‌اند که به ولایتشان می‌گیرید.)‏

‏امام حسین با این گفتار، بی‌نیازی نهضت خود را از کمک و مساعدت کسانی که با گرایشات و انگیزه‌های دوستی و دنیاطلبی، توسط شیطان به گمراهی کشیده‌اند اعلام داشته، نشان می‌دهد نمی‌خواهد قیام خالص توحیدی‌اش با شائبه‌ای از شرک آلوده گردد. ‏

وارث نوح

‏همانطور که شنیده‌اید، امام حسین و یارانش پس از چندین روز طی مسافت به سوی کوفه، در محلی به‌نام «ذو حُسُم» با سپاه حُر که با هزار سرباز از طرف ابن‌زیاد برای دستگیری آن حضرت اعزام شده بود مواجه شدند. مکانی که قافله امام در آن مستقر شده بود از نظر سوق الجیشی در کنار چاه آبی قرار داشت که در آن دشت تفتیده و سوزان برای سواران و مرکبشان جنبه حیاتی داشت. پس از رسیدن سپاه خسته و تشنۀ حر، برخی از یاران امام بنا به رسم آن زمان می‌خواستند مانع دسترسی دشمن به آب شوند. اما امام یارانش را فرمان داد سربازان دشمن و مرکبهایشان را سیراب سازند و خود نیز دلوی به دست گرفت و اسبان خصم را با حوصله و تأمل آب فراوان داد. سپس امام از حر پرسیدند: «تو برای حمایت از ما آمده‌ای یا قصد جنگ داری؟» حر جواب داد: «قصد ما جنگ با شماست.» امام فرمودند: «‏لا حول و لا قوّة إلا بالله العلیّ العظیم‏.» به این ترتیب بدون آنکه ناسزایی به او گفته باشند، هر نوع تحول و تقویتی را موکول به مشیت خداوند متعال و عظیم نمودند. ظهر هنگام نیز که طرفین برای وضو ساختن و اقامه نماز آماده می‌شدند، حر را مخاطب قرار داده، پرسیدند: «با سپاه خود جداگانه نماز برپای می‌داری یا صف واحدی تشکیل می‌دهید؟» پس از آنکه دو سپاه به امام اقتدا کرده و نماز ظهر را به اتمام رساندند، خطابه‌ای ایراد فرمود تا شاید در فضای معنوی و برادرانه‌ای که اقامه نماز در کنار هم به وجود آورده بود، پرده‌های جهل و کینه را کنار زند و دلها را به یکدیگر پیوند دهد. پس از ستایش پروردگار و تذکراتی در جهت متوجه ساختن قلوب به سوی او فرمود: ‏

‏ «ای مردم در کار من شتاب نورزید، من خیرخواه شما هستم و به دعوت خودتان و به خاطر نامه‌هایی که نوشتید به سوی شما آمده‌ام، لختی تأمل و توجه کنید بگذارید دلائل آمدنم را برای شما بیان کنم، اگر عذر مرا پذیرفتید و سخنان مرا تصدیق کردید به نفع خودتان است و به رستگاری می‌رسید و اگر هم نپذیرفتید با تمام نیرو و نفرات هر کاری می‌توانید علیه من به انجام رسانید و مهلتم نیز ندهید.» ‏


مجموعه مقالات دومین کنگره بین المللی امام خمینی (س) و فرهنگ عاشورادفتر 2صفحه 150
‏قسمت اخیر این کلام سخن حضرت نوح را به خاطر می‌آورد هنگامی که به قومش گفت: «اگر مقام (رسالت و قیام به حق) من و تذکراتم به آیات خداوند برای شما گران می‌آید (به دلیل مخالفت و انکار نبوت قصد آزار و انتقام‌گیری دارید، بدانید که) من تنها به خدا توکل کرده‌ام، شما مکر و تدبیر خود و شریکان (ارباب باطل) خود را مجتمع سازید تا امرتان بر شما پوشیده نباشد و سپس هر اندیشه باطلی دارید علیه من به کار بندید و مهلتم نیز ندهید»: ‏

 «و اتلُ علیهم نبأََ نوحٍ إذ قال لقومه یا قوم إن کان کَبُر علیکم مقامی و تذکیری بآیات الله فعلَی الله توکّلتُ فأجمِعوا امرَکم و شرکائَکم ثُم لا یکن أمرُکم علیکم غُمّةً ثم اقضوا علیّ و لا تُنظِرون.» ‏(یونس 71)‏

‏امام با انتخاب سنجیده فراز فوق از کلام نوح پیامبر و انتساب آن به سپاه فریب خورده ابن‌زیاد، از یک طرف انطباق خط مشی خود را با نخستین پیامبر اولوالعزم، برای کسانی که آشنای به قرآن و اشارات آن هستند، می‌رساند و از طرف دیگر همسانی مواضع مخالفینِ تحریک شده خود را با مشرکین دوران نوح نشان می‌دهد. هر چند ممکن است این توجیه برای خواننده فارسی زبانی که در فرهنگ بیگانه با قرآن و معانی آن بزرگ شده غیر موجه به نظر برسد، اما مردم عرب زبان معاصر امام حسین که اولین نسل پس از دوران نزول قرآن بودند و مردم موافق و مخالف، آشنایی کافی به آیات قرآن داشتند، علاوه بر آن، به دلیل قریحه عمومی شعر و شاعری، حافظ سوره‌ها و آیات سجع و قافیه‌دار قرآن بودند، از یک اشاره به تمامی آیه و مجموعه آیاتی که در آن قرار گرفته، پی می‌بردند و مقصود گوینده را درک می‌کردند. ‏

طنین فریادی در سکوت شب

‏امام حسین مذاکرات مفصل نیز با حر و سرداران سپاهش انجام داد و آنها را از سرسپردگی به سلاطین جور که حرمت الهی را شکسته، عهد او را نقض کرده، با سنت رسولش مخالفت می‌کنند و در میان بندگان خدا مستبدانه به تجاوز و تعدی می‌پردازند بر حذر داشت و تغییر مسلحانه و فرهنگی (با دست و زبان) چنین نظامی را وظیفه همه مسلمانان و سکوت و بی‌تفاوتی در برابر ظالمان را رضایت به فعل آنان شمرد: ‏

 «من رأی سلطاناً جائراً مستَحِلّاً لِحُرُمِ الله، ناکثاً لِعهد الله، مخالفاً لسنّة رسول‌الله، یعمل فی عباد الله بِالإثم و العدوان فلم یُغیِّر علیه بفعلٍ و لا بقولٍ کان حقّاً علی الله أن یُدخلَهُ مُدخَلَه...» 

‏در سخنان حکیمانه فوق، اولاً بر این اصل محکم قرآنی که تغییر سرنوشت هر جامعه لاجرم به ‏


مجموعه مقالات دومین کنگره بین المللی امام خمینی (س) و فرهنگ عاشورادفتر 2صفحه 151
‏تغییر نفوس افراد آن و به دست خود آنها صورت می‌گیرد (‏إنّ اللهَ لا یغیّر ما بقومٍ حتّی یغیّروا ما بأنفسهم‏) اشاره شده است، ثانیاً سکوت و بی‌تفاوتی ظالمان و همکاری ضمنی با آنان شمرده است که عواقب شدید آن بر حسب مفاد آیه 25 سوره انفال تنها دامنگیر ظالمان نخواهد شد: ‏

 «و اُتّقوا فتنةً لا تُصیبَنَّ الّذین ظلموا منکم خاصّةً و اعلموا أنّ اللهَ شدیدُ العقاب.» 

‏خداوند قوم ثمود را به عذابی آسمانی هلاک کرد، هر چند تنها یک نفر از آنها «‏ناقة الله» ‏(شتر معجزه الهی) را پی کرده بود، اما بخاطر آنکه عموم مردم با سکوت و بی‌تفاوتی، عملاً بر این کار صحه گذاشته و جرأت برانگیخته شدن و انجام این کار را برای شقی‌ترین افراد آماده کرده بودند، کشتن شتر را کار همه دانسته، عذاب را برای تمامی قوم تعمیم داد. ‏‎[25]‎

‏اصحاب سَبت نیز که قومی از بنی‌اسرائیل بودند، به خاطر شکستن حرمت روز شنبه (روز عبادت) و سکوت عافیت‌طلبانه جمعی از مؤمنین در برابر این تعدی و تجاوز شرع، تماماً به استثنای گروهی که به خاطر انجام  وظیفه امر به معروف و نهی از منکر، متجاوزین از مقررات مذهب را موعظه می‌کردند، مشمول عذاب شدند. متعاقب این اعلام کرد (مادام که بر این شیوه هستند) کسانی را بر آنها برانگیزاند (به حکومت و قدرت برساند) که بدترین عذابها را به آنها بچشانند. ‏‎[26]‎

تجربۀ بنی‌اسرائیل چراغ راه مسلمانان

‏پس از ملاطفت و مهر و محبتی که امام نسبت به حر و سپاهش نشان داد، به خصوص خطبه‌های نافذ و منقلب‌کننده‌ای که ایراد فرمود و آمدن خود را اجابت دعوت آنان خواند، شک و تردیدی در لشکر دشمن برای شتاب در حمله به وجود آمد. از این رو «حر» نامه‌ای به ابن‌زیاد نوشته، او را از تمایل حسین برای بازگشت به اطلاعش رساند. ‏

‏اما ابن‌زیاد که کینه‌ای دیرینه از خاندان رسول‌الله در دل داشت پیکی را به همراه مأمور مراقبی برای اجرای امر به سوی حر فرستاد و او را فرمان داد باید حسین را در سرزمین بی‌آب و حصاری محاصره کنی و کار را بر او تنگ گیری. «حر» که جدی بودن قضیه را درک کرده بود، با اتکا به توجیه دیرینه «‏المأمور معذور» ‏مراتب را به اطلاع اصحاب امام رساند تا تسلیم امر «ابن‌زیاد» گردند، در این موقع یکی از یاران حسین (ابوالشعثاء) که با پشت کردن به طاغوت و رو کردن به الله، به تازگی از ولایت یزید خود را آزاد کرده بود، پاسخ کوبنده‌ای به استناد به قرآن به حر داده، آیه 41 سوره قصص را بر او خواند: ‏

 «و جعلناهم أئمّةً یَدعُون إلَی النّار و یومَ القیامة لا یُنصَرون.» 


مجموعه مقالات دومین کنگره بین المللی امام خمینی (س) و فرهنگ عاشورادفتر 2صفحه 152
‏(ما آنها (امثال یزید) را پیشوایانی قرار داده‌ایم که مردم را به سوی آتش دعوت می‌کنند و آنها روز قیامت هرگز یاری نخواهند شد.)‏

‏آیه فوق متعاقب آیه‌ای آمده است که از غرق شدن فرعون و لشگریانش در دریا برای نشان دادن عاقبت ظالمان مثال آورده ‏‎[27]‎‏و مقدم بر آیه‌ای قرار گرفته است که لعنت پیوسته دنیایی و زشتی سرنوشت اخروی را برای چنین ظالمانی بیم داده است. ‏‎[28]‎‏ ‏

‏انتخاب چنین آیه‌ای در پاسخ کسی که پیروی از حاکم را حکم شرعی خود می‌داند، و تشبیه تلویحی حکومت یزید با حکومت فرعون، و لشگریان او با لشگریان سمبل مستکبرین تاریخ، هم جرأت و جسارت یاران امام را نشان می‌دهد، هم انس و آشنایی آنها را با قرآن. تنها «ابوالشعثاء» نبود که از نهضت حضرت موسی(ع) علیه نظام فرعون درسها آموخته بود، یاران دیگر حسین نیز، همچون امامشان، از سرگذشت بنی‌اسرائیل، که بیش از همه امتها در قرآن یاد شده، و مجاهدات حضرت موسی علیه ظلم و ستم درباریان فرعون، عبرتها آموخته بودند. ‏

‏یکی از این شهیدان «حنظلة بن اسعد شامی» است که در بحبوحه نبرد، سپاه دشمن را مخاطب قرار داده، سخنان مؤمن آل فرعون را، که پس از تهدیدهای فرعون برای قتل موسی(ع)، خطاب به درباریان خودباخته با شجاعت کامل ایراد کرده بود، برای آنها تلاوت نموده به سرنوشت اقوام هلاک شده پیشین این چنین هشدارشان داد: ‏

 «... یا قومِ إنّی أخاف علیکم مثلَ یومِ الأحزاب، مثلَ دَأبِ قومِ نوحٍ و عادٍ و ثمودَ و الّذین مِن بعدهم و مَا اللهُ یرید ظلماً للعباد. یا قوم إنّی أخاف علیکم یومَ التَّناد، یومَ تُوَلُّون مُدبرین ما لکم من الله من عاصمٍ و من یُضلِلِ اللهُ فما لهُ مِن هادٍ.» ‎[29]‎

‏به پیشنهاد «زهیر» قافله یاران امام در حوالی روستای «کربلا» که به آب فرات نزدیک بود فرود آمدند. در این مکان امام سخنان مفصل برای اصحاب خود ایراد کردند که قسمتی از آن به قرار ذیل است: ‏

‏ «آیا نمی‌بینید که مردم دست از حق شسته و گرد باطل جمع شده‌اند؟ در چنین اوضاعی هر کسی به خدا و روز جزا ایمان دارد باید از دنیا روی برتافته و مشتاق ملاقات پروردگار خویش گردد. من مرگ در راه خدا را جز سعادت و زندگی همراه ستمگران را جز ملالت و افسردگی نمی‌بینم.» ‏

‏سخنان فوق مضمون آیات 4 تا 6 سوره عنکبوت است که پس از تأکید بر ابتلا و آزمایشی که مؤمنین ناگزیر از تحمل آن هستند، از یک طرف تصورات باطل تبهکاران جبهه باطل را در توفیق بر ‏


مجموعه مقالات دومین کنگره بین المللی امام خمینی (س) و فرهنگ عاشورادفتر 2صفحه 153
‏حق و سبقت از قانونمندی الهی رد می‌کند و از طرف دیگر کسانی را که امیدوار ملاقات خداوند هستند به جهاد در راه او دعوت می‌نماید. ذیلاً شش آیه ابتدای سوره را که بیانگر حقیقت فوق است در معرض مشاهده و تدبر خوانندگان قرار می‌دهیم: ‏

 «الم. أحَسِب النّاسُ أن یُترَکوا أن یقولوا آمنّا و هم لا یُفتَنون. و لقد فتنَّا الّذین من قبلهم فلَیَعلمَنَّ اللهُ الّذین صدقوا و لیعلمنّ الکاذبین. أم حسب الّذین یعملون السّیّئاتِ أن یسبقونا ساء ما یَحکُمون. من کان یرجو لقاءَ الله فإنّ أجلَ الله فإنّ أجلَ الله لآتٍ و هو السّمیع العلیم. و من جاهد فإنّما یجاهد لنفسه إنّ الله لَغَنیٌّ عن العالمین.» 

‏(آیا مردم چنین می‌پندارند همین که گفتند ایمان آوردیم به حال خود رها شده و مورد آزمایش قرار نمی‌گیرند؟ در حالی که ما کسانی را که قبل از آنها بودند مورد آزمایش قرار دادیم تا خدا صادقین را از مدعیان دروغین ایمان بازشناسد. آیا تبهکاران تصور می‌کنند می‌توانند بر ما سبقت گیرند؟ چه بدحکمی می‌کنند. کسی که به لقای خداوند امیدوار باشد (باید بداند در هر حال) اجل الهی قطعاً آینده است و او بس شنوای داناست، کسی که جهاد کند منحصراً به نفع خویش جهاد کرده و همانا خداوند بی‌نیاز از مردم عالم است.)‏

‏روزی که امام به همراه یاران خود در سرزمین کربلا فرود آمدند، پنجشنبه دوم محرم سال 61 هجری بود و هنوز وقت زیادی برای غربال یاران و گزینش نخبگان برای لقاءالله وجود داشت، در یکی از سخنان آن حضرت خطاب به یاران، بر قلیل بودن مردانی که تا آخرین مرحله ثابت‌قدم و مستقیم می‌مانند اشاره کرده است: ‏

‏ «مردم برده دنیایند و دین ادعائی است بر زبانشان، تا وقتی که روزی‌شان تأمین گردد با دین سر و کار دارند؛ اما همین که گرفتار بلا و سختی شوند دینداران اندکند.» ‏

‏مضمون این سخن را با کلمات دیگری، هم در ادامه آیات فوق از سوره عنکبوت می‌یابیم و هم در آیات و سوره‌های دیگر که ذیلاً نقل می‌گردد: ‏

‏عنکبوت (10): ‏«و من النّاس مَن یقول آمنّا بالله فإذا أوُذیَ فی الله جعل فتنةَ النّاس کعذاب الله و لئن جاء نصرٌ من ربّک لیقولُنّ إنّا کنّا معکم أولیس اللهُ بأعلمَ بما فی صدور العالمین.» 

‏(برخی از مردم می‌گویند ما به خدا ایمان داریم. اما همین که در راه خدا رنج و آزاری ببینند فتنه و اذیت مردم را (که خود آزمایشی برای صبر و تقواست) برابر عذاب خدا می‌شمارند (دست از مبارزه‏


مجموعه مقالات دومین کنگره بین المللی امام خمینی (س) و فرهنگ عاشورادفتر 2صفحه 154
‏در راه حق برمی دارند) در حالی که اگر پیروزی و موفقیتی از جانب پروردگارت بیاید حتماً خواهند گفت ما همراه شما بودیم، آیا خدا به آنچه در سینه‌های مردم است آگاهتر نیست؟)‏

‏حج (11): «‏و من النّاس مَن یعبد اللهَ علی حرفٍ فإن أصابهُ خیرٌ اطمأنّ به و إن أصابته فتنةٌ انقلب علی وجهه خسر الدّنیا و الآخرة ذلک هو الخسران المبین.» 

‏(برخی از مردم خدا را در موضع ناپایداری می‌پرستند. به طوری که اگر در این راه به خیر و منافعی برسند اطمینان خاطر پیدا می‌کنند، اما اگر گرفتار فتنه‌ای (آزمایشی در مصاف با سختیها و محرومیتها و جنگ و...) شوند بازگشت ارتجاعی می‌کنند. اینها هم دنیا را باخته اند و هم آخرت را، که این همان خسارت آشکار است.)‏

‏بقره (8 و9): «‏و من النّاس من یقول آمنّا بالله و بالیوم الآخر و ما هم بمؤمنین...» 

‏(برخی از مردم می‌گویند به خدا و روز آخرت ایمان آورده‌ایم در حالی که هرگز بر راه ایمان نیستند...)‏

‏حر که به فرمان ابن‌زیاد حسین و یارانش را در صحرای کربلا مجبور به فرود کرده بود، طی نامه‌ای گزارش کار را برای امیر خود ارسال می‌دارد، عبیدالله نیز در پاسخ نامه حرّ مکتوبی برای امام حسین ارسال می‌دارد که متن آن چنین است: ‏

‏ «از ورودت به سرزمین کربلا مطلع گشتم؛ امیرالمؤمنین یزید به من دستور داده مادام که تو را به فرمان او وادار نکرده یا به قتلت نرسانده باشم سر بر بالین استراحت نگذارم و تشنگی خود سیراب نکنم.» ‏

‏اما حسین پس از خواندن این نامه آن را به زمین پرتاب کرده، فرمودند: ‏

‏ «ملتی که خرسندی مخلوق را بر خشم خالق ترجیح دهد هرگز رستگار نمی‌گردد.» ‏

‏این سخن مضمون آیه 28 سوره محمد درباره منافقین معاصر پیامبر است که پس از تبیین هدایت، فریب شیطان را در جلوه‌گری دنیا و آمال و آرزوهای مادی آن خورده و عملاً با پشت کردن به ارزشهای دینی مرتد گشتند: ‏

 «إنّ الّذین ارتدّوا علی أدبارهم مِن بعد ما تبیّن لهمُ الهدَی الشّیطانُ سوَّل لهم و أملی لهم. ذلک بأنّهمُ اتّبعوا ما أسخط اللهَ و کرِهوا رضوانَه فأحبط أعمالَهم.» ‎[30]‎

‏روزها و ساعتها می‌گذشت و کار بر حسین و یارانش سخت‌تر می‌شد. ابن‌زیاد در هفتمین روز محرم طی نامه‌ای به ابن‌سعد دستور داده بود آب را بر کاروان حسین ببندد تا قطره‌ای از آن نتوانند بنوشند. دیری نگذشت که تشنگی بر همۀ افراد به خصوص کودکان مستولی شد. تلاشهای ‏


مجموعه مقالات دومین کنگره بین المللی امام خمینی (س) و فرهنگ عاشورادفتر 2صفحه 155
‏ایثارگرانه‌ای که قهرمان عاشورا عباس بن علی و اصحاب دیگر برای دسترسی به آب فرات کردند متأسفانه بی‌نتیجه ماند. در این موقع «بُرَیر بن خُضَیر همدانی» با اجازه امام به سوی لشکر ابن‌سعد آمده، با صدای بلند گفت: «ای مردم! خداوند تعالی محمد بن عبدالله را به حق برگزید و او را مژده‌دهنده و بیم‌دهنده قرار داد، او مردم را به اذن الهی به سوی خداوند فراخواند و خود چراغ روشنی فرارویشان بود. اینک این آب فرات است که شما فرزند پیامبر خدا را از آن محروم کرده‌اید در حالی که جانوران وحشی از آن می‌نوشند....» ‏

‏ «بریر» که معلم قرآن و آشنا و آگاه به آیات الهی بود، چه خوب انتخابی برای معرفی پیامبر و حق بزرگی که او به گردن این امت ناسپاس داشت، کرده بود. آنچه او بر زبان راند برگرفته از آیات 45 و 46 سوره احزاب به نقل ذیل است: ‏

 «یا أیّها النّبیَّ إنّا أرسلناک شاهداً و مبشّراً و نذیراً. و داعیاً إلی الله بإذنه و سراجاً منیراً.» 

‏(ای پیامبر ما تو را به عنوان شاهد(الگوی مشهود دیگران)، بشارت دهنده، هشدار دهنده، دعوت کننده به سوی خدا مطابق اذن و قانونمندی او و چراغی فروزان (رهبر روشن کنندۀ) راه فرستاده‌ایم.)‏

‏و به دنبال همین آیه است که پس از بشارت مؤمنین به فضل کبیر، پیامبر را به عدم پیروی از کافران و منافقین و رها کردن آزار و اذیتشان و توکل به خدا توصیه می‌نماید: ‏

 «و لا تُطعِ الکافرین والمنافقین و دَع أذاهم و توکّل علَی الله و کفی بِالله وکیلاً.» 

‏و اینک حسین در پیروی از سنت جدش، اطاعت نکردن از کافران و منافقین را در بیعت نکردن با یزید و سر باز زدن از تمکین به او، رها کردن آزارشان را با خودداری از تهاجم و حلم و مدارا و محبت به دشمن، و توکل به خدا را در تفویض و تکیه دائمی‌اش به پروردگار در سراسر این حماسه بی‌نظیر به نمایش می‌گذارد. ‏

اسوه صبر و صلات 

‏از جمله آیاتی که حسین(ع) همچون تکیه کلامی در سراسر نهضت کربلا، به خصوص پس از شنیدن خبر شهادت یارانی همچون هانی، مسلم، قیس و دیگران تکرار می‌کرد کلمه «استرجاع» یعنی «‏إنّا لله و إنّاإلیه راجعون» ‏بود. این جمله را ما نیز هنگام شنیدن خبر ناگوار فوت نزدیکان به کار می‌بریم. اما کمتر کسی به معنای عمیق آن و موقعیتی که همچون نگین در وسط آیات مربوط به «صبر و صلات» دارد، توجه کرده است. اگر نگاهی به اطراف این آیه بیفکنیم به انگیزه امام از تکرار آن و‏


مجموعه مقالات دومین کنگره بین المللی امام خمینی (س) و فرهنگ عاشورادفتر 2صفحه 156
‏چشم‌انداز وسیعی که مدّ نظر آن حضرت بوده، بهتر پی می‌بریم: ‏

 «یا أیّها الّذین آمنوا استعینوا بِالصّبر و الصّلوة إنّ الله مع الصّابرین. و لا تقولوا لِمَن یُقتلُ فی سبیل الله أمواتٌ بل أحیاءٌ و لکن لا تشعرون. و لَنَبلُوَنَّکم بشیءٍ من الخوف و الجوع و نقصٍ من الأموال و الأنفس و الثّمرات و بشّر الصّابرین. الّذین إذا أصابتهم مصیبةٌ قالوا إنّا لله و إنّا إلیه راجعون. أولئک علیهم صلواتٌ من ربّهم و رحمةٌ و أولئک هم المهتدون.» ‎[31]‎

‏به نظر نمی‌رسد مناسبتر از آیات فوق بتوان توصیه و تعریفی در شأن مجاهدان و شهیدان راه خدا پیدا کرد. در آیات فوق مؤمنین را به بهره‌گیری از دو عامل صبر و صلات که اوّلی تلاش خود انسان در راه حق و دومی رو آوردن به خدا و تکیه و توکل و کسب نیرو از خزائن رحمت اوست توصیه و تأکید نموده است و خداوند یار و مددکار و در معیت صابرین است. پس از توصیه ایجابی فوق، هشداری سلبی برای مرده نپنداشتن شهیدان راه حق و زنده و جاوید دانستن آنان می‌دهد تا مرگ و حیات را در مدار دیگری جستجو نمایند. نه‌تنها کشته شدن، که مصیبتهای زندگی از قبیل خوف در جنگ، گرسنگی، فقر و از دست دادن اموال و انفس و محصولات را ابتلاء و آزمایشی برای سنجش میزان صبر و مقاومت می‌شمارد تا پایدارانی، شایستۀ بشارت بهشت خداوند رحیم گردند. آنگاه پایداران را با این ویژگی معرفی می‌نماید که هر گاه مصیبتی به آنها برسد (به جای طلبکاری از خدا و نارضایتی از مشیت او) خود را از آن او و بازگشت کننده به سوی او می‌دانند و گفتارشان «‏إنّا لله و إنّا إلیه راجعون» ‏است. سپس بالاترین تمجید را که صلوات ربوبی و رحمت اوست بر آنها تقدیم می‌نماید و هم آنها را رستگاران واقعی می‌شناسد. ‏

‏امام حسین یک بار دیگر نیز مضمونی مشابه کلمه استرجاع را با استمداد از آیه‌ای دیگر به زبان آورد. اما این بار نوبت «رجوع» خودش به سوی پروردگار بود! حضرت در شبانگاه عاشورا اشعار عارفانه‌ای را که اشاراتی به نزدیکی شهادت خودش داشت زیر لب زمزمه می‌کرد و جملاتی از بی‌وفائی دهر و از اینکه چه بسیار مردان حق‌طلبی در صبح و شام روزگار به شهادت رسیده اند و هر زنده‌ای پوینده راه به سوی رب جلیل است و روزگار در ابتلای مردان حق به بدل قانع نمی‌شود (باید از جان مایه گذاشت)، بر زبان می‌راند. ‏‎[32]‎‏ در این موقع زینب(س) که متوجه معانی و اشارات اشعار شده بود، بی‌تابانه در حالی که اشک بر گونه‌هایش جاری بود، و آرزوی مرگ می‌کرد سراغ برادر آمده، درد دل خویش از شهادت قریب الوقوع جانشین گذشتگان و پناه باقیماندگان، با سوز جگر بیان کرد. امام که بیقراری و اضطراب زینب دید، فرمود: «خواهر جان مبادا شیطان حلمت را ببرد، اهل‏

‏ ‏

مجموعه مقالات دومین کنگره بین المللی امام خمینی (س) و فرهنگ عاشورادفتر 2صفحه 157
‏زمین و آسمان همگی می‌میرند و کسی باقی نمی‌ماند. جدم رسول خدا و پدرم علی مرتضی که از من بهتر بودند رفتند، ما هم چاره‌ای جز رفتن نداریم.» آنگاه پس از آنکه با کلماتی آرام کننده او را به صبر و تحمل و توکل به خدا دعوت کرد فرمود: ‏

 «کلّ شیءٍ هالکٌ إلّا وجههَُ لهُ الحکمُ و إلیهِ تُرجَعون.» ‎[33]‎

‏جمله فوق را که قسمتی از آخرین آیه سوره قصص است، باید همراه بقیه آیه و با توجه به آیات قبل و سیاق سوره مورد توجه قرار داد. سوره قصص که آیات متعددی از آن در نهضت کربلا مورد استناد امام حسین و اصحابش قرار گرفته است، عمدتاً درباره زندگی و رسالت حضرت موسی و مصائب و مشکلاتی است که در مبارزه با درباریان و لشکریان فرعون، آن پیامبر بزرگ و قوم بنی‌اسرائیل تحمل کردند، اواخر این سوره که جنبه جمع‌بندی و نتیجه گیری و پندآموزی تاریخی دارد، پیامبر اسلام را مخاطب قرار داده، برای تسلّای خاطر آن حضرت از تکذیب مشرکان و تقویت روحیه و تأیید راهی که برگزیده، مطالبی را متذکر می‌گردد. در این آخرین فراز سوره، شکر رحمت ربوبی را که به صورت کتابی بر پیامبر القا گردیده، احتراز ابدی از پشتیبانی کافرین، استمرار و پیگیری جدی در پیشبرد آیات نازل شده، دعوت مردم به سوی پروردگار و منقطع شدن از مشرکین شمرده است: ‏

 «ما کنتَ ترجوا أن یُلقی إلیک الکتابُ إلّا رحمةً من ربّک و لا تکونَنَّ ظهیراً للکافرین. و لا یصدُّنّک عن آیات الله بعدَ إذ أُنزلت إلیک و ادعُ إلی ربّک و لا تکونَنَّ من المشرکین.» ‎[34]‎

‏به دنبال این مقدمه است که در آخرین آیه، بر توحید و آخرت تأکید کرده، هلاکت همه اشیاء و بقای وجه (اسماء و صفات) خدایی و انحصار حکم و رجوع به سوی او را به پیامبر اسلام (و مؤمنین به او) یاد آوری می‌نماید: ‏

 «و لا تدعُ مع الله إلهاً آخر لا إله الّا هو کلُّ شیءٍ هالکٌ إلّا وجهَه له الحکمُ و إلیه ترجعون.» ‎[35]‎

‏امام حسین با انتخاب آخرین کلام سوره قصص، هم شناخت خود از ابعاد آگاهی‌بخش رسالت حضرت موسی و عبرت‌گیری از این تجربه تاریخی را به اثبات رسانده و هم نشان داده تا چه میزان از آنچه خداوند به رسول خاتمش در این آیات توصیه نموده بهره‌گیری و استفاده کرده است. او که در مقام یک موحد برای اصلاح امت جدش قیام کرده به خوبی می‌داند رحمتی که خداوند از طریق کتاب رحمت به او ارزانی داشته و شناختی که نسبت به آیات ربوبی پیدا کرده ایجاب می‌نماید با سکوت‏


مجموعه مقالات دومین کنگره بین المللی امام خمینی (س) و فرهنگ عاشورادفتر 2صفحه 158
‏خود مهر تأیید و پشتیبانی از یزید و نظام خلافت مورثی او، که انحراف آشکاری از نظام شورایی و حاکمیت اراده مردم از طریق بیعت به شمار می‌رود، نزند‏(فلا تکونَنَّ ظهیراً للکافرین)‏. حسین می‌داند آگاهی‌اش به «‏ما أَنزَل الله» ‏مسؤولیت و تعهدی به عهده‌اش گذاشته است که باید رهبری خلق به سوی پروردگار را به عهده گرفته، صف خود از مشرکین مجزا سازد ‏(... اُدعُ إلی سبیل ربّک و لا تکوننّ من المشرکین)‏. و سرانجام او که می‌داند نهایت هستی دنیایی هلاکت و نابودی است، و تنها وجه خدایی (آنچه از خدا که برای خلق عیان است، یعنی اسماء و صفات او) دوام و بقا داشته و حکم اوست که در رجعت به سوی او در یوم الدین نافذ و جاری خواهد بود ‏(کلّ شیءٍ هالکٌ إلّا وجهَه له الحکم و إلیه ترجعون)‏، خود را در مسیر توحید ‏(و لا تدع مع الله إلهاً آخر لا إله إلّا هو) ‏برای جانبازی و ایثار آماده می‌کند. ‏

شب شورانگیز شیفتگان شهادت

‏شب عاشورا شور و حال دیگری برای امام حسین و اصحابش داشت، پس از آنکه دشمن با شرایط امام مخالفت کرد قطعی شدن جنگ مسلم گردید. در این موقع آن حضرت کسی را فرستاد تا آن شب را برای نماز و استغفار و راز و نیاز با پروردگار از دشمن مهلت بگیرد و نبرد را تا روز بعد به تعویق اندازند، آن شب را امام و اصحابش با ستایش به درگاه و آماده کردن سلاح و ساز و برگ جنگی احیا کردند. سخنانی که امام و اصحابش در آن ساعات پرشکوه رد و بدل کردند از شنیدنی‌ترین سخنان و جاویدترین کلمات تاریخ است. در آن ساعاتی که دلها به یاد آنچه فردا واقع خواهد شد باید از دغدغه و اضطراب آکنده از بیم و هراس و شِکوه از روزگار و تقدیر دهر باشد، امام چنین آغاز کرد: ‏

‏ «حمد می‌کنم خدا را حمدی شایسته و نیکو، ستایش می‌کنم پروردگار خویش را چه در سختی چه در آسایش، حمد می‌کنم تو را که ما را با نعمت نبوت گرامی داشتی، قرآن به ما آموختی و ما را فقیه در دین گردانیدی، به ما چشم و گوش قلب (ابزار سه‌گانه شناخت) عنایت فرمودی و ما را از زمره مشرکان قرار ندادی.» ‏

‏آنگاه پس از این مقدمات که سراسر شکر و نشاط است و بویی از بدبینی و گلایه در آن به مشام نمی‌رسد، یاران خود را مخاطب قرار داده، فرمود: ‏

‏ «خداوند همه شما را پاداش خیر عطا کند، من یارانی باوفاتر و نیکوتر و خاندانی خدمتگزارتر و دلسوزتر از خاندان خود نمی‌شناسم. من می‌دانم که فردا کار ما با این دشمنان به کجا خواهد کشید، ‏


مجموعه مقالات دومین کنگره بین المللی امام خمینی (س) و فرهنگ عاشورادفتر 2صفحه 159
‏من بیعت خویش از گردن شما برداشتم و حقی بر عهده شما ندارم، پس اکنون که تاریکی شب صحرا را فراگرفته، موقعیتی مناسب است که هر کدام راهی در پیش گرفته و با رضایت، جان خود به سلامت برید...» ‏

‏در این موقع اصحاب، سخنان شورانگیزی که دلالت بر صفای دل و وفای جان آنها می‌کرد بیان داشتند که شرح آن در عهده این مختصر نیست. غرض تنها عرضه اقوال و نظریات ایراد شده به قرآن و کشف استنباط امام و یارانش از کتاب الهی است. در همین چند سطر ابتدای خطابه زمینه‌هایی را از تربیت قرآنی مشاهده می‌کنیم، از حمد خدا در همه حالات گرفته تا تفقّه در دین و تعلیم کتاب و تشکر از نعمت چشم و گوش و فؤاد که در آیات بسیاری متذکر آن گردیده است. ‏

‏وقتی یاران به نوبت سخنانی در وفاداری و ایثار عشق ایراد کردند و مراتب حمایت و حراست خود را تا آخرین نفس از یادگار پیامبر خود اظهار داشتند، امام جملات جان‌بخش دیگری در تجلیل و تقدیر از یاران بی‌نظیر خویش فرمود. آنگاه درباره دشمنان مسلح و مغروری که مست قدرت و کثرت خود بودند، به خاطر تقویت روحیه و تثبیت اقدام اصحاب آیاتی از سوره آل عمران را برای ترسیم سرنوشت نهائی دو جبهه حق و باطل چنین تلاوت کرد: ‏‎[36]‎

 «و لا یَحسَبَنَّ الّذین کفروا أََنّما نُملی لهم خیرٌ لأنفسهم إنّما نملی لهم لیزدادوا إثماً و لهم عذابٌ مهین. ما کان اللهُ لِیَذَرَ المؤمنین علی ما أنتم علیه حتّی یمیزَ الخبیثَ من الطِّیِّب...» 

‏(کسانی که به راه کفر رفتند هرگز گمان نکنند میدان عمل و مهلتی که به آنها داده‌ایم حتماً به نفع آنهاست، بلکه (برای امتحان) میدان عمل می‌دهیم تا برگناه (سرکشی و طغیان) خود بیفزایند و برای آنها عذاب خوارکننده‌ای خواهد بود. خداوند هرگز مؤمنان را با این حال که هستید (هنوز مؤمن واقعی از مدعی ایمان تمیز داده نشده) رها نکند مگر آنکه (با ابتلاء و امتحان) بدسرشت را از پاک سرشت متمایز سازد و...)‏

‏دو آیه فوق که بخشی از آیات نازل‌شده پس از شکست مسلمین در جنگ «احد» است، تجزیه و تحلیل و تبیین دقیقی از مبانی اعتقادی ارائه می‌دهد که تدبر در آن برای هر کسی که در جریان برخورد حق و باطل نقشی به عهده داشته و شاهد و حاضر در صحنه باشد، ضروری می‌باشد. ‏

‏بی مناسبت نیست چند آیه قبل از آن را نیز مورد توجه و تدبر قرار دهیم تا بهتر به گزینش دقیق و حساب شده امام و عمق آگاهی او از آیات قرآن پی ببریم: ‏

 «و لا تحسبنّ الّذین قتلوا فی سبیل الله أمواتاً بل أحیاءٌ عند ربّهم یرزقون. فرحین بما آتیٰهمُ 


مجموعه مقالات دومین کنگره بین المللی امام خمینی (س) و فرهنگ عاشورادفتر 2صفحه 160
اللهُ من فضله و یستبشرون بالّذین لم یلحقوا بهم مِن خلفهم ألّا خوفٌ علیهم و لا هم یحزنون. یستبشرون بنعمةٍ من الله و فضلٍ و أنّ الله لا یضیع أجرَ المؤمنین. الّذین استجابوا لله و الرّسول من بعد ما أصابهمُ القرحُ للّذین أحسنوا منهم و اَتّقَوا أجرٌ عظیم. الّذین قال لهمُ النّاس إنّ النّاس قد جمعوا لکم فاخشَوهم فزادهم إیماناً و قالوا حسبنَا الله و نِعمَ الوکیل. فانقلبوا بنعمظة من الله و فضلٍ لم یمسَسهم سوءٌ و اتّبعوا رضوانَ الله و الله ذو فضلٍ عظیم. إنّما ذلکمُ الشّیطانُ یُخَوِّف أولیاءَه فلا تخافوهم و خافونِ إن کنتم مؤمنین.» ‎[37]‎

‏امام از آنجایی که نتیجۀ نهایی جنگ را با قلت نفرات خود (72نفر) در برابر کثرت نفرات دشمن (هزاران نفر) پیش‌بینی می‌کرد، آیاتی را انتخاب نمود که بشارت شهادت در راه خدا و بهره‌مندی از نعمات و فضل او را دربرداشته، خوف و خشیت از خدا و نترسیدن از تبلیغات منافقین و تحریکات شیاطین را القا نماید. ‏

افشای حزب شیطان

‏سرانجام روز عاشورا فرا رسید و اصحاب برای ایثار و استقبال از شهادت آماده شدند. وقایع این روز و حماسه‌های بی‌نظیری را که حسین و یارانش در دشت کربلا آفریدند به کرات خوانده و شنیده اید و این مختصر را نه ظرفیت و نه قصد و قرار تکرار آن است، مقصود همان طور که گفته شد، تنها اشاره به آیاتی است که در جریان این نهضت مورد استناد و استفاده قرار گرفته است، با این منظور از شرح حوادث و اتفاقات و گزارش ماجرا جز در حد لزوم خودداری می‌کنیم. ‏

‏امام در این روز قبل از شعله‌ور شدن آتش جنگ خطبه‌ای انذار دهنده خطاب به دشمن ایراد کرد تا اگر هنوز اثری از عقل و احساس قلبی در میان آنان باقی مانده بیدار شود و قبل از ارتکاب جنایت، چاره حادثه کند؛ اما جز بی‌تفاوتی و سکوت عکس‌العملی از وجدانهای زنگار گرفته و تیره دشمن شنیده نشد. امام برای تحریک عاطفه و احساس انسانی آنها که چه بسا هر کدام کودکان خردسالی در خانه داشته باشند، به یادشان آورد آبی را که برای وحوش بیابان آزاد است در آن صحرای خشک و سوزان چند روزی است بر وی و اطفال بی‌گناه اهل‌بیت و اصحابش بدون آنکه گناهی مرتکب شده باشند بسته اند، اما دشمنِ به قساوت گرفتار شدۀ سنگدل که بویی از عاطفه و انسانیت نبرده بود از خواب غفلت بیدار نشد. تنها یک نفر با نهایت بی‌رحمی ندا داد که: «خاموش که تو را از آب نصیبی نیست.» ‏

‏در این موقع امام که تیر تذکر و انذارش به سنگ سینه‌های آکنده از حقد و کینه دشمن خورده ‏


مجموعه مقالات دومین کنگره بین المللی امام خمینی (س) و فرهنگ عاشورادفتر 2صفحه 161
‏بود، نگاهی به انبوه لشگر شیطان افکند و گفت: ‏

‏ «شیطان بر شما چیره شده و یاد خدا را از خاطرتان برده است، پس نفرین بر شما و خواسته‌هایتان، ما همگی از خداییم و به سوی او باز می‌گردیم. شما گروهی هستید که ابتدا ایمان آوردید و سپس کفر ورزیدید، پس مرگ بر ستمکاران.» ‏

‏مطالب فوق مضمون آیه 19 سوره مجادله ‏(اِستَحوَذَ علیهمُ الشّیطانُ فأنسیهم ذکرَ الله أولئک حزبُ الشّیطانِ ألا إنّ حزبَ الشّیطان همُ الخاسرون)‏ است که برای فهم عمیقتر و درک علت انتخاب آن توسط امام حسین بهتر است نگاهی به قبل و بعد آیه یعنی زمینه مقدماتی و نتیجه‌گیری نهائی آن انداخته، موقعیت آیه را در سیاق کلی سوره بیابیم. ‏

‏در آیات قبل سخن از مسلمان‌نمایانی متمرد و مدعی ایمان است که علیرغم سوگند به مسلمانی، با مردمی مغضوب خداوند رابطه دوستی و ولایت دارند. ‏‎[38]‎‏ آنها اظهار زبانیِ اسلام آوردن و تصدیق رسول را، در جامعه‌ای که چنین ارزشهایی حاکمیت و مقبولیت عمومی یافته، سپری برای حفاظت خود در برابر مردم قرار داده‌اند تا در پناه آن بتوانند آنها را از راه خدا باز دارند‏‎[39]‎‏، در حالی که ثروت و قدرتی که بر آن تکیه کرده‌اند هرگز کوچکترین پشتیبانی برای آنها در برابر قهر خدا نتواند کرد و به دوزخ جاوید گرفتار خواهند شد. ‏‎[40]‎‏ آنها همچنان که در دنیا برای باوراندن نیات و مقاصد خود به مردمی که بارها دروغگویی و خلف وعده آنها را تجربه کرده‌اند، متوسل به سوگند می‌شوند، در روز بعث و در برابر محکمه عدل الهی نیز به خصلت ثابت‌شده خود و به تصور اینکه کسی هستند و حقی بر خدا دارند! سوگندهای دروغ خواهند خورد. ‏‎[41]‎

‏آیا انطباقی در اوصاف فوق با بنی‌امیه و یزید و درباریانش نمی‌بینید؟‏

‏مگر غیر از این است که ابوسفیان پس از فتح مکه توسط مسلمانان، و گسترش اسلام در سراسر شبه‌جزیره، پس از عمری که به عنوان بزرگترین دشمن در برابر پیامبر ایستاده بود، ناگزیر به اسلام آوردن زبانی شد تا در سرزمینی که اسلام حاکمیت یافته بتواند زندگی کرده و علیرغم تظاهر به مسلمانی و سوگندهای شداد و غلاظ به اطاعت از پیامبر، منافقانه روابط خود را با مغضوبین خدا ادامه دهد؟‏

‏مگر معاویه با ادعای خونخواهی خلیفه مسلمین پیراهن خونین عثمان را بهانه مخالفت با حضرت علی(ع) و ادامه حکومت ظالمانه خود بر شامات قرار نداد و عنوان «‏خال المؤمنین» ‏و انتساب دروغین به رسول‌الله را سپری برای سلطه خود بر سرزمین وسیع اسلامی نکرد؟‏


مجموعه مقالات دومین کنگره بین المللی امام خمینی (س) و فرهنگ عاشورادفتر 2صفحه 162
‏آیا یزید پس از قتل حسین(ع) و اولاد و اقوام و اصحابش، سرمست انتقام‌گیری از بنی‌هاشم، ماسک دروغین خلیفه رسول خدا و امیرمؤمنان بودن را با ذکر جملات: ‏

 «لعِبَت هاشمُ بالمُلک فلا                       خبرٌ جاء و لا وحیٌ نَزَل» [42]

‏پاره نکرد و پرده ریا و تزویری را که معاویه و ابوسفیان بر نفاق ریشه‌دار خود کشیده بودند ناخودآگاه کنار نزد؟‏

‏وقتی سوابق تاریخی فوق را بر آیات ذکر شده عرضه نماییم آن را مصداق بارزی از مضمون آیات خواهیم یافت و بار دیگر از آگاهی امام حسین از کتاب الهی و حسن انتخاب آن حضرت شگفت‌زده می‌شویم. ‏

‏حسین پس از سخنان هشدار دهنده و مفصلی که حجت را بر ظالمان تمام می‌کرد، برخی از سرکردگان کوفه را مستقیماً مخاطب قرار داده و فرمود: ‏

‏ «مگر شما در نامه خود به من ننوشته بودید که میوه‌ها رسیده و بوستانها سرسبز شده اند و اگر به سوی ما بیایی سپاهی آزموده و آماده در انتظار توست؟» ‏

‏در این هنگام قیس که دورویی و جفاکاری‌اش بر دوست و دشمن آشکار شده بود، از طرفی تکذیب هم نمی‌توانست بکند، گفت: ‏

‏ «من نمی‌دانم چه می‌گویی و سخن تو را نمی‌فهمم. همینقدر می‌دانم که باید به فرمان پسر عموی خود یزید بن معاویه در آیی تا او مطابق آنچه مصلحت می‌داند بین شما حکم کند.» ‏

‏و امام پاسخ داد: «هرگز چنین نخواهد شد، به خدا سوگند من هرگز دست ذلت و خواری به شما نمی‌دهم و آن گونه که بردگان از ارباب خویش می‌گریزند از شما نخواهم گریخت... اگر شما مرا (که به سوی خود دعوت کرده اید) اینک از خود می‌رانید من به کسی که پروردگار من و شماست از شرّ هر خودکامه و متکبری که روز جزا را باور ندارد پناهنده می‌شوم.» ‏

‏قسمت پایانی از خطبه فوق، عیناً کلام حضرت موسی به هنگامی است که فرعون خطاب به درباریان می‌گوید: ‏

‏ «بگذارید موسی را بکشم تا پروردگارش را به یاری بطلبد، من می‌ترسم (اگر او را مهلت دهم) کیش شما را دگرگون کند یا موجب فسادی در مملکت گردد.» ‏

‏و موسی(ع) در برابر چنین تهدیدی به پروردگار پناه برده، می‌فرماید: ‏

 «إنّی عُذْتُ بربّی و ربّکم مِن کلّ متکبّرٍ لا یؤمن بیوم الحساب.» ‎[43]‎


مجموعه مقالات دومین کنگره بین المللی امام خمینی (س) و فرهنگ عاشورادفتر 2صفحه 163
‏و اینک امام حسین در برابر تهدید فرعون صفتانی که مدعی اخلالگری او و فسادانگیزی‌اش در سرزمین اسلامی شده‌اند همان سخن موسی(ع) را تکرار می‌کند و بار دیگر نشان می‌دهد او وارث موسی، و یزید و وارث فوعون است. ‏

‏خطبه امام در برابر لشکر یزید مفصل و مشتمل بر مذمتهای شدید علیه کسانی است که با نوشتن هزاران نامه او را به سوی خود دعوت کرده و اینکه با شمشیر و نیزه به استقبال میهمان خود آمده اند. در اواخر این خطبه درباره مردم بی‌وفای کوفه چنین می‌فرماید: ‏

‏ «آیا شرمتان نمی‌آید که با ظالمان دست بیعت داده و از حمایت ما دست برداشته اید؟ آری سوگند به خدا که نیرنگ و فریب شیوه همیشگی شما بوده و در اعماق وجودتان ریشه دوانده است. اعمال و رفتار شما پوشیده از لباس فریبکاری است. دلهایتان با آن خو گرفته و سینه‌هایتان سرشار از آن است... نفرین خدا بر پیمان‌شکنانی که عهد الهی را پس از استواری آن زیر پا نهادند. شما خودتان خدا را عهده‌دار امور خویش قرار داده و با او پیمان بسته‌اید، اما در عمل آن را شکستید. پس شما همان پیمان شکنانید.» ‏

‏قسمت انتهائی سخنان فوق، مأخوذ از آیه 91 سوره نحل ناظر به مسلمانان منافق و فرصت‌طلبی است که منافع و مقامات دنیوی را بر فداکاری و ایثار در راه خدا و آخرت‌طلبی ترجیح داده و دین و ایمان و اعتقادات خود را سرمایه و دکانی برای کسب مال و موقعیتهای برتر اجتماعی می‌نمایند؛ ویژگی و خصلتی که بنی‌امیه و پیروان آنها مصادیق واقعی آن بودند. ‏

 «و أوفوا بعهد الله إذا عاهدتم و لا تنقُضوا الأیمانَ بعدَ تَوکیدِها و قد جعلتُمُ اللهَ علیکم کفیلاً إنّ الله یعلم ما تفعلون.» 

‏(و به عهد خدا هر گاه عهدی بستید کاملاً وفا کنید و پیمانهای خدایی را پس از استوار کردن نشکنید که شما خدا را بر خودتان عهده‌دار قرار داده اید، بدانید که خدا آنچه می‌کنید می‌داند). ‏

اسوه‌های صداقت

‏سرانجام ساعت ایثار و شهادت شاهدان راه حق فرا رسید و هر کدام به نوبت و با کسب اجازه از امام خود، راهی میدان شده و حماسه‌های همیشه ماندنی آفریدند. تا جایی که از اصحاب به جز «مسلم بن عوسجه» کسی باقی نماند. اینک اجساد مطهر و نورانی شهداء همچون ستارگان درخشانی که آسمان شب ظلم را چراغانی کرده باشند، دشت کربلا را زینت بخشیده‌اند و حسین در حالی که چشم بر این پیشتازان ایمان و عمل می‌اندازد زیر لب توصیف الهی را درباره آنان تلاوت می‌نماید: ‏


مجموعه مقالات دومین کنگره بین المللی امام خمینی (س) و فرهنگ عاشورادفتر 2صفحه 164
 «من المؤمنین رجالٌ صدقوا ما عاهدوا اللهَ علیه فمِنهم مَن قضی نحبَهُ و مِنهم مَن یَنتظِر و ما بدّلوا تبدیلاً.» 

‏(در میان مؤمنان بزرگ‌مردانی هستند که صادقانه به وعده الهی عمل کردند، پس برخی از آنها نذر خویش به جای آوردند (شهید شدند) و برخی در انتظارند، آنها هرگز عهد و پیمان خدایی را با چیزی مبادله نکردند.)‏

‏کلام فوق آیه23 سوره احزاب است که برای فهم بیشتر آن، طبق معمول نگاهی به آیات قبل و بعد آن می‌اندازیم. ‏

‏آیات قبل: آیۀ 21‏: «لقد کان لکم فی رسول‌الله أسوةٌ حسنةٌ لِمَن کان یرجو اللهَ و الیومَ الاخِرَ و ذَکَرَ اللهَ کثیراً.» 

‏و آیۀ22‏: «و لَمّا رأَی المؤمنون الأحزابَ قالوا هذا ما وعدنا اللهُ و رسولُهُ و صدق اللهُ و رسولُهُ و ما زادهم إلّا إیماناً و تسلیماً.» ‎[44]‎

‏آیۀ بعد، آیۀ 24: «‏لِیَجزِیَ الله الصّادقین بصدقِهم و یُعَذِّبَ المنافقین إن شاءَ أو یتوبَ علیهم إنّ الله کان غفوراً رحیماً‏.» ‏‎[45]‎

‏به راستی چه شباهت نزدیکی میان یاران حسین و مردان مؤمنی که در جنگ احزاب (گروههای کافر و مشرک) بر عهد و پیمان خویش وفا کردند وجود دارد، اینها در دشت کربلا در محاصره لشگر یزید قرار گرفتند و آنها در پشت خندق مدینه در محاصره پدربزرگ یزید (ابوسفیان) و ائتلاف نیروهای شرک. در جنگ احزاب الگو و اسوه مؤمنین رسول خدا بود و در دشت کربلا امامشان حسین نواده و پیرو راستین پیامبر. اصحاب رسول‌الله همین که خود را در محاصره نیروهای قدرتمند قریش و جنگجویان وحشی از طوائف بدوی می‌دیدند، به جای آنکه روحیه خود را باخته و ترس و تزلزلی به دل راه دهند، به یاد کلام خدا و رسول افتادند که صدق ایمان تنها با گذر از کوره فتنه و ابتلائات جهاد فی سبیل الله ثابت می‌گردد‏‎[46]‎‏ و کسی که بنده واقعی خدا باشد همین که در راه توحید قیام کرده خدا را به وحدانیت بخواند، همه نیروهای شرک بر او خواهند شورید. ‏‎[47]‎‏ با چنین تذکر و یادآوری، ایمان و تسلیمشان به خدا(نه دشمن) افزایش یافته، با روحیه‌ای سرشار از نشاط و شجاعت گفتند: «این همان وعده‌ای است که خدا و رسول به ما وعده دادند و چه راست گفتند خدا و رسولش!»‏‎[48]‎‏ ‏

‏اصحاب حسین با جمع 72 نفری قلیل خود وقتی در برابر هزاران تن دشمن فریب خورده قرار‏


مجموعه مقالات دومین کنگره بین المللی امام خمینی (س) و فرهنگ عاشورادفتر 2صفحه 165
‏گرفتند، همچون کسی که منتظر چنین صحنه‌ای است و به آن خبر داده شده، ایمان و تسلیمشان به خدا افزون شد و رشادتهایی به خرج دادند که در تاریخ کمتر نظیر دارد. سخنان سرشار از صدق و صفائی که این برگزیدگان و نخبه‌های انسانیت در واپسین ساعات حیات خود در شکر و سپاس خدا و درود بر رسول و حمایت از یادگار گرامی او ابراز داشتند، دلالت بر شور و شوق و عشق به شهادت در راه خدا و نشاط در جهاد با دشمنان اسلام می‌کند. ‏

‏سرانجام همه اصحاب به شهادت رسیدند و حسین با خانواده و خویشان تنها ماند. اینها تعدادشان به 17 نفر می‌رسید، علاوه بر فرزندان امام، فرزندان علی بن ابی‌طالب، امام حسن مجتبی، جعفر طیار و عقیل بودند. نخستین کسی که از بنی‌هاشم اجازه جنگ گرفت فرزند ارشد امام جناب علی‌اکبر بود که به روایات مختلف هجده تا بیست و پنج سال از عمر مبارکش می‌گذشت، به این ترتیب امام اجازه ایثار و استقبال از شهادت را ابتدا به فرزند برومند خویش که همچون اسمعیل(ع) برای ابراهیم(ع) بود، داد و در حالی که او را با اشک حسرت روانه قربانگاه می‌کرد دست تسلیم به درگاه پروردگار بلند کرده، اظهار داشت: ‏

‏ «پروردگارا، شاهد باش که اینک جوانی به سوی این گروه می‌رود که از نظر آفرینش، اخلاق و گفتار، شبیه‌ترین مردم به رسول تو است و ما هر گاه به یاد پیامبر می‌افتادیم به او می‌نگریستیم.» ‏

 «إنّ الله اصطفی آدمَ و نوحاً و آلَ ابراهیم و آل عمران علَی العالمین. ذرّیّةً بعضُها من بعضٍ و الله سمیعٌ علیم.» ‎[49]‎

‏آیه فوق که در سرفصل داستان آل عمران(زکریا و یحیی و مریم  و عیسی(ع)) در سوره آل عمران آمده است، پالایش و پیوستگی نژادی پیامبران و انتقال ژنتیکی استعدادهای معنوی آنها را نشان می‌دهد. تلاوت این آیه توسط امام حسین، به خصوص پس از توصیفی که از شباهت ظاهری جناب علی اکبر با جد بزرگوارش می‌نماید، تلویحاً وراثت روحی و اخلاقی و شباهت باطنی فرزند برومندش را با پیامبر القاء می‌نماید. ‏

 «پیام» بران شهیدان کربلا

‏پرتو هدایت‌بخش قرآن تنها سیمای حسین(ع) و اصحابش را روشن نکرده بود، انوار خیره‌کننده این خورشید، بر چهره اهل‌بیت پاک او نیز تابیده بود و درخشش آن کار حسین را در پیام‌رسانی و پاره کردن پرده تزویر و ریاکاری یزیدیان تکمیل می‌کرد. اینکه نوبت زینب است که پیشاپیش کاروان اسرا، در حالی که سرهای بر نیزه افراشته عزیزانش را سواران ابن‌سعد همچون پرچمهای پیروزی به‏


مجموعه مقالات دومین کنگره بین المللی امام خمینی (س) و فرهنگ عاشورادفتر 2صفحه 166
‏اهتزاز درآورده‌اند، وارد کوفه می‌شود. جمعیت انبوهی مبهوت و ماتم‌زده به تماشای بازماندگان و اسرائی آمده‌اند که خود دعوت کننده اولیا آنها به شهر و دیار خود بوده اند، مردمی بی‌وفا و عهدشکن که رفاه و عافیت را بر حمایت حق ترجیح داده اند و این زینب است که پس از حمد و سپاس خدا و درود بر پیامبر(ص) و خاندان پاک او، آنها را چنین خطاب می‌کند: ‏

‏ «ای اهل حیله و نیرنگ آیا گریه می‌کنید؟ هرگز اشکتان خشک نشود و گریه‌تان آرام نگیرد، شما گریه می‌کنید در حالی که برادر مرا به کشتن داده اید، بگریید که سزاوار گریستنید، بسیار بگریید و کم بخندید که ننگ و عار بزرگی به گردن گرفته اید. کاری که شما کرده اید همچون کار آن بافنده‌زنی است که آنچه بافته و محکم کرده بود پنبه کرد، شما عهد و پیمانهای خدایی را بازیچۀ امیال و هوای نفس خویش کرده‌اید تا گروهی بر گروه دیگر از موقعیتهای برتری در مال و مکنت برخوردار باشد...» ‏

‏شگفتا، این چه نیرویی است که از زنی اسیر که قتل فجیع سه فرزند، برادران، برادرزادگان و خویشان دیگرش را ناظر و شاهد بوده و در مسیر طولانی کربلا به کوفه در مقام قافله سالاری اسرا مسؤولیت رسیدگی به یتیمان خردسال را به عهده داشته، چنان خطیبی ساخته که گویی خاطرش از هر خطری در امن است، زینب که زبان سلیس و فصیح از پدر به ارث برده، با اعتماد به نفس و تسلطی سخن می‌گوید که گویی هیچ مصیبتی به او نرسیده است. کلماتی که این شیرزن کربلا در برابر خیل سواران دشمن خطاب به مردم کوفه ایراد کرد، مفصلتر از آن است که در این مختصر بگنجد، غرض نگرشی به زمینه آموزشهای قرآنی در جریان این نهضت است که در همین اشارات، آثار آن هویداست. ‏

‏زینب مردم کوفه را با هشداری توبیخی و تنبیهی به گریستن بسیار و خنده اندک محکوم می‌کند. این سخن همان کلام الهی در شأن منافقین خلافکاری است که عهد و پیمان خدایی را شکسته، جز ادعای افواهی ایمان و انفاق هنری ندارند و از اینکه توانسته‌اند از خطرات جهاد و درگیری، علیرغم فرمان رسول خدا، کناره گرفته جان خود به سلامت برند خوشحالند و دیگران را نیز به کناره‌گیری و عافیت‌طلبی وسوسه می‌کنند. آیات 37تا110 سوره توبه به طور یکپارچه درباره مسلمان‌نمایان منافقی است که در متن آن (آیه 82) چنین حکمی علیه آنها صادر گشته است: ‏

 «فَلیضحکوا قلیلاً وَلیبکوا کثیراً جزاء بما کانوا یکسِبون.»

‏در این آیات که عمدتاً بر محور فرار از مسؤولیت و مصیبتهای جهاد در راه خدا می‌گردد، خصلتهای اخلاقی مسلمانان شناسنامه‌ای! را تشریح می‌نماید: به زندگی زمینی چسبیدن و رضایت‏


مجموعه مقالات دومین کنگره بین المللی امام خمینی (س) و فرهنگ عاشورادفتر 2صفحه 167
‏دادن به حیات پست دنیایی، اکراه از مشارکت با بقیه مسلمانان در انفاق و صدقات برای تدارک پشتوانه مالی جهاد، از زیر بار تعهد شانه خالی کردن و فرار از سختی  و مشقت، توسل به قسم و آیه و سوگندهای شداد و غلاظ برای اثبات مسلمانی و موافقت با رسول خدا و مؤمنین، جمع‌آوری اموال و الاود بسیار و تکیه بر آن، تمتع و بهره‌مندی و مصرف زیاد و عدم قناعت به سهم سرانه خودو... ‏

‏آنچه در این آیات به وصف آمده، گویی ویژگیهای مردم کوفه است که پنجاه سال قبل از زبان رسول خدا صادر شده است و زینب دختر فاطمه و علی(ع) که در پاکترین خانواده پرورش یافته و قرآن با روح و جانش عجین شده، آیه‌ای را برای محکوم کردن مردم عهدشکن کوفه بر می‌گزیند که علیرغم کوتاهی، اشاره به حقایق بلندی دارد، هرچند مخاطبینش استعداد تعقل و تفقه در آن را از دست داده باشند. ‏

‏تشبیه دیگرش عملکرد کوفیان را به رشته کردن بافته‌ها، عیناً مضمون تمثیل قرآنی آیه92 سوره نحل است: ‏

 «و لا تکونوا کالّتی نقضتْ غَزلَها مِن بعد قوّةٍ أنکاثاً تتّخذون أیمانَکم دَخَلاً بینَکم أن تکونَ أمّّةٌ هی أربی مِن أمّةٍ...» 

‏آیه فوق نیز همچون آیه قبل (82 توبه) پس از مقدمه‌ای در توصیه به وفای عهد و احتراز از عهدشکنی آمده است‏‎[50]‎‏ که تناسب کاملی با بی‌وفائی کوفیان دارد و بار دیگر حسن انتخاب حضرت زینب و آشنایی گسترده او را با کتاب الهی نشان می‌دهد. این آیات که در نیمه اول دوران هجرت در مدینه نازل شده است، مسلمانان ناخالصی را که پس از استقرار نظام اسلامی  و کسب پیروزی و غنیمت، به بهره‌برداری از دستاوردهای سیاسی- اقتصادی و میوه‌چینی از موقعیتهای مادی دنیایی پرداخته و با سرمایه قرار دادن تلاشهای ایمانی در دوران سخت مکه و هجرت و جهاد فی سبیل الله، برای جلب مال و مقام بالاتر با سایر برادران ایمانی به رقابت و اختلاف پرداخته‌اند هشدار می‌دهد و عمل آنها را در جاه‌طلبی و مال و مقام‌جویی، در تشبیه به زنی که رشته‌های خود را پنبه کرده باشد، از هم گسستن ارکان و پایه‌های نظامی تلقی می‌نماید که پس از مجاهدات طولانی سیزده ساله در مکه و هجرت به مدینه و جهاد‌های متعدد با متجاوزین، استقرار یافته است. ‏

‏و اینکه پس از گذشت نیم قرن از نزول آیات و گسترش اسلام از شبه‌جزیره عربستان به اقطار عالم، بار دیگر مسلمانان در معرض این ابتلا قرار گرفته‌اند و با غنائم و ثروتهای هنگفتی که از طریق فتوحات به سرزمین اسلامی سرازیر می‌شود و سخاوت به خرج دادن‌های معاویه و یزید از کیسه‏


مجموعه مقالات دومین کنگره بین المللی امام خمینی (س) و فرهنگ عاشورادفتر 2صفحه 168
‏ بیت‌المال برای خرید اصحاب رسول و پیروان اهل‌بیت، دنیا بیش از پیش در چشمشان فریبنده و زیبا جلوه می‌کند. ‏

‏در چنین اوضاع و شرایطی است که زینب وظیفه خود را هشدار دادن از عواقب دنیاپرستی و شکستن عهد و پیمان الهی و دور شدن از ولایت خدا و رسول می‌بیند و از آیات مناسب با چنین روزگاری مدد می‌گیرد. ‏

‏ممکن است چنین مناسبتی را اتفاقی و تصادفی بدانید. اما اگر مقایسه کنید این موارد را با موقعیتهای دیگری که دشمنان آنها خواسته‌اند از آیات الهی برای توجیه منافقانه عملکرد خود سوء استفاده نمایند، به وضوح تفاوت دو نوع برداشت از قرآن را می‌یابید. نمونه‌اش تمسک مزورانه‌ای است که یزید برای نیکو شمردن جنایت بی‌شرمانه‌اش، به قرآن جست. او در حالی که به تخت سلطنتی در کاخ فرعونی‌اش تکیه کرده و به سر بریده امام حسین اشاره می‌کرد از اسرائی که همچون بردگان به غنیمت گرفته از کفار و مشرکین در برابرش بر زمین ذلت نشانده بودند پرسید: «هیچ می‌دانید چرا کار حسین به اینجا کشید؟...» آنگاه خودش اضافه کرد: «برای اینکه این آیه را نخوانده بود: ‏

 «قل اللهمّ مالکَ المُلک تؤتِی المُلکَ مَن تشاء و تَنزِعُ الملک ممّن تشاء و تُعِزّ من تشاء و تُذِلّ من تشاء بیدک الخیرُ إنّک علی کلّ شیء قدیر.» ‎[51]‎

‏یزید با یادآوری این آیه به خیال خام خود می‌خواست بگوید اگر من به عزت و پادشاهی رسیده‌ام و حسین به ذلت و شکست، این مشیت و خواست خداست! غافل از آنکه اولاً اگر چنین نتیجه‌گیری از آیه درست باشد و حقیقت و واقعیت معنی واحدی پیدا کنند، پادشاهی فرعونها و نمرودها هم باید مورد تأیید پروردگار قرار گرفته باشد. و در این صورت نقش پیامبرانی از جمله موسی و ابراهیم(علیهم‌السلام) عبث و بیهوده جلوه می‌کند، ‏‎[52]‎‏ ثانیاً یزید در انتخاب خود آیه‌ای را برگزیده بود که سندی بر محکومیت خویش محسوب می‌شد. چرا که اگر آشنایی مختصری با قرآن داشت، می‌فهمید این آیه به دنبال آیاتی قرار گرفته است که اهل کتاب را به خاطر کفر به آیات خدا و کشتن به ناحق پیامبران و مردم عدالت‌طلب به عذاب دردناکی آگهی داده و کسانی را که مختصر سواد و اطلاعی از کتاب دینی خود دارند، ولی به جای تسلیم گشتن به احکام آن (به خاطر منافع دنیایی) همواره اعراض می‌نمایند مذمت نموده است، همانا که خود را ایمن از عذاب دانسته و مغرور بافته‌های ذهنی خود شده‌اند. ‏‎[53]‎


مجموعه مقالات دومین کنگره بین المللی امام خمینی (س) و فرهنگ عاشورادفتر 2صفحه 169
‏ملاحظه می‌نمایید چگونه گزینش و کاربرد آیات بر درک و فهم و میزان آشنایی اشخاص با قرآن دلالت می‌نماید، گرچه شواهد فراوانی از آگاهی عمیق و گسترده امام حسین و آل و اصحابش با کتاب خدا در صفحات قبل نشان دادیم، اما جا دارد در پاسخ حضرت زینب(س) به یزید نیز این ادعا را مورد آزمایش قرار دهیم. او که سرمست از سلطه جابرانه خود در اسیر کردن اهل‌بیت رسول‌الله، می‌کوشید کار خود را توجیه شرعی نماید، با لحنی حق به جانب گفت: «دیدی خدا با خانواده‌ات چه کرد؟»، و زینب با صلابت و استواری با آیه دیگری از همان سوره چنین پاسخ داد: ‏

 «و اللهِ ما رأیتُ إلّا جمیلاً، قوماً کتب اللهُ علیهِمُ القتلَ فبرزوا إلی مضاجعِهم و سیَجمَعُ اللهُ بینَک و بینَهم فتحاجّوُن إلیه و تخاصمون عندهُ فانظر لِمَن یکونُ الفلاحُ یومَئِذٍ.» 

‏(به خدا سوگند که جز جمال (زیبایی و نکویی) ندیدم، آنها مردانی بودند که خداوند جنگ و کشته‌شدن را برایشان نوشته بود و آنها در امتثال امر به میدان شهادت شتافتند. و به زودی خداوند، تو و آنها را در روز حساب گرد آورده، برای او حجت و دلیل بر اثبات درستی عمل خویش خواهید آورد و نزد او علیه یکدیگر اقامه دعوی خواهید کرد، پس خواهی دید که پیروزی و رستگاری آن روز از آن کیست!» ‏

‏حال بگذارید زمینه آیه‌ای را که آن شیر زن کربلا برگزید بررسی کنیم. بخش میانی سخن زینب مستفاد از آیه 154 سوره آل عمران است. این آیه در متن آیاتی قرار گرفته که پس از شکست احد برای تبیین علل درونی شکست و پاسخگویی به توجیهات منحرفانه منافقین نازل گشته است، آنها که یکسره به فکر نجات خود از مهلکه بوده و تصورات جاهلانه‌ای درباره خدا می‌کردند، می‌گفتند: «اگر کار جنگ به اختیار ما بود‏‎[54]‎‏ در اینجا اینطور کشته نمی‌شدیم.» و خداوند به رسول خود فرمان می‌دهد این چنین پاسخشان دهد: ‏

 «... قل لو کنتم فی بیوتِکم لَبَرَزَ الّذین کُتِب علیهمُ القتلُ إلیٰ مضاجعِهم و لِیبتَلِیَ اللهُ ما فی صدورِکم و لِیُمَحِّصَ ما فی قلوبِکم و الله علیمٌ بذات الصّدور.» ‎[55]‎

‏و اینک زینب با گزینش دقیق خود، به طور غیر مستقیم و کنایه‌آمیز، یزید و درباریانش را در موضع منافقین و حسین و اصحابش را در مقام شهدای بزرگوار احد، همچون حمزه سیدالشهداء قرار می‌دهد و تکرار تاریخ را با یک حرف، به آنهایی که در خانه دلشان کسی هست خبر می‌دهد. ‏

‏بار دیگر این پیام‌رسان نهضت کربلا یزید را رسوا می‌کند و آن هنگامی است که یکی از درباریان با اشاره به فاطمه دختر امام حسین، از یزید می‌خواهد: «این کنیزک را به من ببخشای!» و‏


مجموعه مقالات دومین کنگره بین المللی امام خمینی (س) و فرهنگ عاشورادفتر 2صفحه 170
‏زینب که از این گستاخی و بیشرمی، که مسلمانی را همچون اسیر کافر و مشرک به کنیزی ببرند، به خروش آمده بود، نهیبش می‌زند: «نه تو و نه اربابت یزید جرأت انجام این کار را ندارید.» این کلام کوبنده یزید را که احساس اهانت کرده بود به میدان مجادله و تحقیر و توهین به اهل‌بیت می‌کشاند و پس از سخنانی که شایسته خودش بود برای نشان دادن توانایی‌اش بر انجام درخواست مورد نظر، زینب را به دروغگویی و دشمنی با خدا متهم می‌نماید. وقتی کار به اینجا می‌کشد بانوی کربلا همچون خطیبی زبردست و مسلط رشته کلام به دست گرفته و اینچنین آغاز می‌نماید: ‏

‏ «ای یزید! چقدر خدا و رسولش راست گفتند که عاقبت تبهکاران به تکذیب آیات خدا و استهزای به آن کشیده می‌شود.» ‏

 «صدق اللهُ و رسول‌ُالله یا یزید: ثمّ کان عاقبةُ الّذین أساؤُا السّوأی أن کذّبوا بآیاتِ الله و کانوا بها یستهزؤُن.» 

‏زینب که می‌داند به بردگی گرفتن یک مسلمان در جامعه اسلامی، خرید و فروش یا بخشیدن آن، تکذیب عملی آیات تشریعی خداوند و به بازی گرفتن آن است، بی‌آنکه از موقعیت خود در موضع اسارت احساس حقارت کند، بی‌اعتنا به جلال و جبروتی که یزید در کاخ ظلم و فریبش فراهم کرده بود، او را به تبهکاری و تکذیب نشانه‌های خداوند محکوم می‌کند و از کرسی عزت ادعائی به خاک ذلتش می‌کشاند. ‏

‏آیه‌ای که حضرت زینب(س) به آن اشاره نمود، دنباله و نتیجه آیه‌ای است که از دیدگاه تاریخ، عاقبت یزیدیانی را که قدرت و ثروت را قبله خود کرده و پیام رسولان را به پشت می‌افکنند نشان می‌دهد.‏‎[56]‎‏ هر چند زینب این مقدمه را برای یزید نخواند، اما با انتخاب آیه مذکور مشخص کرد که علیرغم شکست ظاهریِ نهضت کربلا و کشته شدن عزیزانش، نه تنها مقهور و محزون و مأیوس نشده، بلکه سرنوشت فاتحین فریبکار را در راستای عاقبت ظالمانی می‌بیند که نیرومندتر و پرشوکت‌تر از یزید و پدرانش بودند ولی به دلیل ظلم و تعدی و تکذیب نشانه‌های خدا محکوم و منقرض گشتند: ‏

 «أَوَلَم یَسیروا فی الأرض فیَنظُروا کیف کان عاقبةُ الّذین مِن قبلِهم کانوا أشدَّ منهم قوّةً و أَثاروا الأرضَ و عَمَروها أَکثرَ ممّا عمروها و جائَتهم رسلُهُم بِالبیّنات فما کان اللهُ لِیَظلِمَهم و لکن کانوا أنفسَهم یَظلِمون.» ‎[57]‎

‏یزید که زخمی کاری از زینب(س) خورده بود و همچون درنده‌ای مجروح در صدد انتقام بود، ‏


مجموعه مقالات دومین کنگره بین المللی امام خمینی (س) و فرهنگ عاشورادفتر 2صفحه 171
‏متوجه علی بن الحسین(ع) شده، با تحکم پرسید: «اسم تو چیست؟» گفت: «علی بن الحسین.» بار دیگر با حالت انکار ادامه داد: «مگر خدا علی بن الحسین را نکشت؟» ‏‎[58]‎‏ گفت: «برادری داشتم که نام او هم علی بود و مردم او را کشتند.» وقتی تیرش با خونسردی و حلم امام به سنگ خورد، این بار با کینه و عداوتی که با علی داشت گفت: «مگر اسم قحط است که پدرتان اسم همه شما را علی گذاشته؟ علی علی علی...» در این موقع ابن‌زیاد که به فرمان او این جنایت انجام شده بود، به منظور تبرئه خود گفت: «چنین نیست؛ برادرت را خدا کشت!» اما پاسخ فوری فرزند فرزانه حسین فریب او را به راحتی افشا کرد. او با استناد به قرآن ثابت کرد خداوند تنها به هنگام مرگ طبیعی آدمیان، جان آنها را درمی‌یابد. او نه تنها کسی را نمی‌کشد بلکه جان بندگان را به هنگام خواب که بر خود تسلط و کنترلی ندارند حفظ می‌کند. ‏

 «اللهُ یَتَوَفَّی الأنفُسَ حینَ موتِها و الّتی لم تَمُت فی منامِها فیُمسِک الّتی قضی علیهَا الموتَ و یُرسِل الأُخری إلی أجلٍ مُسمًّی.» 

‏(خداوند جانها را هنگام مرگشان در می‌یابد و آنکه در خوابش نمرده (علیرغم از هوش رفتن ظاهری و از دست دادن شعور و آگاهی زنده است). در حقیقت همان کسی که مرگ را بر او گذرانده، زنده‌اش نگه داشته و بار دیگر بیدارش می‌کند تا (در این استمرار خواب و بیداری) سرانجام به سرآمد عمرش برسد.) (زمر 42)‏

‏بگذارید سلیقه و سابقه سبط حسین(ع) را نیز در گزینش و کاربرد آیات آزمایش کنیم. طبق معمول نگاهی به قبل و بعد آیه انتخاب شده می‌اندازیم. قبل از آن فرمان پروردگار را به رسول اکرم در پاسخگویی به مشرکین می‌یابیم که: «بگو‌ ای قوم من، شما با امکانات و توانایی خویش عمل کنید. من هم عمل کننده (به راه و روش خویش) هستم. به زودی می‌فهمید عذاب خوار کننده که را آید و عذاب پایدار که را فراگیرد.» ‏‎[59]‎

‏و توصیه دیگر را در شیوه برخورد با آنها که: «ما کتاب را به خاطر (هدایت) مردم به حق بر تو نازل کردیم. پس هر کس هدایت‌پذیر شد به نفع خویش عمل کرده و هر کسی گمراه شد جز این نیست که نفس خویشش گمراه کرده و تو بر آنها وکیل نیستی.» ‏‎[60]‎

‏و پس از آن از شفاعت بی‌حاصلی که مشرکان با پناه بردن به ارباب پوشالی، امید و انتظار دارند‏‎[61]‎‏ و منحصر کردن تمامی شفاعت (منضم و متحد شدن با نیروی فراتر) برای خدای یکتا سخن می‌گوید‏‎[62]‎‏ و اشمئزاز و رمیدگی مشرکان را از یاد یکتایی خدا (شعار توحیدی) و ‏


مجموعه مقالات دومین کنگره بین المللی امام خمینی (س) و فرهنگ عاشورادفتر 2صفحه 172
‏خوشایندی‌شان را از یاد غیر خدا نشان می‌دهد‏‎[63]‎‏ و بالاخره تسلیم شدن به حکم خداوند پدیدآورنده آسمانها و زمین را که دانای نهان و آشکار است در اختلافات حاصله توصیه می‌نماید. ‏‎[64]‎

‏همانطور که ملاحظه می‌کنید، آیات مربوطه گویی ناظر به نهضت کربلا و حکم کننده میان اصحاب حسین و یزیدیان است، البته فرزند برومند حسین با قرائت یک آیه به اشاره‌ای اکتفا کرده بود، اما وقتی زمینه و سیاق مجموعه آیات را مورد نظر قرار می‌دهیم و در رابطه آیه مذکور با مقدمات و مؤخرات آن تدبر می‌نماییم، بهتر متوجه مقصود و منظور گوینده آن می‌شویم. ‏

‏یزید بار دیگر علی بن حسین(ع) را مخاطب قرار داده، با لحنی حق به جانب و توجیه‌ گرانه، همچون همپالکی‌اش ابن زیاد گفت: «پدرت حق خویشاوندی به جای نیاورد و چون قطع رحم کرد و با من در سلطنت به منازعه پرداخت خدا هم با او چنین کرد!!!» و امام آرام و با وقار همچون «عباد الرحمن» که جسارت جاهلان را جوابی به سلامت و متانت می‌دهند، با آیه‌ای از قرآن چنین پاسخ داد: ‏

 «ما أصاب مِن مصیبةٍ فِی الأرض و لا فی أنفسکم إلّا فی کتابٍ مِن قبلِ أن نَبرَأَها إنّ ذلک علی الله یسیرٌ. لِکَیلا تَأسَوا علی ما فاتکم و لا تفرحوا بما آتیکم و اللهُ لا یحبّ کلَّ مختالٍ فخور.» ‏(حدید 22 و 23)‏

‏(هیچ مصیبتی در زمین و نه در نفسهای خودتان به شما نخواهد رسید مگر آنکه در کتابی قبل از وقوع آن نوشته شده است، و البته چنین کاری بر خدا آسان است. (این را بدان جهت گفتیم) تا بر آنچه از شما فوت شده اندوه نخورید و به آنچه شما را عاید شده شادی نکنید و خدا هیچ خودپسند فخر فروش را دوست ندارد.)‏

‏امام با این آیه می‌خواست هم مراتب تسلیم و تمکین و رضایت خود را نسبت به مشیت الهی و تأسف نخوردنش را از مصیبتی که قبلاً مقدر و معلوم در کتاب علم خدا بوده، نشان دهد و هم به یزید بفهماند شهادت پدرش حکمتی دارد که مستقل از منازعۀ در ملک با آن ظالم است. ‏

‏سیاق سوره حدید که این آیات در آن واقع شده است، «انفاق فی سبیل الله» برای تقویت بنیه اقتصادی جامعه نوپای اسلامی و تدارک مالی جهاد با متجاوزین می‌باشد. به این منظور از یک طرف مؤمنین را بر این کار تشویق و ترغیب می‌نماید و از طرف دیگر منافقین بخیل و ممسک را به خاطر دنیاپرستی و جمع‌آوری اموال عتاب و مذمت می‌کند. آنچه مسلم است هر جنگ و جهادی مصیبتهایی مالی (در کار و زندگی زراعت و همه آنچه از زمین عاید می‌گردد) و جانی (جراحت و مردن و کشته‏


مجموعه مقالات دومین کنگره بین المللی امام خمینی (س) و فرهنگ عاشورادفتر 2صفحه 173
‏شدن) به همراه خواهد داشت. از آنجایی که همه اینها در علم خدا و لوح محفوظ او مکتوب و معین است، مؤمنین نباید دچار حزن و اندوه و تأسف شوند. چرا که در برابر آنچه از دست می‌دهند آمرزش و رحمت ربوبی را به دست می‌آورند که پاینده و جاوید است. این بشارت، مقدم بر آیه‌ای که امام برای یزید قرائت فرمود چنین جلوه کرده است: ‏

 «سابقوا إلی مغفرةٍ مِن ربِّکم و جَنَّةٍ عرضُها کعرضِ السّماء و الأرض أُعِدَّت للّذین آمنوا بالله و رُسُله ذلک فضلُ الله یؤتیه مَن یشاء و الله ذو الفضلِ العظیم.» 

‏(پیشی بجویید بر یکدیگر به سوی آمرزشی از پروردگارتان و بهشتی که فراخنای آن همچون پهنای آسمانها و زمین است (که چنین نعمتی) برای کسانی که به خدا و رسولانش ایمان بیاورند آماده شده است. این فضل و برتری خدایی است که به هر کس بخواهد می‌دهد و خدا صاحب فضل عظیمی است.)‏

‏و این بشارتی است برای شهدای کربلا و اسیران داغ‌دیده و مصیبت‌زده نهضت حسینی که از پیشتازان به سوی آمرزش پروردگار و بهشت عظیم و ابدی او خواهند بود. ‏

‏چنین برتری و فضیلتی را که به خاطر ایمان راستین به خدا و رسولانش نصیب آن پیشگامان راه آزادی و فضیلت گردید، امروز پس از 14 قرن بیش از پیش باور می‌کنیم و نام سیدالشهداء را بر لوای نهضتهای آزادیخواهی و قیامهای حق‌طلبانه شیعیانش آشکارتر از گذشته می‌بینیم. ‏

‏شگفت اینکه به دنبال آیه‌ای که امام زین‌العابدین قرائت فرمود، آیه معروفِ آرمان رسولان برای قیام عدالت‌طلبانه مردم و پاسداری از ارزشهای ایمانی با اسلحه آهنین آمده است: ‏

 «لقد أرسلنا رُسُلَنا بِالبیّناتِ و أنزلنا معهُمُ الکتابَ و المیزانَ لِیَقومَ النّاسُ  بِالقسطِ و أنزلنَا الحدیدَ فیه بَأسٌ شدیدٌ و منافع للنّاس و لِیعلَمَ اللهُ مَن یَنصُرُهُ و رسُلَهُ بِالغیبِ إنّ الله قویٌ عزیز.» 

‏(ما رسولان خود را به همراه دلائل روشن فرستادیم و همراه آنها کتاب و میزان را نازل کردیم تا مردم به قسط قیام کنند و (برای پاسداری از مجتمع ایمانی) آهن را فرستادیم که در آن نیرویی شدید و منافعی دیگر برای مردم است. تا خدا کسانی را که او و رسولانش را یاری می‌کنند (مسلحانه دفاع می‌کنند) بشناسد. همانا که خدا بس نیرومند و شکست‌ناپذیر است.)‏

‏امام با گزینش سنجیده خود و آگاهی عمیق و گسترده‌ای که به کلام الهی داشت، هر چند تنها یک آیه در جواب یزید آورد، اما همین یک آیه برای مستمعین آشنا و مأنوس با قرآن که از یک آیه به‏


مجموعه مقالات دومین کنگره بین المللی امام خمینی (س) و فرهنگ عاشورادفتر 2صفحه 174
‏فضای محیط بر آن پی می‌برند، در زمان خودش و در آینده دور تا قیام قیامت این پیام را داشت که قیام حسینی در راستای قیام رسولان برای برپایی عدالت اجتماعی و پاسداری از ارزشهای توحیدی بوده است. ‏

‏بدون تردید هیچ نهضت و قیامی در دنیا همچون نهضتی که حسین(ع) برای احیاء ارزشهای مرده و مسخ شده اسلامی به پا کرد، از نظر ظاهری با مغلوبیت کامل در کوتاه‌مدت، و از نظر باطنی با پیروزی و موفقیت در بلندمدت، قرین نبوده است. از یک طرف رهبری نهضت با تمام اولاد و اصحابش تا آخرین نفر به فجیعترین وجه کشته و سربریده و لگدکوب سواران شدند و خانواده و بازماندگانش با اهانت‌بارترین وضع اسیر دشمن گشتند، از طرف دیگر دشمنِ  سرمست و مغرور از موفقیت و پیروزی، از فردای عاشورا با افشاگری پیام‌رسانی اسرا، در سراشیبی سقوط قرار گرفته، با انتقام مردم از عاملین جنایت کربلا و بنی‌امیه به زودی طومارش درهم پیچیده شد و پیامی که حسین با خون پاک خود و اولاد و اصحابش در صحرای کربلا طنین افکند، امواجش همواره تا به امروز، دلهای شیفته عدالت و انسانیت را می‌لرزاند و قیامها و نهضتهای آزادیخواهی و حق‌طلبی بر می‌انگیزد.‏

 

 


مجموعه مقالات دومین کنگره بین المللی امام خمینی (س) و فرهنگ عاشورادفتر 2صفحه 175

 


مجموعه مقالات دومین کنگره بین المللی امام خمینی (س) و فرهنگ عاشورادفتر 2صفحه 176
پی نوشتها:

مجموعه مقالات دومین کنگره بین المللی امام خمینی (س) و فرهنگ عاشورادفتر 2صفحه 177

  • - سوره مریم آیات 5 و 6.
  • - از جمله: انعام 169 (فَخَلَفَ مِن بعدِهِم خَلفٌ وَرِثوا الکتابَ)؛ مؤمن 53 (و لقد آتینا موسَی الهُدی و أورثنا بنی اسرائیلَ الکتابَ)؛ شوری 14 (و إنّ الّذین أُورِثوا الکتابَ مِن بَعدِهِم لَفی شَکٍّ منه مُریبٍ.)
  • - فاطر 32: «سپس ما کتاب را به بندگان تصفیه شده مان ارث دادیم. پس برخی از آنها (مردم) ظلم کننده به نفس خویشند، برخی میانه رو و برخی پیشتازدر خیرات به اذن الهی (در چارچوب مشیت او) این همان برتری بسیار بزرگ است.»
  • - در دفتر سوم شماره 40 تا 43. در مقدمه همین دفتر اشارات دیگری نیز به حلقی که خورنده معانی است شده است از جمله:قوت جبریل از مطبخ نبودبود از دیدار خلاق وجودهمچنان این قوت ابدال حقهم ز حق دان، نز طعام و از طبقای دریغا عرصه افهام خلقسخت تنگ آمد، ندارد خلق حلقلقمه بخشی، آید از هر کس به کسحلق بخشی، کار یزدان است و بسحلق بخشد جسم را و روح راحلق بخشد به هر عضوت جداآن گهی بخشد که اجلالی شویوز دغا و از دغل خالی شوی... ... ...... ... ...ذره ها دیدم دهانشان جمله بازگر بگویم خوردشان، گردد دراز
  • - این 4 نفر به ترتیب فرزندان حضرت علی، عمر، زبیر و ابوبکر بودند که فرزند عمر قبلاً به مکه رفته بود، پسر زبیر از خبردار شدن از قضیه بیعت شبانه از بیراهه به مکه گریخت.
  • - «إنّی لم أَخرُج أَشِراً و لا بَطِراً و لا مفسداً و لا ظالماً إنّما خرجتُ لِطَلَبِ الإصلاح فی أمّةِ جَدّی أُریدُ أن آمُرَ بِالمعروف و أنهی عن المنکر و أَسیرَ بسیرةِ جَدّی و أبی.»
  • - قرآن به خصوص در مورد حضرت موسی بر این انگیزه اشاره کرده است. از جمله در اعراف 142: «... و قال موسی لأخیه هارونَ اخلُفنی فی قومی و أصلِح و لا تَتَّبِع سبیلَ المفسدین.» و قصص 19: «و ما تریدُ أن تکونَ مِنَ المُصلِحین.»
  • -سوره هود قسمتی از آیه 88.
  • -حجرات 10.
  • - آل عمران110.
  • - آل عمران 104.
  • - «مردی از منظقه دوری از شهر در حالی که می دوید آمد می دوید آمد و به موسی گفت: همانا درباریان در شور و اندیشه توطئه برای کشتن تو هستند پس خارج شو که من برای تو از جملۀ خیرخواهانم.»
  • - آیه 21 قصص.
  • - ماههای شعبان، رمضان، شوال و ذیقعده.
  • - «بار خدایا تو نیک می دانی آنچه انجام داده ایم نه به خاطر رقابت در کسب سلطه و قدرت بوده و نه به خاطر جلب منافع دنیایی، بلکه خواسته ایم نشانه های دینت را (که منحرف شده) برگردانیم و در شهرهایت اصلاح را آشکار سازیم تا بندگان مظلومت امنیت یابند و به فرائض و سنتها و احکام تو عمل شود. شما باید ما را یاری کنید و به ما حق بدهید. نیروی ستمکاران بر سر شماست و آنها را خاموش کردن نور پیامبر شما می کوشند. و خدا ما را کافی است، بر او  توکل کردیم و به سوی او پناه می بریم و بازگشت همه به سوی اوست.»
  • - ممتحنه 4.
  •  - هود 88.
  • - شوری 10.
  • - آل عمران 173 و 174.
  • - یونس 42 و 43.
  • - از جمله بقره 65 – نساء 47 و 154 – نحل 124.
  • - آیات 163 تا 168.
  • - از جمله 40 / 3، 27 / 14، 14 / 22، 1 / 5.
  • - «ما أَشهَدتُهُم خَلقَ السّمواتِ و الأرضِ و لا خلقَ أنفُسِهم و ما کُنتُ مُتَّخِذَ المضِلّین عَضُداً.» (کهف 51)
  • - شمس آیات 11 تا 15: «کَذَّبت ثمودُ بِطَغویها، أذا انبَعَثَ أشقیها، فقال لَهُم رسولُ اللهِ ناقةَ اللهِ و سُقیها، فکَذَّبوهُ فَعَقَروها فدَمدَم علیهِم ربُّهُم بِذَنبهم فَسَوّیٰها، و لا یَخافُ عُقبیها.»
  • - آیات 163 تا 168 سوره اعراف را ملاحظه نمایید.
  • - «فأخذناهُ و جنودَهُ فنَبَذناهم فِی الیَمِّ فَانظُر کیفَ کان عاقبةُ الظّالمین.». (قصص 40)
  • - «و أتبَعناهم فی هذهِ الدّنیا لعنةً و یومَ القیمةِ هم مِنَ المقبوحین.» (قصص 42)
  • - آیات 29 تا 33: «ای مردم من بر شما از روزی همانند روز سخت احزاب (هلاک امم پیشین) بیم دارم، مثل روزگار قوم نوح و عاد و ثمود و اقوامی که پس از آنها پدیدار شدند، و خداوند هرگز ستمی برای بندگان اراده نمی کند. (هلاک نتیجه عمل خودشان بوده است). ای قوم من از روز فریاد (روز استغاثه و  فریادرسی) بیم دارم، روزی که از عذاب آن بگریزید و برای شما در برابر خدا هیچ پناه دهنده ای نباشد. و کسی را که خدا گمراه کرده باشد برای او هدایتگری نخواهد بود.»
  • - «کسانی که پس از تبیین هدایت بر آنها باز هم به دین پشت کرده و مرتد شدند در حقیقت شیطان، دنیا را برای آنها نیکو جلوه داده و به آرزوهای دراز و امروز و فردا کردن امیدوارشان ساخته است.. این (عذاب) به این دلیل است که آنها آنچه را موجب خشم خدا می شود پیروی کردند و رضایت او را ناخوش داشتند در نتیجه اعمالشان تباه گشت.»
  • - آیات 153 تا 157 سوره بقره: «ای کسانی که ایمان آورده اید از (دو عامل) صبر و صلابت (برای حرکت در راه حق) کمک بگیرید و (بدانید که) قطعاً خداوند با صابران است. کسی را که در راه خدا کشته شده مرده نشمارید بلکه او زنده است اما شما درنمی یابید. و البته شما را به مواردی از قبیل ترس (جنگ)، گرسنگی، نقصان اموال و انفس و ثمرات مورد امتحان قرار خواهیم داد و  صابرین را بشارت ده، آنان که چون دچار مصیبتی شوند گویند ما از آن خداییم و به  سوی  او برمی گردیم. همین گروهند که درودهای خدا و رحمت او بر آنهاست و آنها همان هدایت یافتگانند.»
  • - متن عربی این اشعار به قرار ذیل است: یا ذَهرُ أُفٍّ لک مِن خلیلکَم لک بِالإشراقِ و الأصیلِ مِن طالبٍ بِحقّه قتیلٍ و کلِّ حیٍ سالکٍ سبیلِ و إنّمَا الأمرُ إلَی الجلیل و الدّهرُ لا یَقنَعُ بِالبدیلِ
  • - سوره قصص آیه 88 «... هر چیزی نابود شدنی است مگر وجه خدا، حکم منحصراً از آن اوست و همگی به سوی او باز گردانیده می شوند.»
  • - آیات 86 و 87 سوره قصص: «تو هرگز امیدی به اینکه کتاب بر تو نازل شود نداشتی،  (نزول آن) جز به واسطه رحمت پروردگارت نبود؛ پس (به شکرانه این نعمت) هرگز پشتیبان کافران مباش. مبادا بعد از آنکه آِیات خدا بر تو نازل شده (هیچ عاملی) تو را از (توجه و عمل به) آن بازدارد. تو  به سوی پروردگارت دعوت کن و هرگز از مشرکین مباش.»
  • - «همراه خدای یکتا خدایی دیگر را نخوان که خدایی جز او نیست. همه اشیاء هلاک شونده اند  مگر روی او، حکم منحصراً از آن اوست و همه به سوی او برمی گردید.» (قصص88)
  • - آیات 178 و 179.
  • - آل عمران 169 تا 175: «هرگز مپندار کشته شدگان در راه خدا مردگانند، بلکه زنده اند و نزد پروردگارشان برخوردار از روزی اند. آنان به فضلی که خداوند نصیب آنها گردانده شادمانند و به آن مؤمنانی که در پی آنها هستند و هنوز بدیشان ملحق نگشته اند بشات می دهند نه ترسی بر ایشان است و نه حزن و اندوهی دارند. آنها (سایر مؤمنان را) به نعمتی از جانب خدا و فضلی بشارت می دهند و اینکه خداوند اجر مؤمنین را ضایع نمی گرداند. آنهایی که پس از زخم و جراحتی که به ایشان (در جنگ احد) رسیده بود دعوت خدا و رسول را (برای تعقیب دشمن) اجابت کردند، برای کسانی از آنها که احسان کردند و تقوی پیشه نمودند اجرای عظیم است. همان مؤمنانی که وقتی مردم  (منافقین) به آنها گفتنند همه علیه شما متفق شده اند پس باید از آنان در هراس و حذر باشید، بر ایمانشان افزوده گشت و گفتند خدا ما را کافی است و نیکو یاوری خواهد کرد. به این ترتیب به نعمتی از جانب خدا و فضلی که هیچ گونه بدی به آنها نرسید روی آوردند (منقلب شدند) و آنها رضایت خدا را پیروی کردند و خداوند دارای فضل عظیمی است. این شیطان است که تنها قادر به ترساندن دوستانش است. پس اگر به راستی  مؤمن  هستید از او نترسید بلکه از من بترسید.»
  • - آیه 14: «ألم تَرَ إلَی الّذین تَوَلّوا قوماً غًضِبَ اللهُ علیهم ما هم مِنکُم و لا مِنهُم و یَحلِفون علَی الکَذِبِ و هم یعلمون.»
  • - آیه 16: «اتَّخَذوا أیمانَهم جُنّةً فصَدّوا عن سبیل الله فلهم عذابٌ مهین.»
  • - آیه 17: «لن تُغنِیَ عنهم أموالُهُم و لا أولادُهم مِنَ اللهِ شیئاً أولئک أصحابُ النّار هم فیها خالدون.»
  • - آیه 18: «یومَ یَبعثُهُمُ اللهُ جمیعاً فیَحلِفون لهِ کما یحلفون لکم و یحسبون أنّهم علی شیءٍ ألا إنّهم هُمُ الکاذبون.»
  • - «خانواده هاشم (خاندان پیامبر) با حکومت بازی کرد. پس نه خبری (از جانب خدا) آمده و نه سروشی نازل گشته است.»
  • - مؤمن 27: «موسی گفت: من به پروردگار خودم و پروردگار شما پناه می برم از شر هر متکبری که به روز حساب باور ندارند.»
  • - «البته برای شما در (سیره و سنت) رسول خدا اقتدای نیکویی است برای کسی که امید به خدا و آخرت داشته، خدا را بسیار یاد کند. و چون مؤمنان (لشکر ائتلافی) احزاب را بدیدند گفتند این همان (جنگی) است که خدا و رسول از پیش به ما وعده دادند و (چه) راست گفتند خدا و رسولش و (چنین تهاجم و تهدیدی) جز ایمان و تسلیمشان به خدا نیفزود.»
  • - «(خداوند چنین ابتلائی فراهم کرد) تا صادقین را به خاطر صدقشان جزا دهد و منافقین را اگر خواهد عذاب کند یا بر آنها ببخشاید که هماناخداوند بسیار بخشندۀ مهربان است.»
  • - عنکبوت آیات 1 و 2: «أَحَسِبَ النّاسُ أَنْ یُترَ کوا أن یقولوا آمنّا و هم لا یُفتَنون. و لقد فَتَنَّا الّذین مِن قَبِلهم فلَیَعلَمَنَّ اللَهُ الّذین صدقوا و لَیَعلَمَنّش الکاذبین.»
  • - سوره جن آیه 19: «و أنّهُ لَمّا قام عبدُ اللهِ یَدعوهُ کادوا یکونون علیه لِبَداً.»
  • - آیه 22: «و لمَا رَأَوُا المؤمنون الأحزابَ قالوا هذا ما وَعَدَنَا اللَهُ و رسولُهُ و صَدَقَ اللَهُ و رسولُهُ و ما زادهم إلَا إیماناً و تسلیماً.»
  • - آل عمران 33 و 34: « همانا خداوند آدم، نوح، آل ابراهیم و آل عمران را بر جهانیان برگزید؛ نسلی که از یک نژادند. و خداوند بس شنوای داناست.»
  • - «و أَوفوا بعهد اللَه إذا عاهدتُم و لا تَنقُضوا الأیمانَ بعدَ تَو کیدِها و قد جعلتُمُ اللَهَ علیکم کفیلاً إنَ اللَه یعلم ما تفعلون.»
  • - آل عمران 26: «بگو (ای رسول) ای خداوند صاحب ملک، تویی که پادشاهی را به هر که خواهی می دهی و از هر که خواهی می ستانی، آن را که خواهی عزیز می گردانی و آن را که خواهی ذلیل می کنی، خوبیها (منافع و مقامات) تنها به دست توست و تو بر هر کار توانایی.»
  • - مشیت خداوند همان قانونمندی اوست که به انسانها آزادی و اختیار بخشیده تا هر کسی در حیات دنیایی هر راهی می خواهد برگزیند و به نتیجه مطلوبش برسد، بنابراین اگر کسی دنبال قدرت و ثروت و پادشاهی هم برود خداوند نه تنها مانع او نمی شود، بلکه او را برای رسیدن به هدفش امداد نیز می نماید: (کلاًّ نُمِدُّ هٰؤُلاءِ و هٰؤُلاءِ مِن عطاءِ ربِّک و ما کان عطاءُ ربَک محذوراً.) به این ترتیب به حکومت رسیدن فرعونها خارج از مشیت الهی نیست.
  • - آیات 21 تا 24.
  • - نظر منافقین به خصوص سر کرده آنها عبدالله بن اُبَیّ در ماجرای احد، باقی ماندن و دفاع در شهر و خارج نشدن از آن بود. اما با مشورت و رأی گیری که پیغمبر انجام داد، اکثریت طرفدار خروج از شهر و استقبال از دشمن شدند.
  • - «... بگو اگر در خانه های خویش هم بودید حتماً کسانی که بر آنها کشته شدن نوشته شده بود به سوی آرامگاه خویش بیرون می آمدند، (این ابتلاء) برای این است که خدا بیازماید آنچه در سینه های شماست و پاک و صافی کند آنچه در دلهای شماست و خداوند بس دانای به درون سینه هاست.»
  • - آیه 10 سوره روم.
  • - روم 9: «آیا (این مکذّبین) در زمین سیر نمی کنند تا سرانجام کسانی را که قبل از آنها بودند نظاره کنند، کسانی که بس نیرومندتر و از نظر کاویدن زمین و آبادانی (شهرسازی و تمدن و عمران) پیشرفته تر و از نظر زمان حکومت، طولانی تر و بادوام تر بودند. آنها را رسولانشان با بیّنات آمدند (ولی تکذیب کردند). پس این خدا نبود که به آنها ظلم نماید بلکه خودشان به نفس خویش ظلم کردند.»
  • - آنکه شهید شده بود فرزند دیگر امام، علی اکبر بود.
  • - آیات 39 و 40 زمر: «قل یا قومِ اعمَلوا علی مکانَتِکم إنّی عاملٌ فسوف تعلمون مَن یأتیهِ عذابٌ یُخزیه و یَحِلُّ علیه عذابٌ مقیم.»
  • - آیه 41: «إنّا أنزلنا علیک الکتابَ للنّاس بِالحقّ فمَنِ اهتدیٰ فلِنَفسه و مَن ضَلَّ فإنَما یَضِلُّ علیها و ما أنت علیهم بِوَکیلٍ.»
  • - آیه 43: «أمِ اتَّخذوا مِن دون الله شُفَعاءَ قل أوَلو کانوا لا یَملِکون شیئاً و لا یَعقِلون.»
  • - آیه 44: «قل لله الشَفاعةُ جمیعاً لَهُ مُلکُ السّمٰوٰاتِ و الأرضِ ثمّ إلیه تُرجَعون.»
  • - آیه 45: «و إذا ذُکِرَ اللهُ وحدَهُ اشْمَأَزَّتْ قلوبُ الَذین لا یؤمنون بِالآخِرَة و إذا ذُکِرَ الَذین مِن دونه إذا هم یَستَبشِرون.»
  • - آیه 46: «قلِ اللّٰهمَ فاطرَ السّمواتِ و الأرضِ عالمَ الغیبِ و الشّهادةِ أنت تَحکُمُ بینَ عبادِک فیما کانوا فیه یَختَلِفون.»