مدیریت عاشورایی برترین الگوی مدیریت توسعه
سلیمان خاکبان
مقدمه
عاشورا تابلویی است به وسعت اندیشه، عرفان و هنر که هر کس از منظری و به فراخور ظرفیت وجودی خود میتواند از آن بهرهمند شود. ما نیز از روزنی و با پیمانهای فقیرانه بر ساحل این اقیانوس سرخ بیکران و ناپیدا عمق، گام نهادهایم تا شاید ساقی کوثر بادهپیمای عشق بر این مسکین نظری افکند و قطرهای از خم شهادت در کام خشکیده بچکاند و قلب مرده را حیاتی دوباره بخشد که یأس از جنود ابلیس است. درک فرهنگ انتظار تابعی از انس با فرهنگ عاشوراست. آنکه با عاشورا آشنا نیست چگونه میتواند با انتظار آشنا شود. انتظار برای چه؟ پاسخ چرایی انتظار در عاشورا است و منتظر واقعی کسی است که از کربلا عبور کرده باشد که کربلائیان، نخستین منتظرانند. خون حسین(ع) هنوز و همیشه تاریخ در رگهای شیعه جوشان است و کسی را که این خون در رگ نیست منتظر نتوان خواند، چه میگویم که شیعه نیست. عاشورا و انتظار، حسین(ع) و مهدی(عج)، دو رؤیا هستند، اما دو رؤیای صادق که یکی تعبیر شده است و دیگری به زودی -با فرج وجود مقدسش- تعبیر خواهد شد. نام نخست – حسین(ع) – شورآفرین است و نام دیگر – مهدی (عج) – جهت بخش. بارالها ما را یا عاشورایی کن یا منتظر که هر دو یکی است قل ادعوا الله او ادعوا الرحمن ایاً ماتدعوا فله الاسماء الحسنی.
هر چند دریغ است که عنان قلم از کف توسن عشق ربوده، به دست بیکفایت عقل سپارم، اما چه میشود کرد که در عصر توسعه!!! به سر میبریم و باید برای معرفی آسمان از آیینه غبارآلود زمین مددی سازیم. بارالها، پروردگارا، معبودا هر چه زودتر صبح عشق را برسان و توفیقی ده تا دولت
مجموعه مقالات دومین کنگره بین المللی امام خمینی (س) و فرهنگ عاشورادفتر 3صفحه 339
کربلا و انتظار را دریابیم، عصری که به جای سخن از خاک، جز یاد ربالارباب بر زبانها نخواهد بود و جز هوس توسعه عشق، هوسی در سرها نه و اصلاً سر نه، که حسین(ع) آموخت با تن بیسر هم میتوان در بیابان بلا سجده کرد و نرد عشق باخت و تاریخ را عشقآلوده و سرخ نمود.
خدایا فرج کربلایی ما را برسان که کربلائیان را کاسه صبر لبریز است.
1- مدیریت توسعه و جایگاه آن
با توسعه سازمان جامعه و نهادهای آن، مقوله «مدیریت» نیز از سادگی نخستین به پیچیدگی گرایید و زمینه مطالعات دانشگاهی آن فراهم شد تا آنجا که امروز با بیش از دهها شاخه مدیریت مواجهیم.
همگام با توسعه دانش مدیریت، شاخهای به نام «مدیریت توسعه» تولد یافت که در واقع مهمترین و پیچیدهترین بحث از مباحث مدیریت است، چرا که حوزه برنامهریزی، سازماندهی، به کارگیری نیروی انسانی، رهبری و نظارت آن تمامی ابعاد یک نظام اجتماعی را دربر میگیرد. بنابراین میتوان گفت مدیریت توسعه چیزی جز فرایند رهبری جامعه نیست، لذا جایگاه آن نیز برترین جایگاه اجتماعی است که در فرهنگ مدیریت اسلامی از آن به امامت و ولایت یاد شده است.
2- ارتباط متقابل الگوی توسعه و مدیریت
الگوی مدیریت در واقع تابعی از الگوی توسعه است. به عبارت دیگر همانگونه که سازمانها و نهادهای گوناگون اجتماعی، مدیریتهای خاص خود را میطلبند، چنانکه نمیتوان یک مدیر فرهنگی را برای یک نهاد اقتصادی یا سیاسی گمارد و یا بالعکس، در مورد الگوهای توسعه نیز دقیقاً چنین است. به عنوان مثال در الگوی توسعه کمونیستی نمیتوان از الگوی مدیریتی کاپیتالیستی بهره جست. چنانکه در الگوی توسعه دینی نیز نمیتوان از هیچیک از الگوهای توسعه سرمایهداری یا مارکسیستی کمک گرفته. البته خواننده محترم به این نکته توجه دارد که الگوی مدیریتی غیر از اصول مدیریت است، چرا که اصول مدیرت ثابت بوده، ربطی به مکاتب گوناگون ندارد، آنچه که محل بحث است محتوای این اصول است که متأثر از نظامهای اعتقادی و ارزشی گوناگون میباشد. بنابراین هم در الگوی مدیریتی شرق و هم در الگوی مدیریتی غرب با یک سلسله عناصر مشترک از قبیل برنامهریزی، سازماندهی و ... مواجهیم که در الگوی مدیریتی اسلام نیز وجود دارد. اما این اهداف، خط مشیها و سازوکارهای برنامه هستند که محتوای برنامه را مشخص نموده، موجب ظهور الگویی خاص در برنامهریزی که یکی از فرایندهای الگوی مدیریتی است، میشوند. عین همین تفاوت در
مجموعه مقالات دومین کنگره بین المللی امام خمینی (س) و فرهنگ عاشورادفتر 3صفحه 340
مورد سایر اصول مدیریت نیز قابل مشاهده است. بنابراین وقتی صحبت از الگوی مدیریتی میشود نظر به محتوا داریم، چنانکه وقتی ذکر اصول مدیریت میرود، به قالب اشاره میکنیم.
به هر حال، همانگونه که محتوای برنامهای توسعه در نظامهای گوناگون ایدئولوژیک و ارزشی متفاوت است، محتوای رفتار و منش مدیریتی که شامل محتوای تمام اصول مدیریت میشود، نیز متفاوت خواهد بود. بنابراین مسئولان و برنامهریزان توسعه کشور لازمست هم در بعد برنامهریزی توسعه و هم در بعد طراحی و انتخاب الگوی مدیریتی توسعه، دقت لازم و کافی را مبذول دارند، چرا که کوچکترین غفلت در هر یک از این دو زمینه، موجب خسارتهای کلان و چه بسا جبرانناپذیر اجتماعی و تاریخی خواهد شد. اساساً یکی از علل بنیادین درگیری امیرالمؤمنین، حضرت علی علیهالسلام و شیعیان ناب حضرتش با معاویه که در شام حکومت میکرد، همان الگوی مدیریتی معاویه بود که متأثر از الگوی مدیریتی ملوک بود و البته برای توجیه الگوی انتخابی خود، نظریهپردازی هم میکرد.
3- الگوی توسعه و مدیریت
الگوهای توسعه و مدیریت را با تمام تنوعهای ظاهری و صوری آن به دو نوع مادی و الهی میتوان تقسیم کرد. توضیح اینکه: توسعه در واقع فرایند اندیشه و عمل انسانها برای دستیابی به هدف یا اهداف از پیش تعیینشده است. بنابراین توسعه یا عدم توسعه، مقولهای نسبی است. یعنی ممکن است فرد یا جامعهای از منظر نظام ارزشی مخالفان، عقبمانده و از دیدگاه نظام ارزشی خودی، کاملاً توسعهیافته به نظر آید. حادثه عاشورا در واقع بهترین و گویاترین تابلوی نمایش این دو دیدگاه توسعه –مادی و الهی- است. چرا که توسعه، چیزی جز «فصل» و «وصل» نیست (بعد ساختاری و قالبی توسعه). به عبارت دیگر در روز عاشورا، هم حسین(ع) و یارانش مدار «فصل» و «وصل» را طی نمودند و هم یزید و یزیدیان. قالب یکی بود، ولی محتواها گوناگون. یکی از سراب دنیا گذشت (فصل) و به حقیقت هستی رسید (وصل) و دیگری برعکس.
هر دو لشکر در اندیشه «ملک ری» بودند و برای رسیدن به آن شمشیر زدند. اما، ملک ری حسین(ع) و حسینیان «فی مقعد صدق عند ملیک مقتدر» بود و ملک ری رقیب خونآشام سرابی از حکومت بر قطعه خاکی خاکآلود که ظاهرش «هباء منثورا» بود و باطنش «سقر».
همانگونه که الگوی توسعه به دو نوع مادی و الهی قابل تقسیم است، الگوی مدیریتی نیز چنین است. به عبارت دیگر الگوی توسعه مادی، مدیریت متناسب با خود را میطلبد و الگوی توسعه الهی
مجموعه مقالات دومین کنگره بین المللی امام خمینی (س) و فرهنگ عاشورادفتر 3صفحه 341
نیز مدیریت هماهنگ با خود را. نمیتوان در طراحی الگوی توسعه، مدعی حرکت بر محور معنویت بود و در مقام مدیریت، منش سلاطین را برگزید و یا بر عکس، چرا که هر غایت و هدفی ابزار و لوازم خود را میطلبد. معاویه مدعی خلافت اسلامی بود اما در مقام عمل، منش سلاطین را برگزیده بود. و چون حضرت امیر علیهالسلام میدانست که الگوی مدیریتی معاویه، در نهایت، مسیر و محتوای الگوی توسعه دینی را به انحراف خواهد کشید لذا نمیتوانست از کنار این خطر با سکوت بگذرد. صحت تشخیص حضرت امیر علیهالسلام در عصر خلافت یزید کاملاً آشکار میشود. بنیان الگوی توسعه نبوی که قرار بود به دست 12 معمار علوی به کمال لایق خود برسد با الگوی مدیریت اموی از مسیر توسعه الهی، منحرف و به سمت توسعه مادی گرایید. ابوسفیان، معاویه، و یزید، تنها سه شخص نیستند بلکه هر سه مظهر یک شخصیتاند که در مقام مدیریت اجتماعی، سمبل الگوی توسعه مادی هستند. اولی در مقابل بنیانگذار توسعه اسلامی، پیامبر گرامی اسلام، حضرت محمدبنعبدالله(ص) میایستد، دومی در برابر برترین پاسدار این بنای نوبنیاد، قد علم میکند و سومی با اندیشه خام «ضربه نهایی» نهایت ضربه را بر خاندان الگوی مدیریت الهی وارد مینماید. «عاشورا» فریادی تاریخی برای افشای چهره پلید و فاسد الگوی توسعه و مدیریت مادی اموی در پوشش ارزشهای الهی است.
4- عاشورا، برترین الگوی توسعه
عاشورا با ذره ذره وجودش به ما میآموزد که توسعه حقیقی و حقیقت توسعه را در آسمان باید جست نه زمین. عاشورا به ما میگوید آسمانی باش از بالا به توسعه نگاه کن، تا زمانی که بسته و زنجیری خاکی، دستیابی به توسعه امکان ندارد. عاشورا ترسیم کننده غایت و استراتژی توسعه است، نه، عاشورا خود توسعه است. عاشورا، تعریف توسعه و راه دستیابی به آنست. عاشورا میگوید توسعه یعنی از خود رستن و به خدا پیوستن، و طریق آن چیزی جز سجده با ذره ذره وجود نیست، و سجده بر تربت کربلا تذکری بر حقیقت سجده و سجده حقیقی است.
گوهر و حقیقت عاشورا یک کلمه سه حرفی است: عشق، آنهم عشق به خدا. با توجه به این نکته است که مفهوم صحیح و عمیق «کل یوم عاشورا و کل ارض کربلا» درک میشود. کسی که سینهاش کانون عشق الهی است هر روز و هر لحظه برایش عاشورا و هر زمین و نقطهای برایش کربلا است، چرا که او پیوسته در حال پشتپا زدن به مظاهر فریبنده دنیا و رویکرد به قبله حقیقی است.
شاخص اصلی جامعه توسعهیافته عاشورایی «حب الله» است که به دنبال آن همه چیز هست. اگر آتش این عشق الهی بر سینه جامعه اسلامی شعلهور گردد، ما در تمامی صحنههای توسعه، پیشتاز
مجموعه مقالات دومین کنگره بین المللی امام خمینی (س) و فرهنگ عاشورادفتر 3صفحه 342
خواهیم بود و الا اگر بخواهیم اسلام و ارزشهای والای دینی را پلی برای دستیابی به دنیای پست و دون قرار دهیم در واقع از مدار توسعه حقیقی خارج و در دام توسعه غربی غلتیدهایم.
5- اهمیت عنصر «انگیزش» در مدیریت
هرچند صاحبنظران دانش مدیریت درباره مجموعه عناصر اصلی مدیریت اتفاق نظر ندارند، ولی در مورد برخی عناصر، از قبیل «انگیزش» این وحدت نظر به چشم میخورد. حتی کسانی مانند کونتز(koontz)، ویهریخ(weihrich) و ادانل(odonnell) نیز با آنکه این عنصر را به عنوان عنصر اصلی مدیریت مطرح نکردهاند، اما آن را به عنوان نخستین اصل رهبری -که از عناصر اصلی مدیریت است- پذیرفتهاند. بنابراین یکی از مهمترین مباحث دانش مدیریت «انگیزش» است. درجه اهمیت این عنصر به حدی است که به جرأت میتوان آن را به عنوان یکی از شاخصهای مهم ارزیابی کارآیی یا ناتوانی مدیریتها به کار برد. نکته اینجاست که انسانها دارای تواناییهای بسیار هستند که به هنگام کار از تمام آن تواناییها استفاده نمیکنند. میزان بهرهبرداری از تواناییهای فردی تابعی از میزان انگیزه افراد است. هر چه انگیزه قویتر و پایدارتر باشد میزان کارآیی و بهرهوری نیز بیشتر خواهد بود. اساساً یکی از مشکلات جدی مدیریتها ناتوانی آنها در برانگیختن افراد در جهت به کارگیری از تمام ظرفیتهاست.
6- عوامل گوناگون انگیزش
با توجه به نقش و اهمیت انگیزش در بهرهوری و کارآیی، متخصصان مباحث مدیریت در صدد کشف عوامل و روشهای گوناگون انگیزش برآمدهاند. در زمینه عوامل، دو نوع عامل درونی و بیرونی مطرح است. عوامل درونی آنهایی هستند که منبع جوشش و تأثیر آنها در درون افراد است. به عنوان مثال رشد فرهنگی، آرمانگرایی، هدفداری و احساس مسئولیت از جمله محرکها و عوامل درونی هستند که میتوانند استعدادهای ناشناخته و پنهان افراد را در راستای تحقق اهداف سازمان بسیج و شکوفا نمایند. اما، عوامل بیرون، محرکهایی هستند که از خارج بر انگیزه افراد تأثیر میگذارند. به عنوان مثال تشویق و تنبیه دو عامل اساسی بیرونی است. بدیهی است که تأثیر عوامل درونی خیلی بیشتر و پایدارتر از عوامل بیرونی است. بنابراین مدیریت و سازمانی موفقتر است که توانایی استفاده از عوامل درونی آن بیش از عوامل بیرونی باشد. به عبارت دیگر تفاوت انگیزش درونی با بیرونی مانند تفاوت جسم منیر و مستنیر است.
مجموعه مقالات دومین کنگره بین المللی امام خمینی (س) و فرهنگ عاشورادفتر 3صفحه 343
7- نگاهی به عنصر انگیزش در رهبری عاشورا
حال اگر از دیدگاه دانش مدیریت به حادثه عاشورا نگاه کنیم، بیشک و بیدرنگ، یکی از ویژگیهایی که به گونه برجسته در مقابل دیدگان محقق منصف خونمایی خواهد کرد، توان وصفناپذیر و فوقالعاده رهبری نهضت در بعد «انگیزش» است. هر چند در طول تاریخ، رهبران بسیاری بودهاند که توانستهاند پیروان خود را تا مرز عملیات انتحاری برانگیزند، اما یکی از ویژگیهای رهبری عاشورا در این است که توان انگیزشی آن مرز زمان و مکان را پشت سر گذاشته، وسعت تاریخ و جغرافیا را فراگرفته است کل یوم عاشورا و کل ارض کربلا. عنصر انگیزش در تابلوی عاشورا به قدری برجسته است که اساساً خود عنوان عاشورا و کربلا به تنهایی برانگیزندهاند. این تأثیر به حدی است که حتی مفهوم واژهای چون عاشورا را منقلب کرده و امروز از آن چیزی فهمیده میشود که جوهر آن با انگیزش عجین است.
8- بهرهبرداری از «انگیزش عاشورایی» در مدیریت توسعه
در سلسله مراتب سازمانی، هر چه فاصله مدیریت از اعضای سازمان بیشتر شود، کارآیی و بهرهوری سازمانی کاهش یافته، نیاز به نظارت و کنترل تشدید میشود. آنچه که میتواند جایگزین سیستمهای کنترل و نظارت شده، ضمن کاهش هزینههای ناشی از آن، موجب افزایش کارآیی و بهرهوری شود، عنصر انگیزش درونی است. خوشبختانه یکی از امتیازهای بیبدیل دین مبین اسلام و الگوی مدیریتی آن -که اگر درست شناخته شده، و از آن بهرهبرداری صحیح به عمل آید میتواند در راه بسیج و بهرهوری ملی شگفتیآفرین باشد- وجود عناصر فرهنگی و ارزشی انگیزشی فراوان و بسیار است. شاهبیت ارزشهای انگیزشی اسلام و تمام ادیان راستین الهی «حب الله» است، و تابلوی عاشورا اگر نگوییم بهترین فضای تجسم عینی این ارزش سترگ در طول تاریخ است بیشک یکی از معدودترینها، گویاترینها، و به یادماندنیترینهاست که در تمام ابعاد توسعه و سازندگی میتوان از آن سیراب شد و سیراب نمود.
9-«انگیزش عاشورایی» در الگوی رهبری حضرت امام (رض)
بیشک یکی از ویژگیهای بینظیر و یا دست کم، کمنظیر حضرت امام(رض) در رهبری انقلاب، هدایت جنگ و مدیریت جامعه، شناخت دقیق و کاربرد وسیع عنصر «انگیزش عاشورایی» است. او درک روشنی از آرمانهای فطری انسانها داشت و چون خود سالک عینی و عملی این طریق بود لذا کلامش برای فطرتهای پاک، بویی آشنا داشت و سر نفوذ کلامش را باید در همین بوی آشنا و خلوص
مجموعه مقالات دومین کنگره بین المللی امام خمینی (س) و فرهنگ عاشورادفتر 3صفحه 344
جست. امام در رهبری امت هیچگاه بر عنصر «زور» تکیه نکرد چرا که میدانست «دین» و «اکراه» مانند دو قطب همنام آهنربایند که یکدیگر را دفع مینمایند «لا اکراه فی الدین». او به جای تکیه بر «زور» که عاملی بیرونی است به سراغ منبع انگیزش انسانها که در نهاد و جان آنهاست رفت و با آتش زدن به خرمن فطرت، و در هم شکستن بتهای نفس، هیزمی ساخت و آتش عشق الهی را با قبسی که از طور عاشورا برگرفته بود در جان انسانها شعلهور کرد. والذین آمنوا اشد حباً لله. هر حرکتی و هر تغییری نیاز به انرژی دارد. این انرژی از دو منبع درونی و بیرونی قابل تأمین است. عاشورا بهترین الگوی آزدسازی انرژی پرتوان و توفنده منبع درونی انسانها در طول تاریخ است که امام در الگوی رهبری خود از آن بهره فراوان جست.
10- «انگیزش عاشورایی» و «تداوم انقلاب»
جامعهشناسی نهضتها این درس بزرگ را به ما میدهد که نقطه آغاز انحراف، فاصله گرفتن از ارزشها و آرمانهای نخستین است. «رفاهطلبی» و «تجملگرایی» دو علامت بزرگ از علایم «ارتجاع» و «رویکرد به ارزشهای جاهلی» است. رهبری عاشورا، حضرت اباعبدالله الحسین علیهالسلام در شب عاشورا با یادآوری این نکته که فردا هیچیک از ما زنده نخواهد ماند و هر کس مایل نیست میتواند با استفاده از تاریکی محفل بیآنکه شرمنده از کسی شود از این کاروان سرخ جدا شود، «آب پاکی» بر دستان «دنیاپرستان تاریخ» ریخت تا همه بدانند که در یک قلب دو عشق نمیگنجد: یا خدا، یا دنیا. اما از آنجا که وارستگان حقیقی پیوسته در اقلیت بودهاند -ذلک الدین القیم ولکن اکثر الناس لایعلمون- لذا پس از بحبوحه انقلابها که عظمت و شیرینی حوادث تا مدتی قلبها را متوجه ارزشها و آرمانها میکند، کم کم دیو هواپرستی و دنیاگرایی قبل و بیش از همه به سراغ کسانی که بر مسند قدرت انقلاب تکیه زدهاند، رفته، با توجیهات گوناگون شیطانی آنها را از آرمانها و ارزشهای راستین جدا میسازد. جدایی از ارزشها همان و فروکش کردن انگیزش عاشورایی همان. تنها کسانی از این مهلکه در امانند که پس از بازگشت از جهاد اصغر، با همان خستگی راه و قبل از چشیدن طعم دنیا، همراه و همگام با پیامبر اکرم(ص) به جهاد اکبر روی آورند.
عاشورایی شدن مهم است ولی عاشورایی ماندن و در عاشورا فانی شدن مهمتر. اینک مسئولان و مردم بر سر این دوراهی هستند: عاشورایی ماندن و عاشورایی مردن یا در زر و زیورها و کاخهایی که دام عاشورائیان است دفن شدن و از راه ماندن.
و سلام بر عاشورا و عاشورائیان به ویژه آنها که عاشورایی ماندند، سرخ سرخ به رنگ خون
مجموعه مقالات دومین کنگره بین المللی امام خمینی (س) و فرهنگ عاشورادفتر 3صفحه 345
خدا، به رنگ عشق، عشق به آرمانها، عشق به خدا.
مجموعه مقالات دومین کنگره بین المللی امام خمینی (س) و فرهنگ عاشورادفتر 3صفحه 346