نقش حضرت زینب(س) در بقای نهضت کربلا
زهرا اباذری
«الم تر کیف ضربالله مثلاً کلمة طیبة کشجرة طیبة اصلها ثابت و فرعها فی السماء تؤتی اکلها کلّ حین باذن ربها و بضرب الله الامثال للناس لعلهم یتذکرون» (سوره ابراهیم، آیات: 24 – 25)
آنچه یک فرد را نسبت به سایر افراد متمایز و برتر میسازد کمالات و فضیلتهای اوست و آن فضائل و کمالات بر دو گونه است: 1- ذاتی، 2- اکتسابی.
از دیرباز بشریت میدانست نه تنها انسانها بلکه هر موجود زنده، بخشی از ویژگیهای ظاهری و خصوصیات خود را به نسل پس از خود منتقل میکند از گیاهان گرفته تا حیوانات و انسانها، روشن بود در انسانها نیز زیباییهای ظاهری تا بسیاری از خصوصیات اخلاقی پدر و مادر به فرزند منتقل میگردد و در آثار اسلامی از کلمات پیامبر والاگهر(ص) تا ائمه معصومین نیز روی این مسئله تأکید داشتهاند، بعدها با پیشرفت علوم تجربی دانشمندان روی این اصل مهم کار کردند و قانون وراثت به صورت اصلی ثابت و علمی درآمد و مورد تأیید قرار گرفت و مشخص شد هر فرد بسیاری از کمالات و زیبائیهای ظاهری و فضائل و کمالات اخلاقی را از پدر و مادر و آبا و اجداد به ارث میبرد در نتیجه هر چه پدر و مادر از شخصیت و عظمت بیشتر و کمالات زیادتری برخوردار باشند فرزند ارزشمندتری را به جامعه تحویل خواهند داد.
بخش دوم کمالات اکتسابی است یعنی فضائلی که انسان از بدو تولد به وسیله پدر و مادر و مربیان کسب میکند و عوامل تربیتی روی او اثر میگذارد و یا بعداً با تلاش خود یا ناخودآگاه از محیط و افراد کسب میکند. بدیهی است که هر اندازه زمینههای تربیت در فرد قویتر باشد و از مربیان بهتری برخوردار باشد و خود نیز تلاش بیشتری نماید رشد و تکامل زیادتری خواهد یافت و
مجموعه مقالات دومین کنگره بین المللی امام خمینی (س) و فرهنگ عاشورادفتر 3صفحه 223
کمالات بیشتری کسب خواهد کرد. با توجه به این مقدمه یکی از شخصیتهایی که از بالاترین کمالات وراثتی و بهترین بهره اکتسابی برخوردار بود پیامآور عاشورا یعنی حضرت زینب کبری(ع) است. او از نظر پدر و مادر و آبا و اجداد دارای بهترین وراثت است پدری همچون علی مرتضی(ع) که در آفرینش از نبی(ص) و اسلام جدا نیست و فرمود: «انّه منّی و انا منه»؛ او از من و من از او هستم. شخصیتی که قبل از هر کس در سن کودکی به اسلام گروید و پروانهوار دور شمع وجود پیامبر(ص) از وی حراست نمود و در پیشبرد مکتبش از هیچ کوششی دریغ نورزید و همیشه تا پای جان ایستاده بود و آخرین کسی بود که پس از رحلت آن حضرت بعد از انجام مراسم تدفین او را در قبر نهاد و از وی جدا شد. و جالب اینکه ایثار و فداکاری و خدمات وی در ابعاد مختلف مورد تایید حضرت حق قرار گرفت و ایثارگرانه در شبی که خطر قطعی رسول خدا(ص) را تهدید میکرد و برنامه حمله به خانه آن حضرت طرحریزی شده بود و قریش مصمم به قتل او شده بودند در بستر آن حضرت خوابید و خود را در معرض خطر قرار داد و مصداق آیه شریفه «و من الناس من یشری نفسه ابتغاء مرضات الله و الله رؤوف بالعباد» شد.
و اگر در میدانهای نبرد یکهتاز بود و پرچم نبرد را به دست گرفته و در حضور نبی گرامی(ص) و یا در جنگهایی که آن حضرت حضور نداشتند دلیرانه با دشمن میجنگیدند و اگر در حال رکوع انگشتر خود را به سائل میدهد با آیه شریفۀ «انما ولیکم الله و رسوله و الذین آمنوا الذین یقیمون الصلوة و یؤتون الزکوة و هم راکعون»
و اگر به مدت سه شب افطار خود و اهل بیت را به مسکین و یتیم و اسیر میبخشید با آیه شریفه مؤید میگردد: «و یطمعون الطعام علی حبه مسکینا و یتیماً و اسیراً انما نطعمکم لوجه الله».
و اگر میفرماید: «سلونی قبل ان تفقدونی»؛ پیش از آنکه از بین شما بروم، از من سؤال کنید؛ چنین ادعای بزرگی نیز با آیه شریفه: «و کفی بالله شهیداً بینی و بینکم و من عنده علم الکتاب» مؤید میگردد.
او که به شهادت دهها حدیث از کتب عامه و خاصه محبوب الهی است و از جمله ابنعباس گوید: من و پدرم نزد پیامبر نشسته بودیم که علی بن ابیطالب وارد شد با سلام و پاسخ متوجه شدیم که پیامبر(ص) فوقالعاده از دیدار او خوشحال شد و برخاسته او را در آغوش گرفت و میان دیدگانش را بوسید و در سمت راست خود نشانید. پدرم به رسول خدا(ص) عرض کرد یا رسولالله آیا او را دوست داری؟ فرمود: بخدا قسم خداوند بیش از من او را دوست دارد. به نقل از پژوهشی پیرامون
مجموعه مقالات دومین کنگره بین المللی امام خمینی (س) و فرهنگ عاشورادفتر 3صفحه 224
زندگی علی(ع) نوشته شده است: امام علی بن ابیطالب بزرگ بزرگان و یگانه نسخهای است که با اصل خود (پیامبر) مطابق است و هرگز شرق و غرب نسخهای مطابق او در گذشته و حال ندیده است و چه وراثتی پس از رسول خدا(ص) از این بالاتر و ارزشمندتر.
و از نظر وراثت مادری زینب(ع) دارای مادری منحصر به فرد است یعنی فاطمه زهرا(ع) کسی که مصداق آیه تطهیر و آیه مباهله و آیه ذیالقربی و آیات دیگر است.
فاطمهای که پیامبر دربارهاش فرمود: «انبتی فاطمه حوراء آدمیة»، فرشتهای است در لباس انسان، زهرائی که به نقل دانشمندان بزرگ اهل سنت پیامبر(ص) به وی فرمود: فاطمه جان آیا راضی نیستی بزرگ زنان همه عالم باشی؟ عرض کرد: پس مریم(ع) که خداوند فرمود واصطفاک علی نساء العالمین چه؟
فرمود: منظور خداوند زنان عصر اوست همانگونه که در مورد بنیاسرائیل هم فرموده شما را بر جهانیان برتری دادم که منظور همان عصر است ولی تو فاطمه جان بزرگ زنان جهان از آغاز تا انجامی.
از عایشه نقل کردهاند که پیامبر(ص) فاطمه را بسیار دوست داشت و هرگاه به دیدارش میآمد حضرت تمام قد بلند میشدند و به استقبال فاطمه میرفتند صورت او را میبوسیدند و در جای خود مینشاندند.
و میفرمودند: فاطمه ام ابیها او مادر پدر است. اینها حاکی از عظمت فاطمه است نه برخورد عاطفی پدر نسبت به فرزند، عظمت فاطمه(ع) نه از این جهت است که دختر پیامبر(ص) است که پیامبر، دختران دیگری هم داشتند ولی چنین مطالبی درباره آنها مطرح نبود نه از این جهت که امالائمه(ع) است زیرا که فاطمه بنت اسد مادر دوازده امام است و نه از این جهت که همسر امام است زیرا که بانوان دیگری هم همسر امامان بودند بلکه این عظمت به حسنات خود فاطمه است که یک شخصیت کامل که جامع کمالات ذاتی و اکتسابی است و آفرینش او یک آفرینش ویژه است پس زینب(ع) با داشتن چنین پدر و مادری بیتردید دارای بالاترین مراحل کمال ذاتی و شخصیت وراثتی است.
دومین عامل سازنده شخصیت، تربیت است (به تعبیر دیگر بخش دیگر شخصیت انسان کمالات اکتسابی اوست و بیشک کمالات اکتسابی انسان بخشی عظیمی از آنها مربوط به مربی و خصوصاً پدر و مادر است.
مجموعه مقالات دومین کنگره بین المللی امام خمینی (س) و فرهنگ عاشورادفتر 3صفحه 225
کودک با مجموعهای از استعدادها و زمینههای نظری و وراثتی متولد و در اختیار مربیان قرار میگیرد که جای خود دارد ولی هیچکس سهم عظیم تربیت را انکار نمیکند و باز بیتردید بیشترین نقش از آن مادر است زیرا که فرزند بیشتر از هر کس با مادر مأنوس است و این انس در دختر قویتر است. و این مادر است که اگر به فطرت خمیرمایۀ الهی و آنچه وراثت ترسیم کرده است توجه داشته باشد میتواند فرزند ارزشمندی به جامعه تحویل دهد و از این جهت است که از پیامبر(ص) نقل شده است که: «الجنة تحت اقدام الامهات» این پدر و مادرند که میتوانند با آگاهی و شناخت کامل استعدادهای فرزند خود را همانند باغبانی که بذری کاشته و در رشد و شکوفایی آن تلاش میکند به فعلیت برسانند و این علاوه بر آگاهی کامل نیاز شدید به مراقبت مستمر و توجه دائم دارد تا کودک در مسیر صحیح رشد نماید.
نکتهای که در اینجا قابل توجه و شایسته است اینکه تربیت صحیح تنها در ناز و نعمت و آسایش و راحتی نیست بلکه تربیت همگوئی دو بعد دارد: 1- تئوری، 2- عملی. همانگونه که موثرترین روش در آموزش تذکر تئوری در حین تجربه و عمل است و همانگونه که بدون تجربه و عمل کسی به جائی نمیرسد، یک شناگر ماهر، یک ورزشکار زبردست، یک مهندس شایسته، یک پزشک حاذق باید تحت آموزش قرار گیرند و تجربۀ عملی و تئوری را هر دو با هم فرا گیرند.
مسائل تربیتی هم چنین است، اینطور نیست که ما بتوانیم با تذکر مطالب به کودک او را خوب پرورش دهیم، کودک قبل از اینکه مطالب را از طریق آموزش فراگیرد قدرت الگوگیری و حسن تقلید در او زنده میشود و راه و روش زندگی را از کسانیکه با او مأنوساند خصوصاً پدر و مادر میآموزد، هر اندازه این اسوههای زندگی متعالیتر و با صحت عمل بیشتر حرکت کنند و در ضمن مطالب لازم را هم به کودک تذکر دهند سریعتر رشد میکند و در مرحله بعد باید او را به میدان عمل کشانیده به او شخصیت دهند در این مرحله سختی و مرارت زندگی نه تنها منفی نیست بلکه اثر بسیار مثبتی در رشد و سازندگی انسان دارد، اگر کمی تأمل کنیم میبینیم اکثر قریب به اتفاق کسانی که توانستند قلههای رفیع علم و عمل را طی کنند گرفتار رنجها و مرارتها شدهاند و بیمناسبت نیست که در این زمینه به آیۀ «یا ایها الانسان انک کادح الی ربک کدحاً فملاقیه»؛ ای انسان بیتردید تو با حرکتی پررنج و زحمت به سوی پروردگارت پیش میروی و سرانجام او را ملاقات خواهی کرد. همانگونه که ملاحظه میفرمایید این آیه حرکت ارزنده و ثمربخشی را که نهایت آن ملاقات با ربّ پرورشدهنده است برای انسان ترسیم میکند و این یک واقعیت است و باید انسان متعالی که قصد
مجموعه مقالات دومین کنگره بین المللی امام خمینی (س) و فرهنگ عاشورادفتر 3صفحه 226
تکامل و رسیدن به اوج انسانیت که ملاقات پروردگار و کنار رفتن حجابهاست را دارد و این سیر پرمشقت را طی کند که «ان الی ربک المنتهی» و در آیه دیگر میفرماید: «لقد خلقنا الانسان فی کبد»؛ بیشک انسان را در رنج آفریدیم. منظور این که انسان در متن رنج و مشقت آفریده شده و سیر پرمشقتی در پیش دارد و در آیات بعد در همین سوره میفرماید: «الم نجعل له عینین و لساناً و شفقین و هدیناه النجدین»؛ آیا ما به انسان دو چشم و زبان و دو لب ندادیم و او را به خیر و شر هدایت نکردیم؟ و در آیات بعد میفرماید: ولی انسان ناسپاسی کرد، در هر صورت نتیجه اینکه بهترین و موثرترین تربیت، تربیتی است که در متن رنج و زحمت باشد. بحث ما پیرامون بانوی بزرگواری است که نمونه اعلای تربیت و شخصیت بود او علاوه بر این که در خلقت و آفرینش بهرۀ ویژه و وافری داشت و از نظر وراثت نیز در سر حد اعلای فضائل و کمالات وراثتی از پدر و مادر بود از نظر تربیت نیز دارای ارزشمندترین مربیان بشریت بود. مربیانی که در تئوری و عمل بینظیر بودند بهترین تئوریهای تربیتی و انسانسازی را باید از نهجالبلاغه علی(ع) و سخنان دیگر آن حضرت فراگیریم سخنانی که نه تنها گذشت زمان آنها را کهنه نکرد بلکه مرور ایام بر عظمت و ارزش آن افزود و با اینکه تاکنون بیش از صد و پنجاه شرح بر این کتاب شریف نوشته شده در عین حال اگر در هر زمان هزاران محقق پیرامون این کتاب شریف تحقیق و بررسی کنند به حقایق جدیدتری خواهند رسید و مادرش زهرا(س) با اینکه زمینه بهرهگیری از محضرش فراهم نشد و چراغ پرفروغ زندگیش را خاموش کردند و جامعه را از فیض وجودش بیبهره ساختند ولی همین اندازه سخنانی که در ضمن خطبه و احادیث از آن حضرت نقل شده گویای عظمت علمی و بهرهمند بودن آن حضرت از علم و اتصال به منبع غیب است. چنین پدر و مادری مربی این بانوی بزرگ بودند و در کنار خود دو امام معصوم دیگر حضرت حسن و حسین(ع) را داشت که پیوسته از فیض وجود آنان بهرهمند بود.
زینب(ع) در کوران حوادث
هر چند این بانوی بزرگ علاوه بر ذاتیات فوقالعاده از اقیانوس علمی مربیان نمونه بشریت بهره برده بود ولی آنچه در میدان عمل دید و حوادثی که در سازندگی زینب نقش داشت چیز کمی نبود این بانوی بزرگ علاوه بر بهرهمند بودن از بهترین و ارزشمندترین وراثت و همچنین بهرهگیری از منبع جوشان وحی و ملهم بودن به الهام الهی و استفاضه از علوم موّاج پدر و مادر و دو برادر بزرگوارش در کوران حوادث قرار گرفت و رنجها و مشقتهای بزرگ و بیشماری را تحمل کرد و در متن رنجها و مرارتها شخصیتی مستحکم و استوار و شکستناپذیر به جامعه بشریت تحویل داده شد که به
مجموعه مقالات دومین کنگره بین المللی امام خمینی (س) و فرهنگ عاشورادفتر 3صفحه 227
فرازهایی از زندگی و نقش الگویی این اسوه بشریت اشاره میشود.
هر چند با کمال تأسف در بسیاری از موارد و از جمله در همین مسأله، تاریخ کوتاهی نموده و نسبت به بیشترین دوران عمر پرثمر بانوی بزرگ اسلام زینب کبری(ع) در سکوت مانده است.
از دوران کودکی و دوران معاصرت با مادر و پدر بزرگوارش و برادرش تا قبل از حادثه جانگداز کربلا مطلب بسیار اندکی از آن حضرت در دست داریم و آنچه بیشتر در تاریخ جلوهگر است نقش عظیم شیرزن کربلا در نهضت عاشورا و دوران اسارت است که مربوط به دو سال آخر عمر آن حضرت میشود که آنهم بخش پایانی آن در هالهای از ابهام فرو رفته است.
در عین حال آنچه تاریخ منعکس نموده و اسناد و مدارکی که در دست داریم حساسترین فراز و حرکت و نقش آن حضرت را شامل میشود. در این نوشتار ضمن اشاره به بعضی از فرازهایی که مورد نظر ما نیست به نقش تعیینکنندۀ آن حضرت در داستان کربلا میپردازیم و ضمناً به مسائلی که در سازندگی زینب(س) نقش داشت نظری خواهیم داشت و به هر دو بعد میپردازیم تا چراغی فرا راه زنان این نسل و الگویی مناسب برای بانوان مسئول و شیفتگان راهش در همۀ عصرها و نسلها ارائه دهیم که این چنین هم هست.
ولادت آن حضرت به حسب اختلافی که در نقل وجود دارد در سال پنجم و یا ششم هجرت نبوی(ص) واقع شد و علیالمعروف نامگذاری آن حضرت را به جد بزرگوارش پیامبر اکرم(ص) واگذار نمودند و آن حضرت او را زینب نامیدند که به معنی درخت خوشمنظر یا مرکبّ از زین و اب است به معنی زینت پدر. بنا به قول شیخ مفید از حضرت امیر(ع) دو زینب و دو امکلثوم داریم که زینب کبری و امکلثوم کبری از فاطمه زهرا(ع) هستند.
این دختر بزرگوار در دامن ولایت و در بیت امامت رشد کرد و از زهرای اطهر شیر خورد و دوران حساس فراگیری که از قبل از تولد و هنگام تولد تا کمتر از پنج سالگی است اولین کلمات و حرکات را از بانوی بزرگ اسلام و اولین شخصیت عالم پس از رسول خدا(ص) و دو برادر معصومش فرا گرفت و از بدو تولد تا رحلت رسول خدا(ص) بارها از فیض ملاقات و آثار و برکات آغوش آن حضرت بهره گرفت و با توجه به نبوغ ذاتی و خانوادگی بهرههای فراوان از آن حضرت گرفت.
هنوز سن وی از چهار یا پنج سالگی تجاوز نمیکرد که با بزرگترین ضایعه عالم اسلام و حادثۀ جانگداز رحلت رسول خدا(ص) روبرو گردید، حادثۀ ناگواری که چون کوه مصیبتی بر اهلبیت و از همه بیشتر مادرش زهرا فرود آمد و زینب(ع) سخت داغدار جدّ بزرگوارش گردید با آن علاقه و
مجموعه مقالات دومین کنگره بین المللی امام خمینی (س) و فرهنگ عاشورادفتر 3صفحه 228
انسی که با آن حضرت داشت. با توجه به نزدیکی خانه زهرا و رسول خدا(ص) هر روز چند بار او را در حالیکه عازم مسجد بود و یا بازمیگشت زیارت میکرد و روزی نمیگذشت که آن حضرت با اهل بیتش ارتباط نداشته باشد و حسن و حسین و زینب و کلثوم را در آغوش نگیرد از طرفی شدت این ضایعه و مصیبت بر مادرش زهرا آنچنان جانکاه و طاقتفرسا بود که زینب و برادرانش را سخت متأثر ساخته بود.
با رحلت رسول خدا(ص) چراغ خانۀ فاطمه خاموش شد و گویی روح از تن زهرا پرواز کرد آنچنان رزیهای که در عرب و عجم چنین ضایعهای بیسابقه است.
انّا رزئنا بما لم یرز ذوشجن من البریة لا عجم و لا عرب
با از دست رفتن پیامبر(ص) ابر سیاه مصائب و شدائد آسمان اسلام را تیره و تار کرد و زینب(ع) وارد حوادثی شد که مصداق «لقد خلقنا الانسان فی کبد» بود در متن رنج و مصیبت شدید که سلسلهوار پی میآمد و با همه شدتش زیربنای شخصیت این بانوی بزرگ اسلام را آبدیده و پرصلابت میکرد و در واقع در کنار اسوههای انسانیت و بهرهگیری از روش و منش و سخن آنان، خود در کوران سازندگی و خودسازی قرار گرفت و این سرآغازی بود که انجامش داستان کربلا بود.
ضایعه از دست دادن چنین پدر بزرگواری و از این سختتر بر باد رفتن زحمات و رنجهای آن حضرت با انزوای پدر و تاراج شدن حق مسلم او و محروم ساختن جامعه اسلامی از بحر موّاج علم و عمل و شکستن حریم اهلبیت و لگدکوب نمودن حرمت مادرش زهرا(ع).
زینب(ع) شاهد این همه قساوت و سنگدلی از ناحیه کسانی که خود را صحابی جدش رسول خدا میدانند و به عنوان حمایت از دین تا آنجا پیش میروند که حق مسلم و نحلۀ نبوی به دخترش زهرا را به غصب بگیرند و حرمتش را بشکنند و بیتی را که محل رفت و آمد جبرئیل بود به آتش بکشند و پدرش را با کمال بیاحترامی به سوی مسجد بکشانند.
زینب(ع) از مکتب مادر داغدارش درس صبر و استقامت، مبارزه و ظلمستیزی، حرکت و قیام، دفاع از حریم اسلام، دفاع از اصل اصیل امامت و ولایت، حمایت از مکتب و شجاعت و شهامت، ایثار و فداکاری و فصاحت و بلاغت آموخت او این درس را از مادر رنجدیده خود آموخت که آنجا که حیات اسلام و مسلمانی در خطر است باید همۀ هستی را فدا کرد.
هر چند اقامت مادر زجر کشیدهاش پس از رحلت پدر بسیار کوتاه بود ولی در همین دوران
مجموعه مقالات دومین کنگره بین المللی امام خمینی (س) و فرهنگ عاشورادفتر 3صفحه 229
بسیار کوتاه علاوه بر درسهای ارزشمندی که در طول دوران چند ساله از مادر آموخته بود با سیر مبارزاتی، مادر خوب آشنا شد و خود نیز چون مادرش اسوه برای بشریت خصوصاً بانوان جهان در همه عصرها و نسلها گردید.
او شاهد گریههای شدید مادر بود و قهراً بسیاری از روزها در کنار دو برادر و خواهرش بوده، هنوز حرارت این مصیبت به سردی نرفته بود که بزرگترین ضایعه برای او پیش آمد و آن از دست دادن مادر بود. برای دختری که بیش از پنج بهار از عمرش نگذشته و به شدت به محبت و عطوفت مادر محتاج است چه ضایعهای سنگینتر از جدایی همیشگی مادر. با کمال تأسف تاریخ چون بقیه دوران عمر زینب(ع)، آن لحظات را به طور روشن منعکس نکرده است. زینب وصیت جانسوز مادر را که شبانه دفنم کنید و قبرم را مخفی دارید شنیده است و جسد مادر را که روحش به جنان پر کشیده، میبیند و رثای پدر داغدار و مظلومش را میشنود که میفرمود:
نفسی علی زفراتها محبوسه یا لیتها خرجت مع الزفرات
لاخیر بعدک فی الحیات و انما ابکی مخافة ان تطول حیاتی
در تاریکی شب در حالیکه آهسته اشک میریزند تا دشمن ماجرای جان دادن مظلومهاش را نفهمد صدای پدر را که در حین تغسیل پیکر نحیف مادرش صدا زد حسن، حسین، زینب، ام کلثوم «هلمّوا تزود و من امکم» را میشنود و برای آخرین بار با مادر خداحافظی میکند. در آن دل شب در کنار برادرانش، سلمان، ابوذر، مقداد و عمار پیکر قدسی مادر را تشییع کرد و شاهد به خاک سپاری و جدا شدن دو همسر ملکوتی پدر و مادر بزرگوارش بود. او شاهد بود که وقتی مولا جسم مطهر «زهرایش» را در میان قبر نهاد و روی آن را پوشاند رسول خدا(ص) را مورد خطاب قرار داد و درد دلها نمود و تا به اینجا که اگر موجب شماتت دشمن نمیشد و دشمنان خود را پیروز نمیدیدم برای همیشه در کنار قبر فاطمه اقامت میکردم و برای این مصیبت بزرگ چون زنان جوانمرده ناله میزدم. گویی زینب بالاترین مصداق تربیتیافتگان در متن رنج و مشقت است تا در این شدائد آبدیده شود و اسوۀ استقامت گردد. پدر بزرگوارش فرمود انسانهایی که با شدائد رشد میکنند همانند درخت بیابانیاند که بیآبی و سختی میکشد و نسبت به درختی که در کنار آب و هوای مساعد است هم چوبش سختتر و هم مقاومتش بیشتر.
شدائد است که انسانساز است و شخصیت زینب(ع) در این حوادث جانکاه شکل گرفت. با از دست رفتن مادر، زینب گرداننده امور داخلی زندگی است و افتخار خدمتگزاری به پدر بزرگوارش و
مجموعه مقالات دومین کنگره بین المللی امام خمینی (س) و فرهنگ عاشورادفتر 3صفحه 230
دو برادر معصومش که دو پیشوای حقیقتاند به وی داده میشود این حادثه او را به برادرانش خصوصاً به برادر کوچکش حسین(ع) نزدیکتر میکند و این دو آنچنان انسی به هم پیدا میکنند که تا آخر جداییناپذیر میشوند زیرا که این انس تنها ظاهری نیست بلکه انس روح، انس عقیده و انس هدف است و در هر حال زندگی در کنار پدر مظلوم و برادران و خواهر رنجدیدهاش ادامه مییابد. روزگار سپری میشود و زینب(ع) به سن بلوغ میرسد. در طی این سالها زینب از هر نظر به کمال رسیده و آنچه آموختنی بود از مکتب پدر و برادران آموخت و با روش و منش امامت و ولایت آشنا شد و سپس با عبدالله بن جعفر پسر عموی خود ازدواج میکند. عبدالله فرزند جعفر است و جعفر پیشوای مهاجران به حبشه است و کسی است که برای حفظ اسلام و در راه خدا هجرت نموده و در حبشه سخنگوی مسلمانان مهاجر و رهبر آنها بوده است و طی سالها اقامت در حبشه فرزندش عبدالله در آنجا متولد شده و مادر عبدالله، اسماء بنت عمیس خدمتگزار بیت رسالت و پرستار زهرا(ع) بود و از زنان شایسته اسلام است، جعفر کسی است که در سال هفتم هجرت، از هجرت حبشه به مدینه بازگشت که مصادف با فتح خیبر بود، همزمان خبر پیروزی و خبر بازگشت جعفر به پیامبر(ص) رسید و فرمود نمیدانم از فتح خیبر بیشتر خوشحال باشم یا آمدن جعفر. جعفر کسی است که در سال هشتم هجرت یعنی یک سال پس از بازگشت از حبشه به عنوان یکی از سه فرمانده جنگ موته منصوب گردید و در این جنگ دلاورانه به مصاف دشمن رفت و در حالی که روزهدار بود به شهادت رسید.
عبدالله در سن کودکی یتیم شد و مورد عنایت خاص رسول خدا(ص) و مولا علی(ع) قرار گرفت ثمره ازدواج حضرت زینب با عبدالله بن جعفر چهار یا پنج فرزند بود که از جمله آنها عون و محمد است که در سفر کربلا در رکاب امام به شهادت رسیدند.
با خلافت ظاهری مولا علی(ع) وقتی حضرت به خاطر مصالحی از جمله آنها دفع جنگ جمل و کنترل کشور بود کوفه را که مرکزیت بیشتری نسبت به جهان اسلام داشت به عنوان مرکز حکومت انتخاب فرمود و خود به کوفه هجرت فرمود، زینب و شوهر و فرزندانش در خدمت پدر با همراهی برادران و خواهران به کوفه آمدند و در حدود پنج سال کمی کمتر در عصر حکومت مولا علی(ع) در کوفه ساکن بودند که یکی از درخشندهترین دوران زندگی زینب(س) است دوران طلایی که عصر ارائۀ حکومت نمونۀ الهی به بشریت بود ولی با کمال تأسف گویی زینب را برای مصائب آفریدهاند و خمیرمایه او را با درد و رنج عجین نمودهاند؛ به زودی این دوران سپری میشود و هولناکترین جنایت
مجموعه مقالات دومین کنگره بین المللی امام خمینی (س) و فرهنگ عاشورادفتر 3صفحه 231
در تاریخ بشریت اتفاق میافتد روز 19 ماه مبارک رمضان سال 40 هجری مولا علی(ع) به دست پلیدترین انسانها در محراب عبادت فرقش شکافته میشود و صدای منادی به گوش میرسد، زینب سراسیمه از منزل بیرون میآید و پدر را با فرق شکافته در حالیکه او را به منزل میآورند مشاهده میکند. ضمن اینکه زینب(س) بارها از پدر بزرگوارش خصوصاً در شبهای رمضان آخرین عمرش پیشبینی این حادثه را داشتند در عین حال این مصیبت چون پتکی کوبنده بر روح مقاوم زینب(ع) وارد آمد و از آخرین ساعات زندگی پدر و وصایای او که عصاره همه مواعظ بود بهره گرفت و علی(ع) نیز او را برای مصائب بزرگ بعدی آماده ساخت.
زینب(ع) میگوید: در حالیکه فرق پدرم شکافته و در بستر افتاده بود و آثار شهادت را در او میدیدم، عرض کردم: پدر امایمن دربارۀ مصائب آینده با من به تفصیل سخن گفت و این مصائب را به صورت حدیث از جدم رسول خدا(ص) نقل کرد، آیا این سخنان درست است؟ فرمود: آری درست است و گویی میبینم تو با جمعی از زنان و دختران اهلبیتم را به صورت اسیر از این شهر به آن شهر میبرند و بر تو باد صبر و بردباری.
آخرین بهرهها را از محضر پدر میبرد و از مواعظ و وصایای آن حضرت استفاده میکند و متأسفانه خورشید نورافشان ولایت افول میکند و همانگونه که نیمه شبی در ظلمت، پیکر رنجدیده مادرش را در جمع چند نفری با هالهای از غم و اندوه مخفیانه به خاک سپردند، پیکر غرق به خون پدرش، آن شخصیتی که جهان همانند او را ندیده، آن پرچمدار حماسهساز نبردها و آن رزمنده پیروز و شکستناپذیر اسلام را نیمهشب در جمع چند نفری به امامت امام مجتبی(ع) پس از غسل بر او نماز گزاردند و به صورت پنهانی به خاک سپردند تا پیکر مطهرش از دست دشمنان در امان باشد.
با کمال تأسف در این دوران سی ساله رحلت پیامبر(ص) تا شهادت مولا علی(ع) انحرافات اساسی در هسته مرکزی جهان اسلام پیش آمد که از همه مصیبت بارتر، انحراف خلافت بود، زیرا که خلافت محور همه احکام است و به تعبیر امام باقر(ع) «و ما نوری بشیءٍ کما نوری بالولایه»؛ نسبت به هیچ چیز به اندازه ولایت سفارش نشده است. انحراف خلافت نبوی(ص) در عصر عثمان به اوج خود رسید و بنیامیه پایههای حکومت خود را گسترش دادند و همۀ پستهای حساس را اشغال کردند و خلافت مولا علی(ع) که الهی و مردمی بود و به عقیده شیعیان وی خلیفه منصوب از طرف پیامبر(ص) و محق برای این منصب بود و به عقیده عامه پس از قتل عثمان مردم جمع شده وی را به خلافت برگزیدند و با او بیعت کردند.
مجموعه مقالات دومین کنگره بین المللی امام خمینی (س) و فرهنگ عاشورادفتر 3صفحه 232
در عین حال معاویه که از سال پنج حکومت عمر، به استانداری شام منصوب شده بود و پایههای حکومت خود را در مدت 17 سال حاکمیت با توجه به دوری از مرکز مستحکم نموده بود، زیر بار حکومت به حق مولا علی(ع) نرفت و مقاومت نمود که در پنج سال حکومت علی(ع) آن حضرت با وی درگیر بود. با شهادت امام علی(ع) و بیعت مردم عراق با امام حسن(ع) تنها مانع حرکت معاویه امام حسن(ع) بود که با توطئههای متعدد و عدم پایداری و بیوفایی مردم عراق، امام حسن(ع) به ناچار و برای حفظ همان گروه معدود شیعیان شایسته و برای حفظ کیان اسلام و برای معرفی چهره تزویر و متظاهر معاویه تن به صلح داد و راهی جز این نبود و خود در سخنانش این صلح را مشابه صلح حدیبیه در عصر نبی گرامی اسلام دانست. در این موقعیت که معاویه حاکم بلامنازع حکومت اسلامی است و میخواهد با تبدیل صد درصد خلافت به سلطنت و دگرگون کردن محور احکام اسلام که ولایت است برنامه خود را کاملاً اجرا نماید و با انتصاب فرزندش به ولایتعهدی که برای اولین بار در تاریخ اسلام خلیفه فرزندش را جانشین میکرد و از مردم برای او بیعت میگرفت هر چند کلمه ولیعهد در آن زمان بکار نرفته باشد و شاید اولین بار در ولایتعهدی امام رضا(ع) این کلمه استعمال شد، و چون میخواهد اساس اسلام را دگرگون نماید بزرگترین مانع سبط رسول خدا(ص) است، لذا برای از میان برداشتن امام حسن(ع) نقشه کشید و به وسیله همسرش آن حضرت را مسموم کردند. کسالت امام چهل روز به طول انجامید و زینب(ع) که گذشت یک دهه پرمحنت را با رنج از دست رفتن پدر و پایمال شدن ایدههای آن حضرت و منزوی شدن اهلبیت و هر روز شنیدن خبر کشته شدن بعضی از شیعیان و پیروان راستینشان سپری میکرد در مقام پرستاری از برادر بزرگش در خدمت امام حسن(ع) درآمد و نهایتاً شهادت برادر، مصیبت بزرگ دیگری بود که زینب را در هم کوبید و از او کوه صبر و استقامت ساخت. و آنگاه که جنازه آماده شد و تصمیم گرفتند که پاره جگر پیامبر(ص) را در کنار آن حضرت به خاک بسپارند دشمنان دیرین اهلبیت جمع شده و مخالفت کردند! چه فاجعهای برای عالم اسلام از این بدتر که در کانون اصلی اسلام بر سر دفن عزیزترین عزیزان پیامبر فتنه برپاسازند و در جلو دیدگان زینب(ع) پیکر مطهر برادرش را تیرباران کنند. بعد از شهادت امام حسن(ع)، امام حسین(ع) در برابر معاویه همان خط مشی برادرش امام حسن(ع) را داشت. زیرا که جریان یکی است و معاویه دارای خصوصیاتی است از قبیل حسن ظاهر و تظاهر به اسلام و خلاصه به همان دلیل که امام حسن(ع) آتش بس را پذیرفت و با معاویه نجنگید امام حسین(ع) نیز همان خط مشی را دنبال کرد تا معاویه چهره تزویر خود را با
مجموعه مقالات دومین کنگره بین المللی امام خمینی (س) و فرهنگ عاشورادفتر 3صفحه 233
ولایتعهدی یزید کاملاً روشن کرد و با توجه به قرارداد که نباید پس از خود جانشین تعیین نماید با انتخاب یزید به عنوان جانشین، مردم او را شناختند و همه ابعاد اسلام به خطر افتاد. در چنین موقعیتی وظیفه چیست؟ طبیعی است تذکر و نصیحت اثری ندارد امام حسین(ع) در طی چند سخن وظیفه را تعیین میکند. برای بررسی انگیزههای قیام امام حسین(ع) و معاونت زینب(س) در این قضیه بحثهای زیادی شده است ولی به نظر میرسد انگیزههای قیام را رهبر نهضت بهتر از هر کس میداند و بیان میکند و ما از سخنان امام حسین(ع) علل این قیام را خوب میفهمیم. نکتهای که در اینجا قابل توجه است و موجب ابهام برای گروهی گردیده اینکه امام(ع) تمام برنامه خود را یکجا و در یک سخن بیان نفرمود، بدیهی است اگر هم چنین باشد اجمال این قضیه را مطرح میکرد و قدم به قدم در هر مجمع و زمینۀ مساعد، قسمتی از آن را بیان میفرمود به طوری که اگر انسان مجموعه سخنان و مکتوبات امام را در نظر بگیرد و انگیزۀ قیام، هدف نهضت و آنچه پیش آمد به طور روشن بیان فرموده است. و میفرمایند از جدم رسول خدا شنیدم که میفرمود خلافت و زمامداری بر خانواده ابیسفیان حرام است و این مصداق سخن امام خمینی(س) که قبل از شروع نهضت ایران در نجف میفرمود این خانواده چنین و چناناند و شاه باید برود. امام حسین(ع) در وصیتنامهای که هنگام خروج از مدینه یعنی آغاز حرکت نوشت و به برادرش محمد حنفیه داد، فرازی از آن چنین بود: «من از روی ستیز و سرکشی و پیروی تمایلات نفسانی و به منظور فساد و ظلم خروج نمیکنم بلکه بیشک هدفم اصلاح در امت جدم و امر به معروف و نهی از منکر و هدایت امور به سیرۀ جدم و پدرم میباشد».
اصلاح جائی است که فساد همه جا را گرفته و اصلاح یک کلمه جامع است که همه ابعاد را دربردارد از اصلاح فکری و عقیدتی گرفته تا اصلاح عملی، اخلاقی، سیاسی، فرهنگی و اقتصادی و واقعاً وضع جامعه چنین بود که فساد در همۀ بخشهای جامعه گسترش یافته بود و کار جامعه به جایی رسیده بود که جز قیام و نهضت آن هم به وسیله کسی که کمترین شائبهای ندارد و برای جامعه سند و صحت است، کار اسلام و امت اسلامی به جائی رسیده که اصلاح آن به وسیله امام و حجت خدا میسر است آن هم نه با سخن گفتن و نصیحت کردن یا برخوردهای معمولی بلکه با شهادت و کشته شدن چنین شخصیتی که کوچکترین تردید در حقانیت او نیست.
و بیشک اگر شهادت تنها بود و اگر صحنه دیگر عاشورا یعنی جریان اسارت نبود این خود فرومینشست و انعکاس وسیع نمییافت.
مجموعه مقالات دومین کنگره بین المللی امام خمینی (س) و فرهنگ عاشورادفتر 3صفحه 234
نقش زینب(س) در ماجرای کربلا
گویند به هنگام ازدواج زینب(س) با عبدالله بن جعفر با توجه به علاقه و صمیمیت شدیدی که میان زینب(س) و حسین(ع) بود، مولا علی(ع) به صورت شرط ضمن عقد مقرر نمود هرگاه مسافرت طولانی برای امام حسین پیش آمد و قصد سفر کرد زینب(ع) بتواند با برادرش مسافرت نماید و عبدالله این شرط را پذیرفت. این مطلب گویای بعد عاطفی قضیه است ولی آنچه بسیار مهم است قیام و حرکت امام(ع) با آن اهمیت بدون زینب و نقش وی نتیجه نمیداد اگر کاروان سالار اسیران صفحه دیگر حادثه عاشورا را به عهده نمیگرفت:
1- موج وسیع تبلیغات دشمن
2- فرهنگ ضدارزشی مردم آن زمان که ساخته و پرداخته نیم قرن برنامهریزی دشمن بود
3- فاصله شهرها و اینکه هر خبری مدتی طول میکشید تا منتشر شود
4- حاکمیت دشمن و منزوی بودن اهل بیت(ع)
و امور دیگر زمینهساز این میشد که امام به شهادت رسد و بعد از مدتی هم با یک خبر دروغین که خود ساخته بودند، منعکس شود که مثلاً امام در برخورد با یک کاروان سارقین درگیر شد و قضیه تمام شد ولی برنامهریزی دقیق امام و حتی دور شدن از مکه و همراه آوردن زینب(ع) و زن و بچههای کوچک به گونهای بود که شهید شود ولی کوچکترین حادثه و خبری مخفی نماند.
خون و پیام
خونی که در راه خدا ریخته میشود بیمقدمه و بیهدف نیست، هدف و پیام دارد، خونش ایثار شهید است و پیامش مربوط به بازماندگان و آنچنان پیامآوران کربلا رسالت خود را به انجام رساندند که قلبهای خفته را بیدار و دلهای مرده را زنده ساختند و فرصت تحریف و دگرگون کردن قضایا را از دست دشمن گرفتند حتی کوچکترین حادثه که در کربلا واقع شد در تاریخ منعکس شد. در رأس پیامآوران زینب(ع) است و امام چهارم(ع). طبیعی است چون مصلحت بود که امام چهارم از خطرات مصون ماند و ریاست این کاروان به عهده زینب(س) بود و او سازماندهی اسیران را به عهده داشت.
عوامل تبلیغ
برای پیشگیری از تلاش دشمن برای خاموش نمودن نهضت و بیاثر کردن شهادت امام حسین(ع) تمهیداتی چیدند که اهم آنها از این قرار بود:
مجموعه مقالات دومین کنگره بین المللی امام خمینی (س) و فرهنگ عاشورادفتر 3صفحه 235
1- همراه آوردن زن و فرزندان و در رأس آنها زینب(ع) بود.
2- اقامت چهار ماهه در مکه آن هم در ماههای حرام که از اطراف و اکناف برای زیارت میآیند. خصوصیات نزدیک مراسم حج که شلوغترین زمان مکه است. روز سوم شعبان سالروز تولد امام حسین(ع)، آن حضرت به قصد تولدی دیگر و بزرگتر از تولد اول وارد مکه شد و در ماههای شعبان، رمضان، شوال، ذیقعده و تا هشتم ذیحجه پیام خود را به مردم رساند.
3- سخنرانیها و خطبههای متعدد خود و یاران و اهلبیت خصوصاً شخص امام(ع) از شروع حرکت از مکه در هر منزل و در بین راه تا رسیدن به لشکر حرّ و سپس با اهل کوفه در کربلا از دوم محرم که وارد شدند تا آخرین لحظات حیات.
که همه این عوامل دارای اهمیت و اثر بود ولی آنچه پس از شهادت نگذاشت خون آن حضرت از جوشش بیفتد برنامهای بود که اسیران اجرا کردند که پیشوای این حرکت بانوی بزرگ زینب(ع) بود که رسالتهای متعددی را به عهده داشت و به بهترین وجهی رسالت خود را انجام داد بزرگترین رسالت زینب(ع) رساندن پیام خون شهیدان خصوصاً برادر بزرگوارش بود ولی در کنار این رسالت بزرگ، رسالتهای دیگری نیز داشت که اهم آنها عبارت بودند از:
1- رساندن پیام خون امام(ع) و اهلبیت و اصحابش به تودههای مردم.
2- تبیین امامت و خلافت رسول خدا(ص) و معرفی امام برای مردم، خصوصاً مردمی مثل مردم شام که در طول پنجاه سال پس از رحلت رسول خدا در فضای پر شده از تبلیغات بنیامیه زیستهاند و نه مفهوم امامت را میدانند و نه مصداقی از آن جز معاویه ستمگر بر خود دیدهاند.
3- معرفی چهره واقعی بنیامیه که در مدت چهل سال حکومت معاویه زیر پرده تزویر و ابهام مانده بود با بیان جنایات آنان و ذکر ماهیتشان.
4- بیان جنایات بنیامیه و عوامل آنها در فاجعه کربلا که از هیچ جنایتی فروگذار نکردند.
5- پیشگیری از تحریف حادثه کربلا به وسیله دشمن با بیان اهداف و انگیزههای آن.
6- بهرهگیری از جوشش این خون برای ریشهکن کردن بنیامیه.
7- سرپرستی از زنان و کودکان معصوم امام(ع) و اهلبیت و حفظ آنها از جنایات دشمن.
8- حفظ جان امام، یعنی حضرت زین العابدین(ع).
9- کنترل زنان و کودکان از هر گونه عمل و حرکتی که نشانه ضعف و زبونی است.
مجموعه مقالات دومین کنگره بین المللی امام خمینی (س) و فرهنگ عاشورادفتر 3صفحه 236
10- محو کردن آثار تبلیغات پنجاه ساله بنیامیه علیه علی(ع) و اهلبیت خصوصاً در منطقه شام.
انجام چنین رسالتی گسترده و بزرگ شخصیتی ممتاز میطلبد که از عهده چنین مسئولیتی بزرگ برآید، شخصیتی جامع و کامل با مشخصات خاص و بیتردید چنین کسی جز زینب(ع) نیست، زیرا از شخص امام چهارم که بگذریم، زینب در این کاروان دارای همه شایستگیهاست و چون جان امام در خطر است آن حضرت باید در حاشیه عمل کند.
زینب(ع) سمبلی از فضائل بیت امامت
قبلاً گفتیم زینب(ع) دارای وراثتی ممتاز و تربیتی کامل و جامع و بینظیر بود زیرا علاوه بر امتیازات بینظیر وراثتی در متن تربیت ممتاز تئوری و عملی بیت امامت قرار گرفت و به علاوه مصائب و شدائد کمنظیر که برای وی پیش آمد او را آبدیده کرد و وی را به صورت شخصیتی استثنایی درآورد. در عین حال برای بررسی بیشتر این مسأله امتیازات و فضائلی که برای انجام این رسالت بزرگ ضروری بود و در آن حضرت وجود داشت مورد اشاره قرار میدهیم:
1- ایمان راسخ زینب(ع)
بیتردید هر کسی نظر کوتاهی به برخورد زینب(ع) و قضیه عاشورا نماید در مقابل ایمان این بانوی بزرگ سر تعظیم فرومیآورد آن قدر ایمان و اعتماد به خدا که همۀ مصائب را برای او در راه خدا قابل تحمل کرده است و همه اینها را زیبا میبیند وقتی در کوفه ابنزیاد از او سئوال میکند: «کیف رایت صنع الله باخیک؟»؛ کار خداوند را با برادرت چگونه دیدی؟ در جواب فرمود: «ما رایت الا جمیلاً»؛ چیزی جز زیبایی ندیدم. زیرا که این حرکت در راستای حق و حقیقت و جاودانگی بود.
2- عبادت زینب(ع)
آنچه عامل تقویت ایمان و استحکام انسان در راه خداست عبادت و پرستش است، عبادت غرض اصلی آفرینش است و امام معصوم سمبل و تجلی این غرض و علت غایی است و هر چه یک انسان عابدتر با حرکت آفرینش هماهنگتر و همسوتر است و با معصوم مأنوستر، عبادت فرع بر معرفت است و هر چه افق معرفت یک انسان بالاتر، سر تسلیم وی در برابر الهی خاشعتر است، عبادت عامل رفعت مقام و صعود الیالله است و زینب دریای معرفت است و همسنخ با امام معصوم و پیشوای عابدان، نقل شده است که زینب(ع) در دامن پدر بوده و پرسید پدر ما را دوست داری. فرمود: آری فرزندم، عرض کرد پدر دوستی برای خداست و شفقت و مهربانی تو برای ما، این
مجموعه مقالات دومین کنگره بین المللی امام خمینی (س) و فرهنگ عاشورادفتر 3صفحه 237
معرفت این کودک را میرساند و لذا عبادت هم برای او زیبا و پر جاذبه است لهذا نوشتهاند هیچگاه تهجد و نماز شب این بانوی بزرگ ترک نشد از حضرت سجاد(ع) نقل شده در شب یازدهم محرم دیدم عمهام به صورت نشسته نماز شب خواند زیرا این همه مصیبت توانش را کاسته بود. از کبریت احمر نقل شده است که حتی نوافل دیگر زینب(ع) ترک نشد و حضرت امام حسین(ع) در هنگام وداع به زینب فرمود: «یا اختاه لاتنسنی فی نافلة اللیل»؛ خواهرم مرا در نماز شبت به یاد داشته باش.
و این عظمت مقام عبودیت زینب(ع) را میرساند که امام معصوم از او چنین درخواستی کند و نقل شده فاطمه دختر امام(ع) فرمود: «اما عمتی زینب فانها لم تزل قائمة فی عاشرة من المحرم فی محرابها ستغیث الی ربها»؛ در شب عاشورا که همه اصحاب مشغول عبادت بودند عمهام زینب نیز تا صبح در محراب عبادتش ایستاده مشغول استغاثه بود.
و باز از امام سجاد(ع) نقل شده: «ان عمتی زینب کانت تؤدی صلوتها من قیام الفرائض و النوافل عند سیرنا من الکوفة الی الشام...»؛ عمهام زینب در مسیر اسارت از کوفه به شام همه فرائض و نوافل خود را به جای میآورد و غفلت نداشت فقط در یکی از منازل نشسته نماز خواند به خاطر شدت ضعف و گرسنگی معلوم شد، سه روز است غذا میل نکرده زیرا به هر اسیر شبانهروز یک گرده نان میدادند و عمهام سهمیه خود را بیشتر اوقات به بچهها میداد. بیشک عبادات دیگر زینب(ع) یعنی خضوع و تسلیم در برابر حق و تسلیم رضای خدا بودن از این عبادت کمتر نیست بلکه آن حقیقت عبادت است. از دعائی که از آن حضرت نقل شده میتوان معرفت بلند او را نسبت به خداوند بدست آورد: «یا عماد من لا عماد له و یا سند من لا سند له یا من سجد لک سواد اللیل و بیاض النهار و شعاع الشمس و خفیف الشجر و دویّ الماء یا الله یا الله یا الله».
و یا آنگاه که بدن پاره پاره برادر را در گودال قتلگاه مشاهده میکند با تضرع در پیشگاه خدا میگوید. «اللهم تقبل منا هذاالقربان» این اوج معرفت است که به جای ابراز ضعف و با گفتن این جمله زیبا بر عظمت صحنه برخورد خود با برادری که طاقت فراقش را نداشت بیفزاید و بفهماند که چون در راه خداست تحمل آن آسان است.
3- ایثار زینب(ع)
با اینکه زینب(ع) در مدینه در کنار شوهرش زندگی مفصل و آبرومندی داشت و میتوانست کنار همسر و فرزندانش زندگی راحتی داشته باشد ولی زندگی را رها کرده و در محضر برادر به مکه
مجموعه مقالات دومین کنگره بین المللی امام خمینی (س) و فرهنگ عاشورادفتر 3صفحه 238
و سپس به کربلا آمد و همه رنجها را ایثارگرانه تحمل نمود و دو فرزندش را همراه خود به قربانگاه آورد و در رکاب برادر فرستاد و شهید شدند گویند با اینکه هر جنازهای از اهل بیت را میآوردند در خیمه جنازهها میگذاشتند معمولاً زینب(ع) و زنهای دیگر میآمدند برای او میگریستند ولی وقتی جنازه فرزندان زینب(ع) را آوردند او از خیمه بیرون نیامد تا مبادا برادر پیش او حالت خاصی داشته باشد ولی وقتی علی اکبر را آوردند زینب زودتر از همه بیرون آمد و شیون کرد. ننوشیدن آب در روز و شب، بیآبی در کربلا و آب موجود را به بچهها دادن و یا نخوردن غذا در بین راه و نان و سهمیه خود را به بچههای برادر دادن تا اینکه هنگام سوار شدن اول همه را سوار میکرد و خود در پایان سوار میشد و همه و همه گویای روح بلند و ایثار و فداکاری زینب است.
4- صبر و بردباری زینب(ع)
صبر و بردباری در پیشگاه او شرمنده است در تاریخ بشریت زنی به صبر و بردباری زینب(ع) نیامده است اصولاً زن یک موجود عاطفی است و زود متأثر میشود و نمونهای چنین ندیدهایم که بانوئی در یک نیم روز عزیزترین برادران، فرزندان و برادر زادگانش جلو چشمش به شهادت رسند و او آرام بر خود مسلط باشد کلمهای که ابراز ضعف و شکستگی باشد یا موجب سوءاستفاده دشمن، از او شنیده نشود با کمال تسلط بر نفس برنامهای که از طرف برادر برای اجرای آن مأموریت دارد اجرا نماید و برای حفظ کودکان در حالیکه خیام را آتش زده و به خیمهها یورش آوردهاند برای حفظ جان امام(ع) با کمال متانت تلاش مینماید. دست ولایت الهی امام معصوم حضرت حسین(ع) با آن زمینهای که در زینب(ع) بود این صبر حیرتانگیز را در زینب(ع) ایجاد کرد زیرا که اگر چنین صبری در زینب نبود همه برنامه به هم میریخت و آنچه با هدف مشخص میبایست به وسیله زینب(ع) اجرا شود، اجرا نمیشد، تصرف ولایتی امام زینب(ع) را که در اوج عظمت بود به قلهای رفیعتر صعود داد. امام سجاد(ع) فرمود: شبی که فردایش پدر عزیزم به شهادت رسید من بیمار بودم و خیمهام نزدیک پدرم بود میشنیدم پدرم در حین اصلاح شمشیرش زمزمه میکرد: «ای روزگار اف بر تو باد چه دوست ناستودهای هستی تا کی هر صبح و شام دوستی را در خون میغلطانی»، این زمزمه حاکی از آن بود که حادثه در آستانه وقوع است و من سکوت کرده بودم و آهسته میگریستم، عمهام زینب(ع) نیز شنید و آن چنان بیتاب شد که بانگ برداشت: «لیت الموت اعدنی الحیاة الیوم ماتت فاطمه امی و علی ابی و حسن اخی یا خلیفة الماضیین»؛ای کاش مرگ حیاتم را میگرفت. امروز مادرم فاطمه و پدرم علی(ع) و برادرم حسن در گذشتند ای جانشین گذشتگانم. او بیتاب شده با اینکه تا امروز همۀ
مجموعه مقالات دومین کنگره بین المللی امام خمینی (س) و فرهنگ عاشورادفتر 3صفحه 239
مصائب روزگار را تحمل کرده ولی این بقیه گذشتگان برادری است که طاقت جدایی او را ندارد. 55 سال با هم در کنار هم بودهاند زینب(ع) بیهوش شد، امام(ع) آمدند خواهر را به هوش آوردند و آنگاه حسین(ع) نگاهی عمیق بر خواهر افکند و فرمود: «یا اخیه لا یذهبن حلمک الشیطان»؛ خواهرم شیطان صبر و بردباری تو را نگیرد. و آنگاه اشک چشمان حسین(ع) را فرا گرفت و کمی با خواهر صحبت کرد و با سخنان خود خواهر را تشریعاً امر به صبر و پایداری نمود همانگونه که با نگاه عمیق تکویناً قلبش را آرام ساخت، آنچنان آرامشی که همۀ صحنههای جانخراش عاشورا را تحمل نمود. حتی امام طفل شیرخوار شهیدش را به دست او داد و یا در لحظه وداع خود آرام و به فرمان برادر کودکان و زنان را جمع نمود و در خیمه امر به صبر کرد و این زینب(ع) است که نمونه کامل همه ابعاد صبر است، صبر در طاعت و بندگی، صبر در ترک معاصی برای وی حتی مکروهات و صبر بر معصیت.
5- علم زینب(ع)
بیتردید زینب(ع) از دانشمندان بزرگ بشریت محسوب میشود که نمونههایی که بیانگر علم و آگاهی کامل اوست ذکر میکنیم ولی ذکر این نکته خالی از فایده نیست که در هیچ کتاب معتبری نیامده که زینب(ع) به مکتب رفته و درس خوانده باشد زیرا این خاندان به علوم دیگران نیاز ندارد، استعدادهای ذاتی زینب(ع) از یک طرف و نشو و نما در بیت علم و فضیلت و شیر خوردن از شاخه ولایت و پرورش در دامان زهرا(ع) در کنار دو برادر معصومش که متصل به وحیاند و بهرهگیری از محضر پدر بزرگوار آن هم در طی سالهای طولانی و ملهم بودن به الهام الهی و مصداق «و علمکم ما لم تکونوا تعلمون» بودن، همه اینها شخصیتی را به جامعه تحویل داد که در مدینه و در چند سال اقامت در کوفه نوشتهاند زینب(ع) درس تفسیر برای بانوان داشت. این افتخار است که در سن قریب پنج سالگی در حالیکه شاهد حوادث دردناکی است که برای مادرش پیش آوردند و با آن وضعیت اسفناک به مسجد آمد تا از حقوق اسلام دفاع نماید وی در محضر مادر است و سخنان مادر آن هم با آن محتوا و گستردگی را استماع میکند و بعد نقل میکند و امروز راوی خطبه فاطمه زهرا(ع)، زینب است که ابنعباس از وی با این عبارت نقل میکند: قالت: عقیلتنا زینب بنت علی ابن ابیطالب(ع)، بانوی خردمند ما زینب(ع) و همین بس که در بنیهاشم به عقیله یعنی بانوی خردمند معروف بود.
و به علاوه تسلط علمی زینب(ع) از خطبههای خودش در اسارت مشخص میشود و ادبای
مجموعه مقالات دومین کنگره بین المللی امام خمینی (س) و فرهنگ عاشورادفتر 3صفحه 240
بزرگ عرب، افرادی چون جاحظ و احمد ابن ابیطاهر آنها را نقل کردهاند.
6- فصاحت و بلاغت
علم و آگاهی همراه با فصاحت و بلاغت از اموری است که کمتر در کسی جمع میشود ولی این خصوصیات در زینب(ع) جمع بود. جلالالدین سیوطی در رساله زینبیه مینویسد: زینب(ع) اندیشمند و متفکر و دارای روحی قوی بود. ابونصر لبنانی در کتاب فاطمه(ع) مینویسد: «اما زینب بنت فاطمة(ع) فقد اظهرت انها من اکثر آلالبیت جرأة و بلاغة و فصاحة حتی ضرب بها مثلاً»؛ نشان داد که از اکثر اهلبیت با جرئتتر و فصیحتر و بلیغتر است تا آنجا که در فصاحت و بلاغت ضربالمثل گردید.
و اگر اینها را کنار بگذاریم شهادت امام و حجت حق زینالعابدین(ع) را در این زمینه داریم که فرمود: «یا عمة انت بحمدالله عالمة غیر معلمة و فهمة غیر مفهمه».
که گویای دو چیز است: 1- علم و فهم زینب(ع)، 2- اینکه علمش اکتسابی نیست بلکه از نوع علوم الهامی و الهی است.
خطبه آن حضرت در بازار کوفه، سخنان آن حضرت در مجلس ابنزیاد، فرمایشات وی در مجلس یزید مظهر علم و فصاحت و بلاغت است. باید توجه داشت که سخنران باید وضع متعادلی داشته باشد تا بتواند از عهده سخن گفتن برآید یعنی: 1- علم و اطلاعات کافی، 2- بیان، 3- روحیه متعادل نه در حال غم و اندوه زیاد و نه در خوشحالی غوطهور، 4- از نظر تشنگی و گرسنگی متعادل باشد، 5- تسلط بر مجلس، 6- تمایل شنوندگان به شنیدن سخنان او.
اما دختر علی(ع) در وضع غیرمتعادلی بود بانوئی که چند روز است تشنه و گرسنه است جلو چشمش با فجیعترین وضعی عزیزانش را به شهادت رسانده و سپس با غارت و سوختن خیمهها و حتی لگدمال کردن بدنهای پاک جنایت را به حد اعلی رسانده و روحیه وی و همراهان را درهم کوبیدهاند و هم اکنون در کنارش امام چهارم(ع) با آن وضع و اسیران دیگر در وضعی دیگر، شنوندگان و مخاطبین وی برای تماشا آمدهاند، شرایط سخن و سخن گفتن وجود نداشت در عین حال زینب(ع) رسالت دارد یا احساس تکلیف میکند او از عصر عاشورا پیشوای اسیران و زمامدار اهلبیت است باید پیام خون شهیدان را برساند و اهداف بلندی را که ذکر شد دنبال کند اینجا شهر کوفه است شهری که مدت پنج سال به عنوان مرکز حکومت پدرش، خود و اهلبیتش در اینجا زندگی کردهاند و وی به عنوان فرزند امیر(ع) مورد عنایت خاص و عام بود. برای همین زنان کوفه
مجموعه مقالات دومین کنگره بین المللی امام خمینی (س) و فرهنگ عاشورادفتر 3صفحه 241
جلسات درس تفسیر داشت، در و دیوار این شهر با وی آشناست، چه روزگاری، چقدر مردم بیوفا، چه منحرف و تبهکار، چگونه میشود در مدت 20 سال یعنی از سال 40 هجری که پدرش در مسجد بزرگ کوفه به شهادت رسید و هم اکنون یعنی آغاز سال 61 هجری است اینقدر ورق برگردد و مردم آن همه محبت و لطف و صفای علی(ع) و خاندانش را فراموش کنند و کسانی که بارها سخنان غرای علی(ع) در همین مسجد را شنیدند، برخورد او را دیدند، مناجات نیمه شبش را مطلعند، حال برای کشتن فرزندانش و اسارت عزیزانش پیشقدم شوند، آیا این ویژگی اخلاقی مردم کوفه است؟ آیا برد تبلیغات وسیع دشمن است؟ آیا دنیا و دنیاپرستی است که کار آدم را به اینجا میکشاند؟ -همانگونه که برادرش حسین(ع) در کربلا چنین فرمود: مردم بردگان دنیا هستند- شاید همه اینها باشد کمتر کسی حاضر است در راه دین همه مشکلات را تحمل کند و تا لحظۀ آخر بر موضع حق بایستد خصوصاً اینکه تبلیغات وسیع دشمن دید او را نسبت به موضع حق متزلزل سازد، در هر صورت لحظه لحظه سخن گفتن است تا هم دشمن را رسوا سازد و هم با توبیخ شدید مردم آنها را از کرده خود پشیمان نماید آنها را توجه دهد که چه کردند جنایت دشمن را شرح دهد تا در تاریخ بماند، او آنچنان سخن گفت که تار و پود حکومت را از هم گسست و کاملاً صحنه را به نفع نهضت و بر علیه تبهکاران حاکم عوض کرد، مردمی که برای تماشای نمایش پیروزی حکومت آمده بودند با گریه و ندبه شهر را ماتمکده ساختند و جو عصبی ایجاد شد که دیگر حکومت مصلحت ندانست بیش از این اسیران را در بازار و کوچه به نمایش گذارند صدای گریه زن و مرد بلند بود، زنها به سر و صورت میزدند صدای ملکوتی زینب(ع) که به پدرش علی(ع) میماند به سخن بلند بود گوشها با صدای علی(ع) آشناست، امام چهارم(ع) با ندایی ضعیف میفرمود: «ان هولاء یبکون فمن قتلنا غیرهم»؛ اگر اینان بر ما میگریند پس چه کسی ما را کشت؟
7- زینب و قدرت روح و تسلط بر نفس
با سخنان زینب(ع) اوضاع از هم گسست و فردی به نام حذام میگوید مردم حیرتزده انگشت میگزیدند و اشک میریختند و در کنار پیرمردی را دیدم که صورتش از اشک چشمش خیس شده بود و دستها را به آسمان بلند نموده و میگفت: پدرم و مادرم فدای شما اهلبیت(ع) باد که پیرانتان بهترین پیران، جوانانتان بهترین جوانان و زنانتان برترین زناناند شما نسلی کریم و با فضیلت و عظیم هستید. امام چهارم عمه را به سکوت دعوت فرمود و خود زمام سخن را به دست گرفت و بیانات عمه را ادامه داد تا آنجا که مردم ضمن ضجّه و گریه زیاد درخواست بیعت با وی نمودند و اعلام حمایت
مجموعه مقالات دومین کنگره بین المللی امام خمینی (س) و فرهنگ عاشورادفتر 3صفحه 242
کامل، اما امام فرمود: «هیهات هیهات ایها الغدة المکره حیل بینکم و بین شهوات انفسکم».
جمعی نوشتهاند که در حین سخن زینب(ع) طرحی اجرا کردند که زینب را ساکت کنند و در گرماگرم سخن، زینب متوجه شد کودکی که در کنارش نشسته بیتابی میکند، متوجه شد سر مبارک برادرش حسین(ع) را بالای نیزه جلوی محمل وی آوردهاند، یک فرد عادی باید زمام امر از دستش خارج شود و دست از سخن بردارد ولی زینب با تسلط کامل بر نفس و با اشک ریزان سخن را به جانب برادر چرخاند و عاطفه مردم را بیشتر برانگیخت تا هم عقول خفته آنان را با بیانات حکیمانه خود بیدار ساخته باشد و هم عاطفه مردم را با معرفی برادر برانگیخته باشد، لذا این جملات را در رثای برادر خطاب به او انشاء کرد: ای ماه یک شبهام چه زود غروب کردی و دیر طلوع نمودی، هیچ تصور نمیکردم ای میوه دلم که چنین تقدیر شده باشد، برادرم با فاطمه کوچکت سخن بگو زیرا که نزدیک است قلبش آب شود، برادرم تو دارای دلی مهربان بودی چرا حال به ما توجه نداری، برادرم بنگر فرزندت علی در لباس اسیری و یتیمی طاقت سخن گفتن ندارد. هرگاه او را با تازیانه میزنند جز اشک و آه سخن ندارد برادرم او را در آغوش گیر تا قلبش آرام گیرد، چقدر یتیمی درد بدی است که انسان پدرش را صدا کند ولی جوابی نشنود با این بیانات معجزهآسا که عظمت علمی، فصاحت و بلاغت، تسلط بر نفس بصیرت و روانشناسی زینب(ع) را میرساند هم عقل آنها را بیدار نمود و هم عاطفهها را برانگیخت. دستور رسید کاروان را با سرعت به سمت دارالاماره حرکت دهند.
8- بصیرت و تیزبینی زینب(ع)
هر چند زینب(ع) الگوی همۀ فضائل است، منتهی در هر مرحله به مناسبت وضع خاص یکی از ابعاد شخصیت وی بروز و ظهور میکند آنجا که مورد صبر است او سمبل صبر و مقاومت است و آنجا که جای تاختن و سخن گفتن است او یک سخنور ماهر و آنجا که جای عبادت است یک عابد به تمام معنی.
ما دو واژه شبیه به هم از یک ریشه هم در عربی و هم در فارسی داریم که مفهوم آن متفاوت است. بصر و بصیرت است که اولی یعنی چشم و دومی یعنی دید که مفهوم آن متفاوت است و در فارسی دیده و دید که اولی دیده چشم است و دومی به معنی دیدگاه است. اگر بصیرت نداشته باشد بصر و چشم ظاهری خیلی ارزش ندارد و اگر کسی بصیرت دارد ولی چشم ظاهری ندارد قابل تحمل است لذا در روایت فرمودهاند: «فقد البصر اهون من فقد البصیر» بصیرت است که انسان به وسیله آن در مسیر هدف کلی قرار میگیرد و به سوی هدفش پیش میرود. و پیامبر(ص) دعوتش به سوی الله
مجموعه مقالات دومین کنگره بین المللی امام خمینی (س) و فرهنگ عاشورادفتر 3صفحه 243
بر اساس بصیرت است و ما نیز باید حرکتمان از روی بصیرت باشد. در داستان کربلا حرکت دشمن بدون بصیرت بود. آنها پیش روی خود را میدیدند. محاسبۀ آنها این بود که بزرگترین مخالف خود را از میدان به در کردیم و او را نابود ساختیم و با به نمایش گذاشتن فرزندان و اهل بیتش مردم دیگر هیچگاه فکر حرکت بر علیه حکومت نمیکنند و حکومت ما برای همیشه خود و نسلهای پس از خودمان بیمه شده است. اگر عصر روز عاشورا یک فرد معمولی کنار قتلگاه میایستاد چنین قضاوت میکرد که این حادثه تمام است ولی چشم تیزبین و بابصیرت زینب(ع) پردههای زمان و مکان را کنار میزند و در این شکست پیروزی میبیند و در این مرگ، حیات؛ شکست واقعی در منطق و عقیده است و پیروزی واقعی پیروزی ایده و عقیده است؛ هر چند به ظاهر شکست باشد.
دشمن بیبصیرت و زبون آنچه پستی و رذالت داشت به کار گرفت و به این افتخار میکرد که به یکدیگر میگفتند شهادت دهید که ما چه کردیم. چند نمونۀ ذیل بصیرت زینب(س) را روشنتر بیان میکند.
از امام سجاد(ع) نقل شده که فرمود پس از شهادت پدر و عزیزانم وقتی من و اهلبیت را به عنوان اسیر به سمت کوفه حرکت دادند، از کنار قتلگاه عبور دادند؛ به قتلگاه خیره شده بودم و اجساد مطهر پاره پارۀ پدر و برادران و اصحاب را مینگریستم؛ حالم به شدت منقلب شده بود و نزدیک بود روح از تنم پرواز کند. عمهام زینب(ع) متوجه شد؛ به من چنین گفت: «ما لی أراک تجود بنفسک یا بقیّة جَدّی و أبی و إخوتی»؛ ترا مینگرم که جان خود را به خطر انداختهای ای یادگار گذشتگانم! گفتم چگونه چنین حالی نداشته باشم که لشکر دشمن اجساد خود را مدفون ساختهاند ولی نگاه میکنم جسد مطهر پدر و عزیزانم روی زمین افتاده؛ نه لباسی، نه کفن و نه دفنی؛ گویی اینها کشتههای کُفّارند! زینب(ع) در پاسخ گفت: از آنچه میبینی نگران مباش. این میثاقی است از رسول خدا(ص) و هم از پدر و جدّت و عمویت، خداوند جمعی را مأمور خواهد کرد این اجساد مطهر را دفن کنند و بر روی قبر پدرت نشانهای نصب خواهند کرد که نه گذر زمان آن را کهنه و فرسوده کند و نه هیچ دست ظالمی توان نابود کردن آن را داشته باشد و روز به روز بر عظمت و علوّ آثار پدرت افزوده خواهد شد.
در این مطلب که در واقع حدیث است، ایمان و استقامت، هوش و تیزبینی و بصیرت زینب(ع) مشخص است و روشن است در دیدگاه زینب(ع) در مفهوم پیروزی و شکست باید دو عنصر حق و باطل در طول زمان را استخدام کرد و به حساب آورد تا بتوانیم تشخیص دهیم پیروز کیست و مغلوب
مجموعه مقالات دومین کنگره بین المللی امام خمینی (س) و فرهنگ عاشورادفتر 3صفحه 244
چه کسی است؟
9- شخصیت حضرت زینب(ع) و اعتقاد راسخ وی به بقای نهضت
اسیران اهل بیت را وارد مجلس ابنزیاد کردند؛ مجلس از هر جهت آراسته شده و سران شهر نشستهاند؛ ابنزیاد با کمال نخوت و پیروزمندانه بر تخت خود تکیه زده و سر مبارک امام حسین را جلوی خود گذارده؛ مجلس را برای شکستن روحیۀ اسیران آراستهاند به خیال اینکه ابهت مجلس، زینب و سایر اسیران را مرعوب خواهد ساخت؛ در حالی که زینب به صورت ناشناس در گوشهای با پستترین لباسهای خود نشسته و کنیزان دورادور او را گرفتند، ابنزیاد گفت: «من هذه؟»(این زن، کیست؟» حضرت جواب نداد تا سه مرتبه پرسید جواب نشنید تا مرتبۀ سوم یکی از بانوان گفت: «هذه زینب بنت فاطمة بنت رسول الله» ابنزیاد رو به زینب کرد و چنین گفت: «الحمدلله الّذی فضحکم و قتلکم و أکذب احدوثکم»(شکر خدای را که شما را رسوا ساخت و شما را کشت و آنچه گفتید دروغ شد.) و زینب(ع) فرمود: «الحمدلله الّذی أکرمنا بنبیّه محمّد(ص) و طهّرنا من الرّجس تطهیراً؛ إنما یفتضح الفاسق و یکذب الفاجر و هو غیرنا و الحمدلله»(شکر خدای را که ما را به پیامبرش کرامت بخشید و از هر گونه پلیدی تطهیرمان نمود و فاسق را رسوا ساخت و فاجر را تکذیب نمود و او غیر ماست.) ابنزیاد گفت: «کار خدا را با برادرت چگونه دیدی؟» فرمود: «خداوند شهادت بر آنها نوشت و به شهادتگاه خود رفتند و به زودی با تو محاجه خواهند نمود. پس توجه کن که شکست با کیست. در آن روز مادرت به عزای تو بنشیند فرزند مرجانه!» و در این برخورد شخصیت، بزرگواری، شکستناپذیری، کوچک بودن دنیا و مقام ریاست آن در دید زینب(ع)، دید وسیع و همت بلند زینب(ع) متجلی است. با اینکه مجلس برای خرد کردن روحیۀ زینب و اسیران چیده شده بود، ولی برعکس آنچنان ابنزیاد کوچک و حقیر شد و سخت غضبناک و به طرف زینب(ع) حملهور شد. عمروبن حریث گفت: «ای امیر! او زنی است و زنان را به سخنان و خطاهاشان مؤاخذه نمیکنند» ابنزیاد گفت: «خداوند قلب مرا از طغیانگران اهل تو شفا بخشید» زینب(ع) گریست و فرمود: «شاخههای درخت زندگیام را قطع کردی و بزرگ مرا کشتی و ریشهام را خشکاندی. اگر با این به آرامش رسیدی پس رسیده باش» زینب با عباراتی زیبا و عاطفهبرانگیز برای مجلسیان که آنها را متأثر ساخت، صحبت کرد و ابنزیاد گفت: «این زن سجع و شعر میگوید همان گونه که پدرش هم شاعر بود» زینب فرمود: «ماللمرأة و السّجاعة؟»(مرا با شعر چه کار؟ آنچه من گفتم در دل من بود که به صورت عبارات تجلی یافت.)
مجموعه مقالات دومین کنگره بین المللی امام خمینی (س) و فرهنگ عاشورادفتر 3صفحه 245
زینب(ع) و حفظ جان امام زمان و حجت خدا، امام زینالعابدین
ابنزیاد رو به امام سجاد کرد و گفت: «من أنت؟»(تو کیستی؟) فرمود: «علی بن الحسین» گفت: «آیا خداوند علی را در کربلا نکشت؟» فرمود: «قد کان لی أخٌ یسمّی علیّاً قتله النّاس.»(برادری داشتم که نامش علی بود که مردم او را کشتند.) ابنزیاد گفت: «بلکه خدا او را کشت.» امام فرمود: «الله یتوفّی الأنفس حین موتها» در این دو جریان توجه میفرمایید ابنزیاد با نسبت دادن امور به خدا میخواهد خود را تبرئه کند؛ یعنی در واقع جنایت را به گردن خدا بیندازد و سود آن را خود ببرد. زینب و امام(ع) آن را نفی میکنند. این کار ابنزیاد یک نوع عوامفریبی و بازی با عقیده مردم است که بعدها هم خلفا از این روش سوءاستفاده کردند و عقاید جبر را در جامعه رواج دادند تا خود تبرئه شوند.
امام در عین اینکه رابطه عمل را با خداوند نفی نمیکند، در عین حال جلو سوءاستفاده او را هم میگیرد. ابنزیاد گفت: «آیا جرأت جواب دادن به من را داری؟» دستور داد گردن امام را بزنند؛ زینب(ع) امام را در آغوش گرفت و فرمود: «ای فرزند زیاد! آنچه خون ریختی تو را بس است. به خدا قسم او را رها نمیکنم تا اگر تصمیم کشتن او را گرفتی مرا هم با او بکشی. ابنزیاد با کمال تعجب دقایقی نگریست و گفت: «به خدا قسم او دوست دارد همراه برادرزادهاش کشته شود؛ او را رها کنید.» سید در لهوف میگوید: امام(ع) به عمهاش فرمود: «اُسکتی یا عمّتی حتّی أُکَلِّمَه.»(عمه جان آرام باش تا با او صحبت کنم.) و سپس به ابنزیاد فرمود: «أما عَلِمتَ أنّ القتل لنا عادةٌ و کرامتُنَا الشّهادة؟»(آیا نمیدانی که کشته شدن سیرۀ ماست و شهادت کرامت و بزرگواری ماست؟)
برخورد قاطع و بزرگورانه زینب و امام سجاد(ع) مجلس را به هم ریخت. مردی از یک طرف به پا خاست و شدیداً اعتراض کرد و نقل کردهاند که عبدالله بن عفیف از پای سخنرانی ابنزیاد بلند شد و برخورد شدید کرد و در نتیجه ابنزیاد مصلحت ندید اهلبیت به مدت طولانی در کوفه اقامت کنند و مقدمات سفر آنها را فراهم ساخت.
نقش زینب در اسارت شام
همان گونه که قبلاً ذکر شد شام مرکز حکومت بنیامیه در مدت 42 سال در عصر حکومت معاویه زیر بمباران تبلیغات ضد اهلبیت بوده است و مردم با ضدارزشها بزرگ شدهاند و اهلبیت را نمیشناسند و مولای علی(ع) را به عنوان- العیاذبالله- یک فرد جانی میشناختند. خبر پیروزی یزید به شام رسید. حکومت مقدمات جشن بزرگی را فراهم ساخته و مردم هم در این جشن پیروزی با
مجموعه مقالات دومین کنگره بین المللی امام خمینی (س) و فرهنگ عاشورادفتر 3صفحه 246
حکومت همراهند و شهر را تزیین نموده و به رقص و پایکوبی مشغولند که وصف آن در تواریخ از سهل بن اسعد و دیگران منقول است. محدث قمی در نفس المهموم در صفحه 432 نقل کرده است که اهلبیت را سه روز در دروازه شام نگه داشتند تا کاملاً شهر را زینت نمایند و بعد از تکمیل آذینبندی بیش از پانصد هزار مرد و زن با آلات موسیقی به تماشا آمدند؛ آنچه توانستند به لباس نو و الوان ملبس شده و مجلس یزید را نیز در یک وضع استثنائی آذین نمودند و شخصیتهای کشوری و لشکری و سفرای بلاد خارج را نیز دعوت نمودهاند و امام چهارم نقل نمودهاند که ما 12 نفر پسر بودیم که بزرگ آنها من بودم؛ هر کدام از ما دستهایش را به گردنش بسته بودند؛ زینب(ع) با سایر زنان که با طنابی بازوهای آنها را بسته بودند وارد بر یزید کردند. توجه شود شهر و مجلس یزید تجلی قدرت 50 ساله بنیامیه در اوج عظمت ظاهری و اسیران در نهایت ذلت وارد میشوند و زمینه از هر جهت برای سرکوب کردن و خرد کردن روحیه آنان فراهم است. اگر کسی حتی بیطرف در آن زمان و در مجلس بود و صحنه شهر و مجلس را میدید فکر میکرد کار یکسره شد و دیگر هیچ کس فکر حرکتی برعلیه حکومت نخواهد کرد و سالهای سال خیال حکومت راحت خواهد بود؛ چیزی که هیچ اهمیتی ندارد اسیرانند. ولی اسیران مخصوصاً امام چهارم(ع) و زینب آنچنان رسالت خود را به انجام رساندند که هم پیام خون حسین(ع) را رساندند و هم تبلیغات پنجاه ساله بنیامیه را باطل ساختند و هم دستگاه حاکم و شخص یزید را رسوا ساختند. ما در این مقال تنها به بخشی از برخورد زینب(ع) و سخنان وی اشاره میکنیم؛ با توجه به اینکه بحثمان پیرامون نقش زینب(ع) است.
یزید سخت مغرور است و تمام هدف خود که محو کامل آثار اسلام است در نظر گرفته و فکر میکند کار یکسره شده و تمام است. لذا در موضع پیروزی کامل سخن میگوید و سر مطهر امام حسین(ع) را در طشتی جلوی یزید نهادهاند و اشعار کفرآمیزی میخواند؛ یزید مست پیروزی اشعار خود را میخواند و با چوبدستی به سر مقدس امام و لبهای مبارک میزد. زینب(ع) موقعیت را مناسب دید؛ ضمن اینکه انبوهی از غم و اندوه او را احاطه کرده است و چون منظرهای اینچنین معمولاً برایش قابل تحمل نیست و در عین حال احساس رسالت میکند و باید چهره بنیامیه را معرفی کند، جنایات آنان را آشکار سازد و آثار تبلیغات را خنثی سازد، از جای خود برخاست. این خطیب زبردست و دانشمند به استناد آیات قرآن و منطق قوی جنایات یزیدیان را ذکر کرد، با دیده تیزبین عاقبت کارشان را برای آنان ترسیم نمود و یزید را سخت از کردۀ خود پشیمان ساخت؛ خاندان نبوت را معرفی، امام و امامت را برای مردم تبیین نمود و مجلس را قبضه کرد و آینده سیاه او را برایش
مجموعه مقالات دومین کنگره بین المللی امام خمینی (س) و فرهنگ عاشورادفتر 3صفحه 247
ترسیم نمود: «فکد کیدک واسع سعیک و ناصب جهدک؛ فوالله لاتمحو ذکرنا و لاتمیت وحینا»؛(آنچه حیله و تزویر داری به کار گیر و تلاش کن و همه توان خود را به کار گیر؛ بدان به خدا قسم نمیتوانی یاد و ذکر ما را محو کنی و وحی را بمیرانی). گویی زینب(ع) در گوشه تاریخ ایستاده و همه تاریخ تا روز قیامت را مینگرد و این گونه قاطع از آینده سخن میگوید. آن روز برای شنوندگان این خطاب قابل درک نبود؛ ولی الآن میفهمیم زینب(ع) چگونه آینده را میدید؛ به یزید فرمود: «روزگار تو کوتاه است و جمع تو متلاشی خواهد گردید.»
شیخ مفید(ره) نقل میکند فاطمه دختر حسین(ع) فرمود: در مجلس یزید نشسته بودیم؛ مردی شامی به من نگریست و به یزید گفت: «یا امیر! این دختر را به کنیزی به من هدیه کن.» سخت ترسیدم و فکر کردم چنین خواهد شد؛ به دامن عمهام زینب چسبیدم؛ ولی عمهام میدانست چنین چیزی نخواهد شد. عمهام به مرد شامی چنین فرمود: «کذبت والله و لؤمت»(دروغ میگویی و سخت توبیخ میشوی. به خدا قسم نه تو و نه یزید نمیتوانید چنین عملی انجام دهند). یزید غضبناک شد و به عمهام گفت: «تو دروغ میگویی؛ من میتوانم؛ اگر بخواهم انجام خواهم داد» زینب(ع) فرمود: «کلّا والله ما جعل الله ذلک لک إلّا أنتخرج عن ملّتنا و تدین بغیرها»(به خدا قسم خداوند چنین اختیاری به تو نداده مگر اینکه از دین ما خارج شوی و به دین دیگری درآیی). این برخورد قاطع از زبان کسی است که همه زرق و برقهای کاخهای یزید و قدرت پوشالی او را هیچ میبیند و بر موضع حق خود استوار ایستاده است. یزید سخت غضبناک شد و گفت: «چنین با من برخورد میکنی؟ پدرت و برادرت از دین خارج شدند». زینب(ع) فرمود: «بدین الله و دین أبی و دین أخی اهتدیت أنت و جدّک و أبوک إن کنت مسلماً»(تو و پدرت و جدت با دین خدا و دین پدر و برادرم هدایت شدید اگر مسلمانی). قدرت و شخصیت زینب و استحکام او در ادای وظیفه و رسالتی که امام بر دوش او نهاده و در مجلس ابنزیاد برای حفظ جان یادگار برادرش، امام چهارم، چگونه برخورد میکند و چگونه از فرزند کوچک برادر دفاع میکند و در ضمن دشمن را هم میکوبد از همین مقدار که از زندگی زینب(ع) ذکر کردیم و نقش او را در قضیه کربلا به صورت مختصر تبیین نمودیم، میتوان درسهای زیادی آموخت؛ خصوصاً برای زن مسلمان امروز همه اینها به گونهای درسی است. زینب(ع) الگوی زن مسلمان است و نمونه دیدگاه اسلام نسبت به زن. دنیای جاهلیت، شخصیت زن را لگدکوب کرد و شرق و غرب در آن عصر برای زن ارزشی قائل نبودند. امروز هم جهان پیشرفته زن را در خدمت خواستههای شهوانی و سیاسی و اقتصادی خود درآورده و او را به بردگی «نو» کشانده و هویت او را گرفته است. زینب(ع)
مجموعه مقالات دومین کنگره بین المللی امام خمینی (س) و فرهنگ عاشورادفتر 3صفحه 248
تربیت شده متن مکتب و بیت وحی است او ضمن رعایت همه ارزشهای اسلام دارای شخصیتی مستقل، رسالتگر و حامل همه امتیازات یک انسان متعالی است. در کوران سختیها و مصیبتها تربیت و آبدیده شده و از مکتب اساتید بشریت بهره گرفته و بر محور امامت حرکتش را شروع و تا آخرین لحظه زندگی بدون اینکه زرق و برق دنیا او را فرا گیرد تا ملامت دشمنان او را در حرکت سست نکند به صورت یک شخصیت شکستناپذیر رسالت خود را ادامه داده و خط سرخ امامت را به عنوان سر خط ارزشها به ثمر رسانده است. همه اینها درس است برای بانوان متعهد و آگاه امّت ما که توجه کنند یک زن میتواند نقش عظیمی در تاریخ بشریت ایفا کند و با همت بلند و مقاومت و تیزبینی دشمن سرسخت را به زانو درآورد و حتی شکست ظاهری را تبدیل به پیروزی نماید، او نه تنها اسیر و برده شهوت و شهوتپرستان و مالاندوزان و استعمارگران نباشد بلکه با روحی آزاد از همه قیدها و اسارتها نقش عظیمی در سازندگی تاریخ داشته باشد، سختیها و مشکلات را عامل سازندگی و ساخته شدن قرار دهد و به هیچ وجه تن به ذلت ندهد و هر روز اسیر سوءاستفادۀ این و آن نباشد، راه زینب(ع) راه جاودانگی است و هر کس بخواهد جاودانه گردد باید در این مسیر حرکت نماید.
مجموعه مقالات دومین کنگره بین المللی امام خمینی (س) و فرهنگ عاشورادفتر 3صفحه 249
مجموعه مقالات دومین کنگره بین المللی امام خمینی (س) و فرهنگ عاشورادفتر 3صفحه 250