کنگره بین المللی امام خمینی (س) و فرهنگ عاشورا

نهضت عاشورا در نگاه نوگرایان شیعه و سنی

نهضت عاشورا در نگاه نوگرایان شیعه و سنی 

محمد حکیم پور 

پیش در آمد

‏جریان نوگرایی فکری در میان متفکران و نویسندگان شیعه و اهل سنت، سابقۀ چندان زیادی ندارد و آغاز آن اصولاً به زمان سید جمال (1314- 1254هـ) – مصلح نوگرای اسلامی – برمی‏‏‌‏‏گردد.‏

‏ این جریان در بادی امر، مسائلی از قبیل: لزوم تجدید نظر و بازنگری در فکر دینی و توجیه تجربی قرآن‏‎[1]‎‏ و مفاهیم دینی را در برمی‌گرفت ولی رفته رفته، دامنۀ آن گسترش یافته و ابعاد مغفول اسلام- مانند اندیشه‌های سیاسی و اجتماعی آن- را نیز شامل گردید.‏

‏با طرح اسلام، به صورت یک ایدئولوژی اجتماعی و سیاسی، در میان متفکران شیعه  و سنی، گرایش شدیدی در بین آنان برای مطالعۀ سرگذشت سیاسی- اجتماعی اسلام، پیدا شد؛ این سرگذشت به راحتی می‌توانست آنها را با «مبانی تفکر سیاسی اسلام» آشنا ساخته و آنان را برای بسیج عمومی مردم علیه نظامهای فاسد یاری دهد.‏

‏این رویکرد بجا و آگاهانۀ متفکران نوگرا به تاریخ اسلام، باعث مواجهۀ آنان با نهضت عاشورا شد و آنان تمامی لوازم مورد نیاز خود را برای تحریک وجدان سیاسی جوامع اسلامی، بطور یکجا در این نهضت یافتند.‏

‏«جهاد» و «شهادت»، هر دو از ابزارهای لازم و شکننده برای یک رویارویی کامل با استبداد داخلی و استعمار خارجی بودند که این مصلحان نوگرا، آن دو را فقط می‌توانستند از فرهنگ عاشورا، وارد فرهنگ مسلمانان امروزی نمایند. تلاش برای تأمین عدالت جهانی و امر به معروف و نهی از ‏


مجموعه مقالات دومین کنگره بین المللی امام خمینی (س) و فرهنگ عاشورادفتر 3صفحه 137
‏منکر نیز از ایده‌های بزرگ رهبر انقلاب عاشورا بود؛ ایده‌هایی که جامعۀ امروزی نیاز وافری بدان دارد و متفکران نوگرا با نوشته‌ها، مبارزات و  یا فتاوی خود، در جستجوی تحقق آنها هستند.‏

‏با زوال حکومتهای متعصب شیعه - مانند صفویه - که همواره بین جامعۀ شیعی و اهل سنت، با تندرویهای بی‌مورد دربارۀ مسائل تاریخی، جوّ دشمنی و نفرت ایجاد می‌کردند و نیز حکومتهای اهل سنت که مانع تفکر آزاد مسلمانان سنی بودند، نخستین گام عملی برای تألیف قلوب شیعیان و سنیان برداشته شد و همین نیز عاملی مؤثر برای اظهار همدردی سنیان با جامعه شیعی در خصوص فاجعه کربلا گردید. علاوه بر این عامل، ظهور چهره‌های نوگرا در میان متفکران شیعه که با روش سخیفانه و اختلاف افکنانۀ نویسندگان سنتی پیشین به معارضه برخاسته و به تحلیل واقع‏‏‌‏‏گرایانه حادثه عاشورا پرداختند، عامل دیگری شد برای نزدیکی جامعه اهل سنت به شیعه و تأثیرپذیری شدید سنیان از نهضت عاشورا.‏

‏در این میان، ظهور چهره‌های نوگرا در میان اهل سنت نیز  به نزدیکی جامعۀ تسنن به فرهنگ عاشورا کمک بیشتری کرد. آنان با نوشته‌های خود در مورد امام حسین(ع) به زودی جامعه اهل سنت را با نهضت عاشورا و امام حسین(ع) آشنا ساخته و خود نیز از این روند، برای تحریک روحیۀ استقلال‌طلبی و آزادیخواهی ملتهای خود بهرۀ فراوانی بردند.‏

‏عاشورا هم در میان شیعیان و هم در میان سنیان نوگرا، صرف نظر از اینکه یک حادثۀ تاریخی است و پیش از این همواره عاملی برای تخاصم آن دو بوده، در نیم قرن اخیر، به صورت یک ایدئولوژی منسجم و توانمند سیاسی-اجتماعی در آمده و امروز دیگر نه تنها عاملی برای تخاصم و تصفیه حسابهای تاریخی شیعه و سنی نمی‌باشد، بلکه موجب شده آن دو گروه، موقعیت خود را بهتر درک کرده و  در کنار هم خود را برای رویارویی با دشمنان اصلی خود آماده و تقویت کنند.‏

‏جریان نوگرایی شیعه، گرچه ابتدا با هدف خرافه‏‏‌‏‏زدایی و بازنگری دربارۀ وجهه‌های سنتی  مفاهیم و نهادهایی چون «تقیه»، «شهادت»، «انتظار»، «جهاد» و ...- که همواره مورد انتقاد نویسندگان و جامعۀ اهل سنت بود- آغاز شد، ولی بازنگری و تجدید نظر دربارۀ وجهه‌های سنتی مفاهیم یاد شده- که اصولاً همراه با پاسخگویی به جامعۀ تسنن نیز بود- نه تنها روابط شیعیان را با سنیان از آنچه که بود، آشفته‏‏‌‏‏تر نکرد، بلکه هم باعث تقریب اندیشمندان و پیروان تشیع و تسنن گردید و هم توانمندی مذهب شیعه را بدان بازگرداند.‏‎[2]‎

‏قبل از ظهور نویسندگان نوگرای شیعه، امام حسین در اغلب متون سنتی شیعه - علی‏‏‌‏‏رغم روح‏


مجموعه مقالات دومین کنگره بین المللی امام خمینی (س) و فرهنگ عاشورادفتر 3صفحه 138
‏فردگرایانۀ آنها- مظهر و نمونۀ بی‌نظیر «مظلومیت» معرفی می‌شد و مقصود از «مظلومیت»، معنایی به مراتب فراتر از معنای لغوی آن -که آسیب دیدن تحت ستم و فشار قرار گرفتن است- بود؛ مفهومی که اکنون عمدتاً دربارۀ کسی به کار برده می‌شود که مایل به عمل بر ضد دیگران نیست، حتی اگر در زیر فشار ظلم باشد، نه روی ترس یا بی‌تفاوتی، بل به علت گذشت و بردباری. به همین جهت است که واژۀ «مظلوم» با «نجیب» مترادف گشته بود، بدینگونه مظلوم پیش از آنکه مفهومی منفی داشته یا دال بر محرومیت باشد، یک فضیلت اخلاقی محسوب می‌شد.‏‎[3]‎

‏نوگرایان شیعه همچنین با این نظر نویسندگان سنتی که شهادت امام حسین(ع) صرف نظر از اینکه به خاطر احیای دین و سنت پیغمبر(ص) بوده برای کسب فیض شهادت و برخورداری از لذات غیر قابل وصف آن نیز بوده است شدیداً مخالفند.‏

‏از نظر نوگرایان، همچنین بر خلاف نظر عامه‏‏‌‏‏پسند پاره‌ای از نویسندگان سنتی، شهادت امام حسین نه وسیله‌ای برای آمرزش گناهان شیعیان، بلکه عاملی برای بیداری وجدانهای خفتۀ شیعه در هر عصری و نسلی است.‏‎[4]‎

‏بررسی اجمالی آثار این دسته از نویسندگان شیعه، نشان می‌دهد که آنان از اینکه مراسم عزاداری عاشورا، روح انقلابی و اثربخش خود را در اثر ورود پاره‌ای از خرافات و تکلفات بی‌معنی به داخل مراسم، و ستایشها و پیامهای تبلیغی بی‌محتوای واعظان و نیز اشعار و مراثی منحط و بی‌روح نوحه‏‏‌‏‏خوانان، از دست داده بود، سخت متأثر بوده‌اند. وجود پاره‌ای از سنتهای بی‌ریشه عزاداری مانند: قمه‏‏‌‏‏زنی، زنجیرزنی و بطور کلی خودآزاری نیز در میان شیعیان، آنان را شدیداً آزار می‌داد.‏

‏طرح ناقص و نادرست حماسۀ اجتماعی-سیاسی عاشورا در میان شیعیان که به وسیلۀ نویسندگان و واعظان سنتی انجام می‌گرفت، قبلاً هرگونه کوششی را برای بهره‏‏‌‏‏گیری از این فاجعه، جهت القای فعالیت پیکارگرانۀ سیاسی، نقض می‌کرد و همین باعث شده بود که شیعه بعد از حاکمیت نخستین رژیمهای فراگیر شیعی -آل‌بویه و صفویه- در ایران، تا سی سال پیش نتواند از مزایای سیاسی نهضت عاشورا بهره‏‏‌‏‏مند شود و از آن به عنوان یک سلاح قوی و کارآمد در مقابل همۀ حکومتهای جائر و ظالم استفاده کند.‏‎[5]‎

‏این وضعیت جامعۀ شیعی، برخی از نوگرایان شیعه را در سی سال اخیر، متوجه این نکته ساخت که چرا اصولاً ملتی با داشتن حسین(ع) باید اسیر دست وارثان یزید باشد و چرا با داشتن نهضت عاشورا، برای انگیزش سیاسی مردم باید به تجربه‌ها و آموزه‌های سیاسی دیگر نهضتهای سیاسی ‏


مجموعه مقالات دومین کنگره بین المللی امام خمینی (س) و فرهنگ عاشورادفتر 3صفحه 139
‏جهان متوسل شد؟‏

‏پاسخ این دو پرسش اساسی را متفکران نوگرای شیعه – به وجه احسن و عالمانه – در خود متون سنتی شیعه و در آئینهای تعزیه و تبلیغ عاشورا یافتند و آن تکیه انحرافی و منحط بر بعد فردی حماسۀ امام حسین(ع) بود و آنهم با توجه به خرافه‌های بسیاری که به متون یاد شده راه یافته بود، به هیچ وجه نمی‌توانست از امام، چهره‌ای روشن و قابل پیروی در برابر دیدگان همگان ترسیم کند و او را منبع الهام تمایلات سیاسی در پیروان امام حسین(ع) قرار دهد.‏

‏نوگرایان شیعه با درک عمیق و درست موقعیت سیاسی شیعه و نیز توانمندی آشکار فرهنگ عاشورا، برای پاسخگویی به نیازهای جامعۀ شیعی و حتی غیرشیعی امروز، برای نخستین بار بحث خود را پیرامون نهضت عاشورا، بر اساس تحلیل انتقادی متون تاریخی، به منظور کشف عدم تجانس و بی‌دقتیهای آن منابع قرار دادند و از جهتی دیگر کوشیدند به استخراج آموزه‌‌های سیاسی و اجتماعی عاشورا و تبیین درست و منطقی اهداف اصلاح‏‏‌‏‏طلبانه امام حسین(ع) به زبان نسل جدید بپردازند.‏

‏در میان نوگرایان اهل سنت نیز که به تازگی از طریق نوشته‌ها و آثار نوگرایان شیعه با نهضت عاشورا و امام حسین(ع) آشنایی نسبتاً دقیق و کاملی پیدا کرده بودند، آن دو پرسش اساسی که برای نوگرایان شیعه اهمیت داشت، مطرح شد و نوگرایان سنّی نیز درصدد برآمدند از آنچه که نوگرایان سیاسی شیعه از آن (نهضت عاشورا) به عنوان وسیله‌‌‌ای مؤثر در جهت تعیین سرنوشت سیاسی خود استفاده می‌کردند، بهره‌برداری کنند.‏

‏در بین جوامع اهل تسنن شاید ظهور اندیشه‌های مارکسیستی نیز زمینۀ لازم را برای آشنایی و گرایش مجذوبان آن مکتب به طرف عاشورا و امام حسین(ع) فراهم نموده باشد. یک مارکسیست مسلمان وقتی در مقابل مارکسیسم، نهضت عاشورا را هم می‌بیند و جهت‌گیری ضدطبقاتی آن را با آنچه که مارکسیسم سنگ آن را به دروغ به سینه خود می‌کوبد، ملاحظه می‌کند، با شوری وصف‌ناپذیر به طرف عاشورای حسین(ع) گرایش می‌یابد  و درمان درد جامعه طبقاتی خود را تنها در نهضت عاشورا جستجو می‌کند.‏

‏برای این دسته و پاره‌ای دیگر از نوگرایان مسلمان، عاشورا پیش از هر چیز به مثابه یک «ابزار»‌ برای «تغییر وضع موجود» است و آنها عمدتاً به نهضت عاشورا، با دیدۀ «ابزارانگاری» ‏‎Instrumentalism‎‏ نگاه می‌کنند.‏


مجموعه مقالات دومین کنگره بین المللی امام خمینی (س) و فرهنگ عاشورادفتر 3صفحه 140
ویژگیهای آثار نوگرایانه: 

‏بطور کلی خصیصه‌های آثار و نوشته‌‌های نوگرایانه در خصوص نهضت عاشورا را در موارد ذیل می‌توان خلاصه کرد: ‏

‏1) تأکید بر تحلیل واقعه عاشورا است و نه نقل حوادث آن.‏

‏2) تأکید بر اصل توانمندی یعنی بهره‌گیری از نهضت عاشورا برای توانا کردن و مجهز کردن پیروان امام حسین(ع) در مقابل دشمنان.‏

‏3) تأکید بر جنبه‌‌های سیاسی – اجتماعی و حتی ضدطبقاتی نهضت.‏

‏4) برخورداری از روح اجتماعی – سیاسی قوی.‏

‏5) توجه به کلیّات وقایع و نه جزئیات آن.‏

‏6) تمایل به توجیه عقلانی و منطقی مسائل مربوط به عاشورا.‏

‏7) مبارزه با خرافات و مطالب بی‌اساس.‏

‏8) برخورداری از بینش جامع‌نگر و جامعه‌گرایانه.‏

‏9) تأکید شدید بر عناصر نهضت عاشورا به خصوص عنصر «شهادت».‏

‏10) عدم تعصب در تحلیل مسائل و روایات مربوط به عاشورا.‏

‏11) تمایل به تفسیر طبیعی و علمی حوادث عاشورا.‏

‏12) تأکید بر نمادگرایی.‏

‏13) ابزار انگاری.‏

‏مورد سیزدهم البته دربارۀ تمامی آثار نوگرایانه صادق نیست و تنها پاره‌ای از آثار نوگرایانه بویژه آثار نویسندگان تسنن از آن خصیصه برخوردارند.‏‎[6]‎

نوگرایان شیعه

1) علامه سید محسن الامین عاملی

‏علامه عاملی نویسنده کتاب «اعیان الشیعه» در 56 مجلد که در واقع دایرةالمعارف شیعه است، یکی از نخستین و بزرگترین نویسندگان نوگرای شیعه می‌باشد. وی در جلد چهارم کتاب‏‎[7]‎‏ یاد شده و نیز در رسالۀ مستقلی تحت عنوان «عزاداریهای نامشروع»‏‎[8]‎‏ به تحلیل انتقادی عزاداری سنتی شیعیان و بررسی حماسۀ عاشورا پرداخته است. محسن الامین با توجه به اینکه در جریان مستقیم ‏


مجموعه مقالات دومین کنگره بین المللی امام خمینی (س) و فرهنگ عاشورادفتر 3صفحه 141
‏نوشته‌‌های انتقادی غریبان دربارۀ‌ تعزیه شیعیان قرار داشت، در این رساله کوشیده بود راه هر گونه انتقاد آتی را برای غربیها ببندد و از طرف دیگر به تصحیح فرهنگ عزاداری شیعه کمک کند. او در رسالۀ اخیر، «خودآزاری» شیعیان را در مراسم عزاداری و نیز پاره‌‌‌ای از مضامین و تکلفات بی‌معنی آن را مورد انتقاد قرار می‌دهد.‏‎[9]‎

2) استاد شهید مرتضی  مطهری

‏شهید مطهری از دیگر نوگرایان شیعه است که باید او را مبتکر شیوۀ جدید در تحلیل نهضت عاشورا در میان هم‏‏‌‏‏سلکان روحانی خود دانست.‏

‏او با روش جدید خود، که از طرفی مبتنی بر حفظ نهادهای سنتی و از طرف دیگر اصلاح آنها بود، کمک بسیار زیادی به تصحیح فرهنگ عزاداری شیعه و تحلیل انتقادی علل و اهداف قیام حسین(ع) نموده است.‏

‏نگرش استاد مطهری به مسئله عزاداری، در واقع نوعی «نگاه از درون» به نهاد عزاداری بود و از این حیث کار او شایستۀ تحلیل بیشتری است.‏

‏استاد شهید با نگارش سه جلد کتاب مستقل تحت عنوان «حماسۀ‌ حسینی» - که غالباً حاوی سخنرانیهای وی در مورد امام حسین می‌باشد – با جسارت و جرأت ویژۀ خود به نقد متون تاریخی شیعه در خصوص تحریفات عاشورا می‌پردازد، او همچنین روشهای در خور تأملی را برای اجرای بهینۀ مراسم عاشورا پیشنهاد می‌کند. مطهری(ره) در کتاب خود به خوبی سخافت بسیاری از داستانهای عامه‌پسند از قبیل قصۀ لیلا مادر علی‏‏‌‏‏اکبر و عروسی قاسم‏‎[10]‎‏ را نشان می‌دهد و جعلی بودن آنها را به اثبات می‌رساند. علاوه بر مبارزه با داستانهای مجعول که در افواه مردم جا گرفته است. استاد مطهری جرأت آن را هم داشت تا به نقد کتابهای تاریخی علما و فقهای بزرگ شیعه، مانند: «مُحْرِقُ القُلوب» بپردازد.‏‎[11]‎‏ از نظر او «اگر کسی بخواهد روضه‌‌های دروغی را که می‌خوانند جمع‌آوری کند شاید چند جلد کتاب پانصد صفحه‌‌‌ای بشود.»‏‎[12]‎

‏استاد مطهری عقیده داشت که حادثه عاشورا، هم دچار تحریف لفظی شده و هم گرفتار تحریف معنوی. از نظر ایشان، این نظر عامه‌پسند که امام حسین(ع) فدای گناهان امت شد تا موجب بخشایش گناهان آنها گردد، یک تصور بسیار نادرست است و از فکر مسیحی سرچشمه می‌گیرد. او می‌گوید: «این فکر، امام حسین را به کلی مسخ می‌کند و او را به صورت سنگر گنهکاران درمی‌آورد و قیام او را کفارۀ‌ عمل بد دیگران قرار می‌دهد.»‏‎[13]‎


مجموعه مقالات دومین کنگره بین المللی امام خمینی (س) و فرهنگ عاشورادفتر 3صفحه 142
‏بی‌شک کارهای شهید مطهری، راه صعب‌العبور تحلیل انتقادی متون سنتی شیعه را برای همفکران بعدی وی باز کرده است‏‎[14]‎‏ و بنابراین مطهری از این لحاظ نیز شایستۀ تقدیر است.‏

3) دکتر علی شریعتی

‏شریعتی یکی دیگر از چهره‌‌های شاخص نوگرای شیعه می‌باشد که او نیز مانند دوست و همکارش استاد مطهری، به احیای فرهنگی اجتماعی و سیاسی عاشورا در میان جوامع شیعی کمک شایسته‌‌‌ای کرده است.‏

‏شریعتی در طی چندین نوشته و سخنرانی خود با عناوین: «حسین وارث آدم»، «شهادت»، «پس از شهادت»، «ثار»، «یاد و یادآوران» و ... به تبیینی کاملاً بدیع و تازه از علل قیام و اهداف امام حسین(ع) و همچنین آموزه‌‌های سیاسی – اجتماعی عاشورا نیز تحلیل انتقادی متون سنتی شیعه و آداب و مراسم سوگواری عاشورا پرداخت.‏

‏او به لحاظ اینکه جامعه‌شناس و مورخ بود، بیشترین توجه خود را معطوف پیامهای سیاسی – اجتماعی عاشورا ساخته بود، وی شاید بیش از هر نویسنده و متفکر شیعه، در استخراج آموزه‌‌های سیاسی و اجتماعی عاشورا و استخدام آنها در جهت بیداری و بسیج ایدئولوژیک نسل جدید در برابر آنچه که او آن را حکومت طاغوت می‌نامید، موفق بوده است.‏

‏شریعتی نیز همچون مطهری عقیده داشت که اصلی‌ترین عنصر نهضت عاشورا را «امر به معروف و نهی از منکر»‌ تشکیل می‌دهد، ولی شریعتی احتمالاً به عنصر دیگر نهضت عاشورا – یعنی «شهادت» - در بسیج اجتماعی – سیاسی توده، ارزشی بیشتر از مطهری قایل بوده است. او «شهادت» حسین(ع) را نه یک فاجعه‌‌‌ای منقطع از دیگر جریانات تاریخ، بلکه درست در امتداد آنها می‌دانست، از نظر او شهادت سلسله‌وار از هابیل آغاز و به امام حسین(ع) رسیده بود و از او نیز تا آخرالزمان امتداد خواهد یافت.‏

‏از نظر مرحوم شریعتی، جبهۀ مقابل امام حسین نیز یعنی جبهۀ یزیدیان از قابیل آغاز و به یزید رسیده بود و از او نیز تا آخرالزمان باید ادامه یابد. وی معتقد بود که گسستن جریان امام حسین از سلسله جریانات حق‌طلبانۀ پیامبران و مصلحان تاریخ، به معنای مثله کردن و بی‌اثر ساختن آن است و همین جریان مداوم و پیوستگی آن است که امروز می‌تواند شیعه را به عنوان حلقه‌‌‌ای از سلسله حلقه‌‌های جبهۀ حسین(ع) در مقابل دشمنان حق قرار دهد.‏‎[15]‎‏ از منظر شریعتی، اصولاً پیش پای هر انسانی دو راه وجود دارد: یا اختیار کردن جبهۀ یزید و یا انتخاب جبهۀ‌ امام حسین(ع) و بالمآل‏


مجموعه مقالات دومین کنگره بین المللی امام خمینی (س) و فرهنگ عاشورادفتر 3صفحه 143
‏پذیرفتن مسئولیت یک مبارزۀ جدی سیاسی و اجتماعی در راه تحقق «عدالت» و «امامت» راستین در جامعه.‏‎[16]‎

‏شریعتی عقیده داشت که امام حسین و همه یاران او که در کربلا به شهادت رسیده‌اند، شهید هستند (به معنای شاهد، ناظر، آگاه، گواه و گواهی دهنده، سمبل و نمونه و سرمشق انسانها) و نمرده‌‌‌اند و بنابراین گریه و ضجه نمی‌‌خواهند، بلکه پیرو می‌خواهند و این ندای «‏هل من ناصر ینصرنی‏» امام نیز در حالی که همه کسان او شهید شده بودند و جز دشمن کینه‌توز در اطراف او کس دیگری نبود تا او را یاری کند، در واقع خطاب به ما شیعیان آینده او بوده است که راه او و پیامش را زنده کنیم و پیرو او باشیم.‏‎[17]‎

4) صالحی نجف‌آبادی

‏نعمت الله صالحی از دیگر نویسندگان نوگرای حوزوی شیعه است که با کتاب پرجنجال «شهید جاوید»، گام کاملاً تازه‌‌‌ای را در جهت تحلیل و نقد جدی متون کلاسیک شیعه برداشته است.‏

‏او نه تنها جسارت آن را داشت که در کنار نوشته‌‌های سنتی شیعه، متون اهل سنت را نیز در کتاب خود مورد استفاده قرار دهد و بوسیلۀ آنها، متون تاریخی شیعی را نقد کند، بلکه نیز در پاره‌‌‌ای از موارد وارد مسائل کلامی پیچیده‌‌‌ای چون «علم امام» می‌شود و از طریق ارائه سخافت پاره‌‌‌ای از داستانهای عامه‏‏‌‏‏پسند در مورد «علم قبلی امام حسین(ع) نسبت به سرنوشت خود»‌ سعی می‌کند حرکت و قیام و هم سرنوشت امام حسین(ع) را یک امر طبیعی نشان دهد. از نظر او امام حسین نه برای مردن، بلکه برای بدست گرفتن قدرت سیاسی جامعه دست به قیام زده بود که بالاخره منتهی به شکست امام و شهادت او می‌گردد.‏‎[18]‎

‏صالحی معتقد است که اگر کسانی فکر می‌کنند امام حسین برای رسوا کردن دستگاه دست به قیام زده بود، با اعمالی که یزد و معاویه در جلوی انظار مردم انجام می‌دادند دیگر چه نیازی به این افشاگری امام حسین باقی مانده بود.‏‎[19]‎

‏در این رابطه شریعتی اگر چه این نظر صالحی نجف‌آبادی را می‌پذیرد که حسین(ع) به خاطر مرگ قیام نکرده بود، اما قسمت دوم نظریۀ او را شدیداً به زیر سؤال می‌برد، آنهم نه به این عنوان که قیام سیاسی و به دست گرفتن زمام جامعه برای امام ضرورت نداشت، بلکه این امر برای او وظیفه‌‌‌ای جدّی بود اما امکانات یک چنین قیام سیاسی – نظامی برای امام حسین(ع) در سال 61 هجری فراهم نبود.‏‎[20]‎


مجموعه مقالات دومین کنگره بین المللی امام خمینی (س) و فرهنگ عاشورادفتر 3صفحه 144
5) دکتر سید جعفر شهیدی

‏استاد دکتر شهیدی، از دیگر نوگرایان برجستۀ معاصر شیعه است که اساساً با دیدی جدید به نهضت عاشورا نگاه کرده‌است.‏

‏او در کتاب مستقلی که تحت عنوان «پس از پنجاه سال: پژوهشی تازه پیرامون قیام امام حسین(ع)» نوشته است، بخش بسیار مهمی از روایات مربوط به فاجعۀ عاشورا را سست و بی‌اساس می‌داند، حتی او داستان شهربانو را نیز با دیدۀ تردید می‌نگرد.‏‎[21]‎

‏از نظر دکتر شهیدی، همۀ کسانی که فاجعه عاشورا را بررسی کرده‌اند، هر کدام تنها از یک بعد به تحلیل آن پرداخته‌اند، بعضی او را ماجراجو و عصیان‌گر علیه رژیم ملی – عربی، برخی دیگر او را خواهان انقلاب سوسیالیستی و پاره‌ای نیز او را میانجی گناهکاران شیعه در نزد پروردگار دانسته‌اند. دکتر شهیدی صریحاً با هر یک از این طیف‌های فکری مخالف است و معتقد می‌باشد که آ‌نچه که در این میان کمتر نشان داده شده حقیقت خارجی است.‏‎[22]‎

‏دکتر شهیدی، مانند دکتر شریعتی و برخلاف صالحی معتقد است که هدف امام از قیام، نه زمامداری و ریاست، بلکه اصلاح روحیه امت و سنت جدش بوده است.‏

‏او شاید از جمله معدود نویسندگان شیعی است که ریشه‌‌های نهضت عاشورا را نه در وقایع سال 60 هجری بلکه در جریانات سالها پیش از آن و حتی جلوتر از ظهور اسلام در مکه جستجو می‌کند و بیشتر مایل است به تحلیل واقعه کربلا و نه فقط نقل آن بپردازد.‏

‏دکتر شهیدی با گردآوری اسناد و طبقه‏‏‌‏‏بندی و مطابقت دقیق آنها با شرایط اقلیمی، دینی، اقتصادی و اجتماعی نه در صدد مقتل‏‏‌‏‏نویسی و یا تاریخ‌نگاری بلکه در جستجوی پاسخ این پرسش اساسی است که چرا اساساً فاجعۀ عاشورا رخ داد؟ پرسشی که کمتر کسی تاکنون بدان جواب درست و قانع کننده‌‌‌ای داده است.‏‎[23]‎

6) دکتر سید حسین محمد جعفری

‏دکتر جعفری، از دیگر نوگرایان شیعی و اصلاً هندی است که در کتابی که زیر عنوان «تشیع در مسیر تاریخ» نوشته، واقعۀ کربلا را بطور مبسوط بررسی کرده است.‏

‏از نظر او مهمترین عوامل قیام امام حسین(ع)، در دو نکته مهم نهفته بود: ‏

‏اول: نوادۀ مؤسس اسلام بودن، او را موظف به رفع ناهنجاریهای دینی و اجتماعی و پاسخ مثبت‏


مجموعه مقالات دومین کنگره بین المللی امام خمینی (س) و فرهنگ عاشورادفتر 3صفحه 145
‏‌دادن به تقاضاهای کوفیان می‌کرد. و دوم: اینکه او نمی‌‌توانست به خاطر تقوای خود و نیز فرزند پیامبر بودن و مباهات به سنت محمد(ص) بیعت یزید را قبول کند.‏‎[24]‎

‏از نظر جعفری، اگر کوفیان به امام نامه نمی‌‌نوشتند و یزید نیز از او بیعت نمی‌‌خواست، وی اقدام به انقلاب خونین خویش نمی‌‌کرد، با این حال جعفری انکار نمی‌‌کند که یزید برخلاف پدرش – معاویه – که لااقل خود را نسبت به ظواهر دین معتقد نشان می‌داد، مذهب را در معرض استهزاء و تمسخر قرار می‌داد.‏‎[25]‎‏ در اینجا پرسشی که پیش می‌آید و جعفری هرگز درصدد پاسخ‌گویی بدان برنیامده است، اینست که اگر کوفیان به امام نامه نمی‌‌نوشتند و یزید نیز از او بیعت نمی‌‌خواست آیا همین که یزید مقدسات اسلامی را به مسخره می‌گرفت و علناً با سنّت جدّ حسین(ع) به معارضه برخاسته بود کافی نبود که او را برای اعتراض علیه یزید برانگیزاند؟‏

‏دکتر جعفری، یک تفاوت اساسی بین انقلاب کربلا و دیگر انقلابات تاریخ اسلام قائل می‌شود و آن اینکه نام و یاد حسین(ع) و نیز پیام او بر خلاف دیگر رهبران مبارز و شهید تاریخ اسلام – مانند مختار ثقفی و ابن زبیر – هرگز از دلهای مسلمانان فراموش نشد و حتی نام او نشانۀ هویت و یا موجودیت دومین گروه بزرگ در اسلام شد؛ علت این امر آن است که یاد و خاطره حسین(ع) در قلوب مسلمین – به عنوان یک تراژدی دردناک تاریخی و در اندیشۀ ‌آنان – به عنوان سمبلی از یک فکر و عقیده و نمادی از یک نمونۀ شخصی جا گرفته بود.‏‎[26]‎

‏دکتر جعفری نیز بر این عقیده است که قیام امام حسین(ع) نه از سر دستیابی به قدرت سیاسی و قبضۀ حکومت بود، چرا که در موارد مختلف حمایت رؤسای قبایل را از او و امان دادن آنها – و حتی امان‌نامۀ حاکم مدینه – را نپذیرفت و راه خویش را از کوفه که او را دعوت کرده بود به شهرها و سرزمینهای دیگری مانند یمن و ایران که احتمال یاری و حمایتشان از حسین بیشتر از حمایت مردم کوفه بود، منحرف نکرد و حتی جمعیت معدود اطراف خویش را نیز به پراکنده شدن و تنها گذاشتن خودش دعوت کرد.‏‎[27]‎

7) حضرت امام خمینی(س)

‏علاوه بر نویسندگان نوگرا که در بالا به کارهای آنها اشاره کردیم، عدۀ دیگری از نویسندگان مذهبی شیعی نیز به طرح و بررسی نهضت امام حسین(ع) پرداخته‌‌‌اند و بیش و کم به جریان تحریف‏‏‌‏‏زدایی حادثۀ عاشورا کمک رسانده‌اند. اما در میان این نویسندگان، هیچکدام از لحاظ تأثیر بر روی توده، قابل مقایسه با امام خمینی(ره) نیستند؛ او گر چه هیچگاه فرصتی کافی برای تحلیل ‏


مجموعه مقالات دومین کنگره بین المللی امام خمینی (س) و فرهنگ عاشورادفتر 3صفحه 146
‏انتقادی متون سنتی شیعه پیدا نکرد و آن را به نویسندگان نوگرایی چون استاد مطهری احاله داده بود، با این وجود، باید او را در میان مراجع مذهبی شیعه، برجسته‌ترین و نخستین شخصی بشمار آورد که توانست چهره‌‌های مغفول نهضت کربلا را برای نخستین بار کشف و معرفی کند.‏

‏توجه جدّی امام خمینی به جلوه‌‌‌‌ها و ابعاد سیاسی – اجتماعی نهضت عاشورا که قبل از ایشان، عدم توجه و امعان نظر نسبت به آن موجب رکود و سکون جامعه شیعی و خالی بودن آن از حرکت مؤثر اجتماعی و سیاسی علیه حاکمان ستمگر شده بود، این بار باعث رونق گرفتن تفکر سیاسی ملهم از نهضت عاشورا در میان جامعه شیعی گردید و در مدتی بسیار اندک توانست قدرت سیاسی و اجتماعی فرهنگ عاشورا را در ساقط کردن حکومتهای حائز به خوبی نشان دهد.‏

‏کوششهای نوگرایان شیعه و اقدامات امام خمینی، هر دو موجب رویکرد جامعۀ تسنن به نهضت عاشورا شدند. اما این رویکرد بیشتر مدیون تلاشهای امام خمینی – بعنوان بزرگترین مرجع شیعه – بود. امام(ره) با بازگرداندن خاصیت سیاسی نهضت عاشورا به آن و نیز پالودن آیینهای عزاداری شیعیان از سنتهای بی‌ریشه، هم توجه جهان تسنن را به طرف تشیع جلب کرد و هم ائتلافی عمیق بین آنها بوجود آورد.‏

‏امام خمینی در دهۀ چهل، توانست عاشورا را به وسیلۀ سیاسی بسیار کارآمد و نیرومند مقدسی علیه نظام غاصب تبدیل کند و با استفاده از آن در شکست دادن رژیم ایران، به همۀ جهان نشان دهد که عاشورا چه امکانات و استعداد قوی برای تحریک سیاسی و اجتماعی توده‌‌‌‌ها علیه ستمگران – در هر دورۀ تاریخی و در بدترین شرایط اجتماعی و سیاسی – در نهاد خود نهفته دارد.‏

‏او همچنین با پیامهایی که گاه به مناسبت محرم – چه در قبل از انقلاب و چه بعد از آن – صادر می‌کرد توجهی ویژه به رعایت شکل درست و اثربخش عزاداری داشت. امام خمینی(ره) اگر چه هیچگونه منافاتی بین عزاداری سنتی و تحریک وجدان سیاسی جامعۀ خود نمی‌‌دید، اما مرتباً به پیروانش هشدار می‌داد که از انجام اعمالی که روح فرهنگ عاشورا را خدشه‏‏‌‏‏دار می‌کند، بپرهیزند، شاید شجاعانه‏‏‌‏‏ترین فرمان او دربارۀ تعزیه عاشورا، همان دستوری بود که وی – علیرغم مخالفت پاره‌‌‌ای از مراجع شیعه – در ممانعت از «قمه‏‏‌‏‏زنی» صادر نمود. این اقدام امام خمینی در واقع تحولی بسیار بزرگ در تاریخ عزاداری شیعه بود که نوگرایان اسلامی، هرگز امکان و قدرت تحقق آن را در جامعۀ شیعی نداشتند.‏

‏پاره‌‌‌ای از نوشته‌‌های امام(ره) نشان می‌دهد که ایشان بسیار جلوتر از نوگرایان شیعه به خاصیت‏


مجموعه مقالات دومین کنگره بین المللی امام خمینی (س) و فرهنگ عاشورادفتر 3صفحه 147
‏ سیاسی – اجتماعی نهضت عاشورا واقف بوده است؛ چنانکه در کتاب حکومت اسلامی صریحاً به روحانیون اظهار می‌دارد که: «اسلام را عرضه بدارید و در عرضۀ آن به مردم، نظیر عاشورا را بوجود بیاورید و آن را که مکتب جهاد و دین و مبارزه است، در اختیار مردم قرار دهید تا عقاید و اخلاق خودشان را از روی آن تصحیح کنند و به صورت یک «نیروی مجاهد»، دستگاه سیاسی جائر و استعماری را سرنگون کرده، حکومت اسلامی را برقرار سازند.»‏‎[28]‎

‏امام خمینی در تاریخ شیعه تنها مرجع مذهبی است که توانسته است با الهام از نهضت عاشورا، نظام سیاسی جائر را ساقط کرده، و بر ویرانه‌‌های آن حکومت اسلامی تشکیل دهد، این موضوع باعث شده که محققان بسیاری در حول و حوش این مسئله که امام خمینی، با استخدام چه عناصری از نهضت عاشورا توانست، انقلاب خود را به پیروزی برساند، تحقیقات گسترده‌‌‌ای را آغاز کنند. ‏

‏در اکثر این تحقیقات، به خوبی نشان داده می‌شود که امام بیش از هر عنصر نهضت عاشورا از سه عنصر اصلی آن بهره‏‏‌‏‏برداری کرده: «اجتهاد»، «امر به معروف و نهی از منکر» و «شهادت» که از این میان «شهادت» از برجستگی بیشتری در تفکر امام(ره) برخوردار است.‏

‏ماروین زونیس «شهادت» را در تفکر امام خمینی(ره) عملی معنوی می‌داند که به منظور تقرب به خدا انجام می‌گیرد و در عین حال در آن اهداف سیاسی نیز حاصل می‌شود.‏

‏از نظر وی تأکید بر شهادت در عقیدۀ امام خمینی نشان می‌دهد که شهادت نقش مهم و ویژه‌‌‌ای در تشیع ایفا می‌کند. نقشی که جامعۀ تسنن از امتیازات آن به کلی محروم است. ‏

‏ماروین زونیس می‌گوید: «امام خمینی به خوبی می‌داند که اجرای سنتی و عادی مراسم ماه محرم، هرگز نمی‌‌تواند شیعیان را برای فعالیت مهیا سازد. اما اگر شیعیان چیزی نداشته باشند تا از دست بدهند، جان خود را به راحتی در راه آرمان خود از دست خواهند داد.»‏

‏او اضافه می‌کند که: «پیوند هر چه نزدیکتر میان «شهادت» و «خودکشی» مانند پیوند میان «ریاضت» و «خودکشی» بدعتی است که امام خمینی، برای پیشبرد آرمان انقلابیش مطرح کرده است.»‏‎[29]‎

‏مارتین کرامر نیز در این باره می‌نویسد: «آثار وسیعی که انقلاب اسلامی به وجود آورده است، نشان می‌دهد که چگونه امام خمینی، برانگیزنده‏‏‌‏‏ترین موضوعات شیعه (عاشورا و شهادت) را در جهت جنبش خود به کار بسته است. سیاسی کردن مراسم سالیانه عاشورا، یکی از نمونه‌‌های بارز این اقدام‏


مجموعه مقالات دومین کنگره بین المللی امام خمینی (س) و فرهنگ عاشورادفتر 3صفحه 148
‏است.»‏‎[30]‎

‏این اظهار نظرات اگر چه تا حدودی متکی به مکتب اصالت عمل ‏‎Pragmatism‎‏ است و دقیقاً نمی‌‌تواند مفهوم «شهادت» را در بینش شیعی و به خصوص در نگاه امام خمینی(ره) توضیح دهد، با این وجود نشانگر این است که غربیها تا حدودی به سرچشمه‌‌های اصلی انقلاب اسلامی پی برده‌‌‌اند و به تازگی تلقی امام خمینی از نهضت عاشورا و عنصر شهادت، در میان علمای مسلمان، اعتراف کرده‌اند.‏

نوگرایان اهل سنت 

‏در میان جهان تسنن نویسندگان نوگرایی پیدا شده‌‌‌اند که تصویر نسبتاً قابل قبول و یا در خور تأملی را از نهضت امام حسین بدست می‌دهند.‏

‏این نویسندگان برخلاف نویسندگان سلف خویش – مانند محی‏‏‌‏‏الدین ابن العربی عارف معروف اهل سنت (560 – 638 هـ) که به تمجید از یزید و تقبیح قیام امام حسین می‌پرداخت و یا ابن‏‏‌‏‏خلدون (732 – 806 هـ) مورخ و جامعه‌شناس  مشهور اسلامی که شخصیت و لیاقت امام را قبول داشت ولی حرکت او را یک حرکت ناسنجیده و از سر اشتباه و حساب‏‏‌‏‏نشده قلمداد می‌کرد – هرگز قیام امام حسین(ع) و یا شخصیت او را تخطئه نمی‌‌کنند و از یزید نیز به دفاع برنمی‏‏‌‏‏خیزند، لیکن در پاره‌‌‌ای از موارد از جمله در اهداف قیام امام(ع) و مسائلی از این قبیل با نویسندگان شیعه اختلاف نظر دارند. مازنی، عباس محمود العقاد، دکتر طه حسین، عبدالرحمن شرقاوی و... برخی دیگر، از نویسندگان نوگرای اهل سنت هستند که به تحلیل نهضت امام حسین پرداخته‌اند.‏

‏امام حسین در قرن اخیر، به خصوص پس از پیدایش احزاب و نهضتهای چپ در کشورهای سنی مذهب، اهمیت مضاعف و جدیدی برای نوگرایان اهل سنت و پیروان احزاب چپ پیدا کرده است. از نظر این گروه، ماجرای حسین نه تنها یک حادثۀ کوچک و بدون هدف که در آن بدون اطلاع خلیفه، امام را به شهادت رسانده باشند نیست، بلکه عاشورا و شهادت امام حسین(ع) اساساً تقابل صریحی است بین دو ایدئولوژی و نگرش نسبت به سرنوشت طبقات محروم و ستمدیدۀ جامعه؛ بنابراین قیام حسین(ع) پیش از آنکه از ناحیۀ مذهبی ایضاح و تحلیل شود، باید از جهت اصول یک مبارزۀ طبقاتی برای رهایی محرومین از سلطۀ حکومتی، سرمایه‏‏‌‏‏داری مورد بررسی قرار گیرد.‏

‏از نظر نویسندگان چپ و به خصوص در نوشته‌‌های رادیکال‌تر، امام حسین عضو جبهه‌‌‌ای است که از آغاز حکومت ابوبکر، با تسلط عناصر سنتی «راستگرا» بر اقتصاد و سیاست جامعه، مخالف‏


مجموعه مقالات دومین کنگره بین المللی امام خمینی (س) و فرهنگ عاشورادفتر 3صفحه 149
‏بوده‌‌‌اند و با آنها به معارضه برخاسته‌اند. این جبهه در واقع جناح «چپ‌گرایان» است که پیش از حسین(ع)، علی(ع) پدر و حسن(ع) برادر او و نیز ابوبکر و عمر خلفای جناح چپ، از بنیا‌ن‌گذاران آن بوده‌اند، اما با این وجود، آنها هیچ کدام، رفتار شجاعانۀ حسین(ع) را برای طرد بی‌عدالتی و مبارزه با استثمار طبقاتی نداشته‌اند.‏

‏از نظر این طیف فکری، اگر امام حسین(ع)، با حکومت فاسد یزید مماشات می‌کرد، در واقع نه به مذهب بلکه به مبارزات عدالت‌خواهانه و ضدطبقاتی تاریخ خیانت  کرده بود.‏‎[31]‎‏ همچنین حسین(ع) علیرغم آگاهی از شکست خود (پس از شهادت مسلم) نمی‌‌توانست با حکومت به سازش بنشیند، چه او حتی در صورت شکست خویش نیز می‌خواست امت اسلامی را منقلب کند و در آینده، الهام‌بخش مسلمانان و نیز نمونۀ‌ شخصی کامل برای آنها جهت تداوم مبارزۀ ضدطبقاتی باشد و این جز با فداکاری و شهادت حسین(ع) ممکن نبود، شهادت حسین(ع) در نوشته‌‌های رادیکالها نیز پیروزی بزرگی برای نیروهای آگاه و روشنفکر قلمداد می‌شود؛ زیرا در هر حال با بیدار کردن وجدانهای خفتۀ اعراب، سقوط بنی‏‏‌‏‏امیه را در مدتی کمتر از هفتاد سال تحقق بخشید.‏

‏حال در اینجا به گونه‌‌‌ای اجمالی به آثار این نوگرایان نظر می‌افکنیم: ‏

1) عبدالرحمن شرقاوی

‏شرقاوی را باید نخستین نویسنده نوگرا به شمار آورد که با تلقی چپ‌گرایانه به بررسی نهضت عاشورا پرداخته است. او در نمایشنامه منظور دو جلدی تحت عنوان «الحسین ثائراً، الحسین شاهداً» (حسین شورشگر، حسین شهید) صریحاً امام حسین(ع) را رهبر و الهام‌بخش تمام نهضتهای اسلامی چپ معرفی می‌کند.‏

‏از نظر این نویسندۀ مصرِی، امام حسین چهره‌‌‌ای کاملاً متفاوت با آنچه که در آثار سنتی شیعه دربارۀ سیمای او ترسیم شده پیدا کرده است. حسینی که در اینگونه آثار نوگرایانه جهان تسنن دیده می‌شود و به خصوص از منظر نوگرایان چپی چون «شرقاوی»، نه موجد اغتشاش است و نه خواستار خونریزی و نه هم طالب حکومت و قدرت سیاسی، بلکه حسینی است که می‌خواهد اساس بی‌عدالتی را از جامعه که توسط نظام کاپیتالیستی اموی اعمال می‌شود، ریشه‌کن کند.‏‎[32]‎

2) عباس محمود العقاد

‏در میان نوشته‌‌های نوگرایان اهل تسنن که تفسیرشان از ماجرای عاشورا تا حدودی متفاوت با نظرات چپ‌گرایان می‌باشد، نوشته «عباس محمود العقاد» تحت عنوان: «ابوالشهدا حسین بن‏


مجموعه مقالات دومین کنگره بین المللی امام خمینی (س) و فرهنگ عاشورادفتر 3صفحه 150
‏علی(ع)»‏‎[33]‎‏ بیش از همه اشتهار و اهمیت یافته است.‏

‏از نظر عقاد، امام حسین(ع) و یزید نمونه کاملی از دو فامیل بودند، با این اختلاف که حسین(ع) واجد جمیع فضائل هاشمی بود ولی یزید حتی فاقد صفات مادی خوب امویها بود.‏‎[34]‎

‏بنابراین قیام امام در مقابل یزید، پیش از آنکه، هر گونه تفسیر و توجیه دیگری داشته باشد، نمادی کامل از دو سیستم سیاسی و حکومتی را نشان می‌دهد. در یک طرف حسین(ع) مظهر امامت و رهبری مشروع مذهبی و در طرف دیگر، یزید سمبل یک نظام غیرمذهبی قرار داشت؛ وانگهی دولت یزید از همان ابتدای کار، بنا را بر سبّ علی(ع) و آل علی گذاشت و اگر حسین(ع) بیعت می‌کرد، ناچار بود وفا کند و این خود امضای این سنت سیئه بود و نسل به نسل مورد قبول واقع می‌شد.‏‎[35]‎‏ علاوه بر همه زینب دختر اسحاق نیز که بسیاری از مورخین نقل کرده‌اند، در عمیق‌تر شدن اختلافات یزید و امام حسین(ع) بی‌تأثیر نبوده است.‏‎[36]‎

‏عقاد معتقد است که هم سپاه یزید و هم یاران حسین به آخرت عقیده و ایمان داشته‌اند، ولی عقیده و ایمان در یک طرف در روحی موجود بوده، کریم و بزرگوار، و در طرف دیگر در روحی لئیم و پست؛ آنها بالطبیعه ایده‌آلیست و صاحب هدف بوده‌‌‌اند و اینها بالطبیعه منفعت پرست.‏ ‎[37]‎

‏او همچنین یاران معاویه را با یاران یزید مقایسه می‌کند و همگی یاران معاویه را سیاستمدار و اهل شور می‌داند ولی همه یاران یزید را جلاد و سگان ولگردی می‌شمارد که برای صید بزرگی رها شده بودند.‏ ‎[38]‎

‏از نظر عقاد، موضوع نسب امام حسین(ع) و محبت شدید پیغمبر(ص) را به ایشان نباید در تحلیل واقعۀ عاشورا از یاد برد، زیرا ما تنها با همین معیار است که می‌توانیم بفهمیم سپاه یزید چگونه مردمی بدون ایده و منفعت‌پرست بودند و چگونه علیرغم احترامی که برای امام حسین در دل قائل بودند، عمل می‌کردند.‏ ‎[39]‎

‏عباس محمود العقاد، نهضت عاشورا را از دو جهت مورد بررسی و امعان نظر قرار داد: ‏

‏اول، از جهت انگیزه؛ و دوم از زاویۀ آثار و نتایج.‏

‏او معتقد بود که حسین(ع) دارای انگیزه‌‌‌ای کاملاً الهی و معنوی برای نجات دین بود که نتایج مورد نظر نهضتش نیز به زودی بدست آمد، یعنی یزید، پس از چهار سال در کمال ذلّت مرد، عاملان ‏


مجموعه مقالات دومین کنگره بین المللی امام خمینی (س) و فرهنگ عاشورادفتر 3صفحه 151
‏فاجعه عاشورا، به سزای اعمالشان رسیدند و سلسلۀ بنی‌امیه در مدت اندکی از لحاظ تاریخی سقوط کرد.‏

‏از نظر عقاد، امام حسین در تمام مدت نهضت خود طرفدار صلح و نه جنگ و شدت عمل بود و هیچگاه نیز نمی‌‌خواست به تدابیر فریبنده که امکان پیروزی او را بر دولت اموی صد چندان می‌کرد، متوسل شود.‏

3) ابراهیم عبدالقادر مازنی

‏مازنی از دیگر نوگرایان اهل سنت است که شاید برای نخستین بار در قرن اخیر با تفاسیر سنتی‌ای که پیرامون نهضت عاشورا و علل، موجبات و اهداف آن – چه در جامعه شیعی و چه در میان اهل سنت وجود داشت – به معارضه برخاست.‏

‏از نظر مازنی، امام حسین، بندۀ مؤمن و فداکار خداوند بود که به هیچ وجه برخلاف تصورات موجود دربارۀ وی، هرگز خیال‌پرور و رویایی نبوده، تا تنها یک خواب عادی‌اش بر سر تربت پیغمبر(ص) او را برای قیام علیه بنی‌امیه مصر و مصمم سازد. بلکه علت قیام او را باید در ماهیت رژیم بنی‌امیه جستجو کرد، چه امام حسین تنها به دلیل فاسد بودن رژیم بنی‏‏‌‏‏امیه بود که مانند یک انقلابی شرافتمند – علی‌رغم آگاهی‌اش از شرایطی که همگی به زیان او بود – خود را برای قیام علیه آن مجبور می‌دید، اگر چه قیام او نه برای ساقط کردن بنی‌امیه، بلکه برای از پا درآوردن آن طراحی شده بود.‏

‏حسین(ع) از نظر مازنی، حتی علیرغم شکست و کشته شدن مظلومانه‌اش، موفق شد کینه‌‌‌ای عمیق علیه دستگاه بنی‌امیه در دلهای توده‌‌‌‌ها ایجاد کند و پس از شهادت امام «هر قطرۀ خون او، هر حرف از حرف نام او، و هر ذکری از خاطرۀ او» به صورت نقبی در زیر بنیاد دولت بنی‌امیه درآمد و سرانجام آن را نابود ساخت.‏ ‎[40]‎

4) دکتر طه حسین

‏طه حسین از دیگر نوگرایان اهل سنت و متفکر نابینای مصری است که گویا اندیشه‌‌های «سیدجمال» و به ویژه «محمد عبده» تأثیر بسزایی در ذهنیت مثبت او نسبت به تشیع داشته است. بی‌گمان نظرات او در مورد نهضت عاشورا – هم به جهت شیوۀ خاصی که او در قضاوتهای خود دربارۀ مذاهب اسلامی اعمال کرده و هم بخاطر نفوذ گستردۀ وی در اذهان اهل سنت و اخیراً پاره‌‌‌ای از شیعیان – از اهمیت والایی برخوردار است.‏

‏طه حسین در کتاب «علی و فرزندانش» برای ماجرای کربلا، سابقۀ تاریخی بس دامنه‌داری قائل ‏


مجموعه مقالات دومین کنگره بین المللی امام خمینی (س) و فرهنگ عاشورادفتر 3صفحه 152
‏می‌شود. از نظر او فاجعه عاشورا تقابل صریحی بین خاندان پیغمبر و اشرافیت قریش است که اکنون به نام خلافت بنی‌امیه جانشین خلافت پیغمبر(ص) و علی(ع) شده و در صدد گرفتن انتقام کشته‌‌های خود در بدر (توسط علی) برآمده است.‏

‏طه حسین، صریحاً این نظریه را رد می‌کند که امام حسین با قیام خود در صدد به دست گرفتن زمام سیاسی جامعه بوده و یزید هم در مقام مقابله با فعالیت سیاسی وی و رفع تفرقه برآمده و نهایتاً بین آنها جنگ رخ داده است؛ زیرا اگر این تصور درست باشد، لااقل با یکی از پیشنهادات حسین(ع) که بازگشت به حجاز بود از طرف یزید موافقت می‌شد و بدینگونه از بروز جنگ و تفرقه جلوگیری به عمل می‌آمد.‏

‏از نظر او در فاجعۀ کربلا که نظیر آن در تاریخ اسلام و بلکه در تاریخ جهان وجود ندارد، نه تنها امام حسین(ع) و یاران او بی‌‌گناه کشته شدند، بلکه محترمترین و مهمترین مقدّسات که حرمت رسول خدا باشد مورد بی‌احترامی و تجاوز قرار گرفت.‏

‏یزید با ارتکاب فاجعۀ عاشورا نه تنها دلهای شیعیان را پر از کینه و نفرت نمود بلکه دلهای اهل سنت و جماعت را هم مملو از بغض و کینه ساخت و خود نیز در حالی که خیلی جوان بود به وضع ننگینی هلاک شد، او به قدری جنایت و فجایع مرتکب شده بود که نه تنها دین از اعمال زشت و پلید او متنفر است، بلکه سیاست و روش معروف عربی نیز از آن متنفر می‌باشد.‏ ‎[41]‎

5) محمد کامل البنا

‏در میان نویسندگان مذهبی اهل سنت که ضمناً نوگرا نیز هستند، شاید بیش از همه نوشته‌‌های دو نفر شایستۀ ذکر و بررسی بیشتری باشد که نخستین آن محمد کامل البنا است.‏

‏او طی مقاله‌‌‌ای که دربارۀ نهضت عاشورا نوشته معتقد است که حسین(ع) هرگز باب مخاصمه را با یزید نگشود ولی در هر حال از لحاظ روان‌شناختی تمایل فطری بیشتری برای شورش داشت؛ چون نوۀ پیغمبر(ص) و پسر علی(ع) بود، این قضاوت او در پاره‌‌‌ای از نوشته‌‌های کلاسیک شیعه نیز وجود دارد، او همچنین به مانند نویسندگان سنت‌گرای شیعه معتقد است که حسین(ع) از سرنوشت خود از همان ابتدای امر آگاه بود و شهادت خود را درست از همان هنگامی که در خواب با پیامبر حرف زده بود، پیش‌بینی کرده بود.‏ ‎[42]‎

6) خالد محمد خالد

‏خالد از دیگر نویسندگان مذهبی نوگرا می‌باشد که کارهای او شاید پس از نوشته‌‌های کامل البنا‏


مجموعه مقالات دومین کنگره بین المللی امام خمینی (س) و فرهنگ عاشورادفتر 3صفحه 153
‏در ردیف دوم اهمیت (در میان آثار نویسندگان مذهبی) باشد.‏

‏او در کتاب مستقلی که زیر عنوان «ابناء الرسول فی کربلا» تألیف کرده است با نگاهی آرمان‌گرایانه به بررسی نهضت عاشورا پرداخته است. شاید یکی از مهمترین امتیازات این نوشته بر دیگر آثار جامعه اهل سنت، این باشد که مؤلف در آن برعکس بسیاری از نویسندگان اهل سنت نه تنها معاویه را مبرا از جنایات بزرگ نمی‌‌داند، بلکه او را عامل اصلی خونریزی کربلا معرفی می‌کند. از نظر او حادثۀ عاشورا، حادثه‌‌‌ای نبود که روز عاشورا آغاز و ظهر همان روز خاتمه یابد بل داستانی دراز بود که سالها پیش از آن شروع شد و نتایجش به سالیان دراز بعد امتداد یافت.‏

‏درس بزرگ کربلا هم از نظر خالد محمد خالد در واقع «فداکاری در راه عقیده» بود که باید برای همیشه سرمشق مسلمانان باشد و مورد ستایش قرار گیرد و شهادت حسین(ع) نیز باید فرصتی باشد برای شادمانی نه سوگواری، درست همانگونه که عید بزرگ مسلمین (عید قربان) که آن نیز خاطره‌‌‌ای از فداکاری است با جشن و سرور همراه می‌باشد.‏ ‎[43]‎

7) سید علی جلال حسینی

‏حسینی از نویسندگان مذهبی اهل سنت مصر در کتابی که ذیل عنوان «امام حسین بن علی(ع)» نوشته، امام حسین را رادمردی می‌داند که روحی ممتاز داشته و از شرافت خانوادگی نیز برخوردار بوده است. امام حسین مرکز همه فضائل و اعمال پسندیده بوده است. او در زمان حیات، رایت روشن هدایت و پس از شهادت نیز برای جویندگان راه درست، الگویی نورانی و روشن بود. حماسۀ عاشورایی امام(ع) نیز اگر چه شنیدنش هر مسلمانی را اندوهگین می‌سازد و هر خردمندی را به خشم می‌آورد، اما نتایج ارزشمند بسیاری هم داشته است.‏

‏شهادت امام درس بزرگی برای همه انسانهای آزاده است. زیرا او این فداکاری را در شرایطی انجام داد که در سراسر جهان، انسانی به بزرگی و عظمت وی وجود نداشت، چنانکه در پستی و پلیدی نیز هیچ کس به پای یزید و دیگر دشمنان امام نمی‌‌رسید.‏

‏از نظر سیدعلی جلال حسینی، حماسۀ عاشورا همه قیام کنندگان و مبارزان با ظلم را تربیت کرده و به آنان روش ستیز با ستم‌‌پیشه را آموخته است.‏

‏فلسفۀ کشته شدن حسین(ع) این بود که همۀ انسانها در سراسر روزگار از جانبازی او درس بیاموزند و تن به ظلم و ناروا ندهند. انسانها با آگاهی از حماسۀ کربلا درمی‌یابند که در راه دین باید فداکاری کرد و برای رسیدن به اهداف الهی و برپایی نهال آئین خدایی، از نثار خون نباید دریغ داشت.‏


مجموعه مقالات دومین کنگره بین المللی امام خمینی (س) و فرهنگ عاشورادفتر 3صفحه 154
‏وی علیرغم اینکه نظرش در مورد امام حسین به نظرات نوگرایان شیعه بسیار نزدیک است ولی در دو مورد اساسی با نظر رسمی نویسندگان شیعه اختلاف دارد: ‏

‏اول اینکه او شیعیان را کشندگان امام حسین می‌داند و می‌گوید: «از شگفتیهای امر حضرت حسین بن علی(ع) اینست که شیعیان او همان قاتلان وی می‌باشند و همانها هستند که هر ساله به یاد او مراسم عزا برپا می‌کنند و اظهار اندوه می‌نمایند.»‏

‏دوم اینکه او کسانی را که نه وعدۀ یاری به حسین(ع) دادند و نه او را یاری کردند، مستحق سرزنش نمی‌‌داند، در مقابل اهل عراق و حتی توابین را به خاطر اینکه در مورد امام حسین به وعدۀ خویش وفا نکرده و او را تنها گذاشتند، قابل ملامت می‌داند.‏

‏همو در مورد توابین می‌نویسد: «شگفتی از شیعه است که پیشوای خود را در زمان حیات خوار کردند و پیش از شهادت یاری ننمودند. آنان پس از کشتن نوادۀ رسول‌الله از کردۀ ‌خود پشیمان شدند، خویشتن را توّابین نام نهادند و به خونخواهی وی قیام کردند، اما راه روشن را نیافتند.»‏ ‎[44]‎

8) محمد غزالی

‏غزالی از نویسندگان نوگرای بسیار بزرگ مصری است که عمدتاً با دید رادیکالیستی به  تحلیل واقعه عاشورا پرداخته است. از نظر وی حسین(ع) با مرگ قهرمانانۀ خویش راه جدیدی را برای عدالت‌جویان تاریخ نشان داد و آن دفاع از آرمان خود حتی با پذیرش شکست ظاهری بود.‏

‏همو دربارۀ امام حسین(ع) می‌نویسد: «چنین مردانی بیش از آنچه که به نتیجۀ عملی اعمال خود بیندیشند، به پایداری نسبت به عهد خود و خدای خویش پایبندند.» ‌بنابراین قیام حسین(ع) حرکتی معنوی برای اطاعت از اوامر الهی و وفاداری نسبت به عهد خداوند بود.‏ ‎[45]‎

9) دکتر محمد اقبال لاهوری

‏از نویسندگان نوگرای مذهبی و یا غیرمذهبی اهل سنت هم که بگذریم، چهرۀ زنده‌یاد علامه اقبال لاهوری، در میان شعرای اهل سنت که به ستایش از امام حسین(ع) و نهضت عاشورا پرداخته‌اند، بیشتر از همه می‌درخشد و این اثربخشی بسیار شدید و عمیق نهضت عاشورا را در تفکر نوین سیاسی اهل سنت و هم هنر و ادبیات اهل تسنن نشان می‌دهد.‏

‏شاید اقبال در قرن اخیر بیش از هر شاعر اهل سنت دیگر، نهضت حسینی را با ملاحظاتی تفکرآمیز به ادب منظوم فارسی وارد کرده است. حسین(ع) از نظر اقبال، یک نمونۀ شخصی کامل‏


مجموعه مقالات دومین کنگره بین المللی امام خمینی (س) و فرهنگ عاشورادفتر 3صفحه 155
‏برای برانگیختن و بیدار ساختن ملتهای خوابیدۀ مسلمان و نیز با مبارزه مؤثر و شهادت فداکارانه‌اش، تفسیر کنندۀ رازهای پنهان قرآن می‌باشد: ‏

هر که پیمان با هوالموجود بست  گردنش از بند هر معبود رست

تیغ بهر عزت دین است و بس   مقصد او حفظ آئین است و بس

خون او تفسیر این اسرار کرد   ملت خوابیده را بیدار کرد

رمز قرآن از حسین آموختیم   زآتش او شعله‌‌‌‌ها  اندوختیم[46]

‏همچنین اقبال به مادران امروز توصیه می‌کند که فرزندانی حسین‏‏‌‏‏وار تربیت کنند: ‏

هوشیار از دستبرد روزگار    گیر فرزندان خود را در کنار

تا حسینی(ع) شاخ تو بار آورد   موسم پیشین به گلزار آورد

‏برای اقبال، امام حسین، «مرکز پرگار عشق» و «کاروان سالار عشق» نیز هست: ‏

مریم از یک نسبت عیسی عزیز   از سه نسبت حضرت زهرا(ع) عزیز

مادر آن مرکز پرگار عشق    مادر آن کاروان سالار عشق[47]


مجموعه مقالات دومین کنگره بین المللی امام خمینی (س) و فرهنگ عاشورادفتر 3صفحه 156

مجموعه مقالات دومین کنگره بین المللی امام خمینی (س) و فرهنگ عاشورادفتر 3صفحه 157
‏پای نوشتها:‏

مجموعه مقالات دومین کنگره بین المللی امام خمینی (س) و فرهنگ عاشورادفتر 3صفحه 158

  • - نخستین کسی که در میان مسلمین، در صدد توجیه تجربی قرآن و ارائه روشهای تجربی برای تفسیر قرآن برآمد سر سید احمدخان هندی بود که با برخوردهای مثبت و منفی همگنان خویش مواجه شد. بعد از او فرید وجدی و تا حدودی سید قطب، معتقد به تفسیر علمی قرآن بودند.
  • - به طوری که شاید بتوان گفت تشکیل «دارالتقریب بین المذاهب الاسلامی» به رهبری آیة الله بروجردی، زعیم بزرگ شیعه و علامه محمد شلتوت، مفتی سنیان، دقیقاً معلول همین جریان نوگرایی فکری – دینی و تجدید نظر در آثار و افکار شیعه و سنی بوده است.
  • - ر ک: تفکر سیاسی اسلام – عنایت، دکتر حمید، ترجمۀ ابوطالب صارمی، ص 254.
  • - از جمله کسانی که شهادت امام حسین(ع) را وسیلۀ آمرزش گناهان شیعه دانسته اند، محمد علی انصاری، روحانی و نویسندۀ کتاب دفاع از حسین در نقد شهید جاوید صالحی نجف آبادی است. وی در کتاب خود دو نوع نتیجۀ مهم برای نهضت کربلا قائل می شود: اول، آمرزش گناهان شیعه؛ دوم، بسط و گسترش مبادلات اقتصادی بین کربلا و شهرهایی که زائران از آنها برای زیارت امام حسین به کربلا می روند!
  • - انقلاب اسلامی ایران نیز به رهبری امام خمینی(ره) دقیقاً در مدت این سی سال گذشته به وقوع پیوسته و به پیروزی رسیده است.
  • - به عنوان نمونه، این ویژگی را در اثر معروف عبدالرحمن شرقاوی، «الحسین ثائراً، الحسین شاهداً» می توان ملاحظه کرد.
  • - قسمتی از جلد چهارم کتاب «اعیان الشیعة» محسن الامین تحت عنوان «امام حسن و امام حسین(ع)» توسط ادارۀ پژوهش و نگارش وزارت ارشاد اسلامی به فارسی ترجمه شده است.
  • - ترجمۀ فارسی این کتاب، وسیله مرحوم جلال آل احمد انجام گرفته است.
  • - نگاه کنید به عزاداریهای نامشروع: محسن الامین عاملی، ترجمۀ آل احمد.
  • - نک: حماسۀ حسینی: مطهری، مرتضی، ج1، ص 25، ایضاً: ص 28.
  • - غیر از «محرق القلب»، کتابهای دیگری چون «روضة الشهداء»، «اسرار الشهادة» و «لهوف» نیز که از کتب سنتی شیعه در مورد واقعۀ عاشورا می باشند مورد انتقاد مرحوم مطهری بودند. نک: حماسۀ حسینی – ج1، ایضاً: ج3، ص 283 و 303.
  • - ر ک: حماسۀ حسینی – ج1.
  • - ر ک: همان، ج1، ص 77 و 127.
  • - البته باید گفت که برای استاد مطهری نیز، حاجی نوری با کتاب ارزشمند «لؤلؤ و مرجان» - که نخستین اثر یک عالم شیعی در نقد روایات تاریخی عاشوراست – راه تحلیل انتقادی متون را گشوده است.
  • - ر ک: حسین وارث آدم (مجموعه آثار شمارۀ 19)، شریعتی، دکتر علی، ص 15 و 18.
  • - ر ک: همان – پس از شهادت، ص 208.
  • - ر ک: همان – ص 203.
  • - ر ک: شهید جاوید – صالحی نجف آبادی، ص 329.
  • - ر ک: همان – ص 329.
  • - ر ک: حسین وارث آدم (م.آ.ش 19) – شهادت، ص 150.
  • - ر ک: پژوهشی تازه پیرامون قیام امام حسین (پس از پنجاه سال) – شهیدی، دکتر سید جعفر، ص 4.
  • - ر ک: همان – ص7.
  • - ر ک: همان –ص 8.
  • - ر ک: تشیع در مسیر تاریخ – جعفری، دکتر سید حسین محمد، ترجمۀ دکتر سید محمدتقی الهی، ص 215.
  • - ر ک: همان – ص 215 و 216.
  • - ر ک: همان – ص 236.
  • - ر ک: همان – ص 239.
  • - ر ک: حکومت اسلامی (ولایت فقیه) – خمینی، امام روح الله، ص 158 و 159.
  • - ر ک: تشیع به روایت امام خمینی، نوعی ایدئولوژی خشونت انقلابی- ماروین زونیس، دانیل برومبرگ. از کتاب: تشیع، مقاومت و انقلاب (مجموعه مقالات کنفرانس بین المللی دانشگاه تل آویو، 1984)، ص 77 تا 79.
  • - ر ک: مقدمۀ تشیع، مقاومت و انقلاب – مارتین کرامر، ص 13 و 14.
  • - جالب اینجاست که خود امام حسین(ع) هم در نوشته ها و سخنرانیهای مختلف خود، یکی از مهمترین علل قیام خویش را مبارزه به خاطر عدالت و رفع تبعیض عنوان می کند و از جمله در پاسخ همۀ کسانی که می خواستند مانع حرکت او شوند می گفت: خداوند با کسی که به خاطر عدالت کار می کند دشمن نیست. رک: ارشاد – شیخ مفید، ج 2، ص 72 و 67.
  • - ر ک: «الحسین ثائراً، الحسین شاهداً» - شرقاوی، عبدالرحمن، ج 1، ص 60، 211 و 66 به بعد؛ قاهره، 1969.
  • -«ابوالشهدا حسین بن علی(ع)»: عقاد، عباس محمود، قاهره، 1959.
  • - ر ک: همان – ص 56.
  • - ر ک: همان – ص 116.
  • - ر ک: همان – ص 117.
  • - رک: همان – ص 18.
  • - رک: همان – ص 88.
  • - رک: همان – ص 64.
  • - برای نقطه نظرات مازنی در زمینۀ نهضت عاشورا نک: «الرساله»، شمارۀ 146 (1355ق /  1936م)، ص 613 و 615 – قاهره.
  • -رک: «علی و فرزندانش» - دکتر طه  حسین، ترجمۀ محمد علی شیرازی، ص 261 و 268.
  • - برای مقالۀ کامل البناء ر ک: «اللواء الاسلام»، س 10، شمارۀ 6 (1956)، ص 364 تا 368.
  • - ر ک: «ابنا الرسول فی کربلا» - خالد محمد خالد، ص 35، قاهره، 1968.
  • - برای ملاحظه نظرات سید علی جلال حسینی رک: «اعیان الشیعه» - ج 4، تألیف علامه محسن الامین عاملی.
  • - ر ک: «اللواء الاسلام» - سال 19، شمارۀ 10 (سپتامبر 1965)، ص 645 تا 658.
  • - ر ک: گزیدۀ اشعار فارسی اقبال لاهوری – به کوشش دکتر ابوالقاسم رادفر، ص 24.
  • - ر ک: کلیات اشعار فارسی اقبال.