فرهنگ عاشورا در سیره و آثار اهل بیت معصومین (ع)
علی نظری منفرد
مقدمه
عاشورا حرکتی عظیم و انسانساز، نهضتی بزرگ و الهامبخش، قیام خالد و جاویدان و انقلابی همواره تازه و از یادنرفتنی و نمایشگاهی است از عظمت و علو بشریت، و معالی و مکارم انسانیّت، حماسهای مقدّس و پرجاذبه و خورشیدی در همه ادوار تاریخ فروزان و درخشنده، پیامبر اکرم(ص) فرمود: «انّ لقتل الحسین حرارة فی قلوب المؤمنین لاتبرد ابداً»؛ شهادت حسین حرارتی در دلهای مؤمنین ایجاد کند که هرگز بسردی نگراید.
این انقلاب مقدس همواره در طول تاریخ همانند دانشگاهی به تعلیم و تربیت انسانها و افرادیکه خواهان حرّیت و آزادگی، عدالت و سعادت، مبارزه با ظلم و پیکار با ظالم بوده پرداخته و الگو و اسوۀ نهضتهائی که در راستای تحقق عدالت صورت گرفته بوده است که به نمونههایی از آن انقلابها اشاره میکنیم: در سال 65 هجری سلیمان بن صرد خزاعی یاران خود را در نخیله که پادگان کوفه بوده است، جمعآوری کرده و چون تعداد آنها کافی نبود، عدهای را بکوفه اعزام نموده و با شعار «یا لثارات الحسین» که اولین شعار بود که در فضای کوفه طنینانداز شد مردم به قیام و نهضت جهت ادامه راه امام حسین(ع) دعوت شدند و آغاز این حرکت بعد از شهادت امام در سال 61 هجری بود که مردم را دعوت میکردند برای خونخواهی امام حسین و ادوات جنگ تهیه مینمودند و بعد از آن قیام مردم مدینه بر علیه حکومت جائرانه یزید بود که در سال 63 هجری واقع شد و عبدالله بن حنظله هنگامیکه از شام مراجعت کرد به مردم مدینه گفت: من از نزد مردی میآیم که اگر جز فرزندانم یاوری نداشته باشم با او محاربه و جنگ کنم و یا اینکه او (یزید) مرا اکرام و اعزاز کرده لکن
مجموعه مقالات دومین کنگره بین المللی امام خمینی (س) و فرهنگ عاشورادفتر 3صفحه 111
من صله و عطایای او را بجهت تقویت برای مبارزه با او پذیرفتیم. پس مردم مدینه یزید را از خلافت خلع و با عبدالله بن حنظله برای قیام بر علیه حکومت جبّار امویان بیعت کردند و این قیام – که منجر به شهادت گروه کثیری از مردم مدینه گردید که آن بواقعه حرّه در تاریخ مشهور است- نیز بدنبال نهضت عاشورا صورت گرفته است. سپس در سال 66 از هجرت در کوفه تحت رهبری مختار بن ابی عبیده ثقفی قیام دیگری بوقوع پیوست که با کمک و یاری باقیمانده از سپاه سلیمان بن صرد- که در عین الوردة شهید شد- و فرماندهی ابراهیم بن مالک اشتر با شعار «یا لثارات الحسین بن علی(ع)» آغاز و سرانجام به هلاکت عبیدالله بن زیاد در نهر خازر موصل انجامید.
نمونه دیگر، مبارزه و مقاتلۀ مصعب با نیروهای شام و عبدالملک بن مروان میباشد. ماجرای جنگ سپاه عبدالملک و لشگریان مصعب بن زبیر در تاریخ مشروحاً ذکر شده و آنچه مورد نظر و ذکر آن قابل توجه است اینکه، چون مصعب برابر شامیها قرار گرفت، ابراهیم بن مالک را بمیدان سپاه شام فرستاد و او کشته شد، به دیگر فرماندهانش دستور مقابله و مبارزه با دشمن را داد، نپذیرفتند. پس گفت: «ای ابراهیم و امروز دیگر ابراهیمی برای من نیست.» پس التفات کرد و دید در کنارش عروة بن مغیره ایستاده. او را نزدیک خود خواند و گفت: «مرا از حسین بن علی خبر ده که چگونه از تسلیم در برابر عبیدالله بن زیاد سر باز زد و تصمیم بر جنگ و شهادت گرفت.» عروة میگوید: من او را از حرّیت و جوانمردی و ایثار و سازشناپذیری حسین(ع) در برابر حکام اموی آگاه ساختم. مصعب گفت:
الا انّ لی بالطف من آل هاشم تاسّوا فَسنَّو بالکرام التأسیا
عروة میگوید: «دانستم از این شعر که او هرگز تن به ذلت نداده و فرار نمیکند تا کشته شود.»
هم چنین نهضت زید بن علی بن الحسین و قیام محمد نفس زکیه و ابراهیم فرزندان عبدالله محض تا قیام و نهضت مقدس ملت ایران تحت رهبری قائد عظیم الشان بنیانگذار جمهوری اسلامی حضرت امام خمینی(س) میرسیم که بدون تردید، این حرکت عظیم در این قرن و در این زمان الهام گرفته از نهضت خونین عاشورا و انقلاب مقدس کربلاست. در این جا از سخن و کلام خود آن بزرگوار بهره بگیریم که فرمود: «عاشورا روز حماسه و تولد جدید اسلام و مسلمانان است.» و یا در تعبیر دیگری فرمودند: «محرم و صفر است که اسلام را زنده نگاه داشته است.» ما فعلاً در صدد تجزیه و تحلیل انقلابهائی که بدنبال انقلاب عاشورا و نهضت کربلا بوجود آمده، نیستیم و یا در پی
مجموعه مقالات دومین کنگره بین المللی امام خمینی (س) و فرهنگ عاشورادفتر 3صفحه 112
صحیح و یا ناصحیح بودن آنچه رخ داده که از عاشورا در نهضت و قیامشان الهام گرفتهاند، نمیباشیم. بلکه تنها به این نکته توجه را معطوف میداریم که انقلاب عاشورا منشأ حرکت، تلاش، قیام و مبارزه بر علیه طغیانگران و طواغیت در ادوار مختلف تاریخ بوده و هست. بدون مبالغه اگر قیام خونین اباعبدالله(ع) و نهضت بزرگ عاشورا را الگو و اسوۀ حرکتها و قیامهای حقطلبانه و عدالت خواهانه بدانیم، پنداری درست و سخن خالی از گزاف است.
آنچه در این نوشتار مورد توجه و موضوع بحث و بررسی است، چگونگی برخورد معصومین(ع) با عاشورا و عملکرد اهلبیت عصمت و طهارت با این حادثه عظیم و نهضت مقدس است. زیرا سیره و روش این بزرگواران در این انقلاب بزرگ در حقیقت الگوئی برای جویندگان حقیقت و پویندگان راه سعادت و هدایت است. از این نقطه نظر است که باید ببینیم خاندان عصمت چگونه انقلاب بزرگ حسینی را مورد توجه قرار داده و از چه زاویهای به آن نگریستهاند؛ چه آنکه ممکن است دیدگاهها نسبت به این حرکت بزرگ که ابعاد زیاد و آموزندهای دارد، مختلف باشد. از باب مثال عاشورا بعنوان یک روز مصیبت و عزا آنطوریکه آمده است (عاشورا یوم حزن و مصیبة) صحنه ایثار و از خودگذشتگی، مظهر صبر و استقامت «قد عجبت من صبرک ملائکة السماوات» است. عاشورا نمایشی بزرگ از جهاد و مبارزه با طواغیت، عاشورا میدانی پهناور برای مسابقه بسوی لقاءالله: عن الصادق(ع): «انزل النصر حتی رفرف علی رأس الحسین(ع) ثم خیّر بین النصر علی اعدائه و بین لقاءالله تعالی فاختار لقاء الله تعالی.»
عاشورا صحنهای از تجسم ایمان و عدالت، عاشورا رسالتی در جهت نجات امّت از گرداب جهل و نادانی است. در زیارت آن حضرت آمده است: «و بذل مهجته فیک لیتنقذ عبادک من الجهالة و حیرة الضلالة» و عاشورا مدرسهای برای تعلیم و تربیت جوامع بشری و عاشورا روز پیروزی خون بر شمشیر:
فان نهزم فهزامون قدماً و ان نغلب فغیر مغلبینا
و ما ان طبنا جبن ولکن منایانا و دولة آخرینا
بنابراین ما در این جزوه در پی جستجوی فرهنگ عاشورا در سیره اهلبیت عصمت و طهارت هستیم، زیرا ملاک برای درک صحیح و درست فرهنگ عاشورا را باید از این خاندان که خدای متعال آنها را از هر رجس و بدی پاک گردانیده و با استناد به آیه مبارکه «انما یرید الله لیذهب عنکم الرجس اهل البیت و یطهرکم تطهیراً» معصوم از هر خطا و لغزشی هستند، بیاموزیم که چگونه فرهنگ
مجموعه مقالات دومین کنگره بین المللی امام خمینی (س) و فرهنگ عاشورادفتر 3صفحه 113
عاشورا در سیرۀ آلالبیت تجلی و بروز کرده است و نحوه برخورد آنها با ابعاد مختلف این نهضت خونین چگونه بوده است.
اینک به بررسی فرهنگ عاشورا در سیره و آثار اهلبیت(علیهمالسلام) میپردازیم. لکن قبل از توضیح سیرۀ اهلبیت عصمت، توجه به دیدگاهها در رابطه با نهضت عاشورا خالی از فائده نیست.
دیدگاهها
عاشورا حادثۀ شگفتانگیز و محیرالعقول و دارای ابعاد گوناگون و مختلفی است، لذا هر کدام از ابعاد آن مورد توجه فرد یا گروهی قرار میگیرد و طبعاً این گرایشها معلول جاذبههائی است که در نهضت خونین کربلا و قیام عظیم عاشوراست و هرکس براساس امر مورد نظر و دلخواه خود آن را مورد بررسی و تجزیه و تحلیل قرار میدهد.
شهامت
بدون تردید شهامت خصلتی پسندیده و مورد توجه تودهها و جوامع بشری است و هر کسی تاریخ عاشورا را مطالعه کند شهامت امام حسین(ع) و یارانش در این صحنه پیکار برای او مشهود است و گاهی در افراد این روحیه و خصلت به اندازهای زیاد است که آدمی به فعل او که حاکی از این فضیلت است با ناباوری نگاه میکند. این کمال انسانی معلول اعتماد به نفس و نداشتن خوف و هراس میباشد که آن نتیجه ایمان به درستی راه و هدف است در کلمات و اشعار و خطبههای امام حسین(ع) و یارانش این را بخوبی درمییابیم. از باب نمونه به برخی از آنها اشاره میکنیم. در بین راه از مکه به کربلا امام(ع) به فرزدق میگوید:
فان تکن الابدان للموت انشأت فقتل امرء بالسیف فی الله افضل
و ان تکن الدنیا تعد نفیسة فدار ثواب الله اعلی و انبل
و به سپاس کوفه میفرماید: «و الله اعطیکم بیدی اعطاء الذلیل و لا افرّ فرار العبید»
سوگند به خدا همانند خواران و ذلیلان دستم را به شما ندهم و همانند بردگان از صحنه نبرد و کارزار فرار نکنم. در «ذی حسم» که منزلی از منازل است فرمود: «فانی لا اری الموت الا سعادة و الحیوة مع الظالمین الا برماً»
من مرگ را چیزی جز سعادت نمیبینم و زندگی در کنار ستمگران را جز ضجر و ناراحتی نمیدانم. از عباس بن علی(ع) نقل شدهاست که روز عاشورا میفرمود: «لقدضاق صدری و شمت الحیوة» سنیهام تنگ و از زندگی خسته شدهام و در رجزش میگفت:
مجموعه مقالات دومین کنگره بین المللی امام خمینی (س) و فرهنگ عاشورادفتر 3صفحه 114
نفسی لنفس المصطفی الطهر وقا انی انا العباس اغدو بالسقا
«و لا اخاف الشر یوم الملتقی»
نفس من بفدای حسین و نگهدار آن من عباس نام دارم که مرا سقا میخوانند
و هرگز از شرّ روز ملاقات با دشمن نمیهراسم.
قاسم بن الحسن در جواب سئوال امام که فرمود: «یا بنی کیف الموت عندک»ای فرزند من مرگ نزد تو چگونه است؟ گفت: «یا عم احلی من العسل» ای عمو شیرینتر از عسل است و عابس بن ابی شبیب شاکری چون بمیدان آمد، کسی به مقابله او نیامد. سپاه کوفه را دستور دادند که او را سنگ باران کنید. او چون چنین دید زره از تن به در کرد و خود از سر برداشت و بزبان حال میگفت:
وقت آن آمد که من عریان شوم جسم بگذارم سراسر جان شوم
سپس عریان به دشمن حمله کرد. اینها نمونههایی از شهامت این اسوههای شجاعت است. برخی از افراد به واقعه عاشورا از این زاویه مینگرند که کربلا صحنه نمایش گذاشتن شهامت و شجاعت و دلاوری است. البته ما بجهت اختصار از ذکر دیگر یاران و اصحاب امام حسین(ع) و هم چنین فرزندان و خویشان آن حضرت خودداری کردیم و الّا هر کدام از آنان در شهامت و شجاعت برگزیدگان عصر خود بودند، همانند مسلم بن عوسجه و حبیب بن مظاهر که دربارهاش نقل شدهاست که امام حسین بعد از شهادت او فرمود: «عندالله احتسب نفسی و هماة اصحابی».
و این شعر در حقیقت بیان شهامت و جوانمردی یاران امام حسین(ع) است.
قوم اذا نود و الدفع مسّلمة والخیل بین مدعسّ و مکردس
لبسوا القلوب علی الدروع کانّما یتهافون علی ذهاب الانفس
مقاومت و صبر
از دیگر اموری که در حادثه عظیم عاشورا مورد توجه هر اندیشمندی قرار میگیرد و نظر هر خواننده این واقعه را بخود جلب میکند، صبر و مقاومت و ثبات و ایستادگی امام حسین و یارانش در این جهاد عظیم و مبارزه است.
نابرابری دو جبهه از نظر نیروها که یاران امام هفتاد و دو نفر و سپاه کوفه با سی هزار نفر نیروی مسلّح و با عنایت اینکه یاران امام حسین(ع) در محاصره قرار گرفته و از آب و آذوقه منع شده بودند و خود امام و خاندانش و یاران و اصحاب بشدت تشنه بودند و دشمن امکانات اکل و شرب برایش
مجموعه مقالات دومین کنگره بین المللی امام خمینی (س) و فرهنگ عاشورادفتر 3صفحه 115
آماده بود و با توجه باینکه راه گریز خصوصاً شب عاشورا برایشان فراهم بود، امام حسین(ع) در آن خطبه تاریخی شب عاشورا خطاب به اصحابش فرمود: «الهم انک تعلم انی لا اعلم الصحاباً خیراً من اصحابی و لااهل بیت خیراً من اهلبیتی فجزاکم الله خیراً فقد آزرتم و عاونتم و القوم لایریدون غیری و لو قتلونی لم یتبغوا غیری احداً فاذا جنکم اللیل فتفرقوا فی سواده و انجوا بانفسکم»«فقام الیه العباس بن علی اخوه و علی ابنه و بنو عقیل فقالوا له: معاذ الله و الشهر الحرام.»
شب عاشورا امام بیعت خود را از یارانش برداشت و به آنها گفت: از تاریکی شب استفاده کرده و بروید و فرمود اهلبیت و خویشان من را نیز با خود ببرید اینان خون مرا میخواهند بریزند و چون مرا بکشند، با دیگری کاری ندارند. امّا مقاومت و پایداری یاران امام که از اظهارات آنها نمایان است. همه آن سختیها و مشکلات را بر آنان هموار کرد و بخود اجازه تنها گذاشتن امام را ندادند و آن کسیکه آغاز بسخن نمود، حضرت عباس(ع) بود که بپاخاست و دیگر بستگان آنحضرت متابعت کرده و همه گفتند: هرگز تو را تنها نگذاریم. در آن میان یکی از یاران امام(ع) بنام محمد بن بشیر حضرمی را کسی آمد و گفت: فرزند تو را در یکی از سر حدّات اسیر کردهاند. این خبر به امام حسین(ع) رسید به او فرمود: بیعت خود را از تو برداشتم برو و برای رهائی فرزندت تلاش کن محمد بن بشیر به امام(ع) عرض کرد: درندگان بیابان مرا زنده بخورند اگر دست از شما بردارم و شما را تنها بگذارم. امام او را دعای خیر کرد.
مسلم بن عوسجه بپاخاست و به امام عرض کرد: ما تو را رها کنیم و باز گردیم در حالیکه دشمن تو را محاصره کرده است؛ نه سوگند بخدا، هرگز ما را خدا بر این حال نبیند، من چنان مبارزه و پایداری خواهم کرد که نیزهام در سینههای دشمن شکسته شود و تا دسته شمشیرم در دست من است با آن قتال خواهم نمود و چون بیسلاح شدم با سنگ با خصم و دشمن پیکار کنم و از تو هرگز جدا نگردم تا در کنار تو کشته شوم. بخدا سوگند هرگز تو را رها نخواهیم کرد. تا ما پاس حرمت رسول خدا را در فرزندش حفظ کرده باشیم و خدا این را بداند، سوگند به خدا اگر بدانم که من کشته میشوم، سپس زنده گشته باز کشته شوم آنگاه مرا بسوزانند و خاکسترم را بر باد دهند تا هفتاد بار با من چنین کنند تا در کنار تو جان دهم، هرگز از تو مفارقت ننمایم و چرا چنین نکنم و این یک بار کشته شدن بیش نیست و بدنبال آن کرامتی است که پایان ندارد و برای آن آخری و نهایتی نیست.
ایمان و اعتقاد
هر نهضتی و قیامی که از هر قوم یا ملتی تحقق میپذیرد، بدون تردید دارای انگیزه و محرکی
مجموعه مقالات دومین کنگره بین المللی امام خمینی (س) و فرهنگ عاشورادفتر 3صفحه 116
است که مقدمات آن قیام و حرکت را فراهم میسازد. بدیهی است هدفی که صاحبان یک قیام و مبارزه دارند، مختلف است. گاهی هدف یک امر مادی و میل به مال و ثروت است و گاهی قدرت خواهی و تحصیل جاه جماعتی را بر آن میدارد که بپاخیزند و قیام کنند. ممکن است ظلم دستگاه حاکم و بیدادگری بیحدّ آن سبب قیام و مبارزه گردد و گاهی هم نهضت و قیام دارای هدف مقدس و انگیزهای والاست و آن حرکت بعنوان یک وظیفه الهی و تکلیف دینی مطرح است و لاغیر. برای نهضت عاشورا و قیام خونین کربلا نمیشود یک تفسیر مادی و تحلیل غیرالهی ارائه داد، زیرا نابرابری میان دو سپاه و امکان و تسلیم نشدن و ذلّت را نپذیرفتن و این همه ایثار و از خودگذشتگی و صبر و شکیبائی را نمیتوان برای رسیدن به اهداف مادی و دنیوی تفسیر کرد. مطالعه در نهضت عاشورا این حقیقت را روشن میسازد که طلایهداران این پیکار و همراهان از اصحاب و یاران و دیگر افراد هدفی جز خدا نداشته و با اعتقاد بخدا و ایمان به روز واپسین و قیامت این همه فداکاری و ایثار نمودند. زیرا اگر گروهی انگیزه غیر خدائی داشته باشند، چون خود را در مبارزه در موضع ضعف و مقهوریت میبینند، تسلیم شده و برای اینکه از هلاکت و مرگ برهند دست از مقابله و مبارزه کشیده و تسلیم میشوند. نمونهها و مصادیق آن را فراوان میتوانیم ارائه دهیم. لکن امام حسین(ع) هرگز تسلیم نشد و مرگ خونین را بر زندگی زبون و ذلتبار برگزید. مضافاً بر اینکه سخنان آن بزرگوار همه، حکایت از آن انگیزه الهی و خدائی دارد. امام(ع) در آغاز حرکت فرمود:
«و انی لم اخرج اشراً و لابطراً و لامفسداً و لاظالماً و انما خرجت لطلب الاصلاح فی امة جدی(ص) ارید ان آمر بالمعروف و انهی عن المنکر».
قوت قلب و آرامش دل امام(ع) و اینکه هر چه یاران او شهید میشدند و کار سختتر میشد چهره امام برافروختهتر میگشت. اینها همه نشانه ایمان بخدا و اعتقاد به معاد است. بعضی از حاضران در صحنه کربلا و راویان حادثه عاشورا در وصف امام چنین گفتهاند: «فوالله ما رایت مکثوراً قط قد قتل ولده و اهلبیته و اصحابه اربط جاشاً منه»
سوگند به خدا هرگز کسی را ندیدم که دشمن بسیار بر او بتازد و فرزندان و اهلبیت و اصحابش کشته شده باشند که دارای قلب قوی و آرام همانند حسین(ع) باشد.
بهرحال ممکن است از دیدگاه عدهای که حادثه کربلا را مورد بررسی و دقت قرار میدهند، از این بعد، این حادثه عظیم مورد توجه آنان قرار گیرد که قربانیان این صحنه پیکار که از خود این همه ایثار و گذشت نشان دادند و از قتل و شهادت هیچگونه هراسی نداشتند، فقط درصدد این بودند که به
مجموعه مقالات دومین کنگره بین المللی امام خمینی (س) و فرهنگ عاشورادفتر 3صفحه 117
مسئولیت خود عمل کرده باشند. کما اینکه نقل شده است که سعید بن عبدالله حنفی که برابر امام ایستاده تا آنحضرت و اصحابش نماز بگزارند. چون آن حضرت از نماز فارغ شدند او در اثر کثرت جراحات بزمین افتاد و در آن لحظات پایانی عمر روی بسوی امام کرد و گفت: «اوفیت» امام در پاسخ او فرمود: «نعم انت اَمامی فی الجنة» اینها همه حکایت از اعتقاد و ایمان قوی حسین(ع) و فرزندان و یارانش بخدا و معاد دارد که اینگونه بذل جان کرده و در راه عمل بوظیفه از هیچ تلاش و کوشش سرباز نزده و شهادت را بر زندگی و حیات دنیا برگزیدند.
چرا به سیره اهلبیت مراجعه کنیم؟
در این جا توجه به این نکته لازم است که چرا ما فرهنگ عاشورا را در سیره اهلبیت(ع) جستجو کنیم و نه در جای دیگر و سیره دیگران؟ در پاسخ باید بگوئیم اولاً در تبیین و تفسیر امور در چهار چوبه دین و شرع بر اساس راهنمائی پیامبر گرامی اسلام در حدیث ثقلین ما را تمسک به این دو یعنی قرآن و عترت ارجاع دادهاند و ما هم میبایست بعنوان یک وظیفه از آن پیروی کنیم. زیرا آیات اطاعت، ما را به اطاعت از رسول مکلف کرده است. ثانیاً باید در شناخت هر چیزی به کسی که آگاهی و اطلاع نسبت به آن امر دارد، رجوع شود و این امریست که در همه جوامع بشری پذیرفته شده و مورد قبول است و اهلبیت پیامبر در آشنائی و آگاهی به قوانین و احکام شرع و تبیین حقایق دین و قرآن کریم، ملجاء و مرجع این امر هستند. امیرالمؤمنین(ع) دربارۀ آنها میفرماید:
«لا یقاس به آل محمد(ص) من هذه الامة احد و لایسوّی بهم من جرت نعمتهم علیه ابداً هم اساس الدین و عماد الیقین.» کسی را از این امّت نمیتوان با آل پیامبر قیاس کرد و کسانی که از خوان نعمت آنها بهره برده در عرض آنها نیستند. آنها اساس دین و تکیهگاه یقین هستند. در قسمت دیگری از همین خطبه میفرماید: «اهلبیت پیامبر موضع اسرار الهی و ملجأ اوامر و فرامین خدا و منبع علم پروردگار و مرجع حکم خدا و کهفهای کتب او و کوههای دین حضرت حقاند.» و در خطبه دیگر فرمودهاند: «هم عیش العلم و موت الجهل». اهلبیت پیامبر عیش علم و موت جهلند. مضافاً بر اینکه امام سجاد(ع) و فرزند بزرگوارش امام باقر(ع) در صحنه کربلا حضور داشتند و ماجرای خونین عاشورا را از نزدیک نظارهگر بودند. بنابراین برای آشنایی با فرهنگ عاشورا باید به اهلبیت مراجعه کنیم.
چارهاندیشی
رسول گرامی اسلام مسئولیت هدایت امّت را به عهده داشت و این مسئولیت تنها در زمان حیات
مجموعه مقالات دومین کنگره بین المللی امام خمینی (س) و فرهنگ عاشورادفتر 3صفحه 118
آن حضرت خلاصه نمیشد. با توجه به روایات فراوانی که در کتب فریقین آمده است، آن بزرگوار از فتنهها و حوادث ناگواری که بعد از خودش رخ داد، آگاه بود و خطر آن حوادث را به ملت گوشزد کرد که در آن فتن، امّت بر ضلالت و گمراهی گرفتار میشوند. برخی از آن احادیث را برای نمونه ذکر میکنیم:
قال رسول الله(ص): «ان من ورائکم ایاماً ینزل فیها الجهل و یرفع فیها العلم و یکثر فیها الهرج قالوا یا رسول الله و ما الهرج؟ قال القتل».
«انس بن مالک قال: قال رسول الله ان بنی اسرائیل افترقت علی احدی و سبعین فرقة و ان امتی مستفترق علی ثنتین و سبعین فرقه کلها فی النار الاواحده و هی الجماعة».
و در حدیث دیگری آمدهاست که فرمود: «ان الفتن قد اقبلت لقطع اللیل المظلم یتبع آخرها اولها و الآخره شر من الاولی».
اینها و نمونههای فراوانی دیگر از احادیث شاهد آگاهی پیامبر از آنچه بعد از رحلتش بوجود آمد، میباشد. در این فتنهها که تشخیص صحیح از ناصحیح و هدایت از گمراهی لااقل برای همه میسر نمیباشد و قهراً اگر ملجأ و مرجعی وجود نداشته باشد، امّت و جامعه دچار لغزش و انحراف خواهند شد. همان مسئولیت الهی که موجب شد رسول خدا در زمان حیات خود از هیچ تلاشی در جهت حفظ جامعه از گمراهی و ضلالت دریغ ننماید، عینا همان وظیفه با عنایت به این که رسول خدا هم مصباح هدایت و سراج منیر است و هم نسبت به مؤمنین رأفت و رحمت دارد ایجاب میکرد که هم خطر انحراف را گوشزد نماید و هم اسوه و مقتدائی را که مردم از او پیروی کنند، معرفی کند. رسول خدا نه تنها خطرها را گوشزد کرد که در احادیث گذشته بیان کردیم و مردم را از آن برحذر داشت، بلکه –همانگونه که گفتیم- قرآن عترت را بعنوان دو مرجع که باید جامعه به آن تمسک کنند و از آن پیروی نمایند معرفی نمود. و اضافه بر آن پیامبر بعد از خودش امیرالمؤمنین(ع) را بعنوان کسی که او با حق است و حق با اوست معرفی نمودند. و یا به تعبیر دیگر فرمودند: «هذا علی مع القرآن و القرآن مع علی لایفترقان حتی یردا علیّ الحوض» و همچنین حسنین را به عنوان امام معرفی نمودند: «ان الحسن و الحسین امامان قاما او قعدا». و سایر ائمه هداة را بعد از آنها که از اولاد فاطمه و امیرالمؤمنین هستند به عنوان راهنمایان خلق که باید به آنها اقتدا کرد، بیان کردند. قال رسول الله(ص): «من اجب ان یرکب سفینةالنجاة و یستمسک بالعروة الوثقی و یعتصم بحبل الله المتین فلیوال علیاً بعدی و لیعاد عدوه ولیاً تم بالائمه الهداة من ولده فانهم خلفائی و اوصیائی
مجموعه مقالات دومین کنگره بین المللی امام خمینی (س) و فرهنگ عاشورادفتر 3صفحه 119
و حجج الله علی الخلق بعدی و سادة امتی و قادة الاتقیاء الی الجنة. حزبهم حزبی و حزبی الله و حزب اعدائهم حزب الشیطان».
همه اینها برای این بود که امّت بعد از خودش گرفتار گمراهی و انحراف نشود. بنابراین کسانیکه سیره آنها از طرف صاحب شریعت برای مردم حجت شده است تا مردم برای نجات به آنها مراجعه کنند، عترت طاهرین و خاندان پیامبر و ائمه معصومین(ع) هستند، پس فرهنگ عاشورا را باید از سیره همین ذوات مقدسه جستجو کرد.
فرهنگ عاشورا و سیره اهلبیت
شناخت فرهنگ عاشورا و سپس تجلی آن در سیرۀ اهلبیت این خود نکته درخور توجه و بررسی است. بنابراین در ابتدا به معرفی و شناخت فرهنگ و عاشورا میپردازیم و آنگاه در سیره اهلبیت به جستجوی آن میپردازیم.
فرهنگ عاشورا
مجموعه نکاتی که میتوان از عاشورا بهره گرفت چه گفتارها و چه کردارها و بطور کلی عملکردهای امام و یارانش در آن صحنه نبرد خونین تا شهادت و چگونگی برخورد اهلبیت آن بزرگوار در اسارت با احکام و سردمداران حکومت، اموی، فرهنگ عاشورا را مجسم میکند. ما به نکاتی که در عاشورا یافتهایم بطور اجمال، در محدودۀ درک و آگاهی خودمان اشاره میکنیم. البته نمیتوان فرهنگ عاشورا را در این اموریکه ذیلاً ذکر میشود خلاصه کرد و ممکن است به اموری که در آن قیام مقدس وجود داشته توجه نکرده و از آن غفلت کرده باشیم. به عبارت دیگر این حصر عقلی نیست، بلکه استقرائی است. بهرحال در فرهنگ عاشورا میتوان به این گونه امور اشاره کرد:
1- ایمان و اعتقاد بخدا
2- هدایت و ارشاد
3- پیکار و مبارزه با ظلم
4- صبر و مقاومت
5- ایثار و از خودگذشتگی
6- تسلیم نشدن و سازش ناپذیری
7- شوق به لقاءالله
مجموعه مقالات دومین کنگره بین المللی امام خمینی (س) و فرهنگ عاشورادفتر 3صفحه 120
8- امر به معروف و نهی از منکر
9- عبادت و بندگی
10- یاد خدا و ذکر
11- یقین و قطع به قیامت
12- تعلیم و تربیت
13- وفای به عهد و پیمان
14- اطاعت و تسلیم در برابر امام
15- صفا و صمیمیت
16- صدق
17- اخلاص
18- ترّحم
19- عدالت و قسط
20- دعا مناجات و ....
سیره اهلبیت(ع)
در سیره اهلبیت عصمت و طهارت هرچه بیشتر خوض و غور میکنیم، این حقیقت را بیشتر لمس کرده و آن را بالعیان میبینیم که دقیقاً سیره اهلالبیت(ع) همان فرهنگ عاشورا است؛ یعنی همان نمونههایی که بدان اشاره کردیم، بعینه همان نمونهها در سیره اهلبیت و امامان معصوم به چشم میخورد و خود آن بزرگواران به این حقیقت به مناسبتها تصریح کردهاند. امام حسن عسکری(ع) در پاسخ کسیکه از امام سئوال کرده و جوابی همانند جواب حضرت صادق(ع) به ابن العوجاء داده بودند، فرمود: «و الجواب منا واحد اذا کان معنی المسالة واحدی و اجری آاخرنا ما اجری لاوّلنا و اوّلنا و آخرنا فی العلم و الامر سواء و لرسول الله و لامیرالمؤمنین فضلهما». همانگونه که از پاسخ امام(ع) ظاهر است ائمه(ع) در انجام رسالت خویش– که بین احکام خدا و حفظ شریعت پیامبر است- تکلیفی مساوی دارند ولکن در کیفیت عمل به این وظیفه ممکن است تفاوت وجود داشته باشد. مثلاً در فرهنگ عاشورا مبارزه با دشمنان دین و متجاوزین و معاندین است، لکن این اقدام در عاشورا بر اساس مقتضیات زمان، مبارزه با شمشیر و نیزه است و همین مبارزه با دشمن با صبر و
مجموعه مقالات دومین کنگره بین المللی امام خمینی (س) و فرهنگ عاشورادفتر 3صفحه 121
مقاومت و شکیبایی است تا چهره کریه خصم بر ملا گردد. همانند عصر امام حسن مجتبی(ع) که چنین بوده است و یا با بیدار کردن تودهها و ملتها از طریق دائر کردن مجالس تعلیم و تدریس و انتقال حقایق دین و قرآن مبین که طبعاً بیداری امتها را بدنبال داشت. کما اینکه در عصر صادقین(علیهماالسلام) وضع بدین منوال بوده است. بنابراین فرهنگ عاشورا را ما در سیرۀ اهلبیت و امامان معصوم(ع) به خوبی مشاهده میکنیم. لکن همانگونه که بیان کردیم، تطبیق این فرهنگ بر مصادیق آن براساس شرایط و مقتضیات هر عصر و زمان بودهاست. و نکتهایکه باز در همین جا قابل توجه است اینکه، ائمه(ع) نه تنها خود این سیره را داشتند بلکه مردم را دعوت به تبعیت از فرهنگ عاشورا میکردند که به ذکر نمونهای از آن بسنده میکنیم.
به امام باقر(ع) گفته شد: محمد بن مسلم مریض است امام(ع) توسط خادمی شربتی را برای او فرستاد و به او فرمود: «به او بگو امام مرا امر کرده است که باز نگردم تا اینکه این شربت را بنوشی و چون آشامیدی بخدمت امام بروی.» محمدبن مسلم مقداری در آن کلام اندیشید و این در حالی بود که قدرت بر قیام و حرکت نداشت و چون آن مایع را نوشید گویا جان تازه در بدنش دمیده شد. بپاخاست و به درب منزل امام باقر(ع) آمد و اجازه گرفت. امام فریاد زد: «جسمت سلامت یافت. داخل شو.» پس بر آن حضرت وارد گردید و سلام کرد در حالیکه میگریست دست و سر امام را بوسه داد. امام به او گفت: «برای چه میگریی ای محمدبن مسلم؟» گفت: «گریه من برای غربتم و دوری راه و کمی امکانات و مقدوراتم که نزد تو بمانم و از زیارت شما بهرهمند شوم.» امام باقر(ع) در پاسخ محمدبن مسلم فرمود: «امّا در کمی امکانات سخن گفتی. خدای متعال اولیاء و اهل مودت ما را اینگونه قرار داده است و بلاء را با شتاب برای آنها قرار داده است و اما غربت خود را طرح کردی؛ حضرت ابی عبدالله برای تو اسوه است که در زمینی دور از ما در کنار فرات در سرزمین غربت قرار گرفته و اما دوری تو از این جا، مؤمن در این دنیا و میان این خلق غریب است تا از این جهان بسوی رحمت حق بیرون رود و اما آنچه ذکر کردی از علاقه تو به اینکه در جوار ما باشی و ما را ببینی و در توان تو نیست، آنچه در دل داری از محبت، نفعش به تو باز میگردد و پاداش هم بر همان بتو خواهند داد.»
در سیره و آثار اهل بیت عصمت و طهارت فرهنگ عاشورا در اموری متجلی و متبلور است که ما به بیان آنها در حد امکان میپردازیم.
مجموعه مقالات دومین کنگره بین المللی امام خمینی (س) و فرهنگ عاشورادفتر 3صفحه 122
اهتمام به حفظ و نگهداری عاشورا
هر فردی سیره امویان و همچنین بنی مروان را مطالعه کند این حقیقت را بخوبی درمییابد که آنها سخت تلاش میکردند که نام حسین و شهادت او را بطور کلی انکار کنند و تا حد امکان عاشورا را بدست نسیان و فراموشی بسپارند. چنانچه در سِیَر آمده است، این شایعه بزودی منتشر گردید که حسین کشته نشده بلکه از نظرها ناپدید گریده و به آسمان رفته است. همانند عیسی بن مریم و مقتول کربلا حنظله بن اسعد شبامی است. گریههای مدام و متوالی و پیگیر و طولانی علی بن الحسین(ع) که متجاوز از سی سال میشود، بحدیکه در حدیث، او یکی از بکّاؤون خمسه قلمداد شده است، در جهت خنثیسازی همین شایعه دروغ و بیاساس بوده است و وصیت حضرت باقر(ع) به اینکه در منی بمدت ده سال اقامه عزا و سوگواری کنند در همین راستاست، اظهار حزن و اندوه و گریه در رابطه با همین مقصود است که ما به برخی از نشانهها میپردازیم.
1- ریان بن شبیب میگوید بر حضرت رضا(ع) روز اول محرم وارد شدم بمن فرمود: روزه هستی؟ گفتم: نه فرمود: «امروز همان روزی است که زکریا(ع) دعا کرد و از خداوند درخواست ذریه طیبه نمود و خدا دعای او را مستجاب گردانید و ملائکه را امر نمود در حالیکه در محراب ایستاده بود او را بشارت به یحیی دادند. هر کسی این روز را روزه گرفته و دعا کند خدا او را اجابت نماید، همانگونه که حضرت زکریا را اجابت کرد. سپس فرمود: ای پسر شبیب محرم ماهی بودهاست که اهل جاهلیت در گذشته بپاس حرمت این ماه ظلم و جنگ را حرام میدانستهاند ولکن این امّت نه حرمت این ماه را شناخته و نه حرمت پیامبر را نگهداشتند. در این ماه حرام عترت او را کشتند و زنان او را اسیر و اموال او را به غارت بردند. خدا هرگز آنها را نیامرزد. ای پسر شبیب اگر برای چیزی خواستی گریه کنی، برای حسین(ع) اشک بریز که همانند گوسفندی که ذبح میکنند او و هیجده نفر از اهلبیت او را که مردانی بودند که همانند آنها روی زمین نبود، کشتند. آسمانها و زمین در شهادت حسین گریستند.» و در ذیل روایت آمدهاست که آنحضرت فرمود: «یابن شبیب اگر میخواهی در درجات بهشت با ما باشی، در حزن ما محزون و در سرور ما شاد و ولایت ما را حفظ کن که اگر مردی سنگی را دوست بدارد، خداوند او را با همان سنگ در قیامت محشور نماید.»
امام صادق(ع) به فضیل فرمود: «شنیدهام که مجلس آماده نموده و گرد یکدیگر جمع شده و مذاکره حدیث میکنید؟» فضیل پاسخ داد: «آری فدایت شوم.» امام فرمود: «این مجالس را دوست میدارم. امر ما را احیا کنید، ای فضیل، خدا رحمت کند کسی که امر ما را احیا نماید، ای فضیل کسی
مجموعه مقالات دومین کنگره بین المللی امام خمینی (س) و فرهنگ عاشورادفتر 3صفحه 123
که ما را یاد کند یا ما را نزد او یاد کنند و او بگرید خداوند گناه او را هرچند گران باشد بیامرزد.»
اینها نمونهایست از آنچه در سیره اهلبیت(ع) مشاهده میشود که اهتمام داشتند که عاشورا حفظ شود. زیرا دشمنان تلاش جدی داشتند که حادثه خونین کربلا را از یادها ببرند و این نقشه دشمنان برای محو حادثه عاشورا بهر شکل و کیفیت که بتوانند، ایجاب میکرد اهلبیت(ع) در برابر این توطئه اقدام کنند و با این تصمیم مبارزه نمایند. ترغیب و تشویق به جلسات و گردهم جمع شدن و احیای امر آنها که مصداق بارز و روشن آن احیا و مذاکرۀ نهضت عاشورا و دفاع از قیام خامس آل عبا میباشد نمونهای از مبارزات آن بزرگواران با نقشه و طرح دشمن بودهاست.
گریه و بکاء
از اموری که در سیره خاندان عصمت و طهارت در رابطه با فرهنگ عاشورا بوضوح دیده میشود، مسئله گریه و بکاء است که هم خود آن بزرگواران مستقیماً در سوگ امام حسین و یارانش اشک میریخته و گریه میکردند و هم دیگران را بر گریه و ندبه تشویق مینمودند. نمونههایی از آن را ذیلاً یادآور میشویم:
از امام صادق(ع) نقل شدهاست: «حضرت سجاد زین العابدین(ع) بر پدرش چهل سال گریست. روزها روزه میگرفت و شبها به عبادت میپرداخت. چون افطار فرا میرسید خادم غذا و آب میآورد و مقابلش مینهاد و میگفت: ای مولای من غذا بخور، امام میفرمود: پسر رسول خدا را گرسنه شهید کردند، پسر رسول خدا را تشنه کشتند، این را تکرار میکرد و میگریست تا آنکه غذا از قطرات اشک او تر میشد و آب نیز با اشک چشمش ممزوج میگشت و این گونه بود تا به لقاء خدا شتافت.»
خادم آن حضرت میگوید: «رزوی به بیابان رفت و من بدنبالش رفته و او را یافتم که بر سنگی سر نهاده و سجده کرده است. من صدای گریه او را شنیدم و ذکر میگفت مکرراً، چون سر سجده برداشت دیدم صورت و محاسنش از اشک دیدهاش تر شدهاست. گفتم: ای سید من، آیا آن زمان فرا نرسیده است که حزنت تمام و گریهات کم شود؟ فرمود به من: یعقوب پیامبر بود و دوازده فرزند داشت یکی از آنها از نظرش غائب شده بود از حزن موهای سرش سپید و پشتش از غم خم شده و دیدهاش از گریه نابینا گردید ولکن با اینهمه فرزند او زنده بود و در دنیا بود من پدر و برادر و هفده نفر از اهلبیت خود را در خون آغشته و کشته دیدم، چگونه حزنم تمام و گریهام کم گردد.»
مسعودی در مروج الذهب نقل کردهاست: کمیت شاعر به مدینه آمد و شبانه خدمت حضرت
مجموعه مقالات دومین کنگره بین المللی امام خمینی (س) و فرهنگ عاشورادفتر 3صفحه 124
باقر(ع) آمد و شروع به خواندن اشعارش نمود چون بدین شعر رسید:
وقتیل بالطف غودر منهم بین غوغاء امّة و طغام
امام باقر(ع) گریست و فرمود: اگر نزد ما مالی بود به تو اعطا میکردیم ولکن بتو میگویم آنچه را که رسول خدا به حسان بن ثابت فرمود: «لاذلت مؤیداً بروح القدس ما ذببت عنا اهل البیت»
تبیین هدف
یکی از بارزترین مسائلی که در سیره اهلبیت معصومین(ع) بچشم میخورد تبیین هدف امام حسین(ع) از انقلاب سرخ کربلا و نهضت عاشورا است. دشمنان تلاش میکردند که تحت عنوان خروج بر حاکم زمان و شق عصای امّت اسلامی و نظائر آن که غالباً خصم برای کریه جلوه دادن یک حرکت و قیام، هر چند برای خدا و در جهت تحقق اهداف اسلام و قرآن باشد، با برچسب زدن به چهره آن حرکت لطمه بزنند و نگذارد که تودههای مردم در جریان حقایق امور واقع شوند. لذا برای توجیه کردار زشت و رفتار ناجوانمردانه خود، دستگاه حکومت اموی تلاش میکرد که از کیان خود دفاع کرده و قیام امام حسین(ع) را برخلاف اسلام و قرآن جلوه دهد، لذا گاهی نهضت امام را بعنوان اینکه «خرج الحسین من حده قتل بسیف جده» حسین از محدوده خود تجاوز کرده است و بشمشیر جدّش کشته شده و یا تحت عنوان خروج بر حاکم وقت آن نهضت مقدس را محکوم میکردند. کما اینکه نقل شدهاست که اسراء را چون بشام سوق میدادند و در بین راه مردم از اسراء و سرهای بالای نیزه سئوال میکردند. در پاسخ آنان گفته میشد اینها خارجی هستند که بر یزید خروج کردهاند و فرزند پیامبر را خارجی معرفی میکردند.
معصومین(ع) در جهت خنثیسازی این تبلیغات و نادرست جلوه دادن قیام امام(ع) با استفاده از شیوههای مختلف کوشش پیگیر و مدام در جهت بیان حقایق برای آگاهی امّت اسلامی نموده که به برخی از آن اشاره میشود:
در زیارت اربیعن که از امام صادق(ع) صفوان جمّال نقل کردهاست، این عبارت آمده «و بذل مهجته فیک لینقذ عبادک من الجهالة و حیرة الضلالة» در این عبارت کاملاً مشهود است که این قیام مقدس برای جلوگیری از انحراف و ضلالت و هم در جهت نجات جامعه از جهل و نادانی بوده است. البته امام حسین(ع) روز عاشورا با بیان هدف خود حجت را بر سپاه کوفه تمام کرد و خطبهای که امام هنگام حرکت از مکه معظمه ایراد نمود و در آن آمده است: «من کان فینا باذلاً مهجته موطنا علی لقاء الله نفسه فلیر حل معنا» هر کسی در راه بذل خون خود را برای ملاقات با
مجموعه مقالات دومین کنگره بین المللی امام خمینی (س) و فرهنگ عاشورادفتر 3صفحه 125
پروردگار آماده کردهاست با ما کوچ کند. سایر خطب که در بین راه امام ایراد کرده مثل خطبهای که در ذی حسم به نقل طبری و لهوف ایراده نموده که در آن آمدهاست: «الا ترون ان الحق لایعمل به وان الباطل لایتناهی عنه لیرغب المؤمن فی لقاءالله محقا فانی لااری الموت الاالشهادة و لاالحیوة مع الظالمین الا برماً» آیا نمیبینید که به حق عمل نمیشود و از باطل اجتناب نمیشود؟ پس باید مؤمن در چنین حال به لقاء خدا راغب باشد، من موت را جز شهادت و زندگی با متجاوزان و ستمگران را جز زجر و ناراحتی نمیدانم.
اینها تمام هدف آن حضرت را از قیام خونین عاشورا مشخص میسازد ولکن این به تنهائی کافی نبود، زیرا مردم اطراف و اکناف بلاد اسلامی از حقائق دور بودند و آگاهی از آنچه که بود نداشتند و اهل بیت آن حضرت این مسئولیت را بهنگام اسارت ایفا نموده و در هر فرصت مناسبی که پیش میآمد سخن گفته و حقایقی که در کربلا رخ داده بود و از نظرها پوشیده و برای مردم بلاد مخفی بود، بیان کردند. زینب کبری(س) در مجلس عام عبیدالله در آن بیان تاریخیاش فرمود: «هؤلاء قوم کتب الله علیهم القتل فبرزوا الی مضاجعهم» اینان کسانی بودند که خدا شهادت را برای آنها نوشته بود. رفتند و در جایگاه خود خفتند. یا زینالعابدین(ع) در جواب عبیدالله فرمود: (هنگامیکه او فرمان بقتلش داد.) «اما علمت ان القتل لنا عادة و کرامتنا من الله الشهادة».
نشر احکام
نشر احکام الهی و تبلیغ دین و بیان دستورات اسلام و قرآن از مهمترین مسئولیتهای امام معصوم بعد از پیامبر است و اخذ اسلام راستین و حقایق قرآن بجز از سرچشمه زلال آن که عترت طاهرین هستند، صحیح نیست. لذا رسول خدا مکرر بعد از خودش مردم را به تمسک بر قرآن و عترت فرامیخواند. حدیث ثقلین که در مصادر روائی عامه و خاصه نقل شده و آن را متواتراً روایت کردهاند، خود دلیل روشنی است بر این حقیقت ولکن مع الاسف بعد از رسول خدا تلاش وافری صورت گرفت تا خاندان پیامبر از صحنه زعامت و رهبری کنار گذاشته شدند و نگذاشتند که این مسئولیت خطیر توسط آنان اجرا گردد و این جدایی و نبود زمینه مساعد برای تبلیغ و رساندن حقایق به مردم تا آنجا ادامه پیدا کرد که نقل شدهاست که: «ان الشیعه الی زمان ابی جعفر الباقر لایعرفون مناسک حجّهم و لاحلالهم و لاحرامهم».
که تا آن عصر حتی شیعه قدرت اخذ احکام را نداشت تا چه رسد به توده مردم. معاویه در یک بخشنامه رسمی به تمام فرماندارانش اعلام کرد: ببینید اگر کسی با علی و خاندانش رابطه دارد یا متهم
مجموعه مقالات دومین کنگره بین المللی امام خمینی (س) و فرهنگ عاشورادفتر 3صفحه 126
به ارتباط است حقوق او را از بیتالمال قطع کنید. حجر بن عدی و عمرو بن حمق خزاعی به جرم دوستی با علی و خاندانش کشته شده و سر عمرو بن حمق را بر نیزه میزنند. امام حسین(ع) در مکتوبش به معاویه میفرماید:
«الست القاتل حجراً اخاکندة و المصلین العابدین الذین کانوا ینکرون الظلم و یستعظمون البدع و لایخافون فی الله لومة لائم ثم قتلتهم ظلماً و عدوانا من بعد ما کنت اعطیتهم الایمان المغلظه او لست قاتل عمرو بن الحمق صاحب رسول الله(ص) العبد الصالح الذی ابلته العبادة فنحل جسمه و صفرت لونه» تا به آنجا که میفرماید: «او لست صاحب الحضر میین الذین کتب فیهم ابن سمیه انهم کانوا علی دین علّی صلوات الله علیه فکتبت الیه ان اقتل کل من کان علی دین علی فقتلهم مثل بهم بامرک و دین علی(ع) و الله الذی کان یضرب علیه اباک و یضربک و به جلست مجلسک الذی جلست و لو لا ذلک لکان شرفک و شرف ابیک الرحلتین»
این قسمتی از نامه آن حضرت است که گویای این واقعیت است که چگونه تلاش میشد توسط دشمنان که اهل بیت را به انزوا کشانده و مردم را از داشتن تماس و رابطه با آنان برحذر دارند و امام در نامه دیگری به اهل بصره میفرماید: «ان السنة قدامیتت و ان البدعة قداحییت» سنتها مرده و بدعتها زنده گریده و در دیگر سخنان آن بزرگوار این معنی به چشم میخورد که احکام الهی اجرا نمیشود و در عوض ظلم و طغیان و فساد جایگزین آن شده است. شهادت امام حسین(ع) باعث شد زمینه مساعد برای برقراری رابطه با مردم و بیان احکام الهی فراهم گردد و مردم بتوانند دین و احکام آن را از منبع اصلی آن که همانا اهل بیت است فراگیرند و لذا این فرصت و زمینه مناسب را در عصر حضرت باقر و صادق(ع) که دولت امویان و مروانیان رو به ضعف گذاشته بود و جنگ قدرت بین خود آنها و با حامیان بنیالعباس بوجود آمده بود، بوجود آمد و نشر و بیان احکام الهی و حقایق قرآن توسط اهل بیت پیامبر آغاز گردید و افرادی فقیه و دانشمند همانند زراره بن اعین و محمد بن مسلم و جابربن یزید جعفی و نظائرشان در زمانی کوتاه تربیت شده و در کوفه که پایگاهی برای شیعه بود به نشر احکام پرداختند و اینها تمام ثمره و نتیجه قیام و شهادت امام حسین(ع) بودهاست که در بوجود آوردن این زمینه برای نشر و تبلیغ احکام دین مؤثر بودهاست. در این جا کلام یکی از محققین را در این رابطه نقل میکنیم: «ائمه هدی(ع) وسیله و راهی برای انتشار امر خود و تبلیغ دین خدا و احیاء شرع جدّ گرامیشان پیامبر نداشتند، بجز اینکه توجه مردم را به این نهضت کریمه متوجه سازند و این باعث میشد که با شناخت قیام عاشورا مردم درک کنند که تمام حق در جانب حسین و فرزندان
مجموعه مقالات دومین کنگره بین المللی امام خمینی (س) و فرهنگ عاشورادفتر 3صفحه 127
اوست که آنها ائمه دین هستند و این باعث حرکت و سیر در صراط آنان و اخذ به طریقه آنان میگردید.»
برگزاری مراسم
از دیگر مسائلی که در سیره خاندان نبوت نسبت به عاشورا بچشم میخورد برگزاری مراسم سوگواری و عزاداری برای سالار شهیدان است برگزاری مراسم نه تنها سیره آن ذوات مقدسه بودهاست بلکه دیگران را به انجام این کار به شیوههای گوناگونی دعوت میکردند. البته از آداب و سنن هر گروه و امتی این است که برای فردی که از دنیا رفته مراسمی را به عنوان یاد بود برپا مینمایند و لکن این یک اقدام مستمر و همیشگی نیست، بلکه در یک زمان معین و محدود و حداکثر تا سالگرد، مراسمی را بپا میکنند. اما مراسم عاشوار یک امر خالد و جاویدان است. در این جا این سئوال مطرح است که چرا باید چنین باشد؟ پاسخ آن را باید در سیره معصومین(ع) یافت رسول خدا(ص) فرمود: «ان لقتل الحسین حرارة فی قلوب المؤمنین لاتبرد ابداً» حرارتی که از شهادت حسین در دلهای مؤمنین است، هرگز سرد نخواهد شد. یعنی این حزن و اندوه و این گردهمائی و تشکیل مجالس دائمی است، نه موقت و اما نتیجه این برگزاری چیست و چه سودی خواهد داشت؟ این خود نکتهایست در خور توجه که با برگزاری این مراسم اسلام تقویت میشود و بهمین جهت است که گفتهاند: «اسلام آغازش از رسول الله و استمرار و بقاء آن از حسین بن علی است.» چه او حیات اسلام را با نهضتش حفظ کرد و امروز هم برگزاری مراسم اوست که اسلام را نگهداشته است و در همین راستا امام راحل رضوان الله علیه فرمود: «محرم و صفر است که اسلام را زنده نگه داشته است.» بهرحال سیرۀ فعلی شیعه که بر انجام مراسم سوگواری امام حسین(ع) است که بصورت دائم و مستمر میباشد بدون تردید الهام گرفته از سیره معصومین(ع) است. برای اثبات این مدعی به شواهدی از آن اشاره میکنیم:
عبدالله بن سنان میگوید: «روز عاشورا بر امام صادق(ع) وارد شدم. چهره آن حضرت را گرفته و آثار حزن در صورتش نمایان و دانههای اشک بر گونههایش جاری بود، عرض کردم: علت گریه چیست؟ فرمود: آیا در غفلت هستی تو نمیدانی حسین بن علی(ع) در مثل چنین روز شهید شد. به آن حضرت گفتم: دربارۀ روزه آن چه میگوئید؟ فرمود: از خوردن غذا خودداری کن اما روزه مگیر و بعد از نماز عصر با شربت آبی افطار کن در آن هنگام بود که حسین و یارانش شهید گشتند.» همانگونه که از این حدیث ظاهر است امام صادق(ع) با گذشت نزدیک به یک قرن باز روز عاشورا
مجموعه مقالات دومین کنگره بین المللی امام خمینی (س) و فرهنگ عاشورادفتر 3صفحه 128
را رسماً نشسته و حالت حزن و اندوه بخود گرفته و در عزای سید مظلومان اشک میریزد.
حسین بن زید از فرزند علی بن الحسین(ع) نقل کرده است که چون حسین بن علی(ع) کشته شد، زنان بنی هاشم لباس سیاه بتن کرده و دیگر از سرما و گرما شکایت نمیکردند و علی بن الحسین(ع) برای آنها غذا مهیا مینمود تا اینکه ماتم حسین(ع) را بپادارند.
مصقله طحّان میگوید: «از امام صادق(ع) شنیدم که فرمود: چون حسین(ع) شهید شد همسر او برای آن حضرت اقامه ماتم نموده و گریست و زنان نیز گریستند و خدمه نیز گریه کردند تا اینکه اشک چشمانشان خشک شد و در میان آنها جاریهای بود که میگریست و اشکش جاری بود به او گفتند: ترا چه شده که اشکت تمام نمیشود؟ گفت: مرا چون جهد اصابت کند شربتی از سویق بنوشم. پس همسر امام نیز امر کرد که طعام و سویق حاضر کردند و از آن خورده و نوشیدند و این کار را کردند برای اینکه توان و طاقت گریستن بر امام حسین(ع) پیدا کنند.»
دعبل خزاعی میگوید: «در ایام محرم بر حضرت علی بن موسی الرضا وارد شدم دیدم آن حضرت همانند شخص محزون و غصهدار نشسته و اصحاب آن حضرت هم در گرد او نشستهاند. چون آن حضرت مرا دید فرمود: «مرحباً بک یا دعبل مرحبا بناصرنا بیده و لسانه» سپس جائی برایم مهیا کرد و در کنار آن حضرت نشستم. فرمود: دوست دارم شعر بخوانی، این ایام روزهای حزن ما اهلبیت است و روزهای شادی دشمنان ما خصوصاً بنیامیه میباشد، ای دعبل کسی که گریه کند و بگریاند بر مصائب ما اگر چه یکنفر باشد، اجر او با خداست و کسی که اشکش جاری شود بر مصائب ما که از دشمنان بما رسیده است، خدا او را با ما محشور گرداند و کسی که بر مصیبت جدّم حسین گریه کند گناهان او را خدا میآمرزد. سپس آن حضرت برخاست و پردهای نصب کرد و خاندان خود را در پشت پرده قرار داد و آنها پشت پرده نشسته تا در مصیبت جدّشان حسین گریه کنند. سپس آن حضرت روی بسوی من کرد و فرمود: برای حسین مرثیه بخوان و از نصرت ما تا زندهای کوتاهی مکن. دعبل میگوید: اشکم جاری شد و این اشعار را انشاء کردم:
افاطم لو خلت الحسین مجدلا وقدمات عطشانا بشط فرات
اذاً للطمت الخد فاطم عنده و اجریت دمع العین فی الوجنات
محمد بن سهل میگوید: «با کمیت خدمت امام صادق(ع) رسیدیم به حضرت عرض کرد: فدایت شوم آیا شعر نخوانم برای شما؟ امام فرمود: این روزها ایام عظیمی است، عرض کرد: اشعار مربوط به شماست. فرمود: بخوان و امام صادق به دنبال بعضی از اهل خود فرستاد تا آنها آمدند. کمیت شروع
مجموعه مقالات دومین کنگره بین المللی امام خمینی (س) و فرهنگ عاشورادفتر 3صفحه 129
بخواندن آن اشعار کرد و گریه زیادی نمودند تا با این شعر رسید:
یصیب به الرامون عن قوس غیرهم فیا آخر اسدی له الغّی اول
امام صادق(ع) دستانش را به سوی آسمان بلند کرد و گفت: «اللهم اغفر لکمیت ما قدم و ما اخّر و ما اسر و ما اعلن و اعطه حتی یرضی»
مظلومیت
از جمله اموری که در سیره ائمه معصومین صلوات الله علیهم در رابطه با فرهنگ عاشورا بچشم میخورد بیان مظلومیت امام حسین(ع) است و بیان این واقعیت که امّت او را دعوت کردند و با او پیمان وفا بستند و با سفیر او بیعت کردند که بر علیه ظالم بپاخیزند و امام را یاری کنند، سپس میثاق با او را نقض کرده و پیمان شکستند. امام(ع) روز عاشورا خطاب به سپاه کوفه فرمود: «الا لعنة الله علی الناکثین الذین ینقضون الایمان بعد توکیدها و قد جعلتم الله علیکم کفیلا فانتم و الله هم».
مظلومیت امام حسین(ع) در کلمات ائمه(ع) و در سیره اهلبیت به صورت گسترده مطرح شده است که در مصادر روائی ما موجود است. مفضل بن عمر از امام صادق(ع) نقل کردهاست: «حسین بن علی(ع) روزی بر امام حسن(ع) وارد گردید و چون او را نظر کرد گریست امام حسن از علت گریه پرسش کرد. امام حسین(ع) گفت: گریه میکنم برای آنچه برای تو رخ خواهد داد و مصائبی که بر تو وارد خواهد شد. امام حسن(ع)گفت: مرا بوسیله سمّ و زهر شهید خواهند کرد و لکن روزی همانند روز تو نخواهد بود. سی هزار نفر گرد تو جمع خواهند شد که ادعا دارند از امّت جدّ ما محمّد(ص) هستند تو را خواهند کشت و خون تو را میریزند و حرمت تو را هتک و ذریهات را اسیر و اموال تو را غارت کنند، در اینجاست ک به بنیامیه لعنت فرود آید و آسمان خون بگرید و همه چیز حتی وحوش و ماهیان بر تو بگریند.»
پیامد فعل دشمنان
آدمی بدون شک هر عملی که انجام میدهد پیامدی خواهد داشت، صرف نظر از جزای اخروی آن. این پی آمد اثر وضعی فعل و عمل خود انسان است. این مطلب در آیات و روایات زیادی آمده است قرآن مجید میفرماید: «ظهر الفساد فی البر و البحر بما کسبت ایدی الناس لیذیقهم بعض الذی عملوا لعلهم یرجعون» در رابطه با ظلم پیامد آن را در همین نشأه بیان میکند: «و تلک بیوتهم خاویة بما ظلموا» امام حسین(ع) خود از آینده سوء و تاریک اقدام کنندگان بریختن خونش عموماً و خصوصاً خبر داده بود، اما بصورت عام به شخصی به نام عمربن لوزان فرمود: «والله
مجموعه مقالات دومین کنگره بین المللی امام خمینی (س) و فرهنگ عاشورادفتر 3صفحه 130
لایدعوننی حتی یستخرجوا هذه العلقة من جوفی فاذا فعلوا سلطّ الله علیهم من یذلهم حتی یکونوا اذل فرق الامم»
و خصوصاً به عمر بن سعد فرمود: «مالک ذبحک الله علی فراشک عاجلاً و لا غفر لک یوم حشرک فوالله لارجو ان لاتاکل من بر العراق الّا یسیراً»
پیامد افعال زشت سپاه کوفه و قتل امام حسین(ع) و یارانش بعد از امام حسین خیلی زود و بسرعت متوجه آنان گردید و آنچنان رابطه این پیامد با قتل امام حسین(ع) و یارانش محسوس و روشن بود که حتی دشمنان اهلبیت(ع) این حقیقت را دریافته بودند. عبدالملک مروان طی بخشنامهای به استاندارانش گوشزد کرد که معترض آل ابیطالب و عترة طاهرین نشوند و یادآور شده بود که آل حرب یعنی خاندان ابوسفیان با اهلبیت عصمت ستم کردند و ظلم آنها سبب شد که از میان رفته و نابود شدند. ائمه(ع) نیز پیامد فعل دشمنان را به مردم گوشزد میکردند و اینکه ظلم و ستم بنیامیه موجب از میان رفتن آنان و نابودی حکومتشان گردید تذکر میدادند.
پیروزی امام
امام در عاشورا مظلومانه بدست سپاه بنیامیه شهید گردید، اما این شهادت در حقیقت پیروزی امام و نابودی دشمنان آن حضرت بود. ما بدون توضیح به ذکر مطالبی در این رابطه از خاندان عصمت و طهارت رسیده، میپردازیم:
از علی بن الحسین(ع) نقل شده است که: «چون مصیبات در کربلا بر ما وارد شد و پدرم شهید گشت، با یاران و فرزندانش و فرزندان او را بر شتر سوار و بسوی کوفه حرکت دادند. من به اجساد شهدا نظر میکردم که آنها روی زمین افتاده و دفن نشده بودند و این بر من گران بود و سخت آشفته بودم. نزدیک بود جان از تنم بیرون رود، عمهام زینب کبری آثار آن حزن را در من دید و با من گفت: ای بازمانده جد و پدر و برادرانم! چون است که جان خود را در کف نهادهای؟ گفتم: چگونه بیتابی نکنم و ناشکیبائی ننمایم که میبینم سید خود و برادران و عموها و عموزادگان و کسان خود را بزمین افتاده و بخون آغشته در این دشت، جامهها ربوده و نه کسی آنها را کفن کرده و نه بخاک سپرده است. هیچکس سوی آنان نمیآید و هیچ مردی نزدیک آنها نمیشود. گوئی خانواده دیلم و خزرند. عمهام گفت: اینها تو را بجزع نیاورد که این عهدیست از رسول خدا(ص)با جد و پدر و عمّت، خداوند پیمان گرفته است از جماعتی از این امّت که فرعونیان زمین آنها را نمیشناسند و اما فرشتگان آنها را میشناسند. آنها این اعضای متفرق را جمع و این بدنهای بخون آغشته را دفن کنند و در این سرزمین
مجموعه مقالات دومین کنگره بین المللی امام خمینی (س) و فرهنگ عاشورادفتر 3صفحه 131
برای قبر پدرت نشانی برپا میدارند که اثر آن کهنه نمیشود و رسم آن با گذشتن روزها و شبها ناپدید نمیگردد و پیشوایان کفر و پیروان ضلال در محو آن بکوشند و با این حال آن اثر ظاهرتر شود و کار بالا میگیرد.»
این خبر که از احادیث غیب و از معجزات ائمه(ع) است که با گذشت بیش از هزار سال مصداق آن محقق گردیده است، بیانگر پیروزی امام در نبرد خونین عاشورا است.
امام حسین(ع) خود را در نهضت مقدسش فاتح و پیروز میدانست، چون شهادت او باعث احیاء دین رسول خدا و از بین بردن بدعتها گردید و امّت را تفهیم کرد که او سزاوارتر بخلافت از دیگران است و موجب رسوائی مخالفین خود گردید و در نامه خود به بنیهاشم نوشت: «من لحق بنا منکم استشهد، و من تخلف لم یبلغ الفتح» و مراد از فتح جز آنچه که بود نهضت مقدسش مترتب میشود، نبود و آن شکستن پایههای ضلالت و برداشتن باطل از سر راه شریعت مقدس و اقامه ارکان عدل و توحید و اینکه بر امّت واجب است در برابر منکر قیام کنند.
و این معنای سخن امام سجاد(ع) است هنگامیکه ابراهیم بن طلحه به آن حضرت هنگامیکه آن حضرت به مدینه بازگشت، گفت: من الغالب؟ امام سجاد(ع) در پاسخ او فرمود: «چون وقت نماز شود اذان بگو و بعد از آن اقامه آنگاه خواهی شناخت چه کسی غالب و پیروز است.»
پیروزی امام(ع) در نهضت عاشورا در سخنان خود آن حضرت که برخی از آنها را در همین جزوه نقل کردیم بیان شده و هم در فرمایشات معصومین(ع) آمده است.
مجموعه مقالات دومین کنگره بین المللی امام خمینی (س) و فرهنگ عاشورادفتر 3صفحه 132
مجموعه مقالات دومین کنگره بین المللی امام خمینی (س) و فرهنگ عاشورادفتر 3صفحه 133
مجموعه مقالات دومین کنگره بین المللی امام خمینی (س) و فرهنگ عاشورادفتر 3صفحه 134
پای نوشتها:
مجموعه مقالات دومین کنگره بین المللی امام خمینی (س) و فرهنگ عاشورادفتر 3صفحه 135