کتاب دیات

در اینجا چند مسأله است:

در اینجا چند مسأله است:

مسأله 1 ـ ‏«دامغه» و دامغه آن است که خریطه ای که مغز را در بر دارد، می شکافد و به‏‎ ‎‏دماغ و مخ می رسد؛ پس سالم بودن با آن بعید است و بنابر فرض سالم ماندن، علاوه بر‏‎ ‎‏مأمومه، در آن حکومت است.‏

مسأله 2 ـ ‏«جائفه» و جائفه آن است که از جهتی از جهات به جوف می رسد ـ شکم‏‎ ‎‏باشد یا سینه یا کمر یا پهلو ـ در جائفه بنابر احوط (وجوبی) ثلث می باشد. و بعضی گفته اند‏‎ ‎

ترجمه تحریر الوسیله امام خمینی(س)ج. 2صفحه 632
‏که جائفه اختصاص به سر دارد؛ پس جائفه از شجاج است، ولی اظهر خلاف آن می باشد.‏‎ ‎‏و اگر کسی بر او جائفه وارد کند و دیگری مثلاً کاردش را در جرح داخل نماید و چیزی‏‎ ‎‏زیاد ننماید بر دومی فقط تعزیر است. و اگر باطناً یا ظاهراً آن را وسیع نماید در آن ‏‎ ‎‏حکومت است. و اگر در باطن و ظاهر آن را وسیع کند به طوری که جائفه ای حادث نماید ‏‎ ‎‏بر او ثلث دیۀ کامل است که همان دیۀ جائفه می باشد. و اگر از طرفی بزند و از طرف دیگر ‏‎ ‎‏او بیرون آورد مانند این که در سینۀ او فرو کند و از پشتش بیرون آورد احوط (وجوبی) ‏‎ ‎‏تعدّد می باشد. و در جائفه فرقی در وسائل آن نمی باشد حتی در سوزن دراز تا چه رسد‏‎ ‎‏به گلوله.‏

مسأله 3 ـ ‏اگر نافذه (چیز فرو رونده ای) در چیزی از اعضای مرد مانند پا یا دست او‏‎ ‎‏نفوذ کند در آن صد دینار است. و این حکم ظاهراً به عضوی اختصاص دارد که دیه اش‏‎ ‎‏بیشتر از صد دینار است. و اما زن، ظاهر آن است که در نافذه در اعضای او،‏‎ ‎‏حکومت می باشد.‏

مسأله 4 ـ ‏در جنایت به سیلی زدن و مانند آن در صورتی که صورت به وسیلۀ آن سیاه‏‎ ‎‏شود بدون آن که مجروح و شکسته شود، ارش آن شش دینار است. و اگر سبز شود و سیاه‏‎ ‎‏نگردد سه دینار است. و اگر سرخ شود یک دینار و نصف می باشد. و در بدن نصف است؛‏‎ ‎‏پس در سیاه شدن آن سه دینار. و در سبز شدن آن یک دینار و نصف. و در سرخ شدن آن‏‎ ‎‏سه چهارم دینار است. و بین مرد و زن و صغیر و کبیر و همچنین بین اجزای بدن؛ دیه‏‎ ‎‏مقرّری داشته باشد یا نه، رنگ تمام صورت را گرفته باشد یا نه، اثر آن مدتی باقی بماند یا‏‎ ‎‏نه، فرقی نیست. البته اگر لطمه در سر باشد ظاهر آن است که به حکومت تعیین می شود. و‏‎ ‎‏اگر جنایت آن را متورم کند بدون آن که رنگش تغییر یابد پس حکومت ثابت می باشد. و اگر‏‎ ‎‏هر دو را (تغییر رنگ و تورم) حادث کند ظاهر آن است که دیه مقدر و حکومت هر دو‏‎ ‎‏ثابت است.‏

مسأله 5 ـ ‏هر عضوی که مقدار دیه اش معیّن است در فلج شدن آن، دو ثلث دیه اش‏‎ ‎‏می باشد مانند دو دست و دو پا. و در قطع آن بعد از فلج بودن ثلث دیۀ آن می باشد.‏


ترجمه تحریر الوسیله امام خمینی(س)ج. 2صفحه 633
مسأله 6 ـ ‏دیۀ شجاج در سر و صورت ـ همان طور که گذشت ـ مساوی است. و‏‎ ‎‏مشهور آن است که دیۀ شبیه آن از جرح ها در بدن به نسبت دیۀ عضوی است که جراحت‏‎ ‎‏در آن اتفاق می افتد از دیۀ رأس ـ یعنی نفس ـ در صورتی که عضو، دیۀ مقدری داشته‏‎ ‎‏باشد. پس در حارصۀ دست، نصف شتر یا پنج دینار است. و در حارصۀ یکی از دو بند‏‎ ‎‏انگشت شصت، نصف یک دهم شتر یا نصف دینار است و به همین منوال. و اگر دیۀ‏‎ ‎‏مقدری نداشته باشد، حکومت ثابت است.‏

مسأله 7 ـ ‏زن با مرد در دیه های اعضا و جرح ها مساوی است تا این که به ثلث دیۀ مرد‏‎ ‎‏برسد، سپس زن به نصف برمی گردد؛ جانی مرد باشد یا زن بنابر اقوی. پس در قطع یک‏‎ ‎‏انگشت از زن صد دینار و در دو انگشت دویست و در سه انگشت سیصد و در چهار‏‎ ‎‏انگشت دویست دینار می باشد. و از مرد برای زن و برعکس آن، در اعضا و جرح ها بدون‏‎ ‎‏رد قصاص گرفته می شود تا این که به ثلث برسد، سپس با رد اگر زن بر مرد جنایت کند ـ نه‏‎ ‎‏مرد بر زن ـ قصاص گرفته می شود.‏

مسأله 8 ـ ‏هر آنچه که از اعضای مرد مانند دو دست و دو پا و منافع و جراح دیۀ مرد‏‎ ‎‏ثابت می باشد در آن اعضای از زن، دیۀ زن ثابت می باشد. و همچنین از مرد ذمّی دیۀ‏‎ ‎‏خودش و از زن ذمّی هم دیۀ زن ذمّی می باشد.‏

مسأله 9 ـ ‏هر جایی که در آن به ارش یا حکومت گفته می شود آن دو یکی است و‏‎ ‎‏منظور آن است که مجروح یک دفعه به طور سالم قیمت می شود در صورتی که مملوک‏‎ ‎‏باشد و دفعۀ دیگر با جنایت تقویم می شود و با قیمت اولی نسبت گیری می شود و تفاوت‏‎ ‎‏بین آن ها معلوم می گردد و از دیۀ نفس به حساب آن گرفته می شود. و گفتیم که اگر تفاوتی‏‎ ‎‏به حسب قیمت نباشد یا قیمت با جنایت بیشتر شده باشد ـ مانند این که انگشت زیادی او‏‎ ‎‏را که نقص است، قطع نماید و با قطع آن، قیمتش زیادتر شود ـ چاره ای از حکومت به‏‎ ‎‏معنای دیگر نیست و آن حکم نمودن قاضی به مصالحه است. و با عدم تصالح حکم به‏‎ ‎‏آنچه که از تعزیر و غیر آن، جهت ریشه کن کردن نزاع صلاح می بیند.‏

مسأله 10 ـ ‏کسی که ولیّ ندارد حاکم در این زمان ولیّ او می باشد؛ پس اگر به صورت‏‎ ‎

ترجمه تحریر الوسیله امام خمینی(س)ج. 2صفحه 634
‏خطا یا شبه عمد کشته شود حاکم حق استیفای آن را دارد. و آیا حق عفو دارد؟ دو وجه‏‎ ‎‏است که احوط (وجوبی) عدم آن می باشد.‏

‎ ‎

‎ ‎

ترجمه تحریر الوسیله امام خمینی(س)ج. 2صفحه 635