کتاب شهادات

آنچه که به آن، شاهد، شاهد می‏ شود

آنچه که به آن، شاهد، شاهد می شود

مسأله 1 ـ ‏ملاک در آن، علم قطعی و یقین است. بنا بر این آیا واجب است که علم ـ در‏‎ ‎‏جایی که ممکن است ـ مستند به حواس ظاهری باشد مانند دیدن در دیدنی ها و شنیدن در‏‎ ‎‏شنیدنی ها و چشیدن در چشیدنی ها و به همین صورت؛ پس اگر علم قطعی به چیزی ـ از‏‎ ‎‏غیر مبادی حسّی حتی در دیدنی ها ـ از شنیدنی که مفید علم قطعی است پیدا شود،‏‎ ‎‏شهادت جایز نیست، یا علم قطعی با هر سببی باشد کفایت می کند مانند علمی که از تواتر‏‎ ‎‏و شهرت پیدا می شود؟ دو وجه است، اشبه دومی است. البته جواز شهادت در جایی که‏‎ ‎‏علم از امور غیر عادی مانند جفر و رمل حاصل شود مشکل است؛ اگرچه برای خود عالم‏‎ ‎‏حجت است.‏


ترجمه تحریر الوسیله امام خمینی(س)ج. 2صفحه 475
مسأله 2 ـ ‏تسامع (شیاع) و استفاضه (مرحله ای از شهرت است) اگر مفید علم باشند،‏‎ ‎‏شهادت به آن ها، نه به جهت مجرد استفاضه، بلکه به جهت حصول علم جایز است و در‏‎ ‎‏این صورت انحصار به امور خاصی مانند وقف و زوجیت و نسب و ولاء و ولایت و مانند‏‎ ‎‏این ها ندارد، بلکه در دیدنی ها و شنیدنی ها در صورتی که از تسامع و استفاضه علم قطعی‏‎ ‎‏پیدا شود، جایز است. و اگر مفید علم نباشند و فقط مفید ظن ـ ولو نزدیک به علم ـ باشند،‏‎ ‎‏شهادت به مسبّب جایز نیست؛ البته شهادت به سبب جایز است، به این که می گوید: «این‏‎ ‎‏مشهور و مستفیض است» یا «چنین گمان دارم» یا از استفاضه چنین گمان می کنم.‏

مسأله 3 ـ ‏آیا شهادت به مقتضای ید و بیّنه و استصحاب و مانند این ها از امارات و‏‎ ‎‏اصول شرعیه جایز است، پس همان طوری که خریدن آنچه که در دست او است یا بیّنه یا‏‎ ‎‏استصحاب بر ملک او قائم است جایز است، همچنین شهادت بر ملکیت هم جایز‏‎ ‎‏می باشد و خلاصه تکیه کردن بر آنچه که ظاهراً حجت شرعی بر ملک است جایز می باشد‏‎ ‎‏پس شهادت می دهد به این که آن ملک است در حالی که اراده می کند ملکیت را در ظاهر‏‎ ‎‏شرع؟ دو وجه است، که وجیه ترین آن ها عدم جواز است مگر با قیام قرائن قطعی که‏‎ ‎‏موجب قطع باشند. البته شهادت به ملکیّت ظاهری با تصریح به آن، به این که بگوید: این‏‎ ‎‏ملک او است به مقتضای ید او یا به مقتضای استصحاب؛ نه به طور مطلق، جایز می باشد. و‏‎ ‎‏روایتی به جواز شهادتی که مستند به ید می باشد وارد شده است. و همچنین‏‎ ‎‏است استصحاب.‏

مسأله 4 ـ ‏برای نابینا و ناشنوا تحمل شهادت و ادای آن، اگر واقعه را بدانند، جایز است؛‏‎ ‎‏پس اگر شخص ناشنوا افعال را مشاهده کند شهادت او در آن ها جایز است و در روایتی‏‎ ‎‏است که: شهادت او در قتل به اولین قولش ـ نه به دومی ـ مأخوذ است، ولی این روایت‏‎ ‎‏کنار گذاشته شده است. و اگر نابینا بشنود و صاحب صدا را از روی علم بشناسد، شهادتش‏‎ ‎‏جایز است. و همچنین تحمل شهادت و ادای آن برای شخص لال صحیح است؛ پس اگر‏‎ ‎‏حاکم اشارۀ او را بداند، حکم می کند و اگر اشارۀ او را نفهمد، در آن به دو مترجم عادل‏‎ ‎‏اعتماد می کند. و شهادت شخص لال اصل می باشد و حاکم به واسطۀ شهادت او‏‎ ‎‏حکم می نماید.‏

‎ ‎

ترجمه تحریر الوسیله امام خمینی(س)ج. 2صفحه 476