کتاب قضا

کتابت قاضی به قاضی

فصل اول: در کتابت قاضی به قاضی 

مسأله 1 ـ ‏حکم نفوذ پیدا نمی کند و خصومت فیصله نمی یابد مگر به انشای لفظی؛ و‏‎ ‎‏انشای کتبی اعتبار ندارد، بنا بر این اگر یک قاضی حکم را به قاضی دیگر بنویسد و اراده‏‎ ‎‏کند که انشا به وسیلۀ کتابت باشد، انفاذ آن برای قاضی دوم جایز نیست، اگرچه بداند که‏‎ ‎‏نوشته، مربوط به آن قاضی است و قصد او را بداند.‏

مسأله 2 ـ ‏رساندن حکم حاکم ـ بعد از فرض انشای لفظی ـ به حاکم دیگر، یا با کتابت‏‎ ‎‏یا با گفتن یا با شهادت دادن است. پس اگر با نوشتن باشد، به این که حکمش را به حاکم‏‎ ‎‏دیگر بنویسد، پس نوشته اعتباری ندارد، حتی اگر علم پیدا کند که نوشته مربوط به او است‏‎ ‎‏و مفاد نوشته را اراده نموده است. و اما گفتن به طور شفاهی، پس اگر شهادت بر انشای‏‎ ‎‏سابقش باشد، پذیرفته نمی شود، مگر با شهادت عادل دیگری. و سزاوارتر به این که‏‎ ‎‏پذیرفته نشود آن است که بگوید: «نزد من چنین ثابت شد». و اگر انشا در حضور قاضی‏‎ ‎‏دومی باشد، به این که دومی در مجلس حکم حاضر باشد، پس اولی قضاوت نماید این‏‎ ‎‏خارج از محل بحث است، لیکن انفاذ آن واجب است. و اما شهادت بیّنه بر حکم او مقبول‏‎ ‎‏است و انفاذ آن بر حاکم دیگر واجب است. و همچنین است اگر با تواتر یا قرائن قطعی یا‏‎ ‎‏اقرار دو طرف مخاصمه، به حکم حاکم علم پیدا کند.‏


ترجمه تحریر الوسیله امام خمینی(س)ج. 2صفحه 462
مسأله 3 ـ ‏ظاهر آن است که انفاذ حکم حاکم، از حکم حاکم دومی در آن واقعه، اجنبی‏‎ ‎‏می باشد؛ زیرا قطع خصومت به حکم اولی حاصل شده است و حاکم دیگر فقط آن را انفاذ‏‎ ‎‏و امضا نموده است تا آن که ولات و اُمراء آن را اجرا نمایند و به حسب واقعه، اثری برای آن‏‎ ‎‏نیست؛ زیرا انفاذ و عدم انفاذ او ـ بعد از تام بودن موازین قضاوت در اول ـ مساوی است. و‏‎ ‎‏دومی نمی تواند در آن واقعه حکم داشته باشد، زیرا علم ندارد و موازین قضاوت نزد او‏‎ ‎‏تحقق پیدا نکرده است.‏

مسأله 4 ـ ‏در آنچه که ما ذکر کردیم بین حقوق خدای متعال و حقوق النّاس فرقی‏‎ ‎‏نیست، مگر در ثبوت به بیّنه؛ زیرا انفاذ با بیّنه در حقوق خدا محل اشکال است و اشبه عدم‏‎ ‎‏آن است.‏

مسأله 5 ـ ‏در جواز شهادت بیّنه و همچنین در قبول آن در اینجا، غیر از آنچه که در‏‎ ‎‏آن ها در بقیه جاها اعتبار دارد معتبر نمی باشد، پس اشهاد (شاهد گرفتن) آن ها بر حکم‏‎ ‎‏قاضی و قضاوتش در تحمل شهادت اعتبار ندارد. و همچنین در قبول شهادت آن ها،‏‎ ‎‏اشهاد آن ها بر حکم و همچنین حضور آن ها در مجلس خصومت و شنیدن آن ها شهادت‏‎ ‎‏شهود را، معتبر نیست؛ بلکه آنچه که اعتبار دارد این است که شهادت دهند بر این که حاکم‏‎ ‎‏به آن حکم نمود، بلکه علم آن ها به حکم کفایت می کند.‏

مسأله 6 ـ ‏گفته شده است که اگر شاهدها در مجلس خصومت حاضر نباشند پس حاکم‏‎ ‎‏برای آن ها واقعه و صورت حکم را حکایت کند و نام دو طرف خصومت و پدران و‏‎ ‎‏صفات آن ها را ذکر کند و آن دو را بر حکم شاهد بگیرد، پس بهتر، قبول کردن آن‏‎ ‎‏است؛ زیرا اخبار او مانند حکمش نافذ است. ولی اشبه عدم قبول است، مگر به ضمیمۀ‏‎ ‎‏عادل دیگر. بلکه اگر حکم را بعد از انشا نمودن در مجلس خصومت، (دوباره) انشا‏‎ ‎‏نماید، پس جواز شهادت به حکم به صورت مطلق، مشکل، بلکه ممنوع است. و شهادت‏‎ ‎‏به نحو تقیید ـ به این که این انشاء انشای مجلس خصومت و همچنین انشایی که رافع‏‎ ‎‏خصومت باشد نبود ـ جایز می باشد؛ لیکن انفاذ آن برای حاکم دیگر مشکل، بلکه‏‎ ‎‏ممنوع است.‏


ترجمه تحریر الوسیله امام خمینی(س)ج. 2صفحه 463
مسأله 7 ـ ‏در تمام آنچه که گذشت فرقی بین این که حکم حاکم بین متخاصمین با‏‎ ‎‏حضور آن ها باشد و بین حکم او بر شخص غائب بعد از این که مدعی اقامۀ بیّنه نماید،‏‎ ‎‏نیست؛ پس تحمل شهادت در آن ها و شهادت و شرایط قبول یکی است و هر دو شاهد‏‎ ‎‏باید تمام خصوصیات مدعی و مدعی علیه ـ به طوری که آن ها را از ابهام خارج نماید ـ و‏‎ ‎‏خصوصیات مدعی به را ـ که آن را از ابهام خارج کند ـ حفظ نمایند. و باید دو شاهد و‏‎ ‎‏خصوصیات آن ها به صورتی که از ابهام خارج شوند، در هر مورد که نیاز به حفظ آن باشد‏‎ ‎‏مانند حکم بر شخص غائب که بر حجت خود باقی است (می تواند بعد از حضور به حق‏‎ ‎‏خود احتجاج نماید) ـ حفظ شود.‏

مسأله 8 ـ ‏اگر امر بر حاکم دومی مشتبه شود، برای آن که شهود چیزی را که ابهام به‏‎ ‎‏سبب آن بر طرف شود ضبط نکرده اند، حکم را متوقف می کند تا با به یاد آمدن آن ها یا به‏‎ ‎‏شهادت غیر آن ها امر روشن شود.‏

مسأله 9 ـ ‏اگر حال حاکم اول بعد از حکم او ـ به علت مردن یا دیوانگی ـ تغییر پیدا‏‎ ‎‏کند، این تغییر در عمل به حکم او و در لزوم انفاذ آن بر حاکم دیگر ـ اگر استیفای حق‏‎ ‎‏متوقف بر آن باشد ـ ضرری نمی رساند. و اگر حال او به سبب فسق تغییر پیدا کند گاهی‏‎ ‎‏گفته می شود به حکم او عمل نمی شود یا تفصیل داده می شود بین این که آشکار شدن فسق‏‎ ‎‏او قبل از انفاذش باشد پس به آن عمل نمی شود، یا بعد از آن است پس به آن عمل‏‎ ‎‏می شود، ولی عمل به آن مطلقاً ـ مانند بقیۀ عوارض ـ و جواز انفاذ آن یا وجوب انفاذ آن‏‎ ‎‏اشبه است.‏

مسأله 10 ـ ‏اگر مدعی علیه، نزد حاکم دومی اقرار کند که محکوم علیه است و علیه او‏‎ ‎‏شهادت داده شده است، حاکم او را به آن ملزم می نماید. و اگر انکار نماید، پس اگر‏‎ ‎‏شهادت شهود بر عین او (شخص او) باشد، از او مسموع نیست و ملزم به آن می شود و‏‎ ‎‏همچنین است اگر شهادت بر وصفی باشد که منطبق نمی شود مگر بر او و همچنین است‏‎ ‎‏در وصفی که بر او منطبق است مگر به ندرت، به طوری که عقلاء به آن احتمال، اعتنا‏‎ ‎‏نمی کنند و انطباق بر او مورد اطمینان باشد و اگر وصف، طوری باشد که بر غیر او و بر او‏‎ ‎

ترجمه تحریر الوسیله امام خمینی(س)ج. 2صفحه 464
‏قابل انطباق باشد، پس قول، قول او است با قسمش و بر مدعی است که بیّنه اقامه نماید که‏‎ ‎‏محکوم علیه، همین شخص می باشد. و در این صورت احتمال داده می شود که حکم‏‎ ‎‏صحیح نباشد؛ زیرا از قبیل قضاوت به مبهم است و در آن تأمل است.‏

‎ ‎

ترجمه تحریر الوسیله امام خمینی(س)ج. 2صفحه 465