کتاب نکاح

قسم و نشوز و شقاق

قسم و نشوز و شقاق 

‏هر یک از زوجین برطرف دیگر، حقّی دارند که قیام به آن واجب است اگرچه حق‏‎ ‎‏زوج اعظم است. و از حق او بر زن این است که زن او را اطاعت کند و نافرمانی او را ننماید‏‎ ‎‏و از خانه اش بدون اذن او بیرون نرود ولو این که نزد اهل خودش برود، حتی اگر برای‏‎ ‎‏عیادت پدر یا در عزای پدرش باشد؛ بلکه وارد شده است که در صدقه و هبه و نذر در مال‏‎ ‎‏خودش، حق انجام امری را با وجود شوهرش ندارد، مگر این که با اذن شوهر باشد، البته نه‏‎ ‎‏در حج یا زکات یا نیکی به والدین یا صلۀ خویشانش؛ و تفصیل این به محل خودش‏‎ ‎‏موکول می باشد. و اما حق زن بر شوهر این است که او را سیر کند و او را بپوشاند و اگر زن‏‎ ‎‏نادانی کرد او را ببخشد و صورت را برای او زشت نکند، چنان که در اخبار وارد شده است؛‏‎ ‎‏و تفصیل این به محل خودش موکول است.‏

مسأله 1 ـ ‏کسی که یک زن دارد این زن بر مرد حق بیتوته کردن و همخوابگی هر شب‏‎ ‎‏را ندارد، بلکه بنابر اقوی در هر چهار شبی یک شب هم حق ندارد، بلکه مقدار لازم این‏‎ ‎‏است که او را مهجور نکند و او را مانند معلقه که نه صاحب شوهر است و نه طلاق داده‏‎ ‎‏شده ترک ننماید. البته زن بر او حق نزدیکی در هر چهار ماه یک بار را دارد همان طور که‏‎ ‎‏گذشت. و اگر بیشتر از یک زن داشته باشد، پس اگر پیش یکی از آن ها بیتوته کرد بر او‏‎ ‎‏واجب است که نزد غیر او هم بیتوته نماید؛ پس اگر چهار زن باشند و پیش یکی از آن ها‏‎ ‎‏بخوابد باید هر کدام از غیر او را یک شب دور بزند و بعضی از آن ها را بر بعضی دیگر‏‎ ‎‏برتری ندهد. و اگر چهارتا نباشند برایش جایز است که بعضی از آن ها را برتری دهد پس‏‎ ‎


ترجمه تحریر الوسیله امام خمینی(س)ج. 2صفحه 323
‏اگر دو زن داشته باشد جایز است که پیش یکی از آن ها سه شب و پیش دیگری یک شب‏‎ ‎‏باشد و اگر سه زن داشته باشد پس برایش جایز است که پیش یکی از آن ها دو شب و دو‏‎ ‎‏شب دیگر را نزد دو زن دیگر بماند. و مشهور آن است که اگر یک زن داشته باشد برای‏‎ ‎‏زن، از هر چهار شب یک شب و برای خودش سه شب می باشد. و اگر زن های متعددی‏‎ ‎‏داشته باشد واجب است که بین آن ها در هر چهار شب تقسیم نماید پس اگر چهارتا باشند‏‎ ‎‏هر شب پیش یکی از آن ها باشد؛ پس اگر دور زد و تمام شد واجب است که به یکی از‏‎ ‎‏آن ها ابتدا نماید و دور را تمام کند و به همین منوال؛ پس برای خودش شبی نمی باشد،‏‎ ‎‏بلکه همۀ شب هایش مال زن هایش می شود. و اگر دو زن داشته باشد دو شب مال آن ها و‏‎ ‎‏دو شب مال خودش می باشد و اگر سه زن داشته باشد سه شب مال آن ها و اضافی مال‏‎ ‎‏خودش است؛ و عمل به مشهور، مخصوصاً اگر بیشتر از یکی باشد احوط (استحبابی)‏‎ ‎‏است و اقوی آن است که گذشت مخصوصاً در یک زن.‏

مسأله 2 ـ ‏وجوب بیتوته و همخوابگی با زن در جایی که گفتیم، اختصاص به زن دائمی‏‎ ‎‏دارد؛ پس برای زن متعه چنین حقی نیست، یکی باشد یا متعدد.‏

مسأله 3 ـ ‏در هر شبی که زن حق بیتوته دارد، برای زن جایز است که از حقش دست‏‎ ‎‏بردارد و آن را به مرد ببخشد تا در هر جا که می خواهد بگذراند. و همچنین جایز است که‏‎ ‎‏به هوویش ببخشد پس حق او می شود.‏

مسأله 4 ـ ‏هفت شب در اول عروسی به زن باکره و سه شب به ثیّبه اختصاص دارد که‏‎ ‎‏برتری دادن آن ها بر غیرشان به خاطر عروسی جایز است. و بر زوج واجب نیست که این‏‎ ‎‏شب ها را برای زن های قدیمی اش قضا نماید.‏

مسأله 5 ـ ‏زن صغیره و زن دیوانه ای که به طور همیشه دیوانه است و زن دیوانه ای که‏‎ ‎‏ادواری است در حال جنونش و زن ناشزه، قسمت ندارند. و تقسیم بین زن ها و حق‏‎ ‎‏همخوابگی، با مسافرت ساقط می شود و قضا بر او لازم نیست.‏

مسأله 6 ـ ‏اگر در تقسیم بین زن هایش شروع کند می تواند به هر کدام از آن ها‏‎ ‎‏ابتدا کند و بعد از آن به هر کدام از بقیه آن ها و به همین صورت؛ اگرچه‏‎ ‎


ترجمه تحریر الوسیله امام خمینی(س)ج. 2صفحه 324
‏احوط اولی تعیین با قرعه است، مخصوصاً در غیر از اوّلی. ‏

مسأله 7 ـ ‏رعایت مساوات بین زن ها در انفاق و در توجه به آن ها و در گشاده رویی و‏‎ ‎‏در نزدیکی کردن با آن ها مستحب است و مستحب است این که در صبح هر شبی نزد‏‎ ‎‏صاحب آن شب باشد و مستحب است که به زن اذن بدهد که در فوت پدر و مادرش‏‎ ‎‏حضور پیدا کند اگرچه او حق دارد که زن را از حضور نزد آن ها و از عیادتشان تا چه رسد‏‎ ‎‏به عیادت غیر آن ها و از بیرون رفتن از منزلش جلوگیری نماید مگر برای حق واجب.‏

نشوز

‏«نشوز» در زوجه، خروج او از اطاعت شوهر است در اطاعتی که بر زن واجب‏‎ ‎‏می باشد، به این که خود را به تمکین او در نیاورد و چیزهایی را که تنفرآور است و با تمتع و‏‎ ‎‏لذت بردن از او سازگاری ندارد از خود برطرف نکند، بلکه ترک نظافت و آرایش خود با‏‎ ‎‏این که شوهر آن ها را می خواهد از این قبیل است. و همچنین است خروج او از خانۀ او‏‎ ‎‏بدون اذن شوهر و غیر این ها. و در جایی که اطاعت از او واجب نیست ترک آن موجب‏‎ ‎‏تحقق نشوز نمی باشد؛ پس اگر زن از خدمات خانه و حوائج مرد که با تمتع بردن او ارتباط‏‎ ‎‏ندارد از قبیل جارو کردن یا خیاطی یا غذا پختن یا غیر این ها، حتی آب دادن و پهن کردن‏‎ ‎‏رختخواب، خودداری نماید نشوز تحقق پیدا نمی کند. ‏

مسأله 1 ـ ‏اگر از زن علامات نشوز و طغیان به سبب تغییر عادتش با شوهر در قول یا‏‎ ‎‏فعل، آشکار شود، به این که با خشونت او را جواب دهد و حال آن که قبلاً با نرمی با او‏‎ ‎‏سخن می گفت یا عبوسی و ترشرویی را در صورتش آشکار کند و خود را به سنگینی و‏‎ ‎‏غضبناکی بزند و حال آن که قبلاً خلاف این بوده است و غیر این ها، زوج او را موعظه‏‎ ‎‏می کند پس اگر گوش نکرد، نشوز با خروج او از اطاعت مرد ـ در جایی که به تمتع بردن او‏‎ ‎‏برمی گردد ـ تحقق پیدا می کند؛ پس در این صورت برای زوج جایز است که او را در محل‏‎ ‎‏خواب مهجور کند، به این که پشتش را در رختخواب به طرف او کند یا از رختخواب او‏‎ ‎‏کناره گیری کند، پس اگر او را مهجور کند و زن بر نگردد و بر کارهایش اصرار داشته باشد‏‎ ‎‏زدنش جایز است و باید به اندازه ای که با آن امید برگشتن او باشد، اکتفا شود پس زیادتر از‏‎ ‎


ترجمه تحریر الوسیله امام خمینی(س)ج. 2صفحه 325
‏آن در صورتی که غرض به سبب آن حاصل می شود جایز نیست، و گرنه به تدریج به‏‎ ‎‏الاقوی فالاقوی می رسد تا حدی که خون نیاورد و شدید نباشد که در سیاه شدن یا سرخ‏‎ ‎‏شدن بدن او تأثیر بکند. و لازم است که به قصد اصلاح او باشد، نه به قصد تشفی و انتقام.‏‎ ‎‏و اگر با زدن، جنایتی رخ دهد غرامت آن واجب است.‏

مسأله 2 ـ ‏همان طور که نشوز از طرف زوجه محقق می شود همچنین از طرف شوهر‏‎ ‎‏هم با تعدّی بر زن و قیام نکردن به حقوق واجب زن، نشوز تحقق می یابد؛ پس اگر نشوز از‏‎ ‎‏شوهر به سبب جلوگیری از حقوق زن از قبیل تقسیم همخوابگی و نفقه و مانند این ها‏‎ ‎‏آشکار شود، پس او حق مطالبه از شوهر را دارد، و او را موعظه می نماید پس اگر مؤثر‏‎ ‎‏نشود مرافعه را پیش حاکم شرع می برد و او را به آن ملزم می کند و زن حق ندارد زوج را‏‎ ‎‏مهجور کند و یا او را بزند، و هنگامی که حاکم بر نشوز زوج و تعدّی او اطلاع پیدا کرد او را‏‎ ‎‏از انجام آنچه که بر او حرام است، نهی می کند و به انجام آنچه که بر او واجب است امر‏‎ ‎‏می نماید، پس اگر نافع شود که همان، وگرنه آن طور که مصلحت می بیند او را تعزیر‏‎ ‎‏می کند. و حاکم شرع هم حق دارد از مال شوهر ـ در صورت امتناع از آن ـ او را انفاق نماید‏‎ ‎‏ولو این که املاک او را بفروشد در صورتی که متوقف بر آن باشد.‏

مسأله 3 ـ ‏اگر شوهر بعضی از حقوق غیر واجب زن را ترک کند یا تصمیم به طلاق او‏‎ ‎‏بگیرد به خاطر آن که از او به جهت زیاد بودن سنش یا غیر آن کراهت دارد، یا تصمیم به‏‎ ‎‏گرفتن زنی روی آن زن بگیرد، پس زن جهت استمالت او مالی یا بعضی از حقوق واجبش‏‎ ‎‏را از قبیل تقسیم همخوابگی یا نفقه به او بذل نماید، صحیح است و برای مرد حلال‏‎ ‎‏می باشد. و اما اگر بعضی از حقوق واجب زن را ترک کند یا او را با زدن یا ناسزا و غیر‏‎ ‎‏این ها اذیت کند و زن هم مالی را بذل کند یا از بعضی از حقوق واجبش بگذرد تا این که‏‎ ‎‏زوج به آنچه که از حق او ترک کرده قیام نماید یا آن که از اذیت او دست بردارد یا او را‏‎ ‎‏طلاق خلعی بدهد تا از دست او خلاصی پیدا کند، آنچه را که بر مرد بذل می کند بر او حرام‏‎ ‎‏است؛ اگرچه ـ بنابر اقوی ـ قصدش این نباشد که او را مجبور به بذل آن نماید. ‏

مسأله 4 ـ ‏اگر به طوری نشوز از زوجین واقع شود که خوف شقاق و جدایی بین آن ها‏‎ ‎‏باشد و امر آن ها به حاکم شرع کشانده شود، باید دو حَکَم تعیین کند: یک حَکَم از طرف‏‎ ‎


ترجمه تحریر الوسیله امام خمینی(س)ج. 2صفحه 326
‏شوهر و یک حَکَم از طرف زن که جهت اصلاح و رفع اختلاف، آنچه را که صلاح می بینند‏‎ ‎‏از با هم بودن یا جدا شدن آن ها، انجام دهند و بر هر دو حَکَم واجب است که بحث و‏‎ ‎‏جدیت بکنند در حال آن ها و در آنچه که سبب و علت پیدا شدن این اختلاف است، سپس‏‎ ‎‏در امر آن ها کوشش کنند، پس هر چه که رأیشان بر آن قرار گرفت و به آن حکم نمودند بر‏‎ ‎‏زوجین نافذ است و بر زوجین لازم است که به آن راضی باشند؛ به شرطی که مورد حکم‏‎ ‎‏آن ها جایز باشد، مانند این که شرط کنند بر زوج که زوجه را در فلان شهر یا در مسکن‏‎ ‎‏مخصوصی یا در نزد پدر و مادرش ساکن نماید یا مادر شوهر یا خواهر شوهر با او‏‎ ‎‏سکونت نداشته باشند، ولو به این که در خانه جدایی باشد، یا هوویش با او در یک خانه و‏‎ ‎‏مانند آن سکونت نداشته باشد، یا بر زن شرط کنند مهر حالّش را تا فلان مدت به تأخیر‏‎ ‎‏بیندازد، یا آنچه را که از او گرفته به عنوان قرض به او رد نماید و مانند آن، به خلاف این که‏‎ ‎‏جایز نباشد مانند این که بر مرد شرط کنند که بعضی از حقوق هوو از همخوابگی و نفقه را‏‎ ‎‏ترک کند یا این که زن در خروجش از خانۀ او هر وقت و هر جا که بخواهد آزاد باشد و‏‎ ‎‏مانند این ها.‏

مسأله 5 ـ ‏اگر حَکمین بر جدایی آن ها اتفاق نمایند، برای آن ها چنین حقی نیست مگر‏‎ ‎‏این که در وقتی که حکمین را تعیین می کنند آن ها بر زن و شوهر شرط کنند که اگر بخواهند‏‎ ‎‏آن ها را جمع و اگر بخواهند آن ها را جدا می نمایند. و چون جدایی فقط با طلاق است پس‏‎ ‎‏باید با شرایطش واقع شود. ‏

مسأله 6 ـ ‏اولی بلکه احوط این است که حکمین از اهل دو طرف باشند، به این که‏‎ ‎‏حَکَمی از اهل شوهر و حَکَمی از اهل زن باشد؛ پس اگر آن ها اهلی نداشته باشند یا اهل‏‎ ‎‏آن ها اهل این کار نباشند باید از غیر آن ها معین شوند و معتبر نیست که از طرف هر کدام‏‎ ‎‏آن ها یک حکم باشد بلکه اگر مصلحت اقتضا کند که از یک حکم زیادتر تعیین شود، باید‏‎ ‎‏چنین کنند. ‏

مسأله 7 ـ ‏سزاوار است که حکمین نیّت را خالص نمایند و قصد اصلاح داشته باشند؛‏‎ ‎‏پس کسی که نیتش در آنچه که قصد نموده خوب باشد، خداوند مورد سعی او را اصلاح‏‎ ‎


ترجمه تحریر الوسیله امام خمینی(س)ج. 2صفحه 327
‏می فرماید؛ چنان که قول خداوند جلّ شأنه در این مقام به همین ارشاد می نماید: ‏‏«‏إنْ یُرِیدَا‎ ‎إصْلاَحاً یُوَفِّقِ الله ُ بَیْنَهُمَا‏»‏‏. ‏

‏ ‏

ترجمه تحریر الوسیله امام خمینی(س)ج. 2صفحه 328