کتاب نکاح

ازدواج انقطاعی (ازدواج موقت)

ازدواج انقطاعی

‏و به آن متعه و ازدواج موقت گفته می شود.‏

مسأله 1 ـ ‏ازدواج موقت از این جهت که محتاج عقدی است که ایجاب و قبول لفظی‏‎ ‎‏دارد و در آن مجرد رضایت قلبی از دو طرف و معاطات و نوشتن و اشاره، کفایت نمی کند‏‎ ‎‏و در غیر این ها، مانند ازدواج دائم است، چنان که همۀ این ها تفصیل داده شد.‏

مسأله 2 ـ ‏الفاظ ایجاب در این عقد، «مَتَّعْتُ» و «زَوَّجْتُ» و «اَنکَحْتُ» می باشد؛ هر کدام‏‎ ‎‏این ها حاصل شدند ایجاب به آن واقع می شود و با مثل تملیک و هبه و اجاره منعقد‏‎ ‎‏نمی شود. و قبول، هر لفظی است که بر انشای رضایت به آن دلالت کند مانند قول او:‏‎ ‎‏«قبلت المتعة» یا «... التزویج» و «قبلت» و «رضیت» کفایت می کند. و اگر مرد با قبول ابتدا‏‎ ‎‏کند و بگوید: «تزوجتک»، آنگاه زن بگوید: «زوجتک نفسی» صحیح است.‏

مسأله 3 ـ ‏متعه کردن زن مسلمان از ناحیۀ کافر ـ تمام اصناف آن ـ جایز نیست.‏‎ ‎‏همچنین متعه کردن مرد مسلمان، زن غیر کتابی را ـ تمام اصناف کفار ـ و زن مرتد و ناصبی‏‎ ‎‏که عداوتش را آشکار می کند، مانند زنی که از خوارج باشد، جایز نمی باشد.‏

مسأله 4 ـ ‏نباید روی عمه به دختر برادرش و نه روی خاله به دختر خواهرش، تمتع‏‎ ‎‏شود مگر با اذن یا اجازۀ آن ها. و همچنین بین دو خواهر جمع نمی شود.‏

مسأله 5 ـ ‏ذکر مهر در ازدواج موقت شرط است، پس اگر اخلال به آن نماید باطل‏‎ ‎‏است. و معتبر است که مهر مالیّت داشته باشد؛ چه عین خارجی باشد یا کلی در ذمّه یا‏‎ ‎‏منفعت یا عملی باشد که برای عوض قرار گرفتن صلاحیت داشته باشد یا حقی از حقوق‏‎ ‎‏مالی باشد مثل تحجیر و مانند آن. و معتبر است که با کیل یا وزن در مکیل و موزون؛ و با‏‎ ‎‏شمردن در معدود؛ یا با مشاهده یا وصفی که رافع جهالت باشد، معلوم باشد. و مقدار آن‏‎ ‎‏بستگی به رضایت طرفین دارد؛ کم باشد یا زیاد.‏


ترجمه تحریر الوسیله امام خمینی(س)ج. 2صفحه 308
مسأله 6 ـ ‏زنی که به عقد تمتع در آمده، مهر را با عقد مالک می شود؛ پس بر شوهر لازم‏‎ ‎‏است که مهر را بعد از عقد ـ در صورتی که آن را مطالبه نماید ـ به او بدهد؛ اگرچه استقرار‏‎ ‎‏تام آن بستگی به دخول و وفای زن به تمکین در تمام مدت دارد، پس اگر مرد مدت متعه‏‎ ‎‏را به زن ببخشد، در صورتی که قبل از دخول باشد نصف مهر بر مرد لازم می شود و اگر‏‎ ‎‏بعد از دخول باشد همۀ آن بر او لازم است؛ اگرچه از مدت متعه ساعتی بگذرد و چند ماه‏‎ ‎‏یا چند سال از مدت باقی بماند، پس مهر بر آنچه که از مدت گذشته و آنچه که باقی مانده‏‎ ‎‏است، تقسیم نمی شود. البته اگر مدت را نبخشد و زن هم وفای به آن مدت ننماید و به او‏‎ ‎‏تمام مدت را تمکین نکند، می تواند مهر او را به نسبت آن قرار بدهد، اگر نصف است‏‎ ‎‏نصف و اگر ثلث است ثلث و به همین منوال، به غیر از ایام حیض، پس برای ایام حیض‏‎ ‎‏چیزی از مهر کم نمی شود. و در الحاق سایر عذرها مانند بیماری سخت و مانند آن به ایام‏‎ ‎‏حیض یا عدم آن دو وجه، بلکه دو قول است و احتیاط با مصالحه کردن ترک نشود.‏

مسأله 7 ـ ‏اگر عقد واقع شود و با تمکین کردن زن، به او دخول ننماید تا این که مدت آن‏‎ ‎‏منقضی شود تمام مهر بر مرد استقرار پیدا می کند.‏

مسأله 8 ـ ‏اگر فساد عقد معلوم شود، به این که روشن شود که شوهر دارد یا مثلاً خواهر‏‎ ‎‏زوجه یا مادر زوجه می باشد و به او دخول ننماید مهری ندارد. و اگر زن، مهر را گرفته‏‎ ‎‏باشد، مرد حق دارد که آن را از زن بر گرداند، بلکه اگر تلف شود بر زن است که عوض‏‎ ‎‏آن را بدهد. و همچنین است اگر به او دخول نماید و زن فساد آن را بداند. و اما اگر زن‏‎ ‎‏جاهل باشد حق مهر المثل را دارد، پس اگر آنچه را که گرفته است بیشتر از مهرالمثل باشد‏‎ ‎‏زیادی را برمی گرداند و اگر کمتر باشد آن را کامل می کند.‏

مسأله 9 ـ ‏ذکر مدت در ازدواج موقت شرط است، پس اگر آن را عمداً یا از روی‏‎ ‎‏فراموشی ذکر نکند متعه بودن آن باطل می شود و عقد دائم انعقاد پیدا می کند. و مقدار آن‏‎ ‎‏ـ طولانی باشد یا کوتاه ـ با خود آن ها است و باید با زمان معیّن باشد به طوری که از زیاد و‏‎ ‎‏کم محفوظ بماند. و اگر آن را به یک مرتبه یا دو مرتبه تقدیر کند بدون آن که با زمان‏‎ ‎‏مشخص شود، متعه بودنش باطل و عقد دائم منعقد می شود، که البته اشکالی دارد و احوط‏‎ ‎

ترجمه تحریر الوسیله امام خمینی(س)ج. 2صفحه 309
‏(استحبابی) در آن، اجرای طلاق و تجدید ازدواج است اگر بخواهد و احوط از آن با‏‎ ‎‏مراعات آن احتیاط، این است که صبر کند تا مدتی که به یک مرتبه یا دو مرتبه تقدیر شده‏‎ ‎‏بگذرد یا آن را هبه نماید.‏

مسأله 10 ـ ‏اگر زن مثلاً بگوید: «زوّجتک نفسی الی شهر او شهراً» و آن را مطلق بگذارد‏‎ ‎‏اقتضا دارد که متصل به عقد باشد. و آیا جایز است که مدت متعه را با فاصله از عقد قرار‏‎ ‎‏دهد، به این که مثلاً یک ماه تعیین شود ولی مبدأ این یک ماه بعد از یک ماه از وقت عقد‏‎ ‎‏باشد یا نه؟ دو قول است که احوط (وجوبی) آن ها دومی است.‏

مسأله 11 ـ ‏تجدید عقد بر زن ـ دائم باشد یا منقطع ـ قبل از انقضای مدت یا قبل از بذل‏‎ ‎‏مدت، صحیح نیست؛ پس اگر مدت آن یک ماه باشد و بخواهد مدت آن را زیاد کند، باید‏‎ ‎‏آن را ببخشد، سپس عقدش نماید.‏

مسأله 12 ـ ‏جایز است که بر زن و بر مرد شرط شود که شب یا روز نزد دیگری بیاید و‏‎ ‎‏جایز است این که یک مرتبه یا چند مرتبه ـ با تعیین مدت آن به زمان ـ شرط شود.‏

مسأله 13 ـ ‏عزل کردن در ازدواج موقت، بدون اذن زن جایز است، اگرچه در ازدواج‏‎ ‎‏دائم آن را جایز ندانیم، ولیکن اگر حامله شود فرزند به مرد ملحق می شود اگرچه عزل‏‎ ‎‏نموده باشد؛ چون که احتمال دارد منی ـ بدون توجه او ـ سبقت بگیرد. و اگر او را از‏‎ ‎‏خودش نفی کند ظاهراً منتفی می شود و احتیاج به لعان ندارد در صورتی که معلوم نباشد‏‎ ‎‏که نفی او از روی گناه باشد با این که احتمال می رود که فرزند از او باشد. و به هر حال نفی‏‎ ‎‏او بینه و بین الله جایز نیست، مگر با علم به این که منتفی می باشد.‏

مسأله 14 ـ ‏طلاق بر او واقع نمی شود و فقط با انقضای مدت یا هبۀ آن جدا می شود و‏‎ ‎‏بعد از آن نمی تواند رجوع کند.‏

مسأله 15 ـ ‏با این عقد، توارث بین زوجین، ثابت نمی شود؛ پس اگر شرط کنند که از‏‎ ‎‏همدیگر ارث ببرند یا یکی از آن ها ارث ببرد، در ارث بردن، اشکال است. بنا بر این،‏‎ ‎‏احتیاط با ترک این شرط، ترک نشود، و با چنین شرطی، مصالحه ترک نشود.‏

مسأله 16 ـ ‏اگر قبل از دخول، مدت آن منقضی شود یا مدت آن را ببخشد، عده ندارد. و‏‎ ‎

ترجمه تحریر الوسیله امام خمینی(س)ج. 2صفحه 310
‏اگر بعد از دخول باشد و غیر بالغه و یائسه نباشد عده دارد و عدۀ او بنابر اشهر و اظهر، دو‏‎ ‎‏حیض است و اگر در سن زنی باشد که حیض می بیند ولی حیض نبیند عده اش چهل و پنج‏‎ ‎‏روز است. و ظاهر آن است که دو حیض کامل معتبر است؛ پس اگر در اثنای حیض، مدت‏‎ ‎‏آن منقضی شد یا مدت آن را بخشید این حیض از عده حساب نمی شود، بلکه حتماً باید‏‎ ‎‏بعد از آن دو حیض کامل ببیند. این در صورتی است که حامله نباشد و اما اگر حامله باشد‏‎ ‎‏عده اش تا وقتی است که وضع حمل نماید مانند مطلقه ـ البته دارای اشکالی است ـ پس‏‎ ‎‏احوط (استحبابی) آن است که هر کدام از وضع حمل و از گذشت چهل و پنج روز یا دو‏‎ ‎‏حیض، دورترین مدت باشد همان را رعایت نماید. و اما عدۀ او از وفات، چهار ماه و ده‏‎ ‎‏روز است، در صورتی که حامله نباشد. و اما اگر حامله باشد هر کدام از آن مدت و از وضع‏‎ ‎‏حملش، دورتر باشد همان عده اش می باشد مانند زن دائمی.‏

مسأله 17 ـ ‏مستحب است زنی که مورد تمتّع قرار می گیرد مؤمن و عفیف باشد. و‏‎ ‎‏مستحب است که از حال آن زن قبل از تزویج و این که شوهر دارد یا در عده است، سؤال‏‎ ‎‏شود و اما بعد از ازدواج کراهت دارد و البته سؤال و فحص از حال او در صحت ازدواج‏‎ ‎‏شرط نیست.‏

مسأله 18 ـ ‏متعه نمودن زن زانیه، خصوصاً اگر از زن هایی باشد که در زنا شهرت دارد،‏‎ ‎‏با کراهت جایز است، و اگر متعه نمود، باید او را از فجور باز دارد.‏

‎ ‎

ترجمه تحریر الوسیله امام خمینی(س)ج. 2صفحه 311