اعضای کمیسیون فرهنگی مجلس: کلید حل مشکلات جامعۀ ما فقه پویا و اجتهاد نوین است

اعضای کمیسیون فرهنگی مجلس:


‏کلید حل مشکلات جامعه ما فقه پویا و اجتهاد نوین‏ ‏است‏

‏اشاره:‏

‏هر جامعه ای مسایل و مشکلات خاص خود را دارد. جامعۀ ما نیز مسایل و مشکلاتی دارد که از نظر اندیشه مندان و محققان و یا مسئولین کشور از لحاظ اهمیت دارای مراتب گوناگون است. عده ای مشکل اصلی جامعه ما را اقتصادی، عده ای سیاسی و عده ای دیگر فرهنگی می دانند. در هر حال تشخیص مشکلات اساسی، ریشه یابی آنها و یافتن راه‏‏‌‏‏حل رهایی نیز از مباحث مطرح جامعه است و باید باشد. طبعاً در تحلیل این‏‏‌‏‏گونه مسایل، اندیشه های امام خمینی به عنوان بنیانگذار جامعۀ نوین ما، دارای آنچنان پویایی و قدرتی است که می تواند منبع الهام و راهگشایی باشد. از این رو تصمیم داریم به حول و قوۀ الهی منبعد صفحاتی از مجلۀ حضور را به مباحث مسئولان و متفکران دربارۀ مشکلات جامعه و راه‏‏‌‏‏حل آنها اختصاص دهیم که امیدواریم به سهم خود در این زمینه گره گشا باشیم. انشاءالله آنچه در پی می آید حاصل میزاندیشه ای است که در همین زمینه با حضور خانم دکتر فاطمۀ راکعی و جناب حجت الاسلام والمسلمین محمدباقر ذاکری (اعضای کمیسیون فرهنگی مجلس) انجام داده ایم.‏

‏***‏

حضور: ضمن تشکر از حضور مهمانان گرامی در این میزاندیشه ابتدائاً از خانم دکتر فاطمه راکعی می خواهیم به طور کلی دربارۀ مشکلات فعلی جامعه ما و راهحل آنها اظهار نظر بفرمایند.

‏خانم دکتر فاطمۀ راکعی:‏‏ بنده شخصاً معتقدم که تز بسیار مهم و فراگیر حضرت امام که تضمین کنندۀ نظام اسلامی و ضامن‏


حضورج. 42صفحه 10
‏بقایِ نظام و کلید حل مشکلات است، همان فقه پویا و اجتهاد نوینی است که می توانیم با توسل به امام، احکام اسلامی را با مقتضیات زمان و مکان تطبیق دهیم. یکی از مسایل مهم - البته اگر نگوییم مهمترین مسئله - همین امر بوده است که اگر واقعاً آن‏‏‌‏‏گونه که حضرت امام بر آن تأکید داشتند و به طور مکرر در مورد آن صحبت می کردند و در بسیاری از مواقع از آن به عنوان اصل مهم یاد می فرمودند، از طرف مسئولین به عنوان تضمین کنندۀ بقای اسلام مورد توجه قرار می گرفت و به طور دقیق به آن عمل می شد، این همه معضلاتی که متأسفانه کشورما با آن روبروست - معضلات فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی و... - بر سر راه ما قرار نمی گرفت.‏

‏متأسفانه این مسأله از طرف حوزه های علمیه ما جدی گرفته نمی شود. به دلیل اینکه در این خصوص سیاستگذاری پویایی وجود ندارد، و در همه حال تأکید روی سنتهاست یعنی مسائلی که سالهای پیش به آن عمل می شد در اولویت قرار می گیرد. نسل سوم ما با توجه به مقتضیات زمان و مکان با مشکلات بسیاری گریبانگیر است و مشکلی که نسل جوان را با آن مواجه کرده غیر از این نیست. چرا که این نسل ذهن پویایی دارد و می پرسد، و می دانیم یکی از شعائر بسیار مهم اسلامی ما اهمیت دادن به تفکر است، و باید به این نکته توجه داشته باشیم که یک ‏


حضورج. 42صفحه 11
‏ساعت تفکر بهتر از سالیان سال عبادت است. تفکر در اسلام از ارزش بسیار بالایی برخوردار است و اگر جوانان اصول را - به خصوص اصول معنوی و زیرسازهای آن و باورهای معنوی را - با استدلال خود نپذیرند، نباید انتظار داشت مسائلی را که به فروع دین و اعمال دینی مربوط است و مسائلی که بیشتر فقه و فقاهت درآن نقش دارند، بتوانند به آسانی بپذیرند. ما در حال حاضر مسائل بسیاری در سطح کشور داریم که به علت معطل ماندن اجتهاد پویا به عنوان معضل درآمده است.‏

‏زمینه های مختلفی که رفتارهای دینی و اجتماعی و هنجارهای اجتماعی و دینی ما را تشکیل می دهند؛ مانند مسائل دختران و زنان، و موضوعاتی که به فرهنگ ما مربوط می شوند همه و همه مسائلی هستند که به نظر من در این حوزه قرار می گیرد. اگر ما با برنامه ریزی اصولی و سریع به آن نپردازیم و در این خصوص باب اجتهاد پویا باز نشود و حوزه های فعال در این خصوص وارد نشوند و آنگونه که شایسته و بایسته است برخورد نکنند، امکان اینکه نسل سوم انقلاب با باورهای دینی انس بگیرد بسیار کم است و حتی ممکن است که روز به روز از باورهای معنوی و اعتقادی فاصلۀ بیشتری بگیرند.‏

حضور: خانم راکعی بحث مهمی را پیش کشیدند. شاید به دلیل اینکه از جهت تفکرات فقاهتی و نتیجۀ آن در جامعه، دچار خلاء یا کمبود هستیم، در بسیاری از برنامه ریزیها با شک و تردید پیش می رویم. در جوامع اروپایی بخش عظیمی از این بن بستها توسط دانشمندان و متفکران گشوده می شود. در ایران نیز به خاطر ایدئولوژی شیعه و نظام فقاهت به نظر می رسد که این موانع را فقها بایستی رفع کنند و البته چنین رسالتی کار ساده ای نیست، انتظار کمی نیست که از آنها بخواهیم همراه تحولات، دیدگاه های جدیدی را مطرح کنند. یکی از کسانی که بسیاری از سنتها را شکست - خانم دکتر نیز به آن اشاره کردند - امام خمینی بودند که به عنوان رهبر انقلاب اسلامی در این زمینه پیش قدم بودند. با این مقدمه از جناب آقای ذاکری می خواهیم ضمن بیان مفهوم اجتهاد پویا دیدگاه های حضرت امام را در این خصوص بفرمایند و اینکه چگونه می توان نسل سوم انقلاب را با توجه به دیدگاه های حضرت امام به سمت یک زندگی با


حضورج. 42صفحه 12
معنا و مفهوم اسلامی هدایت کرد؟

‏حجت الاسلام محمدباقر ذاکری:‏‏ بنده به خاطر عشق و علاقۀ خاصی که به اندیشه های حضرت امام دارم که در واقع عزت و شرف و حل مشکلات ما، در شناخت راه و اندیشۀ امام است، در اینجا حضور پیدا کرده ام تا در خصوص دیدگاه های امام در مسایل مختلف بویژه مسایل فرهنگی صحبت کنیم.‏

‏اگر در مؤسسه نشر آثار امام بودم، پیشنهاد می کردم که نظرات امام را در خصوص هر مسئله ای استخراج کنند و پیش روی سخنرانان قرار دهند و آنها به داوری بنشینند که این مسائل و دیدگاه‌ها چقدر رعایت شده، و اگر رعایت نشده، چرا؟ به نظر من بهتر است که در ابتدا مشخص شود که ما کدام دیدگاه امام را مورد بررسی قرار می دهیم؟ و بیشتر می پسندم موضوعی مطرح شود که در تخصص ما هست. چراکه هر موضوعی را نباید از هرکسی پرسید و هرکسی هم نباید به خودش اجازه دهد تا درخصوص آنچه اطلاع ندارد صحبت کند، بخصوص با توجه به اینکه قانونی داریم که اگر کسی در مقام اظهارنظر، نظرات امام را تحریف کرد جرم است و مجازات دارد. ‏

‏من به عنوان کسی که سه دوره نماینده‏


حضورج. 42صفحه 13
‏هستم و امام نیز، جایگاه بسیار والایی را برای مجلس قائل بودند، خودم را صاحب نظر می دانم که بگویم نظرات امام درخصوص مجلس چه بود و تا چه اندازه این نظرات از طرف مجلس رعایت شده و چقدر از طرف دیگر ارکان دولتی رعایت شده است. اگر بحث به طور کلی مطرح شود به نتیجه نمی رسیم.‏

حضور: با توجه به اینکه دو بزرگوار شرکت کننده در این میز اندیشه در حوزۀ فرهنگی مجلس خدمت می کنند باور ما این است که یکی از بزرگترین معضلات ما کم توجهی نسل سوم در فضای جامعۀ ما به چیزی است که پدران و برادران آنها در بهمن 57، انجام دادند، و این یک مسیر تاریخی است که در یک جامعه نسلهایی که در جریان و کوران انقلاب به وجود می آیند با نسل‌هایی که در فاصله های دورتر از انقلاب شکل می گیرند، از نظر میزان توجه و تبعیت به مبانی انقلاب در یک طیف نباشند. اما باید این را بپذیریم که در برخی از اصول، موارد مشترک نیز دارند.

به طور شفاف، سؤال ما این است که؛ با نگاه به طیف اندیشه های فرهنگی امام و آنچه که به عنوان ابزار در دست مدیران و برنامه ریزان کشور است، واقعاً چه باید کرد که نسل سوم در این مسیری که گام برمی دارد، به آن اندیشه هایی که شما به عنوان نسل اول و ما به عنوان نسل دوّم به آن وفادار بودیم، پایبند بماند. قطعاً تصدیق می کنید که بی توجهی نسل فعلی نسبت به این ارزشها می تواند بحرانساز باشد و در حوزۀ مبارزه با انقلاب اسلامی هم یکی از ابزارهایی که روی آن کار می کنند، همین موضوع است. یعنی بی توجه کردن نسل جوان به بسیاری از واقعیتها. 

حال با تکیه به نگاهی که امام داشته و با آنچه که در اختیار داریم چه کنیم تا این نسل به این راه برگردد. گره ها را چگونه باز کنیم؟ شما مشکلات را در کجا می بینید و راهکارها را در چه چیزهایی می دانید.

‏ذاکری:‏‏ ‏‏بحث معضلات جامعه و به خصوص معضلاتی که گریبانگیر نسل سوم شده، مسائلی است که بحث خاص خود را دارد. انواع مشکلاتی که وجود دارد، اعم از سیاسی، اقتصادی و... مسائلی است که‏


حضورج. 42صفحه 14
‏جای بحث خاصی را می طلبد. اگر بخواهیم اینها را به افکار امام ارتباط دهیم، به طور کلی می توان گفت: با توجه به مرام و زندگی ای که حضرت امام داشتند و توصیه های مکرر ایشان که فشردۀ آن در وصیت نامۀ امام ذکر شده و چیزی از آن کسر نشده، و همه برگرفته از قرآن و سنت پیامبر بوده است، اگر مسئولین ما - در هر بخشی که هستند - آنگونه که شایسته بود، به وظایف خود عمل می کردند و در راس همۀ مسائل، ساده زیستی خود را حفظ می کردند، قضاوت مردم و نسل جوان چیز دیگری بود.‏

حضور: شما در حال حاضر به یک بحران اشاره کردید که ظاهراً مبتنی بر ناکارآمدی بعضی از مدیران کشور بود، اگر چنین است توضیح بفرمایید. 

‏ذاکری: ‏‏بحث ناتوانی مدیران جداست، واقعیت این است که ما نتوانستیم به حداقل آن مسائلی که امام فرمودند، و در دین و آیین و قانون اساسی ما به آن اشاره شده جامۀ عمل بپوشانیم. اگر این کار را انجام داده بودیم و حداقلها را در نظر می گرفتیم، فضای جامعه و دید نسل جوان چیز دیگری بود.‏

حضور: این حداقلهایی که شما از آن یاد می کنید چیست؟

‏ذاکری: ‏‏همین حداقلهای قانون اساسی که در واقع می توان آن را خلاصه ای از قرآن و نهج البلاغه تلقی کرد و در شرایط خاص خودش صراحت دارد؛ مسکن برای همه، اشتغال برای همه، آموزش رایگان برای همه، که اینها همه مسایل اقتصادی است. در مسایل سیاسی هم ظلم نکردن، تبعیض قائل نشدن، با مجرمان سیاسی عادلانه برخورد کردن - همان طور که اصل 168 قانون اساسی به آن اشاره داشته است - اینها مسائلی است که آنگونه که شایسته و بایسته بوده عمل نشده است. ‏


حضورج. 42صفحه 15
‏بسیاری از قضاوتهایی که ما نمی پسندیم و مربوط به نسل جوان است، برمی گردد به آنچه گفته شد. امام راحل نیز این مسئله را بیان کردند. حالا اگر بخواهیم در این خصوص بحث کنیم، متفاوت است.‏

‏امام جایی فرمودند شخصی نزد کسی رفته و گفته بود که اگر قیامتی نیست، شما به ما هم بگویید که نیست، اگر هست، پس چرا شما اینطور هستید؟‏

‏سپس خطاب به حاضرین فرمودند: مبادا روزگاری بیاید که مردم این حرف را به ما بگویند.‏

‏بسیاری از مشکلات به آنجا برمی گردد که متأسفانه خیلی ها به آنچه گفته اند، عمل نکردند و تضاد بین عمل و گفتار از گناهان کبیره است. خداوند در قرآن فرموده که: گناه بزرگی است، اگر بگویید و عمل نکنید. به نظر من هم بزرگترین مشکلات همین تضاد بین عمل و گفتار است که متأسفانه همیشه بوده و هست.‏

حضور: در سالهای گذشته مشکلی داشتیم که مانع بسیاری از کارهایمان شد، از جمله مانع شد که حتی به دستورات امام عمل کنیم و آن بروز پدیده ای به نام تفوق مصالح بر


حضورج. 42صفحه 16
منافع است. و این باعث می شود که گروهی شعار حضرت امام را داشته باشند ولی آنچه خاص خودشان است انجام دهند و به هر حال مانع بسیاری از موضوعاتی شوند که آقای ذاکری به آن اشاره کردند، از جمله عدم اجرای تمام و کمال قانون اساسی و عمل به فرامین حضرت امام. خانم دکتر، آیا شما به این پدیده که در جامعه ما هست، معتقدید یا خیر؟

‏راکعی: ‏‏من گمان می کنم این دو بعدی که اشاره شد، مسائلی به هم تنیده است. در واقع مشکلات نظام که در سطوح بسیار کلی مطرح می شود، مسائلی است که به عنوان قانون محکمی می توانیم دیدگاه های نوین حضرت امام را به آن مرتبط کنیم، و همان هایی است که با توجه به اجتهاد پویا می توانیم در قانون اساسی هم پیاده کنیم. اما در حال حاضر، یعنی از بدو پیروزی انقلاب تا به امروز چندین واقعیت داشتیم که باعث شده مسئله پیچیده شود. مسائلی که حضرت امام در نظر داشتند و توصیه می فرمودند، و قانون گذاران را به ساماندهی کشور دعوت می کردند؛ همین مسألۀ اجتهاد پویاست که از نظر من مسائل دیگر را تحت شعاع قرار می دهد، و به آن پرداخته نشده که اگر این‏


حضورج. 42صفحه 17
‏می بود، و در سطوح مختلف قانون گذاری، از جمله قانون مجازات، قانون مدنی و در قانون استخدامی کشوری موارد تبعیض آمیز یا مواردی که به نوعی قشرهایی از جامعه احساس تبعیض کنند، وجود نداشت - با توجه به اینکه در اسلام تبعیض وجود ندارد - ما بسیاری از مشکلات را نداشتیم. به هر حال مواردی که با نگاه و با استفاده به فقه پویا و اجتهاد نوین می توانیم آنها را اصلاح کنیم، آن صورت نگرفت.‏

‏یک مورد بسیار مهم که حاج آقا به نوعی به آن اشاره کردند، بحث خلق و خو و نفسانیات آدمی است که حضرت امام از آن بسیار مکدر بودند و همیشه توصیه می کردند که از مکاید نفس حذر کنید، چرا که همین نفس زمینه ساز بسیاری از مشکلات است. یعنی همان چیزی که متأسفانه علی رغم تاکیدات حضرت امام و علی رغم تاکیداتی که امام علی(ع) در نهج البلاغه به کارگزاران خود می فرمودند و ما سابقه تاریخی آن را داریم و در اسلام عزیز هم به آن توجه شده است، به آن نپرداختیم. مسائل دیگر مانند، جنگ، و مسائل داخل و خارج مرزها که هیچ کدام از آنها جدای از هم نیستند و در هم تنیده اند و در اوضاع داخلی و سیاستهای خارجی کشور نقش داشته اند به هر کدام از آنها می توان جداگانه پرداخت.‏

حضور: یعنی اینکه شما عوامل خارج از مرزها را در این بی سامانی بیشتر دخیل می دانید؟

‏راکعی: ‏‏به هیچ وجه نمی توانم بگویم کدام مؤثرتر بودند، ولی می توانم بگویم که همۀ اینها تأثیر دارند. بنده ساختار دوگانۀ تفکر سیاسی را مهم می دانم چون معتقدم مسائل دیگر، مسائل پیرامونی‌تر آن هستند. یعنی اگر به لحاظ فکری و فلسفی هماهنگی خاصی بین سیاستگذاران و قانون گذاران در یک کشور به وجود بیاید، و لااقل همه بدانند که مثلاً سیمایی که از یک نظام اسلامی ترسیم می کنند و می خواهند به آن جامۀ عمل بپوشانند باید هماهنگ باشد، راحت تر می توانند ابعاد مختلف معضلات را بسنجند. با توجه به متخصصین، مشاورین و کارشناسانی که خوشبختانه در امور مختلف هستند و حقوقدانان و فقهایی که هستند اینها معضلاتی نیست که حل نشود. مهمترین معضل آن است که درخصوص فلسفۀ سیاسی و تفکر اجتماعی، بین مسئولین طراز اول کشور هماهنگی وجود ندارد. و این دوگانگی در ساختار سیاسی و اجتماعی کشور دیده می شود. ‏


حضورج. 42صفحه 18
حضور: به نظر می رسد، پیش از آنکه بحث دوگانگی در مسایل سیاسی، یک مسئله جاری باشد، در واقع یک معضل تاریخی است. چرا که ما در طول دویست سال گذشته در حیات سیاسی و اجتماعی جامعه با آن برخورد داشته ایم. شاید تعبیر آن «جنگ فکری» باشد. آن هم بین کسانی که خواهان تداوم وضع موجود بودند و آنها که خواهان تغییر یا تعالی وضع موجود هستند. در این عصر این مسئله بین کسانی که عاملین حکومت هستند نیز وجود دارد. جالب اینکه نگاه هر دو گروه از لحاظ معرفت شناختی به اندیشه های امام است، و از دو جنبه و دو زاویه به قضیه نگاه می کنند و شاید بتوان گفت که این واقعیت است. اما همه در یک تاریکی هستند و به فرموده مولانا، به بخشهایی از این واقعیت دست می سایند. 

آقای ذاکری آیا شما این موضوع را قبول دارید و این دوگانگی بین متولیان جامعه را که هر دو گروه هم به اندیشه های امام تأکید دارند، ملاحظه می کنید یا خیر؟

‏ذاکری: ‏‏شما بحث تفوق مصالح بر منافع را مطرح کردید، اما این مسئله بسیار کلی‏


حضورج. 42صفحه 19
‏ است، کدام مصالح؟ کدام منافع؟ ما از اندیشه های امام استفاده می کنیم، امامی که اینهمه به مصالح تأکید می کرده؛ باید توجه داشته باشیم که دستورات اسلام براساس مصالح است، اما مصالح چه کسی؟ مصالح افراد یا جامعه؟ ‏

‏امام ضمن اینکه به شورای نگهبان تأکید می کردند که تصویب مصوبات مجلس با اسلام هماهنگ باشد، اما تأکید داشتند که مصلحت جامعه را فراموش نکنید. ایشان در سخنانشان به شورای نگهبان تأکید دارد که اگر مصوبه ای برخلاف اسلام است اما مطابق با مصلحت جامعه است، تحت شرایطی تصویب شود. اما آن زمان شورای نگهبان این مطلب را نپذیرفتند و شاید نخواستند باور کنند. امام خواستند کاری ابتکاری داشته باشند و به همین دلیل مجمع تشخیص مصلحت را به وجود آوردند، آنجایی که بین مصوبات شورای نگهبان و قوانین اسلام مغایرت است، جای دیگر براساس مصالح جامعه تصمیم می گیرد، بنابراین باید مصالح و منافع مشخص شود. ‏

‏اگر شخصی می خواهد منافع خود را بر مصالح دیگران ترجیح دهد، بله، این همان مضمونی است که جنبۀ قدرت طلبی و دیکتاتوری پیدا می کند. امام که خودشان از شر نفس رها شده بودند، همواره در بحث اخلاق، مسئله تهذیب را اشاره می فرمودند. وقتی عوامل اختلاف و تفرقه را برمی شمارند، یکی از عوامل اختلاف، نفس است، و با یک ناامیدی می گویند که از این موضوع بگذریم، نفس به سراغ همه می رود؛ رئیس جمهور، وزرا، و از هیچ کس دست بردار نیست و مهمترین عامل اختلاف را در همین مسئله نفس می دانند، یعنی تربیت نشدن افراد و در نتیجه توجه نداشتن به مصالح مردم و گرفتار خودشدن، مسائلی بود که همواره توصیه می کردند و می فرمودند که به مردم و جامعه فکر کنید. ‏

‏شاید در بسیاری از جوامع مطرح کردن اندیشه های امام یک بحث ابزاری باشد. کما اینکه خیلی ها در طول تاریخ از قرآن به عنوان ابزار استفاده کردند. آن هنگام که معاویه قرآن روی نیزه زد، اعتقادی به آن نداشت و صرفاً یک ابزار بود. بنی عباس که آمدند شهادت امام حسین(ع) را وسیله ای بر علیه بنی امیه قرار دادند، استفادۀ ابزاری کردند، پس در زمان ما هم ممکن است اندیشۀ امام را به عنوان ابزار استفاده کنند. کسانی که اهل دنیا طلبی هستند از مسائل اسلام برداشت خاصی دارند، البته بعضی از این اعتقادات فکری و طبیعی راه‏‏‌‏‏حل خودش را دارد، بحث ‏


حضورج. 42صفحه 20
‏و گفتگویی صورت می گیرد تا بالاخره افراد به حقیقت برسند و تسلیم شوند. اما گاهی دو طرف در برابر هم قرار می گیرند، یکی می داند که طرف دیگر چه می خواهد. بعضی ها از حرفهای امام استفادۀ ابزاری می کنند که قابل هدایت نیست، و راه کار خاص خودش را می خواهد. به هر حال بزرگترین بحث امام، که اولین موضوع در وصیتنامه ایشان است، بحث تفرقه بوده. به لحاظ اهمیت این امر، می فرماید آنچه که باعث پیروزی انقلاب شد وحدت بود و سعی کنید آن را حفظ کنید. در هر حال در جریانی که در کشور است، یک بحث طولانی را می طلبد، و باید بدانیم و بشنویم که در چه موردی صحبت می شود.‏

حضور: این موضوعی که شما اشاره کردید، یعنی اینکه حضرت امام در سخنرانیهای خود بر وحدت تأکید می کردند. مانند حکایت فردی است که در خانه ای است که در این خانه دو گروه هستند که دارای اندیشه های خاصی هستند و اندیشه های متفاوت دارند، اما دارای یک هدف هستند، و تلاش امام این است که به آنها بفهماند که به آن هدف توجه کنند، نه به اندیشه هایی که هست. به نظر


حضورج. 42صفحه 21
 می رسد، بسیاری از مسائل فعلاً مسکوت مانده. زیرا شهامت در طرح آزادانه مسائل، خصوصاً در حوزۀ فرهنگ مهم است، به اعتقاد من در اندیشه و مقام عمل، امام از یک آزادی و جسارتی برخوردار بودند که بعد از ایشان کمتر دیده شد و در واقع نوعی محافظه کاری در جامعه بوجود آمد و یکی از بزرگترین مشکلات ما همین برخوردهای محافظه کارانه است. در حالی که امام اینگونه نبودند و دیدگاه خود را صریح مطرح می کردند و به همگان تأکید داشتند که به اصل و هدف جامعه توجه کنند، نه اینکه مسائل فرعی را در نظر بگیرند. آیا فکر نمی کنید یکی از مسائلی که دیدگاه های امام را در حوزۀ فرهنگ تحت شعاع قرار داده، اختلاف در گروه های مختلف و فقدان روحیۀ شهامت و جسارت در طرح مسائل است؟

راکعی:‏ من این مسئله را تنها در عدم شهامت و جسارت نمی دانم، بلکه متأسفانه بخش اعظم آن، مربوط به اندیشه های غیر فرهنگی است. یعنی معتقدم اگر مسئولین به اندازۀ حضرت امام - آنگونه که امام‏


حضورج. 42صفحه 22
‏می اندیشید - شجاعت داشتند که با قاطعیت افکار را پیش ببرند، وضع غیر از این بود. البته گمان من این است که در حال حاضر، کسانی که راه حضرت امام را هم به لحاظ اندیشۀ سیاسی هم به لحاظ اندیشه فرهنگی دنبال می کنند اصلاح‏‏‌‏‏طلبان هستند، در واقع همان فرزندان فاضل امام و آقای خاتمی که در طرح مسائل تردید نکردند. در حالی که مشکلات و دشمنان زیادی سر راهشان بود، تفکر خویش را مطرح کردند. در طول زمانی که گذشت معتقدم که اصلاحات تداوم طبیعی انقلاب اسلامی بود و توسط خلف ترین فرزندان امام انجام شد. و من ادعا دارم که اکثریت اصلاح‏‏‌‏‏طلبان اینگونه هستند. البته این هم دردی را دوا نمی کند. کسانی که می خواهند وضع به همان حال که هست بماند در زمان حضرت امام هم این گونه بودند و اینطور می‌خواستند. آنها حضرت امام را به دلیل تفکرات پویای خود از جنبۀ سیاسی بایکوت می کردند. همان طیف است که در زمان حضرت امام جرأت عرض اندام نداشت و پس از فوت حضرت امام، دقیقاً رو در روی اصلاحات و تفکرات امام ایستادند. یعنی به نظر من، ما دو خط تفکر سیاسی نداریم. خط سیاسی حضرت امام را داریم و طیفی که قشری‏‏‌‏‏نگر یا متحجر‏


حضورج. 42صفحه 23
‏است. چنین مسایلی از زمان حضرت علی علیه‏‏‌‏‏السلام هم بوده است. بزرگوارانه نگاه کردن، مهربانانه دیدن قضایا، پدر یتیمان بودن، و یک تعادل برقرار کردن و دین اسلام را از دین سهل و دینی که مردم از عهدۀ ادای فرایض آن بربیایند و دینی که تعادل است نه افراط است و نه تفریط، این دیدگاه امام است. در مقابل دیدگاه قشری نگری که شهید مطهری در کتاب «اسلام و مقتضیات زمان» به بهترین وجه به آن اشاره می کند. دیدگاهی که ما نمودهایی از آن را در این تفکر و با این مضمون که آیا مردم در این حد هستند که برای جامعه تصمیم بگیرند می بینیم. چهار یا پنج نفری بیایند و برای مردم تصمیم بگیرند، مردم را به حساب نیاوردن، امر به معروف و نهی از منکرهای آنچنانی کردن، و این طیف دوّم قضیه است و این اختلاف نظرها بنیادی است و به صدر اسلام برمی گردد. دورۀ امام هم بود. حالا هم هست، و در حال حاضر در مظلومیت ملّت و فقدان امام، خودش را به بدترین شکل نشان می دهد، اما چه می شود کرد؟‏

‏من فکر می کنم که باز آن پروسه ای که اصلاح طلبان واقعی - که پیروان واقعی خط فکری امام هستند - می خواهند که با تلاش و تفکر درست آن را در چهار چوب قانون اساسی پیاده کنند، احکام اسلام را با مقتضیات زمان و مکان منطبق کنند و پاسخگو باشند و زندگی معنوی و حیات سرشار از معنویات را که امام به ارمغان آوردند حفظ کنند، بسیار مهم است. اینجا اختلاف نظرها زیاد است، در دنیای غرب هم بوده، شما اگر به مسائل قرون وسطی که منجر به روی کار آمدن دیدگاههای لائیک و کمونیست شد دقت کنید، می بینید که متأسفانه تمام اینها یعنی مسیرش را به نحو دیگری در ایران می بینیم. تنها راه این است که بگوییم تأکید ما روی تهذب و صداقت رفتار سیاسی است. همان گونه که در صحبتهایمان اشاره شد، در واقع هر دو دسته می گویند به اسلام و قرآن و زندگی معنوی معتقدیم. اصلاً اکثر کسانی که آقای خاتمی و همکارانش را قبول ندارند، در واقع از آن دنیا می ترسند، دین را قبول دارند، برای اسلام می ترسند. اما دیدگاه ها فرق می کند. اگر می گوییم و می خواهیم دین و اسلام حفظ شود باید تهذب را تقویت کنیم. ‏

حضور: آنچه از بیانات حضرت امام به دست می آید این است که ایشان برای تهذب و تفکر ولو تفکر حزبی هر دو ارزش قایل بودند و با


حضورج. 42صفحه 24
تحجر و جمود فکری هرگز موافق نبودند و حتی تعطیلی حزب جمهوری اسلامی در زمان ایشان نیز دلایل متقن خود را داشت. خوب است جناب ذاکری نیز دراین زمینه توضیح بفرمایند.

‏ذاکری: ‏‏با آن شهامت و شجاعتی که امام داشت، بر هیچ کس پوشیده نیست که ایشان یک مرد استثنایی بود، به خصوص در شناخت دین و مذهب یک فرد فوق استثنا بود. حضرت خامنه ای هم در اوایلی که زمام رهبری به دستشان رسید، در چندین سخنرانی، حضرت امام را به عنوان یک فرد استثنایی یاد کردند و این پیام در صحبتهایشان هست. بنابراین امام در شناخت از سنت و سنت شکنیها فرد استثنایی بود، در عین اینکه در مسائل دینی بیشترین تعبد را داشت. شاید اگر نمونه های تعبد ایشان را بیان کنیم، مسائل شگفت آوری مطرح شود. امام با همۀ تعبدی که داشت از فکر گسترده ای برخوردار بود. هیچ یادمان نرفته در زمینۀ موسیقی فتوایی دادند که هیچ جا نمونه اش نیست. زمانی که یکی از علما از سر دلسوزی نامه ای محرمانه برای امام نوشته بود - در جریان فتوای امام در خصوص شطرنج - که؛ «اینها به نفع شما نیست». امام در پاسخ نامه ای نوشت که از رادیو و تلویزیون پخش شد و آن اینکه «اگر بناست، برای بیان احکام اسلام کسی قربانی شود، دعا کنید آن فرد من باشم». اینگونه مسائل نشان دهندۀ قابلیت و شجاعت امام در سنت شکنی است. اینها بخشی از مسائل‏


حضورج. 42صفحه 25
‏فرهنگی است که امام تا حدودی راه را باز کرد. بحث تحجر، و کوتاه فکری و بسته نگاه کردن مسائل دین در حوزه های دینی ما، یکی دیگر از مهمترین موضوعاتی بود که امام همواره از آن گله داشتند و در کتاب «ولایت فقیه» خود نیز دردمندانه از کسانی که در حوزه ها بودند و مانع کارشان در راه به پیروزی رسیدن انقلاب اسلامی می شدند، می نالد. ایشان به صراحت در این کتاب می فرمایند که مشکل اصلی ما شاه نیست، مشکل اصلی ما کسانی هستند که در حوزه، دست ما را از پشت می بندند و مانع مبارزه می شوند و با این کار آنها، دشمن آزادانه می تواند هر کاری خواست انجام دهد و توی سرمان بزند. ‏

‏حتی در منشور روحانیت نیز، امام دردمندانه نالیده است. امام خاطرۀ تلخی را دربارۀ آقا مصطفی بیان می کند که طفلی بود و رفت از کوزه ای آب نوشید و دیگران آن کوزه را نجس دانستند و آب کشیدند. چراکه پدرش روح‌الله است و فلسفه تدریس می کند، از نظر آنان تدریس فلسفه کفر بود. ‏

‏همۀ تلاش امام این بود که افکار خشک و بسته ای را که حتی در حوزه های علمیۀ ما بود، کنار بزند. یکی از مسائلی که متأسفانه تأثیر زیادی در عدم پیشرفت ما در بسیاری از مسائل فرهنگی نهاد همین افکار بسته است. امام آن شجاعت و حریت را در طرح مصالح جامعه داشتند. همان‏‏‌‏‏گونه که اشاره کردید اینکه بعد از امام راه و فکر امام ادامه پیدا نکرد. واقعیت تلخی است. اما از طرفی این امر، طبیعی است، زیرا ما توان همگامی با امام را نداشتیم. این امام بود که انقلاب را به پیروزی رساند، دیگران تنها دنباله رو ایشان بودند، و اگر در تداوم انقلاب و بحث جنگ امام نبود، هیچ کس نمی داند که چه سرنوشتی در انتظار انقلاب بود. بنابراین، امام شایستگی و توانایی خودش را داشت. دیدگاه هایی هم در بحث تحزب و احزاب دارند، در پاریس هم که بودند مطالبی در مورد احزاب فرمودند، اما بالاخره همۀ اینها یک هدف را دنبال می کرد. هدف کلی اسلام بود، اسلامی که متولی پاسخ گویی نیازها و مشکلات هر نسلی در هر مقطعی باشد. آنچه برای امام مطرح بود، اسلام بود، البته اسلامی که رفاه و آسایش مردم را فراهم کند و بهشت را به دنبال داشته باشد، یا به عبارتی دربردارندۀ سعادت دنیا و آخرت باشد. و اگر کسی برخلاف این حرکت می کرد. امام از اصل مهم و پویای ولایت فقیه استفاده می کرد. ‏

‏مهمترین میراث امام، ولایت فقیه است.‏


حضورج. 42صفحه 26
‏ اما اینکه ولایت فقیه چیست، جای بحث و گفتگو دارد. حدود و اختیارات ولایت فقیه هم در بحث دیگری می گنجد.‏

‏اگر از ولایت فقیه به گونه ای درست استفاده شود و همۀ مردم آن را احساس کنند، تصمیمی که گرفته شده به نفع آنها هست و هیچ کس با ولایت فقیه مخالف نخواهد شد. آن زمان، حزب جمهوری اسلامی کارش به جایی رسیده بود که نزدیک بود جامعه را دچار مشکلات و بدبینی هایی کند، و تا آنجا پیش رفت که موسسین حزب از امام درخواست کردند که بفرمایید فعلاً حزب متوقف شود. ‏

‏اگر اسلام و مصالح جامعه، در کنار هم قرار بگیرند مشکل آفرین نخواهد بود. مثلاً بازداشت آقای کرباسچی جامعه را به آشفتگی نزدیک کرد، از ولایت فقیه استفاده شد و او را آزاد کردند. در واقع این کار به نفع همه بود و هیچ کس هم اعتراض نکرد. ‏

‏البته گاهی استفادۀ از ولایت فقیه و دفاع کردن از آن در جایی که هیچ راه قانونی وجود نداشته باشد، با استقبال مواجه نشده است. ولی به هر حال منصفانه نیست زمانی که از دیدگاه های امام صحبت می کنیم، به سراغ آنهایی برویم که به نفع خودمان است. یکی دیگر از مهمترین مشکلات ما در طول تاریخ همین بوده، که مثلاً هر طایفه ای از مسلمانان به سراغ آیات و احادیثی رفته اند که به نفع خودشان است. خدا در قرآن می فرماید کسانی هستند که تنها به آیاتی که به نفع خودشان است ایمان می آورند و به آنها که برخلاف میلشان است کفر می ورزند. ‏

‏پس اگر بخواهیم درخصوص امام و افکارش اینگونه برخورد کنیم، یک برخورد ابزاری می شود. علاقمندان واقعی امام باید آنچه را که از ایشان به صورت یک مجموعه باقی مانده در کنار هم ببینند و بین آنها ارتباط برقرار کنند و اگر این طور بشود، هیچگاه در رسیدن به هدف دچار قضاوت نادرست نمی شوند. ‏

‏ایشان در اواخر عمر شریفشان خطاب به رئیس جمهور وقت (آیت‌الله خامنه ای) ‏


حضورج. 42صفحه 27
‏نوشتند که اشکال بلکه تخطئه یکی از مواهب الهی و اسباب رشد انسانهاست. امام که اینهمه بر آزادی صحه گذاشتند، تلاش می کردند که ارزشها نیز در مسیر مصالح جامعه و مردم باشد. ‏

‏استفاده از ولایت هم، برای زمانی است که راههای عادی جوابگو نیست، در اصل 110 قانون اساسی نیز، یکی از اختیارات رهبری، حل معضلات و مشکلاتی است که از طریق عادی قابل حل نیست. رهبر به موقع و به جا از قدرت خویش استفاده می کند و از طرف علما نیز تشویق می شوند. ‏

‏بنابراین اگر همه مسائل را در کنار هم ببینیم در ذهنمان دچار تضاد نمی شویم البته این مسئله نیز خود، نوعی اجتهاد می طلبد تا انسان بتواند بین حرفها و رفتار امام سازگاری ایجاد کند و در صحبتهای امام دچار تضاد نشود. متأسفانه بعضی، دانسته و یا نادانسته دچار تضاد می شوند و گمان می کنند امام در بعضی جاها دچار تضاد و تناقض بوده. اگر چه امام با آن همه عظمت خویش، راه را برای کسی نبسته که بر او انتقاد نگیرند و حتی خطاب به شورای نگهبان فرمودند همه اشتباه می کنند، من هم اشتباه می کنم، اما مهم این است، زمانی که انسان متوجه اشتباه خودش شد، آن را جبران کند. ‏

‏این حق برای دیگران محفوظ است که با رعایت احترام و صد البته با استدلال بگویند که امام در فلان مورد نظر مساعدی نداشته. اما اگر کسی می خواهد نظرات امام را درست درک کند و درست قضاوت کند، باید همۀ مسائل را در ذهن داشته باشد و اگر بخواهد، تنها با بخشی از آنها پیش برود، ممکن است دچار انحراف شود و در مورد امام قضاوتی نادرست داشته باشد. ‏

‏راکعی: ‏‏جناب ذاکری، به ضرورتی که امام در آن برهۀ زمانی برای تعطیل کردن حزب جمهوری اسلامی تشخیص دادند، اشاره کردند و من هم می خواهم بگویم که اگر از یک زاویه دیگری به تعطیلی حزب جمهوری اسلامی نگاه کنیم، دقیقاً به تأیید تحزب و چند حزبی و چند صدایی در کشور خواهیم رسید. ‏

‏اگر شرایط آن روزها را به یاد آوریم به این موضوع پی خواهیم برد که حزب جمهوری اسلامی در آن روزگار چه از طرف برخی از دوستان انقلاب و چه از طرف دشمنان انقلاب که مسائل جامعه را حاد می کردند به این موضوع محکوم می شد که تک حزبی در کشور راه انداخته و آن را به عنوان حزب دولتی، تک حزبی و تک صدایی می شناختند. ‏


حضورج. 42صفحه 28
‏به این دلیل حزب جمهوری اسلامی از طرف دشمنان انقلاب و گاه برخی از دوستان انقلاب بسیار تضعیف می شد و کار به جایی رسید که با نظر حضرت امام این حزب تعطیل شد. این مطلب نشان می دهد موضوعی که امام آن را دوست نمی داشت و در جمهوری اسلامی نتوانست خودش را نشان بدهد و تداوم پیدا کند، تک حزبی و تک صدایی بود. ‏

‏هرچند که من احترام خاصی برای اعضا تشکیل دهندۀ حزب جمهوری اسلامی قائل هستم اما متأسفانه باید این موضوع را یادآوری کنم که لااقل دشمنان انقلاب، آن هنگام حزب جمهوری اسلامی را با حزب رستاخیز مقایسه می کردند و چنین مسائلی بود که به تعطیلی حزب جمهوری اسلامی انجامید. پس ما می توانیم از تعطیلی حزب جمهوری اسلامی این نتیجه را بگیریم که باید در کشور چند حزبی و چند صدایی وجود داشته باشد، با مرامها و روشهای مختلف، تا بر اثر فعالیتهای این احزاب و ایجاد حالتهای رقابتی بین آنها در جامعه، به اهدافی برسیم که برای پیشبرد نظام جامعه و تأمین منافع مردم بکار گرفته شود. ‏

‏اما یک نکته ای را که می خواستم روی آن تأکید کنم، آن است که کسانی که داعیه‌دار اعتقاد به قرآن و زندگی معنوی هستند - البته تا همین حد، نه اینکه حتی طرفدار رفتار و تفکر سیاسی حضرت امام باشند - اگر صداقت داشته باشند و خود را در میزان رأی مردم بسنجند آن وقت تحزب معنی پیدا می کند. ‏

‏صداقت یکی از اولین آموزه های دینی در هر دینی است و اسلام هم بخاطر مطالب اخلاقی که آورده و آمده تا مکارم اخلاقی را کامل کند، کاملترین دین از نظر همه ماست. پس اگر اینان فقط صداقت را رعایت بکنند و بدون اینکه دیگران را متهم بکنند و بدون اینکه خدای ناکرده بخواهند واقعیت ها را کتمان کنند و نشان ندهند، اگر احزاب محافظه کار یعنی آنهایی که در مقابل اصلاحات هستند، شعارهای خود را به روشنی و با شفافیت به مردم بگویند و اینقدر‏


حضورج. 42صفحه 29
‏صداقت داشته باشند که بگویند ما خودمان مرجع تقلید هستیم، مجتهد هستیم و این دیدگاه ماست که جامعه اسلامی و جمهوری اسلامی اصلاً معنی ندارد، و ما معتقد به حکومت اسلامی هستیم و از سوی دیگر طرفداران تفکرات حضرت امام، در پاسخ آنان «نه» بگویند و به آنان بگویند که امام می فرمود جمهوری اسلامی اینگونه نهادینه می شود که میزان رأی ملت باشد، آن هنگام تحزب معنی پیدا می کند.‏

‏من می گویم لااقل احزاب بیایند و صادقانه افکار خودشان را مطرح کنند و بعد ببینند مردم کدام را انتخاب می کنند و این موضوع را کسی نمی تواند کتمان بکند که حضرت امام می فرمودند: «جمهوری اسلامی نه یک کلمه کم نه یک کلمه زیاد» برای اینکه همان هنگام هم کسانی بودند که می گفتند حکومت اسلامی اما امام آن را نمی پذیرفتند و فرمودند «میزان رأی ملّت است».‏

‏همان افرادی که همان زمان می گفتند «حکومت اسلامی» الآن دارند به اسم امام کسانی را که راه امام را می روند تخطئه می کنند. این موضوع در حال آلوده سازی فضای سیاسی اجتماع است و این موضوع است که نمی گذارد تلاشها به جایی برسد و نمی گذارد اصلاحات به طور کامل پیاده شود و نمی گذارد مشکلات حل شود و اگر روند به همین شکل ادامه پیدا کند متأسفانه و قطعاً ما نسل سوم انقلاب را از دست خواهیم داد.‏

حضور: حالا می خواهیم بحث را به سویی بکشیم که بی ارتباط با حوزه کاری شما دو بزرگوار نیست و آن هم بحث آزادی است. 

آزادی یک طیف بسیار وسیع دارد که یک بخش از آن مربوط به آزادی تفکر و بیان و آزادی انتخاب است، حال این انتخاب، انتخاب یک فرد باشد یا افرادی که در تعیین سرنوشت او مؤثر هستند و شما هم که در این میزگرد شرکت کرده اید از همین طریق بر کرسی نمایندگی مجلس شورای اسلامی نشسته اید.

از صحبتهایی که مطرح شد اینگونه استنباط می شود که حضرت امام دیدگاهی کاملاً صریح و روشن در باب آزادی داشتند و امام در جایی که از سیاست صحبت می کردند بر این باور بودند که سیاست سیر انسان است به سوی الله، و وقتی ما به کنه این گفتار پی می بریم می بینیم که در چنین حالتی انسانها به عنوان عالیترین


حضورج. 42صفحه 30
 موجودات و عالیترین مخلوقات از همه قیود آزاد می شوند و به اوج می رسند، و با چنین دیدگاهی است که امام رهبری جامعه ما را برعهده می گیرد.

حال با در نظر گرفتن شرایط کنونی جامعه، این مقوله و این واژه را که به نظر بعضی ها از «الف» تا «ی» یعنی تمامی سی و دو حرف فارسی و تمامی معانی را در خود دارد، چگونه می توان ارزیابی کرد؟ و فکر می کنید که تا چه حد توانسته ایم به دیدگاه حضرت امام درباره مقوله بسیار مهم آزادی جامه عمل بپوشانیم، و خصوصاً در حوزه بیان و انتخاب به آن دست پیدا کنیم.

‏ذاکری: ‏‏با آن کلیاتی که گفته شد و گفتیم که همه تلاش امام برای رسیدن به اسلام بود و از منظری به همه مسائل نگاه می کرد که براساس تعهدی بود که برابر دین اسلام داشت، در مورد آزادی هم چارچوبی که امام مطرح کرد طبق چارچوب اسلام و برداشتی بود که از دین و قرآن داشت. ایشان نظرات و اعتقادات خود را درمواقع و مجالس مختلف ابراز کرده است.‏

‏امام مسلماً متعهد به یک نظام لیبرال - دمکرات نبود. امام از یک نظم و انضباط فکری - که بالطبع یک نظم و انضباط اجتماعی می باشد - برخوردار بود.‏

‏وقتی در روزهای نخستین پیروزی انقلاب، اصل نظام جمهوری اسلامی و اصل اسلامیت نظام به رفراندوم گذاشته شد و بیش از 98 درصد مردم به آن چارچوب و شکل کلی نظام رأی دادند، امام هم از نظر قانونی‏


حضورج. 42صفحه 31
‏و هم از نظر نظم و انضباط اجتماعی مسیر خودش را مشخص کرد، یعنی آنچه را به اسم دین می گفت به رفراندوم گذاشت و مردم نیز آن را پذیرفتند. پس بنابراین وقتی جامعه ای یک قانونی را پذیرفت باید به لوازم آن قانون نیز پای بند باشد و تمام حرکتهای امام هم در همان قالب و چارچوب بود. در همان چارچوب بود که آزادی را قبول داشت و این حق را برای مردم قبول داشت و در انتخابات قاطعانه فرمودند: «میزان رأی ملّت است» ملّت آزاد و آگاه در همان مسیر و چارچوب هر چه را و هرکه را انتخاب کردند نبایستی حاکمان آنچه را خودشان می خواهند از صندوقها بیرون بیاورند بلکه آنچه مردم می خواهند باید بشود. ‏

‏امام این حق و آزادی در انتخابات را برای مردم قائل بود ولی امام در همان راستا در وصیتنامه خودش به نمایندگان مجلس اکیدا سفارش می کند اگر نماینده ای با وابستگی به شرق یا به غرب به مجلس راه پیدا کرد به اعتبارنامه اش رأی ندهید. ‏

‏هر دوی این مسائل را باید در کنار هم دید و این تضاد نیست که در جایی می فرماید؛ میزان رأی ملّت است، و در جای دیگر به نمایندگان آن را توصیه می کند، بلکه این دو مسئله در همان قالب و چارچوب کلی که خودش اعتقاد داشت و مردم هم به آن رأی داده بودند می گنجد. وقتی مردم اصل را پذیرفتند باید فروعش را نیز بپذیرند. یا وقتی در آن نامه ای که گفته شد، امام فرمودند وقتی کسی، کسی را تخطئه می کند در هر مقامی که باشد این موهبت الهی است، و در نامه ای به حاج احمد آقا نوشتند که مخالفت را یک موهبت الهی می دانند و از این مخالفت ها خیر و برکت زیادی می رسد، نشان دهنده طرز فکر امام نسبت به آزادی بیان و اندیشه است. ‏

‏نکات بسیار دیگری هست که از آن می توانیم استنباط کنیم. امام آزادی خاصی که برآمده از دین و قرآن بود و همان چارچوب کلی که مردم به آن رأی داده بودند را قبول داشت و هیچوقت از آن مسیر و هدفی که انتخاب کرده بود بیرون نمی رفت و نمی خواست که دیگران هم از آن مسیر پا بیرون بگذارند. ‏

‏من معتقد هستم امام هیچ موقع با آنچه که مربوط به خودشان و در مورد مخالفت ناصحان و خیرخواهان نسبت به حاکمان بود ممانعت بعمل نمی آوردند اما اگر به تشخیص می رسید که در جایی برای مردم به اسم آزادی مشکل آفرینی می شود با قاطعیت جلوی آن را می گرفت. ‏


حضورج. 42صفحه 32
‏پس وقتی بحث آزادی مطرح می شود باید ما آزادی را مطرح کنیم که در قانون اساسی هم ذکر شده است. آزادی امری غیر مقید و غیر مشروط نیست، بلکه من معتقد هستم در هیچ کشوری به آزادی مطلق پای‏‏‌‏‏بند نیستند. آزادی هم مانند همه مقوله های دیگر حد و حدود و مرزهایی دارد. آزادی تا جایی که منجر به تشویش افکار عمومی نشود و طبق قانون اساسی مخل به مبانی دین نباشد هیچ اشکالی ندارد، اما این ایراد بر ماست که نتوانسته ایم این مقوله را کاملاً قانونمند و ضابطه مند کنیم و یک تعریف کامل و جامعی ارائه بدهیم که کدام آزادی مخل مبانی دین است و کدام آزادی موجب تشویش افکار عمومی می شود. حتی در اینجا انتقادهایی به ما مجلسیان وارد است که نتوانسته ایم افکار و اندیشه های امام را قانونمند و ضابطه مند کنیم.‏

‏اگر ما علاقه مند به استمرار و تحقق افکار امام هستیم، تا زمانی که این افکار به صورت قانون و ضابطه الزام‏‏‌‏‏آور درنیاید، هیچ ضمانت اجرایی برای آن نیست. از اوائل انقلاب و بعد از انقلاب و حتی سالیان بعد از رحلت امام همین طور رفته رفته خیلی از مسائل مشمول مرور زمان شده و آن عشق و علاقه و اعتقادی که در روزهای اول به امام بود به دلایل مختلف کمتر و کمتر شده و الآن ما نباید این انتظار را داشته باشیم که هرکسی در هر مقامی که هست با انگیزه شخصی خودش و با اعتقاد شخصی تمامی سعی و همت خودش را بکار گیرد که ببیند افکار و اندیشه های امام چه بوده تا آنها را رعایت کند. این توقع، توقع عبث و بیهوده ای است. البته اگر افکار و نظرات و خواسته های امام به صورت قانون درآمد، الزام‏‏‌‏‏آور می شود. کما اینکه در آئین نامه داخلی مجلس داریم که استیضاح کاری یک مرحله ای است که وزیر در صحن مجلس استیضاح می شود ولی سئوال دو مرحله ای است و اول حتماً باید در کمیسیون مطرح شود و اگر آنجا نمایندۀ سئوال کننده قانع نشد سئوال به صحن علنی مجلس فرستاده می شود و این قانون دقیقاً‏


حضورج. 42صفحه 33
‏برگرفته شده از نظر حضرت امام است زیرا امام فرموده اند برای آنکه رابطه صفا و صمیمیت بین دولت و مجلس حفظ شود، سئوالات و ابهاماتی که بین مجلس و دولت بوجود می آید ابتدا در کمیسیون مطرح شود و اگر به تفاهم نرسیدند به صحن مجلس برود و از تریبون علنی به گوش مردم برسد. ‏

‏این نظر امام به صورت قانون درآمده و در آئین نامه داخلی مجلس لحاظ شده است. این یک نمونه از آراء و نظرات امام است که به صورت قانون درآمده است. ‏

‏اگر بخواهیم آراء و اندیشه ها و نظرات امام را الزام‏‏‌‏‏آور کنیم قطعاً شدنی است و من توصیه ام به مؤسسه نشر آثار و اندیشه های حضرت امام این است برای اینکه جامعه بیشتر از افکار و اندیشه های امام بهره مند شوند چه اشکالی دارد افراد کارشناسی را بکار گیرند، اعتبار مالی هم که دارد و اگر اعتبار خاصی هم لازم باشد مجلس و دولت به مؤسسه می دهد تا در بخشهای مختلفی نظرات امام را حتی در قالب طرح تهیه کنند و این طرحها می توانند از طریق دولت به صورت لایحه به مجلس فرستاده شود و یا از طریق خود مجلس به صورت طرح، مطرح و به صورت قانون درآید. اگر این کار را موفق شدیم انجام دهیم به راهکاری برای تداوم افکار و اندیشه های امام رسیده ایم و الا در غیر این صورت به مرور زمان مثل همه مسایل دیگر به فراموشی سپرده می شود. ‏

‏راکعی: ‏‏من در تأیید صحبتهای آقای ذاکری و در تکمیل آنها می گویم که در هیچ نظامی ولو هرچقدر دمکراتیک و مردمی باشد، آزادی بی قید و شرط نیست، بلکه همان نظام نیز قانون دارد و همه موظف هستند به آن قانون پایبند و وفادار باشند و اگر بخواهند به آن قوانین خیانت بکنند با آنان برخورد خواهد شد و هیچ جای تسامح در آن نیست و این امر خودش قید و بند است. ‏

‏میزان و ملاک در جوامع پیشرفته و مردمی و آنچه که مورد پسند امروز دنیاست رأی مردم است و وقتی اکثریت به موضوعی رأی دادند همه از آن تبعیت می کنند.  ‏

‏تعاریفی که از نظر من حضرت امام و اصلاً اسلام از دهه های پیش و از صدر اسلام در مورد آزادی، بیان کرده گمان می کنم کاملاً منطبق با جدیدترین تعاریفی است که از آزادی در متون علمی و متون اجتماعی داده شده است و آن این است که آزادی همه محترم است تا آنجایی که به آزادی دیگران خدشه ای وارد نشود و این را ما به عنوان یک تعریف علمی از آزادی قبول داریم. ‏


حضورج. 42صفحه 34
‏در واقع تمام تأکید حضرت امام به عنوان تئوریسین و ترسیم کننده یک نظام جامع اسلامی بر آزادی بیان، اندیشه و رفتار تا آنجایی که خدشه ای به اصول اخلاقی نظام، ارزشهای نظام و به اصول اجتماعی، سیاسی و فرهنگی وارد نکند، بوده است. ‏

‏همچنین این موضوع را نیز می خواستم تأکید کنم که قطعاً امام نمی توانند جدا از مکتب اسلام باشند و تمام آنچه را که در طول حیات خودشان بیان کرده اند در قالب تاسی به سیره و قول نبی اکرم و بالاتر از آن قرآن و بعد از آن نهج البلاغه بوده است. وقتی ما مکتب امام جعفر صادق(ع) را داریم که در آن حتی ملحدین و کسانی که اصلاً به خدا اعتقاد ندارند می توانند با کسی که از اولیا خداست و پاسدار شریعت انسان است بحث کنند و ادله ای در نفی خدا مطرح کنند و جوابهایی در نفی آن ادله بشنوند، چنین مکتبی برای استدلال و آزادی فکر و اندیشه تا جایی که مخرب و توطئه نباشد و نخواهد نظام را به زیر سئوال ببرد احترام قائل است. امام نیز که از این مکتب اصول تفکری خود را به ارث برده، قطعاً می خواستند چنین مکتبی را نهادینه کنند و به همین دلیل هم می خواستند تا جایی که امکان توطئه و تخطئه نظام اسلامی نباشد به مردم آزادی بدهند و حتی در مضمون فرمایشات ایشان در مورد آزادی مطبوعات همین امر به ذهن متبادر می شود که ایشان آزادی را برای مطبوعات اصل می دانستند البته تا جایی که نخواهند نظام را تخریب کنند و نخواهند توطئه کنند و نخواهند افکار الحادی را به صورت غیرصادقانه به خورد مردم بدهند چون این موضوع را اصلاً خود مردم اجازه نمی دهند، همان مردمی که بیش از 98 درصد آنها به جمهوری اسلامی رأی داده اند و مردمی که عزیزترین کسان خود را قربانی نظام معنوی اسلامی کرده اند. بنابراین اندیشه های حکومتی و اداره اجتماع امام نشأت گرفته از حکومت عدل امام علی(ع) و آن مسائلی که از سیرۀ حکومتی امام علی(ع) و از سیرۀ نبی اکرم و قرآن و به طور کلی از اسلام ناب واقعی بود که یک منظومه فکری کامل است که اجزای آن به هم پیوسته است. ‏

‏در مورد ولایت فقیه که جناب ذاکری بسیار زیبا به آن اشاره کردند، من نیز این نکته را اضافه می کنم که آن شمایی که حضرت امام برای اداره یک نظام اجتماعی که بر رأی مردم متکی است ترسیم کرده اند ولی فقیه ناظری است بر همه رفتارهای قوای سه گانه و بر کار آنان نظارت می کند و زمانی که اختلاف مهمی ایجاد شود یا جامعه با ‏


حضورج. 42صفحه 35
‏معضلاتی مواجه شود که حتی قانون آن را پیش بینی نکرده، این ولی فقیه که عالم بر امور کشور و جهان است و عادل نیز می باشد می تواند برای آن جاهایی که قانون پاسخگو نیست و یا در موارد اضطراری تصمیم نهایی را بگیرد. ‏

‏در یک نظام غیردینی قطعاً نظارت و اشراف ایدئولوگها و کسانی که بیشتر از دیگران به مسائل اجتماع اشراف دارند وجود دارد ولی سریعاً وصل کردن هر مشکلی به ولی فقیه و طرد هر نظر مخالفی با این عنوان که ضد ولایت فقیه است یک باز خورد منفی در جامعه بوجود می آورد. ‏

‏البته این نکته را باید در نظر داشت که خوشبختانه ولی فقیه در زمان حال از دوستداران و همفکران حضرت امام هستند و کسی است که حضرت امام افکار ایشان و خود وی را قبول داشته اما یک بیمی که من دارم و همیشه نگران آن هستم این است که اگر طوری پیش بیاید که در خبرگان کسانی باشند که مثل امام نمی اندیشند و به مسائل سیاسی و اجتماعی گونۀ دیگری نگاه می کنند و اصلاً مردم را قبول ندارند و اصلاً دیدگاه سیاسی و اجتماعی مردم را قبول ندارند و آن را هم مستقیماً به مردم نمی گویند و در بعضی از ارگانهای بسیار کلیدی کشور راه دارند، در جای ولایت فقیه قرار گیرند و بخواهند از آن موضع مجلس و دولت و مردم را به اسم حکومت اسلامی - البته آنگونه که خودشان می گویند - هدایت کنند، آن موقع چه خواهد شد؟ ‏

حضور: همان طور که اشاره شد، صحبت کردن دربارۀ افکار و اندیشه های سیاسی، اجتماعی و فرهنگی حضرت امام، بسیار گسترده و پیچیده است و در این بحث یکی دو ساعته توانستیم به بخش کوچکی از آن اشاره کنیم و دیدگاههای امام را با رعایت کلیات مطرح کردیم که امیدواریم در مباحث آتی به صورت دقیقتری مسایل را مورد بررسی قرار دهیم و برای عینیت بخشیدن به اندیشه های آن حضرت که همگی آن را کلید حل مشکلات جامعۀ خود می دانیم، تلاش کنیم.‏ انشاء‌الله‏

‎ ‎

حضورج. 42صفحه 36