فصل سیزدهم: مباحثی پیرامون دین

‏ ‏

‏ ‏

‏ ‏

‏ ‏

‏ ‏

‏ ‏

‏ ‏

‏ ‏

‏ ‏

‏ ‏

‏ ‏

               فصل سیزدهم

‏ ‏

‏ ‏

‏ ‏

‏ ‏

‏ ‏

‏ ‏

‏ ‏

‏ ‏

‏ ‏

‏ ‏

مباحثی پیرامون دین

‏ ‏

‏ ‏


کتابنبوت از دیدگاه امام خمینی(س)صفحه 581

‏ ‏

‏ ‏

‏ ‏

‏ ‏

‏ ‏

‏ ‏

‏ ‏

‏ ‏

‏ ‏

‏ ‏

‏ ‏

‏ ‏

‏ ‏

‏ ‏

‏ ‏

‏ ‏

‏ ‏

‏ ‏

‏ ‏

‏ ‏

‏ ‏

‏ ‏

‏ ‏

‏ ‏

‏ ‏


کتابنبوت از دیدگاه امام خمینی(س)صفحه 582

‏ ‏

‏ ‏

‏ ‏

‏ ‏

‏ ‏

‏ ‏

‏ ‏

مباحثی پیرامون دین

‎ ‎

‏ ‏

دین، محتوا و نیاز به آن

‏ ‏

‏ ‏

علوم و معارف سه گانه شریعت

‏بدان که پیش از این ذکر شد‏‎[1]‎‏ که انسان به طور اجمال و کلی دارای‏‎ ‎‏سه نشئه و صاحب سه مقام و عالم است: اوّل، نشئه آخرت و عالم‏‎ ‎‏غیب و مقام روحانیت و عقل. دوم، نشئه برزخ و عالم متوسط بین‏‎ ‎‏العالمین و مقام خیال. سوم، نشئه دنیا و مقام مُلک و عالم شهادت.‏‎ ‎‏و از برای هر یک از این [ها] کمال خاصی و تربیت مخصوصی‏‎ ‎‏است و عملی است مناسب با نشئه و مقام خود؛ و انبیا، علیهم‏‎ ‎‏السلام، متکفل دستور آن اعمال هستند. پس کلیۀ علوم نافعه‏‎ ‎‏منقسم شود به این سه علم؛ یعنی، علمی که راجع است به کمالات‏‎ ‎‏عقلیه و وظایف روحیه؛ و علمی که راجع به اعمال قلبیه و وظایف‏‎ ‎‏آن است؛ و علمی که راجع به اعمال قالبیه و وظایف نشئۀ ظاهرۀ‏‎ ‎‏نفس است.‏

‏     اما علومی که تقویت و تربیت عالم روحانیت و عقل مجرد را‏‎ ‎‏کند، علم به ذات مقدس حق و معرفت اوصاف جمال و جلال؛ و‏‎ ‎‏علم به عوالم غیبیۀ تجردیه، از قبیل ملائکه و اصناف آن، از اعلی‏‎ ‎‏مراتب جبروت اعلی و ملکوت اعلی تا اخیرۀ ملکوت اسفل و‏

کتابنبوت از دیدگاه امام خمینی(س)صفحه 583

‏ملائکه ارضیه و جنود حق جَلَّ و عَلا؛ و علم به انبیا و اولیا و‏‎ ‎‏مقامات و مدارج آنها؛ و علم به کتب منزله و کیفیت نزول وحی و‏‎ ‎‏تنزل ملائکه و روح؛ و علم به نشئۀ آخرت و کیفیت رجوع‏‎ ‎‏موجودات به عالم غیب و حقیقت عالم برزخ و قیامت و تفاصیل‏‎ ‎‏آنها؛ و بالجمله، علم به مبدأ وجود و حقیقت و مراتب آن و بسط و‏‎ ‎‏قبض و ظهور و رجوع آن. و متکفل این علم پس از انبیا و اولیا،‏‎ ‎‏علیهم السلام، فلاسفه و اعاظم از حکما و اصحاب معرفت و‏‎ ‎‏عرفان هستند.‏

‏     و علومی که راجع به تربیت قلب و ارتیاض آن و اعمال قلبیه‏‎ ‎‏است، علم به منجیات و مهلکات خُلقیه است؛ یعنی، علم به‏‎ ‎‏محاسن اخلاق، مثل صبر و شکر و حیا و تواضع و رضا و شجاعت و‏‎ ‎‏سخاوت و زهد و ورع و تقوی، و دیگر از محاسن اخلاق، و علم به‏‎ ‎‏کیفیت تحصیل آنها و اسباب حصول آنها و مبادی و شرایط آنها؛ و‏‎ ‎‏علم به قبایح اخلاق، از قبیل حسد و کبر و ریا و حقد و غشّ و حبّ‏‎ ‎‏ریاست و جاه و حب دنیا و نفس و غیر آن؛ و علم به مبادی وجود‏‎ ‎‏آنها و علم به کیفیت تنزه از آنها. و متکفل این نیز پس از انبیا و اوصیا‏‎ ‎‏علیهم السلام، علمای اخلاق و اصحاب ریاضات و معارف اند.‏

‏     ‏‏و علومی که راجع به تربیت ظاهر و ارتیاض آن است، علم فقه‏‎ ‎‏و مبادی آن؛ و علم آداب معاشرت و تدبیر منزل و سیاست مُدُن؛‏‎ ‎‏که متکفّل آن، علمای ظاهر و فقها و محدثین هستند پس از انبیا و‏‎ ‎‏اوصیا...‏

‏     پیغمبر اکرم، صلّی الله‌ علیه و آله و سلّم، در این حدیث‏‎ ‎‏شریف‏‎[2]‎‏ علوم را منقسم به سه قسمت می فرماید؛ و هیچ شک‏‎ ‎

کتابنبوت از دیدگاه امام خمینی(س)صفحه 584

‏نیست که این علوم ثلاثه راجع به این مراتب ثلاثه است. چنانچه‏‎ ‎‏شهادت به این مدعا می دهد علوم متداوله در کتب الهیه و سنن‏‎ ‎‏انبیا و اخبار معصومین، علیهم الصلوة و السلام، که علوم آنها‏‎ ‎‏منقسم به همین سه قسمت شود:‏

‏     یکی علم به الله‌ و ملائکه و کتب و رسل و یوم الآخرة؛ که کتب‏‎ ‎‏سماویه، و بالخصوص کتاب جامع الهی و قرآن کریم ربوبی،‏‎ ‎‏مشحون از آن است. بلکه می توان گفت تنها چیزی را که کتاب خدا‏‎ ‎‏از هر چیز بیشتر متکفل است همین علم است. و دعوت به مبدأ و‏‎ ‎‏معاد است به طریق برهان صحیح و تبیان کامل که محققین بیان آن‏‎ ‎‏را فرمودند. و دو مرحلۀ دیگر در کتاب الهی نسبت به این مرتبه‏‎ ‎‏قدر قلیلی دارد. و احادیث ائمۀ هدی، علیهم السلام، نیز در این‏‎ ‎‏مقصد فوق حد احصا است.... ‏

‏     و همین طور راجع به تهذیب باطن و اصلاح خُلق و تعدیل خُلق‏‎ ‎‏در کتاب الهی و اخبار وارده از اهل بیت، علیهم السلام، فوق مأمول‏‎ ‎‏وارد است....‏

‏     و احادیث راجعه به فقه و مناسک ظاهره نیز محتاج به ذکر‏‎ ‎‏نیست که جمیع کتب ما مشحون از آن است.‏

‏     پس، معلوم شد علوم شریعت منحصر به این [سه] قسم است‏‎ ‎‏بر طبق احتیاجات بشر و مقامات ثلاثۀ انسانیه.(625)‏

‏ ‏

‏*  *  *‏

‏ ‏

‏ ‏

نیاز بشر به قانونگذار الهی

گواه این سخن از قرآن

دین، برای زندگی فردی و جمعی دنیوی و اخروی

‏از احکام روشن عقل که هیچ کس انکار آن را نمی تواند بکند، آن‏‎ ‎‏است که در میانۀ بشر قانون و حکومت لازم است و عائلۀ بشر،‏‎ ‎‏نیازمند به تشکیلات و نظام نامه ها و ولایت و حکومتهای اساسی‏

کتابنبوت از دیدگاه امام خمینی(س)صفحه 585

‏است و آنچه عقل خدا داده، حکم می کند، آن است که تأسیس‏‎ ‎‏حکومت به طوری که بر مردم به حکم خرد لازم باشد، متابعت و‏‎ ‎‏پیروی از آن، از کسی روا و بجاست که مالک همه چیز مردم باشد‏‎ ‎‏و هر تصرّفی در آنها بکند، تصّرف در مال خود باشد و چنین‏‎ ‎‏شخصی که تصرّف و ولایتش در تمام بشر به حکم خرد نافذ و‏‎ ‎‏درست است، خدای عالم است که مالک تمام موجودات و خالق‏‎ ‎‏ارض و سماوات است. پس، هر حکمی که جاری کند، در مملکت‏‎ ‎‏خود جاری کرده، و هر تصرّفی بکند، در دادۀ خود تصرّف کرده‏‎ ‎‏است و اگر خدا به کسی حکومت داد و حکم او را به توسّط گفتۀ‏‎ ‎‏پیغمبران، لازم الاطاعة دانست، بر بشر نیز لازم است از آن اطاعت‏‎ ‎‏کنند، و غیر از حکم خدا و یا آنکه خدا تعیین کرده، هیچ حکمی را‏‎ ‎‏بشر نباید بپذیرد و جهت هم ندارد که بپذیرد. حکم گذاران هم‏‎ ‎‏بشری هستند مثل خود او، شهوت و غضب دارند، شیطنت و‏‎ ‎‏خدعه دارند، منافع شخصی خود را می خواهند، منافع دیگران را‏‎ ‎‏فدای خود می کنند.‏

‏     جملۀ کلام آنکه، آنها هم محتاج و گرفتار عوامل بسیار هستند‏‎ ‎‏و از چنین بشری کسی توقع ندارد که احکامش به مصالح عامه‏‎ ‎‏باشد و خود را بر دیگران ترجیح ندهد و منافع دیگران را پایمال‏‎ ‎‏نکند. به علاوه، اینها که قانونگذاری می کنند نیز چون دیگران‏‎ ‎‏احاطه به همۀ جهات و خصوصیّات ندارند و از خطاکاری و غلط‏‎ ‎‏اندازی و اشتباه مأمون نیستند، چه بسا حکمی کنند که بر ضرر‏‎ ‎‏مردم تمام شود و برخلاف مصالح کشور باشد....‏

‏     گرچه این سخن را هرکس درست ببیند و در اطراف آن فکر‏‎ ‎‏کند، خواهد پذیرفت و بشر هرچه زورمند باشد و دارای قدرت و‏‎ ‎‏سلطنت باشد، عقل حکم او را حق نمی داند و بی جهت نمی پذیرد‏

کتابنبوت از دیدگاه امام خمینی(س)صفحه 586

‏و سلطنت و حکومت او را ظالمانه و بیخردانه می داند؛ ولی ما از‏‎ ‎‏گفته های خدا در اینجا گواه می آوریم تا حالِ این حکمها و‏‎ ‎‏حکومتها روشن شود.‏

‏ ‏

‏     اینک گواه از قرآن خدا، سورۀ مائده، آیۀ 44: «‏وَ مَنْ لَمْ یَحْکُمْ بِما‎ ‎اَنْزَلَ الله فَاُولئِکَ هُمُ الْکافِروُن‏»،‏‎[3]‎‏ آیۀ 45: «‏وَ مَنْ لَمْ یَحْکُمْ بِما اَنْزَلَ الله فَاولئِکَ‎ ‎هُمُ الظالِموُن‏»،‏‎[4]‎‏ آیۀ 47: «‏وَ مَنْ لَمْ یَحْکُمْ بِما اَنْزَلَ الله فَاوُلئِکَ هُمُ الْفاسِقُون‏»،‏‎[5]‎‎ ‎‏آیۀ 48: «‏وَ اَنزَلْنا اِلَیْکَ الْکِتابَ بِالْحَقِ مُصَدِّقاً لِما بَیْنَ یَدَیْهِ مِنَ الْکِتاب وَ مُهَیْمِناً‎ ‎عَلَیْهِ فَاحْکُمْ بَیْنَهُمْ بِما اَنْزَلَ الله وَ لا تَتَّبِعْ اَهْوائَهُمْ عَمّا جائَکَ مِنَ الْحَقّ‏»،‏‎[6]‎‏ آیه 49:‏‎ ‎‏«‏وَ اَنِ احْکُمْ بَینَهُمْ بِما اَنْزَلَ الله وَ لا تَتَّبِعْ اَهْوائَهُمْ وَ احْذَرْهُمْ اَنْ یَفْتنُوکَ عَنْ بَعْضٍ‎ ‎ما اَنْزَلَ الله اِلَیْکَ‏»؛‏‎[7]‎‏ آیه 50: «‏اَفَحُکْمَ الْجاهِلیَّةِ یَبْغُونَ وَ مَنْ اَحْسَنُ مِنَ الله‎ ‎حُکْماً‏».‏‎[8]‎

‏    اگر بخواهیم آیاتی که عموماً حکم را مخصوص به خدا کرده، و‏‎ ‎‏خصوصاً آنجاها که یکانْ یکان قوانین را به قانون خدایی منحصر‏‎ ‎‏کرده، بشمریم، سخن طولانی و دامنه دار می شود. اینجا باز از همۀ‏‎ ‎‏این چیزها می گذریم و از خرد می پرسیم که آیا خدایی که این‏‎ ‎‏جهان را با این نظم و ترتیب بدیع از روی حکمت و صلاح خلق‏‎ ‎‏کرده، و خود بشر را می شناخته که چه موجود عجیبی است که در‏‎ ‎‏هر یک هوای سلطنت همۀ جهان است و هیچ یک بر سر سفرۀ‏

کتابنبوت از دیدگاه امام خمینی(س)صفحه 587

‏خود نان نمی خورد، و در نهاد هرکس تعدّی و تجاوز به دیگران‏‎ ‎‏است، ممکن است آنها را بدون تکلیف رها کند و خود یک‏‎ ‎‏حکومت عادلانه در بین آنها تشکیل ندهد؟ ناچار این کاری که از‏‎ ‎‏حکم خرد بیرون است، نباید به خدای جهان که همه کارش‏‎ ‎‏براساس محکم عقل بنا نهاده شده، نسبت داد. پس، باید تأسیس‏‎ ‎‏حکومت و وضع قوانین جاریه در ممالک را خود عهده دار شده‏‎ ‎‏باشد و قانونهای او ناچار همه اش برپایۀ عدل و حفظ نظام و حقوق‏‎ ‎‏بنا نهاده شده، و البته در قانونهای آسمانی، جنبه های منافع‏‎ ‎‏شخصی و نظرهای خصوصی و عوامل گوناگون این عالم، به هیچ‏‎ ‎‏وجه دخالت ندارد؛ زیرا خدا از همۀ اینها مقدّس و برکنار است.‏‎ ‎‏این قانون که از جنبه های عمومی ممالک جهان گرفته تا‏‎ ‎‏خصوصیات عائلۀ اشخاص و از زندگانی اجتماعی تمام بشر تا‏‎ ‎‏زندگانی شخصی انسانی که تنها در یک غار زندگی می کند و از قبل‏‎ ‎‏از قرار نطفه آدمی در رحم تا پس از رفتن در تنگنای قبر هزارها‏‎ ‎‏قانون گذاشته، عبارت است از «دین خدا» که همان دین اسلام‏‎ ‎‏است، «‏اِنَّ الدّینَ عِنْدَ الله الاسلام»‎[9]‎‏...‏

‏ ‏

‏     ‏‏کسی جز خدا حق حکومت بر کسی ندارد و حق قانونگذاری‏‎ ‎‏نیز ندارد و خدا به حکم عقل ، باید خودْ برای مردم حکومت‏‎ ‎‏تشکیل دهد و قانون وضع کند.(626)‏

‏ ‏

‏*  *  *‏

‎ ‎

‏ ‏

جواز وضع قانون و تصرّف در جان و مال انسانها

قانون الهی، برای سعادت دو جهان

‏آیا بشر حق دارد برای خود قانون وضع کند یا نه؟ اگر دارد آیا‏‎ ‎‏اطاعت چنین قانونی واجب است یا نه؟ در صورت وجوب اگر‏

کتابنبوت از دیدگاه امام خمینی(س)صفحه 588

‏کسی تخلف کند سزایش چیست؟‏

‏ ‏

‏     جواب این پرسش را در پرسش پنجم نوشتیم، خوانندگان به‏‎ ‎‏آنجا رجوع کنند.‏‎[10]‎‏ اینجا نیز می گوییم مقصود از اینکه بشر قانون‏‎ ‎‏وضع کند، این است که یک نفر یا چند نفر از پیش خود یک قانونی‏‎ ‎‏وضع کنند و آنگاه بر افراد یک کشور واجب شود که به آن عمل‏‎ ‎‏کنند، و اگر عمل نکنند، عقل آنها را نکوهش کند و برای آنها‏‎ ‎‏جزایی قائل شود، چنانچه قوانین کشورهای جهان از این قرار‏‎ ‎‏است. اگر مقصود این است، این برخلاف حکم روشن خرد است.‏‎ ‎‏هیچ کس نمی تواند بگوید که قانون یک نفر یا چند نفر، بی جهت‏‎ ‎‏برای یک کشور لازم الاطاعة باشد، به طوری که به حکم عقل،‏‎ ‎‏متخلف مجرم تشخیص داده شود.‏

‏     شما خود را از این عادات جاهلانۀ کشورهای جهان که همه اش‏‎ ‎‏بر اساس دیکتاتوری بنا نهاده شده، گرچه اسمهای دیگر مانند‏‎ ‎‏مشروطه و دموکراسی و کمونیست و سوسیالیست روی آنها‏‎ ‎‏گذاشته باشند، بیرون کنید، و آنگاه به حکم عقل خالی از عادات،‏‎ ‎‏رجوع کنید ببینید حدود اختیار یک نفر انسان چیست؟ آیا جز‏‎ ‎‏تصرف در حدود دارایی خود و آنچه به طور مشروع به دست‏‎ ‎‏آورده، می تواند باشد؟ انسان چنین اختیاری در قانون عقل دارد که‏‎ ‎‏در مال و جان یک توده دخالت و برخلاف میل آنها دست درازی‏‎ ‎‏کند؟‏

‏     اگر چند نفر تحصیلکرده که از تمام بشر تحصیلاتشان بیشتر‏‎ ‎‏بود، دور هم نشستند و گفتند: ما یک قانون گذراندیم از پیش خود‏‎ ‎‏که... افراد این کشور فلان مقدار پول بدهند که ما برای آنها یک‏‎ ‎‏مؤسسۀ برق درست کنیم، آیا دولت حکم این اشخاص را هرچه‏

کتابنبوت از دیدگاه امام خمینی(س)صفحه 589

‏ ‏

‏دانشمند و تحصیلکرده باشند، لازم الاجرا می داند یا این‏‎ ‎‏قراردادها را بیهوده می داند، و اگر بخواهند دنبال این قرارداد و‏‎ ‎‏وضع قانون، عملی هم بکنند، آنها را مجرم تشخیص می دهد و‏‎ ‎‏محاکم صالحه آنها را محاکمه می کنند؟ اگر بشر چنین حقّی به‏‎ ‎‏حکم عقل داشته باشد، چطور اینها را مجرم می گویند؟‏

‏     جملۀ کلام آنکه بشر چنین حقّی ندارد و هر قانونی که وضع‏‎ ‎‏کند، جز سیاه مشقی نیست، و به حکم خرد احکام هیچ کس بر‏‎ ‎‏هیچ کس نافذ نیست، مگر حکم خدای جهان که چون همۀ جهان‏‎ ‎‏مخلوق و مملوک اوست، عقلْ حکم او را بر همه کس نافذ و‏‎ ‎‏لازم الاطاعة می داند؛ اینها همه در صورتی است که احکام بشر را‏‎ ‎‏احکام خردمندانه و برای مصالح مردم بدانیم که باز عقل حق‏‎ ‎‏نمی دهد به کسی که برخلاف میل دیگران تصرّف در جان و مال‏‎ ‎‏آنها بکند، گرچه برای صلاح خود آنها باشد، مگر در بعض موارد‏‎ ‎‏خیلی نادر؛ لکن چنین چیزی در حکومتهای بشری سابقه ندارد که‏‎ ‎‏احکام آنها بر صلاح دیگران باشد.‏

‏     شما در تمام کشورهای جهان یک نظر بیندازید. از آن روزی که‏‎ ‎‏تاریخ به ما نشان می دهد که بشر برای خود حکومت تشکیل داده‏‎ ‎‏تا امروز که حکومتهای بزرگ با نامهای مختلف میان تودۀ بشر‏‎ ‎‏برپاست، ببینید غیر از این هست که یک دسته با زور سر نیزه،‏‎ ‎‏حاصل رنجهای طبقۀ زیردست را فدای استفاده ها و شهوترانیهای‏‎ ‎‏خود می کنند؛ لکن نامهایی روی آن گذاشتند که توده را با آنها‏‎ ‎‏سرگرم و اغفال می کنند؟ با نام وطن و حفظ استقلال کشور و‏‎ ‎‏احترام قانون کشور و دیگر الفاظی از این قبیل، حاصل خون دل‏‎ ‎‏دیگران را برای خود ذخیره می کنند و خود آنها از همه کس‏‎ ‎‏بی علاقه تر به وطن و کشور، و از همه قانون شکنتر هستند...‏


کتابنبوت از دیدگاه امام خمینی(س)صفحه 590

‏     از اینجا باید بدانید که قانونگذار باید کسی باشد که از نفع بردن‏‎ ‎‏و شهوترانی و هواهای نفسانی و ستمکاری برکنار باشد و دربارۀ‏‎ ‎‏او احتمال اینگونه چیزها ندهیم و آن غیر خدای عادل نیست. پس‏‎ ‎‏قانونگذار، غیر خدا نباید باشد و چون عقل حکم کرد که‏‎ ‎‏قانونگذاری وظیفۀ خداست و هیچ کس چنین وظیفه[ای] ندارد و‏‎ ‎‏حق قانونگذاری هم ندارد ، باید حکم کنیم به اینکه خدای عادل‏‎ ‎‏وظیفۀ خود را انجام داده، وگرنه لازم می آید خدای عادل را‏‎ ‎‏وظیفه نشناس و خائن بدانیم؛ چه خیانت بالاتر از آن است که‏‎ ‎‏اینهمه گروههای گوناگون و جمعیتهای خودسر را به جان هم‏‎ ‎‏بیندازد و برای آنها یک قانون خردمندانه قرار ندهد و با سکوت به‏‎ ‎‏آنها اجازۀ خودسری و خونخواری و بیدادگری و ستمکاری‏‎ ‎‏بدهد، اگر از برای خدای جهان، اول مرتبۀ ادراک و عدل را قائل‏‎ ‎‏شویم، او را از این بیخردی و ستمکاری بری کنیم.‏

‏     از اینجاست که دانشمندان دیندار می گویند: دین، قانون بزرگ‏‎ ‎‏خدایی است که برای ادارۀ کشورهای جهان و چرخانیدن‏‎ ‎‏چرخهای زندگی آمده است؛ و هرکس به آن عمل کند به سعادت‏‎ ‎‏دو جهان می رسد.(627)‏

‏ ‏

‏*  *  *‏

‏ ‏

‏ ‏

بازگشت بشر به مذهب

‏در حقیقت بشر امروز دارد به دوران جدایی مادیت از معنویت‏‎ ‎‏پایان می دهد. در همه جا مادیت جای خود را در اعتلای معنوی‏‎ ‎‏انسان، دارد باز می یابد. مادیت که معنی آن در تحصیل قدرت‏‎ ‎‏مادی، به هر وسیله و از هر راه، خلاصه می شد کار بشریت را‏‎ ‎‏مواجه با بن بست ساخته است. اینک زمان آن است که فعالیت‏

کتابنبوت از دیدگاه امام خمینی(س)صفحه 591

‏مادی، آمادگی برای اعتلای معنوی انسان تلقی شود و همین تلقی‏‎ ‎‏است که بشریت امروز و فردا را به مذهب باز می گرداند.(628)‏

‏16 / 8 / 57‏

‏*  *  *‏

‏ ‏

‏ ‏

آرامش روح، نیاز بشر امروزی

‏آن تحرُّک مذهبی از این است که مردم از این پیشروی مادی‏‎ ‎‏سرخورده اند و دیدند که تمام این پیشرفتهایی که شده است‏‎ ‎‏چیزهایی نیست که برای بشر آرامش بیاورد، بلکه زندگی آنها را‏‎ ‎‏بیشتر تباه کرده است. بیشتر این صنفها به ضرر بشر بوده تا به نفع‏‎ ‎‏بشر. و آن چیزی که بشر، طالب است این است که به روحش‏‎ ‎‏آرامش بدهد. و آن چیزی که آرامش می آورد مذهب است. از این‏‎ ‎‏جهت ممکن است که جاهای دیگر این احساس را کرده باشند.‏‎ ‎‏چنانچه ممالک ما این احساس را دارند که تنها در سایۀ مذهب‏‎ ‎‏است که بشر به آن آرامش روحی مطلوب می رسد. چرا که در امور‏‎ ‎‏مادی این آرامش نیست. یک تحرکاتی است که منافی با آن‏‎ ‎‏آرامشی است که بشر، طالب است.(629)‏

‏17 / 8 / 58‏

‏*  *  *‏

‏ ‏

‏ ‏

تأثیر پیشرفتهای علمی بر مشکلات اجتماعی ـ اخلاقی ـ اعتقادی

‏... نقش تخریبی و فاسدکنندۀ استعمار را گفتیم؛ حالا عوامل‏‎ ‎‏درونی بعضی از افراد جامعۀ خودمان را باید بر آن اضافه کنیم. و‏‎ ‎‏آن خودباختگی آنهاست در برابر پیشرفت مادی استعمارگران.‏‎ ‎‏وقتی کشورهای استعمارگر با پیشرفت علمی و صنعتی یا به‏‎ ‎‏حساب استعمار و غارت ملل آسیا و افریقا ثروت و تجملاتی‏‎ ‎‏فراهم آوردند، اینها خود را باختند. فکر کردند راه پیشرفت‏

کتابنبوت از دیدگاه امام خمینی(س)صفحه 592

‏صنعتی این است که قوانین و عقاید خود را کنار بگذارند! همینکه‏‎ ‎‏آنها مثلاً به کرۀ ماه رفتند، اینها خیال می کنند باید قوانین خود را‏‎ ‎‏کنار بگذارند! رفتن به کرۀ ماه چه ربطی دارد به قوانین اسلامی!‏‎ ‎‏مگر نمی بینند که کشورهایی با قوانین و نظامات اجتماعی متضاد‏‎ ‎‏توانسته اند در پیشرفت صنعتی و علمی و تسخیر فضا با هم رقابت‏‎ ‎‏کنند، و با هم پیش بروند. آنها به کرۀ مریخ هم بروند، به کهکشانها‏‎ ‎‏هم بروند، باز از سعادت و فضایل اخلاقی و تعالی روانی عاجزند؛‏‎ ‎‏و قادر نیستند مشکلات اجتماعی خود را حل کنند. چون حل‏‎ ‎‏مشکلات اجتماعی و بدبختیهای آنها محتاج راه حلهای اعتقادی و‏‎ ‎‏اخلاقی است؛ و کسب قدرت مادی یا ثروت و تسخیر طبیعت و‏‎ ‎‏فضا از عهدۀ حل آن برنمی آید. ثروت و قدرت مادی و تسخیر فضا‏‎ ‎‏احتیاج به ایمان و اعتقاد و اخلاق اسلامی دارد تا تکمیل و متعادل‏‎ ‎‏شود و در خدمت انسان قرار گیرد؛ نه اینکه بلای جان انسان بشود.‏‎ ‎‏و این اعتقاد و اخلاق و این قوانین را ما داریم. بنابراین تا کسی‏‎ ‎‏جایی رفت یا چیزی ساخت، ما نباید فوراً از دین و قوانینی که‏‎ ‎‏مربوط به زندگی بشر است و مایۀ اصلاح حال بشر در دنیا و‏‎ ‎‏آخرت است دست برداریم.(630)‏

‏ ‏

‏*  *  *‏

‏ ‏

‏ ‏

عدم شناخت انسان

‏آنهایی که دم از اقتصاد می زنند و زیربنای همه چیز را اقتصاد‏‎ ‎‏می دانند از باب اینکه انسان را نمی دانند یعنی چه، خیال می کنند‏‎ ‎‏که انسان هم یک حیوانی است که همان خورد و خوراک است!‏‎ ‎‏منتها خورد و خوراک این حیوان با حیوانات دیگر یک فرقی دارد.‏‎ ‎‏این چلوکباب می خورد؛ او کاه می خورد؛ اما هر دو حیوانند.‏

کتابنبوت از دیدگاه امام خمینی(س)صفحه 593

‏اینهایی که زیربنای همه چیز را اقتصاد می دانند اینها انسان را‏‎ ‎‏حیوان می دانند. حیوان هم همه چیزش فدای اقتصادش است.‏‎ ‎‏زیربنای همه چیزش [است] الاغ هم زیربنای همه چیزش‏‎ ‎‏اقتصادش است. اینها انسان را نشناختند اصلاً که چه هست.(631)‏

‏17 / 6 / 58‏

‏*  *  *‏

‏ ‏

‏ ‏

بحران دین زدایی و عدم اعتقاد به معنویت

‏بسم الله‌ الرحمن الرحیم‏

‏جناب آقای گورباچف، صدر هیأت رئیسۀ اتحاد جماهیر‏‎ ‎‏سوسیالیستی شوروی‏

‏     با امید خوشبختی و سعادت برای شما و ملت شوروی، از آنجا‏‎ ‎‏که پس از روی کار آمدن شما چنین احساس می شود که جنابعالی در‏‎ ‎‏تحلیل حوادث سیاسی جهان، خصوصاً در رابطه با مسائل شوروی،‏‎ ‎‏در دور جدیدی از بازنگری و تحول و برخورد قرار گرفته اید، و‏‎ ‎‏جسارت و گستاخی شما در برخورد با واقعیات جهان چه بسا منشأ‏‎ ‎‏تحولات و موجب به هم خوردن معادلات فعلی حاکم بر جهان‏‎ ‎‏گردد، لازم دیدم نکاتی را یادآور شوم. هر چند ممکن است حیطۀ‏‎ ‎‏تفکر و تصمیمات جدید شما تنها روشی برای حل معضلات حزبی‏‎ ‎‏و در کنار آن حل پاره ای از مشکلات مردمتان باشد... اولین مسئله ای‏‎ ‎‏که مطمئناً باعث موفقیت شما خواهد شد این است که در سیاست‏‎ ‎‏اسلاف خود دایر بر «خدا زدایی» و «دین زدایی» از جامعه، که‏‎ ‎‏تحقیقاً بزرگترین و بالاترین ضربه را بر پیکر مردم کشور شوروی‏‎ ‎‏وارد کرده است، تجدید نظر نمایید؛ و بدانید که برخورد واقعی با‏‎ ‎‏قضایای جهان جز از این طریق میسر نیست. البته ممکن است از‏‎ ‎‏شیوه های ناصحیح و عملکرد غلط قدرتمندان پیشین کمونیسم در‏

کتابنبوت از دیدگاه امام خمینی(س)صفحه 594

‏زمینۀ اقتصاد، باغ سبز دنیای غرب رخ بنماید، ولی حقیقت جای‏‎ ‎‏دیگری است. شما اگر بخواهید در این مقطع تنها گره های کور‏‎ ‎‏اقتصادی سوسیالسیم و کمونیسم را با پناه بردن به کانون‏‎ ‎‏سرمایه داری غرب حل کنید، نه تنها دردی از جامعۀ خویش را دوا‏‎ ‎‏نکرده اید، که دیگران باید بیایند و اشتباهات شما را جبران کنند؛‏‎ ‎‏چرا که امروز اگر مارکسیسم در روشهای اقتصادی و اجتماعی به‏‎ ‎‏بن بست رسیده است، دنیای غرب هم در همین مسائل، البته به‏‎ ‎‏شکل دیگر، و نیز در مسائل دیگر گرفتار حادثه است.‏

‏     ‏‏جناب آقای گورباچف، باید به حقیقت رو آورد. مشکل اصلی‏‎ ‎‏کشور شما مسئلۀ مالکیت و اقتصاد و آزادی نیست. مشکل شما‏‎ ‎‏عدم اعتقاد واقعی به خداست. همان مشکلی که غرب را هم به‏‎ ‎‏ابتذال و بن بست کشیده و یا خواهد کشید. مشکل اصلی شما‏‎ ‎‏مبارزۀ طولانی و بیهوده با خدا و مبدأ هستی و آفرینش است.‏

‏     جناب آقای گورباچف، برای همه روشن است که از این پس‏‎ ‎‏کمونیسم را باید در موزه های تاریخ سیاسی جهان جستجو کرد؛‏‎ ‎‏چرا که مارکسیسم جوابگوی هیچ نیازی از نیازهای واقعی انسان‏‎ ‎‏نیست؛ چرا که مکتبی است مادی، و با مادیت نمی توان بشریت را‏‎ ‎‏از بحران عدم اعتقاد به معنویت، که اساسیترین درد جامعۀ بشری‏‎ ‎‏در غرب و شرق است، به در آورد.‏

‏     ... اکنون بعد از ذکر این مسائل و مقدمات، از شما می خواهم‏‎ ‎‏دربارۀ اسلام به صورت جدی تحقیق و تفحص کنید. و این نه به‏‎ ‎‏خاطر نیاز اسلام و مسلمین به شما، که به جهت ارزشهای والا و‏‎ ‎‏جهان شمول اسلام است که می تواند وسیلۀ راحتی و نجات همۀ‏‎ ‎‏ملتها باشد و گره مشکلات اساسی بشریت را باز نماید.(632)‏

‏11 / 10 / 67‏


کتابنبوت از دیدگاه امام خمینی(س)صفحه 595

بشریت و احساس پوچی

سؤال: ‏[در اکثر کشورهای اسلامی موج روزافزونی در گرایش به‏‎ ‎‏مذهب به چشم می خورد. چرا؟]‏

جواب: ‏یکی گرایش بشریت به مذهب است که دلیل آن در احساس‏‎ ‎‏پوچی نگران کننده ای است که نسل امروز و فرار کردۀ از مذهب‏‎ ‎‏احساس می کند. و از این رو، مذهب را تنها پناهگاه خود می یابد. و‏‎ ‎‏دیگر گرایش به اسلام است و آن به این دلیل است که بشریت از‏‎ ‎‏مکاتب رایج زمان برای حل مشکل خود در زمینه های مختلف‏‎ ‎‏زندگی، مأیوس شده است و با تلاشی که دانشمندان و نویسندگان‏‎ ‎‏اسلامی کرده اند، جامعۀ بشری را به اسلام به عنوان مکتبی که‏‎ ‎‏می تواند پاسخگوی همۀ نیازهای بشری شود، معرفی‏‎ ‎‏نموده اند.(633)‏

‏16 / 9 / 57‏

‏*  *  *‏

‎ ‎

‏ ‏

دین: حرکت یا سکون

‏ ‏

‏ ‏

دین، افیون توده ها

‏دشمنهای بشریت ادیان را مطلقاً می گویند که برای این است که‏‎ ‎‏افیون باشد برای مردم، برای ملتها! اینها چون دیده اند آن چیزی که‏‎ ‎‏در مقابلشان می ایستد دیانت است... اینها با اسلام و با سایر ادیان‏‎ ‎‏مخالفت کردند و ادیان را افیون بشر حساب کردند. یعنی گفته اند‏‎ ‎‏که ادیان یک چیزی است که ثروتمندها و قلدرها درست کرده اند‏‎ ‎‏که مردم را ساکت کنند، توده ها را ساکت کنند به وعده دادن. و این‏‎ ‎‏تبلیغات.(634)‏

‏14 / 11 / 57‏

‏*  *  *‏


کتابنبوت از دیدگاه امام خمینی(س)صفحه 596

دین، ساختۀ قدرتمندان

‏اصل دین را، اینها [گفتند] دین را آن که... آورده برای افیون‏‎ ‎‏است!!. اینها ـ قدرتمندها ـ دینها را ایجاد کرده اند! و این دینی را که‏‎ ‎‏اینها ایجاد کردند، قدرتمندها بودند برای اینکه مردم را خواب‏‎ ‎‏بکنند و آنها قدرت خودشان را اعمال بکنند که نبادا توده ها بر‏‎ ‎‏ضدقدرتمندها [بسیج‏‎ ‎‏]بشوند. اینها با وعدۀ بهشت و با وعدۀ‏‎ ‎‏اینطور چیزها مردم را آرام می کنند! لالایی می گویند برای مردم!‏‎ ‎‏مردم را بیهوش می کنند!! و قدرتمندها مردم را می چاپند.(635)‏

‏29 / 1 / 58‏

‏*  *  *‏

‏ ‏

‏ ‏

دین برای تحمیق

‏آنهایی که یک قدری جرأتشان زیادتر بوده است، گفتند که:‏‎ ‎‏«ارتجاع» است! اصل دین در بین بشر که آمده است، برای این‏‎ ‎‏است که مردم را خواب کند؛ ... دین از اول به دست قدرتمندها و‏‎ ‎‏سرمایه دارها پیدا شده، برای اینکه به واسطۀ دیانت مردم را آرام‏‎ ‎‏کنند و آنها مال مردم را بخورند.(636)‏

‏23 / 7 / 57‏

‏*  *  *‏

‏ ‏

‏ ‏

انبیا، قیام کنندگان بر ضد طاغوت در طول تاریخ

‏آنها می گفتند ادیان را سلاطین ایجاد کردند برای اینکه مردم را‏‎ ‎‏اینها خواب کنند، و آنها بچاپند و اینها هجمه نکنند؛ اینها قیام‏‎ ‎‏نکنند و نهضت نکنند. در صورتی که هر کس تاریخ را ببیند می بیند‏‎ ‎‏که ادیان بودند که مردم مستضعف را به ضد سلاطین شوراندند.‏‎ ‎‏حضرت موسی، یک شبان با یک عصا، حرکت کرد و فرعون را‏‎ ‎‏سرنگون کرد. با همین جمعیت مستضعف ـ نه اینکه فرعون موسی‏‎ ‎‏را درست کرد برای خواب کردن ـ موسی مردم را بیدار کرد برای‏

کتابنبوت از دیدگاه امام خمینی(س)صفحه 597

‏به هم زدن اوضاع او.‏

‏     تاریخ اسلام نزدیک است به ما، هر کس که مطالعه کرده باشد‏‎ ‎‏می داند که پیغمبر اسلام در مکه که بودند، از همین مردم‏‎ ‎‏مستضعف و طبقۀ به اصطلاح آنها صفر، [...] و تجار قریش و‏‎ ‎‏ثروتمندانِ آن وقت و قدرتمندانِ آن وقت همه با او مخالف بودند.‏‎ ‎‏نه اینکه قدرتمندان او را آورده بودند که مردم را خواب بکند.‏‎ ‎‏ایشان بود که تا مکه بود نمی توانست اظهار وجود بکند. زیرزمینی‏‎ ‎‏مشغول فعالیت بود و گروههایی ترتیب می داد برای خودش، وقتی‏‎ ‎‏که دیدند آنجا نمی شود، از آنجا هجرت فرمودند به مدینه؛ در‏‎ ‎‏مدینه هم که آمدند، وارد شدند به یک نفر از همین مردم طبقۀ‏‎ ‎‏سه، به اصطلاح آنها. اشخاصی هم که جمع شدند دور ایشان‏‎ ‎‏عبارت از همین فقرا بودند. جنگهای پیغمبر همه اش با اغنیا بود و‏‎ ‎‏با گردن کلفتها بود و با ثروتمندها بود. این عکس آنطوری است که‏‎ ‎‏آنها تبلیغ کردند... نه اینکه فرعون موسی را درست کرد که مردم را‏‎ ‎‏خواب کند، موسی مردم را بیدار کرد برای اینکه فرعون را از بین‏‎ ‎‏ببرد. نه اینکه قریش و ثروتمندان پیغمبر را درست کردند برای‏‎ ‎‏اینکه مردم را خواب کند، پیغمبر این فقرا را بلند کرد و نهضت کرد‏‎ ‎‏برای اینکه اغنیا را سرکوب کند و سر جای خودشان بنشاند. بعد‏‎ ‎‏هم که یک قدری نضج پیدا کرد اسلام، باز همین طبقۀ ضعیف و‏‎ ‎‏مستضعف بودند که حمله کردند به دو امپراتوری بزرگ دنیا، که‏‎ ‎‏روم و ایران بودند. روم و ایران پیغمبر را درست نکردند؛ پیغمبر‏‎ ‎‏روم و ایران را راند و شکست داد.‏

‏     از آن طرف، می آییم سراغ روحانیون که تبلیغ روی آنها بود که‏‎ ‎‏روحانیون درباری هستند! اینها را انگلیسی ها آوردند اینجا برای‏‎ ‎‏اینکه نگذارند مردم بیدار بشوند! نگذارند مردم برخلاف مصالح‏

کتابنبوت از دیدگاه امام خمینی(س)صفحه 598

‏آنها عمل بکنند. در صورتی که هر کس تاریخ را بداند می داند که‏‎ ‎‏در طول تاریخ آنی که بر ضد قدرت قیام کرده روحانیون بود[ند]‏‎ ‎‏نه اینکه آنها روحانیون را درست کردند. روحانیون مردم را بعث‏‎ ‎‏کردند بر ضد آنها.(637)‏

‏30 / 2 / 58‏

‏*  *  *‏

‏ ‏

‏ ‏

مقابله با مستکبرین و حمایت از مستضعفین

‏همۀ انبیا آمدند و با قلدرها دعوا کردند. البته آنهایی که می خواهند‏‎ ‎‏انبیا را قبول نکنند و وابستگان به انبیا را محکوم کنند، آنها‏‎ ‎‏می گویند که دین برای این است که مردم را تخدیر کند، اینها‏‎ ‎‏تخدیر می کنند و قدرتهای بزرگ می چاپند. ولی هر کس نگاه کند‏‎ ‎‏به سیرۀ انبیا از صدر عالم تا حالا، می بیند که آنی که اطراف انبیا‏‎ ‎‏جمع شدند مظلومها هستند، آنی که مقابل انبیا بودند قلدرها‏‎ ‎‏بودند. ما هیچ نبی ای را سراغ نداریم که با یک قلدری ساخته باشد‏‎ ‎‏به ضد ملت خودش. و هیچ وصی نبی ای را سراغ نداریم که‏‎ ‎‏ساخته باشد به ضد ملت خودش. این سیرۀ انبیا از صدر عالم تا‏‎ ‎‏زمان خاتم همین بوده است که در مقابل این قدرتهایی که ظالم‏‎ ‎‏بودند ـ منتها هر کدام در یک محیطی بودند ـ از آنجا شروع‏‎ ‎‏کردند.(638)‏

‏30 / 10 / 60‏

‏*  *  *‏

‏ ‏

‏ ‏

پیوند متقابل ادیان و انبیا با مستضعفین

‏تمام ادیان آسمانی از بین توده ها برخاسته است و با کمک‏‎ ‎‏مستضعفین، بر مستکبرین حمله برده است. مستضعفین، در همۀ‏‎ ‎‏طول تاریخ، به کمک انبیا برخاسته اند و مستکبرین را به جای خود‏

کتابنبوت از دیدگاه امام خمینی(س)صفحه 599

‏نشانده اند.(639)‏

‏26 / 2 / 58‏

‏*  *  *‏

‏ ‏

‏ ‏

پیامبران، برخاسته از متن توده ها و مستضعفین

‏می فرماید: ‏مَنَّ الله‌ عَلَی المُؤمِنِینَ‎[11]‎‏ که از خودشان یک کسی را‏‎ ‎‏فرستادم. این در مقابل آن حرفی است که عده ای برای منحرف‏‎ ‎‏کردن مردم از ادیان می گویند که ادیان را قدرتمندها مثل فرعون و‏‎ ‎‏امثال اینها درست کردند تا اینکه مردم را خواب کنند و آنها را‏‎ ‎‏بچاپند. در تمام ادوار، مؤمنین عبارت از این طبقۀ مقابل مستکبرین‏‎ ‎‏بودند که آنها دارای قدرتهای فوق العاده [بودند]. زمان حضرت‏‎ ‎‏موسی مؤمنین عبارت از یک دسته ای بودند در مقابل فرعون و‏‎ ‎‏قدرتهای فرعونی. و در آیه می فرماید که از خودشان، از خود‏‎ ‎‏مؤمنین، یعنی از این طبقه پایین به اصطلاح، خداوند منت بر آنها‏‎ ‎‏گذاشته که از این، همین طبقۀ مؤمنها ـ که مؤمنها در همۀ عصرها‏‎ ‎‏عبارت از همین طبقۀ پایینتر بودند ـ مقابل مستکبرین که طبقات‏‎ ‎‏بالا بودند. و این یک واقعه ای است که قرآن می فرماید. واقعۀ‏‎ ‎‏تاریخی است که قرآن می فرماید و در مقابل چشم و گوش همۀ‏‎ ‎‏مردم که در آن عصر بودند و دیدند که چه بوده قصه. اگر چنانچه‏‎ ‎‏پیغمبر دستاورد آن مستکبرین بود و از آن طایفه بود، در مقابلش‏‎ ‎‏مردم می ایستادند که نه، قرآن در اینجا خلاف واقع گفته است از‏‎ ‎‏همین طبقه. به حسب تاریخ هم همین طور بوده است که حضرت‏‎ ‎‏موسی یک شبانی بوده است و سالها برای حضرت شُعَیْب شبانی‏

کتابنبوت از دیدگاه امام خمینی(س)صفحه 600

‏می کرده است. و همین شبان را چون لیاقت داشته است، خداوند‏‎ ‎‏مبعوثش کرده است و در اسلام هم پیغمبر اسلام از قریش بوده‏‎ ‎‏لکن قریش آن ثروتمندهایشان و آن مستکبرینشان یک دسته‏‎ ‎‏بودند؛ و این طایفه پایینتر، که خود حضرت می فرمایند من هم‏‎ ‎‏شبانی کرده ام، یک موجودی بوده است که از طایفۀ فقیر بوده‏‎ ‎‏است که اینها خود حضرت و عموهایش، اینها فقیر بوده اند. و لهذا‏‎ ‎‏در یک وقتی حضرت فرمود که ابوطالب نمی تواند بچه هایش را‏‎ ‎‏حفظ کند، ما برداریم هر کدام قسمت کنیم. این برای این بوده‏‎ ‎‏است که مال [نداشتند].‏

‏     و این طایفه پایین را همیشه این طور بوده که پیغمبرها این مردم‏‎ ‎‏مستضعف را، این طایفه ای را که مستکبرین آنها را ضعیف‏‎ ‎‏می شمردند و می دیدند که شما چیزی نیستید در مقابل ماها، از‏‎ ‎‏همینها، خداوند یکی را انتخاب می فرمود روی لیاقت ذاتی که‏‎ ‎‏داشت، و او را در مقابل مستکبرین قرار می داد. درست عکس آن‏‎ ‎‏تبلیغات سوئی که می شود و می خواهند مردم را از ادیان منحرف‏‎ ‎‏کنند، درست عکس آن. اینها می گویند که پیغمبرها را مستکبرین‏‎ ‎‏درست کردند برای اینکه مردم پایین را، کارگر را، صنعتگر را،‏‎ ‎‏زارع را، اینها را، با موعظه و اینها خواب کنند و اغفال کنند، وعده‏‎ ‎‏بدهند؛ و آن بزرگترها بچاپند مردم را و اینها هم حرفی نزنند برای‏‎ ‎‏این وعده ها. و حال آنکه به حسب تاریخ ـ تاریخ اسلام هم که‏‎ ‎‏نزدیک است به ما، تاریخ دیگر هم که منقول است ـ که از این‏‎ ‎‏طایفه تجهیز می کردند انبیا مستضعفین را در مقابل مستکبرین؛ نه‏‎ ‎‏مستکبرین اینها را درست می کردند که مستضعفین را خواب کنند!‏‎ ‎‏اینها مستضعفین را بیدار می کردند که بر ضد مستکبرین قیام کنند.‏

‏     قیامهای انبیا همیشه این طوری بوده که یکی از بین خود اینها،‏

کتابنبوت از دیدگاه امام خمینی(س)صفحه 601

‏از بین خود این مؤمنین ـ که طبقۀ پایین بودند، از خود همین مردم‏‎ ‎‏پایین ـ یکی انتخاب می شد برای اینکه تبلیغ کند. و یکی از‏‎ ‎‏کارهایش هم این بود که همین جمعیتِ مستضعفِ مقابل مستکبر‏‎ ‎‏را تجهیز می کرد با تبلیغاتی که می کرد، مهیّا می کرد، تجهیز می کرد‏‎ ‎‏بر ضد آنها؛ بر ضد مستکبرین. مستکبرین اینها را برای منافع‏‎ ‎‏خودشان درست نمی کردند، این مستضعفین بودند که از میان آنها‏‎ ‎‏یکی پا می شد و خداوند [او را] انتخاب می کرد و بر ضد‏‎ ‎‏مستکبرین قیام می کردند. موسی بر ضد فرعون؛ و رسول اکرم بر‏‎ ‎‏ضد قریشی که آن وقت همه چیز دستشان بود.(640)‏

‏30 / 4 / 58‏

‏*  *  *‏

‏ ‏

‏ ‏

ردّ شبهه با بررسی زندگی و تعالیم انبیا

‏ما باید ... یک مطالعۀ سطحی در قرآن بکنیم؛ یک مطالعۀ سطحی‏‎ ‎‏در آنهایی که مردم را دعوت کردند و پیغمبرهایی که مردم را‏‎ ‎‏دعوت کردند، بکنیم؛ ببینیم که آیا آنهایی که دعوت کردند مردم‏‎ ‎‏را، اینها یک اشخاصی بودند که آمدند و توده را ضعیف، توده را‏‎ ‎‏خواب کردند؟ برای خواب کردن توده آمدند؟ و اینها عمال‏‎ ‎‏قدرتمندها هستند؟... یک مطالعۀ جزئی هم در قرآن بکنیم که‏‎ ‎‏ببینیم قرآن آمده است برای ذکر و دعا و برای حِرْز و امثال ذلک یا‏‎ ‎‏نه، قرآن را نشناختند؟ اگر در قرآن مطالعه کنید، می بینید که آنقدر‏‎ ‎‏آیات در [مورد] جنگ هست که وادار به جنگ است؛ وادار به‏‎ ‎‏جنگ با کی؟ با قدرتمندها. قرآن آیاتِ زیاد ـ یکی دوتا نیست ـ‏‎ ‎‏آیات زیاد دارد در [مورد] جنگ، در کیفیت جنگ؛ و جنگهایی که‏‎ ‎‏در صدر اسلام بوده است،بین قدرتمندهاوبین پیغمبراسلام‏‎ ‎‏بوده است؛وقرآن یک کتابی است که ازآن تحرک بیشتر استفاده‏

کتابنبوت از دیدگاه امام خمینی(س)صفحه 602

‏می شود تا چیزهای دیگر.یک کتابی است که مردم را حرکت داده‏‎ ‎‏است؛ از این خمودی که دارند حرکت داده است و با همه طاغوتها‏‎ ‎‏درانداخته است قرآن.‏

‏     آن وقتی که پیغمبر اکرم در حجاز بودند، قدرتمندهای حجاز‏‎ ‎‏که ابتدائاً سر و کار داشته پیغمبر با آنها؛ یک دسته شان در مکه‏‎ ‎‏بودند که تجار خیلی معتبر و قدرتمند بودند؛ یک دسته شان در‏‎ ‎‏طایف بودند که آنها هم ثروتمندهای آنجا بودند و قدرتمندهای‏‎ ‎‏آنجا بودند، ابوسفیان و امثال اینها. اینها نظیر حکام و سلاطین بودند‏‎ ‎‏و دارای همه چیز بودند، و پیغمبر اسلام با آنها درافتاد. وقتی که‏‎ ‎‏تشریف آوردند به مدینه، با همین فقرا بودند ایشان؛ نه با ثروتمندها‏‎ ‎‏بودند برای خواب کردن جمعیت. با فقرا بودند برای بیدار کردن‏‎ ‎‏فقرا. این فقرا را شوراندند به آن اغنیایی که مال مردم را می خوردند‏‎ ‎‏و ظلم به مردم می کردند. جنگهای پیغمبر زیاد است و همۀ این‏‎ ‎‏جنگها، جنگهای با ثروتمندها و قدرتمندها و ظَلَمه بوده است.‏

‏     جلوتر بروید؛ حضرت موسی ـ سلام الله‌ علیه ـ عصایش را‏‎ ‎‏برداشت با فرعون، با سلطانِ ... مصر، با او درافتاد، نه اینکه از قِبَل‏‎ ‎‏سلطان مصر مردم را خواب کرد، مردم را با همین عصا و با همین‏‎ ‎‏تبلیغات بر ضد سلطان عصر خودش شوراند. ابراهیم را که‏‎ ‎‏ملاحظه می کنید، تیشه اش را برداشت این بتهایی که مال اشراف‏‎ ‎‏بود، شکست و با اشراف درافتاد برای منافع توده ها و برای اینکه‏‎ ‎‏ظلم به توده ها اینها نکنند. البته آنها معنویات هم نقطۀ اصلیش[ان]‏‎ ‎‏بوده است لکن وقتی می دیدند که یک ظلمی در جامعه واقع‏‎ ‎‏می شود، موظف می دانستند خودشان را که با آن سرانی که ظلم‏‎ ‎‏می کنند، درافتند و جنگ بکنند [و یا] هر جوری که ممکن است‏‎ ‎‏برایشان؛ با آنها درافتند.‏


کتابنبوت از دیدگاه امام خمینی(س)صفحه 603

‏     پس، اینکه می گویند که اینها را قدرتمندها قرار داده اند برای‏‎ ‎‏خواب کردن، این یک چیزی است که حرف استعمار است؛ یعنی‏‎ ‎‏آنها این را درست کردند برای اینکه شما را از قرآن و از کتاب خدا‏‎ ‎‏و از اسلام، رویتان را برگردانند؛ این سد را بشکنند.(641)‏

‏23 / 7 / 57‏

‏*  *  *‏

‏ ‏

‏ ‏

رد شبهه با توجه به تعالیم قرآن

‏اسلام مکتب تحرک است و قرآن کریم کتاب تحرک، تحرک از‏‎ ‎‏طبیعت به غیب، تحرک از مادیت به معنویت، تحرک در راه‏‎ ‎‏عدالت، تحرک در برقراری حکومت عدل. و مع الأسف آنهایی که‏‎ ‎‏می خواستند شرق را غارت کنند و ملتهای اسلامی را به اسارت‏‎ ‎‏بکشند، آنها تبلیغاتی کردند که حتی خود شرقیها هم، آنهایی که‏‎ ‎‏غافل بودند از اسلام و از مکتبهای توحیدی، باورشان آمد. آنها‏‎ ‎‏بعکس آن چیزی که مکتبهای توحیدی هست، که همه مکتب‏‎ ‎‏تحرک بوده اند، گفته اند دیانت افیون جامعه است! یعنی دین آمده‏‎ ‎‏است که مردم را خواب کند... شما اگر حالت و تاریخ انبیا را‏‎ ‎‏ملاحظه کنید و تاریخ اسلام را و صدر اسلام را؛ که به ما نزدیک‏‎ ‎‏است، ملاحظه کنید، می بینید که بعکس آن چیزی که اینها تبلیغ‏‎ ‎‏کرده اند که دیانت افیون است یعنی دیانت آمده است که مردم را‏‎ ‎‏خواب کند و مثل یک افیونی که به چُرت فرو می رود! و مردم را‏‎ ‎‏اینطور کند تا اینکه آن سرمایه دارها مردم را بچاپند، بعکس آن،‏‎ ‎‏وقتی که تاریخ انبیا را ملاحظه کنید می بینید که انبیا آمده اند مردم‏‎ ‎‏را بیدار کنند، این مردم افیونی را هوشیار کنند، این مردمی که به‏‎ ‎‏خواب رفته بودند اینها را هوشیار کنند. موسی ـ علیه السلام ـ که‏‎ ‎‏تفصیل تاریخش در قرآن هم هست و در دیگر کتب آسمانی هم‏

کتابنبوت از دیدگاه امام خمینی(س)صفحه 604

‏هست، ملاحظه می کنید که یک آدمی بوده است ـ یک شبانی بوده‏‎ ‎‏است، شبان حضرت شعیب بود ـ مدتها با یک عصا مردم را، همین‏‎ ‎‏مردم توده را بر ضد فرعون، که در زمان او بزرگترین قدرت بود،‏‎ ‎‏بسیج کرد، نه اینکه مردم را خواب کرد تا فرعون بچاپد آنها را!‏‎ ‎‏مردم را بیدار کرد که فرعون نچاپد آنها را. عکس آن چیزی که‏‎ ‎‏گفتند، و جوانهای ما باور کردند.‏

‏     اسلام که نزدیک به ماست، تاریخ پیغمبر اسلام در دسترس‏‎ ‎‏همه است، ملاحظه کنند ببینند که آیا اسلام آمده است که مردم را‏‎ ‎‏تخدیر کند؟ خواب کند؟ یا اینکه قرآن یک کتاب سلحشوری‏‎ ‎‏است، قرآن یک کتاب جنگجویی است در مقابل مشرکین؛‏‎ ‎‏مشرکینی که قدرتمند بودند. اینکه می فرماید ‏قاتِلُوا المُشرِکِینَ کافَّةً‎[12]‎‎ ‎‏مشرکین در آن وقت همان قدرتمندها بودند؛ مشرکین قریش، همۀ‏‎ ‎‏قدرت دست آنها بود. آیا پیغمبر را مشرکین، قدرتمندها بسیج‏‎ ‎‏کردند؟ درست کردند که مردم را خواب کند و مشرکین بچاپند‏‎ ‎‏مردم را یا پیغمبر اسلام مردم را بسیج کرد؟ همین سرو پا برهنه ها‏‎ ‎‏را بسیج کرد بر ضد مشرکین، قتال کرد و جنگها کرد تا مشرکین را‏‎ ‎‏دماغشان را به خاک مالید، و عدالت اجتماعی را ایجاد کرد. عکس‏‎ ‎‏آن مطلبی که برای شرقیها، غربیها دیکته کردند و مع الأسف‏‎ ‎‏بسیاری از ما هم باورمان آمد.(642)‏

‏5 / 4 / 58‏

‏*  *  *‏

‏ ‏

‏ ‏

حربۀ استعمار نو علیه اسلام

‏تشخیص دادند که اسلام است که نمی گذارد اجانب استفاده های‏‎ ‎‏خودشان را بکنند. و جدیت کردند مبلغین آنها و کارشناسهای‏

کتابنبوت از دیدگاه امام خمینی(س)صفحه 605

‏آنها ...، مبلغین آنها تبلیغ کردند بر ضد اسلام. اسلام را آنطوری که‏‎ ‎‏اسلام هست، معرفی نکردند. اسلام را گفتند مثل همۀ ادیان ...‏‎ ‎‏یک مخدری است. اصلاً دیانت را مخدر حساب کرده اند که این‏‎ ‎‏یک افیونی است برای جامعه که این اسلام یا سایر ادیان، مردم را‏‎ ‎‏تخدیر کند که هر چه آنها ازشان می برند، صدایشان درنیاید.‏‎ ‎‏اینطور اسلام را معرفی کرده اند.(643)‏

‏30 / 7 / 57‏

‏*  *  *‏

‏ ‏

‏ ‏

معرفی نادرست از اسلام

‏نیروی اسلام را که بزرگترین نیروست کوبیدند، از جهت اینکه‏‎ ‎‏کوشش کردند تا اسلام را بد معرفی کنند. کوشش کردند تا اینکه‏‎ ‎‏اسلام را بگویند اگر چیزی هم باشد، یک دعا و یک وِرْدی است!‏‎ ‎‏یک آدابی است بین بشر و خدا. آنطوری که در مسیحیت هست.‏‎ ‎‏مسیحیت هم ـ این مسیحیت منسوخ ـ این جور است، مسیحیتی که‏‎ ‎‏نسخ شده است. مسیحیت حضرت عیسی نمی تواند اینطور‏‎ ‎‏باشد.(644)‏

‏14 / 11 / 57‏

‏*  *  *‏

‏ ‏

‏ ‏

دسیسه برای جدایی ملّت از قرآن

قرآن، بزرگترین داعی به قیام ضد سلطه و طاغوت

‏امروز در روزنامه های شوروی ـ برای من ترجمه کرده بودند ـ یکی‏‎ ‎‏تیترش این بود که «اسلام، افیون جامعه»! ما هر نظامی را یک دفعه‏‎ ‎‏ملاحظه می کنیم، خود نظام را، می بینیم نظامی که مثلاً نظام‏‎ ‎‏شاهنشاهی، نظام جمهوری، یکی هم حکومت اسلام است،‏‎ ‎‏یکوقتی متن اسلام را بررسی کنیم ببینیم که آیا متن ماهیت اسلام‏‎ ‎‏چطور است؛ آیا این افیون است و در دعوتهایی که کرده است‏

کتابنبوت از دیدگاه امام خمینی(س)صفحه 606

‏دعوت کرده است به اینکه مردم چرت بزنند؟بخوابند؟ تنبلی‏‎ ‎‏کنند؟ یک بررسی راجع به خود متن اسلام است که سندش قرآن‏‎ ‎‏است ـ از همۀ سندها بالاتر در اسلامْ قرآن است ـ یک بررسی در‏‎ ‎‏قرآن باید بشود. ...‏

‏     اینها می گویند ـ مال حالا هم نیست، مسئله سابقه دار است و‏‎ ‎‏ریشه اش هم برای این است که این ملتِ اسلام را از قرآن جدا‏‎ ‎‏کنند، از اسلام جدا کنند ـ این تبلیغاتی که شده است و از‏‎ ‎‏تعبیراتشان گاهی «اسلام، افیون جامعه» ـ که همین امروز آنکه من‏‎ ‎‏خواندم نوشته بود یا دیروز دیدم ـ گاهی «دین، افیون جامعه‏‎ ‎‏است». وقتی دین را می گویند که افیون جامعه است، باید انسان‏‎ ‎‏ببیند که اولاً این حرفی که اینها می گویند و تبلیغی که اینها می کنند،‏‎ ‎‏اساس این حرف چه است؟ برای چه یک نفر روزنامه نویسی که در‏‎ ‎‏شوروی هست یک همچو مطلبی را ـ تیتری را ـ در روزنامه اش‏‎ ‎‏می نویسد؟ این چه نظری دارد که از آن طرف دنیا یک همچو‏‎ ‎‏مطلبی را می نویسد که اسلامْ کذا یا دینْ کذا، و اساس این مطلب‏‎ ‎‏چه هست؟ اساس این مطلب همین است که اینها که می خواهند‏‎ ‎‏استفاده بکنند از شما و مملکت شما، استثمار کنند شما را و‏‎ ‎‏مملکت شما را هم هرچه دارد ببرند؛ باید آن چیزهایی که احتمال‏‎ ‎‏می دهند که مانع باشد از این غارتگری، اینها را از جلو بردارند که‏‎ ‎‏آزادانه بتوانند یک کاری را که می خواهند انجام بدهند. چه بکنند؟‏‎ ‎‏این مانع یا احتمال مانعیت در چه هست؟ یکی در اسلام است ـ‏‎ ‎‏خود اسلام، یا دین. نه اینکه اینها همین طوری خودشان گفتند؛‏‎ ‎‏اینها مطالعات کردند و روی مطالعاتْ این مسائل را می گویند،‏‎ ‎‏طرح می کنند. اینها متن قرآن را مطالعه کرده اند، اسلام را هم‏‎ ‎‏مطالعه کرده اند و فهمیده اند که قرآن یک کتابی است که اگر‏

کتابنبوت از دیدگاه امام خمینی(س)صفحه 607

‏مسلمانها به آن اتصال پیدا کنند تودهنی می زند به این اقوامی که‏‎ ‎‏می خواهند بیایند سلطه پیدا کنند بر مسلمین. قرآن می گوید هرگز‏‎ ‎‏خدای تبارک و تعالی سلطه ای برای غیرِمُسْلم بر مُسْلم قرار نداده‏‎ ‎‏است. هرگز نباید یک همچو چیزی واقع بشود؛ یک تسلطی، یک‏‎ ‎‏راهی، حتی یک راه نباید پیدا بکند: ‏لَنْ یَجْعَلِ الله‌ لِلْکافِرینَ عَلَی الْمُؤْمِنینَ‎ ‎سَبیلاً‎[13]‎‏ اصلاً راه نباید داشته باشند مشرکین؛ و این قدرتهای فاسده‏‎ ‎‏راه نباید داشته باشند بر مسلمین.‏

‏ ‏

‏     ‏‏اینها مطالعه کردند، دیدند که وضع قرآن و اسلام و متون اسلام‏‎ ‎‏چه است که اگر این متون را مسلمین بر آن اطلاع پیدا کنند و اتصال‏‎ ‎‏پیدا کنند مسلمین بر قرآن و متشبث بشوند به قرآن و اسلام، فاتحۀ‏‎ ‎‏این غارتگریها و این سلطه جوییها را می خوانند؛ پس چه بکنند که‏‎ ‎‏این سلطه جوییها به قوّت خودش باقی باشد و این غارتگریهاهم‏‎ ‎‏ادامه پیدا کند؟ اینها باید این ملت را از اسلام جدا کنند. ادیان دیگر‏‎ ‎‏هم، چون این مطلبْ تابع به آنطور که مثلاً پانصد سال ـ هزار سال‏‎ ‎‏پیش از این داشته باشد نداشته است، آن وقتی که اروپایی ها راه‏‎ ‎‏پیدا کردند به ممالک شرق و دیدند که یک طعمۀ خوبی است‏‎ ‎‏ممالک شرق و برای بلعیدن این طعمه مطالعات کردند، این مسائل‏‎ ‎‏پیدا شده است؛ اینکه سایر ادیان را هم می گویند، مقدمۀ این است‏‎ ‎‏که اسلام را بگویند؛ و الاّ آن ادیان دیگر خیلی مورد احتیاجشان‏‎ ‎‏نیست؛ مقدمۀ این است که اسلام را در نظر مسلمین از آن پایه ای‏‎ ‎‏که دارد منحطش کنند؛ مسلمین را از اسلام جدا بکنند. به ذهنشان‏‎ ‎‏بیاورند که اسلام یک دینی است که آمده است جامعه را خواب‏‎ ‎‏کند تا قدرتمندها بخورند این جامعه را! ...‏

‏     خوب، ما باید مطالعه کنیم ببینیم که آیا متن اسلام ـ که سندش‏

کتابنبوت از دیدگاه امام خمینی(س)صفحه 608

‏قرآن و حدیث است ـ این متن اسلام اینطوری است؟ قرآن‏‎ ‎‏اینطوری است که جامعه را دعوت کرده به اینکه خواب بروند و‏‎ ‎‏قلدرها بخورند این جامعه را؟ سلاطین و اینها بخورند این جامعه‏‎ ‎‏را و هر کاری دارند، هر سلطه ای که دارند، آن سلطه را تحقق‏‎ ‎‏بدهند؟ یا قرآن این جور نیست؟ این خیلی دقت نمی خواهد؛ یک‏‎ ‎‏نظر سطحی می خواهد به قرآن که قرآن را بخوانند، [با‏‎ ‎‏]یک نظر‏‎ ‎‏سطحی ببینند که در قرآن راجع به جنگها چقدر است، و جنگها با‏‎ ‎‏کی بوده. چقدر آیات ما راجع به جنگها و آداب جنگ و تحریک به‏‎ ‎‏جنگ و وادار کردن و امر کردن و الزام کردن به اینکه مسلمین باید‏‎ ‎‏بروند سراغ قتال و جنگ، چقدر آیات است و جنگ با کی بوده.‏‎ ‎‏این یک مسئلۀ سطحی است؛ این دیگر دقت و علمیت‏‎ ‎‏نمی خواهد. جنگها با مشرکین بوده... جنگها شروع شد به دعوت‏‎ ‎‏قرآن، یعنی متن اسلام، یعنی سند اسلام. جنگها در مدینه شروع‏‎ ‎‏شد و چندین جنگ، زیاد جنگها بوده. این جنگها با کی بوده‏‎ ‎‏است؟‏

‏     افیونی که اینها می گویند، می گویند اسلامْ افیون جامعه است،‏‎ ‎‏اسلام آمده است مردم طبقۀ سه و فقرا را برایشان لالایی بگوید‏‎ ‎‏خوابشان بکند تا آن قدرتمندها بخورند آنها را! منافع آنها را بلع‏‎ ‎‏کنند! بلکه ادیان را می گویند اینها که اصل ادیان را آن قدرتمندها‏‎ ‎‏درست کرده اند برای همین معنا! یک دینی درست کرده اند که‏‎ ‎‏مردم را دعوت کنند به اینکه مردم مزاحمت با آنها نکنند؛ دعوت‏‎ ‎‏کنند به اینکه بخورید و کتک بخورید و صحبت هم نکنید، حرفی‏‎ ‎‏نزنید! ببینیم که این جنگهای متعددی که در اسلام واقع شده و‏‎ ‎‏زمان رسول اکرم بود ـ حالا بعد از زمان رسول اکرم باز حرف دیگر‏‎ ‎‏است ـ زمان خود پیغمبر اسلام بوده است که متن اسلام است،‏

کتابنبوت از دیدگاه امام خمینی(س)صفحه 609

‏دیگر هیچ حاشیه نیست، از متن اسلام است، قرآن است و آنکه‏‎ ‎‏قرآن را آورده است برای مردم.(645)‏

‏14 / 8 / 57‏

‏*  *  *‏

‏ ‏

‏ ‏

مشحون بودن قرآن از دعوت به قیام علیه استکبار

‏آخر بی انصافی این است که قرآنی که تو خانه همۀ مسلمانها‏‎ ‎‏هست، همه دارند این قرآن را می بینند، قرآنی که هر صفحه اش را‏‎ ‎‏که باز کنی یا مثلاً هر جزئش را که ببینید، راجع به قتال و راجع به‏‎ ‎‏کشتار اشخاص طاغوت و برانگیختن مستضعفین در مقابل‏‎ ‎‏مستکبرین است، این بی انصافها قرآن را که در دسترس همه‏‎ ‎‏هست نادیده گرفتند، آن وقت می گویند که اسلام آمده است که‏‎ ‎‏مردم را مستضعفین را خواب کند و مستکبرین را بر آنها غلبه‏‎ ‎‏بدهد! این قرآنی که قِتال در آن هست عرض می کنم که، جنگ‏‎ ‎‏مستضعف بر مستکبر هست، سر تا ته آن راجع به فرعون، راجع به‏‎ ‎‏اشخاص دیگر و راجع به مستکبرینی که در آن عصر بودند هست،‏‎ ‎‏و مردم را وادار کرده بر ضد آنها. باز می گویند که قرآن یا پیغمبر‏‎ ‎‏آمده است که این مردم بیچاره و فقیر و رعیت و کشاورز را خواب‏‎ ‎‏کند تا محمد رضا بیاید بمکدشان! این قرآن و آن انبیا.(646)‏

‏12 / 6 / 58‏

‏*  *  *‏

‏ ‏

‏ ‏

پیامبر اسلام، رهبر نبرد دائمی با قدرتمندان

اسلام حرکت بخش و بیدارگر

‏آنی که اینها می گویند دین را قدرتمندها درست کردند که این‏‎ ‎‏ضعفا و فقرا را منافعشان را استثمار کنند و استعمار کنند، ببینیم که‏‎ ‎‏آیا این جنگها، جنگ اینطور بوده است که پیغمبر اکرم همدست‏‎ ‎‏شده است با قدرتمندها و حمله کرده به فقرا؟! یا با فقرا ساخته و‏

کتابنبوت از دیدگاه امام خمینی(س)صفحه 610

‏حمله کرده به قدرتمندها؟ هرکس همان ظواهر اول تاریخ را ببیند،‏‎ ‎‏می بیند اینطوری بوده که پیغمبر یک دستۀ فقیر دورش جمع‏‎ ‎‏بوده اند، یک دسته بوده اند که هیچ جا نداشتند جز «صُفه»؛‏‎ ‎‏«اصحاب صفه»؛ یعنی یک جایی که ـ توی این حیاط یک جایی‏‎ ‎‏شما فرض کنید که یک جایی اسمش [را‏‎ ‎‏]به آن «صفه» می گفتند؛‏‎ ‎‏اینها آنقدر بی جا بودند که اصحابْ صفه ای داشتند و اصحابِ‏‎ ‎‏پیغمبر بودند آنجا می خوابیدند، اینقدر بی چیز بودند؛ چیز‏‎ ‎‏نداشتند اینها، فقرا بودند؛ اینها بودند که در جنگها یک خرما را ـ‏‎ ‎‏در تاریخ است اینها ـ یک دانه خرما را این می گذاشت دهانش که‏‎ ‎‏یک خرده ای چیز پیدا کند، در می آورد می داد به آن، آن هم‏‎ ‎‏می گذاشت دهانش بعد درمی آورد می داد به آن؛‏‎[14]‎‏ جنگ هم بود؛‏‎ ‎‏دارایی شان این بود! آنی که اطراف پیغمبر جمع شده بودند گداها‏‎ ‎‏بودند. خوب، فقرا و گداها جمع شدند دور پیغمبر. همین فقرا و‏‎ ‎‏گداها با تعلیم قرآن در زمان خود رسول اکرم حجاز را فتح کردند!‏‎ ‎‏آنهایی که هیچی بودند. یعنی پیغمبر نتوانست مکه بماند و شب ـ‏‎ ‎‏نصف شبی ـ فرار کرد از مکه به مدینه ـ بعد از اینکه روابطش را با‏‎ ‎‏مَدنیها و بعضی از مَدنیها درست کرده بود فرار کرد از آنجا به‏‎ ‎‏مدینه نصف شب ـ و نمی توانست در آنجا هیچ کاری انجام بدهد.‏‎ ‎‏وقتی هم آمد مدینه، وارد شد به یک عده ای که همین طور که‏‎ ‎‏عرض کردم اینها از فقرا بودند؛ نه اینکه اینها از اغنیا و ثروتمندها‏‎ ‎‏بودند و پیغمبر با ثروتمندها بست و بند کرد که فقرا را مثلاً‏‎ ‎‏خاموش کند؟!‏

‏     تمام جنگهایی که پیغمبر کرده، با این مشرکین عرب، مشرکین‏‎ ‎‏طاغی بوده؛ مشرکینِ قدرتمند بوده؛ جنگجو بوده؛ ... طبقۀ فقرا.‏


کتابنبوت از دیدگاه امام خمینی(س)صفحه 611

‏     ‏‏حالا زمان پیغمبر را داشتم عرض می کردم که ما باید ببینیم که‏‎ ‎‏آیا این قرآن که متن اسلام است و این پیغمبر که آورندۀ اسلام ـ و‏‎ ‎‏آن وقت اسلامْ بی حواشی بوده و خودِ اسلام بوده، متنِ اسلام‏‎ ‎‏بوده ـ این اسلام در آن متن اولیه ای که هیچ دیگر تصرفی از هیچ جا‏‎ ‎‏در آن نبوده این آیا مردم را دعوت کرده به اینکه با اغنیا بسازید؟‏‎ ‎‏اغنیا اگر از شما چیزی بردند، این قدرتها اگر آمدند و مال شما را‏‎ ‎‏برداشتند، شما دیگر حرف نزنید؟! شما ان شاءالله‌ بهشت‏‎ ‎‏می روید، حرف نزنید! یا همین قرآن مردم را، این گداها را ـ عرض‏‎ ‎‏می کنم ـ فقیر این فقیرها که نه مکان داشتند و عدۀ کثیری از آنها‏‎ ‎‏روی صفۀ مسجد، یعنی یک جای بی سقف، یک جایی، زمین‏‎ ‎‏بی سقف، آنجا زندگی می کردند و پهلوی هم می خوابیدند و هیچ‏‎ ‎‏چیز هم نداشتند که بخورند، یک چیزی به آنان می دادند یا از این‏‎ ‎‏طرف و آن طرف یا می رفتند پیدا می کردند می خوردند، و آن‏‎ ‎‏جمعیتی که یک خرما را اینطوری دور می زدند، با این جمعیت راه‏‎ ‎‏افتاد و حجاز را، قدرتمندها را، عقب زد. این افیون است؟! یا این‏‎ ‎‏محرک است؟ تو با این حرفت می خواهی افیون درست کنی!‏‎ ‎‏اینهایی که این حرف را زدند که اسلام افیون است، می خواهند‏‎ ‎‏مسلمین را خواب کنند؛ می خواهند مسلمین را از اسلام جدا کنند؛‏‎ ‎‏و مسلمین خواب بروند و آنها مال مسلمین را بخورند. این کلامْ‏‎ ‎‏افیون است، نه اسلامْ افیون است. اینکه می گویید اسلامْ افیون‏‎ ‎‏جامعه است، خود این برای اغفال مردم است؛ چیزهایی که برای‏‎ ‎‏اغفال مردم است این افیون است نه اینکه آمده است، نه آن‏‎ ‎‏حقیقتی که آمده و در همان زمان خودش با یک عدۀ فقیر، مملکت‏‎ ‎‏حجاز را فتح کرده و عدل و انصاف را تا آخر حجاز برده.‏

‏     این زمان خود پیغمبر است. بعد که قدرت پیدا شد و ـ عرض‏

کتابنبوت از دیدگاه امام خمینی(س)صفحه 612

‏بکنم که ـ قوه پیدا شد در همان قرن اول اسلام، در همان قرن ـ مثلاً‏‎ ‎‏سی سال، در همان قرنهای اول و سی سال اول، سی و پنج سال‏‎ ‎‏اول، دو تا امپراتوری را اینها شکست دادند! امپراتوری روم و‏‎ ‎‏امپراتوری ایران. ایران را فتح کردند، روم را هم فتح کردند. این‏‎ ‎‏افیون است؟! این اسلام آمده است که بسازد با کسری و مردم را‏‎ ‎‏بگوید تبعیت کنید از کسری؟! این آمده است که بسازد با سلطان‏‎ ‎‏روم و بگوید به مردم روم ـ تعلیم کند ـ که بسازید با اینها؟! یا این‏‎ ‎‏آمد و دوتا امپراتوری را شکست داد و عقبشان زد برای اینکه عدل‏‎ ‎‏را در عالَم و برای این فقرا... برای اینکه این فقرا را آنها‏‎ ‎‏می خوردند، جلویشان را بگیرد؟‏

‏     ... بعدش هم در زمانهای بعدی که اسلام با چیزها، جنگها،‏‎ ‎‏جنگهای بین همین طایفۀ طبقۀ سه بوده با امپراتوریها؛ منتها اسلام‏‎ ‎‏همچو قدرتی داده بود به این عده جمعیت کم، چند هزاری، که‏‎ ‎‏رفتند امپراتوری روم را فتح کردند و امپراتوری ایران را هم فتح‏‎ ‎‏کردند. امپراتوری ایران که وقتی ـ مثلاً ـ [در] جنگها که وقتی تجهیز‏‎ ‎‏قوا می کردند، اسبهایشان چه و ـ عرض می کنم ـ زینهای اسب طلا و‏‎ ‎‏نمی دانم چه، بساطی اینها داشتند، همین سر و پابرهنه ها را،‏‎ ‎‏همینهایی که پیاده می رفتند و چندتایشان یک شتر داشتند و البته‏‎ ‎‏یکی یک شمشیر داشتند، قدرت داشتند، شمشیر داشتند اما چند‏‎ ‎‏نفر با هم یک شتر داشتند و چند نفر با هم مثلاً یک اسب، ده تا‏‎ ‎‏اسب در یک جمعیتشان پیدا می شد، اسبی نداشتند، شتر حسابی‏‎ ‎‏نداشتند، اسبی نداشتند، آذوقۀ حسابی نداشتند اما قدرت داده بود‏‎ ‎‏اسلام به اینها، یعنی تحت تعلیمات متن اسلام و آن کسی که متن‏‎ ‎‏اسلام را پیاده کرده بود، یک همچو قدرتی به مسلمین داده بود که‏‎ ‎‏همین آدمهایی که دیروز چیزی نبودند و یک عده فقرایی با هم آنجا‏

کتابنبوت از دیدگاه امام خمینی(س)صفحه 613

‏می لولیدند، امروز شمشیر را کشیدند و دوتا امپراتوری که تمام دنیا ـ‏‎ ‎‏آن وقت از اینجاها خبری نبوده، آن وقت این دو امپراتوری بوده‏‎ ‎‏است که یکی روم بوده و یکی ایران بوده ـ این دو امپراتوری را، این‏‎ ‎‏یک مشت عرب صُعلوک و گدا که شمشیر چندتا در این ـ مثلاً ـ‏‎ ‎‏ده هزار، بیست هزار نفر بوده، اینها همه شمشیر نداشتند، همه زره‏‎ ‎‏نداشتند، همه چیز نداشتند، با همین دست خالی راه افتادند لکن‏‎ ‎‏قدرت روحی داشتند ـ مثل ما نبودند که ضعیف النفس یا‏‎ ‎‏ضعیف القلب باشند! قدرت روحی داده بود اسلام به آنها ـ همین‏‎ ‎‏عدۀ قلیل با همین قدرت الهی که به آنها داده شده بود و پشتوانه ای‏‎ ‎‏که اسلام دنبالش بود و دعوتی که اسلام می کرد از اینها، راه افتادند و‏‎ ‎‏آن دوتا امپراتوری بزرگ را شکست دادند و فتح کردند. ایران فتح‏‎ ‎‏شد در زمانِ قبل از اینکه سی سال از اسلام بگذرد، ایران فتح شد و‏‎ ‎‏روم فتح شد؛ و مملکت اسلام رفت تا آن طرف افریقا و تا همه جا، تا‏‎ ‎‏اسپانیا رفت. منتها بعد بی عرضگی کردند خود مسلمانها که یک‏‎ ‎‏مسئلۀ دیگر است.‏

‏     ‏‏پس، ما متن اسلام را که مطالعه بکنیم این جور نبوده است که‏‎ ‎‏متن اسلام آمده است که سلاطین را تسلط بدهد بر فقرا، بر طبقۀ‏‎ ‎‏بعد؛ قدرتمندها را سلطه بدهد بر غیر قدرتمندها. متن اسلام این‏‎ ‎‏جور نبوده.(647)‏

‏14 / 8 / 57‏

‏*  *  *‏

‏ ‏

‏ ‏

جانشینان پیامبر و جهاد مستمر علیه حکومتهای ظالم

‏ما باید ببینیم که خوب، آنهایی که اسلام را تبلیغ کردند و از اول هم‏‎ ‎‏شما ببینید که [در راه اسلام مبارزه] می کردند [چه کسانی بودند]،‏‎ ‎‏خود پیغمبر اسلام با کی جنگ کرد؟ با این قدرتمندان مکه و‏

کتابنبوت از دیدگاه امام خمینی(س)صفحه 614

‏قدرتمندهای حجاز. بعدش خلفایی که بودند، چه خلفایی که ما‏‎ ‎‏قبولشان داریم، چه خلفایی که ما قبول نداریم؛ آنها با [چه کسانی]‏‎ ‎‏جنگ [کردند]، آنها هم لشکر کشیدند با سلاطین ایران و سلاطین‏‎ ‎‏رُم و با اینها جنگ کردند؛ با سلاطین جنگ می کردند، نه اینکه از‏‎ ‎‏قِبَل سلاطین مأمور بودند که مردم را خواب کنند. آنها مأمور تحرک‏‎ ‎‏بودند؛ تحرک اینکه مردم مُسْلم و ضعفا را، مستضعفین را‏‎ ‎‏بشورانند بر این اشخاصی که دارند مال مردم را می خورند. رُمی ها‏‎ ‎‏و ... ایرانی ها آن وقت محل ابتلا بودند. جنگها کردند با اینها، و فتح‏‎ ‎‏کردند آنجاها را برای مسلمین و برای اسلام؛ و ابداً این مسأله‏‎ ‎‏مطرح نبوده است که یک کسی بگوید که بسازید با این دولتمندها،‏‎ ‎‏بسازید با این سلاطین؛ یک همچو مطلبی نبوده است در کار.‏‎ ‎‏همیشه جنگ بوده، خود پیغمبر اسلام و بعدش هم خلفای پیغمبر.‏

‏     زمانی هم که حضرت امیر ـ سلام الله‌ علیه ـ بودند، ایشان هم مبتلا‏‎ ‎‏شدند به یک جنگ داخلی؛ که می دیدند اگر این جنگ داخلی را‏‎ ‎‏[دنبال] نکنند، اسلام را معاویه فاتحه اش را می خواند. ... ایشان هم‏‎ ‎‏جنگ می کند؛ با کی؟ با معاویه که در مرکز شام نشسته و اسلام با‏‎ ‎‏بودن او در خطر است، و دارد مردم را استعباد کرده و ظلم می کند.‏

‏     ... ائمۀ ما ـ علیهم السلام ـ که همه شان کشته شدند، برای این‏‎ ‎‏[بود‏‎ ‎‏]که همۀ اینها مخالف با دستگاه ظلم بودند. اگر امامهای ما تو‏‎ ‎‏خانه هایشان می نشستند و عرض می کنم، آنطوری که اینها‏‎ ‎‏می گویند ... مردم را دعوت می کردند به بنی امیه و بنی عباس؛ اینها‏‎ ‎‏که محترم بودند، روی سرشان می گذاشتند آنها ائمه ما را، لکن‏‎ ‎‏آنها می دیدند هر یک از [ائمه‏‎ ‎‏]حالا که نمی تواند لشکرکشی کند،‏‎ ‎‏از باب اینکه مقتضیاتش فراهم نیست، دارد زیرزمینی اینها را از‏‎ ‎‏بین می برد اینها را می گرفتند، حبس می کردند. ده سال در حبس‏

کتابنبوت از دیدگاه امام خمینی(س)صفحه 615

‏آنها بودند. برای نماز و روزه بود که حبس کردند حضرت موسی‏‎ ‎‏بن جعفر را؟ چون نماز می خواند؟ چون روزه می گرفت؟ چون‏‎ ‎‏مردم را دعوت می کرد به [پیروی از‏‎ ‎‏]هارون الرشید و ... [که] شما‏‎ ‎‏بروید و با آنها بسازید؟ هرچه آنها ظلم می کنند شما حرف نزنید؟!‏‎ ‎‏یا قضیه این نبوده است آنها از باب اینکه می دیدند این خطرناک‏‎ ‎‏است برای دولت خطرناک است، برای قدرتها اینها خطرناک‏‎ ‎‏بوده اند برای اینها؛ از این جهت، اینطور شد که آنها را حبس‏‎ ‎‏کردند، کشتند، [اذیت‏‎ ‎‏]کردند، تبعید کردند.‏

‏     می گویند مردیکه از [مدینه] برمی دارد امام ـ علیه السلام ـ را‏‎ ‎‏می آورد در اینجا، یا حضرت عسکری را در سامرا چندین سال نگه‏‎ ‎‏می دارد و تحت فشار و در نظام، در عَسْکر ... در جُند ایشان را نگه‏‎ ‎‏می دارد و محبوس است امام ـ علیه السلام ـ در آنجا. این از باب این‏‎ ‎‏[بود] که نماز می خواست بخواند؟ خوب ...، خود آنها هم نماز‏‎ ‎‏می خواندند، به نماز چه کار داشتند؟ چون امام ـ علیه السلام ـ پسر‏‎ ‎‏پیغمبر بود، آن وقت پسر پیغمبر خیلی هم [مورد احترام بود]؛ اگر‏‎ ‎‏پسر پیغمبر سر جای خودش می نشست و کار نداشت به مردم،‏‎ ‎‏چیزی نبود؛ اما آنها گاهی به اشارۀ آنها ... (چون موردی بود که اگر‏‎ ‎‏می فهمیدند، ریشۀ اینها را می کندند) در ظاهر وقتی که یکی از این‏‎ ‎‏هاشمیون قیام می کردند بر ضد حکومتها؛ در ظاهر اینها یک انتقاد‏‎ ‎‏صوری هم از آن می کردند، لیکن با دست اینها بود. اینها آنها را وادار‏‎ ‎‏می کردند به اینکه این کار را بکنند. دعا می کند امام ـ علیه السلام ـ به‏‎ ‎‏زید و امثال اینها که قیام کردند بر ضد این خلفا و بر ضد این‏‎ ‎‏قدرتمندها.(648)‏

‏23 / 7 / 57‏

‏*  *  *‏


کتابنبوت از دیدگاه امام خمینی(س)صفحه 616

مقایسه زندگی و سیاست رؤسای حکومت اسلامی و حکومتهای مادی

‏وقتی می آییم سراغ آنهایی که دین را تبلیغ می کردند، مثل خود‏‎ ‎‏پیغمبر، حضرت امیر، سلام الله‌علیه، خلفای پیغمبر؛ یعنی خلفای‏‎ ‎‏صوری پیغمبر تا آن وقتی که باب خلافت توی کار بود و به سلطنت‏‎ ‎‏نرسیده بود، بعد از آن علمای اسلام، شما اگر تاریخ را ملاحظه‏‎ ‎‏کنید، همیشه جنگ مابین این طایفه و قلدرها بوده؛ هیچ وقت‏‎ ‎‏همچون نبوده است که اینها ساکت بنشینند؛ منتها به مقدار قدرت‏‎ ‎‏و به مقداری که عرض می کنم، توانایی داشتند و کم بوده است‏‎ ‎‏توانایی شان؛ آن هم البته عللی داشته است که نقصی، نقیصه هایی‏‎ ‎‏در کار بوده.‏

‏     و ما در زمان خودمان، در این مدتی که خودمان مشاهده‏‎ ‎‏کردیم، قیامهایی از همین طبقه ما دیده ایم در مقابل رضا شاه. آن‏‎ ‎‏وقت که آمد و کودتا کرد و عرض می کنم، آن بساط را درآورد و آن‏‎ ‎‏ظلمها و آن تعدیات را کرد به همۀ طبقات مردم، هیچ قدرتی در‏‎ ‎‏مقابلش نایستاد الاّ قدرت روحانی که قیامهای متعدد شد که ما‏‎ ‎‏همه اش را یادمان است. قیامهایی که از علمای اصفهان شد؛ در قم‏‎ ‎‏جمع شدند همه با هم، از علمای بلاد هم آمدند در قم. قیامی که‏‎ ‎‏از خراسان شد که همۀ علمای خراسان را که قیام کرده بودند‏‎ ‎‏گرفتند و بردند در زندان؛ مثل مرحوم آسید یونس و مرحوم‏‎ ‎‏آقازاده و دیگران. قیامی که از آذربایجان شد، علمای بزرگ‏‎ ‎‏آذربایجان را مثل مرحوم آمیرزا صادق آقا و مرحوم انگجی و‏‎ ‎‏دیگران را گرفتند و از آنجا بردند تبعید کردند. قیامهای متعدد‏‎ ‎‏[شد]؛ قیامی که مرحوم آقای قمی کرد که آمد به تهران، و مردم با‏‎ ‎‏او همراهیِ درست نکردند و ایشان را هم گرفتند و تبعید کردند.‏‎ ‎‏قیامهای زیادی کرده اند که تاریخ نشان می دهد که اینها این جور‏‎ ‎‏نبود که مردم را دعوت به آرامش کنند که مردم در مقابل ظلم‏

کتابنبوت از دیدگاه امام خمینی(س)صفحه 617

‏حرف نزنند، در مقابل ظَلَمه حرف نزنند؛ این تبلیغات بوده است‏‎ ‎‏که کار ماها را به اینجا رسانده است که الآن هم باز صحبتش را‏‎ ‎‏می کنند؛ یعنی منحرفها صحبتش را الآن هم می کنند و اینها کمک‏‎ ‎‏می کنند به بنگاه ظلم.‏

‏     آنهایی که این مسائل را مثلاً، زمزمه می کنند، اینها یا اینکه‏‎ ‎‏خودشان از دستگاهها هستند و عمال آنها هستند یا فریب‏‎ ‎‏خورده اند از عمال آنها. این شعارهای مثلاً کمونیستی و شعارهای‏‎ ‎‏مارکسیستی اینها از همان قماش هست؛ که اینها یک دسته ای از‏‎ ‎‏جوانهای بازی‌خورده اند به واسطۀ اینها؛ اینها مطالعه نکرده اند در‏‎ ‎‏احوال آنهایی که اینها را دعوت می کنند به کمونیستی، و به‏‎ ‎‏مارکسیستی دعوت می کنند. مطالعه ای در احوال آنها نکرده اند‏‎ ‎‏ببینند خود آنها چکاره بودند، مثلاً استالین ـ که در [دوران] اخیر،‏‎ ‎‏ما همه ادراکش کردیم و در زمان او بودیم و بعضی [از] شما هم‏‎ ‎‏بودید ـ این چه جور بوده خودش؛ خودش چه آدمی بوده است تا‏‎ ‎‏اینکه اینها می خواهند تبعیت از او بکنند!‏

‏     بله، آن وقتی که جنگ عمومی واقع شد، لشکر ارتش روسیه‏‎ ‎‏آمدند به ایران ـ از تقریباً آن طرف تهران تا خراسان و آنجا آنها‏‎ ‎‏بودند، و مال انگلستان و هم مال امریکا، هم آن طرفها را گرفته‏‎ ‎‏بودند، هر کدام یک گوشۀ ایران را ضبط کرده بودند و بودند در‏‎ ‎‏ایران ـ و ما دیدیم، من خودم دیدم، و یک مطلب هم آن وقت‏‎ ‎‏معروفِ معروف شد؛ اما آن مطلبی که معروف شد: آن وقتی که‏‎ ‎‏متفقین آمدند؛ یعنی رؤسای متفقین «استالین و روزولت و‏‎ ‎‏چرچیل» اینها آمدند به ایران، استالین، آن آدمی که این آقایان‏‎ ‎‏می گویند که خیر، آن آدم کمونیست بود، آن آدم توده ای بود، آن با‏‎ ‎‏مردم چطور بود، به او «قارداش» می گفتند، برادر بود؛ همۀ اینها،‏

کتابنبوت از دیدگاه امام خمینی(س)صفحه 618

‏وقتی خودش آمد به ایران، باید حتی گاو شیرده برایش می آوردند‏‎ ‎‏که مبادا این آقا از شیر گاو ایران بخورد! این آقای کرملین نشین که‏‎ ‎‏قارداشش عبارت از این ارتشش و توده های مردم بود، این وقتی که‏‎ ‎‏آمد، در همان جنگ عمومی برای یک مشورت آمد به ایران، آن‏‎ ‎‏وقت معروف بود در اینکه ایشان با یک گاو خاصی که عرض‏‎ ‎‏می کنم، همراهش آوردند که شیر آن گاو را بخورد، مبادا خدای‏‎ ‎‏نخواسته این شیر گاو نباشد و مبتلا بشود به شیر گاو ایران! این‏‎ ‎‏زندگی اشرافی او بود.‏

‏     و من خودم این را دیگر دیدم که ما از تهران می رفتیم به مشهد‏‎ ‎‏با اتوبوس، برخوردیم به این لشکرهایی که از روسیه بودند، که‏‎ ‎‏عقیده شان این بود که ما و استالین هر دو برادریم و همه با هم مثل‏‎ ‎‏هم می مانیم! اینها می آمدند برای گدایی سیگار یا چیز دیگر؛ وقتی‏‎ ‎‏یک سیگار به آنها دادند، گرفت آن سیگار را، و آنقدر خوشحال‏‎ ‎‏شد که بنا کرد سوت زدن و راه رفتن! برای یک سیگار گدایی‏‎ ‎‏می کرد! او وقتی که آمد، با طیاره آمد و با چه وضعی و با چه‏‎ ‎‏اشخاصی و با کذا؛ گاو شیرده هم آوردند که آقا شیر بخورد از آن‏‎ ‎‏گاو!‏

‏     اینها بازی می دهند مردم را، مردم را بازی می دهند. لنین که‏‎ ‎‏اینقدر از او تعریف می کنند و کذا، اولاً به واسطۀ یک شکست‏‎ ‎‏جنسی خودش وارد شده و مخالفت کرده است با آنهایی که دیانت‏‎ ‎‏داشتند؛ با آن علمایی که آن وقت بودند و علمای خودشان! یک‏‎ ‎‏مسئلۀ جنسی بوده است که آنها منعش کردند و او عصبانی شده!‏‎ ‎‏آن وقت یک قصه هم از او نقل می کنند که ایشان گفته است که‏‎ ‎‏«باید ما حساب کنیم ببینیم که این افرادی که در مملکت ما هستند،‏‎ ‎‏خرج و دخلشان چه جوری است، هر نفر آدمی که حساب کردیم‏

کتابنبوت از دیدگاه امام خمینی(س)صفحه 619

‏در سالْ خرج و دخلش با هم مساوی است یا دخلش بیشتر از‏‎ ‎‏خرجش است، این را ما نگاه می داریم؛ برای اینکه خوب خرج‏‎ ‎‏خودش را دارد، یک چیزی هم به ما می رسد! هر آدمی که‏‎ ‎‏خرجش کمتر نیست [و] دخلش کمتر از خرجش است، این را باید‏‎ ‎‏توی دریا انداخت!» این آدم انسان دوست یک همچو آدمی است!‏‎ ‎‏اینکه حالا اینقدر از او تعریف می کنند یک همچو آدمی است که‏‎ ‎‏این فقرا که نمی توانند کار بکنند، پیرمرد حالا شده است، ضعیف‏‎ ‎‏شده است، یک عیبی دارد که نمی تواند کار کند به اندازۀ مخارج‏‎ ‎‏خودش، این دیگر به درد نمی خورد؛ این را باید ریخت توی دریا‏‎ ‎‏راحت بشوند! توی دریا هم بریزند. که دیگر محتاج به اینکه زمین‏‎ ‎‏را بکنند و اینها، نباشد! اینها بازی می دهند جوانهای ما را، و‏‎ ‎‏تبلیغات است همه اش؛ واقعیت نیست. این یک حکومت و یک،‏‎ ‎‏عرض بکنم که رئیس برای آنها [است]؛ و ما هم حکومت‏‎ ‎‏خودمان را نشان می دهیم، آن حکومتی که ما می خواهیم.‏

‏     آن حکومتی که ما می خواهیم مصداقش یکی خود پیغمبر اکرم‏‎ ‎‏است که حاکم بود. ما بناست که رؤسا را [در نظر] بگیریم، رؤسا‏‎ ‎‏را نظر بکنیم، سیرۀ رؤسا را نظر بکنیم؛ یکی از آنها هم حضرت‏‎ ‎‏امیر بود؛ یکی هم عُمَر بود. ما ببینیم اینها مثل عُمَر هم هستند؟‏‎ ‎‏یکی از آنها هم حضرت امیر. خود پیغمبر را هر کس که سیره‏‎ ‎‏نوشته است از رسول اکرم، [نقل کرده که‏‎ ‎‏]وضعش در زندگی کمتر‏‎ ‎‏بوده است از این مردم عادی که آن وقت در مدینه زندگی‏‎ ‎‏می کردند. اطاق گلی اینها داشتند؛ توی مسجد یک اطاق گلی‏‎ ‎‏داشتند. سوار الاغ می شده، یک کسی هم دنبالش، پشت سرش‏‎ ‎‏می نشسته و می رفته. آن وقت هم برای او مسأله می گفته، او را‏‎ ‎‏تربیت می کرده. شما بیاورید یک حاکمی، یک رئیسِ عرض‏

کتابنبوت از دیدگاه امام خمینی(س)صفحه 620

‏می کنم کلانتری، یک کدخدای یک شهری، یک دهی بیاورید که‏‎ ‎‏اینطوری باشد. سلوکش با ملت این باشد که وقتی توی مسجد،‏‎ ‎‏مسجدِ محل ادارۀ حکومت، می آمدند آنجا، وقتی که پیغمبر توی‏‎ ‎‏مسجد نشستند و عرض می کنم که چند نفر هم همراهشان هستند،‏‎ ‎‏با هم نشسته اند و دارند صحبت می کنند، اشخاصی که‏‎ ‎‏نمی شناختند، از خارج می آمدند، نقل شده است که نمی شناختند‏‎ ‎‏اینها کدام یکی، عرض می کنم که حاکم است و کدام یکی محکوم؛‏‎ ‎‏کدام یکی پیغمبر است، کدام یکی مردم دیگر. یک زندگی اشرافی‏‎ ‎‏و یک زندگیِ عرض می کنم، چیزی نداشته. در عین حال که‏‎ ‎‏خودش اینطور بوده، آنقدر به این فقرا رسیدگی می کرده و به این‏‎ ‎‏ضعفا رسیدگی می کرده است که مردم همه از ذکرش فرض کنید،‏‎ ‎‏عاجزند.‏

‏     آن هم حضرت امیر با سلطنتِ ـ جسارت است که من سلطنت‏‎ ‎‏به ایشان بگویم ـ با خلافتِ چندین مملکتی که ایران یکی از آنها،‏‎ ‎‏حجاز یکی از آنها، نمی دانم عراق یکی از آنها، اردن یکی از آنها،‏‎ ‎‏مصر یکی از آنها [بوده]؛ این یک همچو دامنه ای آن وقت داشته‏‎ ‎‏سلطنت ایشان، با این دامنۀ سلطنت، زندگی خودش را ببینیم که‏‎ ‎‏آیا این غمخوار ملت است یا اینهایی که اینها می گویند؟ مقایسه‏‎ ‎‏بکنید و زندگی شان را در تاریخ ببینید. آنی که نقل می کنند یک‏‎ ‎‏پوستی ایشان داشته است، یک پوست گوسفندی داشته، شبها‏‎ ‎‏خودش و عیالش رویش می خوابیده اند؛ روز هم این را‏‎ ‎‏می گذاشتند آنجا برای شترشان علف می ریختند. این زندگی‏‎ ‎‏حضرت امیر! در عمرش شاید یک دفعه یک نان سیری نخورده‏‎ ‎‏باشد. آن وضع خوراک حضرت امیر که درِ آن [صندوقچه] را ـ به‏‎ ‎‏حَسَب نقل ـ مُهر می کرده، آنجایی که توی آن [نان] جو بوده‏

کتابنبوت از دیدگاه امام خمینی(س)صفحه 621

‏است، مُهر می کرده است که مبادا اینها باز کنند و یک چیز دیگر‏‎ ‎‏توی آن بریزند، یک چربی، یک چیزی، که این مثلاً به واسطۀ‏‎ ‎‏ترحمی که فرزندانش می خواستند به پدر بکنند، و زینب مثلاً‏‎ ‎‏می خواسته به پدر بکند، [خورشتی] داخل این بکند، مُهر‏‎ ‎‏می کرده که دست نخورده باشد؛ این خوراک حضرت امیر ـ‏‎ ‎‏سلام الله‌ علیه ـ بود.‏

‏     آن شبی که شب فوت ایشان، ضربت خوردن ایشان هست، آن‏‎ ‎‏شب مهمان ام کلثوم، می گویند بوده است؛ وقتی که برایش غذا‏‎ ‎‏می آورند، ایشان غذا برای افطارش می آورد، می بیند که نمک‏‎ ‎‏آورده و شیر؛ می گوید تو چه وقت دیدی من دو تا خورش داشته‏‎ ‎‏باشم؟ یکی اش را بردار. می گویند که رفته است نمک را بردارد؛‏‎ ‎‏گفته است: به جان من شیر را بردار. با نمک دو لقمه دست برد و‏‎ ‎‏خورد. این حکومت ماست، حکومت اسلام است، حاکم اسلام‏‎ ‎‏است؛ آن هم حاکم کمونیست و مارکسیسم و اینها.(649)‏

‏8 / 8 / 57‏

‏*  *  *‏

‏ ‏

‏ ‏

مذهب امریکایی مخدر است

‏... با آزادی نسبی مراسم مذهبی در بعضی از جمهوریهای‏‎ ‎‏شوروی، نشان دادید که دیگر اینگونه فکر نمی کنید که مذهب‏‎ ‎‏مخدر جامعه است. راستی مذهبی که ایران را در مقابل ابرقدرتها‏‎ ‎‏چون کوه استوار کرده است مخدر جامعه است؟ آیا مذهبی که‏‎ ‎‏طالب اجرای عدالت در جهان و خواهان آزادی انسان از قیود‏‎ ‎‏مادی و معنوی است مخدر جامعه است؟ آری، مذهبی که وسیله‏‎ ‎‏شود تا سرمایه های مادی و معنوی کشورهای اسلامی و غیر‏‎ ‎‏اسلامی، در اختیار ابرقدرتها و قدرتها قرار گیرد و بر سر مردم‏

کتابنبوت از دیدگاه امام خمینی(س)صفحه 622

‏فریاد کشد که دین از سیاست جدا است مخدر جامعه است. ولی‏‎ ‎‏این دیگر مذهب واقعی نیست؛ بلکه مذهبی است که مردم ما آن‏‎ ‎‏را «مذهب امریکایی» می نامند.(650)‏

‏11 / 10 / 67‏

‏*  *  *‏

‏ ‏

کتابنبوت از دیدگاه امام خمینی(س)صفحه 623

‎ ‎

کتابنبوت از دیدگاه امام خمینی(س)صفحه 624

  • . چهل حدیث؛ ص 5، 12.
  • . «... انما العلم ثلاثة: آیة محکمة، او فریضة عادلة، او سنة قائمة و ما خلاهن فهو فضل»؛ اصول کافی؛ ج 1، ص 32، «کتاب فضل العلم»، «باب صفة العلم و فضله»، ح 1.
  • . «هرکس برخلاف آنچه خدا فرستاده حکم کند، چنین کسی از کافران است»؛ (مائده  /  44).
  • . «و هرکس خلاف آنچه خدا فرستاده حکم کند، چنین کسی از ستمکاران خواهد بود»؛ (مائده  /  45).
  • . «و هرکس خلاف آنچه خدا فرستاده حکم کند، چنین کسی از فاسقان خواهد بود»؛ مائده  /  47.
  • . «و ما این کتاب را بحق فرستادیم که تصدیق به دوستی و راستی همه کتبی که در برابر اوست نموده، و بر حقیقت کتب آسمانی پیشین گواهی می دهد. پس حکم کن میان آنها به آنچه خدا فرستاده، و در اثر پیروی از خواهشهای ایشان، حکم حقّی که به تو نازل آمده، وامگذار...»؛ (مائده  /  48).
  • . «و تو بدانچه خدا فرستاده میان مردم حکم کن و پیرو خواهشهای آنان مباش و بیندیش که مبادا تو را فریب دهند. و در بعضی احکام که خدا به تو فرستاده تقاضای تغییر کنند...»؛ (مائده  /  49).
  • . «آیا باز تقاضای تجدید حکم زمان جاهلیت را دارند؟ و کدام یک از حکم خدا برای اهل یقین نیکوتر خواهد بود؟»؛ (مائده  /  50).
  • . «همانا دین] پسندیده] نزد خداوند، اسلام است»؛ (آل عمران  /  19).
  • . کشف الاسرار؛ ص 179.
  • . «لقد منّ الله علی المؤمنین اذ بعث فیهم رسولاً من انفسهم یتلوا علیهم آیاته و یزکّیهم و یعلّمهم الکتاب و الحکمة. خداوند بر اهل ایمان منّت گذاشت که رسولی از خودشان در میان آنان برانگیخت تا بر آنها آیات خدا را تلاوت کند، و نفوسشان را از هر نقص و آلایش پاک گرداند، و به آنها احکام شریعت و حقایق حکمت بیاموزد»؛ (آل عمران  /  164).
  • . « همگی بامشرکین بجنگید»؛ توبه  /  36.
  • . «و خداوند هرگز برای کافران بر مؤمنان راهی(تسلّطی) قرار نداده است»؛ (نسا  /  141).
  • . اشاره به داستان جنگ تبوک.