فصل سیزدهم
مباحثی پیرامون دین
کتابنبوت از دیدگاه امام خمینی(س)صفحه 581
کتابنبوت از دیدگاه امام خمینی(س)صفحه 582
مباحثی پیرامون دین
دین، محتوا و نیاز به آن
علوم و معارف سه گانه شریعت
بدان که پیش از این ذکر شد که انسان به طور اجمال و کلی دارای سه نشئه و صاحب سه مقام و عالم است: اوّل، نشئه آخرت و عالم غیب و مقام روحانیت و عقل. دوم، نشئه برزخ و عالم متوسط بین العالمین و مقام خیال. سوم، نشئه دنیا و مقام مُلک و عالم شهادت. و از برای هر یک از این [ها] کمال خاصی و تربیت مخصوصی است و عملی است مناسب با نشئه و مقام خود؛ و انبیا، علیهم السلام، متکفل دستور آن اعمال هستند. پس کلیۀ علوم نافعه منقسم شود به این سه علم؛ یعنی، علمی که راجع است به کمالات عقلیه و وظایف روحیه؛ و علمی که راجع به اعمال قلبیه و وظایف آن است؛ و علمی که راجع به اعمال قالبیه و وظایف نشئۀ ظاهرۀ نفس است.
اما علومی که تقویت و تربیت عالم روحانیت و عقل مجرد را کند، علم به ذات مقدس حق و معرفت اوصاف جمال و جلال؛ و علم به عوالم غیبیۀ تجردیه، از قبیل ملائکه و اصناف آن، از اعلی مراتب جبروت اعلی و ملکوت اعلی تا اخیرۀ ملکوت اسفل و
کتابنبوت از دیدگاه امام خمینی(س)صفحه 583
ملائکه ارضیه و جنود حق جَلَّ و عَلا؛ و علم به انبیا و اولیا و مقامات و مدارج آنها؛ و علم به کتب منزله و کیفیت نزول وحی و تنزل ملائکه و روح؛ و علم به نشئۀ آخرت و کیفیت رجوع موجودات به عالم غیب و حقیقت عالم برزخ و قیامت و تفاصیل آنها؛ و بالجمله، علم به مبدأ وجود و حقیقت و مراتب آن و بسط و قبض و ظهور و رجوع آن. و متکفل این علم پس از انبیا و اولیا، علیهم السلام، فلاسفه و اعاظم از حکما و اصحاب معرفت و عرفان هستند.
و علومی که راجع به تربیت قلب و ارتیاض آن و اعمال قلبیه است، علم به منجیات و مهلکات خُلقیه است؛ یعنی، علم به محاسن اخلاق، مثل صبر و شکر و حیا و تواضع و رضا و شجاعت و سخاوت و زهد و ورع و تقوی، و دیگر از محاسن اخلاق، و علم به کیفیت تحصیل آنها و اسباب حصول آنها و مبادی و شرایط آنها؛ و علم به قبایح اخلاق، از قبیل حسد و کبر و ریا و حقد و غشّ و حبّ ریاست و جاه و حب دنیا و نفس و غیر آن؛ و علم به مبادی وجود آنها و علم به کیفیت تنزه از آنها. و متکفل این نیز پس از انبیا و اوصیا علیهم السلام، علمای اخلاق و اصحاب ریاضات و معارف اند.
و علومی که راجع به تربیت ظاهر و ارتیاض آن است، علم فقه و مبادی آن؛ و علم آداب معاشرت و تدبیر منزل و سیاست مُدُن؛ که متکفّل آن، علمای ظاهر و فقها و محدثین هستند پس از انبیا و اوصیا...
پیغمبر اکرم، صلّی الله علیه و آله و سلّم، در این حدیث شریف علوم را منقسم به سه قسمت می فرماید؛ و هیچ شک
کتابنبوت از دیدگاه امام خمینی(س)صفحه 584
نیست که این علوم ثلاثه راجع به این مراتب ثلاثه است. چنانچه شهادت به این مدعا می دهد علوم متداوله در کتب الهیه و سنن انبیا و اخبار معصومین، علیهم الصلوة و السلام، که علوم آنها منقسم به همین سه قسمت شود:
یکی علم به الله و ملائکه و کتب و رسل و یوم الآخرة؛ که کتب سماویه، و بالخصوص کتاب جامع الهی و قرآن کریم ربوبی، مشحون از آن است. بلکه می توان گفت تنها چیزی را که کتاب خدا از هر چیز بیشتر متکفل است همین علم است. و دعوت به مبدأ و معاد است به طریق برهان صحیح و تبیان کامل که محققین بیان آن را فرمودند. و دو مرحلۀ دیگر در کتاب الهی نسبت به این مرتبه قدر قلیلی دارد. و احادیث ائمۀ هدی، علیهم السلام، نیز در این مقصد فوق حد احصا است....
و همین طور راجع به تهذیب باطن و اصلاح خُلق و تعدیل خُلق در کتاب الهی و اخبار وارده از اهل بیت، علیهم السلام، فوق مأمول وارد است....
و احادیث راجعه به فقه و مناسک ظاهره نیز محتاج به ذکر نیست که جمیع کتب ما مشحون از آن است.
پس، معلوم شد علوم شریعت منحصر به این [سه] قسم است بر طبق احتیاجات بشر و مقامات ثلاثۀ انسانیه.(625)
* * *
نیاز بشر به قانونگذار الهی
گواه این سخن از قرآن
دین، برای زندگی فردی و جمعی دنیوی و اخروی
از احکام روشن عقل که هیچ کس انکار آن را نمی تواند بکند، آن است که در میانۀ بشر قانون و حکومت لازم است و عائلۀ بشر، نیازمند به تشکیلات و نظام نامه ها و ولایت و حکومتهای اساسی
کتابنبوت از دیدگاه امام خمینی(س)صفحه 585
است و آنچه عقل خدا داده، حکم می کند، آن است که تأسیس حکومت به طوری که بر مردم به حکم خرد لازم باشد، متابعت و پیروی از آن، از کسی روا و بجاست که مالک همه چیز مردم باشد و هر تصرّفی در آنها بکند، تصّرف در مال خود باشد و چنین شخصی که تصرّف و ولایتش در تمام بشر به حکم خرد نافذ و درست است، خدای عالم است که مالک تمام موجودات و خالق ارض و سماوات است. پس، هر حکمی که جاری کند، در مملکت خود جاری کرده، و هر تصرّفی بکند، در دادۀ خود تصرّف کرده است و اگر خدا به کسی حکومت داد و حکم او را به توسّط گفتۀ پیغمبران، لازم الاطاعة دانست، بر بشر نیز لازم است از آن اطاعت کنند، و غیر از حکم خدا و یا آنکه خدا تعیین کرده، هیچ حکمی را بشر نباید بپذیرد و جهت هم ندارد که بپذیرد. حکم گذاران هم بشری هستند مثل خود او، شهوت و غضب دارند، شیطنت و خدعه دارند، منافع شخصی خود را می خواهند، منافع دیگران را فدای خود می کنند.
جملۀ کلام آنکه، آنها هم محتاج و گرفتار عوامل بسیار هستند و از چنین بشری کسی توقع ندارد که احکامش به مصالح عامه باشد و خود را بر دیگران ترجیح ندهد و منافع دیگران را پایمال نکند. به علاوه، اینها که قانونگذاری می کنند نیز چون دیگران احاطه به همۀ جهات و خصوصیّات ندارند و از خطاکاری و غلط اندازی و اشتباه مأمون نیستند، چه بسا حکمی کنند که بر ضرر مردم تمام شود و برخلاف مصالح کشور باشد....
گرچه این سخن را هرکس درست ببیند و در اطراف آن فکر کند، خواهد پذیرفت و بشر هرچه زورمند باشد و دارای قدرت و سلطنت باشد، عقل حکم او را حق نمی داند و بی جهت نمی پذیرد
کتابنبوت از دیدگاه امام خمینی(س)صفحه 586
و سلطنت و حکومت او را ظالمانه و بیخردانه می داند؛ ولی ما از گفته های خدا در اینجا گواه می آوریم تا حالِ این حکمها و حکومتها روشن شود.
اینک گواه از قرآن خدا، سورۀ مائده، آیۀ 44: «وَ مَنْ لَمْ یَحْکُمْ بِما اَنْزَلَ الله فَاُولئِکَ هُمُ الْکافِروُن»، آیۀ 45: «وَ مَنْ لَمْ یَحْکُمْ بِما اَنْزَلَ الله فَاولئِکَ هُمُ الظالِموُن»، آیۀ 47: «وَ مَنْ لَمْ یَحْکُمْ بِما اَنْزَلَ الله فَاوُلئِکَ هُمُ الْفاسِقُون»، آیۀ 48: «وَ اَنزَلْنا اِلَیْکَ الْکِتابَ بِالْحَقِ مُصَدِّقاً لِما بَیْنَ یَدَیْهِ مِنَ الْکِتاب وَ مُهَیْمِناً عَلَیْهِ فَاحْکُمْ بَیْنَهُمْ بِما اَنْزَلَ الله وَ لا تَتَّبِعْ اَهْوائَهُمْ عَمّا جائَکَ مِنَ الْحَقّ»، آیه 49: «وَ اَنِ احْکُمْ بَینَهُمْ بِما اَنْزَلَ الله وَ لا تَتَّبِعْ اَهْوائَهُمْ وَ احْذَرْهُمْ اَنْ یَفْتنُوکَ عَنْ بَعْضٍ ما اَنْزَلَ الله اِلَیْکَ»؛ آیه 50: «اَفَحُکْمَ الْجاهِلیَّةِ یَبْغُونَ وَ مَنْ اَحْسَنُ مِنَ الله حُکْماً».
اگر بخواهیم آیاتی که عموماً حکم را مخصوص به خدا کرده، و خصوصاً آنجاها که یکانْ یکان قوانین را به قانون خدایی منحصر کرده، بشمریم، سخن طولانی و دامنه دار می شود. اینجا باز از همۀ این چیزها می گذریم و از خرد می پرسیم که آیا خدایی که این جهان را با این نظم و ترتیب بدیع از روی حکمت و صلاح خلق کرده، و خود بشر را می شناخته که چه موجود عجیبی است که در هر یک هوای سلطنت همۀ جهان است و هیچ یک بر سر سفرۀ
کتابنبوت از دیدگاه امام خمینی(س)صفحه 587
خود نان نمی خورد، و در نهاد هرکس تعدّی و تجاوز به دیگران است، ممکن است آنها را بدون تکلیف رها کند و خود یک حکومت عادلانه در بین آنها تشکیل ندهد؟ ناچار این کاری که از حکم خرد بیرون است، نباید به خدای جهان که همه کارش براساس محکم عقل بنا نهاده شده، نسبت داد. پس، باید تأسیس حکومت و وضع قوانین جاریه در ممالک را خود عهده دار شده باشد و قانونهای او ناچار همه اش برپایۀ عدل و حفظ نظام و حقوق بنا نهاده شده، و البته در قانونهای آسمانی، جنبه های منافع شخصی و نظرهای خصوصی و عوامل گوناگون این عالم، به هیچ وجه دخالت ندارد؛ زیرا خدا از همۀ اینها مقدّس و برکنار است. این قانون که از جنبه های عمومی ممالک جهان گرفته تا خصوصیات عائلۀ اشخاص و از زندگانی اجتماعی تمام بشر تا زندگانی شخصی انسانی که تنها در یک غار زندگی می کند و از قبل از قرار نطفه آدمی در رحم تا پس از رفتن در تنگنای قبر هزارها قانون گذاشته، عبارت است از «دین خدا» که همان دین اسلام است، «اِنَّ الدّینَ عِنْدَ الله الاسلام»...
کسی جز خدا حق حکومت بر کسی ندارد و حق قانونگذاری نیز ندارد و خدا به حکم عقل ، باید خودْ برای مردم حکومت تشکیل دهد و قانون وضع کند.(626)
* * *
جواز وضع قانون و تصرّف در جان و مال انسانها
قانون الهی، برای سعادت دو جهان
آیا بشر حق دارد برای خود قانون وضع کند یا نه؟ اگر دارد آیا اطاعت چنین قانونی واجب است یا نه؟ در صورت وجوب اگر
کتابنبوت از دیدگاه امام خمینی(س)صفحه 588
کسی تخلف کند سزایش چیست؟
جواب این پرسش را در پرسش پنجم نوشتیم، خوانندگان به آنجا رجوع کنند. اینجا نیز می گوییم مقصود از اینکه بشر قانون وضع کند، این است که یک نفر یا چند نفر از پیش خود یک قانونی وضع کنند و آنگاه بر افراد یک کشور واجب شود که به آن عمل کنند، و اگر عمل نکنند، عقل آنها را نکوهش کند و برای آنها جزایی قائل شود، چنانچه قوانین کشورهای جهان از این قرار است. اگر مقصود این است، این برخلاف حکم روشن خرد است. هیچ کس نمی تواند بگوید که قانون یک نفر یا چند نفر، بی جهت برای یک کشور لازم الاطاعة باشد، به طوری که به حکم عقل، متخلف مجرم تشخیص داده شود.
شما خود را از این عادات جاهلانۀ کشورهای جهان که همه اش بر اساس دیکتاتوری بنا نهاده شده، گرچه اسمهای دیگر مانند مشروطه و دموکراسی و کمونیست و سوسیالیست روی آنها گذاشته باشند، بیرون کنید، و آنگاه به حکم عقل خالی از عادات، رجوع کنید ببینید حدود اختیار یک نفر انسان چیست؟ آیا جز تصرف در حدود دارایی خود و آنچه به طور مشروع به دست آورده، می تواند باشد؟ انسان چنین اختیاری در قانون عقل دارد که در مال و جان یک توده دخالت و برخلاف میل آنها دست درازی کند؟
اگر چند نفر تحصیلکرده که از تمام بشر تحصیلاتشان بیشتر بود، دور هم نشستند و گفتند: ما یک قانون گذراندیم از پیش خود که... افراد این کشور فلان مقدار پول بدهند که ما برای آنها یک مؤسسۀ برق درست کنیم، آیا دولت حکم این اشخاص را هرچه
کتابنبوت از دیدگاه امام خمینی(س)صفحه 589
دانشمند و تحصیلکرده باشند، لازم الاجرا می داند یا این قراردادها را بیهوده می داند، و اگر بخواهند دنبال این قرارداد و وضع قانون، عملی هم بکنند، آنها را مجرم تشخیص می دهد و محاکم صالحه آنها را محاکمه می کنند؟ اگر بشر چنین حقّی به حکم عقل داشته باشد، چطور اینها را مجرم می گویند؟
جملۀ کلام آنکه بشر چنین حقّی ندارد و هر قانونی که وضع کند، جز سیاه مشقی نیست، و به حکم خرد احکام هیچ کس بر هیچ کس نافذ نیست، مگر حکم خدای جهان که چون همۀ جهان مخلوق و مملوک اوست، عقلْ حکم او را بر همه کس نافذ و لازم الاطاعة می داند؛ اینها همه در صورتی است که احکام بشر را احکام خردمندانه و برای مصالح مردم بدانیم که باز عقل حق نمی دهد به کسی که برخلاف میل دیگران تصرّف در جان و مال آنها بکند، گرچه برای صلاح خود آنها باشد، مگر در بعض موارد خیلی نادر؛ لکن چنین چیزی در حکومتهای بشری سابقه ندارد که احکام آنها بر صلاح دیگران باشد.
شما در تمام کشورهای جهان یک نظر بیندازید. از آن روزی که تاریخ به ما نشان می دهد که بشر برای خود حکومت تشکیل داده تا امروز که حکومتهای بزرگ با نامهای مختلف میان تودۀ بشر برپاست، ببینید غیر از این هست که یک دسته با زور سر نیزه، حاصل رنجهای طبقۀ زیردست را فدای استفاده ها و شهوترانیهای خود می کنند؛ لکن نامهایی روی آن گذاشتند که توده را با آنها سرگرم و اغفال می کنند؟ با نام وطن و حفظ استقلال کشور و احترام قانون کشور و دیگر الفاظی از این قبیل، حاصل خون دل دیگران را برای خود ذخیره می کنند و خود آنها از همه کس بی علاقه تر به وطن و کشور، و از همه قانون شکنتر هستند...
کتابنبوت از دیدگاه امام خمینی(س)صفحه 590
از اینجا باید بدانید که قانونگذار باید کسی باشد که از نفع بردن و شهوترانی و هواهای نفسانی و ستمکاری برکنار باشد و دربارۀ او احتمال اینگونه چیزها ندهیم و آن غیر خدای عادل نیست. پس قانونگذار، غیر خدا نباید باشد و چون عقل حکم کرد که قانونگذاری وظیفۀ خداست و هیچ کس چنین وظیفه[ای] ندارد و حق قانونگذاری هم ندارد ، باید حکم کنیم به اینکه خدای عادل وظیفۀ خود را انجام داده، وگرنه لازم می آید خدای عادل را وظیفه نشناس و خائن بدانیم؛ چه خیانت بالاتر از آن است که اینهمه گروههای گوناگون و جمعیتهای خودسر را به جان هم بیندازد و برای آنها یک قانون خردمندانه قرار ندهد و با سکوت به آنها اجازۀ خودسری و خونخواری و بیدادگری و ستمکاری بدهد، اگر از برای خدای جهان، اول مرتبۀ ادراک و عدل را قائل شویم، او را از این بیخردی و ستمکاری بری کنیم.
از اینجاست که دانشمندان دیندار می گویند: دین، قانون بزرگ خدایی است که برای ادارۀ کشورهای جهان و چرخانیدن چرخهای زندگی آمده است؛ و هرکس به آن عمل کند به سعادت دو جهان می رسد.(627)
* * *
بازگشت بشر به مذهب
در حقیقت بشر امروز دارد به دوران جدایی مادیت از معنویت پایان می دهد. در همه جا مادیت جای خود را در اعتلای معنوی انسان، دارد باز می یابد. مادیت که معنی آن در تحصیل قدرت مادی، به هر وسیله و از هر راه، خلاصه می شد کار بشریت را مواجه با بن بست ساخته است. اینک زمان آن است که فعالیت
کتابنبوت از دیدگاه امام خمینی(س)صفحه 591
مادی، آمادگی برای اعتلای معنوی انسان تلقی شود و همین تلقی است که بشریت امروز و فردا را به مذهب باز می گرداند.(628)
16 / 8 / 57
* * *
آرامش روح، نیاز بشر امروزی
آن تحرُّک مذهبی از این است که مردم از این پیشروی مادی سرخورده اند و دیدند که تمام این پیشرفتهایی که شده است چیزهایی نیست که برای بشر آرامش بیاورد، بلکه زندگی آنها را بیشتر تباه کرده است. بیشتر این صنفها به ضرر بشر بوده تا به نفع بشر. و آن چیزی که بشر، طالب است این است که به روحش آرامش بدهد. و آن چیزی که آرامش می آورد مذهب است. از این جهت ممکن است که جاهای دیگر این احساس را کرده باشند. چنانچه ممالک ما این احساس را دارند که تنها در سایۀ مذهب است که بشر به آن آرامش روحی مطلوب می رسد. چرا که در امور مادی این آرامش نیست. یک تحرکاتی است که منافی با آن آرامشی است که بشر، طالب است.(629)
17 / 8 / 58
* * *
تأثیر پیشرفتهای علمی بر مشکلات اجتماعی ـ اخلاقی ـ اعتقادی
... نقش تخریبی و فاسدکنندۀ استعمار را گفتیم؛ حالا عوامل درونی بعضی از افراد جامعۀ خودمان را باید بر آن اضافه کنیم. و آن خودباختگی آنهاست در برابر پیشرفت مادی استعمارگران. وقتی کشورهای استعمارگر با پیشرفت علمی و صنعتی یا به حساب استعمار و غارت ملل آسیا و افریقا ثروت و تجملاتی فراهم آوردند، اینها خود را باختند. فکر کردند راه پیشرفت
کتابنبوت از دیدگاه امام خمینی(س)صفحه 592
صنعتی این است که قوانین و عقاید خود را کنار بگذارند! همینکه آنها مثلاً به کرۀ ماه رفتند، اینها خیال می کنند باید قوانین خود را کنار بگذارند! رفتن به کرۀ ماه چه ربطی دارد به قوانین اسلامی! مگر نمی بینند که کشورهایی با قوانین و نظامات اجتماعی متضاد توانسته اند در پیشرفت صنعتی و علمی و تسخیر فضا با هم رقابت کنند، و با هم پیش بروند. آنها به کرۀ مریخ هم بروند، به کهکشانها هم بروند، باز از سعادت و فضایل اخلاقی و تعالی روانی عاجزند؛ و قادر نیستند مشکلات اجتماعی خود را حل کنند. چون حل مشکلات اجتماعی و بدبختیهای آنها محتاج راه حلهای اعتقادی و اخلاقی است؛ و کسب قدرت مادی یا ثروت و تسخیر طبیعت و فضا از عهدۀ حل آن برنمی آید. ثروت و قدرت مادی و تسخیر فضا احتیاج به ایمان و اعتقاد و اخلاق اسلامی دارد تا تکمیل و متعادل شود و در خدمت انسان قرار گیرد؛ نه اینکه بلای جان انسان بشود. و این اعتقاد و اخلاق و این قوانین را ما داریم. بنابراین تا کسی جایی رفت یا چیزی ساخت، ما نباید فوراً از دین و قوانینی که مربوط به زندگی بشر است و مایۀ اصلاح حال بشر در دنیا و آخرت است دست برداریم.(630)
* * *
عدم شناخت انسان
آنهایی که دم از اقتصاد می زنند و زیربنای همه چیز را اقتصاد می دانند از باب اینکه انسان را نمی دانند یعنی چه، خیال می کنند که انسان هم یک حیوانی است که همان خورد و خوراک است! منتها خورد و خوراک این حیوان با حیوانات دیگر یک فرقی دارد. این چلوکباب می خورد؛ او کاه می خورد؛ اما هر دو حیوانند.
کتابنبوت از دیدگاه امام خمینی(س)صفحه 593
اینهایی که زیربنای همه چیز را اقتصاد می دانند اینها انسان را حیوان می دانند. حیوان هم همه چیزش فدای اقتصادش است. زیربنای همه چیزش [است] الاغ هم زیربنای همه چیزش اقتصادش است. اینها انسان را نشناختند اصلاً که چه هست.(631)
17 / 6 / 58
* * *
بحران دین زدایی و عدم اعتقاد به معنویت
بسم الله الرحمن الرحیم
جناب آقای گورباچف، صدر هیأت رئیسۀ اتحاد جماهیر سوسیالیستی شوروی
با امید خوشبختی و سعادت برای شما و ملت شوروی، از آنجا که پس از روی کار آمدن شما چنین احساس می شود که جنابعالی در تحلیل حوادث سیاسی جهان، خصوصاً در رابطه با مسائل شوروی، در دور جدیدی از بازنگری و تحول و برخورد قرار گرفته اید، و جسارت و گستاخی شما در برخورد با واقعیات جهان چه بسا منشأ تحولات و موجب به هم خوردن معادلات فعلی حاکم بر جهان گردد، لازم دیدم نکاتی را یادآور شوم. هر چند ممکن است حیطۀ تفکر و تصمیمات جدید شما تنها روشی برای حل معضلات حزبی و در کنار آن حل پاره ای از مشکلات مردمتان باشد... اولین مسئله ای که مطمئناً باعث موفقیت شما خواهد شد این است که در سیاست اسلاف خود دایر بر «خدا زدایی» و «دین زدایی» از جامعه، که تحقیقاً بزرگترین و بالاترین ضربه را بر پیکر مردم کشور شوروی وارد کرده است، تجدید نظر نمایید؛ و بدانید که برخورد واقعی با قضایای جهان جز از این طریق میسر نیست. البته ممکن است از شیوه های ناصحیح و عملکرد غلط قدرتمندان پیشین کمونیسم در
کتابنبوت از دیدگاه امام خمینی(س)صفحه 594
زمینۀ اقتصاد، باغ سبز دنیای غرب رخ بنماید، ولی حقیقت جای دیگری است. شما اگر بخواهید در این مقطع تنها گره های کور اقتصادی سوسیالسیم و کمونیسم را با پناه بردن به کانون سرمایه داری غرب حل کنید، نه تنها دردی از جامعۀ خویش را دوا نکرده اید، که دیگران باید بیایند و اشتباهات شما را جبران کنند؛ چرا که امروز اگر مارکسیسم در روشهای اقتصادی و اجتماعی به بن بست رسیده است، دنیای غرب هم در همین مسائل، البته به شکل دیگر، و نیز در مسائل دیگر گرفتار حادثه است.
جناب آقای گورباچف، باید به حقیقت رو آورد. مشکل اصلی کشور شما مسئلۀ مالکیت و اقتصاد و آزادی نیست. مشکل شما عدم اعتقاد واقعی به خداست. همان مشکلی که غرب را هم به ابتذال و بن بست کشیده و یا خواهد کشید. مشکل اصلی شما مبارزۀ طولانی و بیهوده با خدا و مبدأ هستی و آفرینش است.
جناب آقای گورباچف، برای همه روشن است که از این پس کمونیسم را باید در موزه های تاریخ سیاسی جهان جستجو کرد؛ چرا که مارکسیسم جوابگوی هیچ نیازی از نیازهای واقعی انسان نیست؛ چرا که مکتبی است مادی، و با مادیت نمی توان بشریت را از بحران عدم اعتقاد به معنویت، که اساسیترین درد جامعۀ بشری در غرب و شرق است، به در آورد.
... اکنون بعد از ذکر این مسائل و مقدمات، از شما می خواهم دربارۀ اسلام به صورت جدی تحقیق و تفحص کنید. و این نه به خاطر نیاز اسلام و مسلمین به شما، که به جهت ارزشهای والا و جهان شمول اسلام است که می تواند وسیلۀ راحتی و نجات همۀ ملتها باشد و گره مشکلات اساسی بشریت را باز نماید.(632)
11 / 10 / 67
کتابنبوت از دیدگاه امام خمینی(س)صفحه 595
بشریت و احساس پوچی
سؤال: [در اکثر کشورهای اسلامی موج روزافزونی در گرایش به مذهب به چشم می خورد. چرا؟]
جواب: یکی گرایش بشریت به مذهب است که دلیل آن در احساس پوچی نگران کننده ای است که نسل امروز و فرار کردۀ از مذهب احساس می کند. و از این رو، مذهب را تنها پناهگاه خود می یابد. و دیگر گرایش به اسلام است و آن به این دلیل است که بشریت از مکاتب رایج زمان برای حل مشکل خود در زمینه های مختلف زندگی، مأیوس شده است و با تلاشی که دانشمندان و نویسندگان اسلامی کرده اند، جامعۀ بشری را به اسلام به عنوان مکتبی که می تواند پاسخگوی همۀ نیازهای بشری شود، معرفی نموده اند.(633)
16 / 9 / 57
* * *
دین: حرکت یا سکون
دین، افیون توده ها
دشمنهای بشریت ادیان را مطلقاً می گویند که برای این است که افیون باشد برای مردم، برای ملتها! اینها چون دیده اند آن چیزی که در مقابلشان می ایستد دیانت است... اینها با اسلام و با سایر ادیان مخالفت کردند و ادیان را افیون بشر حساب کردند. یعنی گفته اند که ادیان یک چیزی است که ثروتمندها و قلدرها درست کرده اند که مردم را ساکت کنند، توده ها را ساکت کنند به وعده دادن. و این تبلیغات.(634)
14 / 11 / 57
* * *
کتابنبوت از دیدگاه امام خمینی(س)صفحه 596
دین، ساختۀ قدرتمندان
اصل دین را، اینها [گفتند] دین را آن که... آورده برای افیون است!!. اینها ـ قدرتمندها ـ دینها را ایجاد کرده اند! و این دینی را که اینها ایجاد کردند، قدرتمندها بودند برای اینکه مردم را خواب بکنند و آنها قدرت خودشان را اعمال بکنند که نبادا توده ها بر ضدقدرتمندها [بسیج ]بشوند. اینها با وعدۀ بهشت و با وعدۀ اینطور چیزها مردم را آرام می کنند! لالایی می گویند برای مردم! مردم را بیهوش می کنند!! و قدرتمندها مردم را می چاپند.(635)
29 / 1 / 58
* * *
دین برای تحمیق
آنهایی که یک قدری جرأتشان زیادتر بوده است، گفتند که: «ارتجاع» است! اصل دین در بین بشر که آمده است، برای این است که مردم را خواب کند؛ ... دین از اول به دست قدرتمندها و سرمایه دارها پیدا شده، برای اینکه به واسطۀ دیانت مردم را آرام کنند و آنها مال مردم را بخورند.(636)
23 / 7 / 57
* * *
انبیا، قیام کنندگان بر ضد طاغوت در طول تاریخ
آنها می گفتند ادیان را سلاطین ایجاد کردند برای اینکه مردم را اینها خواب کنند، و آنها بچاپند و اینها هجمه نکنند؛ اینها قیام نکنند و نهضت نکنند. در صورتی که هر کس تاریخ را ببیند می بیند که ادیان بودند که مردم مستضعف را به ضد سلاطین شوراندند. حضرت موسی، یک شبان با یک عصا، حرکت کرد و فرعون را سرنگون کرد. با همین جمعیت مستضعف ـ نه اینکه فرعون موسی را درست کرد برای خواب کردن ـ موسی مردم را بیدار کرد برای
کتابنبوت از دیدگاه امام خمینی(س)صفحه 597
به هم زدن اوضاع او.
تاریخ اسلام نزدیک است به ما، هر کس که مطالعه کرده باشد می داند که پیغمبر اسلام در مکه که بودند، از همین مردم مستضعف و طبقۀ به اصطلاح آنها صفر، [...] و تجار قریش و ثروتمندانِ آن وقت و قدرتمندانِ آن وقت همه با او مخالف بودند. نه اینکه قدرتمندان او را آورده بودند که مردم را خواب بکند. ایشان بود که تا مکه بود نمی توانست اظهار وجود بکند. زیرزمینی مشغول فعالیت بود و گروههایی ترتیب می داد برای خودش، وقتی که دیدند آنجا نمی شود، از آنجا هجرت فرمودند به مدینه؛ در مدینه هم که آمدند، وارد شدند به یک نفر از همین مردم طبقۀ سه، به اصطلاح آنها. اشخاصی هم که جمع شدند دور ایشان عبارت از همین فقرا بودند. جنگهای پیغمبر همه اش با اغنیا بود و با گردن کلفتها بود و با ثروتمندها بود. این عکس آنطوری است که آنها تبلیغ کردند... نه اینکه فرعون موسی را درست کرد که مردم را خواب کند، موسی مردم را بیدار کرد برای اینکه فرعون را از بین ببرد. نه اینکه قریش و ثروتمندان پیغمبر را درست کردند برای اینکه مردم را خواب کند، پیغمبر این فقرا را بلند کرد و نهضت کرد برای اینکه اغنیا را سرکوب کند و سر جای خودشان بنشاند. بعد هم که یک قدری نضج پیدا کرد اسلام، باز همین طبقۀ ضعیف و مستضعف بودند که حمله کردند به دو امپراتوری بزرگ دنیا، که روم و ایران بودند. روم و ایران پیغمبر را درست نکردند؛ پیغمبر روم و ایران را راند و شکست داد.
از آن طرف، می آییم سراغ روحانیون که تبلیغ روی آنها بود که روحانیون درباری هستند! اینها را انگلیسی ها آوردند اینجا برای اینکه نگذارند مردم بیدار بشوند! نگذارند مردم برخلاف مصالح
کتابنبوت از دیدگاه امام خمینی(س)صفحه 598
آنها عمل بکنند. در صورتی که هر کس تاریخ را بداند می داند که در طول تاریخ آنی که بر ضد قدرت قیام کرده روحانیون بود[ند] نه اینکه آنها روحانیون را درست کردند. روحانیون مردم را بعث کردند بر ضد آنها.(637)
30 / 2 / 58
* * *
مقابله با مستکبرین و حمایت از مستضعفین
همۀ انبیا آمدند و با قلدرها دعوا کردند. البته آنهایی که می خواهند انبیا را قبول نکنند و وابستگان به انبیا را محکوم کنند، آنها می گویند که دین برای این است که مردم را تخدیر کند، اینها تخدیر می کنند و قدرتهای بزرگ می چاپند. ولی هر کس نگاه کند به سیرۀ انبیا از صدر عالم تا حالا، می بیند که آنی که اطراف انبیا جمع شدند مظلومها هستند، آنی که مقابل انبیا بودند قلدرها بودند. ما هیچ نبی ای را سراغ نداریم که با یک قلدری ساخته باشد به ضد ملت خودش. و هیچ وصی نبی ای را سراغ نداریم که ساخته باشد به ضد ملت خودش. این سیرۀ انبیا از صدر عالم تا زمان خاتم همین بوده است که در مقابل این قدرتهایی که ظالم بودند ـ منتها هر کدام در یک محیطی بودند ـ از آنجا شروع کردند.(638)
30 / 10 / 60
* * *
پیوند متقابل ادیان و انبیا با مستضعفین
تمام ادیان آسمانی از بین توده ها برخاسته است و با کمک مستضعفین، بر مستکبرین حمله برده است. مستضعفین، در همۀ طول تاریخ، به کمک انبیا برخاسته اند و مستکبرین را به جای خود
کتابنبوت از دیدگاه امام خمینی(س)صفحه 599
نشانده اند.(639)
26 / 2 / 58
* * *
پیامبران، برخاسته از متن توده ها و مستضعفین
می فرماید: مَنَّ الله عَلَی المُؤمِنِینَ که از خودشان یک کسی را فرستادم. این در مقابل آن حرفی است که عده ای برای منحرف کردن مردم از ادیان می گویند که ادیان را قدرتمندها مثل فرعون و امثال اینها درست کردند تا اینکه مردم را خواب کنند و آنها را بچاپند. در تمام ادوار، مؤمنین عبارت از این طبقۀ مقابل مستکبرین بودند که آنها دارای قدرتهای فوق العاده [بودند]. زمان حضرت موسی مؤمنین عبارت از یک دسته ای بودند در مقابل فرعون و قدرتهای فرعونی. و در آیه می فرماید که از خودشان، از خود مؤمنین، یعنی از این طبقه پایین به اصطلاح، خداوند منت بر آنها گذاشته که از این، همین طبقۀ مؤمنها ـ که مؤمنها در همۀ عصرها عبارت از همین طبقۀ پایینتر بودند ـ مقابل مستکبرین که طبقات بالا بودند. و این یک واقعه ای است که قرآن می فرماید. واقعۀ تاریخی است که قرآن می فرماید و در مقابل چشم و گوش همۀ مردم که در آن عصر بودند و دیدند که چه بوده قصه. اگر چنانچه پیغمبر دستاورد آن مستکبرین بود و از آن طایفه بود، در مقابلش مردم می ایستادند که نه، قرآن در اینجا خلاف واقع گفته است از همین طبقه. به حسب تاریخ هم همین طور بوده است که حضرت موسی یک شبانی بوده است و سالها برای حضرت شُعَیْب شبانی
کتابنبوت از دیدگاه امام خمینی(س)صفحه 600
می کرده است. و همین شبان را چون لیاقت داشته است، خداوند مبعوثش کرده است و در اسلام هم پیغمبر اسلام از قریش بوده لکن قریش آن ثروتمندهایشان و آن مستکبرینشان یک دسته بودند؛ و این طایفه پایینتر، که خود حضرت می فرمایند من هم شبانی کرده ام، یک موجودی بوده است که از طایفۀ فقیر بوده است که اینها خود حضرت و عموهایش، اینها فقیر بوده اند. و لهذا در یک وقتی حضرت فرمود که ابوطالب نمی تواند بچه هایش را حفظ کند، ما برداریم هر کدام قسمت کنیم. این برای این بوده است که مال [نداشتند].
و این طایفه پایین را همیشه این طور بوده که پیغمبرها این مردم مستضعف را، این طایفه ای را که مستکبرین آنها را ضعیف می شمردند و می دیدند که شما چیزی نیستید در مقابل ماها، از همینها، خداوند یکی را انتخاب می فرمود روی لیاقت ذاتی که داشت، و او را در مقابل مستکبرین قرار می داد. درست عکس آن تبلیغات سوئی که می شود و می خواهند مردم را از ادیان منحرف کنند، درست عکس آن. اینها می گویند که پیغمبرها را مستکبرین درست کردند برای اینکه مردم پایین را، کارگر را، صنعتگر را، زارع را، اینها را، با موعظه و اینها خواب کنند و اغفال کنند، وعده بدهند؛ و آن بزرگترها بچاپند مردم را و اینها هم حرفی نزنند برای این وعده ها. و حال آنکه به حسب تاریخ ـ تاریخ اسلام هم که نزدیک است به ما، تاریخ دیگر هم که منقول است ـ که از این طایفه تجهیز می کردند انبیا مستضعفین را در مقابل مستکبرین؛ نه مستکبرین اینها را درست می کردند که مستضعفین را خواب کنند! اینها مستضعفین را بیدار می کردند که بر ضد مستکبرین قیام کنند.
قیامهای انبیا همیشه این طوری بوده که یکی از بین خود اینها،
کتابنبوت از دیدگاه امام خمینی(س)صفحه 601
از بین خود این مؤمنین ـ که طبقۀ پایین بودند، از خود همین مردم پایین ـ یکی انتخاب می شد برای اینکه تبلیغ کند. و یکی از کارهایش هم این بود که همین جمعیتِ مستضعفِ مقابل مستکبر را تجهیز می کرد با تبلیغاتی که می کرد، مهیّا می کرد، تجهیز می کرد بر ضد آنها؛ بر ضد مستکبرین. مستکبرین اینها را برای منافع خودشان درست نمی کردند، این مستضعفین بودند که از میان آنها یکی پا می شد و خداوند [او را] انتخاب می کرد و بر ضد مستکبرین قیام می کردند. موسی بر ضد فرعون؛ و رسول اکرم بر ضد قریشی که آن وقت همه چیز دستشان بود.(640)
30 / 4 / 58
* * *
ردّ شبهه با بررسی زندگی و تعالیم انبیا
ما باید ... یک مطالعۀ سطحی در قرآن بکنیم؛ یک مطالعۀ سطحی در آنهایی که مردم را دعوت کردند و پیغمبرهایی که مردم را دعوت کردند، بکنیم؛ ببینیم که آیا آنهایی که دعوت کردند مردم را، اینها یک اشخاصی بودند که آمدند و توده را ضعیف، توده را خواب کردند؟ برای خواب کردن توده آمدند؟ و اینها عمال قدرتمندها هستند؟... یک مطالعۀ جزئی هم در قرآن بکنیم که ببینیم قرآن آمده است برای ذکر و دعا و برای حِرْز و امثال ذلک یا نه، قرآن را نشناختند؟ اگر در قرآن مطالعه کنید، می بینید که آنقدر آیات در [مورد] جنگ هست که وادار به جنگ است؛ وادار به جنگ با کی؟ با قدرتمندها. قرآن آیاتِ زیاد ـ یکی دوتا نیست ـ آیات زیاد دارد در [مورد] جنگ، در کیفیت جنگ؛ و جنگهایی که در صدر اسلام بوده است،بین قدرتمندهاوبین پیغمبراسلام بوده است؛وقرآن یک کتابی است که ازآن تحرک بیشتر استفاده
کتابنبوت از دیدگاه امام خمینی(س)صفحه 602
می شود تا چیزهای دیگر.یک کتابی است که مردم را حرکت داده است؛ از این خمودی که دارند حرکت داده است و با همه طاغوتها درانداخته است قرآن.
آن وقتی که پیغمبر اکرم در حجاز بودند، قدرتمندهای حجاز که ابتدائاً سر و کار داشته پیغمبر با آنها؛ یک دسته شان در مکه بودند که تجار خیلی معتبر و قدرتمند بودند؛ یک دسته شان در طایف بودند که آنها هم ثروتمندهای آنجا بودند و قدرتمندهای آنجا بودند، ابوسفیان و امثال اینها. اینها نظیر حکام و سلاطین بودند و دارای همه چیز بودند، و پیغمبر اسلام با آنها درافتاد. وقتی که تشریف آوردند به مدینه، با همین فقرا بودند ایشان؛ نه با ثروتمندها بودند برای خواب کردن جمعیت. با فقرا بودند برای بیدار کردن فقرا. این فقرا را شوراندند به آن اغنیایی که مال مردم را می خوردند و ظلم به مردم می کردند. جنگهای پیغمبر زیاد است و همۀ این جنگها، جنگهای با ثروتمندها و قدرتمندها و ظَلَمه بوده است.
جلوتر بروید؛ حضرت موسی ـ سلام الله علیه ـ عصایش را برداشت با فرعون، با سلطانِ ... مصر، با او درافتاد، نه اینکه از قِبَل سلطان مصر مردم را خواب کرد، مردم را با همین عصا و با همین تبلیغات بر ضد سلطان عصر خودش شوراند. ابراهیم را که ملاحظه می کنید، تیشه اش را برداشت این بتهایی که مال اشراف بود، شکست و با اشراف درافتاد برای منافع توده ها و برای اینکه ظلم به توده ها اینها نکنند. البته آنها معنویات هم نقطۀ اصلیش[ان] بوده است لکن وقتی می دیدند که یک ظلمی در جامعه واقع می شود، موظف می دانستند خودشان را که با آن سرانی که ظلم می کنند، درافتند و جنگ بکنند [و یا] هر جوری که ممکن است برایشان؛ با آنها درافتند.
کتابنبوت از دیدگاه امام خمینی(س)صفحه 603
پس، اینکه می گویند که اینها را قدرتمندها قرار داده اند برای خواب کردن، این یک چیزی است که حرف استعمار است؛ یعنی آنها این را درست کردند برای اینکه شما را از قرآن و از کتاب خدا و از اسلام، رویتان را برگردانند؛ این سد را بشکنند.(641)
23 / 7 / 57
* * *
رد شبهه با توجه به تعالیم قرآن
اسلام مکتب تحرک است و قرآن کریم کتاب تحرک، تحرک از طبیعت به غیب، تحرک از مادیت به معنویت، تحرک در راه عدالت، تحرک در برقراری حکومت عدل. و مع الأسف آنهایی که می خواستند شرق را غارت کنند و ملتهای اسلامی را به اسارت بکشند، آنها تبلیغاتی کردند که حتی خود شرقیها هم، آنهایی که غافل بودند از اسلام و از مکتبهای توحیدی، باورشان آمد. آنها بعکس آن چیزی که مکتبهای توحیدی هست، که همه مکتب تحرک بوده اند، گفته اند دیانت افیون جامعه است! یعنی دین آمده است که مردم را خواب کند... شما اگر حالت و تاریخ انبیا را ملاحظه کنید و تاریخ اسلام را و صدر اسلام را؛ که به ما نزدیک است، ملاحظه کنید، می بینید که بعکس آن چیزی که اینها تبلیغ کرده اند که دیانت افیون است یعنی دیانت آمده است که مردم را خواب کند و مثل یک افیونی که به چُرت فرو می رود! و مردم را اینطور کند تا اینکه آن سرمایه دارها مردم را بچاپند، بعکس آن، وقتی که تاریخ انبیا را ملاحظه کنید می بینید که انبیا آمده اند مردم را بیدار کنند، این مردم افیونی را هوشیار کنند، این مردمی که به خواب رفته بودند اینها را هوشیار کنند. موسی ـ علیه السلام ـ که تفصیل تاریخش در قرآن هم هست و در دیگر کتب آسمانی هم
کتابنبوت از دیدگاه امام خمینی(س)صفحه 604
هست، ملاحظه می کنید که یک آدمی بوده است ـ یک شبانی بوده است، شبان حضرت شعیب بود ـ مدتها با یک عصا مردم را، همین مردم توده را بر ضد فرعون، که در زمان او بزرگترین قدرت بود، بسیج کرد، نه اینکه مردم را خواب کرد تا فرعون بچاپد آنها را! مردم را بیدار کرد که فرعون نچاپد آنها را. عکس آن چیزی که گفتند، و جوانهای ما باور کردند.
اسلام که نزدیک به ماست، تاریخ پیغمبر اسلام در دسترس همه است، ملاحظه کنند ببینند که آیا اسلام آمده است که مردم را تخدیر کند؟ خواب کند؟ یا اینکه قرآن یک کتاب سلحشوری است، قرآن یک کتاب جنگجویی است در مقابل مشرکین؛ مشرکینی که قدرتمند بودند. اینکه می فرماید قاتِلُوا المُشرِکِینَ کافَّةً مشرکین در آن وقت همان قدرتمندها بودند؛ مشرکین قریش، همۀ قدرت دست آنها بود. آیا پیغمبر را مشرکین، قدرتمندها بسیج کردند؟ درست کردند که مردم را خواب کند و مشرکین بچاپند مردم را یا پیغمبر اسلام مردم را بسیج کرد؟ همین سرو پا برهنه ها را بسیج کرد بر ضد مشرکین، قتال کرد و جنگها کرد تا مشرکین را دماغشان را به خاک مالید، و عدالت اجتماعی را ایجاد کرد. عکس آن مطلبی که برای شرقیها، غربیها دیکته کردند و مع الأسف بسیاری از ما هم باورمان آمد.(642)
5 / 4 / 58
* * *
حربۀ استعمار نو علیه اسلام
تشخیص دادند که اسلام است که نمی گذارد اجانب استفاده های خودشان را بکنند. و جدیت کردند مبلغین آنها و کارشناسهای
کتابنبوت از دیدگاه امام خمینی(س)صفحه 605
آنها ...، مبلغین آنها تبلیغ کردند بر ضد اسلام. اسلام را آنطوری که اسلام هست، معرفی نکردند. اسلام را گفتند مثل همۀ ادیان ... یک مخدری است. اصلاً دیانت را مخدر حساب کرده اند که این یک افیونی است برای جامعه که این اسلام یا سایر ادیان، مردم را تخدیر کند که هر چه آنها ازشان می برند، صدایشان درنیاید. اینطور اسلام را معرفی کرده اند.(643)
30 / 7 / 57
* * *
معرفی نادرست از اسلام
نیروی اسلام را که بزرگترین نیروست کوبیدند، از جهت اینکه کوشش کردند تا اسلام را بد معرفی کنند. کوشش کردند تا اینکه اسلام را بگویند اگر چیزی هم باشد، یک دعا و یک وِرْدی است! یک آدابی است بین بشر و خدا. آنطوری که در مسیحیت هست. مسیحیت هم ـ این مسیحیت منسوخ ـ این جور است، مسیحیتی که نسخ شده است. مسیحیت حضرت عیسی نمی تواند اینطور باشد.(644)
14 / 11 / 57
* * *
دسیسه برای جدایی ملّت از قرآن
قرآن، بزرگترین داعی به قیام ضد سلطه و طاغوت
امروز در روزنامه های شوروی ـ برای من ترجمه کرده بودند ـ یکی تیترش این بود که «اسلام، افیون جامعه»! ما هر نظامی را یک دفعه ملاحظه می کنیم، خود نظام را، می بینیم نظامی که مثلاً نظام شاهنشاهی، نظام جمهوری، یکی هم حکومت اسلام است، یکوقتی متن اسلام را بررسی کنیم ببینیم که آیا متن ماهیت اسلام چطور است؛ آیا این افیون است و در دعوتهایی که کرده است
کتابنبوت از دیدگاه امام خمینی(س)صفحه 606
دعوت کرده است به اینکه مردم چرت بزنند؟بخوابند؟ تنبلی کنند؟ یک بررسی راجع به خود متن اسلام است که سندش قرآن است ـ از همۀ سندها بالاتر در اسلامْ قرآن است ـ یک بررسی در قرآن باید بشود. ...
اینها می گویند ـ مال حالا هم نیست، مسئله سابقه دار است و ریشه اش هم برای این است که این ملتِ اسلام را از قرآن جدا کنند، از اسلام جدا کنند ـ این تبلیغاتی که شده است و از تعبیراتشان گاهی «اسلام، افیون جامعه» ـ که همین امروز آنکه من خواندم نوشته بود یا دیروز دیدم ـ گاهی «دین، افیون جامعه است». وقتی دین را می گویند که افیون جامعه است، باید انسان ببیند که اولاً این حرفی که اینها می گویند و تبلیغی که اینها می کنند، اساس این حرف چه است؟ برای چه یک نفر روزنامه نویسی که در شوروی هست یک همچو مطلبی را ـ تیتری را ـ در روزنامه اش می نویسد؟ این چه نظری دارد که از آن طرف دنیا یک همچو مطلبی را می نویسد که اسلامْ کذا یا دینْ کذا، و اساس این مطلب چه هست؟ اساس این مطلب همین است که اینها که می خواهند استفاده بکنند از شما و مملکت شما، استثمار کنند شما را و مملکت شما را هم هرچه دارد ببرند؛ باید آن چیزهایی که احتمال می دهند که مانع باشد از این غارتگری، اینها را از جلو بردارند که آزادانه بتوانند یک کاری را که می خواهند انجام بدهند. چه بکنند؟ این مانع یا احتمال مانعیت در چه هست؟ یکی در اسلام است ـ خود اسلام، یا دین. نه اینکه اینها همین طوری خودشان گفتند؛ اینها مطالعات کردند و روی مطالعاتْ این مسائل را می گویند، طرح می کنند. اینها متن قرآن را مطالعه کرده اند، اسلام را هم مطالعه کرده اند و فهمیده اند که قرآن یک کتابی است که اگر
کتابنبوت از دیدگاه امام خمینی(س)صفحه 607
مسلمانها به آن اتصال پیدا کنند تودهنی می زند به این اقوامی که می خواهند بیایند سلطه پیدا کنند بر مسلمین. قرآن می گوید هرگز خدای تبارک و تعالی سلطه ای برای غیرِمُسْلم بر مُسْلم قرار نداده است. هرگز نباید یک همچو چیزی واقع بشود؛ یک تسلطی، یک راهی، حتی یک راه نباید پیدا بکند: لَنْ یَجْعَلِ الله لِلْکافِرینَ عَلَی الْمُؤْمِنینَ سَبیلاً اصلاً راه نباید داشته باشند مشرکین؛ و این قدرتهای فاسده راه نباید داشته باشند بر مسلمین.
اینها مطالعه کردند، دیدند که وضع قرآن و اسلام و متون اسلام چه است که اگر این متون را مسلمین بر آن اطلاع پیدا کنند و اتصال پیدا کنند مسلمین بر قرآن و متشبث بشوند به قرآن و اسلام، فاتحۀ این غارتگریها و این سلطه جوییها را می خوانند؛ پس چه بکنند که این سلطه جوییها به قوّت خودش باقی باشد و این غارتگریهاهم ادامه پیدا کند؟ اینها باید این ملت را از اسلام جدا کنند. ادیان دیگر هم، چون این مطلبْ تابع به آنطور که مثلاً پانصد سال ـ هزار سال پیش از این داشته باشد نداشته است، آن وقتی که اروپایی ها راه پیدا کردند به ممالک شرق و دیدند که یک طعمۀ خوبی است ممالک شرق و برای بلعیدن این طعمه مطالعات کردند، این مسائل پیدا شده است؛ اینکه سایر ادیان را هم می گویند، مقدمۀ این است که اسلام را بگویند؛ و الاّ آن ادیان دیگر خیلی مورد احتیاجشان نیست؛ مقدمۀ این است که اسلام را در نظر مسلمین از آن پایه ای که دارد منحطش کنند؛ مسلمین را از اسلام جدا بکنند. به ذهنشان بیاورند که اسلام یک دینی است که آمده است جامعه را خواب کند تا قدرتمندها بخورند این جامعه را! ...
خوب، ما باید مطالعه کنیم ببینیم که آیا متن اسلام ـ که سندش
کتابنبوت از دیدگاه امام خمینی(س)صفحه 608
قرآن و حدیث است ـ این متن اسلام اینطوری است؟ قرآن اینطوری است که جامعه را دعوت کرده به اینکه خواب بروند و قلدرها بخورند این جامعه را؟ سلاطین و اینها بخورند این جامعه را و هر کاری دارند، هر سلطه ای که دارند، آن سلطه را تحقق بدهند؟ یا قرآن این جور نیست؟ این خیلی دقت نمی خواهد؛ یک نظر سطحی می خواهد به قرآن که قرآن را بخوانند، [با ]یک نظر سطحی ببینند که در قرآن راجع به جنگها چقدر است، و جنگها با کی بوده. چقدر آیات ما راجع به جنگها و آداب جنگ و تحریک به جنگ و وادار کردن و امر کردن و الزام کردن به اینکه مسلمین باید بروند سراغ قتال و جنگ، چقدر آیات است و جنگ با کی بوده. این یک مسئلۀ سطحی است؛ این دیگر دقت و علمیت نمی خواهد. جنگها با مشرکین بوده... جنگها شروع شد به دعوت قرآن، یعنی متن اسلام، یعنی سند اسلام. جنگها در مدینه شروع شد و چندین جنگ، زیاد جنگها بوده. این جنگها با کی بوده است؟
افیونی که اینها می گویند، می گویند اسلامْ افیون جامعه است، اسلام آمده است مردم طبقۀ سه و فقرا را برایشان لالایی بگوید خوابشان بکند تا آن قدرتمندها بخورند آنها را! منافع آنها را بلع کنند! بلکه ادیان را می گویند اینها که اصل ادیان را آن قدرتمندها درست کرده اند برای همین معنا! یک دینی درست کرده اند که مردم را دعوت کنند به اینکه مردم مزاحمت با آنها نکنند؛ دعوت کنند به اینکه بخورید و کتک بخورید و صحبت هم نکنید، حرفی نزنید! ببینیم که این جنگهای متعددی که در اسلام واقع شده و زمان رسول اکرم بود ـ حالا بعد از زمان رسول اکرم باز حرف دیگر است ـ زمان خود پیغمبر اسلام بوده است که متن اسلام است،
کتابنبوت از دیدگاه امام خمینی(س)صفحه 609
دیگر هیچ حاشیه نیست، از متن اسلام است، قرآن است و آنکه قرآن را آورده است برای مردم.(645)
14 / 8 / 57
* * *
مشحون بودن قرآن از دعوت به قیام علیه استکبار
آخر بی انصافی این است که قرآنی که تو خانه همۀ مسلمانها هست، همه دارند این قرآن را می بینند، قرآنی که هر صفحه اش را که باز کنی یا مثلاً هر جزئش را که ببینید، راجع به قتال و راجع به کشتار اشخاص طاغوت و برانگیختن مستضعفین در مقابل مستکبرین است، این بی انصافها قرآن را که در دسترس همه هست نادیده گرفتند، آن وقت می گویند که اسلام آمده است که مردم را مستضعفین را خواب کند و مستکبرین را بر آنها غلبه بدهد! این قرآنی که قِتال در آن هست عرض می کنم که، جنگ مستضعف بر مستکبر هست، سر تا ته آن راجع به فرعون، راجع به اشخاص دیگر و راجع به مستکبرینی که در آن عصر بودند هست، و مردم را وادار کرده بر ضد آنها. باز می گویند که قرآن یا پیغمبر آمده است که این مردم بیچاره و فقیر و رعیت و کشاورز را خواب کند تا محمد رضا بیاید بمکدشان! این قرآن و آن انبیا.(646)
12 / 6 / 58
* * *
پیامبر اسلام، رهبر نبرد دائمی با قدرتمندان
اسلام حرکت بخش و بیدارگر
آنی که اینها می گویند دین را قدرتمندها درست کردند که این ضعفا و فقرا را منافعشان را استثمار کنند و استعمار کنند، ببینیم که آیا این جنگها، جنگ اینطور بوده است که پیغمبر اکرم همدست شده است با قدرتمندها و حمله کرده به فقرا؟! یا با فقرا ساخته و
کتابنبوت از دیدگاه امام خمینی(س)صفحه 610
حمله کرده به قدرتمندها؟ هرکس همان ظواهر اول تاریخ را ببیند، می بیند اینطوری بوده که پیغمبر یک دستۀ فقیر دورش جمع بوده اند، یک دسته بوده اند که هیچ جا نداشتند جز «صُفه»؛ «اصحاب صفه»؛ یعنی یک جایی که ـ توی این حیاط یک جایی شما فرض کنید که یک جایی اسمش [را ]به آن «صفه» می گفتند؛ اینها آنقدر بی جا بودند که اصحابْ صفه ای داشتند و اصحابِ پیغمبر بودند آنجا می خوابیدند، اینقدر بی چیز بودند؛ چیز نداشتند اینها، فقرا بودند؛ اینها بودند که در جنگها یک خرما را ـ در تاریخ است اینها ـ یک دانه خرما را این می گذاشت دهانش که یک خرده ای چیز پیدا کند، در می آورد می داد به آن، آن هم می گذاشت دهانش بعد درمی آورد می داد به آن؛ جنگ هم بود؛ دارایی شان این بود! آنی که اطراف پیغمبر جمع شده بودند گداها بودند. خوب، فقرا و گداها جمع شدند دور پیغمبر. همین فقرا و گداها با تعلیم قرآن در زمان خود رسول اکرم حجاز را فتح کردند! آنهایی که هیچی بودند. یعنی پیغمبر نتوانست مکه بماند و شب ـ نصف شبی ـ فرار کرد از مکه به مدینه ـ بعد از اینکه روابطش را با مَدنیها و بعضی از مَدنیها درست کرده بود فرار کرد از آنجا به مدینه نصف شب ـ و نمی توانست در آنجا هیچ کاری انجام بدهد. وقتی هم آمد مدینه، وارد شد به یک عده ای که همین طور که عرض کردم اینها از فقرا بودند؛ نه اینکه اینها از اغنیا و ثروتمندها بودند و پیغمبر با ثروتمندها بست و بند کرد که فقرا را مثلاً خاموش کند؟!
تمام جنگهایی که پیغمبر کرده، با این مشرکین عرب، مشرکین طاغی بوده؛ مشرکینِ قدرتمند بوده؛ جنگجو بوده؛ ... طبقۀ فقرا.
کتابنبوت از دیدگاه امام خمینی(س)صفحه 611
حالا زمان پیغمبر را داشتم عرض می کردم که ما باید ببینیم که آیا این قرآن که متن اسلام است و این پیغمبر که آورندۀ اسلام ـ و آن وقت اسلامْ بی حواشی بوده و خودِ اسلام بوده، متنِ اسلام بوده ـ این اسلام در آن متن اولیه ای که هیچ دیگر تصرفی از هیچ جا در آن نبوده این آیا مردم را دعوت کرده به اینکه با اغنیا بسازید؟ اغنیا اگر از شما چیزی بردند، این قدرتها اگر آمدند و مال شما را برداشتند، شما دیگر حرف نزنید؟! شما ان شاءالله بهشت می روید، حرف نزنید! یا همین قرآن مردم را، این گداها را ـ عرض می کنم ـ فقیر این فقیرها که نه مکان داشتند و عدۀ کثیری از آنها روی صفۀ مسجد، یعنی یک جای بی سقف، یک جایی، زمین بی سقف، آنجا زندگی می کردند و پهلوی هم می خوابیدند و هیچ چیز هم نداشتند که بخورند، یک چیزی به آنان می دادند یا از این طرف و آن طرف یا می رفتند پیدا می کردند می خوردند، و آن جمعیتی که یک خرما را اینطوری دور می زدند، با این جمعیت راه افتاد و حجاز را، قدرتمندها را، عقب زد. این افیون است؟! یا این محرک است؟ تو با این حرفت می خواهی افیون درست کنی! اینهایی که این حرف را زدند که اسلام افیون است، می خواهند مسلمین را خواب کنند؛ می خواهند مسلمین را از اسلام جدا کنند؛ و مسلمین خواب بروند و آنها مال مسلمین را بخورند. این کلامْ افیون است، نه اسلامْ افیون است. اینکه می گویید اسلامْ افیون جامعه است، خود این برای اغفال مردم است؛ چیزهایی که برای اغفال مردم است این افیون است نه اینکه آمده است، نه آن حقیقتی که آمده و در همان زمان خودش با یک عدۀ فقیر، مملکت حجاز را فتح کرده و عدل و انصاف را تا آخر حجاز برده.
این زمان خود پیغمبر است. بعد که قدرت پیدا شد و ـ عرض
کتابنبوت از دیدگاه امام خمینی(س)صفحه 612
بکنم که ـ قوه پیدا شد در همان قرن اول اسلام، در همان قرن ـ مثلاً سی سال، در همان قرنهای اول و سی سال اول، سی و پنج سال اول، دو تا امپراتوری را اینها شکست دادند! امپراتوری روم و امپراتوری ایران. ایران را فتح کردند، روم را هم فتح کردند. این افیون است؟! این اسلام آمده است که بسازد با کسری و مردم را بگوید تبعیت کنید از کسری؟! این آمده است که بسازد با سلطان روم و بگوید به مردم روم ـ تعلیم کند ـ که بسازید با اینها؟! یا این آمد و دوتا امپراتوری را شکست داد و عقبشان زد برای اینکه عدل را در عالَم و برای این فقرا... برای اینکه این فقرا را آنها می خوردند، جلویشان را بگیرد؟
... بعدش هم در زمانهای بعدی که اسلام با چیزها، جنگها، جنگهای بین همین طایفۀ طبقۀ سه بوده با امپراتوریها؛ منتها اسلام همچو قدرتی داده بود به این عده جمعیت کم، چند هزاری، که رفتند امپراتوری روم را فتح کردند و امپراتوری ایران را هم فتح کردند. امپراتوری ایران که وقتی ـ مثلاً ـ [در] جنگها که وقتی تجهیز قوا می کردند، اسبهایشان چه و ـ عرض می کنم ـ زینهای اسب طلا و نمی دانم چه، بساطی اینها داشتند، همین سر و پابرهنه ها را، همینهایی که پیاده می رفتند و چندتایشان یک شتر داشتند و البته یکی یک شمشیر داشتند، قدرت داشتند، شمشیر داشتند اما چند نفر با هم یک شتر داشتند و چند نفر با هم مثلاً یک اسب، ده تا اسب در یک جمعیتشان پیدا می شد، اسبی نداشتند، شتر حسابی نداشتند، اسبی نداشتند، آذوقۀ حسابی نداشتند اما قدرت داده بود اسلام به اینها، یعنی تحت تعلیمات متن اسلام و آن کسی که متن اسلام را پیاده کرده بود، یک همچو قدرتی به مسلمین داده بود که همین آدمهایی که دیروز چیزی نبودند و یک عده فقرایی با هم آنجا
کتابنبوت از دیدگاه امام خمینی(س)صفحه 613
می لولیدند، امروز شمشیر را کشیدند و دوتا امپراتوری که تمام دنیا ـ آن وقت از اینجاها خبری نبوده، آن وقت این دو امپراتوری بوده است که یکی روم بوده و یکی ایران بوده ـ این دو امپراتوری را، این یک مشت عرب صُعلوک و گدا که شمشیر چندتا در این ـ مثلاً ـ ده هزار، بیست هزار نفر بوده، اینها همه شمشیر نداشتند، همه زره نداشتند، همه چیز نداشتند، با همین دست خالی راه افتادند لکن قدرت روحی داشتند ـ مثل ما نبودند که ضعیف النفس یا ضعیف القلب باشند! قدرت روحی داده بود اسلام به آنها ـ همین عدۀ قلیل با همین قدرت الهی که به آنها داده شده بود و پشتوانه ای که اسلام دنبالش بود و دعوتی که اسلام می کرد از اینها، راه افتادند و آن دوتا امپراتوری بزرگ را شکست دادند و فتح کردند. ایران فتح شد در زمانِ قبل از اینکه سی سال از اسلام بگذرد، ایران فتح شد و روم فتح شد؛ و مملکت اسلام رفت تا آن طرف افریقا و تا همه جا، تا اسپانیا رفت. منتها بعد بی عرضگی کردند خود مسلمانها که یک مسئلۀ دیگر است.
پس، ما متن اسلام را که مطالعه بکنیم این جور نبوده است که متن اسلام آمده است که سلاطین را تسلط بدهد بر فقرا، بر طبقۀ بعد؛ قدرتمندها را سلطه بدهد بر غیر قدرتمندها. متن اسلام این جور نبوده.(647)
14 / 8 / 57
* * *
جانشینان پیامبر و جهاد مستمر علیه حکومتهای ظالم
ما باید ببینیم که خوب، آنهایی که اسلام را تبلیغ کردند و از اول هم شما ببینید که [در راه اسلام مبارزه] می کردند [چه کسانی بودند]، خود پیغمبر اسلام با کی جنگ کرد؟ با این قدرتمندان مکه و
کتابنبوت از دیدگاه امام خمینی(س)صفحه 614
قدرتمندهای حجاز. بعدش خلفایی که بودند، چه خلفایی که ما قبولشان داریم، چه خلفایی که ما قبول نداریم؛ آنها با [چه کسانی] جنگ [کردند]، آنها هم لشکر کشیدند با سلاطین ایران و سلاطین رُم و با اینها جنگ کردند؛ با سلاطین جنگ می کردند، نه اینکه از قِبَل سلاطین مأمور بودند که مردم را خواب کنند. آنها مأمور تحرک بودند؛ تحرک اینکه مردم مُسْلم و ضعفا را، مستضعفین را بشورانند بر این اشخاصی که دارند مال مردم را می خورند. رُمی ها و ... ایرانی ها آن وقت محل ابتلا بودند. جنگها کردند با اینها، و فتح کردند آنجاها را برای مسلمین و برای اسلام؛ و ابداً این مسأله مطرح نبوده است که یک کسی بگوید که بسازید با این دولتمندها، بسازید با این سلاطین؛ یک همچو مطلبی نبوده است در کار. همیشه جنگ بوده، خود پیغمبر اسلام و بعدش هم خلفای پیغمبر.
زمانی هم که حضرت امیر ـ سلام الله علیه ـ بودند، ایشان هم مبتلا شدند به یک جنگ داخلی؛ که می دیدند اگر این جنگ داخلی را [دنبال] نکنند، اسلام را معاویه فاتحه اش را می خواند. ... ایشان هم جنگ می کند؛ با کی؟ با معاویه که در مرکز شام نشسته و اسلام با بودن او در خطر است، و دارد مردم را استعباد کرده و ظلم می کند.
... ائمۀ ما ـ علیهم السلام ـ که همه شان کشته شدند، برای این [بود ]که همۀ اینها مخالف با دستگاه ظلم بودند. اگر امامهای ما تو خانه هایشان می نشستند و عرض می کنم، آنطوری که اینها می گویند ... مردم را دعوت می کردند به بنی امیه و بنی عباس؛ اینها که محترم بودند، روی سرشان می گذاشتند آنها ائمه ما را، لکن آنها می دیدند هر یک از [ائمه ]حالا که نمی تواند لشکرکشی کند، از باب اینکه مقتضیاتش فراهم نیست، دارد زیرزمینی اینها را از بین می برد اینها را می گرفتند، حبس می کردند. ده سال در حبس
کتابنبوت از دیدگاه امام خمینی(س)صفحه 615
آنها بودند. برای نماز و روزه بود که حبس کردند حضرت موسی بن جعفر را؟ چون نماز می خواند؟ چون روزه می گرفت؟ چون مردم را دعوت می کرد به [پیروی از ]هارون الرشید و ... [که] شما بروید و با آنها بسازید؟ هرچه آنها ظلم می کنند شما حرف نزنید؟! یا قضیه این نبوده است آنها از باب اینکه می دیدند این خطرناک است برای دولت خطرناک است، برای قدرتها اینها خطرناک بوده اند برای اینها؛ از این جهت، اینطور شد که آنها را حبس کردند، کشتند، [اذیت ]کردند، تبعید کردند.
می گویند مردیکه از [مدینه] برمی دارد امام ـ علیه السلام ـ را می آورد در اینجا، یا حضرت عسکری را در سامرا چندین سال نگه می دارد و تحت فشار و در نظام، در عَسْکر ... در جُند ایشان را نگه می دارد و محبوس است امام ـ علیه السلام ـ در آنجا. این از باب این [بود] که نماز می خواست بخواند؟ خوب ...، خود آنها هم نماز می خواندند، به نماز چه کار داشتند؟ چون امام ـ علیه السلام ـ پسر پیغمبر بود، آن وقت پسر پیغمبر خیلی هم [مورد احترام بود]؛ اگر پسر پیغمبر سر جای خودش می نشست و کار نداشت به مردم، چیزی نبود؛ اما آنها گاهی به اشارۀ آنها ... (چون موردی بود که اگر می فهمیدند، ریشۀ اینها را می کندند) در ظاهر وقتی که یکی از این هاشمیون قیام می کردند بر ضد حکومتها؛ در ظاهر اینها یک انتقاد صوری هم از آن می کردند، لیکن با دست اینها بود. اینها آنها را وادار می کردند به اینکه این کار را بکنند. دعا می کند امام ـ علیه السلام ـ به زید و امثال اینها که قیام کردند بر ضد این خلفا و بر ضد این قدرتمندها.(648)
23 / 7 / 57
* * *
کتابنبوت از دیدگاه امام خمینی(س)صفحه 616
مقایسه زندگی و سیاست رؤسای حکومت اسلامی و حکومتهای مادی
وقتی می آییم سراغ آنهایی که دین را تبلیغ می کردند، مثل خود پیغمبر، حضرت امیر، سلام اللهعلیه، خلفای پیغمبر؛ یعنی خلفای صوری پیغمبر تا آن وقتی که باب خلافت توی کار بود و به سلطنت نرسیده بود، بعد از آن علمای اسلام، شما اگر تاریخ را ملاحظه کنید، همیشه جنگ مابین این طایفه و قلدرها بوده؛ هیچ وقت همچون نبوده است که اینها ساکت بنشینند؛ منتها به مقدار قدرت و به مقداری که عرض می کنم، توانایی داشتند و کم بوده است توانایی شان؛ آن هم البته عللی داشته است که نقصی، نقیصه هایی در کار بوده.
و ما در زمان خودمان، در این مدتی که خودمان مشاهده کردیم، قیامهایی از همین طبقه ما دیده ایم در مقابل رضا شاه. آن وقت که آمد و کودتا کرد و عرض می کنم، آن بساط را درآورد و آن ظلمها و آن تعدیات را کرد به همۀ طبقات مردم، هیچ قدرتی در مقابلش نایستاد الاّ قدرت روحانی که قیامهای متعدد شد که ما همه اش را یادمان است. قیامهایی که از علمای اصفهان شد؛ در قم جمع شدند همه با هم، از علمای بلاد هم آمدند در قم. قیامی که از خراسان شد که همۀ علمای خراسان را که قیام کرده بودند گرفتند و بردند در زندان؛ مثل مرحوم آسید یونس و مرحوم آقازاده و دیگران. قیامی که از آذربایجان شد، علمای بزرگ آذربایجان را مثل مرحوم آمیرزا صادق آقا و مرحوم انگجی و دیگران را گرفتند و از آنجا بردند تبعید کردند. قیامهای متعدد [شد]؛ قیامی که مرحوم آقای قمی کرد که آمد به تهران، و مردم با او همراهیِ درست نکردند و ایشان را هم گرفتند و تبعید کردند. قیامهای زیادی کرده اند که تاریخ نشان می دهد که اینها این جور نبود که مردم را دعوت به آرامش کنند که مردم در مقابل ظلم
کتابنبوت از دیدگاه امام خمینی(س)صفحه 617
حرف نزنند، در مقابل ظَلَمه حرف نزنند؛ این تبلیغات بوده است که کار ماها را به اینجا رسانده است که الآن هم باز صحبتش را می کنند؛ یعنی منحرفها صحبتش را الآن هم می کنند و اینها کمک می کنند به بنگاه ظلم.
آنهایی که این مسائل را مثلاً، زمزمه می کنند، اینها یا اینکه خودشان از دستگاهها هستند و عمال آنها هستند یا فریب خورده اند از عمال آنها. این شعارهای مثلاً کمونیستی و شعارهای مارکسیستی اینها از همان قماش هست؛ که اینها یک دسته ای از جوانهای بازیخورده اند به واسطۀ اینها؛ اینها مطالعه نکرده اند در احوال آنهایی که اینها را دعوت می کنند به کمونیستی، و به مارکسیستی دعوت می کنند. مطالعه ای در احوال آنها نکرده اند ببینند خود آنها چکاره بودند، مثلاً استالین ـ که در [دوران] اخیر، ما همه ادراکش کردیم و در زمان او بودیم و بعضی [از] شما هم بودید ـ این چه جور بوده خودش؛ خودش چه آدمی بوده است تا اینکه اینها می خواهند تبعیت از او بکنند!
بله، آن وقتی که جنگ عمومی واقع شد، لشکر ارتش روسیه آمدند به ایران ـ از تقریباً آن طرف تهران تا خراسان و آنجا آنها بودند، و مال انگلستان و هم مال امریکا، هم آن طرفها را گرفته بودند، هر کدام یک گوشۀ ایران را ضبط کرده بودند و بودند در ایران ـ و ما دیدیم، من خودم دیدم، و یک مطلب هم آن وقت معروفِ معروف شد؛ اما آن مطلبی که معروف شد: آن وقتی که متفقین آمدند؛ یعنی رؤسای متفقین «استالین و روزولت و چرچیل» اینها آمدند به ایران، استالین، آن آدمی که این آقایان می گویند که خیر، آن آدم کمونیست بود، آن آدم توده ای بود، آن با مردم چطور بود، به او «قارداش» می گفتند، برادر بود؛ همۀ اینها،
کتابنبوت از دیدگاه امام خمینی(س)صفحه 618
وقتی خودش آمد به ایران، باید حتی گاو شیرده برایش می آوردند که مبادا این آقا از شیر گاو ایران بخورد! این آقای کرملین نشین که قارداشش عبارت از این ارتشش و توده های مردم بود، این وقتی که آمد، در همان جنگ عمومی برای یک مشورت آمد به ایران، آن وقت معروف بود در اینکه ایشان با یک گاو خاصی که عرض می کنم، همراهش آوردند که شیر آن گاو را بخورد، مبادا خدای نخواسته این شیر گاو نباشد و مبتلا بشود به شیر گاو ایران! این زندگی اشرافی او بود.
و من خودم این را دیگر دیدم که ما از تهران می رفتیم به مشهد با اتوبوس، برخوردیم به این لشکرهایی که از روسیه بودند، که عقیده شان این بود که ما و استالین هر دو برادریم و همه با هم مثل هم می مانیم! اینها می آمدند برای گدایی سیگار یا چیز دیگر؛ وقتی یک سیگار به آنها دادند، گرفت آن سیگار را، و آنقدر خوشحال شد که بنا کرد سوت زدن و راه رفتن! برای یک سیگار گدایی می کرد! او وقتی که آمد، با طیاره آمد و با چه وضعی و با چه اشخاصی و با کذا؛ گاو شیرده هم آوردند که آقا شیر بخورد از آن گاو!
اینها بازی می دهند مردم را، مردم را بازی می دهند. لنین که اینقدر از او تعریف می کنند و کذا، اولاً به واسطۀ یک شکست جنسی خودش وارد شده و مخالفت کرده است با آنهایی که دیانت داشتند؛ با آن علمایی که آن وقت بودند و علمای خودشان! یک مسئلۀ جنسی بوده است که آنها منعش کردند و او عصبانی شده! آن وقت یک قصه هم از او نقل می کنند که ایشان گفته است که «باید ما حساب کنیم ببینیم که این افرادی که در مملکت ما هستند، خرج و دخلشان چه جوری است، هر نفر آدمی که حساب کردیم
کتابنبوت از دیدگاه امام خمینی(س)صفحه 619
در سالْ خرج و دخلش با هم مساوی است یا دخلش بیشتر از خرجش است، این را ما نگاه می داریم؛ برای اینکه خوب خرج خودش را دارد، یک چیزی هم به ما می رسد! هر آدمی که خرجش کمتر نیست [و] دخلش کمتر از خرجش است، این را باید توی دریا انداخت!» این آدم انسان دوست یک همچو آدمی است! اینکه حالا اینقدر از او تعریف می کنند یک همچو آدمی است که این فقرا که نمی توانند کار بکنند، پیرمرد حالا شده است، ضعیف شده است، یک عیبی دارد که نمی تواند کار کند به اندازۀ مخارج خودش، این دیگر به درد نمی خورد؛ این را باید ریخت توی دریا راحت بشوند! توی دریا هم بریزند. که دیگر محتاج به اینکه زمین را بکنند و اینها، نباشد! اینها بازی می دهند جوانهای ما را، و تبلیغات است همه اش؛ واقعیت نیست. این یک حکومت و یک، عرض بکنم که رئیس برای آنها [است]؛ و ما هم حکومت خودمان را نشان می دهیم، آن حکومتی که ما می خواهیم.
آن حکومتی که ما می خواهیم مصداقش یکی خود پیغمبر اکرم است که حاکم بود. ما بناست که رؤسا را [در نظر] بگیریم، رؤسا را نظر بکنیم، سیرۀ رؤسا را نظر بکنیم؛ یکی از آنها هم حضرت امیر بود؛ یکی هم عُمَر بود. ما ببینیم اینها مثل عُمَر هم هستند؟ یکی از آنها هم حضرت امیر. خود پیغمبر را هر کس که سیره نوشته است از رسول اکرم، [نقل کرده که ]وضعش در زندگی کمتر بوده است از این مردم عادی که آن وقت در مدینه زندگی می کردند. اطاق گلی اینها داشتند؛ توی مسجد یک اطاق گلی داشتند. سوار الاغ می شده، یک کسی هم دنبالش، پشت سرش می نشسته و می رفته. آن وقت هم برای او مسأله می گفته، او را تربیت می کرده. شما بیاورید یک حاکمی، یک رئیسِ عرض
کتابنبوت از دیدگاه امام خمینی(س)صفحه 620
می کنم کلانتری، یک کدخدای یک شهری، یک دهی بیاورید که اینطوری باشد. سلوکش با ملت این باشد که وقتی توی مسجد، مسجدِ محل ادارۀ حکومت، می آمدند آنجا، وقتی که پیغمبر توی مسجد نشستند و عرض می کنم که چند نفر هم همراهشان هستند، با هم نشسته اند و دارند صحبت می کنند، اشخاصی که نمی شناختند، از خارج می آمدند، نقل شده است که نمی شناختند اینها کدام یکی، عرض می کنم که حاکم است و کدام یکی محکوم؛ کدام یکی پیغمبر است، کدام یکی مردم دیگر. یک زندگی اشرافی و یک زندگیِ عرض می کنم، چیزی نداشته. در عین حال که خودش اینطور بوده، آنقدر به این فقرا رسیدگی می کرده و به این ضعفا رسیدگی می کرده است که مردم همه از ذکرش فرض کنید، عاجزند.
آن هم حضرت امیر با سلطنتِ ـ جسارت است که من سلطنت به ایشان بگویم ـ با خلافتِ چندین مملکتی که ایران یکی از آنها، حجاز یکی از آنها، نمی دانم عراق یکی از آنها، اردن یکی از آنها، مصر یکی از آنها [بوده]؛ این یک همچو دامنه ای آن وقت داشته سلطنت ایشان، با این دامنۀ سلطنت، زندگی خودش را ببینیم که آیا این غمخوار ملت است یا اینهایی که اینها می گویند؟ مقایسه بکنید و زندگی شان را در تاریخ ببینید. آنی که نقل می کنند یک پوستی ایشان داشته است، یک پوست گوسفندی داشته، شبها خودش و عیالش رویش می خوابیده اند؛ روز هم این را می گذاشتند آنجا برای شترشان علف می ریختند. این زندگی حضرت امیر! در عمرش شاید یک دفعه یک نان سیری نخورده باشد. آن وضع خوراک حضرت امیر که درِ آن [صندوقچه] را ـ به حَسَب نقل ـ مُهر می کرده، آنجایی که توی آن [نان] جو بوده
کتابنبوت از دیدگاه امام خمینی(س)صفحه 621
است، مُهر می کرده است که مبادا اینها باز کنند و یک چیز دیگر توی آن بریزند، یک چربی، یک چیزی، که این مثلاً به واسطۀ ترحمی که فرزندانش می خواستند به پدر بکنند، و زینب مثلاً می خواسته به پدر بکند، [خورشتی] داخل این بکند، مُهر می کرده که دست نخورده باشد؛ این خوراک حضرت امیر ـ سلام الله علیه ـ بود.
آن شبی که شب فوت ایشان، ضربت خوردن ایشان هست، آن شب مهمان ام کلثوم، می گویند بوده است؛ وقتی که برایش غذا می آورند، ایشان غذا برای افطارش می آورد، می بیند که نمک آورده و شیر؛ می گوید تو چه وقت دیدی من دو تا خورش داشته باشم؟ یکی اش را بردار. می گویند که رفته است نمک را بردارد؛ گفته است: به جان من شیر را بردار. با نمک دو لقمه دست برد و خورد. این حکومت ماست، حکومت اسلام است، حاکم اسلام است؛ آن هم حاکم کمونیست و مارکسیسم و اینها.(649)
8 / 8 / 57
* * *
مذهب امریکایی مخدر است
... با آزادی نسبی مراسم مذهبی در بعضی از جمهوریهای شوروی، نشان دادید که دیگر اینگونه فکر نمی کنید که مذهب مخدر جامعه است. راستی مذهبی که ایران را در مقابل ابرقدرتها چون کوه استوار کرده است مخدر جامعه است؟ آیا مذهبی که طالب اجرای عدالت در جهان و خواهان آزادی انسان از قیود مادی و معنوی است مخدر جامعه است؟ آری، مذهبی که وسیله شود تا سرمایه های مادی و معنوی کشورهای اسلامی و غیر اسلامی، در اختیار ابرقدرتها و قدرتها قرار گیرد و بر سر مردم
کتابنبوت از دیدگاه امام خمینی(س)صفحه 622
فریاد کشد که دین از سیاست جدا است مخدر جامعه است. ولی این دیگر مذهب واقعی نیست؛ بلکه مذهبی است که مردم ما آن را «مذهب امریکایی» می نامند.(650)
11 / 10 / 67
* * *
کتابنبوت از دیدگاه امام خمینی(س)صفحه 623
کتابنبوت از دیدگاه امام خمینی(س)صفحه 624