فصل دوازدهم: جامعیت و خاتمیت اسلام

‏ ‏

‏ ‏

‏ ‏

‏ ‏

‏ ‏

‏ ‏

‎ ‎

‎ ‎

‎ ‎

‎ ‎

‎ ‎

‎ ‎

‏ ‏

‏ ‏

‏ ‏

‏ ‏

               فصل دوازدهم

 

 

 

 

 

‏ ‏

‏ ‏

‏ ‏

جامعیت و خاتمیت اسلام

‏ ‏

‏ ‏


کتابنبوت از دیدگاه امام خمینی(س)صفحه 527

‏ ‏

‏ ‏

‏ ‏

‏ ‏

‏ ‏

‏ ‏

‏ ‏

‏ ‏

‏ ‏

‏ ‏

‏ ‏

‏ ‏

‏ ‏

‏ ‏

‏ ‏

‏ ‏

‏ ‏

‏ ‏

‏ ‏

‏ ‏

‏ ‏

‏ ‏

‏ ‏

‏ ‏

‏ ‏


کتابنبوت از دیدگاه امام خمینی(س)صفحه 528

‏ ‏

‏ ‏

جامعیت و خاتمیت اسلام‎[1]‎

‏ ‏

‏ ‏

کمال و علوّ اسلام

‏می دانیم با علم ضروری که شریعتی از جانب حق تعالی در بین بشر‏‎ ‎‏باید باشد، و رجوع نماییم به شرایع معمولۀ در بین بشرـ که عمدۀ‏‎ ‎‏آنها سه شریعت است: یکی شریعت یهود، و دیگر شریعت‏‎ ‎‏نصاری، و دیگر شریعت اسلام ـ می بینیم بالضرورة که شریعت‏‎ ‎‏اسلام در سه مقام، که اساس شرایع و مدار تشریع بر آن است ـ که‏‎ ‎‏یکی راجع به عقاید حقه و معارف الهیه و توصیف و تنزیه حق و‏‎ ‎‏معاد و کیفیت آن و علم به ملائکه و توصیف و تنزیه انبیا،‏‎ ‎‏علیهم السلام، که عمده واصل شرایع است؛ و دیگر راجع به خصال‏‎ ‎‏حمیده و اصلاح نفس و اخلاق فاضله؛ و سوم راجع به اعمال قالبیۀ‏‎ ‎‏فردیه و اجتماعیه، سیاسیه و مدنیه و غیر آن ـ کامل تر از دیگران‏‎ ‎‏است. بلکه هر منصف بیغرض نظر کند، می یابد که طرف نسبت به‏‎ ‎‏آنها نیست. و در تمام دورۀ زندگانی بشر، قانون و شریعتی که به این‏‎ ‎‏اتقان باشد و در تمام مراحل دنیایی و آخرتی کامل و تام باشد وجود‏‎ ‎‏نداشته؛ و این خود بزرگتر دلیل بر حقانیت آن است.‏


کتابنبوت از دیدگاه امام خمینی(س)صفحه 529

‏     بالجمله، بعد از اثبات نبوّت عامه و اینکه شریعتی از برای بشر‏‎ ‎‏خدای تعالی تشریع فرموده و طرق هدایت را به آنها فهمانده و آنها‏‎ ‎‏را در تحت نظم و نظام در آورده، اثبات حقیّت دین اسلام احتیاج‏‎ ‎‏به هیچ مقدمه ندارد جز نظر کردن به خود آن و مقایسۀ بین آن و‏‎ ‎‏سایر ادیان و شرایع در جمیع مراحلی که تصور می شود احتیاج‏‎ ‎‏بنی الانسان، از معارف حقه و ملکات نفسانیه، تا وظایف نوعیه و‏‎ ‎‏شخصیه و تکالیف فردیه و اجتماعیه. و این یکی از معانی حدیث‏‎ ‎‏شریف است که می فرماید: الاْءِسْلاَمُ یَعْلُو وَ لاَ یُعْلَی عَلَیْهِ.‏‎[2]‎‏ زیرا که‏‎ ‎‏هر چه عقول بشر ترقی کند و ادراکات آنها زیاد گردد، وقتی به‏‎ ‎‏حُجج و براهین اسلام نظر کنند، پیش نور هدایت آن خاضعتر‏‎ ‎‏شوند و حجتی در عالم غلبه بر آن نکند.(594)‏

‏ ‏

‏*  *  *‏

‏ ‏

‏ ‏

دینِ بشریت

‏اسلام برای یک کشور، برای چند کشور، برای یک طایفه، حتی‏‎ ‎‏برای مسلمین نیست. اسلام برای بشر آمده است. خطابهای اسلام‏‎ ‎‏«یا ایها الناس» است. گاهی «یا ایّهاالمؤمنون» و یا «یاایهاالناس»‏‎ ‎‏است. و همۀ بشر را اسلام می خواهد زیر پوشش عدل خودش‏‎ ‎‏قرار بدهد.(595)‏

‏26 / 9 / 58‏

‏*  *  *‏

‏ ‏

پیرامون جامعیت و فراگیر بودن قوانین اسلام

‏ [مستشکل] می گوید: «این مسلّم است که قوانین شرع، هر اندازه‏

کتابنبوت از دیدگاه امام خمینی(س)صفحه 530

‏هم جامع و کامل باشد، باز محال است که بتواند همۀ احتیاجات‏‎ ‎‏بشر را در هر جا و هر زمان تأمین کند، چنانکه ما امروز احتیاج به‏‎ ‎‏قانونهای زیادی داریم مانند قانون ثبت، و بانک، و مرور زمان، و‏‎ ‎‏آیین دادرسی، و محاسبات و بودجه و گمرک و صدها مانند آن، که‏‎ ‎‏از شرع نرسیده.»‏

‏ ‏

‏     [ما در پاسخ می گوییم:] مقصود شما از این که قانون شرع‏‎ ‎‏هرچه کامل باشد نمی تواند به همۀ احتیاجات بشر برسد، آن است‏‎ ‎‏که خدای جهان چون کشورهای ما خیلی زیاد است و افراد آن‏‎ ‎‏بسیارند، و زمانهای زیاد بر آنها می گذرد، نمی تواند اطّلاع بر‏‎ ‎‏احوال و احتیاجات این همه اشخاص پیدا کند، و برای همه قانون‏‎ ‎‏جامعی که به احتیاجات همه برسد وضع کند؟ اگر چنین است‏‎ ‎‏آفرین بر این خداشناسی.‏

‏     ما خدایی را مدیر این جهان پهناور می دانیم که میلیون میلیون‏‎ ‎‏منظومه های شمسی را در تحت تربیت خود اداره می کند، و از‏‎ ‎‏ذره ای از ذرّات جهانهای پهناور پیدا و نهان که علم بشری تا آخر‏‎ ‎‏هم به قطره ای از آن دریای بی پایان نخواهد رسید غافل نبوده و‏‎ ‎‏نخواهد بود، و جمیع احتیاجات هر موجودی پیش او آشکار و‏‎ ‎‏روشن است و به رفع آنها قادر و تواناست.‏

‏     آن خدایی که از احتیاج مشتی انسان که در همین منظومۀ‏‎ ‎‏شمسی خود ماهم ذرّه ای ناقابل است ـ با آنکه منظومۀ شمسی ما‏‎ ‎‏با هرچه در اوست در میان این فضای بی پایان از ذرّۀ ناقابلی‏‎ ‎‏کوچکتر است ـ بیخبر است، و نمی تواند برای احتیاج آنها قانونی‏‎ ‎‏درست بیاورد، ما او را به خدایی که نمی پذیریم هیچ، از یک انسان‏‎ ‎‏کاملی هم او را بی ارجتر می دانیم. شما خدا را کوچک و بی مقدار‏‎ ‎‏می دانید که به قانونهای او اشکال می کنید و گمان می کنید از قانون‏

کتابنبوت از دیدگاه امام خمینی(س)صفحه 531

‏ثبت و گمرک بیخبر است، و علم او به اینجا نرسیده که قانون‏‎ ‎‏گمرک وضع کند؛ اینک ما باید قانونهایی را که شمرده بررسی‏‎ ‎‏کنیم، ببینیم خدا برای آنها چه تکلیفی معیّن کرده.‏

‏     قوانینی را که نویسنده می گوید که کشور با مرور زمان به آنها‏‎ ‎‏محتاج می شود و در شرع از آنها اثری نیست، بر دو گونه است:‏‎ ‎‏یکی آنهایی که با قانون شرع مخالف است؛ مانند مالیات بر ـ‏‎ ‎‏فواحش ـ باندرل مسکرات و مانند اینها. اینگونه قوانین برای‏‎ ‎‏مملکت و توده مضر، و برخلاف صلاح کشور است و اگر کسی‏‎ ‎‏آنها را یکان یکان بررسی کند، خواهد فهمید چه ضررهایی از‏‎ ‎‏اینگونه قوانین پوسیده بر کشورهای اسلامی وارد شده...‏

‏     و دیگر از قوانین که با مرور زمان ـ در ـ کشور نیازمند به آنها‏‎ ‎‏می شود، آنهایی است که با قانون شرع مخالف نیست و امروز در‏‎ ‎‏نظم مملکت و ترقیّات کشور دخالت دارد. اینگونه قوانین را دولت‏‎ ‎‏اسلامی می تواند به توسّط کارشناسان دینی تشخیص دهد که با‏‎ ‎‏قانون اسلامی تطبیق کنند و وضع نمایند. مثلاً، اگر برای حفظ‏‎ ‎‏کشور یا حفظ شهرستانها محتاج به آیین نامه ها یا قوانینی شدند که‏‎ ‎‏برخلاف قانون اسلامی نبود و کارشناسان دینی تشخیص آن را‏‎ ‎‏دادند، مانعی از وضع و جریان آن نیست، چنانچه در آیۀ (60) از‏‎ ‎‏سورۀ انفال که ما در باب نظام اسلامی آن را آوردیم می گوید: «هر‏‎ ‎‏طور توانستید و مقتضی بود، باید در مقابل دشمن قیام کنید»،‏‎[3]‎‏ و با‏‎ ‎‏این بیان راه سخنان پوچ این نویسنده بسته می شود؛ زیرا قانون‏‎ ‎‏ثبت و بانک و مانند آنها، اگر مخالف با قانون اسلام شد که قانون‏‎ ‎‏نیست، و اگر مخالف نشد و در نظام یا ترقّیّات کشور دخالت دارد،‏‎ ‎‏دولت می تواند مطابق صلاح کشور آنها را به جریان بیندازد، اگر‏

کتابنبوت از دیدگاه امام خمینی(س)صفحه 532

‏چه اسمی از آنها در قانون اسلام نباشد. مثلاً، در صدر اسلام به‏‎ ‎‏واسطۀ محدود بودن کشور اسلامی، نیازمند به بانک و ثبت املاک‏‎ ‎‏و سرشماری و مانند اینها نبودند و ساز و برگ ارتش در آن زمان با‏‎ ‎‏این زمان مخالف بوده و وزارت پست و تلگراف نبوده یا به این‏‎ ‎‏تشریفات نبوده؛ لکن قانون اسلام از تشکیل آنها اساساً جلوگیری‏‎ ‎‏نکرده.‏

‏     اکنون باید کارشناسان دینی که علمای اسلامند نظر کنند، هر‏‎ ‎‏یک از این تشکیلات که مخالف قوانین اسلامی نبود و کشور به آن‏‎ ‎‏نیازمند بود، در تشکیل آن موافقت کنند و همین طور ساز و برگ‏‎ ‎‏ارتش در این زمان به هر طوری صلاح کشور است باید تهیّه شود و‏‎ ‎‏ابداً قانون اسلام با اینگونه ترقیّات مخالفت نکرده و قوانین‏‎ ‎‏اسلامی با هیچ یک از پیشرفتهای سیاسی و اجتماعی مخالف‏‎ ‎‏نیست.‏

‏     قانون دادگستری اسلام که پس از این اشاره به آن می شود، به‏‎ ‎‏طوری وضع شده است که به هیچ وجه نیازمندی به قانون ثبت‏‎ ‎‏پیدا نمی شود ؛با همه وصف، در قانون اسلام نیزبرای ثبت اسناد تا‏‎ ‎‏آنجا که نیازمند بوده قانون وضع کرده است، چنانچه در آیۀ(282)‏‎ ‎‏از سورۀ بقره که طولانیترین آیات قرآنی است مقرراتی بیان‏‎ ‎‏فرموده....‏

‏     و اما قانون بانک از فروع قانون معاملات است که در اسلام‏‎ ‎‏برای آن هزاران قانون وضع شده است، و این ماجرا جویان بیخرد‏‎ ‎‏از آن بی اطلاعند و بی جهت به ستیزه برخاستند، قانون معاملات‏‎ ‎‏در اسلام مانند دیگر قوانینش مراعات صلاح کشور و توده را به‏‎ ‎‏طور کافی کرده. حتی معاملات شخصی را که بر خلاف صلاح‏‎ ‎‏کشور و توده است باطل دانسته و از معاملات مسکرات و‏

کتابنبوت از دیدگاه امام خمینی(س)صفحه 533

‏قراردادهای بُرد و باختی و معاملات آلات و ابزار بازیگریها و ساز‏‎ ‎‏و نواها و پولهایی که در راه تئاتر و مجالس رقص و سینما و بالا و‏‎ ‎‏مانند آنها که هر یک سرچشمۀ فساد اخلاق توده است، مصرف‏‎ ‎‏می شود و تمام چیزهایی که فساد دارد جلوگیری کرده است. در‏‎ ‎‏تمام قوانین اسلام جنبه های اجتماعی و اخلاقی به طور کافی‏‎ ‎‏مراعات شده است. ...[مستشکل باز] می گوید: «آیین دادرسی در‏‎ ‎‏شرع نیست». با آنکه آیین دادرسی در اسلام از بزرگترین آیینها‏‎ ‎‏است، و هزاران مواد خردمندانه دارد، و اگر کسی کوچکتر[ین]‏‎ ‎‏اطلاعی از قانون دادرسی اسلام و شرایطی که برای قاضی و شاهد‏‎ ‎‏تعیین کرده داشته باشد، می داند اساس این قانون چیست، و همین‏‎ ‎‏طور اگر کسی به وضع جریان محاکمه و آسانی فصل خصومت و‏‎ ‎‏در عین حال نزدیک بودن آن به کشف واقع و حقیقت درست‏‎ ‎‏برخورد کند ،خواهد فرق میان قانون خدا و قانون بشر را‏‎ ‎‏فهمید.(596)‏

‏ ‏

‏*  *  *‏

‏ ‏

‏ ‏

تعارض نسخ و تغییر با جاودانگی

شواهدی از قرآن بر جاودانگی و همگانی بودن اسلام

دلیل عقلی بر جامعیت و جاودانگی

ضرورت بقای قانون اسلام

گواه از احادیث بر بقای اسلام

پیرامون ناسخ و منسوخ

عدم ورود نسخ در احکام اسلام

قوانین قابل نسخ

نظری به قانون مادّی و معنوی اسلام

قوانین مالی و نظامی

جریان نسخ در قرآن و حدیث

قانونهای ناظر به قانون

‏این مسلّم است که هم در قرآن و هم در حدیث، ناسخ و منسوخ‏‎ ‎‏زیاد است و علت این تغییر هم رعایت اقتضای زمان است. حال‏‎ ‎‏در جایی که در یک محیط، آن هم در یک زمان کم، قانون برای‏‎ ‎‏رعایت زمان عوض شود، آیا ممکن است در همۀ روی زمین تا‏‎ ‎‏آخر دنیا عوض نشود؛ و به علاوه اینکه می گویند همۀ قوانین‏‎ ‎‏اسلام برای همیشه است، اگر مدرک مسلّم روشنی دارد،‏‎ ‎‏خواهشمند است بیان فرمایید.‏

‏     این پرسش منحل به دو سؤال شود: یکی آنکه دلیلی هست که‏

کتابنبوت از دیدگاه امام خمینی(س)صفحه 534

‏قانون اسلام برای همیشه و همه جا است؟ دوّم: اگر دلیلی هست،‏‎ ‎‏نکتۀ آنکه در بیست و چند سال، در قانونْ نسخهایی واقع شده و‏‎ ‎‏در این زمانهای طولانی هیچ نسخی واقع نشده چیست؟‏

‏     و اما اگر دلیل از عقل و قرآن، برای اینکه اسلام قانون‏‎ ‎‏همیشگی است و قابل نسخ نیست آوردیم، فرضاً که نکتۀ نسخ‏‎ ‎‏نشدن را ندانیم، به جایی ضرر نمی رساند و ما اوّل دلیل بر این‏‎ ‎‏می آوریم که اسلام برای همیشه و همه کس هست، گرچه در سؤال‏‎ ‎‏بی ترتیب این را متأخّر ذکر کرده است.‏

‏     در قرآن کریم گواههایی است بر اینکه قرآن و احکام اسلام‏‎ ‎‏برای همیشه و همۀ تودۀ بشر است که ما بعضی از آنها را در اینجا‏‎ ‎‏می آوریم:‏

‏ ‏

‏     ‏‏1ـ سورۀ فصلت، آیۀ (42 ): «وَ انَّهُ لِکتاب عَزیز لایأتیِه الْباطِلُ‏‎ ‎‏مِنْ بَیْن یَدَیْهِ وَ لامِنْ خَلْفِه تَنْزیل مِنْ حَکیم حَمیدٍ»؛ یعنی: « همانا‏‎ ‎‏این قرآن کتابی است گرامی که نه در زمان خود و نه پس از خود‏‎ ‎‏خط باطل بر آن کشیده نمی شود و قانونی آن را باطل نمی کند.‏‎ ‎‏چطور چنین نباشد در حالی که این قانون را خدای حکیم فرو‏‎ ‎‏فرستاده.»‏

‏     اکنون شما می گویید با قانونهای اروپایی و قانونهای مجلس که‏‎ ‎‏قانونگذاران را همه می شناسیم، ما خط باطل بر قانون خدایی که‏‎ ‎‏خدا می گوید هیچ چیز آن را باطل نمی کند بکشیم، و به گفتۀ خدا‏‎ ‎‏ارجی نگذاریم؟ آیا این خدا نشناسی نیست؟!‏

‏     2ـ آیات (44ـ 45ـ47)‏‎[4]‎‏ از سورۀ مائده که در پرسش پنجم‏‎ ‎

کتابنبوت از دیدگاه امام خمینی(س)صفحه 535

‏آوردیم. در آن آیات قانون کلی ذکر کرده که هیچ کس حق ندارد‏‎ ‎‏حکمی بکند به غیر آن احکامی که خدا نازل کرده است. حالا‏‎ ‎‏قانونهایی که مردم می گذرانند، اگر همان قانونهای خدایی باشد‏‎ ‎‏حرفی نیست، وگرنه به موجب این آیات، حکم کنندۀ آن کافر و‏‎ ‎‏فاسق و ظالم است.‏

‏     3ـ آیۀ(85) از سورۀ آل عمران: «‏وَ مَنْ یَبْتَغ غَیْرَ الاسْلام دیناً فَلَنْ یُقْبَلَ‎ ‎مِنهُ وَ هوَ فی الاخِرَةِ مِنَ الْخاسِرین‏»؛‏‎[5]‎‏ اگر دین دیگری غیر از اسلام‏‎ ‎‏می آمد این آیه درست نمی شد.‏

‏     4ـ آیۀ(43) از سورۀ فاطر: «‏وَلَنْ تَجِدَ لسْنَّةِِ الله تَحْویلاً‏»؛ یعنی:‏‎ ‎‏«هرگز نمی یابی از برای دستور خدا تبدیل و تغییری»؛ واین دلیل‏‎ ‎‏همیشگی سنت و دستور خدایی است.‏

‏     5ـ آیۀ (1) از سورۀ فرقان: «‏تَبارَکَ الَّذی نَزَّلَ الْفُرْقانَ عَلی عَبْدهِ لیَکونَ‎ ‎لِلْعالَمینَ نَذیراً‏».‏‎[6]‎

‏    ‏‏6ـ آیۀ (90) از سورۀ انعام: «‏قُلْ لا اَسْئَلُکُمْ عَلَیْهِ اَجْراً اِنْ هُوَ اِلا ذِکْری‎ ‎لِلْعالَمینَ‏».‏‎[7]‎

‏    ‏‏7ـ آیۀ (107) از سورۀ انبیا: «‏و ما اَرْسَلْناکَ اِلاَّ رَحْمَةً لِلْعالَمین‏».‏‎[8]‎‏ در‏‎ ‎‏این آیات و بسیاری دیگر که به این مضمون وارد است، خدا پیغمبر‏‎ ‎‏اسلام را بیم دهنده و رحمت برای تمام جهانیان خوانده و قرآن را‏‎ ‎‏تذکره و قانون همۀ جهانیان قرار داده، و شک نیست که تمام افراد‏

کتابنبوت از دیدگاه امام خمینی(س)صفحه 536

‏بشر در هر دوره پیدا شوند و در هر کشوری زیست کنند ، از‏‎ ‎‏جهانیان هستند. پس، به موجب این آیات، پیغمبر برای همه قانون‏‎ ‎‏آورده و اسلام قانون همۀ جهانیان است، هرکس باشد و هر وقت‏‎ ‎‏باشد و هرجا باشد. اگر قانون برای یک زمان یا یک گروه باشد،‏‎ ‎‏تخلّف از آن برای دیگر مردم بیمی ندارد، و عمل کردن به آن از‏‎ ‎‏نیکیها نیست تا پیغمبر بیم دهندۀ همۀ جهانیان و رحمت برای همۀ‏‎ ‎‏عالمیان باشد و قرآن تذکره برای همۀ عالم باشد.‏

‏     8 ـ آیۀ (40) از سورۀ احزاب: «ماکانَ مُحمَّد اَبا اَحَدٍ مِنْ‏‎ ‎‏رِجالِکُمْ وَ لکِنْ رَسوُلَ الله وَ خاتمِ النبیّین». در این آیه خدا ختم‏‎ ‎‏پیغمبری را به پیغمبر اسلام اعلان کرده؛ پس قانون آسمانی و‏‎ ‎‏دستور خدایی که باید به وسیلۀ پیغمبران بیاید دیگر برای بشر‏‎ ‎‏نخواهد آمد، و ما در جواب پرسش پنجم ثابت کردیم به حکم‏‎ ‎‏خرد و قرآن، که هیچ قانونی جز قانون خدا قانونیّت ندارد، و‏‎ ‎‏پذیرفتن قانونهای بشری از حکم خرد و قرآن بیرون است.‏

‏     پس، معلوم شد که قانون اسلام که آخرین قوانین خدایی است،‏‎ ‎‏به حکم این آیه برای همیشه و همۀ تودۀ بشر خواهد بود، و‏‎ ‎‏قانونهای اروپایی که امروز در کشور ما نیز معمول است جز سیاه‏‎ ‎‏مشقی نیست و نباید عملی باشد.‏

‏     ما اگر بخواهیم تمام آیاتی که بر این مقصود دلالت دارد بیاوریم‏‎ ‎‏سخن طولانی می شود، این است که به همین اندازه اکتفا کردیم... .‏

‏     ما گواه از خرد داریم بر اینکه قانون اسلام امروز هم برای تمام‏‎ ‎‏بشر قانون است و باید همه بر آن به ناچار گردن بنهند.‏

‏ ‏

‏     پس از آنکه به حکم روشنِ عقل برای بشر قانون لازم است، و‏‎ ‎‏جهان و جهانیان نیازمند به دستور و قانونند، و کشورهای جهان را‏‎ ‎‏بدون قانون اداره نتوان کرد، می گوییم: خدای جهان آیا حق‏

کتابنبوت از دیدگاه امام خمینی(س)صفحه 537

‏ ‏

‏قانونگذاری برای بشر دارد یا ندارد؟ اگر بگویید ندارد، علاوه بر‏‎ ‎‏آنکه برخلاف حکم خرد سخن را ندید و خدا را بی ارج شمردید،‏‎ ‎‏می گوییم: پس چرا در قرآن و دیگر کتابهای آسمانی برای بشر‏‎ ‎‏قانون فرستاد و برخلاف وظیفۀ خود رفتار کرد؟ ناچار باید بگوییم‏‎ ‎‏خدا حق قانونگذاری دارد: در این صورت آیا او بهتر می تواند‏‎ ‎‏قانونگذاری کند یا بشر؟ ناچار باید گفت او. در این صورت آیا‏‎ ‎‏قانونی که در اسلام گذاشته برای همۀ بشر و در این زمان عملی‏‎ ‎‏است یا نه؟ اگر عملی نیست چرا تکلیف بشر را در زمانهای پیش‏‎ ‎‏معیّن کرده، و در این زمان آنها را سرخود نموده؟ چه دوستی با‏‎ ‎‏مردمان سابق داشته و چه دشمنی با ماها دارد که برای آنها قرآن با‏‎ ‎‏آن همه قوانین بزرگ فرستاده و تکلیف آنها را در تمام جزئیات‏‎ ‎‏زندگی معین کرده، ولی ما را به خود واگذاشته تا هرکاری خواهیم‏‎ ‎‏بکنیم، و از هر راهی خواهیم برویم؟ آیا دانش خدا این زمان کمتر‏‎ ‎‏است و اروپاییان و اعضای مجلس و پارلمانها از خدا بهتر قانون‏‎ ‎‏سازی می کنند که آنها را به خودشان واگذاشته، یا آنکه با بشر لج‏‎ ‎‏کرده و خود را وظیفه دار قانون و دادگستری نمی داند؟‏

‏     اینها همه برخلاف قانون خرد است. پس، ناچار باید گفت این‏‎ ‎‏قانون، که پس از او به حکم ضرورت قانونی نیامده، امروز هم‏‎ ‎‏برای همۀ بشر قانون است و باید عملی باشد.‏

‏ ‏

‏     چنانکه احکام عقل بر دو گونه است: یکی احکام روشن عقل‏‎ ‎‏است که در آن نیازمند به دلیل نیست؛ مانند خوبی عدل و بدی‏‎ ‎‏ظلم و بهتر بودن دانایی از نادانی. اینگونه احکام را «ضروری»‏‎ ‎‏یعنی حکم واضح و روشن گویند. دیگر احکام غیر روشن است،‏‎ ‎‏مانند علومی که پس از کوشش و تحصیل به دست می آورد. چون‏‎ ‎‏جبر و مقابله و فلسفه و مانند آن، و اینها را احکام «نظری»، یعنی‏

کتابنبوت از دیدگاه امام خمینی(س)صفحه 538

‏غیر واضح که محتاج به دلیل و کوشش است گویند. همین طور در‏‎ ‎‏قضایای تاریخی، بعضی قضایّاست که از ضروریات و قضایای‏‎ ‎‏واضح و روشن تاریخ است.‏

‏     امروز اگر کسی از یک نفر مورّخ بپرسد که به چه دلیل شما‏‎ ‎‏می گویید سلاطین صفویّه در ایران سلطنت کردند، یا نادرشاه‏‎ ‎‏افشار، شاه ایران بوده، با یک لبخند و استهزا از او عذرخواهی‏‎ ‎‏می کند، یا از یک جغرافیایی بپرسند: که گفته اروپا یکی از قطعات‏‎ ‎‏زمین است؟ جوابی جز لبخند به او نباید بدهد، و صَرف وقت در‏‎ ‎‏چنین امر بدیهی و روشنی برای او جایز نیست.‏

‏     بسیاری از احکام دینی به طوری از واضحات و ضروریّات‏‎ ‎‏شده است که اگر از او سؤال شود، باید سؤال کننده را جزو‏‎ ‎‏دیوانگان و بیخردان شمرد، مانند آنکه کسی بگوید: از کجا که‏‎ ‎‏حضرت محمد بن عبدالله دعوی پیغمبری کرد، و از کجا که قرآن‏‎ ‎‏کتاب دینی اوست؟ همین طور که اینها جوابی جز استهزا ندارد،‏‎ ‎‏اگر کسی هم سؤال کند به چه دلیل قانون اسلام برای همیشه‏‎ ‎‏است، و پیغمبر اسلام پیغمبر آخرالزمان و آخر پیمبران است،‏‎ ‎‏جوابی جز استهزا ندارد.‏

‏     پیش تمام مسلمانان در تمام روی زمین، همان طور که قرآن را‏‎ ‎‏کتاب پیغمبر می دانند و محمد بن عبدالله را پیغمبر اسلام‏‎ ‎‏می دانند، و این از ضروریات واضحات است که دیگر دلیلی لازم‏‎ ‎‏ندارد، به همین روشنی و واضحی، مسألۀ «خاتمیّت پیغمبر» است‏‎ ‎‏که هیچ مُسلمی در اینکه این از دین اسلام است خود را به دلیل‏‎ ‎‏نیازمند نمی داند، از شدت وضوح و روشنی آن . پس، صرف وقت‏‎ ‎‏کردن در یک چنین امر روشنی، جز ضایع کردن وقت حاصلی‏‎ ‎‏ندارد. هرکس دین اسلام را قبول کند، خاتمیّت را هم باید قبول‏

کتابنبوت از دیدگاه امام خمینی(س)صفحه 539

‏کند.‏

‏     گرچه این مطلب به این روشنی نیازمند به دلیل و روایت‏‎ ‎‏نیست، لکن اینجا برای تمام کردن مقصودْ تمسّک به حدیث نیز‏‎ ‎‏می کنیم.‏

‏     در باب امامت یکی از احادیثی که آوردیم «حدیث منزلت» بود‏‎ ‎‏که پیغمبر به امیرالمؤمنین فرمود: «أنت منی بمنزلة هارون من‏‎ ‎‏موسی الاّ انه لانبی بعدی»؛‏‎[9]‎‏ یعنی: «منزلت تو پیش من منزلت‏‎ ‎‏هارون است به موسی، لکن تو پیغمبر نیستی، زیرا پس از من دیگر‏‎ ‎‏پیغمبری نمی آید.»‏

‏ ‏

‏     ‏‏این حدیث از طرق شیعه و سنی از متواترات احادیث است، و‏‎ ‎‏معنی«تواتر» آن است که به قدری راویان آن زیاد است که یقین‏‎ ‎‏داریم آن از پیغمبر وارد شده است. متواتر بودن این حدیث پیش‏‎ ‎‏شیعه معلوم است و نزد سنّیان نیز متواتر است. چنانچه «حاکم‏‎ ‎‏نیشابوری» که از بزرگان و مشایخ اهل سنّت است، و «سیوطی» که‏‎ ‎‏از محقّقان نامدار آن طایفه است تصریح به تواتر آن کرده است، و‏‎ ‎‏«تنوخی» که از مشایخ بزرگ سنّیان است، یک کتابی مخصوص در‏‎ ‎‏اثبات آ ن نوشته و این حدیث را در صحیح بخاری و صحیح مسلم‏‎ ‎‏و صحیح ترمذی و صحیح ابی داوود و صحیح ابن ماجه ، معروف‏‎ ‎‏به سنن ابن ماجه و صحیح نسائی، معروف به سنن نسائی و در‏‎ ‎‏مسند احمد بن حنبل، امام سنّیان نقل نموده و در نزد شیعه این‏‎ ‎‏حدیث از متواترات، بلکه فوق آن است و در این حدیثِ مسلّم،‏‎ ‎‏پیغمبر اسلام نیامدن پیغمبر دیگر و ختم شدن قانون الهی را به‏‎ ‎‏همین قانون اسلام اعلان نموده. پس، هرکس پیمبری او را باور‏‎ ‎‏دارد، خاتمیّت او را نیز باید باور کند.‏


کتابنبوت از دیدگاه امام خمینی(س)صفحه 540

‏     پس از آنکه ثابت شد که قانون اسلام برای همیشه و همه کس‏‎ ‎‏است، و خود خدا در آیۀ(3) از سورۀ مائده، پس از آنکه‏‎ ‎‏امیرالمؤمنین را به خلافت نصب کرد، اعلان کامل شدن دین و تمام‏‎ ‎‏شدن نعمت و خشنود شدن خود را از اسلام نموده، می فرماید:‏‎ ‎‏«‏اَلْیَوْم اَکْمَلْتُ لَکُمْ دینَکُمْ وَ اَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتی وَ رَضیتُ لَکُم الاِسْلامَ دیناً‏».‏‎[10]‎

‏    پس قانون اسلام را خدا کامل و تام شمرده، و چنین قانونی که‏‎ ‎‏در پیشگاه خدا به کامل و تام بودن شناخته شده، کسی دیگر نتواند‏‎ ‎‏آن را نسخ و ابطال کرد، به علاوه اگر قانون خدا را پارلمانها‏‎ ‎‏بخواهند نسخ کنند ، معنی آن تخلّف از قانون خداست که خرد‏‎ ‎‏نمی پذیرد، و خود خدا نیز قانونی نخواهد فرستاد؛ زیرا که نبوّت‏‎ ‎‏را چنانچه دیدیم ختم کرده است.‏

‏ ‏

‏     ‏‏اینجا باید به حکم خرد رجوع کرد و از قانونهای خدایی تا آن‏‎ ‎‏اندازه که در دسترس خرد است بررسی کرد تا ببینیم در اینگونه‏‎ ‎‏قانون که اسلام آورده راهی برای نسخ باز است، یا آنکه اینها چون‏‎ ‎‏کامل و با هر زمانی مناسب است نباید نسخ شود، و نسخ آنها از‏‎ ‎‏حکم خرد بیرون است. گرچه این بررسی یک وقت زیادتری‏‎ ‎‏می خواهد که مقایسه میانۀ عقاید و آرا و قانونهای جهانیان، یکان‏‎ ‎‏یکان با آنچه اسلام آورده شود تا مطلب روشن گردد، لکن اینجا‏‎ ‎‏نیز به طور احتمال باید مقایسه کرد تا بیخردیها روشن شود.‏

‏ ‏

‏     به طور کلی قانونهایی که قابل نسخ است، عبارت از قوانینی‏‎ ‎‏است که برای اداره کردن زندگانی معنوی و مادّی بشر کافی‏‎ ‎‏نباشد، و یا قانونی بهتر از آن بتواند زندگانی مادی و معنوی او را‏‎ ‎‏اداره کند، و همه می دانیم و در فلسفۀ اعلا مبرهن است ـ چنانچه‏

کتابنبوت از دیدگاه امام خمینی(س)صفحه 541

‏رأی فلاسفه را در گفتار اول دیدید ـ که از برای انسان دو زندگانی‏‎ ‎‏است: یکی زندگانی مادّی دنیایی که در این جهان است، و یکی‏‎ ‎‏زندگانی معنوی آخرتی که در جهان دیگر است، و از برای هر یک‏‎ ‎‏از این دو زندگانی، ساز و برگ و ابزاری است که باید با کوشش‏‎ ‎‏انسان تهیۀ آن شود، و در فلسفۀ اعلا و قرآن کریم و دستورات همۀ‏‎ ‎‏انبیا ثابت است که ساز و برگ آن جهان را نیز اینجا باید تهیّه کرد، و‏‎ ‎‏برای اثبات این ادعا همان دستورات روحی انبیا کفایت می کند، و‏‎ ‎‏هرکس به قرآن رجوع کند این مطلب را به خوبی خواهد دریافت.‏

‏ ‏

‏     ‏‏پس از این مقدمه گوییم هر قانونی که برای ادارۀ حیات مادی‏‎ ‎‏تنها یا معنوی تنها گذاشته شده باشد ما آن قانون را به قانونیّت و آن‏‎ ‎‏دین را به بزرگی نمی شناسیم.‏

‏     قانونهای بشری، انسان را به همان زندگانی مادّی دنیایی‏‎ ‎‏دعوت می کند و از زندگانی همیشگی ابدی غافل می کند و چنین‏‎ ‎‏قانونی برای انسان، که دارای دو زندگانی است و ساز و برگ هر دو‏‎ ‎‏را نیازمند است، زیانهای ناگفتنی دارد.‏

‏     تمام قوانین بزرگ اسلام دارای این دو جنبه است که هم نظر به‏‎ ‎‏حیات مادّی و فراهم ساختن ساز و برگ آن دارد و هم نظر به‏‎ ‎‏حیات معنوی و ساز و برگ آن، مثلاً دعوت به توحید و تقوا که‏‎ ‎‏بزرگترین دعوتهاست. در اسلام چنانچه تهیۀ ساز و برگ زندگانی‏‎ ‎‏معنوی را می کند در زندگانی مادّی و کمک کاری به نظم کشور و‏‎ ‎‏حیات اجتماعی و اساس تمدّن دخالت کامل دارد. یک توده اگر با‏‎ ‎‏توحید و تقوا بودند چنانکه روح آنها بزرگ و کامل می شود کشور‏‎ ‎‏آنها نیز باعظمت و زندگانی اجتماعی و سیاسی آنها نیز با عظمت‏‎ ‎‏می شود.‏

‏     قانون مالی مثلاً در اسلام که برای ادارۀ کشور و احتیاج‏

کتابنبوت از دیدگاه امام خمینی(س)صفحه 542

‏زندگانی مادّی وضع شده، به طوری وضع شده است که جنبۀ‏‎ ‎‏زندگانی معنوی در آن منظور است و کمک کاری به زندگانی‏‎ ‎‏معنوی می کند. از این جهت در دادن بیشتر مالیاتها قصد تقرّب به‏‎ ‎‏خدا که به واسطۀ آن زندگانی معنوی تأمین و روح انسانی بزرگ‏‎ ‎‏می شود، شرط شده است و همین طور در قانون نظام و قضا و‏‎ ‎‏دیگر قوانین.‏

‏     قانون نظام در کشورهای جهان، گو که عظمت به کشور بدهد،‏‎ ‎‏لکن حیات معنوی را به طوری ساقط می کند و روح را از معنویّت‏‎ ‎‏می اندازد که گفتنی نیست، لکن نظام اسلام در عین حال که عظمت‏‎ ‎‏کشور را بهتر می تواند اداره کند کمک کاری بزرگ به زندگانی‏‎ ‎‏معنوی می کند، چنانچه خدا این معنی را گوشزد کرده، و کشتگان‏‎ ‎‏در راه خود را به زندگانی جاویدان و ناز و نعمت در پیشگاه خود‏‎ ‎‏دعوت کرده. در اسلام زندگانی مادی و معنوی را به هم آمیخته، و‏‎ ‎‏هر یک را کمک کار دیگر قرار داده، چنانکه قانون شناسان این‏‎ ‎‏معنی را خوب می دانند و این یکی از بزرگترین شاهکارهاست که‏‎ ‎‏از مختصّات این قانون است و در قانونهای آسمانی دیگر ناچار کم‏‎ ‎‏و بیش بوده است، و از این مقایسۀ اجمالی بین قانون جهانیان و‏‎ ‎‏قانون خدا خوب می توان فهمید که این قانونهای بیهوده چقدر‏‎ ‎‏سست و بی پایه است و چنین قانونهایی حق ندارد با قانون خدایی‏‎ ‎‏مقابل شود و در پیش آن عرض اندام کند.‏

‏ ‏

‏     ما اگر بخواهیم تشریح کنیم قانونهایی را که برای ساز و برگ‏‎ ‎‏زندگانی معنوی وضع شده است، نیازمند به یک کتاب جداگانه و‏‎ ‎‏بحثهای فلسفه می شویم و آن در خور این اوقات نیست. اینجا‏‎ ‎‏مقایسه می کنیم میان قانونهای کشوری و لشکری اسلام با قوانین‏‎ ‎‏دیگر، تا معلوم شود این قانون علاوه بر آنکه برای ادارۀ کشور‏

کتابنبوت از دیدگاه امام خمینی(س)صفحه 543

‏کافی است؛ هرچه کشور ترقّی کند قانون نیز دنبال آن ترقّی‏‎ ‎‏می کند، از همۀ قانونها نیز بالاتر است.‏

‏     قانون مالی اسلام که اساس حیات کشور بر آن است، چنانچه‏‎ ‎‏در پیشتر دیدیم به طوری وضع شده است که هرچه کشور‏‎ ‎‏اسلامی رو به ترقی گذارد مالیات آن به تضاعف ترقّی می کند،‏‎ ‎‏چنانچه از مراجعه به قانون خالصه جات مطلب واضح می شود و‏‎ ‎‏یک همچو قانونی که چنین کشی دارد و خود دنبال احتیاجات‏‎ ‎‏بزرگ می شود، قابل نسخ نیست بلکه برای همیشه و همۀ کشورها‏‎ ‎‏وضع شده است.‏

‏     قانون نظام اسلام نیز همین طور است؛ زیرا نظام اختیاری به‏‎ ‎‏قدر احتیاج است و نظام اجباری گاهی به بسیج عمومی می رسد، و‏‎ ‎‏چنین قانونی که هرچه جهان رو به تمدن رود و کشور بزرگ شود‏‎ ‎‏آن نیز بزرگ می شود و رو به ترقّی می گذارد، قابل نسخ نیست و‏‎ ‎‏بهتر از آن چیزی تصور نمی شود، و قانون قضاوت چنانکه دیدید با‏‎ ‎‏بهترین طرز انجام می گیرد و در عین حال نزدیک به حقیقت و با‏‎ ‎‏کمال سهلی و سادگی تمام می شود و با قوانین دیگر، زمین تا‏‎ ‎‏آسمان فرق داشت و چنین قانونی نسخ بردار نیست.‏

‏     اینها اصول قوانین کشور است و قوانین فرعیّه نیز هر یک در‏‎ ‎‏اسلام به طور کافی هست که با بررسی، حال آن معلوم می شود.‏

‏ ‏

‏     ‏‏در اینجا ما باید به اصل اشکال جواب بدهیم، با آنکه بی پایه‏‎ ‎‏بودن آن را تا اینجا روشن کردیم. می گوید: «این مسلّم است که هم‏‎ ‎‏در قرآن و هم در حدیث، ناسخ و منسوخ زیاد است.»‏

‏     جواب آن است که زیاد بودن ناسخ و منسوخ در قرآن و حدیث‏‎ ‎‏دروغ است. در تمام احادیث گمان ندارم بتوان یک ناسخ و منسوخ‏‎ ‎‏پیدا کرد. خوب بود نویسنده از این زیاد چند مثالی می آورد تا‏

کتابنبوت از دیدگاه امام خمینی(س)صفحه 544

‏مورد استفاده می شد؛ و اما در قرآن بسیار کم است و آن هم در‏‎ ‎‏قانونهای اساسی کلّی نیست؛ مثلاً در قانون مالی یا قضایی یا نظام‏‎ ‎‏یا مانند اینها، ابداً ناسخ و منسوخ نیست. بلی، گاهی یک تغییری‏‎ ‎‏جزئی داده شده است و در بعضی عبارات گاهی تصرّفی شده‏‎ ‎‏است، این هم در جزئیات بوده، و نکتۀ آن هم، آن است که البته در‏‎ ‎‏ابتدای امر نمی توان یکمرتبه تمام قوانین را آورد و تمام آرا و عقاید‏‎ ‎‏و اعمال مردم را زیر پا گذاشت. این است که اسلام به طور تدریج‏‎ ‎‏پایه های قانون را بناگذاشت تا آنکه در خلال بیست و چند سال‏‎ ‎‏تمام قوانین خدایی وضع شد و دین، کامل و تمام شد. پس، اینکه‏‎ ‎‏گفته است ناسخ و منسوخ در قرآن و حدیث زیاد است، از بیخبری‏‎ ‎‏از اسلام و قانون آن و قرآن و حدیث است، و اینکه گفته، لابد این‏‎ ‎‏ناسخ و منسوخ برای اقتضای زمان بوده، حرف بیهوده است؛ زیرا‏‎ ‎‏هرکس به موارد نسخ رجوع کند، می بیند بعضی جزئیاتی است که‏‎ ‎‏به ملاحظۀ حال مردم تخفیفی یا تغییری داده شده است، و آنچه‏‎ ‎‏برای اقتضای زمان تغییر باید داده شود قانونهای کلّی اساسی‏‎ ‎‏است و چنین نسخی در قانونهای اسلامی ابداً وجود ندارد....‏‎ ‎‏هرکس از قرآن و مواردی که می گویند نسخ شده است اطلاع‏‎ ‎‏داشته باشد، بی پایه بودن سخنان اینان را می فهمد.‏

‏ ‏

‏     ‏‏یکی از قانونهای عمومی که در اسلام گذاشته است، یک طور‏‎ ‎‏قوانینی است که برای مراعات تودۀ موکّل بر قانونهای دیگر، خدا‏‎ ‎‏قرار داده؛ مانند قانون حرج و قانون ضرر و اضطرار و اکراه و امثال‏‎ ‎‏آنها. این قوانین، ناظر به قوانین دیگر است برای مراعات حال‏‎ ‎‏مردم.‏

‏     اسلام با گذراندن اینگونه قانونها، مراعات مقتضیات زمانها و‏‎ ‎‏کشورها و اشخاص را به طور کافی کرده است، پس اگر در بعضی‏

کتابنبوت از دیدگاه امام خمینی(س)صفحه 545

‏کشورها یا برای بعضی اشخاص، مقتضیات چیزی پیش بیاورد به‏‎ ‎‏موجب اینگونه قوانین، تغییراتی در قانونهای اوّلی داده می شود و‏‎ ‎‏اشکال این بیخردان بکلی مرتفع می گردد.(597)‏

‏ ‏

‏*  *  *‏

‏ ‏

‏ ‏

اکتفای به ظاهر یا باطن، نقص در شریعت ختمیّه

‏بعضی اهل ظاهر علوم قرآن را عبارت از همان معانی عرفیّۀ عامیّه‏‎ ‎‏و مفاهیم سوقیّۀ وضعیّه می دانند؛ و به همین عقیده تفکّر و تدبّر در‏‎ ‎‏قرآن نکنند؛...‏

‏     و بعضی اهل باطن به گمان خود از ظاهر قرآن و دعوتهای‏‎ ‎‏صوریّۀ آن، که دستور تأدّب به آداب محضر الهی و کیفیّت سلوک‏‎ ‎‏الی الله‌ است ـ و آنها غافل از آن هستند ـ منصرف شوند و با‏‎ ‎‏تلبیسات ابلیس لعین و نفس امّارۀ بالسّوء از ظاهر قرآن منحرف، و‏‎ ‎‏به خیال خود به علوم باطنیّۀ آن متشبّث هستند؛ با آن که راه وصول‏‎ ‎‏به باطن از تأدّب به ظاهر است.‏

‏     پس، این دو طایفه هر دو از جادّۀ اعتدال خارج و از نور هدایت‏‎ ‎‏به صراط مستقیم قرآنی محروم و به افراط و تفریط منسوبند....‏

‏     اهل ظاهر بدانند که قصر قرآن را به آداب صوریّۀ ظاهریّه و‏‎ ‎‏یک مشت دستورات عملیّه و اخلاقیّه و عقاید عامیّه در باب‏‎ ‎‏توحید و اسماء و صفات، نشناختن حق قرآن و ناقص دانستن‏‎ ‎‏شریعت ختمیّه است، که باید اکمل از آن تصوّر نشود و الاّ ختمیّت‏‎ ‎‏آن در سنّت عدل محال خواهد بود. پس چون شریعتْ ختم شرایع‏‎ ‎‏و قرآنْ ختم کتب نازله و آخرین رابطۀ بین خالق و مخلوق است،‏‎ ‎‏باید در حقایق توحید و تجرید و معارف الهیّه، که مقصد اصلی و‏‎ ‎‏غایت ذاتی ادیان و شرایع و کتب نازلۀ الهیّه است، آخرین مراتب و‏

کتابنبوت از دیدگاه امام خمینی(س)صفحه 546

‏منتهی النّهایۀ اوج کمال باشد، والاّ نقص در شریعت که خلاف‏‎ ‎‏عدل الهی و لطف ربوبی است لازم آید؛ و این خود محالی است‏‎ ‎‏فضیح و عاری است قبیح که با هفت دریا از روی ادیان حقّه لکّۀ‏‎ ‎‏ننگش شسته نشود؛ والعیاذ بالله‌.‏

‏     و اهل باطن بدانند که وصول به مقصد اصلی و غایت حقیقی،‏‎ ‎‏جز تطهیر ظاهر و باطن نیست؛ و بی تشبّث به صورت و ظاهر، به‏‎ ‎‏لُبّ و باطن نتوان رسید؛ و بدون تلبّس به لباس ظاهر شریعت راه به‏‎ ‎‏باطن نتوان پیدا کرد؛ پس، در ترک ظاهرْ ابطال ظاهر و باطن شرایع‏‎ ‎‏است؛ و این از تلبیسات شیطان جنّ و انس است.(598)‏

‏ ‏

‏*  *  *‏

‏ ‏

ضرورت جامعیت کتاب خاتم

‏چون نبوّت ختمیّه و قرآن شریف و شریعت آن سرور از مظاهر و‏‎ ‎‏مجالی، یا از تجلّیات  و ظهورات، مقام جامع احدی و حضرت‏‎ ‎‏اسم الله‌ الاعظم است، از این جهت محیط ترین نبوّات و کتب و‏‎ ‎‏شرایع و جامعترین آنها است، و اکمل و اشرف از آنها تصوّر نشود؛‏‎ ‎‏و دیگر از عالم غیب به بسیط طبیعتْ علمی بالاتر یا شبیه به آن‏‎ ‎‏تنزّل نخواهد نمود؛یعنی، آخرین ظهور کمال علمی که مربوط به‏‎ ‎‏شرایع است همین، و بالاتر از این امکان نزول در عالم ملک ندارد؛‏‎ ‎‏پس، خود رسول ختمی صلّی الله‌ علیه و آله اشرف موجودات و‏‎ ‎‏مظهر تامّ اسم اعظم است، و نبوّت او نیز اتمّ نبوّات ممکنه و‏‎ ‎‏صورت دولت اسم اعظم است که ازلی و ابدی است. و کتاب نازل‏‎ ‎‏به او نیز از مرتبۀ غیب به تجلّی اسم اعظم نازل شده؛ و از این‏‎ ‎‏جهت، از برای این کتاب شریف احدیّت جمع و تفصیل است و از‏

کتابنبوت از دیدگاه امام خمینی(س)صفحه 547

‏«جوامع کلم» است،‏‎[11]‎‏ چنانچه کلام خود آن سرور نیز از جوامع کلم‏‎ ‎‏بوده. و مراد از «جوامع الکلم» بودن قرآن، یا کلام آن سرور، آن‏‎ ‎‏نیست که کلّیات و ضوابط جامعه بیان فرمودند ـ گرچه به آن معنی‏‎ ‎‏نیز احادیث آن بزرگوار از جوامع و ضوابط است، چنانچه در علم‏‎ ‎‏فقه معلوم است ـ بلکه جامعیّت آن عبارت از آن است که چون برای‏‎ ‎‏جمیع طبقات انسان در تمام ادوار عمر بشری نازل شده و رافع تمام‏‎ ‎‏احتیاجات این نوع است، و حقیقت این نوع چون حقیقت جامعه‏‎ ‎‏است و واجد تمام منازل است از منزل اسفل ملکی تا اعلی مراتب‏‎ ‎‏روحانیّت و ملکوت و جبروت، و از این جهت افراد این نوع در این‏‎ ‎‏عالم اسفل ملکی اختلافات تامّه دارد و آن قدر تفاوت و اختلافی که‏‎ ‎‏در افراد این نوع است در هیچ یک از افراد موجودات نیست ـ این‏‎ ‎‏نوع است که شقیّ در کمال شقاوت و سعید در کمال سعادت دارد،‏‎ ‎‏این نوع است که بعضی از افراد آن از جمیع انواع حیوانات پست تر و‏‎ ‎‏بعضی افراد آن از جمیع ملائکۀ مقربین اشرف است ـ بالجمله، چون‏‎ ‎‏افراد این نوع در مدارک و معارف مختلف و متفاوتند، قرآن به طوری‏‎ ‎‏نازل شده که هر کس به حسب کمال و ضعف ادراک و معارف و به‏‎ ‎‏حسب درجه ای که از علم دارد از آن استفاده می کند.(599)‏

‏ ‏

‏*  *  *‏

‎ ‎

‏ ‏

پیرامون اعتبار و ارزش حدیث

‏ ‏

‏ ‏

ادعای خدشه در دومین منبع دین

پیرامون دلیل انسداد

پیرامون سیرۀ عقلا

عدم هماهنگی میان حکم عقل و برخی احادیث

احادیث و نحوۀ مطابقت آنها با عقل

توضیحی پیرامون اعتبار و صحت احادیث بحارالانوار

ناسازگاری بعضی احادیث با علم یا حس

تفاوت مدرکین آیات و احادیث عملی و علمی

وجود رمز در قرآن و حدیث

مضامین برتر از فهم عموم در قرآن و حدیث

ناهماهنگی میان برخی احادیث

جعل و وضع در احادیث

اشکال بر ظنی بودن احادیث

برخی موجبات وثوق حدیث

یک نکته دانستنی

‏در گفتار ششم می گوید: «دین امروز ما می گوید وظیفه[ای] را که‏‎ ‎‏خدا برای آدمی قرار داده، در میان احادیثی است که ما در دست‏‎ ‎

کتابنبوت از دیدگاه امام خمینی(س)صفحه 548
‏داریم و بر این سخن هم دلیل از «کتاب و سنت و عقل و اجماع»‏‎ ‎‏آورده اند؛ ولی همۀ آنها را خودشان جواب داده اند، بجز دو دلیل‏‎ ‎‏که آن را هم من جواب می دهم، و سپس دلیلهای درست نبودن این‏‎ ‎‏اخبار را می آوردم».‏

‏     شما از همین جا خیانتکاری و دروغ بندی به دین را ببینید؛ زیرا‏‎ ‎‏قانونهای کلّی اساسی؛ مانند قانون مالیات و قانون قضا و قانون‏‎ ‎‏نظام و قانون ازدواج و طلاق و قانون میراث، و قانون معاملات از‏‎ ‎‏قبیل تجارت و اجاره و صلح و هبه و مزارعه و شرکت و مانند آنها،‏‎ ‎‏و قانون ثبت، و قانون مجازات عمومی مانند حدود و قصاص، و‏‎ ‎‏قانون تبلیغات و قانون جلوگیری از منکرات مانند شرب مسکرات‏‎ ‎‏و قماربازی و ساز و نواز و زنا و لواط و سرقت و خیانت و قتل و‏‎ ‎‏غارت، و قانون تطهیر و تنظیف، و قانون کلّی عبادات مانند نماز و‏‎ ‎‏روزه و حج و وضو و غسل و امثال آنها، همه در «قرآن» وارد است‏‎ ‎‏و در حقیقت، احادیث تشریح و توضیح همین قوانین کلیّه است که‏‎ ‎‏در قرآن به طور کلّی ذکر شده است.‏

‏     پس، اینکه این نویسندۀ بیخبر می گوید: «دین ما می گوید‏‎ ‎‏وظیفۀ ما در همین احادیث است» جز دروغگویی و ماجراجویی‏‎ ‎‏نیست و ما پس از این ثابت می کنیم که فرضاً قانونهای دینی در‏‎ ‎‏احادیث باشد اشکالی لازم نمی آید.‏

‏     و اما اینکه می گوید: «دلیلهایی آوردند و همه را خودشان رد‏‎ ‎‏کردند مگر دو دلیل» پایۀ اطلاعات او را به خوبی روشن می کند،‏‎ ‎‏زیرا هرکس جزئی اطلاعات از کتابهای اصول داشته باشد،‏‎ ‎‏می داند که دلیلهایی که از سنت متواتره آوردند، مورد قبول‏‎ ‎‏آنهاست و آن را رد نکردند و دلیلهای دیگر را نیز بسیاری قبول‏‎ ‎‏کردند.‏


کتابنبوت از دیدگاه امام خمینی(س)صفحه 549

‏     ‏‏نویسنده در بیان آن دو دلیل که می گوید علما آوردند و رد‏‎ ‎‏نکردند، چنین می نویسد: «اوّل دلیل، «انسداد» است که می گویند‏‎ ‎‏ما می دانیم که خدا ما را مکلّف کرده، و می دانیم که آن تکلیف هم‏‎ ‎‏در میان همین اخبار است. حال که دست ما به علم نمی رسد،‏‎ ‎‏ناچاریم به همین اخبار عمل کنیم.»...‏

‏     خوانندگان محترم بدانند و از اهل اطلاع بپرسند که این گوینده‏‎ ‎‏بکلّی برخلافْ سخن گفته است؛ زیرا دلیل انسداد را علما رد‏‎ ‎‏کردند و انسداد باب علم را درست نمی دانند، بلکه باب علم را باز‏‎ ‎‏و مفتوح می دانند و راه بر قانونهای خدایی و تکلیفهای دینی را‏‎ ‎‏روشن و باز می دانند و این بیخرد یک دلیل انسدادی به گوشش‏‎ ‎‏خورده، دیگر نمی داند که دلیل انسداد را که در کتابها ذکر کردند،‏‎ ‎‏برای این است که یکی دو نفر از علما آن را دلیل دانسته اند و‏‎ ‎‏دیگران یکسره آن را رد کردند، و امروز احدی از علما دلیل‏‎ ‎‏انسداد را درست نمی داند و همه یکدل و یک جهت آن را باطل‏‎ ‎‏می دانند.‏

‏     نویسنده می گوید: «دلیل دوّم که برای درست بودن اخبار‏‎ ‎‏آوردند «سیرۀ عقلا»[است]؛ یعنی اگر کسی خبری را از جایی‏‎ ‎‏شنید آن را می پذیرد مانند تاریخ؛ پس ما هم باید این اخبار را‏‎ ‎‏بپذیریم. آری، این سخن درست است؛ ولی تا وقتی که دلیلی بر‏‎ ‎‏نادرستی آن نداشته باشیم، چنانکه امروز به همین جهت تاریخ‏‎ ‎‏پیشدادیان را نمی پذیریم. و ما گذشته از آنها که تا اینجا گفته شد،‏‎ ‎‏شش دلیل بر نادرستی این احادیث داریم».‏

‏ ‏

‏     «سیرۀ عقلا» یکی از دلیلهای محکم بر عمل کردن به اخبار‏‎ ‎‏است و نظام زندگی تمام مردم و نظام کشورهای جهان بر آن است.‏‎ ‎‏تمام مال التجاره ها که از بلادی به بلادی حمل و نقل می شود و‏

کتابنبوت از دیدگاه امام خمینی(س)صفحه 550

‏تمام قوانینی که در کشورهای جهان اجرا می شود و تمام تبلیغاتی‏‎ ‎‏که از طرف حکومتها و پارلمانها به اهالی یک کشور می شود، یا به‏‎ ‎‏وسیله رادیو یا به وسیله روزنامه، همه از این قبیل است. نویسنده‏‎ ‎‏نیز اصل «سیرۀ عقلا» را قبول کرده است، لکن شش دلیل آورده بر‏‎ ‎‏نادرستی این احادیث، و ما آنها را می آوریم و مورد خطای او را‏‎ ‎‏ذکر می کنیم:‏

‏     نویسندۀ کتابچه، این اشکالات را در ضمن سؤال یازده و‏‎ ‎‏دوازده نوشته، پس جواب از این اشکالات عین جواب از آن دو‏‎ ‎‏پرسش است.‏

‏     1ـ بسیاری از این احادیث با عقل نمی سازد. نمونه های چندی‏‎ ‎‏از این اخبار در گفتارهای پیش گذشت.‏

‏ ‏

‏     ‏‏جواب آنها نیز در این کتاب گذشت، لکن فرض می کنیم که‏‎ ‎‏روایاتی در کتابها باشد که با عقل نسازد، باید همان روایات را کنار‏‎ ‎‏گذاشت. جرم دیگر کتابها و اخبار دیگر چیست؟ مثلاً شما اگر به‏‎ ‎‏گفتۀ خودتان تاریخ پیشدادیان را نپذیرفتید، باید تاریخ صفویه را‏‎ ‎‏هم نپذیرید یا اگر در بعضی تواریخ یک چیزی برخلاف عقل شما‏‎ ‎‏نقل شد، باید تمام تواریخ را کنار بگذارید؟ اگر این کلام درست‏‎ ‎‏باشد باید تمام اخباری که در جهان منتشر می شود کنار گذاشت و‏‎ ‎‏رشتۀ زندگی را یکباره از هم گسیخت؛ زیرا در میان اخبار جهان‏‎ ‎‏خلاف عقل بسیار است، آیا این بیخردی نیست؟‏

‏     در اینجا یک نکته است که این نویسنده از آن بکلّی بیخبر است‏‎ ‎‏و از این جهت به ستیزه برخاسته، این اشکالات را کرده، و با‏‎ ‎‏روشن شدن آن، راه اشکالها بکلّی بسته می شود و آن، آن است که‏‎ ‎‏اساساً احادیثی که در دست ماست بر دو گونه است:‏

‏ ‏

‏     یکی، احادیثی است که«جنبۀ عملی» دارد؛ یعنی احادیثی که‏

کتابنبوت از دیدگاه امام خمینی(س)صفحه 551

‏در پیرامون قانونهای اسلام وارد شده است و باید به آنها عمل‏‎ ‎‏شود، مانند احادیثی که در عبادات و دستور آنها وارد است، یا در‏‎ ‎‏تشریح و توضیح قوانین کشوری از قبیل قانون قضایی و مالی و‏‎ ‎‏نظامی و مانند آنها وارد است؛ و دیگر احادیثی که جنبۀ عملی‏‎ ‎‏ندارد مانند تاریخهایی که نقل شده، و اخباری که راجع به فلکیات‏‎ ‎‏و جغرافیا و هیئت و تشریح و امثال آن وارد شده، و به عبارت دیگر‏‎ ‎‏احادیثی که فقط «جنبۀ علمی» دارد.‏

‏     علما و فقها چنانکه در کتابهایشان نوشته اند، احادیثی که از‏‎ ‎‏قبیل دستۀ دوّم است که فقط جنبۀ تاریخی یا علمی دارد اساساً‏‎ ‎‏حجّت نمی دانند و مورد اعتنا و بررسی هم قرار ندادند، و‏‎ ‎‏می گویند در بحثْ اینها اثری ندارد، اگر آنها موافق علم و عقل شد‏‎ ‎‏که همان علم و عقل در کار است و اگر مخالف آن شد باید آنها را‏‎ ‎‏کنار گذاشت.‏

‏     این بیخرد گمان می کند که علمای اسلام می گویند اگر خبری‏‎ ‎‏وارد شد برخلاف برهان عقلی، آن را هم باید چسبید و نگاه‏‎ ‎‏داشت. آنها خود قبل از اینکه از این نویسندگان در عالم اثری‏‎ ‎‏باشد، در کتابهای خود نوشتند و گوشزد دانشجویان کردند که‏‎ ‎‏اخبار مخالف عقل، یک پول سیاه نمی ارزد؛ لکن آن عقلی که آنها‏‎ ‎‏می گویند با عقل شما خیلی فرق دارد. آن عقل؛ یعنی «برهان‏‎ ‎‏عقلی»، عقل شما «سلیقه و عادات» است. از این جهت پرداشتن‏‎ ‎‏فرشتگان را می گفتید خلاف عقل است، با آنکه شما دلیلی بر آن‏‎ ‎‏ندارید جز آنکه با سلیقۀ شما نمی سازد، و یا آنکه آمدن ملائکه‏‎ ‎‏نزد امام را گفتید خلاف عقل است و ما مشت شما را باز کردیم در‏‎ ‎‏گفتار اوّل، به آنجا رجوع کنید.‏‎[12]‎


کتابنبوت از دیدگاه امام خمینی(س)صفحه 552

‏    آری، اگر صد حدیث فرضاً وارد شود که خدا دوتاست یا‏‎ ‎‏اجتماع ضدّین جایز است مثلاً، یا سه زاویۀ مثلت، مساوی با سه‏‎ ‎‏قائمه است ما آن را نمی پذیریم، لکن اخباری که راجع به تشریح و‏‎ ‎‏توضیح قانونهای خدایی است و جنبۀ عملی دارد، آنها را علما مورد‏‎ ‎‏بررسی کامل قرار دادند و در اطراف آنها کتابها نوشته اند؛ کتاب‏‎ ‎‏وسائل که از بزرگترین کتابهای اسلامی است و در آن اینگونه اخبار‏‎ ‎‏که مورد عمل است وارد شده، ببینید اگر یک روایت برخلاف عقل‏‎ ‎‏در آن دیدید، حق دارید که گفتار این بیخردان را بپذیرید.‏

‏     ‏‏از اینجا راهی باز شد به جواب اشکالات این بیخرد که ندانسته‏‎ ‎‏و از کتابهای عملی و غیر عملی بررسی نکرده، همه را یک دسته‏‎ ‎‏کرده، و به اشکال برخاسته، با آنکه خود علما این مطلب را از اوّل‏‎ ‎‏امر متوجّه بوده، و گفته اند...‏

‏ ‏

‏     ‏‏کتاب بحارالانوار که تألیف عالم بزرگوار و محدّث عالیمقدار،‏‎ ‎‏محمدباقر مجلسی است، مجموعه ای است از قریب چهارصد‏‎ ‎‏کتاب و رساله که در حقیقت یک کتابخانۀ کوچکی است که با یک‏‎ ‎‏اسم نام برده می شود. صاحب این کتاب چون دیده، کتابهای‏‎ ‎‏بسیاری از احادیث است که به واسطۀ کوچکی و گذشتن زمانها از‏‎ ‎‏دست می رود، تمام آن کتابها را بدون آنکه التزام به صحّت همۀ‏‎ ‎‏آنها داشته باشد، در یک مجموعه به اسم بحارالانوار فراهم کرده،‏‎ ‎‏و نخواسته کتابی عملی بنویسد، یا دستورات و قوانین اسلام را در‏‎ ‎‏آنجا جمع کند تا در اطراف آن بررسی کرده، و درست را از غیر‏‎ ‎‏درست جدا کند، در حقیقت بحار خزانۀ همۀ اخباری است که به‏‎ ‎‏پیشوایان اسلام نسبت داده شده، چه درست باشد یا نادرست. در‏‎ ‎‏آن کتابهایی هست که خود صاحب بحار آنها را درست نمی داند و‏‎ ‎‏او نخواسته، کتاب عملی بنویسد تا کسی اشکال کند که چرا این‏‎ ‎


کتابنبوت از دیدگاه امام خمینی(س)صفحه 553

‏کتابها را فراهم کردی. پس، نتوان هر خبری که در بحار است، به‏‎ ‎‏رخ دینداران کشید که آن خلاف عقل یا حس است، چنانکه نتوان‏‎ ‎‏بی جهت اخبار آن را رد کرد که موافق سلیقۀ ما نیست، بلکه در هر‏‎ ‎‏روایتی باید بررسی شود و آنگاه با میزانهایی که علما در اصول‏‎ ‎‏تعیین کردند ، عملی بودن یا نبودن آن را اعلان کرد.‏

‏ ‏

‏     2ـ بسیاری از آنها با علم و گاهی با حس نمی سازد. (نمونۀ حدیث‏‎ ‎‏دیده شود) اگر فرض کردیم حدیثی با علم قطعی؛ یعنی علمی که به‏‎ ‎‏برهان ثابت باشد نسازد، آن نیز باید رد شود، لکن در احادیث دستۀ‏‎ ‎‏اول، که جنبۀ علمی دارد و مورد اعتنا و اعتبار است، چنین حدیثی‏‎ ‎‏وجود ندارد. اگر چنین حدیثی باشد، در احادیث غیر عملی است که‏‎ ‎‏فقها از اول، حجت بودن آن را منکرند و نمونۀ حدیثی که ذکر‏‎ ‎‏می کند، همان احادیث راجع به جغرافیا یا فلکیّات یا هیئت است که‏‎ ‎‏در بحار ذکر شده است و حالِ آنها را معلوم کردیم، چنانچه اگر‏‎ ‎‏حدیثی با حس نسازد نیز مورد قبول نیست. لکن باید دانست که‏‎ ‎‏احادیث «جابلقا» و «جابلسا» مخالف علم قطعی و حس نیست؛ زیرا‏‎ ‎‏ما نمی دانیم در مشرق و مغرب دنیا چنین شهرهایی هست یا نیست.‏‎ ‎‏شاید در کرات دیگر یا منظومات شمسی دیگر چنین شهرهایی‏‎ ‎‏باشد؛ و همین طور اخباری که راجع به آسمان آمده، ما نمی دانیم‏‎ ‎‏اصطلاح آنها در آسمان چیست؟ آیا مدار شمسها و کواکب است یا‏‎ ‎‏چیز دیگر، و جملۀ کلام آنکه اصلاً مراد گوینده معلوم نیست تا‏‎ ‎‏بدانیم خلاف علم یا حس است، به علاوه شاید پانصد سال راه سال‏‎ ‎‏نوری باشد و علم و حس راه ندارد که بداند پس از پانصد سال نوری‏‎ ‎‏چه خبر است در عالم. تکذیب بیجا کار خردمندان نیست.‏

‏     و امّا حدیث «غروب شمس» و «رفتن از آسمانی به آسمانی» و‏‎ ‎‏«رسیدن به زیر عرش و سجده کردن» و مانند اینگونه احادیث،‏

کتابنبوت از دیدگاه امام خمینی(س)صفحه 554

‏مراد درست معلوم نیست. اولاً «آسمان» یعنی چه، و ثانیاً «عرش»‏‎ ‎‏یعنی چه؟ عرش در اصطلاح حدیث به چند معنی آمده، آیا کدام‏‎ ‎‏یک مراد است، و ثالثاً «سجده» یعنی چه؟ شاید سجده مانند آیۀ‏‎ ‎‏قرآن باشد که در سورۀ «رحمن» می گوید: «‏اَلنَّجْمُ وَ الشَّجَرُ یَسْجُدان»‎[13]‎‎ ‎‏یعنی «گیاه و درخت سجده می کنند». خوب است قرآن را رد کنیم‏‎ ‎‏که خلاف حس گفته، یا آنکه بگوییم سجدۀ اینها خاضع بودن و بر‏‎ ‎‏سنت خدایی سیر و حرکت کردن است. شمس نیز روی سیر‏‎ ‎‏خدایی که سیر می کند و پیش خدا خاضع است و سجده کرده‏‎ ‎‏است و البته با امر خدا غروب و طلوع می کند و مددهای غیبی به‏‎ ‎‏آن می رسد، چنانچه خدا می گوید: «‏یُسَبِحُ لَهُ ما فی السَّمواتِ و الاَرضِ‏؛‏‎ ‎‏همۀ موجودات ذکر خدا می کنند».‏‎[14]‎

‏ ‏

‏     جملۀ کلام آنکه هیچ یک از این احادیث که آورده، از باب آن‏‎ ‎‏که مرادْ معلوم نیست، نتوان دربارۀ آنها حرفی زد. آری، یک‏‎ ‎‏حرف باقی می ماند و آن، آن است که این احادیث را چرا‏‎ ‎‏گفته اند، در صورتی که مراد درست معلوم نبوده؟ جواب آن‏‎ ‎‏است که فرضاً که حدیث صحیح باشد و بگوییم گفته شده است،‏‎ ‎‏از قرآن که بالاتر نمی شود، در قرآن نیز آیات بسیاری است که‏‎ ‎‏مراد را ما نمی دانیم؛ مانند اوایل سُور، شما برای این آیات چه‏‎ ‎‏معنی درستی سراغ دارید: ‏الم،‎[15]‎‏ المر،‏‎[16]‎‏ حم،‏‎[17]‎‏ حمعسق،‏‎[18]‎‏ کهیعص،‏‎[19]‎‏ ق،‏‎[20]‎‎ ‎

کتابنبوت از دیدگاه امام خمینی(س)صفحه 555

‏ن،‏‎[21]‎‏ و مانند آنها.‏

‏    در اینجا باید ما خوانندگان را توجّه دهیم به یک نکته که برای‏‎ ‎‏حلّ بسیاری از اشکالات، باید آن را دانست و آن، آن است که‏‎ ‎‏چنانچه گفتیم احادیث اساساً بر دو گونه است: یکی احادیثی که‏‎ ‎‏«جنبۀ عملی» دارد و آن قانونهایی است که برای زندگانی این جهان‏‎ ‎‏یا آن جهان وضع شده است، و دیگر احادیثی که «جنبۀ علمی»‏‎ ‎‏دارد و از قبیل قانونهای کشوری و لشکری و مانند آن نیست که‏‎ ‎‏باید به مورد اجرا و عمل گذاشت، مانند احادیثی که در باب قضا و‏‎ ‎‏قدر و جبر و اختیار، یا در باب هیئت و نجوم و مانند آن آمده‏‎ ‎‏است؛ و در قرآن نیز همین دو گونه آیات وارد است: یکی «آیات‏‎ ‎‏عملی» که باید توده به آن عمل کنند و در کشور باید به مورد اجرا‏‎ ‎‏گذاشت، و دیگری «آیات علمی» که چنین نیست. ناچار احادیث و‏‎ ‎‏آیاتی که از دستۀ اول است، چون عمومی است و برای عمل کردن‏‎ ‎‏است، باید با فهم عموم درست بیاید و در آنها تأویل و توجیه راه‏‎ ‎‏ندارد. البتّه قانونی که برای یک مملکت وارد شد، نباید طوری‏‎ ‎‏وضع شود که اهالی آن مملکت آن قانون را نفهمند. آری، ممکن‏‎ ‎‏است تشریح و توضیح قانون، باز محتاج به دانشمندانی باشد؛ لکن‏‎ ‎‏این غیر از تأویل است؛ لکن آیات و احادیثی که راجع به علمیات‏‎ ‎‏است و جنبۀ عملی ندارد، لازم نیست گوینده آنطوری بگوید که‏‎ ‎‏همه کس آن را بفهمد، بلکه ممکن نیست اینگونه چیزها را با فهم‏‎ ‎‏عموم توده بیان کرد؛ مثلاً یک نفر طبیب یک وقت می خواهد یک‏‎ ‎‏دستور حفظ الصّحة برای اهالی کشور بنویسد؛ ناچار باید طوری‏‎ ‎‏بنویسد که توده آن را بفهمند؛ زیرا این دستور برای عمل است؛‏‎ ‎‏لکن یک وقت می خواهد یک کتاب علمی بنویسد، البته این کتاب‏

کتابنبوت از دیدگاه امام خمینی(س)صفحه 556

‏را نمی تواند طوری بنویسد که همۀ توده آن را بفهمند. کتابی که‏‎ ‎‏مبتنی بر یک قواعد بسیار دقیق علمی است، ناچار برای یک دسته‏‎ ‎‏دانشمندان نوشته می شود و دیگران حق دخالت در آن ندارند و‏‎ ‎‏اگر خردمند باشند اعتراض هم نمی کنند که چرا طوری این کتاب‏‎ ‎‏را ننوشتی که حمالان و جامه داران نیز بفهمند.‏

‏ ‏

‏     قرآن و حدیث نیز قانونهای علمی را که برای توده آوردند،‏‎ ‎‏طوری بیان کردند که مردم می فهمند؛ لکن علوم قرآن و حدیث را‏‎ ‎‏همه کس نمی تواند بفهمد و برای همه کس هم نیامده است، بلکه‏‎ ‎‏بعضی از آنها رمز است میان گوینده و یک دستۀ خاصی، چنانکه‏‎ ‎‏دولت بعضی تلگرافات رمزی دارد که صلاح کشور نیست که‏‎ ‎‏[کسی] آنها را کشف کند، تلگرافخانه هم از آن تلگرافات چیزی‏‎ ‎‏نمی فهمد. در قرآن از اینگونه رمزهاست که حتّی به حسب‏‎ ‎‏روایات، جبرئیل هم که قرآن را آورد، خود نمی دانست معنی آن‏‎ ‎‏را، فقط پیغمبر اسلام و هرکس را او تعلیم کرده، کشف این رمزها‏‎ ‎‏را می توانستند بنمایند، مانند همان حروفی که در اول سوره هاست‏‎ ‎‏و در قرآن صریحاً این سخن را گوشزد مردم کرده در آیه 7 از سورۀ‏‎ ‎‏آل عمران: «‏هو الَّذی اَنْزَلَ عَلَیْکَ الْکِتابَ مِنْهُ آیات مُحْکَمات هُنَّ اُمُّ الْکِتابِ وَ‎ ‎اُخَرُ مُتَشابِهات فَاَمَّا الَّذینَ فی قُلوبِهِمْ زَیْغ فَیَتَّبِعونَ ما تَشابَهَ مِنْهُ ابتِغاءَ الْفتْنَةِ وَ ابْتِغاءَ‎ ‎تَاْویِله وَ ما یَعْلَمُ تَاْویلَهُ  الاَّ الله وَ الرَّاسِخُونَ فی الْعِلْم یَقُولوُنَ آمَنّا بِه ‏الخ.»‏‎[22]‎‏ در این‏‎ ‎‏آیه تصریح شده است به اینکه آیات بر دو گونه است: یک آیات‏‎ ‎‏محکمات که تأویلی ندارد و همه آن را می فهمند و یک آیات‏

کتابنبوت از دیدگاه امام خمینی(س)صفحه 557

‏متشابهات که تأویل دارد و از قبیل رمز است و تأویل آن را جز خدا‏‎ ‎‏و راسخان در علم کسی نمی داند.‏

‏     پس، اینکه این نویسنده به تقلید بعضی بیخردان گفته: «تأویل‏‎ ‎‏معنی ندارد و کار بسیار بیجایی است؛ زیرا مسلّم است که اگر عاقل‏‎ ‎‏چیزی بگوید، مقصودش همان است که عرف از آن می فهمد. اگر‏‎ ‎‏غیر از این باشد، نظام زندگی به هم می خورد» از جهل و بیخردی‏‎ ‎‏است، مانند آن است که کسی بگوید اگر ریاضیات عالی یا قانون‏‎ ‎‏ابوعلی را به زبان توده ننویسند، نظام زندگی به هم می خورد. باید‏‎ ‎‏در جواب گفت: اینگونه علم، عمومی نیست و مربوط به زندگی‏‎ ‎‏عموم هم نیست، بلکه اینها را نمی توان طوری نوشت که عموم از‏‎ ‎‏آن استفاده کنند.‏

‏ ‏

‏     قرآن و حدیث برای طبقات مختلفۀ مردم آمده است، در آنها‏‎ ‎‏علومی است که مخصوصین به وحی می فهمند و دیگر مردم‏‎ ‎‏بهره[ای] از آن ندارند، و علومی است که برای یک طبقۀ عالی از‏‎ ‎‏دانشمندان است و دیگران از آن بکلّی بی بهره هستند؛ مانند‏‎ ‎‏براهینی که بر تجرّد واجب و احاطۀ قیّومی اوست که شماها اگر‏‎ ‎‏تمام قرآن را بگردید، نمی توانید اینگونه مسائل را از قرآن استفاده‏‎ ‎‏کنید؛ لکن اهل آن مانند فیلسوف بزرگ «صدرالمتألهین» و شاگرد‏‎ ‎‏عالیمقدار او «فیض کاشانی» علوم عالیۀ عقلیّه را از همان آیات و‏‎ ‎‏اخبار که شماها هیچ نمی فهمید استخراج می کنند.‏

‏     آری، هرکس نباید در علوم قرآن و حدیث دخالت کند، قرآن و‏‎ ‎‏حدیث نیز نهی از این تصرفات جاهلانه کرده است که شما‏‎ ‎‏بیخردان پا از گلیم خود دراز نکنید. جملۀ کلام آنکه احادیث‏‎ ‎‏بسیاری که در اینگونه علوم وارد است، در صورت صحّت مبتنی‏‎ ‎‏بر یک اصطلاحات و رمزهایی است که مردم نمی توانند از آن‏

کتابنبوت از دیدگاه امام خمینی(س)صفحه 558

‏استفاده کند؛ مانند اخبار کوه قاف، و اخبار گاو و ماهی، و اخبار‏‎ ‎‏رعد و برق و زلزله و صاعقه و مانند آنها، که در این کتابچه آورده،‏‎ ‎‏به گمان آنکه اینها چیزی است که با آن بتوان از زیر بار قرآن و‏‎ ‎‏حدیث بیرون رفت. ما فرضاً که تمام این احادیث را باطل بدانیم،‏‎ ‎‏باز به حکم عقل از احادیث دیگر نمی توانیم چشم پوشی کنیم؛‏‎ ‎‏زیرا باطل بودن یک کتاب که در نظر علما هم اعتباری ندارد، یا رد‏‎ ‎‏کردن یک حدیث که خود محدثین هم می گویند باید آن را رد کرد،‏‎ ‎‏موجب نمی شود که احادیثی که جنبۀ عملی دارد و علما آنها را‏‎ ‎‏همه قبول دارند و با عقل و علم و حس هم منافات ندارد، ما رد‏‎ ‎‏کنیم؛ چنانچه این بیخرد می گوید: «چون این چند حدیث درست‏‎ ‎‏نیست باید تمام احادیث را قلم دورش کشید». این سخن مانند آن‏‎ ‎‏است که بگوییم چون بعضی دواهای این دواخانه زهرِ کشنده‏‎ ‎‏است، ما قلم دور تمام دواخانه ها می کشیم، و چون بعضی از‏‎ ‎‏حرفهای تاریخ اعثم دروغ است، ما همۀ کتابهای تاریخ را کنار‏‎ ‎‏می گذاریم. البته این سخن مخالف حکم خرد است و هیچ عاقلی‏‎ ‎‏با آن همراه نیست. از این قرار باید دور قرآن هم قلم بکشید،‏‎ ‎‏برای آنکه بعضی از آیات آن را شما نمی فهمید و با عقل ناقص‏‎ ‎‏شما درست نمی شود؛ مانند سخن گفتن همه موجودات و‏‎ ‎‏تسبیح آنها، و سخن گفتن مورچه و هدهد، و زنده شدن مردگان‏‎ ‎‏به دست ابراهیم و عیسی، و زنده شدن عُزیر و الاغش و مانند‏‎ ‎‏اینها. پس، به گفتۀ شما باید دور تمام قرآن قلم کشید یا باید‏‎ ‎‏اعتراف کرد که علم بشر ناقص و محدود است و اطّلاع بر‏‎ ‎‏نوامیس کائنات و اسرار موجودات ندارد، امروز هم که روزگار‏‎ ‎‏علم ترقیّات روزافزون کرده، باز صدها هزار اسرار جهان در پس‏‎ ‎‏پرده مانده است و روزگار، انتظار دانشمندان بزرگتری دارد که‏

کتابنبوت از دیدگاه امام خمینی(س)صفحه 559

‏بعضی از آنها را به دسترس آنها گذارد. پس، انسان عاقل نباید به‏‎ ‎‏مجرد آنکه چیزی برخلاف سلیقه یا عادتش شد یا علم ناقصش‏‎ ‎‏راهی بر ادراک آن نداشت، به انکار برخیزد و آنگاه یکباره‏‎ ‎‏سراسیمه شده، و انگاره را از دست داده، بگوید دور تمام اخبار‏‎ ‎‏باید قلم کشید، با آنکه هزاران احادیث از پیغمبر اسلام و‏‎ ‎‏پیشوایان دین رسیده که انسان را راهنمایی به اسرار توحید و‏‎ ‎‏معرفت می کند و مشکلات زندگانی دو جهان را برای انسان‏‎ ‎‏آسان می کند و کلید درهای فضایل و کمالات را به رایگان به‏‎ ‎‏دست انسان می دهد.‏

‏     3ـ بسیاری از اینها با زندگی نمی سازد. گفتار حکومت و قانون‏‎ ‎‏دیده شود، جواب این سخن در پیرامون همان گفتار داده شده‏‎ ‎‏است به آنجا رجوع شود....‏

‏ ‏

‏     ‏‏4ـ بیشتر اینها خودشان با هم نمی سازند، کتابهای حدیث پر‏‎ ‎‏است از اینها. اینکه ما می گوییم سرخود کسی نمی تواند به کتابهای‏‎ ‎‏حدیث رجوع کند و از آنها حکم خدا را بفهمد و «اجتهاد» تخصصِ‏‎ ‎‏بیرون آوردن احکام است از قواعد و احادیث، و جدا کردن‏‎ ‎‏احادیث عملی است از غیر عملی؛ که آن مربوط به یک قواعد‏‎ ‎‏علمی دقیق است که دست شماها به آن نمی رسد. برای همین‏‎ ‎‏است که شماها وقتی رجوع می کنید به کتابهای حدیث، سرگردان‏‎ ‎‏می شوید که باید چه کرد، راهِ پیدا کردن احکام عملی را هم‏‎ ‎‏ندارید؛ زیرا قواعد فنّی در دست شما نیست، ناچار کار را آسان‏‎ ‎‏کرده، به انکار می پردازید.‏

‏     خوب است شما با اینهمه معلومات، یک سرکشی به همۀ‏‎ ‎‏علوم بکنید، ناچار در آنها هم چیزهایی است که شماها نمی فهمید‏‎ ‎‏و به نظرتان با هم متنافی می آید، و آنگاه یکسره خود را راحت‏

کتابنبوت از دیدگاه امام خمینی(س)صفحه 560

‏کنید و بگویید همۀ علوم باطل است.‏

‏     همان روایاتی که به نظر شما با هم مخالف است، وقتی اهل فن‏‎ ‎‏آنها را در تحت قواعد می آورند، بیشتر آنها از تنافی بیرون می آید‏‎ ‎‏و بعضی از آنها که به تنافی باقی می ماند، تکلیف قطعی آنها را در‏‎ ‎‏علم اصول تعیین کردند، به طوری که عملی بودن یک دسته از آنها‏‎ ‎‏را اهل فن تمیز می دهند و سرگردانی برای آنها در راه یافتن به‏‎ ‎‏قوانین نیست. آری، چون علمِ نظری اجتهادی است؛ مانند همۀ‏‎ ‎‏علوم، میان اهل فن اختلاف نظر پیدا می شود؛ آن هم نه در قوانین‏‎ ‎‏اساسی بلکه در بعضی جزئیات.‏

‏     5ـ می دانیم بسیاری از این احادیث ساختگی است، کتابهای‏‎ ‎‏درایه، قسمت «حدیث موضوع یا مجعول» دیده شود.‏

‏ ‏

‏     ‏‏اما شما که برای تمیز حدیث ساختگی از غیر ساختگی راهی‏‎ ‎‏ندارید که می گویید می دانیم، از این جهت همین طور تیری به‏‎ ‎‏تاریکی انداخته، می گویید به کتابهای درایه رجوع شود، با آنکه در‏‎ ‎‏کتابهای درایه اینگونه احادیث را ذکر نمی کنند. آری، در کتابهای‏‎ ‎‏اصول، میزان برای تمیز دادن هست و اهل فن تمیز می دهند. از این‏‎ ‎‏جهت مجعول را غیر عملی می دانند و کنار می گذارند و غیر‏‎ ‎‏مجعول را به مورد عمل می گذارند.‏

‏     6ـ این اخبار ظنّی است و به حکم عقل و قرآن پیروی ظنّ جایز‏‎ ‎‏نیست: «‏اِنَّ الظَّنَّ لایُغْنی منَ الْحقّ شَیْئاً‏».‏‎[23]‎‏ این اشکال همان پرسش‏‎ ‎‏یازدهم است که می گوید این احادیث که امروز در دست ماست‏‎ ‎‏ظنّی است و عقل هم این را نمی پذیرد که خدای قادر و عادلْ‏‎ ‎‏اشرف مخلوقات خود را به چیزی امر کند و راه علم را به روی او‏‎ ‎‏ببندد.‏


کتابنبوت از دیدگاه امام خمینی(س)صفحه 561

‏     ‏‏جواب این اشکال، آن است که خدا در ابلاغ فرمانها و رساندن‏‎ ‎‏قانون خود به مردم، یک امر تازۀ برخلاف سیره و طریقۀ عقلای‏‎ ‎‏عالم نیاورده، چنانکه تمام عقلا در تمام کشورهای جهان به خبر‏‎ ‎‏اشخاصی که مورد وثوق و اطمینان آنهاست عمل می کنند، و اگر‏‎ ‎‏عمل به خبر دادن اشخاص ممنوع شود باید مردم اساس زندگی‏‎ ‎‏خود را به هم زنند و نظام کشورهای جهان باید بکلی به هم‏‎ ‎‏بخورد، همین طور خدا در تبلیغ قانونهای خود، علاوه بر آن‏‎ ‎‏احکام و قوانینی که در قرآن است و قطعی است، و علاوه بر آن‏‎ ‎‏احکامی که از روایات متواتره ثابت شده و آن هم به طور قطع‏‎ ‎‏ثابت است، به همان سیره و روش عقلا رفتار کرده، و قانونهای‏‎ ‎‏خود را به همان روش متعارف میان جهانیان تبلیغ نموده، و عجب‏‎ ‎‏آن است که نویسنده با اینکه اعتراف کرده که روش و سیرۀ عقلا،‏‎ ‎‏پذیرفتن خبر است؛ مانند تاریخ، باز می گوید عمل کردن به ظن‏‎ ‎‏خلاف عقل است، و عمل به اخبار را عمل به ظن می داند و حاصل‏‎ ‎‏کلام او این می شود که سیرۀ عقلا بر عمل نمودن به چیزی است که‏‎ ‎‏خلاف عقل است، و این از غایت بیخردی و جهل است که کسی‏‎ ‎‏کار تمام عقلای عالم را برخلاف عقل بداند.‏

‏     پس، باید گفت که عقلا یا عمل کردن به اخبار را عمل به ظن‏‎ ‎‏نمی دانند ، بلکه عمل به وثوق می دانند و در قرآن هم از ظن نهی‏‎ ‎‏کرده، نه از وثوق، و یا عمل به ظنی که از خبر اشخاص مورد‏‎ ‎‏اطمینان حاصل شد مخالف عقل نمی دانند و خدا هم اینگونه ظن‏‎ ‎‏را جلوگیری نکرده؛ زیرا جلوگیری از آن برخلاف نظام جهان و‏‎ ‎‏نظام زندگانی جهانیان است و خدا نظام جهان را هرگز به هم‏‎ ‎‏نخواهد زد و طریقۀ قطعیّه عقلا را خراب نخواهد کرد.‏

‏ ‏

‏     در اینجا باید خوانندگان را متوجّه کنیم به یک نکتۀ قابل توجّه،‏

کتابنبوت از دیدگاه امام خمینی(س)صفحه 562

‏و آن این است که احادیثی که از پیغمبر اسلام و پیشوایان دین به ما‏‎ ‎‏رسیده، و در کتابها ثبت است، از همین زمان ما تا زمان پیشوایان‏‎ ‎‏دین و ائمۀ معصومین ـ سلام الله علیهم ـ در همۀ طبقات،‏‎ ‎‏اشخاصی که آن روایات را نقل کردند، حالاتشان در علم رجال‏‎ ‎‏مذکور است و از این علم معلوم می شود که حدیث از چه‏‎ ‎‏اشخاصی دست به دست به ما رسیده، و شرح حالات آنها و‏‎ ‎‏خوبی و بدی و چگونگی زندگانی آنها، همه در کتابها ضبط است.‏‎ ‎‏پس، میان اخبار بیشتر تواریخ و اخبار کتب احادیث، این فرق‏‎ ‎‏روشن هست که در تاریخ، وثوق و اطمینان نیست؛ زیرا از احوال‏‎ ‎‏اشخاصی که نقل شده، و وسیله هایی که خبر به ما رسیده، درست‏‎ ‎‏اطلاعی نداریم لکن در اخبار ما اینطور نیست، علما و محدثّین ما‏‎ ‎‏هر حدیثی را که می آورند می توانند از روی کتابهای رجال ثابت‏‎ ‎‏کنند که این خبر مورد وثوق است یا صحیح است، یا مورد اطمینان‏‎ ‎‏نیست و نباید به آن عمل کرد. الآن کتابهای هزار سال پیش از این را‏‎ ‎‏مانند کتاب کافی که از بزرگترین کتابهای حدیث است با وسیلۀ‏‎ ‎‏اشخاص مورد اطمینان و وثوق به طور مسلسل نقل می کنیم، و‏‎ ‎‏احوال رجال خودِ کافی نیز معلوم و مضبوط است، پس اگر اخبار‏‎ ‎‏تاریخ را هم کسی نپذیرد، برای آنکه از ناقلین اخبار آن بی اطلاع‏‎ ‎‏است، حق ندارد اخبار کتابهای حدیث را نپذیرد.‏

‏     پس از آنکه نویسنده جمله[ای] از احادیث غیر عملی را که‏‎ ‎‏چگونگی آنها را ذکر کردیم آورده، می گوید: شاید شما بگویید که‏‎ ‎‏ما در برابر، احادیث خوب هم داریم؛ ولی این سخن بر فرض هم‏‎ ‎‏درست باشد بِدان می ماند که کسی بخواهد از کاسه[ای] که‏‎ ‎‏نصفش شکسته، کار بکشد، به نام آنکه نصف دیگرش سالم‏‎ ‎‏است، چنانکه خود شما اگر یک سخن نادرست از کسی بشنوید،‏

کتابنبوت از دیدگاه امام خمینی(س)صفحه 563

‏دیگر به گفته هایش بی اعتنا می شوید.‏

‏     آفرین بر این هوش سرشار و دلیل منطقی که با یک مثال‏‎ ‎‏بی تناسب می خواهید یک مطلب روشن را سرپوشی کنید. اگر یک‏‎ ‎‏یا چند حدیث در کتاب بحارالانوار که خودِ صاحب کتاب نیز التزام‏‎ ‎‏به درست بودن آن ندارد وارد شد، که یا مراد غیر معلوم بود و یا‏‎ ‎‏فرضاً برخلاف عقل بود، باید دست از کتاب وسائل هم که‏‎ ‎‏احادیث مورد عمل است برداشت و عمل به آن را مانند کار‏‎ ‎‏کشیدن از کاسۀ نیمه درست حساب کرد، با آنکه مثال درست آن،‏‎ ‎‏این است که اگر دو کاسه باشد؛ یکی شکسته باشد و یکی درست،‏‎ ‎‏انسانْ گناهِ شکسته را گردن درست نباید بگذارد . سخن شما به آن‏‎ ‎‏ماند که برای بد بودن یک دارو که خودِ داروگر نیز به بدی آن‏‎ ‎‏اعلان کرده، از داروهای خوب آن نیز پرهیز کنید و به واسطه بدی‏‎ ‎‏نانِ یک خبّازی از تمام خبازیهای شهر اجتناب نماییم، خوب باشد‏‎ ‎‏یا بد باشد.‏

‏     و این بیخرد، باز ندانسته که هزاران نفر راوی حدیث در علم‏‎ ‎‏رجال هست که این احادیث از چند نفر آنها نقل شده، و به واسطۀ‏‎ ‎‏چند حدیث از چند نفر که یا مراد معلوم نیست و یا فرضاً با عقل‏‎ ‎‏درست نمی آید، نمی تواند دست از همۀ احادیثی که هزاران‏‎ ‎‏اشخاص دیگر نقل کردند برداشت...‏

‏ ‏

‏     در اینجا باید به یک نکتۀ دیگر توجّه پیدا کرد و آن این است که‏‎ ‎‏ما یک خبری که فرضاً خلاف واقع باشد اگر از کسی شنیدیم،‏‎ ‎‏یک وقت معلوم می شود که گوینده آن خبر را از خود جعل کرده، و‏‎ ‎‏به دروغ برای ما نقل نموده است؛ در این صورت ما اعتنا به اخبار‏‎ ‎‏دیگر او نیز نمی کنیم؛ لکن اگر گوینده را به امانت و درستی‏‎ ‎‏شناختیم و از او یک خبر نادرست شنیدیم و اطمینان پیدا کردیم یا‏

کتابنبوت از دیدگاه امام خمینی(س)صفحه 564

‏احتمال صحیحی دادیم به اینکه گوینده متعمداً دروغ پردازی‏‎ ‎‏نکرده، و از روی اشتباه و خطا این خبر را نقل کرده، این اسباب‏‎ ‎‏این نمی شود که ما به اخبار دیگرش که نادرستی آن را نفهمیدیم‏‎ ‎‏اعتنا نکنیم. پس، اینکه نویسنده می گوید: «خود شما اگر یک‏‎ ‎‏سخن نادرست از کسی بشنوید دیگر به گفته هایش بی اعتنا‏‎ ‎‏می شوید» در همه جا درست نیست. خود شما از یک نفری که‏‎ ‎‏مورد وثوق و اطمینان است، اگر یک خبری که به نظرتان نادرست‏‎ ‎‏است بشنوید و احتمال خطا و اشتباه دربارۀ او بدهید، به مجرّد‏‎ ‎‏نقل کردن یک خبر نادرست، از اخبار دیگرش دست نمی کشید و‏‎ ‎‏اگر بنا باشد با نقل یک خبر نادرست، مردم دست از تمام اخبار‏‎ ‎‏اشخاص بردارند، باید نظام زندگی را به هم زنند؛ زیرا هیچ کس از‏‎ ‎‏خطا و اشتباه خالی نیست و ناچار در میان خبرهای او یک یا چند‏‎ ‎‏چیز نادرست پیدا می شود. پس، باید مردم از پذیرفتن اخبار بکلی‏‎ ‎‏خودداری کنند، با آنکه همه می دانیم نظام جهان و زندگی به‏‎ ‎‏پذیرفتن اخبار برپاست، پس اگر در روایات صحیحه که اشخاص‏‎ ‎‏درستِ مورد اطمینان آنها را نقل کردند، یکی دو تا روایت‏‎ ‎‏برخلاف عقل شنیدیم و احتمال خطا و اشتباه کاری در کار بود،‏‎ ‎‏نمی توانیم دست از تمام اخبار آن اشخاص برداریم به عذر آنکه‏‎ ‎‏در یک مورد خطا کرده است. آری، اگر کسی اخبار خلاف واقع‏‎ ‎‏خیلی نقل کرد، گرچه از روی اشتباه هم باشد به اخبار او اعتمادی‏‎ ‎‏نتوان کرد.‏

‏     اکنون خوب است خوانندگان رجوع کنند به این اخباری که به‏‎ ‎‏خلاف عقل آنهاست، ببینند آیا جز این است که یک نفر راوی که‏‎ ‎‏هزار حدیث مثلاً نقل کرده، و همه مطابق عقل و علم است، یکی‏‎ ‎‏دو حدیث هم برخلاف عقل و علم نقل نموده، و احتمال می دهیم‏

کتابنبوت از دیدگاه امام خمینی(س)صفحه 565

‏این حدیث یا به واسطۀ گذشتن زمانها اشتباهی در نقل شده باشد‏‎ ‎‏یا فرضاً راوی خطا و اشتباهی کرده باشد، در این صورت آیا ما‏‎ ‎‏می توانیم دست از هزار روایت دیگر که در دست است برداریم؟‏

‏     شما در یک مجله که نویسندۀ او را بدرستی و امانت‏‎ ‎‏می شناسید، صدها خبرهای درست موافق با عقل دیدید، در بین‏‎ ‎‏شماره های آن، یکی دو جا خطا بود که احتمال دادید در مطبعه‏‎ ‎‏اشتباهی شده، یا نویسنده به اشتباه و خطا آن خبر نادرست را نقل‏‎ ‎‏کرده. آیا تمام مجله های او را کنار می گذارید و اعتنا به اخبار‏‎ ‎‏دیگرش نمی کنید، یا همان مورد خطا را کنار گذاشته، دیگر‏‎ ‎‏مواردش را می پذیرید؟ اگر چنین است، ماجراجویی و غلط‏‎ ‎‏اندازی این نویسندگان را باید بپذیرید و راه غلط اندازی آنها را‏‎ ‎‏بفهمید. اینها به واسطۀ چند حدیث که برخلاف عقل آنهاست، با‏‎ ‎‏آنکه ممکن است خطا و اشتباهی در کار باشد یا معانی دیگری که‏‎ ‎‏به فهم ما نیاید داشته باشند، می خواهند از هزاران حدیث درست‏‎ ‎‏که با علم و عقلْ موافق و از اشخاص مورد اطمینان و وثوق نقل‏‎ ‎‏شده، دست بردارند، و جرم خیالی کتاب چهارده بحارالانوار را به‏‎ ‎‏گردن تمام کتابهای حدیث که یکی از اینگونه روایات در آنها‏‎ ‎‏نیست بگذارند، و از زیر فرمانهای خدا یکسره شانه تهی کنند ، در‏‎ ‎‏صورتی که همین نویسندگان، اخبار بعضی روزنامه های کنونی‏‎ ‎‏کشور را با آنکه اطمینان به نویسندگان آن نیست و در آنها خلاف‏‎ ‎‏حقیقت بسیار دیدند با جان و دل می پذیرند.‏

‏     اکنون چه شده است که اخبار روزنامه[ای] که نویسنده اش از‏‎ ‎‏هیچ گونه دروغ و نادرستی احتراز نمی کند باید پذیرفت، لکن به‏‎ ‎‏واسطۀ نادرست بودن یک یا چند حدیث یا فرضاً یک کتاب، باید‏‎ ‎‏دست از تمام کتابهای حدیث برداشت. حکمیّت آن را واگذار‏

کتابنبوت از دیدگاه امام خمینی(س)صفحه 566

‏می کنیم به وجدان پاک و انصاف خوانندگان محترم.(600)‏

‏ ‏

‏*  *  *‏

‏ ‏

پیرامون اجرا و تطبیق دین

‏ ‏

‏ ‏

توطئه ناهمگونی اسلام و تمدن جدید

‏از توطئه های مهمی که در قرن اخیر، خصوصاً در دهه های معاصر،‏‎ ‎‏و بویژه پس از پیروزی انقلاب آشکارا به چشم می خورد، تبلیغات‏‎ ‎‏دامنه دار با ابعاد مختلف برای مأیوس نمودن ملتها و خصوص‏‎ ‎‏ملت فداکار ایران از اسلام است. گاهی ناشیانه و با صراحت به‏‎ ‎‏اینکه احکام اسلام که 1400 سال قبل وضع شده است نمی تواند‏‎ ‎‏در عصر حاضر کشورها را اداره کند، یا آنکه اسلام یک دین‏‎ ‎‏ارتجاعی است و با هر نوآوری و مظاهر تمدن مخالف است، و در‏‎ ‎‏عصر حاضر نمی شود کشورها از تمدن جهانی و مظاهر آن کناره‏‎ ‎‏گیرند، و امثال این تبلیغات ابلهانه(601)‏

‏15 / 3 / 68‏

‏*  *  *‏

‏ ‏

‏ ‏

ارتجاعی معرفی کردن اسلام

‏دست استعمار در ممالک اسلامی یکی از فعالیتها را که می کند این‏‎ ‎‏است که اسلام را به یک حقیقت عقب افتادۀ کهنه شده معرفی‏‎ ‎‏کند. سران قوم می گویند کهنه پرستی است؛ ارتجاع است. اسلام را‏‎ ‎‏معرفی اینطور می کنند.(602)‏

‏18 / 6 / 43‏

‏*  *  *‏

‏ ‏


کتابنبوت از دیدگاه امام خمینی(س)صفحه 567

ارتجاعی معرفی کردن اسلام

‏آنهایی که یک قدری جرأتشان زیادتر بوده است، گفتند که:‏‎ ‎‏«ارتجاع» است! اصل دین در بین بشر که آمده است، برای این‏‎ ‎‏است که مردم را خواب کند؛ ... دین از اول به دست قدرتمندها و‏‎ ‎‏سرمایه دارها پیدا شده، برای اینکه به واسطۀ دیانت مردم را آرام‏‎ ‎‏کنند و آنها مال مردم را بخورند. کم کم این مطلبْ باور حتی خود‏‎ ‎‏مسلمانها، حتی بعضی از روحانیون و معممین هم ... آمده است که‏‎ ‎‏نه، این [دین] یک چیزی است که حالا نمی شود این را پیاده اش‏‎ ‎‏کرد. این یک چیزی است که مال هزار و چند صد سال پیش از این‏‎ ‎‏بوده است! اینطور معرفی کرده اند اسلام را به خود جوامع‏‎ ‎‏مسلمین.(603)‏

‏23 / 7 / 57‏

‏*  *  *‏

‏ ‏

‏ ‏

نسبت ارتجاعی به اسلام

‏قلمهای مسموم ـ که حتی حالا هم بعض از آن انگلها در ایران‏‎ ‎‏هستند ـ اسلام را معرفی کردند به اینکه این یک ترتیبی است که‏‎ ‎‏مال سابق بود کهنه است حالا دیگر؛ این مال هزار و چهارصد سال‏‎ ‎‏پیش از این است، و باید حالا فکر نویی کرد! آنها از آن طرف‏‎ ‎‏هرچه توانستند راجع به اسلام گفتند. و حالا هم می گویند و‏‎ ‎‏مهمّش این است که از اسلام می ترسند. اینهایی که قلمهای‏‎ ‎‏مسمومشان یا قدمهای بسیار کثیفشان بر ضد اسلام و جمهوری‏‎ ‎‏اسلام و اینها برداشته می شود، اینها بعضیهایشان، یا خیلیهایشان،‏‎ ‎‏اصلاً نمی دانند چیست اسلام! غافل هستند، اصلاً نمی فهمند. یک‏‎ ‎‏چیزی از یک مقاله ای در اروپا منتشر شده است خوانده اند، همان‏‎ ‎‏را میزان فهم خودشان [قرار داده اند]. و همان طوری که ـ‏‎ ‎‏غربزده اند دیگر ـ هر چه آنها بگویند اینها بی دلیل می پذیرند. هیچ‏

کتابنبوت از دیدگاه امام خمینی(س)صفحه 568

‏دلیلی دیگر نمی خواهند! هر چه آنها در مقالاتشان بنویسند، این‏‎ ‎‏دلیلشان این است که او نوشته! شما در کتابهایی که این قرنها از‏‎ ‎‏نویسندگان ما، از به اصطلاح «محققین» ما، نوشته اند ـ الاّ بعضی ـ‏‎ ‎‏ملاحظه کنید که اینها هر مطلبی را که می گویند، آخرش دلیلشان‏‎ ‎‏این است که فلان پروفسور در کجا این را گفته! فلان کس در کجا‏‎ ‎‏این را گفته. تمام استشهادشان به قول آنها نظیر استشهاد ما به قول‏‎ ‎‏خداست! ما هم استشهاد می کنیم به قول پیغمبر و خدا در‏‎ ‎‏حرفهایمان؛ آنها هم استشهادشان همین نحو است که هرچه که‏‎ ‎‏فلان پروفسور گفت همین تمام است!... نمی دانند برنامه های‏‎ ‎‏اسلام چی هست. اصلاً نمی دانند اینها را و یک دسته هایی هم‏‎ ‎‏هستند که اینها می دانند، اما اجیرند؛ برای اینکه چنانچه اسلام‏‎ ‎‏آن طور که هست در خارج بیاید و عرضه بشود، کلاه آنها پس‏‎ ‎‏معرکه است؛ نمی توانند اجانب در اینجا حکومت کنند.(604)‏

‏10 / 6 / 58‏

‏*  *  *‏

‏ ‏

‏ ‏

عدم ورود نقص در احکام خداوند

‏بعضی از اشخاص خیلی مبتذل از خارج آمدند و اینجا صحبت‏‎ ‎‏می کنند و در رادیو صحبت آنها را می کنند که اسلام نمی شود پیاده‏‎ ‎‏بشود. خوب غلط می کند این آدم که این حرف را می زند!... چه‏‎ ‎‏می دانید اسلام چه است؟!... اسلام قابل پیاده شدن است. اگر‏‎ ‎‏اسلام قابل پیاده شدن نباشد پس ما بگوییم خدای تبارک و تعالی‏‎ ‎‏نقص داشته در احکامش!(605)‏

‏7 / 12 / 57‏

‏*  *  *‏

‏ ‏


کتابنبوت از دیدگاه امام خمینی(س)صفحه 569

عدم فهم اسلام

‏آنهایی که فرم غربی را بر فرم الهی ترجیح می دهند، اینها از اسلام‏‎ ‎‏اطلاع ندارند. آنهایی که می گویند نمی شود اسلام را در این زمان‏‎ ‎‏پیاده کرد، برای این [است] که اسلام را نشناخته اند؛ نمی فهمند‏‎ ‎‏چه می گویند.(606)‏

‏10 / 12 / 57‏

‏*  *  *‏

‏ ‏

‏ ‏

جاودانگی ملاکها و ارزشها

‏گروه اول که باید گفت از حکومت و قانون و سیاست یا اطلاع‏‎ ‎‏ندارند یا غرضمندانه خود را به بی اطلاعی می زنند. زیرا اجرای‏‎ ‎‏قوانین بر معیار قسط و عدل و جلوگیری از ستمگری و حکومت‏‎ ‎‏جائرانه و بسط عدالت فردی و اجتماعی و منع از فساد و فحشا و‏‎ ‎‏انواع کجرویها، و آزادی بر معیار عقل و عدل و استقلال و‏‎ ‎‏خودکفایی و جلوگیری از استعمار و استثمار و استعباد، و حدود و‏‎ ‎‏قصاص و تعزیرات بر میزان عدل برای جلوگیری از فساد و تباهی‏‎ ‎‏یک جامعه، و سیاست و راه بردن جامعه به موازین عقل و عدل و‏‎ ‎‏انصاف و صدها از این قبیل، چیزهایی نیست که با مرور زمان در‏‎ ‎‏طول تاریخ بشر و زندگی اجتماعی کهنه شود. این دعوی به مثابۀ‏‎ ‎‏آن است که گفته شود قواعد عقلی و ریاضی در قرن حاضر باید‏‎ ‎‏عوض شود و به جای آن قواعد دیگر نشانده شود. اگر در صدر‏‎ ‎‏خلقت، عدالت اجتماعی باید جاری شود و از ستمگری و چپاول‏‎ ‎‏و قتل باید جلوگیری شود، امروز چون قرن اتم است آن روش کهنه‏‎ ‎‏شده! و ادعای آنکه اسلام با نوآوردها مخالف است ـ همان سان‏‎ ‎‏که محمدرضا پهلوی مخلوع می گفت که اینان می خواهند با‏‎ ‎‏چهارپایان در این عصر سفر کنند ـ یک اتهام ابلهانه بیش نیست.‏‎ ‎‏زیرا اگر مراد از مظاهر تمدن و نوآوردها، اختراعات و ابتکارات و‏

کتابنبوت از دیدگاه امام خمینی(س)صفحه 570

‏صنعتهای پیشرفته که در پیشرفت و تمدن بشر دخالت دارد،‏‎ ‎‏هیچ گاه اسلام و هیچ مذهب توحیدی با آن مخالفت نکرده و‏‎ ‎‏نخواهد کرد بلکه علم و صنعت مورد تأکید اسلام و قرآن مجید‏‎ ‎‏است.(607)‏

‏15 / 3 / 68‏

‏*  *  *‏

‏ ‏

‏ ‏

اسلام، دین همۀ اعصار

‏شما اسلام را می گویید برای این زمان نیست! برای اینکه اسلام را‏‎ ‎‏نمی دانید؛ برای اینکه اعتقاد ندارید که آنکه قانون اسلام را آورده‏‎ ‎‏است خداست. خداست که محیط بر همه چیزهاست؛ بر همۀ‏‎ ‎‏اعصار است. قرآن است که کتاب همۀ اعصار است. دستورات‏‎ ‎‏رسول الله‌ است که برای همۀ اعصار است. شما اطلاعی نه از قرآن‏‎ ‎‏دارید، و نه از سنت دارید، و نه از اسلام.(608)‏

‏25 / 3 / 58‏

‏*  *  *‏

‏ ‏

‏ ‏

دینی برای همۀ اعصار

‏باید بدانیم حکمت آنکه این کتاب جاوید ابدی که برای راهنمایی‏‎ ‎‏بشر به هر رنگ و ملیت و در هر قطب و قطر، تا قیام ساعت نازل‏‎ ‎‏گردیده است، آن است که مسائل مهم حیاتی را چه در معنویات و‏‎ ‎‏چه در نظام ملکی زنده نگه دارد و بفهماند که مسائل این کتاب‏‎ ‎‏برای یک عصر و یک ناحیه نیست. و گمان نشود قصد ابراهیم و‏‎ ‎‏موسی و محمد ـ علیهم و علی آلهم السلام ـ مخصوص به زمان‏‎ ‎‏خاصی است.(609)‏

‏16 / 5 / 65‏

‏*  *  *‏


کتابنبوت از دیدگاه امام خمینی(س)صفحه 571

تمدّن اسلامی، یعنی اعتلای معنوی

‏آنهایی که می خواهند عیب گیری کنند می گویند که با همۀ تمدنها‏‎ ‎‏مخالف است؛ اسلام با همۀ تمدنها مخالف است. این اشتباه‏‎ ‎‏است. اسلام با هیچ تمدنی مخالف نیست. اسلام تمدنی را ایجاد‏‎ ‎‏کرد، ششصد، هفتصد سال یک دنیا را، تقریباً اکثر معموره را‏‎ ‎‏[متمدن‏‎ ‎‏]کرد؛ با اینکه باز اسلام نبود درست. با تمدن، اسلام‏‎ ‎‏مخالف نیست، با دلبستگی و محدود شدن مخالف است که همۀ‏‎ ‎‏آمال و آرزوی ما همین باشد؛ همۀ همّ ما همان علفمان باشد؛ تمام‏‎ ‎‏همت ما این باشد که خوب بخوریم، خوب بخوابیم و خوب‏‎ ‎‏شهوات، دلبستگی را مخالف است، این که همّ انسان، علفش‏‎ ‎‏باشد! با این مخالف است اسلام. تمدن به اعلی مرتبه، مهار، مهار‏‎ ‎‏در معنویت، همۀ مظاهر تمدن را انبیا قبول دارند، لکن مهار شده؛‏‎ ‎‏نه مطلق و رها. شهوات را جلویش را نگرفتند؛ جلوی اطلاقش را‏‎ ‎‏گرفتند. جلو رهایی و آزادی را گرفتند.(610)‏

‏16 / 4 / 58‏

‏*  *  *‏

‏ ‏

‏ ‏

معنای واقعی ترقّی

‏اسلام دینی است که با تنظیم فعالیتهای مادی راه را به اعتلای معنوی‏‎ ‎‏انسان می گشاید. ترقی واقعی همین است که رشد خود انسان هدف‏‎ ‎‏فعالیتهای مادی گردد، و اسلام دین این ترقی است.(611)‏

‏16 / 8 / 57‏

‏*  *  *‏

‏ ‏

معنای واقعی ترقّی

‏برداشت اصیل اسلام، ما را به ترقی جامعه ای که سرشار از‏‎ ‎‏استعدادها و قوای انسانی و عدالت اجتماعی است، راهنمایی‏‎ ‎‏می کند.(612)‏

‏22 / 7 / 57‏


کتابنبوت از دیدگاه امام خمینی(س)صفحه 572

اسلام، مکتب ترقیخواه

‏ما وقتی از اسلام صحبت می کنیم، به معنی پشت کردن به ترقی و‏‎ ‎‏پیشرفت نیست، بلکه عکس آن صحیح است. به عقیدۀ ما اساساً‏‎ ‎‏اسلام یک مذهب ترقیخواه است.(613)‏

‏22 / 7 / 57‏

‏*  *  *‏

‏ ‏

‏ ‏

اسلام، مکتب ترقیخواه

‏اسلام همۀ ترقیات و همۀ صنعتها را قبول دارد؛ با تباهیها هم‏‎ ‎‏مخالف است. با آن چیزهایی که تباه می کند جوانهای ما را و ملت‏‎ ‎‏ما را، با آنها مخالف است اما با همۀ ترقیات، همۀ تمدنها، موافق‏‎ ‎‏است. اسلام وابستگی شما را و خودمان را به دیگران منکر است.‏‎ ‎‏می گوید نباید صنعت ما وابسته باشد؛ نباید زراعت ما وابسته‏‎ ‎‏باشد؛ ادارات ما وابسته باشد؛ نباید اقتصاد ما وابسته باشد؛ نباید‏‎ ‎‏فرهنگ ما وابسته به غیر باشد؛ نباید مستشارها بیایند ما را اداره‏‎ ‎‏کنند. خودمان، خودمان را باید اداره کنیم.‏

‏     نباید نظام ما را مستشارهای امریکایی بیایند درست‏‎ ‎‏بکنند.(614)‏

‏28 / 6 / 58‏

‏*  *  *‏

‏ ‏

‏ ‏

محوریّت تفکر و اندیشه در قوانین اسلام

سؤال: ‏[حکومت مدرن چگونه می تواند در یک جامعۀ اسلامی‏‎ ‎‏وجود داشته باشد؟]‏

جواب: ‏اسلامی که بیشترین تأکید خود را بر اندیشه و فکر قرار داده‏‎ ‎‏است و انسان را به آزادی از همۀ خرافات و اسارت قدرتهای‏‎ ‎‏ارتجاعی و ضد انسانی دعوت می کند، چگونه ممکن است با‏‎ ‎‏تمدن و پیشرفت و نوآوریهای مفید بشر که حاصل تجربه های‏

کتابنبوت از دیدگاه امام خمینی(س)صفحه 573

‏اوست سازگار نباشد؟!(615)‏

‏19 / 10 / 57‏

‏*  *  *‏

‏ ‏

‏ ‏

عدم وابستگی ارزشهای معنوی به زمان و مکان خاص

سؤال: ‏[امام! شما که کوشش می کنید جامعه ای برقرار کنید که‏‎ ‎‏نمونۀ ارزشهایی باشد که در صدر اسلام دیده ایم. در زمان پیغمبر‏‎ ‎‏اسلام در مدینه و جامعۀ کوفه در زمان حضرت امیر دیده شده‏‎ ‎‏است. شما تصور می کنید که این ارزشها که در آن جامعه بوده،‏‎ ‎‏قابل انطباق با دنیای جدید قرن بیستم هست یا خیر؟ و چگونه؟]‏

جواب:‏  بسم الله‌ الرحمن الرحیم. ارزشها در عالم دو قسم است. یک‏‎ ‎‏قسم ارزشهای معنوی، از قبیل ارزش توحید و جهاد مربوط به‏‎ ‎‏الوهیت و از قبیل عدالت اجتماعی، حکومت عدل و رفتار عادلانۀ‏‎ ‎‏حکومتها با ملتها و بسط عدالت اجتماعی در بین ملتها و امثال اینها که‏‎ ‎‏در صدر اسلام یا قبل از اسلام از آن وقتی که انبیا مبعوث شدند،‏‎ ‎‏وجود داشته و قابل تغییر نیست. عدالت معنایی نیست که تغییر بکند؛‏‎ ‎‏یک وقت صحیح و زمانی غیر صحیح باشد. ارزشهای معنوی‏‎ ‎‏ارزشهای همیشگی هستند که قبل از صنعتی شدن کشورها، ضمن و‏‎ ‎‏بعداً در آن نیز وجود داشته و دارد. عدالت ارتباطی به این امور ندارد.‏‎ ‎‏قسم دیگر اموری است مادی که به مقتضای زمان فرق می کند، در‏‎ ‎‏زمان سابق یک طور بوده است و بعد رو به ترقی رفته ااست تا به‏‎ ‎‏مرحله کنونی رسیده است. و بعد از این هم بالاتر خواهد رفت.‏

‏     ‏‏آنچه میزان حکومت و مربوط به اجتماع و سیاست است؛‏‎ ‎‏ارزشهای معنوی است.(616)‏

‏17 / 8 / 58‏

‏*  *  *‏


کتابنبوت از دیدگاه امام خمینی(س)صفحه 574

همگامی اسلام با پیشرفت و تمدن

سؤال: ‏[جهت اساسی دولتی که شما می خواهید تشکیل بدهید چه‏‎ ‎‏خواهدبود؟ آیا بازگشت کامل به سنت مسلمانان شیعه، با زندگی‏‎ ‎‏قرن ما، هماهنگ خواهد بود، مثلاً با تجارت و روابط بین الملل؟]‏

جواب: ‏من نمی دانم که تبلیغات عمال خارجی و تبلیغات شاه در‏‎ ‎‏شما چه تأثیری کرده است که اسلام به معنی مصطلح امروزش را‏‎ ‎‏سنتی می خوانید. اسلام پیشرفته ترین حکومت را دارد و به هیچ‏‎ ‎‏وجه حکومت اسلام با تمدن مخالفتی نداشته و ندارد. اسلام خود‏‎ ‎‏از پایه گذاران تمدن بزرگ در جهان بوده است. هر کشوری که به‏‎ ‎‏قوانین اسلام عمل نماید بدون شک از پیشرفته ترین کشورها‏‎ ‎‏خواهد شد.(617)‏

‏20 / 9 / 57‏

‏*  *  *‏

‏ ‏

‏ ‏

همگامی اسلام با پیشرفت و تمدن

‏از تبلیغات دامنه داری که به ظاهر ضد ایران و در حقیقت بر ضد‏‎ ‎‏اسلام است آن است که:«انقلاب ایران نمی تواند کشور ما را اداره‏‎ ‎‏کند»، و یا «دولت ایران در حال سقوط است، چون نه اقتصاد سالم‏‎ ‎‏و نه فرهنگ صحیح و نه ارتش منسجم و نه قوای مسلح آماده‏‎ ‎‏دارد». و این تبلیغات از همه رسانه های گروهی امریکا و وابستگان‏‎ ‎‏به آن پخش می شود و مایۀ دلخوشی دشمنان ایران و اسلام است،‏‎ ‎‏و در حقیقت این تبلیغات علیه اسلام است و می خواهند وانمود‏‎ ‎‏کنند که اسلام در این زمان قدرت ادارۀ کشورها را ندارد. ... این‏‎ ‎‏بدخواهان چه می گویند؟ اسلامی که چندین قرن بر نیمی از‏‎ ‎‏معمورۀ دنیا حکومت کرده بود و کمتر از نیم قرن بر حکومتهای‏‎ ‎‏کفر و ستم چیره شد، اکنون چطور از ادارۀ کشور عاجز است؟...‏‎ ‎‏دشمنان اسلام از قدرت اسلام در هدم اساس ظلم و برپا داشتن‏

کتابنبوت از دیدگاه امام خمینی(س)صفحه 575

‏اساس ادارۀ کشور بر عدالت غافلند و یا تغافل می کنند. دشمنان‏‎ ‎‏اسلام و بلکه بسیاری از دوستان اسلام هم از قدرت اداره و احکام‏‎ ‎‏سیاسی و اجتماعی اسلام بی اطلاعند(618)‏

‏21 / 6 / 59‏

‏*  *  *‏

‏ ‏

‏ ‏

همراهی اسلام با پیشرفت و تمدن

‏حکومتهایی که در اسلام بوده اند یک حکومتهایی بوده اند که همه‏‎ ‎‏جور تمدنی در آنها بوده است. اما نظر به این نبوده است که در‏‎ ‎‏عین حالی که همان چیزهایی که در ممالک متمدنه باشد، اسلام‏‎ ‎‏هم آنها را قبول دارد و کوشش هم برایش می کند، در عین حال آنها‏‎ ‎‏به این نگاه می کنند و همین است. او به این نگاه می کند که‏‎ ‎‏بکشدش طرف روحانیت، بکشدش طرف توحید، از این جهت‏‎ ‎‏فرق است مابین «اسلام و غیر اسلام» بین «حکومت اسلامی و‏‎ ‎‏حکومتهای غیر اسلامی»، بین آن چیزی که مکتب اسلام آورده با‏‎ ‎‏مکتبهای دیگر. مکتبهای دیگر، مکتبهای ناقصی هست که‏‎ ‎‏خودشان خیال می کنند خیلی کاملند. لکن حدودش تا همین دیدی‏‎ ‎‏است که دارند بیشتر از این نیست.(619)‏

‏13 / 4 / 58‏

‏*  *  *‏

‏ ‏

‏ ‏

انعطاف پذیری احکام

سؤال: ‏[آیا اسلام با قوانین بدون انعطافی که دارد، می تواند آزادی و‏‎ ‎‏پیشرفت اجتماعی را ضمانت نماید؟ نمونه ای از آن را در کشور‏‎ ‎‏دیگری بدهید.]‏

جواب: ‏اولاً، اسلام قوانین اساسی اش انعطاف ندارد و بسیاری از‏‎ ‎‏قوانینش با نظرهای خاصی انعطاف دارد و می تواند همۀ انحای‏

کتابنبوت از دیدگاه امام خمینی(س)صفحه 576

‏دموکراسی را تضمین کند. کشوری که ما می خواهیم، کشوری‏‎ ‎‏اسلامی به همۀ معناست و اکنون در خارج نظیرش نیست، ولی در‏‎ ‎‏گذشته وجود داشته است.(620)‏

‏5 / 8 / 57‏

‏*  *  *‏

‏ ‏

‏ ‏

اسلام، دین دموکراسی واقعی

‏اسلام یک دین مترقی و دموکراسی به معنای واقعی است، و آن‏‎ ‎‏رژیمی که ما می خواهیم تأسیس کنیم یک چنین رژیمی است و با‏‎ ‎‏این رژیمهایی که الآن هستند تفاوت دارد. احکام اسلام احکامی‏‎ ‎‏است که بسیار مترقی است و متضمن آزادیها و استقلال و ترقیات‏‎ ‎‏[است].(621)‏

‏16 / 10 / 57‏

‏*  *  *‏

‏ ‏

‏ ‏

اسلام، دین دموکراسی واقعی

‏محتوای اسلام همۀ آن معانی است که در عالَم به خیال خودشان‏‎ ‎‏بوده که می گویند دمکراسی. اسلام همۀ این واقعیتها را دارد. و‏‎ ‎‏ملت ما هم برای همۀ این واقعیات جنگیده اند، و لکن در رأسش‏‎ ‎‏خود اسلام است. و اسلام همۀ این را دارد.(622)‏

‏2 / 7 / 58‏

‏*  *  *‏

‏ ‏

‏ ‏

توانمندی اسلام در ادارۀ جوامع

‏آن روز که در غرب هیچ خبری نبود و ساکنانش در توحش به سر‏‎ ‎‏می بردند و امریکا سرزمین سرخپوستان نیمه وحشی بود، دو‏‎ ‎‏مملکت پهناور ایران و روم محکوم استبداد و اشرافیت و تبعیض و‏‎ ‎‏تسلط قدرتمندان بودند و اثری از حکومت مردم و قانون در آنها‏

کتابنبوت از دیدگاه امام خمینی(س)صفحه 577

‏نبود؛ خدای تبارک و تعالی به وسیلۀ رسول اکرم(ص) قوانینی‏‎ ‎‏فرستاد که انسان از عظمت آنها به شگفت می آید. برای همۀ امور‏‎ ‎‏قانون و آداب آورده است. برای انسان پیش از آنکه نطفه اش منعقد‏‎ ‎‏شود تا پس از آنکه به گور می رود، قانون وضع کرده است.‏‎ ‎‏همان طور که برای وظایف عبادی قانون دارد، برای امور اجتماعی‏‎ ‎‏و حکومتی قانون و راه و رسم دارد. حقوق اسلام یک حقوق‏‎ ‎‏مترقی و متکامل و جامع است. کتابهای قطوری که از دیرزمان در‏‎ ‎‏زمینه های مختلف حقوقی تدوین شده، از احکام «قضا» و‏‎ ‎‏«معاملات» و «حدود» و «قصاص» گرفته تا روابط بین ملتها و‏‎ ‎‏مقررات صلح و جنگ و حقوق بین الملل عمومی و خصوصی،‏‎ ‎‏شمه ای از احکام و نظامات اسلام است. هیچ موضوع حیاتی‏‎ ‎‏نیست که اسلام تکلیفی برای آن مقرر نداشته و حکمی دربارۀ آن‏‎ ‎‏نداده باشد.(623)‏

‏ ‏

‏*  *  *‏

‏ ‏

‏ ‏

عامل شکست و رکود مسلمین

‏این ماجراجویان [علّت] عقب افتادن خودشان را از ملل دنیا و‏‎ ‎‏بازماندن از تمدّن امروزۀ اروپا را عقیدۀ به دین و پیشوایان آن‏‎ ‎‏حساب می کنند و افسار گسیختگی و ترک مراسم دینی را از‏‎ ‎‏اسباب تعالی و تمدّن می شمارند، با صرف نظر از آنکه در اروپا که‏‎ ‎‏اینها آرزوی آن را می برند، تمدن به معنی خودْ حقیقت ندارد، و ما‏‎ ‎‏نمی خواهیم وارد این مبحث شویم که از مورد بحث ما خارج‏‎ ‎‏است تا روشن شود که کلمۀ توحش به اروپا نزدیکتر است از‏‎ ‎‏تمدن؛ ولی مطّلعین می دانند که اروپا نیز از دین و مراسم دینی و‏‎ ‎‏احترام از حضرت عیسی مسیح و مادرش مریم بیرون نیست، تا‏

کتابنبوت از دیدگاه امام خمینی(س)صفحه 578

‏جایی که عیسی را که بندۀ مقرّب خداست پسر خدا خوانند... ما‏‎ ‎‏همه دیدیم که در روزنامه های ایران به نقل از روزنامه های اروپا،‏‎ ‎‏مراسم دعای بزرگان اروپا را منتشر کردند و مطّلعین می گویند،‏‎ ‎‏بزرگان فعلی انگلستان و امریکا در هر صبحگاه به مراسم دعا قیام‏‎ ‎‏می کنند، همان دعایی که نویسندگان افسار گسیختۀ ما از روی‏‎ ‎‏استهزا و توهین به آن نظر می کنند.‏

‏     ... اینان گمان کردند که اسلام که در نیم قرن، نیمی از جهان را‏‎ ‎‏گرفت و در سیزده قرن، رو به پستی گذاشت، از دینداری ملت و‏‎ ‎‏قیام به مراسم آیین است. با یک مراجعه به احوال زمامداران و‏‎ ‎‏سرداران و نظامیان و دینداران دورۀ اول اسلام، و تماشای احوال‏‎ ‎‏امروز ما، مطلب خوب روشن می شود و حیله گریها به خوبی‏‎ ‎‏معلوم می گردد. زمامداران آن روز اسلام کسانی بودند که در‏‎ ‎‏سرتاسر مملکت خود حدود الهی را اجرا می کردند، دست دزد را‏‎ ‎‏می بریدند و آشوب طلبان و فتنه انگیزان را گردن می زدند، از‏‎ ‎‏اجانب و کفّار دوری می جستند و احتراز می کردند، حتی در لباس‏‎ ‎‏و خوراک و مرکوب از آنها تقلید نمی کردند و شباهت به آنان را‏‎ ‎‏حرام می دانستند. در آثار ملی و شعار مذهبی مستقل بودند و با‏‎ ‎‏بیگانگان مودّت و مراودت نداشتند. آنها کسانی بودند که به‏‎ ‎‏واسطۀ ربوده شدن یک خلخال از پای زن یهودی که تحت الحمایۀ‏‎ ‎‏آنها بود ، می گفتند اگر مسلم از این غم بمیرد بجاست.‏‎[24]‎

‏سرداران اسلامی در آن زمان به واسطۀ آنکه پیغمبر اسلام از‏

کتابنبوت از دیدگاه امام خمینی(س)صفحه 579

‏پوشش حریر نهی فرموده بود، در یکی از دربارهای سلطنتی روی‏‎ ‎‏فرش حریر ننشستند.‏‎[25]‎‏ قوّۀ روحانیّت در آنها به طور قوی بود که‏‎ ‎‏سردار بزرگ اسلامی یک مشت زهر کشنده خورد، با عقیدۀ آنکه‏‎ ‎‏خدای اسلام و قرآن او را نگاهداری می کند در مقابل دشمن دین،‏‎ ‎‏و همانطور هم شد.‏‎[26]‎‏ نظامیان اسلام شصت نفرشان به شصت هزار‏‎ ‎‏لشکر رومی حمله کرده، و آنها را در هم شکستند و چند هزار آنها‏‎ ‎‏هفتصد هزار رومی را از پا درآوردند و عدّۀ معدودی، ایران را‏‎ ‎‏مسخّر نمودند. اینها اثر نیروهای دینی و علاقه مندیهای به دین‏‎ ‎‏بود، نه برای این بود که دین و مراسم آن را خوار می شمردند. شما‏‎ ‎‏چه چیزتان شباهت به آنها دارد؟ آنها با عقیدۀ به آنکه در کشتن و‏‎ ‎‏کشته شدن سعادت است و شهیدان در زندگی ابدی نزد پروردگار‏‎ ‎‏عالم در ناز و نعمت هستند، آنهمه فتوحات را کردند، جملۀ کلام‏‎ ‎‏آنکه : «آنها از دینداری و ایمان به غیب و علاقه مندی به روحانیّت،‏‎ ‎‏آنهمه نصیب بردند و ما در همۀ این قدمها عقب ماندیم و خواهیم‏‎ ‎‏ماند.(624)‏

‏ ‏

‏*  *  *‏

‎ ‎

کتابنبوت از دیدگاه امام خمینی(س)صفحه 580

  • . جهت بررسی کاملتر مباحث مربوط به اسلام، به کتاب اسلام ناب و اسلام امریکایی از دیدگاه حضرت امام(س) مراجعه شود.
  • . «اسلام برتر است و چیزی بر آن برتری نجوید»؛ وسائل الشیعه؛ ج 17، ص 376، «کتاب الفرایض والمواریث»، «ابواب موانع الارث»، باب 1، ح 11.
  • . «و اعدّوا لهم ما استطعتم من قوة و من رباط الخیل. ترهبون به عدوّ الله وعدوّکم».
  • . «و مَنْ لَمْ یحکم بما انزل الله فاولئک هم الکافرون. هر کس برخلاف آنچه خدا فرستاده حکم کند، از کافران خواهد بود»؛ (مائده / 44).     «و من لم یحکم بما انزل الله فاولئک هم الظالمون. هر کس برخلاف آنچه خدا فرستاده حکم کند، چنین کسی از ستمکاران است»؛ (مائده / 45).     «و من لم یحکم بما انزل الله فاولئک هم الفاسقون. هرکس برخلاف آنچه خدا فرستاده حکم کند، چنین کسی از فاسقان خواهد بود»؛( مائده / 47).
  • . «و هرکس غیر از اسلام دینی را اختیار کند ، هرگز از وی پذیرفته نیست و او در آخرت از زیانکاران است».
  • . «بزرگوار است خداوندی که قرآن را بر بندۀ خالص خود نازل فرمود، تا اهل عالم را متذکر و خداترس گرداند».
  • . «بگو من از شما هیچ مزدی بر این [رسالت] نمی طلبم. این [قرآن] جز تذکری برای جهانیان نیست».
  • . «و ای رسول، ما تو را نفرستادیم مگر آنکه رحمت برای جهانیان باشی».
  • . صحیح بخاری؛ ج 3، ص 1359، «کتاب فضائل الصحابة»، «باب مناقب علی» ، ح 3503.
  • . «امروز دین شما را به حد کمال رساندم و نعمتم را بر شما تمام کردم و اسلام را به عنوان بهترین آیین، برای شما پسندیدم».
  • . اشاره به روایت نبوی: «و اُعْطیتُ جوامع الکَلِم»؛ الخصال؛ باب 5، ح 56.
  • . کشف الاسرار؛ ص 126 ـ 128.
  • . الرحمن  /  6.
  • . حشر  /  24.
  • . بقره  /  1؛ آل عمران  /  1؛ عنکبوت  /  1؛ روم  /  1؛ لقمان  /  1؛ سجده  /  1.
  • . رعد  /  1.
  • . غافر  /  1؛ فصلت  /  1؛ زخرف  /  1؛ دخان  /  1؛ جاثیه  /  1؛ احقاف  /  1.
  • . شوری  /  1.
  • . مریم  /  1.
  • . ق  /  1.
  • . قلم  /  1.
  • . اوست کسی که این کتاب[ قرآن] را بر تو فرو فرستاد. پاره ای از آن، آیات محکم[ صریح و روشن] است؛ آنها اساس کتابند؛ و [پاره ای] دیگر متشابهاتند] که تأویل پذیرند]؛ اما کسانی که در دلهایشان انحراف است، برای فتنه جویی و طلب تأویل آن [به دلخواه خود ]از متشابه آن پیروی می کنند، با آنکه تأویلش را جز خدا و ریشه داران در دانش کسی نمی داند. [آنانکه ]می گویند: «ما بِدان ایمان آوردیم، همه [چه محکم و چه متشابه] از جانب پروردگار ماست» و جز خردمندان کسی متذکّر نمی شود.
  • . «گمان و خیالات موهوم، کسی را از حق بی نیاز نمی گرداند»؛ ( یونس  /  36).
  • . «وَلَقَدْ بَلَغَنی أَنَّ الرَّجُلَ مِنْهُمْ کانَ یَدْخُلُ عَلَی الْمَرأَةِ الْمُسْلِمَةِ وَ الأُخْرَی الْمعاهِدَةِ فَینتزعُ حِجْلَها وَ قُلْبَها وَ قَلائِدَها وَرِعاثَها،...فَلَو اَنَّ امْرأً مُسْلِماً ماتَ مِنْ بَعْدِ هذا أَسَفاً ما کانَ بِهِ مَلُوماً، بَلْ کانَ بِهِ عِنْدِی جدیراً. شنیده ام مهاجم به خانه های مسلمانان و کسانی که در پناه اسلامند درآمده، گردنبند و گوشواره و خلخال از گردن و دست و پای زنان به در می کرده است... اگر از این پس مرد مسلمانی از غم چنین حادثه ای بمیرد، چه جای ملامت است، که در دیدۀ من شایستۀ چنین کاری است»؛ نهج البلاغه؛ خطبه 27.
  • . اشاره است به واقعۀ زمان خلافت امیرالمؤمنین و سخن امام پیرامون آن در نهج البلاغه؛ خطبۀ 27.
  • . اشاره است به ورود ربعی بن عامر بر رستم، فرماندۀ ایران در جنگ قادسیه؛ تاریخ طبری؛ ج 3، ص 518 ـ 520.