فصل دهم: معراج

‏ ‏

‏ ‏

‏ ‏

 

      فصل دهم

‏ ‏

‏ ‏

‏ ‏

‏ ‏

‏ ‏

‏ ‏

‏ ‏

‏ ‏

‏ ‏

 

معراج

‏ ‏

‏ ‏


کتابنبوت از دیدگاه امام خمینی(س)صفحه 437

‏ ‏

‏ ‏

‏ ‏

‏ ‏

‏ ‏

‏ ‏

‏ ‏

‏ ‏

‏ ‏

‏ ‏

‏ ‏

‏ ‏

‏ ‏

‏ ‏

‏ ‏

‏ ‏

‏ ‏

‏ ‏

‏ ‏

‏ ‏

‏ ‏

‏ ‏

‏ ‏

‏ ‏

‏ ‏


کتابنبوت از دیدگاه امام خمینی(س)صفحه 438

‏ ‏

‏ ‏

معراج

‏ ‏

‏ ‏

معراج، رفتن به بطن ماهی و عروج به فوق لاهوت

‏... والآخر اعْتبار الْکثرة و التّرْکیب وَ هوَ اعْتبار الظّهُور فی المظاهِر‏‎ ‎‏مِنَ التّعیّنات الجَبروتیَّة وَ الملکوتیَّة الکلّیَّة وَ الملکیّة النّاسُوتیّة‏‎ ‎‏الجزئیّة، وَ بهذا الإعتبار لیْسَ له تعیّن خاصّ بَل یتَعیّن بکلّ‏‎ ‎‏التّعیّنات، بَل نسبته الی کُلّ التّعیّنات عَلی حَدّ سواء، «‏وَ هُوَ الّذَی فِی‎ ‎السَّماءِ اِله وَ فی الأرضِ اله‏»،‏‎[1]‎‏ «و لو دلّیتم بحبل الی الارض السّفلی‏‎ ‎‏لهبطتم عَلَی الله» وَ بهذا الإعتبارِ ورَد: «انّ مِعْراج یونس ـ عَلیْه‏‎ ‎‏السَّلام ـ کانَ فی بطن الحُوت کما انَّ مِعْراج نبیّنا(ص) کانَ بالعُروج‏‎ ‎‏الی فوق اللاّهُوت»‏‎[2]‎‏.‏‎[3]‎‏(493)‏

‏ ‏


کتابنبوت از دیدگاه امام خمینی(س)صفحه 439

تعبیری عرفانی از حقیقت براق و رفرف

‏بدان ای طالب حقّ و حقیقت که حق تبارک و تعالی چون خلقت‏‎ ‎‏نظام وجود و مظاهر غیب و شهود را به حسب حبّ ذاتی به‏‎ ‎‏معروفیّت در حضرت اسماء و صفات فرموده ـ به مقتضای حدیث‏‎ ‎‏شریف ‏کُنْتُ کَنْزاً مَخْفیّاً؛ فَاَحْبَبْتُ اَنْ اُعْرَفَ، فَخَلَقْتُ الْخَلْقَ لِکَیْ اُعْرَفَ‏ ـ در‏‎ ‎‏فطرت تمام موجودات حبّ ذاتی و عشق جبلّی ایداع و ابداع‏‎ ‎‏فرموده، که به آن جذبۀ الهیّه و آتش عشق ربّانی متوجه به کمال مطلق‏‎ ‎‏و طالب و عاشق جمیل علی الاطلاق می باشند. و برای هر یک از‏‎ ‎‏آنها نوری فطری الهی قرار داده که به آن نور طریق وصول به مقصد و‏‎ ‎‏مقصود را دریابند. و این نار و نور،یکی رفرف وصول، و یکی براق‏‎ ‎‏عروج است ـ و شاید «براق» و «رفرف» رسول خدا صلّی الله‌ علیه و‏‎ ‎‏آله رقیقۀ این لطیفه و صورت متمثّلۀ ملکیّۀ این حقیقت بوده ـ و لهذا‏‎ ‎‏از بهشت، که باطن این عالم است، نازل شده.(494)‏

‏ ‏

‏*  *  *‏

‏ ‏

‏ ‏

سه مرتبه تجلّی نور عظمت حق

‏و از حدیث معراج معلوم شود که برای حضرت ختمی مآب‏‎ ‎‏صلی الله‌ علیه و آله سه مرتبه نور عظمت تجلی کرده در تکبیرات‏‎ ‎‏افتتاحیه؛ چنانچه برای خلیل الرّحمن نیز انوار تقییدی سه مرتبه‏‎ ‎‏تجلی کرد، پس از آن وصول حاصل شد.‏‎[4]‎‏ و در این حدیث نیز‏‎ ‎‏چنین فرماید: فَلَمّا فَرَغَ مِنَ التَّکْبیرِ وَ الاِْفْتِتاحِ، قالَ الله‌ عَزَّوَجَلَّ: اَلاْنَ‏‎ ‎‏وَصَلْتَ اِلَیَّ فَسَمِّ بِاسْمی... الحدیث.‏‎[5]‎‏(495)‏

‏ ‏

‏*  *  *‏


کتابنبوت از دیدگاه امام خمینی(س)صفحه 440

حالات رسول اکرم در شهود عظمت حق

‏در لیلۀ معراج، رسول اکرم ـ صلَّی الله‌ علیه و آله و سلّم ـ به مشاهده‏‎ ‎‏هر جلوه[ ای] از جلواتِ عظمت، غش می کرد، و پس از آن، از‏‎ ‎‏جلوه های انس و رحمت به هوشش می آوردند.(496)‏

‏ ‏

‏*  *  *‏

‏ ‏

‏ ‏

نماز، رهاورد سفر روحانی پیامبر(ص)

‏الصَّلوة ـ الّتی ـ لها مقام الجامعیّة و فیها الفناءات الثّلاثة وَ لهذا‏‎ ‎‏اختصّت بانّها عبادة لیلة المعراج الّذی هوَ مقام القرْب الأحمَدی‏‎ ‎‏الأحدی المحمَّدی وَ اختصّتْ بثناءِ الله تعالی نفْسُه بِها کماورَد عنْ‏‎ ‎‏جبرئیل ـ عَلیْه السَّلام ـ انّه قال رسُول الله ـ صَلّی الله عَلیه و آله ـ انَّ‏‎ ‎‏ربّکَ یصلّی‏‎[6]‎‏.‏‎[7]‎‏(497)‏

‏ ‏

‏*  *  *‏

‏ ‏

‏ ‏

نماز، رهاورد سفر روحانی پیامبر(ص)

‏نماز، که حقیقت معراج مؤمنین و سرچشمۀ معارف اصحاب‏‎ ‎‏عرفان و ارباب ایقان است، نتیجۀ کشف تامّ محمّدی صلّی الله‌ علیه‏‎ ‎‏و آله است که خود به سلوک روحانی و جذبات الهیّه و جذوات‏‎ ‎‏رحمانیّه به وصول به مقام «‏قاب قوسین اَواَدنی»‎[8]‎‏ کشف حقیقت آن را‏‎ ‎‏به تبع تجلّیات ذاتیّه و اسمائیّه و صفاتیّه و الهامات انسیّه در حضرت‏‎ ‎‏غیب احدی فرموده. و فی الحقیقة این سوغات و ره آوردی است که‏

کتابنبوت از دیدگاه امام خمینی(س)صفحه 441

‏از این سفر معنوی روحانی برای امّت خود، که خیر امم است، آورده‏‎ ‎‏و آنها را قرین منّت و مستغرق نعمت فرموده.(498)‏

‏ ‏

‏*  *  *‏

‏ ‏

‏ ‏

نظر نمودن به نور عرش در نماز معراج

‏در صلوة معراج رسول خدا صلّی الله‌ علیه و آله و سلّم وارد است‏‎ ‎‏که پس از رکوع خطاب عزّت رسید: فَانْظُرْ اِلی عَرْشی. قال‏‎ ‎‏رَسُولُ الله‌: فَنَظَرْتُ اِلی عَظَمَةٍ ذَهَبَتْ لَها نَفْسی وَ غُشیَ عَلَیَّ؛‏‎ ‎‏فَاُلْهِمْتُ انْ قُلْتُ: «سُبْحانَ رَبّیَ العَظیم وَ بِحَمْدِهِ» لِعِظَمِ ما رَأَیْتُ.‏‎ ‎‏فَلَمّا قُلْتُ ذلِکَ، تَجلّی الْغَشْیُ عَنِّی، حَتَّی قُلْتُها سَبْعاً اُلْهِمُ ذلِکَ؛‏‎ ‎‏فَرَجَعَتْ اِلَیَّ نَفْسی کَما کانَتْ‏‎[9]‎‏... الحدیث‏

‏    نظر کن ای عزیز به مقام عظمت سلوکِ سرورِ کلّ و هادی سبل‏‎ ‎‏صلّی الله‌ علیه و آله، که در حال رکوع، که نظر به مادون خود است،‏‎ ‎‏نور عرش را ببیند؛ و چون نور عرش در نظر اولیاء جلوۀ ذات است‏‎ ‎‏بی مرآت، تعیّن نفسی از بین برود و حالت غشوه و صعق دست‏‎ ‎‏دهد. پس، ذات مقدّس به عنایات ازلی از آن وجود شریف‏‎ ‎‏دستگیری فرمود، و با الهام حبّی «تسبیح» و «تعظیم» و «تحمید» را‏‎ ‎‏به آن ذات مقدّس تلقین فرمود، تا پس از هفت مرتبه ـ به عدد‏‎ ‎‏حجب و عدد مراتب انسان ـ به خود آمد و حالت صحو برای او‏‎ ‎‏دست داد. و در جمیع نمازِ معراج این احوال دوام داشته.(499)‏

‏ ‏


کتابنبوت از دیدگاه امام خمینی(س)صفحه 442

حدیثی پیرامون معراج و عظمت مقام رسول اکرم ـ صلوات الله‌ علیه و آله ـ

‏در حدیثی که از علل منقول است از حضرت صادق سلام الله‌ علیه‏‎ ‎‏در حدیث طویلی که در آن حدیثْ وصف معراج را فرموده:‏

‏     قال: اَنْزَلَ الله‌ الْعَزیزُ الْجَبّارُ عَلَیهِ مَحْمِلاً مِنْ نُورٍ، فیه اَرْبَعُونَ‏‎ ‎‏نَوْعًا مِنْ اَنْواعِ النُّورِ کانَتْ مُحْدِقَةً حَوْلَ الْعَرْشِ؛ عَرْشُهُ تَبارَکَ وَ‏‎ ‎‏تَعالی تَغْشی اَبْصارَ النّاظِرین. اَمّا واِحٌد مِنْها فَاَصْفَرُ؛ فَمِنْ اَجْلِ ذلِکَ‏‎ ‎‏اصْفَرَّتِ الصُّفْرَةُ.وَ واحِدٌ مِنْها اَحْمَرُ؛ فَمِنْ اَجْل ذلِکَ احْمَرَّتِ‏‎ ‎‏الْحُمْرَةُ. اِلی اَنْ قالَ: فَجَلَسَ فیهِ ثُمَّ عَرَجَ بِهِ اِلَی السَّماءِ الدُّنْیا. فَنَفَرتِ‏‎ ‎‏الْمَلائِکَةُ اِلی اَطراف السَّماءِ؛ اِلی اَنْ قالَ: فَجَلَسَ فیهِ ثُمَّ عَرَجَ بِهِ‏‎ ‎‏اِلیَ السَّماءِ؛ ثُمَّ خَرَّتْ سُجَّداً، فَقالَتْ: سُبُّوحٌ قُدُّوسٌ رَبُّنا وَ رَبُّ‏‎ ‎‏الْمَلائِکةِ وَ الرُّوحِ؛ ما اَشْبَهَ هذَا النُّورُ بِنُورِ رَبِّنا! فَقال جِبْرَئیلُ:‏‎ ‎‏الله‌ اَکْبَرُ، الله‌ اَکْبَرُ. فَسَکَتَ الْمَلائِکة، وَ فُتِحَتِ السَّماءُ، وَاجْتَمَعَتِ‏‎ ‎‏الْمَلائِکةُ ؛ ثُمَّ جاءَتْ وَ سَلَّمَتْ عَلَی النّبیّ صلَّی الله‌ عَلیه و آله‏‎ ‎‏اَفواجاً... الحدیث.‏‎[10]‎

‏    و در این حدیث شریف اسراری بزرگ است که دست آمال ما‏‎ ‎‏از آن کوتاه است. و آنچه ذکر کردنی است اکنون از مقصد ما خارج‏‎ ‎‏است، مثل سرّ تنزل محمل از نور، و سرّ کثرت انوار، و سرّ کثرت‏‎ ‎‏نوعیّه، و سرّ عدد اربعین، و سرّ تنزیل خدا آن را، و سرّ احاطۀ آنها‏‎ ‎‏حول عرش، و حقیقت عرش در این مقام، و سرّ اصفرار صفره و‏‎ ‎‏احمرار حمره به واسطۀ آنها، و سرّ نفور فرشتگان،و سجده کردن‏

کتابنبوت از دیدگاه امام خمینی(س)صفحه 443

‏آنها و تسبیح و تقدیس آنها، و تشبیه کردن آنها آن را به نور‏‎ ‎‏پروردگار، الی غیر ذلک که بیان در اطراف هر یک طولانی است. و‏‎ ‎‏آنچه تناسب با این مقام دارد و شهادت بر مطلب ما می دهد، آن‏‎ ‎‏است که ملائکة الله‌ به واسطۀ تکبیر جبرئیل ساکت و مطمئن‏‎ ‎‏شدند، و اجتماع بر گرد شمع جمع ولیّ مطلق کردند؛ و به واسطۀ‏‎ ‎‏تکبیر فتح آسمان اول گردید و یکی از حجب، که بین راه عروج الی‏‎ ‎‏الله‌ بود، خرق گردید.(500)‏

‏ ‏

‏*  *  *‏

‏ ‏

‏ ‏

در وصف عظمت جمال احمدی ـ صلوات الله‌ علیه و آله ـ

‏در حدیث شریف علل، که صلوة معراج را تفصیل می دهد و‏‎ ‎‏توصیف می کند، وارد است که پس از آن که رسول خدا با محمل‏‎ ‎‏نوری که از جانب ربّ العزة نازل شده بود به مصاحبت جبرئیل‏‎ ‎‏عروج کردند و به آسمان سوم رسیدند، ملائکه فرار کردند و‏‎ ‎‏سجده نمودند و تسبیح گفتند و جبرئیل گفت: اَشْهَدُ اَنّ محمّداً‏‎ ‎‏رَسُولُ الله‌، اَشهَدَ اَنّ مُحَمَّداً رَسُولُ الله‌. ملائکه مجتمع شدند و‏‎ ‎‏سلام بر رسول خدا کردند، و از حال حضرت امیرالمؤمنین سؤال‏‎ ‎‏کردند. و درهای آسمان گشوده شد و حضرت عروج به آسمان‏‎ ‎‏چهارم فرمودند، و در آنجا ملائکة الله‌ چیزی نگفتند. پس، ابواب‏‎ ‎‏آسمان گشوده شد و ملائکه مجتمع شدند و جبرئیل بقیۀ اقامه را‏‎ ‎‏گفت ... الحدیث.‏‎[11]‎

‏    ‏‏و از تفسیر عیاشی نیز قریب به این مضمون وارد شده.‏‎[12]‎‏ و از‏‎ ‎‏این حدیث معلوم شود که ملائکۀ هیچ یک از آسمانها طاقت‏

کتابنبوت از دیدگاه امام خمینی(س)صفحه 444

‏مشاهدۀ جمال احمدی ندارند، و به رؤیت آن نور مقدّس به‏‎ ‎‏سجده بیفتند و متفرّق شوند و توهّم نور حق مطلق کنند.(501)‏

‏ ‏

‏*  *  *‏

‏ ‏

‏ ‏

معراج روحانی، حرکت انعطافی یا قهقرایی

‏و بعض از اهل ذوق می گفت: حقیقت معراج معنوی و روحانی،‏‎ ‎‏تذکّر ایام سلف است.‏‎[13]‎‏ ما وقتی که به قهقرا متوجّه احوال سابقۀ‏‎ ‎‏خود شویم، به اختلاف اشخاص، هرکس تا وقتی از اوقات‏‎ ‎‏زندگانی خود را به یاد می آورد و متذکّر می شود: یکی تا هفت‏‎ ‎‏سالگی، یکی تا پنج یا سه سالگی؛ و کمتر از این نادر است که‏‎ ‎‏کسی متذکّر شود ـ از شیخ الرئیس نقل کنند که مدعی آن بوده که‏‎ ‎‏اوّل زمان تولدش را به خاطر داشته! می گفت ممکن است از این‏‎ ‎‏بیشتر متذکّر شد؛ مثلاً متذکّر ایامی شود که در رحم مادر یا در‏‎ ‎‏صلب پدر بوده، و همین طور جمیع تطوّراتی که در مُلک نموده‏‎ ‎‏متذکّر شود، تا به قهقرا متذکّر شود اکوان عالم]تا‏‎ ‎‏[ملکوت اعلا و‏‎ ‎‏جبروت را تا جبروت اعلا، تا آنکه منتهی شود به تذکّر از نشئۀ علم‏‎ ‎‏ربوبی، و این تذکّر، حقیقت معراج است و غایت عروج روحانی‏‎ ‎‏است. إنتهی بیانه.‏

‏     و این مطلبْ خود اگر فی نفسه صحیح باشد، ولی حقیقت‏‎ ‎‏معراج عبارت از این «رجوع قهقرایی» بودن در مشرب رحیق‏‎ ‎‏عرفان درست نیاید و در مسلک اصحاب قلوب صحیح ننماید،‏‎ ‎‏بلکه حقیقت«معراج روحانی» عبارت است از «حرکت معنویّۀ‏‎ ‎‏انعطافیّه» که با آن تتمیم شود دایرۀ وجود، و رجوع شود به عالم‏‎ ‎‏غیب، جمیعِ ما فی سلسلة الشّهود؛ و این در قوس صعودی و‏

کتابنبوت از دیدگاه امام خمینی(س)صفحه 445

‏حرکت انعطافی صورت گیرد؛ و این حرکت رجوعی قهقرایی‏‎ ‎‏خلاف سنّة الله جاریه است در موجودات، و بالخصوص در انبیا و‏‎ ‎‏خاصّه در خاتم آنها ـ صلوات الله‌ علیه و آله و علیهم اجمعین. و‏‎ ‎‏اینطور از سلوک، شبیه مجذوبیّت یک صنف از ملائکه مُهَیَّمۀ‏‎ ‎‏متحیّره در ذات ذوالجلال است که غفلت از کثرات بکلّی دارند و‏‎ ‎‏ندانند که آدمی و عالمی خلق شده.(502)‏

‏ ‏

‏*  *  *‏

‏ ‏

‏ ‏

پیرامون جسمانی بودن معراج

‏... و امّا در قضیّۀ معراج حضرت خاتم(ص) که جسمانی بود، اگر‏‎ ‎‏به تجرّد نفس قائل نباشیم، نمی توانیم به آسانی معراج جسمانی را‏‎ ‎‏اثبات نماییم. معنی جسمانی بودن معراج این است که: روح مجرّد‏‎ ‎‏تام حضرت خاتم(ص) خواست تمام عالم را سیر کند و حضرت‏‎ ‎‏حق تشریفات گردش او را فراهم آورد، جسم حضرت مجذوب‏‎ ‎‏روح شریف او بود و به تبعیّت آن و به جذبۀ آن، معراج جسمانی‏‎ ‎‏اتّفاق افتاد؛ البتّه منظور از معراج این نیست که حضرت جسمانیّات‏‎ ‎‏را ببیند، چنانچه در قضیّۀ رؤیت ملکوت آسمانها و زمین توسّط‏‎ ‎‏حضرت ابراهیم(ع) هم همین طور بوده است، چرا که عالم جسم‏‎ ‎‏و کرات جسمانی چندان تعریفی ندارند که به خاطر دیدن آنها‏‎ ‎‏حضرت به معراج برود، و یا رؤیت آنها نصیب حضرت ابراهیم‏‎ ‎‏(ع) شود، بلکه رؤیت و یا معراج برای دیدن عالم مجرّدات و‏‎ ‎‏عقول بوده است. گاه نیز بعضی گمان می کنند مثلاً بُراق هم یک‏‎ ‎‏اسب شلی مثل این اسبهایی که ما سوار می شویم بوده است و‏‎ ‎‏حضرت بر آن سوار شده و جبرئیل هم دهنۀ اسبش را گرفته ،‏‎ ‎‏خیر، براق هم یک موجود مجرّد بوده است. ]و اینگونه تصوّرات‏

کتابنبوت از دیدگاه امام خمینی(س)صفحه 446

‏جسمانی و مادّی در مورد معراج و جزئیات آن، صحیح‏‎ ‎‏نیست.].(503)‏

‏ ‏

‏*  *  *‏


کتابنبوت از دیدگاه امام خمینی(س)صفحه 447

‎ ‎

کتابنبوت از دیدگاه امام خمینی(س)صفحه 448

  • . زخرف  /  84.
  • . علم الیقین؛ ج 1، ص 520.
  • و دیگری، اعتبار کثرت و ترکیب] در مورد فیض منبسط و ظل نوری] می باشد که عبارت است از اعتبار ظهور در همۀ مظاهر] اعم] از تعیّنات جبروتی و ملکوتی کلی و [تعیّنات] ملکی ناسوتی جزئی؛ و به این اعتبار، تعیّن خاصّی ندارد بلکه با هر یک از تعیّنها، تعیّن می یابد، و بلکه نسبت آن با همۀ تعیّنها مساوی و یکسان است، «و اوست که در آسمان خداست و در زمین خداست.» ، «و اگر با ریسمانی به [عمق] زمین پایین روید، بر خدا فرود می آیید.». با [توجه] به این اعتبار است که در روایت آمده: «معراج حضرت یونس ـ علیه السلام ـ در درون ماهی بود، چنانکه معراج پیامبر ما ـ صلوات الله علیه و آله ـ بالا رفتن تا جایی برتر و بالاتر از لاهوت بود».
  • . اشاره به آیات 76 ـ 79 از سورۀ انعام.
  • . «چون از تکبیر و افتتاح نماز فارغ گشت، خداوند عزّوجّل فرمود: "اینک به من رسیدی، پس نام مرا ببر"...»؛ علل الشرایع؛ ج 2، ص 312، باب 1، ح 1.
  • . «انّ ربّک یصلی یقول: سبّوح قدوس ربّ الملائکة والرّوح»؛ مصباح الشریعة؛ باب 5 ـ عوالی اللئالی؛ ج 1، ص 389، ح 21.
  • نماز ـ ی که ـ مقام جامعیّت دارد و هر سه قسم فنا در آن هست و به همین سبب به عبادت شب معراج ـ که مقام قرب احمدی احدی محمدی ـ صلوات الله علیه و آله است ـ اختصاص یافت و مخصوص ثنای خداوند متعال از خودش شد، چنانچه از جبرئیل ـ علیه السلام ـ وارد شده که به رسول الله (ص) عرض کرد: «پروردگارت] خود [نماز می گزارد».
  • . نجم  /  8.
  • . «... به عرش من بنگر. رسول الله ـ صلی الله علیه وآله ـ فرمود: "پس به عظمتی نگریستم که از دیدنش جانم بشد و بیهوش شدم. آنگاه پس از دیدن آن عظمت به من الهام شد و گفتم: سبحان ربّی العظیم و بحمده. (منزّه است پروردگار بزرگ من و سپاسْ او راست.) پس، چون این بگفتم از حالت غشوه به در آمدم، تا اینکه با الهامات پی در پی هفت بار آن را می گفتم. پس به خود آمدم و به حال عادی خود بازگشتم..."؛ علل الشرائع؛ ج 2، ص 315 بخشی از حدیث «صلوة معراج».
  • . خداوند عزیز جبّار بر پیامبر، محملی از نور فرستاد که چهل نوع از انواع نور در آن بود که بر اطراف عرش خداوند تبارک و تعالی، حلقه زده بودند ، چنانکه چشم هر بیننده را خیره می ساخت. یکی از آنها نور زرد بود، پس به این جهت زردی زرد شد؛ و یکی از آنها سرخ بوده، برای آن سرخی سرخ شد. تا اینکه فرمود: پس پیامبر در آن نشست، سپس به آسمان دنیا عروج کرد؛ پس ملائکه به اطراف آسمان گریختند و سپس به سجده افتاده و گفتند: «منزّه و مقدّس است پروردگار ما و پروردگار ملائکه و روح، این نور چقدر شبیه به نور پروردگار ماست!» پس جبرئیل گفت: «الله اکبر، الله اکبر» پس، ملائکه ساکت شدند و آسمان باز شد و ملائکه مجتمع گشته و سپس آمدند و گروه گروه بر پیامبر ـ صلی الله علیه و آله ـ سلام کردند...»؛ علل الشرائع؛ ج 2، ص 312، «باب علل الوضوء والاذان و الصّلوة»، ح 1.
  • . همان.
  • . تفسیر عیاشی؛ ج 2، ص 301 ـ 302، تفسیر سورۀ اسراء.
  • . حضرت امام در کتاب تعلیقات علی شرح فصوص الحکم؛ ص 63 نیز به همین مطلب اشاره می نمایند.