فصل ششم: مقاصد رسالت انبیا

‏ ‏

‏ ‏

‏ ‏

‏ ‏

فصل ششم

‎ ‎

‎ ‎

‎ ‎

‎ ‎

‎ ‎

‏ ‏

‏ ‏

مقاصد رسالت انبیا

‏ ‏

‏ ‏


کتابنبوت از دیدگاه امام خمینی(س)صفحه 165

کتابنبوت از دیدگاه امام خمینی(س)صفحه 166

مقاصد رسالت انبیا

‎ ‎

‏ ‏

خداشناسی

‎ ‎

‏ ‏

بسط توحید

‏آنچه که انبیا برای او مبعوث شده بودند و تمام کارهای دیگر،‏‎ ‎‏مقدمۀ اوست، بسط توحید و شناخت مردم از عالم است که‏‎ ‎‏چطور است؛ ارائۀ عالم به آن طوری که هست، نه به آن طوری که‏‎ ‎‏ما ادراک می کنیم. و دنبال این بودند که همۀ تهذیبها، تعلیمها و همۀ‏‎ ‎‏کوششها در این باشد که مردم را از این ظلمتکده هایی که همۀ عالم‏‎ ‎‏ظلمت است، نجات بدهند و به نور برسانند. غیر حق تعالی‏‎ ‎‏نورنیست، همه ظلمت اند و اگر چنانچه، ما از این حجابهای‏‎ ‎‏ظلمانی بیرون برویم و همین طور اگر موفق بشویم از حجابهای‏‎ ‎‏نورانی هم بیرون برویم و همه حجابها را خرق کنیم،آن وقت حق‏‎ ‎‏را به همۀ صفات و اسمائش مشاهده می کنیم و غیر او کسی‏‎ ‎‏نیست، سراب است. البته به آن معنای کاملش، نادری از اولیای‏‎ ‎‏خدا به تبع انبیا موفق شدند و دیگران مراتب پایینتر را، تا برسد به‏‎ ‎‏ما که هیچ.(140)‏

‏30 / 3 / 64‏

‏*  *  *‏

‏ ‏


کتابنبوت از دیدگاه امام خمینی(س)صفحه 167
‏ ‏

تحقق مکتب الوهیت و ایدۀ توحید

‏والاترین و بالاترین و ارزشمندترین مقصدی است و مقصودی‏‎ ‎‏است که از صدر عالم در ازل و از پس این جهان تا ابد عرضه شده‏‎ ‎‏است و خواهد شد؛ و آن مکتب الوهیت به معنی وسیع آن و ایدۀ‏‎ ‎‏توحید با ابعاد رفیع آن است که اساس خلقت و غایت آن در پهناور‏‎ ‎‏وجود و در درجات و مراتب غیب و شهود است؛ و آن در مکتب‏‎ ‎‏محمدی ـ صلی الله‌ علیه و آله و سلم ـ به تمام معنی و درجات و‏‎ ‎‏ابعاد متجلی شده؛ و کوشش تمام انبیای‏‎ ‎‏عظام ـ علیهم سلام الله‌ ـ و‏‎ ‎‏اولیای‏‎ ‎‏معظم ـ سلام الله‌ علیهم ـ برای تحقق آن بوده و راهیابی به‏‎ ‎‏کمال مطلق و جلال و جمال بی نهایت جز با آن میسر نگردد. آن‏‎ ‎‏است که خاکیان را بر ملکوتیان و برتر از آنان شرافت داده، و آنچه‏‎ ‎‏برای خاکیان از سیر در آن حاصل می شود برای هیچ موجودی در‏‎ ‎‏سراسر خلقت در سرّ و عَلن حاصل نشود.(141)‏

‏15 / 3 / 68 (تاریخ قرائت)‏

‏*  *  *‏

‏ ‏

‏ ‏

نشر توحید و معارف الهی

‏عمده مقصد و مقصود انبیاء عظام و تشریع شرایع و تأسیس احکام‏‎ ‎‏و نزول کتابهای آسمانی، خصوصاً قرآن شریف جامع که صاحب و‏‎ ‎‏مکاشفِ آن نورِ مطهّرْ رسول ختمی صلّی الله‌ علیه و آله است، نشر‏‎ ‎‏توحید و معارف الهیه و قطع ریشۀ کفر و شرک و دوبینی و‏‎ ‎‏دوپرستی بوده، و سرّ توحید و تجرید در جمیع عبادات قلبیّه و‏‎ ‎‏قالبیّه ساری و جاری است.(142)‏

‏ ‏

‏*  *  *‏

‏ ‏

‏ ‏

معرفت حق، آرمان اصلی وحی

‏آرمان اصلی وحی این بوده است که برای بشر معرفت ایجاد کند؛‏

کتابنبوت از دیدگاه امام خمینی(س)صفحه 168
‏ معرفت به حق تعالی، در رأس همۀ امور این معناست.‏

‏     اگر تزکیه گفته شده است و دنبالش تعلیم گفته شده است،‏‎ ‎‏برای این است که، نفوس تا تزکیه نشوند نمی توانند برسند.(143)‏

‏29 / 1 / 64‏

‏*  *  *‏

‏ ‏

‏ ‏

معرفةالله‌، تمام مقصد انبیا

‏تمام مقاصد انبیا، برگشتش به یک کلمه است و آن «معرفةالله‌».‏‎ ‎‏تمام، مقدمۀ این است. اگر دعوت به عمل صالح شده است، اگر‏‎ ‎‏دعوت به تهذیب نفس شده است، اگر دعوت به معارف شده‏‎ ‎‏است، تمام برگشتش به این است که آن نقطۀ اصلی را که در فطرت‏‎ ‎‏همۀ انسانها هست، حجاب را ازش بردارند تا انسان برسد به او، و‏‎ ‎‏او معرفت حق است، مقصد عالی همین است.(144)‏

‏1 / 1 / 65‏

‏*  *  *‏

‏ ‏

‏ ‏

حقیقت توحید غایت نبوات

‏جمیع مقاصد کتاب الهی برگشت به مقصد واحد کند و آن حقیقت‏‎ ‎‏توحید است، که غایت همۀ نبوّات و نهایت مقاصد همۀ انبیاء‏‎ ‎‏عظام علیهم السلام است.(145)‏

‏ ‏

‏*  *  *‏

‏ ‏

‏ ‏

قرآن و احادیث مشحون از معرفةالله‌

‏نظر در ذات برای اثبات وجود و توحید و تنزیه و تقدیس آن،‏‎ ‎‏غایت ارسال انبیا و آمال عرفا بوده؛ و قرآن کریم و احادیث شریفه‏‎ ‎‏مشحون از علم به ذات و کمالات و اسما و صفات ذات مقدس‏‎ ‎‏است، و ملهدین اسما را حق تعالی تعییر فرموده. و هیچ کتابی از‏

کتابنبوت از دیدگاه امام خمینی(س)صفحه 169
‏ کتب حکما و متکلمین بیشتر از کتاب کریم الهی و کتب معتبرۀ‏‎ ‎‏اخبار، مثل اصول کافی و توحید شیخ صدوق، غور در اثبات ذات‏‎ ‎‏و اسما و صفات ننمودند.(146)‏

‏ ‏

‏*  *  *‏

‏ ‏

‏ ‏

الهی شدن عالم، هدف بعثت

‏تمام انبیا که مبعوث شدند، تمام کتب آسمانی که آمده اند، برای‏‎ ‎‏این است که این انسان را از این بتخانه بیرونش بیاورند تا این بت را‏‎ ‎‏بشکند و خداپرست بشود. همۀ انبیا آمدند برای اینکه این عالم را‏‎ ‎‏یک عالم الهی اش کنند، بعد از اینکه یک عالم شیطانی است، یک‏‎ ‎‏عالمی است که حکومت ]آن]، حکومت شیطان است.(147)‏

‏ ‏

‏*  *  *‏

‏ ‏

‏ ‏

شناساندن حق به جمیع اسما و صفات

‏رسول اکرم و سایر انبیا نیامدند که اینجا حکومت تأسیس کنند،‏‎ ‎‏مقصد اعلا این نیست؛ نیامدند که اینجا عدالت ایجاد کنند، آن هم‏‎ ‎‏مقصد اعلا نیست، اینها همه مقدمه است. تمام زحمتها[یی] که‏‎ ‎‏اینها کشیدند، چه از حضرت نوح گرفته، از حضرت ابراهیم گرفته‏‎ ‎‏تا آمده است اینجا به رسول اکرم رسیده است، تمام مشقتهایی که‏‎ ‎‏کشیدند و کارهایی که کردند، مقدمۀ یک مطلب است و او معرفی‏‎ ‎‏ذات مقدس حق [است.‏‎ ‎‏]کتابهای آسمانی هم، [که] بالاترینش‏‎ ‎‏کتاب قرآن کریم است، تمام مقصدش همین است که معرفی کند‏‎ ‎‏حق تعالی را با همۀ اسماء و صفاتی که دارد.(148)‏

‏19 / 8 / 66‏

‏*  *  *‏


کتابنبوت از دیدگاه امام خمینی(س)صفحه 170

برچیدن حجاب از جلوۀ جمال ازلی

‏بعثت انبیاء برای رفع این حجاب و برچیده شدن اَستار از جلوۀ‏‎ ‎‏جمال أزلی ـ جلّت عظمته ـ است.(149)‏

‏ ‏

‏*  *  *‏

‏ ‏

‏ ‏

حصول لقاءالله‌

‏تمام شرایع و ادیان و تمام احکام و اخلاق و معاملات و بدایات و‏‎ ‎‏نهایات و ارتیاضات برای تهیّه حصول لقاءالله‌ است. و آن مقصد‏‎ ‎‏اصلی از همه چیز است.(150)‏

‏ ‏

‏*  *  *‏

‏ ‏

‏ ‏

توجه دادن فطرت به کمال مطلق و انقطاع نفس از عالم طبیعت

‏تمام احکام الهی به طریق کلّی به دو مقصد منقسم شود که یکی،‏‎ ‎‏اصلی و استقلالی؛ و دیگر فرعی و تبعی است، و جمیع دستورات‏‎ ‎‏الهیه به این دو مقصد، یا بی واسطه یا با واسطه، رجوع کند.‏

مقصد اوّل‏ ـ که اصلی است و استقلالی ـ توجه دادن فطرت است‏‎ ‎‏به کمال مطلق، که حق ـ جلّ و علا ـ و شؤون ذاتیّه و صفاتیّه و‏‎ ‎‏افعالیّه او است که مباحث مبدأ و معاد و مقاصد ربوبیّات از ایمان‏‎ ‎‏بالله و کتب و رسل و ملائکه و یوم الآخره، و أهمّ و عمدۀ مراتب‏‎ ‎‏سلوک نفسانی و بسیاری از فروع احکام از قبیل مهمّات صلاة و‏‎ ‎‏حج، به این مقصد مربوط است، یا بی واسطه یا با واسطه.‏

مقصد دوّم ‏ـ که عرضی و تبعی است ـ تنفر دادن فطرت است از‏‎ ‎‏شجره خبیثه دنیا و طبیعت که اُمّ النقایص و اُمّ الأمراض است. و‏‎ ‎‏بسیاری از مسائل ربوبیّات، و عمدۀ دعوتهای قرآنی و مواعظ الهیّه‏‎ ‎‏و نبویّه و ولویّه، و عمدۀ ابواب ارتیاض و سلوک، و کثیری از فروع‏‎ ‎‏شرعیات از قبیل صوم و صدقات واجبه و مستحبه، و تقوا و ترک‏

کتابنبوت از دیدگاه امام خمینی(س)صفحه 171
‏ فواحش و معاصی به آن رجوع کند.(151)‏

‏ ‏

‏*  *  *‏

‏ ‏

‏ ‏

رهانیدن نور فطرت از ظلمات جهل

‏آن دو فطرت الهیّه یکی تنفّر از نقص و ناقص است؛ و دوم عشق به‏‎ ‎‏کمال و کامل است. و این دو، که یکی اصلی ذاتی و دیگری تبعی‏‎ ‎‏ظلّی است، از فطرتهایی است که تمام عائلۀ بشری بدون استثنای‏‎ ‎‏احدی بدان مخمّرند؛ و در جمیع سلسلۀ بشر، با اختلاف عقاید و‏‎ ‎‏اخلاق و طبایع و امزجه و امکنه و عادات در بدوی و حضری و‏‎ ‎‏وحشی و متمدّن و عالم و جاهل و الهی و طبیعی، این دو فطرت‏‎ ‎‏مخمّر است؛ گرچه خود آنها از آن محجوب باشند و در تشخیص‏‎ ‎‏کمال و نقص و کامل و ناقص مختلف باشند. آن وحشی خونخوار‏‎ ‎‏آدم کش کمال را به آن داند که غلبه پیدا کند به جان و عرض مردم؛‏‎ ‎‏و خونخواری و آدم کشی را کمال تشخیص داده و بدان صرف عمر‏‎ ‎‏کند. و آن دنیا طلب جاه و مال خواه کمال را به مال و جاه داند و‏‎ ‎‏عشق به آن دارد. بالجمله، صاحب هر مقصدی مقصد خویش را‏‎ ‎‏کمال و صاحب آن مقصد را کامل داند، و عشق به آن دارد و از غیر‏‎ ‎‏آن متنفر است. انبیاء علیهم السلام و علماء بالله‌ و اصحاب معرفت‏‎ ‎‏آمدند تا مردم را از احتجاب بیرون آورند و نور فطرت آنها را از‏‎ ‎‏ظلمات جهل خلاصی دهند و به آنها کامل و کمال را بفهمانند. و‏‎ ‎‏پس از تشخیص کمال و کامل، توجّه به آن و ترک غیر محتاج به‏‎ ‎‏دعوت نیست، بلکه نور فطرت خود بزرگترین راهنماهای الهی‏‎ ‎‏است که در تمام سلسلۀ بشر موجود است.(152)‏

‏ ‏

‏*  *  *‏


کتابنبوت از دیدگاه امام خمینی(س)صفحه 172
‏ ‏

بسط معرفةالله‌ اقبال به حق و اغراض از ماسوی

‏تمام دعوتهای حقّۀ الهیّه و شرایع کاملۀ ربانیّه ـ چه در کشف‏‎ ‎‏حقایق توحید و سرایر تفرید و تجرید، و چه در بسط فضایل و‏‎ ‎‏محاسن اخلاقیّه، و چه در تشریع احکام الهیّه ـ بیرون از دو مقصد‏‎ ‎‏که یکی مقصود بالذات و بالاستقلال است و دیگری مقصود‏‎ ‎‏بالعرض و بالتبعیّه است، نیست.‏

‏     آنچه مقصد ذاتی و غایت بعثت و دعوت انبیاء ـ علیهم السلام ـ‏‎ ‎‏و مجاهدت و مکاشفت کُمَّل و اولیاء ـ علیهم السلام ـ است، آن‏‎ ‎‏است که انسان طبیعی لحمی حیوانی بشری، انسان لاهوتی الهی‏‎ ‎‏ربّانی روحانی شود، و افق کثرت به افق وحدت متصل شود، و‏‎ ‎‏آخر و اوّل پیوند به هم شود، و این کمال حقیقت معرفت است که‏‎ ‎‏در حدیث شریف قدسی اشاره به آن فرماید: «کُنْتُ کَنْزَاً مَخْفِیّاً‏‎ ‎‏فَأحْبَبْتُ أنْ اُعْرَفَ، فَخَلَقْتُ الْخَلْقَ لِکَیْ اُعْرَفَ» در حدیث شریف‏‎ ‎‏فرماید: «أوَّلُ الدِّیْنِ مَعْرِفَتُهُ».‏‎[1]‎

‏    ‏‏و تمام اعمال قلبیّه و قالبیّه و افعال روحیّه و جسدیّه برای حصول‏‎ ‎‏این مقصد مقدّس است، و به غایت بسط معارف الهیّه است. و چون‏‎ ‎‏این مقصد ذاتی استقلالی حاصل نشود مگر به دو امر: یکی «إقبال»‏‎ ‎‏به سوی خدای تعالی، و دیگر «إدبار» از غیر حق تعالی و إعراض از‏‎ ‎‏ماسوی؛ از این جهت، کلیه دعوتهای الهیّه یا دعوت بر إقبال به سوی‏‎ ‎‏حق تعالی است، یا دعوت [به] إعراض از غیر اوست.‏

‏     ‏‏و کلیه اعمال قلبیّه و قالبیّه و ظاهره و باطنه یا نفس إقبال بر خدا‏‎ ‎‏و یا اعانت به آن کند، و یا إعراض از ماسوی الله است یا معین آن‏‎ ‎‏است.(153)‏

‏ ‏

‏*  *  *‏


کتابنبوت از دیدگاه امام خمینی(س)صفحه 173
‏ ‏

الهی کردن همۀ امور

‏آن چیزی که انبیا می خواستند این بود که همۀ امور را الهی کنند؛‏‎ ‎‏تمام ابعاد عالم را و تمام ابعاد انسان را، که خلاصۀ عالم است؛‏‎ ‎‏عصارۀ عالم است. انبیا برای این آمدند که همۀ اینها را الهی کنند.‏‎ ‎‏یعنی انسان، که خلاصه و عصارۀ همۀ عالم است، یک انسان الهی‏‎ ‎‏بشود که وقتی که هر کاری می کند روی جنبۀ الهیت بکند. انبیا‏‎ ‎‏اینطور بودند که معاشرتهایشان هم جنبۀ الهی داشته است؛‏‎ ‎‏ازدواجهاشان هم جنبۀ الهی داشته؛ همه چیزهایشان؛ هر جهتی که‏‎ ‎‏ما به نظرمان یک جهت مادی حیوانی هست آنها این جنبه را‏‎ ‎‏انسانی، این جنبه را الهی کرده اند. اگر جنگ می کنند، جنگهایشان‏‎ ‎‏الهی است و برای اوست. اگر صلح می کنند صلحهایشان هم الهی‏‎ ‎‏است و برای اوست. در مقابل طاغوت. یک جنبۀ الهی در مقابل‏‎ ‎‏طاغوت است. طاغوت همه چیزش مادی است؛ شیطانی است؛‏‎ ‎‏معنویات را هم می کشد طرف مادیات و طرف دنیا. لکن آنها که‏‎ ‎‏تابع دستورات الهی هستند همین مادیاتی که همه از آن استفاده‏‎ ‎‏می کنند، همین مادیات را، یک صورت معنویت به آن می دهند؛ با‏‎ ‎‏جنبۀ معنویت به اینها نگاه می کنند؛ همۀ عالم را به جنبۀ الهیت‏‎ ‎‏نگاه می کنند؛ همه را مظاهر خدا می دانند.(154)‏

‏16 / 3 / 58‏

‏*  *  *‏

‏ ‏

‏ ‏

توجه به جنبۀ الوهیت انبیا

‏آنی که در قرآن هست آن جنبۀ الوهیتش هست. همیشه هر چیزی‏‎ ‎‏طرح شده به جنبۀ الوهیت طرح شده است. همه چیز در آن است‏‎ ‎‏اما به جنبۀ الوهیتش. اسلام برای خدمت به خدا آمده است.‏‎ ‎‏انبیا خدمۀ خدا هستند و برای خدا آمده اند؛ و برای توجه دادن‏‎ ‎‏همۀ موجودات اینجا و همۀ انسانهای اینجا به خدای تبارک‏

کتابنبوت از دیدگاه امام خمینی(س)صفحه 174
‏ و تعالی.(155)‏

‏13 / 4 / 58‏

‏*  *  *‏

‎ ‎

‏ ‏

انسان سازی

‏ ‏

‏ ‏

انسان، موضوع علم انبیا

‏اگر برای هر علمی موضوعی است... علم همۀ انبیا هم موضوعش‏‎ ‎‏انسان است. و اگر برای هر دولتی برنامه ای است، برنامه رسول‏‎ ‎‏اکرم ـ صلی الله‌ علیه و آله و سلم ـ را می شود گفت همان سوره ای‏‎ ‎‏که در اول وارد شده است، آن برنامۀ رسول خداست: ‏بسم الله‌‎ ‎الرَّحمنِ الرَّحیم. اِقرَأ بِاسْمِ رَبِّکَ الَّذِی خَلَقَ. خَلَقَ الإنسَانَ مِن عَلَقٍ. إِقرَأ و رَبُّکَ‎ ‎الأَکرَمُ. الَّذِی عَلَّمَ بِالقَلَمِ. عَلَّمَ الإنسَانَ مَالَمْ یَعْلَمْ.‎[2]‎‏ تمام انبیا موضوع بحثشان،‏‎ ‎‏موضوع تربیتشان، موضوع علمشان انسان است. آمده اند انسان را‏‎ ‎‏تربیت کنند. آمده اند این موجود طبیعی را از مرتبۀ طبیعت به مرتبۀ‏‎ ‎‏عالی مافوق الطبیعه، مافوق الجبروت برسانند. تمام بحث انبیا در‏‎ ‎‏انسان است. از اول، هر کس، هر یک از انبیا که مبعوث شدند،‏‎ ‎‏مبعوث شدند برای انسان و برای تربیت انسان.(156)‏

‏7 / 4 / 58‏

‏*  *  *‏

‏ ‏

‏ ‏

کتب انبیا، کتب انسان سازی

‏انبیا آمدند که ما را هوشیار کنند؛ تربیت کنند. انبیا برای انسان‏‎ ‎‏آمده اند و برای انسان سازی آمده اند. کتب انبیا کتب انسان سازی‏‎ ‎‏است. قرآن کریم کتاب انسان است. موضوع علم انبیا انسان است.‏

کتابنبوت از دیدگاه امام خمینی(س)صفحه 175
‏ هر چه هست با انسان حرف است. انسان منشأ همۀ خیرات است.‏‎ ‎‏و اگر انسان نشود، منشأ همۀ ظلمات است. در سر دو راهی واقع‏‎ ‎‏است این موجود: یک راه، راه انسان. و یک راه، راه منحرف از‏‎ ‎‏انسانیت. تا از چه حیوانی سر بیرون بیاورد...‏

‏     انبیا آمدند که بفهمانند به ما که قضایا چه هست. ما همه‏‎ ‎‏حیران، سرگردان. همۀ عالم سرگردانند نمی دانند قضایا چیست.‏‎ ‎‏اینهایی که ادعای انسان شناسی و اسلام شناسی می کنند ادعاست!‏‎ ‎‏کی «انسان» را می شناسد، و کی «اسلام» را؟ یک پرده هایی، یک‏‎ ‎‏ورقهای بسیار مختصری، از انسان، یک ورقهای بسیار مختصری‏‎ ‎‏از اسلام، وقتی که کسی بشناسد، خیال می کند «انسان» را شناخته؛‏‎ ‎‏«اسلام» را شناخته. انسان به معنای حقیقی انسان، به آن معنایی که‏‎ ‎‏«انسان» است، جز ذات مقدس حق، و آنهایی که ملهمند به الهام‏‎ ‎‏او، کسی نمی شناسد.(157)‏

‏7 / 4 / 58‏

‏*  *  *‏

‏ ‏

‏ ‏

اقامۀ عدل و تربیت انسان

‏انبیا همه آمدند آدم را درست کنند. یک نبی ای نیامده است که‏‎ ‎‏مقصدش این معنا نباشد که انسان را اصلاح کند. اقامۀ عدل، همین‏‎ ‎‏درست کردن انسانهاست. عدل، یک چیزی نیست الاّ آنکه از‏‎ ‎‏انسان صادر می شود؛ ظلم هم آن است که از انسان صادر می شود.‏‎ ‎‏اقامۀ عدل، متحول کردن ظالم به عادل است، متحول کردن مشرک‏‎ ‎‏به مؤمن است.(158)‏

‏ ‏

‏*  *  *‏

‏ ‏


کتابنبوت از دیدگاه امام خمینی(س)صفحه 176
‏ ‏

مقصد اصلی رسالت انبیا

‏نهضتهایی که به وسیلۀ انبیا و اولیا ـ علیهم السلام ـ واقع شده است‏‎ ‎‏قابل مطالعه است. ما که تابع مکتب انبیا هستیم باید آن نهضتها را‏‎ ‎‏مطالعه کنیم، و بفهمیم نهضت چه بوده است؛ و برای چه بوده‏‎ ‎‏است... آیا فقط این بوده است که دست ستمکاران را کوتاه کنند؟‏‎ ‎‏آیا دعوت انبیا فقط برای این بوده است که مزاحمین با مستضعفین‏‎ ‎‏را کنار بزنند؛ و همین که غلبه بر آنها کردند و کار را به پیروزی و‏‎ ‎‏راندن آنها رساندند، کار تمام است؟ آیا مقصد انبیا این است که‏‎ ‎‏ظالم نباشد فقط، یا مقصد بالاتر از این است... انبیا آمده اند تا مردم‏‎ ‎‏را، تا جامعه را، ترتیبی بدهند که رفاه زندگی مادی آنها باشد؟‏‎ ‎‏مقصد انبیا این بوده است که مستکبرین بروند، و مستضعفین به‏‎ ‎‏نوای دنیایی برسند یا مقصد بالاتر از اینهاست؟ این همه انبیا‏‎ ‎‏آمده اند و دعوت کردند و کشته شدند، جنگها کردند و زحمتها‏‎ ‎‏کشیدند، فقط برای این بود که مستکبرین را کنار بزنند، و توده های‏‎ ‎‏مردم را برای آنها رفاه حاصل کنند یا مقصد بالاتر از اینهاست؟‏‎ ‎‏خدای تبارک و تعالی که انبیا را فرستاده است برای تعمیر دنیا فقط‏‎ ‎‏فرستاده است یا مقصد بیشتر از اینهاست، بالاتر از اینهاست؟...‏‎ ‎‏رفتن مستکبرین مقدمه است. رفاه مستضعفین یکی از مقاصد‏‎ ‎‏اسلام است... مکتب اسلام یک مکتب مادی نیست؛ یک مکتب‏‎ ‎‏مادی ـ معنوی است. مادیت را در پناه معنویت، اسلام قبول دارد.‏‎ ‎‏معنویات، اخلاق، تهذیب نفس. اسلام برای تهذیب انسان آمده‏‎ ‎‏است؛ برای انسان سازی آمده است. همۀ مکتبهای توحیدی برای‏‎ ‎‏انسان سازی آمده اند.(159)‏

‏8 / 3 / 58‏

‏*  *  *‏

‏ ‏


کتابنبوت از دیدگاه امام خمینی(س)صفحه 177

 تبدیل انسان طبیعی به انسان الهی

‏تمام دعوتهای حقّۀ الهیّه و شرایع کاملۀ ربانیّه ـ چه در کشف‏‎ ‎‏حقایق توحید و سرایر تفرید و تجرید، و چه در بسط فضایل و‏‎ ‎‏محاسن اخلاقیّه، و چه در تشریع احکام الهیّه ـ بیرون از دو مقصد‏‎ ‎‏که یکی مقصود بالذات و بالاستقلال است و دیگری مقصود‏‎ ‎‏بالعرض و بالتبعیّه است، نیست.‏

‏آنچه مقصد ذاتی و غایت بعثت و دعوت انبیاء ـ علیهم السلام ـ و‏‎ ‎‏مجاهدت و مکاشفت کُمَّل و اولیاء ـ علیهم السلام ـ است، آن‏‎ ‎‏است که انسان طبیعی لحمی حیوانی بشری، انسان لاهوتی الهی‏‎ ‎‏ربّانی روحانی شود، و افق کثرت به افق وحدت متصل شود.(160)‏

‏ ‏

‏*  *  *‏

‏ ‏

‏ ‏

به فعلیت رساندن انسان

‏اساس عالم بر تربیت انسان است. انسان عصارۀ همه موجودات‏‎ ‎‏است و فشردۀ تمام عالم است. و انبیا آمده اند برای اینکه این‏‎ ‎‏عصاره بالقوّه را بالفعل کنند؛ و انسان یک موجود الهی بشود. این‏‎ ‎‏موجود الهی تمام صفات حق تعالی در اوست و جلوه گاه نور‏‎ ‎‏مقدس حق تعالی است.(161)‏

‏7 / 12 / 59‏

‏*  *  *‏

‏ ‏

‏ ‏

نشان دادن راه کمال مطلق

‏پیغمبرها برای همین آمده بودند که مردم را هدایت کنند به آن راهی‏‎ ‎‏که می رسند، به آن کمال مطلق و از این حیرتها و از این سرگشتگیها‏‎ ‎‏نجات پیدا می کنند، برای نجات انسان است از این ظلمت طبیعت به‏‎ ‎‏نور، بلکه از حجابهای نور و ظلمت برای ماورای اینها.(162)‏

‏15 / 4 / 59‏


کتابنبوت از دیدگاه امام خمینی(س)صفحه 178
‏ ‏

ساختن انسان جامع

‏اسلام برای این انسانی که همه چیز است؛ یعنی از طبیعت تا‏‎ ‎‏ماورای طبیعت تا عالم الهیت مراتب دارد، اسلام تز دارد، برنامه‏‎ ‎‏دارد اسلام. اسلام می خواهد انسان را یک انسانی بسازد جامع؛‏‎ ‎‏یعنی رشد به آنطور که هست بدهد. حظّ طبیعت دارد، رشد‏‎ ‎‏طبیعی به او بدهد؛ حظّ برزخیت دارد، رشد برزخیت به او بدهد؛‏‎ ‎‏حظّ روحانیت دارد، رشد روحانیت به او بدهد؛ حظّ عقلانیت‏‎ ‎‏دارد، رشد عقلانیت به او بدهد؛ حظّ الهیت دارد، رشد الهیت به او‏‎ ‎‏بدهد. همۀ حظوظی که انسان دارد و به طور نقص است، الآن‏‎ ‎‏نرسیده است؛ ادیان آمده اند که این میوۀ نارس را رسیده اش کنند؛‏‎ ‎‏این میوۀ ناقص را کاملش کنند.(163)‏

‏22 / 7 / 57‏

‏*  *  *‏

‏ ‏

‏ ‏

راهنمایی به مقام والای انسانی

‏انسان حیوان نیست، انسان یک موجودی است که در طرف سعادت‏‎ ‎‏به بالاترین مقام می رسد، در طرف کمال به بالاترین مقام موجودات‏‎ ‎‏می رسد؛ و اگر انحراف داشته باشد، از پست ترین موجودات‏‎ ‎‏پست تر است. انبیا که دیدند مردم در هلاکت هستند از حیث‏‎ ‎‏اخلاق، از حیث عقاید، از حیث اعمال، مکتبهایی را خدای تبارک و‏‎ ‎‏تعالی به آنها الهام کرد تا نجات بدهد انسان را به همۀ ابعادی که‏‎ ‎‏دارد، اگر انسان حیوانی بود مثل سایر حیوانات، لکن حیوانی که‏‎ ‎‏تدبیر دارد، حیوانی که اهل صنعت است، اگر این بود، احتیاج به‏‎ ‎‏آمدن انبیا نداشت؛ برای اینکه این راه راهی است که مادیین‏‎ ‎‏خودشان ادراک می کنند. آمدن انبیا برای این است که آن راههایی که‏‎ ‎‏بشر نمی داند، آن حقایقی را که انسان نمی داند، به آنها تعلیم‏‎ ‎‏بفرمایند. انبیا برای راهنمایی یک مقام بالاتر، یک مقام انسانی‏

کتابنبوت از دیدگاه امام خمینی(س)صفحه 179
‏ بالاتر، آمده اند. قرآن کتاب آدم سازی است؛ برای آدم ساختن آمده‏‎ ‎‏است. کتاب حیوان سازی نیست؛ کتاب تعمیر مادیت نیست؛ همه‏‎ ‎‏چیز است. انسان را به تمام ابعاد تربیت می کند. مادیات را قبول دارد‏‎ ‎‏در پناه معنویات؛ و مادیات را تَبَع معنویات قرار می دهد.(164)‏

‏8 / 3 / 58‏

‏*  *  *‏

‏ ‏

‏ ‏

تربیت، جهل نیل به مراتب مافوق طبیعت

‏بَعْثِ انبیا برای این است که این بشر این چیزهایی را که اطلاع ندارد،‏‎ ‎‏آن مراتب از انسانیت را که خود بشر مطلع نیست و کیفیت تربیت را‏‎ ‎‏[مطلع شود]، تا اطلاع بر خودِ درد و دوا نباشد، نمی شود معالجه‏‎ ‎‏کرد؛ انبیا آمدند تا این انسان را به آن مراتبی که کساع ن دیگر، علمای‏‎ ‎‏طبیعت، نمی توانند این مراتب را اطلاع پیدا کنند و تربیت کنند‏‎ ‎‏انسان را، آن مراتب را تربیت بدهد و نمو و ارتقا بدهد. تمام علمای‏‎ ‎‏طبیعت به هر مرتبه ای که برسند، آخرِ ادراکاتشان، ادراکات همین‏‎ ‎‏خصوصیات عالم طبیعت است. از عالم طبیعت به ماورای این عالم‏‎ ‎‏طبیعت، که آن عالم با این عالم در موجودیت شبیه اند و الاّ در مرتبۀ‏‎ ‎‏وجودْ آنجا خیلی بالاتر از اینجاست؛ و ما الآن خواب هستیم و آنجا‏‎ ‎‏را الآن با این چشم طبیعی نمی توانیم ببینیم؛ چون انسان قابلیت این را‏‎ ‎‏دارد که تربیت بشود و آن مراتب مافوق طبیعت را هم پیدا بکند و‏‎ ‎‏کسی نیست که این نحو تربیت را از انسان بکند، خدای تبارک و‏‎ ‎‏تعالی انبیا را مأمور فرموده است که اینها بیایند و تربیت کنند این‏‎ ‎‏انسان را که برسد به آن مراتب مافوق طبیعت، و هر چیزی که در آن‏‎ ‎‏قابلیت هست، فعلیت پیدا بکند و تربیتْ یک تربیت الهی بشود.(165)‏

‏6 / 8 / 57‏

‏*  *  *‏


کتابنبوت از دیدگاه امام خمینی(س)صفحه 180
‏ ‏

تربیت جهت نیل به مراتب مافوق طبیعت

‏انسان مراتب سیرش از طبیعت است تا مافوق طبیعت، تا برسد به‏‎ ‎‏آنجایی که مقام الوهیت است، سیر از طبیعت تا رسیدن به مقامی‏‎ ‎‏که غیر از خدا هیچ نمی بیند، مراتب معنوی انسان و این موجود که‏‎ ‎‏قابل این است که از این طبیعت سیر بکند و تمام معنویتها را در‏‎ ‎‏خودش ایجاد بکند با تربیتهای صحیح، و برسد به یک مقامی که‏‎ ‎‏فوق مقام ملائکةالله‌ باشد، احتیاجات انسان یک همچو احتیاج‏‎ ‎‏است. انسان مثل یک حیوان نیست که احتیاجش به خوردن و‏‎ ‎‏خوابیدن باشد، انسان یک موجودی است که خدای تبارک و تعالی‏‎ ‎‏تا حالا او را خلق کرده است برای اینکه همۀ جهاتی که در عالم‏‎ ‎‏هست، در انسان هست، منتها به طور قوه است، به طور استعداد‏‎ ‎‏است، و این استعدادها باید فعلیت پیدا بکند، تحقق پیدا بکند...‏‎ ‎‏هرچه علوم طبیعی ترقی بکند انسان را به آن چیزهایی که در‏‎ ‎‏طبیعت به آن احتیاج دارد می رساند، آن ورق بالا که فوق طبیعت‏‎ ‎‏است، هیچ یک از این علوم بشری به آنجا نمی رسد... این مکتبهای‏‎ ‎‏توحیدی که بالاترینش اسلام است، آمده اند برای اینکه انسان‏‎ ‎‏درست کنند؛ نیامده اند که یک حیوانی منتها دارای ادراکاتی که‏‎ ‎‏حدود همان حیوانیت و همان مقصدهای حیوانی باشد، منتها یک‏‎ ‎‏قدری زیادتر، نیامده اند این را درست کنند؛ آمده اند انسان درست‏‎ ‎‏کنند. اینکه شما گفتید که هیچ مکتبی مثل اسلام نیست و هیچ‏‎ ‎‏رژیمی مثل اسلام نیست، نکته اش [به] این معناست که اسلام است‏‎ ‎‏که می تواند انسان را از مرتبۀ طبیعت تا مرتبۀ روحانیت، تا فوق‏‎ ‎‏روحانیت تربیت کند. غیر اسلام و غیر مکتبهای توحیدی اصلاً‏‎ ‎‏کاری به ماورای طبیعت ندارند، عقلشان هم به ماورای طبیعت‏‎ ‎‏نمی رسد؛ علمشان هم به ماورای طبیعت نمی رسد، آنی که علمش‏‎ ‎‏به ماورای طبیعت می رسد، آنی است که از راه وحی باشد، آنی‏

کتابنبوت از دیدگاه امام خمینی(س)صفحه 181
‏ است که ادراکش ادراک متصل به وحی باشد، و آن انبیا هستند.(166)‏

‏13 / 4 / 58‏

‏*  *  *‏

‏ ‏

‏ ‏

تربیت بعد معنوی و ماورای طبیعی انسانها

‏انسان اگر به همین حد طبیعت بود و بیشتر از این چیزی نبود،‏‎ ‎‏دیگر احتیاج به اینکه یک چیزی از عالَم غیب برای انسان فرستاده‏‎ ‎‏بشود تا انسان را تربیت بکند، تربیت آن ورق را بکند [نداشت]؛‏‎ ‎‏چون آن ورق نبود، احتیاج هم نبود، لکن چون انسانْ مجرد از این‏‎ ‎‏عالم طبیعتْ یک حقیقتی است، همین خودِ خصوصیاتی که در‏‎ ‎‏طبیعت هست دال بر این است که یک ماورایی، یک ماورایی از‏‎ ‎‏این برای این طبیعت هست؛ چون انسان یک ماورایی دارد و به‏‎ ‎‏حَسَب براهینی که در فلسفه ثابت است ماورای این طبیعت در‏‎ ‎‏انسان هست و انسان دارای یک عقلِ بالامکانْ مجرد [است]، و‏‎ ‎‏بعد هم مجرد تام خواهد شد؛تربیت آن ورق که ورق معنوی انسان‏‎ ‎‏باشد باید کسی این تربیت را بکند که علم به آن طرف، علم حقیقی‏‎ ‎‏به آن طرف داشته باشد و علم به روابطی که مابین انسان و آن‏‎ ‎‏طرف طبیعت و آن طرف هست؛ این روابط را بتواند ادراک بکند؛‏‎ ‎‏و آنْ بشر نیست، بشر ندارد؛ همین قدر مورد طبیعت را او می تواند‏‎ ‎‏ادراک بکند. هر چه ذره بین بیندازند ماورای طبیعت با ذره بین دیده‏‎ ‎‏نمی شود؛ آن محتاج به این است که یک معانی دیگری در کار‏‎ ‎‏باشد و چون این روابط بر بشر مخفی است و خدای تبارک و تعالی‏‎ ‎‏که خالق همه چیز است این روابط را می داند، از این جهت، به‏‎ ‎‏وحی الهی برای یک عده ای از اشخاصی که کمال پیدا کرده اند و‏‎ ‎‏کمالات معنویه را دنبالش کردند و فهمیدند، روابطی حاصل‏‎ ‎‏می شود مابین انسان و عالَم وحی؛ به او وحی می شود و برای‏

کتابنبوت از دیدگاه امام خمینی(س)صفحه 182
‏ تربیت این ورقِ دومِ انسان بَعْث می شوند اینها؛ می آیند در بین‏‎ ‎‏مردم و مردم را تربیت می خواهند بکنند.(167)‏

‏6 / 8 / 57‏

‏*  *  *‏

‏ ‏

‏ ‏

آشنا ساختن با حیات ابدی و لوازم آن

‏انبیاء آمدند و کتابها آوردند و دعوتها نمودند با این همه تشریفات‏‎ ‎‏و این همه تحمّل رنج و تعب که ما را از خواب غفلت بیدار و از‏‎ ‎‏سکر طبیعت هوشیار کنند و ما را به عالم نور و نشئۀ بهجت و‏‎ ‎‏سرور رسانند و به حیات ابدی و نعمتهای سرمدی و لذّتهای‏‎ ‎‏جاویدانی رسانند و از هلاک و شقاوت و نار و ظلمت و حسرت و‏‎ ‎‏ندامت رهایی دهند؛ تمام اینها برای خود ما بدون این که برای آنها‏‎ ‎‏نتیجه ای حاصل شود و آن ذوات مقدّسه احتیاجی به ایمان و‏‎ ‎‏اعمال ما داشته باشند.(168)‏

‏ ‏

‏*  *  *‏

‏ ‏

‏ ‏

رساندن انسان به کمال لایق و سعادت جامع

‏انبیا ـ علیهم السلام ـ برای سعادت بشر مبعوث شده اند؛ یعنی‏‎ ‎‏سعادت همه جانبۀ بشر: سعادت دنیای بشر، سعادت حیات دیگر‏‎ ‎‏بشر. آنها می خواستند که انسانها را به کمال لایق به انسانیت‏‎ ‎‏برسانند.(169)‏

‏8 / 11 / 57‏

‏*  *  *‏

‏ ‏

‏ ‏

تبیین راههای سعادت دنیوی و اخروی

‏خدای تبارک و تعالی نه احتیاج به ماها دارد، نه احتیاج به تربیت ما‏‎ ‎‏دارد. همۀ ما اگر مشرک هم بشویم، شدیم، جهنم؛ همۀ ما هم‏

کتابنبوت از دیدگاه امام خمینی(س)صفحه 183
‏ ‏

‏موحد هم بشویم، یک نفعی [به او‏‎ ‎‏]نمی رسد؛ تمامْ مربوط به خود‏‎ ‎‏ماست؛ بعث انبیا برای تربیت ماست که ما در آن ورق که باید‏‎ ‎‏تربیت بشویم، جوری تربیت بشویم که آنجا هم زندگی مان زندگی‏‎ ‎‏سعادتمند باشد. اگر این تربیت نباشد و انسان با همان خوی‏‎ ‎‏حیوانی از این عالَم به عالَم دیگر برود، در آن عالَم سعادت ندارد و‏‎ ‎‏به شقاوت می رسد؛ انسان در آن عالَم به ظلمات می رسد.‏

‏     انبیا آمده اند که ما را از این عالَم طبیعت کم کم تربیت کنند و آن‏‎ ‎‏مقداری که مربوط به تربیتهای معنوی است به ما بفرمایند، به‏‎ ‎‏وحیْ مِنَ الله‌ تعالی؛ تا ما، که اگر انبیا نباشند یک حیوانی هستیم که‏‎ ‎‏هر چه هست همین طبیعت [است و] بیشتر از این ادراک نداریم،‏‎ ‎‏ما را ببرند به آن عالَم و تقویت کنند که ما وقتی از این عالَم منتقل به‏‎ ‎‏یک عالَم دیگری شدیم، زندگی آن عالَم هم یک زندگی‏‎ ‎‏سعادتمند[انه]باشد. تمام نکتۀ آمدن انبیا این است که تربیت کنند‏‎ ‎‏این بشر را ـ که قابل از برای این است که تربیت بشود و مافوق‏‎ ‎‏حیوانات است ـ این را تربیتش کنند؛ برای اینکه همان طوری که‏‎ ‎‏اینجا زندگی سعادتمند ـ اگر همۀ اوضاع طبیعت به وفق مراد باشد‏‎ ‎‏ـ یک زندگی سعادتمند در اینجا دارند، آنجا هم زندگی سعادتمند‏‎ ‎‏داشته باشند. لطفی است از جانب خدای تبارک و تعالی به بشر که‏‎ ‎‏قابل از برای این است که تربیت بشود.‏

‏     و تربیت بشر به وحی خدا و به تربیت انبیا این است که‏‎ ‎‏چیزهایی که رابطه بوده است مابین آن عالَم و این عالَم، چیزهایی‏‎ ‎‏که اگر آن کارها را ما انجام بدهیم در تربیت معنوی ما دخالت دارد،‏‎ ‎‏آنها را به ما بیان کردند که این کارها را بکنیم. ما نمی دانیم البته که‏‎ ‎‏آیا رابطۀ مابین نماز و سعادت آن عالَم چیست؛ رابطه اش را ما‏‎ ‎‏نمی دانیم، خدا می داند؛ چنانچه من و شما که طبیب نیستیم‏

کتابنبوت از دیدگاه امام خمینی(س)صفحه 184
‏ ‏

‏نمی دانیم که رابطۀ مابین این قرصی که طبیب می دهد با این مرض‏‎ ‎‏چیست، لکن رابطه دارد؛ آنکه عالِم است این رابطه را ادراک کرده‏‎ ‎‏است و به ما گفته است و ما هم باید اطاعت کنیم تا مرضمان خوب‏‎ ‎‏بشود. این رابطه را که بین این اعمال ما، اعمال صالحۀ ما با آن عالَم‏‎ ‎‏است، این را انبیا می دانند به وحی خدای تبارک و تعالی؛ و‏‎ ‎‏آمده اند برای اینکه به ما بگویند که فلان کار را اگر بکنید، این‏‎ ‎‏رابطه دارد اینجا با آن عالَم و روح شما را تربیت می کند این؛ که‏‎ ‎‏شما در آن عالَم وقتی که می روید با سعادت هستید.‏

‏     چیزهایی که اگر چنانچه آن چیزها را انسان ارتکاب کند، مثل‏‎ ‎‏سمومات می ماند که اگر انسان یک شیئی که مسموم است بخورد،‏‎ ‎‏مسموم می شود و به هلاکت می رسد؛ در عالَم ماورای طبیعت و‏‎ ‎‏روح هم اینطوری است که بعضی از چیزهاست که اگر چنانچه این‏‎ ‎‏چیزها را عمل کند انسان یا اعتقاد به آن پیدا کند، مثل سم قاتل‏‎ ‎‏می ماند، به مراتبش که یکوقت مسموم می کند انسان را، لکن قابل‏‎ ‎‏علاج است؛ یک وقت مسموم می کند و اگر تا آخر برود [و جذب‏‎ ‎‏بدن شود]، دیگر علاج هم ندارد. اینها هم برای ما گفته اند؛ گفته اند‏‎ ‎‏«نکنید، این کار را نکنید، این کار را نکنید.» البته یک مقدار از اموری‏‎ ‎‏که آنها فرموده اند «بکنید و نکنید»، باز برای تنظیم عالم طبیعت‏‎ ‎‏است و اجتماع است، لکن پاره ای، بسیاری از امورْ راجع به تنظیم‏‎ ‎‏امور اجتماع نیست؛ راجع به ماورای طبیعت است. انسان چون یک‏‎ ‎‏مجموعه ای است که احتیاج به همه چیز دارد، انبیا آمده اند که آن‏‎ ‎‏همۀ احتیاجات انسان را، هر چه احتیاج دارد انسان، برای انسان بیان‏‎ ‎‏کنند که انسان اگر عمل بکند به سعادت تمام می رسد.(170)‏

‏6 / 8 / 57‏

‏*  *  *‏


کتابنبوت از دیدگاه امام خمینی(س)صفحه 185
‏ ‏

تبیین راههای سعادت دنیوی و اخروی

‏کوششهایی که انبیا می کردند و جنگهایی که با مخالفین راه حق‏‎ ‎‏می کردند، و خصوصاً جنگهایی که در صدر اسلام واقع شد،‏‎ ‎‏مقصد جنگ نبوده است، و مقصد کشورگشایی هم نبود... انبیا آن‏‎ ‎‏همه زحمت کشیدند نه فقط برای اینکه طرف را از صحنه خارج‏‎ ‎‏کنند و خودشان صحنه را دست بگیرند، بلکه مقصد اصلی این‏‎ ‎‏بوده است که این انسانهایی که انسانیت ندارند، این اشخاصی که‏‎ ‎‏در راه خلاف دارند سیر می کنند و آنها می دیدند که این راه‏‎ ‎‏خلاف، راه شقاوت است، راه ضلالت است، راهی است که مردم‏‎ ‎‏را در این دنیا به شقاوت و در آن دنیا هم به مهلکه می کشاند؛ انبیا‏‎ ‎‏از طرف خدای تبارک و تعالی مأمور شدند برای نجات مردم،‏‎ ‎‏مردم را اگر به حال خودشان می گذاشتند جز یک حیوانی که‏‎ ‎‏خوردن و خوابیدن را و شهوات را ادراک بکند و در راه آن، عمل‏‎ ‎‏بکند چیز دیگری را نمی توانستند بفهمند، از باب اینکه ماورای‏‎ ‎‏طبیعت بر مردم پوشیده است. آنی که مردم می دانند همین عالم را‏‎ ‎‏عالم طبیعت را و آنهایی که علمشان دیگر زیاد هست،‏‎ ‎‏خصوصیات طبیعت را زیادتر می فهمند. لکن همۀ آنها همین است‏‎ ‎‏که از طبیعت بهره ور می شوند و به طبیعت توجه دارند و انسان را‏‎ ‎‏هم به همین جنبۀ طبیعی می شناسند، و برای همین جنبۀ طبیعی‏‎ ‎‏انسان هم زحمت می کشند.‏

‏     تمام زحمات مادّیین که مربوط به مکتب الهی نباشد، صرف‏‎ ‎‏ادراک طبیعت و خصوصیاتی که در طبیعت است می شود و‏‎ ‎‏استفاده از طبیعت، آن هم طبیعت انسان از طبایعِ عالَم. هر چه نگاه‏‎ ‎‏بکنید از این تمدنهای بزرگ، جدید و از این پیشرفتهای عظیم‏‎ ‎‏انسانی، می بینید که همۀ آن مربوط به همین طبیعت است و مربوط‏‎ ‎‏به استفادۀ انسان از طبیعت است، آن هم استفادۀ انسان طبیعی از‏

کتابنبوت از دیدگاه امام خمینی(س)صفحه 186
‏ عالم طبیعت. از عالم طبیعت به آن طرف، این موجودات طبیعی‏‎ ‎‏نمی توانند بفهمند، و لهذا اینها راهی به آن عالم ندارند مگر از راه‏‎ ‎‏وحی که همۀ عالم در تحت سیطره اش هست و چون این انسان‏‎ ‎‏مثل سایر حیوانات نیست ـ که همان حیات طبیعی و دنیایی باشد ـ‏‎ ‎‏بلکه انسان یک طور خلق شده است که علاوه بر حیات طبیعی،‏‎ ‎‏حیات مابعدالطبیعه هم دارد، و آن حیات مابعدالطبیعه حیات‏‎ ‎‏صحیح انسان است، اینجا همان حیات حیوانی است، از این جهت‏‎ ‎‏مردم محتاج شده اند به اینکه در پیدا کردن راه صحیح از طریق‏‎ ‎‏وحی به اینها گزارش داده بشود و خدای تبارک و تعالی هم منّت بر‏‎ ‎‏مردم گذاشت و انبیا را مبعوث فرمود تا اینکه راه را به اینها نشان‏‎ ‎‏بدهند.‏

‏     تمام تعلیمات انبیا برای مقصد نشان دادن راهی است که انسان‏‎ ‎‏ناچار از این راه باید عبور کند. ناچار انسان از این عالم طبیعت به‏‎ ‎‏یک عالم دیگری عبور می کند؛ اگر سرخود باشد یک حیوانی‏‎ ‎‏است که از این عالم به عالم دیگر می رود. و اگر چنانچه به راه انبیا‏‎ ‎‏برود انسانیتش کامل می شود و هر چه بیشتر اطاعت کند، بیشتر‏‎ ‎‏انسانیتش رشد می کند. تمام کوشش انبیا برای این بوده است که‏‎ ‎‏انسان را بسازند؛ تعدیل کنند؛ انسان طبیعی را مبدل کنند به یک‏‎ ‎‏انسان الهی؛ در همین عالم که هست هم باز این جور باشد. نظر‏‎ ‎‏انبیا به این عالم با نظر اشخاص دیگر فرق دارد، آنها می خواهند‏‎ ‎‏این عالم را الهی کنند؛ یعنی به هر چه نگاه می کنند آثار الهیّت در‏‎ ‎‏آن ملاحظه کنند. سایر قشرها، چه فلاسفه باشند و چه سایر‏‎ ‎‏دانشمندان باشند، خصوصاً دانشمندان طبیعی، اینها تمام نظرشان‏‎ ‎‏به این است که آثار طبیعت را کشف کنند، و استفاده از طبیعت‏‎ ‎‏بکنند. انبیا طبیعت را قبول دارند؛ لکن طبیعت را مهار می کنند به‏

کتابنبوت از دیدگاه امام خمینی(س)صفحه 187
‏ ‏

‏طوری که در تحت الهیّت مهار بشود؛ در تحت عالم بالاتر باشد.‏‎ ‎‏همان استفاده ای را که ماها که اطلاع از آن واقعیات نداریم ـ از این‏‎ ‎‏عالم طبیعت می کنیم. آن آدمی که از ماعدای طبیعت هم اطلاع دارد‏‎ ‎‏همین استفاده را می کند؛ با فرق اینکه، این که استفاده می کند نظرش‏‎ ‎‏به همین طبیعت است و او که استفاده می کند طبیعت را، آثار آن‏‎ ‎‏عالم می داند و حق تعالی را در طبیعت مشاهده می کند.(171)‏

‏17 / 4 / 58‏

‏*  *  *‏

‏ ‏

‏ ‏

تبیین راههای سعادت دنیوی و اخروی

‏این عباداتی که انبیا آورده اند و شما را به آن دعوت کردند؛ مثل‏‎ ‎‏نماز، مثل روزه، مثل حج، اینطور چیزها، اینها یک اموری هستند‏‎ ‎‏که، نسخه هایی هستند از طبیبهای واقعی که آمدند شما را برسانند‏‎ ‎‏به یک مرتبه های کمالی که همان طوری که از طبیعت استفاده‏‎ ‎‏می کنید؛ مادامی که در طبیعت هستید، وقتی که نفوس شما از این‏‎ ‎‏طبیعت بیرون رفت و نَفْس عاقلۀ شما در یک عالَم دیگر رفت؛‏‎ ‎‏آنجا هم با یک تربیت صحیح رفته باشد و یک زندگانی کاملاً‏‎ ‎‏سعادتمند شما داشته باشید.(172)‏

‏6 / 8 / 57‏

‏*  *  *‏

‏ ‏

‏ ‏

توجه دادن به عالم غیب و روحانیت

‏هدف دعوت انبیا و مرسلین در هر حکم و تحریض و ترغیبی،‏‎ ‎‏دعوت به سوی حق و به کمال رساندن افراد انسان و توجّه دادن‏‎ ‎‏آنان به عالم غیب و روحانیّت است. کمال انسانی با دو اصل‏‎ ‎‏متحقّق است، و معنای کمال داشتن ذات انسان آن است که‏‎ ‎‏وجودش به گونه ای صفا داشته باشد که از کدورات عاری شود و‏

کتابنبوت از دیدگاه امام خمینی(س)صفحه 188
‏ ‏

‏این امر با دو عامل متحقق می شود: «حکمت» و «حریّت».‏

‏     «حکمت» عبارت است از علم پیدا کردن نسبت به نظام وجود‏‎ ‎‏(نه به ماهیّات و مفاهیم و حدود) و مطالعۀ نظام موجودات عالم، و‏‎ ‎‏امّا «حرّیّت» عبارت است از آنکه فرد بتواند خود را از عبودیّت‏‎ ‎‏شهوت و نقص خلاص نماید. این حرّیّت ذاتی است و هر قدر‏‎ ‎‏انسان بیشتر اسیر شهوت و حرص و طمع و ظلمتِ حسد باشد‏‎ ‎‏کمتر به کمال می رسد.(173)‏

‏ ‏

‏*  *  *‏

‏ ‏

‏ ‏

ساختن انسان الهی صالح در خلوت و جلوت

‏خدا می خواهد مردم را به «اعلی علیین» برساند. از اسفل السافلین‏‎ ‎‏بکشاندشان تا «اعلی علیین»، و این در غیر رژیمهای انبیا جاهای‏‎ ‎‏دیگر اصلاً مطرح نیست. چکار دارند به اینکه مردم بشوند یک‏‎ ‎‏مردم الهی، به ما چه ربط دارد. اینجا خلاف نظم نکنند، اینجا کاری‏‎ ‎‏که به حکومت ما ضرر بزند، هرچه می خواهد باشد. انبیا اینطور‏‎ ‎‏نیستند. انبیا به شما کار دارند توی صندوقخانه ات هم که هستی به‏‎ ‎‏تو کار دارند. هیچ کس نیست، لکن حکم خدا هست دنبال شما.‏‎ ‎‏آنها می خواهند یک انسانی تربیت کنند که خلوتش و جَلوتش‏‎ ‎‏فرقی نداشته باشد. همان طوری که خیانت نمی کند در جلوت و‏‎ ‎‏در پیش مردم، برای اینکه از مردم ملاحظه می کند، انبیا‏‎ ‎‏می خواهند انسانی درست کنند که پیش مردمش و غیاب مردمش‏‎ ‎‏دیگر فرقی نباشد، هر دویش آدم باشد، وقتی آدم شد، چه در‏‎ ‎‏خلوت آدم است، چه در بین مردم هم آدم است.(174)‏

‏13 / 4 / 58‏

‏*  *  *‏


کتابنبوت از دیدگاه امام خمینی(س)صفحه 189
‏ ‏

تبدیل کردن انسان به افضل خلایق

‏تمام زحمتی که انبیا کشیده اند و تمام رنجهایی که اولیای خدا از‏‎ ‎‏بدو خلقت تاکنون کشیده اند و بعدها هم تا آخر خواهند کشید،‏‎ ‎‏مقدمۀ این بوده است که این موجودی که در خارج به او می گویند‏‎ ‎‏«انسان»، انسان بشود. تمام کتب آسمانی که بر انبیا نازل شده است‏‎ ‎‏برای این بوده است که این موجودی که اگر سر خود باشد‏‎ ‎‏خطرناکترین موجودات عالَم است، تحت تربیت و تعلیم الهی واقع‏‎ ‎‏بشود و بهترین موجودات و افضل تمام خلایق بشود. نهضتهای‏‎ ‎‏اسلامی، نهضتهای توحیدی، تمام برای همین معنا بوده است. در‏‎ ‎‏اسلام همۀ امور مقدمۀ انسان سازی است. اگر رها کنند این موجود‏‎ ‎‏دوپا را، تمام عالَم را به تباهی می کشد. برای جلوگیری از این‏‎ ‎‏فسادهای بزرگ و این جنگهای ویران کن و این کارهای بسیار ناروا‏‎ ‎‏که در کشورها هست، انبیا آمده اند تا بشر را هدایت کنند به راهی‏‎ ‎‏که همه در آن راه سیر کنند و همه انسان صحیح و کامل بشوند. اگر‏‎ ‎‏این موجود دوپا تربیت شد، تمام حوایج دنیا و آخرت بشر تحقق‏‎ ‎‏پیدا می کند و اگر این موجود دوپا سرخود شد یا به خلاف مسیر‏‎ ‎‏طبیعی خودش حرکت کرد، تمام عالَم به تباهی کشیده می شود.‏

‏     از این جهت، تمام انبیا معلّمها هستند و تمام بشر دانشجو. انبیا‏‎ ‎‏مکتبی دارند که در آن مکتب می خواهند این موجود دوپایی که‏‎ ‎‏بدترین موجودات است و اگر رها بشود خطرناکترین موجودات‏‎ ‎‏عالَم است، این را به راه مستقیم، به صراط مستقیم هدایت کنند و‏‎ ‎‏اجرای این امر را هم خودشان متکفّلند.(175)‏

‏9 / 6 / 59‏

‏*  *  *‏

‏ ‏

‏ ‏

خارج کردن انسان از ظلمات طبیعت و ماورای طبیعت

‏اسلام و همۀ مکتبهای توحیدی آمده اند که این انسانی که یک‏

کتابنبوت از دیدگاه امام خمینی(س)صفحه 190
‏ ‏

‏موجود مادی است، ابتدائاً مثل سایر موجودات مادی، یعنی بعد‏‎ ‎‏از اینکه یک مراحلی سیر کرده حالا شده است یک موجود مادی‏‎ ‎‏دارای چشم و گوش و حواس و خواص، سایر حیوانات هم همین‏‎ ‎‏را دارند. مکتبهای الهی آمدند که این موجودی که قابل این است‏‎ ‎‏که همه چیز بشود، انسان یک نسخۀ کوچکی هست از همۀ عالم...‏‎ ‎‏یعنی انسان در آن همۀ چیزهایی که در همه چیز هست، هست.‏‎ ‎‏تمام عوالم غیب و شهود در انسان هست. منتها یک مقداریش‏‎ ‎‏بالفعل است. یک مقداریش بالقوه است. انبیا آمدند که دست این‏‎ ‎‏انسان را بگیرند از این چاه بیرون ببرندش. دست انسان را بگیرند‏‎ ‎‏از این ظلمتها بیرون ببرند و به نور برسانند. الله‌ وَلِیُّ الَّذینَ آمَنْوا‏‎ ‎‏یُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُماتِ اِلَی النُّورْ‏‎[3]‎‏ خدا اخراج می کند به وسیلۀ انبیا.‏‎ ‎‏به وسیلۀ تعلیمات. تعلیمات انبیا برای این است که این ظلمتهایی‏‎ ‎‏که در اطراف یک موجودی هجوم به آن آوردند از همۀ اطراف‏‎ ‎‏دست اینها را بگیرد از این ظلمتها بیرون بیاورد. ما وقتی در همین‏‎ ‎‏وضع فعلی که ملاحظه می کنیم گرفتار یک ظلمتهایی هستیم غیر از‏‎ ‎‏این ظلمتهایی که برای ما هست راجع به ماورای طبیعت. در همین‏‎ ‎‏جا ما یک گرفتاریهایی داریم که اینها ظلمات اند، و انبیا آمدند که ما‏‎ ‎‏را از این نجات بدهند.(176)‏

‏21 / 9 / 58‏

‏*  *  *‏

‏ ‏

‏ ‏

اعتلای بشر از مرتبه حیوانی به جایگاه انسانی

‏اگر انبیا نیامده بودند، شاید همۀ مردم، الاّ نادری، همه شان مثل‏‎ ‎‏حیوانات جنگل و بدتر از او به جان هم می افتادند. حالا هم‏‎ ‎‏می بینید که آنهایی که به این حصار ایمان نزدیکترند از این جنایات‏

کتابنبوت از دیدگاه امام خمینی(س)صفحه 191
‏ ‏

‏دورترند... تربیتهای انبیا [است] که نجات داده این مردم را از حد‏‎ ‎‏حیوّانیت و آن جنونی که انسان دارد در قدرت طلبی و‏‎ ‎‏شهوترانی.(177)‏

‏21 / 3 / 59‏

‏*  *  *‏

‏ ‏

‏ ‏

رها ساختن از علقه های خلاف فطرت

‏همۀ دعوت انبیا این بوده است که مردم را از این سرگردانی ای که‏‎ ‎‏دارند ـ هر که یک طرف می رود و هر که یک مقصدی دارد ـ این‏‎ ‎‏مردم را از اینجا دعوت کنند و راه را نشانشان بدهد که این راه‏‎ ‎‏است؛ دیگر آن راهها که می روید رها کنید. راه همین است؛ ‏اِهدِنَا‎ ‎الصِّراطَ المُستَقیمَ‎[4]‎‏، اِنَّ رَبّی عَلی صِراطٍ مُستَقیمٍ‏‎[5]‎‏. آن طرف، طرف ندارد،‏‎ ‎‏دنیاست و ماورای آن. آنچه که مربوط به نفسانیت انسان است،‏‎ ‎‏شهوات انسان است، آمال و آرزوهای انسان است، این دنیاست.‏‎ ‎‏آن دنیایی که تکذیب شده است این عالم طبیعت [نیست]، این‏‎ ‎‏عالم طبیعت نور است. دلبستگیهای به این عالَم انسان را بیچاره‏‎ ‎‏می کند. ظلمتها از این دلبستگیهایی است که ما داریم به این دنیا، به‏‎ ‎‏این مقام، به این مسند، به این اوهام، به این خرافات. همۀ انبیا‏‎ ‎‏آمدند برای اینکه دست شما را بگیرند از این علایقی که همه اش‏‎ ‎‏بر ضد آنی است که طبیعت و فطرت شما اقتضا می کند، شما را‏‎ ‎‏دستتان را بگیرند و از این علایق نجاتتان بدهند و واردتان کنند به‏‎ ‎‏عالَم نور.(178)‏

‏21 / 4 / 59‏

‏*  *  *‏


کتابنبوت از دیدگاه امام خمینی(س)صفحه 192
‏ ‏

وارستگی از تعلّقات، تشبث به مقام ربوبیت

‏سرمنشأ همۀ کمالات وارسته شدن نفس از تعلقات است، و‏‎ ‎‏بدبختی هر انسان تعلق به مادیات است. توجه و تعلق نفس به‏‎ ‎‏مادیات، انسان را از کاروان انسانها باز می دارد، و بیرون رفتن از‏‎ ‎‏تعلقات مادی و توجه به خدای تبارک و تعالی انسان را به مقام‏‎ ‎‏انسانیت می رساند. انبیا هم برای همین دو جهت آمده بودند:‏‎ ‎‏بیرون کردن مردم از تعلقات، و تشبث به مقام ربوبیت.(179)‏

‏3 / 4 / 58‏

‏*  *  *‏

‏ ‏

‏ ‏

هدایت از حجابهای ظلمانی و نورانی به سوی نور مطلق

‏انبیا آمدند مردم را از این دنیا، از این ظلمتها بیرون بکشند؛ و به‏‎ ‎‏مبدأ نور برسانند... تمام انبیا برای همین آمده اند و تمام علوم‏‎ ‎‏وسیله است و عینیت مال آن نور است، «ما عدمهاییم»، اصلمان از‏‎ ‎‏آنجاست، عینیت مال آنجاست. همۀ انبیا هم آمده اند که ما را از‏‎ ‎‏این ظلمتها بیرون بکشند و به نور برسانند، نه به انوار، از حجابهای‏‎ ‎‏ظلمانی، و از حجابهای نورانی بیرون بکشند و به نور مطلق متصل‏‎ ‎‏کنند.(180)‏

‏ ‏

‏*  *  *‏

‏ ‏

‏ ‏

نجات انسان از چاه نفسانیات

‏همه انبیا آمده اند برای اینکه دست انسان را بگیرند و از این چاه‏‎ ‎‏عمیقی که در آن افتاده است ـ آن چاهی که از همه عمیقتر است،‏‎ ‎‏چاه نفسانیت انسان است ـ در آورند و جلوۀ حق را به او نشان‏‎ ‎‏بدهند، تا اینکه همه چیز را نسیان کند.(181)‏

‏ ‏

‏*  *  *‏


کتابنبوت از دیدگاه امام خمینی(س)صفحه 193
‏ ‏

تزکیه نفس و زدودن روحیه طغیان

إِقرَأ بِاسمِ رَبِّکَ الذِّی خَلَق‎[6]‎‏ و در همین سوره است که ‏کَلاّ إِنَّ الاِنْسَانَ لَیَطْغی،‎ ‎أَنْ رَآهُ اسْتَغْنی.‎[7]‎‏ این سوره اولین مورد وحی [است] و در اولین نزول‏‎ ‎‏وحی این آیه در این سوره وارد شده است که ‏کَلاَّ إِنَّ الاِْنْسَانَ لَیَطْغی، أَن‎ ‎رَآهُ اسْتَغْنَی‏. معلوم می شود که طغیان و طاغوت بودن از اموری‏‎ ‎‏است که در رأس امور است و برای طاغوت زدایی باید تعلیم‏‎ ‎‏«کتاب» و «حکمت» و تَعلّم «کتاب» و «حکمت» کرد و «تزکیه» کرد.‏‎ ‎‏انسان این طوری است، وضع روحی همۀ انسانها این طور است که‏‎ ‎‏تا یک استغنایی پیدا می کند طغیان می کند؛ استغنای مالی پیدا‏‎ ‎‏می کند، به حسب همان مقدار طغیان پیدا می کند، استغنای علمی‏‎ ‎‏پیدا می کند، به همان مقدار طغیان پیدا می کند، مقام پیدا می کند، به‏‎ ‎‏مقداری که مقام پیدا کرده است طغیان می کند... انگیزۀ بعثت این‏‎ ‎‏است که ما را از این طغیانها نجات دهد و ما تزکیه کنیم خودمان را،‏‎ ‎‏نفوس خودمان را مصفا کنیم و نفوس خودمان را از این ظلمات‏‎ ‎‏نجات بدهیم. اگر این توفیق برای همگان حاصل شد، دنیا یک‏‎ ‎‏نوری می شود نظیر نور قرآن و جلوۀ نور حق.(182)‏

‏11 / 3 / 60‏

‏*  *  *‏

‏ ‏

‏ ‏

اصلاح حال انسانها

‏از صلاح و فساد و سعادت و شقاوت ما به حق تعالی ـ نعوذاً بالله‌ ـ‏‎ ‎‏یا انبیاء عظام و مبلّغین وحی یا اولیاء کرام ـ علیهم السلام ـ نفع و‏‎ ‎‏ضرری نمی رسد. عالم همه فاسد شود، در مملکت حق ـ جلّ و‏‎ ‎‏علا ـ خللی وارد نشود، و همه صالح و نیکوکار شود، توسعه در‏‎ ‎‏مملکت حق نشود.‏


کتابنبوت از دیدگاه امام خمینی(س)صفحه 194
‏      بشر و هر چه با او مِساس دارد، در مقابل عظمت ممالک الهیّه‏‎ ‎‏قدر محسوسی ندارد تا صلاح و فساد او مورد نظر باشد. پس با این‏‎ ‎‏همه، تشریفات فرو فرستادن وحی و دستورات الهیّه و زحمت و‏‎ ‎‏تعب انبیاء و فداکاری و از خود گذشتن اولیاء همه برای صلاح‏‎ ‎‏حال ما است. آنها می دانند عاقبت کار مفسدان چه خواهد بود.‏‎ ‎‏آنها از نشآت غیبیّه اطلاع دارند و می خواهند ما خوابها را بلکه‏‎ ‎‏بیدار کنند و به وظایف خود آشنا کنند.(183)‏

‏ ‏

‏*  *  *‏

‏ ‏

‏ ‏

جلوگیری از اطلاق طبیعت انسانی

‏وهم و غضب و شهوت ممکن است از جنود رحمانی باشند و‏‎ ‎‏موجب سعادت و خوشبختی انسان گردند، اگر آنها را تسلیم عقل‏‎ ‎‏سلیم و انبیاء عظیم الشأن نمایی. و ممکن است از جنود شیطانی‏‎ ‎‏باشند، اگر آنها را سرخود گردانی و «وهم» بر آن دو قوّه با اطلاق‏‎ ‎‏عنانْ حکومت دهی. و این نیز پوشیده نماند که هیچ یک از انبیاء‏‎ ‎‏عظام، علیهم السلام، جلو شهوت و غضب و وهم را به طور کلی‏‎ ‎‏نگرفته اند، و هیچ داعی الی الله‌ تاکنون نگفته است باید شهوت را‏‎ ‎‏بکلی کشت و نائرۀ غضب را بکلی خاموش کرد و تدبیر «وهم» را‏‎ ‎‏از دست داد؛ بلکه فرموده اند باید جلو آنها را گرفت که در تحت‏‎ ‎‏میزان عقلی و قانون الهی انجام وظیفه دهند؛ زیرا این قوا هر یک‏‎ ‎‏می خواهند کار خود را انجام دهند و به مقصود خویش نایل شوند‏‎ ‎‏اگر چه مستلزم فساد و هرج و مرج هم شود. مثلاً نفس بهیمی‏‎ ‎‏مستغرق شهوت خودسر عنان گسیخته می خواهد مقصد و مقصود‏‎ ‎‏خود را انجام دهد، اگر چه به زنای با محصنات در خانۀ کعبه باشد.‏‎ ‎‏و نفس غَضوب خودسر می خواهد انجام مطلوب خود دهد، اگر‏

کتابنبوت از دیدگاه امام خمینی(س)صفحه 195
‏ ‏

‏چه مستلزم قتلِ انبیا و اولیا گردد. و نفْس دارای واهمۀ شیطانیه‏‎ ‎‏می خواهد کار خود را انجام دهد، اگر چه مستلزم فساد در ارض‏‎ ‎‏باشد و عالم درهم و برهم گردد.‏

‏     انبیاء، علیهم السلام، آمدند، قانونها آوردند و کتابهای آسمانی‏‎ ‎‏بر آنها نازل شد که جلوگیری از اطلاق و زیاده روی طبیعت کنند و‏‎ ‎‏نفس انسانی را در تحت قانون عقل و شرع درآورند و آن را‏‎ ‎‏مرتاض و مؤدَّب کنند که خارج از میزان عقل و شرع رفتار‏‎ ‎‏نکند.(184)‏

‏ ‏

‏*  *  *‏

‏ ‏

‏ ‏

تعالیم انبیا جلوگیر اطلاقِ طبیعت

‏آنهایی که گمان کردند نبیّ ختمی و رسول هاشمی صلّی الله‌ علیه و‏‎ ‎‏آله دعوتش دارای دو جنبه است: دنیائی و آخرتی، و این را مایۀ‏‎ ‎‏سرافرازی صاحب شریعت و کمال نبوّت فرض کرده اند، از دیانت‏‎ ‎‏بی خبر و از دعوت و مقصد نبوّت عاری و بری هستند. دعوت به‏‎ ‎‏دنیا از مقصد انبیاء عظام بکلّی خارج، و حسّ شهوت و غضب و‏‎ ‎‏شیطان باطن و ظاهر برای دعوت به دنیا کفایت می کنند، محتاج به‏‎ ‎‏بعث رسل نیست ـ ادارۀ شهوت و غضب قرآن و نبیّ لازم ندارد.‏‎ ‎‏بلکه انبیاء مردم را از دنیا باز دارند و تقیید اطلاق شهوت و غضب‏‎ ‎‏کنند و تحدید موارد منافع نمایند، غافل گمان کند دعوت به دنیا‏‎ ‎‏کنند. آنها می فرمایند مال را از هر راه تحصیل نکن و شهوت را با‏‎ ‎‏هر طریق فرو ننشان ـ نکاح باید باشد، تجارت و صناعت و زراعت‏‎ ‎‏باید باشد ـ با آن که در کانون شهوت و غضب اطلاق است. پس،‏‎ ‎‏آنها جلوگیر اطلاق هستند نه داعی به دنیا. روح دعوت به تجارتْ‏‎ ‎‏تقیید و بازداری از به دست آوردن باطل است؛ و روح دعوت به‏

کتابنبوت از دیدگاه امام خمینی(س)صفحه 196
‏ ‏

‏نکاح تحدید طبیعت و جلوگیری از فجور و اطلاق قوّۀ شهوت‏‎ ‎‏است. بلی، آنها مخالف مطلق نیستند چه که آن مخالف نظام اتمّ‏‎ ‎‏است.(185)‏

‏ ‏

‏*  *  *‏

‏ ‏

‏ ‏

عدالت اجتماعی و حکومت دینی

‏ ‏

‏ ‏

اقامه عدالت اجتماعی‎[8]‎ و قیام به قسط

اقامه عدل فردی و اجتماعی

‏اساساً انبیاء خدا ـ صلواة الله‌ و سلامه علیهم ـ مبعوث شدند برای‏‎ ‎‏خدمت به بندگان خدا، خدمت های معنوی و ارشادی و اخراج‏‎ ‎‏بشر از ظلمات به نور، و خدمت به مظلومان و ستمدیدگان و اقامۀ‏‎ ‎‏عدل، عدل فردی و اجتماعی.(186)‏

‏22 / 4 / 62‏

‏*  *  *‏

‏ ‏

‏ ‏

بسط عدالت الهی در جامعه

‏انگیزۀ انبیا در انقلاباتشان، در قیامشان دنیا نبوده است، اگر دنیا را‏‎ ‎‏اصلاح کردند تبع بوده است، انگیزه الهی بوده است، برای خدا‏‎ ‎‏بوده و برای معارف الهی و برای بسط عدالت الهی در جامعه.(187)‏

‏21 / 11 / 65‏

‏*  *  *‏

‏ ‏


کتابنبوت از دیدگاه امام خمینی(س)صفحه 197

‏ ‏

نقش عدل الهی بر صورت عالم

‏اگر ممکن بود طریق خیر و سعادت را به مردم به طور دیگر نشان‏‎ ‎‏بدهند، می دادند، به موجب وسعت رحمت؛ و اگر ممکن بود‏‎ ‎‏اکراهاً مردم را به سعادت برسانند می رساندند؛ لکن هیهات! راه‏‎ ‎‏آخرت راهی است که جز با قدم اختیار نمی توان آن را پیمود؛‏‎ ‎‏سعادت با زور حاصل نشود؛ فضیلت و عمل صالح بدون اختیارْ‏‎ ‎‏فضیلت نیست و عمل صالح نمی باشد؛ و شاید معنی آیۀ شریفۀ ‏لا‎ ‎اِکْراهَ فِی الدّین‎[9]‎‏ نیز همین باشد.‏

‏    بلی، آنچه در آن، اِعمال اکراه و اجبار می توان نمود صورت‏‎ ‎‏دین الهی است نه حقیقت آن. انبیاء علیهم السلام مأمور بودند که‏‎ ‎‏صورت را با هر طور ممکن است تحمیل مردم کنند تا صورت‏‎ ‎‏عالم صورت عدل الهی شود و مردم را ارشاد به باطن نمایند تا‏‎ ‎‏مردم به قدم خود آن را بپیمایند و به سعادت برسند.(188)‏

‏ ‏

‏*  *  *‏

‏ ‏

‏ ‏

قیام جهت برپایی قسط

‏قیام انسانها به قسط و رفع ستمگریها و چپاولگریهاست، که‏‎ ‎‏سیاست کلی انبیای عظام و خصوص حضرت رسول خاتم‏‎ ‎‏ـ صلوات الله‌ علیه و آله و سلم ـ است.(189)‏

‏18 / 7 / 60‏

‏*  *  *‏

‏ ‏

‏ ‏

اصلاح جامعه با بینات و حدید

‏تمام انبیا از صدر بشر و بشریت، از آن وقتی که آدم ـ علیه السلام ـ‏‎ ‎‏آمده تا خاتم انبیا ـ صلی الله‌ علیه و آله و سلم ـ تمام انبیا برای این‏‎ ‎‏بوده است که جامعه را اصلاح کنند؛ فرد را فدای جامعه می کردند.‏

کتابنبوت از دیدگاه امام خمینی(س)صفحه 198
‏ ‏

‏ما فردی بالاتر از خود انبیا نداریم. ما فردی بالاتر از ائمه نداریم ـ‏‎ ‎‏علیهم السلام ـ این فردها خودشان را فدا می کردند برای جامعه.‏‎ ‎‏خدای تبارک و تعالی می فرماید که انبیا را ما فرستادیم، بینات به‏‎ ‎‏آنها دادیم، آیات به آنها دادیم، میزان برایشان دادیم و فرستادیم‏‎ ‎لِیَقوُمَ النّاسُ بِالْقِسْطِ‎[10]‎‏؛ غایت این است که مردم قیام به قسط بکنند،‏‎ ‎‏عدالت اجتماعی در بین مردم باشد، ظلمها از بین برود، ستمگریها‏‎ ‎‏از بین برود، ضعفا به آنها رسیدگی بشود، قیام به قسط بشود.‏‎ ‎‏دنبالش هم می فرماید: ‏وَ اَنْزَلْنَا الْحَدید‎[11]‎‏. تناسبِ این چیست؟ تناسب‏‎ ‎‏این است که با حدید باید اینها انجام بگیرد؛ با بینات، با میزان و با‏‎ ‎‏حدید. ‏فیهِ بَأسٌ شَدیدٌ‎[12]‎‏؛ یعنی، اگر شخصی یا گروهی بخواهند یک‏‎ ‎‏جامعه را تباه کنند، یک حکومتی را که حکومت عدل است، تباه‏‎ ‎‏کنند، با بینات با آنها باید صحبت کرد. نشنیدند، با موازین، موازین‏‎ ‎‏عقلی صحبت کرد. نشنیدند با حدید...‏

‏     تمام انبیا برای اصلاح جامعه آمده اند، تمام. و همۀ آنها این‏‎ ‎‏مسئله را داشتند که فرد باید فدای جامعه بشود. فرد هرچه بزرگ‏‎ ‎‏باشد ـ بالاترین فرد که ارزشش بیشتر از هر چیز است در دنیا ـ‏‎ ‎‏وقتی که با مصالح جامعه معارضه کرد این فرد، باید فدا بشود.‏‎ ‎‏سیدالشهدا روی همین میزان آمد، رفت و خودش و اصحاب و‏‎ ‎‏انصار خودش را فدا کرد؛ که فرد باید فدای جامعه بشود، جامعه‏‎ ‎‏باید اصلاح بشود؛ ‏لِیَقُومَ النّاسُ بِالْقِسْط‎[13]‎‏، باید عدالت در بین مردم و در‏‎ ‎‏بین جامعه تحقق پیدا بکند. جانها را دادند، مالها را دادند، زحمتها‏‎ ‎‏کشیدند. نمی شود گفت پیغمبر یک شب و روز راحت خوابیده‏

کتابنبوت از دیدگاه امام خمینی(س)صفحه 199
‏ ‏

‏باشد. تمام زمان عمرش صرف این شد که با هر ترتیبی که می شود،‏‎ ‎‏با قرآن، با احادیث خودش، با کلمات خودش، با موعظه های‏‎ ‎‏خودش، [جامعه را اصلاح کند.‏‎ ‎‏]وقتی که می بیند نمی شود این، با‏‎ ‎‏شمشیر، با شمشیر می زند و اشخاصی [را] که می خواهند این‏‎ ‎‏جامعه را از بین ببرند و ملت را تباه بکنند، آن با شمشیر، وقتی‏‎ ‎‏نمی شود با بیّنه و میزان عمل کرد، با حدید عمل می کند.‏

‏     ما همان ادعا [را] می کنیم که ما امت رسول الله‌ هستیم و شیعۀ‏‎ ‎‏علی بن ابی طالب. ما باید مطالعه کنیم، ببینیم آنها چه کردند. شیعه‏‎ ‎‏این نیست که فقط بگوید من شیعه هستم، این است که ببیند چه‏‎ ‎‏کردند آنها، دنبال کند همان چیزهایی را که آنها کردند. پیغمبراکرم‏‎ ‎‏چقدر جنگ در زمان او واقع شد! برای اینکه اصلاح کند جامعه را،‏‎ ‎‏برای اینکه دست ستمکارها را کوتاه کند؛ دست این سرمایه دار‏‎ ‎‏چپاولگر را کوتاه کند، دست آن جبارهای ظالم را کوتاه کند؛ تمام‏‎ ‎‏عمرش مشغول این بود در مکه. به آنطور نمی توانست، به بینات و‏‎ ‎‏به میزان و به موعظه ها عمل می کرد تا وقتی که درصدد بود. نه‏‎ ‎‏اینکه نشسته بود همین طور؛ [در]صدد بود، آدم جمع می کرد تا‏‎ ‎‏وقتی که مدینه مهیا شد و ایشان هم آمدند مدینه. دیگر همه اش‏‎ ‎‏مسائل، مسائل جنگ بود و مسائل سیاست بود و اینها. اگر امت‏‎ ‎‏رسول الله‌ هستیم، این رسول الله‌!(190)‏

‏18 / 6 / 60‏

‏*  *  *‏

‏ ‏

‏ ‏

شکستن کنگره های ظلم

‏نبوت اصلاً آمده است، نبی اصلش مبعوث است برای اینکه‏‎ ‎‏قدرتمندهایی که به مردم ظلم می کنند پایه های ظلم آنها را بشکند؛ و‏‎ ‎‏این کنگره های ظلم که به زحمتِ این بیچاره ها، به خون دل این‏

کتابنبوت از دیدگاه امام خمینی(س)صفحه 200
‏ ‏

‏بیچاره ها، به استثمار گرفتن این مردم ضعیف، این پایه های قصر بالا‏‎ ‎‏رفته و کنگره هایش کنگره هایی بوده است که [پایه های ظلم‏‎ ‎‏]بوده‏‎ ‎‏است، آمدن پیغمبر اکرم برای شکستن این کنگره ها و فرو ریختن این‏‎ ‎‏پایه های ظلم بوده است؛ و از آن طرف، چون بسط توحید است، این‏‎ ‎‏جاهایی که مبدأ ستایش غیر خدا بود و آتش پرستی بوده است، آنها‏‎ ‎‏را منهدم کرده است و آتشها را خاموش کرده است.(191)‏

‏4 / 8 / 57‏

‏*  *  *‏

‏ ‏

‏ ‏

مداومت برای زدودن ظلم

‏سازش با ظالم، ظلم بر مظلومین است... سازش با ظالم، یعنی‏‎ ‎‏اینکه دست ظالم را باز کن تا ظلم کند. این خلاف رأی تمام‏‎ ‎‏انبیاست. انبیای عظام، تا آن جا که توانستند جدیت کردند که ظلم‏‎ ‎‏را از این بشر ظالم بزدایند، به موعظه، به نصیحت، به امر به‏‎ ‎‏معروف، به نهی از منکر، به ‏اَنْزَلْنَا الْحَدیدَ فیهِ بِأسٌ شَدیدٌ‎[14]‎‏، «آخَر‏‎ ‎‏الدواءالکی»‏‎[15]‎‏؛ بعد از آنکه موعظه نشد، نصیحت نشد، آخر دوا‏‎ ‎‏این است که داغش کنند. شمشیر، آخِرْ دواست.(192)‏

‏10 / 4 / 63‏

‏*  *  *‏

‏ ‏

پیوند دنیا و آخرت در تعالیم انبیا

‏ ‏

‏ ‏

اقامه عدل در کنار دعوت به معنویت و آخرت

‏گفته نشود که اینها دعوت به آن طرف[آخرت]می کنند و‏‎ ‎‏اینجا[دنیا] نه! انبیا در عین حالی که همۀ دعوتهایشان برای آنجا‏

کتابنبوت از دیدگاه امام خمینی(س)صفحه 201
‏ ‏

‏بود، اینجا عدالت را رواج می دادند.(193)‏

‏ ‏

‏*  *  *‏

‏ ‏

‏ ‏

اقامه عدل در کنار دعوت به معنویت و آخرت

‏عدل را همین انبیایی که همۀ مصایب برای آنها بود و اهل ذکر و فکر و‏‎ ‎‏همه چیز بودند، در دنیا اقامه کردند، به ضد ستمگرها قیام کردند.(194)‏

‏ ‏

‏*  *  *‏

‏ ‏

‏ ‏

اقامه قسط و حکومت عدل از بزرگترین واجبات

‏آنچه گفته شده و می شود که انبیا ـ علیهم السلام ـ به معنویات کار‏‎ ‎‏دارند و حکومت و سررشته داری دنیایی مطرود است و انبیا و اولیا‏‎ ‎‏و بزرگان از آن احتراز می کردند و ما نیز باید چنین کنیم، اشتباه‏‎ ‎‏تأسف آوری است که نتایج آن به تباهی کشیدن ملتهای اسلامی و‏‎ ‎‏باز کردن راه برای استعمارگران خونخوار است، زیرا آنچه مردود‏‎ ‎‏است حکومتهای شیطانی و دیکتاتوری و ستمگری است که برای‏‎ ‎‏سلطه جویی و انگیزه های منحرف و دنیایی که از آن تحذیر‏‎ ‎‏نموده اند؛ جمع آوری ثروت و مال و قدرت طلبی و طاغوت گرایی‏‎ ‎‏است و بالاخره دنیایی است که انسان را از حق تعالی غافل کند. و‏‎ ‎‏اما حکومت حق برای نفع مستضعفان و جلوگیری از ظلم و جور و‏‎ ‎‏اقامۀ عدالت اجتماعی، همان است که مثل سلیمان بن داوود و‏‎ ‎‏پیامبر عظیم الشأن اسلام ـ صلی الله‌ علیه و آله ـ و اوصیای‏‎ ‎‏بزرگوارش برای آن کوشش می کردند؛ از بزرگترین واجبات و اقامۀ‏‎ ‎‏آن از والاترین عبادات است، چنانچه سیاست سالم که در این‏‎ ‎‏حکومتها بوده از امور لازمه است.(195)‏

‏15 / 3 / 68 (تاریخ قرائت)‏


کتابنبوت از دیدگاه امام خمینی(س)صفحه 202
‏ ‏

قیام عملی برای اقامه عدل و تشکیل حکومت

‏وقتی که مفاد آیات شریفه را می خوانیم یا سیرۀ انبیا را ملاحظه‏‎ ‎‏می کنیم، می بینیم که آنها تمامشان یکی از کارهای که البته مقصد‏‎ ‎‏نبوده لکن مقدمه بوده، این بوده است که عدالت را در دنیا ایجاد‏‎ ‎‏کنند. پیغمبر می خواهد عدالت ایجاد کند تا بتواند آن مسائلی که‏‎ ‎‏دارد که آن مسائل، انسان می خواهد درست کند، آن مسائل را‏‎ ‎‏طرح کند و از زمانی که وحی برای پیغمبرها آمده است یکی از‏‎ ‎‏مسائلشان همین معنا بوده است که معارضه می کردند با کسانی که‏‎ ‎‏ظلم داشتند، ظالم بودند، ستمگر بودند، خونخوار بودند، و هر‏‎ ‎‏کدام به یک صورتی با آنها معارضه می کردند. و گمان نشود که هیچ‏‎ ‎‏پیغمبری تو خانه اش می نشسته و فقط یا دعا می خوانده یا احکام‏‎ ‎‏می گفته. خیر، این طور نیست؛ احکام را می گفتند، دنبالش‏‎ ‎‏می رفتند برای اجرا.‏

‏     ابراهیم مسائل را می گفت؛ بعد هم بر می داشت [با] بتهایی که‏‎ ‎‏آن وقت [بود] ـ مثل این بود که یکی به خدای تبارک و تعالی در‏‎ ‎‏مذهب ما جسارت کند ـ این طور معارضه می کرد باهاشان. ولی‏‎ ‎‏مسائل را هم می گفت، مقابله می کرد با ستم، مقابله می کرد با‏‎ ‎‏ظلم... حتی حضرت عیسی ـ سلام الله‌ علیه ـ که این اشخاصی که‏‎ ‎‏تابع او هستند خیال می کنند که حضرت عیسی فقط یک معنویاتی‏‎ ‎‏می گفته است، ایشان هم همین طور بوده؛ از اول بنا بوده بر این که‏‎ ‎‏معارضه کند. آن وقتی که متولد شده، تازه متولد شده است،‏‎ ‎‏می گوید که من کتاب آوردم. قرآن این را نقل می کند که تازه متولد‏‎ ‎‏شده بود، وقتی که مادرش به واسطۀ آن تهمتهایی که می زدند ـ‏‎ ‎‏یهود بَرِش می زدند ـ ناراحت بود؛ همچو که متولد شد، گفت که‏‎ ‎‏نه، غصه نخور اگر کسی آمد پیشت باهات صحبت بکند، تو بگو‏‎ ‎‏که من صایمم ـ و صایم بوده لابد ـ و بروید از آن بچه بپرسید. اینها‏

کتابنبوت از دیدگاه امام خمینی(س)صفحه 203
‏ ‏

‏آمدند، حضرت تازه متولد شده بود. آمدند بنا کردند به حضرت‏‎ ‎‏مریم حرفهای نامربوط زدن. حضرت مریم هم اشاره کرد به او که‏‎ ‎‏بروید آنجا. گفتند: ما چه جور با این [بچه] تکلم کنیم؟ بعد ایشان‏‎ ‎‏شروع کرد که خدا به من کتاب داده است.‏‎[16]‎‏ ببینید چی می گوید!‏‎ ‎‏این مسئله کتاب دادن معلوم می شود یک مسائلی قبل از این است‏‎ ‎‏که ایشان متولد بشود. «کتاب بِهِم داده، به من توصیه کرده چه‏‎ ‎‏بکنم، چه بکنم»؛ همان مسائل را می گوید. یک همچو حضرت‏‎ ‎‏عیسایی نمی نشیند تو خانه و مسئله بگوید تا چه بشود. اگر مسئله‏‎ ‎‏می خواست بگوید و مسئله گو بود، دیگر چرا دارش می کشیدند؟!‏‎ ‎‏دیگر چرا اذیتش می کردند؟!‏

‏     و همین طور سایر انبیا و آن چیزی که از همه مشهودتر است.‏‎ ‎‏حضرت رسول ـ سلام الله‌ علیه ـ است که آمد و تشکیل اداره داد،‏‎ ‎‏تشکیل حکومت داد. این معنایش این است که کار دارند به‏‎ ‎‏حکومت، در سیاست کار دارند. و تشکیل حکومت دادن جز این‏‎ ‎‏است که دخالت در سیاست است و وارد شدن در عرصۀ سیاست‏‎ ‎‏است؟(196)‏

‏19 / 8 / 66‏

‏*  *  *‏

‏ ‏

‏ ‏

قیام عملی بر علیه ستمگران

‏اشخاص بیدار این طورند. این طور نیست که بنشینند توی مسجد‏‎ ‎‏و کار به این کارها نداشته باشند. بنشینند توی خانه هایشان و کار به‏‎ ‎‏کسی نداشته باشند؛ بی طرف باشند؛ کاری ما به این کارها نداریم!‏‎ ‎‏اگر این منطق انبیا بود که موسی نمی رفت سراغ فرعون. اگر منطق‏‎ ‎‏انبیا این بود که ابراهیم نمی رفت هجمه کند بر آنها، پیغمبر این کار را‏

کتابنبوت از دیدگاه امام خمینی(س)صفحه 204
‏ ‏

‏نمی کرد. منطق انبیا این نیست. منطق انبیا این است که «اشداء»‏‎[17]‎‏ باید‏‎ ‎‏باشند بر کفار و بر کسانی که بر ضد بشریت هستند، بین خودشان‏‎ ‎‏هم رحیم باشند. و آن شدّت هم رحمت است بر آنها.(197)‏

‏14 / 11 / 63‏

‏*  *  *‏

‏ ‏

‏ ‏

هدایت حق جویان و سرکوبی ستمگران

‏دینهای بزرگ پیامبران سابق و دین بسیار بزرگ اسلام در عین حالی‏‎ ‎‏که یک دستشان به کتابهای آسمانی و برای هدایت مردم، دست‏‎ ‎‏دیگر به اسلحه ها بود. ابراهیم خلیل ـ سلام الله‌ علیه ـ با یک دست‏‎ ‎‏صحف را داشت و با دست دیگر تبر برای سرکوبی بتها. موسی‏‎ ‎‏کلیم، ـ سلام الله‌ علیه ـ با یک دست تورات را داشت و با دست‏‎ ‎‏دیگر عصا، عصایی که فرعونیان را به خاک مذلت نشاند، عصایی‏‎ ‎‏که اژدها بود، عصایی که خیانتکاران را می بلعید. پیغمبر بزرگ‏‎ ‎‏اسلام با یک دست قرآن را داشت و با دست دیگر شمشیر،‏‎ ‎‏شمشیر برای سرکوبی خیانتکاران و قرآن برای هدایت. آنها که‏‎ ‎‏قابل هدایت بودند، قرآن راهنمای آنها بود، آنهایی که هدایت‏‎ ‎‏نمی شدند و توطئه گر بودند، شمشیر بر سر آنها.(198)‏

‏2 / 6 / 58‏

‏*  *  *‏

‏ ‏

‏ ‏

انبیا فقط ناصح امت نبودند

‏انبیای عظام ـ سلام الله‌ علیهم ـ از آدم تا خاتم که تشریف آورده اند و‏‎ ‎‏انبیای بزرگ اولی العزم که در بین مردم تشریف داشته اند، همۀ آنها‏‎ ‎‏برای این [بودند] که پرچم توحید را و عدالت را در بین ملتها برپا‏

کتابنبوت از دیدگاه امام خمینی(س)صفحه 205
‏ ‏

‏کنند. پیامبران، تمام پیمبران در طول تاریخ اینطور نبوده است که‏‎ ‎‏فقط یک ناصحان باشند، بلکه آنها برای تهذیب اخلاق مردم به‏‎ ‎‏گفتار، به کردار، به عمل، به فعالیت مأمور بودند و خدای تبارک و‏‎ ‎‏تعالی آنها را برای اینکه انسانها را بسازند، برای اینکه، خلق‏‎ ‎‏انسانی در آنها رشد پیدا بکند و اعمال و افعال انسانی داشته‏‎ ‎‏باشند، مبعوث فرموده است و همه در هر حالی که بوده اند،‏‎ ‎‏کوشش خود را کرده اند.(199)‏

‏27 / 8 / 61‏

‏*  *  *‏

‏ ‏

‏ ‏

دو مأموریت بزرگ انبیا

‏انبیا هم که مبعوث شدند، برای این مبعوث شدند که معنویات‏‎ ‎‏مردم را و آن استعدادها را شکوفا کنند که در آن استعدادها بفهمند‏‎ ‎‏به اینکه چیزی نیستیم، و علاوه بر آن، مردم را، ضعفا را از تحت‏‎ ‎‏سلطۀ استکبار بیرون بیاورند. از اول انبیا این دو شغل را داشته اند،‏‎ ‎‏شغل معنوی که مردم را از اسارت نفس خارج کنند، از اسارت‏‎ ‎‏خودش خارج کنند ـ که شیطان بزرگ است ـ و مردم و ضعفا را از‏‎ ‎‏گیر ستمگران نجات بدهند؛ این دو شغل، شغل انبیاست. وقتی‏‎ ‎‏انسان حضرت موسی را، حضرت ابراهیم را ملاحظه می کند، و‏‎ ‎‏چیزهایی که از اینها در قرآن نقل شده است، می بیند که اینها همین‏‎ ‎‏دو سمت را داشتند، یکی دعوت مردم به توحید و یکی نجات‏‎ ‎‏بیچاره ها از تحت ستم. اگر در تعلیمات حضرت عیسی ـ سلام الله‌‏‎ ‎‏علیه ـ در این امر کم است حضرت عیسی کم عمر کرد و کم تماس‏‎ ‎‏پیدا کرد با مردم، والاّ شیوۀ او هم همان شیوۀ حضرت موسی‏‎ ‎‏است و همۀ انبیا. و بالاترین آنها که رسول خدا ـ صلی الله‌ علیه وآله‏‎ ‎‏و سلم ـ است این دو شیوه را به عیان در قرآن و سنت در عمل خود‏

کتابنبوت از دیدگاه امام خمینی(س)صفحه 206
‏ ‏

‏رسول الله‌ می بینیم. قرآن دعوت به معنویات تا حدی که بشر‏‎ ‎‏می تواند به او برسد و فوق او [کرده] و بعد هم اقامۀ عدل. پیغمبر‏‎ ‎‏هم و سایر کسانی که لسان وحی بودند، آنها هم این دو رویه را‏‎ ‎‏داشتند. خود پیغمبر هم عملش اینطور بود، تا آن روزی که‏‎ ‎‏حکومت تشکیل نداده بود، معنویات را تقویت می کرد. به مجرد‏‎ ‎‏اینکه توانست حکومت تشکیل بدهد علاوه بر معنویات اقامۀ‏‎ ‎‏عدل کرد، حکومت تشکیل داد و این مستمندان را از زیر بار‏‎ ‎‏ستمگران تا آن قدر که اقتضا داشت وقت، نجات داد. و این سیرۀ‏‎ ‎‏مستمرۀ انبیا، باید کسانی که خودشان را تابع انبیا می دانند این‏‎ ‎‏سیرۀ مستمره باقی باشد. هم جهات معنوی که اشخاصی که با‏‎ ‎‏معنویات آشنا هستند، آنها باید تقویت بکنند و همۀ مردم را، خود‏‎ ‎‏مردم هم همین طور، جهات معنویات را تقویت بکنند و هم آن‏‎ ‎‏مسئلۀ دوم که اقامۀ عدل است. حکومت اسلام باید اقامۀ عدل‏‎ ‎‏بکند، در عین حالی که معنویات را تصحیح می کند و ترویج‏‎ ‎‏می کند. و ما اگر تابع اسلام هستیم و تابع انبیا هستیم این سیرۀ‏‎ ‎‏مستمرۀ انبیا بوده است، و اگر تا ابد هم فرض کنید انبیا بیایند باز‏‎ ‎‏همین است، باز جهات معنوی بشر تا آن اندازه ای که بشر لایق‏‎ ‎‏است، و ادامۀ اقامه عدل در بین بشر و کوتاه کردن دست‏‎ ‎‏ستمکاران؛ و ما باید این دو امر را تقویت کنیم.(200)‏

‏21 / 4 / 62‏

‏*  *  *‏

‏ ‏

‏ ‏

راهنمایی برای سعادت دو عالم

‏انبیا هستند که ما را به راه مستقیم هدایت می کنند و کیفیت تربیت‏‎ ‎‏و تعلیمی که برای آن عالم هم باشد ـ هم این عالم، و هم آن عالم ـ‏‎ ‎‏نه اینکه انبیا به این عالم کار ندارند. این عالم هم، با هر چیزی که‏

کتابنبوت از دیدگاه امام خمینی(س)صفحه 207
‏ ‏

‏بگویید، آنها منافی و مخالف با آن نیستند. مخالف با دل بستن به‏‎ ‎‏دنیا هستند. این دو تا اشتباه می شود.(201)‏

‏16 / 4 / 58‏

‏*  *  *‏

‏ ‏

‏ ‏

راهنمایی به معنویت و مادیّت

‏انبیا هم همان چیزهایی که مربوط به روح و مربوط به مقامات‏‎ ‎‏عقلیه و مربوط به مراکز غیبیه است برای ما بیان کرده اند، و قرآن‏‎ ‎‏هم بیان کرده است و اهلش می دانند، و هم آن چیزهایی که‏‎ ‎‏وظایف شخصیه است و دخیل در ترقیات انسان و تکامل انسان‏‎ ‎‏است، در سنت و در کتاب بیان شده است و هم آن چیزهایی که‏‎ ‎‏مربوط به اجتماع است و امور سیاسی است و امور اجتماعی‏‎ ‎‏است و راجع به تنظیم و تربیت اجتماع است، بیان فرموده است. و‏‎ ‎‏ما همه و همۀ بشر مکلفند بر اینکه همۀ این مراتب را، همۀ این‏‎ ‎‏مقامات را مواظبت کنند و منحصر به یک طرف نکنند.(202)‏

‏10 / 8 / 56‏

‏*  *  *‏

‏ ‏

‏ ‏

عارفان، حاضر در صحنه سیاست، سالکان، قائم به قسط

‏خیال کردند یک دستۀ زیادی که معنای عرفان عبارت از این است‏‎ ‎‏که انسان یک محلی پیدا بشود و یک ذکری بگوید و یک سری‏‎ ‎‏حرکت بدهد و یک رقصی بکند و اینها، این معنی عرفان است؟!‏‎ ‎‏مرتبۀ اعلای عرفان را امام علی ـ سلام الله‌ علیه ـ داشته است و هیچ‏‎ ‎‏این چیزها نبوده در کار. خیال می کردند که کسی که عارف است‏‎ ‎‏باید دیگر بکلی کناره گیرد از همه چیز و برود کنار بنشیند و یک‏‎ ‎‏قدری ذکر بگوید و یک قدری تغنی بشود و یک قدری چه بکند و‏‎ ‎‏دکانداری. امیرالمؤمنین در عین حالی که اعرف خلق الله‌ بعد از‏

کتابنبوت از دیدگاه امام خمینی(س)صفحه 208

‏رسول الله‌ در این امت، اعرف خلق الله‌ به حق تعالی بود مع ذلک،‏‎ ‎‏نرفت کنار بنشیند و هیچ کاری به هیچی نداشته باشد، هیچ وقت‏‎ ‎‏هم حلقۀ ذکر نداشت، مشغول بود به کارهایش، ولی آن هم بود. یا‏‎ ‎‏خیال می شود که کسی که اهل سلوک است، اهل سلوک باید به‏‎ ‎‏مردم دیگر کار نداشته باشد، در شهر هر چه می خواهد بگذرد،‏‎ ‎‏من اهل سلوکم، بروم یک گوشه ای بنشینم و وِرد بگویم و سلوک‏‎ ‎‏به قول خودش پیدا کند. این سلوک در انبیا زیادتر از دیگران بوده‏‎ ‎‏است، در اولیا زیادتر از دیگران بوده است، لکن نرفتند تو‏‎ ‎‏خانه شان بنشینند و بگویند که ما اهل سلوکیم و چکار داریم که به‏‎ ‎‏ملت چه می گذرد هر که هر کاری می خواهد بکند. اگر بنا باشد که‏‎ ‎‏اهل سلوک بروند کنار بنشینند، پس باید انبیا هم همین کار را بکنند‏‎ ‎‏و نکردند. موسی بن عمران اهل سلوک بود، ولی مع ذلک، رفت‏‎ ‎‏سراغ فرعون و آن کارها را کرد، ابراهیم هم همین طور، رسول‏‎ ‎‏خدا هم که همه می دانیم. رسول خدایی که سالهای طولانی در‏‎ ‎‏سلوک بوده است، وقتی که فرصت پیدا کرد، یک حکومت‏‎ ‎‏سیاسی ایجاد کرد برای اینکه، عدالت ایجاد بشود. تبع ایجاد‏‎ ‎‏عدالت فرصت پیدا می شود برای اینکه هر کس هر چیزی دارد‏‎ ‎‏بیاورد. وقتی که آشفته است نمی توانند، در یک محیط آشفته‏‎ ‎‏نمی شود که اهل عرفان، عرفانشان را عرضه کنند، اهل فلسفه،‏‎ ‎‏فلسفه شان را، اهل فقه، فقه شان را، لکن وقتی حکومت یک‏‎ ‎‏حکومت عدل الهی شد و عدالت را جاری کرد و نگذاشت که‏‎ ‎‏فرصت طلبها به مقاصد خودشان برسند، یک محیط آرام پیدا‏‎ ‎‏می شود، در این محیط آرام همه چیز پیدا می شود.(203)‏

‏2 / 6 / 65‏

‏*  *  *‏


کتابنبوت از دیدگاه امام خمینی(س)صفحه 209
‏ ‏

قیام با تمام قوا علیه حکومتهای طاغوت

‏سیره انبیای عظام ـ صلّی الله‌ علی نبیّنا و علیهم اجمعین ـ و ائمۀ‏‎ ‎‏اطهار ـ علیهم السلام ـ که سرآمد عارفان بالله‌ و رستگان از هر قید و‏‎ ‎‏بند، و وابستگان به ساحت الهی در قیام به همه قُوی علیه‏‎ ‎‏حکومت های طاغوتی و فرعون های زمان بوده و در اجرای‏‎ ‎‏عدالت در جهان رنج ها برده و کوشش ها کرده اند، به ما درس ها‏‎ ‎‏می دهد.(204)‏

‏26 / 4 / 63‏

‏*  *  *‏

‏ ‏

‏ ‏

قیام عملی برای اقامه عدل به همراه دعوت به معنویّات

‏ما فرض می کنیم اینی که گفته می شود ـ گفته شده است غلط و بر‏‎ ‎‏خلاف واقع ـ که بعض انبیا قیام برای اقامۀ عدل نکردند، همان‏‎ ‎‏موعظه کردند، همان صحبت کردند. ما فرض می کنیم که این‏‎ ‎‏حرف «جنگ نکردند»، ما فرض می کنیم صحیح باشد، اما شما‏‎ ‎‏ملاحظه کنید مقدسترین چیزهایی که برای کفار بوده است، بتها‏‎ ‎‏بوده اند... اگر ابراهیم خلیل الله‌ ما فرض کنیم هیچ کاری نکرده جز‏‎ ‎‏اینکه عصایش را کشیده و بتها را شکسته ـ مقدسترین چیزی که‏‎ ‎‏پیش بت پرستها بوده آن بوده ـ این قیام بر ضد آنها نیست؟ این قیام‏‎ ‎‏مسلحانه نیست؟ این بالاتر از قیام مسلحانه نیست؟...‏

‏     بنابراین، این حرف غلط که حضرت عیسی ـ سلام الله‌ علیه ـ‏‎ ‎‏همین موعظه کرده و نصیحت کرده یا حضرت موسی همان مقدار‏‎ ‎‏کارهای مختصر را کرده [چیست؟] حالا بعضیشان که خوب، قیام‏‎ ‎‏کردند. ولی این مسئله مسئله ای بوده است که در تمام ایام، در‏‎ ‎‏تمام دنیا، از صدر عالم تا حالا بوده و تا آخر هم خواهد بود که هر‏‎ ‎‏کس قیام کرد برای اینکه عدالت ایجاد کند، حکومت عدل ایجاد‏‎ ‎‏کند، سیلی خورده. ... ابراهیم خلیل الله‌ تاوان را پس داد، موسای‏

کتابنبوت از دیدگاه امام خمینی(س)صفحه 210
‏ ‏

‏کلیم الله‌ داد و رسول خدا داد و امیرالمؤمنین آن همه شدت کشید‏‎ ‎‏و ائمۀ ما آن قدر سختی کشیدند؛ برای اینکه آن ها همه در نظر‏‎ ‎‏داشتند که حکومت عدل ایجاد کنند. اگر فقط حضرت ابراهیم‏‎ ‎‏می آمد و دعا می کرد و ذکر می کرد، این دیگر تو آتشش‏‎ ‎‏نمی انداختند.‏

‏     اگر حضرت رسول ـ سلام الله‌ علیه ـ فقط آن وقت که در مکه‏‎ ‎‏بود، فقط دعا می خواند، بیش از این نبود. اما او با آن چیزهایی که‏‎ ‎‏پیش آنها شریف بود، پیش آنها عظمت داشت، مبارزه می کرد. از‏‎ ‎‏این جهت، باهاش مخالفت می کردند. و اگر هر کس بنشیند همان‏‎ ‎‏دعا بکند، هیچ کس کاریش ندارد. اگر مسلمانها هم بنشینند دست‏‎ ‎‏دراز کنند طرف خدا، خدایا! رحمت کن کی را، لعنت کن کی را و‏‎ ‎‏چی را، هیچ کس کارشان ندارد. اما این خلاف سیرۀ انبیاست،‏‎ ‎‏خلاف شیوۀ انبیاست.(205)‏

‏23 / 5 / 66‏

‏*  *  *‏

‏ ‏

‏ ‏

سردمداری مبارزه و بیان احکام دینی

دخالت در سیاست در رأس تعالیم انبیا

‏آنها خیال می کنند که انبیا آمده اند مسئله بگویند، تمام. شما‏‎ ‎‏کدام یک از انبیا را سراغ دارید که در امور اجتماعی، به آنطور‏‎ ‎‏حادش شرکت نکرده و سردمدار نبوده است؟ موسی ـ علیه‏‎ ‎‏السلام ـ یک شبان با عصایش راه می افتد می رود سراغ فرعون؛‏‎ ‎‏نمی آید توی بازار مسئله بگوید. این هم هست البته، اما می رود‏‎ ‎‏سراغ فرعون. خدا هم او را می فرستد دنبال فرعون؛ بروید او را‏‎ ‎‏دعوت کنید، دعوتش کنید؛ به قول لیّن هم دعوتش کنید‏‎[18]‎‏ و‏‎ ‎

کتابنبوت از دیدگاه امام خمینی(س)صفحه 211
‏ ‏

‏امثال ذلک. وقتی که قول لیّن نشد، خوب، آن وقت قیام می خواهد.‏‎ ‎‏پیغمبراکرم کدام روز نشست همین طوری فقط مسئله بگوید، کاری‏‎ ‎‏به کار جامعه نداشته باشد؟ اینهایی که می گویند «آخوند چه‏‎ ‎‏کار دارد به امور سیاسی»، پیغمبراکرم کدام روزش از مسائل‏‎ ‎‏سیاسی خارج بود؟ دولت تشکیل می داد، با اشخاصی که به ضد‏‎ ‎‏اسلام، ستمگر بر مردم بودند، با آنها مبارزه می کرد، جنگ‏‎ ‎‏می کرد.‏

‏     ما را آنطور می خواستند منزوی کنند که لباس جندی را‏‎ ‎‏می گفتند با عدالت منافات دارد. حضرت امیر لباس جندی‏‎ ‎‏داشت، با عدالت منافات داشت؟! حضرت سیدالشهدا نداشت‏‎ ‎‏لباس جندی؟... مسئلۀ دخالت در سیاست در رأس تعلیمات‏‎ ‎‏انبیاست. مسئلۀ جنگ مسلحانه با اشخاصی که آدم نمی شوند و‏‎ ‎‏می خواهند ملت را تباه کنند، در رأس برنامه های انبیا بوده است.‏‎ ‎‏ما همۀ تعلیمات انبیا را کنار گذاشتیم، فقط به آن تعلیماتی که با ـ‏‎ ‎‏عرض می کنم ـ دخالت نکردن در سیاست و دخالت نکردن در‏‎ ‎‏جامعه و اینها [مرتبط است] فقط همینش را گرفته ایم. نمازش را‏‎ ‎‏گرفته ایم، باقی را رها کردیم. مگر امکان دارد که انسان‏‎ ‎‏مسلمان باشد به فقط نماز خواندن و روزه گرفتن و حج رفتن و‏‎ ‎‏امثال ذلک و در امر مسلمین دخالت نکردن؟ اگر اهتمام به امر‏‎ ‎‏مسلمین کسی نکند مسلم نیست، به حسب روایت منسوب الی‏‎ ‎‏رسول الله‌.‏‎[19]‎‏(206)‏

‏18 / 6 / 60‏

‏*  *  *‏


کتابنبوت از دیدگاه امام خمینی(س)صفحه 212
‏ ‏

ارشاد و هدایت به موازات اقامه عدل

‏اگر این طرف صورتمان را زدند، آن طرفش هم چیز می کنیم‏‎ ‎‏[می آوریم] تا یکی هم آن طرف بزنند. این را به حضرت عیسی‏‎ ‎‏هم غلطی نسبت دادند.این هم خود این جانورها به حضرت‏‎ ‎‏عیسی [نسبت دادند]. حضرت عیسی پیغمبر است؛ پیغمبر‏‎ ‎‏نمی تواند منطقش این باشد. شما دیدید پیغمبرها را؛ منتها‏‎ ‎‏حضرت عیسی کم عمر کرد در بین ملت، بعد تشریف برد به‏‎ ‎‏معراج، به بالا. شما همه می دانید تاریخ انبیا [را]. آن حضرت‏‎ ‎‏ابراهیمش، که تقریباً رأس انبیای سلف بود، با تبرش برداشت آن‏‎ ‎‏بتها را همه را شکست. هیچ خوف این را هم نداشت که‏‎ ‎‏بیندازندش توی آتش. خوف این حرفها را نداشت؛ اگر داشت که‏‎ ‎‏پیغمبر نبود. یک همچو موجودی که با یک قدرتهای بزرگ جنگ‏‎ ‎‏می کند و یک تنه خودش تنهایی در مقابل یک همچو قدرتهایی‏‎ ‎‏می ایستد که بعداً بیایند بخواهند آتشش بزنند، این منطقش این‏‎ ‎‏نیست که اگر آن طرفم را سیلی زدند... بر می گردم این طرف هم‏‎ ‎‏بزنند. این منطق آدمهای تنبل است. این منطق آنهایی است که خدا‏‎ ‎‏را نمی شناسند. قرآن نخواندند اینها. آن هم حضرت موسی که با‏‎ ‎‏یک عصا، یک نفر بود، یک نفر بود ـ یک نفر چوپان. مقابل کی؟‏‎ ‎‏مقابل فرعون که داد خدایی می زد. اینها هم داد خدایی می خواهند‏‎ ‎‏بزنند؛ می بینند حالا خیلی خریدار ندارد. اگر یک خرده سست‏‎ ‎‏بیایید آنها هم می گویند: ‏اَنَا رَبُّکمُ الاَعْلی.‎[20]‎‏ این مزخرفات همیشه بوده‏‎ ‎‏در دنیا و حالا هم هست؛ بعدها هم خواهد بود. آن هم حضرت‏‎ ‎‏موسی ـ سلام الله‌ علیه ـ این هم رسول اکرم که تاریخش را خوب‏‎ ‎‏می دانید دیگر که تنهایی مبعوث شد، سیزده سال نقشه کشید و ده‏‎ ‎‏سال جنگ کرد، نگفت که ما را چه به سیاست. اداره کرد ممالکی‏

کتابنبوت از دیدگاه امام خمینی(س)صفحه 213
‏ ‏

‏را، مملکتی را، نگفت ما چکار داریم به این حرفها. آن هم‏‎ ‎‏حکومت حضرت امیر است که همه تان می دانید، و آن وضع‏‎ ‎‏حکومتش و آن وضع سیاستش و آن وضع جنگهایش. نگفت که ما‏‎ ‎‏بنشینیم توی خانه مان دعا بخوانیم و زیارت بکنیم، و چکار داریم‏‎ ‎‏به این حرفها؛ به ما چه.(207)‏

‏29 / 11 / 56‏

‏*  *  *‏

‏ ‏

‏ ‏

نبرد در کنار وعظ

‏آن مذهبی که جنگ درش نیست، ناقص است اگر باشد. و من‏‎ ‎‏گمانم این است که حضرت عیسی ـ سلام الله‌ علیه ـ اگر به او مهلت‏‎ ‎‏می دادند، آن هم همین ترتیبی که حضرت موسی ـ سلام الله‌ علیه ـ‏‎ ‎‏عمل می کرد، همان طوری که حضرت نوح ـ سلام الله‌ علیه ـ عمل‏‎ ‎‏می کرد، آن هم با کفار آن طور عمل می کرد. این اشخاصی که گمان‏‎ ‎‏می کنند که حضرت عیسی اصلاً سر این کارها را نداشته است و‏‎ ‎‏فقط یک ناصح بوده، اینها به نبوت حضرت عیسی لطمه وارد‏‎ ‎‏می کنند. اگر این طور باشد، معلوم می شود که یک واعظی بوده، نه‏‎ ‎‏یک نبی ای بوده است. واعظ غیرنبی است. نبی، همه چیز دارد؛‏‎ ‎‏شمشیر دارد، نبی جنگ دارد، نبی صلح دارد؛ یعنی، جنگ‏‎ ‎‏اساسش نیست، برای این که اصلاح را در دنیا توسعه بدهد، برای‏‎ ‎‏این که مردم را نجات بدهد جنگ می کند.(208)‏

‏20 / 9 / 63‏

‏*  *  *‏

‏ ‏

‏ ‏

پیوند مبارزه علیه ظلم با تعهد دینی

‏کسی که تاریخ انبیا را دیده باشد و تاریخ اسلام را دیده باشد و‏‎ ‎‏تاریخ زندگی حضرت رسول ـ سلام الله‌ علیه ـ را و ائمۀ اطهار و‏

کتابنبوت از دیدگاه امام خمینی(س)صفحه 214
‏ ‏

‏اصحاب رسول الله‌ را دیده باشد،می بیند که اینها از اوّلی که وارد‏‎ ‎‏شدند در میدان و به حد بلوغ رسیدند و رسول اکرم از اوّلی که این‏‎ ‎‏رسالت به او محول شد تا آن وقتی که در بستر مرگ خوابیده بود یا‏‎ ‎‏شهادت، بین این بستر و آن بعثت، تمام فعالیت بوده است، جنگ‏‎ ‎‏بوده، دفاع بوده. و کسی که زندگی امیرالمؤمنین ـ سلام الله‌ علیه ـ را‏‎ ‎‏مشاهده کند نیز [می بیند‏‎ ‎‏]همین طور بوده؛ جهاددر راه خدا و‏‎ ‎‏جهاد در راه احکام خدا بوده است. و سایر ائمه ـ علیهم السلام ـ‏‎ ‎‏البته آن که از همه بارزتر و معروفتر است سیدالشهدا ـ سلام الله‌‏‎ ‎‏علیه ـ است. اگر وضع تفکر سیدالشهدا ـ سلام الله‌ علیه ـ مثل بعض‏‎ ‎‏مقدسین زمان خودش بود، آنها طرحشان این بود که بماند همان‏‎ ‎‏در جوار حضرت رسول ـ سلام الله‌ علیه ـ و عبادت کند. اگر وضع‏‎ ‎‏تفکر مولا هم این طور بود، کربلایی پیش نمی آمد؛ یک‏‎ ‎‏راحت طلبی بود و کناره گیری از جامعه و دعا و ذکر بود، لکن وضع‏‎ ‎‏تفکر جور دیگری بود. چنانچه ائمۀ ما ـ علیهم السلام ـ سازش‏‎ ‎‏می کردند با اهل ظلم و ستم، احتراماتشان بسیار زیاد بود، خلفا‏‎ ‎‏حاضر بودند که آنها را هر جور احترام می خواهند بکنند که آنها‏‎ ‎‏دست از دعوتشان بردارند. حضرت موسی بن جعفر همین طور‏‎ ‎‏من باب اتفاق نبود که چندین سال در حبس به سر برد و تبعید‏‎ ‎‏بعض ائمه و احضار از مدینه، بردنشان به محل خلیفه، همچو نبود‏‎ ‎‏که اینها یک مردم عادی باشند که همین بنشینند و درسی بخوانند‏‎ ‎‏و درسی بگویند و مطالعه ای بکنند و عبادت خدا را بکنند و در‏‎ ‎‏جوار رسول خدا عبادت کنند. اگر طرز افکار آنها هم این بود، این‏‎ ‎‏مذهب یک مذهبی که در مقابل ظلم در طول تاریخ واقع شده‏‎ ‎‏است، نبود. این دو رشته از اول خلقت تا حالا بوده است؛ رشتۀ‏‎ ‎‏تعهد به اسلام و ایستادگی در مقابل ظلم و ستم و دیکتاتوری و‏

کتابنبوت از دیدگاه امام خمینی(س)صفحه 215
‏ ‏

‏قدرتهای شیطانی و سازش.(209)‏

‏8 / 4 / 60‏

‏*  *  *‏

‎ ‎

‏ ‏

نگاه یک بعدی به اسلام

‏ ‏

‏ ‏

خطای یک بعدی دیدن اسلام

‏یک فاجعه ای برای اسلام از اول تا حالا بوده، و آن فاجعه اینکه‏‎ ‎‏اسلام را نشناخته اند. کسانی که بحث از اسلام کردند، چه در سابق‏‎ ‎‏و چه در لاحِق، اینها اسلام را با همۀ ابعادش نشناختند. هر کسی‏‎ ‎‏یک بُعدی از ابعاد اسلام را در آن نظر کرده است و همۀ مطالبی که‏‎ ‎‏در اسلام بوده است و در قرآن کریم بوده است، به همان معنایی که‏‎ ‎‏خودش ادراک کرده، برگردانده.(210)‏

‏22 / 7 / 57‏

‏*  *  *‏

‏ ‏

‏ ‏

گرفتاری اسلام به نگرشهای یک بعدی

‏اسلام همیشه مبتلا بوده به این یک طرف دیدنها؛ همیشه مبتلا‏‎ ‎‏بوده.‏

‏     اینکه در روایت است که اسلام غریب است،‏‎[21]‎‏ از اول غریب‏‎ ‎‏بوده و الآن هم غریب است، برای اینکه غریب آن است که‏‎ ‎‏نمی شناسند او را. در یک جامعه ای هست او، اما نمی شناسند،‏‎ ‎‏نمی شناسند اسلام را، هیچ وقت شناخته نشده به آن طوری که باید‏‎ ‎‏باشد. مگر پیش خودمان، همیشه یک ورق را گرفته اند، آن ورق‏‎ ‎‏دیگر را حذفش کرده اند؛ یا مخالفت با آن کرده اند.‏

‏     یک مدت زیادی گرفتار عرفا ما بودیم، اسلام گرفتار عرفا بود.‏

کتابنبوت از دیدگاه امام خمینی(س)صفحه 216
‏ ‏

‏آنها خدمتشان خوب بود؛ اما گرفتاری برای این بود که همه چیز را‏‎ ‎‏برمی گردانند به آن ور. هر آیه ای دستشان می آمد می رفت آن‏‎ ‎‏طرف. مثل تفسیر ملا عبدالرزاق. خوب بسیار مرد دانشمندی،‏‎ ‎‏بسیار مرد با فضیلتی [است] اما همۀ قرآن را برگردانده به آن‏‎ ‎‏طرف؛ کأنّه قرآن با این کارها کار ندارد. یک وقت هم گرفتار شدیم‏‎ ‎‏به یک دستۀ دیگری که همۀ معنویات را برمی گردانند به این، اصلاً‏‎ ‎‏به معنویات کار ندارند؛ کأنّه اسلام آمده برای اینکه [دنیا را بگیرد]‏‎ ‎‏اسلام هم طریقه اش مثل هیتلر که او آمد که دنیاگیری کند و‏‎ ‎‏کشورگشایی کند، اسلام هم آمده کشور گشایی کند! عرض می کنم‏‎ ‎‏هر چه مربوط به زندگی است و هر چه مربوط به طبیعت است و‏‎ ‎‏هرچه اینها را گرفته اند؛ هر چه معنویات است برگردانده اند به این‏‎ ‎‏طرف. بعضی از تفسیرها، بعضی از اشخاصی که می خواهند اظهار‏‎ ‎‏فضیلت مثلاً بکنند، ملاحظه کنید همه مسائل را برگردانده اند به‏‎ ‎‏این آب و خاک؛ همه چیز را فدای حیوانیت کرده اند. عرفا همه‏‎ ‎‏چیز را فدای انسانیت کرده اند، خوب، باز او، باز او اما اینها غفلت‏‎ ‎‏از آن کرده اند. اسلام همه چیز[است] آقا. اسلام آمده انسان‏‎ ‎‏درست کند و انسان همه چیز است؛ همۀ عالم است انسان.(211)‏

‏17 / 4 / 58‏

‏*  *  *‏

‏ ‏

‏ ‏

عدم محدودیت احکام اسلام به عالم غیب یا شهادت

‏برداشتهای مختلفی که از اسلام شده است به حسب نظرهای‏‎ ‎‏مختلفی که صاحب نظرها داشتند و بینشی که داشتند، بسیار‏‎ ‎‏اختلاف هست و هیچ کدامش نرسیده است به حدی که اسلام را‏‎ ‎‏بشناسد... چه بسا اشخاصی که خیال می کنند که پیغمبر اکرم که‏‎ ‎‏آمده است، یا سایر انبیایی که خدای تبارک و تعالی فرستاده است،‏

کتابنبوت از دیدگاه امام خمینی(س)صفحه 217
‏ ‏

‏برای این است که مردم را از این ظلمها و بی عدالتیها و امثال این‏‎ ‎‏نجات بدهد و مأموریت همین است که عدالت ایجاد کند در‏‎ ‎‏اجتماع و در افراد و مأموریت به همین قدر بیشتر نیست. چه بسا‏‎ ‎‏اشخاصی که اقتصاد را یک مسئلۀ با اهمیتی تلقی می کنند،‏‎ ‎‏مأموریت انبیا را محدود به این بکند، که اینها آمده اند مردم را به‏‎ ‎‏یک شکم سیر و یک زندگی رفاه برسانند و همین است مأموریت‏‎ ‎‏انبیا. و چه بسا اشخاصی که به حسب دید عرفانی که دارند، بعثت‏‎ ‎‏انبیا را محدود می کنند به اینکه برای بسط معارف الهی است و غیر‏‎ ‎‏از این بعثت چیزی نیست. و همین طور فلاسفه یک طور فکر‏‎ ‎‏می کنند. فقهای اسلام، ... ملتها یک طور فکر می کنند، روشنفکرها‏‎ ‎‏یک طور فکر می کنند و مؤمنین هم هر کدام به یک نحو فکری‏‎ ‎‏دارند و همه قاصرند از رسیدن به آنچه که هست...‏

‏     گمان نباید بشود که اسلام آمده است برای اینکه، این دنیا را‏‎ ‎‏اداره بکند، یا آمده است فقط برای اینکه مردم را متوجه به آخرت‏‎ ‎‏بکند، یا آمده است که مردم را آشنای به معارف الهیه بکند.‏‎ ‎‏محدود کردن، هر چه باشد خلاف واقعیت است. انسان‏‎ ‎‏غیرمحدود است و مربی انسان غیرمحدود است و نسخۀ تربیت‏‎ ‎‏انسان که قرآن است غیرمحدود است؛ نه محدود به عالَم طبیعت و‏‎ ‎‏ماده است، نه محدود به عالَم غیب است، نه محدود به عالَم تجرد‏‎ ‎‏است، همه چیز است.(212)‏

‏21 / 3 / 59‏

‏*  *  *‏

‏ ‏

‏ ‏

منحصر کردن اسلام به مادیت یا معنویت

‏اسلام شناسهای ما هم یک ورقی از اسلام را اطلاع دارند. اسلام‏‎ ‎‏به آنطوری که هست نگذاشتند تا حالا ظهور پیدا بکند. کوششهای‏

کتابنبوت از دیدگاه امام خمینی(س)صفحه 218
‏ ‏

‏دائمی خلفای بنی امیه، خلفای بنی عباس، بعد هم خلفای دیگر و‏‎ ‎‏سلاطین و سلاطین ایران بالخصوص و بعد هم در عصرهای ما که‏‎ ‎‏مطلع هستید، این دودمان فاسد؛ این پدر و پسر فاسد کوشش‏‎ ‎‏کردند به اینکه اسلام را نگذارند اصلاً ظهور پیدا بکند. و این‏‎ ‎‏عمده تبلیغات خارجی بوده است. دستهای خارجی که با‏‎ ‎‏مطالعات فهمیده بودند که اگر اسلام تحقق پیدا بکند دست آنها‏‎ ‎‏کوتاه می شود، نگذاشتند که اسلام به آنطوری که هست تحقق پیدا‏‎ ‎‏بکند. اسلام را محصورش کردند در مدرسه ها و در مساجد. آن‏‎ ‎‏هم، همان جهات عبادی اش را، که اگر فرض کنید از یک ملایی هم‏‎ ‎‏پرسیده می شد، همان جهات عبادی را توجه به آن داشت. آن‏‎ ‎‏جهات دیگر توجه به آن نشده بود. در کتابها هست، اما در کتابها‏‎ ‎‏مدفون شده بود اسلام. کتابهای علمی ما همۀ ابواب اسلام در آن‏‎ ‎‏هست. همانطوری که ابواب عبادات و وظایف عبادی هست،‏‎ ‎‏ابواب حکومت و وظایف حکومت و جزائیات و قضا و همۀ اینها،‏‎ ‎‏چیزهایی که مربوط به حکومت است در کتابهای ما هست. لکن‏‎ ‎‏همانجا مدفون شده است. فقط توی کتاب است.‏

‏     اسلامی که آمده است برای اینکه در خارج یک وجود عینی‏‎ ‎‏پیدا بکند و مردم را در خارج تربیت بکند. تربیت همه جانبه در‏‎ ‎‏قطبهای مختلف، در بعدهای مختلف، یعنی آنطوری که انسان‏‎ ‎‏هست. انسان؛ این هیکل موجود، این جثۀ موجود، و این حواس‏‎ ‎‏موجودی که ما احساسش می کنیم. این انسان نیست. به این معنا‏‎ ‎‏حیوانات و انسان مثل هم هستند. همه مادی هستند. همه این نحو‏‎ ‎‏ادراکاتی [دارند] منتها یک قدری کم و زیاد. یک بعد انسان عبارت‏‎ ‎‏از این موجود فعلی که دارای این حواس و دارای خواص هست،‏‎ ‎‏بعدهای دیگرش اصلاً به آن توجه نشده است و یا کم شده است.‏

کتابنبوت از دیدگاه امام خمینی(س)صفحه 219
‏ ‏

‏مع الأسف ما در دو زمان مبتلای به دو طایفه بودیم. در یک زمان ما‏‎ ‎‏مبتلا بودیم به یک جمعیتی که قرآن را وقتی که نگاه می کردند و‏‎ ‎‏تفسیر می کردند و تأویل می کردند، اصلاً راجع به آن جهت بعد‏‎ ‎‏مادیش، بعد دنیاییش توجه نداشتند. تمام را بر می گرداندند به یک‏‎ ‎‏معنویاتی. حتی قتال وقتی که در قرآن واقع شده بود اینها قتال با‏‎ ‎‏مشرکین را تأویل به «قتال با نفس» می کردند. چیزهایی که مربوط‏‎ ‎‏به زندگی دنیایی بود تأویل می کردند به یک «معنویات». اینها یک‏‎ ‎‏بعد از قرآن را ادراک کرده بودند و آن بعد معنویش البته به طریق‏‎ ‎‏ناقص. آن بعد معنویش بود و همه جهات را به همان بعد‏‎ ‎‏برمی گرداندند. و ما بعدها مبتلا شدیم یک عکس العملی در مقابل‏‎ ‎‏آن که فعلاً الآن هست. و از مدتی پیش این معنا تحقق پیدا کرده که‏‎ ‎‏در مقابل آن طایفه ای که قرآن را و احادیث را تأویل می کردند به‏‎ ‎‏«ماورای طبیعت» و به این زندگی دنیا اصلاً توجه نداشتند. به‏‎ ‎‏حکومت اسلامی توجه نداشتند. و به جهاتی که مربوط به زندگی‏‎ ‎‏است توجه نداشتند. این طایفۀ دوم عکس کردند. معنویات را‏‎ ‎‏فدای مادیات کردند. آنها مادیات را فدای معنویات کرده بودند و‏‎ ‎‏اینها معنویات را فدای مادیات کردند. هر آیه ای که دستشان‏‎ ‎‏می رسد و بتوانند، تأویل می کنند به یک امر دنیایی. کانّه ماورای‏‎ ‎‏دنیا چیزی نیست. آنها کانّه در نظرشان ماورای عالم غیب چیزی‏‎ ‎‏نبود. آنها در یک حدودی که خودشان داشتند درست بود‏‎ ‎‏حرفشان. اینها اعتقادشان این است. یا مسائلی که طرح می کنند این‏‎ ‎‏است که ماورای این عالم خبری نیست. همۀ مسائل را فدای همین‏‎ ‎‏عالم می کنند.(213)‏

‏21 / 9 / 58‏

‏*  *  *‏


کتابنبوت از دیدگاه امام خمینی(س)صفحه 220

منحصر کردن اسلام به مادیت یا معنویت

‏بسیاری از زمانها بر ماگذشت که یک طایفه ای فیلسوف و همان‏‎ ‎‏ـ عرض می کنم که ـ عارف و صوفی و متکلم و امثال ذلک که دنبال‏‎ ‎‏همان جهات معنوی بودند، اینها گرفتند آن معنویات را، هر کسی به‏‎ ‎‏اندازۀ ادراک خودش، و تخطئه کردند قشریون [را]. تمام ماعدای‏‎ ‎‏خودشان را قشری حساب کردند و تخطئه کردند بلکه وقتی دنبال‏‎ ‎‏تفسیر قرآن رفتند ملاحظه می کنیم که، تمام آیات را، اکثر آیات را‏‎ ‎‏برگرداندند به آن جهات عرفانی و جهات فلسفی و جهات معنوی، و‏‎ ‎‏بکلی غفلت کردند از حیات دنیاوی و جهاتی که در اینجا به آن‏‎ ‎‏احتیاج هست و تربیتهایی که در اینجا باید بشود؛ از این غفلت کردند.‏‎ ‎‏به حَسَب اختلاف مشربشان رفتند دنبال همان معانی بالاتر از ادراکِ ـ‏‎ ‎‏مثلاً ـ عامۀ مردم. و علاوه بر اینکه آن معانی را ـ مثلاً ـ تحصیل کردند،‏‎ ‎‏ماعدای خودشان را تخطئه کردند. و در همین اوان و همان عصر،‏‎ ‎‏یک دستۀ دیگری که اشتغال داشتند به امور فقهی و به امور تعبدی،‏‎ ‎‏اینها هم تخطئه کردند آنها را: یا حکم الحاد کردند، یا حکم تکفیر‏‎ ‎‏کردند، یا هرچه کردند، آنها را تخطئه کردند. و این هر دواَش خلاف‏‎ ‎‏واقع بوده. اینها محصور کردند اسلام را به احکام فرعیه؛ و آنها هم‏‎ ‎‏محصور کرده بودند اسلام را به احکام معنویه، به امور معنویه و به‏‎ ‎‏مافوق الطبیعه. آنها ـ به خیال خودشان ـ مافوق الطبیعه همۀ جهات‏‎ ‎‏هست؛ اینها هم ـ به خیال خودشان ـ احکام طبیعت و فقه اسلامی و‏‎ ‎‏اینهاست و دیگران همه اش بی جهت است.‏

‏     و اخیراً باز یک وضع دیگری پیدا شده است و آن اینکه‏‎ ‎‏اشخاصی پیدا شده اند، نویسنده هایی پیدا شده اند که... آیات قرآن‏‎ ‎‏را عکس آن چیزی که فلاسفه و عرفا آن وقت [مطرح] کرده بودند‏‎ ‎‏و همۀ مادیات را برمی گرداندند به معنویات، اینها تمام معنویات را‏‎ ‎‏به مادیات بر می گردانند، عکس آنها...‏


کتابنبوت از دیدگاه امام خمینی(س)صفحه 221
‏ ‏

‏     جنبۀ مادیت، حالا که در دنیا غلبه پیدا کرده است به این سختی‏‎ ‎‏و دنیا با زرق و برق زیاد شده است و ـ عرض می کنم که ـ اصحاب‏‎ ‎‏دنیا خیلی زیاد شده اند، حالا هم یک دسته ای پیدا شده اند که‏‎ ‎‏اصل تمام احکام اسلام را می گویند برای این است که یک عدالت‏‎ ‎‏اجتماعی پیدا بشود؛ طبقات از بین برود. اصلاً اسلام دیگر چیزی‏‎ ‎‏ندارد؛ توحیدش هم عبارت از توحید در این است که ملتها در‏‎ ‎‏زندگی توحید داشته، واحد باشند. عدالتش هم عبارت از این‏‎ ‎‏است که ملتها همه به طور عدالت و به طور تساوی با هم زندگی‏‎ ‎‏بکنند؛ یعنی، زندگی حیوانی علی السواء! یک علفی همه بخورند‏‎ ‎‏و علی السواء با هم زندگی بکنند و ـ عرض می کنم ـ به هم کار‏‎ ‎‏نداشته باشند، همه از یک آخوری بخورند. این همه آیاتی که وارد‏‎ ‎‏شده است راجع به معاد و راجع به ـ عرض می کنم ـ توحید، و آن‏‎ ‎‏همه براهینی که وارد شده است راجع به اثبات یک نشئۀ دیگری،‏‎ ‎‏اینها[را] آنی که متدین است غَمْضِ عین می کند، چشمهایش را از‏‎ ‎‏این آیات می پوشد و می رود سراغ آیات دیگر؛ آنی که خیلی‏‎ ‎‏تدینش قوی نیست تأویل می کند و همین.‏‎[22]‎‏(214)‏

‏6 / 7 / 56‏


کتابنبوت از دیدگاه امام خمینی(س)صفحه 222
‏ ‏

شناخت ناقص اسلام

‏این دو طایفه که یک طایفه، طرف معنویت را گرفته اند و طرف‏‎ ‎‏اجتماع را رها کردند و این طایفه طرف اجتماع و علم اجتماع و‏‎ ‎‏علم سیاست و علم، نمی دانم این معانی را دارند و آن طرف را رها‏‎ ‎‏کردند. این دو، نه این اسلام شناس است، نه آن اسلام شناس‏‎ ‎‏است.(215)‏

‏6 / 8 / 57‏

‏*  *  *‏

‏ ‏

‏ ‏

شناخت ناقص اسلام

‏آنها دعوت به باطن می کردند و از ظاهر و از طبیعت غافل بودند،‏‎ ‎‏اینها دعوت به مادیت می کنند و از معنویت غافلند، و این هر دو‏‎ ‎‏اشتباه است؛ اسلام نه محصور در آن معنویاتی است که آنها‏‎ ‎‏می گویند، دارد معنویات؛ اما محصور نیست و نه در محصور این‏‎ ‎‏مادیاتی است که اینها می گویند؛ یعنی مادیات را دارد لکن‏‎ ‎‏محصور به این نیست.(216)‏

‏22 / 7 / 57‏

‏*  *  *‏

‏ ‏

‏ ‏

تربیت انسان به تمام ابعاد

‏این دو طایفه اسلام را به تمام معنی نشناختند که اسلام چی است.‏‎ ‎‏اسلام نه دعوتش به خصوصِ معنویات است و نه دعوتش به‏‎ ‎‏خصوصِ مادیات است، هر دو را دارد؛ یعنی اسلام و قرآن کریم‏‎ ‎‏آمده است که انسان را به همۀ ابعادی که انسان دارد بسازند او را،‏‎ ‎‏تربیت کنند او را.(217)‏

‏6 / 8 / 57‏

‏*  *  *‏

‏ ‏


کتابنبوت از دیدگاه امام خمینی(س)صفحه 223

ادیان، مربّی تمام ابعاد انسانی

‏خداوند تمام ابعاد انسان را آفریده است و توجه به آن دارد، انسان‏‎ ‎‏را با همۀ ابعادش می خواهد تربیت بکند. دیگر در این جهت مابین‏‎ ‎‏ادیان فرقی نیست، همۀ ادیان برای تربیت بشر آمده اند.‏

‏     اسلام همین معنا که گفته شد، در احکامش، در قرآن، در‏‎ ‎‏حدیث، همۀ این مسائل که من تذکر بعضی اش را دادم مطرح‏‎ ‎‏است.(218)‏

‏24 / 2 / 58‏

‏*  *  *‏

‏ ‏

‏ ‏

قرآن مربّی همۀ ابعاد انسان

‏اسلام همۀ این معانی را دارد و جامع تمام جهات مادی و معنوی و‏‎ ‎‏غیبی و ظاهری هست، برای اینکه انسان دارای همۀ مراتب‏‎ ‎‏هست. و قرآن کتاب انسان سازی است؛ انسان چون بالقوه همۀ‏‎ ‎‏مراتب را دارد، کتاب خدا آمده است که انسان را انسان کند و‏‎ ‎‏همان طوری که جامعه اش را اصلاح بکند، خودش [را] هم کامل‏‎ ‎‏کند تا برسد به مرتبۀ عالی.(219)‏

‏6 / 7 / 56‏

‏*  *  *‏

‏ ‏

‏ ‏

قرآن، پاسخ دهندۀ به همۀ احتیاجها

‏مذهب اسلام، که سندش قرآن است و محفوظ هست، حتی یک‏‎ ‎‏کلمه تغییر نکرده است؛ اینطور است که قرآن مشتمل بر همه چیز‏‎ ‎‏است. یعنی یک کتاب آدم سازی است. همان طوری که آدم همه‏‎ ‎‏چیز است: معنویت دارد، مادیت دارد، ظاهر دارد، باطن دارد،‏‎ ‎‏قرآن کریم هم که آمده است این انسان را بسازد، همۀ ابعاد انسان‏‎ ‎‏را می سازد؛ یعنی کلیۀ احتیاجاتی که انسان دارد، چه احتیاجاتی که‏‎ ‎‏شخص دارد و چیزهایی که مربوط به شخص است، روابط بین‏

کتابنبوت از دیدگاه امام خمینی(س)صفحه 224
‏ ‏

‏شخص و خالق تبارک و تعالی و مسائل توحید، مسائل صفات‏‎ ‎‏حقتعالی، مسائل قیامت ـ اینها هست [و چه‏‎ ‎‏]مسائل سیاسی و‏‎ ‎‏اجتماعی و قضیۀ جنگ با کفار و اینها. قرآن پر است از این آیاتی که‏‎ ‎‏این آیاتْ مردم را وادار کرده است و پیغمبر را مأمور کرده است که‏‎ ‎‏جنگ کنند با کسانی که متعدی هستند؛ با ظالمها جنگ بکنند.(220)‏

‏20 / 8 / 57‏

‏*  *  *‏

‏ ‏

‏ ‏

تطابق ابعاد برنامه اسلام با ابعاد وجود انسان

‏فرق مابین اسلام و آن چیزهایی که از جانب خدا برای تربیت بشر‏‎ ‎‏آمده است با آن چیزهایی که به دست بشر درست شده است،‏‎ ‎‏یک فرق اساسی این است که آنچه بشر درست کرده است یک‏‎ ‎‏جنبۀ ضعیف را ملاحظه کرده است؛ مثلاً قوانینی وضع کرده اند از‏‎ ‎‏برای اینکه حفظ نظم بکنند، حفظ انتظامات بکنند. قوانینی وضع‏‎ ‎‏کرده اند که مال همین معاشرت دنیاست و کیفیت سیاست دنیوی.‏‎ ‎‏ابعاد دیگری که بشر دارد هیچ مورد توجه قواعدی یا قوانینی که‏‎ ‎‏بشر درست کرده است، هیچ متوجه او نیست.‏

‏شما وقتی اسلام را ملاحظه می کنید، به حسب ابعاد انسانیت‏‎ ‎‏[می بینید] طرح دارد، قانون دارد... هیچ یک از قوانین بشر تکفل‏‎ ‎‏این امر را ندارد؛ این امر مختص به قوانین انبیاست. ابعاد دیگری‏‎ ‎‏که بشر دارد، و اصلاً قواعد دیگر دنبالش نبوده است، آن قواعدی‏‎ ‎‏است که برای تهذیب نفس است برای اینکه انسان یک موجود‏‎ ‎‏انسانی ـ الهی بشود. قرآن کتاب انسان سازی است، مکتب اسلام‏‎ ‎‏مکتبِ انسان سازی است، انسان به همۀ ابعاد. نه فقط یک انسان‏‎ ‎‏مادی می خواهد درست بکند، یک انسان الهی می خواهد درست‏‎ ‎‏بکند؛ همۀ ابعاد انسان مورد نظرش هست. در این امور اصلاً سایر‏

کتابنبوت از دیدگاه امام خمینی(س)صفحه 225
‏ ‏

‏قواعد و قوانین که در دنیای ما هست آنطور مسائل طرح نیست...‏

‏     یکی از ابعاد انسانْ بُعدی است که در این دنیای مادی‏‎ ‎‏می خواهد معاشرت بکند، در این دنیای مادی می خواهد تأسیس‏‎ ‎‏دولت بکند، در این دنیای مادی می خواهد تأسیسِ مثلاً سایر‏‎ ‎‏چیزهایی که مربوط به مادیتش هست بکند. اسلام این را هم دارد.‏‎ ‎‏آنقدر آیه و روایت که در سیاست وارد شده است، در عبادات‏‎ ‎‏وارد نشده است. شما پنجاه و چند کتاب فقه را ملاحظه می کنید،‏‎ ‎‏هفت ـ هشت تا کتابی است که مربوط به عبادات است، باقی اش‏‎ ‎‏مربوط به سیاسات و اجتماعیات و معاشرات و اینطور‏‎ ‎‏چیزهاست. ما همۀ آنها را گذاشتیم کنار و یک بُعد را، یک بعد‏‎ ‎‏ضعیفش را گرفتیم. اسلام را همچو بد معرفی کرده اند به ما که ما‏‎ ‎‏هم باورمان آمده است که اسلام [را] به سیاست چه! سیاست مال‏‎ ‎‏قیصر و محراب مال آخوند! ـ محراب هم نمی گذارند برای ما‏‎ ‎‏باشد ـ اسلام دین سیاست است؛ حکومت دارد. شما بخشنامۀ‏‎ ‎‏حضرت امیر و کتاب حضرت امیر به مالک اشتر را بخوانید ببینید‏‎ ‎‏چیست. دستورهای پیغمبر و دستورهای امام ـ علیه السلام ـ در‏‎ ‎‏جنگها و در سیاسات ببینید چه دارد.(221)‏

‏14 / 11 / 57‏

‏*  *  *‏

‏ ‏

‏ ‏

تطابق ابعاد برنامه اسلام با ابعاد وجود انسان

‏اسلام تمام جهاتی که انسان به آن احتیاج دارد، برایش احکام دارد.‏‎ ‎‏احکامی که در اسلام آمده است، چه احکام سیاسی، چه احکامی‏‎ ‎‏که مربوط به حکومت است، چه احکامی که مربوط به اجتماع‏‎ ‎‏است، چه احکامی که مربوط به افراد است، [چه] احکامی که‏‎ ‎‏مربوط به فرهنگ اسلامی است؛ تمام اینها موافق با احتیاجات‏

کتابنبوت از دیدگاه امام خمینی(س)صفحه 226
‏ ‏

‏انسان هست؛ یعنی هر مقداری که انسان احتیاج دارد، احتیاج به‏‎ ‎‏طبیعت دارد، احکام طبیعی هست؛ این احتیاجات به ماورای‏‎ ‎‏طبیعت که ـ من و شما الآن از آن غافل هستیم ـ انسان دارد، آن هم‏‎ ‎‏احکام دارد اسلام؛ برای اینکه آن احتیاجات را رفع بکند، و به‏‎ ‎‏عبارت دیگر، برای اینکه تربیت کند ما را و ما را سعادتمند‏‎ ‎‏کند.(222)‏

‏6 / 8 / 57‏

‏*  *  *‏

‏ ‏

‏ ‏

برنامۀ اسلام مطابق ابعاد وجود انسان

‏اسلام برای این انسانی که همه چیز است؛ یعنی از طبیعت تا‏‎ ‎‏ماورای طبیعت تا عالم الهیت مراتب دارد، اسلام تز دارد، برنامه‏‎ ‎‏دارد اسلام. اسلام می خواهد انسان را یک انسانی بسازد جامع؛‏‎ ‎‏یعنی رشد به آنطور که هست بدهد. حظّ طبیعت دارد، رشد‏‎ ‎‏طبیعی به او بدهد؛ حظّ برزخیت دارد، رشد برزخیت به او بدهد؛‏‎ ‎‏حظّ روحانیت دارد، رشد روحانیت به او بدهد؛ حظّ عقلانیت‏‎ ‎‏دارد، رشد عقلانیت به او بدهد... شما خیال نکنید که اسلام آمده‏‎ ‎‏حیوان تربیت کند، آمده است که خواب و خوراک برای حیوان‏‎ ‎‏درست کند. این یکی اش است؛ این را هم درست می کند لکن این‏‎ ‎‏یک بُعد است، آن هم بُعد آخرش است. بُعدهای دیگری دارد که‏‎ ‎‏آنها هم همه اش از اسلام است و برای تربیت انسان است، و انسان‏‎ ‎‏را می خواهد یک موجود رشیدی که همۀ این ابعاد را داشته باشد‏‎ ‎‏تربیت کند. و برای همۀ اینها هم دستور دارد اسلام؛ نسبت به یک‏‎ ‎‏جهتْ دونِ جهت دیگری نیست؛ برای حکومت اسلامی دستور‏‎ ‎‏دارد، برای تشکیلاتش دستور دارد؛ برای مقاتله با دشمنان دستور‏‎ ‎‏دارد، برای تحرک جامعه دستور دارد، برای رسیدن به ماورای‏

کتابنبوت از دیدگاه امام خمینی(س)صفحه 227
‏ ‏

‏طبیعت دستور دارد، همۀ اینها را دارد. یک بُعدی نیست.(223)‏

‏22 / 7 / 57‏

‏*  *  *‏

‏ ‏

‏ ‏

برنامه فراگیر برای حیات فردی ـ اجتماعی ـ سیاسی ـ معنوی

‏اسلام از قبل از تولد انسان شالودۀ حیات فردی را ریخته است تا‏‎ ‎‏آن وقت که در عائله زندگی می کند، شالودۀ اجتماع عائله ای را‏‎ ‎‏ریخته است و تکلیف معین فرموده است تا آن وقت که در تعلیم‏‎ ‎‏وارد می شود، تا آن وقت که در اجتماع وارد می شود، تا آن وقت که‏‎ ‎‏روابطش با سایر ممالک و سایر دوَل و سایر ملل هست. تمام اینها‏‎ ‎‏برنامه دارد، تمام اینها تکلیف دارد در شرع مطهر. اینطور نیست که‏‎ ‎‏فقط دعا و زیارت است؛ فقط نماز و دعا و زیارتْ احکام اسلام‏‎ ‎‏نیست؛ این یک باب از احکام اسلام است. دعا و زیارت یک باب‏‎ ‎‏از ابواب اسلام است لکن سیاست دارد اسلام؛ ادارۀ مملکتی دارد‏‎ ‎‏اسلام؛ ممالک بزرگ را اداره می کند اسلام.(224)‏

‏23 / 8 / 44‏

‏*  *  *‏

‏ ‏

‏ ‏

برنامه فراگیر برای حیات انسان

‏اسلام همان طوری که فقط احکامی ظاهری راجع به افراد باشد‏‎ ‎‏نیست؛ همین طور همۀ اسلام عبارت از قیام و نهضت و اینها هم‏‎ ‎‏نیست. اسلام خیلی جهات دارد و کسی که بخواهد اسلام را‏‎ ‎‏بشناسد، همۀ جهاتی که در اسلام هست، یعنی آن چیزی که‏‎ ‎‏مربوط به رشد فرد است، آنکه مربوط به رشد جامعه است، آنکه‏‎ ‎‏مربوط به سیاستی است که بین آن و سایر ملل هست، آنکه مربوط‏‎ ‎‏به اقتصاد است، آنکه مربوط به فرهنگ است، تمام اینها در اسلام‏‎ ‎‏هست. و مع الأسف بعضی از اشخاص را گفته می شود ـ همین‏

کتابنبوت از دیدگاه امام خمینی(س)صفحه 228
‏ ‏

‏جوانهایی که در اروپا هستند و زندگی می کنند یا در امریکا ـ اینها‏‎ ‎‏همان یک جهت را در نظر می گیرند و آن جهت مبارزه ـ عرض‏‎ ‎‏می کنم که ـ تظاهرات و امثال ذلک. البته مبارزه با دشمن، مبارزه با‏‎ ‎‏فساد، مبارزه با این حکومتهای فاسد، جزء برنامه های دولت‏‎ ‎‏است، دولت اسلامی است و جزء احکام اسلام است لکن‏‎ ‎‏انحصار به این ندارد.(225)‏

‏20 / 9 / 57‏

‏*  *  *‏

‏ ‏

‏ ‏

برنامه همه جانبۀ اسلام

‏اسلام... مکتبی است که برخلاف مکتبهای غیرتوحیدی، در تمام‏‎ ‎‏شئون فردی و اجتماعی و مادی و معنوی و فرهنگی و سیاسی و‏‎ ‎‏نظامی و اقتصادی دخالت و نظارت دارد و از هیچ نکته، ولو بسیار‏‎ ‎‏ناچیز که در تربیت انسان و جامعه و پیشرفت مادی و معنوی نقش‏‎ ‎‏دارد فروگذار ننموده است؛ و موانع و مشکلات سر راه تکامل را‏‎ ‎‏در اجتماع و فرد گوشزد نموده و به رفع آنها کوشیده است.(226)‏

‏15 / 3 / 68 (تاریخ قرائت)‏

‏*  *  *‏

‏ ‏

‏ ‏

برنامۀ فراگیر برای فرد و جامعه

‏هیچ حرکت و عملی از فرد و یا جامعه نیست مگر اینکه مذهب‏‎ ‎‏اسلام برای آن حکمی مقرر داشته است. بنابراین طبیعی است که‏‎ ‎‏مفهوم رهبر دینی و مذهبی بودن، رهبری علمای مذهبی است در‏‎ ‎‏همۀ شئون جامعه، چون اسلام هدایت جامعه را در همۀ شئون و‏‎ ‎‏ابعاد آن به عهده گرفته است.(227)‏

‏18 / 10 / 57‏

‏*  *  *‏


کتابنبوت از دیدگاه امام خمینی(س)صفحه 229

برنامۀ فراگیر برای دنیا و آخرت

‏اسلام یک چیزی نیست که برای یک طرف، قضیّه را فکر کرده‏‎ ‎‏باشد. اسلام در همۀ اطراف قضایا حکم دارد، تمام قضایای مربوط‏‎ ‎‏به دنیا، مربوط به سیاست، مربوط به اجتماع، مربوط به اقتصاد،‏‎ ‎‏تمام قضایای مربوط به آن طرف قضیه که اهل دنیا از آن بی اطلاعند.‏‎ ‎‏ادیان توحیدی آمده اند برای اینکه هر دو طرف قضیه را نگاه بکنند‏‎ ‎‏و طرح بدهند. نسبت به هر دو طرف قضیه آنها حکم دارند، طرح‏‎ ‎‏دارند. اینطور نیست که یا این طرف را، و از آن طرف غافل باشند؛ یا‏‎ ‎‏آن طرف را، و از این طرف غافل باشند. نه، آن طرف هم نظر دارند؛‏‎ ‎‏این طرف هم نظر دارند. خصوصاً اسلام که از همۀ ادیان بیشتر در‏‎ ‎‏این معنا پافشاری دارد که همۀ احکامش یک احکام مخلوط به‏‎ ‎‏سیاست است؛ دست به گردن است احکام... نمازش مخلوط به‏‎ ‎‏سیاست است؛ حَجش مخلوط به سیاست است؛ زکاتش سیاست‏‎ ‎‏است، ادارۀ مملکت است؛ خُمْسَش برای ادارۀ مملکت است.(228)‏

‏26 / 6 / 58‏

‏*  *  *‏

‏ ‏

‏ ‏

برنامه حکومت سیاسی و حکومت معنوی

‏اسلام حکومتی است که یک جنبه اش حکومت سیاسی است، و‏‎ ‎‏یک جنبه اش حکومت معنوی. یعنی دو طرف دارد انسان، دو‏‎ ‎‏وضع دارد انسان، دو رو دارد انسان: یک روی مادی [که] اسلام در‏‎ ‎‏این روی مادی در همۀ جهاتش احکام دارد؛ یک روی معنوی، که‏‎ ‎‏اصلاً مطرح نیست در رژیمها که انسان را تربیتهای معنوی و‏‎ ‎‏تهذیبی بکند تا برسد به مرتبه ای که دیگر هیچ کس نمی داند الاّالله‌.‏‎ ‎‏تا آنجا اسلام همین طور کشیده دست مردم را گرفته و برده است‏‎ ‎‏تا برساند به ملکوت اعلا. سایر رژیمها اینطور نیستند.(229)‏

‏30 / 11 / 57‏


کتابنبوت از دیدگاه امام خمینی(س)صفحه 230

 ضامن سعادت دو عالم

‏اسلام همه چیز دارد؛ اسلام هم دنیا دارد، هم آخرت دارد، اسلام‏‎ ‎‏همه بُعْدها را نظر به آن دارد. حکومت اسلامی مثل حکومتهای‏‎ ‎‏دیگر نیست که فقط به یک بُعْد نظر داشته باشند. حکومت‏‎ ‎‏اسلامی حکومتی است که همه اگر ان شاءالله‌ پیاده بشود...‏‎ ‎‏سعادت دنیا و آخرت ملتها را ضمانت کرده است و می کند.(230)‏

‏26 / 8 / 59‏

‏*  *  *‏

‏ ‏

‏ ‏

ضامن سعادت دو عالم

‏در رأس برنامه های اسلامی؛ هدایت است که شما را هدایت کند به‏‎ ‎‏راهی که هم دنیای شما تعمیر بشود و معمور باشد، و هم آخرت‏‎ ‎‏شما.(231)‏

‏19 / 11 / 59‏

‏*  *  *‏

‏ ‏

‏ ‏

جامع معنویت و حکومت الهیت و مادیت

‏اسلام همان طوری که به معنویات نظر دارد و همان طوری که به‏‎ ‎‏روحیات نظر دارد و تربیت دینی می کند و تربیت نفسانی می کند و‏‎ ‎‏تهذیب نفس می کند، همان طور [هم] به مادیات نظر دارد و مردم‏‎ ‎‏را تربیت می کند در عالم که چطور از مادیات استفاده کنند و چه‏‎ ‎‏نظر داشته باشند در مادیات. اسلام مادیات را همچو تعدیل‏‎ ‎‏می کند که به الهیات منجر می شود. اسلام در مادیات به نظر‏‎ ‎‏الهیات نظر می کند، و در الهیات به نظر مادیات نظر می کند. اسلام‏‎ ‎‏جامع مابین همۀ جهات است. و شما در روزی وارد شدید که ما به‏‎ ‎‏حکومت خودمان رسیدیم و همان طوری که اسلام معنویات را‏‎ ‎‏داشت، و در صدر اسلام حکومت را هم داشت.(232)‏

‏13 / 1 / 58‏


کتابنبوت از دیدگاه امام خمینی(س)صفحه 231

بعثت جامع معنویت و حکومت

‏برکات بعثت آن مقداری که در معنویات هست آن قدر در مادیات‏‎ ‎‏ظاهر نشده است، لکن آن مقداری هم که در مادیات ظاهر شده‏‎ ‎‏است باز قبل الاسلام نبوده است. اتصال معنویت به مادیت و‏‎ ‎‏انعکاس معنویت در همۀ جهات مادیت از خصوصیات قرآن است‏‎ ‎‏که افاضه فرموده است. قرآن در عین حالی که یک کتاب معنوی،‏‎ ‎‏عرفانی به آن طوری است که به دست ماها، به خیال ماها، به خیال‏‎ ‎‏جبرئیل امین هم نمی رسد، در عین حال یک کتابی است که‏‎ ‎‏تهذیب اخلاق را می کند، استدلال هم می کند، حکومت هم‏‎ ‎‏می کند و وحدت را هم سفارش می کند و قتال را هم سفارش‏‎ ‎‏می کند و این از خصوصیات کتاب آسمانی ماست که هم باب‏‎ ‎‏معرفت را باز کرده است تا حدودی که در حد انسان است و هم‏‎ ‎‏باب مادیات را و اتصال مادیات به معنویات را و هم باب حکومت‏‎ ‎‏را و هم باب خلافت را.(233)‏

‏21 / 2 / 62‏

‏*  *  *‏

‏ ‏

‏ ‏

قرآن جامع معنویت و حکومت

‏قرآن ... کتابی است که آدمی باید از اینجا تا آخر دنیا و تا آخر‏‎ ‎‏مراتب حرکت بکند، یک همچو کتابی است که هم معنویات انسان‏‎ ‎‏را درست می کند و هم حکومت را درست می کند. همه چیز توی‏‎ ‎‏قرآن هست.(234)‏

‏29 / 11 / 56‏

‏*  *  *‏

‎ ‎

‏ ‏

برنامه حکومتی ـ سیاسی همراه برنامه معنوی ـ عبادی

‏گمان نشود اسلام مثل مسیحیت هست، فقط یک رابطۀ معنوی ما‏‎ ‎‏بین افراد و خدای تبارک و تعالی است و بس. اسلام برنامۀ زندگی‏

کتابنبوت از دیدگاه امام خمینی(س)صفحه 232

‏دارد؛ اسلام برنامۀ حکومت دارد؛ اسلام قریب پانصد سال ـ تقریباً‏‎ ‎‏یا بیشتر ـ حکومت کرده است؛ سلطنت کرده است؛ با اینکه احکام‏‎ ‎‏اسلام در آن وقت باز آنطور اجرا نشده است که باید اجرا بشود‏‎ ‎‏لکن همان نیمۀ اجرا شده اش ممالک بزرگی را، وسیعی را، اداره‏‎ ‎‏کرده است با عزت و شوکت از همۀ جهات، از همۀ کیفیات. اسلام‏‎ ‎‏مثل سایر ادیانی که حالا در دست است ـ شاید آنها هم در وقت‏‎ ‎‏خودش اینطور بوده اند لکن سایر ادیانی که حالا در دست است،‏‎ ‎‏خصوصاً مسیحیت که هیچ ندارد جز چند کلمۀ اخلاقی و راجع به‏‎ ‎‏تدبیر مُدُن و راجع به سیاست مدن و راجع به کشورها و راجع به‏‎ ‎‏ادارۀ کشورها برنامه ندارد ـ گمان نشود که اسلام هم مثل آنها‏‎ ‎‏برنامه ندارد.(235)‏

‏23 / 8 / 44‏

‏*  *  *‏

‎ ‎

‏ ‏

سیاست همراه معنویت

‏خیال نکنید که اسلام فقط این تکه است؛ نماز و روزه است فقط،‏‎ ‎‏نیست این طور، اگر این طور بود پیغمبر هم می نشست توی‏‎ ‎‏مسجدش و نماز می خواند. چرا از اول عمرش تا آخر زحمت کشید،‏‎ ‎‏جنگ کرد، زد و خورد کرد، شکست خورد، شکست داد تا مسائل را‏‎ ‎‏آن قدری که می توانست عمل کرد. امیرالمؤمنین هم همین طور،‏‎ ‎‏دیگران هم همین طور، صلحا هم همین طورند، اشخاص بیدار این‏‎ ‎‏طورند. این طور نیست که بنشینند توی مسجد و کار به این کارها‏‎ ‎‏نداشته باشند. بنشینند توی خانه هایشان و کار به کسی نداشته‏‎ ‎‏باشند؛ بی طرف باشند؛ کاری ما به این کارها نداریم!(236)‏

‏14 / 11 / 63‏

‏*  *  *‏


کتابنبوت از دیدگاه امام خمینی(س)صفحه 233

نسبت اجتماعیات اسلام به عبادات آن

‏برای اینکه کمی معلوم شود فرق میان اسلام و آنچه به عنوان‏‎ ‎‏اسلام معرفی می شود تا چه حد است، شما را توجه می دهم به‏‎ ‎‏تفاوتی که میان «قرآن» و کتب حدیث، با رساله های عملیه هست:‏‎ ‎‏قرآن و کتابهای حدیث، که منابع احکام و دستورات اسلام است،‏‎ ‎‏با رساله های عملیه، که توسط مجتهدین عصر و مراجع نوشته‏‎ ‎‏می شود، از لحاظ جامعیت و اثری که در زندگانی اجتماعی‏‎ ‎‏می تواند داشته باشد بکلی تفاوت دارد. نسبت اجتماعیات قرآن با‏‎ ‎‏آیات عبادی آن، از نسبت صد به یک هم بیشتر است! از یک دوره‏‎ ‎‏کتاب حدیث، که حدود پنجاه کتاب‏‎[23]‎‏ است و همۀ احکام اسلام را‏‎ ‎‏در بردارد، سه ـ چهار کتاب مربوط به عبادات و وظایف انسان‏‎ ‎‏نسبت به پروردگار است؛ مقداری از احکام هم مربوط به‏‎ ‎‏اخلاقیات است؛ بقیه همه مربوط به اجتماعیات، اقتصادیات،‏‎ ‎‏حقوق، و سیاست و تدبیر جامعه است...‏

‏     نگذارید حقیقت و ماهیت اسلام مخفی بماند، و تصور شود که‏‎ ‎‏اسلام مانندمسیحیت اسمی ـ ونه حقیقی ـ چند دستور دربارۀ‏‎ ‎‏رابطۀ بین حق و خلق است، و «مسجد» فرقی با «کلیسا» ندارد.(237)‏

‏ ‏

‏*  *  *‏

‏ ‏

‏ ‏

تجلّی اصلاح اجتماعی و حاکمیت اسلامی در ادعیه و اذکار

‏پیغمبر اکرم در عین حالی که وظایف شخصی خودش را بجا‏‎ ‎‏می آورد و خلوتها با خدای تبارک و تعالی داشت، تشکیل حکومت‏‎ ‎‏داد و به انحاء عالم برای دعوت آدم فرستاد و مردم را دعوت کرد‏

کتابنبوت از دیدگاه امام خمینی(س)صفحه 234

‏به دیانت و دعوت کردند بعد به اجتماع. این طور نبود که بنای او‏‎ ‎‏این باشد که بنشیند توی خانه و ذکر بگوید. ذکر می گفت، لکن‏‎ ‎‏همان ذکر هم خودسازی بود. دعا می کرد، ولی همان دعا هم، هم‏‎ ‎‏خودسازی و هم مردمسازی بود و مردم را تجهیز می کرد برای‏‎ ‎‏مقاومت. تمام ادعیه ای که در لسان او و ائمۀ مسلمین واقع شده‏‎ ‎‏است، تمام این ادعیه، در عین حالی که دعوت به معنویات است،‏‎ ‎‏از راه دعوت معنویات، تمام مسائل مسلمین اصلاح می شود.(238)‏

‏23 / 2 / 63‏

‏*  *  *‏

‎ ‎

‏ ‏

مبارزه در هر شرایط

‏باید متشبث به آن سیره ای بشوید که پیغمبر اکرم و ائمۀ اسلام بین‏‎ ‎‏ما گذاشته است، که حتی آن روزی که دستهایشان بسته بود و‏‎ ‎‏نمی توانستند یک کلمه برخلاف سیاست دولت وقت بگویند، با‏‎ ‎‏ادعیه شان مردم را دعوت می کردند؛ دعا می کردند، با دعا مردم را‏‎ ‎‏دعوت می کردند و هر روزی که فرصت می کردند، در هر فرصتی‏‎ ‎‏دعوت را تصریحاً می کردند.(239)‏

‏23 / 2 / 63‏

‏*  *  *‏

‎ ‎

‏ ‏

پیوند سیاست و دیانت

‏ ‏

‏ ‏

پیوند قیام به قسط یا دخالت در سیاست

پیوند سیاست و دیانت در صدر اسلام

‏امروز همه فهمیده اند این را... که این مسئلۀ دخالت در امور‏‎ ‎‏سیاسی از بالاترین مسائلی است که انبیا برای او آمده بودند. قیام‏‎ ‎‏بالقسط و مردم را به قسط وارد کردن مگر می شود بدون دخالت‏‎ ‎‏در امور سیاسی؟ مگر امکان دارد بدون دخالت در سیاست و‏

کتابنبوت از دیدگاه امام خمینی(س)صفحه 235

‏دخالت در امور اجتماعی و در احتیاجات ملتها، کسی بدون اینکه‏‎ ‎‏دخالت کند، قیام به قسط باشد؟ ‏لِیَقُومَ النّاسُ بِالْقِسْطِ ‏باشد؟...‏

‏     این اشکال اولش به نبی اکرم وارد است. اگر ایشان هم به‏‎ ‎‏سرمایه دارهای مکه و حجاز کاری نداشت و تو مسجد می نشست و‏‎ ‎‏مسئله می گفت، جنگ پیش نمی آمد، کشتار نمی شد، عموی‏‎ ‎‏معظمش کشته نمی شد. و به سیدالشهدا وارد است. اگر سیدالشهدا‏‎ ‎‏می رفت پیش یزید و بیعت می کرد و مسئله گو، مسئله می گفت، با او‏‎ ‎‏می ساخت و مسئله می گفت، یزید خیلی هم احترام می کرد، دستش‏‎ ‎‏[را] هم می بوسید. ولی تکلیف این بود؟ ما وحشت داریم از اینکه‏‎ ‎‏چند هزار آدم از ما کشته شده است؟ اگر ما وحشت داریم، باید ما‏‎ ‎‏اصلاً طریقۀ انبیا را کنار بگذاریم. باید آن چیزی که انبیا آوردند، آن‏‎ ‎‏چیزی را که خدا امر کرده به آنها که بروید این سردمدارها را دعوت‏‎ ‎‏کنید، [رها کنیم.] دعوت همین نبود که بروند بگویند: آقا، مسلمان‏‎ ‎‏شو؛ چنانچه نشد، دیگر بروند سراغ کارشان. نخیر، دعوت‏‎ ‎‏می کردند، با شمشیر توی سرشان می زدند تا آدم بشوند، کشته‏‎ ‎‏می دادند و می کشتند... کدام روز پیغمبر خالی از این مسائل سیاسی‏‎ ‎‏و اجتماعی بود؛ از جنگ بود؟ پیغمبر نمی دانست مگر در احد‏‎ ‎‏اینقدر کشته می شود و در فلان، این همه عزیزان از بین می روند؟‏‎ ‎‏لکن تکلیف بود؛ خدا گفته بود این را. پیغمبر هم نمی توانست‏‎ ‎‏تخلف کند؛ امر خدا بود. خدا بینات فرستاده و میزان فرستاده و‏‎ ‎‏حدید فرستاده: ‏لِیَقُومَ النّاسُ بِالْقِسْط‏. اگر شد با بینات، با میزان ـ موازین‏‎ ‎‏هر چه هست ـ اگر نشد، حدید است. تو سر مردم با حدید زد تا‏‎ ‎‏اینکه اینها را آدم کرد، تا جامعه را جامعۀ صحیح کرد.(240)‏

‏18 / 6 / 60‏

‏*  *  *‏


کتابنبوت از دیدگاه امام خمینی(س)صفحه 236

منحصر کردن اسلام به امور عبادی

‏دستهای ناپاک و عقلهای ضعیف موجب این شد که بعد از‏‎ ‎‏رسول الله‌ و صدر اسلام کم کم مردم را از آن مسائل اصلی که در‏‎ ‎‏نظر اسلام بوده است، منحرف کنند و مردم را متوجه به فقط یک‏‎ ‎‏مسائل جزئی بکنند و در مسائل عمومی کلی، که کشورهای‏‎ ‎‏اسلامی به آن احتیاج دارند بی طرف باشند و احیاناً هم مخالف‏‎ ‎‏باشند. این یک نقشۀ شیطانی بوده است که از زمان بنی امیّه و بنی‏‎ ‎‏عباس طرح ریزی شده است و بعد از آن هم هر حکومتی که آمده‏‎ ‎‏است، تأیید این امر را کرده است. و اخیراً هم که راه شرق و غرب‏‎ ‎‏به دولتهای اسلامی باز شد، این امر در اوج خودش قرار گرفت که‏‎ ‎‏اسلام، یک مسائل شخصی بین بنده و خداست و سیاست از‏‎ ‎‏اسلام جداست و نباید مسلمانان در سیاست دخالت کنند و نباید‏‎ ‎‏روحانیون وارد سیاست بشوند؛ آنها همان در مسجدها محبوس‏‎ ‎‏باشند و همۀ کارشان این باشد که بروند نماز بخوانند و چند کلمه‏‎ ‎‏هم دعا کنند و برگردند منزل. این یک نقشه ای بوده است که از‏‎ ‎‏صدر اسلام ریشه دارد و امروز که دولتهای شرق و غرب،‏‎ ‎‏قدرتهای بزرگ شرق و غرب در مقابل اسلام ایستاده اند، به اوج‏‎ ‎‏خود رسیده.(241)‏

‏3 / 5 / 61‏

‏*  *  *‏

‎ ‎

‏ ‏

مسخ مفاهیم مربوط به ظلم ستیزی ادیان

‏یکی از بدترین چیزی که اجانب در بین مردم و در بین خود ما القا‏‎ ‎‏کردند، این است که اسلام برای این است که ما همان عبادت‏‎ ‎‏بکنیم. چنانکه مذهب مسیح را هم مسخ کردند؛ مذهب مسیح‏‎ ‎‏مسخ شد. مسیح هرگز نمی شود که دعوتش این باشد که فقط‏‎ ‎‏عبادت بکنید، ظَلَمه را بگذارید به کار خودشان! این نمی شود؛‏

کتابنبوت از دیدگاه امام خمینی(س)صفحه 237

‏نبی نمی تواند اینطور باشد. مسخ شده است اینها. اینها اسلام را در‏‎ ‎‏نظر ما، در نظر جاهلین مسخ کردند؛ اسلام را به صورت دیگر‏‎ ‎‏نشان دادند. و این از کیدهایی بود که با نقشه ها پیاده شده‏‎ ‎‏است.(242)‏

‏11 / 12 / 57‏

‏*  *  *‏

‎ ‎

‏ ‏

ترویج گوشه نشینی و عزلت گزینی

‏دستهای مرموز جهانخواران به وسیلۀ اشخاص و گروههایی که در‏‎ ‎‏قشرهای ملتهای اسلامی نفوذ کرده اند در طول سالیان دراز یک‏‎ ‎‏برنامه ای را انجام دادند. و مع الأسف انجام گرفت، و ثمرات‏‎ ‎‏خبیث خودش را تحویل ملتها داد. و آن این معنا که روحانیون باید‏‎ ‎‏در مساجد و در حجره ها و در زاویه های منزوی باشند... این امر را‏‎ ‎‏از اروپا گرفته بودند، آنها هم روحانیت خودشان را منزوی کرده‏‎ ‎‏بودند تا هر کاری که می خواهند به سر ملتها بیاورند و کسی نباشد‏‎ ‎‏چرا بگوید.(243)‏

‏14 / 12 / 59‏

‏*  *  *‏

‎ ‎

‏ ‏

شیوه استعمار نو در استضعاف و استثمار ملتها

‏همه می دانیم و باید بدانیم که آنچه از قرنها پیش تاکنون بر سر‏‎ ‎‏مسلمین آمده، خصوصاً در یکی دو قرن اخیر که دست دولتهای‏‎ ‎‏اجنبی به کشورهای اسلامی باز شده و سایۀ شوم آنان بلاد‏‎ ‎‏مسلمین را به تاریکی و ظلمات کشانده است و ذخایر خداداد آنان‏‎ ‎‏را به باد فنا داده و به طور مداوم می دهد، غفلت مسلمانان از‏‎ ‎‏مسائل سیاسی و اجتماعی اسلام است، که به دست استعمارگران‏‎ ‎‏و استثمارچیان و عمّال غربزده و شرقزدۀ آنان به توده های‏

کتابنبوت از دیدگاه امام خمینی(س)صفحه 238

‏مسلمانان محروم تحمیل شده است؛ که حتی غالب علمای اسلام‏‎ ‎‏گمان می کردند و می کنند که اسلام از سیاست منزه است و یک‏‎ ‎‏شخص مسلمان نباید در سیاست دخالت کند. چپاولگران حیله گر‏‎ ‎‏کوشش کردند به دست عمال به اصطلاح روشنفکرِ خود اسلام را‏‎ ‎‏همچون مسیحیت منحرف به انزوا کشانند و علما را در چهارچوب‏‎ ‎‏مسائل عبادی محبوس کنند؛ و ائمۀ جماعات را در مساجد و‏‎ ‎‏محافل عقد و ازدواج منزوی، و مقدسین از توده را سرگرم ذکر و‏‎ ‎‏دعا، و جوانان عزیز را سرگرم عیش و نوش، از صحنۀ امور‏‎ ‎‏سیاسی و اجتماعی و اهتمام به امور مسلمین و گرفتاری بلاد‏‎ ‎‏اسلامی خارج نمایند. و در این امر توفیق بسزایی پیدا کردند. و از‏‎ ‎‏این جهالت و غفلت ما سوء استفاده نمودند، و بلاد مسلمین را یا‏‎ ‎‏مستعمره خویش نمودند و یا به استثمار کشیدند؛ و بسیاری از‏‎ ‎‏سلاطین و حکام مسلمین را استخدام نموده، و با دست آنان ملتها‏‎ ‎‏را به استضعاف و استثمار کشاندند؛ و وابستگی و فقر و فاقه و‏‎ ‎‏پیامدهای آنها گریبانگیر توده های دربند گردید.(244)‏

‏12 / 6 / 62‏

‏*  *  *‏

‎ ‎

‏ ‏

نهان کردن چهره تشکیلات حکومتی اسلام

‏کارشناسان استعمار با کمال تزویر و حیله، با اسم اسلام دوستی و‏‎ ‎‏شرق شناسی پرده های ضخیمی بر چهرۀ نورانی اسلام کشیده و‏‎ ‎‏اسلام را با معماریها و نقاشیها و ابنیۀ عالیه و هنرهای زیبا معرفی‏‎ ‎‏نموده و حکومتهای جائرانۀ ضد اسلامی اموی و عباسی و عثمانی‏‎ ‎‏را به اسم خلافت اسلامی به جامعه ها تحویل داده اند، و چهرۀ‏‎ ‎‏واقعی اسلام را در پشت این پرده ها پنهان نگاه داشته؛ به طوری که‏‎ ‎‏امروز مشکل است ما بتوانیم حکومت اسلام و تشکیلات اساسی‏

کتابنبوت از دیدگاه امام خمینی(س)صفحه 239

‏و سیاسی و اقتصادی و اجتماعی آن را بر جوامع بشری ـ حتی‏‎ ‎‏مسلمین ـ بفهمانیم.(245)‏

‏27 / 4 / 49‏

‏*  *  *‏

‎ ‎

‏ ‏

گرفتن خاصیت احیاگری و برانگیزانندگی از اسلام

‏نهضت اسلام در آغاز گرفتار یهود شد؛ و تبلیغات ضد اسلامی و‏‎ ‎‏دسایس فکری را نخست آنها شروع کردند؛ و به طوری که‏‎ ‎‏ملاحظه می کنید دامنۀ آن تا به حال کشیده شده است. بعد از آنها‏‎ ‎‏نوبت به طوایفی رسید که به یک معنی شیطانتر از یهودند. اینها به‏‎ ‎‏صورت استعمارگر از سیصد سال پیش، یا بیشتر به کشورهای‏‎ ‎‏اسلامی راه پیدا کردند؛‏‎[24]‎‏ و برای رسیدن به مطامع استعماری خود‏‎ ‎‏لازم دیدند که زمینه هایی فراهم سازند تا اسلام را نابود کنند.‏‎ ‎‏قصدشان این نبود که مردم را از اسلام دور کنند تا نصرانیت‏‎ ‎‏نضجی بگیرد؛ چون اینها نه به نصرانیت اعتقاد داشتند و نه به‏‎ ‎‏اسلام؛ لکن در طول این مدت، و در اثنای جنگهای صلیبی،‏‎[25]‎‎ ‎‏احساس کردند آنچه سدی در مقابل منافع مادی آنهاست و منافع‏‎ ‎‏مادی و قدرت سیاسی آنها را به خطر می اندازد اسلام و احکام‏‎ ‎‏اسلام است و ایمانی که مردم به آن دارند. پس، به وسایل مختلف‏

کتابنبوت از دیدگاه امام خمینی(س)صفحه 240

‏بر ضد اسلام تبلیغ و دسیسه کردند. مبلغینی که در حوزه های‏‎ ‎‏روحانیت درست کردند، و عمالی که در دانشگاهها و موسسات‏‎ ‎‏تبلیغات دولتی یا بنگاههای انتشاراتی داشتند، و مستشرقینی که‏‎ ‎‏در خدمت دولتهای استعمارگر هستند، همه دست به دست هم‏‎ ‎‏داده در تحریف حقایق اسلام کار کردند. به طوری که بسیاری از‏‎ ‎‏مردم و افراد تحصیلکرده نسبت به اسلام گمراه و دچار اشتباه‏‎ ‎‏شده اند.‏

‏     اسلام دین افراد مجاهدی است که به دنبال حق و عدالتند. دین‏‎ ‎‏کسانی است که آزادی و استقلال می خواهند. مکتب مبارزان و‏‎ ‎‏مردم ضد استعمار است. اما اینها اسلام را طور دیگری معرفی‏‎ ‎‏کرده اند و می کنند. تصور نادرستی که از اسلام در اذهان عامه به‏‎ ‎‏وجود آورده و شکل ناقصی که در حوزه های علمیه عرضه‏‎ ‎‏می شود برای این منظور است که خاصیت انقلابی و حیاتی‏‎ ‎‏اسلامی را از آن بگیرند، و نگذارند مسلمانان در کوشش و جنبش‏‎ ‎‏و نهضت باشند؛ آزادیخواه باشند؛ دنبال اجرای احکام اسلام‏‎ ‎‏باشند؛ حکومتی به وجود بیاورند که سعادتشان را تامین کند؛‏‎ ‎‏چنان زندگی داشته باشند که در شان انسان است.‏

‏مثلاً تبلیغ کردند که اسلام دین جامعی نیست؛ دین زندگی نیست؛‏‎ ‎‏برای جامعه نظامات و قوانین ندارد؛ طرز حکومت و قوانین‏‎ ‎‏حکومتی نیاورده است. اسلام فقط احکام حیض و نفاس است.‏‎ ‎‏اخلاقیاتی هم دارد؛ اما راجع به زندگی و ادارۀ جامعه چیزی‏‎ ‎‏ندارد.(246)‏

‏ ‏

‏*  *  *‏

‏ ‏


کتابنبوت از دیدگاه امام خمینی(س)صفحه 241

اسلام منزوی

‏مع الأسف به قدری تبلیغات دامنه دار دشمنان اسلام در همۀ‏‎ ‎‏مسائل اسلامی زیاد و دامنه دار بوده است که به خود مسلمین هم‏‎ ‎‏باورانده اند که نباید دخالت در سیاست بکنند، به خود روحانیون‏‎ ‎‏هم. بسیاری از روحانیون هم باورشان آمده است که روحانی نباید‏‎ ‎‏دخالت در سیاست بکند. روحانی باید مسئله بگوید، آن هم‏‎ ‎‏مسائل غیرسیاسی. مسائل سیاسی اسلام چندین برابر مسائل‏‎ ‎‏عبادی اش است، برای اینکه آن مسائل سیاسی هم عبادت است‏‎ ‎‏مع الاضافه. کتب اسلام، کتب فقهی اسلام مشحون از مسائل‏‎ ‎‏سیاسی است، مشحون از مسائل اجتماعی است. و آن وقت یک‏‎ ‎‏دسته نادان گمان می کنند که اسلام مثل سایر ادیان منحرفه ـ که آن‏‎ ‎‏هم در اول اینطور نبوده است، بعد با دست همین استعمارگران به‏‎ ‎‏اینجا رسیده است ـ وضع این است که باید روحانی فقط بنشیند و‏‎ ‎‏دو رکعت نماز بخواند و برود منزلش و همان جا چرت بزند تا‏‎ ‎‏دوباره وقت نماز دیگر بیاید. اینها همه تبلیغاتی بوده است که در‏‎ ‎‏طول مدت از آنوقتی که اسلام تولد پیدا کرد و قدرت پیدا کرد به‏‎ ‎‏دست خلفای اُمَوی و عبّاسی و بعد هم به دست حکومت های‏‎ ‎‏مرتجع و بعد هم به دست قدرت های بزرگ این مسائل شده است‏‎ ‎‏که اسلام را منزوی کنند و منزوی کردند. آن اسلامی که به درد‏‎ ‎‏جامعه نرسد، و آن اسلامی که به درد حکومت جامعه نرسد، آن‏‎ ‎‏اسلام منزوی است. اسلام منزوی در مساجد بود. با اسم اسلام،‏‎ ‎‏اسلام را منزوی کردند در چهار دیوار مساجد، مساجد‏‎ ‎‏بی تحرک.(247)‏

‏25 / 5 / 62‏

‏*  *  *‏

‏ ‏


کتابنبوت از دیدگاه امام خمینی(س)صفحه 242

اسلام منهای حکومت و سیاست

‏راجع به اسلام شروع کردند تبلیغات کردن به اینکه اسلام یک‏‎ ‎‏مکتبی است می گوید: ملایم! کم کم لابد پیش می آیند؛ یک مکتبی‏‎ ‎‏است که مربوط به دعا و ذکر، و یک روابطی مابین مردم و مابین‏‎ ‎‏خالق، و سیاست را کاری به آن ندارد.اسلام به حکومت کار ندارد،‏‎ ‎‏به سیاست کار ندارد. این را آنقدر تبلیغات روی آن کردند که در‏‎ ‎‏جامعۀ خود روحانیت هم به خورد آنها هم دادند، که بسیاری از‏‎ ‎‏آنها هم همین اعتقاد را پیدا کردند که روحانی به سیاست چه کار‏‎ ‎‏دارد، به حکومت چه کار، به نظام حکومت چه کار دارد. روحانی‏‎ ‎‏مسجد برود و نماز بخواند و عرض می کنم که از این صنف کارها:‏‎ ‎‏درس بگوید و مباحثه بکند و این آداب شرعیه را به مردم نشان‏‎ ‎‏بدهد.‏

‏     آنها دیدند که نماز روحانیون و نماز اسلام هیچ به آنها ضرر‏‎ ‎‏ندارد؛ هرچه می خواهند نماز بخوانند. آنها به نفت کار نداشته‏‎ ‎‏باشند، نماز بخوانند تا هرچه می خواهند خسته بشوند. درس‏‎ ‎‏هرچه دلشان می خواهد بگویند؛ مباحثه هم هرچه می خواهند‏‎ ‎‏بکنند؛ کار نداشته باشند به اینکه سیاست استعماری در اینجا‏‎ ‎‏نباید اجرا بشود، هر کاری می خواهند بکنند. اینقدر خواندند به‏‎ ‎‏مردم و تبلیغات کردند که مردم همه تقریباً، به این معنی عادت‏‎ ‎‏کردند ـ که حالا هم باز این صحبت هست ـ که دخالت در سیاست‏‎ ‎‏در شأن روحانیت نیست؛ شأن روحانیت نیست که برودو ببیند که‏‎ ‎‏کیفیت حکومت چیست، و چه می کنند این ظَلَمه با مردم. شأن‏‎ ‎‏روحانیت همانهاست که توی مدارس باشند و نماز جماعتی هم‏‎ ‎‏بخوانند اول ظهر و اول مغرب! مردم هم همین مقدار به روحانیت‏‎ ‎‏بیشتر نظر نداشته باشند.اسلام رااصلش می گفتندکاری نداردبه‏‎ ‎‏سیاست. ... سیاست و دیانت ازهم جداست. سیاست مال آنها و‏

کتابنبوت از دیدگاه امام خمینی(س)صفحه 243

‏دیانت مال ما! مراکز قدرت دست آنها که هر کاری می خواهند‏‎ ‎‏بکنند، و مساجد و پیرمردهای توی مسجد هم مال ما! این تقسیمی‏‎ ‎‏است که از اول کردند...‏

‏     بنابراین، اسلام را [معرفی کردند] به اینکه اولاً مکتبش بیش از‏‎ ‎‏اینکه یک نمازی خوانده بشود و یک روزه ای گرفته بشود و اینها،‏‎ ‎‏نیست و کاری به زندگی مردم ندارد، کاری به دنیای مردم ندارد؛ و‏‎ ‎‏از آن طرف روحانیون را معرفی کردند که قدرتها اینها را روی کار‏‎ ‎‏آوردند برای اینکه افیون باشند از برای جامعه. اینها مردم را‏‎ ‎‏خواب کنند، سست کنند، که اگر آنها ببرند [اموال مردم] را، اینها‏‎ ‎‏نتوانند حرف بزنند؛ یعنی دیگر مردم را نگذارند حرف بزنند. اینها‏‎ ‎‏خواب کنند مردم را، و آنها ... اموالشان را ببرند. این را اینقدر تبلیغ‏‎ ‎‏کردند و گفتند که حتی بعض روشنفکرهای ما هم که بی اطلاع از‏‎ ‎‏قرآن و سنت بودند، باورشان آمده است؛ و آنها هم دنبال کردند و‏‎ ‎‏هم نفس شدند با آنها.(248)‏

‏23 / 7 / 57‏

‏*  *  *‏

‎ ‎

‏ ‏

تبلیغ قداست و معنویت با دوری از سیاست

‏از توطئه های مهمی که در قرن اخیر، خصوصاً در دهه های معاصر،‏‎ ‎‏و بویژه پس از پیروزی انقلاب آشکارا به چشم می خورد، تبلیغات‏‎ ‎‏دامنه دار با ابعاد مختلف برای مأیوس نمودن ملتها و خصوص‏‎ ‎‏ملت فداکار ایران از اسلام است. گاهی ناشیانه... و گاهی موذیانه و‏‎ ‎‏شیطنت آمیز به گونۀ طرفداری از قداست اسلام که اسلام و دیگر‏‎ ‎‏ادیان الهی سر و کار دارند با معنویات و تهذیب نفوس و تحذیر از‏‎ ‎‏مقامات دنیایی و دعوت به ترک دنیا و اشتغال به عبادات و اذکار و‏‎ ‎‏ادعیه که انسان را به خدای تعالی نزدیک و از دنیا دور می کند، و‏

کتابنبوت از دیدگاه امام خمینی(س)صفحه 244

‏حکومت و سیاست و سررشته داری برخلاف آن مقصد و مقصود‏‎ ‎‏بزرگ و معنوی است، چه اینها تمام برای تعمیر دنیا است و آن‏‎ ‎‏مخالف مسلک انبیای عظام است! و مع الأسف تبلیغ به وجه دوم‏‎ ‎‏در بعض از روحانیان و متدینان بیخبر از اسلام تأثیر گذاشته که‏‎ ‎‏حتی دخالت در حکومت و سیاست را به مثابۀ یک گناه و فسق‏‎ ‎‏می دانستند و شاید بعضی بدانند! و این فاجعۀ بزرگی است که‏‎ ‎‏اسلام مبتلای به آن بود...‏

‏     و اما طایفۀ دوم که نقشۀ موذیانه دارند و اسلام را از حکومت و‏‎ ‎‏سیاست جدا می دانند. باید به این نادانان گفت که قرآن کریم و‏‎ ‎‏سنت رسول الله‌ ـ صلی الله‌ علیه و آله ـ آنقدر که در حکومت و‏‎ ‎‏سیاست احکام دارند در سایر چیزها ندارند؛ بلکه بسیار از احکام‏‎ ‎‏عبادی اسلام، عبادی ـ سیاسی است که غفلت از آنها این مصیبتها‏‎ ‎‏را به بار آورده. پیغمبر اسلام (ص) تشکیل حکومت داد مثل سایر‏‎ ‎‏حکومتهای جهان لکن با انگیزۀ بسط عدالت اجتماعی. و خلفای‏‎ ‎‏اول اسلامی حکومتهای وسیع داشته اند و حکومت علی بن‏‎ ‎‏ابیطالب ـ علیه السلام ـ نیز با همان انگیزه، به طور وسیعتر و‏‎ ‎‏گسترده تر از واضحات تاریخ است. و پس از آن بتدریج حکومت‏‎ ‎‏به اسم اسلام بوده؛ و اکنون نیز مدعیان حکومت اسلامی به پیروی‏‎ ‎‏از اسلام و رسول اکرم ـ صلی الله‌ علیه و آله ـ بسیارند.(249)‏

‏15 / 3 / 68 (تاریخ قرائت)‏

‏*  *  *‏

‏ ‏

‏ ‏

حفظ قداست و معنویت همراه حکومت و سیاست

‏اینها دیدند که یک کار خطرناکی است برای آنها برای اینکه یک‏‎ ‎‏حکومت اسلامی دارد درست می شود؛ اینها هم نمی خواهند این‏‎ ‎‏را. گوینده شان گاهی می گوید که بگذارید که روحانیون قداستشان‏

کتابنبوت از دیدگاه امام خمینی(س)صفحه 245

‏را حفظ بکنند! «قداست روحانیون» که اینها می گویند معنایش این‏‎ ‎‏است که بگذارید روحانیون مشغول مسجد و محراب ـ همین‏‎ ‎‏مقدار در همین حدود ـ باشند، و سیاست را به امپراتور واگذار‏‎ ‎‏کنید. این یک تِزی است که مسجد مال پاپ؛ سیاست مال امپراتور.‏‎ ‎‏اینها هم می گویند مسجدها مال شماست، بروید تو مسجدتان نماز‏‎ ‎‏بخوانید، درس هم می خواهید بگویید؛ درس هم بگویید هیچ‏‎ ‎‏مانعی ندارد، اما در یک حدودی، نه اینکه تو مسجد بروید و‏‎ ‎‏سنگر بگیرید برای ما؛ یا توی مدرسه بروید و برای ما ایجاد‏‎ ‎‏زحمت بکنید. نه، آن نه! همان مقداری که «قداست» شما محفوظ‏‎ ‎‏باشد، بگویند یک آدم مقدس، آدم خوب مُهذَّبی است؛ یک آدمی‏‎ ‎‏است که اگر نفتش را هم ببرند، حرفی نمی زند و می گوید بردند؛‏‎ ‎‏مال دنیا است چه ارزشی دارد! اینها این جور «قداست» را‏‎ ‎‏می خواهند و نمی دانند که اسلام و پیغمبر اسلام و اولیای اسلام با‏‎ ‎‏تمام قداست این مسائل را داشتند، تمام قداست و الوهیت‏‎ ‎‏محفوظ بوده است، مع ذلک می رفتند و اشخاصی که برخلاف‏‎ ‎‏مسیر انسانیت هستند آنها را دفع می کردند و سیاست مملکت را‏‎ ‎‏حفظ می کردند و منافات با قداست هم نداشتند؛ یعنی ما‏‎ ‎‏روحانیون، قداستشان از حضرت امیر زیادتر باشد؟ اینها ادعا‏‎ ‎‏دارند یا او را قداست برایش قائل نیستند؟! این منطق این است که‏‎ ‎‏شما قداستتان را حفظ کنید و کار نداشته باشید دیگر به حکومت‏‎ ‎‏و به جریان سیاست مملکت. خوب، اینها می خواهند بگویند‏‎ ‎‏پیغمبر اسلام و حضرت امیر ـ سلام الله‌ علیه ـ قداست خودشان را‏‎ ‎‏حفظ نکرده بودند؟ برای اینکه آنها کار داشتند، نمی توانند بگویند‏‎ ‎‏آنها کار نداشتند. حضرت امیر، والی می فرستاد، خود پیغمبر هم‏‎ ‎‏اینطور والی می فرستاد آن طرف و آن طرف، جنگ می کردند؛ با‏

کتابنبوت از دیدگاه امام خمینی(س)صفحه 246

‏کذا و سیاست مملکت دست خود آنها بود. این آدمی که می گوید‏‎ ‎‏که بگذارید روحانیت قداست خودش را حفظ کند منطقش این‏‎ ‎‏است که امیرالمؤمنین هم قداست نداشت! برای اینکه این داخل‏‎ ‎‏شد در امور مملکتی و اینها، خود پیغمبر هم که نداشت! پس‏‎ ‎‏معلوم می شود تو نمی خواهی قداست ما حفظ شود، تو یک‏‎ ‎‏شیطنتی می کنی که اینها را کنار بزنی و اربابها بیایند سراغ کار.(250)‏

‏29 / 6 / 58‏

‏*  *  *‏

‎ ‎

‏ ‏

حفظ قداست و معنویت

همراه حکومت و سیاست

‏پیغمبر اسلام در سیاست دخالت نمی کرد؟ می توانید بگویید‏‎ ‎‏پیغمبر هم یک عامل سیاسی بوده، پس کنار؟ در امور سیاست‏‎ ‎‏وارد نمی شد؟ تمام عمرش در امور سیاسی بود؛ تمام عمرش را‏‎ ‎‏صرف کرد در سیاست اسلامی و حکومت اسلامی تشکیل داد.‏‎ ‎‏حضرت امیر حکومت اسلامی داشت و حکومتهای اسلامی‏‎ ‎‏می فرستاد آن طرف. اینها سیاست نبودند؟ حضرت امیر را تخطئه‏‎ ‎‏می کنید؟... شما قبول ندارید که [این طور بوده؟] یا باید قبول‏‎ ‎‏نکنید که اصلاً پیغمبر اسلام وارد سیاست می شد؛ و حکومتی‏‎ ‎‏نداشته و گوشۀ مدینه توی مسجد نشسته بوده و مسئله می گفته؛‏‎ ‎‏این جور بوده؟ حضرت امیر هم گوشۀ خانه اش نشسته بود و‏‎ ‎‏عبایش را روش می کشیده و می رفته مسجد نماز می خوانده‏‎ ‎‏برمی گشته باز آنجا می نشسته مطالعه می کرده، مسئله این بوده؟ یا‏‎ ‎‏اینها از اول وارد سیاست بودند؟‏

‏     مدتی که مکه بود، حضرت رسول (ص) نمی توانست یک‏‎ ‎‏حکومتی تشکیل بدهد، لکن مشغول جمع آوری افراد بود،‏‎ ‎‏مشغول یک سیاست زیرزمینی بود. بعد که کار را درست دید و‏

کتابنبوت از دیدگاه امام خمینی(س)صفحه 247

‏آمدند به مدینه، آنجا دیگر حکومتی بود، تشکیل دادند و‏‎ ‎‏فرستادند. همان آخری هم که در رختخواب رحلت خوابیده‏‎ ‎‏بودند، جیش اسامه بیرون شهر مهیا بودند برای رفتن و حضرت‏‎ ‎‏رسول گفت: «خدا لعنت کند کسی را که تخلف کند» ـ به حسب‏‎ ‎‏روایت ـ از جیش اسامه.‏‎[26]‎‏ قضیه، بعد از مرگشان هم می خواستند‏‎ ‎‏درست بکنند ـ کردند درست. آن همه شمشیری که حضرت امیر‏‎ ‎‏زد، به ما حالی کرده بودند که یکی از خلاف مروتها پوشیدن لباس‏‎ ‎‏جندی است. این خلاف است، این با عدالت نمی سازد! حضرت‏‎ ‎‏امیر هم مگر عادل نبود؟ سیدالشهدا مگر عادل نبود؟ خلاف‏‎ ‎‏مروت بود آن کاری که سیدالشهدا می کرد؟! آن کاری که حضرت‏‎ ‎‏امیر می کرد؟!‏

‏     اینها می خواستند از ما و از شما و از روحانیون یک موجود‏‎ ‎‏بی خاصیتی درست کنند که هیچ رنگ و بویی نداشته باشد و هیچ‏‎ ‎‏کاری نداشته باشد به اینکه به این ملت چه می گذرد، به این مخازن‏‎ ‎‏ملت چه می گذرد، حکومت چه می کند، این قلدرها چه می کنند با‏‎ ‎‏ملت، این خانها چه می کنند با ملت. یک اشخاص بی رنگ و بویی‏‎ ‎‏می خواستند، که خیلی هم [به آنها] احترام می کردند: شما بنشینید‏‎ ‎‏سر جاهاتان و مسئله تان را بگویید، ما احترامتان هم می کنیم، سلام‏‎ ‎‏بلند بالایی هم به شما می دهیم، اما اگر یک قدم آن طرف‏‎ ‎‏بگذارید، نه، دیگر اینجا حد شما نیست، حد شما تا آنجایی است‏‎ ‎‏که مسئله بگویید و بیایید مسجد و خیلی هم که چی بشود، یک‏‎ ‎‏مجلس فاتحه ای باشد، بروید مجلس فاتحه بنشینید... بنابراین بود‏‎ ‎‏که این قشری که می تواند بسیج کند ملت را و قدرت دارد که تمام‏‎ ‎‏ملت را تحت یک مطلب وارد کند، اگر مهلت به او بدهند این را‏

کتابنبوت از دیدگاه امام خمینی(س)صفحه 248

‏کنار بگذارد با حیله های مختلف: یکی همان باورآوردن به خود‏‎ ‎‏آقایان و به ملت [بود] که اینها نباید در امور سیاسی داخل بشوند،‏‎ ‎‏خلاف شأن آنهاست.‏

‏     حتی این آخری می گفتند که با قداست اینها مخالف است؛ با‏‎ ‎‏قداست اهل علم، وارد شدن در حکومت و سیاست مخالف‏‎ ‎‏است. این قداست در زمان حضرت رسول نبوده؟ حضرت رسول‏‎ ‎‏قداستش محفوظ نمی مانده؟ حضرت امیر قداست نداشته؟‏‎ ‎‏حضرت سیدالشهدا و امام حسن قداست نداشتند؟(251)‏

‏10 / 4 / 60‏

‏*  *  *‏

‏ ‏

‏ ‏

تلاش استعمار در پوشاندن چهرۀ سیاسی اسلام

‏نقشه آن است که ما را عقب مانده نگه دارند، و به همین حالی که‏‎ ‎‏هستیم و زندگی نکبت باری که داریم نگه دارند تا بتوانند از‏‎ ‎‏سرمایه های ما، از مخازن زیرزمینی و منابع و زمینها، و نیروی‏‎ ‎‏انسانی ما استفاده کنند. می خواهند ما گرفتار و بیچاره بمانیم؛‏‎ ‎‏فقرای ما در همین بدبختی بمانند و به احکام اسلام، که مسالۀ فقر‏‎ ‎‏و فقرا را حل کرده است، تسلیم نشوند؛ و آنان و عمالشان در‏‎ ‎‏کاخهای بزرگ بنشینند، و آن زندگانی مرفه و کذایی را داشته‏‎ ‎‏باشند.‏

‏     اینها نقشه هایی است که دامنه اش حتی به حوزه های دینی و‏‎ ‎‏علمی رسیده است؛ به طوری که اگر کسی بخواهد راجع به‏‎ ‎‏حکومت اسلام و وضع حکومت اسلام صحبتی بکند، باید با تقیه‏‎ ‎‏صحبت کند، و با مخالفت استعمارزدگان روبه رو شود. ... اکنون‏‎ ‎‏کار به اینجا رسیده که لباس جندی (سربازی) را جزء خلاف‏

کتابنبوت از دیدگاه امام خمینی(س)صفحه 249

‏مروت و عدالت می دانند!‏‎[27]‎‏ در صورتی که ائمه دین ما جندی‏‎ ‎‏(سرباز) بودند؛ سردار بودند؛ جنگی بودند. در جنگهایی که‏‎ ‎‏شرحش را در تاریخ ملاحظه می فرمایید با لباس سربازی به جنگ‏‎ ‎‏می رفتند؛ آدم می کشتند؛ کشته می دادند. امیرالمؤمنین(ع) «خود»‏‎ ‎‏بر سر مبارک می گذاشت و زره بر تن می کرد و شمشیر حمایل‏‎ ‎‏داشت. حضرت امام حسن(ع) و سیدالشهداء چنین بودند. بعد هم‏‎ ‎‏فرصت ندادند وگرنه حضرت باقر(ع) هم اینطور می بود حالا‏‎ ‎‏مطلب به اینجا رسیده که پوشیدن لباس جندی مضر به عدالت‏‎ ‎‏انسان است! و نباید لباس جندی پوشید! و اگر بخواهیم حکومت‏‎ ‎‏اسلامی تشکیل دهیم، باید با همین عبا و عمامه تشکیل حکومت‏‎ ‎‏دهیم، و الاّ خلاف مروت و عدالت است! اینها موج همان تبلیغاتی‏‎ ‎‏است که به اینجا رسیده؛ و ما را به اینجا رسانیده است که حالا‏‎ ‎‏محتاجیم زحمت بکشیم تا اثبات کنیم که اسلام هم قواعد‏‎ ‎‏حکومتی دارد.(252)‏

‏ ‏

‏*  *  *‏

‎ ‎

‏ ‏

پیوند رهبری سیاسی و دینی در صدر اسلام

‏این را که دیانت باید از سیاست جدا باشد و علمای اسلام در امور‏‎ ‎‏اجتماعی و سیاسی دخالت نکنند، استعمارگران گفته و شایع‏‎ ‎‏کرده اند. این را بی دینها می گویند. مگر زمان پیغمبر اکرم(ص)‏‎ ‎


کتابنبوت از دیدگاه امام خمینی(س)صفحه 250

‏سیاست از دیانت جدا بود؟ مگر در آن دوره عده ای روحانی‏‎ ‎‏بودند، و عدۀ دیگر سیاستمدار و زمامدار؟ مگر زمان خلفای حق،‏‎ ‎‏یا ناحق، زمان خلافت حضرت امیر(ع) سیاست از دیانت جدا‏‎ ‎‏بود؟ دو دستگاه بود؟ این حرفها را استعمارگران و عمال سیاسی‏‎ ‎‏آنها درست کرده اند تا دین را از تصرف امور دنیا و از تنظیم جامعۀ‏‎ ‎‏مسلمانان برکنار سازند؛ و ضمناً علمای اسلام را از مردم و مبارزان‏‎ ‎‏راه آزادی و استقلال جدا کنند. در این صورت می توانند بر مردم‏‎ ‎‏مسلط شده، و ثروتهای ما را غارت کنند. منظور آنها همین است.‏

‏     اگر ما مسلمانان کاری جز نماز خواندن و دعا و ذکر گفتن‏‎ ‎‏نداشته باشیم، استعمارگران و دولتهای جائر متحد آنها هیچ کاری‏‎ ‎‏به ما ندارند. شما برو هر قدر می خواهی اذان بگو، نماز بخوان؛‏‎ ‎‏بیایند هرچه داریم ببرند، حواله شان با خدا! لا حَوْلَ وَلا قُوّةَ اِلاّ‏‎ ‎‏بِالله! وقتی که مردیم، ان شأالله به ما اجر می دهند! اگر منطق ما این‏‎ ‎‏باشد، آنها کاری به ما ندارند. آن مردک (نظامی انگلیس در زمان‏‎ ‎‏اشغال عراق) پرسید اینکه در بالای ماذنه دارد اذان می گوید به‏‎ ‎‏سیاست انگلستان ضرر دارد؟ گفتند: نه. گفت: بگذار هرچه‏‎ ‎‏می خواهد بگوید! اگر شما به سیاست استعمارگران کاری نداشته‏‎ ‎‏باشید و اسلام را همین احکامی که همیشه فقط از آن بحث‏‎ ‎‏می کنید بدانید و هرگز از آن تخطی نکنید، به شما کاری ندارند.‏‎ ‎‏شما هرچه می خواهید نماز بخوانید؛ آنها نفت شما را می خواهند،‏‎ ‎‏به نماز شما چکار دارند. آنها معادن ما را می خواهند؛ می خواهند‏‎ ‎‏کشور ما بازار فروش کالاهای آنها باشد. و به همین جهت،‏‎ ‎‏حکومتهای دست نشاندۀ آنها از صنعتی شدن ما جلوگیری‏‎ ‎‏می کنند؛ یا صنایع وابسته و مونتاژ تاسیس می کنند. آنها‏‎ ‎‏می خواهند ما آدم نباشیم! از آدم می ترسند. اگر یک آدم پیدا شد از‏

کتابنبوت از دیدگاه امام خمینی(س)صفحه 251

‏او می ترسند. برای اینکه تولید مثل می کند، و تاثیراتی می گذارد که‏‎ ‎‏اساس استبداد و استعمار و حکومت دست نشاندگی را در هم‏‎ ‎‏می ریزد. لذا هر وقت آدمی پیدا شد، یا او را کشتند؛ یا زندانی و‏‎ ‎‏تبعیدش کردند؛ یا لکه دارش کردند که «سیاسی» است! این آخوند‏‎ ‎‏«سیاسی» است! پیغمبر(ص) هم سیاسی بود.(253)‏

‏ ‏

‏*  *  *‏

‎ ‎

‏ ‏

خط بطلان بر تز جدایی دین از سیاست

‏اسلام را می گویند از سیاست کنار است؛ دین علی حده است،‏‎ ‎‏سیاست علی حده. اینها اسلام را نشناخته اند. اسلامی که‏‎ ‎‏حکومتش تشکیل شد در زمان رسول الله‌ و باقی ماند حکومت ـ به‏‎ ‎‏عدل یا به غیر عدل. زمان حضرت امیر بود، باز حکومت عادلۀ‏‎ ‎‏اسلامی بود؛ یک حکومتی بود با سیاست، با همۀ جهاتی که بود.‏‎ ‎‏مگر سیاست چی است؟ روابط مابین حاکم و ملت، روابط مابین‏‎ ‎‏حاکم با سایر حکومتها ـ عرض می کنم که ـ جلوگیری از مفاسدی‏‎ ‎‏که هست، همۀ اینها سیاساتی است که هست. احکام سیاسی‏‎ ‎‏اسلام بیشتر از احکام عبادیش است. کتابهایی که اسلام در‏‎ ‎‏سیاست دارد بیشتر از کتابهایی است که در عبادت دارد. این غلط‏‎ ‎‏را در ذهن ما جاگیر کردند. حتی حالا باورشان آمده است آقایان به‏‎ ‎‏اینکه اسلام با سیاست جداست. این یک احکام عبادی است که‏‎ ‎‏بین خودش است و خدا. شما بروید توی مسجدتان و هر چه‏‎ ‎‏می خواهید دعا کنید، هر چه می خواهید قرآن بخوانید، حکومتها‏‎ ‎‏هم به شما کار ندارند. اما این اسلام نیست. اسلام در مقابل ظَلَمه‏‎ ‎‏ایستاده است؛ حکم به قتال داده، حکم به کشتن داده است. در‏‎ ‎‏مقابل کفار و در مقابل متجاسرین و کسانی که [طاغی] هستند‏

کتابنبوت از دیدگاه امام خمینی(س)صفحه 252

‏احکام دارد. این همه احکام در اسلام نسبت به اینها هست، این‏‎ ‎‏همه احکام ـ حکم به قتال، حکم به جهاد، حکم به اینها هست؛‏‎ ‎‏اسلام از سیاست دور است؟! اسلام فقط تو مسجد رفتن و قرآن‏‎ ‎‏خواندن و نماز خواندن است؟! این نیست؛ این احکام را دارد و‏‎ ‎‏باید این احکام هم اجرا بشود.(254)‏

‏6 / 7 / 56‏

‏*  *  *‏

‎ ‎

‏ ‏

سیاست، حق انبیاست

سیاست حقیقی مختص انبیا و اولیاست

‏سیاست به معنای اینکه جامعه را راه ببرد و هدایت کند به آنجایی‏‎ ‎‏که صلاح جامعه و صلاح افراد هست، این در روایاتِ ما برای نبّی‏‎ ‎‏اکرم با لفظ «سیاست» ثابت شده است. و در دعای، در زیارت‏‎ ‎‏جامعه ظاهراً هست که «ساسَةُ العباد»‏‎[28]‎‏ هم هست. در آن روایت هم‏‎ ‎‏هست که پیغمبر اکرم مبعوث شد که سیاست امت را متکفّل باشد.‏

‏     باید عرض کنم که سیاست برای روحانیون و برای انبیا و برای‏‎ ‎‏اولیای خدا حقّی است، لکن سیاستی که آنها دارند، دامنه اش با‏‎ ‎‏سیاستی که اینها دارند فرق دارد. ما اگر فرض کنیم که یک فردی‏‎ ‎‏هم پیدا بشود که سیاست صحیح را اجرا کند، نه به آن معنای‏‎ ‎‏شیطانی فاسدش، یک حکومتی، یک رئیس جمهوری، یک دولتی‏‎ ‎‏سیاست صحیح را هم اجرا کند. و به خیر و صلاح ملت باشد، این‏‎ ‎‏سیاست یک بُعد از سیاستی است که برای انبیا بوده است و برای‏‎ ‎‏اولیا و حالا برای علمای اسلام. انسان یک بُعد ندارد، جامعه هم‏‎ ‎‏یک بُعد ندارد، انسان فقط یک حیوانی نیست که خوردن و خوراک‏‎ ‎‏همۀ شئون او باشد. سیاستهای شیطانی و سیاستهای صحیح اگر‏

کتابنبوت از دیدگاه امام خمینی(س)صفحه 253

‏هم باشد امّت را در یک بُعد هدایت می کند و راه می برد و آن بُعد‏‎ ‎‏حیوانی است. بعد اجتماع مادی است و این سیاست یک جزء‏‎ ‎‏ناقصی از سیاستی است که در اسلام برای انبیا و برای اولیا ثابت‏‎ ‎‏است. آنها می خواهند ملت را، ملتها را، اجتماع را، افراد را هدایت‏‎ ‎‏کنند، راه ببرند در همۀ مصالحی که از برای انسان متصور است، از‏‎ ‎‏برای جامعه متصور است. همانی که در قرآن صراط مستقیم گفته‏‎ ‎‏می شود، ‏اِهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقیمْ‏ ما در نماز می گوییم. ملت را، اجتماع‏‎ ‎‏را، اشخاص را راه ببرد به یک صراط مستقیمی که از اینجا شروع‏‎ ‎‏می شود و به آخرت ختم می شود. الی الله‌ است.‏

‏     سیاست این است که جامعه را هدایت کند و راه ببرد، تمام‏‎ ‎‏مصالح جامعه را در نظر بگیرد و تمام ابعاد انسان و جامعه را در نظر‏‎ ‎‏بگیرد، و اینها را هدایت کند به طرف آن چیزی که صلاحشان‏‎ ‎‏هست، صلاح ملت هست، صلاح افراد هست و این مختص به‏‎ ‎‏انبیاست ... شماها سیاستتان، سیاست صحیحتان هم یک سیاست‏‎ ‎‏حیوانی است. آنهایی که فاسدند، سیاستشان سیاست شیطانی‏‎ ‎‏است. آنهایی که صحیح راه می برند باز سیاستی است که راجع به‏‎ ‎‏مرتبۀ حیوانیت انسان، راجع به رفاه این عالم، راجع به حیثیاتی که‏‎ ‎‏در این عالم هست راه می برند. لکن انبیا، هم این عالم را و هم آن‏‎ ‎‏عالم را ـ و اینجا راه است برای آنجا ـ اینها هدایت می کنند. مردم را‏‎ ‎‏به این راه و آنچه که صلاح ملت است، صلاح جامعه است. اینها آنها‏‎ ‎‏را به آن صلاح دعوت می کنند. و صلاح مادی و معنوی از مرتبۀ اوّل‏‎ ‎‏تا آخری که انسان مراتب کمال دارد. سیاستمداران اسلامی،‏‎ ‎‏سیاستمداران روحانی، انبیا ـ علیهم السلام ـ شغلشان سیاست‏‎ ‎‏است. دیانت؛ همان سیاستی است که مردم را از اینجا حرکت‏‎ ‎‏می دهد و تمام چیزهایی که به صلاح ملت است و به صلاح مردم‏

کتابنبوت از دیدگاه امام خمینی(س)صفحه 254

‏است. آنها را از آن راه می برد که صلاح مردم است که همان صراط‏‎ ‎‏مستقیم است.(255)‏

‏3 / 10 / 59‏

‏*  *  *‏

‎ ‎

‏ ‏

مبارزه سیاسی، مسئولیت رهبران دینی

‏در احکام مقدس اسلام، بیش از امور عبادی در امور سیاسی و‏‎ ‎‏اجتماعی بحث شده است. روش پیامبر اسلام نسبت به امور‏‎ ‎‏داخلی مسلمین و امور خارجی آنها، نشان می دهد، که یکی از‏‎ ‎‏مسئولیتهای بزرگ شخص رسول اکرم (ص) مبارزات سیاسی آن‏‎ ‎‏حضرت است. شهادت امیرالمؤمنین ـ علیه السلام ـ و نیز حسین‏‎ ‎‏ـ علیه السلام ـ و حبس و شکنجه و تبعید و مسمومیتهای ائمه‏‎ ‎‏ـ علیهم السلام ـ همه در جهت مبارزات سیاسی شیعیان، علیه‏‎ ‎‏ستمگریها بوده است. و در یک کلمه مبارزه و فعالیتهای سیاسی‏‎ ‎‏بخش مهمی از مسئولیتهای مذهبی است.(256)‏

‏16 / 9 / 57‏

‏*  *  *‏

‎ ‎

‏ ‏

حضور دائمی در صحنه های سیاسی

‏ما ندیدیم در تاریخ کسی گفته باشد رسول اکرم و امیرمؤمنان در‏‎ ‎‏جایی از صحنه کناره گیری کنند و در مسجد بنشینند و ذکر بگویند،‏‎ ‎‏بلکه بعکس در همه جا حضور داشتند و در صحنه بودند.(257)‏

‏3 / 9 / 61‏

‏*  *  *‏

‎ ‎

‏ ‏

حضور اولیا در امور سیاسی

‏همان خاصیتی که در علی بن ابی طالب بود که یک رجل سیاسی‏‎ ‎‏بود. از خطبش معلوم است که مرد سیاست بوده؛ و از کاغذی که‏

کتابنبوت از دیدگاه امام خمینی(س)صفحه 255

‏به مالک اشتر نوشته و دستورهایی که داده، همه اش دستورهای‏‎ ‎‏سیاسی است. ما غفلت کردیم از مبادی امر و از صدر اسلام و از‏‎ ‎‏کیفیت سیاست رسول اکرم و از سیاست امیرالمؤمنین ـ سلام الله‌‏‎ ‎‏علیه ـ و سیاست زیر زیر ائمه ـ علیهم السلام ـ که به صورت تقیه‏‎ ‎‏سیاستها را اجرا می کردند.(258)‏

‏27 / 3 / 58‏

‏*  *  *‏

‏ ‏

‏ ‏

حضور عنصر سیاست در تمامی احکام اسلام

‏دعوتهای قرآن، هم در مکۀ مکرمه و هم در مدینۀ مشرفه‏‎ ‎‏دعوتهای شخصی بین فرد و خدای تبارک و تعالی نبود. می شود‏‎ ‎‏گفت که بی استثنا دعوتهای خدا حتی در آن چیزهایی که وظایف‏‎ ‎‏شخصی افراد است، روابط شخصی افراد است بین خود و خدا،‏‎ ‎‏از معنای اجتماعی و سیاسی برخوردار است.(259)‏

‏23 / 2 / 63‏

‏*  *  *‏

‎ ‎

‏ ‏

حضور عنصر سیاست در تمامی احکام اسلام

‏من نظر إجمالاً إلی أحکام الإسلام، وبسطها فی جمیع شؤون‏‎ ‎‏المجتمع؛ من العبادیّات التی هی وظائف بین العباد وخالقهم،‏‎ ‎‏کالصلاة والحجّ، وإن کانت فیهما أیضاً جهات اجتماعیّة و سیاسیّة‏‎ ‎‏مربوطة بالحیاة والمعیشة الدنیویّة، وقد غفل عنها المسلمون،‏‎ ‎‏ولاسیّما مثل ما فی الاجتماع فی الحجّ فی مهبط الوحی و مرکز‏‎ ‎‏ظهور الإسلام. و مع الأسف، قد أغفلوا برکات هذا الاجتماع الذی‏‎ ‎‏سهّل تحقّقه لهم الشارع الأقدس بوجه لا یتحقّق لسائر الدول‏‎ ‎‏والملل إلاّ مع جهاد عظیم، ومصارف خطیرة. ...‏

‏     فعلی المسلمین...القیام بوجه تبلیغات أعداء الإسلام بأیّة‏

کتابنبوت از دیدگاه امام خمینی(س)صفحه 256

‏وسیلة ممکنة، حتّی یظهر أنّ الإسلام قام لتأسیس حکومة عادلة،‏‎ ‎‏فیها قوانین مربوطة بالمالیّات وبیت المال، وأخذها من جمیع‏‎ ‎‏الطبقات علی نهج عادل.‏‎[29]‎‏(260)‏

‏ ‏

‏*  *  *‏

‏ ‏

‏ ‏

جنبۀ سیاسی عبادات

‏اسلام دین سیاست است، دینی است که در احکام او، در مواقف‏‎ ‎‏او، سیاست به وضوح دیده می شود. در هر روز اجتماعات در تمام‏‎ ‎‏مساجد کشورهای اسلامی، از شهرستانها گرفته است تا دهات و‏‎ ‎‏قُرا و قصبات، روزی چند مرتبه اجتماع برای جماعت، و برای‏‎ ‎‏اینکه مسلمین در هر بلدی، در هر قصبه ای، از احوال خودشان‏‎ ‎‏مطلع بشوند؛ از حال مستضعفین اطلاع پیدا بکنند. و در هر هفته‏‎ ‎‏یک اجتماع بزرگ از همه، در یک محل. و نماز جمعه؛ که مشتمل‏‎ ‎‏[بر] دو خطبه است، که در آن خطبتین باید مسائل روز، احتیاجات‏‎ ‎‏کشور، احتیاجات منطقه و جهات سیاسی، جهات اجتماعی،‏‎ ‎‏جهات اقتصادی طرح بشود، و مردم مطلع بشوند بر این مسائل. و‏‎ ‎‏در هر سال دو عید، که در آن دو عید مجتمع بشوند و دو خطبه در‏‎ ‎‏آن عید در آن نماز هست. در نماز عید دو خطبه هست؛ که آن دو‏

کتابنبوت از دیدگاه امام خمینی(س)صفحه 257

‏خطبه هم باید بعد از حمد و بعد از صلوات بر پیغمبر اکرم و ائمه‏‎ ‎‏ـ علیهم السلام ـ جهات سیاسی، جهات اجتماعی، جهات‏‎ ‎‏اقتصادی، احتیاجاتی که کشور دارد، احتیاجاتی که منطقه دارد در‏‎ ‎‏آنها طرح بشود و خطبا مردم را آگاه کنند از مسائل. و از همه بالاتر،‏‎ ‎‏در هر سال یک مرتبه اجتماع در حج، که از همۀ بلاد اسلامی‏‎ ‎‏اشخاصی که مستطیع هستند واجب شده است بر آنها که مجتمع‏‎ ‎‏بشوند، و باید در آنجا مسائل اسلام، در آن مواقفی که در حج‏‎ ‎‏هست، در عرفات، بخصوص در مِنی و بعد در خود مکۀ مکرمه، و‏‎ ‎‏بعد در حرم رسول اکرم، این مواقفی که در آنجا هست، در آنجا‏‎ ‎‏مردم مطلع بشوند از اوضاع مملکت و از اوضاع تمام کشورهای‏‎ ‎‏اسلامی، و در آنجا بالحقیقه یک مجلس عالی است و یک اجتماع‏‎ ‎‏عالی برای بررسی به تمام اوضاع تمام کشورهای اسلامی. پس،‏‎ ‎‏مطلب این است؛ هر روز در محله ها اجتماع و رسیدگی به اوضاع‏‎ ‎‏شهر و محله، در هر هفته اجتماع بزرگ در شهرها و در جاهایی که‏‎ ‎‏شرایط نماز محقَّق است، برای بررسی به اوضاع شهرستان؛ و‏‎ ‎‏بالاتر، اوضاع تمام کشور. و در هر سال باز دو اجتماع بزرگ است‏‎ ‎‏برای بررسی به اوضاع کشورها، و در هر سال یک اجتماع بسیار‏‎ ‎‏بزرگ از تمام ممالک اسلامی برای حج ؛ و آن مواقفی که در حج‏‎ ‎‏هست، اجتماعات در آنجا برای رسیدگی به اوضاع تمام‏‎ ‎‏کشورهای اسلامی، تمام اینها مسائل سیاسی هست و مسائلی‏‎ ‎‏است که باید مسلمین به آن توجه داشته باشند.(261)‏

‏2 / 6 / 58‏

‏*  *  *‏

‎ ‎

‏ ‏

حج، تجلیگاه سیاست در عبادت

‏حج بیت الله‌ الحرام، که سرتاسر آن مشحون به سیاست، و سرّ‏

کتابنبوت از دیدگاه امام خمینی(س)صفحه 258

‏جعل آن قیام انسانها به قسط و رفع ستمگریها و چپاولگریهاست،‏‎ ‎‏که سیاست کلی انبیای عظام و خصوص حضرت رسول خاتم‏‎ ‎‏ـ صلوات الله‌ علیه و آله و سلم ـ است.(262)‏

‏18 / 7 / 60‏

‏*  *  *‏

‎ ‎

‏ ‏

کعبه، بیت قیام

‏این بیت معظم برای ناس بنا شده، و برای قیام ناس و نهضت‏‎ ‎‏همگانی، و برای منافع مردمی... بیتی که برای قیام تأسیس شده‏‎ ‎‏است، آن هم قیام ناس و للناس، پس باید برای همین مقصد بزرگ‏‎ ‎‏در آن اجتماع نمود، و منافع ناس را در همین مواقف شریف تأمین‏‎ ‎‏نمود، و رمی شیاطین بزرگ و کوچک را در همین مواقف انجام‏‎ ‎‏داد.(263)‏

‏4 / 6 / 63‏

‏*  *  *‏

‎ ‎

‏ ‏

کنگرۀ سراپا سیاست برای قیام به قسط

‏این کنگرۀ سراپا سیاست که به دعوت ابراهیم و محمد ـ صلی الله‌‏‎ ‎‏علیهما و آلهما ـ بر پا می شود و از هر گوشۀ دنیا و از هر فَجِّ عمیق‏‎[30]‎‎ ‎‏در آن اجتماع می کنند، برای منافع «ناس» است و قیام به قسط‏‎ ‎‏است و در ادامۀ بت شکنیهای ابراهیم و محمد است و طاغوت‏‎ ‎‏شکنیها و فرعون زدودنهای موسی است.(264)‏

‏16 / 5 / 65‏

‏*  *  *‏

‏ ‏


کتابنبوت از دیدگاه امام خمینی(س)صفحه 259

حج، معرف محتوای سیاست اسلام در زندگی

‏حج کانون معارف الهی است که از آن محتوای سیاست اسلام را‏‎ ‎‏در تمامی زوایای زندگی باید جستجو نمود. حج پیام آور و ایجاد و‏‎ ‎‏بنای جامعه ای به دور از رذایل مادی و معنوی است.(265)‏

‏29 / 4 / 67‏

‏*  *  *‏

‏ ‏

‏ ‏

سرآغاز علنی ساختن منشور مبارزه

مبارزه با تمامی مظاهر طاغوت و نمودهای بت

‏اعلان برائت در حج، تجدید میثاق مبارزه و تمرین تشکل‏‎ ‎‏مجاهدان برای ادامۀ نبرد با کفر و شرک و بت پرستها است و به‏‎ ‎‏شعار هم خلاصه نمی شود که سرآغاز علنی ساختن منشور مبارزه‏‎ ‎‏و سازماندهی جنود خدای تعالی در برابر جنود ابلیس و‏‎ ‎‏ابلیس صفتان است و از اصول اولیۀ توحید به شمار می رود و اگر‏‎ ‎‏مسلمانان در خانۀ ناس و خانۀ خدا از دشمنان خدا اظهار برائت‏‎ ‎‏نکنند، پس در کجا می توانند اظهار نمایند؟ و اگر حرم و کعبه و‏‎ ‎‏مسجد و محراب، سنگر و پشتیبان سربازان خدا و مدافعان حرم‏‎ ‎‏وحرمت انبیا نیست، پس مأمن و پناهگاه آنان در کجاست؟‏

‏     خلاصه، اعلان برائت مرحلۀ اول مبارزه و ادامۀ آن مراحل‏‎ ‎‏دیگر وظیفۀ ما است و در هر عصر و زمانی جلوه ها و شیوه ها و‏‎ ‎‏برنامه های متناسب خود را می طلبد و باید دید که در عصری‏‎ ‎‏همانند امروز که سران کفر و شرک همۀ موجودیت توحید را به‏‎ ‎‏خطر انداخته اند و تمامی مظاهر ملی و فرهنگی و دینی و سیاسی‏‎ ‎‏ملتها را بازیچۀ هوسها و شهوتها نموده اند چه باید کرد. آیا باید در‏‎ ‎‏خانه ها نشست و با تحلیلهای غلط و اهانت به مقام ومنزلت انسانها‏‎ ‎‏و القای روحیۀ ناتوانی و عجز در مسلمانان، عملاً شیطان و‏‎ ‎‏شیطان زادگان را تحمل کرد و جامعه را از وصول به خلوص که‏‎ ‎‏غایت کمال و نهایت آمال است، منع کرد و تصور نمود که مبارزۀ‏

کتابنبوت از دیدگاه امام خمینی(س)صفحه 260

‏انبیا با بت و بت پرستها منحصر به سنگ و چوبهای بیجان بوده‏‎ ‎‏است و نعوذبالله‌ پیامبرانی همچون ابراهیم در شکستن بتها پیشقدم‏‎ ‎‏و اما در مصاف با ستمگران، صحنۀ مبارزه را ترک کرده اند؟ و حال‏‎ ‎‏آنکه تمام بت شکنیها و مبارزات و جنگهای حضرت ابراهیم با‏‎ ‎‏نمرودیان و ماه و خورشید و ستاره پرستان مقدمۀ یک هجرت‏‎ ‎‏بزرگ و همۀ آن هجرتها و تحمل سختیها و سکونت در وادی‏‎ ‎‏غیر ذی زرع.(266)‏

‏6 / 5 / 66‏

‏*  *  *‏

‎ ‎

‏ ‏

قیام برای مصالح توده های مستضعف

‏خداوند تعالی در آیۀ شریفه ای که در صدر ذکر شد،‏‎[31]‎‏ سرّ و انگیزۀ‏‎ ‎‏حج و غایت قرارداد کعبه و بیت الحرام را، نهضت و قیام مسلمانان‏‎ ‎‏برای مصالح ناس و توده های مستضعف جهان ذکر می فرماید. باید‏‎ ‎‏در این اجتماع عظیم الهی که هیچ قدرتی جز قدرت لایزال خداوند‏‎ ‎‏نمی تواند آن را فراهم کند، مسلمانان به بررسی مشکلات عمومی‏‎ ‎‏مسلمین پرداخته و درراه رفع آنها با مشورت همگانی کوشش‏‎ ‎‏کنند.(267)‏

‏15 / 6 / 60‏

‏*  *  *‏

‎ ‎

‏ ‏

کنگره سیاسی جهان اسلام

‏اجتماع در مکّه در این محافل مختلف با آن یکپارچگی مردم، که‏‎ ‎‏از همۀ بلاد مسلمین واجب شده است که بیایند در آنجا، بروند چه‏‎ ‎‏بکنند، چه بکنند [سیاسی است.] خدا که احتیاج به عبادت من و‏

کتابنبوت از دیدگاه امام خمینی(س)صفحه 261

‏تو ندارد. خدای تبارک و تعالی می خواهد که مردم را مجتمع کند،‏‎ ‎‏واجب کرده است اینها را که جمع بشوند در آنجا و مسائل اسلام را‏‎ ‎‏طرح کنند و حل کنند...‏

‏     نکتۀ سیاسی این اجتماع این است که اولاً، خودشان مطلع بشوند‏‎ ‎‏از حالات هم، تفاهم کنند با هم، برادر باشند با هم، برادری کنند با‏‎ ‎‏هم و مسائل بلاد خودشان، ممالک خودشان را طرح کنند در آنجا و‏‎ ‎‏چاره جویی کنند برای مسائل خودشان. ما اگر، همین حج را به آن‏‎ ‎‏معنایی که روح حج اقتضا می کند، عمل می کردیم، این گرفتاریهای‏‎ ‎‏زیادی که برای مسلمانها پیش آمده است، پیش نمی آمد.(268)‏

‏14 / 8 / 59‏

‏*  *  *‏

‎ ‎

‏ ‏

انبیا و حکومت

‎ ‎

‏ ‏

انبیا و تشکیل حکومت

‏تمام زحماتی که انبیا کشیدند، وقتی که ما کیفیت زندگی آنها را‏‎ ‎‏مطالعه کنیم؛ زندگی حضرت موسی، حضرت عیسی ـ سلام الله‌‏‎ ‎‏علیهما ـ را و خصوصاً زندگی حضرت رسول اکرم و پیغمبر‏‎ ‎‏خودمان را اگر ملاحظه کنید... می فهمید که اینها تشکیل حکومت‏‎ ‎‏بعضی شان دادند، احکام حکومتی دارند.(269)‏

‏6 / 8 / 57‏

‏*  *  *‏

‏ ‏

‏ ‏

انگیزۀ الهی در حکومت

‏نه گوشه گیری صوفیانه دلیل پیوستن به حق است، و نه ورود در‏‎ ‎‏جامعه و تشکیل حکومت، شاهد گسستن از حق... چه بسا‏‎ ‎‏متصدّی امور حکومت که با انگیزۀ الهی به معدن قرب حق نائل‏

کتابنبوت از دیدگاه امام خمینی(س)صفحه 262

‏می شود، چون داود نبی و سلیمان پیامبر ـ علیهما السّلام ـ و بالاتر و‏‎ ‎‏والاتر چون نبی اکرم ـ صلّی الله‌ علیه و آله و سلّم ـ و خلیفۀ بر حقّش‏‎ ‎‏علی بن ابیطالب ـ علیه السّلام ـ و چون حضرت مهدی ـ ارواحنا‏‎ ‎‏لِمَقْدَمِه الفداء ـ در عصر حکومت جهانی اش.(270)‏

‏ ‏

‏*  *  *‏

‏ ‏

‏ ‏

وظیفه تشکیل حکومت برای نیل به اهداف متعالی

‏عهده دار شدن حکومت فی حد ذاته شأن و مقامی نیست؛ بلکه‏‎ ‎‏وسیلۀ انجام وظیفۀ اجرای احکام و برقراری نظام عادلانۀ اسلام‏‎ ‎‏است...‏

‏     لذا در خطبۀ نهج البلاغه می فرماید: «اگر حجت بر من تمام‏‎ ‎‏نشده و ملزم به این کار نشده بودم، آن را (یعنی فرماندهی و‏‎ ‎‏حکومت را) رها می کردم»...‏

‏ائمه و فقهای عادل موظفند که از نظام و تشکیلات حکومتی برای‏‎ ‎‏اجرای احکام الهی و برقراری نظام عادلانۀ اسلام و خدمت به‏‎ ‎‏مردم استفاده کنند. صِرف حکومت برای آنان جز رنج و زحمت‏‎ ‎‏چیزی ندارد؛ منتها چه بکنند؟ مأمورند انجام وظیفه کنند.(271)‏

‏ ‏

‏*  *  *‏

‎ ‎

‏ ‏

حکومت، فلسفۀ عملی احکام دین

‏حکومت... فلسفۀ عملی تمامی فقه در تمامی زوایای زندگی‏‎ ‎‏بشریت است، حکومت نشان دهندۀ جنبۀ عملی فقه در برخورد با‏‎ ‎‏تمامی معضلات اجتماعی و سیاسی و نظامی و فرهنگی است،‏‎ ‎‏فقه، تئوری واقعی و کامل اداره انسان از گهواره تاگور است.(272)‏

‏3 / 12 / 67‏


کتابنبوت از دیدگاه امام خمینی(س)صفحه 263

حکومت، فلسفۀ عملی برخورد با شرک و کفر

‏حکومتْ فلسفۀ عملیِ برخورد با شرک و کفر و معضلات داخلی و‏‎ ‎‏خارجی را تعیین می کند.(273)‏

‏8 / 10 / 67‏

‏*  *  *‏

‎ ‎

‏ ‏

تقدم حکومت بر جمیع احکام فرعیه

‏حکومت را که به معنای ولایت مطلقه ای که از جانب خدا به نبی‏‎ ‎‏اکرم ـ صلی الله‌ علیه و آله و سلم ـ واگذار شده و اهمّ احکام الهی‏‎ ‎‏است و بر جمیع احکام شرعیۀ الهیه تقدم دارد...‏

‏     اگر اختیاراتِ حکومت در چهارچوب احکام فرعیۀ الهیه است،‏‎ ‎‏باید عرضِ حکومت الهیه و ولایت مطلقه مفوّضه به نبی اسلام‏‎ ‎‏ـ صلی الله‌ علیه و آله و سلم ـ یک پدیدۀ بی معنا و محتوا باشد...‏

‏     ‏‏حکومت، که شعبه ای از ولایت مطلقۀ رسول الله‌ ـ صلی الله‌‏‎ ‎‏علیه وآله و سلم ـ است، یکی از احکام اولیۀ اسلام است؛ و مقدم‏‎ ‎‏بر تمام احکام فرعیه، حتی نماز و روزه و حج است.(274)‏

‏16 / 10 / 66‏

‏*  *  *‏

‏ ‏

‏ ‏

احکام دینی، ابزارهای اجرایی حکومت

‏بل یمکن أن یقال: الإسلام هو الحکومة بشؤونها، والأحکام قوانین‏‎ ‎‏الإسلام، وهی شأن من شؤونها، بل الأحکام مطلوبات بالعرض،‏‎ ‎‏واُمور آلیّة لإجرائها وبسط العدالة.‏‎[32]‎‏(275)‏

‏ ‏

‏*  *  *‏


کتابنبوت از دیدگاه امام خمینی(س)صفحه 264

حرکت برای برقراری حکومت عدل

‏اسلام مکتب تحرک است و قرآن کریم کتاب تحرک، تحرک از‏‎ ‎‏طبیعت به غیب، تحرک از مادیت به معنویت، تحرک در راه‏‎ ‎‏عدالت، تحرک در برقراری حکومت عدل.(276)‏

‏5 / 4 / 58‏

‏*  *  *‏

‎ ‎

‏ ‏

وضع نظام اقتصادی ـ اجتماعی ـ فرهنگی

‏مذهب اسلام از هنگام ظهورش متعرض نظامهای حاکم در جامعه‏‎ ‎‏بوده و خود دارای سیستم و نظام خاص اجتماعی و اقتصادی و‏‎ ‎‏فرهنگی بوده است که برای تمامی ابعاد و شئون زندگی فردی و‏‎ ‎‏اجتماعی قوانین خاصی وضع کرده است و جز آن را برای سعادت‏‎ ‎‏جامعه نمی پذیرد. مذهب اسلام همزمان با اینکه به انسان می گوید‏‎ ‎‏که خدا را عبادت کن و چگونه عبادت کن؛ به او می گوید چگونه‏‎ ‎‏زندگی کن و روابط خود را با سایر انسانها باید چگونه تنظیم کنی،‏‎ ‎‏و حتی جامعۀ اسلامی با سایر جوامع باید چگونه روابطی را‏‎ ‎‏برقرار نماید. هیچ حرکت و عملی از فرد و یا جامعه نیست مگر‏‎ ‎‏اینکه مذهب اسلام برای آن حکمی مقرر داشته است.(277)‏

‏18 / 10 / 57‏

‏*  *  *‏

‎ ‎

‏ ‏

اسلام، تدوین کنندۀ برنامه حکومتی

‏اسلام کیفیت حکومت را و برنامۀ حکومت را تعیین کرده؛ اینطور‏‎ ‎‏نیست که برنامه ای در کار نباشد. این حرفهای مفتی که زده‏‎ ‎‏می شود... هم اوصاف حاکم معلوم است در اسلام و مدون است،‏‎ ‎‏و هم برنامۀ حکومت را حضرت امیر معین کرده است که چه جور‏‎ ‎‏حکومت باید باشد؛ باید عدلیه اش چه باشد، باید ـ عرض می کنم‏‎ ‎‏که ـ قضاتش چه وضعی داشته باشند، باید دیگران ـ جناحهای ـ‏

کتابنبوت از دیدگاه امام خمینی(س)صفحه 265

‏حکومت چه جور باشند. یک مسئلۀ معلوم واضحی است که معین‏‎ ‎‏کرده است.(278)‏

‏28 / 8 / 57‏

‏*  *  *‏

‏ ‏

‏ ‏

اسلام، تدوین کنندۀ برنامه حکومتی

‏اسلام دین سیاست است؛ حکومت دارد. شما بخشنامۀ حضرت‏‎ ‎‏امیر و کتاب حضرت امیر به مالک اشتر را بخوانید ببینید چیست.‏‎ ‎‏دستورهای پیغمبر و دستورهای امام ـ علیه السلام ـ در جنگها و در‏‎ ‎‏سیاسات ببینید چه دارد... حکومت دارد؛ اسلام امامت دارد،‏‎ ‎‏خلافت دارد؛ پیغمبر اسلام حکومت تشکیل کرده بود، حضرت‏‎ ‎‏امیر ـ سلام الله‌ علیه ـ حکومت داشت، استاندار داشت، فرماندار‏‎ ‎‏داشت ـ همۀ اینها را داشت. اینها ارتش داشتند، قواعد ارتش‏‎ ‎‏داشتند؛ همه چیز داشتند.(279)‏

‏14 / 11 / 57‏

‏*  *  *‏

‏ ‏

‏ ‏

حکومت، تمام معنای سیاست

جعل حکومت از ناحیه خداوند

مجرای اقامه احکام

مسأله اصلی ولایت

بالاترین دعوت اسلام

‏مسئله، مسئلۀ حکومت است، مسئله، مسئلۀ سیاست است،‏‎ ‎‏حکومتْ عِدْلِ سیاست است، تمام معنای سیاست است. خدای‏‎ ‎‏تبارک و تعالی این حکومت را و این سیاست را امر کرد که پیغمبر‏‎ ‎‏به حضرت امیر واگذار کنند، چنانچه خود رسول خدا سیاست‏‎ ‎‏داشت و حکومت بدون سیاست ممکن نیست. این سیاست و این‏‎ ‎‏حکومتی که عجین با سیاست است، در روز عید غدیر برای‏‎ ‎‏حضرت امیر ثابت شد. اینکه در روایات هست که ‏بُنِیَ الاسلامُ عَلی‎ ‎خَمْس‎[33]‎‏ این ولایت، ولایت کلی امامت نیست. آن امامتی که هیچ‏‎ ‎

کتابنبوت از دیدگاه امام خمینی(س)صفحه 266

‏عملی مقبول نیست، قبول نمی شود، الاّ به اعتقاد به امامت، این‏‎ ‎‏معنایش این حکومت نیست. خوب، ما بسیاری از ائمه مان‏‎ ‎‏حکومت نداشتند. ما الآن معتقدیم که حضرت امیر در یک برهه از‏‎ ‎‏زمان به حکومت رسید، حضرت امام حسن هم یک مدت بسیار‏‎ ‎‏بسیار کمی به حکومت رسید، باقی ائمه حکومت نداشتند. آنکه‏‎ ‎‏خدای تبارک و تعالی جعل کرد و دنبالش هم برای ائمۀ هدی جعل‏‎ ‎‏شده است، حکومت است؛ لکن نگذاشتند که این حکومت ثمر‏‎ ‎‏پیدا بکند. بنابراین، حکومت را خدا جعل کرده است برای‏‎ ‎‏حضرت امیر ـ سلام الله‌ علیه ـ ... اینکه این قدر صدای غدیر بلند‏‎ ‎‏شده است و این قدر برای غدیر ارج قائل شده اند ـ و ارج هم دارد‏‎ ‎‏ـ برای این است که با اقامۀ ولایت یعنی با رسیدن حکومت به‏‎ ‎‏دست صاحب حق، همۀ این مسائل حل می شود، همۀ انحرافات‏‎ ‎‏از بین می رود. اگر حکومت عدل بپا شود، اگر گذاشته بودند که‏‎ ‎‏حضرت امیر ـ سلام الله‌ علیه ـ حکومتی را که می خواهد بپا کند،‏‎ ‎‏تمام انحرافات از بین می رفت و محیط یک محیط صحیح و سالم‏‎ ‎‏می شد که آن وقت مجال برای همۀ اشخاص که دارای افکار‏‎ ‎‏هستند، عرفا که دارای افکار هستند، حکما که دارای افکار‏‎ ‎‏هستند، فقها، همه برای آنها مجال هم پیدا بشود. از این جهت،‏‎ ‎‏اسلام ‏بُنِیَ عَلی خَمْس‏، نه معنایش آن است که ولایت در عرض این‏‎ ‎‏است، ولایت اصلش مسئلۀ حکومت است، حکومت هم‏‎ ‎‏این طوری است، حکومت حتی از فروع هم نیست.‏

‏     آن چیزی که برای ائمۀ ما قبل از غدیر و قبل از همه چیزها بوده‏‎ ‎‏است، این یک مقامی است که مقام ولایت کلی است که آن امامت‏

کتابنبوت از دیدگاه امام خمینی(س)صفحه 267

‏است که در روایت هست که ‏الْحَسَنُ وَ الْحُسَین امامان قاما اَوْ قَعَدا‎[34]‎‏ وقتی‏‎ ‎‏قعد است که امام نیست. امام به معنای حکومت نیست، آن یک‏‎ ‎‏امام دیگری است و آن مسئلۀ دیگری است. آن مسئله، مسئله ای‏‎ ‎‏است که اگر او را کسی قبول نداشته باشد اگر آن ولایت کلی را‏‎ ‎‏قبول نداشته باشد، اگر تمام نمازها را مطابق با همین قواعد‏‎ ‎‏اسلامی شیعه هم بجا بیاورید باطل است، این غیر حکومت است‏‎ ‎‏آن در عرض اینها نیست، آن از اصول مذهب است، آنی است که‏‎ ‎‏اعتقاد به او لازم است و از اصول مذهب است...‏

‏     ‏‏غدیر آمده است که بفهماند که سیاست به همه مربوط است،‏‎ ‎‏در هر عصری باید حکومتی باشد با سیاست، منتها سیاست‏‎ ‎‏عادلانه که بتواند به واسطۀ آن سیاست اقامۀ صلوة کند، اقامۀ صوم‏‎ ‎‏کند، اقامۀ حج کند، اقامۀ همۀ معارف را بکند و راه را باز بگذارد‏‎ ‎‏برای اینکه صاحب افکار، یعنی آرام کند که صاحب افکار،‏‎ ‎‏افکارشان را با دلگرمی و با آرامش ارائه بدهند. بنابراین، این طور‏‎ ‎‏نیست که ما خیال کنیم که ولایتی که در اینجا می گویند، آن امامت‏‎ ‎‏است و امامت هم در عرض فروع دین است، نخیر؛ این ولایت‏‎ ‎‏عبارت از حکومت است، حکومت مجری اینهاست، در عرض‏‎ ‎‏هم به آن معنا نیست، مجری این مسائل دیگر است. این انحرافات‏‎ ‎‏خیلی زیاد است، نمی شود همه اش را احصاء کرد.‏

‏     ... رسول خدایی که سالهای طولانی در سلوک بوده است،‏‎ ‎‏وقتی که فرصت پیدا کرد، یک حکومت سیاسی ایجاد کرد برای‏‎ ‎‏اینکه، عدالت ایجاد بشود. تبع ایجاد عدالت فرصت پیدا می شود‏‎ ‎‏برای اینکه هر کس هر چیزی دارد بیاورد. وقتی که آشفته است‏‎ ‎‏نمی توانند، در یک محیط آشفته نمی شود که اهل عرفان،‏

کتابنبوت از دیدگاه امام خمینی(س)صفحه 268

‏عرفانشان را عرضه کنند، اهل فلسفه، فلسفه شان را، اهل فقه،‏‎ ‎‏فقه شان را، لکن وقتی حکومت یک حکومت عدل الهی شد و‏‎ ‎‏عدالت را جاری کرد و نگذاشت که فرصت طلبها به مقاصد‏‎ ‎‏خودشان برسند، یک محیط آرام پیدا می شود، در این محیط آرام‏‎ ‎‏همه چیز پیدا می شود. بنابراین، «ما نُودِی بِشِی ءٍ مِثْلَ ما نُودِیَ‏‎ ‎‏بِالوِلایَه» برای اینکه حکومت است. به هیچ چیز مثل این امر‏‎ ‎‏سیاسی دعوت نشده است.(280)‏

‏2 / 6 / 65‏

‏*  *  *‏

‎ ‎

‏ ‏

رسول اکرم(ص) و تشکیل حکومت

‎ ‎

‏ ‏

ضرورت «اجرا» پس از تشریع

‏مجموعۀ قانون برای اصلاح جامعه کافی نیست. برای اینکه قانون‏‎ ‎‏مایۀ اصلاح و سعادت بشر شود، به قوۀ اجراییه و مجری احتیاج‏‎ ‎‏دارد. به همین جهت، خداوند متعال در کنار فرستادن یک‏‎ ‎‏مجموعه قانون، یعنی احکام شرع، یک حکومت و دستگاه اجرا و‏‎ ‎‏اداره مستقر کرده است. رسول اکرم(ص) در رأس تشکیلات‏‎ ‎‏اجرایی و اداری جامعۀ مسلمانان قرار داشت. علاوه بر ابلاغ وحی‏‎ ‎‏و بیان و تفسیر عقاید و احکام و نظامات اسلام، به اجرای احکام و‏‎ ‎‏برقراری نظامات اسلام همت گماشته بود تا دولت اسلام را به‏‎ ‎‏وجود آورد. در آن زمان مثلاً به بیان قانون جزا اکتفا نمی کرد، بلکه‏‎ ‎‏در ضمن به اجرای آن می پرداخت: دست می برید؛ حد می زد؛ و‏‎ ‎‏رجم می کرد.(281)‏

‏ ‏

‏*  *  *‏


کتابنبوت از دیدگاه امام خمینی(س)صفحه 269

بیان احکام، تنها رسالت انبیا نیست

وجوب اطاعت از رسول در اوامر حکومتی

‏به حکم عقل و ضرورت ادیان، هدف بعثت و کار انبیا(ع) تنها‏‎ ‎‏مسأله گویی و بیان احکام نیست. اینطور نیست که مثلاً مسائل و‏‎ ‎‏احکام از طریق وحی به رسول اکرم(ص) رسیده باشد، و آن‏‎ ‎‏حضرت و حضرت امیرالمؤمنین و سایر ائمه(ع) مسأله گوهایی‏‎ ‎‏باشند که خداوند آنان را تعیین فرموده تا مسائل و احکام را بدون‏‎ ‎‏خیانت برای مردم نقل کنند؛ و آنان نیز این امانت را به فقها واگذار‏‎ ‎‏کرده باشند تا مسائلی را که از انبیا گرفته اند بدون خیانت به مردم‏‎ ‎‏برسانند، و معنای ‏الفقهاء امناء الرسل‎[35]‎‏ این باشد که فقها در مسأله گفتن‏‎ ‎‏امین باشند. در حقیقت، مهمترین وظیفۀ انبیا(ع) برقرار کردن یک‏‎ ‎‏نظام عادلانۀ اجتماعی از طریق اجرای قوانین و احکام است، که‏‎ ‎‏البته با بیان احکام و نشر تعالیم و عقاید الهی ملازمه دارد. چنانکه‏‎ ‎‏این معنا از آیۀ شریفه به وضوح پیدا است: «‏لَقَدْ ارْسَلْنا رُسُلَنا بِالْبَیّناتِ وَ‎ ‎انْزَلْنا مَعَهُمُ الْکِتابَ وَ الْمیزانَ لِیَقُومَ النّاسُ بِالْقِسْطِ‏.»‏‎[36]‎‏ هدف بعثتها به طور کلی‏‎ ‎‏این است که مردمان بر اساس روابط اجتماعی عادلانه نظم و‏‎ ‎‏ترتیب پیدا کرده، قد آدمیت راست گردانند. و این با تشکیل‏‎ ‎‏حکومت و اجرای احکام امکانپذیر است. خواه نبی خود موفق به‏‎ ‎‏تشکیل حکومت شود، مانند رسول اکرم(ص)، و خواه پیروانش‏‎ ‎‏پس از وی توفیق به تشکیل حکومت و برقراری نظام عادلانۀ‏‎ ‎‏اجتماعی را پیدا کنند.  خداوند متعال که در باب «خمس»‏‎ ‎‏می فرماید: «‏وَ اعْلَموُا انّما غَنِمْتُمْ مِنْ شَیْ فَاِنّ لله خُمُسَهُ وِ لِلرّسُولِ وَ لِذِی‎ ‎الْقُرْبی‏....»‏‎[37]‎‏ یا دربارۀ «زکات» می فرماید: «‏خُذْ مِنْ اَمْوالِهِمْ صَدَقَةً‏...»‏‎[38]‎‏ یا‏‎ ‎

کتابنبوت از دیدگاه امام خمینی(س)صفحه 270

‏دربارۀ «خراجات» دستوراتی صادر می فرماید، در حقیقت رسول‏‎ ‎‏اکرم(ص) را نه برای فقط بیان این احکام برای مردم، بلکه برای‏‎ ‎‏اجرای آنها موظف می کند. همان طور که باید اینها را میان مردم نشر‏‎ ‎‏دهد، مأمور است که اجرا کند. مالیاتهایی نظیر خمس و زکات و‏‎ ‎‏خراج را بگیرد و صرف مصالح مسلمین کند؛ عدالت را بین ملتها و‏‎ ‎‏افراد مردم گسترش دهد، اجرای حدود و حفظ مرز و استقلال کشور‏‎ ‎‏کند، و نگذارد کسی مالیات دولت اسلامی را حیف و میل نماید.‏

‏     اینکه خداوند رسول اکرم(ص) را رئیس قرار داده و اطاعتش را‏‎ ‎‏واجب شمرده است: «‏اطیعُوا الله وَ اطیعُوا الرّسُولَ وَ اولی الاَْمْرِ مِنْکُمْ‏.»‏‎[39]‎‎ ‎‏مراد این نبوده که اگر پیغمبر اکرم(ص) مسأله گفت، قبول کنیم و‏‎ ‎‏عمل نماییم. عمل کردن به احکام، اطاعت خداست. همۀ کارهای‏‎ ‎‏عبادی و غیرعبادی که مربوط به احکام است اطاعت خدا‏‎ ‎‏می باشد. متابعت از رسول اکرم(ص) عمل کردن به احکام نیست،‏‎ ‎‏مطلب دیگری است. البته اطاعت رسول اکرم(ص) به یک معنا‏‎ ‎‏اطاعت خداست، چون خدا دستور داده از پیغمبرش اطاعت کنیم.‏‎ ‎‏اگر رسول اکرم(ص)، که رئیس و رهبر جامعۀ اسلامی است، امر‏‎ ‎‏کند و بگوید همه باید با سپاه اسامه‏‎[40]‎‏ به جنگ بروند، کسی حق‏‎ ‎‏تخلف ندارد.‏‎[41]‎‏ این امر خدا نیست، بلکه امر رسول است. خداوند‏‎ ‎‏حکومت و فرماندهی را به آن حضرت واگذار کرده است، و‏

کتابنبوت از دیدگاه امام خمینی(س)صفحه 271

‏حضرت هم بنا بر مصالح به تدارک و بسیج سپاه می پردازد؛ والی و‏‎ ‎‏حاکم و قاضی تعیین می کند، یا برکنار می سازد.(282)‏

‏ ‏

‏*  *  *‏

‏ ‏

‏ ‏

وجوب اطاعت از رسول در مقام ریاست

‏پیغمبر اکرم(ص) مأمور اجرای احکام و برقراری نظامات اسلام‏‎ ‎‏بود و خداوند او را رئیس و حاکم مسلمین قرار داده و اطاعتش را‏‎ ‎‏واجب شمرده است.(283)‏

‏ ‏

‏*  *  *‏

‏ ‏

‏ ‏

ضرورت وجود قوّه مجریه و تشکیلات حکومتی

‏ضرورت اجرای احکام و ضرورت قوۀ مجریه و اهمیت آن در‏‎ ‎‏تحقق رسالت و ایجاد نظام عادلانه ای که مایۀ خوشبختی بشر‏‎ ‎‏است سبب شده که تعیین جانشین مرادف اتمام رسالت باشد.‏

‏     در زمان رسول اکرم(ص) اینطور نبود که فقط قانون را بیان و‏‎ ‎‏ابلاغ کنند؛ بلکه آن را اجرا می کردند. رسول الله(ص) مجری قانون‏‎ ‎‏بود. مثلاً قوانین جزایی را اجرا می کرد: دست سارق را می برید؛‏‎ ‎‏حد می زد؛ رجم می کرد. خلیفه هم برای این امور است. خلیفه‏‎ ‎‏قانونگذار نیست. خلیفه برای این است که احکام خدا را که رسول‏‎ ‎‏اکرم(ص) آورده اجرا کند. اینجاست که تشکیل حکومت و‏‎ ‎‏برقراری دستگاه اجرا و اداره لازم می آید. اعتقاد به ضرورت‏‎ ‎‏تشکیل حکومت و برقراری دستگاه اجرا و اداره جزئی از ولایت‏‎ ‎‏است؛ چنانکه مبارزه و کوشش برای آن از اعتقاد به ولایت است.‏‎ ‎‏درست توجه کنید. همان طور که آنها بر ضد شما اسلام را بد‏‎ ‎‏معرفی کرده اند، شما اسلام را آنطور که هست معرفی کنید؛ ولایت‏

کتابنبوت از دیدگاه امام خمینی(س)صفحه 272

‏را چنانکه هست معرفی کنید. بگویید ما که به ولایت معتقدیم، و به‏‎ ‎‏اینکه رسول اکرم(ص) تعیین خلیفه کرده و خدا او را واداشته تا‏‎ ‎‏تعیین خلیفه کند و «ولیّ امر» مسلمانان را تعیین کند، باید به‏‎ ‎‏ضرورت تشکیل حکومت معتقد باشیم؛ و باید کوشش کنیم که‏‎ ‎‏دستگاه اجرای احکام و ادارۀ امور برقرار شود. مبارزه در راه تشکیل‏‎ ‎‏حکومت اسلامی لازمۀ اعتقاد به ولایت است... توجه داشته باشید‏‎ ‎‏که شما وظیفه دارید حکومت اسلامی تأسیس کنید.(284)‏

‏ ‏

‏*  *  *‏

‏ ‏

‏ ‏

رسالت اجرای احکام و نظارت و حکومت

‏مگر امام مسأله گو بود و تنها بیان قانون می کرد؟ مگر پیامبران‏‎ ‎‏مسأله گو بودند؟... اسلام به قانون نظر «آلی» دارد، یعنی، آن را آلت‏‎ ‎‏و وسیلۀ تحقق عدالت در جامعه می داند، وسیلۀ اصلاح اعتقادی و‏‎ ‎‏اخلاقی و تهذیب انسان می داند. قانون برای اجرا و برقرار شدن‏‎ ‎‏نظم اجتماعی عادلانه به منظور پرورش انسان مهذب است. وظیفۀ‏‎ ‎‏مهم پیغمبران اجرای احکام بوده، و قضیۀ نظارت و حکومت‏‎ ‎‏مطرح بوده است.(285)‏

‏ ‏

‏*  *  *‏

‏ ‏

‏ ‏

تشکیل حکومت توسط خود پیامبر(ص)

‏سنت و رویۀ پیغمبر اکرم(ص) دلیل بر لزوم تشکیل حکومت‏‎ ‎‏است. زیرا:‏

‏     اولاً، خود تشکیل حکومت داد. و تاریخ گواهی می دهد که‏‎ ‎‏تشکیل حکومت داده، و به اجرای قوانین و برقراری نظامات‏‎ ‎‏اسلام پرداخته و به ادارۀ جامعه برخاسته است: والی به اطراف‏

کتابنبوت از دیدگاه امام خمینی(س)صفحه 273

‏می فرستاده؛ به قضاوت می نشسته، و قاضی نصب می فرموده؛‏‎ ‎‏سفرایی به خارج و نزد رؤسای قبایل و پادشاهان روانه می کرده؛‏‎ ‎‏معاهده و پیمان می بسته؛ جنگ را فرماندهی می کرده. و خلاصه،‏‎ ‎‏احکام حکومتی را به جریان می انداخته است.‏

‏     ثانیاً، برای پس از خود به فرمان خدا تعیین «حاکم» کرده است.‏‎ ‎‏وقتی خداوند متعال برای جامعۀ پس از پیامبر اکرم(ص) تعیین‏‎ ‎‏حاکم می کند، به این معناست که حکومتْ پس از رحلت رسول‏‎ ‎‏اکرم(ص) نیز لازم است. و چون رسول اکرم(ص) با وصیت‏‎ ‎‏خویش فرمان الهی را ابلاغ می نماید، ضرورت تشکیل حکومت را‏‎ ‎‏نیز می رساند.(286)‏

‏ ‏

‏*  *  *‏

‏ ‏

‏ ‏

تشکیل حکومت توسط پیغمبر(ص)

‏ [پیامبر(ص)] تشکیل یک حکومت عادلانه که پایه اش بر قوانین‏‎ ‎‏آسمانی استوار بود داد و پس از بیست و چند سال کوششهای‏‎ ‎‏طاقتفرسا با گفتارهای منطقی الهی و سیره و کردار عادلانه و‏‎ ‎‏اخلاق بزرگ جالب قلوب و نیروهای شگرف آسمانی و زمینی و‏‎ ‎‏جانبازی فداکاران در راه آیین مقدس خدایی موفق به یک‏‎ ‎‏تشکیلات با اساسی شد که پایه اش با عدالت و توحید برقرار بود و‏‎ ‎‏پیغمبر اسلام چنانچه می دانید و در تواریخ جهان خواندید تا‏‎ ‎‏آخرین روز زندگانی اش از کوشش در راه انداختن چرخهای‏‎ ‎‏توحید خدا و توحید کلمه و توحید آرا و عقاید خودداری نکرد تا‏‎ ‎‏پایۀ دین و آیین و نظام مدینۀ فاضله استوار و برقرار شد.(287)‏

‏ ‏

‏*  *  *‏


کتابنبوت از دیدگاه امام خمینی(س)صفحه 274

انگیزۀ حکومت نبوی

‏رسول اکرم ـ صلی الله‌ علیه و آله و سلم ـ مقصدشان این نبود که‏‎ ‎‏مشرکین مکه را از بین ببرند؛ یا مشرکین جزیرةالعرب را از بین‏‎ ‎‏ببرند؛ مقصد این بود که دین اسلام را منتشر کنند؛ و حکومت،‏‎ ‎‏حکومت قرآن باشد؛ حکومت اسلام باشد. آنها چون مانع بودند از‏‎ ‎‏اینکه این حکومت اسلامی تحقق پیدا بکند، منتهی به جنگ می شد‏‎ ‎‏و معارضه، آنها معارضه می کردند با حکومت اسلامی؛ اینها مقابله‏‎ ‎‏می کردند. ... جنگهای زیادی که پیغمبر اکرم فرموده است همه برای‏‎ ‎‏این معنا بوده است که موانع را از سر این مقصد الهی، مقصد اعلی‏‎ ‎‏که دارند، و آن تحکیم حکومت اسلامی، حکومت الله‌، حکومت‏‎ ‎‏قرآن همه برای این بود. به طوری که اگر معارض با این نبودند،‏‎ ‎‏معلوم نبود که جنگی پیش بیاید. معارضه داشتند و نمی گذاشتند که‏‎ ‎‏این حکومت تحقق پیدا بکند، جنگ پیش آمد.(288)‏

‏11 / 3 / 58‏

‏*  *  *‏

‏ ‏

‏ ‏

پایه گذاری سیاست و حکومت در دیانت

‏شما اگر صدر اسلام را ملاحظه کنید، می بینید که اسلام از زمان‏‎ ‎‏پیغمبر ـ صلی الله‌ علیه و آله و سلم ـ حکومت تشکیل داده است،‏‎ ‎‏قوای نظامی و انتظامی داشته است. در سیاستها دخالت می کرده‏‎ ‎‏است و مسجد النبی مرکز سیاست اسلامی بوده است.(289)‏

‏3 / 5 / 61‏

‏*  *  *‏

‎ ‎

‏ ‏

پیوند رسالت رهبری مذهبی با رهبری دینی

سؤال: ‏[می خواهم که توانایی آن را بیابم که این تناقض مشهود بین‏‎ ‎‏نقش شما به عنوان یک رهبر مذهبی و نقشی را که به عنوان محور‏‎ ‎‏مخالفین به عهده دارید توجیه کنم!...]‏


کتابنبوت از دیدگاه امام خمینی(س)صفحه 275

جواب: ‏اگر شما بتوانید مفهوم مذهب را در فرهنگ اسلامی ما درک‏‎ ‎‏و دریافت کنید به روشنی خواهید دید که هیچ گونه تناقضی بین‏‎ ‎‏رهبری مذهبی و سیاسی نیست بلکه همچنان که مبارزۀ سیاسی‏‎ ‎‏بخشی از وظایف و واجبات دینی و مذهبی است، رهبری و‏‎ ‎‏هدایت کردن مبارزات سیاسی گوشه ای از وظایف و مسئولیتهای‏‎ ‎‏یک رهبر دینی است. کافی است شما به زندگی پیامبر بزرگ‏‎ ‎‏اسلام(ص) و نیز زندگی امام علی ـ علیه السلام ـ نگاه کنید که هم‏‎ ‎‏یک رهبر مذهبی هستند و هم یک رهبر سیاسی. و این مسئله در‏‎ ‎‏فرهنگ شیعه از مسائل بسیار روشن است و هر مسلمان شیعی‏‎ ‎‏وظیفۀ یک رهبر مذهبی و دینی می داند که در سرنوشت سیاسی و‏‎ ‎‏اجتماعی جامعه مستقیماً دخالت کند و هدایت و نقش تعیین کنندۀ‏‎ ‎‏خود را انجام دهد. مفهوم مذهب و رهبر مذهبی در فرهنگ‏‎ ‎‏اسلامی بسیار تفاوت دارد از مفهوم آن در فرهنگ شما که مذهب‏‎ ‎‏صرفاً یک رابطۀ شخصی و معنوی است بین انسان و خدا.(290)‏

‏18 / 10 / 57‏

‏*  *  *‏

‏ ‏

‏ ‏

ضرورت پاسخگویی دین جامع به تمامی نیازهای بشر[42]

نیاز ماهوی احکام به حکومت

احکام مالی

احکام دفاع ملی

احکام حقوقی و جزائی

‏   دلیل دیگر بر لزوم تشکیل حکومت، ماهیت و کیفیت قوانین‏‎ ‎‏اسلام (احکام شرع) است. ماهیت و کیفیت این قوانین می رساند‏‎ ‎‏که برای تکوین یک دولت و برای ادارۀ سیاسی و اقتصادی و‏‎ ‎‏فرهنگی جامعه تشریع گشته است:‏

‏     اولاً، احکام شرع حاوی قوانین و مقررات متنوعی است که‏‎ ‎‏یک نظام کلی اجتماعی را می سازد. در این نظام حقوقی هرچه‏‎ ‎‏بشر نیاز دارد فراهم آمده است: از طرز معاشرت با همسایه و‏

کتابنبوت از دیدگاه امام خمینی(س)صفحه 276

‏اولاد و عشیره و قوم و خویش و همشهری و امور خصوصی و‏‎ ‎‏زندگی زناشویی گرفته تا مقررات مربوط به جنگ و صلح و مراوده‏‎ ‎‏با سایر ملل، از قوانین جزایی تا حقوق تجارت و صنعت و‏‎ ‎‏کشاورزی. برای قبل از انجام نکاح و انعقاد نطفه قانون دارد و‏‎ ‎‏دستور می دهد که نکاح چگونه صورت بگیرد، و خوراک انسان در‏‎ ‎‏آن هنگام یا موقع انعقاد نطفه چه باشد، در دورۀ شیرخوارگی چه‏‎ ‎‏وظایفی بر عهدۀ پدر و مادر است، و بچه چگونه باید تربیت شود،‏‎ ‎‏و سلوک مرد و زن با همدیگر و با فرزندان چگونه باشد. برای همۀ‏‎ ‎‏این مراحل دستور و قانون دارد تا انسان تربیت کند ـ انسان کامل و‏‎ ‎‏فاضل ـ انسانی که قانون متحرک و مجسم است و مجری داوطلب‏‎ ‎‏و خودکار قانون است. معلوم است که اسلام تا چه حد به حکومت‏‎ ‎‏و روابط سیاسی و اقتصادی جامعه اهتمام می ورزد تا همۀ شرایطْ‏‎ ‎‏به خدمت تربیت انسان مهذب و با فضیلت درآید. قرآن مجید و‏‎ ‎‏سنت شامل همۀ دستورات و احکامی است که بشر برای سعادت‏‎ ‎‏و کمال خود احتیاج دارد. در کافی فصلی است به عنوان «تمام‏‎ ‎‏احتیاجات مردم در کتاب و سنت بیان شده است»‏‎[43]‎‏ و «کتاب» یعنی‏‎ ‎‏قرآن، «تِبیانُ کُلِّ شی ءٍ»‏‎[44]‎‏ است. روشنگر همه چیز و همۀ امور‏‎ ‎‏است. امام سوگند یاد می کند (طبق روایات) که تمام آنچه ملت‏‎ ‎‏احتیاج دارد در کتاب و سنت هست.‏‎[45]‎‏ و در این شکی نیست.‏


کتابنبوت از دیدگاه امام خمینی(س)صفحه 277

‏     ‏‏ثانیاً، با دقت در ماهیت و کیفیت احکام شرع درمی یابیم که‏‎ ‎‏اجرای آنها و عمل به آنها مستلزم تشکیل حکومت است؛ و بدون‏‎ ‎‏تأسیس یک دستگاه عظیم و پهناور اجرا و اداره نمی توان به وظیفۀ‏‎ ‎‏اجرای احکام الهی عمل کرد.‏

‏     ما اکنون بعضی موارد را ذکر می کنیم، آقایان به موارد دیگر هم‏‎ ‎‏مراجعه کنند.‏

‏     مالیاتهایی که اسلام مقرر داشته و طرح بودجه ای که ریخته‏‎ ‎‏نشان می دهد تنها برای سد رمق فقرا و سادات فقیر نیست؛ بلکه‏‎ ‎‏برای تشکیل حکومت و تامین مخارج ضروری یک دولت بزرگ‏‎ ‎‏است: مثلاً «خمس» یکی از درآمدهای هنگفتی است که به‏‎ ‎‏بیت المال می ریزد و یکی از اقلام بودجه را تشکیل می دهد. طبق‏‎ ‎‏مذهب ما، از تمام منافع کشاورزی، تجارت، منابع زیرزمینی و‏‎ ‎‏روی زمینی، و به طور کلی از کلیۀ منافع و عواید، به طرز‏‎ ‎‏عادلانه ای [خمس‏‎ ‎‏]گرفته می شود. به طوری که از سبزی فروش‏‎ ‎‏درب این مسجد تا کسی که به کشتیرانی اشتغال دارد، یا معدن‏‎ ‎‏استخراج می کند، همه را شامل می شود. این اشخاص باید خمس‏‎ ‎‏اضافه بر درآمد را پس از صرف مخارج متعارف خود به حاکم‏‎ ‎‏اسلام بپردازند تا به بیت المال وارد شود. بدیهی است درآمد به‏‎ ‎‏این عظمت برای ادارۀ کشور اسلامی و رفع همۀ احتیاجات مالی‏‎ ‎‏آن است. هرگاه خمسِ درآمد کشورهای اسلام، یا تمام دنیا را ـ اگر‏‎ ‎‏تحت نظام اسلام درآید ـ حساب کنیم، معلوم می شود منظور از‏‎ ‎‏وضع چنین مالیاتی فقط رفع احتیاج سید و روحانی نیست؛ بلکه‏‎ ‎‏قضیه مهمتر از اینهاست. منظور رفع نیاز مالی تشکیلات بزرگ‏

کتابنبوت از دیدگاه امام خمینی(س)صفحه 278

‏حکومتی است. اگر حکومت اسلامی تحقق پیدا کند، باید با همین‏‎ ‎‏مالیاتهایی که داریم، یعنی خمس و زکات ـ که البته مالیات اخیر‏‎ ‎‏زیاد نیست ـ جزیه و «خراجات» (یا مالیات بر اراضی ملی‏‎ ‎‏کشاورزی) اداره شود.‏

‏     سادات کی به چنین بودجه ای احتیاج دارند؟ خمسِ درآمد‏‎ ‎‏بازار بغداد برای سادات و تمام حوزه های علمیه و تمام فقرای‏‎ ‎‏مسلمین کافی است تا چه رسد به بازار تهران و بازار اسلامبول و‏‎ ‎‏بازار قاهره و دیگر بازارها. تعیین بودجه ای به این هنگفتی دلالت‏‎ ‎‏دارد بر اینکه منظور تشکیل حکومت و ادارۀ کشور است. برای‏‎ ‎‏عمدۀ حوایج مردم و انجام خدمات عمومی، اعم از بهداشتی و‏‎ ‎‏فرهنگی و دفاعی و عمرانی، قرار داده شده است. مخصوصاً با‏‎ ‎‏ترتیبی که اسلام برای جمع آوری و نگهداری و مصرف آن تعیین‏‎ ‎‏کرده: که هیچ گونه حیف و میلی در خزانۀ عمومی واقع نشود؛ و‏‎ ‎‏رئیس دولت و همۀ والیان و متصدیان خدمات عمومی، یعنی‏‎ ‎‏اعضای دولت، هیچ گونه امتیازی در استفاده از درآمد و اموال‏‎ ‎‏عمومی بر افراد عادی ندارند؛ بلکه سهم مساوی می برند. آیا این‏‎ ‎‏بودجۀ فراوان را باید به دریا بریزیم؟ یا زیر خاک کنیم تا حضرت‏‎ ‎‏بیاید؟‏‎[46]‎‏ یا برای این است که آن روز مثلاً پنجاه نفر سید بخورند؟ یا‏‎ ‎‏اکنون فرض کنید به پانصد هزار سید بدهند که ندانند چکارش‏‎ ‎‏کنند؟! در صورتی که می دانیم حق سادات و فقرا به مقداری است‏‎ ‎‏که با آن امرار معاش کنند. منتها طرح بودجۀ اسلام اینطور است که‏‎ ‎‏هر درآمدی مصارف اصلی معینی دارد. یک صندوق مخصوص‏‎ ‎‏زکات، و صندوق دیگر برای صدقات و تبرعات، و یک صندوق‏

کتابنبوت از دیدگاه امام خمینی(س)صفحه 279

‏هم برای خمس است. سادات از صندوق اخیر تامین معاش‏‎ ‎‏می کنند. و در حدیث است که سادات در آخر سال باید اضافه از‏‎ ‎‏مخارج خود را به حاکم اسلام برگردانند. و اگر کم آوردند، حاکم به‏‎ ‎‏آنان کمک می کند.‏‎[47]‎

‏    ‏‏از طرفی، «جزیه»، که بر «اهل ذمه»‏‎[48]‎‏ مقرر شده، و «خراج» که‏‎ ‎‏از اراضی کشاورزی وسیعی گرفته می شود، درآمد فوق العاده ای را‏‎ ‎‏به وجود می آورد. مقرر شدن چنین مالیاتهایی دلالت دارد بر اینکه‏‎ ‎‏حاکمی و حکومتی لازم است. وظیفۀ حاکم و والی است که بر «اهل‏‎ ‎‏ذمه» بر حسب استطاعت مالی و درآمدشان مالیات سرانه ببندد؛ یا‏‎ ‎‏از مزارع و مواشی‏‎[49]‎‏ آنها مالیات متناسب بگیرد. همچنین، خراج‏‎ ‎‏یعنی مالیات بر اراضی وسیعی را که «مال الله» و در تصرف دولت‏‎ ‎‏اسلامی است، جمع آوری کند. این کار مستلزم تشکیلات منظم و‏‎ ‎‏حساب و کتاب و تدبیر و مصلحت اندیشی است؛ و با هرج و مرج‏‎ ‎‏انجام شدنی نیست. این به عهدۀ متصدیان حکومت اسلامی است‏‎ ‎‏که چنین مالیاتهایی را به اندازه و به تناسب و طبق مصلحت تعیین‏

کتابنبوت از دیدگاه امام خمینی(س)صفحه 280

‏کرده؛ سپس جمع آوری کنند، و به مصرف مصالح مسلمین برسانند.‏

‏     ‏‏ملاحظه می کنید که احکام مالی اسلام بر لزوم تشکیل‏‎ ‎‏حکومت دلالت دارد؛ و اجرای آن جز از طریق استقرار تشکیلات‏‎ ‎‏اسلامی میسر نیست.‏

‏     از طرف دیگر، احکامی که راجع به حفظ نظام اسلام و دفاع از‏‎ ‎‏تمامیت ارضی و استقلال امت اسلام است، بر لزوم تشکیل‏‎ ‎‏حکومت دلالت دارد. مثلاً این حکم: «‏وَ اّعِدّوا لَهُمْ مَا اسْتَطَعْتُمْ مِنْ قُوّةٍ وَ‎ ‎مِنْ رِباطِ الْخَیْلِ‏.»‏‎[50]‎‏ که امر به تهیه و تدارک هرچه بیشتر نیروی مسلح و‏‎ ‎‏دفاعی به طور کلی است؛ و امر به آماده باش و مراقبت همیشگی‏‎ ‎‏در دورۀ صلح و آرامش...‏

‏     ‏‏بسیاری از احکام، از قبیل دیات که باید گرفته و به صاحبانش‏‎ ‎‏داده شود، یا حدود و قصاصی که باید با نظر حاکم اسلامی اجرا‏‎ ‎‏شود، بدون برقراری یک تشکیلات حکومتی تحقق نمی یابد. همۀ‏‎ ‎‏این قوانین مربوط به سازمان دولت است؛ و جز قدرت حکومتی‏‎ ‎‏از عهدۀ انجام این امور مهم برنمی آید.(291)‏

‏ ‏

‏*  *  *‏

‏ ‏

‏ ‏

دلالت احکام اسلام بر لزوم تشکیل حکومت

‏اینجا این نویسندۀ بیخرد داد سخن داده، و گزافه گویی را تکرار‏‎ ‎‏کرده، می گوید: «می گویند حکومت باید از روی عدالت باشد،‏‎ ‎‏البتّه آن شرطی است که هیچ کس منکر آن نیست؛ ولی همه‏‎ ‎‏می دانیم که اینها بهانه است و مقصود اصلی چیز دیگری است.‏‎ ‎‏جایی که تکلیف ارث آدم دو سر و احکام ازدواج زن جنیّه را تعیین‏‎ ‎‏کرده اند، و احکام مردگان را از دم مرگ تا صور اسرافیل نوشته اند‏

کتابنبوت از دیدگاه امام خمینی(س)صفحه 281

‏برای کاری مانند حکومت که پایۀ اول زندگی است و همۀ مردم در‏‎ ‎‏هر زمانی با آن سر و کار دارند، هیچ تکلیفی معیّن نکرده اند...‏

‏     شما از کجا می گویید دین تکلیف حکومت را تعیین نکرده، اگر‏‎ ‎‏تعیین نکرده بود پیغمبر اسلام چطور تشکیل حکومت کرد و به‏‎ ‎‏قول شما در نیم قرن نیمی از جهان را گرفت؟ آن تشکیلات‏‎ ‎‏برخلاف دین بود یا با دستور دین؟ اگر برخلاف بود چطور پیغمبر‏‎ ‎‏اسلام و علی بن ابیطالب ـ علیهما و علی آلهما السّلام ـ خود‏‎ ‎‏برخلاف دین رفتار می کردند؟!‏

‏     از همه گذشتیم، شما مگر قرآن را هیچ ندیدید؟ اگر دیدید‏‎ ‎‏دست کم چند صفحۀ آن را بخوانید و از یکی ترجمه اش را‏‎ ‎‏بپرسید. اینهمه آیاتی که برای قتال با کفّار و جنگ برای استقلال‏‎ ‎‏کشور اسلامی و برای کشورگیری در قرآن است بدون حکومت و‏‎ ‎‏تشکیلات صورت می گیرد؟ اینهمه جنگها و فتوحات اسلامی‏‎ ‎‏بدون حکومت و تشکیلات بوده؟ خوب بود دست کم احکام‏‎ ‎‏جهاد و دفاع و سبق و رمایه و امر به معروف و ولایت را از یکی‏‎ ‎‏بپرسید و بی گدار به آب نزده، رسوایی بار نیاورید.‏

‏     اساس حکومت بر قوّۀ تقنینیّه و قوۀ قضاییّه و قوۀ مجریّه و‏‎ ‎‏بودجۀ بیت المال است، و برای بسط سلطنت و کشورگیری بر‏‎ ‎‏جهاد، و برای حفظ استقلال کشور و دفع از هجوم اجانب بر دفاع‏‎ ‎‏است. همۀ اینها در قرآن و حدیث اسلام موجود است. قرآن در‏‎ ‎‏عین حال که کتاب قانون است. برای اجرای آن نیز کوشش کرده، و‏‎ ‎‏در حالی که بودجۀ مملکت را به بهترین طرز که پس از این‏‎ ‎‏می گوییم تعیین کرده، تکلیف کشورگیری و حفظ استقلال کشور را‏‎ ‎‏نیز معلوم نموده.‏

‏     ... ای بیخرد که عیب قانون اسلام را این می دانی که برای‏

کتابنبوت از دیدگاه امام خمینی(س)صفحه 282

‏مردگان و مردم دو سر نیز تکلیف معیّن کرده، این قانون خدایی‏‎ ‎‏است که از قبل از ولادت تا پس از مردن، و از تخت سلطنت تا‏‎ ‎‏تختۀ تابوت هیچ جزئی از جزئیات اجتماعی و فردی را فرو گذار‏‎ ‎‏نکرده است. اینجا قانونگذار خدای داناست که غفلت از هیچ چیز‏‎ ‎‏بشر ندارد، در حالی که زندگانی مادّی او را به بهترین طرز و‏‎ ‎‏بزرگترین اساس تمدّن و تعالی اداره می کند؛ زندگانی معنوی او را‏‎ ‎‏با نیکوترین و سعادتمندترین طور تأمین می نماید.(292)‏

‏ ‏

‏*  *  *‏

‎ ‎

‏ ‏

ضرورت تشکیل حکومت در احادیث

‏و فی روایة «العلل» بسند جیّد عن الفضل بن شاذان عن أبی الحسن‏‎ ‎‏الرضا ـ علیه السلام ـ فی حدیث قال: فان قال: فلِم جعل أولی الأمر‏‎ ‎‏و أمر بطاعتهم؟ قیل: لعلل کثیرة:‏

‏     منها أن الخلق لمّا وقفوا علی حدّ محدود و أمروا أن لایتعدوا‏‎ ‎‏ذلک الحد لما فیه من فسادهم لم یکن یثبت ذلک و لا یقوم إلا بأن‏‎ ‎‏یجعل علیهم فیه أمیناً یمنعهم من التعدی و الدخول فیما حظر‏‎ ‎‏علیهم، لأنه إن لم یکن ذلک کذلک لکان أحد لایترک لذته و منفعته‏‎ ‎‏لفساد غیره، فجعل علیهم قیّماً یمنعهم من الفساد، و یقیم فیهم‏‎ ‎‏الحدود و الأحکام.‏

‏     و منها أناّ لانجد فرقة من الفرق ولاملّة من الملل بقوا و عاشوا‏‎ ‎‏إلاّ بقیّم و رئیس لما لابدّ لهم من أمر الدین و الدنیا، فلم یجز فی‏‎ ‎‏حکمة الحکیم أن یترک الخلق مما یعلم أنه لابد لهم منه، ولا قوام‏‎ ‎‏لهم إلاّ به، فیقاتلون به عدوّهم و یقسمون به فیئهم، و یقیم لهم‏‎ ‎‏جمعتهم و جماعتهم، و یمنع ظالمهم من مظلومهم.‏

‏     و منها أنه لو لم یجعل لهم إماماً قیّماً أمیناً حافظاً مستودعاً‏

کتابنبوت از دیدگاه امام خمینی(س)صفحه 283

‏لدرست الملة و ذهب الدین، و غیّرت السنة و الأحکام، و لزاد فیه‏‎ ‎‏المبتدعون، و نقص منه الملحدون، و شبهوا ذلک علی المسلمین،‏‎ ‎‏لأنا قد وجدنا الخلق منقوصین محتاجین غیر کاملین مع اختلافهم و‏‎ ‎‏اختلاف اهوائهم تشتت أنحائهم، فلو لم یجعل لهم قیما حافظاً لما‏‎ ‎‏جاء به الرسول لفسدوا علی نحو ما بیّنا، و غیرت الشرائع و السنن‏‎ ‎‏والأحکام و الایمان، و کان فی ذلک فساد الخلق أجمعین».‏‎[51]‎

‏    ‏‏و فی ‏‏نهج البلاغة‏‏ «فرض الله‌ الایمان تطهیراً من الشرک ـ إلی أن‏‎ ‎‏قال ـ و الامامة نظاماً للأمة».‏‎[52]‎

‏    ‏‏و فی خطبة الصدیقة ـ سلام الله‌ علیها ـ «ففرض الله‌ الایمان‏‎ ‎‏تطهیراً من الشرک ـ إلی أن قالت ـ و الطاعة نظاماً للملّة، و الامامة‏‎ ‎‏لمّاً من الفرقة»‏‎[53]‎‏ إلی غیر ذلک مما یدل علی لزوم بقاء الولایة و‏‎ ‎‏الرئاسة العامة.‏‎[54]‎‏(293)‏


کتابنبوت از دیدگاه امام خمینی(س)صفحه 284

اهداف عالی حکومت از دیدگاه ادیان

‏ ‏

‏ ‏

حصول معرفت و ایمان به ذات حق

‏من باید عرض کنم که مقصد اصلی انبیا تا حالا کم حاصل شده‏‎ ‎‏است، خیلی کم... مقصد انبیا حکومت نبوده است، حکومت برای‏‎ ‎‏مقصد دیگر بوده، نه مقصد بوده. تمام مقاصد برمی گردد به‏‎ ‎‏معرفت الله‌. هر چه در دنیا واقع بشود و انبیا هرچه دنبالش بودند‏‎ ‎‏دنبال این بودند که خداشناسی، واقعاً خداشناسی، اگر او حاصل‏‎ ‎‏بشود همه چیز دنبالش حاصل است. تمام فسادهایی که در دنیا‏‎ ‎‏واقع بشود از این است که ایمان ندارند به خدا... اگر ایمان به خدا‏‎ ‎‏پیدا شد همه چیز دنبالش است، تمام فضایل دنبالش است. انبیا‏‎ ‎‏هم دنبال این بودند که بتدریج آن طور که می شود این بشر را سوق‏‎ ‎‏بدهند طرف معرفت الله‌. تمام چیزهای دیگر هم مقدمۀ همین معنا‏‎ ‎‏هست. و تمام چیزهایی که از آن می سوختند انبیا، این بود که‏

کتابنبوت از دیدگاه امام خمینی(س)صفحه 285

‏می دیدند مردم دارند خودشان را می کِشند طرف جهنم. انبیا مظهر‏‎ ‎‏رحمت حق تعالی هستند، می خواهند که همه مردم خوب باشند،‏‎ ‎‏می خواهند همۀ مردم معرفت الله‌ داشته باشند، می خواهند همۀ‏‎ ‎‏مردم سعادت داشته باشند. وقتی می بینند که این مردم دارند رو به‏‎ ‎‏جهنم می روند، آنها افسوسش را می خورند، در قرآن هم اشاره ای‏‎ ‎‏به این هست، ‏فَلَعَلَّکَ باخِعٌ نَفْسَکَ‎[55]‎‏ اینکه اینها مؤمن نشدند. مسئله این‏‎ ‎‏است که همه دنبال این بودند که مردم را آشنا کنند با خدا.(294)‏

‏9 / 9 / 64‏

‏*  *  *‏

‎ ‎

‏ ‏

حصول معرفت و ایمان به ذات حق

‏رسول اکرم و سایر انبیا نیامدند که اینجا حکومت تأسیس کنند،‏‎ ‎‏مقصد اعلا این نیست؛ نیامدند که اینجا عدالت ایجاد کنند، آن هم‏‎ ‎‏مقصد اعلا نیست، اینها همه مقدمه است. تمام زحمتها[یی] که‏‎ ‎‏اینها کشیدند، چه از حضرت نوح گرفته، از حضرت ابراهیم گرفته‏‎ ‎‏تا آمده است اینجا به رسول اکرم رسیده است، تمام مشقتهایی که‏‎ ‎‏کشیدند و کارهایی که کردند، مقدمۀ یک مطلب است و او معرفی‏‎ ‎‏ذات مقدس حق [است].(295)‏

‏19 / 8 / 66‏

‏*  *  *‏

‎ ‎

‏ ‏

کسب معرفت، معنویت و عرفان

‏تمام تشکیلاتی که در اسلام از صدر اسلام تا حالا بوده است، و‏‎ ‎‏تمام چیزهایی که انبیا از صدر خلقت تا حالا داشتند و اولیای‏‎ ‎‏اسلام تا آخر دارند، معنویات اسلام است، عرفان اسلام است،‏‎ ‎‏معرفت اسلام است، در رأس همۀ امور این معنویات واقع است.‏

کتابنبوت از دیدگاه امام خمینی(س)صفحه 286

‏تشکیل حکومت برای همین است، البته اقامۀ عدل است، لکن‏‎ ‎‏غایت نهایی معرفی خداست و عرفان اسلام.(296)‏

‏11 / 4 / 66‏

‏*  *  *‏

‏ ‏

‏ ‏

تعلیم خودشناسی و خداشناسی

‏تشکیل حکومت مقصود به ذات نیست برای انبیا. دعوتها هرچه‏‎ ‎‏می شود مقدمه است برای اینکه انسان را بیدار کنند، انسان را بفهمانند‏‎ ‎‏به «او»، ارائه بدهند به «او» که چه بوده است و چه هست و چه خواهد‏‎ ‎‏بود و عالم چه جور است وضعش با ذات مقدس حق تعالی.(297)‏

‏30 / 3 / 64‏

‏*  *  *‏

‏ ‏

‏ ‏

دعوت به توحید و روحانیت

‏اسلام آمده است که این طبیعت را بکِشد طرف روحانیت، مهار‏‎ ‎‏کند. طبیعت را به همان معنایی که همه می گویند، آن هم می گوید‏‎ ‎‏این جور نیست که به طبیعت کار نداشته باشد. تمدن را به درجۀ‏‎ ‎‏اعلایش اسلام قبول دارد و کوشش می کند برای تحققش؛ ولهذا‏‎ ‎‏حکومتهایی که در اسلام بوده اند یک حکومتهایی بوده اند که همه‏‎ ‎‏جور تمدنی در آنها بوده است. اما نظر به این نبوده است که در‏‎ ‎‏عین حالی که همان چیزهایی که در ممالک متمدنه باشد، اسلام‏‎ ‎‏هم آنها را قبول دارد و کوشش هم برایش می کند، در عین حال... او‏‎ ‎‏به این نگاه می کند که بکشدش طرف روحانیت، بکشدش طرف‏‎ ‎‏توحید، از این جهت فرق است مابین «اسلام و غیر اسلام» بین‏‎ ‎‏«حکومت اسلامی و حکومتهای غیر اسلامی»، بین آن چیزی که‏‎ ‎‏مکتب اسلام آورده با مکتبهای دیگر.(298)‏

‏13 / 4 / 58‏


کتابنبوت از دیدگاه امام خمینی(س)صفحه 287

مقصد، اجرای عدالت برای خدا

‏خدا هم که انبیا را فرستاده، مقصد اصلی این نبوده که حکومت‏‎ ‎‏بکنند، مقصد اصلی این نبوده است که نظام ایجاد کنند، مقصد‏‎ ‎‏اعلا این نبوده که عدالت اجتماعی ایجاد کنند، مقصد اعلا اینها‏‎ ‎‏نیست، اما اینها مقصد است ـ بعضیهایش مقصد است ـ البته‏‎ ‎‏عدالت، اجرای عدالت یک مقصدی است، عدالت الهی را‏‎ ‎‏بخواهید اجرا کنید لله‌ تعالی، مقصدی است.(299)‏

‏19 / 9 / 64‏

‏*  *  *‏

‎ ‎

‏ ‏

مقصد اصلی، خدایی شدن کارها

‏آن که مقصود است این است که انسان در کارهایش چه در تشکیل‏‎ ‎‏حکومتش،... نظرش این باشد که یک کار الهی کرده باشد، آن پیش‏‎ ‎‏خدا ارزش دارد مثل انبیا. انبیا کارشان به واسطۀ این ارزش داشت‏‎ ‎‏نه برای عمق کارشان ـ و عرض می کنم که ـ سعۀ کارشان،‏‎ ‎‏حکومتشان زیاد باشد، کم باشد فرقی نمی کند.(300)‏

‏19 / 9 / 64‏

‏*  *  *‏

‏ ‏

‏ ‏

توجه دادن مردم به خدا

‏انبیا در عین حال که دنیا را اداره می کردند، مملکتها را اداره‏‎ ‎‏می کردند ـ که در اسلام نمونۀ بارزش نزدیک به ماست و تاریخ‏‎ ‎‏نشان می دهد که در ظرف نیم قرن تقریباً اکثر معموره را فتح کردند‏‎ ‎‏ـ در عین حال تعلق نداشتند به دنیا. فتح برای مملکت گیری در‏‎ ‎‏اسلام نیست، مملکت گیری برای حکومت در اسلام نیست،‏‎ ‎‏حکومت جائرانه مطرح نیست. فتح برای این است که انسانها را،‏‎ ‎‏آدمها را به کمال برساند. فتوحات اسلام غیر از فتوحات رژیمهای‏‎ ‎‏دیگر است. آنها فتوحاتشان، رژیمها فتوحاتشان، فتوحات برای‏

کتابنبوت از دیدگاه امام خمینی(س)صفحه 288

‏دنیاست؛ و انبیا فتوحاتشان برای خداست، برای توجه دادن مردم‏‎ ‎‏به خداست. آنها مردمی که اسیر ماده هستند و اسیر نفس و شیطان‏‎ ‎‏هستند ـ آنها را ـ می خواهند تحت تأثیر خودشان و مکتب‏‎ ‎‏خودشان قرار بدهند، و آنها را از حزب شیطان به حزب الله‌ وارد‏‎ ‎‏کنند.(301)‏

‏3 / 4 / 58‏

‏*  *  *‏

‏ ‏

‏ ‏

الهی شدن انسان طبیعی

‏انسان طبیعی، بشود یک انسان الهی که همه چیزش الهی باشد.‏‎ ‎‏هرچه می بیند حق ببیند. انبیا هم برای همین آمده اند. انبیا‏‎ ‎‏نیامده اند حکومت درست کنند، حکومت را می خواهند چه کنند؟‏‎ ‎‏این هم هست، اما نه این است که انبیا آمده اند که دنیا را اداره کنند،‏‎ ‎‏حیوانات هم دنیا دارند، کار خودشان را اداره می کنند، البته بسط‏‎ ‎‏عدالت، همان بسط صفت حق تعالی است برای اشخاصی که‏‎ ‎‏چشم دارند. بسط عدالت هم می دهند، عدالت اجتماعی هم به‏‎ ‎‏دست آنهاست، حکومت هم تأسیس می کنند، حکومتی که‏‎ ‎‏حکومت عادله باشد؛ لکن مقصد این نیست، اینها همه وسیله‏‎ ‎‏است که انسان برسد به یک مرتبۀ دیگری که برای آن، انبیا‏‎ ‎‏آمده اند.(302)‏

‏ ‏

‏*  *  *‏

‏ ‏

‏ ‏

اعتلا بخشیدن به انسان تا رساندن او به کمال مطلق

‏در سیرۀ نبی اکرم و سایر انبیا و اولیای بزرگ، حضرت امیر‏‎ ‎‏ـ سلام الله‌ علیه ـ اولیای بزرگ، در سیرۀ آنها می بینیم که اصل قضیه‏‎ ‎‏قدرت طلبی در کار نبوده و اگر برای ادای وظیفه نبود و برای‏

کتابنبوت از دیدگاه امام خمینی(س)صفحه 289

‏ساختن این انسانها نبود، حتی این خلافت ظاهری را هم قبول‏‎ ‎‏نمی کردند، می رفتند کنار؛ اما تکلیف بود. تکلیف خداست باید‏‎ ‎‏قبول کند تا بتواند آن مقداری که می تواند انسان درست کند،‏‎ ‎‏مع الأسف، نتوانست معاویه را آدم کند، چنانکه پیغمبر نتوانست‏‎ ‎‏ابوجهل و ابولهب و این صنف جمعیت را آدم کند، امیرالمؤمنین‏‎ ‎‏هم نتوانست معاویه و اتباع معاویه را آدم کند، اما آمدند برای این‏‎ ‎‏کار. گمان نشود که اسلام شمشیر کشیده است برای اینکه قدرت‏‎ ‎‏پیدا کند مثل سایر حکومتها، حکومت اسلامی این جوری نیست.‏‎ ‎‏اگر کسی برای قدرت اقدام بکند، و برای تحصیل قدرت شمشیر‏‎ ‎‏بکشد، این از اسلام دور است، این وارد در اسلام نشده است،‏‎ ‎‏ظاهراً مسلم است اما آن ایمانی که باید داشته باشد ندارد. انبیا‏‎ ‎‏آمده اند برای اینکه این قدرتها را بشکنند، این قدرتهای شیطانی را‏‎ ‎‏سرکوب کنند و نبی اکرم هم آمده بودند و آمدند برای اینکه این‏‎ ‎‏قدرتها را بشکنند. این یکی از کارهایی است که انبیا دارند، نه‏‎ ‎‏اینکه فقط این است. کار مهم انبیا این است که مردم را برسانند به‏‎ ‎‏آن نقطۀ کمال و سایر کارها وسیله است. غایت، کمال مطلق است.‏‎ ‎‏انبیا می خواهند که همۀ مردم بشوند مثل امیرالمؤمنین ـ سلام الله‌‏‎ ‎‏علیه ـ لکن نمی شود، توفیق پیدا نمی کنند.‏

‏     اینطور نیست که انبیا برای دنیا آمده باشند. دنیا یک وسیله ای‏‎ ‎‏است برای کمال؛ چنانکه اهل دنیا هم این وسیله را به ضد کمال‏‎ ‎‏استعمال می کنند. جنگ علی بن ابیطالب با جنگ معاویه ماهیتاً‏‎ ‎‏فرق دارد، ذاتاً فرق دارد؛ یکی شمشیر می کشد و ظل الله‌ است؛‏‎ ‎‏ظل خداست. یکی شمشیر می کشد و ظل شیطان است، ماهیتاً این‏‎ ‎‏دو تا با هم فرق دارند. آنکه برای قدرت طلبی و شیطنت فعالیت‏‎ ‎‏می کند با آنکه برای خدا فعالیت می کند، ذاتاً این دو تا با هم فرق‏

کتابنبوت از دیدگاه امام خمینی(س)صفحه 290

‏دارند و کارهایشان ذاتاً فرق دارد. انبیا برای ثروت و قدرت و دنیا و‏‎ ‎‏رسیدن به دنیا و رسیدن به حکومت ابداً یک قدم برنداشتند. و اگر‏‎ ‎‏کسی گمان کند که انبیا یا اولیای بزرگ قدمی برای مَسند برداشتند،‏‎ ‎‏این نمی شناسد آنها را؛ این انبیا را نشناخته. مَسندها همه در نظر‏‎ ‎‏انبیا پوچ است و قدرتها همه پوچ.(303)‏

‏21 / 3 / 59‏

‏*  *  *‏

‏ ‏

‏ ‏

وسیله هدایت و ارشاد و خدمت

‏انبیا خودشان را خدمتگزار می دانستند، نه اینکه یک نبی ای خیال‏‎ ‎‏کند حکومت دارد به مردم. حکومت در کار نبوده. اولیای بزرگ‏‎ ‎‏خدا، انبیای بزرگ همین احساس را داشتند: که اینها آمدند برای‏‎ ‎‏اینکه مردم را هدایت کنند، ارشاد کنند، خدمت کنند به آنها.(304)‏

‏23 / 8 / 60‏

‏*  *  *‏

‏ ‏

‏ ‏

اصلاح جامعه و احیای ارزشهای انسانی

‏انبیا اینکه دنبال این بودند که یک حکومت عدلی دردنیا متحقق‏‎ ‎‏کنند، برای این است که؛ حکومت عدل اگر باشد، حکومتی باشد‏‎ ‎‏با انگیزه الهی، با انگیزۀ اخلاق و ارزشهای معنوی انسانی، یک‏‎ ‎‏همچو حکومتی اگر تحقق پیدا بکند، جامعه را مهار می کند و تا‏‎ ‎‏حد زیادی اصلاح می کند. و اگر حکومتها به دست جباران باشد،‏‎ ‎‏به دست منحرفان باشد، به دست اشخاصی باشد که ارزشها را در‏‎ ‎‏آمال نفسانی خودشان می دانند، ارزشهای انسانی را هم گمان‏‎ ‎‏می کنند که همین سلطه جوئیها و شهوات است، تا این حکومتها‏‎ ‎‏برقرار هستند، بشریت رو به انحطاط است، و اگر آمال انبیا در یک‏‎ ‎‏کشوری تحقق پیدا بکند آن ـ ولو بعض آمال انبیا ـ آن کشور رو به‏

کتابنبوت از دیدگاه امام خمینی(س)صفحه 291

‏اصلاح می رود.(305)‏

‏14 / 1 / 61‏

‏*  *  *‏

‏ ‏

‏ ‏

تحقق کمال و سلامت در جهان

‏اگر قدرت در دست انبیا باشد، اولیا باشد باعث می شود که‏‎ ‎‏سلامت در جهان تحقق پیدا کند، کمال در جهان تحقق پیدا‏‎ ‎‏بکند.(306)‏

‏15 / 8 / 62‏

‏*  *  *‏

‎ ‎

‏ ‏

اجرای حق و از میان بردن باطل

‏عهده دار شدن حکومت فی حد ذاته شأن و مقامی نیست؛ بلکه‏‎ ‎‏وسیلۀ انجام وظیفۀ اجرای احکام و برقراری نظام عادلانۀ اسلام‏‎ ‎‏است. حضرت امیرالمؤمنین(ع) دربارۀ نفس حکومت و‏‎ ‎‏فرماندهی به ابن عباس‏‎[56]‎‏ فرمود: این کفش چقدر می ارزد؟ گفت:‏‎ ‎‏هیچ. فرمود: فرماندهی بر شما نزد من از این هم کم ارزشتر است؛‏‎ ‎‏مگر اینکه به وسیلۀ فرماندهی و حکومت بر شما بتوانم حق‏‎ ‎‏(یعنی قانون و نظام اسلام) را برقرار سازم؛ و باطل (یعنی قانون و‏‎ ‎‏نظامات ناروا و ظالمانه) را از میان بردارم.‏‎[57]‎‏ پس، نفس حاکم شدنْ‏‎ ‎‏و فرمانروایی وسیله ای بیش نیست. و برای مردان خدا اگر این‏‎ ‎‏وسیله به کار خیر و تحقق هدفهای عالی نیاید، هیچ ارزش ندارد.‏‎ ‎‏لذا در خطبۀ نهج البلاغه می فرماید: «اگر حجت بر من تمام نشده و‏

کتابنبوت از دیدگاه امام خمینی(س)صفحه 292

‏ملزم به این کار نشده بودم، آن را (یعنی فرماندهی و حکومت را)‏‎ ‎‏رها می کردم».‏‎[58]‎‏ بدیهی است تصدی حکومتْ به دست آوردن یک‏‎ ‎‏وسیله است؛ نه اینکه یک مقام معنوی باشد؛ زیرا اگر مقام معنوی‏‎ ‎‏بود، کسی نمی توانست آن را غصب کند یا رها سازد. هرگاه‏‎ ‎‏حکومت و فرماندهی وسیلۀ اجرای احکام الهی و برقراری نظام‏‎ ‎‏عادلانۀ اسلام شود، قدر و ارزش پیدا می کند؛ و متصدی آن‏‎ ‎‏صاحب ارجمندی و معنویت بیشتر می شود. بعضی از مردم چون‏‎ ‎‏دنیا چشمشان را پر کرده، خیال می کنند که ریاست و حکومت فی‏‎ ‎‏نفسه برای ائمه(ع) شأن و مقامی است، که اگر برای دیگری ثابت‏‎ ‎‏شد دنیا به هم می خورد. حال آنکه نخست وزیر شوروی یا‏‎ ‎‏انگلیس و رئیس جمهور امریکا حکومت دارند، منتها کافرند.‏‎ ‎‏کافرند، اما حکومت و نفوذ سیاسی دارند؛ و این حکومت و نفوذ و‏‎ ‎‏اقتدار سیاسی را وسیلۀ کامروایی خود از طریق اجرای قوانین و‏‎ ‎‏سیاستهای ضدانسانی می کنند.‏

‏     ائمه و فقهای عادل موظفند که از نظام و تشکیلات حکومتی‏‎ ‎‏برای اجرای احکام الهی و برقراری نظام عادلانۀ اسلام و خدمت‏‎ ‎‏به مردم استفاده کنند. صِرف حکومت برای آنان جز رنج و زحمت‏‎ ‎‏چیزی ندارد؛ منتها چه بکنند؟ مأمورند انجام وظیفه کنند...‏

‏     حضرت دربارۀ اینکه چرا حاکم و فرمانده و عهده دار کار‏‎ ‎‏حکومت شده، تصریح می کند که برای هدفهای عالی؛ برای اینکه‏‎ ‎‏حق را برقرار کند و باطل را از میان ببرد. فرمایش امام این است که‏‎ ‎‏خدایا تو می دانی ما برای به دست آوردن منصب و حکومت قیام‏‎ ‎‏نکرده ایم؛ بلکه مقصود ما نجات مظلومین از دست ستمکاران‏‎ ‎‏است. آنچه مرا وادار کرد که فرماندهی و حکومت بر مردم را قبول‏

کتابنبوت از دیدگاه امام خمینی(س)صفحه 293

‏کنم، این بود که «خدای تبارک و تعالی از علما تعهد گرفته و آنان را‏‎ ‎‏موظف کرده که بر پرخوری و بهره مندی ظالمانۀ ستمگران و‏‎ ‎‏گرسنگی جانکاه ستمدیدگان سکوت ننمایند».‏‎[59]‎‏ یا می فرماید:‏‎ ‎‏اللهمّ، إِنَّکَ تَعْلَمُ أَنـَّهُ لَمْ یَکُنِ الّذی کانَ مِنّا مُنافَسَةً فِی سُلْطانٍ، وَ لَا‏‎ ‎‏الْتِماسَ شَیْئٍ مِنْ فُضُولِ الْحُطامِ.‏‎[60]‎

‏    خدایا، تو خوب می دانی که آنچه از ما سر زده و انجام شده،‏‎ ‎‏رقابت برای به دست گرفتن قدرت سیاسی، یا جستجوی چیزی از‏‎ ‎‏اموال ناچیز دنیا نبوده است.‏

‏     و بلافاصله دربارۀ اینکه پس او و یارانش به چه منظور کوشش‏‎ ‎‏و تلاش می کرده اند می فرماید: وَ لکِنْ لِنَرُدَّ الْمَعالِمَ مِنْ دینِکَ، نُظْهِرَ‏‎ ‎‏الاْءِصلاحَ فِی بِلادِکَ فَیَأْمَنَ الْمَظلُومُونَ مِنْ عِبادِکَ، وَ تقامَ الْمُعَطَّلَةُ‏‎ ‎‏مِنْ حُدُودِکَ.‏‎[61]‎

‏    بلکه برای این بود که اصول روشن دینت را بازگردانیم و به‏‎ ‎‏تحقق رسانیم؛ و اصلاح را در کشورت پدید آوریم؛ تا در نتیجۀ آن‏‎ ‎‏بندگان ستمدیده ات ایمنی یابند؛ و قوانین (یا قانون جزای) تعطیل‏‎ ‎‏شده و بی اجرا مانده ات به اجرا درآید و برقرار گردد.(307)‏

‏ ‏

‏*  *  *‏

‎ ‎

‏ ‏

اقامۀ عدل

‏ما می دانیم انبیا بودند، اولیای خدا بودند که این جور بودند، برای‏‎ ‎‏او بوده هر چه کار کردند، نه این است که برای حکومت بوده است‏‎ ‎‏یا برای چی بوده. می رفتند دنبال حکومت برای اینکه از دست‏‎ ‎‏جائرین بگیرند، فشار می آوردند که از دست جائرین بگیرند، لکن‏

کتابنبوت از دیدگاه امام خمینی(س)صفحه 294

‏نه از دست جائرین بگیرند که خودشان حاکم باشند، از دست‏‎ ‎‏جائرین می برند که عدالت الهی را اجرا بکنند. این کار، کار انبیا‏‎ ‎‏بوده، عدالت الهی را می خواستند ایجاد کنند لله‌ تعالی.(308)‏

‏19 / 9 / 64‏

‏*  *  *‏

‏ ‏

‏ ‏

اجرای احکام خدا در پناه حکومت الهی

‏کوششهایی که انبیا می کردند و جنگهایی که با مخالفین راه حق‏‎ ‎‏می کردند، و خصوصاً جنگهایی که در صدر اسلام واقع شد،‏‎ ‎‏مقصد جنگ نبوده است، و مقصد کشورگشایی هم نبود. مقصد‏‎ ‎‏این بوده است که یک نظامی عادلانه که در آن نظام عادلانه، احکام‏‎ ‎‏خدا جاری بشود] باشد].(309)‏

‏17 / 4 / 58‏

‏*  *  *‏

‏ ‏

‏ ‏

تحقق و تحکیم حکومت الله‌

‏رسول اکرم ـ صلی الله‌ علیه و آله و سلم ـ مقصدشان این نبود که‏‎ ‎‏مشرکین مکه را از بین ببرند؛ یا مشرکین جزیرةالعرب را از بین‏‎ ‎‏ببرند؛ مقصد این بود که دین اسلام را منتشر کنند؛ و حکومت،‏‎ ‎‏حکومت قرآن باشد؛ حکومت اسلام باشد. آنها چون مانع بودند‏‎ ‎‏از اینکه این حکومت اسلامی تحقق پیدا بکند، منتهی به جنگ‏‎ ‎‏می شد و معارضه، آنها معارضه می کردند با حکومت اسلامی؛‏‎ ‎‏اینها مقابله می کردند. ... جنگهای زیادی که پیغمبر اکرم فرموده‏‎ ‎‏است همه برای این معنا بوده است که موانع را از سر این مقصد‏‎ ‎‏الهی، مقصد اعلی که دارند، و آن تحکیم حکومت اسلامی،‏‎ ‎‏حکومت الله‌، حکومت قرآن همه برای این بود. به طوری که اگر‏‎ ‎‏معارض با این نبودند، معلوم نبود که جنگی پیش بیاید. معارضه‏

کتابنبوت از دیدگاه امام خمینی(س)صفحه 295

‏داشتند و نمی گذاشتند که این حکومت تحقق پیدا بکند، جنگ‏‎ ‎‏پیش آمد.(310)‏

‏11 / 3 / 58‏

‏*  *  *‏

‏ ‏

‏ ‏

نجات مردم از ظلمت مادّه

‏مکتبهای توحیدی نمی خواهند فتح کنند بلاد را؛ و نمی خواهند با‏‎ ‎‏مردم با خشونت رفتار کنند. آنها می خواهند مردم را از ظلمتهای‏‎ ‎‏ماده به نور بکشند؛ به طرف خدا بکشند؛ توجه به خدا‏‎ ‎‏بدهند.(311)‏

‏27 / 5 / 58‏

‏*  *  *‏

‏ ‏

‏ ‏

فراهم شدن زمینه برای ارائه تمامی استعدادها و کمالات

‏تبع ایجاد عدالت فرصت پیدا می شود برای اینکه هر کس هر‏‎ ‎‏چیزی دارد بیاورد. وقتی که آشفته است نمی توانند، در یک محیط‏‎ ‎‏آشفته نمی شود که اهل عرفان، عرفانشان را عرضه کنند، اهل‏‎ ‎‏فلسفه، فلسفه شان را، اهل فقه، فقه شان را، لکن وقتی حکومت‏‎ ‎‏یک حکومت عدل الهی شد و عدالت را جاری کرد و نگذاشت که‏‎ ‎‏فرصت طلبها به مقاصد خودشان برسند، یک محیط آرام پیدا‏‎ ‎‏می شود، در این محیط آرام همه چیز پیدا می شود.(312)‏

‏2 / 6 / 65‏

‏*  *  *‏

‏ ‏

‏ ‏

اقامه حکومت عدل، مقدمه حاکمیت ارزشهای الهی بر جوامع

‏نهضتهایی که به وسیلۀ انبیا و اولیا ـ علیهم السلام ـ واقع شده است‏‎ ‎‏قابل مطالعه است. ما که تابع مکتب انبیا هستیم باید آن نهضتها را‏‎ ‎‏مطالعه کنیم، و بفهمیم نهضت چه بوده است؛ و برای چه بوده‏

کتابنبوت از دیدگاه امام خمینی(س)صفحه 296

‏است؛ مقصد انبیا از نهضت چه بوده است، مقصد پیغمبر اسلام ـ‏‎ ‎‏صلی الله‌ علیه و آله و سلم ـ از نهضت اسلامی چه بوده است؛‏‎ ‎‏مقصد ائمۀ ما ـ علیهم السلام ـ چه بوده است. آیا فقط این بوده‏‎ ‎‏است که دست ستمکاران را کوتاه کنند؟ آیا دعوت انبیا فقط برای‏‎ ‎‏این بوده است که مزاحمین با مستضعفین را کنار بزنند؛ و همین که‏‎ ‎‏غلبه بر آنها کردند و کار را به پیروزی و راندن آنها رساندند، کار‏‎ ‎‏تمام است؟ آیا مقصد انبیا این است که ظالم نباشد فقط، یا مقصد‏‎ ‎‏بالاتر از این است. اگر مقصد بالاتر از این است، باید ما هم که تابع‏‎ ‎‏انبیا هستیم و تابع مکتب اسلام هستیم، به تبعیت از آن بزرگان دین‏‎ ‎‏و دنیا مقصدمان همان مقاصد باشد. آیا راندن رژیم پهلوی و ابطال‏‎ ‎‏رژیم شاهنشاهی تمام مقصد بود؟ آیا رفاه ملت و رسیدن ملت به‏‎ ‎‏چیزهای مادی آخر مقصد است؟ انبیا آمده اند تا مردم را، تا جامعه‏‎ ‎‏را، ترتیبی بدهند که رفاه زندگی مادی آنها باشد؟ مقصد انبیا این‏‎ ‎‏بوده است که مستکبرین بروند، و مستضعفین به نوای دنیایی‏‎ ‎‏برسند یا مقصد بالاتر از اینهاست؟ این همه انبیا آمده اند و دعوت‏‎ ‎‏کردند و کشته شدند، جنگها کردند و زحمتها کشیدند، فقط برای‏‎ ‎‏این بود که مستکبرین را کنار بزنند، و توده های مردم را برای آنها‏‎ ‎‏رفاه حاصل کنند یا مقصد بالاتر از اینهاست؟ خدای تبارک و تعالی‏‎ ‎‏که انبیا را فرستاده است برای تعمیر دنیا فقط فرستاده است یا‏‎ ‎‏مقصد بیشتر از اینهاست، بالاتر از اینهاست؟‏

‏     اگر مقصد همین شکست مستکبرین بود، ما به مقصد تقریباً‏‎ ‎‏رسیدیم و آنها را شکست داده ایم. ملت ما شکست داد اجانب را.‏‎ ‎‏دست خیانتکاران را قطع کرد. و این ریشه هایی هم که مانده است‏‎ ‎‏این را هم قطع می کنند. لکن مقصد همین نیست... مقصد این است‏‎ ‎‏که کشور ما یک کشور اسلامی باشد؛ کشور ما در تحت رهبری‏

کتابنبوت از دیدگاه امام خمینی(س)صفحه 297

‏قرآن، تحت رهبری پیغمبراکرم و سایر اولیای عظام، اداره بشود.‏‎ ‎‏رفتن مستکبرین مقدمه است. رفاه مستضعفین یکی از مقاصد‏‎ ‎‏اسلام است.(313)‏

‏8 / 3 / 58‏

‏*  *  *‏

‎ ‎

کتابنبوت از دیدگاه امام خمینی(س)صفحه 298

  • . «اوّل دین، معرفت و شناخت خداوند است»؛ نهج البلاغة؛ خطبه 1.
  • . «به نام پروردگار رحمان و رحیم بخوان به نام پروردگارت که آفرید. انسان را از خون بسته آفرید. بخوان به نام پروردگارت که با کرامت ترین کریمان است. آن خدایی که نوشتن با قلم را آموخت. و به آدمی آنچه را نمی دانست یاد داد»؛ (علق  /  1 ـ 5).
  • . «خداوند ولیّ اهل ایمان است. آنان را از تاریکیها به سوی نور خارج می سازد»؛ (بقره  /  257).
  • . «ما را به راه راست هدایت فرما»؛ (حمد  /  6).
  • . «پروردگار من بر طریق مستقیم است»؛ (هود  /  56).
  • . علق  /  1.
  • . «همانا انسان سرکشی می کند، همینکه خود را بی نیاز بیند»؛ (علق  /  6 ـ 7).
  • . جهت درک کاملتر نظرات حضرت امام در این باب به این کتابها نیز مراجعه کنید: 1ـ اسلام ناب در کلام و پیام امام خمینی؛ چاپ مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام؛ 2ـ ولایت فقیه؛ امام خمینی؛ 3ـ شئون و اختیارات ولی فقیه؛ امام خمینی؛ چاپ وزارت ارشاد، (ترجمه بخشی از کتاب البیع)؛ 4ـ الرسائل (رسالة فی الاجتهاد و التقلید)؛ امام خمینی؛ 5 ـ سیمای معصومین در اندیشه امام خمینی؛ چاپ مؤسسه تنظیم و نشر آثار حضرت امام.
  • . «در دین هیچ اجباری نیست»؛ (بقره  /  256).
  • . حدید  /  25.
  • . «و آهن را فرو فرستادیم و در آن نیرویی سخت است»؛ (حدید  /  25).
  • . همان جا.
  • . حدید  /  25.
  • . حدید  /  25.
  • . «آخرین درمان، داغ نهادن است»؛ نهج البلاغه؛ خطبه 167.
  • . اشاره به آیات 27 ـ 30 سورۀ مریم.
  • . «محمد رسول الله و الذین معه اشدّاء علی الکفار رحماء بینهم. محمد ـ صلوات الله علیه و آله ـ فرستاده خداست و کسانی که با او هستند بر کفار بسیار سخت گیر و با یکدیگر بسیار مهربانند»؛ (فتح  /  29).
  • . «... فقولا له قولاً لیّناً لعله یتذکّر او یخشی. با او با کمال آرامی و نرمی سخن بگویید، باشد که متذکر شود یا از [نافرمانی] خدا بترسد»؛ (طه  /  44).
  • . «من اصبح و لم یهتمّ بامور المسلمین فلیس بمسلم؛ هرکه صبح کند و به امور مسلمانان همّت نگمارد مسلمان نیست. اصول کافی؛ ج 2، ص 163؛ کتاب الایمان والکفر، باب الاهتمام بامورالمسلمین، ح 1.
  • . «منم پروردگار بزرگ شما»؛ (نازعات  /  22).
  • . بحارالانوار؛ ج 74، ص 97؛ کتاب الروضة، باب مواعظ النبی(ص) لابن مسعود.
  • . حضرت امام در صفحه 45 ـ 46 کتاب آداب الصلوة بحث دعوت انبیا به دنیا را روشن می کنند:     آنهایی که گمان کردند نبیّ ختمی و رسول هاشمی ـ صلی الله علیه و آله ـ دعوتش دارای دو جنبه است: دنیایی و آخرتی، و این را مایۀ سرافرازی صاحب شریعت و کمال نبوّت فرض کرده اند، از دیانت بیخبر و از دعوت و مقصد نبوّت عاری و بری هستند. دعوت به دنیا از مقصد انبیای عظام بکلّی خارج، و حسّ شهوت و غضب و شیطان باطن و ظاهر برای دعوت به دنیا کفایت می کنند، محتاج به بعث رسل نیست؛ ادارۀ شهوت و غضب قرآن و نبی لازم ندارد، بلکه انبیا مردم را از دنیا باز دارند و تقیید اطلاق شهوت و غضب کنند و تحدید موارد منافع نمایند، غافل گمان کند دعوت به دنیا کنند. آنها می فرمایند مال را از هر راه تحصیل نکن و شهوت را با هر طریق فروننشان ـ نکاح باید باشد، تجارت و صناعت و زراعت باید باشد ـ با آنکه درِ کانون شهوت و غضب اطلاق است. پس، آنها جلوگیر اطلاق هستند نه داعی به دنیا. روح دعوت به تجارتْ تقیید و بازداری از به دست آوردن باطل است؛ و روح دعوت به نکاح تحدید طبیعت و جلوگیری از فجور و اطلاق قوّۀ شهوت است. بلی، آنها مخالف مطلق نیستند چه که آن مخالف نظام اتمّ است.
  • . «کتاب» در اصطلاح اهل فقه و حدیث به ابوابی گفته می شود که در آنها احادیث مربوط به یک موضوع جمع آوری شده، یا احکام خاص یک موضوع مورد بحث قرار گرفته است. مانند کتاب التوحید، کتاب الایمان و الکفر، کتاب الصلاة و مانند آن. به عنوان مثال دورۀ کافی در حدیث شامل 35 «کتاب» است؛ و شرائع الاسلام در فقه پنجاه «کتاب» دارد.
  • . از اواسط قرن شانزدهم میلادی، یعنی بیش از سه قرن پیش بود که پرتغالیها و به دنبال آنان اتباع کشورهای هلند، انگلستان، فرانسه و ایتالیا به استعمار کشورهای مسلمان نشین پرداختند. در آغاز کشورهای تازه کشف شدۀ افریقا، و بعد از پیدا شدن راههای دریایی، کشورهای آسیایی (که ارتباط آنها بعد از استیلای تُرکان عثمانی بر قسطنطنیه با اروپا قطع شده بود) تحت استعمار درآمد.
  • . جنگهای صلیبی نام سلسله جنگهایی است که بین قرون یازده و سیزده میلادی، میان مسیحیان اروپایی و مسلمانان به منظور گرفتن اورشلیم بیت المقدس از مسلمین جریان داشت. این جنگها که طی هشت مرحله صورت گرفت، در 1096 م. (489 ق .) با فتوای پاپ اوربان دوم آغاز گردید، و با مرگ سن لویی ـ پادشاه فرانسه ـ در 1270 م. (669 ق .) خاتمه یافت. مسیحیان از آن رو که پارچه ای قرمز رنگ به شکل صلیب برشانه راست خود دوخته بودند، به قشون صلیب یا صلیبیون مشهور شدند.
  • . «جهزوا جیش اسامة، لعن الله من تخلّف عنه.» الملل والنحل؛ ج 1، ص 23.
  • . «عدالت» به قولی یک صفت راسخ نفسانی است که شخص را بر ملازمت تقوا، یعنی ترک محرّمات و انجام واجبات وا دارد. عدالت از شرایط قاضی و مفتی و امام جماعت است. و «مروّت» به معنی پیروی از عادات نیکو و دوری از زشتیهای رفتاری، حتّی امور مباحی که در نظر مردم ناپسند است می باشد. برخی مروّت را از شروط تحقّق عدالت به شمار آورده اند.     در حاشیۀ کتاب شرح لمعه؛ ج 1، ص 98، فصل 11 در نماز جماعت، پوشیدن لباس جندی خلاف مروّت و عدالت دانسته شده است.
  • . «... و ساسة العباد و ارکان البلاد. و قائد و سیاستمدار بندگان و ستونهای محکم شهرها و سرزمینها.» من لایحضره الفقیه؛ ج 2. ص 370 ـ 375، زیارت جامعۀ کبیره.
  • هرکس نگاهی اجمالی بر احکام و قوانین اسلام و گسترش آن در همه شئون جامعه، اعم از احکام عبادی ـ که همانا وظایف بندگان خدا در قبال آفریدگارشان است ـ همچون نماز و حجّ بنماید، در می یابد که در همین احکام نیز وجوه سیاسی و اجتماعی مربوط به زندگی دنیا لحاظ شده است؛ ولی متأسّفانه مسلمانان از اینگونه ابعاد و آثار ارزشمندِ عبادات غفلت ورزیده اند. حجّ، که مراسم آن در مهبط وحی و مرکز ظهور اسلام برپا می شود، اجتماع عظیمی است که در پرتو فرمان شارع مقدّس به آسانی و بدون تحمّل مشکلات طاقتفرسا تشکیل می شود.     بر تمام مسلمانان واجب است که علیه سمپاشیهای دشمنان اسلام به هر وسیلۀ ممکن قیام کنند تا اینکه بر همگان آشکار شود که اسلام برای اقامۀ حکومتی عدل گستر آمده است. چه، در این آیین، قوانینِ مربوط به امور مالی از قبیل مالیات و بیت المال، و شیوۀ جمع آوری مالیات از همۀ اقشار و طبقات جامعه، به طرز عادلانه ای تدوین و تنظیم شده است.
  • . اشاره به آیه 27 سوره حج: «و اذّن فی الناس بالحج یاتوک رجالاً و علی کل ضامِرٍ یأتین من کلّ فجٍّ عمیقٍ؛ و ای رسول ما مردم را به اداء مناسک حجّ اعلام کن تا خلق پیاده و سواره و از هر راه دور به سوی تو جمع آیند.
  • . «جعل الله الکعبة البیت الحرام قیاما للناس؛ خداوند خانۀ کعبه را خانۀ احرام قرار داد (و حرمت آن را واجب کرد) برای نگهبانی و ایستادگی مردم. (مائده  /  97).
  • می توان گفت که اسلام عبارت است از یک نظام حکومتی با همۀ شئون و ابعاد آن؛ که در این صورت، احکام اسلامی همانا قوانین آن نظام حکومتی است و در واقع یکی از شئون آن محسوب می شود. اصولاً احکام، مطلوبیّت ذاتی ندارند، بلکه وسایل و ادواتی هستند که جهت اجرای صحیح اهداف حکومت اسلامی و گسترش قسط و عدالت در جامعه به کار می روند.
  • . امام باقر(ع): «بُنَیِ الاِْسْلامُ عَلی خَمْسٍ: عَلَی الصلوة وَ الزَّکاة وَ الصَّوْمِ وَ الْحَجِّ وَ الْوِلایَةِ. و َلَمْ یُنادِ لِشَی ءٍ کَما نُودِیَ بِالْوَلایَةِ؛ اسلام بر پنج چیز بنا گردیده: نماز، زکات، روزه، حج، ولایت. و به هیچ چیز چون «ولایت» دعوت نشده است»؛ اصول کافی؛ ج 2، ص 18، 21؛ «کتاب الایمان و الکفر»، «باب دعائم الاسلام»، احادیث 1، 3، 5 ، 7 ـ 8.
  • . بحارالانوار؛ ج 16، ص 307؛ «کتاب نبینا»، «باب فضائله و خصائصه».
  • . «فقیهان امانتداران پیغمبران هستند»؛ اصول کافی؛ ج 1، ص 46؛ کتاب فضل العلم، باب المستأکل بعلمه و المباهی به، حدیث 5.
  • . حدید  /  25.
  • . «بدانید از هرچه به دست آوردید یک پنجم آن از خدا و پیغمبر و نزدیکان و یتیمان و بینوایان و در راه ماندگان است»؛ (انفال  /  42).
  • . «از اموال آنها صدقه بگیر»؛ (توبه  /  105).
  • . «خدا را اطاعت کنید و پیامبر و کسانی را از بین خودتان که ولیّ امر هستند اطاعت کنید»؛ نسا  /  59.
  • . اسامة بن زیدبن حارثه (54 هـ . ق.) در اسلام به دنیا آمد، پدر و مادرش هر دو از بندگان آزاد شدۀ پیامبر بودند. ایشان در آخرین سال حیات خود (سال دهم هجری) اسامه را در حالی که بیش از بیست سال نداشت به فرماندهی سپاهی از مهاجر و انصار برگزید که به سوی شام و فلسطین (روم) گسیل شده بودند.
  • . اشاره است به سخن پیامبر(ص) در وقت روانه کردن سپاه همراه اسامه که فرمود: «جَهِّزوا جَیشَ أُسامَةَ، لَعَنَ الله مَن تَخَلَّفَ عَنها. لشکر اسامه را ساز و برگ آماده کنید، خدا لعنت کند کسی را که با این لشکر همراهی نکند»؛ الملل و النّحل؛ مقدّمۀ چهارم.
  • 1. جهت کاملتر شدن این مطلب مراجعه به عنوان «یک بعدی دیدن اسلام» نمایید.
  • . اصول کافی؛ ج 1، ص 76 ـ 80، «کتاب فضل العلم»، «بابُ الردّ الی الکتاب والسُنَّةِ... و جمیع ما یحتاج الناسُ إلَیه إلاّ وَ قَدْجاءَ فیه کتابٌ اَوْ سُنَّةٌ».
  • . اشاره است به آیه 89 از سورۀ نحل: «وَ نَزَّلّنا عَلَیْکَ الْکِتابَ. تِبیاناً لِکُلِّ شَی ءٍ... و ما بر تو قرآن را فرو فرستادیم، حالی که روشنگر هر چیز است».
  • . عن مُرازمٍ، عن أبی عبدالله ـ علیه السلام ـ قال: «إنَّ الله تبارکَ و تعالی أَنَزَلَ فی القرآنِ تِبْیانَ کُلِّ شَیْ ءٍ، حتّی والله ما تَرَکَ الله شیئاً یحتاجُ إلَیهِ العِبادُ حَتّی لایَسْتَطَیعَ عَبْدٌ یَقُولَ لَوْ کانَ هذا أُنزِلَ فی القرآنِ إلاّ و قد أَنْزَلَهُ الله فیهِ.» امام صادق(ع) فرمود: «خدای تبارک و تعالی بیان هر چیز را در قرآن فرو فرستاده تا آنجا که به خدا سوگند چیزی از احتیاجات بندگان را فرو گذار نکرده. و بنده نتواند بگوید کاش این در قرآن آمده بود، چه همان را خدا در قرآن بیان فرموده است»؛ اصول کافی؛ ج 1، ص 76 ـ 77، «کتاب فضل العلم»، «باب الرّد الی الکتاب و السنّة...»، ح 1.
  • . در مصرف خمس، بویژه نصف آنکه «سهم امام» نامیده می شود؛ نظر فقهای امامیه مختلف است. برخی گویند که آن ملک شخص امام معصوم است، و باید تا ظهور آن حضرت در زیر خاک مدفون و محفوظ بماند؛ المقنعة؛ ص 285 ـ 286 ـ شرح لمعه؛ ج 1، ص 184.
  • . عن العبد الصالح(ع): «ولهُ نِصْفُ الخُمسِ کَمَلاً و نصفُ الخُمسِ الباقی بینَ اهلِ بیته. فَسَهْمٌ لیتاماهُمْ؛ سهمٌ لمساکینهِم؛ و سهمٌ لأَبناءِ سَبیلهم. یُقْسَمُ بَینَهم علی الکتابِ والسُّنَّهِ ما یستَغْنُونَ فی سَنَتِهِمْ. فإنْ فَضَلَ عنهم شَی ءٌ، فَهُوَ لِلْوالی. وَ إنْ عَجَز أوْ نَقَصَ عنِ اسْتِغنائِهِمْ، کانَ علی الْوالی أنْ یُنْفِقَ مِنْ عِنْدِهِ بِقَدْرِ ما یَسْتَغْنُونَ به. و إنَّما صارَ علیه أنْ یَمُونَهُمْ لأَنَّ لَهُ ما فَضَلَ عَنْهُمْ». موسی بن جعفر(ع) فرمود: «نصف کامل خمس از آن امام است. و نصف دیگر بین خانواده او تقسیم می شود. یک سهم به یتیمان آنها، و یک سهم به تهیدستان، و یک سهم به در راه ماندگانشان داده می شود تا طبق قرآن و سنّت پیامبر به مقداری که یک سالشان را کفایت کند میان آنها تقسیم شود؛ و اگر چیزی از مخارج آنها زیاد آید، به حاکم می رسد؛ و اگر قابل قسمت نبود یا کمتر از مقدار کفاف آنها بود، بر عهده حاکم است که از آنچه در دست دارد ایشان را بی نیاز سازد؛ و بدان سبب تأمین مخارج آنها بر عهدۀ حاکم گذارده شده است که آنچه از سهم آنها باقی می ماند به امام تعلّق می گیرد»؛ اصول کافی؛ ج 2، ص 491 ـ 492، «کتاب الحجّة»، «باب الفئ و الانفال»، ح 4 ـ التّهذیب؛ ج 4، ص 281، «کتاب الزکوة»، باب 37، ح 2 ـ التّهذیب؛ ج 4، ص 127، «کتاب الزّکوة»، باب 36، ح 5.
  • . «اهل ذمّه» به کسانی از اهل کتاب گفته می شود که با شرط پرداخت جزیه و خراج در سرزمین اسلام و تحت حمایت حکومت اسلام زندگی می کنند.
  • . ستور و چهارپایان بویژه شتر، گاو و گوسفند.
  • . «هر آنچه از نیروی سلاح و اسبان آماده می توانید فراهم سازید»؛ (انفال  /  60).
  • . علل الشرایع؛ ج 1، ص 251، باب 182، ح 9.
  • . نهج البلاغه؛ حکمت 244.
  • . کشف الغمّة؛ ج 2، ص 110.
  • در کتاب علل الشرایع با سندی خوب و موثّق از فضل بن شاذان روایت شده که او از امام رضا ـ علیه السّلام ـ نقل کرده است که در ضمن حدیثی فرمود: اگر کسی بگوید که چرا خداوند «اولی الامر» برای مردم قرار داده، آنان را به پیروی از ایشان امر فرموده است، پاسخ داده می شود که این امر علل بسیار دارد:     از جمله اینکه، خداوند حدود و قوانینی برای زندگی بشر تعیین فرموده است و به مردم فرمان داده که از آن حدود و قوانین تجاوز نکنند، چرا که فساد و تباهی برای آنان به ارمغان می آورد؛ امّا اجرای این قوانین و رعایت حدود شرعی صورت تحقّق نمی پذیرد مگر آنکه خداوند زمامداری امین بر ایشان بگمارد تا آنان را از تعدّی از حدود و ارتکاب محرّمات باز دارد. در غیر این صورت، چه بسا افرادی باشند که از لذّت و منفعت شخصی خود به بهای تباه شدن امور دیگران، صرف نظر نکنند. از این رو، خداوند سرپرستی برای مردم تعیین فرموده است تا ایشان را از فساد و تباهی باز دارد و احکام و قوانین اسلامی را در میان آنان اقامه کند.     دیگر آنکه، ما هیچ گروه یا ملّتی را نمی یابیم که بدون زمامدار و سرپرست زندگی کرده، ادامۀ حیات داده باشند، زیرا ادارۀ امور دینی و دنیوی آنان، به زمامداری مدبّر نیازمند است. از حکمت باری تعالی به دور است که آفریدگان خود را بدون رهبر و زمامدار رها کند، حال آنکه خود به خوبی می داند که مردمان بناچار باید حاکمی داشته باشند که جامعه را قوام و پایداری بخشد و مردم را در نبرد با دشمنانشان رهبری کند و اموال عمومی را میانشان تقسیم کند و نماز جمعه و جماعات آنان را بر پا دارد و از ستم ستمگران نسبت به مظلومان جلوگیری کند.     و دیگر آنکه، چنانچه خداوند برای مردم، زمامداری امین، حفیظ و مورد اطمینان قرار نمی داد، به یقین آیین و دین الهی از بین می رفت، احکام و سنن خداوندی تغییر می کرد، بدعتها در دین افزایش می یافت، بی دینان در مذهب الهی دست برده، آن را دچار نقایص و کاستیها می کردند و شبهاتی پیرامون اسلام در میان مسلمانان رواج می دادند. چرا که می دانیم مردمان، ناقص و نیازمندند و آرا و افکار و تمایلات آنان مختلف است. پس، اگر حضرت حق، زمامداری را که از رهاوردهای پیامبر پاسداری کند، تعیین نمی فرمود، مردمان فاسد و تباه می شدند، آیین و سنّت و احکام خداوندی تغییر می یافت، ایمان مردم متزلزل می شد و تمامی خلق به تباهی و ضلالت می افتادند.»     و در نهج البلاغه نیز چنین آمده است:     «خداوند، ایمان را به جهت پاک شدن از شرک... و امامت را به جهت سازمان دادن و نظام بخشیدن به امّت واجب فرموده است.»     در خطبۀ حضرت صدّیقۀ طاهره ـ سلام الله علیها ـ چنین آمده است:     «پس، خداوند ایمان را به جهت پاک ساختن انسانها از شرک و اطاعت [از خدا و پیامبر] را به جهت نظام بخشیدن به امور مردم، و امامت و رهبری را به جهت جلوگیری از تفرقه واجب فرموده است.»     این چند حدیث و احادیث فراوان دیگری که از ذکر آنها اجتناب کردیم، همه نشان دهندۀ لزوم و وجوب ولایت و زمامداری برای جامعه است.
  • . «ای رسول، نزدیک است خویشتن را به خاطر اینان از اندوه هلاک سازی»؛ (کهف  /  6).
  • . عبدالله بن عباس بن عبدالمطلب (سه سال قبل از هجرت ـ 68 ه . ق) پسر عموی رسول خدا(ص) و علی(ع) تفسیر را از علی(ع) فرا گرفت و به «رئیس المفسرین» و «حِبْرالامّة» (دانشمند امت) معروف گردید. از یاران و سرداران سپاه حضرت در جنگهای جمل و صفین و نهروان بوده است.
  • . قال ـ علیه السّلام ـ: «ما قیمة هذه النعل؟ فقلت: "لاقیمة لها" فقال ـ علیه السلام ـ : والله لهی احب الی من امرتکم الاّ ان اقیم حقاً او ادفع باطلاً»؛ نهج البلاغه؛ خطبه 33.
  • . نهج البلاغه؛ خطبۀ 3 (شقشقیه).
  • . نهج البلاغه؛ خطبه 3.
  • . همان؛ خطبۀ 131.
  • . همان جا.