فصل چهارم: معجزه

‏ ‏

‏ ‏

‏ ‏

‏ ‏

فصل چهارم

‏ ‏

‏ ‏

‏ ‏

‏ ‏

‏ ‏

‏ ‏

معجزه

‏ ‏

‏ ‏


کتابنبوت از دیدگاه امام خمینی(س)صفحه 105


کتابنبوت از دیدگاه امام خمینی(س)صفحه 106
‏ ‏

‏ ‏

معجزه

‎ ‎

‏ ‏

تعریف معجزه

لزوم ارائه معجزه

گواههای قرآنی

معجزات حضرت موسی ـ علیه السلام ـ

معجزات حضرت عیسی ـ علیه السلام ـ

قرآن، معجزۀ نبی خاتم(ص)

نفی «صدور استقلالی افعال» از انبیا

‏مقصود از معجزه نشانه ای است که به واسطۀ آن ما پی ببریم که‏‎ ‎‏حرفهای این شخص مدعی پیغمبری از مغز بشری خود نیست و‏‎ ‎‏گفتار او پندارهای از پیش خود نیست و آنچه می گوید گفته های‏‎ ‎‏خداست که آفریدگار ما و جهانیان است و موافقت و اطاعت آن‏‎ ‎‏لازم است به حکم عقل و مخالفت آن موجب زیانهای دو جهان‏‎ ‎‏است.‏

‏ ‏

‏عقل فطری خداداد هر کس حکم می کند که قبول کردن هر‏‎ ‎‏دعوایی بی دلیل و برهان روا نیست و کسی که بی دلیل چیزی را‏‎ ‎‏قبول کند از فطرت انسانیت خارج است مثلاً یکی آمده می گوید‏‎ ‎‏من از جانب خدای عالم آمدم و پیامهایی دارم که همه باید آنها را‏‎ ‎‏به رسمیت شناخته و عملی کنید و از جان و مال خود در راه اجرای‏‎ ‎‏این مقاصد دریغ نکنید و سرمایه حیات و زندگانی خود را به‏‎ ‎‏رایگان فدای آن کنید و هر کس مخالفت آن کند باید او را نابود‏‎ ‎‏کنید و آشیانۀ او را درهم و برهم کنید جوانهای نورس رشید شما‏‎ ‎‏باید برای اجرای این احکام آسمانی خدایی در پیش گلوله های‏‎ ‎‏توپ و تفنگ و در مقابل سرنیزه های دشمن من و گفتار من سینه‏

کتابنبوت از دیدگاه امام خمینی(س)صفحه 107
‏ سپر کنند و شما با میل و رغبت و روی گشاده باید از این عملیات و‏‎ ‎‏کردار استقبال کنید می گویید از او نپرسیم شما با چه دلیل و منطق‏‎ ‎‏می گویی من از خدای شما پیام آوردم و این گفته های خدای جهان‏‎ ‎‏است و این گفتار گفتار آسمانی الهی است و اگر پرسیدیم و او گفت‏‎ ‎‏این حرفها برهان و دلیل نمی خواهد باید خود بخود قبول کنید و در‏‎ ‎‏مقابل آن جان نثاری کنید آیا عقل ما می گوید از او قبول کنید یا‏‎ ‎‏بی دلیل قانع نمی شوید.‏

‏ ‏

‏     ‏‏... اکنون چند گواه از گفتار قرآن می آوریم تا معلوم شود پیمبران‏‎ ‎‏با اعجاز و خارق عادات دعوی خود را به توده القا کردند و هیچ‏‎ ‎‏کس در هیچ عصری زیر بار اطاعت پیمبری بیهوده نرفته و از جادۀ‏‎ ‎‏عقل قدم بیرون ننهاده.‏

‏ ‏

‏     سورۀ قصص آیۀ (31) ‏وَ اَنْ اَلْقِ عَصاکَ فَلَمّا رَاها تَهْتَزُّ کَاَنَّها جانٌّ وَلّی‎ ‎مُدْبِرًا وَ لَمْ یُعَقِّبْ یا مُوسی اَقْبِلْ وَ لا تَخَفْ اِنَّکَ مِنَ الاْمِنینَ (32) اُسْلُکْ یَدَکَ فی‎ ‎جَیْبِکَ تَخْرُجْ بَیْضاءَ مِنْ غَیْرِ سُوءٍ وَ اضْمُمْ اِلَیْکَ جَناحَکَ مِنَ الرَّهْبِ فَذانک‎ ‎بُرْهانانِ مِنْ رَبِّکَ اِلی فِرْعَوْنَ وَ مَلاَئِه اِنَّهُمْ کانُوا قَوْمًا فاسِقینَ

‏     ‏‏خطاب شد به موسی که عصای خود را بیفکن چون دید آن را‏‎ ‎‏بجولان درآمد چون تیره ماری فرار کرد خطاب شد برگرد تو‏‎ ‎‏ایمنی دست خود را در گریبان کن تا نورانی و درخشنده شود و‏‎ ‎‏دست خود را بر سینۀ خود نه، تا تَرسَت فرو ریزد و این دو یعنی‏‎ ‎‏عصا و ید بیضاء نشانۀ پروردگار تواند به سوی فرعون و فرعونیان.‏

‏     اینک یا باید گفت اینها کارهای عادی است و معجزه نیست و یا‏‎ ‎‏باید گفت این پیشنهاد لغو بیجایی بود که خدا به موسی کرده با‏‎ ‎‏آنکه نبوت معجزه نمی خواسته تا آنکه پندار مشتی هرزه گرد‏‎ ‎‏درست شود.‏

‏     و دربارۀ عیسی سورۀ آل عمران (آیۀ 50) که سابق ذکر شد‏

کتابنبوت از دیدگاه امام خمینی(س)صفحه 108
‏ گوید: ‏اَنّی قَدْ جِئْتُکَمْ بِایَةٍ مِنْ رَبِکُمْ اَنّی اَخْلُقُ لَکُمْ مِنَ الطّینِ کَهَیْئَةِ الطَّیْرِ فَاَنْفُخُ فیهِ‎ ‎فَیَکُونُ طَیْرًا بِاِذْنِ الله وَ اُبْرِءُ الاَْکْمَهَ وَ الاَْبْرَصَ وَ اُحْییِ الْمَوْتی بِاِذْنِ الله.

‏ ‏

‏     ‏‏عیسی می گوید من با نشانه ای از خدا نزد شما آمدم نشانه من‏‎ ‎‏آن است که صورت مرغ گلی را مرغ جاندار می کنم و کور مادرزاد‏‎ ‎‏را چشم می دهم و مردگان را زنده می کنم خوب است بگویید‏‎ ‎‏مرده زنده کردن و زندگی به مرغ گلی دادن معجزه نیست یا عیسی‏‎ ‎‏خودسرانه به کار بیهوده اقدام کرده...‏

‏     قرآن کریم خود در چند جا معجزه بودن خود را به تمام بشر در‏‎ ‎‏تمام دوره ها اعلان کرده است و عجز جمیع بشر را بلکه تمام جن و‏‎ ‎‏انس را از آوردن به مثل خود ابلاغ کرده امروز ملت اسلام همین‏‎ ‎‏نشانۀ خدا را در دست دارند و به تمام عائلۀ بشری از روی کمال‏‎ ‎‏اطمینان اعلان می کنند که این نشانۀ پیغمبری نور پاک محمد است‏‎ ‎‏هر کس از دنیای پر آشوب علم و دانش مثل او را آورد ما تسلیم او‏‎ ‎‏می شویم و از گفته های خود بر می گیریم.‏

‏ ‏

‏     در سورۀ بنی اسرائیل (آیۀ 90) گوید ‏قُلْ لَئِنِ اجْتَمَعَتِ الاِْنْسُ وَ الْجِنُّ‎ ‎عَلی اَنْ یَاْتُوا بِمِثْلِ هذَاالْقُرْانِ لا یَاْتُونَ بِمِثْلِه وَ لَوْ کانَ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ ظَهیرًا.‎[1]‎‏ در‏‎ ‎‏سورۀ هود (آیۀ 16) ‏اَمْ یَقُولوُنَ افْتَراهُ قُلْ فَاْتُوا بِعَشْرِ سُوَرٍ مِثْلِه مُفْتَرَیاتٍ وَادْعُوا‎ ‎مَنِ اسْتَطَعْتُمْ مِنْ دُونِ الله اِنْ کُنْتُمْ صادِقینَ ‏(17)‏ فَاِنْ لَمْ یَسْتَجیبُوا لَکُمْ فَاعْلَمُوا اَنَّما‎ ‎اُنْزِلَ بِعِلْمِ الله.

‏ ‏

‏     ‏‏اینها می گویند قرآن را افترا به خدا بسته و این از خود او است‏‎ ‎‏بگو شما هم ده سوره از پیش خود بیاورید و هر کس را می توانید‏‎ ‎‏به یاری بخوانید اگر راست می گویید و اگر قبول این سخن نکردند‏‎ ‎‏بدانید که این نشانه ای است که با علم خدا نازل شده...‏


کتابنبوت از دیدگاه امام خمینی(س)صفحه 109
‏      اکنون خوب روشن می شود که آیۀ ‏قُلْ لا اَمْلِکُ لِنَفْسی نَفْعًا وَ لا ضَرًّا‎[2]‎‎ ‎‏نمی خواهد خود را از معجزات که آیت نبوت و راستگویی اوست‏‎ ‎‏بر کنار کند بلکه می خواهد یکی از آیات توحید و قدرتهای‏‎ ‎‏آفرینندۀ عالم را گوشزد جهانیان کند که هیچ کس مالک مستقل‏‎ ‎‏هیچ کار نیست و کسی به خودی خود بی مددهای غیبی الهی از‏‎ ‎‏عهدۀ چیزی بر نمی آید و بی پشتیبانی خدای عالم پیمبران نیز که‏‎ ‎‏مثل اعلای انسانند در این عالم کاری انجام نخواهند داد و نتوانند‏‎ ‎‏مالک نفع و ضرری بود و اگر به گفتۀ شما می خواهد بگوید که من‏‎ ‎‏مالک نفع و ضرر خود به هیچ وجه نیستم باید او را جمادی هم‏‎ ‎‏فرض نکنیم در صورتی که مغز بشر را چنان تکانی داده که تا‏‎ ‎‏قیامت آثارش باقی است زیرا جماد هم قوۀ تماسک که برای او نفع‏‎ ‎‏دارد واجد است همه می دانیم که انسان هر که باشد و هر چه باشد‏‎ ‎‏به یک معنی به خود می تواند نفع رساند به کارهای خوب و‏‎ ‎‏کردارهای نیکو و افکار درست و آرای محکم و می تواند به خود‏‎ ‎‏زیان رساند به کردار ناشایست و رفتار زشت و پندارهای نازیبا و‏‎ ‎‏آرای فاسد شما می گویید پیغمبر اسلام را خدا امر کرده که بگوید‏‎ ‎‏من هیچ کار نمی توانم بکنم نه کاری خوب و آرای رزین محکم و‏‎ ‎‏نه مقابل آن را دارم و یک چنین دروغ و گزافه را که بچه های نارس‏‎ ‎‏بلکه دیوانگان نیز باور نمی کنند در محضر جمعیت بگوید و به‏‎ ‎‏عالم ابلاغ کند یا آنکه مراد آن است که زیانها و سودهایی که‏‎ ‎‏عالمیان می برند با تقدیرات الهی است و یک دست قادر توانایی‏‎ ‎‏پشت این پرده است که مالک سود و زیانها به استقلال و استحقاق‏‎ ‎‏او است موسی اگر عصای خود را اژدها کند و ید بیضا به عالم‏‎ ‎‏نمایش دهد آثار قدرت خود او نیست و عیسی اگر مردگان را زنده‏
کتابنبوت از دیدگاه امام خمینی(س)صفحه 110
‏ کند و کوران را شفا دهد از توانایی خود او نیست و حضرت‏‎ ‎‏محمد(ص) اگر به حکم آیۀ شریفه ‏اِقْتَرَبَتِ السّاعَةُ وَ انْشَقَّ الْقَمَرُ‎[3]‎‏ ماه را‏‎ ‎‏دو نیمه کند با قدرت بی نهایت خدایی کرده و با قدرت خود او‏‎ ‎‏نیست همه بشری هستند که راه وحی الهی به روی آنها باز است و‏‎ ‎‏با اذن خدا و قدرت خدا داده کارهای بزرگ فوق طاقت بشری‏‎ ‎‏کنند.‏

‏     و اینکه می گوید چرا ابن ام مکتوم و عقیل را شفا ندادند و چون‏‎ ‎‏چنین نشد پس معجزه دروغ است حرفی است که اطفال خردسال‏‎ ‎‏نیز باید به آن بخندند و دینداران خردمند باید از آن گریه کنند‏‎ ‎‏خندۀ آنها به سستی کلام و گریه آنها به اینکه روزگار تا چه پایه‏‎ ‎‏رسید که چنین اشخاصی با آیین خدایی بازی می کنند اکنون از‏‎ ‎‏کودکان کلاس اول سؤال کنید که از نشدن یک قضیه یک مطلب‏‎ ‎‏کلی استفاده می شود مثلاً اگر یک نفر نرفت پیش طبیب برای‏‎ ‎‏علاج باید بگوییم طب دروغ است والاّ اگر راست بود خوب بود‏‎ ‎‏فلان شخص هم رفته باشد پیش طبیب و خوب است بگوییم‏‎ ‎‏مریضخانه ها و بیمارستانها در عالم دروغ است زیرا اگر راست بود‏‎ ‎‏خوب بود فلان مریض که در خیابان افتاده رفته باشد‏‎ ‎‏مریضخانه؟!(106)‏

‏ ‏

‏*  *  *‏

‏ ‏

‏ ‏

معجزات ظاهری دلیلی برای اقناع عوام

‏معجزاتی که انبیا آورده بودند برای عوام و یک دسته از مردم که به‏‎ ‎‏جز آن امور چیز دیگری سرشان نمی شود بوده، والاّ برای عقلا و‏‎ ‎‏حکما معجزه نمی تواند [بزرگترین‏‎ ‎‏]دلیل نبوّت باشد. مار درست‏

کتابنبوت از دیدگاه امام خمینی(س)صفحه 111
‏ کردن چه ربط دارد به نبوّت و شئون نبوّت؟ به تکلّم آوردن‏‎ ‎‏سوسمار چه سازشی با نبوّت دارد؟ قدرت نفس ممکن است به‏‎ ‎‏جایی برسد که شخص حقیقتاً بتواند در عنصریّات تصرّف کند و‏‎ ‎‏عنصری را تبدیل و قلب به عنصر دیگر کند؛ ولی صِرف این معنی‏‎ ‎‏نمی تواند دلیل بر نبوّت باشد. بلی، انبیا از باب اینکه مثلاً فلان‏‎ ‎‏مردک عامی و جاهل اتقان و اِحکام قوانین و آنچه حقیقتاً شأن‏‎ ‎‏نبوّت است را درک نمی کند، یک سوسماری را در آستین گرفته و‏‎ ‎‏می آورند تا تکلّم کند و آن مرد ایمان آوَرَد. نبی می بیند فلان‏‎ ‎‏شخص با این، اصلاح خواهد شد؛ لذا آن را به تکلّم درمی آورد؛‏‎ ‎‏ولی پیش عقلا همان اتقان حکم و قوانین قرآن و امثالهم دلیل‏‎ ‎‏نبوّت بوده است.(107)‏

‏ ‏

‏*  *  *‏

‏ ‏

‏ ‏

اذن خداوند بر انجام معجزات

‏«وَ اذن الله‌ لعبْده فی الأِتیان بخوارق العادات قسْمان ذاتیّ قَدیمٌ و‏‎ ‎‏عَرضیٌّ حادِث»‏

‏     قوله: ذاتیّ قدیم الخ، قال شیْخنَا الأسْتاد: الذّاتی القَدیم کَاذْنِ الله‌‏‎ ‎‏للْعیْن الثّابتَة الأحمَدیَّة لأِحاطتِه بجَمیع الأعْیان وَ کوْن سائِر الأعیان‏‎ ‎‏منْدکّةً فیه فانیَةً فی حضْرتهِ والعَرضُ غیر ذلِکَ اقول لیْسَ المُرادُ‏‎ ‎‏ذلِکَ بَل المراد انّ القابلیّات لمّا کانتْ بالفیْض الأقدَس فِی النّشْأةِ‏‎ ‎‏الْعِلمیَّة کما قال الشّیْخ وَالقابل منْ فیْضِه الأقدَس کانَ الأذنُ فی تِلک‏‎ ‎‏النّشْأة اذْناً ذاتیّاً قَدیماً تَبعاً للتّجَلّی الذّاتی القَدیم وَ امَّا الوُجود‏‎ ‎‏الْمفاض بالفیض المقدّس عَلی الأعْیان فی النّشأة الْعینیّة فعارض‏‎ ‎‏حادث فالأذن عرض حادث تابع وَالفرق بیْن ما ذکرنا و بَیْن ما افاد‏

کتابنبوت از دیدگاه امام خمینی(س)صفحه 112
‏ شیخنا دام ظلّه واضح کما لایخْفی.‏‎[4]‎‏(108)‏

‏ ‏

‏*  *  *‏

‏ ‏

‏ ‏

شبهۀ اوّل، نفی معجزه به استناد قرآن

معجزه، آیت و نشانۀ امامت

‏این ماجراجویان یک دستاویز دیگر پیدا کردند و بدون آنکه سر و‏‎ ‎‏ته را بسنجند ناگزیر به آب زدند و یکسره معجزه را منکر شدند و‏‎ ‎‏آیۀ شریفۀ قرآن را که می فرماید (‏قُلْ لا اَمْلِکُ لِنَفْسی نَفْعًا وَ لا ضَرًّا)‎[5]‎‎ ‎‏بی مطالعه و برانداز صحیح به رخ دینداران کشیدند و دلیل‏‎ ‎‏مضحک رسوایی هم باز آوردند که اگر معجزه درست بود خوب‏‎ ‎‏بود پیغمبر ابن مکتوم را که کور بود شفا دهد و امیرالمؤمنین عقیل‏‎ ‎‏را شفا دهد...‏

‏     این بیخردان گمان کردند که اگر معجزه درست باشد باید‏‎ ‎‏پیغمبر و امام دور محله ها و برزنها بگردند و بگویند معجزه‏‎ ‎‏می کنیم کرامت می کنیم مثل اینکه دوره گردها می گویند آب‏‎ ‎‏حوض می کشیم فرش می تکانیم اف بر این منطق و برهان.‏

‏ ‏

‏     ‏‏معجزه آیت و نشانۀ نبوت است و کرامت نشانۀ امامت و‏‎ ‎‏آشنایی با خداست نه بازیچه و ملعبه است و گاهی اگر خدای عالم‏

کتابنبوت از دیدگاه امام خمینی(س)صفحه 113
‏ بخواهد برای توجه دادن مردم را به یک عالمی ورای عالم دنیا و‏‎ ‎‏طبیعت یک خرق عادتی به وسیله پیغمبری یا امامی کند باید تمام‏‎ ‎‏کارها را درهم و برهم کند و تمام چرخهای عالم طبیعت را فلج کند‏‎ ‎‏و نظام زندگانی عائلۀ بشر را برهم زند و همه چیز را به واسطۀ‏‎ ‎‏معجزه و خرق عادت انجام دهد والاّ شما لج می کنید و قدرت خدا‏‎ ‎‏را یکسره منکر می شوید پس خداییکه با قدرت کامل خود این‏‎ ‎‏آسمان و زمین را خلق کرده چرا روزی بشر را بی زحمت خود آنها‏‎ ‎‏خلق نمی کند تا بشر از این زحمت فراوان تهیه زندگانی راحت‏‎ ‎‏شود حالا که اینطور است خوب است بگوییم اصلاً آسمان و زمین‏‎ ‎‏را هم او خلق نکرده زیرا اگر کرده بود خوب بود این کار هم که من‏‎ ‎‏می گویم به طور غیر عادی انجام دهد آن وقت خدا بازیچه آرای ما‏‎ ‎‏و شماست نه خدای بزرگ عالم.(109)‏

‏ ‏

‏*  *  *‏

‏ ‏

‏ ‏

اشکالی بر علم غیب پیغمبر و امام(ع)

پاسخ اشکال با استناد به قرآن

رأی فلاسفه پیرامون اطلاع از غیب

رأی شیخ الرئیس

رأی شیخ اشراق

رأی صدرالمتألهین

اعتراف دنیای علم به صدق گفتار ادیان

تفاوت معجزه با کارهای طبیعی

کلام فرید وجدی در دائرةالمعارف

‏این ماجراجویان یک دست و پای دیگری کردند در مقابل‏‎ ‎‏دینداران می گویند قرآن در چند جا می گوید خود پیغمبر غیب‏‎ ‎‏نمی داند پس چرا دینداران غیبگویی به پیغمبر بلکه امام نسبت‏‎ ‎‏می دهند...‏

‏     دینداران نمی گویند که پیغمبر یا امام از پیش خود بی تعلیمات‏‎ ‎‏خدایی غیب می گویند آنها هم بشری هستند که اگر راه تعلیمات‏‎ ‎‏عالم غیب به آنها بسته شود از غیب بی خبرند و این آیات شریفه‏‎ ‎‏که می گوید پیغمبر بشری است که غیب نمی گوید همین معنی را‏‎ ‎‏گوشزد می کند وگرنه ما گواه داریم از قرآن خدا که با تعلیم خدایی‏‎ ‎‏پیغمبران بلکه غیر آنها غیبگویی می کردند و از امور پنهان و گذشته‏

کتابنبوت از دیدگاه امام خمینی(س)صفحه 114
‏ و آینده خبر می دادند.‏

‏     در قرآن برای غیبگوئی عمومی پیغمبران و غیبگوئی‏‎ ‎‏خصوصی بعضی از آنها آیاتی نازل شده است که ما بعضی از آنها‏‎ ‎‏را از نظر خوانندگان می گذرانیم تا مطلب را خوب دریابند. ...‏

‏     سورۀ جن (آیۀ 26) ‏عالِمُ الْغَیْبِ فَلا یُظْهِرُ عَلی غَیْبِه اَحَدًا‏ (27) ‏اِلاّ مَنِ‎ ‎ارْتَضی مِنْ رَسُولٍ فَاِنَّهُ یَسْلُکُ مِنْ بَیْنِ یَدَیْهِ وَ مِنْ خَلِفه رَصَدًا.

‏     ‏‏یعنی خدا عالم به غیب است مطلع نمی کند بر غیب احدی را‏‎ ‎‏مگر آنهایی را که برای پیغمبری برگزیده که راهی برای آنها باز کند‏‎ ‎‏که مطلع شوند بر پیشینیان و کسانی که پس از آنها می آیند یعنی از‏‎ ‎‏گذشته و آینده آنها را خبردار کند.‏

‏     سورۀ آل عمران در دنبالۀ (آیۀ 50) که معجزات عیسی را‏‎ ‎‏می شمارد می گوید ‏و اُنَبِّئُکُمْ بِما تَاْکُلُونَ وَ ما تَدَّخِرُونَ فی بُیُوتِکُمْ اِنَّ فی ذلِکَ‎ ‎لاَیَةً لَکُمْ اِنْ کُنْتُمْ مُؤْمِنینَ.

‏     ‏‏و آگاه می کنم شما را به آنچه می خورید و در خانۀ خود ذخیره‏‎ ‎‏می کنید و در این نشانه ای است از برای شما و معجزه ای است اگر‏‎ ‎‏مؤمن هستید.‏

‏     سورۀ تحریم (آیۀ 3) ‏وَ اِذْ اَسَرَّ النَّبِیُّ اِلی بَعْضِ اَزْواجِه حَدیثًا فَلَمّا نَبَّاَتْ بِه‎ ‎وَ اَظْهَرَهُ الله عَلَیْهِ عَرَّفَ بَعْضَهُ وَ اَعْرَضَ عَنْ بَعْضٍ فَلَمّا نَبَّاَها بِه قالَتْ مَنْ اَنْبَاَکَ هذا قالَ‎ ‎نَبَّاَنِیَ الْعَلیمُ الْخَبیرُ.

‏     ‏‏پیغمبر در پنهانی به بعض زنهای خود مطلبی را فرمود آن زن در‏‎ ‎‏خفیه برای کسی دیگر اظهار کرد خداوند به پیغمبر خبر داد که آن‏‎ ‎‏زن سرّ تو را فاش کرد پیغمبر از او مؤاخذه کرد او گفت که تو را‏‎ ‎‏خبردار کرد پیغمبر گفت خدای دانا به من خبر داد بلکه در قرآن‏‎ ‎‏برای مریم مادر عیسی غیبگویی ثابت کرده است که پس از این‏‎ ‎‏ذکر آن را می کنیم. اینک می گویید این قبیل آیات را از قرآن‏

کتابنبوت از دیدگاه امام خمینی(س)صفحه 115
‏ برداریم تا پندارهای شما درست شود یا به خطای خود اعتراف‏‎ ‎‏می کنید تا خلاف برداشته شود.‏

‏     ‏‏این گفتار مختصر و اوراق معدود را جای آن نیست که در‏‎ ‎‏اینگونه مسائل که پایه اش بر فلسفۀ اعلای الهی و طبیعی گذاشته‏‎ ‎‏شده سخنرانی شود و تحقیق چگونگی خارق عادات و اسرار‏‎ ‎‏آیات و ریشۀ حقیقی غیبگویها گفته شود تا مسأله به تحلیل علمی‏‎ ‎‏و تحقیق فلسفی روشن و واضح گردد از این جهت ما به گفتۀ چند‏‎ ‎‏نفر از معتبرین فلاسفه و بزرگان علم الروح قدیم و جدید شرقی و‏‎ ‎‏غربی اکتفا می کنیم و هر کس بخواهد آرای آنها را و براهین عقلیۀ‏‎ ‎‏فلسفیه یا حسیۀ طبیعیه را به طور کافی ببیند رجوع به کتب قدیم و‏‎ ‎‏جدید که در این باب نوشته شده کند...‏

‏     ‏‏رئیس فلاسفه اسلام ابوعلی بن سینا که شهرتش و پایه علمش‏‎ ‎‏بالاتر از آن است که محتاج به شرح باشد در نمط دهم از کتاب‏‎ ‎‏اشارات که از کتب متقنۀ معتبرۀ او است چنین گوید اگر به تو خبر‏‎ ‎‏رسید از عارفی که از غیب سخنی گفت و درست بود تصدیق کن او‏‎ ‎‏را و بر تو مشکل نباشد ایمان به او زیرا که برای این امر در‏‎ ‎‏جاده های طبیعت اسبابی است معلوم پس از آن در شانزده فصل‏‎ ‎‏بیان این رأی را با اقامه برهان کرده و در یکی از تنبیهات گوید چون‏‎ ‎‏اشتغالات حس کم شد بعید نیست که از برای نفس ناگهان‏‎ ‎‏فرصتهایی حاصل شود که از شغل تخیّل خلاص شود و به جانب‏‎ ‎‏قدس پرواز کند پس از نقشهای عالم غیب در آن نقشه هایی حاصل‏‎ ‎‏آید و اینها در حال خواب و در حال مرض هم حاصل شود پس از‏‎ ‎‏آن گوید پس اگر نفس به حسب جوهر قوی شد که احاطه به‏‎ ‎‏اطراف متجاذبه کند بعید نیست که این فرصت در حال بیداری‏‎ ‎‏برای او دست دهد پس از آن اقسامی ذکر می کند.‏


کتابنبوت از دیدگاه امام خمینی(س)صفحه 116
‏      شیخ الرئیس در باب کرامات و معجزات نیز بیاناتی دارد که یک‏‎ ‎‏جملۀ آن را ذکر می کنیم می گوید اگر به تو خبر رسید از عارفی که‏‎ ‎‏به قوت خود طاقت دارد که کاری کند یا حرکتی به چیزی دهد یا‏‎ ‎‏خود حرکتی کند که از طاقت دیگران خارج است تلقی به انکار‏‎ ‎‏مکن که اگر جاده های طبیعت را بپیمایی راهی بر آن پیدا می کنی.‏

‏     ‏‏این حکیم بزرگ اشراقی که جمع بین فلسفه و ریاضات نفسانیه‏‎ ‎‏کرده و از علمای بزرگ روح به شمار می رود در مقالۀ پنجم از کتاب‏‎ ‎‏حکمةالاشراق می گوید انسان وقتی که کم شد شواغل حواس‏‎ ‎‏ظاهره اش گاهی تخلص پیدا می کند از شغل تخیل پس اطلاع پیدا‏‎ ‎‏می کند بر امور غیبیه پس از آن وارد می شود در بیان این دعوی به‏‎ ‎‏وجه برهانی و در چندی بعد می گوید و آنچه که کاملین از غیب‏‎ ‎‏می گیرند و آنچه انبیا و اولیا و غیر آنها می گیرند گاهی به طور‏‎ ‎‏نوشته هایی است و گاهی به شنیدن صوتی است که بسا لذیذ باشد‏‎ ‎‏آن صوت و بسا هولناک باشد و گاهی مشاهده می کنند صورت‏‎ ‎‏موجودی را و گاهی صورت جمیل انسانی می بینند که با نهایت‏‎ ‎‏خوبی با آنها مخاطبه می کند و از غیب به آنها خبر می دهد و این‏‎ ‎‏حکیم نورانی دربارۀ کرامات و معجزات چنین می گوید برای‏‎ ‎‏اخوان تجرید یعنی کسانی که کامل شدند در علم و عمل و‏‎ ‎‏ریاضات نفسانیه مقام خاصی است که در آن مقام قدرت دارند بر‏‎ ‎‏موجود کردن موجوداتی که به نفس خود قائم باشند به هر صورتی‏‎ ‎‏که آنها اراده کنند.‏

‏     و نیز در فصلی چنین گوید بدانکه چون اشراقات عالم علوی بر‏‎ ‎‏نفوس پیوسته تابید مادۀ عالم مطیع او شود و در عالم اعلا دعای او‏‎ ‎‏مستجاب شود و نوری که افاضه شود از عالم اعلا بر بعض نفوس‏‎ ‎‏اکسیر قدرت و علم است و به واسطۀ آن عالم مطیع او شود و‏

کتابنبوت از دیدگاه امام خمینی(س)صفحه 117
‏ نفوس مجرده به واسطۀ آن نور قدرت بر خلق کردن پیدا کند.‏

‏     این فیلسوف بزرگ اسلامی و حکیم عظیم الهی که افق شرق را به‏‎ ‎‏نور حکمت قرآن روشن کرد در تعلیقه بر حکمةالاشراق چنین‏‎ ‎‏می گوید پایۀ معجزات و کرامات بر سه چیز بنا نهاده شده که همه در‏‎ ‎‏پیغمبر جمع است اول خاصیتی است در نفس که اجسام پیش او‏‎ ‎‏خاضع شوند و مواد عنصریه مطیع او گردند که صورتی را بگیرد و‏‎ ‎‏دیگر صورت موجود کند و این امری است ممکن و آنگاه وارد برهان‏‎ ‎‏بر این مطلب می شود پس می گوید خاصیت دوم قوه ای است در نفس‏‎ ‎‏که قوۀ نظریه است و آن چنان است که یک صفایی نفس پیدا می کند‏‎ ‎‏که به واسطۀ آن شدید شود اتصال آن به عقل فعال تا اینکه افاضه‏‎ ‎‏شود بر آن علوم عقلیه و آنگاه وارد بیان آن می شود و اقسام آن را بیان‏‎ ‎‏می کند پس می گوید خاصیت سوم آن است که قوۀ متخیله قوت پیدا‏‎ ‎‏کند و به عالم غیب مثالی در بیداری متصل شود و آنگاه وارد اقسام‏‎ ‎‏اتصال به عالم غیب و کیفیت آن می شود به کلامی طولانی.‏

‏     ‏‏(مینیاتیزم) یا (نوم مغناطیسی) تکان بزرگی به جهان داده‏‎ ‎‏نفسهای آخر مادیین به شماره افتاده در آتیۀ نزدیکی علم پرده از‏‎ ‎‏روی کار بکلی برمی دارد و عالم ارواح و زندگانی جاوید آنها و آثار‏‎ ‎‏غریبه آنها را از قبیل عدم حساسیت خفتگان مغناطیسی و‏‎ ‎‏غیبگوییهای آنها و صدها اسرار شگفت آمیز را به روی دایره‏‎ ‎‏ریخته اساس مادیت را برای همیشه از جهان برمی چیند.‏

‏     ‏‏قدمهای بزرگی علم امروز برای آشکار کردن اسرار نهان جهان‏‎ ‎‏برداشته خوارق عادات معجزات کرامات اطلاع به مغیبات که در‏‎ ‎‏نظر مادیین جزء افسانه ها به شمار می رفت در جهان علم امروز‏‎ ‎‏نزدیک به واضحات و فردای علم آن را از بدیهیات می کند‏‎ ‎‏چیزهایی را که امروز علمای روح اروپا بدان با کمال وجد و‏

کتابنبوت از دیدگاه امام خمینی(س)صفحه 118
‏ سرافرازی به خود می بالند اموری است که در هزار و سیصد سال‏‎ ‎‏قبل از این پیغمبر اسلام و امامان شیعیان با صراحت لهجه بی تردید‏‎ ‎‏و شبهه به جهان اعلان کردند در روزی که تاریکی سرتاسر عالم و‏‎ ‎‏بخصوص جزیرةالعرب را فرا گرفته بود و از اینگونه سخنان در‏‎ ‎‏جهان آن روز سابقه نداشت فردای علم که تکان دیگری جهان به‏‎ ‎‏خود دهد حقایق دقیقتری که قرآن گوشزد جامعه کرده خواهد بشر‏‎ ‎‏راه به او پیدا کرد ما ملت قرآن تسبیح و نطق همه ذرات عالم‏‎ ‎‏جمادات نباتات حیوانات را به جهان امروز اعلان می کنیم و‏‎ ‎‏منتظریم قدم دوم را علم بردارد و جهان به خود تکان دیگری دهد‏‎ ‎‏تا پرده از روی این حقیقت برداشته شود.‏

‏     ‏‏دیروز ما می گفتیم خدا علم غیب را به رسولان خود نصیب‏‎ ‎‏می کند و با الهام غیبی برگزیدگان خود را به مغیبات آگاه می کند‏‎ ‎‏امروز شما در جریان طبیعت آن را یافتید و چیزی را که پیمبران‏‎ ‎‏بی واسطه های طبیعی و اسباب ظاهری درمی یافتند و خدا به‏‎ ‎‏واسطۀ وحی و الهام به آنها می رساند از غیبگوییها شما یک کوره‏‎ ‎‏راه ضعیفی بر آن پیدا کردید از روی اسباب طبیعت و همین یکی‏‎ ‎‏از فرقهای میان معجزه و غیر آن است که صاحبان معجزه و کرامت‏‎ ‎‏کارهایی بدون وسایل طبیعی انجام می دهند که دیگران یا اصلاً‏‎ ‎‏نمی توانند بکنند یا بی وسیله و آلات طبیعی نمی توانند انجام دهند‏‎ ‎‏شما با هواپیما اگر روزی دو ماه راه بروید سلیمان بن داود با همه‏‎ ‎‏بساط که داشت دو ماه راه را بی وسیله های ظاهری می رفت.‏

‏     ‏‏کتاب دائرةالمعارف و بسیاری از کتب دیگر که برای همین‏‎ ‎‏موضوع بالخصوص نوشته شده مملو است از حکایات بسیار‏‎ ‎‏عجیبی که یکی از آنها غیبگویی است به توسط (تنویم مغناطیسی)‏‎ ‎‏خواب کردن فرید وجدی پس از آنکه چیزهای عجیبی نقل می کند‏

کتابنبوت از دیدگاه امام خمینی(س)صفحه 119
‏ می گوید تمام این مشاهدات و میلیونها از امثال آن در کتب طب‏‎ ‎‏نوشته شده و این اختصاص ندارد بر بی حس شدن شخص خواب‏‎ ‎‏شده بلکه امور دیگر مهمه نیز هست مثل غیبگوییها و دیدن‏‎ ‎‏چیزهای دور و واقف شدن به اسرار نزدیکان و دوران از چیزهایی‏‎ ‎‏که انسان ممکن نیست قبول کند اگر نبود محقق و ثابت بودن آنها به‏‎ ‎‏واسطه مشاهدات حسیه بسیار و تواتر نقلهای علمی که شک در‏‎ ‎‏آنها خوب نیست و از چیزهایی که در دائرةالمعارف نقل می کند آن‏‎ ‎‏است که (لویس) که یکی از خواب کنندگان معروف است یک زنی‏‎ ‎‏را در حضور جمعی خواب کرد و به او گفت برو به منزلت ببین اهل‏‎ ‎‏منزل چه می کنند زن خواب گفت رفتم دو نفر آنجا مشغول کارهای‏‎ ‎‏خانه هستند (لویس) به او گفت دست به بدن یکی از آنها بگذار در‏‎ ‎‏این هنگام زن خواب خندید و گفت به یکی از آنها دست گذاشتم‏‎ ‎‏چنانچه امر کردی آنها خیلی ترسیدند (لویس) از حاضرین پرسید‏‎ ‎‏کسی منزل این زن را می داند یکی از آنها اظهار اطلاع کرد از آنها‏‎ ‎‏خواهش کرد که بروند منزل آن زن ببینند قضیه درست است یا نه‏‎ ‎‏رفتند دیدند اهل منزل در ترس و هول هستند از سبب سؤال‏‎ ‎‏کردند گفتند در مطبخ یک هیکلی را دیدند حرکت می کند و دست‏‎ ‎‏گذاشت به کسی که در آنجا بود از این قبیل قضایا در کتابهای این‏‎ ‎‏فن بسیار است و امروز ملل غربی و فلاسفه روحی بزرگ آنها این‏‎ ‎‏قضیه را جزء واضحات می شمارند.(110)‏

‏ ‏

‏*  *  *‏

‎ ‎

‏ ‏

انجام معجزه برای بسط ربوبیّت حق تعالی

‏«وَ ذلِکَ انّ الْمعرفَة لاتترک الهمَّة تصرّفاً فکلّما علت معْرفتهُ نقصَ‏‎ ‎‏تَصرّفهُ بالهمَّة».‏


کتابنبوت از دیدگاه امام خمینی(س)صفحه 120
‏      قوله: انَّ الْمعرفة لاتَترک الهمّة الخ، وَ امّا اظهار الْمعجزات عَلی‏‎ ‎‏ایْدِی الأنْبیاء فَلأنّ الأحتیاجَ دَعاهم الی ذلِکَ بَل هو لبَسْط ربوُبیَّة‏‎ ‎‏الحقّ لا لأِظهارِ قدْرتِهم وَ لذا کانَ دیْدنهمْ بحَسَب الغالِب التّوجُّه‏‎ ‎‏الظّاهری ایضاً الی الله‌ تعالی.‏‎[6]‎‏(111)‏

‏ ‏

‏*  *  *‏

‏ ‏

‏ ‏

معجزه، اظهار ربوبیّت حق در مظهر کامل خود

‏اعْلم انّ الأولیاء الکامِلین مَعَ کوْنِ مقام ولایتهمْ اتمّ وَاکمَل مِنْ مَقامِ‏‎ ‎‏عُبُودیّتهِمْ فانّ الولایة التّامَّة افْناء رُسُوم العُبُودیَّة فهِیَ الرّبوُبیَّة الّتی‏‎ ‎‏هِیَ کنْه العُبُودیّة‏‎[7]‎‏ الاّ اَنّ الظّهُورَ بالرُّبوُبیّة الّتی هیَ مِنْ مختصّات‏‎ ‎‏الحقّ جَلّ وَ علا کانَ منْ اصْعَب الأمُور عَلیْهم فَانَّ مقام العبْد الکامِل‏‎ ‎‏هوالتّذلّل بین یَدی سیّده وَ اظهار المعْجزات فی بعْضِ الأحْیان فی‏‎ ‎‏الحقیقَةِ اظهار رُبُوبیَّة الحَقّ فی المظهر الکامِل.‏‎[8]‎‏(112)‏

‏ ‏

‏*  *  *‏


کتابنبوت از دیدگاه امام خمینی(س)صفحه 121
‏ ‏

ابای انبیا از اظهار معجزات

‏و من ذلک المقام‏‎[9]‎‏ إباء الأنبیاء المرسلین والأولیاء الراشدین،‏‎ ‎‏صلوات الله‌ علیهم أجمعین، عن إظهار المعجزات و الکرامات الّتی‏‎ ‎‏أصولها إظهار الربوبیّة و القدرة و السلطنة والولایة فی العوالم‏‎ ‎‏العالیة و السافلة، إلاّ فی موارد اقتضت المصلحة لإظهارها. و فیها‏‎ ‎‏أیضاً کانوا یصلّون و یتوجّهون إلی ربّ الأرباب بإظهار الذلّة‏‎ ‎‏والمسکنة و العبودیّة و رفض الأنانیّة، و إیکال الأمر إلی بارئه و‏‎ ‎‏استدعاء الإظهار عن جاعله و منشئه، علت قدرته. مع أنّ تلک‏‎ ‎‏الربوبیّة الظاهرة بأیدیهم، علیهم السلام، هی ربوبیّة الحقّ، جلّ و‏‎ ‎‏علا، إلاّ أنّهم عن إظهارها بأیدیهم أیضاً یأبون.‏

‏     و أمّا أصحاب الطلسمات والنیرنجات، و أرباب السحر و‏‎ ‎‏الشعبذة و الریاضات الّتی أصولها الإتصال بعالم الجنّ والشیاطین‏‎ ‎‏الکفرة، و هو الملکوت السفلی الّتی هی الظلّ الظلمانی لعالم‏‎ ‎‏الملک، مقابل الظلّ النورانی الّذی هو الملکوت العلیا، عالم‏‎ ‎‏الملائکة، تراهم لازال فی مقام إظهار سلطنتهم و إبراز تصرّفهم،‏‎ ‎‏لفرط العشق بأنانیّتهم و زیادة الشوق بحیثیّة نفوسهم. فهم عباد‏‎ ‎‏أصنام النفس و تابعی الجبت و الطاغوت، غافلون عن رب‏‎ ‎‏العالمین؛ و ‏إنّ جهنّم لمحیطة بالکافرین‎[10]‎‏.‏‎[11]‎‏(113)‏


کتابنبوت از دیدگاه امام خمینی(س)صفحه 122
‏ ‏

سبب ابای انبیا ـ علیهم السلام ـ از اظهار معجزات متعدد

‏«...ای فی تعب و ضیق لأنّه یُطالب بالأشیاء حینئذٍ فیعجز عَن‏‎ ‎‏الأتیان بها»‏

‏     قوله: فیعْجز عَن الأتیان بها، و عجْز الأولیاء عَن الأتیان بمَطلوُب‏‎ ‎‏الجهّال لالنقصْ فی قدْرتهم بَل لأنّ الْقدرة محْدوُدة بالْعلْم فانّ الأولیاء‏‎ ‎‏یَعْلمون انّ الصَّلاح بحَسَب النّظام الکلّی وجوُد کذا او عَدم وُجُود کذا‏‎ ‎‏فاذا سئَله الجاهِل خلاف ما هو الصَّلاح الْکُلّی یعْجز عَن الأتیان به مَعَ‏‎ ‎‏انّ الظّهوُر بالرُّبوبیَّةِ منْ اعْظم الأموُر عَلی الأولیاءِ وَاثقلها وَ لذا لایأتونَ‏‎ ‎‏بالْمعاجیزِ الاّ فی مقام یَجب اظهار رُبُوبیّة الله‌ تعالی وَ مَعَ ذلِکَ‏‎ ‎‏یتذلّلوُن الیه وَ یُصَلّوُنَ وَ یظهرونَ العجز وَالأِنکسار وَ یعْتذروُن عنْدَ‏‎ ‎‏رَبّهم منْ ظهورهم بشأنه تَعالی مَع انّهم شَأنه و ظهوُره وَ ما کانَ لهمْ انْ‏‎ ‎‏یأتونَ بآیةٍ الاّ باذنه وَ قیّومیَّتِه وَ لذا قال شیخنَا العارف الکامل دام ظلّه‏‎ ‎‏العالی انّ التّمسُّک والتّوکّل بالأولیاء الجزْء فی الحاجات وَ خُصُوصاً‏‎ ‎‏الحاجات الدّنیویَّة اولی منَ الوَلیّ المطْلق.‏‎[12]‎‏(114)‏


کتابنبوت از دیدگاه امام خمینی(س)صفحه 123
‏ ‏

نقص سلوک و بقای انانیّت عوامل تمایل به اظهار ربوبیّت

‏«... لِعلْمه بتمیّز مقامِه عَنْ مقامِ رَبّه فانّ الخشیَة هِیَ التّواضع وَالتّذلّل‏‎ ‎‏لِعظمَة الرّبّ وَلایظهر بمقام لیَکوُن عیْن رَبّهِ فیدعی انَّه هُو کما ظهَر‏‎ ‎‏بِه اَرباب الشّطح قالَ تعالی مُعاتباً لِلمَسیح و تنبیهاً للعباد ءَانتَ قلْتَ‏‎ ‎‏لِلنّاسِ اتّخذوُنی وَ امّی الهیْن مِنْ دوُن الله‌...»‏‎[13]‎

‏    ‏‏قوله: کما ظهَر به ارباب الشّطح، ظهوُر اهْل الشّطح بالرّبوبیّة وَ‏‎ ‎‏اظهارهِم ایّاها لنفْسِهمْ لیسَ الاّ لِنقصان السّلوک وَ بقاء الأنانیّة‏‎ ‎‏وَالأِنیة فَانَّ السّالکَ اذا ارادَ بالسُّلوُک اظهار القدْرة والسّلطة لما رأی‏‎ ‎‏اهْل السِّرّ مِنَ الأوْلیاءِ قدْ یظهروُن ذلِکَ فَاشْتَغل به لذلِکَ رُبّما یظهرُ‏‎ ‎‏نَفْسه وَ شیْطانه له وَ یتجَلّی بالرّبوبیَّة فانّه عَبد نَفْسه لاعبْد رَبّه قال‏‎ ‎‏شیْخنا دامَ ظِلّه العالی انّ اکثر اهْل الدّعا وی الباطِلة کانوُا منْ‏‎ ‎‏اصحاب الرّیاضاتِ الْباطِلَة اقول وَ میزان تمیّز الرّیاضة الباطِلة عنْ‏‎ ‎‏غیرها هُوَ ذلک الّذی ذکرنا فَعَلَیْکَ بخلوُص النّیّة وَ صدْق السَّریرَة‏‎ ‎‏معَ رَبّک فانّ مَنْ اخلصَ لله‌ اربَعینَ صَباحاً جَرَتْ یَنابیع الْحِکْمَة مِنْ‏‎ ‎‏قلْبهِ عَلی لِسانه.»‏‎[14]‎‎[15]‎


کتابنبوت از دیدگاه امام خمینی(س)صفحه 124
‏ که ایْ صوفی شراب آنگه شود صاف‏

‏که انْدر خمْ بمانَد اربَعینی.(115)‏

‏*  *  *‏

‏ ‏

کتابنبوت از دیدگاه امام خمینی(س)صفحه 125

‎ ‎

کتابنبوت از دیدگاه امام خمینی(س)صفحه 126

  • . «بگو اگر جن و انس با هم جمع شوند که مانند این قرآن کتابی بیاورند هرگز نتوانند، هر چند همه پشتیبان یکدیگر باشند»؛ (بنی اسرائیل  /  88).
  • . «بگو من مالک سود و زیان خود نیستم»؛ اعراف  /  188.
  • . «ساعت نزدیک شد و ماه شکافت»؛ (قمر  /  1).
  • «اذن خداوند به بنده اش برای انجام امور خارق عادت، بر دو گونه است: [اذن] قدیم ذاتی و [اذن] حادث عرضی.»     اینکه گفته: «قدیم ذاتی» تا آخر، استاد بزرگوار ما فرمود: «[اذن] قدیم ذاتی مانند اذن خداوند [است] به عین ثابت احمدی ـ صلوات الله علیه و آله ـ برای احاطه داشتن او بر جمیع اعیان و مندک بودن سایر اعیان در حضرتش و فنای آنها در او؛ و [اذن ]عرضی به غیر آن [اطلاق می شود].»     من معتقدم که مقصود [نویسنده] این نیست، بلکه مراد آن بوده که چون قوابل [حاصل] فیض اقدس در نشئۀ علمیّه اند چنانکه شیخ گفته: «قابل از فیض اقدس [ناشی شده] است» اذن در آن نشئه، «اذن قدیم ذاتی» است که تابع تجلّی قدیم ذاتی می باشد؛ امّا وجودی که به واسطۀ فیض اقدس و در نشئۀ عینیّه به اعیان افاضه شده [وجودی ]عارض و حادث است؛ لذا اذن [به تابعیّت آن] حادث و عرضی است. و تفاوت میان نظر ما و رأی استاد ـ دام ظله ـ روشن است.
  • . اعراف  /  188.
  • «و این بدان خاطر است که «معرفت» مجالی برای تصرّفات «همّت» باقی نمی گذارد، و لذا هر اندازه معرفت در درجۀ والاتری باشد تصرف همّت کمتر خواهد شد.»     اینکه گفته: «معرفت مجالی برای تصرفات «همّت» باقی نمی گذارد» تا آخر. و امّا علّت انجام معجزات به دست انبیا [که نوعی از تصرّف همّت است] این است که «ضرورتْ» آن حضرات را به چنین کاری وامی داشته؛ بلکه اظهار معجزه از طرف آنان با هدف بسط ربوبیّت حق صورت می گرفته، نه به قصد اظهار قدرت شخصی، و لذا عادت جاری و حاکم برایشان چنین بوده که [در معجزات حتّی] توجّه ظاهری را نیز به خداوند متعال معطوف نمایند.
  • . اشاره به حدیث: «العبودیّة جوهرة کنهها الرّبوبیّة. عبودیّت گوهری است که باطن آن ربوبیّت می باشد»؛ مصباح الشریعة؛ باب 100.
  • بدانکه اولیای کمل با آنکه مقام ولایتشان کاملتر و تمامتر از مقام عبودیتشان است، چرا که ولایت تامّه عبارت است از فنا کردن تمام آثار و نشانه های عبودیت ـ که این همان ربوبیّت است که حقیقت و کنه عبودیت می باشد ـ لکن نزد ایشان ظهور به [شأن و مقام ]خداوندگاری که از مختصات حق، جلّ و علاست، از جمله دشوارترین کارهاست، زیرا مقام عبد کامل، تذلّل] تام [در مقام مولاست، ]و ایشان عبد محض حقّند]، لکن اظهار و انجام معجزات در برخی اوقات، در واقع ظاهر ساختن ربوبیّت حق در مظهر کامل است.
  • . یعنی مقام حفظ عبودیت و ادب در برابر حضرت ربوبی.
  • . توبه  /  49.
  • خودداری انبیای مرسلین و اولیای راشدین ـ صلوات الله علیهم اجمعین ـ از انجام دادن معجزات و کرامات که اصل آن عبارت از اظهار ربوبیّت و قدرت و سلطنت و ولایت بر عوالم والای وجود و عوالم نازلۀ آن است، از ناحیۀ مقام «حفظ عبودیّت و ادب در پیشگاه مقدس حضرت ربوبی» از جانب ایشان می باشد، مگر در مواردی که مصلحت، اظهار معجزات یا کرامات را اقتضا نماید. البتّه در این قبیل موارد نیز [این بزرگواران] با اظهار عبودیّت و بندگی و فقر و افتادگی خود، و با دور افکندن خودیّتشان، روی به سوی رب الارباب می گردانند و [انجام] امر [مورد تقاضا به صورت معجزه یا کرامت] را به خالق [اصلی اش] واگذار می کردند، و از جاعل و موجد حقیقی اش ـ که قدرتش والامرتبه است ـ استدعا و طلب ظاهر نمودن آن امر را می نمودند، با وجود اینکه ربوبیّتی که به دست ایشان ـ علیهم السّلام ـ ظاهر شده در حقیقت [همان] ربوبیّت حق، جلّ و علاست؛ امّا آنها حتّی از اینکه ربوبیّت حق به دست آنان ظاهر شود نیز ابا داشتند.     اما کسانی که اهل طلسم و افسون و سحر و شعبده و ریاضت کشیدن هستند ـ که اصل تمامی اینگونه امور، اتّصال یافتن به عالم جن و شیاطین کافر است ـ و [این عالم] همان «ملکوت سفلی» است که ظل ظلمانی عالم ملک به شمار می رود، در مقابل ظل نورانی، که «ملکوت علیا» و عالم ـ ملائکه می باشد ـ همواره در مقام اظهار نمودن سلطه خود و ابراز تصرف خویش هستند، و این به سبب عشق مفرط ایشان به خودیّت خود و شوق وافرشان به جنبه و جهت [دخالت ]نفسشان [در انجام این امر خرق عادت] است.     اینان در واقع بندگان بت نفس و پیروان بت و طاغوتند و از خدای جهانیان غافلند و جهنّم بر [این] کافران محیط است.
  • «... یعنی در سختی و فشار، زیرا از او در آن هنگام چیزهایی خواسته می شود که نسبت به انجام آن اظهار عجز می کند.»     دربارۀ اینکه گفته: «نسبت به انجام آن اظهار عجز می کند.»، اظهار عجز اولیا نسبت به انجام درخواستهای جُهّال به دلیل نقص قدرت آنان نیست، بلکه بدان سبب است که «قدرت» به وسیلۀ «علم» محدود می گردد، و اولیا می دانند که بر حسب نظام کلی، مصلحت در وجود و یا عدم وجود فلان چیز است، بنابراین وقتی جاهل از ایشان چیزی را برخلاف مصلحت کلی درخواست کند، آنان برای انجامش اظهار ناتوانی می کنند. به علاوه ظهور به ربوبیّت نزد اولیا از [جمله ]بزرگترین و سنگین ترین امور است و لذا جز در مواردی که اظهار ربوبیّت حق تعالی ایجاب کند، معجزه نمی آورند و با این حال [حتّی در آن موارد] هم در پیشگاه حق اظهار تذلّل نموده، نماز می گزارند و اظهار عجز و شکستگی کرده، از اینکه به آنچه شأن حق تعالی است ظهور کرده اند از بارگاهش پوزش می طلبند. هر چند که آن حضرات خود [نشانگر و جلوۀ] شأنِ حق تعالی و ظهور اویند [ولی] آنان را نسزد که جز با اذن و قیومیّت خداوند معجزه ای بیاورند؛ و لذا شیخ ما عارف کامل ـ دام ظلّه العالی ـ می فرمود: «تمسّک و توکّل در حاجات و خصوصاً در حاجات دنیوی به اولیای جزء بهتر از تمسّک به ولیّ مطلق است.»
  • . مائده  /  116.
  • . «هرکس خود را چهل روز برای خداوند خالص گرداند چشمه های حکمت از دل بر زبانش جاری می گردد»؛ بحارالانوار؛ ج 67، ص 242، «کتاب الایمان والکفر»، باب اخلاص، حدیث 10.
  • «... به سبب آگاهی اش از تمایز مقام او از مقام پروردگارش. پس «خشیّت» عبارت است از تواضع و تذلّل در برابر عظمت پروردگار و او هرگز مقامی را که مانند مقام خدایش باشد و به واسطه آن بتواند ادعا کند که او نیز [همانند ]خداوند است [از خود] به ظهور نمی رساند آنگونه که «اهل شطح» آشکار کرده اند. خداوند متعال با [حالت] عتاب به حضرت مسیح ـ علیه السلام ـ و برای آگاه ساختن و تنبّه دادن بندگان [خود] فرمود: "آیا تو به مردم گفتی که من و مادرم ـ نه خداوند را ـ به الوهیت گیرید؟"...»     دربارۀ اینکه گفته: آنگونه که «اهل شطح» آشکار کرده اند؛ اینکه اهل شطح، ربوبیت و خداوندگاری از خود نشان می دهند و این امر را برای [نمودن] نفس خود و [خودنمایی کردن] اظهار می کنند جز به سبب نقصان سلوک و بقای منیّت و خودیّتشان نیست، چرا که وقتی سالک به این دلیل که دید اولیای اهل سرّ گهگاه قدرت و سلطه و نفوذ خود را آشکار می کنند، هدف خود از سلوک را اظهار قدرت و سلطه قرار داد و برای اظهار قدرت به سیر و سلوک پرداخت، گاه نفس و شیطان [درونش] بر او ظاهر می شود و تجلّی به ربوبیت می کند، و اینچنین سالکی بندۀ نفس خود است نه بندۀ خدای خود.     شیخ بزرگوار ما ـ دام ظله العالی ـ فرمود: «اکثر کسانی که اهل ادعاهای باطلند از اصحاب ریاضتهای باطله اند.»     من معتقدم که میزان تمیز و تشخیص ریاضت باطل از غیر باطل همانی است که قبلاً بیان کردیم پس، بر تو واجب است که خلوص نیت و صدق باطن را با خدایت در نظر گیری، چرا که هرکس که چهل صباح برای خدا خالص شد، سرچشمه های حکمت از قلبش بر زبانش جاری می شود.