فصل سوم: خصوصیات انبیای الهی

‏ ‏

فصل سوم

‏ ‏

‏ ‏

‏ ‏

‏ ‏

‏ ‏

‎ ‎

‎ ‎

‎ ‎

‏ ‏

‏ ‏

خصوصیات انبیای الهی

‏ ‏

‏ ‏


کتابنبوت از دیدگاه امام خمینی(س)صفحه 87


کتابنبوت از دیدگاه امام خمینی(س)صفحه 88

خصوصیات انبیای الهی‎[1]‎

‏ ‏

‏ ‏

نسخ در احکام انبیا

‏لیْسَ علم الأنبیاء بالأحکام من قَبیل الأجتهاد فانّهم عَلیْهم السَّلام‏‎ ‎‏یسْتکشِفونَ الحقائِق منَ الأِطّلاع عَلی ما فی علم الحقّ اواللّوْحِ‏‎ ‎‏المحْفوظ حَسَب مراتبهم وَ لیْسَ النّسْخ مِنْ قبیل کشْف خَطأ النّبیّ‏‎ ‎‏السّابق بَل الحکم فی زمن النّبیّ السّابق کانَ بالنّسبَة الی الأمّة ما‏‎ ‎‏حَکم بهِ ذلکَ النّبیّ وَالنّسخ عبارة عنْ استکشاف حدّ الحکم‏‎ ‎‏السّابق لارفع الحُکْم المطلق.‏‎[2]‎‏(83)‏

‏ ‏

‏*  *  *‏

‏ ‏

‏ ‏

یگانگی منبع اخذ احکام در نبیّ و ولیّ خاص

‏«ولاتجتمع هذه النّبوّة العامّة وَ التّشریع المورُوث فی شخص‏‎ ‎‏واحِد»‏


کتابنبوت از دیدگاه امام خمینی(س)صفحه 89
‏      قوله: ولاتجتمع هذه النّبوّة الخ، ای لاتجتمع النّبوّة العامّة الّتی‏‎ ‎‏هیَ الأنباء عَن الحقائق وَالمعارف بمرتبتها الکاملة المنطبقة عَلی‏‎ ‎‏الوَلیّ الخاصّ مَعَ التّشریع الْموروُث الّذی هُوَ الأجتهاد فی شخصٍ‏‎ ‎‏واحد فانّ الوَلیّ الخاصّ یأخذ الأحکام عَنْ معْدن اَخذالنّبیّ منه وَ‏‎ ‎‏ینکشف الأحکام عنْده بواسِطَة التّبعیَّة وَالنّبیّ ینکشف لدیْه‏‎ ‎‏بالأصالة.‏‎[3]‎‏(84)‏

‏ ‏

‏*  *  *‏

‏ ‏

‏ ‏

انبیا پدران روحانی

انبیا مورثان علم و حکمت

‏و این وراثت روحانی است، و ولادت علما از انبیا ولادت ملکوتی‏‎ ‎‏است. و انسان همان طور که به حسب نشئۀ مُلکیه و جسمانیه‏‎ ‎‏ولیدۀ مُلک است، پس از تربیت انبیا و حصول مقام قلب برای او،‏‎ ‎‏ولادت ملکوتی پیدا کند. و چنانچه منشأ این ولادت پدر جسمانی‏‎ ‎‏است، منشأ آن ولادت انبیا، علیهم السلام، هستند. پس، آنها‏‎ ‎‏پدرهای روحانی هستند و وراثت وراثت روحانی باطنی است، و‏‎ ‎‏ولادت ولادت ثانوی ملکوتی است... و انبیا، علیهم السلام، به‏‎ ‎‏حسب این مقام روحانیت، مالک درهم و دینار و متوجه به عالم‏‎ ‎‏مُلک و شئون مُلکیه نبودند، و اِرث آنها به حسب این مقام غیر از‏‎ ‎‏علم و معارف چیز دیگر نبوده؛ گرچه به حسب ولادت مُلکی و‏‎ ‎‏شئون دنیوی دارای تمام حیثیات بشریّه بودند: ‏قُلْ إِنَّما أَنَا بَشَرٌ مِثْلُکُمْ.‎[4]‎‎ ‎

کتابنبوت از دیدگاه امام خمینی(س)صفحه 90
‏  [و] وارث آنها به حسب این مقام علما نبودند، بلکه اولاد جسمانی‏‎ ‎‏خودشان بودند؛ و ارث آنها به حسب مقام جسمانیت ممکن است‏‎ ‎‏درهم و دینار باشد.‏

‏     و این حدیث شریف‏‎[5]‎‏ دلالت واضحه بلکه صراحت دارد در‏‎ ‎‏وراثت روحانیه؛ به طوری که ذکر شد. و مقصود رسول اکرم، صلّی‏‎ ‎‏الله‌ علیه و آله، از حدیثی که منسوب به آن سرور است که نَحْنُ‏‎ ‎‏مَعَاشِرَ الْأَنْبِیَاءِ لا نُوَرِّثُ‏‎[6]‎‏ بر فرض صحت معلوم است همین بوده‏‎ ‎‏که به حسب شأن نبوّت و وراثت روحانی، ارث مال و منال‏‎ ‎‏نمی گذاریم؛ بلکه ارث ما علم است.(85)‏

‏ ‏

‏*  *  *‏

‏ ‏

‏ ‏

هماهنگی انبیا در ادراک حقایق

‏اختلافات علما در علوم مختلف برای این است که هیچ یک از آنها‏‎ ‎‏تجرّد کامل نداشته اند و هر کدام به اندازه ممازجت ظلمت مادیّت‏‎ ‎‏با نور وجود و به میزان تجرّدش، حقایق را ادراک کرده اند؛ و لذا‏‎ ‎‏اختلافات بین عالمان الی ماشاءالله‌ است. امّا کسانی که مجرد‏‎ ‎‏کاملند علومشان مطابق واقع می باشد؛ و لذا همۀ انبیا در کشفیّات‏‎ ‎‏مطابق هم بوده اند و علوم و اخبارات آنها همیشه موافق همدیگر‏‎ ‎‏بوده، و ابداً مطالب همدیگر را تکذیب نکرده اند و محال است که‏‎ ‎‏تکذیب کرده باشند. البته نه از جهت تقدّس و اینکه ذمّ مؤمن حرام‏‎ ‎‏است، بلکه از این جهت که همه آنها در ادراک حقایق، موافق و‏

کتابنبوت از دیدگاه امام خمینی(س)صفحه 91
‏ هماهنگ همدیگر بوده اند. چنانکه ما در «الواحد نصف الاثنین»‏‎ ‎‏اختلاف نداریم، زیرا این یک معقول ضعیفی از معقولات است و‏‎ ‎‏پایین ترین مرتبۀ تجرّد را دارد و نفس با اوّلین درجه تجرّد هم این‏‎ ‎‏معنی را درک می نماید. هر اندازه تجرّد بیشتر باشد، انسان بیشتر‏‎ ‎‏به ادراک اعیان مجرّده نایل می گردد، به طوری که اگر مداومت‏‎ ‎‏داشته باشد، حقایق از نفس و قلب او طلوع می نماید. البته‏‎ ‎‏منظورمان این است که با مبادی عالیه انس اتّحادی حاصل شود،‏‎ ‎‏نه اینکه فقط انسان مفهومی را درک کند.‏

‏     پس، به همین جهت است که انبیا و مرسلین بشر را به یک مبدأ‏‎ ‎‏توجّه می دهند و به سوی اعمالی که کوتاهترین راه به مقصود‏‎ ‎‏است، سوق می دهند.(86)‏

‏ ‏

‏*  *  *‏

‏ ‏

‏ ‏

صاحبان مقام صحو و راجعان به خلق برای هدایت

وارستگان از حجب حقی و خلقی

‏بدان ای عبد سالک که حصر «عبادت» و «استعانت» به حق نیز از‏‎ ‎‏مقامات موحّدین و مدارج کاملۀ سالکین نیست؛ زیرا که در آن‏‎ ‎‏دعوی است که منافی با توحید و تجرید است؛ بلکه رؤیت عبادت‏‎ ‎‏و عابد و معبود و مستعین و مستعانٌ به و استعانت منافی با توحید‏‎ ‎‏است. و در توحید حقیقی که به قلب سالک جلوه کند، این کثرات‏‎ ‎‏مستهلک و رؤیت این امور مضمحل است. بلی، کسانی که از جذبۀ‏‎ ‎‏غیبیّه به خود آمده و مقام صحو برای آنها حاصل شده، کثرتْ‏‎ ‎‏حجاب آنها نیست. زیرا که مردم چند طایفه اند: گروهی‏‎ ‎‏محجوبانند؛ چون ما بیچارگان فرورفته در حجب ظلمانی طبیعت.‏‎ ‎‏و گروهی سالکانند، که مسافر الی الله‌ و مهاجر به سوی بارگاه‏‎ ‎‏قدسند. و گروهی واصلانند، که از حجب کثرت خارج و اشتغال به‏

کتابنبوت از دیدگاه امام خمینی(س)صفحه 92
‏ حق دارند و از خلق غافل و محجوبند؛ و از برای آنها صعق کلی و‏‎ ‎‏محو مطلق حاصل شده. و یک گروه راجعان الی الخلق هستند، که‏‎ ‎‏سمت مکمِّلیّت و هادویّت دارند؛ چون انبیاء عظام و اوصیاء آنها‏‎ ‎‏علیهم السلام. و این طایفه با آن که در کثرت واقع و به ارشاد خلق‏‎ ‎‏مشغولند، کثرت حجاب آنها نیست و از برای آنها مقام برزخیّت‏‎ ‎‏است.‏

‏     بنابراین ‏اِیّاکَ نَعْبُدُ و اِیّاکَ نَسْتَعین‏ به حسب حالات این طوایف فرق‏‎ ‎‏می کند: پس، از ما محجوبان صرف ادّعا و صورت است. پس، اگر‏‎ ‎‏تنبّه بر حجاب خود پیدا کنیم و نقصان خود را دریابیم، به هر‏‎ ‎‏اندازه ای که از نقصان خود مطّلع شویم، عبادت ما نورانیّت پیدا‏‎ ‎‏کند و مورد عنایت حق تعالی شود. و از سالکان به اندازۀ قدم‏‎ ‎‏سلوکْ نزدیک به حقیقت است. و از واصلان نسبت به رؤیت حقْ‏‎ ‎‏حقیقت است؛و نسبت به رؤیت کثرتْ صِرف صورت و جری بر‏‎ ‎‏عادت است. و از کاملانْ صرف حقیقت است؛ پس نه آنها حجاب‏‎ ‎‏حقّی دارند و نه حجاب خلقی.(87)‏

‏ ‏

‏*  *  *‏

‏ ‏

‏ ‏

جنبۀ الهی همۀ اعمال انبیا

‏انبیا اینطور بودند که معاشرتهایشان هم جنبۀ الهی داشته است؛‏‎ ‎‏ازدواجهاشان هم جنبۀ الهی داشته؛ همه چیزهایشان؛ هر جهتی که‏‎ ‎‏ما به نظرمان یک جهت مادی حیوانی هست آنها این جنبه را‏‎ ‎‏انسانی، این جنبه را الهی کرده اند. اگر جنگ می کنند، جنگهایشان‏‎ ‎‏الهی است و برای اوست. اگر صلح می کنند صلحهایشان هم الهی‏‎ ‎‏است و برای اوست. در مقابل طاغوت. یک جنبۀ الهی در مقابل‏‎ ‎‏طاغوت است. طاغوت همه چیزش مادی است؛ شیطانی است؛‏

کتابنبوت از دیدگاه امام خمینی(س)صفحه 93
‏ معنویات را هم می کشد طرف مادیات و طرف دنیا. لکن آنها که‏‎ ‎‏تابع دستورات الهی هستند همین مادیاتی که همه از آن استفاده‏‎ ‎‏می کنند، همین مادیات را، یک صورت معنویت به آن می دهند؛ با‏‎ ‎‏جنبۀ معنویت به اینها نگاه می کنند؛ همۀ عالم را به جنبۀ الهیت‏‎ ‎‏نگاه می کنند؛ همه را مظاهر خدا می دانند.(88)‏

‏16 / 3 / 58‏

‏*  *  *‏

‏ ‏

‏ ‏

عامل نستوهی و استقامت انبیا

‏آن عملی که الهی باشد و انگیزه ای جز الهیت نداشته باشد، مثل‏‎ ‎‏اعمالی که انبیا ـ علیهم السلام ـ در تبلیغات خودشان انجام‏‎ ‎‏می دادند. این اعمال طوری است که هیچ انگیزه ای ندارد، الاّ‏‎ ‎‏خدای تبارک و تعالی. و لهذا انبیای بزرگ در عین حالی که در این‏‎ ‎‏تبلیغشان و در این ارشادشان، آنقدر زحمات را متحمل می شدند،‏‎ ‎‏هیچ یک از این زحمات، آنها را از آن عملی که داشتند سست‏‎ ‎‏نمی کرد. و باید گفت که هیچ یک از آن زحماتی که ما و به حسب‏‎ ‎‏انگیزه های بشری به نظر می آید که زحمت است، برای آنها اینطور‏‎ ‎‏نبود. برای اینکه روی آن مقصدی که آنها حرکت می کردند و عمل‏‎ ‎‏می کردند، آن مقصد به قدری بزرگ بود و به قدری عالی بود که‏‎ ‎‏تمام زحماتی که برای آن مقصد متحمل می شدند، به نظرشان‏‎ ‎‏زحمت نبود. مقصد نظر بود. و لهذا می بینید که تمام عمرشان را‏‎ ‎‏انبیا صرف می کردند در همان مقصدی که داشتند. و یک قدم‏‎ ‎‏عقب نمی گذاشتند. و هیچ تزلزلی در روح آنها حاصل‏‎ ‎‏نمی شد.(89)‏

‏6 / 8 / 59‏

‏*  *  *‏


کتابنبوت از دیدگاه امام خمینی(س)صفحه 94
‏ ‏

حرکت برای خدا و تکیه بر خدا

‏انبیا با دست خالی می آمدند کارهای بزرگ می کردند. پیغمبر اکرم‏‎ ‎‏چی بود؟ خوب، یک شبانی بود در مکه، همه هم با او مخالف‏‎ ‎‏بودند و اذیتش هم می کردند و چه می کردند منتها [مؤمن] بود، اما‏‎ ‎‏این یک شبان پا شد یک همچو کاری کرد که حالا دنیا را این طور‏‎ ‎‏کرده. حضرت عیسی هم همین طور، حضرت موسی هم یک‏‎ ‎‏شبانی بود آن هم این طور، حضرت ابراهیم هم همین طور، یکی‏‎ ‎‏بودند اینها خودشان، لکن جمع بودند، یک ملت بودند هر‏‎ ‎‏یکیشان، یعنی همه چیز داشتند. و عمده همان است که نقطۀ اتکا‏‎ ‎‏خدا بوده است، برای خدا بوده، حرکت برای خدا. سیرالی الله‌‏‎ ‎‏تعالی بوده، سیرالی الله‌ تعالی چون بوده است، هرکاری که‏‎ ‎‏می کردند الهی بوده. ناهار هم می خوردند الهی بوده. نماز هم‏‎ ‎‏می خواندند الهی بوده، جنگ هم می کردند الهی بوده.(90)‏

‏19 / 9 / 64‏

‏*  *  *‏

‏ ‏

‏ ‏

پیروزی انبیا در راه انسانیت

‏انبیا ـ علیهم السلام ـ پیروز بودند، در آن راهی که راه مستقیم‏‎ ‎‏انسانیت است پیروز بودند. ولو اینکه کشته شده اند، ولو اینکه‏‎ ‎‏آتش زدند بعضی شان را، ولو اینکه به زحمت انداختند آنها را،‏‎ ‎‏لکن در آن راهی که راه انسان بود همۀ آنها پیروز بودند، در مقابل‏‎ ‎‏آنهایی که طاغوت بودند. فرعونها و امثال آنها در این راه شکست‏‎ ‎‏خوردند. در راهی که راه انسان است، آنها شکست خوردند.‏‎ ‎‏اصلش در این راه نیامدند.‏

‏     دشمنهای انسانیت و اسلام، اصلش شمّ این معنا را نکردند که‏‎ ‎‏یک چیز دیگر غیر از این حیوانیت و غیر از این طبیعت هم هست.‏‎ ‎‏آنهایی که فهمیدند که مقصد، مقصد الهی باید باشد و ما از خداییم‏

کتابنبوت از دیدگاه امام خمینی(س)صفحه 95
‏ و به او رجوع می کنیم؛ ‏اِنّا لله‌ وَ اِنّا اِلَیهِ راجِعُون.‎[7]‎‏ ما از خداییم. ما کاری‏‎ ‎‏انجام نمی دهیم، ما همان چیزهایی که خدا به ما داده است در راه‏‎ ‎‏خودش [می دهیم]. اگر مثل انبیا هم فرض کنید، یا در طریق انبیا‏‎ ‎‏هم باشیم، این کوردلی است که انسان خیال کند من یک کاری‏‎ ‎‏کردم.(91)‏

‏6 / 8 / 59‏

‏*  *  *‏

‏ ‏

‏ ‏

نگاه غیراستقلالی به اسباب و ابزار

‏آنان ـ علیهم صلوات الله‌ و سلامه ـ برای مقاصد الهی و انسانی همه‏‎ ‎‏کوشش های لازم را می فرمودند، اما نه مثل ما کوردلان که با‏‎ ‎‏استقلال، نظر به اسباب داریم بلکه هر چیز را در این مقام که از‏‎ ‎‏مقامات معمولی آنان است از او ـ جلّ و علا ـ می دانستند و‏‎ ‎‏استعانت به هر چیز را استعانت به مبدأ خلقت می دیدند و یک‏‎ ‎‏فرقِ بین آنان و دیگران همین است. من و تو و امثال ما با نظر به‏‎ ‎‏خلق و استعانت از آنها، از حق تعالی غافل هستیم و آنان استعانت‏‎ ‎‏را از او می دانستند به حسب واقع، گرچه در صورت، استعانت به‏‎ ‎‏ابزار و اسباب است، و پیشامدها را از او می دانستند گرچه در‏‎ ‎‏ظاهر نزد ماها غیر از آن است. و از این جهت پیشامدها، هر چند‏‎ ‎‏ناگوار به نظر ما باشد، در ذائقۀ جان آنان گوارا است.(92)‏

‏26 / 4 / 63‏

‏*  *  *‏

‏ ‏

‏ ‏

صاحب روح با ثبات و طمأنینه

‏انبیاء عظام است که یک تنه در مقابل پندارهای جاهلانه یک‏‎ ‎‏جهان، قیام و نهضت می کنند، و از تنهائی خود و زیادی جمعیّتهای‏

کتابنبوت از دیدگاه امام خمینی(س)صفحه 96
‏ مخالف هیچ خوف و وحشتی به خود راه ندهند، و بر همۀ‏‎ ‎‏پندارهای بیخردانه چیره شوند، و تمام عادات و اطوار جهانیان را‏‎ ‎‏پایمال کنند و آنها را به رنگ خود درآورند. این روح ثبات با‏‎ ‎‏طمأنینه است که جمعیّتهای کم را در مقابل گروه های انبوه حفظ‏‎ ‎‏می کند، و بر ممالک بزرگ عالم با عِدّه و عُدّه معدود مسلّط و چیره‏‎ ‎‏می کند.(93)‏

‏ ‏

‏*  *  *‏

‏ ‏

‏ ‏

پیشبرد مکتب، تنها هدف پیامبران

‏انسان باید توجه به خدا داشته باشد و خودش را در مکتبش فانی‏‎ ‎‏کند. هی نگوید من، بگوید: مکتب من. هر وقت می گویید، «مکتب‏‎ ‎‏من» بگویید. از پیغمبرها بشنوید این مطلب را. از اولیای خدا تعلیم‏‎ ‎‏بگیرید که همیشه دنبال مکتب بوده اند، نه دنبال خودشان؛ نه‏‎ ‎‏خودشان زرق و برق دنیایی داشته اند و نه اینقدر توجه به نفْس‏‎ ‎‏داشتند که من چه کردم.(94)‏

‏15 / 5 / 59‏

‏*  *  *‏

‏ ‏

‏ ‏

جنگ برای نشر توحید

‏انبیا که جنگ می کردند با مخالفین توحید مقصدشان این نبود که‏‎ ‎‏جنگ بکنند و طرف را از بین ببرند، مقصد اصلی این بود که‏‎ ‎‏توحید را در عالم منتشر کنند؛ دین حق را در عالم منتشر کنند. آنها‏‎ ‎‏مانع بودند. اینها می دیدند که این مانع را باید برداشت تا به مقصد‏‎ ‎‏رسید.(95)‏

‏11 / 3 / 58‏

‏*  *  *‏


کتابنبوت از دیدگاه امام خمینی(س)صفحه 97
‏ ‏

جنگ و صلح برای خدا

‏سیرۀ انبیا از اول تا آخر بوده است که جنگ و صلحشان برای خدا‏‎ ‎‏بوده است، هیچ پیغمبری جنگ نکرد الاّ برای خدا و صلح نکرد الاّ‏‎ ‎‏برای خدا.(96)‏

‏1 / 1 / 68‏

‏*  *  *‏

‎ ‎

‏ ‏

قیام در مقابل طاغوت، فروتنی در برابر مستضعفان

‏سیرۀ انبیا برای این بوده است که در مقابل طاغوت محکم‏‎ ‎‏می ایستادند و در مقابل ضعفا و فقرا و مستضعفین و مستمندان‏‎ ‎‏فروتن بودند... کسی که توجه دارد به اینکه قدرت هر چه هست‏‎ ‎‏مال خدای تبارک و تعالی است و دیگران هیچ نیستند، این دیگر‏‎ ‎‏نمی تواند خاضع بشود در مقابل یک قدرتمندی.(97)‏

‏7 / 6 / 61‏

‏*  *  *‏

‏ ‏

 

شفادهندگان قلوب و ارواح

‏انبیاء علیهم السلام نیز برای شفاء جسمانی نیامده بودند گرچه شفاء‏‎ ‎‏می دادند؛ آنها اطبّاء نفوس و شفادهندگان قلوب و ارواحند.(98)‏

‏ ‏

‏*  *  *‏

‎ ‎

‏ ‏

طبیب جانها، مربّی روحها

‏الأنبیاء علیهم السلام أطبّاء النفوس ومربّی الأرواح و مخرجها من‏‎ ‎‏الظلمات إلی النور و من النقص إلی الکمال.‏‎[8]‎‏(99)‏

‏ ‏

‏*  *  *‏


کتابنبوت از دیدگاه امام خمینی(س)صفحه 98

اصلاحگران جامعه، اطبّای نفوس

‏انبیا بنایشان بر این بود که دست به شمشیر نبرند الاّ برای آنها که‏‎ ‎‏علاجی ندارند جز شمشیر و فاسد می کنند جامعه را. آن که فاسد‏‎ ‎‏می کند جامعه را و دست از فسادش بر نخواهد داشت او را باید از‏‎ ‎‏جامعه جدا کرد. و یک غدۀ سرطانی است که جامعه را فاسد‏‎ ‎‏می کند.‏

‏     انبیا مثل یک طبیبی بودند، آنها که می خواستند اصلاح کنند‏‎ ‎‏جامعه را. اگر یک طبیبی آمد و غدۀ سرطانی را، چاقو را درآورد و‏‎ ‎‏شکم را پاره کرد و غدۀ سرطانی را درآورد، شما فریاد می زنید که‏‎ ‎‏شکم مردم را پاره کردی، جانی هستی؟! نه، احترامش می کنید و‏‎ ‎‏اجر هم به او می دهید و دستش را هم فرض کنید می بوسید و‏‎ ‎‏خیلی هم خوشحال می شوید، برای اینکه این شکم را پاره کرده.‏‎ ‎‏اما برای درآوردن غدۀ سرطانی که این را به هلاکت می رساند. انبیا‏‎ ‎‏این طور بودند.‏

‏     انبیا در عین حالی که خدای تبارک و تعالی می فرماید: که چرا‏‎ ‎‏این قدر خودت را به زحمت می اندازی، چرا این قدر خودت را‏‎ ‎‏می خواهی بکشی که اینها ایمان نمی آورند؟!‏‎[9]‎‏ آن قدر عاطفه‏‎ ‎‏داشته است و آن قدر دلش می خواسته است که مردم صالح‏‎ ‎‏بشوند، خوب بشوند، لکن وقتی که می دید که فلان جمعیت اگر‏‎ ‎‏باشند مردم را به فساد می کِشند، شمشیر او همان چاقوی طبیب‏‎ ‎‏است. او طبیب عالم است و طبیب جامعه است و جامعه را باید با‏‎ ‎‏حُسن نیّتی که دارد اصلاح بکند.(100)‏

‏4 / 11 / 59‏

‏*  *  *‏

‏ ‏


کتابنبوت از دیدگاه امام خمینی(س)صفحه 99
‏ ‏

‏ ‏

صاحبان اسرار الهی

‏«فامتثلوُا وَاعْربوُا عَن بعْض ما شاهدوُا لکن بلسانِ التّشویق وَالأیماء‏‎ ‎‏الجامِع بیْن الکتم وَالأِفشاء وَفاء لحُقُوق الحِکْمَة»‏

‏     فانّ الأنبیاء عَلیْهم السَّلام صاحب الأسْرار وَ لیسَ منْ شأنهم‏‎ ‎‏افشائها لَدی الأغیار وَ لذا تریهم فی اظهار المعارف کان لسانهم غیر‏‎ ‎‏لسان الحکماء والمحقّقون ایضاً تابع لهم فی ذلکَ.‏‎[10]‎‏(101)‏

‏ ‏

‏*  *  *‏

‏ ‏

‏ ‏

جلوۀ رحمت حق، مایۀ نجات امّت

‏تمام انبیا از صدر عالم تاکنون، تمام انبیا یک جلوۀ رحمتی بوده‏‎ ‎‏است از خدای تبارک و تعالی و چنانچه موجودیت همۀ ما جلوۀ‏‎ ‎‏رحمت حق تعالی است. همین طور هدایت خدای تبارک و تعالی‏‎ ‎‏به واسطۀ انبیا، یک رحمت بزرگی است بر همه. رحمةللعالمین‏‎ ‎‏است پیغمبر، و همۀ انبیا رحمت بوده اند و این برای این است که‏‎ ‎‏این بشر متوجه نیست، جاهل است، نمی داند چه خبر است آن‏‎ ‎‏طرف، نمی داند که راه انسانیت را اگر طی نکند چه خواهد گذشت‏‎ ‎‏بر او... بنابراین، آنهایی که، انبیا و اولیایی که راهها را می دانستند،‏‎ ‎‏عواقب را می دانستند، برای بشر غصه می خوردند و جانفشانی‏‎ ‎‏می کردند که مردم را نجات بدهند.‏

‏     یک جانفشانی است و فعالیتی است که می خواهد خودش‏‎ ‎‏برسد به نوایی، مردم را وادار می کند به شیطنت، جوانها را وادار‏

کتابنبوت از دیدگاه امام خمینی(س)صفحه 100
‏ می کند به اینکه خودشان را به کشتن بدهند تا بعد بیاید او زمام‏‎ ‎‏امور را به دست بگیرد؛ این یک طور است. یک طور هم این‏‎ ‎‏هست که همه چیزش را فدای بشر می کند برای تهذیب بشر؛ انبیا‏‎ ‎‏اینطورند. انبیا یک روزشان برای خودشان صرف نشده است، یک‏‎ ‎‏ساعتشان توجه به خودشان نبوده، همه توجه به این بوده است که‏‎ ‎‏این مریضها را، اینهایی که دارند خودشان را به چاه می اندازند،‏‎ ‎‏اینهایی که دارند خودشان را به عاقبتهای بسیار بد می اندازند، اینها‏‎ ‎‏را نجات بدهند.(102)‏

‏23 / 10 / 60‏

‏*  *  *‏

‏ ‏

‏ ‏

اختیار فقر بر غنا و ابتلا بر راحت

‏طبیعی این نوع بنی الانسان است که در وقت بلیات تشبث به هر‏‎ ‎‏رکنی که احتمال نجات در او دهند پیدا می کنند، و در وقت سلامت‏‎ ‎‏و راحتْ غفلت از آن پیدا می کنند؛ و چون خواصْ رکنی جز حق‏‎ ‎‏سراغ ندارند، بدان متوجه شوند و انقطاع به مقام مقدس او پیدا‏‎ ‎‏کنند. و حق تعالی از عنایتی که به آنها دارد، خود سبب انقطاع را‏‎ ‎‏فراهم فرماید. گر چه این نکته، بلکه نکتۀ سابقه،‏‎[11]‎‏ نسبت به انبیا و‏‎ ‎‏اولیای کمل درست نیاید؛ چه آنها که مقامشان مقدستر از آن است‏‎ ‎‏و قلبشان محکمتر از آن است که به این امور علاقه به دنیا پیدا‏‎ ‎‏کنند، یا در توجه و انقطاعشان به حق فرقی حاصل شود.‏

‏     و تواند بود که انبیا و اولیای کمل چون به نور باطنی و‏‎ ‎‏مکاشفات روحانی یافته اند که حق تعالی به این عالم و زخارف آن‏‎ ‎‏نظر لط ف ندارد و دنیا و هر چه در اوست خوار و پست است در‏‎ ‎‏پیشگاه مقدس او، از این جهت اختیار کردند فقر را بر غنا و ابتلا را‏

کتابنبوت از دیدگاه امام خمینی(س)صفحه 101
‏ بر راحتی و بلیّات را بر غیر آنها.(103)‏

‏ ‏

‏*  *  *‏

‏ ‏

‏ ‏

بی اعتنایی به مقامات دنیایی

‏پیغمبران به نعمتهایی که به مردم معمولی می دهند نظر ندارند و آن‏‎ ‎‏نعمتها را به هیچ نمی شمرند، بلکه در همین دنیا که منزل ثواب و‏‎ ‎‏رسیدن به آن مقامات معنویّه به حسب حقیقت نیست نیز این‏‎ ‎‏سخن جریان دارد. فرعونیان و فرعون با آنکه سلطنتها و ممالکی‏‎ ‎‏داشتند که موسی آن را نداشت؛ ولی نزد موسی از کمالات روحیه‏‎ ‎‏چیزهایی بود که به مملکت فرعون اعتنا نداشت و فرعونیان و‏‎ ‎‏فرعون از آن لذّاتی که موسی با آن دلخوشی داشت در خواب هم‏‎ ‎‏نمی دیدند.(104)‏

‏ ‏

‏*  *  *‏

‏ ‏

‏ ‏

برگزیدگان از بین مستضعفین

‏حضرت موسی یک شبانی بوده است و سالها برای حضرت‏‎ ‎‏شُعَیْب شبانی می کرده است. و همین شبان را چون لیاقت داشته‏‎ ‎‏است، خداوند مبعوثش کرده است و در اسلام هم پیغمبر اسلام از‏‎ ‎‏قریش بوده لکن قریش آن ثروتمندهایشان و آن مستکبرینشان یک‏‎ ‎‏دسته بودند؛ و این طایفه پایینتر، که خود حضرت می فرمایند من‏‎ ‎‏هم شبانی کرده ام، یک موجودی بوده است که از طایفۀ فقیر بوده‏‎ ‎‏است که اینها خود حضرت و عموهایش، اینها فقیر بوده اند. و لهذا‏‎ ‎‏در یک وقتی حضرت فرمود که ابوطالب نمی تواند بچه هایش را‏‎ ‎‏حفظ کند، ما برداریم هر کدام قسمت کنیم. این برای این بوده‏‎ ‎‏است که مال [نداشتند].‏


کتابنبوت از دیدگاه امام خمینی(س)صفحه 102
‏      و این طایفه پایین را همیشه این طور بوده که پیغمبرها این مردم‏‎ ‎‏مستضعف را، این طایفه ای را که مستکبرین آنها را ضعیف‏‎ ‎‏می شمردند و می دیدند که شما چیزی نیستید در مقابل ماها، از‏‎ ‎‏همینها، خداوند یکی را انتخاب می فرمود روی لیاقت ذاتی که‏‎ ‎‏داشت، و او را در مقابل مستکبرین قرار می داد.(105)‏

‏30 / 4 / 58‏

‏*  *  *‏

‏ ‏

کتابنبوت از دیدگاه امام خمینی(س)صفحه 103

‎ ‎

کتابنبوت از دیدگاه امام خمینی(س)صفحه 104

  • . جهت کاملتر شدن بحث به کتاب سیمای معصومین در اندیشه امام خمینی بخش اوّل و دوّم نیز مراجعه نمایید.
  • علم انبیا به احکام از سنخ اجتهاد نیست [تا احیاناً مخالف واقع باشد.] زیرا آن حضرات ـ علیهم السّلام ـ بر حسب مراتبشان حقایق را از طریق اطّلاع یافتن بر آنچه در علم حق و یا لوح محفوظ [ثبت] است کشف می فرمایند، و مقولۀ «نسخ» [در شرایع پیشین و یا احکام هر شریعت نیز] از سنخ کشف خطای پیامبر پیشین نیست بلکه [حقیقت امر چنین است که] حکم [واقعی ]در زمان نبیّ سابق و نسبت به امّت او، همانی بوده که آن پیامبر بیان فرموده، و نسخ عبارت است از [اعلام] پایان [یافتن زمان اجرای] حکم سابق و نه رفع مطلق آن حکم.
  • «و این نبوّت عامّه و تشریع موروثی در یک نفر جمع نمی گردد.»     اینکه گفته: «این نبوّت» تا آخر؛ یعنی نبوّت عامّه که همان خبر دادن از حقایق و معارف در کاملترین شکل است، و دربارۀ ولیّ خاص صدق می کند ـ با تشریع موروثی که عبارت از اجتهاد است ـ در یک نفر جمع نمی شود، زیرا ولیّ خاص احکام را از همان سرچشمه ای می گیرد که نبیّ احکام را از آن دریافت می نموده؛ و احکام برای او به واسطه تبعیّت مکشوف می شود، در حالی که برای نبیّ، اصالتاً کشف حکم می شده است.
  • . «بگو من بشری مانند شما هستم»؛ کهف  /  110.
  • . «...ان العلماء ورثة الانبیاء؛ ان الانبیاء لم یورثوا دیناراً و لادرهماً، و لکن وَرّثوا العلم. فمن اخذ منه، اخذ بحظٍ وافر.»، «... همانا علما ارث بر پیامبرانند؛ پیامبران درهم و دینار به ارث نمی گذارند، بلکه علم میراث آنهاست. پس، کسی که آن را فرا گیرد، بهره بسیار برده است.»؛ اصول کافی؛ ج 1، ص 34، «کتاب فضل العلم»، «باب ثواب العالم والمتعلم»، حدیث 1.
  • . «ما گروه پیامبران ارث به جا نمی گذاریم»؛ مسند حنبل؛ ج 2، ص 463.
  • . بقره  /  156.
  • پیامبران، طبیبان جانها و مربیان روحها و بیرون آورندگان نفس و روح از تاریکیها به سوی نور و از نقص به سوی کمالند.
  • . اشاره به سوره کهف آیه 6.
  • «پس [انبیا] بعضی مشاهدات خود را به خوبی توضیح دادند و بیان نمودند، لکن به زبان تشویق و در کنایه و اشاره، به [نحوی که] جامع میان مخفی داشتن و آشکار نمودن باشد، و این [کار را] برای ادای حق حکمت به جا آوردند.»     انبیا ـ علیهم السّلام ـ صاحبان اسرارند و افشا کردن این اسرار برای بیگانگان [از حقایق و معارف] در شأن آن بزرگواران نیست؛ و لذا می بینی [در هنگام] بیان معارف، زبان و بیان ایشان با زبان حکما تفاوت دارد، و محققین [از عرفا] نیز در این امر تابع انبیا هستند.
  • . به یاد حق افتادن به سبب شدّت ابتلا.