فصل اول: ضرورت ارسال رُسُل

‏ ‏

‏ ‏

‏ ‏

‏ ‏

فصل اول

 

 

 

 

‏ ‏

‏ ‏

‏ ‏

ضرورت ارسال رُسُل

‏ ‏

‏ ‏

‏ ‏


کتابنبوت از دیدگاه امام خمینی(س)صفحه 1


کتابنبوت از دیدگاه امام خمینی(س)صفحه 2
‏ ‏

ضرورت ارسال رُسُل

‎ ‎

‏ ‏

فطری بودن امر ارسال رسل و انزال کتب

‏بدان که مفسرین، از عامه و خاصه، هر یک به حسب طریقۀ خود‏‎ ‎‏طوری بیان کیفیت فطری بودن دین یا توحید را کرده اند؛ و ما در‏‎ ‎‏این اوراق بر طبق آرای آنها سخن نگوییم؛ بلکه در این مقام آنچه‏‎ ‎‏از محضر شریف شیخ عارف کامل، شاه آبادی‏‎[1]‎‏، دام ظله، که‏‎ ‎‏متفرد است در این میدان، استفاده نموده ام بیان می کنم؛‏‎[2]‎‏ گر چه‏‎ ‎‏بعضی از آنها به طریق رمز و اشاره در کتب بعضی از محققین از‏‎ ‎‏اهل معارف هست، و بعضی از آن به نظر خود قاصر رسیده است.‏

‏     پس، باید دانست که از فطرتهای الهی یکی فطرت بر اصل‏‎ ‎‏وجود مبدأ، تعالی و تقدس، است؛ و دیگر فطرت بر توحید است؛‏‎ ‎‏و دیگر فطرت بر استجماع آن ذات مقدس است جمیع کمالات را؛‏‎ ‎‏و دیگر فطرت بر یوم معاد و روز رستخیز است؛ و دیگر فطرت بر‏

کتابنبوت از دیدگاه امام خمینی(س)صفحه 3

‏ نبوت است؛ و دیگر فطرت بر وجود ملائکه و روحانیین و انزال‏‎ ‎‏کتب و اعلام طرق هدایت است؛ که بعضی از اینها که ذکر شد از‏‎ ‎‏احکام فطرت، و برخی دیگر از لوازم فطرت است. و ایمان به‏‎ ‎‏خدای تعالی و ملائکه و کتب و رسل و یوم قیامت، دین قیم محکم‏‎ ‎‏مستقیم حق است در تمام دورۀ زندگانی عایلۀ سلسلۀ بشر.(1)‏

‏ ‏

‏*  *  *‏

‎ ‎

‏ ‏

ارسال رسل، لازمه ربوبیت تشریعی

‏بدان که ربوبیّت حق تعالی جلّ شأنه از عالمیان بر دو گونه است:‏

‏     یکی «ربوبیّت عامّه» که تمام موجودات عالم در آن شرکت‏‎ ‎‏دارند. و آن تربیتهای تکوینی است که هر موجودی را از حدّ نقص‏‎ ‎‏به کمال لایق خود در تحت تصرّف ربوبیّت می رساند. و تمام‏‎ ‎‏ترقیّات طبیعیّه و جوهریّه و حرکات و تطوّرات ذاتیّه و عرضیّه در‏‎ ‎‏تحت تصرّفات ربوبیّت واقع شود. و بالجمله، از منزلِ مادّة الموادّ و‏‎ ‎‏هیولای اولی تا منزل حیوانیت و حصول قوای جسمانیّه و روحانیّۀ‏‎ ‎‏حیوانیّه، تربیت تکوینی، و هر یک از آنها شهادت دهند به این که‏‎ ‎‏الله‌ جلّ جلاله ربّی.‏

‏     و دوم از مراتب ربوبیّت «ربوبیّت تشریعی» است، که مختصّ به‏‎ ‎‏نوع انسانی است و دیگر موجودات را از آن نصیبی نیست. و این‏‎ ‎‏تربیتْ هدایت طرق نجات و ارائ‏‏ۀ‏‏ راههای سعادت و انسانیّت و‏‎ ‎‏تحذیر از منافیات آن [است] که به توسّط انبیاء علیهم السلام اظهار‏‎ ‎‏فرموده. و اگر کسی با قدم اختیارْ خود را در تحت تربیت و تصرّف‏‎ ‎‏ربّ العالمین واقع کرد و مربوب آن تربیت شد به طوری که‏‎ ‎‏تصرّفات اعضا و قوای ظاهریّه و باطنیّ‏‏ۀ‏‏ او تصرفات نفسانیّه نشد‏‎ ‎‏بلکه تصرّفات الهیّه و ربوبیّه گردید، به مرتب‏‏ۀ‏‏ کمال انسانیّت که‏

کتابنبوت از دیدگاه امام خمینی(س)صفحه 4
‏ ‏‏مختصّ به این نوع انسانی است می رسد.(2)‏

‏ ‏

‏*  *  *‏

‏ ‏

‏ ‏

ارسال رسل جزئی از نظام اتم وجود

‏أنّ إیحاء الوحی وإنزال الکتب وإرسال الرسل جزء من النظام الأتمّ‏‎ ‎‏الکیانی التابع للنظام الأجمل الربّانی، وکیفیة تعلّق الإرادة بها‏‎ ‎‏ککیفیة تعلّقها بالنظام الکیانی بنحو التبعیّة والاستجرار للنظام‏‎ ‎‏الربّانی؛ أی حضرة الأسماء والصفات و هی الکنز المخفیّ‏‎[3]‎‎ ‎‏المحبوب بالذات، والمحبّ و المحبوب و الحبّ عین الذات.‏‎[4]‎‏(3)‏

‏ ‏

‏*  *  *‏

‎ ‎

‏ ‏

ارسال رسل اقتضای رحمت و حکمت حق

‏ [خداوند] چون «ارحم الراحمین» است، رحمت واسعه و حکمت‏‎ ‎‏بالغه اش اقتضا می کند که طرق هدایت و راه خیر و شر و زشت و‏‎ ‎‏زیبا را به ما بنمایاند، و پرتگاههای راه انسانیت و لغزشگاههای‏‎ ‎‏طریق سعادت را به ما ارائه دهد.(4)‏

‏ ‏

‏*  *  *‏


کتابنبوت از دیدگاه امام خمینی(س)صفحه 5
 ‎

تجلی رحمت حق در هدایت انبیا

‏از صدر عالم تاکنون، تمام انبیا یک جلوۀ رحمتی بوده است از‏‎ ‎‏خدای تبارک و تعالی و چنانچه موجودیت همۀ ما جلوۀ رحمت‏‎ ‎‏حق تعالی است. همین طور هدایت خدای تبارک و تعالی به‏‎ ‎‏واسطۀ انبیا، یک رحمت بزرگی است بر همه. رحمةللعالمین‏‎[5]‎‎ ‎‏است پیغمبر، و همۀ انبیا رحمت بوده اند و این برای این است که‏‎ ‎‏این بشر متوجه نیست، جاهل است، نمی داند چه خبر است آن‏‎ ‎‏طرف، نمی داند که راه انسانیت را اگر طی نکند چه خواهد گذشت‏‎ ‎‏بر او. از این جهت، آنهایی که راه را می دانند، می دانند که این بشر‏‎ ‎‏به چه ضلالتی می افتد و به چه زحمتهایی دچار می شود از اعمال‏‎ ‎‏خودش.(5)‏

‏23 / 10 / 60‏

‏*  *  *‏

‎ ‎

‏ ‏

تجلی رحمت حق در ارسال انبیا

‏خداوند به همۀ بندگان خودش رحمت دارد. و همین رحمت، موجب‏‎ ‎‏ایجاد بندگان و فراهم کردن اسباب رفاه و بندگی آنها است. و همین‏‎ ‎‏رحمت، موجب فرستادن انبیای بزرگ است. رحمت خدا اقتضا دارد‏‎ ‎‏که بندگان خدا را هم در دنیا و هم در آخرت به سعادت برساند. تمام‏‎ ‎‏اسباب سعادت را ـ مادی و معنوی ـ فراهم فرموده است.(6)‏

‏8 / 6 / 58‏

‏*  *  *‏

‏ ‏

‏ ‏

بعثت انبیا مظهر رحمت رحیمیه

‏انسان سالک را به طریق کلّی دو طریق است برای وصول به مقصد‏‎ ‎‏اعلی و مقام قرب ربوبیّت: یکی از آن دو، که مقام اوّلیّت و اصالت‏

کتابنبوت از دیدگاه امام خمینی(س)صفحه 6

‏ دارد، سیر الی الله‌ است به توجّه به مقام رحمت مطلقه و خصوصاً‏‎ ‎‏رحمت رحیمیّه که رحمتی است که هر موجودی را به کمال لایق‏‎ ‎‏خود می رساند. و از شعب و مظاهر رحمت رحیمیّه بعث انبیاء و‏‎ ‎‏رسل صلوات الله‌ علیهم است که هادیان سُبُل و دستگیر‏‎ ‎‏بازماندگانند؛ بلکه در نظر اهل معرفت و اصحاب قلوب، دار تحقّقْ‏‎ ‎‏صورت رحمت الهیّه است، و خلایق دائماً مستغرق بحار رحمت‏‎ ‎‏حقّند و از آن استفاده نمی کنند.(7)‏

‏ ‏

‏*  *  *‏

‎ ‎

‏ ‏

ضرورت بیان طرق سعادت و شقاوت

‏بباید دانست که از برای نفوسْ صحت و مرض و صلاح و فساد و‏‎ ‎‏سعادت و شقاوتی است که پی بردن به طرق آن و دقایق مصالح و‏‎ ‎‏مفاسد آن برای احدی جز ذات مقدس حق ممکن نیست؛ ناچار‏‎ ‎‏در نظام، اتمّ که احسن نظام است و قبل از این معلوم شد که منظِّم‏‎ ‎‏آن حکیم علی الاطلاق است و واقف بر همۀ امور است، تعلیم‏‎ ‎‏طرق سعادت و شقاوت و هدایت راه صلاح و فساد و اعلام طرق‏‎ ‎‏علاج نفوس ممتنع است اهمال شود؛ زیرا که در اهمال آن یا نقص‏‎ ‎‏در علم لازم آید یا نقص در قدرت یا بخل و ظلم بی جهت. معلوم‏‎ ‎‏شد که ذات مقدس مبدأ از تمام اینها بری است: او کامل علی‏‎ ‎‏الاطلاق و مفیض علی الاطلاق است. و در اهمال هدایت طرق‏‎ ‎‏سعادت و شقاوتْ خللی عظیم در حکمت وارد آید و فساد و‏‎ ‎‏اختلال بزرگ بر نظام و مملکت آشکار شود. پس، در نظام اتمّ لازم‏‎ ‎‏شد که طریق سعادت و شقاوت و طرق هدایت را اعلام فرماید. و‏‎ ‎‏از این بیان دو نتیجۀ واضحه حاصل شد: یکی آنکه شریعت، که‏‎ ‎‏عبارت از نسخۀ اصلاح امراض نفسانیه است، جز پیش ذات‏

کتابنبوت از دیدگاه امام خمینی(س)صفحه 7

‏ مقدس حق نیست. و دیگر آنکه حق تعالی اعلام آن را ناچار‏‎ ‎‏می فرماید. و معلوم است یک چنین مقصد بزرگ و علم کامل‏‎ ‎‏دقیقی که عقل عقلا از ادراک آن عاجز است و ربط ملک و ملکوت‏‎ ‎‏و تأثیر صور ملکیه در باطن نفس را احدی نداند، لابد باید به طریق‏‎ ‎‏وحی و الهام واقع شود؛ یعنی، باید به تعلیم حق باشد. و واضح‏‎ ‎‏است که تمام افراد بشر قابل این خلعت نیستند و استعداد این مقام‏‎ ‎‏و انجام این وظیفه را ندارند، و در هر چند قرن یکی پیدا شود که‏‎ ‎‏لایق یک همچو وظیفه باشد و بتواند یک همچو مقصد بزرگی را‏‎ ‎‏انجام دهد. حق تعالی او را مبعوث فرماید که طرق سعادت و‏‎ ‎‏شقاوت را به بشر بفهماند و مردم را به صلاح خود آگاه نماید. و‏‎ ‎‏این عبارت از «نبوّت عامه» است.(8)‏

‏ ‏

‏*  *  *‏

‎ ‎

‏ ‏

آشنا ساختن بشر با غیب و جهان آخرت

یاری عقل در بالفعل کردن استعدادها

‏بدان که نفوس انسانیه در بدو ظهور و تعلق آن به ابدان و هبوط آن‏‎ ‎‏به عالم مُلک در جمیع علوم و معارف و ملکات حسنه و سیّئه،‏‎ ‎‏بلکه در جمیع ادراکات و فعلیات، بالقوه است و کم کم رو به‏‎ ‎‏فعلیت گذارد به عنایت حق جلّ و علا. و ادراکات ضعیفۀ جزئیه‏‎ ‎‏اوّل در او پیدا شود، از قبیل احساس لمس و حواس ظاهرۀ دیگر‏‎ ‎‏الاخس فالاخس؛ و پس از آن ادراکات باطنیه نیز به ترتیب در او‏‎ ‎‏حادث گردد. ولی در جمیع ملکات باز بالقوّه باشد؛ و اگر در تحت‏‎ ‎‏تأثیراتی واقع نشود، به حسب نوع ملکات خبیثه در او غالب شود‏‎ ‎‏و متمایل به زشتی و ناهنجاری گردد؛ زیرا که دواعی داخلیه از‏‎ ‎‏قبیل شهوت و غضب و غیر آن او را طبعاً به فجور و تعدی و جور‏‎ ‎‏دعوت کند؛ و پس از تبعیت آنها به اندک زمانی حیوانی بس‏

کتابنبوت از دیدگاه امام خمینی(س)صفحه 8

‏ عجیب و شیطانی بی اندازه غریب گردد. و چون عنایت حق تعالی‏‎ ‎‏و رحمتش شامل حال فرزند آدم در ازل بود، دو نوع از مربّی و‏‎ ‎‏مهذب به تقدیر کامل در او قرار داد که آن دو به منزلۀ دو بال است‏

‏از برای بنی آدم که می تواند به واسطۀ آنها از حضیض جهل و نقص‏‎ ‎‏و زشتی و شقاوت به اوج علم و معرفت و کمال و جمال و سعادت‏‎ ‎‏پرواز نماید و خود را از تنگنای ضیق طبیعت به فضای وسیع‏‎ ‎‏ملکوت اعلی رساند. و این دو یکی مربّی باطنی، که قوّۀ عقل و‏‎ ‎‏تمیز است؛ و دیگر مربّی خارجی، که انبیا و راهنمایان طرق‏‎ ‎‏سعادت و شقاوت می باشند. و این دو هیچکدام بی دیگری انجام‏‎ ‎‏این مقصد ندهند، چه که عقل بشر خود نتواند کشف طرق‏‎ ‎‏سعادت و شقاوت کند و راهی به عالم غیب و نشئۀ آخرت پیدا‏‎ ‎‏کند، و هدایت و راهنمائی پیمبران بدون قوّۀ تمیز و ادراک عقلی‏‎ ‎‏مؤثر نیفتد. پس حق تبارک و تعالی این دو نوع مربی را مرحمت‏‎ ‎‏فرموده که به واسطۀ آنها تمام قوای مخزونه و استعدادات کامنۀ در‏‎ ‎‏نفوس به فعلیت تبدیل پیدا کند. و این دو نعمت بزرگ را حق تعالی‏‎ ‎‏برای امتحان بشر و اختبار آنها مرحمت فرموده؛ زیرا که بدین دو‏‎ ‎‏نعمتْ ممتاز شوند افراد بنی نوع انسان از یکدیگر، و سعید و شقی‏‎ ‎‏و مطیع و عاصی و کامل و ناقص از هم جدا شوند.(9)‏

‏ ‏

‏*  *  *‏

‎ ‎

‏ ‏

انبیا مددگران عقل برای تعدیل قوا

‏قوایی که انسان دارد به ترتیب در او حاصل می شود، حال اگر قوا‏‎ ‎‏آزادی داشته باشند و بدون تقیّد به قیدی کار کنند، فساد به دنبال‏‎ ‎‏دارد، پس لازم است قوا تحت یک میزان صحیح وارد شوند و در‏‎ ‎‏هر اقتضایی که دارند و به هر چیزی که مایلند، با اجازه و رخصت‏

کتابنبوت از دیدگاه امام خمینی(س)صفحه 9

‏ عمل کنند، چرا که اینها قدرت تمییز ندارند تا بفهمند که در بعضی‏‎ ‎‏از موارد اقتضایشان باعث فساد و اختلال نظام و اقتحام در مهلکه‏‎ ‎‏است. در نتیجه، قوّۀ دیگری لازم است که نیروی ناصحه و عاقله و‏‎ ‎‏ممیّزه باشد و این قوه در مملکت بدن، بعد از قوای مذکور حاصل‏‎ ‎‏می شود، و چون بعد از آنها حاصل می شود غلبه اش بر آن قوا‏‎ ‎‏دشوار است، زیرا قوّۀ عقلیّه باید طوری مستقر شود، که آنها را‏‎ ‎‏تحت تسخیر حکومت خود بیاورد و حال آنکه آنها قبلاً مستقر‏‎ ‎‏شده اند و خودشان را با تمام توابع در صفحه قلب گسترده اند.‏‎ ‎‏پس، غلبه و تسلط بر اینها مشکل است و بدون ارتیاض نفس‏‎ ‎‏ممکن نیست و ارتیاض نفس به ضعف کشاندن اینهاست، چون‏‎ ‎‏این قوا سابقۀ تصرّف در قلب دارند و خارج کردن ریشه های اینها‏‎ ‎‏از قلب، امر مشکلی است. بنابراین، قوّۀ تمییز و عقل به تنهایی‏‎ ‎‏کافی نیست؛ لذا حضرت احدیّت، انبیا و مرسلین و اولیاءالله‌ و‏‎ ‎‏علمای بالله‌ را برای اعتضاد این قوّه فرستاده تا بتوانند آنها را لجام‏‎ ‎‏کنند و تحت فرمان عقل، بلکه عقل کل و دستور شرع‏‎ ‎‏درآورند.(10)‏

‏ ‏

‏*  *  *‏

‎ ‎

‏ ‏

ارسال انبیا برای فعلیّت مراتب انسانی

‏در میان هم‏‏ۀ‏‏ موجوداتی که در این طبیعت موجود هستند، انسان‏‎ ‎‏اختصاصاتی دارد که سایر موجودات ندارند. یک مرتب‏‏ۀ‏‏ باطن، یک‏‎ ‎‏مرتب‏‏ۀ‏‏ عقلیت، یک مرتب‏‏ۀ‏‏ بالاتر از مرتب‏‏ۀ‏‏ عقل، در انسان بقوه هست.‏‎ ‎‏از اول در سرشت انسان هست که این انسان از عالم طبیعت سیر‏‎ ‎‏بکند تا برسد به آنجایی که وَهْم ماها نمی تواند برسد و هم‏‏ۀ‏‏ اینها‏‎ ‎‏محتاج به تربیت است. همان طوری که تربیتهای مناسب با طبیعت‏

کتابنبوت از دیدگاه امام خمینی(س)صفحه 10

‏ ‏‏هست، تربیتهای مناسب با مراتب دیگرش هم هست که‏‎ ‎‏بعضی اش را بشر می تواند مطلع بشود و بعضی اش را و بیشترش را‏‎ ‎‏بشر نمی تواند مطلع بشود. اطلاع را خدای تبارک و تعالی دارد و‏‎ ‎‏بَعْثِ انبیا برای این است که این بشر این چیزهایی را که اطلاع‏‎ ‎‏ندارد، آن مراتب از انسانیت را که خود بشر مطلع نیست و کیفیت‏‎ ‎‏تربیت را [مطلع شود]، تا اطلاع بر خودِ درد و دوا نباشد،‏‎ ‎‏نمی شود معالجه کرد؛ انبیا آمدند تا این انسان را به آن مراتبی که‏‎ ‎‏کسان دیگر، علمای طبیعت، نمی توانند‏‏ این مراتب را اطلاع پیدا‏‎ ‎‏کنند و تربیت کنند انسان را، آن مراتب را تربیت بدهد و نمو و ارتقا‏‎ ‎‏بدهد... . چون انسان قابلیت این را دارد که تربیت بشود و آن‏‎ ‎‏مراتب مافوق طبیعت را هم پیدا بکند و کسی نیست که این نحو‏‎ ‎‏تربیت را از انسان بکند، خدای تبارک و تعالی انبیا را مأمور فرموده‏‎ ‎‏است که اینها بیایند و تربیت کنند این انسان را که برسد به آن‏‎ ‎‏مراتب مافوق طبیعت، و هر چیزی که در آن قابلیت هست، فعلیت‏‎ ‎‏پیدا بکند و تربیتْ یک تربیت الهی بشود.(11)‏

‏6 / 8 / 57‏

‏*  *  *‏

‎ ‎

‏ ‏

رساندن انسان به مأوای تجرد عقلی

‏بعضی آیات قرآن، بر رجوع به یک مقام عالی دلالت دارد، مثلاً‏‎ ‎‏آیات رجعت یک نشئۀ تجرّدی را مأوای جمعی از انسانها معرفی‏‎ ‎‏می کند و مقصود انبیا رسانیدن همه به آن مقام است؛ ولی رسیدن‏‎ ‎‏همه به آن مقام با این اعمال و اثرات و افعالی که از نوع بشر صادر‏‎ ‎‏می شود غیر ممکن است و نیل به آن جز برای عدۀ قلیلی میسر‏‎ ‎‏نمی شود، چون نوعاً افراد در مسیر این مقام شامخ و مأوای اعلی‏‎ ‎‏در راه می مانند. همت انبیا این بوده که همه را به آن مقام که‏

کتابنبوت از دیدگاه امام خمینی(س)صفحه 11

‏ خودشان رسیدند برسانند خصوصاً نبی اکرم(ص).‏

‏     اگر عنایت نمی شد و انبیا و مرسلین نمی آمدند، تجرّد اغلب‏‎ ‎‏مردم در حدّ همان تجرّد حیوانی باقی مانده بود. از این رو طبق‏‎ ‎‏عنایت الهی، انزال کتب و ارسال رسل و اولیا و اوصیا انجام شده تا‏‎ ‎‏در حالی که حرکت به سوی تجرّد ذاتی جوهری که قهری و ذاتی‏‎ ‎‏است انجام می گیرد، اگر انسان اعمال و افعال و کردارش را با‏‎ ‎‏دستورات شرعیّه مطابق کرد و اعمال قلبیّه و نیّات خود را خالص‏‎ ‎‏نمود، کمالات اکتسابیّه ای هم از فضایل و معارف تحصیل کند تا‏‎ ‎‏بتواند یک موجود مجرّد عقلانی شود.(12)‏

‏ ‏

‏*  *  *‏

‎ ‎

‎ ‎

وحی، یگانه راه اطلاع از زندگانی مابعدالطبیعه

‏از عالم طبیعت به آن طرف، این موجودات طبیعی نمی توانند‏‎ ‎‏بفهمند، و لهذا اینها راهی به آن عالم ندارند مگر از راه وحی که‏‎ ‎‏همۀ عالم در تحت سیطره اش هست و چون این انسان مثل سایر‏‎ ‎‏حیوانات نیست ـ که همان حیات طبیعی و دنیایی باشد ـ بلکه‏‎ ‎‏انسان یک طور خلق شده است که علاوه بر حیات طبیعی، حیات‏‎ ‎‏مابعدالطبیعه هم دارد، و آن حیات مابعدالطبیعه حیات صحیح‏‎ ‎‏انسان است، اینجا همان حیات حیوانی است، از این جهت مردم‏‎ ‎‏محتاج شده اند به اینکه در پیدا کردن راه صحیح از طریق وحی به‏‎ ‎‏اینها گزارش داده بشود و خدای تبارک و تعالی هم منّت بر مردم‏‎ ‎‏گذاشت و انبیا را مبعوث فرمود تا اینکه راه را به اینها نشان بدهند.‏

‏     تمام تعلیمات انبیا برای مقصد نشان دادن راهی است که انسان‏‎ ‎‏ناچار از این راه باید عبور کند. ناچار انسان از این عالم طبیعت به‏‎ ‎‏یک عالم دیگری عبور می کند؛ اگر سرخود باشد یک حیوانی‏

کتابنبوت از دیدگاه امام خمینی(س)صفحه 12

‏ است که از این عالم به عالم دیگر می رود. و اگر چنانچه به راه انبیا‏‎ ‎‏برود انسانیتش کامل می شود.(13)‏

‏17 / 4 / 58‏

‏*  *  *‏

‎ ‎

‏ ‏

ارتباط با عالم غیب و تربیت بعد غیرمادی بشر

‏انسان در بین این حیوانات ممتاز می شود به اینکه یک ترقیات‏‎ ‎‏دیگری، می شود بکند؛ هم در ادراکات با آنها فرق دارد و هم در‏‎ ‎‏غایات ادراکات فرق دارد. حیوانات تا یک حدودی ادراکشان‏‎ ‎‏هست و محدود و تمام می شود؛ انسان ادراکاتش و قابلیتش برای‏‎ ‎‏تربیت، تقریباً باید گفت غیرمتناهی است. پس انسان همۀ عالَم را‏‎ ‎‏دارد با اضافه. همۀ چیزهایی که در عالَم هست، از اول موجودات‏‎ ‎‏تا آنجایی که آن ممتاز شده، با همۀ حیوانات و با نباتات و با معادن‏‎ ‎‏و اینها شرکت دارد، لکن یک اضافه دارد، و آن اینکه در انسان یک‏‎ ‎‏قوۀ عاقله و قوۀ بالاتر هست که در آنها نیست.‏

‏     اگر انسان مثل سایر حیوانات تا همان حدی که حیوانات رشد‏‎ ‎‏می کردند بود، انبیا لازم نبود؛ انبیا می خواستیم چه کنیم؛ انسان‏‎ ‎‏می آید اینجا مثل حیوانات زندگی می کند و مثل حیوانات‏‎ ‎‏می خورد و مثل حیوانات می خوابد تا می میرد. اینکه احتیاج به‏‎ ‎‏انبیا ما داریم برای این که انسان مثل حیوانات نیست که یک حد‏‎ ‎‏حیوانی داشته باشد و تمام بشود. انسان یک حد مافوق حیوانی و‏‎ ‎‏یک مراتب مافوق حیوانی، مافوق عقل [دارد] تا برسد به مقامی‏‎ ‎‏که نمی توانیم از آن تعبیر کنیم؛ و [از] آن آخرْ مقام مثلاً تعبیر‏‎ ‎‏می کنند [به‏‎ ‎‏]«فنا»، تعبیر می کنند «کالألُوهِیه»؛ یک تعبیرات‏‎ ‎‏مختلفی [می کنند] چون که تربیت انسان به همۀ ابعادش، هم‏‎ ‎‏تربیت جسمی و هم روحی و هم عقلی و هم مافوق آن، نمی شود‏

کتابنبوت از دیدگاه امام خمینی(س)صفحه 13
‏ ‏‏در عهد‏‏ۀ بشر باشد، برای اینکه بشر اطلاع ندارد از احتیاجات‏‎ ‎‏انسان و کیفیت تربیت انسان نسبت به ماورای طبیعت. تمام قوای‏‎ ‎‏بشر را روی هم بگذارید، همین طبیعت را و خاصیت طبیعت را‏‎ ‎‏می تواند بفهمد؛ منتها باز همۀ خاصیتهای طبیعت برای بشر هم‏‎ ‎‏کشف نشده است، تا حدودی کشف شده است؛ اخیراً خوب،‏‎ ‎‏زیاد پیشرفت کرده است، لکن مانده است خیلی چیزها که بعدها‏‎ ‎‏کشف خواهد شد؛ اما تا آخر هر چه بشود مال طبیعت است، مال‏‎ ‎‏این عالَم است؛ و هر چه بشود مال این ورق است.‏

‏     آن چیزی را که بشر می تواند ادراک کند و حد ادراک طبیعی‏‎ ‎‏خودش هست، این است که عالم طبیعت را [با] همۀ خصوصیات‏‎ ‎‏[بفهمد]؛ فرض کنید یکوقتی همۀ خصوصیات عالم طبیعت را‏‎ ‎‏انسان بفهمد و همۀ چیزهایی که مربوط به کمال طبیعت است و‏‎ ‎‏ترقیات در طبیعت، اینها را هم انسان کشف بکند، لکن حدش حد‏‎ ‎‏طبیعت است، بیشتر نیست. آن ورق بعد را اطلاعی بر آن ندارد و‏‎ ‎‏نمی داند چه خبر است آنجا؛ و روابطی که مابین اشیا هست باهم،‏‎ ‎‏آنقدر را انسان اگر هم تا آخر کوشش کند می تواند بفهمد، آن‏‎ ‎‏روابطی است که در طبیعتْ بین اشیا، علل و معلول و سبب و‏‎ ‎‏مُسَبِبات [وجود دارد]؛ روابطی که در اشیای طبیعت است، انسان‏‎ ‎‏می تواند ادراک بکند؛ تا آخر هم وقتی که تربیت بشود و تحصیل‏‎ ‎‏بکند و کشفیات این عالمْ واقع بشود، تا آخر هم همین است که این‏‎ ‎‏طبیعت را با تمام خصوصیاتی که دارد و تمام روابطی که مابین‏‎ ‎‏اجزای این طبیعت هست کشف می کند. می تواند ادراک کند که‏‎ ‎‏رابطۀ مثلاً زلزله چه جوری است با زمین؛ چه وقت می آید، نتایج و‏‎ ‎‏آثارش را همه را معین کند؛ و چقدر می آید و چه جوری می آید،‏‎ ‎‏افقی است، عمودی است، چی است، همه اینها را ادراک بکند.‏

کتابنبوت از دیدگاه امام خمینی(س)صفحه 14
‏ ‏‏روابط مابین طبیعتِ انسان با فلان چیز چه است؛ تمام اینها را که‏‎ ‎‏ادراک بکند، ما فرض کنیم که دیگر مجهولی برایش نماند،‏‎ ‎‏همه اش طبیعت است؛ پایش را از طبیعت بالا[تر] نمی تواند‏‎ ‎‏بگذارد و ادراک آنجا را نکرده است. ...‏

‏     انسان اگر به همین حد طبیعت بود و بیشتر از این چیزی نبود،‏‎ ‎‏دیگر احتیاج به اینکه یک چیزی از عالَم غیب برای انسان فرستاده‏‎ ‎‏بشود تا انسان را تربیت بکند، تربیت آن ورق را بکند [نداشت]؛‏‎ ‎‏چون آن ورق نبود، احتیاج هم نبود، لکن چون انسانْ مجرد از این‏‎ ‎‏عالم طبیعتْ یک حقیقتی است، همین خودِ خصوصیاتی که در‏‎ ‎‏طبیعت هست دال بر این است که یک ماورایی، یک ماورایی از‏‎ ‎‏این برای این طبیعت هست؛ چون انسان یک ماورایی دارد و به‏‎ ‎‏حَسَب براهینی که در فلسفه ثابت است ماورای این طبیعت در‏‎ ‎‏انسان هست و انسان دارای یک عقلِ بالامکانْ مجرد [است]، و‏‎ ‎‏بعد هم مجرد تام خواهد شد؛تربیت آن ورق که ورق معنوی انسان‏‎ ‎‏باشد باید کسی این تربیت را بکند که علم به آن طرف، علم حقیقی‏‎ ‎‏به آن طرف داشته باشد و علم به روابطی که مابین انسان و آن‏‎ ‎‏طرف طبیعت و آن طرف هست؛ این روابط را بتواند ادراک بکند؛‏‎ ‎‏و آنْ بشر نیست، بشر ندارد؛ همین قدر مورد طبیعت را او می تواند‏‎ ‎‏ادراک بکند. هر چه ذره بین بیندازند ماورای طبیعت با ذره بین دیده‏‎ ‎‏نمی شود؛ آن محتاج به این است که یک معانی دیگری در کار‏‎ ‎‏باشد و چون این روابط بر بشر مخفی است و خدای تبارک و تعالی‏‎ ‎‏که خالق همه چیز است این روابط را می داند، از این جهت، به‏‎ ‎‏وحی الهی برای یک عده ای از اشخاصی که کمال پیدا کرده اند و‏‎ ‎‏کمالات معنویه را دنبالش کردند و فهمیدند، روابطی حاصل‏‎ ‎‏می شود مابین انسان و عالَم وحی؛ به او وحی می شود و برای‏

کتابنبوت از دیدگاه امام خمینی(س)صفحه 15
‏ ‏‏تربیت این ورقِ دومِ انسان بَعْث می شوند اینها؛‏‏ می آیند در بین‏‎ ‎‏مردم و مردم را تربیت می خواهند بکنند.‏

‏     خدای تبارک و تعالی نه احتیاج به ماها دارد، نه احتیاج به‏‎ ‎‏تربیت ما دارد. همۀ ما اگر مشرک هم بشویم، شدیم، جهنم؛ همۀ‏‎ ‎‏ما هم موحد هم بشویم، یک نفعی [به او‏‎ ‎‏]نمی رسد؛ تمامْ مربوط‏‎ ‎‏به خود ماست؛ بعث انبیا برای تربیت ماست که ما در آن ورق که‏‎ ‎‏باید تربیت بشویم، جوری تربیت بشویم که آنجا هم زندگی مان‏‎ ‎‏زندگی سعادتمند باشد. اگر این تربیت نباشد و انسان با همان‏‎ ‎‏خوی حیوانی از این عالَم به عالَم دیگر برود، در آن عالَم سعادت‏‎ ‎‏ندارد و به شقاوت می رسد؛ انسان در آن عالَم به ظلمات می رسد.‏

‏     انبیا آمده اند که ما را از این عالَم طبیعت کم کم تربیت کنند و آن‏‎ ‎‏مقداری که مربوط به تربیتهای معنوی است به ما بفرمایند، به‏‎ ‎‏وحیْ مِنَ الله‌ تعالی؛ تا ما، که اگر انبیا نباشند یک حیوانی هستیم که‏‎ ‎‏هر چه هست همین طبیعت [است و] بیشتر از این ادراک نداریم،‏‎ ‎‏ما را ببرند به آن عالَم و تقویت کنند که ما وقتی از این عالَم منتقل به‏‎ ‎‏یک عالَم دیگری شدیم، زندگی آن عالَم هم یک زندگی‏‎ ‎‏سعادتمند[انه]باشد. تمام نکتۀ آمدن انبیا این است که تربیت کنند‏‎ ‎‏این بشر را ـ که قابل از برای این است که تربیت بشود و مافوق‏‎ ‎‏حیوانات است ـ این را تربیتش کنند؛ برای اینکه همان طوری که‏‎ ‎‏اینجا زندگی سعادتمند ـ اگر همۀ اوضاع طبیعت به وفق مراد باشد‏‎ ‎‏ـ یک زندگی سعادتمند در اینجا دارند، آنجا هم زندگی سعادتمند‏‎ ‎‏داشته باشند. لطفی است از جانب خدای تبارک و تعالی به بشر که‏‎ ‎‏قابل از برای این است که تربیت بشود.‏

‏     و تربیت بشر به وحی خدا و به تربیت انبیا این است که‏‎ ‎‏چیزهایی که رابطه بوده است مابین آن عالَم و این عالَم، چیزهایی‏

کتابنبوت از دیدگاه امام خمینی(س)صفحه 16
‏ که اگر آن کارها را ما انجام بدهیم در تربیت معنوی ما دخالت دارد،‏‎ ‎‏آنها را به ما بیان کردند که این کارها را بکنیم. ما نمی دانیم البته که‏‎ ‎‏آیا رابطۀ مابین نماز و سعادت آن عالَم چیست؛ رابطه اش را ما‏‎ ‎‏نمی دانیم، خدا می داند؛ چنانچه من و شما که طبیب نیستیم‏‎ ‎‏نمی دانیم که رابطۀ مابین این قرصی که طبیب می دهد با این مرض‏‎ ‎‏چیست، لکن رابطه دارد؛ آنکه عالِم است این رابطه را ادراک کرده‏‎ ‎‏است و به ما گفته است و ما هم باید اطاعت کنیم تا مرضمان خوب‏‎ ‎‏بشود. این رابطه را که بین این اعمال ما، اعمال صالحۀ ما با آن عالَم‏‎ ‎‏است، این را انبیا می دانند به وحی خدای تبارک و تعالی؛ و‏‎ ‎‏آمده اند برای اینکه به ما بگویند که فلان کار را اگر بکنید، این‏‎ ‎‏رابطه دارد اینجا با آن عالَم و روح شما را تربیت می کند این؛ که‏‎ ‎‏شما در آن عالَم وقتی که می روید با سعادت هستید.‏

‏     چیزهایی که اگر چنانچه آن چیزها را انسان ارتکاب کند، مثل‏‎ ‎‏سمومات می ماند که اگر انسان یک شیئی که مسموم است بخورد،‏‎ ‎‏مسموم می شود و به هلاکت می رسد؛ در عالَم ماورای طبیعت و‏‎ ‎‏روح هم اینطوری است که بعضی از چیزهاست که اگر چنانچه این‏‎ ‎‏چیزها را عمل کند انسان یا اعتقاد به آن پیدا کند، مثل سم قاتل‏‎ ‎‏می ماند، به مراتبش که یکوقت مسموم می کند انسان را، لکن قابل‏‎ ‎‏علاج است؛ یک وقت مسموم می کند و اگر تا آخر برود [و جذب‏‎ ‎‏بدن شود]، دیگر علاج هم ندارد. اینها هم برای ما گفته اند؛‏‎ ‎‏گفته اند «نکنید، این کار را نکنید، این کار را نکنید.» البته یک مقدار‏‎ ‎‏از اموری که آنها فرموده اند «بکنید و نکنید»، باز برای تنظیم عالم‏‎ ‎‏طبیعت است و اجتماع است، لکن پاره ای، بسیاری از امورْ راجع به‏‎ ‎‏تنظیم امور اجتماع نیست؛ راجع به ماورای طبیعت است. انسان چون‏‎ ‎‏یک مجموعه ای است که احتیاج به همه چیز دارد، انبیا آمده اند که آن‏

کتابنبوت از دیدگاه امام خمینی(س)صفحه 17

‏ ‏‏هم‏‏ۀ احتیاجات انسان را، هر چه احتیاج دارد انسان، برای انسان بیان‏‎ ‎‏کنند که انسان اگر عمل بکند به سعادت تمام می رسد.(14)‏

‏6 / 8 / 57‏

‏*  *  *‏

‏ ‏

‏ ‏

تربیت بشر به تربیت خاص الهی

‏می فرماید: ‏هُوَ الَّذی بَعَثَ‎[6]‎‏ این است که فرستاده است بین مردم. و‏‎ ‎‏همۀ عالم امی هستند. حتی آنهایی که به حسب ظاهر درسهایی‏‎ ‎‏خوانده اند. و به حسب ظاهر صنایعی را می دانند. و مسائلی را‏‎ ‎‏اطلاع بر آن دارند. لکن همۀ آنها نسبت به آن تربیتی که از جانب‏‎ ‎‏خدا به وسیلۀ انبیا به آنها می شود همه امی هستند. همه در ضلال‏‎ ‎‏مبین هستند.‏

‏     ‏‏تنها راه تربیت و تعلیم راهی است که از ناحیۀ وحی و مربی‏‎ ‎‏همۀ عالم رب العالمین، تنها راه آن راهی است که از ناحیۀ حق‏‎ ‎‏تعالی ارائه می شود. و آن تهذیبی است که با تربیت الهی به وسیلۀ‏‎ ‎‏انبیا مردم آن تربیت را می شوند. و آن علمی است که به وسیلۀ انبیا‏‎ ‎‏بر بشر عرضه می شود. و آن علمی است که انسان را به کمال‏‎ ‎‏مطلوب خودش می رساند.(15)‏

‏18 / 10 / 59‏

‏*  *  *‏

‏ ‏

‏ ‏

راهنمایی به مقام والای انسانی

‏انسان یک موجودی است که در طرف سعادت به بالاترین مقام‏‎ ‎‏می رسد، در طرف کمال به بالاترین مقام موجودات می رسد؛ و اگر‏‎ ‎‏انحراف داشته باشد، از پست ترین موجودات پست تر است. انبیا‏‎ ‎‏که دیدند مردم در هلاکت هستند از حیث اخلاق، از حیث عقاید،‏

کتابنبوت از دیدگاه امام خمینی(س)صفحه 18

‏ از حیث اعمال، مکتبهایی را خدای تبارک و تعالی به آنها الهام کرد‏‎ ‎‏تا نجات بدهد انسان را به همۀ ابعادی که دارد، اگر انسان حیوانی‏‎ ‎‏بود مثل سایر حیوانات، لکن حیوانی که تدبیر دارد، حیوانی که‏‎ ‎‏اهل صنعت است، اگر این بود، احتیاج به آمدن انبیا نداشت؛ برای‏‎ ‎‏اینکه این راه راهی است که مادیین خودشان ادراک می کنند. آمدن‏‎ ‎‏انبیا برای این است که آن راههایی که بشر نمی داند، آن حقایقی را‏‎ ‎‏که انسان نمی داند، به آنها تعلیم بفرمایند. انبیا برای راهنمایی یک‏‎ ‎‏مقام بالاتر، یک مقام انسانی بالاتر، آمده اند.(16)‏

‏8 / 3 / 58‏

‏*  *  *‏

‎ ‎

‏ ‏

پاسخگویی به فطرت کمال جویی

‏کمال مطلق آرزوی انسان است. فطرت انسان ‏فِطْرَتَ الله‌ الَّتی فَطَرَ‎ ‎النَّاسَ عَلَیْهَا.‎[7]‎‏ این فطرت توحید است. فطرت کمال مطلق است...‏‎ ‎‏همه در فطرتشان خداست. و این اثبات می کند که یک همچو کمال‏‎ ‎‏مطلقی تحقق دارد.‏

‏     عشقِ فعلی محال است بی عاشق فعلی، بی معشوق فعلی. این‏‎ ‎‏از ادلۀ محکم ثبوت کمال مطلق است.(17)‏

‏28 / 12 / 59‏

‏*  *  *‏

‎ ‎

‏ ‏

مدد رسانی به فطرت

‏بدان که از برای قلب، که مرکز حقیقت فطرت است، دو وجهه‏‎ ‎‏است: یکی وجهه به عالم غیب و روحانیّت؛ و دیگر، وجهه به عالم‏‎ ‎‏شهادت و طبیعت.‏

‏     و چون انسان ولید‏‏ۀ‏‏ عالم طبیعت و فرزند نشئۀ‏ دنیاست ـ‏

کتابنبوت از دیدگاه امام خمینی(س)صفحه 19

‏ ‏‏چنانچه آیۀ شریفۀ: (‏اُمُّهُ هَاوِیَةٌ)‎[8]‎‏ نیز شاید اشاره به آن باشد ـ از بدو‏‎ ‎‏خلقت در غلاف طبیعت تربیت شود، و روحانیّت و فطرت در این‏‎ ‎‏حجاب وارد شود، و کم کم احکام طبیعت بر آن احاطه کند، و هر‏‎ ‎‏چه در عالم طبیعت رشد و نمای طبیعی کند احکام طبیعت بر آن‏‎ ‎‏بیشتر چیره و غالب شود. و چون به مرتبۀ طفولیت رسد با سه قوه،‏‎ ‎‏هم آغوش باشد که آن قوّه شیطنت ـ که ولیدۀ واهمه است ـ و قوّۀ‏‎ ‎‏غضب و شهوت می باشد. و هر چه رشد حیوانی کند این سه قوه‏‎ ‎‏در او کامل شود و رشد نماید و احکام طبیعت و حیوانیت بر آن‏‎ ‎‏غالب شود و شاید کریمۀ شریفۀ: (‏لَقَدْ خَلَقْنَا الإنْسَانَ فِی أحْسَنِ تَقْوِیمٍ *‎ ‎ثُمَّ رَدَدْنَاهُ أسْفَلَ سَافِلِینَ)‎[9]‎‏ اشاره باشد به نور اصلی فطرت، که تخمیر‏‎ ‎‏به ید قدرت حق تعالی شده و آن «احسن تقویم» است؛ زیرا که بر‏‎ ‎‏نقشه کمال مطلق و جمال تام است، و ردّ به «اسفل سافلین» اشاره‏‎ ‎‏به این احتجاب به طبیعت ـ که اسفل سافلین است ـ باشد. و چون‏‎ ‎‏این احتجابات و ظلمات و کدورات بر نفس غالب و چیره است، و‏‎ ‎‏کم اتفاق افتد که کسی به خودی خود بتواند از این حُجُب بیرون آید‏‎ ‎‏و با فطرت اصلیه سیر به عالم اصلی خود بنماید و به کمال مطلق و‏‎ ‎‏نور و جمال و جلال مطلق برسد، حق ـ تبارک و تعالی ـ به عنایت‏‎ ‎‏ازلی و رحمت واسعه انبیاء عظام ـ علیهم السلام ـ را برای تربیت‏‎ ‎‏بشر فرستاد و کتب آسمانی را فرو فرستاد تا آنها از خارج، کمک به‏‎ ‎‏فطرت داخلیه کنند، و نفس را از این غلاف غلیظ نجات دهند.‏

‏     و از این جهت، احکام آسمانی و آیات باهرات الهی و دستورات‏‎ ‎‏انبیاء عظام و اولیاء کرام، بر طبق نقشه فطرت و طریقۀ جبلَّت بنا‏‎ ‎‏نهاده شده، و تمام احکام الهی به طریق کلّی به دو مقصد منقسم شود‏

کتابنبوت از دیدگاه امام خمینی(س)صفحه 20
‏ که یکی، اصلی و استقلالی؛ و دیگر فرعی و تبعی است، و جمیع‏‎ ‎‏دستورات الهیه به این دو مقصد، یا بی واسطه یا با واسطه، رجوع کند.‏

‏     ‏مقصد اوّل‏ ـ که اصلی است و استقلالی ـ توجه دادن فطرت‏‎ ‎‏است به کمال مطلق، که حق ـ جلّ و علا ـ و شؤون ذاتیّه و صفاتیّه و‏‎ ‎‏افعالیّه او است که مباحث مبدأ و معاد و مقاصد ربوبیّات از ایمان‏‎ ‎‏بالله و کتب و رسل و ملائکه و یوم الآخره، و أهمّ و عمدۀ مراتب‏‎ ‎‏سلوک نفسانی و بسیاری از فروع احکام از قبیل مهمّات صلاة و‏‎ ‎‏حج، به این مقصد مربوط است، یا بی واسطه یا با واسطه.‏

‏     ‏مقصد دوّم ‏ـ که عرضی و تبعی است ـ تنفر دادن فطرت است‏‎ ‎‏از شجره خبیثه دنیا و طبیعت که اُمّ النقایص و اُمّ الأمراض است. و‏‎ ‎‏بسیاری از مسائل ربوبیّات، و عمدۀ دعوتهای قرآنی و مواعظ الهیّه‏‎ ‎‏و نبویّه و ولویّه، و عمدۀ ابواب ارتیاض و سلوک، و کثیری از فروع‏‎ ‎‏شرعیات از قبیل صوم و صدقات واجبه و مستحبه، و تقوا و ترک‏‎ ‎‏فواحش و معاصی به آن رجوع کند.‏

‏     و این دو مقصد، مطابق نقشه فطرت است، چنانچه دانستی که‏‎ ‎‏در انسان دو فطرت است: فطرت عشق به کمال، و فطرت تنفر از‏‎ ‎‏نقص. پس جمیع احکام شرایع مربوط به فطرت است و برای‏‎ ‎‏تخلّص فطرت از حُجُب ظلمانیۀ طبیعت است.(18)‏

‏ ‏

‏*  *  *‏

‎ ‎

‏ ‏

انطباق تعالیم انبیا با فطرت انسان

‏إنّ الله‌ تعالی لم یترک الإنسان بفطرتـه؛ لعلمه تعالی بأنّـه سیحجب عن‏‎ ‎‏الفطرة المخمورة بابتلاءه بالقوی الحیوانیّة الشهویّة و الغضبیّة و القوّة‏‎ ‎‏الوهمیّة الشیطانیّة، وهذه القوی معه منذ فطره؛ لاحتیاجه إلیها فی‏‎ ‎‏عیشه وبقاءه شخصاً و نوعاً، و فی رقاه و سیره و سلوکه إلی الله‌‏

کتابنبوت از دیدگاه امام خمینی(س)صفحه 21
‏ تعالی، لکنّ الحنین الجبلّی إلیها حجبه عن فطرته و منعه عن سیره،‏‎ ‎‏فبعث الله‌ تعالی رسلاً مبشّرین و منذرین‏‎[10]‎‏ تکون أحکامهم علی طبق‏‎ ‎‏مقتضی الفطرة لرفع الحجب عنها وإعانتها فی سیره و سلوکه.‏

‏     فأحکامهم إمّا علی مقتضی الفطرة الأصلیة ابتداءً أو مع‏‎ ‎‏الواسطة کالدعوة إلی الله‌ ومعارفه وأسماءه و صفاته وإلی فضائل‏‎ ‎‏النفس وکمالاتها وکالصلاة التی هی معراج المؤمن إلی الله‌ تعالی‏‎[11]‎‎ ‎‏والحج الذی هو الوفود إلیه تعالی وأشباهها، أو مقتضی الفطرة‏‎ ‎‏التابعة کالزجر عن الکفر والشرک وعبادة الأوثان والتوجّـه إلی غیره‏‎ ‎‏وعن الأخلاق الذمیمة والأفعال القبیحـة ممّا تمنع النفس عن‏‎ ‎‏الوصول إلی الله‌ والأمر بالتقوی والصوم الذی هو تقوی النفس‏‎ ‎‏ویکون لله‌ وهو جزاؤه.‏

‏     وبالجملة: جلّ أحکام الله‌ تعالی مطابق لمقتضی الفطرة أی‏‎ ‎‏مربوط برفع حجبها وإحیاء مقتضاها. والمقصود الأصلی والمقصد‏‎ ‎‏الأسنی هو المعرفة والوصول إلی باب الله‌ تعالی، کلّ ذلک من‏‎ ‎‏عنایاته تعالی علی عباده، لتخلّصهم عن سجن الطبیعة وإرجاعهم‏‎ ‎‏إلی مأوی المقرّبین ومقرّ المخلصین. فالتکالیف ألطاف إلهیّة وأدویة‏‎ ‎‏ربّانیّة لعلاج الأرواح المریضة والقلوب العلیلة، والأنبیاء: أطبّاء‏‎ ‎‏النفوس ومربّی الأرواح ومخرجها من الظلمات إلی النور ومن‏‎ ‎‏النقص إلی الکمال.‏‎[12]‎‏(19)‏

‎ ‎

‏*  *  *‏‎[13]‎


کتابنبوت از دیدگاه امام خمینی(س)صفحه 22

تعلیم راههای عبودیت

‏قصور ذاتیْ حقِ ممکن است، و علوّ ذاتی مخصوص ذات کبریایی‏‎ ‎‏جل جلاله.‏

‏     و چون دست بندگان از ثنا و عبادت ذات مقدس کوتاه بوَد و‏‎ ‎‏بدون معرفت و عبودیت حق هیچیک از بندگان به مقامات کمالیه و‏‎ ‎‏مدارج اخرویه نرسند ـ چنانچه در محل خود پیش علمای آخرت‏‎ ‎‏مبرهن است، و عامه از آن غفلت دارند و مدارج اخرویه را جزاف‏‎ ‎‏یا شبه جزاف دانند، تَعَالَی الله عَنْ ذَلِکَ عُلُوّاً کَبِیراً ـ حق تعالی به‏‎ ‎‏لط ف شامل و رحمت واسعۀ خود بابی از رحمت و دری از عنایت‏‎ ‎‏به روی آنها باز کرد، به تعلیمات غیبیه و وحی و الهام به توسط‏‎ ‎‏ملائکه و انبیا ـ و آن باب عبادت و معرفت است ـ طرق عبادت‏‎ ‎‏خود را بر بندگان آموخت و راهی از معارف بر آنها گشود تا رفع‏

کتابنبوت از دیدگاه امام خمینی(س)صفحه 23
‏ نقصان خویش حتی الامکان بنمایند و تحصیل کمال ممکن بکنند،‏‎ ‎‏و از پرتو نور بندگی هدایت شوند به عالم کرامت حق و به روح و‏‎ ‎‏ریحان و جنت نعیم، بلکه به رضوان الله‌ اکبر رسند.(20)‏

‏ ‏

‏*  *  *‏

‎ ‎

‏ ‏

ارسال رسل راه ابلاغ تکالیف الهی

‏قوله ـ تعالی ـ : (وَمَا کُنَّا مُعَذِّبِینَ حَتّی نَبْعَثَ رَسُولاً)‏‎[14]‎‏ ... إنّه لا إشکال‏‎ ‎‏فی أنّ المتفاهَم العُرفی من الآیة الشریفة ـ ولو بمناسبة الحکم‏‎ ‎‏والموضوع ـ أنّ بعث الرسل یکون طریقاً إلی إیصال التکالیف [إلی]‏‎ ‎‏العباد، لا أنّ له جهة موضوعیّة ـ خصوصاً مع انتخاب لفظ الرسول‏‎ ‎‏المناسب للرسالة والتبلیغ ـ فلو فرضنا أ نّه ـ تعالی ـ بعث رسولاً ،‏‎ ‎‏لکنّه لم یُبلِّغ الأحکام إلی العباد فی شطر من الزمان لجهة من الجهات‏‎ ‎‏ومصلحة من المصالح، لایمکن أن یقال : إنّه ـ تعالی ـ یُعذِّبهم لأ نّه‏‎ ‎‏بعث الرسول ؛ ضرورة أنّ المتفاهم من الآیة أنّ البعث لأجل التبلیغ و‏‎ ‎‏إتمام الحجّة یکون غایة لعدم التعذیب ، وهذا واضح.‏‎[15]‎‏(21)‏

‏ ‏

‏*  *  *‏

‏ ‏

‎ ‎

کتابنبوت از دیدگاه امام خمینی(س)صفحه 24

  • . میرزا محمدعلی ـ فرزند محمدجواد حسین آبادی اصفهانی شاه آبادی (1292 ـ 1369 هـ . ق) ـ فقیه، اصولی، عارف و فیلسوف برجسته قرن چهاردهم. (در بین سالهای 1347 ـ 1354 هـ . ق در قم). حضرت امام(س) به درس عرفان و اخلاق ایشان حاضر می شد و همواره با احترام بسیار زیاد از ایشان یاد نموده اند. شذرات المعارف، الانسان والفطرة، القرآن والعترة، الایمان والرجعة، منازل السالکین و حاشیه بر کفایة از آثار اوست.
  • . رشحات البحار؛ ص 28 ـ 31، «کتاب انسان و فطرت».
  • . اشاره به حدیث قدسی: «کنت کنزا مخفیا فاحببت ان اعرف فخلقت الخلق لکی اعرف.» من گنجی پنهان بودم، دوست داشتم که شناخته شوم از این رو مخلوقات را آفریدم تا شناخته شوم»؛ اسرار الشریعه و اطوار الطریقه و انوار الحقیقه؛ ص 45 ـ بحارالانوار؛ ج 84، ص 199 و 399 ـ کتاب الصلوة؛ باب 81 و 82 حدیث 6، 19.
  • وحی کردن [به انبیا] و نازل نمودن کتابهای آسمانی و فرستادن پیامبران، جزئی از نظام اتم وجود است، که تابعی از نظام اجمل [خلاصۀ] ربانی می باشد و نحوۀ تعلّق اراده به آنها [به وحی، انزال کتب و بعثت] ـ همانند تعلّق اراده به نظام وجود ـ به نحو پیروی و تبعیّت از نظام ربانی؛ یعنی حضرت اسما و صفات است و حضرت اسما و صفات همان «گنج مخفی» است که محبوب ذات متعال است و [در مقام ذات] محبّ و محبوب و حبّ عین ذات است.
  • . «و ما ارسلناک الاّ رحمة للعالمین؛ ای رسول، ما تو را نفرستادیم مگر آنکه برای اهل عالم رحمت باشی»؛ انبیا  /  107.
  • . جمعه  /  2.
  • . «فطرت خداوندی است که خداوند، بشر را بر آن آفریده است»؛ (روم  /  30).
  • . «جایگاه او جهنّم است»؛ (قارعه  /  9).
  • . هر آینه انسان را در بهترین قوام آفریدیم، سپس او را به پایین ترین پایینها باز گردانیدیم»؛ (تین  /  4ـ 5).
  • . اقتباس از آیه 213  /  بقره .
  • . اشاره به حدیث: «الصلوة معراج المؤمن»، بحارالانوار؛ ج 82، ص 243، حدیث 2.
  • * خدای تبارک و تعالی انسان را به فطرت خود رها نمی کند؛ زیرا می داند که او با گرفتار آمدن در [چنگ] قوای حیوانی شهوی و غضبی و قوۀ وهمیۀ شیطانی، خیلی زود از فطرت حقیقی خود دور می افتد. این قوا از هنگام خلق شدن انسان با او هستند، زیرا وی برای زندگی و بقای فرد و نوع خود و برای ترقی و تعالی و سیر و سلوک به سوی حق تعالی به آنها احتیاج دارد؛ ولی کشش و میل درونی نسبت به [خواسته های ] این قوا، او را از فطرتش دور می کند و در حجاب نگه می دارد و مانع سیر او [به سوی خداوند] می شود.     از این رو خداوند متعال رسولانی بشارت دهنده و بیم دهنده برانگیخت که دستورات ایشان بر طبق مقتضیات فطرت است تا [مگر] حجابهای فطرت را [از چهره آن] برداشته و در سیر و سلوک [الی الله] یاری اش نماید.     پس دستورات انبیا یا مطابق مقتضیات «فطرت اصلیه» است، که این خود یا ابتدا و بلاواسطه است یا باواسطه. [ابتدایی و بلاواسطه] مانند دعوت به خداوند و به شناخت او و به اسما و صفات او، و نیز دعوت به فضایل و کمالات نفس، [و با واسطه ]مانند نماز که مایه عروج مؤمن به سوی حق تعالی است و یا مانند حج که به سوی او رفتن است و امثال اینها.     و یا اینکه [ احکام انبیا] مطابق «فطرت تابعه» است، مانند منع کردن از کفر و شرک و پرستش بتها و توجه به غیر [خدا] و نهی کردن از اخلاق ناپسند و اعمال ناشایسته ای که نفس را از رسیدن به خدا و امر به تقوا و یا روزه که تقوای نفس است و [عبادتی است که] از آن خداست و اجر آن نیز [رضای ]خداست بازمی دارد.     به طور کلی تمامی احکام الهی، یا مطابق مقتضیات فطرت است، و یا مربوط به رفع حجابهای فطرت و زنده کردن مقتضیات آن، و مقصود اصلی و مقصد اعلا، معرفت و رسیدن به بارگاه الهی است، و همۀ اینها از عنایات خداوند بر بندگانش می باشد تا آنها را از زندان طبیعت برهاند و به جایگاه مخلصین و پناهگاه مقرّبین بازگرداندشان. پس، تکالیف [در واقع] الطاف الهی و داروهای ربّانی برای درمان روحهای بیمار و قلبهای ناتوان هستند و انبیا، طبیبان نفوس و تربیت کنندگان روحها، و خارج کننده آنها از تاریکیها به سوی نور و از نقص به سوی کمالند.
  • . اسراء  /  15.
  • [دربارۀ] کلام حق تعالی که فرمود: «ما تا پیامبری را برنیانگیزیم، عذاب نمی فرستیم» در این مطلب جای بحثی نیست که فهم عرفی از آیۀ شریفه ـ گرچه به مناسبت حکم و موضوع باشد ـ این است که بعثت انبیا راهی است برای ابلاغ تکالیف [به] بندگان، نه آنکه خود فی نفسه موضوعیّت داشته باشد. خصوصاً با انتخاب لفظ «رسول» که با رسالت و تبلیغ تناسب دارد. بنابراین، چنانچه فرض کنیم که خداوند متعال پیامبری را برانگیخته، ولی او بنا به دلیل و مصلحتی در برهه ای از زمان احکام را به بندگان ابلاغ نکند، نمی توان گفت که حق تعالی بندگان را عذاب خواهد نمود چون [به هر حال] رسولی فرستاده است.     زیرا، آنچه از آیه فهمیده می شود آن است که بعثت به خاطر تبلیغ [حکم] و اتمام حجّت، از آن رو مورد نظر و هدف است که عذابی واقع نشود که این مطلبی است واضح.