چه وقتی باید ناقوس را به صدا در آورد؟

چه وقتی باید ناقوس را به صدا درآورد؟

 

□ گنادی لیتوینتسف

‏ ‏

‏توجه به دیگر کشورها و ملت ها به جمعیت، موقعیت جغرافیایی و اعتبار آنها در صحنه بین المللی ارتباط نداشته و توسط عواملی همچون جذابیت و چهره روحانی آنها، احساس اهمیت تاریخی راه آنها و اشتراک سرنوشت ها تعیین می شود. علت توجه دوستانه و تا حدی محتاطانه مردم روس به ایران با تمام عوامل مذکور مرتبط بوده است. علاوه بر این نزدیکی همسایه ما در منطقه دریای خزر به قفقاز (نه تنها از نقطه نظر جغرافیایی، بلکه تاریخی) اهمیت دارد.‏

‏موقعیت کنونی کشور ما با وضعیت ایران در آستانه انقلاب مردمی سال 1979 شباهت بسیار دارد: جهت گیریهای ملی مبهم بودند، کشور به سرمایه خارجی بستگی داشت، قشر ناچیز حاکم غرق در شکوه و جلال بی نظیر بود و اما اکثریت مردم در فقر بسر می بردند. نیروهای نوکر اجنبی در کشور نفوذ تعیین کننده داشتند. فساد هیچ حد و مرزی نمی شناخت، جنایت، اعتیاد به مواد مخدر، انحطاط فرهنگ ملی و ابتذال معنوی حاکمان رونق داشتند. تمام این امور زیر لوای «ارزشهای بشری» انجام می شدند که به معنی برتری ارزشهای یک کشور هر چند ثروتمند ولی بیگانه و خیلی دور از ایران بود. جالب است که چطور در ایران طی مدت زمان بسیار کوتاهی، با قاطعیت و بدون توجه به بیگانگان بر تمام این امور غلبه شد. جهانیان با حیرت دیدند که ملتی که شأن ملی خود را درک کرده و باطنا بیدار شده می تواند بتهای تحمیل شده به آن را در هم شکسته و کشور را به سوی سرچشمه ایمان واقعی برگرداند و چطور چنین ملتی قادر است خود را دوباره از نو ساخته و بعد از بازسازی و تحول، شاداب و سرزنده به صحنه برگردد و با نیروی نوینی فعالیت کند.‏

‏تعجب آور نیست که انقلاب اسلامی و آیت الله خمینی رهبر آن (1900 ـ 1989) باعث ناخرسندی آشکار غربی ها می شوند (آیت الله درجه عالی روحانی شیعیان است). تلاش هر ملتی برای رهایی از نفوذ و سحر «ارزشهای» آنسوی اقیانوس و تعیین تکلیف براساس ادراک سنتی خود نمی تواند مایه خوشحالی  آنها شود. آنجا هر اعتراضی علیه خودپرستی اقتصادی غربی یا فلسفه وقیحانه «جامعه مصرفی» و فرهنگ جمعی مبتذل و تحمیق کننده به عنوان شورش و طغیانی تلقی می شود که باید بلافاصله ‏


حضورج. 31صفحه 260
‏ مجازات شود. امام خمینی(ره) کشورهای غربی و در وهله اول ایالات متحده را مستکبر می نامید. ایدئولوژی غربی و مبلغان آن (مانند مقلدان آن در کشور ما) قادر نیستند قبول کنند که کسی ممکن است از آزادی و دموکراسی ادراک دیگری داشته باشد، بخواهد بجای سیر کردن پرخوران، به برطرف کردن گرسنگی گرسنه ها بپردازد، خدمت به ضعفا را در جای اول قرار دهد، نه نوکری نیرومندان را. برای آنها قابل قبول نیست که کسی بطور صادقانه تمام شکوه و ثروت جهان غرب را تحقیر و بجای آن به پرهیزکاری و رستگاری توجه کند. ‏

‏جامعه ایرانی در حال حاضر از تجربه غنی روحانی برخوردار است: در پایان قرن بیستم در این کشور انقلاب محافظه کارانه واقعی انجام شد. این انقلاب احیای ارتباط حکومت و دین، بازگرداندن ملت به سرچشمه های معنوی (بدون دست کشیدن از دستاوردهای فنی و تکنولوژیک)، فرهنگ ملی با پایه هایی «اولیه» و ابدی آن مانند عدالت اجتماعی، معنویت در سیاست و اطاعت همگان از خیر را هدف خود اعلام نموده و بر پایه این اهداف به وحدت و پیشرفت ملت نایل شد.‏

‏بیست سال قبل حوادث پیش ‏‏‎‏‏بینی نشده ای در ایران رخ داد که کشور مرموز شرقی تلقی می شد و بظاهر طی صدها سال در آن تغییری رخ نداده بود. این حوادث باعث شدند تصویر عادی جهان دو قطبی منفجر ‏


حضورج. 31صفحه 261
‏شود. چند سال قبل از آن شاه محمدرضا با شکوه و جلال غیرقابل تصوری همراه با دهها هزار مهمان از سراسر جهان دو هزار و پانصدمین سال حکومت سلطنتی در ایران را جشن گرفت. کارتر رئیس جمهوری ایالات متحده، ایران را «جزیره ثابت در منطقه ناآرام» نامید. اما ناگهان رپرتاژهای اصلی تلویزیون و صفحات اول روزنامه ها به گزارشات خبرگزاری های غربی درباره تظاهرات چند میلیون نفره، زد و خوردهای خیابانی، اعتصابات سراسری و رهبری انقلاب توسط فقهای اسلامی در ایران اختصاص یافت. گفته شد پیرمردی 77 ساله رهبر روحانی ملت می باشد که تا این وقت ناشناخته بود و جوانان انقلابی از او اطاعت می کنند.‏

‏تصور ارتباط انقلاب و روحانیت برای دانشمندان غیر آزاداندیش چه در غرب و چه در شوروی ممکن نبود. سیاست شناسان غربی و شرقی دستپاچه شده بودند. آنها بعد از کمی بخود آمدن طبق معمول از «ارتجاعی بودن» و «جهالت پرستی دینی» و «بازگشت به قرن وسطا» سخن راندند. ولی تمام این فرمولها چیزی را توضیح نمی داد. مهم اینکه این توصیفات نمی توانستند به این سئوال پاسخ دهند که ایران با چه کسی و به کجا خواهد رفت و در کدام یک از سنگرهای جهانی موضع خواهد گرفت؟ در این بین صحنه های استقبال مردم از آیت الله خمینی در تهران در تمام دنیا پخش شد. در این استقبال 4 میلیون نفر شرکت جستند. همه چهره این پیر با عظمت را دیدند که با قیافه شایسته انبیا از پلکان هواپیما پایین آمد و با آرامش و متانت دستش را تکان داد و میلیونها مشتاق، دیدار وی را به یاد سپردند. ملت با اطمینان کامل و خوشی قدرت را به زیر پای رهبر روحانی و مرشد خود گذاشت.‏

‏همه چیزهایی که (امام) خمینی(ره) بعد از تبعید 15 ساله در کشور ترویج و ترغیب می کرد مایه ناخرسندی غرب خو گرفته به مطیع بودن ایران و شرق بیخدا بود. آیت الله با بیرون کردن پایگاه های نظامی خارجی، کارکنان اطلاعاتی، مشاوران و تجار آمریکایی و اسرائیلی که خون کشور را مکیده بودند، باعث برافروخته شدن خشم غرب شد. او را به رادیکالیسم، تعصب و تروریسم و امثالهم متهم کردند. ولی رهبران شوروی نیز برغم اظهارات ضد آمریکایی رهبر جدید ایران، نمی توانستند از اظهارات وی درباره احیای دینی جامعه و بیداری جامعه اسلام هراسان نشوند. آنها می توانستند تمایل ایرانی ها برای رهایی از استبداد شاه و وابستگی به خارجیان و احیای ماهیت ملی و عدالت اجتماعی را درک کنند. ولی درخواست حکومت اسلامی برای آنها غیر قابل درک و خصمانه بود.‏

‏هنگام مطالعه ایران و خواندن آثار آیت الله خمینی بلافاصله احساس می شود وارد دنیای ‏


حضورج. 31صفحه 262
‏دیگری می شویم که به نحوه ریشه ای از جهان عادی متفاوت است. تحصیلات ما که روحیه غربگرایی در آن رخنه کرده دارای کم و کسریهای جدی است که به ما امکان پذیرش ارزشهای اسلامی را نمی دهد. این ارزشها نه تنها ایمان بلکه راه و روش زندگی صدها میلیون نفر را تعیین می کنند. برای شیعیان این شاخه از اسلام در ایران برتری دارد. مفهوم «امام غایب» که خواهد آمد تا حکومت حق و عدالت را برقرار کند. شیعیان بر این باورند که مهدی آینده هم اکنون در بین مردم است و تنها در انتظار فرا رسیدن ساعت موعود است تا رهبری لشگر پیروزمند خیر در مبارزه خیر و شر را به عهده گیرد. تا آن ساعت روحانیت شیعه باید به تحقق آرمان او دست یازد.‏

‏ایرانی ها با امام نامیدن خمینی، تنها مایل بودند از حرمت و غیرت، زندگی مؤمنانه و همتش در دفاع از مقدسات اسلام ارزیابی شایسته کرده باشند. او هرگز خود را مهدی ننامیده بود. او می گفت و می نوشت: «مذهب تنها چیزی است که انسان را از خیانت و جنایت برحذر می دارد» و ادامه می دهد «عقل نمی تواند رهبری انسانی را قبول کند که از لحاظ شأن از دیگران هیچ تفاوتی ندارد و حتی بدتر از آنها است و تنها به این خاطر که توانسته گروه راهزنان را برای غارت کشور گردهم آورد حکومت خود را عادلانه و حق و قانونی تلقی می کند». مؤمنین مسلمان نباید با استکبار و بی عدالتی موافقت نمایند. وظیفه مقدس آنها است که بجای انتظار منفعل برای فرا رسیدن حکومت خداوندی، بطور خستگی ناپذیر برای نزدیک شدن آن مبارزه کنند و پیوسته خود را برای آمدن مسیح آماده سازند. امام خمینی(ره) معتقد بود روحانیت موظف است وظیفه اداره کشور را به عهده گیرد زیرا میانجی میان مؤمنین و «امام قائم» می باشد که ماهیت الهی حکومت را عیان می سازد.‏

‏بله رهبر انقلاب ایران را نمی توان مانند ‏


حضورج. 31صفحه 263
‏گاندی رسول سیاست غیرتجاوزگرانه نامید. اگر بخواهیم همتایی برای امام خمینی(ره) در تاریخ روس پیدا کنیم، پس باید او را با ایوان ایلین مقایسه کنیم که معتقد بود کسانی که با  پند و اندرز راه خیر را پیشه نمی کنند باید به زور به این راه رانده شوند. خمینی می گفت: «انسان معجزه ای است که می تواند در راه الهی یا شیطانی پیش رود.» او هم می افزود: «از طریق تربیت و تعلیم صحیح تمام جهان متحول خواهد شد. انسان بخاطر از دست رفتن حقوق و اطاعت از دیگر افراد دچار انحطاط شده و هلاک می شود». «فرهنگ یا سرچشمه خوشبختی ملت است یا منبع مصایب آن. اگر فرهنگ ناسالم باشد، جوانان تربیت شده در محیط آن نیز در آینده خودفروش خواهند بود. فرهنگ ساخته دست غریبه در دست بیشرمان اسلحه ای مرگبارتر از توپ و تانک است. اگر فرهنگ خودفروش است، ما جوانان را از دست می دهیم.»‏

‏امام  معتقد بود روحیه مقابله با استبداد و بیعدالتی تربیت کننده است. می گویند بعد از سرکوبی خشن شورش سال 1963 توسط شاه، دوستان از امام  خمینی(ره) تسلیم نشده پرسیدند او به کمک چه کسی کشور را از زمین بلند خواهد کرد. خمینی بدون اینکه حرفی بزند به کودکی اشاره کرد که در گهواره بود. نسل 16 سالگان در صف مقدم مبارزه با رژیم در سال 1979 قرار داشت. انقلابی نبوده که در آن پیرمرد سالخورده ای رهبر جوانان باشد! بعد از دهها سال حاکمیت ایدئولوژی معیوب «جامعه مصرف» و فرهنگ جمعی آمریکایی، وعظ اخلاق گرایی، آزادی معنوی و دلداری از مستضعفان جوانان را به خود جلب کرد.‏

‏انقلاب اسلامی ایران اولین انقلاب دینی ـ سیاسی صدها سالِ گذشته بود. اصول حکومت اسلامی در قانون اساسی جدید کشور منعکس گشتند. در آن کنترل نهادهای مذهبی بر تمام جوانب زندگی سیاسی و اجتماعی کشور و مراقبت از جو اخلاقی و ترقی امکانات هر شهروند در نظر گرفته شده است. در ماده هشتم قانون اساسی نوشته شده است: «امر به معروف و نهی از منکر وظیفه همه افراد نسبت به یکدیگر، ملت به حکومت و حکومت به ملت است». در ماده نهم قانون اساسی می خوانیم: «آزادی، استقلال، وحدت و تمامیت ارضی کشور از یکدیگر لاینفک می باشند. کسی حق ندارد به بهانه آزادی به استقلال سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و نظامی کشور و همچنین تمامیت ارضی ایران لطمه وارد کند. هیچ مقامی حق ندارد به بهانه دفاع از استقلال و تمامیت ارضی کشور، آزادیهای حقوقی را حتی از طریق انتشار قوانین و دیگر مدارک محدود نماید.» رهبر روحانی کشور برتر از همه بوده و در نتیجه کیفیت های انسانی، حرمت و دانش خود و با تکیه بر اصول کتب مقدس قادر است از اقدامات رئیس جمهور، ‏


حضورج. 31صفحه 264
‏نخست‏‏ ‏‏وزیر، وزرا و پارلمان ارزیابی کند.‏

‏اقتصاد نه هدف، بلکه وسیله ای برای «ریشه کن کردن فقر و محرومیت ها و برآورده کردن نیازهای بشر در جریان پیشرفت و حفظ حرمت وی» اعلام شده است. در ماده 44 قانون اساسی نوشته شده است «سیستم اقتصادی جمهوری اسلامی ایران بر سه بخش اتکا دارد که عبارتند از بخش دولتی، تعاونی و خصوصی که باید تنظیم و به طور ضروری برنامه ریزی شوند.» مالکیت خصوصی محترم شمرده می شود مشروط بر اینکه از طرق قانونی بدست آمده باشد. رباخواری، رشوه گیری، حیف و میل بیت المال، سرقت، قمار، سازماندهی اماکن مبتذل و امثالهم درآمد قانونی تلقی نمی شوند. خود خمینی تأکید داشت که در قانون اساسی کشور نوشته شود: «رئیس قوه قضاییه دارایی رهبر کشور، رئیس جمهور، معاونین رئیس جمهور، وزرا و همچنین زنان و کودکان آنها را قبل و بعد از اتمام انجام وظیفه این مقامات بررسی می کند تا از افزایش غیرقانونی آن جلوگیری شود.» امام می گفت: «آن روزی که حاکمان به فکر نقل مکان به کاخها باشند ما باید ناقوس مرگ دولت و حکومت را بصدا درآوریم.»‏

‏امام اولین کسی بود که فهرست دارایی خود را به دیوان عالی عرضه نمود. بلافاصله بعد از رحلت ایشان قضات دوباره دارایی خمینی که در یک خانه ساده در حومه قم سکونت داشت را ارزیابی کردند، ولی به غیر از کتب و اسباب و اثاث کافی برای زندگی پرهیزکارانه و ساده، چیزی کشف نکردند. زمینی که امام از پدرش به ارث گرفته بود در دوران حیات به مستمندان داده شد. اینجا میتوان دید شخصیت امام تا چه حد از رهبران غربی با مونیکاهای آنها، افتضاحات مالی شان و دیگر جوانب ظاهری اعتبار آنها متفاوت می باشد.‏

‏قلب امام مملو از عشق به تمام مستضعفان و محرومین بود: «برغم اینکه آنها از چه ملت و دینی باشند.» ولی خود امام البته با ملتی سروکار داشت که ایمان و سنتهای دینی را حفظ و توسعه روحانیت نیرومند و مؤمن تربیت و  از لحاظ روحانی تغذیه شده بود و نه افراد بیخدا، ساده باور، اخلاقاً سست و بی تفاوت که براحتی گول ‏


حضورج. 31صفحه 265
‏وسوسه های پیش پا افتاده را می خورند. امام در پیام مورخ اول ژانویه 1989 به گورباچف نوشت: «مسئله اصلی کشور شما مسئله دارایی، اقتصاد و آزادی نیست. دشواریهای شما نتیجه عدم ایمان واقعی به خدا هستند.» رهبر ایران هشدار می داد که هنگام استفاده از تجربه غرب بیخدا «شما نه تنها جامعه خود را از بیماریهای آن رها نمی کنید بلکه به روزی می رسید که دیگران باید اشتباهات شما را اصلاح کنند.»‏

‏طی بیست سال گذشته از انقلاب، ایران دچار انفجار واقعی جمعیت شد. جمعیت آن تقریباً دو برابر گشته و از 36 میلیون به 65 میلیون نفر رسید. این کشور باستانی جوان شد. دو سوم ایرانی ها اکنون جوانتر از 25 سال هستند. مجازاتهای آمریکایی نتوانستند پیشرفت کشور را متوقف سازند. ایران هر سال توان اقتصادی خود را افزایش می دهد. حکومت کنترل صنایع، بانکها، بیمه، انرژی و مخابرات را از دست خود رها نمی کند و از آموزش رایگان متوسطه و از برنامه ریزی، 5 ساله دست برنداشته است. ایران در زمینه سیاست خارجی بطور قطعی از جهان چند قطبی حمایت و با نیروهای «نظم نوین جهانی» در منطقه خود مقابله می کند. این امر ایران را به متحد طبیعی کشور ما تبدیل می کند.‏

‏ ‏

‏*    *    *    *    *‏

 

حضورج. 31صفحه 266