جهان بینی غرب رابطۀ مستقیمی با انگاره سازی دارد

جهان بینی غرب رابطۀ مستقیمی با انگاره سازی دارد 

□ مصاحبه با آقای دکتر یوسف پروگلر اندیشه مند مسلمان آمریکایی

‏ ‏

‏ ‏

اشاره: 

آقای دکتر یوسف پروگلر متخصص آموزش و استادیار دانشگاه نیویورک هستند. ایشان در زمینه های «آمریکاشناسی»، «خاورمیانه شناسی»، «تکنولوژی و توسعه»، «آموزش تطبیقی» و «تاریخ و فلسفه آموزش» مطالعات و تحقیقاتی انجام داده اند. آقای پروگلر یکی از مهمانان کنگرۀ «تبیین اندیشۀ انقلاب اسلامی» بودند که در سال گذشته در تهران برگزار شد و گزارش آن در شماره های گذشتۀ مجلۀ حضور به نظر خوانندگان گرامی رسیده است. مصاحبه ای با این محقق مسلمان آمریکایی انجام داده ایم که در پی می آید.

*   *   *

 حضور: شما در مقاله ای که برای کنگرۀ تبیین انقلاب اسلامی تهیه کرده اید دربارۀ هزاره ای که گذشت نکات جالبی را مطرح کردید که امیدواریم در مجموعه مقالات کنگره به زبان فارسی ترجمه شود. در حال حاضر بفرمایید چارچوب و خلاصۀ اندیشۀ شما در این مقاله چه بوده است.

دکتر یوسف پروگلر: ‏مقالۀ من حاوی برخی نکات کلیدی دربارۀ تمدن غرب در طی دو هزار سال گذشته و در زمان ورود به هزارۀ سوم است. پرسش من این است که بعد از دو هزار سال چه چیزی را باید جشن بگیریم. غرب بعد از «هزارۀ کشتار» چه چیزی را باید جشن بگیرد. غرب بعد از «توحید کشی»، ‏


حضورج. 31صفحه 25
‏ «کشتار جمعی»، «کشتن محیط زیست» و سایر کشتار های نظام یافته به کجا رسیده است؟ چیزی برای جشن گرفتن وجود ندارد. غرب به خاطر این میراث جنایت بار خود نسبت به آیندۀ خویش بیمناک است ولیکن از بقیۀ جهان می خواهد در ورود به آینده ای تاریک از غرب دنباله روی کنند. ‏

‏مسلمانان و جوامع مستضعف دیگر در این مقطع ـ در این پایان هزارۀ کشتار و آیندۀ تردیدآمیز ـ باید لختی توقف کنند و بیاندیشند. ما همه باید با توجه به آیات قرآن کریم، روایات و بیانات حضرت امام بخصوص کتاب چهل حدیث ایشان و توجه به اندیشۀ دیگر رهبران مانند علامۀ طباطبایی، شهید مطهری و سایرین با جهان ‏‏‎‏‏بینی اسلامی به پیشواز آینده برویم و در تار و پود نظام غرب گرفتار نشویم.‏

‏مردم غرب به همان اندازۀ مردم بوسنی و فلسطین قربانی این هزارۀ کشتار بوده اند و زنان نیز اوّلین قربانیان این هزاره محسوب می شوند. ما که در غرب هستیم این مسئله را حس می کنیم و نمی خواهیم بقیه جهان مغبون شوند و تصور کنند که تنها راه ورود به هزارۀ جدید دنباله روی و پیروی از علم، اقتصاد، فن آوری و سیاستهای غربی است. ‏

‏من عمیقاً معتقدم که در اسلام سنتهایی وجود دارد که موجد رابطه بهتر میان انسان و خداوند، انسانها با یکدیگر و انسان و طبیعت می شود. در واقع منظور من از نوشتن ‏


حضورج. 31صفحه 26
‏این مقاله برقراری ارتباط با اندیشه مندان در این خصوص بوده است.‏

‏ ‏

حضور: با توجه به وضعیت فعلی کشورهای مسلمان و تلاش غرب برای القاء مسیر واحد تمدن و پیشرفت که منظور همان تمدن غربی است و ارائه و تبلیغ الگوهای گوناگون  تحول اجتماعی که باز هم به معنی غربی شدن و پذیرش هنجارها و ارزشهای غربی است، به نظر شما وجه تمایز و تعارض اندیشه های امام خمینی در برابر این القائات چیست؟

پروگلر:‏ وضعیت فعلی کشورهای مسلمان نتیجۀ استعمارگری غرب است. منظور از القائات غرب این بوده که تنها یک راه و شیوه برای انجام کارها وجود دارد و آنهم ریشه در فلسفه یونانی ـ رومی و مسیحی ـ یهودی دارد که به مرور زمان به شکل سرمایه داری درآمده است و در نقطۀ مقابل و در عین حال وابسته به آن کمونیسم قرار می گیرد.‏

‏امام خمینی(س) در تداوم راه علمای دینی و جهان بینی اسلامی با آگاهی جامعی که از جهان معاصر داشت توانست واقعیت های جوامع مسلمین را ببیند و  راهکارهای مناسب این جوامع را تبیین کند و نبوغ آن حضرت نیز در همین است. افرادی مانند امام خمینی کسانی هستند که قادرند در زمانها و موقعیت های مختلف از این حالت دوقطبی ‏


حضورج. 31صفحه 27
‏ـ که مکمل یکدیگر هستند ـ خارج شوند. اسلام راه سوّم را مطرح می کند که خارج از این حالت دوقطبی است. امام خمینی نمایندۀ حرکتی هستند که امروزه در جهان معاصر در نفی ایسم های رایج به عنوان راه سوّم مطرح شده است. اینک جهان سوّم می تواند بر این اساس در برابر این دو قطب مقابل هم  و در عین حال در هم تنیده ظهور کند. این دو قطب در مقابلۀ خود با یکدیگر با سلاحهای هسته ای خود دنیا را در آستانۀ نابودی قرار دادند. اکنون اسلام راه دیگری را ارائه می کند که در آن حاکمیت مخصوص خداوند است. نقطۀ تمایز ادیان الهی با ایسم های غربی اعم از دموکراسی، فاشیسم، کمونیسم، کاپیتالیسم و غیره در همین مسئلۀ حاکمیت خداوند است. در غرب حاکمیت داشتن گروهی از انسانها به قیمت فدا شدن جهان غیب و همۀ معنویات و آب و هوا و محیط زیست تمام شده است که ما برای زنده ماندن به همۀ اینها نیاز داریم و بدون اینها زندگی نابود خواهد شد. در جهان ‏‏‎‏‏بینی اسلامی حاکمیت از آن خداوند است و انسان مخلوق اوست و رابطه انسانها با خداوند و با یکدیگر و با محیط زیست بر همین مبنا تعریف می شود.‏

‏ ‏

حضور: همان طور که اشاره کردید اسلام راستین یا به قول حضرت امام اسلام ناب محمدی(ص) در مقابل 

 


حضورج. 31صفحه 28
استکبار جهانی ـ چه شرقی و چه غربی ـ ایستاده است، بخصوص در برابر آمریکا به عنوان سردمدار استکبار؛ امّا این مقابله، مقابلۀ با مردم آمریکا و غرب نیست بلکه در جهت رهایی و آزادی آنان است. به همین جهت تبلیغات وسیع مستکبرین عالم از طریق رسانه های ارتباط جمعی برای مخدوش کردن واقعیت انقلاب اسلامی به صورت جریانی مداوم درآمده است. نظر شما به عنوان یک آمریکایی در این باره چیست؟

پروگلر:‏ من بعنوان یک آمریکایی بهیچوجه با شما احساس دشمنی نمی کنم. دشمنی را برای ما می سازند و ما کنترلی بر آن نداریم. افراد صاحب نفوذ خواهان دشمنی هستند و برایشان فرق نمی کند دشمن چه کسی باشد. آنها جداً به آن نیاز دارند. صرف وجود دشمن ضروری است. زیرا وقتی دشمن وجود داشته باشد می توان اذهان مردم را از واقعیتها به سوی دشمن ساختگی منحرف نمود. به این ترتیب توجه مردم از اوضاع نابسامان اقتصادی و تبعیضها به دشمن جلب می شود. القاء می کنند که دشمن آنجاست و باید بر آن تمرکز نمود. با این شگرد آنها بودجه های کلان نظامی را توجیه می کنند. آمریکا خیلی بیشتر از هر کشور دیگری برای امور نظامی هزینه می کند. من از این واقعیت متنفرم که بیست درصد از پرداختی مالیاتی من صرف ‏

‏ ‏


حضورج. 31صفحه 29
‏ ساختن بمبهایی می شود که بر سر مسلمانان می ریزد. امّا هیچ کنترلی روی این مسئله ندارم و اگر مالیات نپردازم به زندان می افتم. پس دشمنی را برای ما می سازند. این نکته ای است که باید به آن توجه کنیم. منظور از ایجاد دشمن ساختگی تأمین منافع دیگران است. البته این به آن معنا نیست که از دشمن واقعی غفلت کنیم، بلکه دشمن سازی را در نظر داشته باشیم.‏

‏امروزه آمریکایی ها در طول عمرشان با مسلمانان آشنا نمی شوند و چیزی از اسلام نمی دانند. حتّی قادر نیستند کشور شما را روی نقشه نشان دهند. وقتی می خواستم بیایم ایران به والدین خود گفتم: «به ایران می روم» آنها خوب متوجه حرف من نشدند. می پرسیدند ایران کجا هست. ذهن آنها از واقعیت ‏‎(Reality)‎‏ تهی است. در ذهن آنها انگاره ‏‎(Image)‎‏ نقش بسته است. امروزه آمریکا جامعه ای انگاره زده است. همه مسایل مربوط به این انگاره هاست. سرمایه داران میلیونها دلار صرف ساختن انگاره ها می کنند تا اجناس خویش را به فروش برسانند، یا سیاستمداران به همین شیوه می کوشند تا خود را مطرح سازند یا دشمن فرضی را به مردم القاء کنند. برای هر چیز دیگری به همین نحو است. آنها یک سیستم باورسازی بوجود آورده اند. مردم آمریکا واقعیت را نمی دانند و فقط انگاره را می بینند و بر همین اساس زندگی می کنند. و این امر ‏


حضورج. 31صفحه 30
‏برای بقای نوع بشر کار بسیار خطرناکی است. بسیار مخرب است و مانع از توسعه و ارتقای کرامت انسانی می گردد. به این موضوع یعنی نفی انگاره‏‏ ‏‏گرایی و پندارگرایی در قرآن کریم اشاره شده است.‏

‏اکنون غرب نیز دچار چنین حالتی شده است. با استفاده از ماهواره و تلویزیون انگاره سازی می کنند و جهانی آفریده اند که واقعیتی مجازی  است. البته در این باره می توان ساعتها بحث کرد ولی نمی خواهم اطاله کلام کنم. خلاصه اینکه جهان ‏‏‎‏‏بینی غرب رابطۀ مستقیمی با انگاره سازی دارد. وقتی مسلمانان یک شئ را از غرب می گیرند ـ مثلاً تلویزیون ـ ایدئولوژی پشت تلویزیون را نیز با آن دریافت می کنند. زیرا در پس هر شئ یک ایدئولوژی نهفته است که حایز اهمیت بسیار می باشد. دشمن فرضی ما که در بیرون استقرار یافته هرگز هیچ کاری نکرده، البته گروگان گرفته و کارهایی که مربوط به وضعیت و از سر ناچاری بوده است.‏

‏اکثراً ایرانیها با آمریکایی ها تماس چندانی نداشته اند. اگر از ایران کسانی به آمریکا رفته اند بیشتر به منظور ادامه تحصیل بوده است. بسیاری از امریکایی ها قادر به یافتن ایران در نقشه جهان نیستند. البته متخصصان علوم سیاسی می توانند زیرا می خواهند دور آن را یک دیوار بکشند و آنها را محدود کنند و از دسترس سایر مسلمانان دور نگاه دارند. از ‏


حضورج. 31صفحه 31
‏این جهت درک از اسلام، ایران، انقلاب اسلامی و امام خمینی بر مبنای واقعیت ها نیست بلکه بر مبنای انگاره هاست. غرب تصویری غیرواقعی از انقلاب اسلامی ساخته و به جهان ارائه کرده است. که به کار خود همچنان ادامه می دهد. آنها حتّی ـ اعوذُ بِالله ـ خداوند متعال را انگاره سازی کرده اند و تصویر و شمایل او را می کشند و برای او پسری را تصور و تصویر می کنند. آنها فکر می کنند چون قادر به دیدن واقعیت خداوند نیستند پس باید تصویر او را بکشند یا مجسمۀ او را بسازند. ولی آن چیزی که می کشند و می سازند در واقع نفس آنهاست. ‏

‏اینها موضوعات مهم و بنیانی هستند که نمی توان به راحتی آن را حل کرد. باید سراغ ریشه ها برویم و شناخت عمیق از مسایل بدست آوریم.‏

‏ این نکته را نیز مورد تأکید قرار می دهم که درک افراد در مناطق مختلف با یکدیگر تفاوت دارد ولی آنچه را که انسان می فهمد بر محل و منطقه ای که در آن زندگی می کند ارجحیت دارد. به خاطر همین شما ممکن است دوستان زیادی در غرب داشته باشید که شما را بخوبی درک کنند.‏

‏ ‏

حضور: نظر شما دربارۀ رابطۀ آمریکا و صهیونیزم چگونه است؟

پروگلر:‏ من آمریکایی هستم. زاده و بزرگ شده آمریکا هستم، پدر و مادر من نیز همین طور. والدین آنها از اروپا آمده بودند. وقتی دربارۀ آمریکا صحبت می کنیم توجه داشته باشید که در آنجا تنوع زیادی وجود دارد. امّا آن چیزی که مهم است نظامهایی هستند که ما در حوزه قدرت آنها زندگی ‏


حضورج. 31صفحه 32
‏می کنیم. نظامهایی که تمدن غرب از آن قدرت می گیرد. صهیونیزم تنها قسمتی از این نظامهاست. اگر نگاهی به آپارتاید و بردگی سیاهان و نابودی بومیان آمریکایی بیاندازید همان روشهای صهیونیستی را می بینید، در واقع هیچ تفاوتی ندارند. مثلاً اگر صهیونیستها دست به اشغال سرزمینهای مسلمان زدند، استعمارگران غربی نیز به همان شکل و بر همان اساس در آمریکا بومیان را نابود کردند و تحت سلطه درآوردند.‏

‏ما نباید به مسئلۀ یهودیان فعلی یا آمریکائیها از منظر دو پدیده مجزا بنگریم بلکه باید به نقش و مکانیسم اینها در ارتباط با محیط خارج و با یکدیگر بنگریم و ببینیم که حاصل کار آنها چیست که خاصیت نابودکنندگی دارند و مانع از تفاهم ملل می شوند. آنها مردم را از رسالت انسانی خویش دور و نسبت به این نقش بیگانه می سازند. صهیونیزم چنین حالتی را ایجاد می کند و ریشه آن نیز در یهودیت است. دین یهود قوم مداری را در اولویت قرار می دهد. این دین بر مبنای رابطۀ خونی قرار دارد.‏

‏مسیحیت جهان مادی و معنوی را طوری از هم تفکیک کرد که در نهایت منجر به یک وضعیت مخرّب شد و انسانها قربانی این طرز تفکر شدند. مصائب به همین جا ختم نمی شود. کاری که صهیونیستها کردند این بود که مسیحیت را به صورت ابزاری سیاسی در خدمت اهداف سردمداران غرب درآوردند. حالا آنها دستور می دهند که چون تو یک یهودی هستی پس می توانی به یک کشور دیگر بروی و خانه او را اشغال کنی. ممکن است یک یهودی عادی تمایلی به این کار نداشته باشد مگر اینکه کسی به او القاء کند ‏


حضورج. 31صفحه 33
‏و او را به این کار وادارد. به هر حال من که یک آمریکایی هستم، در آنجا متولد و بزرگ شده ام و جای دیگری هم نمی توانم بروم، موافق سیاستهای آمریکا نیستم.‏

‏من فکر می کنم تمرکز ما، در وضعیت فعلی باید به صورت کل باشد نه پرداختن به یک مسئله خاص مثلاً رؤسای عرب یا کشتن و تبعید افراد. باید به علل بروز مسائل نگاه کرد تا مسایل به طور اساسی حل شود. زیرا گیاهان آلوده در مناطق آلوده رشد می کنند، پس اوّل باید زمین را اصلاح کرد.‏

‏باید یادمان باشد، همان طور که اسلام می خواهد مراقب رابطۀ خویش با خداوند، افراد و با محیط باشیم. تا زمانی که نتوانیم این کار را به صورت صحیح انجام دهیم در حال بلاتکلیفی خواهیم بود.‏

 

حضورج. 31صفحه 34