دریای بی پایان و اندیشۀ زوال ناپذیر

دریای بی پایان و اندیشۀ زوال ناپذیر

‎ ‎

اشاره: نقل فرازهایی از سخنان روشنگر رهبر معظم انقلاب اسلامی در دیدار با مسئولین و اعضای ستاد بزرگداشت سالگرد ارتحال حضرت امام خمینی(س) ـ 31 / 2 / 1379 ـ دربارۀ علل ماندگاری و جاودانگی نام و راه و اندیشه امام، مطلعی است راهنما و دلنشین برای این شماره از فصلنامۀ  حضور که یادمان خرداد در یازدهمین سال رحلت امام است.

‏ ‏

‏ ‏

‏*   *   *‏

‏«...من یک جمله را عرض بکنم که تکلیف همۀ  ما ـ خود بنده و دیگرانی که به امام عشق می ورزند و اظهار ارادت می کنند ـ در این زمینه، روشن باشد؛ آن جمله این است که در این قضایا ما نیستیم که می خواهیم امام را بزرگ، یا یادش را زنده بداریم، یا نام امام را تکرار کنیم؛ چون ممکن است جماعتی به کسی، یا به چیزی ارادت و علاقه داشته باشند ـ یک انگیزۀ دینی، یا سیاسی، یا هرچه داشته باشند ـ و بخواهند یک نفر را بزرگ کنند، یا یادش را نگه دارند، ولی این جور کاری همیشه موفق نیست. چه قدرها هستند همت گماشتند بر این که کسی، نامی و خاطره ای را زنده نگه دارند، ولی نتوانستند! زحمت هم کشیده اند، خرج هم کرده اند، خودشان را کشته اند و نشده است!‏

‏این جور نیست که بنده، شما، فلان ناشر، فلان فیلمساز، یا فلان نویسنده خیال کنیم که این ما ‏


حضورج. 31صفحه 3
‏هستیم که داریم امام را تر و تازه و با طراوت در فضای دنیا نگاه می داریم؛ نه، این جور نیست؛ این ظرفیت خود آن شخصیت است. البته شخصیت امام در ابعاد یک انسان معمولی که جسمی و فکری و روحی دارد، نیست؛ نه این که امام، فوق انسان است؛ نه، امام یک انسان والاست، اما ظرفیت آن بزرگوار، ظرفیت آن هدف، آن آرمان و آن فکری است که او خودش را در خدمت آن گذاشت ـ این مهم است ـ و آن عبارت است از فکر تجدید حیات اسلام، حاکمیت بخشیدن به اسلام و زنده کردن معارف و احکام اسلامی.‏

‏این را خیلیها می گویند، خیلی می خواهند؛ اما هیچ کس این جور فداکارانه، پیگیرانه و عالمانه، با همۀ  وجود، با همۀ  جان و در آن سطح از شخصیت علمی و اجتماعی، خودش را در این مسیر قرار نداده بود که امام قرار داد. نتیجه این شد که امام بزرگوار با ابعاد شخصی و وجودی خود که یک عالم، فقیه، حاکم، فیلسوف، ادیب و شاعر بود ـ همین چیزهایی که همه از امام می دانیم ـ یک مرجع تقلید و یک انسان نافذ الکلمه بود، با همۀ  این خصوصیات وجودی، خودش را در یک فکر، یک آرمان و هدفی که فوق العاده والا شد، فدا و ذوب کرد؛ مثل قطره ای که خودش را در دریا حل کند، دریا شد!‏

‏ما وقتی از امام تجلیل می کنیم، داریم آن دریا را تجلیل می کنیم. این، هوشمندی آن مؤمن والا و آن عبد خدا بود که فهمید باید چه کار بکند؛ خودش را غرق کرد. همان طور که سالها پیش مرحوم شهید صدر(رضوان الله علیه) به دوستانش گفته بود که شما در امام ذوب بشوید، همچنان که او در اسلام ذوب شد. این حرف درستی است؛ چون یک فکر اسلامی نو، یک آرمان اسلامی بی سوسه و بی حرف ـ که امروز مورد نیاز دنیای اسلام و به یک اعتبار مورد نیاز بشریت است ـ وجود دارد که امام خودش را فدای این فکر کرد و آن را برای خودش نخواست. آن فکر را وسیلۀ ریاست و آقایی و مرجعیت و حاکمیت و اینها قرار نداد؛ بلکه خودش را خالصانه و مخلصانه در اختیار آن فکر گذاشت. امام، علمش، تقوایش، قدرت بیان و شخصیت اجتماعی و مرجعیتش را ـ همه را ـ به او داد و «لله» شد...‏

‏امروز شما وقتی نگاه می کنید، هرجا شما می روید، در همه جا یک مجموعۀ وجدان زنده و پاکی هست که دنبال یک آرمان درستی از اسلام است؛ هرچند نه به نحو تفصیلی. همگی به این امام ما عشق می ورزند؛ لذاست که او زنده است.‏

‏من بارها گفته ام که امام، زنده است؛ یعنی تا وقتی که فکر زنده است، امام هم زنده است. این ‏


حضورج. 31صفحه 4
‏جور نیست که ما داریم شخصیت پردازی، یا شخصیت پرستی می کنیم؛ این جور نیست که [چون] یک آدم خیلی بزرگ بوده است، ما به او علاقه داریم و داریم خودمان را قربان او می کنیم؛ نه، اینها نیست. مسأله این است که او خود را با اسلام، همراه و آمیخته کرد، خودش را به اسلام داد، لذا روح شد؛ حقیقت ماندگار و وجود زوال ناپذیری شد که با این تفکر، همراه است. تا وقتی این تفکر در دنیا هست، تا وقتی این تفکر، جاذبه و این آرمان، طرفدارانی دارد، این کسی هم که خودش را به این آرمان  داده، زنده است. مسأله، این است.‏

‏البته در کنارش ناگفته نماند که اگر دلها، زبانها و نیروهایی هم نباشد که برای زیباترین و ماندگارترین و جالبترین حقایق عالم مجاهدت کنند، در سایه خواهد ماند! منتها اینهایی که دارند مجاهدت می کنند، مجاهدت برای یک شخص نمی کنند؛ مجاهدت برای آن حقیقت می کنند و به یک اعتبار برای خودشان مجاهدت می کنند. «ولینصرن الله من ینصره»‏‎[1]‎‏، هرکس خدا را یاری کند، خدا او را یاری خواهد کرد؛ و می فرماید: «فمن نکث فانّما ینکث علی نفسه و من اوفی بما عاهد علیه الله فسیؤتیه اجراً عظیما»‏‎[2]‎‏؛ اگر کسی این پیمان را بشکند، در واقع به زیان خودش کار کرده؛ و اگر این پیمان را محکم بدارد، به سود خودش کار کرده است.‏

‏پس این تجلیلی که ما از امام می کنیم، کاری که در خدمت تفکر و شخصیت امام ـ که عین همان تفکر است ـ انجام می دهیم، کاری است هم به نفع آن حقیقت والا، هم در راه خدا، هم در نهایت به نفع خود ما به عنوان انسانی که به قیامتی و به آن طرف مرز زندگی معتقد است و فکر نمی کند همه چیز اینجا تمام خواهد شد و حالا اینجا یک جوری بار خودمان را ببندیم و لذتی ببریم و بعدش هیچ! این جوری نیست. بالاخره بعد از همۀ این حرفها چیز دیگری هم در آن طرف مرز هست؛ حساب و کتابی است، فکر آنجا را هم که بکنیم، به نفع خودمان انجام داده ایم.‏

‏این خلاصۀ توجیه و تحلیل و تعلیل تلاشی که مخلصین این راه، مخلصین این فکر و این شخصیت دارند انجام می دهند؛ مسأله، این است؛ لذا روز به روز هم زنده خواهد شد. اگر ما هم یک روز زمین بگذاریم، «فسوف یأتی الله بقوم یحبّهم و یحبّونه»‏‎[3]‎‏؛ این جوری نیست که قضیه تمام بشود. کسانی که اسلام، اول بار در محیط آنها و بر آنها نازل شده بود ـ اهل مکه و قریش و اینها ـ زمین گذاشتند؛ کسانی که از ری و روم و بلخ و بخارا و توس و اصفهان آمدند و گرفتند! امروز تمدن عظیم تاریخی اسلام، بیشتر معلول تلاشهای دانشمندان ایرانی و شخصیتها، فیلسوفها، متکلمین، محدثین، مفسرین و فقهای ایرانی است. این جور نبود که قریش، حتی بنی هاشم که اهل این فکر ‏


حضورج. 31صفحه 5
‏بودند ـ بنی عباس جزو بنی هاشمند و بنی امیه، جزو قریش اند ـ اگر اسلام، پیغمبر و ثقلین پیغمبر را زمین گذاشتند، اینها از بین برود، نخیر؛ کسانی که هفت پشت هم با بنی عباس و بنی امیه و قریش و اینها بیگانه بودند، در این طرف دنیا آن حقیقت را گرفتند، آن را بر پا داشتند، جانهایشان را در گرو آن گذاشتند، ایمانهایشان را به آن متصل کردند، خود را به وسیلۀ آن اعتلا بخشیدند و آن را در تاریخ نگه داشتند. قضیه، این جوری است.‏

‏ما هم اگر قوم و خویشها، نزدیکان و آل و اصحاب امام هستیم، چنانچه امام را زمین گذاشتیم، امام  دیگر زمین نمی ماند؛ حالا به حدی نرسیده که زمین بماند. به عنوان یک اسطورۀ فکری، در همان آفریقای جنوبی، در مصر و در سودان و در فلان جاها، برای عده ای مایۀ انگیزش، حرکت، تلاش و صورت آرمانی تکامل شخصیت خودشان خواهد بود. ما عقب می مانیم، ولی این فکر، عقب نخواهد ماند.‏

‏بنابراین بایستی هرچه می توانید، تلاش کنید. این بزرگداشتها را هم نباید کوچک گرفت؛ کما اینکه سال مبارک امام برای این کشور، سال پربرکتی بود... بلاشک سال امام، سال پربرکتی برای این کشور بوده است.‏

‏من وقتی با دید سیاسی ـ نه با دید فکری و آرمانی و روحانی و معنوی ـ در متن جامعه نگاه می کنم، احساسی به من دست می دهد ـ از اواسط سال گذشته، این احساس را داشتم ـ و آن اینکه یک لطف الهی بود که سال گذشته، به نام امام نامگذاری بشود؛ نام امام، طلسم نگهدارندۀ نظام شد؛ من این را احساس می کنم... امیدوارم خیلیها بتدریج به این نتیجه ای که من امروز رسیده ام، برسند.‏

‏من مدتهاست احساس کرده ام که یک برنامۀ دهساله ای علیه نظام جمهوری اسلامی، بعد از رحلت امام، از طرف آن کسانی که می نشینند و برنامه های ده ساله می نویسند، طرّاحی شده است! ولی وقتی به ما بگویند که یک برنامۀ ده ساله، ریخته شده است، می گوییم کو حالا تا ده سال! اما ده سال، به سرعت برق می رسد.‏

‏در طول این ده سال، همین طور آرام آرام، بی سر و صدا از این گوشه، از آن گوشه، از جاهای مختلف، بتدریج کارهایی انجام می گیرد؛ مقدمات فراهم می شود، بعد ناگهان یک جا یک کبریت زده می شود! وقتی کبریت زده شد، بلافاصله شما می بینید که در چندین جا بشکۀ باروت بود و بین آنها خطوطی بود و اینها همه، آلودۀ به مواد منفجره بود که فقط یک کبریت، لازم داشت تا به آنها ‏


حضورج. 31صفحه 6
‏برسد! انسان از این جور نقشه ها ـ که معمولاً هم علیه نظامهای مستقل و نظامهایی است که برای این مراکز جاسوسی دنیا مبغوض و منفور است ـ این طور احساس می کند.‏

‏شما یقین داشته باشید الان هم برای همین نظامی که من و شما در آن نشسته ایم و انشاءالله مطمئن به اطمینان الهی و مؤتمن به امن الهی هستیم، همین جور نقشه ها هست. یک نقشۀ ده ساله هم بی سر و صدا از سال 1368 تا سال 1378 وجود داشته، حالا خدای متعال آمد و سال 78 را ردّ العَجُز علی الصدر کرد! نام امام را باز برگرداند؛ سال 68، سال رحلت امام بود، سال 78، سال امام شد... نام امام به این نظام، به این جامعه و به آن چیزی که میراث حقیقی خود او و میراث پیغمبران بود و او توانست به آن فعلیت و تحقق ببخشد، مصونیت بخشید.‏

‏امام بزرگوار به گردن همه، خیلی حق دارد. همین روز قدس که ماها بیرون می رویم و شعار می دهیم، همین روز بیست و دوم بهمن، همین راهپیماییها و نمازجمعه ها، همه اَفشانده های دست با برکت امامند که آنها را در بین جامعۀ ما برای ما ـ برای امت و ملت خودش ـ افشانده و برای کشور خودش باقی گذاشته است. باید اینها را قدر دانست و حفظ کرد. البته از دشمنها هم هیچ گله ای نداریم؛ آدم از دوست، گله می کند؛ از دشمن که نمی شود گله کرد! بله، دشمن باید دشمنی و دایم بدجنسی و خباثت بکند؛ ما باید چشممان باز باشد، هوشیار باشیم و بفهمیم که دارد خباثت و بدجنسی می کند.‏

‏بنابراین، باید این یادها و بزرگداشتها و این نام امام و چهاردهم خرداد و اینها را قدر دانست، اینها خیلی با ارزش است. عزیزان من، شماها هر کدامتان هر کاری برای این قضایا می کنید، همین قدر متوجه باشید که دارید این کار را به نفع اسلام و مسلمین انجام می دهید و بدانید که خدای متعال، متوجه این کار است. اگر با این نیت عمل  کنید، اینها برای شما حسنه است. اگر یک شب، چند ساعت می نشینید می نویسید، می گویید، یا سیمی را یک جا می کشید و لوله ای را یک جا سفت می کنید، یا فرشی را از یک جا می آورید و جمعیتی را از یک جا تدارک می بینید و امنیتش را برقرار می کنید، هر کاری که در هر بخشی ـ چه محتوایی، چه شکلی ـ می کنید، بدانید که این کار حسنه است. این بزرگداشتهای این چنینی، کار بزرگ و مهمی است. امیدواریم ان شاءالله خدای متعال به شماها اجر بدهد.‏

‏در مورد آثار امام که فرمودند «میلیونها نسخه از آثار امام، پخش شد»، خیلی مهم است؛ همین جور است، ابعاد کار مربوط به امام بزرگوارمان، بیش از این هم خواهد شد؛ حالا این هنوز از ‏


حضورج. 31صفحه 7
‏نتایج سحر است، صبر کنید، ان شاءالله گسترش کار امام، بیشتر از اینها خواهد شد و اهمیت این مجموعه ای را که شما حفظ و نشر آثار امام نامیدید، خیلی زیاد می کند. خیلی مراقب این مرکز باشید...‏

‏به هر حال امیدواریم که خدای متعال همۀ شماها را موفق بدارد، تأیید و کمکتان کند و ان شاءالله روح مطهر امام را از شماها راضی نماید؛ که رضایت آن بزرگوار ـ این جور ارواح طیبه ـ برای انسان، خیلی مایۀ ذخیره است. خدای متعال ماها را موفق بدارد که در همین راه، حرکت کنیم؛ هم زندگی ما را در این راه مقدس قرار بدهد، هم مرگ ما را؛ که برای این راه بمیریم. مرگ بی خسارت، در واقع همین مرگی است که انسان در چنین راهی بمیرد. انسان، این جانِ رفتنی و این سرمایۀ ریختنی را این جوری مصرف کند که در راه خدا و در راه این حقیقت درخشان باشد.‏

«والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته»

‏ ‏

‏ ‏

‏ ‏

‏ ‏

‏پانوشت ها:‏

 

حضورج. 31صفحه 8

  • . حج  /  40
  • . فتح  / 10
  • . مائده  / 54