الحدیث الأوّل

فصل در موازنه است

‏فصل‏

‏در موازنه است ‏

‏و از چیزهایی که انسان را در این سلوک معاونت می کند و انسان باید مواظب آن باشد «موازنه» است. و آن چنان است که انسان عاقل منافع و مضارّ هر یک از اخلاق فاسده و ملکات رذیله را که زاییده شده شهوت و غضب و واهمه است، که سر خودند و در تحت تصرف شیطان، مقایسه کند با منافع و مضارّ هر یک از اخلاق حسنه و فضایل نفسانیه و ملکات فاضله که زاییده شده این هاست که در تحت تصرف عقل و شرع اند. و ملاحظه کند آیا کدام یک را خوب است اقدام کند. مثلا منافعی که از برای نفسی که دارای شهوت مطلق العنان است و آن در او رسوخ پیدا کرده و ملکه مستقره شده و از آن ملکات بسیاری پیدا شده و رذایل بیشماری فراهم آمده این است ‏


کتابشرح چهل حدیث (اربعین حدیث)صفحه 18
‏که به هر فجوری دسترسی پیدا کند مضایقه نکند، و هر مالی از هر راهی به دستش می آید از آن رو برگردان نباشد، و هر چه مطابق با میل او است مرتکب شود، و اگر چه مستلزم هر امر فاسدی گردد.‏

‏و منافع غضب که ملکه نفس شد و از آن ملکات و رذایل دیگر پیدا شد آن است که به هر کس دستش رسید با قهر و غلبه ظلم کند، و هر کس با او مختصر مقاومتی کند هر چه بتواند با او بکند، و با اندک ناملایمی جنگ و غوغا به پا کند، و به هر وسیله شده مضارّ ناملایمات خود را از خود دور کند و لو منجر به هر فسادی در عالم هم بشود.‏

‏و همین طور منافع نفس صاحب واهمه شیطانیه که در آن این ملکه رسوخ پیدا کرده این است که با هر شیطنت و خدعه شده کار غضب و شهوت را راه بیندازد، و با هر نقشه باطله شده بر بندگان خدا ریاست کند، گرچه به بیچاره نمودن یک عائله باشد یا به بینوا نمودن یک شهر یا مملکت.‏

‏این ها منافعی است که این قوا دارند در صورتی که در تحت تصرف شیطان باشند. در صورتی که وقتی درست فکر کنید و ملاحظه حال این اشخاص را بنمایید، هر کس هر چه قوی هم باشد و هر قدر به آمال و آرزویش هم برسد، باز هزار یک آمالش را به دست نیاورده، بلکه در این عالم ممکن نیست آمال انسان اداره شود و هر کس به آرزویش برسد، برای اینکه این عالم دار مزاحمت است و موادّ این عالم از اجرای اراده ما تعصی دارند، و میل و آرزوی ما نیز محدود به حدّی نیست.‏

‏مثلا قوّه شهویه در انسان طوری است که اگر زنهای یک شهر، به فرض محال، به دست او بیاید، باز متوجه زنهای شهر دیگر است. و اگر از یک مملکت نصیبش شد، متوجه مملکت دیگر است. و همیشه آنچه ندارد می خواهد. با اینکه این ها که گفته شد فرضی است محال و خیالی است خام، با وجود این تنور شهوت باز فروزان است و انسان به آرزوی خود نرسیده.‏

‏و همین طور قوّه غضب در انسان طوری مخلوق است که اگر مالک الرقاب مطلق یک مملکت شود، متوجه مملکت دیگر می شود که آن را به دست نیاورده.‏

‏بلکه هر چه به دستش بیاید، در او این قوه زیادتر می شود. هر کس منکر است مراجعه به حال خود کند و به حال اهل این عالم از قبیل سلاطین و متمولین و صاحبان قدرت و حشمت، آن وقت خود تصدیق ما را می کند.‏

‏پس انسان همیشه عاشق چیزی است که ندارد و به دست او نیست. و این ‏


کتابشرح چهل حدیث (اربعین حدیث)صفحه 19
‏فطرتی است که مشایخ عظام و حکمای بزرگ اسلام، خصوصا استاد و شیخ ما در معارف الهیه، جناب عارف کامل، آقای آقا میرزا محمد علی شاه آبادی‏‎[1]‎‏، روحی له الفداء، به آن کثیری از معارف الهیه را ثابت می فرمایند‏‎[2]‎‏ که آنها به مقصد ما مربوط نیست.‏

‏در هر حال وقتی که انسان فرضا به مقاصد خود برسد، آیا استفاده او چند وقت است؟ آیا قوای جوانی تا چند وقت برقرار است؟ وقتی بهار عمر رو به خزان گذاشت، نشاط از دل و قوّه از اعضا می رود: ذائقه از کار می افتد، طعمها درست ادراک نمی شود، چشم و گوش و قوه لمس و قوای دیگر بیکاره می شوند- لذات بکلی ناقص یا نابود می شود. امراض مختلفه هجوم می آورد: جهاز هضم و جذب و دفع و جهاز تنفس کار خود را نمی تواند انجام دهد، جز آه سرد و دل پر درد و حسرت و ندامت چیزی برای انسان باقی نمی ماند. پس مدت استفاده انسان از این قوای جسمانی، از بعد از تمیز و فهم خوب و بد تا زمان افتادن قوا از کار یا ناقص شدن آنها، بیش از سی چهل سال برای مردم قوی البنیه و صحیح و سالم نیست، آن هم در صورتی که به امراض و گرفتاریهای دیگر که همه روزه می بینیم و غافل هستیم بر نخورد.‏

‏من عجالتا برای جناب عالی فرض می کنم در عالم خیال- که مایه ندارد!- صد و پنجاه سال عمر و فراهم بودن تمام بساط شهوت و غضب و شیطنت، و فرض می کنم که هیچ ناملایمی هم برای شما پیش آمد نکند، و هیچ چیز بر خلاف مقصد شما نشود، آیا بعد از این مدت کم، که مثل باد می گذرد، عاقبت شما چیست؟ آیا از این لذات چه ذخیره ای کردید برای زندگی همیشگی خود، برای روز بیچارگی و روز فقر و تنهایی خود، برای برزخ و قیامت خود، برای ملاقات ملائکه خدا و اولیاء خدا و انبیاء او؟ جز یک اعمال قبیحه منکره که صورت آنها را در برزخ و قیامت به شما تحویل می دهند، که صورت آنها را جز خداوند تبارک و تعالی کس دیگر نمی داند چیست.‏

‏تمام آتش دوزخ و عذاب قبر و قیامت و غیر آنها را که شنیدی و قیاس کردی به آتش دنیا و عذاب دنیا، اشتباه فهمیدی، بد قیاس کردی. آتش این عالم یک امر عرضی سردی است. عذاب این عالم خیلی سهل و آسان است، إدراک تو در این عالم ناقص و کوتاه است. همه آتش های این عالم را جمع کنند روح انسان را نمی تواند بسوزاند، آنجا آتشش علاوه بر اینکه جسم را می سوزاند روح را‏


کتابشرح چهل حدیث (اربعین حدیث)صفحه 20
‏می سوزاند، قلب را ذوب می کند، فؤاد را محترق می نماید. تمام این ها را که شنیدی و آنچه تا کنون از هر که شنیدی جهنم اعمال تو است که در آنجا حاضر می بینی که خدای تعالی می فرماید:‏‏ وَ وَجَدُوا ما عَمِلُوا حاضِراً‏‏.‏‎[3]‎‏ یعنی «یافتند آنچه کرده بودند حاضر.» اینجا مال یتیم خوردی لذت بردی، خدا می داند آن صورتی که در آن عالم از آن در جهنم می بینی و آن ذلتی که در آنجا نصیب تو است چیست؟ اینجا بد گفتی به مردم، قلب مردم را سوزانیدی، این سوزش قلب عباد خدا را خدا می داند چه عذابی دارد در آن دنیا، وقتی که دیدی می فهمی چه عذابی خودت برای خودت تهیه کردی. وقتی غیبت کردی، صورت ملکوتی او برای تو تهیه شد، به تو ردّ می شود، با او محشوری و خواهی عذاب آن را چشید. این ها جهنم اعمال که جهنم سهل و آسان و سرد و گوارا و مال کسانی است که اهل معصیت هستند، ولی برای اشخاصی که ملکه فاسده و رذیله باطله پیدا کردند. از قبیل ملکه طمع، حرص، جحود، جدال، شره، حب مال و جاه و دنیا و سایر ملکات پست، جهنمی است که نمی شود تصور کرد، صورتهایی است که در قلب من و تو خطور نمی کند که از باطن خود نفس ظهور می کند که اهل آن جهنم از عذاب آنها گریزان و به وحشت هستند. در بعضی از روایات موثقه است که در جهنم یک وادی است از برای متکبرها که او را «سقر» می گویند، شکایت کرد به خدای تعالی از شدت گرمی و حرارت و خواست از خدای تعالی که اذن دهد او را نفس بکشد، پس از اذن نفسی کشید که جهنم محترق گردید‏‎[4]‎‏.‏

‏گاهی این ملکات اسباب می شود که انسان را مخلد در جهنم می کند، زیرا که ایمان را از انسان می گیرند، مثل حسد که در روایات صحیحه ماست که ایمان را حسد می خورد، همان طور که آتش هیزم را می خورد‏‎[5]‎‏. و مثل حبّ دنیا و شرف و مال که در روایات صحیحه است که دو گرگ اگر در گله بی شبان رها شود، یکی از آنها در اوّل گله و یکی در آخرش، زودتر آنها را هلاک نمی کنند از حب شرف و حب دنیا که دین مؤمن را از او می گیرد.‏‎[6]‎‏ خدا نکند عاقبت معاصی منتهی بشود به ملکات و اخلاق ظلمانی زشت، و آنها منتهی شود به رفتن ایمان و مردن انسان با حال کفر، که جهنم کافر و جهنم عقاید باطله از آن دو جهنم بمراتب سخت تر و سوزانتر و ظلمانیتر است.‏

‏ای عزیز، در علوم عالیه ثابت شده است ‏‎[7]‎‏ که مراتب اشتداد غیر متناهی است هر چه تو تصور کنی و تمام عقول تصور کنند شدت عذاب را، از آن شدیدتر‏


کتابشرح چهل حدیث (اربعین حدیث)صفحه 21
‏هم ممکن است. اگر برهان حکما را ندیدی یا کشف اهل ریاضت را باور نداری، تو که بحمد الله مؤمنی، انبیا، صلوات الله علیهم، را صادق می دانی، تو که اخبار وارده در کتب معتبره ما را، که همه علمای امامیه قبول دارند، درست می دانی، تو که ادعیه و مناجات وارده از ائمه معصومین، سلام الله علیهم، را صحیح می دانی، تو که مناجات مولای متقیان، امیر المؤمنین، سلام الله علیه، را دیدی، تو که مناجات سید الساجدین، علیه السلام، را در دعای أبو حمزه دیدی، قدری تأمل کن در مضمون آنها، قدری تفکر نما در فقرات آنها. لازم نیست یک دعای طولانی را یک دفعه با عجله و شتاب بخوانی و تفکر در معانیش نکنی، بنده و شما حال سید سجّاد، علیه السلام، را نداریم که آن دعای مفصل را با حال بخوانیم، شبی یک ربع آن را، یک ثلث آن را، با حال بخوان و تفکر کن در فقراتش شاید صاحب حال شوی. از همه گذشته، قدری تفکر در قرآن کن ببین چه عذابی را وعده کرده که اهل جهنم از مالک می خواهند که آنها را بکشد، هیهات! که مرگ در کار نیست. ببین خدای تعالی می فرماید:‏‏ یا حَسْرَتی عَلی ما فَرَّطتُ فی جَنْبِ الله ‏‏.‏‎[8]‎‏ آیا این چه حسرتی است؟ که خدای تعالی با آن عظمت با این تعبیر ذکر می فرماید. تدبر کن در آیه شریفه قرآن، بی تأمل و تدبر از آن مگذر:‏‏ یومَ تَرَونَها تَذْهَلُ کُلُّ مُرْضِعَةٍ عَمّا أَرْضَعَتْ وَ تَضَعُ کُلُّ ذاتِ حَمْلٍ حَمْلَها وَ تَرَی النّاسَ سُکاری وَ ما هُمْ بِسُکاری وَ لکنَّ عَذَابَ الله شَدید‏‏.‏‎[9]‎‏ وصف روز قیامت را می کند می فرماید: «روزی که فراموش می کند هر شیر دهی از آنچه شیر می دهد، و می اندازد هر آبستنی بچه خود را، و می بینی مردم را مست، با اینکه آنها مست نیستند و لکن عذاب خدا سخت است.» درست تفکر کن عزیزم، قرآن نعوذ بالله کتاب قصه نیست، شوخی با شما نمی کند، ببین چه می فرماید؟ این چه عذابی است که عزیزها را از یاد می برد، حامله را بی بار می کند. آیا چه عذابی است که خداوند تبارک و تعالی با آن عظمت او را وصفت می کند به «شدت» و جای دیگر به «عظمت». چیزی را که خدای تبارک و تعالی که عظمت او حدّ و حصر ندارد و عزت و سلطنت او منتهی ندارد توصیف به شدت و عظمت کند آیا چه خواهد بود؟ خدا می داند عقل من و تو و فکر همه بشر از تصورش عاجز است. اگر مراجعه به اخبار و آثار اهل بیت عصمت و طهارت کنی و تأمل در آنها نمایی، می فهمی که قضیه عذاب آن عالم غیر از این عذابهایی است که فکر کردی. قیاس به عذاب این عالم کردن قیاس باطل غلطی است.‏


کتابشرح چهل حدیث (اربعین حدیث)صفحه 22
‏من برای تو یک حدیث شریف از شیخ جلیل القدر، صدوق طایفه، نقل می کنم که بدانی مطلب چیست، مصیبت چقدر است، با اینکه این حدیث راجع به جهنم اعمال است که سردتر از همه جهنمهاست. اولا باید بدانی که شیخ صدوق، که این حدیث از اوست، کسی است که تمام علماء اعلام از او کوچکی می کنند و او را به جلالت قدر می شناسند. آن بزرگوار کسی است که به دعای امام، علیه السلام، متولد شده. آن کسی است که مورد لطف امام زمان، علیه السّلام و عجّل الله تعالی فرجه، بوده، و نویسنده به طریقهای عدیده از بزرگان علماء امامیه، علیهم رضوان الله، متصل به شیخ صدوق حدیث را نقل می کند، و مشایخ بین ما و صدوق همه از بزرگان و ثقات اصحاب اند. پس اگر از اهل ایمانی باید به این حدیث عقیده مند باشی.‏

‏روی الصّدوق باسناده عن مولینا الصّادق، علیه السّلام، قال: بینا رسول الله، صلّی الله علیه و آله، ذات یوم قاعدا إذا أتاه جبرئیل، علیه السّلام، و هو کئیب حزین متغیّر اللّون فقال رسول الله، صلّی الله علیه و آله: یا جبرئیل ما لی أراک کئیبا حزینا؟‏

‏فقال: یا محمّد، فکیف لا أکون کذلک و إنّما وضعت منافیخ جهنّم الیوم. فقال رسول الله، صلّی الله علیه و آله: و ما منافیخ جهنّم یا جبرئیل؟ فقال: إنّ الله تعالی أمر بالنّار فأوقد علیها ألف عام حتّی احمرّت، ثمّ أمر بها فأوقد علیها ألف عام حتّی ابیضّت، ثمّ أمر بها فأوقد علیها ألف عام حتّی اسودّت، و هی سوداء مظلمة. فلو أن حلقة من السلسلة الّتی طولها سبعون ذراعا وضعت علی الدّنیا، لذابت الدّنیا من حرّها، و لو أنّ قطرة من الزّقوم و الضّریع قطرت فی شراب أهل الدّنیا، مات أهل الدّنیا من نتنها. قال: فبکی رسول الله، صلّی الله علیه و آله، و بکی جبرئیل، فبعث الله إلیهما ملکا، فقال: إنّ ربّکما یقرأ کما السّلام و یقول: إنّی أمنتکما من أن تذنبا ذنبا أعذّبکما علیه- انتهی.‏‎[10]‎‏ حاصل ترجمه حدیث شریف این است که «در بین اینکه روزی رسول خدا، صلّی الله علیه و آله، نشسته بود جبرئیل آمد در خدمتش، در صورتی که افسرده و محزون بود و رنگش متغیر بود. پیغمبر فرمود: «ای جبرئیل چرا تو را افسرده و محزون می بینم؟» گفت: «ای محمد، صلّی الله علیه و آله، چرا چنین نباشم در‏


کتابشرح چهل حدیث (اربعین حدیث)صفحه 23
‏صورتی که امروز گذاشته شد دمهای جهنم». پیغمبر خدا، صلّی الله علیه و آله، گفت: «چه چیز است دمهای جهنم؟» عرض کرد: «همانا خدای تعالی امر فرمود به آتش، بر افروخته شد هزار سال تا سرخ شد. بعد از آن امر فرمود به آن افروخته شد هزار سال تا سفید شد. پس از آن امر فرمود به آن، افروخته شد هزار سال تا سیاه شد و آن سیاه و تاریک است. پس اگر یک حلقه از زنجیری که بلندی آن هفتاد ذراع است گذاشته شود بر دنیا، هر آینه آب می شود دنیا از حرارت آن. و اگر قطره یی از زقوم و ضریع آن بچکد در آب های اهل دنیا، همه می میرند از گند آن.» پس گریه کرد رسول خدا، صلّی الله علیه و آله، و جبرئیل گریان شد. پس خدای تعالی فرستاد به سوی آنها فرشته [ای ]. عرض کرد: «خدای شما سلام می رساند به شما و می فرماید من ایمن کردم شما دو تن را از اینکه گناهی کنید که عذاب کنم شما را به واسطه آن.» ای عزیز، امثال این حدیث شریف بسیار است، و وجود جهنم و عذاب الیم آن از ضروریات جمیع ادیان و واضحات برهان است، و اصحاب مکاشفه و ارباب قلوب در همین عالم نمونه آن را دیده اند. درست تصور و تدبر کن در مضمون این حدیث کمر شکن، آیا اگر احتمال صحت هم بدهی، نباید مثل دیوانه ها سر به بیابان بگذاری؟ چه شده که ما این قدر در خواب غفلت و جهالتیم؟ آیا ملکی مثل رسول الله و جبرئیل بر ما نازل شده و ما را از عذاب خدا ایمن کرده؟ با اینکه رسول خدا و اولیاء او تا آخر عمر هم از خوف خدا قرار نداشتند و خواب و خوراک نداشتند. ولی کارخانه خدا از خوف غش می کرد. علی بن الحسین، علیهما السلام، امام معصوم، گریه ها و زاریهایش و مناجات و عجز و ناله هایش دل را پاره پاره می کند. ما را چه شده که هیچ حیا نکرده در محضر ربوبیت این قدر هتک حرمات و نوامیس الهی را می کنیم؟ ای وای بر ما و بر غفلت ما! ای وای بر ما و بر شدت سکرات موت ما! ای وای بر حال ما در برزخ و سختیهای آن، و در قیامت و ظلمتهای آن! ای وای بر حال ما در جهنم و عذاب و عقاب آن!‏

‎ ‎

کتابشرح چهل حدیث (اربعین حدیث)صفحه 24

  • . میرزا محمد علی فرزند محمد جواد حسین آبادی اصفهانی شاه آبادی (1292- 1369 ه. ق) فقیه، اصولی، عارف و فیلسوف برجسته قرن چهاردهم هجری. تحصیلات خود را در حوزه های اصفهان و تهران و نجف به پایان برد. اساتید وی برادرش شیخ احمد و میرزا محمد هاشم چهار سوقی در اصفهان و میرزا هاشم اشکوری و میرزا حسین آشتیانی در تهران و آخوند خراسانی، شریعت اصفهانی و میرزا محمد تقی شیرازی در نجف بودند. ابتدا در سامراء و سپس در قم و تهران به تدریس پرداخت و در قم بین سالهای 1347- 1354 ه. ق، حضرت امام خمینی (س) به درس عرفان و اخلاق ایشان حاضر می شد. حضرت امام از ایشان با احترام بسیار یاد می کرده اند. مرحوم شاه آبادی پس از مراجعت از قم در تهران اقامت گزید و به ارشاد نفوس پرداخت و در همان شهر وفات یافت و در جوار حضرت عبد العظیم حسنی، در مقبره مرحوم شیخ أبو الفتوح رازی مدفون گردید. از آثار اوست: شذرات المعارف، الانسان و الفطرة، القرآن و العترة، الایمان و الرجعة، منازل السالکین، حاشیه بر کفایه.
  • . رشحات البحار، کتاب الانسان و الفطره.
  • . ( کهف 49).
  • . عن أبی عبد الله( ع) قال: إنّ فی جهنّم لوادیا للمتکبّرین یقال له،« سقر» شکی إلی الله عزّ و جلّ شدّة حرّه و سأله أن یأذن له أن یتنفس. فتنفّس فأحرق جهنّم. اصول کافی، ج 2، ص 310،« کتاب ایمان و کفر»،« باب کبر» حدیث 10.
  • . عن أبی عبد الله( ع) قال: إنّ الحسد یأکل الایمان، کما تأکل النّار الحطب. اصول کافی، ج 2، ص 306،« کتاب ایمان و کفر» باب حسد، حدیث 2.
  • . عن أبی جعفر( ع) قال: ما ذئبان ضاریان فی غنم لیس لها راع، هذا فی أولها و هذا فی آخرها بأسرع فیها من حبّ المال و الشرف فی دین المؤمن. اصول کافی، ج 2، ص 315،« کتاب ایمان و کفر»،« باب حب الدنیا و الحرص علیها»، حدیث 2 و 3.
  • . صدر المتألهین و دیگر حکیمان الهی این حقیقت را در اسفار علمی خود بیان کرده اند. اسفار ج 1، ص 45، 65، 69.
  • . « افسوس بر کوتاهیهایم در حق خداوند!»( زمر 56).
  • . ( حج 2).
  • . علم الیقین،« مقصد» 4، باب 15، فصل 1، ص 1032.