میزگرد احیاء تفکر دینی از منظر جامعه شناسی سیاسی (۲)

                 میزگرد احیای تفکر دینی از منظر جامعه شناسی سیاسی(2)[1] 

‏ ‏

دکتر حاضری:‏ طبق دستور قبلی، ما امروز در مورد سه محور از مباحث بروشور کنگره تأمل می نماییم. این سه مسأله عبارتند از: امام خمینی و تحول تاریخی جهان معاصر، امام خمینی و آینده انقلاب جهانی اسلام، رسالت انقلاب اسلامی ایران در انقلاب جهانی اسلام. به هر حال دوستان مستحضر هستند که سئوالهایی از این قبیل موضوعیّت دارد و مطرح می شود که وقوع انقلاب اسلامی ایران، آیا اساساً یک پدیده ای دوران ساز به مفهوم خاص تاریخی اش هست، اگر هست به چه مقدار؟ چه میزان و به چه صورت؟ و اگر نیست، احتمالاً استدلالها یا صحبتهایی که دیگران می کنند چگونه پاسخ داده می شود؟ ‏

آقای هادیان:‏ به نظر من انقلاب اسلامی انقلابی بسیار مهم بوده است و نقطة عطفی مهم در تاریخ ایران به شمار می آید. البته منظور من آن نیست که با وقوع انقلاب همه چیز عوض شده بلکه هنوز در بعضی حوزه ها تداوم و استمرار را بیشتر می توان دید تا انقطاع و گسستگی را. اما در مورد تأثیر انقلاب اسلامی بر منطقه و جهان، مسلماً نمی توانیم تأثیری را که انقلاب اسلامی داشته است نادیده بگیریم. اما اینکه بگویم این تأثیری بر کل دنیا و بر ساختار قدرت جهانی داشته است و تغییر و تحولی اساسی بر ساختار تأسیس شدة نابرابر جهان گذاشته است، اعتقادی ندارم که در حال حاضر تأثیر تا به این حد و در این سطح باشد. اگر نگاهی به نقشة ژئوپلتیکی جهان بیندازیم و توان استراتژیک و جایگاه قدرت کشورها و ساختار سلسله مراتبی نظام جهانی را مد نظر داشته باشیم، آنگاه در خواهیم یافت که اصلاً چنین انتظاری که تأثیر در این سطح باشد، انتظار معقولی نیست. بلی شاید بتوان این انتظار را داشت که در درازمدت انقلاب اسلامی بر جهان اسلام تأثیر عمیقی بگذارد بطوری که جهان اسلام در مجموع به یک قطب قدرت تبدیل شود. اما به نظر من بهتر آن است که در مورد چیزهایی که احتمالاً تا‏


تأملی بر احیاء تفکر دینی (مجموعه مصاحبه ها و میزگردها)کنگره بین المللی امام خمینی (س) و احیاء تفکر دینیصفحه 151
‏ ده، پانزده سال آینده اتفاق می افتند بحث نماییم. ‏

‏بنابراین به طور خلاصه باید گفت که تأثیر انقلاب اسلامی بر ایران، منطقه و جهان اسلام بسیار زیاد بوده است. اما تأثیر آن به حدی نبوده است که ساختار قدرت جهانی را دگرگون کند. خصوصاً اگر والرستینی به قضیه نگاه کنیم و به یاد آوریم که حتی فروپاشی شوروی سابق که یک ابرقدرت مهم بود، تغییر عمده ای را در این ساختار نداده است. من بیشتر از این زاویه به مسأله نگاه می کنم. ‏

آقای زرگری نژاد: ‏در پاسخ پرسشی که حضرتعالی طرح کردید، باید گفت که ما موضوع را یک بار از زاویه علایق و آرزوها و آرمانهای خودمان به عنوان مسلمان ایرانی و مشتاق به نقش دگرگون ساز انقلاب در پهنة کشورهای جهان می نگریم و یکبار هم از منظر تبیین یک پدیده اجتماعی؛ پدیده ای به نام انقلاب اسلامی ایران و صرف نظر از آنکه ما به آن تعلق داریم یا خیر. ‏

‏بدیهی است از زاویه نگاه نخست اشتیاق همة آن است که انقلاب بتواند شالودة یک دوران جدید، دورانی که تاریخ بشری را با ایمان و اعتقاد ورق می زند، قرار گیرد. اما اگر از زاویة اشتیاق و آرمان خودمان به مسأله نگاه نکنیم و موضوع را از منظر واقعیت مورد بحث قرار دهیم، پاسخ ما به پرسش چه مثبت باشد و چه منفی، پاسخی است که آینده صحت  و سقم آن را روشن خواهد کرد. بدیهی است اگر ما بتوانیم در پهنة عمل و اجرای هدفها و تحقق آرمانها، به ارائه یک نمونه مطلوب در نوسازی برسیم، آن نمونه می تواند الگوی حرکت سایرین، خصوصاً مسلمین قرار گیرد و آنگاه در تبعیت از راه و روش ما و پس از تغییر بافت مناسبات موجود در پهنه کشورهای مختلف، امید داشت که در آینده مورخان بتوانند بگویند که انقلاب دوران جدیدی را در عرصه تاریخ آغاز کرد و پدید آورد. پس موضوع فعلاً ماهیت «امکانی» دارد به این معنی که همانند یک «ممکن» می تواند دو نوع وجود و هستی پیدا کند.‏

‏آرزوهای دوران ساز شدن انقلاب اسلامی، گرچه به عنوان یک بحث در مقام ‏‏واقعیت، چنانکه گفتم منوط به آینده است و سلباً و یا ایجاباً  در«اکنون» نمی توان از آن سخن گفت، اما در همان حال متکی به روند حرکت اکنون ما هم هست. دقت کنید: اگر همین پرسش را از نخستین مسلمانان که در پشت دروازه های مدائن قرار داشتند، ‏‏می پرسیدید، آنان یک بار می توانستند به موضوع از زاویة آرزوهای خود نگاه کنند و یک ‏


تأملی بر احیاء تفکر دینی (مجموعه مصاحبه ها و میزگردها)کنگره بین المللی امام خمینی (س) و احیاء تفکر دینیصفحه 152
‏بار هم از منظر واقعیت از زاویه دوم طبعاً آنان در سال17 هجری نمی توانستند حکم کنند و یا بیان دارند که حرکت آنان به سوی مرزهای امپراطوری ساسانی، مبدأ دوران تاریخی جدیدی در تاریخ ایران خواهد شد. اما اکنون  ما  می توانیم با قاطعیت بگوییم که دوران اسلامی تاریخ ایران با نخستین حمله ای مسلمین به نظام ساسانی آغاز شد. ‏

‏همین سخن را می تواند درباره انقلاب کبیر فرانسه نیز گفت. نه رهبران انقلاب کبیر فرانسه و نه طرفداران آن در اولین دهه های انقلاب می توانستند از خصلت دوران سازی انقلاب کبیر فرانسه برای تاریخ اروپا سخن بگویند. این روند حوادث آینده بود که نشان داد که آن انقلاب برای تاریخ اروپا دوران ساز شد. پس کوتاه سخن آنکه: 1- آرزوی ما آن است که انقلاب اسلامی، دوران ساز گردد. 2- در پهنه واقعیت، قضاوت، به آینده موکول است. 3- برای آنکه بتوانیم انقلاب اسلامی را به حرکتی دوران ساز تبدیل کنیم، باید در چارچوب نظامهای جهانی، ارزشها، آفرینشها، خلاقیتها و باید درچارچوب نظامهای جهانی، ارزشها، آفرینشها، خلاقیتها باشد، و باید در جهت تعمیق پیامهای انقلاب حرکت کنیم. ‏

آقای حاضری: ‏شاید برای روشن شدن سؤال بد نباشد، عرض کنم همانگونه که دوستان مستحضر هستند، کسانی چون آلوین تافلر در کتاب جابجایی قدرت، حداقل این را مطرح می کنند که انقلاب و امام می تواند، نه علت، بلکه سمبل یا نشانة یک دوران گذرا باشد که دیگر دوران به اصطلاح عملکرد ملتها به عنوان واحد رفتار سیاسی سرآمده و در یک عصر جدیدی هستیم که دیگر مناسبات بین المللی که براساس معاملة ملتها بود به هم ریخته است. ‏

‏به عنوان مثال، او مسأله فتوای امام دربارة سلمان رشدی را ذکر می کند و گیجی و ناتوانی دنیای غرب برای مقابله با آن را ناشی از آن می داند که مجامع بین المللی که بر اساس مبادله و برقراری رابطة بین «واحدهای ملی» به معنای رایج آن به وجود آمده اند نمی توانند در موضوعی که نشانگر روابط فراملّی است و ارتباط بین تمدنها با ایدئولوژیها را فراتر از مرزهای ملی تعقیب می کند کارآیی داشته باشند. در اینجا می بینیم تافلرها، اگر چه مایل نیستند امام را به عنوان علت یا عامل ایجاد تغییرات وسیع در مناسبات جهانی مطرح کنند امّا لااقل مواضع ایشان را به عنوان شاهد یا نشانه ای از بروز تحولات بسیار عمیق در این زمینه ذکر می کنند. همینطور شاهد تغییرات نسبتاً وسیع در ‏


تأملی بر احیاء تفکر دینی (مجموعه مصاحبه ها و میزگردها)کنگره بین المللی امام خمینی (س) و احیاء تفکر دینیصفحه 153
‏استراتژی قدرتها و جبهه بندیها برای مقابله با آنچه که آنها خطر رادیکالیسم یا بنیادگرایی اسلامی می نامند هستیم. آیا مجموعه این مسائل نمی تواند به عنوان ادلّه یا شواهدی برای تأکید بر عمق تحولات ناشی از حرکت امام و انقلاب محسوب شود؟‏

آقای زرگری نژاد: ‏از حضرت رسول اکرم روایت شده است که: ‏لو لم یبق من الدنیا، الا یوم واحد لطّول الله ذلک الیوم، حتی یلی ذلک الخلیفه‏اگر از عمر جهان جز یک روز هم نمانده خداوند آن یک روز را چنان طولانی خواهد کرد تا آن خلیفه الهی ظهور کند و جهان را از عدالت مالامال نماید. ‏

آقای حاضری:‏ اگر به مسأله ای که طرح فرمودید از زاویة اعتقاداتمان نگاه کنیم، قهراً انقلاب اسلامی ایران، یک گام بزرگ است برای نزدیک شدن به آن انتظار جهانی، اما شما سئوال خود را با دوران آغاز می کنید. پس وقتی می فرمایند: «دوران» آن وقت پاسخ این است که نزد اهل تاریخ دوران معنای مبهمی ندارد، دوران یعنی بخشی از گسترة تاریخ که هویتی کاملاً متفاوت از قبل دارد. مانند دوران تاریخ ایران اسلامی در قیاس با گذشته تاریخ ایران، یعنی عهد باستان. در دوران اسلامی و پس از ورود اسلام، هم نظام سیاسی گذشته از میان می رود، هم ساخت اقتصادی و اجتماعی جامعة گذشته، هم ارزشهای فرهنگی و باورهای مبتنی بر عقاید زردشتی با پیروزی انقلاب کبیر فرانسه هم در حقیقت دوران جدیدی آغاز شد که در آن دوران حاکمیت اشرافیت قدیم، نظام فئودالی، باورهای شکل گرفته در قالب همان مناسبات گذشته، جای خود را به حاکمیت بورژوازی، مناسبات جدید سرمایه داری، ارزشهای فرهنگی جدیدی دادند. ‏

‏عرض شد که انقلاب اسلامی یک تحول بسیار عظیم در دنیای اسلام بود و در ماهیت و قابلیت خود هم قادر است که دوران ساز گردد، اما تفاوت است میان آرزوهای ما و واقعیت، آنهم واقعیتی که در آینده چهره خواهد نمود. به گمان من انقلاب اسلامی جوهر آن را داشته و دارد که مبدأ عطفی در تاریخ بشری شود، چنانکه در شیوه غلبه بر نظام ستمشاهی، در مردمی بودن آن، و بسیاری خصایص دیگر، نقطه عطف گردیده است، اما به هر حال برای آنکه انقلاب اسلامی دوران ساز شود، باید بتواند، اکنون را خوب بسازد و الگویی شود برای سایر کشورها.‏

آقای هادیان: ‏لازم است به چند نکته اشاره کنم. اولاً باید میان آرمانها و آرزوها، واقعیتها و آنچه وقوع آن محتمل است قائل به تفکیک شویم. ثانیاً با بحثهای آقای دکتر ‏


تأملی بر احیاء تفکر دینی (مجموعه مصاحبه ها و میزگردها)کنگره بین المللی امام خمینی (س) و احیاء تفکر دینیصفحه 154
‏در این مورد موافقم که در بحثهای مربوط به آینده گاه گزاره هایی علمی است که به اصطلاح امکان پذیر است و تحقق آنها در آینده ممکن است. غیر از مساله امکان، مساله احتمال مطرح است که در این مورد باید خاطرنشان کرد که گاه مجموع گزاره هایی که ناظر به آینده است ممکن است از استحکام منطقی لازم هم برخوردار نباشند و بیشتر بر اساس بصیرت یا تجربه فردی یا ذوق شخصی بیان شده باشد اما به هر حال به درجات مختلفی از احتمال، ممکن است رخ دهد. ثالثاً، در مورد مساله تأثیر گذاری انقلاب باید توجه داشت که ابعاد این تأثیر گذاری متفاوت است، انقلاب بی تردید از نظر معنوی بسیاری از مسلمانان و خیلی از انسانها را در سراسر جهان تحت تأثیر قرار دادهاست یا مثلاً انقلاب می تواند باعث ظهور تلقی های جدیدی از دین هم بشود که نمونه آن مثلاً در الهیات رهایی بخش هم دیده می شود. اما یک بعد دیگر مساله انتظاراتی است که از تأثیرات و تحولات ناشی از انقلاب داریم. به قول تامس گرین در کتابش در مورد انقلاب، زمینه شروع انقلاب تصویری است که انقلابیون از عدالت در ذهن دارند، یعنی انقلاب از یک آرمان آغاز می شود. طبعاً مساله برای خود فرد انقلابی مسلمان که می خواهد شهید بشود و شخص تحلیلگر یا مشاهده گر تا حدی متفاوت است. ممکن است نظاره گر نتواند خیلی از رفتارهای فرد انقلابی را درک کند، نتواند آرمانها و ایدالیسم فرد انقلابی را بفهمد، ممکن است برای خیلی رفتارهایی که مشاهده می کند نتواند توضیحی بر اساس محاسبه عقلانی بیابد. به همین ترتیب فرد انقلابی ایدالهایی دارد که تصور می کند کاملاً قابل تحقق است. ممکن است حل مشکلات را بسیار ساده ببیند و فکر کند که با از میان رفتن رژیم حاکم و رفتن شاه همه مسائل از مسائل اقتصادی و سیاسی تا مسائل فرهنگی و... همه خیلی سریع حل خواهد شد. ما به عنوان افرادی انقلابی چنین تصوراتی داشتیم و بر همان اساس عمل می کردیم اما حال وقتی که من به عنوان محقق و یک تحلیل گر می خواهم برگردم و در نگاه به تاریخ ببینم که چه اتفاقی افتاده و چه شده، در می یابم که خیلی از انتظارات من نامعقول بوده است. در بسیاری از حوزه های زندگی اجتماعی، اقتصادی و... گسستی ناگهانی نمی تواند رخ دهد. حرف انقلاب و سرنگونی رژیم شاه نمی تواند به معنای گسست کامل از پیشینه تاریخی باشد. تغییر خیلی از ساختارها زمان طولانی و توان فوق العاده ای می طلبد. پس انتظاراتی که ما تحت شرایط خاصی داشتیم، تا حدی تعدیل شده است. ‏


تأملی بر احیاء تفکر دینی (مجموعه مصاحبه ها و میزگردها)کنگره بین المللی امام خمینی (س) و احیاء تفکر دینیصفحه 155
‏اما از این نظر که ما در چه حوزه هایی متفاوت خواهیم بود باید بگویم که در اصل، فرهنگ مرکب از سه بخش اصلی شناختی(‏‎(congenitive‎‏ ارزشی، هنجاری، و آداب و رسوم است. از نظر شناختی حداقل در برخی ابعاد روندی همگن ساز دیده می شود یعنی همه جوامع به تدریج تا حد زیادی به هم شباهت می یابند و این به علت سلطه علم اثبات گرا(‏‎positivist‎‏) است که شناخت نوع بشر را در همه جهان به هم نزدیک کرده است. به عبارت دیگر تفسیری که ما از واقعیت می کنیم تفسیری است علمی. امروز در همه جهان از ترکیه، چین و ایران تا آمریکا و اروپا همه با فیزیک، شیمی و سایر علوم جدید سر و کار دارند و در مدارس مواد درسی بسیار مشابهی تدریس می شود تفسیری از جهان که به ما فروخته می شود و به ما تعلیم داده می شود، تفسیری است شبیه به تفسیری که در سایر نقاط جهان ارائه می گردد. ساختار نظام آموزشی، رادیو، تلویزیون و... همه اینها در ابعادی به همگنی بخش عظیمی از بعد شناختی فرهنگ در سراسر جهان کمک می کنند. در عرصه برخی از ارزش ها و بعضی هنجارها هم تا حدی این شباهت به تدریج ایجاد می شود و این روند باعث شباهت یافتن جوامع مختلف شده است. برای مثال امروز ارزشها و مفاهیمی چون آزادی یا دموکراسی در قانون اساسی بسیاری از کشورهای جهان آمده است و با وجودی که خاستگاه این مفاهیم غرب بوده است می بینم که به درجاتی جنبه جهان شمولی پیدا کرده اند و حداقل در بعد نظری تا حدی اتفاق نظر در مورد آنها وجود دارد. اما در عرصه آداب و رسوم است که تمایزها حفظ می شود و این به عامل هویت بخش تبدیل می شود یعنی گروهها و جوامع مختلف را از یکدیگر متمایز می سازد. یعنی در مقابل روندهای عام گرای (‏‎Universalism‎‏) بالا، روندهای منطقه گرایی و محلی گرایی(‏‎Localism‎‏) را می بینیم. در نتیجه این روند است که مثلاً بر هویت های قومی تأکید می شود. همین ویژگی است که به ما هویت می دهد.‏

‏اما این مسأله پیش می آید که چرا ما به این سمت می رویم؟ یه نظر من یکی از ویژگیهای تجدد یا مدرنیته همین است که با وجود برخی روندهای عام براساس یک سلسله ویژگیهای خاص تفاوت ها ایجاد می شود و این تفاوت ها زمینه ساز شکل گیری هویت ما است. پس در شرایطی که در عرصه ای شبیه به هم می شویم، در عرصه ای دیگر بسیار ویژه و خاص می مانیم. قبلاً بحثی داشتیم بر این مبنا که می توان تاریخ غرب را به نحوی بازسازی کرد که از کارگزاران تاریخی(مانند کانت، هیگل و دکارت) و نقشی ‏


تأملی بر احیاء تفکر دینی (مجموعه مصاحبه ها و میزگردها)کنگره بین المللی امام خمینی (س) و احیاء تفکر دینیصفحه 156
‏که آنان در ساختن اندیشه و تفکر دوران جدید داشته اند اثری نباشد. مثلاً اگر شما از دیدگاه والرستین به تاریخ نگاه کنیم، می بینید که بازسازی یی که او از تاریخ کرده خیلی ساختارگرا است و نقش انسان به عنوان کارگزار(‏‎Agent‎‏) و کنشگر آگاه (‏‎Actor‎‏) در آن خیلی کم لحاظ شده است. بدین ترتیب ساختارها محدودکنندة کارگزاران هستند. با این مقدمه به صحبت شما بر می گردم. این نظامی که از چهار سر، پانصد سال پیش به وجود آمده و پیوسته خود را باز تولید می کند، به سادگی و با وقوع یک انقلاب(حتی انقلابهای مهمی نظیر انقلابهای اکتبر و فرانسه) دگرگون نمی شود این انقلابها نقش چندانی در بوجودآوردن این نظام و در تداوم و شکل گیری خاص آن نداشته اند. انقلاب ایران نیز به همین گونه است و در نظام جهانی و باز تولید آن، تغییر چندانی نداده است. بنابراین از دیدگاه والرستین انقلاب ها در کل نظام جهانی دگرگونی چندانی بوجود نمی آورد. ‏

‏اما از دیدگاه اسکاچپول انقلابها می توانند جایگاه منزلتی کشورها را تغییر دهند مثلاً کشوری را از پیرامون به شبه پیرامون و یا به مرکز بفرستد. این دیدگاهی دیگر است. مثلاً فرض کنید که چرا روسیه تزاری(و بعداً اتحاد شوروی) از موقعیت پیرامونی و شبه پیرامونی به مرکز ارتقاء پیدا کرد. شاید بتوان گفت انقلاب اکتبر از عوامل مؤثر در این تحول بوده است. اما انقلاب اکتبر با وجودی که در تغییر جایگاه این کشور در نظام جهانی تأثیر داشت، تأثیری در ساختار کلی نظام نداشت. به همین ترتیب، انقلاب ما نیز علی القاعده نمی تواند تغییر عمده ای در ساختار نظام جهانی ایجاد کند. بنابراین اگر از ‏‏دیدگاه والرستین بخواهیم به مسأله نگاه کنیم، انقلاب ما شاید به تعبیر او تأثیر چندانی از نظر"دوران سازی" نداشته باشد. البته ما مکلف نیستیم که خود را در چارچوب دیدگاه والرستین محدود کنیم و طیعاً در این صورت خواهیم دید که به طرق مختلف، انقلاب اسلامی ایران پدیده ای مؤثر بوده است که البته بیشترین تأثیر آن را باید در سطح منطقه ای و نیز در میان مسلمانان جهان جستجو کرد. اما تأثیر دوران ساز انقلاب اسلامی را در کوتاه مدت نمی توان تعیین کرد و تحولات آینده را نمی توان به شکل دقیق و علمی پیش بینی کرد. ‏

آقای حاضری: ‏من از همین جا وارد محور بعدی بحث می شوم، که طبعاً بی ارتباط با بحث قبلی نیست. اما بحث از اینجا دنبال می شود که جامعه اسلام و مسلمین تا قبل ‏‏از وقوع انقلاب یعنی تا دو دهة قبل، عمدتاً در جستجوی راه نجات و راه رستگاری بودند‏


تأملی بر احیاء تفکر دینی (مجموعه مصاحبه ها و میزگردها)کنگره بین المللی امام خمینی (س) و احیاء تفکر دینیصفحه 157
‏ و یک راه هایی را جستجو می کردند که احتمالاً در مجموعة راه هایی که جستجو می شد، یکی از وجوهش یک نوع توجه به دین و یا بعضاً توجه ابزاری به دین بود اما لااقل این مقدارش را می توانیم تفاهم کنیم که وقوع انقلاب اسلامی این دیدگاه را که در این راه ها و راه حلهایی که جستجو می شد ایده بازگشت به دین و هویت دینی و به یک معنای خاصه اش حکومت دینی را تقویت کرد و الان در خیلی از نقاط دنیا که برجسته ترین سمبلش ترکیه است با آن سابقه و گرایشهای ضد دینی شدیدی که داشته است، این حرکت گرایش دین را مشاهده می کنیم. سؤالی که مطرح می شود این است که شما فکر می کنید که امام خمینی ماهیتاً چه مقدار ایده ها، افکار و یا نظام اسلامی را که دنبالش بود اختصاصاً تعریف شیعی دارد و غیر قابل تعمیم و تسری به بقیه دنیاست. و یا نه، اساساً محور هایی که مطرح شده، قابل تعمیم است. علی رغم اینکه می تواند جلوه ها و شرایط خاص خود را برای بقیة مناطق دنیا داشته باشد. به عبارت دیگر بر می گردم به آن مقاله ای که آقای حمید عنایت در اوائل انقلاب نوشت که تئوری ولایت فقیه امام خمینی، جلوة شیعیش خیلی کم است، یعنی هر کس اصل پیامبری و اصل اعتقاد به دین و حاکمیت دین را بخواهد چاره ای جز انتخاب الگوی ولایت فقیه ندارد. این بحث را می خواستم به آقای دکتر زرگرنژاد واگذار کنم .‏

آقای زرگر نژاد:‏ گمان من این است که بخش اعظم بحثهای حاضر ما، نظری است. شاید بتوان گفت که برای اثبات یا نفی هر کدام از این بحثها تا مدتهای مدیدی از بررسی و تدقیق و گفتگو لازم است. تکرار می کنم که ما در سال 17 هجری در مدائن بودیم و آنجا این سئوال را مطرح می کردیم که آیا اسلام می تواند در ایران دوران ساز شود. شاید با عنایت به واقعیت، پاسخ این بود که خیر، شاید برخی دیگر می گفتند که حتماً خواهد شد، اما به هر حال آن پاسخها همه فرضیه بودند و هیچگاه نمی توانستند واقعیت بعدی را دقیقاً بیان دارند.‏

‏من با فرمایشات آقای دکتر خوشرو موافقم، شرایط منطقه ای و بین المللی برای ما ‏‏دشواریهای فراوانی را آفریده است، اما چه آن شرایط را مستمر بدانیم و چه اصلاً آنها را انکار کنیم و نادیده انگاریم، به گمان من اولاً پاسخ دقیق به این پرسش هم موکول به آینده است و هم برای حرکت در جهت آرزوها ما باید بتوانیم بر مشکلات فعلی غلبه کنیم؛ باید پیامهای کاملاً روشن و جذابی در عمل برای جهان داشته باشیم. ما شعارهای‏


تأملی بر احیاء تفکر دینی (مجموعه مصاحبه ها و میزگردها)کنگره بین المللی امام خمینی (س) و احیاء تفکر دینیصفحه 158
‏ انقلاب را به حد وسیعی در سطح جهانی مطرح کرده ایم. باید به دنیا نشان دهیم که بر بنیاد همین ارزشها زندگی می کنیم، جامعه جدیدی آفریده ایم. جامعه ای که با حفظ ارزشها، رو به شکوفایی رفته و رفاه  و آ سایش مادی و معنوی آفریده است. انقلاب اسلامی تا کنون بسیاری از مشکلات را در عرصه منطقه ای و بین المللی پشت سرگذاشته است، پس بالقوه توانایی و استعداد آن را نیز دارد که بتواند در عرصة حیات منطقه ای و جهانی راه جدیدی را بگشاید و یا راه گشوده شده را با تعمیق و قدرت ادامه دهد.‏

آقای حاضری: ‏خیلی ممنون، من همین جا بحث را جمع می کنم و به این‏ ‏موضوع می پردازیم که ما مواضع مختلف یا به اصطلاح گفتمانهای مختلفی را از رسالت یا رابطة انقلاب اسلامی ایران با بقیة امت اسلامی داریم. و برداشتهای متفاوتی هم از خود مواضع حضرت امام مطرح می شود. در این زمینه سوال من این است که فکر می کنید که اگر بخواهیم به امام وفادار بمانیم، تلقی امام از نقش جمهوری اسلامی در رابطه با بقیة کشورها به کدام یک از این تعابیر یا دیدگاههای زیر نزدیک است. نظریه ام القری یا تأکید صرف بر تقویت خود، نظریه تأکید‏ ‏برحمایت‏ ‏و پشتیبانی از امت اسلام و لومتضمن خسارتها و آسیبهایی برای خودمان باشد. نظریه لزوم حمایت نظامی از حرکتها یا به اصطلاح صدور نظامی انقلاب و بالاخره این برداشت که منظور از صدور انقلاب، صدور ایده و اندیشه یا فرهنگ انقلاب است؟‏

‏شما فکر می کنید امام بیشتر به کدام یک از این ایده ها متمایل بودند؟‏

آقای هادیان:‏ تصورمن این است که حضرت امام (س) تمایل بیشتری داشتند که به سوی ایجاد وحدت  بین ملتها وکمک کردن به دیگر ملتها بروند. در مورد تئوری ام القری، اگر در این اواخر به آن رسیده باشند نمی دانم، ولی تا مرحله ای که در ذهن دارم، در اولویت ایشان نبود. البته ممکن است با این  امرکه نمونه ای اینجا بسازیم و الگوی خوبی باشد و روی بقیه هم تاثیر بگذارد، مخالف نبوده باشند. اما امام(س) فراتر از این می رفتند و اعتقاد داشتند که باید مستقیماً به دیگران کمک کرد تا در مجموع وحدتی و جنبشهایی در بین ملتها ایجاد شود. برای تسهیل در امر وحدت بین مسلمین یادم می آید که ایشان می فرمودند حتی هنگام نماز خواندن در مکه، اگر مهر نگذاشتید، اشکال ندارد، یعنی در مورد چیزهایی که ما کاملاً پذیرفته بودیم و از پذیرفته شده های مذهب ما بود انعطاف نشان می دادند تا وحدت در کل جهان اسلام ایجاد شود. شما ‏‏کمتر فقیه ‏


تأملی بر احیاء تفکر دینی (مجموعه مصاحبه ها و میزگردها)کنگره بین المللی امام خمینی (س) و احیاء تفکر دینیصفحه 159
‏شیعه ای را می توانید پیدا کنید که تا این حد انعطاف نشان داده باشد. در هر صورت ایشان به این مسأله که بین ملتهای مسلمان وحدت ایجاد شود عنایت کامل داشتند و این باور و اعتقاد و آرمانشان بود. البته حضرت امام(س) به عنوان مسئول دولت بخوبی می دانستند که واقعیتها چیز دیگری است. واقعیتها این است که دولتها آنجا سر کارند و اگر هم قرار است کاری بشود، و اگر قرار است عمل مشترکی علیه اسرائیل انجام بشود یا عمل مشترکی در سازمان ملل انجام شود، این دولتها هستند که قدرت را در دست دارند و باید کاری انجام دهند. لذا به این مسأله تکیه داشتند که در ارتباط با دولتها وارد گفتگو بشوند. بنابراین اگر بخواهیم صحبتها را خلاصه کنیم، باید بگوییم که شاید ایشان مخالف تئوری ام القری نبودند ولی نظر ایشان خلاصه در این تئوری نمی شد.‏

آقای زرگری نژاد: ‏من هم در نظریه و تئوری ام القری با نظر آقای دکتر موافقم. فکر می کنم در ارتباط با پرسشی که طرح فرمودید، در صورتی که بتوانیم در این شرایط از حافظة خود کمک بگیریم و فقط براساس حافظة فرارم سخن بگوییم، لااقل می توانم بگویم که حضرت امام بر سر مسائل زیر، آنهم پس از قیام 15 خرداد حساسیت فراوان داشتند. کوشش حضرت امام(س) از همان زمان این بود که این سخنان را در میان مسلمین، تبدیل به یک باور جدی کنند: ضرورت وحدت مسلمین، ید واحده شدن آنان اعتصام آنان به حبل الله، خاصه در عرصه ستیز با دشمن مشترک آنان یعنی آمریکا حضرت امام کوشش وسیعی داشتند تا ملتهای مسلمان دریابند که اگر دولتهای آنان، راه تسلط دشمن را بر ثروتهای ملی آنان - فی المثل نفت ‏‏–‏‏ مسدود کنند، چه ضربه ای جدی به دشمن وارد خواهد شد و چه احساسی از توانمندی در میان مسلمانان پدید خواهد آمد. امام بر سر مقاله صهیونیسم و دشمنی ذاتی صهیونیسم با مسلمین و ضرورت امحای قدرت صهیونیستی تأکید فراوان کردند.‏

‏بازگشت به هویت اسلامی و باور به خویشتن و تواناییها و خلاقیتهای ملی از جمله محورهای مهم اندیشة امام(س) بود. حضرت امام(س) حکومت را برای دردمندان و نیازمندان می خواستند بر زی طلبگی، ارزش مردم عادی و وفاداریهای آنان به انقلاب تأکید فراوان داشتند. برای حضرت امام(س) همواره کوخ نشینان بر کاخ نشینان فضیلت داشتند. از دیدگاه حضرت امام(س)، اصل حکومت تنها زمانی ارزش داشت که وسیله ای باشد برای احقاق حق و امحای باطل. ‏

                                                                 و الحمدلله رب العالمین       

‏    ‏

 

تأملی بر احیاء تفکر دینی (مجموعه مصاحبه ها و میزگردها)کنگره بین المللی امام خمینی (س) و احیاء تفکر دینیصفحه 160

  • - این میزگرد تحت عنوان احیای تفکر دینی از منظر جامعه شناسی سیاسی با حضور اساتید محترم آقایان دکتر حاضری، دکتر هادیان، دکتر زرگرنژاد تشکیل گردید.