میزگرد «احیاء تفکر دینی در واقعیت اجتماعی»

                         میزگرد ‏«‏احیاء تفکر دینی در واقعیت اجتماعی‏»‏‎[1]‎‏  ‏

‏ ‏

آقای قادری: ‏دو تعبیر اصلاح و احیاگری را باید با هم ذکر کرد، لذا باید در دو میدان بحث شود؛ هم در میدان احیاگری و هم در میدان اصلاح. ‏

‏مسألة مهمی که مورد غفلت قرار گرفته، این است که حضرت امام(س) بیش از این که در ایران مؤثر باشند، در خارج از ایران تأثیر گذاشتند.‏

‏ابتدائاً باید در نظر داشت که چهار مقولة ذیل از مقولات جدّی نظام بین الملل می باشد:  ‏

‏1- حفظ محیط زیست‏

‏2- خلع سلاح‏

‏3- حقوق بشر ‏

‏4- تجارت بین المللی‏

‏در تجارت بین المللی هیچ ردّ پایی از اندیشه های حضرت امام خمینی(س) نمی بینیم. امّا در سه مقولة دیگر که در نظام نوین بین الملل داخل شده است ‏‏–‏‏ و اسم نظام نوین را نظام سیّال گذاشته و سیّالیت آن را هم مدیون انقلاب اسلامی می دانم ‏‏–‏‏ حضرت امام خمینی(س) نظر دارند و هر سه آنها برای ما مطرح است، یعنی نظام فعلی بین الملل متأثر از اندیشه های حضرت امام خمینی(س) است و این مطلب را باید خیلی پررنگ مطرح کرد و اجازه داد که در این مقولات جدّی نظام بین الملل، گستردگی ردّ پای امام راحل(س) مشخّص شود. ‏

‏در بحث «ولایت فقیه»، حضرت امام خمینی(س) به تفکیک قوا معتقد بودند و فکر می کنم که جهان به آستانه ای از مراودات و پیچیدگی ها رسیده که باید قوا را به چهار قسم تقسیم کرد: ‏


تأملی بر احیاء تفکر دینی (مجموعه مصاحبه ها و میزگردها)کنگره بین المللی امام خمینی (س) و احیاء تفکر دینیصفحه 115
‏1- قوة مجریّه ‏

‏2- قوة مقنّنه ‏

‏3- قوة قضائّیه‏

‏4- رهبری ‏

‏رهبری را نباید به قوة مجریّه داد، زیرا در این صورت کار، مشکل تر، و برای همة جوامع بشری گرفتاری ایجاد می شود؛ و طبیعتاً به قوة قضائیّه هم نمی توان سپرد؛ در مورد قوة مقنّنه نیز این چنین است، زیرا نمایندگانی که در مجلس جمع شده اند تنها به خاطر دلایل سیاسی بوده است نه به خاطر بارقه های فکری و اندیشه ای.‏

‏حضرت امام خمینی(س) این چهار حوزه را مشخّص کرده اند و ذکر این مطالب در بحث ولایت فقیه، بحث جدیدی می باشد.‏

آقای دولت آبادی: ‏لازم به تذکّر است که در مورد ادیان غیر اسلام، بحث احیاء جایگاهی ندارد، آنها بحث اصلاح دارند، آن ادیان احیاء نمی شوند، چون کمالی که در سلسلة عمودی آن ها باشد، در اسلام می باشد. آنها اصلاح می شوند و اصلاحشان به پذیرش قوانین و موضوعات شریعت مقدس است. یعنی تفکرشان به این سمت نزدیک می باشد، امّا در اسلام بحث احیاء مطرح است. ‏

‏بنده این سئوال را از حضرت امام خمینی(س) در پاریس کرده بودم که آیا شما یک اسلام جدید آورده اید؟ فرمودند: نه، من این خاک هایی را که روی اسلام نشسته بود، کنار زدم، و همان اسلام ناب را عرضه می کنم. ‏

‏گر چه بحث «ولایت مطلقة فقیه» اصلی ترین و در واقع الماس اندیشه های امام(س) است، ولی به اجزای آن توجّه نشده است. یکی از مهم ترین ویژگی های ولایت مطلقة فقیه این است که در اندیشة سیاسی حضرت امام خمینی(س)، ولیّ هر چه ولایتش به سمت مطلقه میل می کند، به محدودیت هایش اضافه می شود نه امکاناتش. این با تفکّر یا با ادبیات جاری سیاسی دنیا که دولت مطلقه را رد می کند تفاوت های آشکار دارد. این دیدگاه در ولایت مطلقة فقیه، دیدگاه نو و تازه ای است و یکی از اثرات آن، این است که مقولة کثرت گرایی سیاسی را در غرب، به خصوص در حوزة حاکمیت، دچار اخلال کرده است و نقدهای متعدّدی که در این زمینه ‏


تأملی بر احیاء تفکر دینی (مجموعه مصاحبه ها و میزگردها)کنگره بین المللی امام خمینی (س) و احیاء تفکر دینیصفحه 116
‏نوشته اند حاکی از این است که اگر حاکمیت شکسته شود، دیگر حاکمیت نخواهد بود، و حاکمیت از بالا می آید و وقتی از بالا آمد، باید اقتدار لازم را داشته باشد، و ولیّ می خواهد این حاکمیت را اِعمال کند؛ و در تأیید این مطلب فرمایش امام(س) را هم به خاطر داریم که پیامبر اکرم(صلی الله علیه و اله) هم تابع قانون بودند. ‏

آقای مستوفی:‏ بنده در ابتدا به تحولات اقتصادی ‏‏–‏‏ اجتماعی صد و پنجاه سال گذشته در جهان و مسایلی که ایران با آن روبرو بوده و همچنین پیدایش تفکّر حضرت امام(س) و تحقّق انقلاب اسلامی اشاره می نمایم. ‏

‏در کشورهای اسلامی که با معارضه های مختلفی مواجه شده بودند، برای پاسخ گویی به آن مسایل، راههای مختلفی را در نظر گرفتند، یکی از این روش ها بازگشت به اسلام، «سَلَفی گری» است، که جهت در امان ماندن از عواقب مسایل روز، مانند جوامع صدر اسلام زندگی نماییم و ضّد آن هم «تجدّد طلبی» می باشد که به هر مطلبی از اسلام که با دنیای جدید مطابق نیست، توجّه نکنیم و عقل گرایی و علم گرایی را پیشه خود نماییم؛ البته عقل و علم به معنی امروزی، غربی و تکنیکی و عقل محاسبه گر. ‏

‏راه سوّمی که طبیعتاً روش حضرت امام(س) است، راه احیاگری و اصلاح گری است. البته لغت «احیاء» مناسب و پسندیده تر می باشد. اصلاح شاید به این معنا باشد که اسلام اشکالی داشته و آن را برطرف نموده و یا تعمیق داده ایم، که این مطلب صحیح نمی باشد ولی احیاء طبیعتاً جنبة مثبت دارد. ‏

‏نقطه اصلی در اندیشة حضرت امام(س) و احیاگری ایشان در عصر جدید، مرتبط نمودن دین به دنیا، نه برای دنیا، بلکه برای آخرت است و همچنین قایل شدن نقش اساسی برای دین در دنیاست. این نکته بسیار مهمّی است که بحث ولایت مطلقه فقیه و مباحث سیاسی ‏‏–‏‏ اجتماعی مختلف در این جا معنا پیدا می کند. و این امر مهّم را حضرت امام(س) با تکیه بر ناسیونالیسم، سوسیالیسم، دموکراسی، علم گرایی و دیگر اموری که گروههای مختلف در کشورهای اسلامی انجام می دهند، پی گیر نشدند، بلکه ایشان بر مبنای این اصل که «دین متکفّل امر دنیای مردم است» نهضت را شروع کردند. بُعد سیاسی دین به انقلاب و جنگ منجر شد. ‏


تأملی بر احیاء تفکر دینی (مجموعه مصاحبه ها و میزگردها)کنگره بین المللی امام خمینی (س) و احیاء تفکر دینیصفحه 117
‏دین ابعاد اقتصادی، اخلاقی، اجتماعی و حتّی مسأله موالید و جمعیّت را هم ذکر نمود.‏

‏در اندیشة امام(س) مطلب مهم این است که ایشان یک دین جامع برای زندگی بشر در این عصر و زمانه ارائه نمودند که غربیها به آن «بنیادگرایی» می گویند، یعنی برای دین، ارزش دنیایی قایل شدن و دین را متکفّل امر دنیا دانستن.‏

آقای مصطفی دلشاد: ‏به نظر بنده مبنای حرکت احیاگرانة حضرت امام(س) همان حدیث گهربار حضرت امام صادق(علیه السلام) است که می فرمایند: ‏«رَحِمَ الله مَنْ اَحْیی اَمْرَنا»‏.‏

‏ در بحث لغوی، واژة اصلاح در مقابل اِفساد به کار برده می شود. افساد عبارت از «‏خروجُ الشیء عَنِ الاعتدال»‏ است؛ خواه در بدن، خواه در نفس و خواه در هر امر دیگری که از استقامت خارج شده باشد. به سامان درآوردن هر چیزی، اصلاح است، در حالی که مفهوم احیاء نگاه به باطن امر است لذا عمیق تر می باشد.‏

‏همان‏‏ ‏‏طور که اگر یک موجود زنده باشد، یک سری عوارض ظاهری و نشانه هایی دارد، امام(س) نیز علاوه بر به سامان درآوردن دین، وجوه مختلف آن را احیاء کردند بدان معنا که دین را در عرصة زندگی و در تمام وجوه مورد نیاز زندگی این جهان و آن جهان عرضه نمودند و دین را از محکومیتی که بدان مبتلا شده بود، بیرون آوردند.‏

‏مفهوم تشکیل حکومت و این که حضرت امام(س) «ولایت» را از غیب به شهود آوردند با «احیای امر ائمه» سازگار به نظر می آید، زیرا کلمة امر در بسیاری از موارد به «حکومت» نیز اطلاق شده، چنان که امیر مؤمنان(علیه السلام) فرموده اند: ‏«ان احق الناس بهذا الامر اَقْواهم علیه»‏ «همانا شایسته ترین مردم برای این امر(حکومت) تواناترین آنها بر آن است» لذا امر ائمه صرفاً بیان حدیث، فقه و یا پرداختن به بعضی از وجوه دین نیست، بلکه همه وجوه دین را در بر می گیرد و امام(س) هم از این منظر می نگریست.‏

البته لازمة احیای امر، اصلاح گری است و پیامبران الهی(علیه السلام) نیز از این طریق ره می پیمودند لذا حضرت شعیب(علیه السلام) می فرماید: (اِنْ اُریدُ اِلّا الْاِصْلاحَ 


تأملی بر احیاء تفکر دینی (مجموعه مصاحبه ها و میزگردها)کنگره بین المللی امام خمینی (س) و احیاء تفکر دینیصفحه 118
مَااسْتَطَعْتُ) «مراد من جز اصلاح تا سرحدّ توان چیز دیگری نیست» و حضرت علی(علیه السلام) نیز فرموده اند: ما هیچ تلاشی نکردیم، مگر جهت اصلاح. و همچنین حضرت امام حسین(علیه السلام) هم خود را مصلح معرفی می نمایند. 

‏بنابراین اگر بگوییم اصلاح گری به سامان آوردن جامعه است، حضرت امام(س) علاوه بر این امر مهمّ، درصدد ایجاد «حیات طیّبه» بودند؛ یعنی احیاگری حضرت امام خمینی(س) در راستای تحقّق آیة شریفة‏(مَنْ عَمِل صالحاً مِنْ ذکرو اُنْثی و هو مؤمن فَلَنُحْیِیَنَّهُ حَیوةً طَیِبَةً)‏ بوده است و ایشان تلاش می کردند که انسان و جامعة انسانی را الهی کنند، و راه الهی کردن، بالطّبع اجرای عدالت بود: «اَلْعَدلُ بَعْدَ الجَور»، کشاندن ولایت به صحنة حکومت،سیاست و جامعه، و همچنین احیای زمین، احیای مردمان‏،(اِعْلَمُوا اَنَّ الله یُحْیی الارضَ بَعْدَ مَوتِها)‏ بود. ‏

‏وجه شاخص و مهمّ این است که حضرت امام(س) دین را در همة وجوه آن مطرح کردند و به واسطة دینی با این اوصاف که سَهله و سَمحه بود و همة ابعاد انسان را در بر می گرفت، توفیق پیدا کردند که در وادی احیاگری قدم بگذارند. این منظر ورود به احیاگری امام(س) است. ‏

آقای مستوفی: ‏در بحث احیاء، اگر به مسأله «اماته» به طور عمیق نظر نماییم، مفهوم «احیاء» کاملاً مشخص می شود. اماتة دین در حقیقت روح دنیاگرایی و غرق شدن در طبیعت و نسیان حقیقت انسانی است، و احیاء دین به معنای رفتن به سوی توحید است. بنابراین آنچه موجب اماته شده، در عصر ما روح طبیعت گرایی غالب بر جهان امروز است. حضرت امام(س) که می خواهد احیاء کند، باید بر این روح غلبه نماید.‏

‏با توجه به این که بشر، نیازمند به دنیا و فرزند طبیعت است، بنابراین دین باید نیاز طبیعی انسان را هم برآورده نماید و اگر به این توجّه نشود، هر قدر هم به مسایل فداکاری در دین و فنای در دین و مانند آن بپردازیم، نمی توانیم دین را احیاء کنیم. انبیاء الهی(علیهم السلام) هم یقیناً به این نکته توجه داشتند، لذا امام(س) وقتی می خواهد بشر را از روح دنیاگرایی به روح اصلی دین برگرداند، دین را همراه با سیاست و زندگی اجتماعیِ آن مطرح می کند. ‏


تأملی بر احیاء تفکر دینی (مجموعه مصاحبه ها و میزگردها)کنگره بین المللی امام خمینی (س) و احیاء تفکر دینیصفحه 119
‏علمای دینی در گذشته، پاسخی صحیح برای نیازهای دنیایی بشر نمی دانند ولی حضرت امام(س) دین و دنیا را با هم جمع نمود و آن ها را به روح اصلی دین بازگرداند. ‏

‏خلاصه آن که اگر بخواهیم، حرکت حضرت امام(س) را تحلیل کنیم، روح حرکت امام(س) همان عبودیت، بندگی و فنای فی الله است که این را در قالب ابعاد اجتماعی و سیاسی دین مطرح می نماید و تمام اینها مقدّمه ای برای روح توحیدی، گرایش به سوی خدا و فنای در حق است.‏

آقای رضوی: ‏موضوع احیای تفکّر دینی چیز جدیدی نیست، حداقل علامة اقبال لاهوری(ره) در این زمینه سخن گفته است و افرادی مانند سیّد جمال و عبده و کواکبی هم خواسته اند احیاگر دین باشند. ‏

‏به نظر بنده حضرت امام(س) احیاگر و حرکت او احیاگری بوده است. به عنوان مثال، طبیعتاً وقتی در حجّ با تمام وجود در برابر یک اندیشه ای ایستادگی می شود، آیا برای این است که اوضاع رفاهی حاجیان اصلاح شده و یا فقط به اوضاع حجّاج ایرانی پرداخته شود، یا اگر در مدینه راهپیمایی «وحدت» و در مکّه راهپیمایی «برائت از مشرکین» برگزار می شد، آیا این حرکت، اندیشة رهبریت جهان اسلام را تبیین نمی کند؟ یقیناً سرچشمه این حرکات  اندیشة والای حضرت امام(س) بوده است.‏

‏امامی که اعتقاد به حکومت جهانی حضرت مهدی(ارواحنا فداه) دارد بر این باور است که زمینة قیام را باید در مکّه فراهم کرد، و امّت اسلامی را زمینه ساز این حرکت می داند و معتقدین به حضرت مهدی(ارواحنا فداه) را برای برگزاری حج ابراهیمی(علیه السلام) جهت می دهد. و تمام این ها از موارد احیای دین محسوب می شود.‏

‏آنگاه باید نقش حضرت امام(س) را در مقایسه با احیاگران اسلام در تاریخ معاصر ذکر کرد. بارزترین روش احیاگری حضرت امام(س) در منظر اندیشه، جامعیّت فکر ایشان بود. در پرتو این جامعیّت، عرفان را با سیاست، سیاست را با دیانت و دیانت را با علم و دانش می نگرد. و به جرأت می توان گقت که این جامعیّت قبل از ‏


تأملی بر احیاء تفکر دینی (مجموعه مصاحبه ها و میزگردها)کنگره بین المللی امام خمینی (س) و احیاء تفکر دینیصفحه 120
‏ایشان سابقه نداشته است و حضرت امام(س) حاکمیت علم و علم زدگی را کنار زده و حاکمیت دین را به جای آن نشاندند؛ دیانتی که با علم سرستیز ندارد. نکته مهم تر در منظر عمل این است که بین اندیشة حضرت امام(س) و عمل ایشان تلفیق بسیار ظریف، دقیق و مستحکمی دیده و هرگز عمل امام(س) را از موفقیّت اندیشة او جدا نمی دانم.‏

‏امام یک تئوریسینی نبود که در اتاقهای بسته، تفکّرات خویش را ارائه کند و در عمل از تفکّرات خود فاصله داشته باشد، بلکه خودسازی و تهذیب نفس ایشان بود که موجب می شد سخنانش در قلوب مردم نفوذ کند و این پیوند عمل و اندیشه باعث موفقیّت بزرگ امام(س) شد. و باید گفت خود این عمل، موجب احیاء بود. برخلاف حرکتی که سیّد جمال و امثال او داشتند و در منظر اندیشه، حرفهایی را ارائه می کردند، امّا در مرحله عمل چندان توفیقی به دست نیاوردند، که اندیشه خود را شکوفا کنند. ‏

‏در مسأله احیاگری همان طور که جناب آقای مستوفی فرمودند باید دید که مرگ دین در کجا صورت می گیرد که امام(س) آن را احیا کردند. اماتة دین را بیشتر در جاهایی می توان دید که تفکّرات دینی با منافع دنیا پرستان کاملاً در تضاد است. به عنوان مثالف مسأله شورای نگهبان و مطابقت احکام مجلس با دین چیز جدیدی نیست که حضرت امام(س) ان را ارائه کرده باشد. در اصل دوّم متمّم قانون اساسی قبلی این مسأله را داریم که: باید در هیچ عصری از اعصار، مواد قانونیّة آن مخالفتی با قواعد مقدسة اسلام و قوانین موضوعة حضرت خیرالانام نداشته و معیّن است که تشخیص مخالفت قوانین موضوعه با قواعد اسلامیّه بر عهدة علمای اسلام(ادام الله برکات وجودهم) است» این مسأله جدیدی نیست و به یاد دارم که در دانشکدة حقوق به ما می گفتند که این اصل جزء اصول متروکه است، ولی حضرت امام(س) غباری را که روی آن بود برداشته و آن را احیاء کردند.‏


تأملی بر احیاء تفکر دینی (مجموعه مصاحبه ها و میزگردها)کنگره بین المللی امام خمینی (س) و احیاء تفکر دینیصفحه 121

 

تأملی بر احیاء تفکر دینی (مجموعه مصاحبه ها و میزگردها)کنگره بین المللی امام خمینی (س) و احیاء تفکر دینیصفحه 122

  • بررسی مفهوم احیای دین را در نشستی با حجج اسلام و آقایان حسین مستوفی، سید محمد رضوی، پرویز دولت آبادی، مصطفی دلشاد تهرانی، و حاتم قادری پی گرفته ایم.