الحدیث الثانی و الثلاثون

در بیان آنکه مردم دو طبقه اند

‏در بیان آنکه مردم دو طبقه اند‏

‏بالجمله، مردم در دنیا به این دو طبقه منقسم شوند: یا آنکه یقین آنها آنها را به جایی رساند که تمام اسباب ظاهریه و مؤثرات صوریه را مسخر تحت اراده ازلیه کامله وجوبیه می بینند، و از غیر حق چیزی را نمی بینند و نمی خواهند، و ایمان آورده اند به اینکه در دنیا و آخرت اوست مؤثر و مالک، و به یک آیه از آیات شریفه قرآنیه ایمان حقیقی آورده اند و یقین غیر مشوب به نقص و تردید و شک پیدا کرده اند و آن کریمه ‏‏ قُلِ اللهمَّ مالِکَ المُلْکِ تؤْتِی الْمُلْکَ مَنْ تَشاءُ وَ تَنْزعُ الْمُلْکَ مِمَّنْ تَشاءُ‏‎[1]‎‏ است، خدای تعالی را مالک ملک هستی می دانند و تمام عطیّات را از آن ذات مقدس می دانند، و قبض و بسط وجود و کمال وجود را از ذات مقدس به حسب ترتیب نظام و مصالح کامنه می دانند، البته چنین اشخاص ابوابی از معارف به روی آنها مفتوح گردد و قلبشان قلب الهی می شود. رضای مردم را و سخط آنها را چیزی ندانند و جز رضای حق طالب نباشند، و جز به حق چشم طمع و طلب باز نکنند، و قلبشان و حالشان بدین مقال مترنم است که الهی، اگر تو به ما عطایی فرمایی، کی تواند که جلو آن را بگیرد. و اگر تو از ما منع کنی چیزی را، کیست که بتواند عطا کند. پس چشم خود را از مردم و عطیّات مردم و دنیای آنها ببندند و به حق جلّ جلاله چشم نیازمندی بگشایند، و چنین اشخاصی البته رضای تمام سلسله موجودات را به سخط حق تعالی نفروشند، چنانچه حضرت امیر المؤمنین، علیه السلام، فرمود. و در عین حال که برای کسی جز حق تعالی چیزی قایل نیستند و همه موجودات را فقیر الی الله می دانند، مع ذلک، به همه به نظر عظمت و رحمت و عطوفت بنگرند و کسی را به امری ملامت نکنند مگر برای صلاح حال و تربیت او، چنانچه انبیا، علیهم السلام، چنین بودند، زیرا که [آنها را]‏ ‏بستگان به حق و مظاهر جمال و جلال او می دیدند، و به بندگان خدا جز به نظر لطف و محبت نظر نمی کردند، و کسی را به ‏


کتابشرح چهل حدیث (اربعین حدیث)صفحه 561
‏نقص و فتوری ملامت نمی کردند به حسب قلوب، گرچه ملامت می کردند به حسب ظاهر برای مصالح عامه و اصلاح حال عائله بشر. و این از ثمرات شجره طیبه یقین و ایمان و معرفت آنها به حدود الهیه بود.‏

‏و اما طایفه دوم آنان هستند که از حق بیخبرند، یا اگر خبری دارند خبر ناقص و ایمان غیر تامّی است. پس چون نظر به کثرات و اسباب ظاهریه آنها را از مسبّب الاسباب غافل کرده، رضایت مخلوق را می طلبند. و گاهی کارشان به جایی رسد که رضایت مخلوقی خیلی ضعیف را جلب کنند و اسباب سخط و غضب خداوند را فراهم کنند، چنانچه موافقت با اهل معصیت کنند، یا ترک امر به معروف و نهی از منکر نمایند در موقعش، یا فتوای بر باطل دهند، یا تصدیق و تکذیب بیمورد کنند، یا غیبت مؤمنین کنند و تهمت به آنها زنند برای جلب نظر اهل دنیا و ارباب مناصب ظاهریه. تمام این ها از ضعف ایمان، بلکه یک مرتبه از شرک، است. و چنین نظری انسان را به مهالک کثیره دچار نماید که از جمله آنها آن است که در این حدیث شریف است. و چنین شخصی با بندگان خدا سوء نظر پیدا کند و عداوت و دشمنی بهم رساند، و آنها را ملامت و مذمت در امور کند، الی غیر ذلک.‏

‎ ‎

کتابشرح چهل حدیث (اربعین حدیث)صفحه 562

  • . « (ای پیامبر) بگو: پروردگارا، ای دارنده قدرت، قدرت می دهی هر که را بخواهی، و قدرت می ستانی از هر که بخواهی.» (آل عمران- 26)