الحدیث الثامن و الثلاثون

فصل در بیان آنکه آدم مظهر تامّ الهی و اسم اعظم حق جلّ و علاست

‏فصل در بیان آنکه آدم مظهر تامّ الهی و اسم اعظم حق جلّ و علاست‏‏ ‏

‏بدان که ارباب معرفت و اصحاب قلوب فرمایند از برای هر یک از اسماء الهیه در حضرت واحدیت صورتی است تابع تجلی به فیض اقدس در حضرت علمیه، به واسطه حبّ ذاتی و طلب مفاتیح غیب الّتی لا یعلمها إلّا هو.‏‎[1]‎‏ و آن صورت را «عین ثابت» در اصطلاح اهل الله گویند. و به این تجلی به فیض اقدس اوّلا تعینات اسمائیه حاصل آید، و به نفس همین تعین اسمی صور اسمائی، که اعیان ثابته است، محقق گردد. و اوّل اسمی که به تجلی احدیت و فیض اقدس در حضرت علمیه واحدیّه ظهور یابد و مرآت آن تجلی گردد، اسم اعظم جامع الهی و مقام ‏


کتابشرح چهل حدیث (اربعین حدیث)صفحه 634
‏مسمّای «الله» است، که در وجهه غیبیه عین تجلی به فیض اقدس است، و در تجلی ظهوری کمال جلا و استجلاء عین مقام جمع واحدیت به اعتباری، و کثرت اسمائیه به اعتباری است. و تعین اسم جامع و صورت آن عبارت از عین ثابت انسان کامل و «حقیقت محمدیّه»، صلّی الله علیه و آله، است. چنانچه مظهر تجلی عینی فیض اقدس فیض مقدس است، و مظهر تجلی مقام واحدیت مقام الوهیت است، و مظهر تجلی عین ثابت انسان کامل روح اعظم است، و سایر موجودات اسمائیه و علمیه و عینیه مظاهر کلیه و جزئیه این حقایق و رقایق است، به ترتیبی بدیع که در این مختصر بیان آن نگنجد و تفصیل آن را در رساله مصباح الهدایة مذکور داشتیم.‏‎[2]‎‏ و از اینجا معلوم شود که انسان کامل مظهر اسم جامع و مرآت تجلی اسم اعظم است. چنانچه به این معنی در کتاب و سنّت [اشاره ] بسیار شده است: قال تعالی:‏‏ وَ عَلَّمَ آدَمَ الأسْماءَ کُلَّها.‏‎[3]‎‏ و این تعلیم الهی به تخمیر غیبی جمع بیدی الجمال و الجلال نسبت به باطن آدم واقع شد در حضرت واحدیت، چنانچه تخمیر صورت و ظاهر او در عالم شهادت به ظهور یدی الجلال و الجمال به مظهریت طبیعت واقع شد. و قال تعالی شأنه:‏‏ إنَّا عَرَضْنَا الأمانَةَ عَلَی السِّمواتِ وَ الأرْضِ ...‏

‏الآیه‏‎[4]‎‏ و «امانت» در مشرب اهل عرفان ولایت مطلقه است که غیر از انسان هیچ موجودی لایق آن نیست. و این ولایت مطلقه همان مقام فیض مقدس است که در کتاب شریف اشاره به آن فرموده بقوله [تعالی ]:‏‏ کُلُّ شَیْ ءٍ هالِکٌ إلّا وَجْهَهُ.‏‎[5]‎‏ و در حدیث شریف کافی حضرت باقر العلوم، علیه السلام، فرماید: نحن وجه الله.‏‎[6]‎‏ و در دعای «ندبه» است: أین وجه الله الّذی إلیه یتوجّه الأولیاء؟ أین السّبب المتّصل بین أهل الأرض و السّماء؟‏‎[7]‎‏ و در زیارت «جامعه کبیره» فرموده: و المثل الأعلی‏‎[8]‎‏ و این «مثلیّت» و «وجهیّت» همان است که در حدیث شریف فرماید: إنّ الله خلق آدم علی صورته. یعنی آدم مثل اعلای حق و آیت الله کبری و مظهر اتمّ و مرآت تجلیات اسماء و صفات و وجه الله و عین الله و ید الله و جنب الله است: هو یسمع و یبصر و یبطش بالله، و الله یبصر و یسمع و یبطش به.‏‎[9]‎‏ و این «وجه الله» همان نوری است که در آیه شریفه فرماید:‏‏ الله نورُ السّمواتِ وَ الأرْضِ.‏‎[10]‎‏ و جناب باقر العلوم، علیه السلام، فرماید به أبو خالد کابلی در حدیث شریف کافی: «هم (أی الأئمّة) و الله نور الله الّذی أنزل، و هم و الله نور فی السّموات و الأرض.‏‎[11]‎‏ و در کافی شریف از جناب باقر العلوم، روحی لتراب مقدمه الفداء، حدیث می کند در تفسیر آیه شریفه ‏‏ عَمَّ یَتَسائَلُونَ. عَنِ النَّبَإ الْعَظیمِ.‏‎[12]‎‏ که فرمود: هی فی أمیر المؤمنین کان ‏


کتابشرح چهل حدیث (اربعین حدیث)صفحه 635
‏أمیر المؤمنین، علیه السّلام، یقول: ما لله تعالی آیة هی أکبر منّی، و لا لله من نبأ أعظم منّی.‏‎[13]‎‏ و بالجمله، انسان کامل، که آدم أبو البشر یکی از مصادیق آن است، بزرگترین آیات و مظاهر اسماء و صفات حق و مثل و آیت حق تعالی است. و خدای تبارک و تعالی از «مثل» یعنی شبیه، منزه و مبراست، ولی ذات مقدس را تنزیه از «مثل»، به معنی آیت و علامت، نباید نمود‏‏ وَ لَهُ الْمَثَلُ الأْعَلی.‏‎[14]‎‏ همه ذرات کائنات آیات و مرآت تجلیات آن جمال جمیل عزّ و جلّ هستند، منتها آنکه هر یک به اندازه وعاء وجودی خود، ولی هیچیک آیت اسم اعظم جامع، یعنی «الله»، نیستند جز حضرت کون جامع و مقام مقدس برزخیت کبری، جلّت عظمته بعظمة باریه، فالله تعالی خلق الإنسان الکامل و الآدم الأوّل علی صورته الجامعة، و جعله مرآة أسمائه و صفاته. قال الشّیخ الکبیر: «فظهر جمیع ما فی الصّورة الإلهیّة من الأسماء فی هذه النّشأة الإنسانیّة، فحازت رتبة الإحاطة و الجمع بهذا الوجود و به قامت الحجّة لله علی الملائکة.‏‎[15]‎‏» و از این بیان معلوم شد نکته اختیار و اصطفاء حق تعالی صورت جامعه انسانیه را در بین سایر صور مختلفه سایر اکوان، و سرّ تشریف حق تعالی آدم، علیه السلام، را بر ملائکه و تکریم او را از بین سایر موجودات، و نسبت روح او را به خودش در آیه شریفه بقوله:‏‏ وَ نَفَخْتُ فیهِ مِنْ رُوحی.‏‎[16]‎‏ و چون بنای این اوراق بر اختصار است، از حقیقت نفخه الهیه و کیفیت آن در آدم و اختصاص آن به او در بین موجودات صرف نظر می کنیم. و الحمد لله أوّلا و آخرا.‏

‎ ‎

کتابشرح چهل حدیث (اربعین حدیث)صفحه 636

  • . اشاره است به آیه مبارکه و عِنْدَهُ مَفَاتِحُ الْغَیْبِ لا یَعْلَمُها إلّا هُوَ (و نزد او کلیدهای غیب است که کسی جز او آن را نمی داند.) (انعام- 59).
  • . مصباح الهدایة إلی الخلافة و الولایة، ص 28- 42 و 54- 56.
  • . «و همه اسم ها را به آدم بیاموخت.» (بقره- 31).
  • . «ما این امانت را بر آسمان ها و زمین و کوهها عرضه داشتیم و از برداشتن آن باز ایستادند و بیم کردند، و انسان آن را برداشت که او بسیار ستمگر و نادان بود.» (احزاب- 72).
  • . ( قصص- 88).
  • . «وجه خدا ماییم» اصول کافی، ج 1، ص 145، «کتاب توحید»، «باب النوادر»، حدیث 7.
  • . «کجاست آن وجه خدا که دوستانش به آن روی کنند؟ کجاست آن رشته پیوسته میان اهل زمین و آسمان؟» (زاد المعاد- باب 11، ص 399، مفاتیح الجنان، ص 537).
  • . «برترین مثال اند» من لا یحضره الفقیه، ج 2، ص 370، «باب زیارة جامعة». عیون اخبار الرضا، شیخ صدوق، باب 68، حدیث 1.
  • . اصول کافی،« کتاب الایمان و الکفر، باب من اذی المسلمین» حدیث 7.
  • . ( نور- 36).
  • . «ایشان (امامان) به خدا سوگند همان نور خدایند که فرو فرستاده است. و ایشان به خدا سوگند نور خدا در آسمان ها و زمین اند.» اصول کافی، ج 1، ص 194، «کتاب الحجّة»، «باب أنّ الأئمة نور الله»، حدیث 1.
  • . «از چه می پرسند، از آن خبر بزرگ.» (نبأ- 1- 2).
  • . «این آیه در حق امیر مؤمنان علی نازل گردیده است. امیر مؤمنان علی، درود خدا بر او باد، می فرمودند: «خدا را نشانه ای بزرگتر از من نیست، و خدا را خبری عظیم تر از من نیست.» اصول کافی، ج 1، ص 207، «کتاب الحجة»، «باب أن الآیات التی ذکرها الله فی کتابه ...»، حدیث 3.
  • . اشاره است به آیه و له المثل الأعلی فی السموات و الأرض. او راست مثال برتر در آسمان ها و زمین.» (روم- 27).
  • . «خداوند متعال انسان کامل و آدم نخستین را بر صورت جامع خویش آفرید، و او را آینه اسماء و صفات خویش قرار داد. شیخ کبیر گفته است: «همه آنچه از اسماء حق در ممکن صور الهی بود به نشئه انسانی ظاهر گشت، و انسان به این وجود به رتبه احاطت و جمع رسید و حجت حق بر فرشتگان ثابت گشت.»
  • . ( حجر- 29، ص- 72).