امامت جمعه در همدان
پس از پیروزی انقلاب وقتی آیت الله مدنی به دستور امام از همدان به تبریز رفت، آقای آیت الله حسین نوری همدانی، مدت کوتاهی امام جمعه همدان شد ولی همیشه در نماز جمعه اعلام میکرد که من
کتابپرتو آفتاب: خاطرات حضرت آیت الله حاج شیخ علی عراقچیصفحه 371
نمیتوانم در اینجا بمانم و لازم است به حوزه قم برگردم تا به درس و بحث خودم برسم. بعد ایشان چند نفری را برای امامت جمعه همدان معرفی کرده بود که یکی از آنها بنده بودم. از سوی دیگرحضرت امام نیز تأکید داشتند که چون همدان سابقه حوزه دارد پس امام جمعه آن باید از میان علمای همدان انتخاب شود. چهار نفر، آقای سید محسن هزّاوهای، آقای سید هاشم حمیدی، آقای موسوی و بنده برای این مسئولیت مطرح شدیم. آن دو نفر اولی، در تهران ساکن بودند و برای خودشان مجلس و منبر داشتند و نمیشد آنها را ترک کنند. بنابراین من و آقای موسوی ماندیم، البته آقای موسوی هم در تهران حضور داشت، ولی شرایطش با آن آقایان فرق میکرد. در این میان موقعیت من با همه آنها فرق میکرد، چون اولاً: همدان را من خوب میشناختم؛ ثانیاً: همدانیها را نیز بهتر میشناختم و یک سری ویژگیهایی داشتم که آن سه نفر کمتر داشتند. یک روز در همدان بودم که آقای ناطق نوری به آنجا آمد. در آن زمان وزیر کشور بود، با من صحبت کرد و خیلی تشویق و اصرار نمود که امامت جمعه را قبول کنم.
یک روز دیگر در تهران منزل باجناقم بودم. آقای موسوی آمد و گفت: این طور که نمیشود، بیا با هم تصمیم جدی بگیریم و ببینیم تا کدام یک از ما دو نفر به همدان برود. نشستیم، مذاکره کردیم، امتیازات یکدیگر را شمردیم و در نهایت قرار شد او به همدان برود. چون او یک سری امتیازاتی داشت که من آنها را نداشتم؛ از جمله او حدود بیست سال بود از حوزه رفته بود و مدت دوازده سال فقط در تهران آقایی کرده و با مردم ارتباط مستمر داشت.
کتابپرتو آفتاب: خاطرات حضرت آیت الله حاج شیخ علی عراقچیصفحه 372
به عبارت دیگر ایشان گویا یک دوره کامل مردمداری و کار اجرایی را آموزش دیده بود که امام جمعه شود. به علاوه، ایشان به بعضی جاهای دیگر هم رفته بود و از این جهت تجربهاش بیشتر بود. مجموع این عوامل نشان میداد که ایشان بهتر میتواند در همدان خدمت کند. قبول چنین مسئولیتی علاوه بر علم، تقوا و تجربه نیاز به بعضی فنونی هم دارد که ایشان همه را دارا بودند.
در همین ایام که ما مشغول ارزیابی بودیم، آقای توسلی، از اعضای دفتر حضرت امام به من زنگ زد و گفت: ما اشخاصی را برای تحقیق به همدان فرستادیم. معلوم شد همدانیها خیلی مایل هستند شما این مسئولیت را قبول کنید. بعد آقای توسلی گفت: نظر من هم همین است که شما خودتان بروید. من در جواب گفتم: آقای موسوی دوره دیده است و تجربهاش از من بیشتر است و بهتر میتواند از پس این مسئولیت برآید. دیگر آقای توسلی چیزی نگفت و در نهایت آقای موسوی به همدان رفت و بعد هم خیلی مورد استقبال مردم قرار گرفت و انصافاً موفق نیز بود.
کتابپرتو آفتاب: خاطرات حضرت آیت الله حاج شیخ علی عراقچیصفحه 373