اهانت های دیگر

اهانت‌های دیگر

‏البته اهانت‌هایی که ایادی رژیم و شخص شاه به حضرت امام می‌کردند،‏‎ ‎‏منحصر به مقاله روزنامه اطلاعات نبود و گاهی شایعاتی بر علیه ایشان‏‎ ‎‏به راه می‌انداختند. یک وقت شایع کردند که جمال عبدالناصر از مصر‏‎ ‎‏برای ایشان پول فرستاده است و ماجرای قیام 15 خرداد را به جمال‏‎ ‎‏عبدالناصر نسبت می‌دادند. گاهی می‌گفتند این سید هندی و اجنبی است‏‎ ‎‏از هندوستان آمده و در کار ایران دخالت می‌کند. علّتش هم این بود که‏‎ ‎‏حضرت امام دو برادر داشتند، یکی آقای پسندیده بود، یکی دیگر هم در‏‎ ‎‏تهران زندگی می‌کرد و به سید نورالدین هندی معروف بود. می‌گفتند:‏‎ ‎‏ببینید اسم برادرش هم سید نورالدین هندی است. این موضوع را ما آن‏‎ ‎‏وقت تحقیق کردیم، معلوم شد یکی از اجداد حضرت امام در هندوستان‏‎ ‎‏سکونت داشته و مدتی آقا و عالم آن‌جا بوده است، یعنی از ایران به‏‎ ‎‏آن‌جا رفته بود، بعد خودش در هندوستان از دنیا می‌رود ولی بچه‌هایش‏‎ ‎‏دوباره به ایران باز می‌گردند. بر فرض که همه اینها درست باشد و اصلاً‏‎ ‎‏حضرت امام ایرانی نبودند و هندی بودند، این که جرم نبود، بالاخره‏‎ ‎‏یکی از علمای اسلام و مراجع به شمار می‌آمد، ایشان که تنها با ایران کار‏‎ ‎‏نداشت، حضرت امام خود را در برابر کل اسلام و مسلمین مسئول‏‎ ‎‏می‌دانست.‏


کتابپرتو آفتاب: خاطرات حضرت آیت الله حاج شیخ علی عراقچیصفحه 351
‏ایرادها و اشکالات دیگری شاه و ایادی او درست کرده بودند و‌‏‎ ‎‏می‌گفتند: ایشان لیاقت مرجعیت و رهبری دینی ندارد، چون در جوانی‏‎ ‎‏اشعار عاشقانه می‌گفته است و در وادی عشق و عرفان بوده است.‏‎ ‎‏مرجعیت کجا و این حرف‌ها کجا، البته این تنها حرف شاه و ایادی او‏‎ ‎‏نبود، بعضی مقدس‌مآب‌ها و ولایتی‌ها هم بدشان نمی‌آمد که این حرف‌ها‏‎ ‎‏مطرح بشود. چون آن موقع در جامعه، زمینه‌ای برای این گونه حرف‌ها‏‎ ‎‏وجود نداشت. بعضی‌ها فلسفه و عرفان را قبول نداشتند تا آن موقع من‏‎ ‎‏خودم اطلاع کافی و وافی از ذوق شعری و عرفانی امام نداشتم. تصور‏‎ ‎‏می‌کردم مثلاً در حدّ خودم، چند بیتی شعر داشته باشند. آثار عرفانی‏‎ ‎‏ایشان را هم خیلی دلم می‌خواست که ببینم و مطالعه کنم ولی حضرت‏‎ ‎‏امام اجازه چاپ هیچ یک از کتاب‌هایشان را نمی‌دادند. فردی به نام آقای‏‎ ‎‏طاوه‌ای همدانی در قم بود که حالا حدود نود سال باید داشته باشد. الآن‏‎ ‎‏نمی‌دانم زنده است یا فوت کرده است. او ‏‏اسرار الصلوه‏‏ خطی امام را‏‎ ‎‏دیده بود، خیلی تعریف می‌کرد و می‌گفت: شما ‏‏اسرار الصلوه‏‏ حضرت‏‎ ‎‏امام را ندیده‌اید، خیال می‌کنید ‏‏اسرار الصلوه‏‏ مرحوم حاج میرزا جواد آقا‏‎ ‎‏تبریزی هم ‏‏اسرار الصلوه‏‏ است.‏

‏به هر حال همه‌ این شایعات و اهانت‌ها به خاطر این بود که به‏‎ ‎‏موقعیت حضرت امام ضربه بزنند و ایشان را از چشم مردم بیندازند، ولی‏‎ ‎‏از آن جایی که خداوند دشمنان ما را از احمقان قرار داده است، این‏‎ ‎‏کارها باعث شد محبت امام در قلوب مردم بیشتر جای بگیرد و روز به‏‎ ‎‏روز هم بر عمق و شعاع آن افزوده شد. من در آن وقت گاهی به اخبار‏‎ ‎‏رادیوهای خارجی مانند رادیو بی بی سی، یا رادیو اسرائیل، رادیو آمریکا‏‎ ‎


کتابپرتو آفتاب: خاطرات حضرت آیت الله حاج شیخ علی عراقچیصفحه 352
‏گوش می‌کردم تا از اخبار کشور اطلاع پیدا کنم. این‌ها با همه این خباثتی‏‎ ‎‏که داشتند و دارند، وقتی از حضرت امام اسم می‌بردند حداقل ظاهر را‏‎ ‎‏حفظ می‌کردند و مثلاً می‌گفتند: آیت الله خمینی چنین گفت. اگرچه این‏‎ ‎‏هم یک نوع شیطنت بود ولی حداقل رعایت ادب را می‌کردند، اما شاه و‏‎ ‎‏ایادی او از این امور هم محروم بودند و این به ضرر آن‌ها تمام شد،‏‎ ‎‏خیلی با تکبّر و غرور جلو آمدند، زود هم دماغشان به زمین مالیده شد.‏

‎ ‎

کتابپرتو آفتاب: خاطرات حضرت آیت الله حاج شیخ علی عراقچیصفحه 353