تغییر اوضاع ایران

تغییر اوضاع ایران

‏بعد از تبعید امام به نجف، به تدریج روحانیون انقلابی را در ایران،‏‎ ‎‏دستگیر، تبعید و یا منزوی کردند. در این زمان مسأله (انقلاب) در دست‏‎ ‎‏بعضی منبری‌ها و مدّاحانی که چندان مایه علمی و ثبات فکری نداشتند،‏‎ ‎‏قرار گرفت. کسی هم جرأت نمی‌کرد در مقابل رژیم از فکر و مبانی امام‏‎ ‎‏دفاع بکند، آن‌ها در اغلب هیأت‌های عزاداری و هیأت امنای مساجد‏‎ ‎‏رسوخ کرده و یکی دو نفر از ارتشی‌های بازنشسته ـ که طرفدار‏‎ ‎‏سرسخت رژیم و شخص شاه بودند ـ را در این هیأت گذاشته بودند، تا‏‎ ‎‏اینها را شستشوی مغزی کنند و مواظب اوضاع هم باشند.‏

‏وقتی در تهران به هیأتی می‌رفتم و صحبت می‌کردم، دیدم در‏‎ ‎‏اعلامیه‌شان با تاریخ شاهنشاهی اعلام برنامه کرده بودند که مثلاً شروع‏‎ ‎‏عزاداری از چندم اردیبهشت دو هزار و پانصد و چند شاهنشاهی. من‏‎ ‎‏ناراحت شدم و به آن رئیس هیأت گفتم: آقا چرا عزاداری امام حسین(ع)‏‎ ‎‏را این جور آلوده می‌کنید. گفت:‌ والله حاج آقا نمی‌گذارند. گفتم: حداقل‏‎ ‎‏شمسی نمی‌نوشتید، قمری بنویسید. گفت: اگر تاریخ شاهنشاهی‏‎ ‎


کتابپرتو آفتاب: خاطرات حضرت آیت الله حاج شیخ علی عراقچیصفحه 279
‏ننویسیم، می‌آیند و عزاداری را تعطیل می‌کنند.‏

‏باز در ماه رمضانی در یک هیأت در تهران، شب‌ها جلسه و برنامه‏‎ ‎‏نماز و سخنرانی داشتم. این هیأت به نوبت در منزل اعضا برگزار می‌شد،‏‎ ‎‏خیلی هم پر جمعیت بود. مرا دعوت کرده بودند که به اصطلاح امام‏‎ ‎‏جماعتشان باشم و ده دقیقه تا یک ربع هم بعد از نماز صحبت کنم. یادم‏‎ ‎‏هست شب دوم که صحبت می‌کردم، اشاراتی به مسائل انقلاب و تبعید‏‎ ‎‏امام کردم،‌ وقتی از منبر پایین آمدم و داشتم می‌رفتم ـ چون در جای‏‎ ‎‏دیگر هم منبر داشتم ـ دیدم یک نفر از دست اندرکاران هیأت با عجله‏‎ ‎‏پشت سرم آمد و پاکتی به من داد، باز کردم دیدم پول است؛ معنایش این‏‎ ‎‏بود که دیگر از فردا نیا. بنده خدایی که واسطه این کار بود و مرا به این‏‎ ‎‏هیأت دعوت کرده بود، فردا آمد و گفت: شما چه کار کردید؟ شما با‏‎ ‎‏حاج آقا روح الله چه کار دارید؟ گفتم: من اسمی از حاج آقا نبردم!‏‎ ‎‏گفت:‌ بله، درست است ولی لازم نیست که شما اسم ببرید، شما‏‎ ‎‏حرف‌های ایشان را می‌زنید. بعد او گفت: ریش سفیدان هیأت از من‏‎ ‎‏پرسیدند: این آقا قمی است؟ گفتم: بله. گفتند: ما آخوند قمی‏‎ ‎‏نمی‌خواهیم. اینها اکثراً از تجار بودند و آدم‌های خوبی بودند ولی از‏‎ ‎‏ترس این که ساواک مانع ایجاد کند و هیأت را تعطیل نماید، راضی‏‎ ‎‏نمی‌شدند مسائل امام و انقلاب در آن‌جا مطرح شود.‏

‏بعد از تبعید امام به نجف این طور فضای کشور به نفع رژیم شاه‏‎ ‎‏تغییر پیدا کرد و مسائل امام و انقلاب کم‌رنگ شد و به کنج خانه‌ها و‏‎ ‎‏زیرزمین‌ها انتقال پیدا کرد. البته در این میان تعدادی از انقلابیون بودند که‏‎ ‎


کتابپرتو آفتاب: خاطرات حضرت آیت الله حاج شیخ علی عراقچیصفحه 280
‏تلاش و فداکاری بسیاری می‌کردند ولی ساواک به آن‌ها میدان نمی‌داد و‏‎ ‎‏همه را قلع و قمع می‌نمود. یکی از این افراد مرحوم شهید سعیدی بود.‏

‎ ‎

کتابپرتو آفتاب: خاطرات حضرت آیت الله حاج شیخ علی عراقچیصفحه 281