دلایل تبعید امام به نجف

دلایل تبعید امام به نجف

‏قبلاً گفتم که شاگردان انقلابی امام در حوزه مرتب تلاش می‌کردند و به‏‎ ‎‏مراجع و اساتید از راه‌های گوناگون فشار می‌آوردند که در مورد‏‎ ‎‏بازگشت امام به قم وارد عمل شوند. این تلاش‌ها در طول این یک سال‏‎ ‎‏با شدت و ضعف همچنان ادامه داشت و گاهی هم موجب درگیری و‏‎ ‎‏دل‌خوری بین طلاب و فضلا و بزرگان می‌شد. ‏

‏از سوی دیگر در حوزه نجف دو جهت مهم وجود داشت؛ یکی‏‎ ‎‏این‌که در آن‌جا مراجع بزرگی مثل آقای حکیم، آقای شاهرودی و‌ آقای‏‎ ‎‏خویی حضور داشتند که هر کدام از فحول علما و مراجع وقت به شمار‏‎ ‎‏می‌آمدند و به خیال رژیم شاه، امام در مقابل آن‌ها نمی‌توانست قد عَلَم‏‎ ‎‏کند؛ دوم این که چون در نجف اکثراً سلاطین و پادشاهان سنی حاکم‏‎ ‎


کتابپرتو آفتاب: خاطرات حضرت آیت الله حاج شیخ علی عراقچیصفحه 272
‏بودند و علما و مراجع نجف از آن‌ها ظلم و ستم‌های فراوان دیده بودند،‏‎ ‎‏بنابراین نسبت به شاه ایران که شیعه بود، حالت خوش‌بینانه‌ای داشتند.‏‎ ‎‏شاید هم از باب دفع افسد به فاسد یا از باب اهم به مهم بود که‏‎ ‎‏می‌گفتند: شاه ایران هر چه باشد حداقل شیعه و از خودمان است؛ لذا با‏‎ ‎‏سرنگونی شاه مخالف بودند و از این جهت با حضرت امام اختلاف نظر‏‎ ‎‏و سلیقه داشتند.‏

‏با توجه به این دو جهت در حوزه نجف، تحلیل ایادی رژیم شاه این‏‎ ‎‏بود که اگر امام به نجف تبعید شود، هم از نظر علمی و هم از نظر تفکر‏‎ ‎‏سیاسی در تنگنا قرار گرفته و به تدریج در فضای حوزه نجف هضم و‏‎ ‎‏تحت الشعاع قرار خواهد گرفت و در نهایت منزوی خواهد شد.‏

‏حدود سال‌های 1348 بود که میانه دولت‌های ایران و عراق به هم‏‎ ‎‏خورده بود و رژیم عراق ایرانیان را از آن کشور اخراج می‌کرد. هر دو‏‎ ‎‏کشور در رادیو تبلیغات گسترده‌ای بر ضد هم انجام می‌دادند ـ ظاهراً‏‎ ‎‏اختلاف بر سر حدود مرزی دو کشور در اروندرود بود ـ یکی از آن‏‎ ‎‏افرادی که اخراج کرده بودند مرحوم آقای فیروزآبادی، صاحب کتاب‏‎ ‎‏عنایه الاصول‏‏ بود. او مرد بسیار ملایی بود و از کتابش پیداست که مسلّط‏‎ ‎‏بر فقه و اصول است. این کتاب در شرح ‏‏کفایه‏‏ آخوند است و نکات‏‎ ‎‏ارزنده‌ای دارد که در شرح‌های دیگر به چشم نمی‌خورد. او در حوزه‏‎ ‎‏نجف از شخصیت‌های سرشناس و مورد احترام همه بود. وقتی مأموران‏‎ ‎‏عراقی ایشان را وارد مرز خسروی کردند، خبرنگار ایرانی با وی مصاحبه‏‎ ‎‏کرد و نظر او را در این ماجرا پرسید. او در جواب حملات زیادی به‏‎ ‎‏حکومت عراق و ظلم و ستم آن‌ها کرد و در مقابل از رژیم ایران و شاه‏‎ ‎


کتابپرتو آفتاب: خاطرات حضرت آیت الله حاج شیخ علی عراقچیصفحه 273
‏ایران تمجید و تعریف نموده بود؛ به خصوص گفته بود که من آمدم زیر‏‎ ‎‏سایه سلطنت مردی شیعی مذهب ـ که همان شاه بود ـ زندگی کنم! این‏‎ ‎‏تفکر یک استاد و محقق حوزه نجفی است. آن‌ها خدای ناکرده آدم‌های‏‎ ‎‏مغرض و دنیاطلبی نبودند ولی فکرشان این گونه بود. این مصاحبه در‏‎ ‎‏رادیو پخش شد و روزنامه‌ها آن را نوشتند و به همین خاطر، کار ایشان‏‎ ‎‏در قم نگرفت، حتی تدریس را هم شروع کرد ولی به خاطر این کارش‏‎ ‎‏از چشم‌ها افتاد و منزوی شد. ‏

‎ ‎

کتابپرتو آفتاب: خاطرات حضرت آیت الله حاج شیخ علی عراقچیصفحه 274