سربازگیری طلاب
پس از حادثه فیضیه، رژیم شاه همچنان تلاش می کرد به طرق مختلف، فضای رعب و وحشت در میان طلاب و روحانیون ایجاد کند. یکی از آنها سربازگیری بود. آنها هر جا طلبه جوان و میانسالی می دیدند، فوری دستگیر و سوار ماشین می کردند و به عنوان سرباز به پادگان ها اعزام می نمودند. یک روز من با آقای ثابتی در محله یخچال قاضی به طرف منزل امام می آمدیم، پیرزنی به ما گفت: آن طرف نروید، مأموران سر کوچه ایستادهاند، طلاب را می گیرند و سوار ماشین می کنند و میبرند. ما فوری از کوچه پس کوچه های باریک برگشتیم و خودمان را به منزل رساندیم.
فردای آن روز شنیدم که آقای هاشمی رفسنجانی را گرفتند و بردند. همینطور چند نفر از دوستان همدانی ما از جمله آقای شیخ محمد نوروزی(امام جمعه فعلی اسلام شهر)، آقای سید محمد شماعی و چند نفر دیگر را به سربازی بردند. آقای نوروزی تا آخر ماند و خدمت سربازی را تمام کرد، بعد دوباره آمد و مشغول تحصیل شد. یک بار که در وسط سربازی به مرخصی آمده بود، با همان لباس سربازی آمد در
کتابپرتو آفتاب: خاطرات حضرت آیت الله حاج شیخ علی عراقچیصفحه 226
درس آقای گلپایگانی حاضر شد، خیلی هیکل خوبی داشت و لباس به او می آمد. ولی آقای شماعی در چهار ماهگی فرار کرد. او خودش برایم نقل کرد، در ماجرای 15 خرداد، فرمانده آمد ما را به خط کرد و گفت: چه کسی داوطلب است در خیابان ها امنیت ایجاد کند؟ هر کسی آماده است به این طرف بیاید. می گفت: من از صف خارج شدم و آمدم این طرف. فرمانده به من گفت: مگر تو از این طلبه ها نیستی؟ گفتم: چرا هستم. گفت: پس برگرد سر جای خود؛ چون اطمینان نداشت، مرا نبرد. من از آقای شماعی پرسیدم، تو چرا این کار را کردی، قسم خورد و گفت: به جدم قسم، می خواستم بیایم تا وقتی فرمانده دستور تیراندازی به مردم را داد، اول خود فرمانده را بکشم.
به هر حال رژیم با این کار (سربازگیری) رعب و وحشت در میان طلاب انداخته بود. اغلب ما از منزل بیرون نمی آمدیم و مخفی بودیم، البته مأموران همیشه نبودند گاهی یک هفته، ده روز تعطیل می شد، یک دفعه می آمدند از کوچه ها و خیابان ها چند نفر می گرفتند و می بردند. از سوی دیگر حضرت امام یک ابتکار عمل به کار گرفت و این ترفند آنها را خنثی کرد، به طلاب و فضلایی که در پادگان ها بودند، پیام داد: از این موضوع نگران نباشید، در پادگان ها بمانید و برای سربازان و درجه داران از احکام و دین خدا بگویید، آنها مسلمان و برادر شما هستند، نیاز به تبلیغ و ارشاد دارند.
این نهایت تیزبینی و هوشیاری امام را می رساند و از طرفی اعتماد و خوشبینی ایشان را نسبت به ارتشیان نشان می داد. ما طلبه ها در آن ایام، اغلب به قشر ارتشی بدبین بودیم، در صورتی که آنها نیز از فرزندان همین
کتابپرتو آفتاب: خاطرات حضرت آیت الله حاج شیخ علی عراقچیصفحه 227
کشور بودند و خیلی هاشان متعصب و مذهبی بودند. مثلاً آقای هاشمی رفسنجانی در پادگان برای آنها سخنرانی و مجلس روضه امام حسین(ع) گذاشته بود و با بسیاری از آنان دوست و صمیمی شده بود؛ به همین خاطر رژیم شاه متوجه شد که اشتباه کرده و این ترفند به ضرر خودش است، لذا این کار را تعطیل کرد و سربازگیری از طلاب متوقف شد.
کتابپرتو آفتاب: خاطرات حضرت آیت الله حاج شیخ علی عراقچیصفحه 228