اهتمام به هم فکری و اتحاد

اهتمام به هم فکری و اتحاد

‏همان طور که قبلاً گفتم، حضرت امام در ابتدای نهضت خیلی تأکید داشتند و گاهی در منزل تصریح می کردند که این کار باید به صورت جمعی باشد و همه بزرگان وارد گود بشوند؛ چون ایشان تجربه تلخی از انقلاب مشروطه داشتند و می فرمودند: ما نباید آن‌طوری که مشروطه‌خواهان حرکت کردند، عمل بکنیم؛ در مشروطه، ابتدا همه آقایان آمدند ولی پس از اندکی با هم اختلاف پیدا کردند. بعضی مشروطه‌خواه، بعضی استبدادی شدند و بعضی بی‌تفاوت ماندند و بدین ترتیب در میان رهبران اختلاف به وجود آمد، پایین تری‌ها نیز به جان هم افتادند و انواع و اقسام تهمت، افترا و ناسزا به همدیگر حواله  کردند. در همدان یک ‏

‏ ‏


کتابپرتو آفتاب: خاطرات حضرت آیت الله حاج شیخ علی عراقچیصفحه 212

‏آقای منبری به نام آقای شیخ غلام متکلم بود ـ  من او را ندیدم ولی پسرش را می شناسم، هم اکنون در تهران ساکن و دکتر است ـ منبری باسواد و فاضلی بوده و صدای خوبی هم داشته است. می گفتند او در بالای منبر به مرحوم آخوند خراسانی پرخاش می کرده است، یعنی اختلاف میان رهبران مشروطه و مراجع به منبری ها نیز سرایت کرده و در میان مردم رواج پیدا کرد و بالاخره از کنترل خارج شد، به طوری که دیگر هیچ کس قادر نشد این علما را در یک جا جمع بکند.‏

‏این خاطرات برای امام بسیار تلخ بود و چون ایشان از نزدیک این‌ها را دیده بودند، مرتب تذکر و هشدار می دادند و می فرمودند: اگر ما بخواهیم آن گونه عمل کنیم به هیچ جا نمی-رسیم؛ به همین خاطر خیلی تلاش می کردند، به منزل آقایان می رفتند، آن‌ها را به شرکت در جلسه دعوت می کردند. این طور‌ هم نبود که مجلس حتماً باید در منزل امام باشد، بلکه هر جا آن‌ها می پسندیدند، همان می شد که اغلب در منزل شیخ مرتضی حائری تشکیل می شد. اگرچه امام از نظر علمی از هیچ کدام آقایان کم نداشت، ولی مثل شاگردی که اساتیدش را در یک جا جمع می کند، آن‌ها را در جلسه گرد هم می‌آورد؛ چون واقعاً احساس تکلیف می کرد. خودشان می فرمودند: این واجب است، گاهی با قسم می گفت: والله واجب است و از سایر کارها واجب‌تر است.‏

‏ایشان برای ایجاد وحدت بسیار تلاش  کردند و در اوایل تا حدودی هم موفق شدند و نتیجه هم گرفتند. حتی کسانی مثل مرحوم آقای اراکی ـ که خیلی از این مسائل کنار بودند ـ را وارد گود کردند. به طوری که ایشان مانند سایر مراجع در ماجرای ایالتی و ولایتی، اعلامیه دادند. همین‌طور مرحوم آخوند و بعضی از علمای همدان نیز اعلامیه دادند و ‏

‏ ‏


کتابپرتو آفتاب: خاطرات حضرت آیت الله حاج شیخ علی عراقچیصفحه 213

‏این‌ها همه در اثر تلاش های امام بود؛ اعلامیه گرفتن از این آقایان کار هر کسی نبود؛ چون شخصیت هایی منزوی بودند و اهل میدان نبودند.‏

‏به هر حال در اوایل در اثر تلاش های حضرت امام این اتحاد و همدلی در میان مراجع و بزرگان حوزه درست شد؛ ولی پس از اندکی وقتی امام اعلامیه‌ها و موضع‌گیری آقایان را دید و معلوم شد که با روش و تاکتیک های ایشان فرق دارد، خیلی ناراحت می شدند و غصه می‌خوردند. مثلاً در ماجرای انجمن های ایالتی و ولایتی وقتی شاه و دولت، در ظاهر اعلام عقب‌نشینی کردند، یکی از آقایان بلافاصله عکس‌العمل نشان داد و با واسطه ای از دولت تشکر نمود. امام فرمودند: الآن که وقت تشکر نیست، هنوز که چیزی نشده است. منظورشان این بود که این‌ها دروغ می گویند، با این حرف ها می خواهند بر سر ما شیره بمالند. تازه اگر هم راست است، صبر کنید این مصوبه  همان طوری که در هیئت دولت و مجلس به تصویب رسیده، از طریق آن‌ها لغوش هم اعلام رسمی بشود و در روزنامه های کثیر الانتشار منعکس بشود، بعداً ما باور کنیم که این لایحه ملغی شده است. در ماجرای انقلاب سفید شاه، به خصوص در تقسیم اراضی اختلافاتی میان امام و بعضی مراجع پیش آمد. در نهایت وقتی حضرت امام دیدند با این آقایان نمی شود کار کرد، راهشان را جدا کردند و به تنهایی به مبارزه خویش ادامه دادند.‏

‎ ‎

کتابپرتو آفتاب: خاطرات حضرت آیت الله حاج شیخ علی عراقچیصفحه 214