خواب سیدرضا

خواب سیدرضا

‏سید بزرگواری به نام «سید رضا علمایی» بود که عمامه سیاه و شال سبزی بر کمر داشت. نزد خواص مورد احترام بود، همه او را می شناختند و مریدهای زیادی هم داشت که حتی پس مانده های غذایش را تبرک می کردند و می خوردند. سید پاک و مهذبی بود و ظاهراً امام هم به او معتقد بود. من از بعضی موثقین شنیدم، او در همین ایام خوابی دیده بود که نشان دهنده‌ تأیید حرکت حضرت امام از سوی حضرت ولی عصر(عج) بود.‏

‏ ‏


کتابپرتو آفتاب: خاطرات حضرت آیت الله حاج شیخ علی عراقچیصفحه 211

‏البته من نمی خواهم بگویم مبنای امام در انقلاب همین خواب بود، نخیر، ایشان پیش از این‌ها بر اساس تحلیل‌هایی که داشتند تصمیم جدی خودشان را گرفته بودند. ولی این‌گونه مسائل هم می تواند به عنوان مؤید و اطمینان قلب به حساب آید که ایشان مؤید من عندالله بودند و از جانب خدا و پیامبر و امامان معصوم مأموریتی داشتند. حضرت امام در این مقطع علاوه بر این‌که جلساتی را با اساتید و بزرگان قم داشتند، نامه‌های متعددی نیز به علمای بلاد و شهرستان‌ها می نوشتند و آن‌ها را از اوضاع کشور و دخالت در آن مطلع و به حضور در عرصه مبارزه دعوت می کردند. آن‌طوری که من اطلاع دارم به علمای همدان از جمله مرحوم آخوند، مرحوم شیخ علی محمد بروجردی و آقای شهاب ملایری نامه نوشتند. ‏

‎ ‎

کتابپرتو آفتاب: خاطرات حضرت آیت الله حاج شیخ علی عراقچیصفحه 212