نظامیان صدر اسلام
توجه به معنویات
لشکر اسلام قبل از اینکه توجه به مادیات بکنند، به معنویات توجه می کردند؛ روی معنویات شمشیر می کشیدند؛ اشخاص فاسد را جلویش را می گرفتند.(65)
29 / 2 / 58
* * *
روحیۀ فداکاری
شما اگر به تاریخ صدر اسلام مراجعه کنید، می بینید که فداکاریهایی که آنها کرده اند و آن قدری که آنها در مضیقه بودند، در زحمت بودند، حتی در بعضی از جنگها یک دانه خرما را این دهانش می گذاشت همان شیرینیش را که ادراک می کرد می داد رفیقش، و همین طور، برای که چیزی نبود در کار اینها، با کمال شهامت و قدرت به اسلام خدمت کردند و اسلام را به ارث پیش ما گذاشتند.(66)
11 / 6 / 58
* * *
رحمت با یکدیگر، شدت بر دشمن
سربازهای صدر اسلام در عین حالی که سربازی می کردند،
کتابقوای مسلح در اندیشه امام خمینی (س)صفحه 33
وظایف صوریۀ اسلام را هم به تمام معنا به جا می آوردند، همان طوری که شمشیر می کشیدند و می کشتند دشمنهای اسلام را، با خودشان به طور رأفت، به طور دوستی، برادری رفتار می کردند. همین دستور قرآن کریم است که از اوصاف مؤمنین صدر اسلام و اینها نقل می فرماید که اینها رحیم هستند بین خودشان: رُحَمَاءُ بَیْنَهُم خودشان با هم با رحمت رفتار می کنند؛ أَشِدَّاءُ عَلَی الکُفَّارِ وقتی به کفار می رسند، شدت.(67)
11 / 6 / 58
* * *
روحیۀ ایثار و شهادت طلبی
صدر اسلام با یک همچو روحیه ای که شهادت را می خواستند. آن طور پیشرفت کردند در نیم قرن تقریباً معمورۀ دنیا را، دنیای متمدن آن وقت را، فتح کردند. و الاّ عددشان، یک عده ای بودند حجازی و نه فنون جنگی به آن معنای مدرنش را که روم و ایران می دانستند، می دانستند؛ نه ابزارش را داشتند. ابزار که هیچ نداشتند؛ یعنی هر چند نفرشان یک شتر؛ هر چند نفرشان یک شمشیر، یک بندی از لیف خرما درست کرده بودند، شمشیر را با آن بند بسته بودند اینجا! لکن روح، روح الهی بزرگ بود. آن روحی بود که وقتی نیزه را ـ آن در یک جنگی بود آن مخالف گذاشت به شکم آن و فشار داد؛ این دید که خواهد مرد، با این فشار داد خودش را از توی نیزه، یک نیزه توی شکمش رساند؛ خودش را، او را هم کشت، خودش هم مرد! یک همچو روحیه، یک همچو روحی، یا مثلاً به قلعه های بزرگ وقتی که می رسیدند، کشته می دادند برای بالا رفتن، نیزه ها را زیر یک سپر می گذاشتند، سپر رویش، یکی رویش می نشست می رفت بالا؛ اگر کشته هم می شد ـ که می شد ـ تا در را باز
کتابقوای مسلح در اندیشه امام خمینی (س)صفحه 34
می کرد[ند]. این روحیه، یک روحیه ای است که روحیۀ الهی است. در ملت ما هم پیدا شده است، الحمدلله .(68)
13 / 6 / 58
* * *
ایمان و اخلاص، رمز پیروزی
سرّ پیشرفتی که در صدر اسلام است این است که، سربازان اسلام با تعداد کمی که داشتند در مقابل تعداد زیادی از سربازان دشمن، که یکی ایران و یکی روم بود و بسیار هم مجهز بودند، ایستادند و پیروز شدند، زیرا سلاح معنوی داشتند. یعنی اعتقادشان بر این بود که اگر ما برویم و کشته شویم، باز هم سعادتمند هستیم، و اگر بکشیم هم ما سعادتمندیم. آن وقت دشمن فقط برای دنیا بود که آن هم با فشاری که بر آنها می آوردند می جنگیدند. ببینید در جنگ ذات سلاسل، دشمن، سربازان خود را به زنجیر بسته بود که فرار نکنند. آیا با این اعتقاد می شود جنگید؟ سرّ اینکه لشکر اسلام پیروز شد و آنها شکست خوردند همین بود، که آنها روحیه شان را به واسطۀ اینکه ایمان به خدا نداشتند، بکلی از دست داده بودند. آخر آنها برای چه کسی کار بکنند و برای چه منظوری خود را بکشند؟ آیا خودشان را بکشند که یک نفر، فرض کنید شاه و یا پسر شاه، آنهمه بساط داشته باشد؟ برای چه این سربازها آنطور فداکاری کنند؟ اما اینجا اینطور نیست، اینجا فداکاری برای اسلام است. فداکاری برای خداست. خدا هم بر ما حق دارد. هر چه ما داریم از خداست و هر چه داریم باید در راه او بدهیم.
بنابراین، سرّ پیروزی صدر اسلام همین دو کلمه بود: ایمان به خدا و ایمان نداشتن به خدا. آنهایی که ایمان نداشتند، ضعیف بودند و اینهایی که ایمان داشتند، قوی.(69)
26 / 2 / 59
* * *
کتابقوای مسلح در اندیشه امام خمینی (س)صفحه 35
شجاعت و ایمان
شما ببینید در یک جنگی که واقع شده است، وقتی که یک قلعه ای را بسته بودند و کفار در آن نشسته بودند و خوب، آن وقت هم که وسایلی نبود که بروند بالا و بمباران کنند، باید این قلعه فتح بشود، خوب، دیوارهای بلند و کذا. یکی از سردارهای اسلام گفت که نیزه ها را زیر سپر بگذارید من می نشینم روی سپر، من را بالا کنید تا بروم به دیوار برسم، می روم آنجا با آنها در داخل جنگ می کنم، در را باز می کنم. یک نفر برای یک جمعیتی که یک قلعه را داشتند همین کار را کردند. این نیزه ها را زیر سپر گذاشتند او نشست روی سپر با این نیزه ها بلند کردند تا به برج رسید، به دیوار رسید. آن شخص رفت در آنجا و جنگ کرد و در را باز کرد. این اسلام است که این کار را می کند.(70)
21 / 4 / 59
* * *
توکل بر خدا
آن چیزی که مطرح است در جنگ، عدد نیست. آن چیزی که مطرح هست آن قدرت فکری انسان هست. همان قدرتی که با اتکال به خدا در صدر اسلام، یک عدۀ کمِشان لشکرهای زیاد را به هم می زد، و اوضاعشان را به هم می زد.(71)
4 / 7 / 59
* * *
جوانمردی و فداکاری
جوانمردی ارتش و سایر قوای مسلحه ـ مثل سپاه پاسداران و دیگران ـ ما را به یاد جوانمردیهای صدر اسلام انداخت. در صدر اسلام با اینکه قوای دشمن با قوای اسلام قابل مقایسه نبودند، در جنگ روم، هفتصد یا هشتصد هزار آنها بودند و سی هزار هم لشکر اسلام، و آن طلیعۀ لشکر ـ که پیشروها هستند شصت هزار نفر بودند، دو مقابل تمام لشکر اسلام،
کتابقوای مسلح در اندیشه امام خمینی (س)صفحه 36
خالدبن ولید ـ که یکی از سردارهای اسلام بود گفت: ما باید یک ضربه ای به اینها بزنیم تا اینکه روحیه شان را از دست بدهند ـ حالا به این تعبیر که من می گویم و ما سی نفر می رویم با این طلیعه که شصت هزار نفرند، سی نفرمان می رویم با آنها جنگ می کنیم. بالاخره عده ای قبول نمی کردند. بالاخره بنا شد شصت نفرشان بروند و جنگ کنند، شبیخون بزنند. شصت نفر رفتند و شب شبیخون زدند، و آن شصت هزار نفر را تار و مار کردند، از بین بردند.(72)
4 / 7 / 59
* * *
کتابقوای مسلح در اندیشه امام خمینی (س)صفحه 37