تفاوت قوای مسلح قبل و بعد از انقلاب اسلامی
ارعاب مردم
ژاندارمری ما و ـ عرض می کنم که ـ ارتش ما و پاسبان و شهربانی ما، همۀ آنها، وضعشان اینطوری بود که با مردم از باب اینکه نبودند، مردم را ارعاب می کردند برای اینکه کلاه خودشان را حفظ کنند. اسلام اینطور نیست.(1)
12 / 4 / 58
* * *
نداشتن تفاهم با ملت
خرابیها مال این است که یک مملکتی قوای انتظامی اش را جدا کنند از ملت؛ ارتشش از ملت جدا باشد؛ به طوری که ملت وقتی که ارتش را ببیند از آن فرار کند؛ ارتش هم در ذهنش این باشد که باید سرکوبی کند ملت را ! ژاندارمری اش هم همین طور. شهربانی اش هم همین طور. اداراتش هم همین طور. وقتی بنا شد که یک کشوری اینطور حالش شد که ملت علی'حده شدند و دولت با همۀ بساطش هم علی'حده، این دولت پشتیبان ندارد. ملت باید پشتیبان دولتها باشد. دولتی که پشتیبان ندارد شکست خواهد خورد. همۀ دولتهایی که در خارج شکست می خورند ـ و مال خودمان هم دیدیم که رژیم سلطنت اصلاً به هم خورد
کتابقوای مسلح در اندیشه امام خمینی (س)صفحه 3
برای همین بود که تفاهم مابین ملت و رژیم نبود.(2)
28 / 4 / 58
* * *
شدت بر مردم، رأفت با دشمنان
در چند سال پیش از این، که رژیم محمدرضا به طور غصب این مملکت را گرفته بودند، در نظر دارید که خود شما ـ یعنی ، نه شمای شخصی ـ خود آنهایی که در ارتش بودند چه وضعی داشتند، نسبت به پایینها چه جور بودند و نسبت به بالاها چطور. آن سپهبدها و سرلشکرها و ـ نمی دانم ـ امثال آنها وقتی که به پای مظلومان و زیر دستان می رسیدند، آن طور غبغب را پر می کردند و به آنها اربابی می فروختند و در مقابل یک نفر اجنبی، که از خود آنها در ارتششان بسیار کمتر بوده است درجه اش، به طور خاضعانه رفتار می کردند؛ برای اینکه آنها مکتبی نبودند؛ یعنی، مکتب اسلام را ندیده بودند، از اسلام بی اطلاع بودند.(3)
11 / 7 / 61
* * *
ترس از دشمن، زورگویی به ملت
من آن روز تهران بودم و در یک میدانی که نزدیک به این خط آهن، ایستگاه خط آهن بود، آنجا بودم و دیدم که سربازها در تهران از سربازخانه ها بیرون آمده اند و دارند فرار می کنند. هیچ در تهران خبری نبود. فقط در سرحدات بود که خبرش رسیده بوده که بله، اینطور شده است. سربازها از سربازخانه ها بیرون آمده بودند و یکیشان را، یکی دو نفرشان را من دیدم که دنبال یک شتری که یک باری به بارش بود، می گردیدند که چیزی ازش بیفتد، بخورند. تمام، تقریباً تمام فرماندهان ارتش چمدانهاشان را بستند و فرار کردند؛ از تهران فرار کردند؛ فرار کردند که بروند بیرون. شاید از ایران بروند بیرون. و ارتش ما که آنقدر
کتابقوای مسلح در اندیشه امام خمینی (س)صفحه 4
برایش صحبت می کردند که قدرتمند است، فقط این کار را می کرده و همین طور قوای نظامی و انتظامی دیگرش که مردم را سرکوب می کرد. مازندران را تمامش را، املاکش را گرفت رضاشاه. تمام قدرتش این بود که به ما و به مردم و به ملت و بخصوص روحانیت، فشار می آورد و زورگویی می کرد و در مقابل آنها ـ در صورتی که آنها با ما جنگ نداشتند، می خواستند بیایند و عبور کنند از اینجا و اینجا را بگیرند ـ اینقدر مقاومت کردند که اصل به حسب حرف اول و دروغ اول، سه ساعت و به حسب حرف دوم ـ که شاید آن صادقانه بوده ـ اینکه اصلاً مقاومتی در کار نبوده؛ آنها آمدند و ما هم رفتیم؛ فرار کردیم!
این وضع ارتش بود در آن وقت و وضع ژاندارمری آن وقت. این را کسانی که حتی ژاندارمری زمان محمدرضا را اطلاع دارند ـ گفتن ندارد ـ می دانند چه خبر بود! و وضع شهربانی آن وقت که پاسبانها با مردم چه می کردند! پاسبانها که باید پاسبانی کنند ازاین مردم و از این کشور، به جای پاسبانی یا زور می گفتند یا دزدی می کردند یا رشوه می گرفتند و فشار می آوردند به مردم. این وضع قوای نظامی و انتظامی ما بود که از این بدتر بود.(4)
28 / 9 / 61
* * *
فرهنگ، عامل تمایز قوای مسلح بعد از انقلاب
حالا کسانی که اطلاعات عمیق دارند، از آنها باید بپرسید. این را مقایسه کنید با حالا و پاسداران عزیز ما و ارتش ما و ژاندارمری ما و شهربانی ما. چه شد که آن وقت آنطور بود، در مقابل اجنبی آنطور زبون بودند و این وقت اینطور است که جوانها در مقابل امریکا ایستاده اند و شعار می دهند و می گویند که «مرگ بر امریکا»؟!
نکتۀ اینکه این تحول در ارتش پیدا شد، این تحول در سپاه پاسداران
کتابقوای مسلح در اندیشه امام خمینی (س)صفحه 5
پیدا شد، جوانهایی که قبل از این انقلاب در فکر این معنا نبودند اصلاً که جنگی کنند و جهات جنگی را داشته باشند و نظامی باشند، در بین مردم خودشان سربلند بایستند و حفظ کنند مردم را، این چیست؟ فرق مابین این دو زمان چی است؟ این فرق در فرهنگ است. فرهنگ ما در آن زمان با زبان فرهنگ ما در این زمان فرق کرده است. شما از دانشگاه شروع کنید تا ادارات دولتی، تا ارتش، تا ژاندارمری آن وقت و تا همۀ اینها و تا توده های مردم، جوانها؛ ببینید که ارتش ما و سایر قشرهای ملت و دولتی، مجلس آن وقت و دولت آن وقت و همۀ اینها در اثر فرهنگ وارداتی چه بودند.(5)
28 / 9 / 61
* * *
ایمان عامل استقامت قوای مسلح
در آن وقت هم دفاع از ملت، از ملت ایران بود، دفاع از کشور ایران بود، حالا هم هست. آن وقت دفاعشان آن بود که عرض کردم که اصلاً مقاومت نشد و اساساً خراب بود و معلوم شد که ارتش میان تهی است و امروز هم شما حال ارتش را، حال پاسدارها را، حال بسیج را، حال اینها را می بینید که دو سال و بیشتر از دو سال است که مقاومت کرده اند و ایستاده اند این جوانها.
و این ملیت نیست که اینها را اینجور کرده. اگر ملیت بود، آنها هم داشتند این را. این آقایانی که خیال می کنند که از ملیت است این امور، اینها نمی فهمند. اگر می فهمیدند خودشان را به این روز نمی انداختند. این ایمان است که اینها را اینطور کرده. آن پاسدار و آن ارتشی که در سنگر خودش نماز شب بخواند، این ارتشی مثل شیر مقاومت می کند؛ برای اینکه برای خداست. آن ارتشی که مشروب بخورد آنجا و قماربازی کند آنجا، برای کی [کار] کند؟ آن تا ببیند پاسدار آمد، سی هزار نفرشان
کتابقوای مسلح در اندیشه امام خمینی (س)صفحه 6
اسیر می شوند، می آیند خودشان را به بند هم می اندازند. شما خیال می کنید که ما در مقابل همین عراق، که همۀ کشورها دارند از آن حمایت می کنند، پول سرشار را این شیوخ بدبخت به این جانی می دهند و اسلحه های بسیار هم که از همه جا برایشان می آید، شما خیال می کنید که اگر یک روزی در آن زمان اتفاق می افتاد، آن با آن وضعی که داشت و کشور ما با این وضعی که داشت که ملت هیچ کار نداشت به این مسائل، فقط بود ارتشش؛ ارتش آنطوری، یک ساعت اینها می توانستند مقاومت کنند؟ خدا خواست که آن وقت به این فکر نیفتادند؛ یعنی، آن هم از باب این بود که شاه تسلیم امریکا بود. دیگر داعی نداشتند که نوکر خودشان را چی بکنند. امروز که دو سال بیشتر است شما مقاومت کرده اید و دنبال شما این مردم، زن و مردشان در دنبال شما هستند و دارند کوشش می کنند برای پیشبرد شما، این فرهنگ اسلام است که این را آورده است، نه فرهنگ ملی است و نه فرهنگ شاهنشاهی.(6)
28 / 9 / 61
* * *
کتابقوای مسلح در اندیشه امام خمینی (س)صفحه 7