دوستان نزدیک امام

دوستان نزدیک امام

‏حضرت امام زیاد اهل مجلس و شب‌نشینی و صحبت نبودند، ولی با بعضی اشخاص که هم سن و سال ایشان بودند بیشتر ارتباط و انس داشتند. یکی از آن افراد، مرحوم آقای حاج سید صادق لواسانی بود که خیلی با هم مأنوس بودند. آقای لواسانی به تهران رفت و وکیل تام ‏

‏ ‏


کتابپرتو آفتاب: خاطرات حضرت آیت الله حاج شیخ علی عراقچیصفحه 186

‏الاختیار آقا در تهران و حومه شد. این دو، تا همین اواخر با هم رفت و آمد داشتند و به همدیگر ارادتمند بودند. یکی دیگر از دوستان صمیمی امام، مرحوم شهید صدوقی بود که بعد از انقلاب امام جمعه یزد شد. آن‌طور که یادم هست اغلب مجالس تفریحی و غیرتفریحی امام توسط آقای صدوقی پی‌گیری و اداره می شد. ‏

‏از خصوصیات حضرت امام در این‌گونه مجالس آن بود که به هیچ وجه اجازه نمی‌دادند صحبت از غیر به میان آید. صحبت از دیگران را مطلقاً؛ یعنی هم شرعاً و هم قانوناً ممنوع کرده بودند، حتی مدح و ثنا را، برای این‌که مبادا به حرف‌های دیگر کشیده بشود. آقای صدوقی از جمله دوستان امام بود که مجلس را با همان لهجه یزدی گرم می کرد. خودش هم جزء فضلا و اساتید بود، حتی تدریس را هم به لهجه یزدی داشت. اخیراً دیدم نماز جمعه را هم با همان لهجه اقامه می کرد.‏

‏مرحوم آقای حاج داداش از دوستان نزدیک حضرت امام بود. او نیز یکی از کسانی بود که مجلس را خیلی گرم می کرد؛ آدم خوش طبع و خوش مجلسی بود. آقای حاج داداش، برادر زن مرحوم آقای مرعشی نجفی و مرحوم آقای فاضل قفقازی (پدر آیت‌الله فاضل لنکرانی) بود و با امام ارتباط نزدیک داشت.‏

‏مرحوم آقای سید حسین قاضی نیز از دوستان نزدیک امام بود و با امام رفت و آمد داشت. او عموزاده مرحوم علامه طباطبایی بود و از اساتید برجسته حوزه به شمار می‌آمد و شاگردانی هم داشت. آنچه که باعث امتیاز و برتری آقای قاضی شده بود، سیر و سلوک معنوی ایشان بود، استخاره شان هم معروف بود. کسانی که می خواستند به کارهای مهم ‏

‏ ‏


کتابپرتو آفتاب: خاطرات حضرت آیت الله حاج شیخ علی عراقچیصفحه 187

‏اقدام کنند، جهت استخاره به ایشان مراجعه می کردند، سیدی بسیار بزرگوار و نورانی و خوش برخورد و متین بودند.‏

‏مرحوم آقای بهاءالدینی هم در ردیف دوستان و نزدیکان امام قرار داشتند، اگر چه یک مقدار حالت انزوا داشتند و در انظار عمومی دیده نمی شدند. ایشان در فیضیه تدریس می-کردند و آن وقت بیشتر به عنوان «آقا سید رضای سید صفی» معروف بودند. ظاهراً نام پدرشان سید صفی بود و از سادات محترم قم به شمار می آمدند.‏

‏مرحوم آقا رضا صدر نیز اگرچه از نظر سنی در این ردیف قرار نداشت ولی در این جمع شرکت می کرد. ایشان هم علاوه بر این‌که آقازاده و با فضل و محترم بود از مجلس گرم‌کن ها به شمار می آمد و داستان های خوبی بلد بود. این‌ها سه برادر بودند؛ یکی‌شان شخصی بود و من او را دیده بودم، یکی هم امام موسی صدر بود که همگی انسان‌های شریفی بودند و این ویژگی ها را از پدرشان مرحوم سید صدرالدین صدر به ارث برده بودند. ‏

‏از دیگر دوستان و هم مجلسی های حضرت امام، مرحوم آقای شیخ محمد تقی اشراقی، واعظ مشهور شهر قم و پدر شیخ شهاب‌الدین اشراقی بود. در نهایت این ارتباط سبب شد که دختر بزرگ امام، عروس ایشان بشود.‏

‏آقای شیخ مرتضی حائری و برادرش آقای مهدی حائری نیز از دوستان و نزدیکان امام بودند و از دوران جوانی با هم انس و الفت داشتند. ‏

‏همچنین مرحوم آقا شیخ محمد حسین بروجردی، پسر بزرگ حاج ‏

‏ ‏


کتابپرتو آفتاب: خاطرات حضرت آیت الله حاج شیخ علی عراقچیصفحه 188

‏میرزا مهدی بروجردی از دوستان صمیمی امام بود. دختر سوم حضرت امام، عروس شیخ محمدحسین شد. قبلاً ارتباط خانوادگی و نزدیکی با هم داشتند. ایشان تفاوت چندانی با امام از نظر سنی نداشت و اخیراً در سن هشتاد سالگی درگذشت. پدرشان مرحوم حاج میرزا مهدی، همه کاره مرحوم حاج شیخ عبدالکریم حائری بود و در رأس کارهای ایشان قرار داشت. ظاهراً قبرشان هم نزدیک مقبره حاج شیخ واقع است.‏

‏از جمله دوستان حضرت امام، یکی هم مرحوم آقای سید حسین رسولی محلاتی، پدر آقا سید هاشم رسولی محلاتی بود که از شاگردان حاج شیخ و آقای بروجردی به شمار می آمد.‏

‏به طور کلی امام در مجلس خیلی اهل صحبت نبودند، خیلی کم حرف می زدند ولی وقتی مجلسی گرم می شد، گاهی وارد میدان می‌شدند.‏

‎ ‎

کتابپرتو آفتاب: خاطرات حضرت آیت الله حاج شیخ علی عراقچیصفحه 189