ارتباط با شاگردان

ارتباط با شاگردان

‏حضرت امام ارتباط خوبی با شاگردانشان داشتند. البته چون شاگردان زیادی بودند، نمی‌شد با همه مرتبط باشند، ولی از آن هایی که بیشتر در جلوی چشمشان بودند ـ مثل آقای سبحانی و دیگران ـ ، اگر یکی، دو جلسه غیبت می کردند، سؤال می نمودند. اگر کسالت داشتند فوری به عیادتشان می رفتند. حتی گاهی به آنهایی که سرشناس هم نبودند عنایت و تواضع داشتند. ‏

‏ ‏


کتابپرتو آفتاب: خاطرات حضرت آیت الله حاج شیخ علی عراقچیصفحه 179

‏من خود دوستی داشتم که هم ‌مباحثه‌ام بود، به درس امام هم نمی‌آمد. بنده خدا مرض قلبی پیدا کرد و در همان جوانی که حدود بیست سال داشت فوت کرد. صبح رفتم به منزل او، دیدم جمعی از اساتید هم هستند، از جمله حضرت امام را مشاهده کردم. خیلی تعجب کردم، چون صبح زود بود، هنوز نیم ساعت از طلوع خورشید گذشته بود و من تازه رفته بودم که مقدمات دفن و کفن را آماده بکنم، دیدم حضرت امام زودتر از همه آمده و در آن‌جا نشسته بودند تا در تشییع جنازه یک طلبه جوان شرکت بکنند، بعد از تشییع هم در مراسم ختم حاضر شدند. ‏

‏می خواهم بگویم حضرت امام این طور نبود که بگویند حالا من کجا، این طلبه کجا؟ نه، ما این‌ها را از ایشان ندیدیم.‏

‎ ‎

کتابپرتو آفتاب: خاطرات حضرت آیت الله حاج شیخ علی عراقچیصفحه 180